ابومخنف
ابومخنف | |
---|---|
نام اصلی | لوط بن یحیی |
زاده | نامشخص کوفه |
محل زندگی | عراق |
درگذشته | ۱۵۷ _ ۱۷۰ ه.ق کوفه |
لقب | ابومخنف |
پیشه | مورخ و راوی |
زمینه کاری | تاریخ اسلام |
در زمان حکومت | امویان و عباسیان |
سبک نوشتاری | تکنگاری |
دلیل سرشناسی | تالیف مقتلالحسین دربارهٔ نبرد کربلا |
تأثیرگذاشته بر | محمد بن جریر طبری و بلاذری |
لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سُلیم الغامدی الأزدی (درگذشته ۱۵۷ ه.ق)، ملقب به أبومِخنف مورخ شیعهٔ اهل کوفه که بهدلیل نگارش کتابی بهنام «مقتلالحسین» مشهور است. وی در این کتاب عمدهٔ روایات موافق و مخالف دربارهٔ نبرد کربلا را گرد آورده است.
ابن ندیم و نجاشی فهرست بلندی از کتابهای او را ارائه میکنند اما هیچکدام از آن کتابها به روزگار ما نرسیده است و تنها، محمد بن جریر طبری در کتاب تاریخ طبری، بخش عمدهای از کتاب مقتلالحسین او را نقل کرده است. همچنین علاوه بر طبری، بلاذری نیز روایتهایی از او را نقل کرده است.
نام و تبار
نام کامل ابومخنف را لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم گزارش کردهاند.[۱][۲] او را از قبیله ازد و تیره مشهور غامد برشمردند که در کوفه زندگانی میکردند. جد او، مخنف بن سلیم در روزگاران دعوت محمد، به اسلام گروید و خود او تاریخ اسلام جدش را ۶ ه.ق گزارش کرده است. با توجه به نقل روایتی از پیامبر توسط مخنف بن سلیم، او را از صحابه پیامبر اسلام برشمردهاند. وی مدتی را از سوی علی بن ابیطالب به امارت اصفهان و همدان گمارده شد و در جنگهای صفین و جمل حضور داشت. او ساکن کوفه بود و به گزارش ابنحجر، در ۶۴ سالگی در پی قیام توابین، کشته شد.[۳] با این وجود برخی منابع او را از کشتگان جنگ جمل گزارش کردهاند.[۴] از پدر و پدربزرگ ابومخنف اطلاعاتی در منابع گزارش نشده است.[۵]
سرگذشت
دربارهٔ ابومخنف، اطلاعات تاریخی اندکی برجای مانده است چنانکه حتی ترسیم طرحی ساده از احوال وی نیز دشوار است. همین موضوع موجبشده تا همگان توجه خود را به اخبار منقول از او معطوف دارند و در این اخبار نیز نکاتی که به روشنشدن زندگی او کمک کند، بسیار اندک است.[۶]
تاریخ تولد ابومخنف، بهطور مشخص، گزارش نشده است، با این وجود تخمینهای برای تاریخ ولادت او زده شده است. به گفته سزگین، ابومخنف باید در سال ۷۰ ه.ق مصادف با ۶۷۹ میلادی به دنیا آمده باشد. تحلیل سزگین بر این مبناست که وی از عبدالله بن علقمه خثعمی گزارشهایی را داشته است. ولهاوزن اما بر این عقیده است که وی در سال ۸۲ ه.ق باید در سن میانسالی بوده باشد. بهرامیان در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، این تخمینها را مستدل به دلایل کافی نمیداند و به روایتهای طبری که بدون واسطه از زندگانی ابومخنف نقل شده است و مربوط به سالهای ۹۷ ه.ق تا ۱۳۲ ه.ق است اشاره میکند که میتواند در فهم دوران حیات ابومخنف، مؤثر باشد.[۷]
یاقوت حمویی، تنها کسی است که تاریخ درگذشت ابومختف را سال ۱۵۷ ه.ق گزارش کرده است. با توجه به اینکه یاقوت حمویی، مطالب در خصوص ابومخنف را از فهرست ابن ندیم اقتباس کرده است، این تاریخ نیز باید از آن کتاب گزارش شده باشد. دیگر منابع تاریخ درگذشت او را سال ۱۷۰ و پیش از آن نیز گزارش کردهاند. هرچند این تاریخها قابل اعتماد نیستند، اما با توجه به نقل روایت توسط ابوالحسن مدائنی از ابومخنف و با توجه به تاریخ ولادت او در ۱۳۵ ه. ق، احتمال درگذشت ابومخنف پیش از سال ۱۷۰ ه. ق، تقویت میشود.[۸]
