نامههای اسکروتیپ
نویسنده(ها) | سی. اس. لوئیس |
---|---|
کشور | بریتانیا |
زبان | انگلیسی |
گونه(های) ادبی | رمان نامهنگارانه، الهیات دفاعی، طنز |
تاریخ نشر | ۱۹۴۲ ۱۹۶۱ |
گونه رسانه | چاپی (گالینگور و شومیز) |
شمار صفحات | ۱۶۰ (چاپ اول) ۱۵۷ |
کتابخانه کنگره | BR125 |
پیش از | سخنرانی اسکروتیپ در جشن فارغالتحصیلی شیاطینِ جوان دانشکدهٔ وسوسه |
نامههای اسکروتِیْپ (انگلیسی: The Screwtape Letters) رمانی نامهنگارانه اثر سی. اس. لوئیس است که در سال ۱۹۴۱ بهصورت هفتگی در گاردین، که یک نشریهٔ مذهبی بود، چاپ میشد. این نامهها در سال ۱۹۴۲ در قالب یک کتاب منتشر شدند و در سال ۱۹۶۲ سخنرانی اسکروتیپ به آن افزوده شد و در مجلدی جدید به چاپ رسید.
این اثر طنز که در دفاع از مسیحیت نوشته شده است شامل ۳۱ نامه میشود که در آنها شیطانی کارکشته بهنام اِسکروتِیپ شیطان جوان ورموود را در بهترین روش وسوسهٔ و به بیراهه کشاندن انسانی که به او سپرده شده است راهنمایی میکند. این مساعی با حضور پیوستهٔ او در کلیسا و آشنایی با زنی مسیحی و باایمان مواجه میشود و در نهایت با مرگ او در جریان بمباران هوایی در جنگ جهانی دوم شکست میخورد. لوئیس با استفاده آیرونیک از پرسونای روایی یک شیطان، تصویری را از نبرد بین خوب و شر و مختصات طرفین ترسیم میکند و آرایش را دربارهٔ دورویی آدمی، عدم خودآگاهی، و انگیزههای اصلی اعمال او به دست میدهد.
چاپ کتاب در سال ۱۹۴۲ بهسرعت با موفقیت همراه بود و همان سال چندین بار تجدید چاپ شد. انتشار کتاب در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۴۳ نیز با موفقیت همراه شد. این کتاب به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
ساختار کلی
نامههای اسکروتیپ شامل ۳۱ نامه است که یکی از شیاطین بلندمرتبه در ساختار اداری جهنم بهنام اِسکروتِیپ به شیطانی جوان به نام ورموود[الف] (که برادرزاده یا خواهرزادهٔ اوست) مینویسد. ورموود مأموریت یافته که یک مرد بریتانیایی («بیمار») را به سوی «پدر دوزخیمان» (شیطان) هدایت و از «دشمن» (خدا) دور کند. ورموود به تازگی از «دانشگاه تربیت وسوسهگر»[ب] فارغالتحصیل و وارد بازار کار شده است و اسکروتیپ در نامههایش تلاش میکند او را در وسوسه و لعن «بیمار» راهنمایی کند.[۱] شخصیت اصلی کتاب و نویسندهٔ نامهها، اسکروتیپ، مقامی اداری در دیوانسالاری («سلسله حضایض»، Lowerarchy در برابر سلسله مراتب hierarchy) جهنم دارد و نقش استاد را برای ورموود ایفا میکند که شیطانی بیتجربه (و بیکفایت) است.[۲]
در متن نامههای اسکروتیپ، لوئیس مجموعهای از آموزههای مهم در باور مسیحی را با نمایش زندگی یک انسان معمولی با همهٔ وسوسهها و لغزشهایش را از دید شیاطین جهنم به تصویر میکشد. او در این اثر آرایش را دربارهٔ دورویی آدمی، عدم خودآگاهی، و انگیزههای اصلی اعمال او به دست میدهد.[۳]
نگارش و چاپ
ایدهٔ نخستین نوشتن کتاب در حالی به ذهن لوئیس رسید که در کلیسای تثلیث مقدس در هدینگتون کوآوری بود و موعظهٔ منبر بر خلاف عادت ملالآور بود.[۴] لوئیس در نامهای به برادرش سرگرد وارن لوئیس[پ] (۱۸۹۵–۱۹۷۳) به تاریخ ۲۰ ژوئیهٔ ۱۹۴۰ مینویسد که شب پیشتر به سخنرانی آدولف هیتلر گوش داده بود[ت] و با اینکه ممکن است ارادهاش از دیگرانی سستتر باشد، «سخت است که سخنرانی را شنید و اندکی نلغزید.»[۵][۶] او مینویسد:
پیش از آنکه منبر به پایان برسد — و آدم امید دارد که این چیزها سر موقع به پایان برسند — ایدهای برای کتابی به ذهنم خطور کرد که گمانم هم مفید باشد و هم سرگرمکننده. اسمش از یک شیطان به شیطانی دیگر خواهد بود و شامل نامههایی از شیطان پیر و بازنشستهای خواهد بود به شیطانی جوان که به تازگی کار بر روی «بیمار» ش را آغاز کرده است. هدف این است که روانشناسی فلسفه را از نگاه طرف مقابل بهدست بدهد.
