قیام زید بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۷: خط ۲۷:
|campaignbox=
|campaignbox=
}}
}}
'''قیام زید بن علی''' قیامی بود به رهبری [[زید بن علی]] که در سال ۱۲۲ و در [[کوفه]] علیه [[خلافت اموی]] اتفاق افتاد که در نتیجهٔ آن، زید علیرغم پیروزی اولیه، شکست خورده و کشته شد.
'''قیام زید بن علی''' قیامی بود به رهبری [[زید بن علی]] در سال ۱۲۲ و در [[کوفه]] علیه [[خلافت اموی]] اتفاق افتاد. در نتیجهٔ این قیام، زید علیرغم پیروزی اولیه، شکست خورد و کشته شد. قیام زید اگرچه شکست خورد اما منجر به شکل‌گیری قیام‌هایی دیگری علیه [[امویان]] شد و مقدمات سقوط خلافت اموی را فراهم کرد. همچنین کشته شدن او در این قیام، باعث تشکیل مذهب [[زیدیه]] شد.
 
قیام زید اگرچه شکست خورد اما منجر به شکل‌گیری قیام‌هایی دیگری علیه امویان شد و مقدمات سقوط خلافت اموی را فراهم کرد. همچنین کشته شدن او در این قیام، باعث تشکیل مذهب [[زیدیه]] شد.


