غوریان
سلطنت غوری | |||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۷۸۶ میلادی–۱۲۱۵ میلادی | |||||||||||||
پرچم | |||||||||||||
پایتخت | فیروزکوه[۱] هرات[۲] غزنی (۱۱۷۰–۱۲۱۵)[۳] لاهور (زمستان) | ||||||||||||
زبان(های) رایج | فارسی (زبان رسمی)[۴] | ||||||||||||
دین(ها) | پیش از ۱۰۱۱: پاگانیسم[۵] از ۱۰۱۱: اسلام سنی[۶] | ||||||||||||
حکومت | پادشاهی موروثی سلطنت مطلقه | ||||||||||||
سلطان | |||||||||||||
• ۱۱۰۰–۱۱۴۶ میلادی | علاوالدین حسین | ||||||||||||
• ۱۱۴۶–۱۱۴۹ میلادی | سیفالدین سوری | ||||||||||||
• ۱۱۴۹–۱۱۴۹ میلادی | بهاالدین سام یکم | ||||||||||||
• ۱۱۴۹–۱۱۶۱ میلادی | سیفالدین محمد | ||||||||||||
• ۱۱۶۱–۱۱۶۳ میلادی | علاءالدین جهان سوز | ||||||||||||
• ۱۱۶۳–۱۲۰۳ میلادی | غیاثالدین غوری | ||||||||||||
• ۱۲۰۳–۱۲۰۶ میلادی | معزالدین محمد غوری | ||||||||||||
تاریخ | |||||||||||||
• ظهور شنسبانیان | ۷۸۶ میلادی | ||||||||||||
• تسخیر غزنی | ۱۱۵۱ میلادی | ||||||||||||
• انقراض غزنویان | ۱۱۸۶ میلادی | ||||||||||||
۱۲۰۲ میلادی | |||||||||||||
• تقسیم به شاهزادهنشینی | ۱۲۱۵ میلادی | ||||||||||||
مساحت | |||||||||||||
۱۲۰۰ م.[۷] | 2000000 | ||||||||||||
| |||||||||||||
امروز بخشی از | فهرست افغانستان پاکستان تاجیکستان ایران ترکمنستان ازبکستان قرقیزستان چین هند بنگلادش |
بخشی از مجموعهٔ |
---|
تاریخ افغانستان |
پرونده:Shuja Shah Durrani of Afghanistan in 1839.jpg |
گاهشمار |
سلطنت غوری، غوریان یا شَنسَبانیان، دودمانی به مرکزیت شهر فیروزکوه (غور) (افغانستان امروزی) از ۷۸۶ الی ۱۲۱۵ میلادی (به مدت ۴۳۰ سال) بودند که گسترهشان را از غور آغاز کردند و در میانهٔ سدهٔ دوازدهم تا سالهای آغازین سدهٔ سیزدهم میلادی به یک قدرت عمده تبدیل شدند. غور مرکز هستهٔ نظامی امپراتوری آنها بوده و از سال ۱۱۴۸ الی ۱۲۱۵ از باختر به گرگان و دریای خزر، از خاور به هند و بنگال، از شمال به مرو و خوارزم و از جنوب به سند و اقیانوس اطلس حکم میرادند.
پیشینه
ظهور
یکی از شاهزادگان غوری به نام امیر بنجی نهاران حاکم غور و جد حاکمان قرون وسطی غور بود. حکومت او توسط منشور هارونالرشید خلیفه عباسی مشروعیت یافت. قبل از اواسط قرن دوازدهم، برای حدود ۱۵۰ سال حکومت غوریان به صورت نیمه مستقل تحت سلطه غزنویان و سلجوقیان بود. غور در اواسط قرن دوازدهم استقلال خود را از امپراتوری غزنوی با تسخیر شهر غزنی اعلام کردند.[۸]
مبارزات برای استقلال
مواردی که موجب استقلال یافتن غوریان شد عبارتاند از:
- قتل قطبالدین محمد بن حسین به دست بهرامشاه
- لشکرکشی سیفالدین سوری به غزنین
- لشکرکشی بهاءالدین سام به غزنین
- نبرد علاءالدین حسین جهانسوز با بهرامشاه و فتح غزنین[۹]
بهاءالدین سام یکم
وی جانشین برادرش سیفالدین محمد شد و برای انتقام از قتل وی به غزنین لشکرکشی نمود اما در میانهٔ راه بر اثر بیماری درگذشت.