— [۷]
نسخههایی از این نامهها نخست بهصورت هفتگی در نشریهٔ مسیحی گاردین بین مه و نوامبر ۱۹۴۱ (همزمان با جنگ جهانی دوم) چاپ میشد.[۸] لوئیس هر ۳۱ نامه را یکجا به گاردین تحویل داد و دبیران گاردین آنها به صورت هفتگی از دوم مه تا ۲۸ نوامبر ۱۹۴۱ چاپ کردند.[۹] نسخهٔ تحویلی به گاردین را لوئیس خود از روی نسخهٔ اصلیش رونویس کرد، چرا که پول کافی برای پرداخت به تایپیست نداشت.[۱۰] نسخهٔ اصلی را در ۳ اکتبر ۱۹۴۱ برای خواهر پنهلوپه در صومعهٔ مریم مقدس باکرهٔ وانتج فرستاد و از او خواست تا زمان چاپ نامهها آن را امن نگاه دارد مبادا نسخهٔ ناشر در بلیتزکریگ نابود شود و پس از آن میتواند «از آن برای زیرشمعی یا پر کردن عروسک استفاده کند یا هر چیز دیگر.»[۱۱] مقرر شد که برای هر نامه ۲ پوند به لوئیس پرداخت شود و لوئیس درخواست کرد که این ۶۲ پوند به خیریهای برای «بیوههای روحانیون» فرستاده شود.[۱۲]
یکی از خوانندگان نشریهٔ که کشیش منطقهای روستایی بود در نامهای تند اشتراک خود را لغو کرد چرا که «توصیههای نوشتهشده در این نامهها نهتنها غلط بلکه اثباتاً شیطانی بهنظر میرسند.»[۱۳] بااینحال این نامهها توجه عموم را به خود جلب کرد و باعث شد رادیو بیبیسی در اوت ۱۹۴۱ لوئیس را برای تولید چهار برنامهٔ ۱۴ دقیقهای استخدام کند. این برنامهٔ مذهبی که با عنوان درست و غلط[ث] پخش شد مخاطبان بسیاری داشت و لوئیس را به شخصیتی شناختهشده بدل کرد. بیبیسی تولید مجموعه برنامهٔ دیگری را با عنوان مسیحیت صِرف[ج] به لوئیس سپرد. بهنوشتهٔ تایمز «آقای لوئیس قدرتی یکتا در تبدیل الهیات به موضوعی جذاب، هیجانانگیز و شدیداً بامزه دارد.»[۱۴]
مجموعهٔ نامههای اسکروتیپ در فوریهٔ سال ۱۹۴۲ با یک مقدمه چاپ شد.[۱۵][۱۶] چاپ اول کتاب در ۲۰۰۰ نسخه توسط جفری بلس در فوریه ۱۹۴۲ انجام شد و دفعتاً بهفروش رفت. در مارس همان سال دو بار تجدید چاپ شد و تا پیش از پایان سال به چاپ دهم رسید.[۱۷] انتشار کتاب در ایالات متحده آمریکا در نیز با موفقیت همراه شد.[۱۸] انتشار کتاب در آمریکا با انتشارات مکمیلن بود که در سال ۱۹۴۳ صورت گرفت و کتاب بلافاصله به فهرست پرفروشترین کتابها راه یافت.[۱۹] به نوشتهٔ الین موری استون[چ] چاپ این کتاب «یکشبه لوئیس را به یک سلبریتی بینالمللی تبدیل کرد.»[۲۰]
با اینکه نامههای اسکروتیپ از محبوبترین آثار لوئیس است، خود او گفته بود که نوشتن این نامهها کار لذتبخشی نبود و عهد کرده که دیگر هیچ «نامه» ای ننویسد. لوئیس خود این اثر را جزء بهترین کارهایش نمیدانست،[۲۱] و نوشتن هفتگی آنها برای گاردین را «کاری بهشکل وحشتناک ملالآور» خوانده بود.[۲۲] با اینکه بسیاری از لوئیس درخواست نامههای بیشتری از اسکروتیپ داشتند، او تا ۱۹۵۹ علاقهای به این کار نشان نداد.[۲۳] در ۱۹۵۹ لوئیس سخنرانی اسکروتیپ در جشن فارغالتحصیلی شیاطینِ جوان دانشکدهٔ وسوسه را نوشت که نقدی بر ساختار آموزش عمومی بریتانیا بود. در ۱۹۶۱ انتشارات بلس این اثر را بههمراه نامههای اسکروتیپ در یک مجلد به چاپ رساند و در ۱۹۶۲ انتشارات مکمیلن این مجلد را در آمریکا چاپ کرد.[۲۴] تا سال ۲۰۰۱ دو میلیون نسخه ازین کتاب بهفروش رفته بود.[۲۵]