مذهب ابومخنف
ابومخنف را از اخباریون کوفه گزارش کردهاند. در خصوص مذهب او نیز گفتگوهایی در میان رجالیون صورت گرفته است. پیشینه زندگانی او و تمایلات خانوادگی و شخصیاش و همینطور جمعآوری اخبار مربوط به علی بن ابیطالب و حسین بن علی، ظن تشیع او را تقویت کرده است. همین مسئله سبب شده است تا جمعی او را شیعه بدانند و کسانی چون ابن ابیالحدید، وی را شیعه ندانند. شیخ مفید نیز در نقل کتاب الجمل ابومخنف، به این موضوع که کتاب از منابع اهل سنت است، تصریح میکند. محمدباقر مجلسی نیز نام ابومخنف را در میان اهل سنت گزارش میکند. شیخ طوسی نیز در رجال خود، ضمن رد ادعای صحابی بودن ابومخنف برای علی بن ابیطالب، پدرش یحیی را از اصحاب علی بن ابیطالب گزارش میکند.[۹] بزرگان اهلسنت بر مذهب شیعی ابومخنف تأکید کردهاند. صاحب «القاموس» گزارش کردهاست که ابومخنف یک محدث شیعی است که تألیفاتش-بر اثر طعن بر صحابه- متروک است. ابوحاتم رازی نیز به همین دلیل مینویسد که ابومخنف متروک الکلام است. دارقطنی نیز چنین گزارشی درباره او کردهاست.[نیازمند منبع]
یولیوس ولهاوزن عقیده دارد که همدلی ابومخنف معطوف به عراق و علی است در برابر شام و امویان؛ ولی دراینباره نمیتوان به گرایش چندانی در او پی برد.[۱۰] اما بهعقیدهٔ غلامحسین زرگرینژاد، دربارهٔ تعلق اعتقادی و سیاسی ابومخنف به علی بن ابیطالب و فرزندان او تردیدی نمیتوان داشت.[۱۱] رسول جعفریان او را شیعهٔ عراقی میداند به این معنی که ابومخنف خلافت ابوبکر و عمر را قبول داشت، علی را بر عثمان ترجیح میداد ولی او نه امامی و نه زیدی بود.[۱۲]
جایگاه علمی
از ابومخنف در کنار دانشمندانی چون ابن اسحاق، ابومعشر سندی و سیف بن عمر تمیمی، به عنوان اولین تاریخنویسان مسلمان در آغاز دوره عباسیان یاد کردهاند. بهرامیان بر این باور است که تا پیش از آغاز دوره عباسیان، کمتر کسی توان نگارش و تألیف وقایع زمانه را داشته است. ابومخنف از رئیسان اخباریون کوفه بهشمار میرود و اهتمام ویژه او به نقل اخبار عراق، وی را از پرداختن به اخبار دیگر سرزمینهای اسلامی بازداشته است.[۱۳] بهگفتهٔ یولیوس ولهاوزن، ابومخنف با علاقهٔ خاص و به تفصیل، موضوعات مربوط به خوارج و قیامهای شیعه و شورش عراقیها را مورد بررسی قرار میدهد و بیشتر، روایات کوفی را نقل میکند.[۱۴] از استادان و چگونگی زندگانی علمی و تعلیم و تعلم ابومخنف اطلاع دقیقی در دست نیست.[۱۵] روایتهای ابومخنف از حوادث صدر اسلام آنچنان دقیق، مفصل و با ذکر جزئیات واقعه است که خواننده را به زوایای مختلف حادثه راهنمایی میکند. علاوه بر این، نقل این روایات بهدور از هرگونه تعصب دینی و قومی است؛ تا آنجا که مورخان اهل سنت و شیعه از کتابهای او استفاده کردهاند.[۱۶]
در علم رجال