علاءالدین حسین جهانسوز
وی برای اتمام کار نیمهتمام برادر خود بهاءالدین سام یکم به غزنین لشکر کشید و بعد از تصرف، آنجا را بهمدت هفت شبانهروز به آتش کشید. وی پس از فتح غزنین به عادت سلاطین سلجوقی چتر بالای سرش حمل مینمود. سپس به مقابله با سلطان سنجر پرداخته اما اسیر گردید و پس از مدتی آزاد گردید. هنگامیکه سلطان سنجر توسط غزان اسیر شده بود و فوت شد زمینه برای جهانگشایی غوریان آماده شد و علاءالدین حسین از این فرصت نهایت بهره را برد.
سیفالدین محمد
پس از مرگ علاءالدین حسین، پسرش سیفالدین محمد غوری جانشیناش گردید. وی برای جلب حمایت مردم به قلع و قمع اسماعیلیان پرداخته و غیاثالدین محمد با معزالدین محمد پسرعموهای خودش را از قلعهٔ اجرستان آزاد کرد. از دیگر اقدامات وی دفع غزان بود اما در یکی از جنگها با غزان کشته شد.
اوج قدرت
دورهٔ اوج و عظمت حکومت غوریان که حدود پنجاه سال طول کشید با سلطنت دو تن از فرزندان بهاءالدین سام، یعنی غیاثالدین محمد و شهابالدین مصادف بود. این دو برادر با برخورداری از استعدادهای ذاتی و روحیهٔ رعیتپروری، تساهل و تسامح و آگاهی از موقعیتهای سیاسی و نظامی محیط اطراف خود با اتحاد و بهرهگیری از نیروهای مادی و معنوی غوریان معمار و سازندهٔ این دورهٔ غوریان بودهاند. چنانچه در مدت کوتاهی حکومت غور را که بر کوهستانهای غور محدود میشد به امپراتوری مبدل ساختند که از خراسان تا هندوستان وسعت داشت و با حکومت خوارزمشاهیان برابری میکرد.[۱۰]
اوج قدرت
دورهٔ اوج و عظمت حکومت غوریان که حدود پنجاه سال طول کشید با سلطنت دوتن از فرزندان بهاءالدین سام؛ غیاثالدین محمد غوری و معزالدین محمد غوری آغاز گردید که وسعت امپراتوریشان شامل خراسان و هندوستان میشد و با قلمرو خوارزمشاهیان برابری میکرد.[۱۱]
زوال
بعد از مرگ سلطان شهابالدین غوری، حکومت غوریان به زوال رفت. قیامهای متعددی که علیه حاکمیت غوریان در خراسان و هند رخ داد این دولت را به نابودی نزدیک کرد. افسران سلطان شهابالدین مانند تاجالدین یلدوز در غزنی و پنجاب، ناصرالدین قباچه در سند، قطبالدین ایبک در هند، ملک تاجالدین در سیستان همه مستقل شده بودند. بدین ترتیب با مرگ سلطان شهابالدین سلسلهٔ غوری به سمت انحطاط رفته و سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه از فرصت استفاده کرده بر ماوراءالنهر و خراسان مسلط شد و غوریان را در این مناطق نابود ساخت.[۱۲]
امرای غوری
امیر سوری قرن نهم-قرن دهم) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد ابن سوری (قرن دهم-۱۰۱۱) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابوعلی ابن محمد (۱۰۱۱–۱۰۳۵) | شیث ابن محمد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عباس ابن شیث (۱۰۳۵–۱۰۶۰) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد ابنعباس (۱۰۶۰–۱۰۸۰) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قطبالدین حسن (۱۰۸۰–۱۱۰۰) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عزالدین حسین (۱۱۰۰–۱۱۴۶) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیفالدین سوری (۱۱۴۶–۱۱۴۹) | شجاعالدین محمد | قطبالدین محمد | بهاءالدین سام یکم (۱۱۴۹) | نصیرالدین محمد | علاءالدین حسین جهانسوز (۱۱۴۹–۱۱۶۱) | فخرالدین مسعود (۱۱۵۲–۱۱۶۳) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علاءالدین علی (۱۲۱۴–۱۲۱۵) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
غیاثالدین غوری (۱۱۶۳–۱۲۰۲) | معزالدین محمد غوری (۱۲۰۲–۱۲۰۶) | شمسالدین محمد (۱۱۶۳–۱۱۹۲) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیفالدین محمد (۱۱۴۹–۱۱۵۷) | علاءالدین اتسز (۱۲۱۳–۱۲۱۴) | عباس ابن محمد (۱۱۹۲) | بهاءالدین سام دوم (۱۱۹۲–۱۲۰۶) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
غیاثالدین غوری (۱۲۰۶–۱۲۱۲) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جلالالدین علی (۱۲۰۶–۱۲۱۵) | علاءالدین محمد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بهاءالدین سام سوم (۱۲۱۲–۱۲۱۳۸) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امرای اولیه
امرای غوری عبارتند از:[۱۳]
- بنجی بن نهاران: او از امرای قدرتمند غور و معاصر با هارون الرشید بود او و شیش بن بهرام مدعی حکومت بر غور بودند. آن دو با همدیگر نزاع کردند و نتوانستند اختلافات خود را حل کنند. پس پیش هارون الرشید رفتند. هارون الرشید منشور حکومت غور را به بنجی بن نهاران داد تا اینکه حکومت غور در فرزندانش تداوم یافت.