لوئیس همهٔ عواید این کتاب را به خیریه بخشید.[۲۶] او به ناشرانش گفته بود که سهم او را به خیریه بدهند و اولویت با «بیوهها و یتیمان» باشد، که اشاره به آیهٔ ۱:۲۷ نامه یعقوب در عهد جدید دارد.[۲۷] لوئیس این اثر را به دوست نزدیکش جی.آر.آر. تالکین تقدیم کرده است.[۲۸]
شخصیتها
- اسکروتیپ: اسکروتیپ شیطانی توانمند و مقامی اداری در «سلسله حضایض» جهنم است. شخصیتی ظریف، باهوش، خودخواه، و پر از نفرت است که عشق و احترامی برای آدمیان قائل نیست. کارش راهنمایی و آموزش وسوسهگران جوان و در میدان است و درکی والا از طبیعت آدمیزاد دارد. او بر تاریخ و قواعد جهنم مسلط است و میداند چگونه ساختار اداری جهنم را برای رسیدن به آنچه که میخواهد به کار گیرد. او به آرمان جهنم (فاسد کردن انسان و محکوم کردنش به گذراندن ابدیت در جهنم) متعهد است و حواسش به شیاطینی که به آن متعهد نیستند هست.[۲۹]
- ورموود: وروموود پسر خواهر یا برادر[ح] اسکروتیپ است که جوانی است بیمسئولیت، تنبل، و بیکفایت. نامههای اسکروتیپ او را مملو از غرور جوانی نشان میدهند که علیرغم خبطهای پرشمارش، خوشبین است و باور دارد همهچیز روبهراه است. ورموود بیش از هرچیزدیگری میخواهد خودش را به «بیمار» بنمایاند و از مصائب انسانی که پیامد جنگاند لذت میبرد و بهجای تحقیق در روانشناسی و شخصیت «بیمار» به روشهای پرزرقوبرق وسوسه علاقهمند است.[۳۰]
- «بیمار» : «بیمار» مردی جوان و معمولی است که در دوران پرآشوب جنگ جهانی دوم در انگلستان زندگی میکند. «بیمار» با مادر ستوهندهاش زندگی میکند و در اتفاقی که موجب خرسندی اسکروتیپ است «تحت تأثیر افراد روشنفکر سطحی، ثروتمند، و باهوش قرار میگیرد.»[۳۱] تجربهٔ او از مواجهه با مسیحیت و رفتار و کردار روزانهاش مبحث مکاتبات بین اسکروتیپ و ورموودند. او مردی است متفکر و صادق و آگاه از نقاط ضعفش. ایمان تازهیافتهاش او را به تجدید نظر در معاشرت با افرادی وامیدارد که با آنها زمانش را میگذراند. او همچنین میآموزد که هنگامی که ایمانش در خطر باشد لذتهای سادهٔ زندگی او را سرپا نگه میدارند. توان اخلاقی و شجاعت «بیمار» در مواجهه با مجموعهای از «وسوسههای جنسی» و خدمت به کشورش به آزمایش گذارده میشوند. او در نهایت در جریان بمباران کشته میشود و بلافاصله به محضر خدا راه مییابد.[۳۲]
- نامزد «بیمار»: نامزد «بیمار» زن مسیحی جوانی است مهربان، جذاب، و متعهد. او باکره است و مملو از فضایل اخلاقی. اسکروتیپ از او متنفر است و او را پست، نابکار، موشصفت، لاغرمردنی، و ناچیز توصیف میکند و میگوید از آن دست آدمهایی است که دوست دارد مثل روزهای اولیهٔ مسیحت خوراک شیر شوند.[خ] او از خانوادهای مسیحی و نیکوکار میآید که «بیمار» را بهگرمی در جمع خود میپذیرند و او را به حلقهای از دوستان مسیحیشان معرفی میکنند. تنها نقطه ضعف این زن، به زعم اسکروتیپ، درک محدودش از ایمان خود است، ولی این درک محدود بهسبب جهل است نه غرور روحانی.[۳۳]