== پیش‌زمینه ==
== پیش‌زمینه ==
=== از خلافت معاویه تا واقعه کربلا ===
=== از خلافت معاویه تا واقعه کربلا ===
[[پرونده:Battle of Karbala.jpg|بندانگشتی|نقاشی‌ئی از آرایش نظامی لشکریان [[حسین بن علی]] و [[عمر بن سعد]] در [[نبرد کربلا]]]]
[[پرونده:Battle of Karbala.jpg|بندانگشتی|یک نقاشی از آرایش نظامی لشکریان [[حسین بن علی]] و [[عمر بن سعد]] در [[نبرد کربلا]]|راست]]
در سال ۴۱ ه‍.ق [[معاویة بن ابی‌سفیان]] فرمانروایی قلمروی اسلامی را به چنگ آورده و حکومتِ [[خلافت اموی]] را در آن استوار کرد.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=74-76}}</ref> معاویه تا زمان مرگش در سال ۶۰ ه‍.ق حکومت را در اختیار داشت و سعی کرد تا زمینهٔ انتقالِ موروثیِ خلافت برای فرزندش [[یزید|یزید اول]] را فراهم کند. این امر مخالفت بزرگان جامعهٔ اسلامی را درپی داشت. حسین بن علی و شیعیانِ هوادارِ وی خواستار پایبندی معاویه به [[صلح حسن و معاویه|عهدنامهٔ صلح]] مبنی بر عدم تعیین جانشین از سوی وی بودند و جمعی دیگر نظیر در صدد ایجاد [[شورای خلافت]] بودند.<ref>{{پک|Madelung|2004|ف=Ḥosayn b. ʿAli i. Life|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1971|ف=Ḥusayn b. 'Alī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en}}</ref> پس از مرگ معاویه، [[کوفه|کوفی]]ان به حسین بن علی نامه نوشتند و از او خواستند خلافت را برعهده بگیرد. حسین ابتدا نماینده‌ای به نام [[مسلم بن عقیل]] را به کوفه فرستاد و هزاران نفر با مسلم [[بیعت]] کردند. مسلم نامه‌ای خوشبینانه از اوضاع کوفه برای حسین فرستاد؛ اما در همین حین یزید شخصی به نام [[عبیدالله بن زیاد|ابن زیاد]] را به ولایت کوفه گماشت. ابن زیاد با مسلم برخورد کرد و مسلم ناچار شد قیام را جلو بیندازد؛ اما قیامش موفقیت‌آمیز نبود و او اسیر و نهایتاً کشته شد. کوفیان نیز از برخورد خشن ابن زیاد وحشت کردند و پشت حسین را حالی کردند. این در حالی بود که حسین در راه کوفه بود. حسین در برخورد با کوفیانِ همراهِ [[حر بن یزید ریاحی]]، به آنها گفت که اگر حامی‌اش باشند، به کوفه خواهد آمد و اگر نباشند به جای اولش باز خواهد گشت؛ اما ابن زیاد اجازهٔ هیچ حرکتی را نمی‌داد و راهی برای حسین غیر از بیعت کردن با یزید یا کشته شدن باقی نگذاشت. حسین کشته شدن را ترجیح داد و در [[نبرد کربلا]] در دهم محرم ۶۱ به همراه یارانش کشته شد.<ref>{{پک|Madelung|2004|ف=Ḥosayn b. ʿAli i. Life|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1971|ف=Ḥusayn b. 'Alī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|بهرامیان|۱۳۹۲|ف=حسین (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|رف=دائرةالمعارف}}</ref> مع‌الوصف، کوفیان به سرعت پشیمان شدند و [[قیام توابین]] و [[قیام مختار ثقفی|مختار ثقفی]] شواهدی بر این مدعا هستند.<ref>{{پک|Haider|2016|ف=al-Ḥusayn b. ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
در سال ۴۱ ه‍.ق [[معاویه|معاویة بن ابی‌سفیان]] فرمانروایی قلمروی اسلامی را به چنگ آورده و حکومتِ [[خلافت اموی]] را در آن استوار کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of Islam|زبان=en|ص=74-76}}</ref> معاویه تا زمان مرگش در سال ۶۰ ه‍.ق حکومت را در اختیار داشت و سعی کرد تا زمینهٔ انتقالِ موروثیِ خلافت برای فرزندش [[یزید|یزید اول]] را فراهم کند. این امر مخالفت بزرگان جامعهٔ اسلامی را درپی داشت. [[حسین بن علی]] و شیعیانِ هوادارِ وی خواستار پایبندی معاویه به [[صلح حسن و معاویه|عهدنامهٔ صلح]] مبنی بر عدم تعیین جانشین از سوی وی بودند و جمعی دیگر نظیر در صدد ایجاد [[شورای خلافت]] بودند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2004|ف=Ḥosayn b. ʿAli i. Life|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Veccia Vaglieri|1971|ف=Ḥusayn b. 'Alī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en}}</ref> پس از مرگ معاویه، [[کوفه|کوفی]]ان به حسین بن علی نامه نوشتند و از او خواستند خلافت را برعهده بگیرد. حسین ابتدا نماینده‌ای به نام [[مسلم بن عقیل]] را به [[کوفه]] فرستاد و هزاران نفر با مسلم [[بیعت]] کردند. مسلم نامه‌ای خوشبینانه از اوضاع کوفه برای حسین فرستاد؛ اما در همین حین یزید شخصی به نام [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌زیاد]] را به ولایت کوفه گماشت. ابن‌زیاد با مسلم برخورد کرد و مسلم ناچار شد قیام را جلو بیندازد؛ اما قیامش موفقیت‌آمیز نبود و او اسیر و نهایتاً کشته شد. کوفیان نیز از برخورد خشن ابن‌زیاد وحشت کردند و پشت حسین را خالی کردند. این در حالی بود که حسین در راه کوفه بود. حسین در برخورد با کوفیانِ همراهِ [[حر بن یزید ریاحی]]، به آنها گفت که اگر حامی‌اش باشند، به کوفه خواهد آمد و اگر نباشند به جای اولش باز خواهد گشت؛ اما ابن‌زیاد اجازهٔ هیچ حرکتی را نمی‌داد و راهی برای حسین غیر از بیعت کردن با یزید یا کشته شدن باقی نگذاشت. حسین کشته‌شدن را ترجیح داد و در [[نبرد کربلا]] در دهم محرم ۶۱ به همراه [[کشتگان سپاه حسین در نبرد کربلا|یارانش]] کشته شد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2004|ف=Ḥosayn b. ʿAli i. Life|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Veccia Vaglieri|1971|ف=Ḥusayn b. 'Alī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|بهرامیان|۱۳۹۲|ف=حسین (ع)، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|رف=دائرةالمعارف}}</ref> مع‌الوصف، کوفیان به سرعت پشیمان شدند و [[قیام توابین]] و [[قیام مختار ثقفی|مختار ثقفی]] شواهدی بر این مدعا هستند.<ref dir=ltr>{{پک|Haider|2016|ف=al-Ḥusayn b. ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref>


=== شیعیان پس از کربلا ===
=== شیعیان پس از کربلا ===
{{اصلی|سجاد|محمد باقر}}
پس از واقعهٔ کربلا، [[سجاد]]، امام چهارم شیعیان دوازده‌امامی، چندین سخنرانی داشت که ممکن بود احساسات عمومی را علیه امویان برانگیزد. یزید بعدها سعی کرد مسئولیت قتل حسین بن علی را به گردن ابن‌زیاد بیندازد و از طرفی در [[ماجرای حره]]، زمانی که امویان تمام مردم [[مدینه]] مجبور به بیعت با یزید کردند، تنها کسی که از این قضیه مستثنی شد سجاد بود. امامت سجاد با [[دومین جنگ داخلی مسلمانان]] مقارن بود. گروه‌های قدرت‌طلب مختلف در حال مبارزه با یکدیگر بودند و حمایت سجاد از یک از این گروه‌ها، می‌توانست قدرت زیادی به آن گروه ببخشد. اگرچه پیروزی گروه موردحمایت سجاد می‌توانست شرایط بهتری را برای شیعیان فراهم کند، اما احتمال شکست هم وجود داشت؛ اگر گروه موردحمایت سجاد شکست می‌خورد این موضوع نتایج فاجعه‌باری برای شیعیان می‌داشت. خضری می‌گوید سجاد به «مبارزهٔ پنهانی» روی آورده بود؛ چراکه در آن برههٔ حساس، کوچک‌ترین اشتباه می‌توانست [[تشیع]] را به نابودی بکشاند.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۴۵–۱۴۷}}</ref>