- سوری بن محمد: سوری از نسل امیر بنجی و معاصر یعقوب لیث صفاری بود، ممالک غور بیشتر در اختیار او بود. در این زمان مسلمانان و مشرکان با همدیگر اختلاف داشتند و صفاریان و سامانیان در تلاش برای فتح قلاع غور بودند.
- محمد بن سوری: از نسل سوری بن محمد بوده است. بخشی از زندگی سیاسی و نظامی محمد سوری رابطهٔ او با سلطان محمود غزنوی است. وی سرزمین غور را تحت اختیار خویش درآورده بود. او که هوای استقلال در سر داشت سرانجام با تکیه بر استعداد نظامی خویش و اعتماد به قلاع مستحکم غور، عَلَم استقلال برافراشت. سرانجام محمود غزنوی با حیلهٔ جنگی توانست او را شکست دهد.
- ابوعلی محمد بن سوری: سلطان محمود پس از غلبه بر محمد سوری حکومت غور را به فرزند او ابوعلی داد. ابوعلی به سبب رابطهٔ حسنه با دربار غزنین، مشکل خارجی نداشت. غوریان در دورهٔ فرمانروایی او در رفاه و امنیت بهسر میبردند. در این زمان مسعود غزنوی در هند بوده و به غور توجهی نداشت. تا اینکه عباس بن شیث توانست او را اسیر کند و خود را بهعنوان جانشین وی معرفی کند.
- عباس بن شیث: عباس از ضعف و هرجومرجی که بعد از شکست سلطان مسعود از سلجوقیان در نبرد دندانقان در سال ۴۳۱ق عارض دربار غزنین شد، برای قطع رابطهٔ غور از غزنین کوشید و با زندانی کردن عمویش امور غور را بر عهده گرفت.
- محمد بن عباس: سلطان ابراهیم پس از دستگیر کردن او، فرزندش را به فرمانروایی رساند.
- قطبالدین حسن: از انتقال فرمانروایی غور به قطبالدین حسن که به احتمال زیاد فرزند محمد بن عباس بود اطلاعات دقیقی در دست نیست. وی مانند پدرش به دینداری، عدالت و رعیتپروری شهرت داشته است. در دورهٔ فرمانروایی وی غور گرفتار جنگهای داخلی بوده است چنانکه مشغلهٔ اصلی قطبالدین حسن فرونشاندن شورشها بود و در همین راه به قتل رسید.
- عزالدین حسین: به حکم مسعود بن ابراهیم غزنوی به فرمانروایی غور رسید. با مرگ مسعود بن ابراهیم در سال ۵۰۹ق و اختلاف فرزندانش برسر جانشینی او، غزنویان خود تحت سلطهٔ سلطان سنجر سلجوقی قرار گرفته و خراجگزار وی شدند.