- مادر «بیمار»: «بیمار» با مادرش زندگی میکند که زنی مسیحی است. بهنظر میرسد به دلیل حمیّت و شدت اشتیاق «بیمار» پس از روی آوردنش به مسیحت، اصطکاکی بین او مادرش رخ داده باشد. مادر بیمار دچار پرخوری است. این امر او را مشغول نگه میدارد و بین او و خانواده و دوستانش فاصله میاندازد.[۳۴]
- دشمن (خدا): خدا بهعنوان موجودی همیشهحاضر و قدرتمند به تصویر کشیدهشده است که میتواند «انگلی چون آدمی» را دوست بدارد و اسکروتیپ سر از این امر درنمیآورد. او بر سر روح آدمیان در نبردی روحانی با شیطان (لوسیفر) است. خدا دلواپس افکار، نیازها، و نگرانیهای آدمی است ولی او را آزاد میگذارد تا راه خود را انتخاب کند.[۳۵]
- پدر دوزخیمان (لوسیفر): لوسیفر، که اسکروتیپ و دیگر شیاطین او را میپرستند، مدعی است که بهشت را به خواست خود ترک کرده است و قصههای دیگر همه شایعهاند. او دلیل عشق خدا به مخلوقاتش را نمیفهمد و میخواهد هر کس را که میتواند با خود به حضیض جهنم بکشاند.[۳۶]
- اسلابگاب: اسلابگاب مدیر دانشگاه تربیت وسوسهگر است. اسکروتیپ میگوید اسلابگاب شیطانی بیعُرضه است که فارغالتحصیلانی بیعرضه تحویل میدهد، ولی بعدها در سخنرانی اسکروتیپ در جشن فارغالتحصیلی با او با رئوفت برخورد میکند.[۳۷]
- گلابوس: گلابوس[د] شیطان مسئول مادر «بیمار» است که به ایجاد درگیری بین مادر و پسر و دشوار کردن رابطهٔ او با دوستان و خانوادهاش به سبب رژیم غذایی او مشغول است.[۳۸]
- اسلامتریمپت: اسلامتریمپت شیطان جوان و مؤنثی است که مسئول نامزد «بیمار» است و در وسوسهٔ او به انجام هر گونه گناه جدی شکست میخورد.[۳۹]
ویژگیها
رمان نامهنگارانه
اوج محبوبیت رمانهای نامهنگارانه در ادبیات انگلیسی در قرن هجدهم میلادی و با نویسندگانی چون ساموئل ریچاردسون بود.[۴۰] محققان به جنبههای شباهت بین آثار داستانی لوئیس و سنتهای داستانی قرن هجدهم میلادی اشاره کردهاند و استفادهٔ لوئیس از روالهای ژانر رمان نامهنگارانه نیز یکی از این جنبههاست.[۴۱] بااینحال تفاوتهایی بین روالهای سنت نامهنگارانه در قرن هجدهم و نامههای اسکروتیپ هست، مثلاً این امر که لوئیس نامههای اسکروتیپ را در قالب مکاتبات حرفهای مینویسد و نه نامههایی شخصی. خطاب اسکروتیپ به ورموود در نقش عموی او نیست، بلکه در قالب سرپرست شغلی اوست. این امر در ژانر رمانهای نامهنگاری (که به عنوان محملی برای خودشناسی و خودافشاگری محرمانه شناخته میشدند) نادر است.[۴۲] همچنین لوئیس در مقدمه با نقل قول از انجیل یوحنا (۸:۴۴) میگوید «شیطان دروغگو است» و بنابراین خواننده باید این امر را به عنوان یکی از ویژگیهای شخصیت اسکروتیپ بپذیرد و تصور نکند که او راوی قابل اعتمادی است.[۴۳] این مفهوم قرن هجدهمی که نامه بهخودیخود سندی صادقانه است برای لوئیس صرفاً یک سنت ادبی است که باید شکسته شود.[۴۴]
