بدون جعبه اطلاعات
بدون تصویر

شاه اسماعیل یکم

از اسلامیکال
(تغییرمسیر از شاه اسماعیل یکم صفوی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شاه اسماعیل یکم صفوی با نام کامل اسماعیل بن شیخ حیدر بن شیخ جنید بن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین موسی بن شیخ صفی‌الدین است. او مؤسس و نخستین پادشاه دولت صفویه بود.

نام و نسب

شاه اسماعیل یکم صفوی با نام کامل اسماعیل بن شیخ حیدر بن شیخ جنید بن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین موسی بن شیخ صفی‌الدین است. شیخ صفی‌الدین، جد اعلای این سلاله را از نسل موسی کاظم، امام هفتم شیعیان امامیه، یاد کرده‌اند ولی دلائل تاریخی برای اثبات این مدعی گزارش نشده است. صفی‌الدین در اردبیل زاویه و مریدان بسیار داشت. فرزندان و نواده‌های او که مسند ارشاد داشتند، مورد احترام مردم بودند و از این میان شیخ جنید به مریدان بسیار شناخته می‌شد. میرزاجهانشاه از این بابت ترسید و وی را از آذربایجان به دیاربکر منتقل کرد. او در آنجا مورد حسن استقبال اوزون حسن از ملوک آق قوینلو واقع شد تا آنجا که خواهر خود را به وی تزویج کرد. بعدها اوزون حسن آذربایجان را تحت تصرف خویش درآورد. در این حال شیخ جنید به اردبیل بازگشت و پس از زمانی به عنوان غزای گرجستان به جمع سپاه و لشکرکشی پرداخت ولی از طرف سلطان خلیل شروانشاه کشته شد. پسر وی شیخ حیدر (یا سلطان حیدر) هم پس از آنکه با عالمشاه ازدواج کرد، به شیوه پدر خود به نام غزای گرجستان بنای لشکرکشی گذاشت و به شروان هجوم کرد و او نیز در همین راه کشته شد.[۱]

زندگی

شاه اسماعیل در سال ۸۹۲ ه.ق متولد شد. گفته‌اند او صورتی زیبا و اندامی متناسب داشت. به شکار بسیار مایل بود و تنها به صید شیر می‌رفت. در سال ۸۹۸ ه.ق آنگاه که رستم‌میرزا برادر خود، سلطانعلی را کشت، او موفق شد به گیلان فرار کند. در سال ۹۰۵ ه.ق، مریدان پدر اسماعیل به دور او گرد آمده و برای انتقام به شروان رفتند و در نتیجه قاتل پدرش، فرخ یسار را به قتل رسانیده و شروان را تحت تصرف خود درآورد و در سال ۹۰۷ ه.ق، الوندمیرزا را منهزم ساخت و سپس آذربایجان را تصاحب و تبریز را پایتخت خویش قرار داد.[۲]

یکی از گردنکشان آن زمان، حسن‌کیا حکمران قسمتی از مازندران بود که در قلعه محکم فیروزکوه جای داشت. شاه اسماعیل موفق شد تا به وی دست یافته و او را زندانی کند اما حسن‌کیا خود را با ضربات چاقو به قتل رسانید. در سال ۹۱۰ ه.ق، شاه اسماعیل اصفهان، یزد، کرمان و جنوب خراسان را تصرف کرد و چون سلطان‌مراد آق‌قویونلو هنوز در عراق قدرتی داشت، پادشاه صفوی در ۹۱۴ ه.ق به بغداد روی آورد و آنجا را گرفت و پس از بازگشت به آذربایجان تا باکو و دربند قفقاز پیش رفت و از آنجا به تبریز بازگشت. او در این سفر، جسد پدرش شیخ حیدر را از شروان به اردبیل آورد و در آرامگاه نیاکان خود به دفن کرد. در این زمان خراسان در دست سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه معروف تیموری بود. پس از درگذشت او در سال ۹۱۳، طایفه اوزبک همه اعضای خاندان تیموری را کشتند، مگر بابر و بدیع‌الزمان که اولی به هندوستان رفت و مؤسس دولتی بزرگ گردید و دومی به شاه اسماعیل پناهنده شد.[۳]