پس از واقعهٔ کربلا، سجاد چندین سخنرانی داشت که ممکن بود احساسات عمومی را علیه امویان برانگیزد. یزید بعدها سعی کرد مسئولیت قتل حسین بن علی را به گردن ابن زیاد بیندازد و از طرفی در [[ماجرای حره]]، زمانی که امویان تمام مردم مدینه مجبور به بیعت با یزید کردند، تنها کسی که از این قضیه مستثنی شد سجاد بود. امامت سجاد با [[دومین جنگ داخلی مسلمانان]] مقارن بود. گروه‌های قدرت‌طلب مختلف در حال مبارزه با یکدیگر بودند و حمایت سجاد از یک از این گروه‌ها، می‌توانست قدرت زیادی به آن گروه ببخشد. اگرچه پیروزی گروه موردحمایت سجاد می‌توانست شرایط بهتری را برای شیعیان فراهم کند، اما احتمال شکست هم وجود داشت؛ اگر گروه موردحمایت سجاد شکست می‌خورد این موضوع نتایج فاجعه‌باری برای شیعیان می‌داشت. خضری می‌گوید سجاد به «مبارزهٔ پنهانی» روی آورده بود؛ چراکه در آن برههٔ حساس، کوچک‌ترین اشتباه می‌توانست تشیع را به نابودی بکشاند.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۴۵–۱۴۷}}</ref> علی ایحال، طی جنگ حواس خلافت اموی به سرکوب رقبا معطوف شد و باعث شد فشارها علیه شیعیان دست‌کم برای مدتی کاهش یابد.{{مدرک}}
در سال ۹۴ سجاد درگذشت و [[محمد باقر]] رهبری شیعیان را برعهده گرفت. اکثر شیعیان او را بعنوان [[امام]] پذیرفتند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|زبان=en|ک=EI2}}</ref> در دورهٔ او، همزمان با شکل‌گیری [[مذاهب فقهی سنی|مذاهب فقهی اهل سنت]]، شیعیان منزوی کوفه نیز برای حل مسائل فقهی و دیگر امور مذهبی خود سراغ وی می‌رفتند تا تحت رهبری «داناترین فرد [[اهل بیت|اهل‌بیت]]» درآیند. این شد که محمدباقر [[فقه امامیه|مکتب فقهی شیعی]] را تأسیس کرد.<ref>{{پک|مادلونگ||ف=تشیع در ایران}}</ref> محمد باقر در دورهٔ امامتش غالباً از سوی امویان تحت فشار قرار داشت تا اینکه در زمان خلافت [[هشام بن عبدالملک]]، این فشارها مضاعف شدند؛ حتی برخی منابع شیعی هشام را مسئول قتل او می‌دانند.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۵۹–۱۶۲}}</ref> محمد باقر هم مثل پدرش، غالباً سیاست [[تقیه]] را در پیش گرفته و روی تبیین و تدریس مبانی نظری خود تمرکز کرده بود؛ او از هرگونه اقدام سیاسی عمومی اجتناب می‌کرد و تأکید داشت که به مردم [[عراق]] اعتماد ندارد.<ref>{{پک|طارمی|۱۳۹۳|ف=الباقر امام محمد بن علی}}</ref>