در کتابهای رجالشناسی، ابومخنف با طعنهای بسیاری مواجه شده است. در این میان، یحیی بن معین او را ثقه نمیداند و ابن ابیحاتم او را متروک الحدیث خوانده است. ابنجوزی، دارقطنی، ابنعدی و ذهبی از دیگر رجالیونی هستند که تعابیری اینچنینی در خصوص ابومخنف گزارش کردهاند. بهرامیان در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، بر این باور است که زمینههای اعتقادی ابومخنف با توجه به گزارشهای عمده او از دوران خلافت علی بن ابیطالب، در این سوءگیریها علیه او توسط اهل حدیث، بیتاثیر نبوده است. در رجال شیعی، احادیث او که از محمد باقر نقل شده است، صحیح دانسته نمیشوند هرچند وی با یک واسطه از علی بن ابیطالب و بدون واسطه از جعفر صادق نقل روایت کرده است. شیعیان امامیه از وی در کتابهای خود نقل روایتهایی کردهاند.[۱۷] جعفریان بر این باور است که اگر ابومخنف شیعی میبود، میبایست دیدگاههای ضدخلفایی از خود نشان میداد و این در حالیست که حتی شیعیانی که از آثار او نقل کردهاند، مطلبی از طعن خلفاء گزارش نکردهاند.[۱۸]
از میان مشایخ ابومخنف میتوان به لقیط محاربی، ابوالمخارق راسبی، نضر بن صالح، جعفر بن حذیفه، نمیر بن وعله و معاذ بن سعد اشاره کرد. ابومخنف از مورخان هم طبقه خود از جمله محمد بن اسحاق، سیف بن عمر تمیمی و شرقی بن قطامی کلبی روایات کرده است.[۱۹]
از آنجایی که شیعه و سنی از ابومخنف روایت نقل کردهاند، رجال حدیث هر دو گروه در مورد وثاقت احادیث او اظهار نظر کردهاند. محدثان که بر روی سند احادیث تأکید فراوانی داشتند، مورخان را که به دنبال جمعآوری تمام اخبار بودند را اخباری نامیده و آنان را تضعیف میکردند. ابومخنف نیز همانند ابن اسحاق، مدائنی، و واقدی مشمول این قاعده گشته است. ابومخنف توسط رجال سنی تضعیف شده و ابن عدی او را شیعهٔ افراطی خوانده است.[۲۰] در میان رجالیان شیعه، فیروزآبادی اخبار او را متروک گزارش کرده و علامه حلی او را توثیق نموده است.[۲۱]
هر چند که در منابع رجالی اهل سنت، محدثان که روی سند احادیث تکیه فراوانی داشتند، مورخانی نظیر ابومخنف را اخباری خوانده و به عنوان راویان غیرقابل اعتماد میشناختند. چرا که این دسته از نویسندگان برآن بودهاند که همه اخبار موجود را اعم از درست و نادرست نقل کنند. به نظر محدثان با این شیوه این دسته از کتابها پرحجم شده و شامل جزییات فراوانی میشود. ابو مخنف نیز شامل دسته مورخانی میشده که محدثان اهل سنت با تردید در آثار او مینگریستهاند. ابومخنف توسط رجال شناسان اهل سنت تضعیف شده و ابن عدی (۳۶۵ ه.ق) او را شیعی افراطی خوانده است. به هر صورت میتوان پذیرفت که وی نوعی عقیده به تشیع عراقی دارد؛ در همان حدی که در کوفه رایج بوده است؛ یعنی راجع به خلفای اول و دوم اثباتا و نفیا حرفی نداشته یا سکوت میکردهاند، اما نسبت به خلیفه سوم انتقادهای تندی داشته، و معاویه را به هیچ عنوان نمیپذیرفتند.[۲۲]
آثار
آثار ابومخنف در تاریخ، گواه تلاشهای فراوان او در زمینه تألیف اخبار تاریخی دارد. همین تعداد بالای آثار تاریخی اوست که آثارش را به عنوان یکی از پیشگامان و مراجع در زمینه تاریخی مبدل کرده است. به گفته بهرامیان، تکنگاریهای ابومخنف بعدها اساس و پایه تاریخنگاری را شکل دادند به گونهای که حتی برخی از اصطلاحات در باببندی کتابهای تاریخ، از کتب ابومخنف و همعصرانش اقتباس شده یا عیناً تکرار شدهاند. این آثار بهطور گسترده مورد توجه مورخان بعدی قرار گرفت؛ اما در کمال تعجب و شگفتی، هیچیک از آثار ابومخنف، به صورت مستقیم به دست محققان نرسیده است و اکثر آثار کشف شده و منسوب به او، با شائبه جعل مواجه شدند.[۲۳] با این وجود، بلاذری و طبری، در رساندن میراث تاریخی ابومخنف به نسلهای بعدی، نقش مؤثر و عمدهای داشتند.[۲۴][۲۵] با توجه به سبک تاریخنگاری بلاذری، امکان استخراج روایات ابومخنف از آثار او، دشوار است. در مقابل طبری در نقل روایات ابومخنف، سلسله اسناد ابومخنف را بهطور کامل گزارش کرده است و به همین جهت کار بازیابی آثار ابومخنف را تسهیل کرده است.[۲۶]