نامههای اسکروتیپ تنها شامل نامههای یک شخصیت (اسکروتیپ) است. لوئیس در ابتدای نگارش قصد داشت نامههایی از دید دیگر (و مقابل) نیز در مجموعه بنویسد، اما در نهایت تصمیم گرفت ازین کار خودداری کند.[۴۵] این شخصیت دوم قرار بود یکی از فرشتگان مقرب باشد که فرشته نگهبانِ «بیمار» را راهنمایی میکند، ولی لوئیس فهمید که گذاشتن حرف در دهان شخصیتی با درجهٔ بالایی از تقدس و تقربت، «کاری به شدت دشوار» است و «کسی نمیتوان ادعا کند که زیبایی تشعشع نیکوکاری را ارائه کرده است.» لوئیس باور نداشت که توان آن را داشته باشد که «شیوهای مسئولانه» در این کار پیش گیرد و در نهایت تصمیم گرفت که نامههایش را صرفاً از دید یک شیطان بنویسد.[۴۶]
آیرونی
شاخصهٔ اصلی اثر، استفادهٔ رندانه از واروننمایی آیرونیک است.[۴۷] به گفتهٔ خود لوئیس، یکی از کتابهایی که بر نگارش نامههای اسکروتیپ تأثیر گذارد رمان اعترافات یک زن خوشنیت[ذ] اثر استیون مکنا (چاپ ۱۹۲۲) و وارونسازی طنزآمیز اخلاقیات در آن بود. به گفتهٔ لوئیس این کتاب «تنها مدل ممکن برای مکاتبات جهنمی است» و «ممکن است در نگاه اول ارتباط آن با نامههای اسکروتیپ آشکار نشود، ولی در آن همان واژگونی اخلاقی را میتوانی یافت — سیاهیها همه سفیدند و سفیدیها همه سیاه — و طنزی که بهخاطر حرف زدن از پس چهرهٔ شخصیتی جدی و عاری از مزاح ایجاد میشود.»[۴۸]
در ۳۱ نامهای که این کتاب را شکل میدهند اسکروتیپ به ورموود توصیههایی پر از جزئیاتی دربارهٔ راههای مختلف انکار کلام الهی و رها کردن خدا توسط «بیمار» میکند و در میان آن بهکرات مشاهداتش دربارهٔ طبیعت انسانی و مذهب را به اشتراک میگذارد. در راهنماییهای اسکروتیپ تنها سود خودخواهانه و قدرت ستایش میشوند و عشق خدا به آدمی و فضیلتهای انسانی ناچیز شمرده میشوند.[۴۹] لوئیس از درجهای از آیرونی استفاده میکند که خواننده را از جدی گرفتن متن بازمیدارد و او را وامیدارد که گفتههای نگارنده را با دقت بسنجد.[۵۰]
زاویه دید
در نگاه نخست به نظر میرسد بر خلاف دیگر آثار لوئیس سازمان و ساختار کلی در کار وجود ندارد و این ممکن است به دلیل سریالی بودن چاپ نامه است. شاید هر نامه منعکسکنندهٔ آن استند که در هنگام نگارش ذهن نگارنده را مشغول ساخته بود و نه نقشهای برای روایت خطی.[۵۱] نقاط عطف اصلی سیر زندگی «بیمار» (از جمله تغییرات در شرایط بیرونی و همچنین در زندگی درونی روانی و روحانی او) را بهراحتی میتوان از آغاز نامهها (که در آنها اسکروتیپ دارد به گزارشهای ورموود پاسخ میدهد) دریافت.[۵۲]
خواننده روند کلی داستان را از یک زاویهٔ دید خاص تعقیب میکند: اسکروتیپ و تنها نامههای او.[۵۳] روایت داستانی و ساختگی در مقدمهٔ اثر آغاز میشود. لوئیس خود را در نقش ویراستار نامههای نوشتهٔ اسکروتیپ جا میزند. او صلاحیت خود در ویراستاری نامههای اسکروتیپ اینگونه توجیه میکند: او در شیطانشناسی تخصص دارد و چیزی از تاریخشناسی و روانشناسی شیطانها میداند.[۵۴]