در سال ۹۴ سجاد درگذشت و محمد الباقر رهبری [[سادات حسینی]] را برعهده گرفت. اکثر شیعیان او را بعنوان امام پذیرفتند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|زبان=en|ک=EI2}}</ref> در دورهٔ او، همزمان با شکل‌گیری مذاهب فقهی اهل سنت، شیعیان منزوی کوفه نیز برای حل مسائل فقهی و دیگر امور مذهبی خود سراغ وی می‌رفتند تا تحت رهبری «داناترین فرد اهل بیت» درآیند. این شد که محمد باقر [[فقه امامیه|مکتب فقهی شیعی]] را تأسیس کرد.<ref>{{پک|مادلونگ||ف=تشیع در ایران}}</ref> [[محمد باقر]] در دورهٔ امامتش غالباً از سوی امویان تحت فشار قرار داشت تا اینکه در زمان خلافت [[هشام بن عبدالملک]]، این فشارها مضاعف شدند؛ حتی برخی منابع شیعی هشام را مسئول قتل او می‌دانند.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۵۹–۱۶۲}}</ref> محمد باقر هم مثل پدرش، غالباً سیاست [[تقیه]] را در پیش گرفته و روی تبیین و تدریس مبانی نظری خود تمرکز کرده بود؛ او از هرگونه اقدام سیاسی عمومی اجتناب می‌کرد و تأکید داشت که به مردم عراق اعتماد ندارد.<ref>{{پک|طارمی|۱۳۹۳|ف=الباقر امام محمد بن علی}}</ref>
=== اقدامات خلفای اموی ===
[[پرونده:Bust of the standing caliph statue .png|بندانگشتی|سردیس [[هشام بن عبدالملک]]]]در [[جمادی الاول]] سال ۱۲۰ هجری، «[[عبدالله قسری|عبدالله القَسْری]]»، والی کوفه، عزل شد و [[یوسف بن عمر ثقفی]] جانشین وی شد. یوسف بن عمر، عبدالله قسری را تحت شکنجه قرار داد و قسری تحت شکنجه، ادعا کرد که بخشی از اموالش نزد عده‌ای از [[قریش]]یان نظیر زید بن علی است.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref> هشام به‌طور کلی نسبت به زید نگاهی منفی داشت و از جانب وی احساس خطر می‌کرد.<ref>{{پک|طقوش|۱۳۸۴|ک=دولت امویان|ص=۱۹۲–۱۹۳}}</ref> از زبان زید نقل شده است که شخصی در حضور او و هشام به [[محمد|پیامبر اسلام]] توهین کرد ولی هشام هیچ عکس‌العملی نشان نداد.<ref>{{پک|مرتضی العاملی|ک=الصحیح من سیرة النبی|ج=۱|ص=۲۷|زبان=ar}}</ref>


== زید و شیعیان ==
== زید و شیعیان ==
[[پرونده:Qasim Ali kupci.jpg|بندانگشتی|مینیاتوری مربوط به عصر صفوی از [[محمد الباقر]] در میان جمعی]]
=== زید ===
=== زید ===
محتمل است که زید در سال ۷۵ هجری متولد شده باشد. مادر او [[کنیز]]ی [[ایالت سند|سِنْد]]ی بود که [[مختار ثقفی]] به سجاد هدیه کرده بود؛ یا اینکه خود سجاد کنیز را خریده بود. این موضوع که مادر زید کنیزی غیرعرب بود، باعث می‌شد واجد شرایط خلافت نباشد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|زبان=en|ک=El2}}</ref> محافل شیعی رابطهٔ محمد الباقر و زید را «صمیمانه» توصیف می‌کنند.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1993|ف=Muḥammad b. ʿAlī Zayn al-ʿĀbidīn|ک=EI2|زبان=en}}</ref> محمد الباقر حتی بعداً در پروندهٔ اختلافِ میان [[سادات حسنی]] و [[سادات حسینی|حسینی]]، زید را بعنوان نماینده‌اش منصوب کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref> زید از علمای بزرگ علویان بود<ref>{{پک|طقوش|۱۳۸۴|ک=دولت امویان|ص=۱۹۲–۱۹۳}}</ref> مادلونگ می‌نویسد: «او از لحاظ علمی به جایگاه والایی دست پیدا کرده بود».<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref> زید در میان مخالفان خلافت اموی محبوبیت زیادی داشت.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۲۲۸}}</ref>
محتمل است که زید در سال ۷۵ هجری متولد شده باشد. مادر او [[کنیز]]ی سِنْدی بود که [[مختار ثقفی]] به سجاد هدیه کرده بود؛ یا اینکه خود سجاد کنیز را خریده بود. این موضوع که مادر زید کنیزی غیرعرب بود، باعث می‌شد واجد شرایط خلافت نباشد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|زبان=en|ک=El2}}</ref> محافل شیعی رابطهٔ محمد باقر و زید را «صمیمانه» توصیف می‌کنند.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1993|ف=Muḥammad b. ʿAlī Zayn al-ʿĀbidīn|ک=EI2|زبان=en}}</ref> محمد باقر حتی بعداً در پروندهٔ اختلافِ میان [[سادات حسنی]] و [[سادات حسینی|حسینی]]، زید را بعنوان نماینده‌اش منصوب کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref> زید از علمای بزرگ [[علویان]] بود<ref>{{پک|طقوش|۱۳۸۴|ک=دولت امویان|ص=۱۹۲–۱۹۳}}</ref> [[ویلفرد مادلونگ|مادلونگ]] می‌نویسد: «او از لحاظ علمی به جایگاه والایی دست پیدا کرده بود».<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref> زید در میان مخالفان خلافت اموی محبوبیت زیادی داشت.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۲۲۸}}</ref>[[پرونده:Qasim Ali kupci.jpg|بندانگشتی|مینیاتوری مربوط به عصر صفوی از [[محمد الباقر|محمد باقر]] در میان جمعی از شاگردان]]