طایفه اوزبک از مغولان دشت قبچاق بودند که از زمان سلطان ابوسعید گورکانی در امور ماوراءالنهر شروع به مداخله کردند. در سال ۹۰۴ ه.ق کمی پیش از ظهور شاه اسماعیل، یکی از امراء اوزبک موسوم به محمد شاهی‌بیگ یا شیبک‌خان، ماوراءالنهر را از دست تیموریان گرفت. شیبک خان خود را از اولاد شیبان‌خان، پسر جوجی بن چنگیز می‌شمرد و از این رو همه امرای ازبک را که در عهد صفویه با ایران سر و کار داشتند شیبانیان می‌خواندند که غیر از اخلاف طایفه بنی‌شیبان عرب بودند. شیبک‌خان در واقع مؤسس سلطنت اوزبکیه محسوب می‌شد. وی در سال ۹۱۳ ه.ق به خراسان حمله کرد و دودمان تیموریان را برچید. شاه اسماعیل چون از کار سایر بخش‌های ایران فراغت یافته بود، در سال ۹۱۶ ه.ق برای رفع آزار اوزبکان که سنی‌های بسیار متعصبی بودند، و شیعه خراسان را به سختی اذیت می‌کردند، عازم جنگ شیبک گردید. در طاهرآباد نزدیک مرو، جنگی سخت روی داد و ده هزار تن اوزبک‌ها از جمله شیبک‌خان کشته شدند. شاه اسماعیل فرمان داد تا دست و پای شیبک‌خان را از جسدش جدا کنند و برای عبرت، نزد یاغیان دیگر ایران فرستادند و پوست سرش را با کاه پر کرد و پیش سلطان عثمانی فرستاد و کاسه سرش را طلاکاری کرده و در مجلس بزم مانند جامی به گردش درآوردند. شیبک‌خان هنگام کشته شدن، ۶۱ سال داشت و ۱۱ سال سلطنت کرده بود.[۴]

جنگ طاهرآباد از بزرگ‌ترین حوادث تاریخی آن زمان است، زیرا که حدود قدرت شاه اسماعیل را به شطّ جیحون رسانید و مشرق ایران و مغرب هندوستان را از دستبرد طایفه خونخوار اوزبک نجات داد و مذهب شیعه را در خاور ایران بسط و قوام بخشید. میان شاه اسماعیل و ظهیرالدین بابر، پادشاه هندوستان روابط دوستی استوار شد و شاه اسماعیل خواهر بابر را که در جنگ اوزبکان اسیر شده بود، نجات داد و نزد او فرستاد. دو سال بعد در ۹۱۸ ه.ق ظهیرالدین بابر و شاه اسماعیل برای تسخیر ماوراءالنهر لشکر آراستند. سردار سپاه ایران امیراحمد اصفهانی ملقب به نجم ثانی بود، این دو سپاه پس از عبور از شط جیحون مغلوب ازبکان شدند و سردار ایران کشته شد و سپاهیان مجبور به ترک شهر شدند. سپاه عثمانی هم به خودسری و نافرمانی پرداختند و سلطان سلیم در اواخر رجب ۹۲۰ ه.ق از خاک ایران خارج شد و شاه اسماعیل ماه بعد وارد تبریز گردید. سلطان سلیم قصد داشت که باز هم به ایران تجاوز کند لکن روابط عثمانی و روس در این وقت مختل شد و برخی از دولت‌های اروپایی به متصرفات عثمانی در خاک بالکان بنای تعرض گذاشتند و سلطان از تجدید حمله به ایران بازماند. شاه اسماعیل مجدداً به فتح نواحی شمالی بین‌النهرین و ارمنستان و گرجستان پرداخت و شکست چالداران را تلافی کرد. مقابله با عثمانی باعث شد که دولت ایران به رفع نقایص لشکریان خود بپردازد و در تهیه سلاح گرم و نظام نو کوشش کرد و مرزهای خود را از جانب عثمانی با حکّام لایق و مرزداران قوی محافظت کند.[۵]

شاه اسماعیل پیوسته از ازبکان اندیشه داشت که ناگهان بنای تجاوز به خراسان گذاردند. بعد از فتوحات سابق حکمرانی خراسان را به طایفه شاملو داد و در سال ۹۲۱ فرزند سه ساله خود طهماسب میرزا را فرمانفرمای خراسان کرد و از سمنان تا شط جیحون را به نام او زد و امیرخان ترکان را سرپرست و اتابک او قرار داد و مرزهای خراسان را با افواج نیرومند استحکام بخشید. وسعت سرزمین‌های تحت حکومت وی از جیحون تا گرجستان بود و ایام پادشاهی خود را صرف سرکوبی ملوک الطوایف و برانداختن بیخ فساد و استوار کردن بنیان مذهب شیعه و مجادله با ازبکان و عثمانیان کرد.[۶]

درگذشت و دفن

اسماعیل یکم در شب دوشنبه نوزدهم رجب سال ۹۳۰ ه.ق در حوالی سراب آذربایجان درگذشت. وی ۲۴ سال سلطنت کرد. جسد اسماعیل را به اردبیل بردند و در کنار قبر پدرش دفن کردند.[۷]

فرزندان

اسماعیل چهار پسر داشت. نام‌های پسران او را طهماسب میرزا، سام میرزا، القاص میرزا و بهرام میرزا گزارش کرده‌اند.[۸]

پانویس

ارجاعات

منابع

  • اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «اسماعیل صفوی». دایره‌المعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.