کتابهای او بهاحتمال زیاد از زمرهٔ آثاری بوده که انتشار گسترده داشته و بهویژه شیعیان، آنها را مشتاقانه میخواندهاند. برخی از تألیفات بهدستآمده که منسوب به اوست، ظاهراً پاکسازیهای بسیار آزاد متأخری است که بهمرور زمان تفاوتهای بیشتری با متن اصلی پیدا کرده است. با این حال این آثار دارای هستهای اصلی و در برخی جاها شامل متن تغییرنیافته است، چنانچه فردیناند ووستنفلد در مورد هر ۲ کتاب مقتلالحسین و المختار الثقفی این نکته را دریافته است.[۲۷] از میان آثار او که در فهرست ابن ندیم به آنها اشاره شده است، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:[۲۸]
- اخبار آل محنف سلیم
- الاخبار
- اهل النهروان و الخوارج
- بلال الخارجی
- اخبار الحجاج
- اخبار عبیدالله بن حر
- اخبار زیاد
- حدیث الازارقة
- حدیث باجُمَیرا و مقتل ابن اشعث
- الجمل
- حدیث روستقباذ
- الحکمین
- خِرّیت بن راشد و بنی ناجیة
- الخوارج و المهلب
- دیر الجاجم و خلع عبدالرحمن بن اشعث
- الردة
- زید بن علی
- السقیفة
- سلیمان بن صُرَد و عین الوردة
- شبیب الحروری و صالح بن مسرّح
- الشوری و مقتل عثمان
- الصفین
- الضحاک الخارجی
- الغارات
- فتوح الاسلام
- فتوح خراسان
- فتوح الشام
- فتوح العراق
- قتل الحسن
- المختار بن ابیعبید
- المستورد بن علفه
- مصعب و ولایته العراق
- مطرف بن مغیرة
- المعمّرین
- مقتل حجر بن عدی
- مقتل الحسین
- مقتل عبدالله بن زبیر
- مقتل عمرو بن سعید بن عاص
- مقتل علی
- نجدة بن ابیفدیک
- یحیی بن زید
- یزید بن المهلب و مقتله بالعقر
- مرج راهط و بیعة مروان و مقتل الضحاک بن قیس الفهری
- مقتل محمد بن ابیبکر و الاشتر و محمد بن ابیحذیفة
- وفات معاویة و ولایة ابنه یزید و وقعة الحرّة و حصار ابنالزبیر
- خال بن عبدالله القسری و یوسف بن عمر و موت هشام و ولایة الولید بن یزید
غیر از این موارد، طوسی کتابی با عنوان خطبه الزهرا را نیز به ابومخنف نسبت داده است. همینطور نسخهای خطی مقتل بنی امیه نیز به او نسبت داده شده است. در انتساب و جعلی بودن این دو اثر، احتمالهایی مطرح شده است.[۲۹]
مشهورترین و به گزارشی، مهمترین اثر ابومخنف، کتاب مقتل الحسین اوست که شامل گزارشهای دقیق از نبرد کربلاست.[۳۰][۳۱] کاملترین متنی که از این کتاب امروزه موجود است، در کتاب طبری گزارش شده است. با این وجود نمیتوان به میزان امانتداری طبری در نقل کامل کتاب مقتل الحسین اعتماد داشت. امروزه چندین نسخه از این اثر با نامهای مقتل الحسین، اخبار قتل الحسین یا مصرع الحسین در کتابخانههای مختلف گزارش شده است. کتاب مقتل الحسین یا مقتل ابومخنفی که بارها در کشورهای عراق و ایران چاپ شده است، قابل اعتماد نبوده و بدون شک مجعول است.[۳۲] نسخهٔ خطی از این کتاب در برلین نگهداری میشود و لئورا وچا ولیری آن را تماماً معتبر نمیداند.