=== تفکرات زید و نگرش محمد باقر ===
=== تفکرات زید و نگرش محمدباقر ===
زید سال‌ها قبل از قیامش، اندیشهٔ شورش مسلحانه علیه [[خلافت اموی]] را در سر داشت.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref> وی معتقد بود روش مبارزه با رژیم ظالم حتماً باید نظامی و مسلحانه باشد.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۶۹}}</ref>
زید سال‌ها قبل از قیامش، اندیشهٔ شورش مسلحانه علیه خلافت اموی را در سر داشت.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref> وی معتقد بود روش مبارزه با رژیم ظالم حتماً باید نظامی و مسلحانه باشد.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۶۹}}</ref> این طرز تفکر بعدها به «[[قیام به سیف]]» مشهور شد.<ref>{{پک|توحیدی‌نیا|۱۳۹۶|ف=قیام به سیف|ص=۹۵}}</ref> جمله‌ای از زید نقل شده است که در آن «{{متن عربی|لباس التقوی}}» را به معنای «سلاح» [[تفسیر قرآن|تفسیر]] کرده است.{{efn|و عن زید بن العلی بن الحسین: أنه فی قول الله عزّوجلّ و «وَ لِباسُ التَّقْوی» قال: لباس السلاح فی سبیل الله. (تمیمی مغربی، ''دعائم الإسلام''، ۱/۳۴۶.)}} به نوشتهٔ [[رسول جعفریان|جعفریان]]، این طرز تفسیر نشان‌دهندهٔ اندیشه‌های میلیتاریستی زید است.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۲۲۴}}</ref> [[سید احمدرضا خضری|خضری]] باور دارد محمد باقر و زید میان خودشان توافقی نانوشته داشتند؛ قرار بود محمد باقر رهبری فکری-علمی را ادامه بدهد و زید و پسرش [[یحیی بن زید|یحیی]] مستقیماً به مبارزه با خلافت اموی بپردازند تا درصورت شکست جنبش سیاسی، تشیع در معرض نابودی قرار نگیرد.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۶۹}}</ref> لکن برخلاف خضری، منابعی مانند ''[[دانشنامه اسلام]]'' گزارش می‌کنند که گفته می‌شود محمد باقر زید را هم از قیام کردن برحذر می‌داشته است.<ref dir="ltr">{{پک|Kohlberg|2012|ف=Muḥammad b. ʿAlī Zayn al-ʿĀbidīn|ک=EI2|زبان=en}}</ref> بنا بر روایت [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]]، وقتی زید از محمد باقر دربارهٔ قیام کردن مشورت خواست، اینطور پاسخ گرفت که نباید روی بیعت کوفیان حساب کرد؛ زیرا آنها قبلاً هم به اعتماد [[اهل بیت|اهل‌بیت]] خیانت کرده‌اند.<ref dir="ltr">{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=115|زبان=en}}</ref>
این طرز تفکر بعدها به «[[قیام به سیف]]» مشهور شد.<ref>{{پک|توحیدی‌نیا|۱۳۹۶|ف=قیام به سیف|ص=۹۵}}</ref> جمله‌ای از زید نقل شده‌است که در آن «{{متن عربی|لباس التقوی}}» را به معنای «سلاح» [[تفسیر قرآن|تفسیر]] کرده‌است.<ref group="یادداشت">و عن زید بن العلی بن الحسین: أنه فی قول الله عزّوجلّ و «وَ لِباسُ التَّقْوی» قال: لباس السلاح فی سبیل الله. (تمیمی مغربی، ''دعائم الإسلام''، ۱/۳۴۶.)</ref> به نوشتهٔ [[رسول جعفریان|جعفریان]]، این طرز تفسیر نشان‌دهندهٔ اندیشه‌های [[میلیتاریسم|میلیتاریستی]] زید است.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۲۲۴}}</ref> [[سید احمدرضا خضری|خضری]] باور دارد محمد الباقر و زید میان خودشان توافقی نانوشته داشتند؛ قرار بود محمد الباقر رهبری فکری-[[علوم اسلامی|علم]]ی را ادامه بدهد و زید و پسرش [[یحیی بن زید|یحیی]] مستقیماً به مبارزه با خلافت اموی بپردازند تا درصورت شکست جنبش سیاسی، تشیع در معرض نابودی قرار نگیرد.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۶۹}}</ref> لکن برخلاف خضری، منابعی مانند دانشنامه اسلام گزارش می‌کنند که گفته می‌شود محمد الباقر زید را هم از قیام کردن برحذر می‌داشته‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|2012|ف=Muḥammad b. ʿAlī Zayn al-ʿĀbidīn|ک=EI2|زبان=en}}</ref> بنا بر روایت [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]]، وقتی زید از محمد الباقر دربارهٔ قیام کردن مشورت خواست، اینطور پاسخ گرفت که نباید روی بیعت کوفیان حساب کرد؛ زیرا آنها قبلاً هم به اعتماد [[اهل بیت]] خیانت کرده‌اند.<ref dir=ltr>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=115|زبان=en}}</ref>