«بیمار»، که بر خلاف شیاطین که نامهای رنگارنگ دارند، نامی به او داده نشده است، همچنین به شکلی غریب مختصات شخصیتی شاخصی ندارد و بیشتر به یک انتزاع میماند.[۵۵] خواننده «بیمار» را تنها از طریق مفروضات و حدسهای اسکروتیپ میشناسد که پس از خواندن گزارشهای ورموود، از اطلاعات عمومیاش دربارهٔ طبیعت آدمی بهره میبرد و درباب اینکه «بیمار» چه رفتاری خواهد داشت یا اینکه ورموود چگونه میتواند رفتار او را تغییر دهد نظریهپردازی میکند.[۵۶]
اسکروتیپ به نظر باسواد و تحصیلکرده میآید. او نهتنها به بایگانی جهنم بلکه بهنظر به کتابخانهای قابل توجه نیز دسترسی دارد، چرا که بهکرات از کولریج، بایرون، گوته، شاعران رومانتیک در کل، شکسپیر، میلتون، و شاو نقلقول میکند. لوئیس همچنین به خواننده یادآوری میکند که شیطان میتواند برای پیشبرد اهداف خود از کتاب مقدس نقل قول بیاورد:[ر] اسکروتیپ در نامههای خود به تمثیل پسر ولخرج، پونتیوس پیلاطس، داستانهای پولس رسول و هفت کلمه آخر عیسی اشاره میکند.[۵۷] بااینوجود، رخنههای بزرگی در دانش و فهم اسکروتیپ هست. برای مثال او نمیداند که چرا ادارهٔ تحقیقات جهنم «نمیتواند هیچ چیز خوبی» بیافریند، نمیداند چرا تجربهٔ مستقیم انسانها از حضور خدا «هنوز کاملاً در اسناد طبقهبندیشده نیامده است»، و عشق، علاقهٔ خدا به آن و «اینجور پرتوپلاهای الهی» او را گیج و سردرگم میکند.[۵۸] ناتوانی اسکروتیپ در فهمیدن عشق یا همدلی با «بیمار» اثر را در سنت رمانهای نامهنگاری که عموماً حالتی احساساتی داشتند متمایز میکند.[۵۹]
درونمایهٔ مذهبی
چنانکه لوئیس خود در مقدمه ۱۹۶۱ بر کتاب مینویسد، او به «وجود نیرویی مقابل خدا» (دوگانهانگاری) باور ندارد و اعتقاد دارد که «شیاطین مقابل فرشتگان هستند، چنانکه انسان بد مقابل انسان خوب است، و لوسیفر، که رهبر یا دیکتاتور شیاطین است، مقابل میکائیل است نه مقابل خدا.»[۶۰] لوئیس در این اثر خود را صریحاً طرفدار جهانبینیای میخواند که در جهان امروزی از مد افتاده است. بروس هالسینگر Bruce Holsinger با عبارت متناقض «پیشمدرن پیشرو» توصیف میکند.[۶۱]
لوئیس در این اثر نقدهایی را به سازمانهای مذهبی وارد میکند و در جایی از زبان اسکروتیپ میگوید: «امروزه یکی از مهمترین متحدین ما خود کلیسا است.»[۶۲]
به باور کیسی سپ، جاذبهٔ اثر در این است که برخلاف آثار کسانی چون میلتون و دانته، نامههای اسکروتیپ به الهیات کیهانی کاری ندارد و بر وسوسههای روزمرهٔ آدمهای معمولی متمرکز است.[۶۳]
دفاعیات دینی
جهانسازی
نامههای اسکروتیپ در دنیای چندلایهای رخ میدهد که شامل دنیای خاکی لندن (احتمالا در دوران جنگ جهانی دوم) و دنیایی دیگر میشود که همان دنیای معمولی در وجه غیب و ناپیدایش است.[۶۴] جهانسازی لوئیس همچنین شامل تصویری از جامعهٔ شیاطین است: دولتی بوروکراتیک و تمامیتخواه با ساختار مدیریتی وسیع. به جز مأموران میدانی چون ورموود و سرپرستهایشان چون اسکروتیپ، سازمانهایی را چون آژانس اطلاعاتی، ادارهٔ تحقیقات، ادارهٔ پروپاگاندا (و شاخهٔ مهم آن، بازوی فقهاللغتی)، بایگانی،[ز] دانشکدهٔ آموزشی و پلیس مخفی[ژ] شامل میشود که همه زیردست «فرماندهی متعالی»[س] هستند که دستوراتش باید اجرا شوند.[۶۵]