[۳۳] آنطور که مشخص است؛ متن اصلی این اثر از میان رفته است[۳۴] و در حال حاضر متنی به نام «مقتل ابومخنف» در دست داریم که حاوی روایاتی سست و ناهمگون است که هرگز مورد اعتماد مورخان و پژوهشگران قرار نگرفته و اعتبار آن مورد تردید است.[۳۵] با این حال، کتاب ابومخنف به سبب اهمیت و ارزشی که داشته است مورد توجه مورخان و محققان قرار گرفت و بسیاری از مورخان قرون بعدی، متن آن را به طرق مختلف در آثار خویش آوردهاند.[۳۶] با توجه به نقل طبری در کتابش، احتمالاً متن کتاب ابومخنف تا حدود قرن چهارم هجری باقی بوده است.[۳۷][۳۸] طبری بهروشنی توضیح نداده است که وی این روایات ابومخنف را چگونه و از چه طریقی به دست آورده است. آیا متن کامل مقتلالحسین را در دست داشته و گزیدهای از روایات موجود در آن متن را گزارش کرده است یا آنکه وی نیز آن روایات را از طریق نوشتهای دیگر بهدست آورده است؟ مجموع روایات طبری دربارهٔ نبرد کربلا از طریق ابومخنف، ۱۲۶ روایت است که از این تعداد، ۱۰۰ روایت بهطور مستقیم از مقتل ابومخنف گرفتهشده و ۱۰ روایت نیر روایاتیست که طبری آنها را با واسطهٔ هشام بن محمد کلبی از ابومخنف ذکر کرده است.[۳۹] برخی از محققان شیعه، بر آن شدند تا آن منقولات را از تاریخ طبری بیرون کشند و جداگانه منتشر سازند. این منقولات نخستین بار به نام مقتل الحسین به کوشش حسن غفاری در ۱۳۹۸ قمری در قم به چاپ رسید. سپس همان اثر به همان طریق به نام وقعةالطفّ در ۱۳۶۷ خورشیدی در قم به کوشش محمد هادی یوسفی غروی، همراه با مقدمهای در معرفی ابومخنف و کتاب مقتل الحسین و همچنین فهرستهای گوناگونی از شیوخ و راویان مؤلف با توضیحات و تعلیقات منتشر شد.[۴۰]
اگرچه از میانرفتن تمام آثار ابومخنف، بررسی مستقیم آثار وی و نقد و ارزیابی محتوای آنها را نامیسر ساخته و حتی داوری جدی و استوار در باب شخصیت علمی خود او را نیز دشوار میسازد. اما میتوان از طریق وارسی مقتلالحسین او، یعنی کتابی که بخش عمدهای از آن توسط طبری برجای مانده و به دست ما رسیده است؛ همچنین به یاری پراکندههایی از روایات وی در منابع روایی و تاریخی قرون اولیه، تا حد زیادی هم به خصایص روششناختی ابومخنف در گردآوری و تنظیم و تدوین اخبار و حوادث تاریخی پی برد و هم بر عرصههایی از شخصیت وی وقوف یافت.[۴۱] ابومخنف در مقتلالحسین، اصل را بر جمعآوری همهٔ مسموعات گذارد و همهٔ آنچه را که شنیده بود، روایت کرد. بهخلاف ابن اسحاق، واقدی، ابن سعد و معاصران ایشان که عمدتاً به نقل روایات موافقان توجه داشتند، ابومخنف نه تنها در گزارش تاریخ کربلا به روایت گزارشهای مخالفان و قاتلان حسین و یارانش توجه کرده، بلکه کوشیده است تا در پرتو این دست از روایات که خود نیز به اعتبار و ارزش آنها اعتقادی نداشته، بخشی از باورهای نادرستی را که در میان برخی از مردم رواج داشته است، منعکس کند.[۴۲]
پانویس
- ↑ اختری، «ابومخنف»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ اختری، «ابومخنف»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ۴۳۷.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۱۳.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ۱۳.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ۴۳۷.