عقیدهٔ دیگر زید این بود که امام بودنِ «امام» بسته به این است که در میان مردم حضور پیدا کرده و حقش را مطالبه کند. در پاسخ، محمد الباقر به زید گفت که بر مبنای این نظریه، امام بودنِ پدرشان، سجاد، که چنین مطالبه‌ای نکرده مخدوش خواهد شد.<ref dir=ltr>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=115|زبان=en}}</ref> همچنین پیروان زید اعتقاد داشتند که «امام»، باید فردی از اهل بیت باشد که در معلومات دینی از بقیه داناتر است. اما پیروان محمد الباقر بر این عقیده بودند که معارف دینی لازمه برای یک امام، از طریق نسب (به فردی که خداوند تعیین کرده‌است) به ارث می‌رسد.<ref dir=ltr>{{پک/بن|Zaydiyyah|ف=Zaydiyyah|ک=Encyclopaedia Britannica|زبان=en}}</ref> علی‌رغم همهٔ اختلافات ایدئولوژیک، بین محمد باقر و زید روابط حسنه برقرار بود.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۴|زبان=en}}</ref>
عقیدهٔ دیگر زید این بود که امام بودنِ «[[امام]]» بسته به این است که در میان مردم حضور پیدا کرده و حقش را مطالبه کند. در پاسخ، محمد باقر به زید گفت که بر مبنای این نظریه، امام بودنِ پدرشان، سجاد، که چنین مطالبه‌ای نکرده مخدوش خواهد شد.<ref dir="ltr">{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=115|زبان=en}}</ref> همچنین پیروان زید اعتقاد داشتند که «امام»، باید فردی از اهل‌بیت باشد که در معلومات دینی از بقیه داناتر است. اما پیروان محمد باقر بر این عقیده بودند که معارف دینی لازمه برای یک امام، از طریق نسب (به فردی که خداوند تعیین کرده است) به ارث می‌رسد.<ref dir="ltr">{{پک/بن|Zaydiyyah|ف=Zaydiyyah|ک=Encyclopaedia Britannica|زبان=en}}</ref> علی‌رغم همهٔ اختلافات ایدئولوژیک، بین محمد باقر و زید روابط حسنه برقرار بود.<ref dir="ltr">{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۴|زبان=en}}</ref>