روابط سیاسی
سلطان شهابالدین زمانی به قتل رسید که اهداف نظامی او در هندوستان و خراسان ناتمام مانده بود و وضع داخلی نیز برای انتقال قدرت نا آرام بود؛ بنابراین وزیر او مؤیدالملک برای جلوگیری از اغتشاشات داخلی و حفظ وحدت امپراتوری، مرگ سلطان را آشکار نکرد ولی در این زمان ارکان سپاه باهم اختلاف پیدا کردند. غوریان به هواخواهی بهاءالدین سام حاکم بامیان قیام خود را آشکار کردند و مؤیدالملک و ترکان هواخواه غیاثالدین محمود شدند. سرانجام توفیق نصیب مؤیدالملک و ترکان شد اما آنها برای تحقق هدف خود به تاجالدین یلدوز، از امرای ترک و سلطان شهابالدین روی آوردند؛ بنابراین به دلیل تعدد مدعیان سلطنت، قلمرو غوریان تجزیه شد.[۱۴]
روابط با خلفای عباسی
از منابع به دست آمده چنین برداشت میشود که غوریان مانند سایر پادشاهیهای مسلمان روابط خوبی با خلافتِ بغداد نداشتند و از آنها، حتی در ظاهر، اطاعت نمیکردند.[۱۵]
روابط با حکومتهای همجوار
غوریان در مدت کوتاهی توانستند حکومت مقتدری در بخشهای وسیعی از سرزمینهای اسلامی تشکیل دهند. جد اعلای غوریان «شنسب» نام داشت که وی در زمان علی اسلام آورده بود اما پذیرش آیین اسلامی از طرف مردم غور در زمان سلطان محمود غزنوی بوده است. اوج اقتدار این سلسله در زمان سلطان غیاثالدین محمد و برادرش شهابالدین محمد بوده است. معاصر بودن غوریان با حکومتهایی چون غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان همواره موجب برخوردهای سیاسی و نظامی این خاندان با حکومتهای یادشده بود. در دوران سلطان غیاثالدین و شهابالدین نبردهایی با سلطان محمد خوارزمشاه انجام شد که آنها در برابر سلطهٔ خوارزمشاهیان ایستاده و آنها را شکست میدادند اما با مرگ سلطان شهابالدین غوری غوریان اقتدار خود را از دست دادند. حاکمان محلی دم از استقلال زدند و سلطان محمد خوارزمشاه از فرصت استفاده کرده و غوریان را در خراسان و ماوراءالنهر نابود ساخت.[۱۶]
امور اداری و نظامی
امور اداری غوریان تاحدی برگرفته از امور اداری غزنویان بود و سلطان ضرورتاً باید از خاندان شنسبانی باشد. مشروعیت سلطنت نه تنها منوط به دریافت منشور حکومت از خلیفهٔ عباسی بود، بلکه حمایت اشراف نیز نقش مهمی را ایفا میکرد. نشانههای سلطنت، خطبه، سکه و چتر سلطنتی بود و سلاطین غوری دارای چتر بودند و گاه از طرف خود به والیانی که مقام بالایی داشتند، لقب سلطان عطا میکردند. دیوانسالاری سلالهٔ ایران، مانند سامانیان و غزنویان برگرفته از خلفای عباسی در بغداد بود. پس شکی نیست که دیوانسالاری غوریان نیز شبیه دیوانسالاری موجود در خراسان و غزنین بوده است که شامل دیوانهای عرض، دیوان اشراف، وزیر و غیره بوده است.
سپاه و اسلحه
هستهٔ مرکزی سپاه غور از مردم سرزمین غور تأمین میشده ولی با توسعهٔ قلمرو غوریان به تدریج اقوام دیگری مانند ترکان ،تاجیکان و هندیان به سپاه پیوستند. سپاه غور متشکل از سوارهنظام و پیادهنظام بود. سپاهیان غور زرهپوش بودند و با سنان میجنگیدند. با توجه به کوهستانی بودن غور آموزشهای سوارکاری و وجود اسبهای تندرو، بخش اعظم سوارهنظام غوریان را تشکیل میداد.[۱۷]
امور مردمی
وضعیت اجتماعی
اوضاع اجتماعی غوریان به دلیل سختی زندگی در سرزمین کوهستانی به خودی خود در پرورش انسانهای توانمند از نظر روانی و جسمی اثرگذار بود. زندگی در دیاری کوهستانی باعث خشونت طبع غوریان شده بود.