بازخورد
سی.ای.ام. جود[ش] در نقدش بر نامههای اسکروتیپ که در ۱۶ مه ۱۹۴۲ در نیو استیتسمن اند نیشن[ص] چاپ شد مینویسد: «آقای لوئیس این استعداد بسیار نادر را دارد که پرهیزکاری را خواندنی کند.»[۶۶] لئونارد بیکن نامههای اسکروتیپ را اثر «تحسینبرانگیز، سرگرمکننده، و بهشدت خلاقانه» خواند که «نواختری شگفتانگیز و رضایتبخش در پس سپهر تاریک طنزش دارد.»[۶۷] منچستر گاردین هم نوشت «این کتاب لذتی کامل است و باید یک کتاب کلاسیک شود.»[۶۸]
جورج اورول این اثر را کاری سطحی و بیارزش خواند که بیش از حد شهرت یافته است. او در ستونی به تاریخ ۲۷ اکتبر ۱۹۴۴ در مجلهٔ چپگرای تریبیون مینویسد: «هدف این بوده که به خواننده فهمانده شود که شخص میتواند هم یک مسیحی باشد و هم یک آدم باحال و بذلهگو، ولی لزومی ندارد با کنارگوییهای خودمانی و ضربالمثلهای عصر ادوارد به مخاطب توهین کرد.» و «اینکه آقای لوئیس مد روز است و توجه بسیار و ستایش اغراقشدهای را برای خود میگیرد نشانهٔ بیماری است و جای تأمل دارد.»[۶۹]
نویسندگانِ شماری از صدها نقدی که بر کتاب نوشته شده خود در نگارش نقدشان از قالب نامهنگاری جهنمی استفاده کردهاند. در یکی از این نقدها، که در ۲۱ مارس ۱۹۴۲ در نشریهٔ تایم اند تاید[ض] به چاپ رسید، چارلز ویلیامز[ط] از زبان شیطانی به نام اسنگسوزل[ظ] خطاب به شیطانی به نام اسکورپیوسکل[ع] مینویسد که بهترین پاسخ جهنم به انتشار «نامههای زیرکانهٔ» اسکروتیپ این است که این کتاب را بهعنوان یکی از کتب درسی در دانشگاه تربیت وسوهگر خودشان آموزش دهند و نامهاش را اینگونه پایان میدهد که «یکی رو میفرستی که حواسش به این لوئیس باشه؟ یه شیطان خیلی زبروزرنگ بفرست.»[۷۰]
دیوید فاستر والاس این اثر را تحسین کرده است و آن را در صدر فهرست کتابهای موردعلاقهاش گذارد. تصویر روی جلد مجلهٔ تایم در سپتامبر ۱۹۴۷ پرترهای از لوئیس به همراه تصویر یک شیطان بر روی شانهاش بود.[۷۱]
ترجمه، اقتباسها و تأثیر بر فرهنگ عامه
این کتاب به بیست زبان از جمله فارسی ترجمه شده است.[۷۲][۷۳]
نامههای اسکروتیپ بههمراه سخنرانی اسکروتیپ چندین بار با قرائت جان کلیز، جاس آکلند، و رالف کاشم به شکل کتاب صوتی درآمدهاند.
رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا رونالد ریگان در سخنرانی معروفش در سال ۱۹۸۳ که به امپراتوری شر موسوم است بندهایی از این کتاب را نقل کرد.[۷۴]
پانویس
یادداشتها
- ↑ Wormwood کلمهای که از ستارهای در مکاشفه یوحنا گرفته شده و به فارسی افسنتین ترجمه شده است.
- ↑ Tempters' Training College
- ↑ Major Warren Lewis
- ↑ آخرین خواهش من از بریتانیای کبیر: امپراتوری کبیری نابود خواهد شد. سخنرانی آدولف هیتلر در رایشستاگ، ۱۹ ژوئیهٔ ۱۹۴۰
- ↑ Right and Wrong
- ↑ Mere Christianity
- ↑ Elaine Murray Stone
- ↑ nephew
- ↑ اشاره به Damnatio ad bestias، یکی از شیوههای اعدام در روم باستان که در آن محکوم توسط حیوانات وحشی مثل شیر بربری کشته میشد.