=== پروندهٔ موقوفات علی بن ابی‌طالب ===
=== پروندهٔ موقوفات علی بن ابی‌طالب ===
موقوفات [[علی بن ابی‌طالب]] پس از درگذشت [[حسن مجتبی]] در اختیار [[سادات حسنی]] قرار گرفته بودند. رهبر [[سادات حسینی]]، محمد الباقر، زید را بعنوان نمایندهٔ خود منصوب کرد. [[ویلفرد مادلونگ|مادلونگ]] می‌نویسد این اختلاف فقط بر سر موقوفات نبوده‌است بلکه احتمالاً [[سادات حسنی]] داعیهٔ امامت و خلافت را هم داشته‌اند. او همچنین می‌نویسد که عبدالله بن حسن برای خود و بعدتر [[برای پسرش]] جاه‌طلبی‌هایی داشت.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref> رسول جعفریان می‌نویسد منشأ اختلاف آنجا بود که عبدالله بن حسن، پسرش [[محمد بن عبدالله نفس زکیه|محمد]] را «قائم آل محمد» معرفی کرد. [[بنی عباس]] نیز به اختلافات دامن می‌زدند.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=امامان شیعه|ص=۲۲۴}}</ref> گزارش شده‌است که عبدالله بن حسن، زید را نزد والی مدینه به داشتن ادعای خلافت متهم کرد؛ او همچنین این موضوع را پیش کشید که زید به این دلیل که مادرش کنیزی غیرعرب بوده‌است، صلاحیت خلافت را ندارد. زید از این بابت نزد [[فاطمه بنت حسین]]، مادر عبدالله بن حسن (که عمه زید نیز محسوب می‌شد)، گلایه کرد؛ ولی مادرِ عبدالله به او گفت که در ازای توهینی که به مادر زید شده، زید می‌تواند متقابلاً به مادر عبدالله توهین کند. زید بعداً با افترا زدن به مادر عبدالله، از او انتقام گرفت. والی مدینه نیز از این اختلافات استفاده می‌کرد تا آبرو و حیثیت [[خاندان علی]] را نزد مردم ضایع کند. وقتی زید متوجه این موضوع شد، از پرونده کنار کشید و به عبدالله بن حسن اطمینان داد که دیگر ابن موضوع را نزد والی مدینه مطرح نخواهد کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref>
موقوفات [[علی بن ابی‌طالب]] پس از درگذشت [[حسن مجتبی]] در اختیار [[سادات حسنی]] قرار گرفته بودند. رهبر [[سادات حسینی]]، محمد باقر، زید را بعنوان نمایندهٔ خود منصوب کرد. مادلونگ می‌نویسد این اختلاف فقط بر سر موقوفات نبوده است بلکه احتمالاً سادات حسنی داعیهٔ [[امامت]] و [[خلافت]] را هم داشته‌اند. او همچنین می‌نویسد که [[عبدالله بن حسن]] برای خود و بعدتر برای پسرش جاه‌طلبی‌هایی داشت.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref> رسول جعفریان می‌نویسد منشأ اختلاف آنجا بود که عبدالله بن حسن، پسرش [[محمد بن عبدالله نفس زکیه|محمد]] را «[[قائم آل محمد]]» معرفی کرد. [[بنی عباس|بنی‌عباس]] نیز به اختلافات دامن می‌زدند.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=امامان شیعه|ص=۲۲۴}}</ref> گزارش شده است که عبدالله بن حسن، زید را نزد والی مدینه به داشتن ادعای خلافت متهم کرد؛ او همچنین این موضوع را پیش کشید که زید به این دلیل که مادرش کنیزی غیرعرب بوده است، صلاحیت خلافت را ندارد. زید از این بابت نزد [[فاطمه بنت حسین]]، مادر عبدالله بن حسن (که عمه زید نیز محسوب می‌شد)، گلایه کرد؛ ولی مادرِ عبدالله به او گفت که در ازای توهینی که به مادر زید شده، زید می‌تواند متقابلاً به مادر عبدالله توهین کند. زید بعداً با افترا زدن به مادر عبدالله، از او انتقام گرفت. والی مدینه نیز از این اختلافات استفاده می‌کرد تا آبرو و حیثیت [[خاندان علی]] را نزد مردم ضایع کند. وقتی زید متوجه این موضوع شد، از پرونده کنار کشید و به عبدالله بن حسن اطمینان داد که دیگر ابن موضوع را نزد والی مدینه مطرح نخواهد کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref>


=== امامت جعفر صادق ===
=== امامت جعفر صادق ===
در سال ۱۱۴ محمد باقر درگذشت.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۱۶۹}}</ref> درپی وفات وی پیروانش به چند گروه تقسیم شدند، در این میان گروهی نیز به زید بن علی ملحق شدند؛ لکن غالب پیروان محمد باقر بنا بر [[نص|نصّ]] او، معتقد به امامت [[جعفر صادق]] شدند.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۶۸}}</ref> [[فرهاد دفتری|دفتری]] می‌گوید احتمالا بخاطر همین نص بود که عده‌ای از طرفداران زید نیز دست از حمایت از حرکات انقلابی او کشیدند و دور جعفر صادق جمع شدند.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۵|زبان=en}}</ref> جنبش و نظریات زید از قبل از امامت جعفر صادق به خوبی جا افتاده بودند؛<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۴|زبان=en}}</ref> زمانی که جعفر صادق به امامت رسید، توجه‌ها معطوف اظهارنظرهای انقلابی زید بود.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۲۲۲}}</ref>
در سال ۱۱۴ محمد باقر درگذشت.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۱۶۹}}</ref> درپی وفات وی پیروانش به چند گروه تقسیم شدند، در این میان گروهی نیز به زید بن علی ملحق شدند؛ لکن غالب پیروان محمد باقر بنا بر [[نص|نصّ]] او، معتقد به امامت [[جعفر صادق]] شدند.<ref>{{پک|خضری|۱۳۹۱|ک=تشیع در تاریخ|ص=۱۶۸}}</ref> [[فرهاد دفتری|دفتری]] می‌گوید احتمالاً بخاطر همین نص بود که عده‌ای از طرفداران زید نیز دست از حمایت از حرکات انقلابی او کشیدند و دور جعفر صادق جمع شدند.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۵|زبان=en}}</ref> جنبش و نظریات زید از قبل از امامت جعفر صادق به خوبی جا افتاده بودند؛<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۴|زبان=en}}</ref> زمانی که جعفر صادق به امامت رسید، توجه‌ها معطوف اظهارنظرهای انقلابی زید بود.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۲۲۲}}</ref> زید [[عمو]]ی جعفر صادق محسوب می‌شد. جعفر صادق نیز مانند پدرش علیه زید اقدامی نمی‌کرد؛ صادق حتی آشکارا احترام زیادی به زید می‌گذاشت.<ref dir="ltr">{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۴|زبان=en}}</ref>
 