وضعیت اقتصادی
اوضاع اقتصادی غوریان به دلیل وجود معادن فلز و تخصص و مهارت آنها در استخراج و ساخت اسلحه و نیز زمینهای کشاورزی غنی و غنیمتهایی که از هند وارد میشد و همچنین صادرات اسلحه باعث رونق اقتصادی غوریان شده بود.[۱۸]
وضعیت دینی
مذهب غالب غوریان و سلاطین تا عهد غیاثالدین ۵۹۹ ه.ق مذهب کرامیه بوده است و حتی غیاثالدین محمد و برادرش شهابالدین محمد، پیرو مذهب کرامیه بودهاند. نفوذ علمای کرامیه در غور چنان بود که وقتی غیاثالدین تغییر مذهب داد و به مذهب شافعی گروید مورد اعتراض قرار گرفت. تغییر مذهب غوریان به مذهب شافعی به دلیل سختگیری کرامیه در انجام عبادات و عقیدهٔ خرافهآمیز نسبت به خدا موجب رویگردانی مردم غور از این مذهب شده و به دنبال آن غیاثالدین برای همسو شدن با مردم، تغییر مذهب داده و به شافعی گروید. غیاثالدین به سبب سیاست تساهل مذهبی مورد تمجید مردم قرار گرفت. به همین سبب در غور شورشی علیه او گزارش نشده است چون او تعصب در مذهب را دور از شأن سلطانی میدانست و امتیازی برای شافعیان قائل نمیشد. او به سادات و علویان احترام میگذاشت و برای شافعیان در خراسان و غور مساجد و مدارس ساخته بود.[۱۹]
پانویس
ارجاعات
- ↑ Firoz Koh in Ghur or Ghor (a region to the west of Ghazni), the Ghurids' summer capital
- ↑ Firuzkuh: the summer capital of the Ghurids, by David Thomas, pg. 18.
- ↑ The Grove Encyclopedia of Islamic Art & Architecture: Three-volume set, by Jonathan Bloom, Sheila Blair, pg. 108.
- ↑ The Development of Persian Culture under the Early Ghaznavids, C.E. Bosworth, Iran, Vol. 6, (1968), 35.
- ↑ Minorsky, Vladmir (1970). Ḥudūd al-'Ālam, "The Regions of the World,". Leningrad: University Press, Oxford. p. 110. ISBN 978-0-906094-03-7.
- ↑ The Ghurids, K.A. Nizami, History of Civilizations of Central Asia, Vol.4, Part 1, ed. M.S. Asimov and C.E. Bosworth, (Motilal Banarsidass Publishers, 1999), 178.
- ↑ Bang, Peter Fibiger; Bayly, C. A.; Scheidel, Walter (2020-12-02). The Oxford World History of Empire: Volume One: The Imperial Experience (به انگلیسی). Oxford University Press. pp. 92–94. ISBN 978-0-19-977311-4.
- ↑ Bosworth 2001b.
- ↑ اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص ۲۹ تا ۴۳.
- ↑ اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹.
- ↑ اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹.
- ↑ اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، صفحهٔ ۸۸، ۸۹، ۹۰، ۹۱.
- ↑ اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص ۱۴ تا ۲۶.
- ↑ اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص ۷۵.
- ↑ اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص ۱۲.
- ↑ حسین قرهچانلو، «پرتال جامع علوم انسانی».
- ↑ اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص ۹۲، ۹۳، ۹۴.
- ↑ جمشید نوروزی.
- ↑ اصغر فروغی ابری، تاریخ غوریان، ص ۹۸، ۹۹، ۱۰۳.
منابع
- تاریخ غوریان، اصغر فروغی ابری
- کتاب غوریان، عتیقالله پژواک.
- مقالهٔ مناسبات غوریان با حکومتهای همجوار، حسین قرهچانلو، پرتال جامع علوم انسانی.
- مقالهٔ وضعیت اقتصادی و اجتماعی غوریان، جمشید نوروزی.
- انحلالهای ۱۲۱۲ (میلادی) در آسیا
- انحلالهای ۱۲۱۲ (میلادی)
- ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۱۴۸ (میلادی)
- ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۲۱۵ (میلادی)
- تاریخ اسلام
- تاریخ افغانستان
- تاریخ ایران
- تاریخ باستان پاکستان
- تاریخ پاکستان
- تاریخ هند
- دربارهای فارسیزبان
- دودمان غوریان
- دودمانهای مسلمان
- سلطه اسلام در شبهقاره هند
- کشورهای پیشین در آسیا