- ↑ احتمالا ترکیبی از gluttony (گلاتنی، پرخوری) و obese (ابیس، چاق)
- ↑ Confessions of a Well-Meaning Woman
- ↑ نقل قولی از ویلیام شکسپیر در تاجر ونیزی
- ↑ اسکروتیپ عنوان میکند که پروندههای نامزد «بیمار» و دو کلیسای نزدیک خانهٔ او را مطالعه کرده است
- ↑ صفحهٔ ۱۰۰، که با پلیس دوزخی در صفحهٔ ۱۴۰ فرق دارد
- ↑ the High Command
- ↑ C.E.M. Joad
- ↑ New Statesman and Nation
- ↑ Time and Tide
- ↑ Charles Williams
- ↑ Snigsozzle
- ↑ Scorpuscle
ارجاعات
- ↑ Duriez 2013:۲۷۸
- ↑ Encyclopedia Britannica - The Screwtape Letters
- ↑ Encyclopedia Britannica - The Screwtape Letters
- ↑ Stone 2001:۵۳
- ↑ A Pilgrim in Narnia 2014
- ↑ Vermilye 2015:۵
- ↑ A Pilgrim in Narnia 2014
- ↑ Encyclopedia Britannica - The Screwtape Letters
- ↑ Green & Hooper 1974:166
- ↑ Green & Hooper 1974:166
- ↑ Green & Hooper 1974:167
- ↑ Green & Hooper 1974:166
- ↑ Duriez 2013:۲۷۸
- ↑ Stone 2001:۵۳
- ↑ Duriez 2013:۲۷۸
- ↑ Green & Hooper 1974:238
- ↑ Green & Hooper 1974:167
- ↑ Encyclopedia Britannica - The Screwtape Letters
- ↑ Green & Hooper 1974:167
- ↑ Stone 2001:۵۳
- ↑ Duriez 2013:۲۷۸
- ↑ Walsh 2008:۵۰
- ↑ Green & Hooper 1974:162
- ↑ Green & Hooper 1974:162
- ↑ Stone 2001:۵۳
- ↑ Stone 2001:۵۳
- ↑ Green & Hooper 1974:166
- ↑ Green & Hooper 1974:162
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Green & Hooper 1974:161
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Vermilye 2015, ch. 2
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Encyclopedia Britannica - The Screwtape Letters
- ↑ Green & Hooper 1974:160
- ↑ Green & Hooper 1974:160
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Green & Hooper 1974:163
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Cep 2013
- ↑ Cep 2013
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Huttar 2016:87–125
- ↑ Green & Hooper 1974:168
- ↑ Walsh 2008:۵۰
- ↑ Walsh 2008:۵۰
- ↑ George Orwell - As I Please in Tribune - 27 October 1944
- ↑ Green & Hooper 1974:168
- ↑ Cep 2013
- ↑ Encyclopedia Britannica - The Screwtape Letters
- ↑ لوئیس، ترجمه شهریار روحانی.
- ↑ reaganfoundation.org 2015
منابع
- لوئیس، سی. اس. (۱۳۶۹) [1942]. روحانی، شهریار، ویراستار. نامههای اسکروتیپ: نامههای یک شیطان عالیمقام به شیطان دون پایه. اشراقیه.
- Cep, Casey (2013). "The Devil You Know". The New Yorker. Retrieved 2020-09-08.
- Duriez, C. (2013). The A-Z of C. S. Lewis: An Encyclopaedia of His Life, Thought, and Writings. Lion Hudson PLC. ISBN 978-0-7459-5586-5. Retrieved 2020-08-19.
- Green, R.L.; Hooper, W. (1974). C.S. Lewis: A Biography. A Harvest book (به انگلیسی). Harcourt Brace Jovanovich. Retrieved 2020-12-29.
- Huttar, Charles A. (2016). "The Screwtape Letters as Epistolary Fiction". Journal of Inklings Studies. Edinburgh University Press. 6 (1): 87–125. ISSN 2045-8797. JSTOR 45345685. Retrieved 2022-04-11.
- Orwell, George (27 October 1944), As I Please, Tribune
- Vermilye, A. (2015). The Screwtape Letters Study Guide: A Bible Study on the C.S. Lewis Book The Screwtape Letters. CS Lewis Study Series. Brown Chair Books. ISBN 978-0-9978417-3-2. Retrieved 2020-08-31.
- Walsh, C. (2008). C.S. Lewis: Apostle to the Skeptics: Apostle to the Skeptics. C. S. Lewis Secondary Studies Series. Wipf & Stock Publishers. ISBN 978-1-55635-883-8. Retrieved 2020-08-19.
- "The Screwtape Letters - novel by Lewis". Encyclopedia Britannica. Retrieved 2020-08-19.
- "How C.S. Lewis Conceived of "The Screwtape Letters"". A Pilgrim in Narnia. 2014-01-15. Retrieved 2020-08-31.
- "Remarks at the Annual Convention of the National Association of Evangelicals in Orlando, Florida March 8, 1983" (PDF). reaganfoundation.org. 2015-02-10. Archived from the original on 2015-02-10. Retrieved 2022-04-11.
{{cite web}}
: نگهداری یادکرد:پیوند نامناسب (link)