- ↑ میرشریفی، سرگذشت مقتل ابومخنف، ۱۳۵.
- ↑ تاری، ابومخنف که بود؟، ۷۱.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ جعفریان، «دربارهٔ منابع تاریخ عاشورا»، آیینه پژوهش.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ جعفریان، «دربارهٔ منابع تاریخ عاشورا»، آیینه پژوهش.
- ↑ اختری، «ابومخنف»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ جعفریان، «دربارهٔ منابع تاریخ عاشورا»، آیینه پژوهش.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Modarressi, “Tradition and Survival”, 316.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سزگین، تاریخ نگارشهای عربی، ۴۳۷.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Vaglieri، HUSAYN B. 'ALl B. ABl TALIB، ۶۰۷–۶۱۷.
- ↑ بهرامیان، «ابومخنف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Vaglieri، HUSAYN B. 'ALl B. ABl TALIB، ۶۰۷–۶۱۷.
- ↑ میرشریفی، سرگذشت مقتل ابومخنف، ۱۳۵.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۲۲.
- ↑ میرشریفی، سرگذشت مقتل ابومخنف، ۱۳۵.
- ↑ میرشریفی، سرگذشت مقتل ابومخنف، ۱۳۸.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۲۲.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۲۳.
- ↑ بهرامیان، ابومخنف.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۱۸.
- ↑ زرگرینژاد، نهضت امام حسین، ۲۱.
منابع
- اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «ابومخنف». دایرهالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.
- بهرامیان، علی (۱۳۶۷). «ابومخنف». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. به کوشش موسوی بجنوری، محمدکاظم. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹-۶۶-۷۰۲۵-۹۶۴-۹۸۷.
- تاری، جلیل (اردیبهشت ۱۳۸۲). «ابومخنف که بود؟». معرفت. تهران (۶۵).
- جعفریان، رسول (۱۳۸۱). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام. انصاریان.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۰). «دربارهٔ منابع تاریخ عاشورا». آیینه پژوهش (۷۲).
- زرگرینژاد، غلامحسین (۱۳۹۱). نهضت امام حسین (ع) و قیام کربلا. تهران: سمت. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۸۶۳-۰.
- فؤاد، سزگین (۱۳۸۰). تاریخ نگارشهای عربی. ج. ۱. ترجمهٔ موسسهٔ نشر فهرستگان. به کوشش خانهٔ کتاب. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. شابک ۹۶۴-۴۲۲۲۲۵-۳.
- میرشریفی، سید علی (مرداد و شهریور ۱۳۶۹). «ابومخنف و سرگذشت مقتل وی». آینه پژوهش. تهران (۲).
- Modarressi, Hossein (2003). Tradition and Survival (به انگلیسی). Vol. ۱. Oxford: Oneworld. p. ۱.
- Vaglieri, Laura Veccia (1986). "(al-)Ḥusayn b. ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۳ (۲nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۶۰۷–۶۱۷.
پیوندهای بیرونی
- فرزانه، حافظ. «مقتل الحسین ـ علیه السّلام ـ». اندیشه قم. بایگانیشده از اصلی در ۹ آوریل ۲۰۱۴.
- حضرتی، حسن؛ رضوی، نجفیان (۲۰۱۵-۰۸-۲۳). «واقعهٔ کربلا و بازنمایی عملکرد گفتمان حاکم در تاریخنگاری ابومخنف». تاریخ اسلام و ایران. ۲۵ (۲۶): ۲۹–۴۸. دریافتشده در ۲۰۱۶-۰۲-۰۷.
- Athamina, Khalil (2012). "Abū Mikhnaf". In Gudrun Krämer, Denis Matringe, John Nawas, Everett Rowson (ed.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (THREE ed.). Brill Online.
{{cite encyclopedia}}
: نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست ویراستاران (link)