<!-- ادامه تقیه توسط جعفر صادق -->
زید [[عمو]]ی جعفر صادق محسوب می‌شد. جعفر صادق نیز مانند پدرش علیه زید اقدامی نمی‌کرد؛ صادق حتی آشکارا احترام زیادی به زید می‌گذاشت.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۴|زبان=en}}</ref>
 
در برخی منابع شیعی نظیر ''[[رجال النجاشی]]'' و ''[[المحاسن]]'' گزارش شده‌است که زید به امامت جعفر صادق اذعان داشته و گفته‌است: «جعفر امام ما در حلال و حرام است». جعفریان می‌گوید روایاتی هم وجود دارند که با روایت مزبور تعارض دارند. او احتمال می‌دهد زید امامت علمی جعفر صادق را قبول داشته، لکن درمورد امامت سیاسی اینطور نبوده و بدون اذن جعفر صادق به قیام اقدام کرده‌است. جعفریان با برشمردن شواهد و قرائن، می‌گوید جعفر صادق از قیام زید «راضی نبوده»، ولی شخصیت اخلاقی او را تأیید می‌کرده‌است.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۲۲۲–۲۲۳}}</ref> رحمتی و ناجی (در ''[[دانشنامه جهان اسلام]]'') می‌گویند جعفر صادق زید را صراحتاً از قیام منع نکرد. بین «[[شهید (اسلام)|شهادت]]» یا «زندگی» مختار کرد؛ که زید مرگ را انتخاب کرد.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref>


{{جعبه نقل قول
{{جعبه نقل قول
خط ۷۲: خط ۶۴:
}}
}}


== قضیه عبدالله القسری ==
در برخی منابع شیعی نظیر ''[[رجال النجاشی]]'' و ''[[المحاسن]]'' گزارش شده است که زید به امامت جعفر صادق اذعان داشته و گفته است: «جعفر امام ما در [[حلال]] و [[حرام]] است». جعفریان می‌گوید روایاتی هم وجود دارند که با روایت مزبور [[تعارض روایات|تعارض]] دارند. او احتمال می‌دهد زید امامت علمی جعفر صادق را قبول داشته، لکن درمورد امامت سیاسی اینطور نبوده و بدون اذن جعفر صادق به قیام اقدام کرده است. جعفریان با برشمردن شواهد و قرائن، می‌گوید جعفر صادق از قیام زید «راضی نبوده»، ولی شخصیت اخلاقی او را تأیید می‌کرده است.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=حیات امامان شیعه|ص=۲۲۲–۲۲۳}}</ref> رحمتی و ناجی در ''[[دانشنامه جهان اسلام]]'' می‌گویند جعفر صادق زید را صراحتاً از قیام منع نکرد. بین «[[شهید (اسلام)|شهادت]]» یا «زندگی» مختار کرد؛ که زید مرگ را انتخاب کرد.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref>
[[پرونده:Bust of the standing caliph statue .png|بندانگشتی|راست|سردیس [[هشام بن عبدالملک]]]]
[[پرونده:Hisham's Palace P1190926.JPG|بندانگشتی|{{ill|کاخ هشام بن عبدالملک در شام|en|Khirbat al-Mafjar}}]]
در جمادی الاول <!-- D̲j̲uj̲mādāی -->سال ۱۲۰ هجری، «عبدالله القَسْری»، والی کوفه، عزل شد و [[یوسف بن عمر ثقفی]] جانشین وی شد. یوسف بن عمر، عبدالله القسری را تحت شکنجه قرار داد و القسری تحت شکنجه، ادعا کرد که بخشی از اموالش نزد عده‌ای از [[قریش]]یان نظیر زید بن علی است.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2012|ف=Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn|ک=El2|زبان=en}}</ref>


هشام بطور کلی نسبت به زید نگاهی منفی داشت و از جانب وی احساس خطر می‌کرد.<ref>{{پک|طقوش|۱۳۸۴|ک=دولت امویان|ص=۱۹۲–۱۹۳}}</ref>
== سرنوشت قیام ==
=== مقدمات ===
در آخرین ساعات منتهی به قیام،<ref dir="ltr">{{پک|Hillenbrand|1989|ک=Waning of the Umayyad Caliphate|ص=۳۷|زبان=en}}</ref> وقتی زید مقدمات قیامش را مهیا می‌کرد، عده‌ای از شیعیان از زید دربارهٔ خلافت [[شیخین|شِیْخَیْن]] ([[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]) پرسیدند.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref> زید پاسخ داد که «خدا آنها را رحمت کند<ref>{{پک|شامی||ک=تاریخ زیدیه|ص=۲۰}}</ref> اگرچه خلافت حق [[اهل بیت|اهل‌بیت]] بود و آنها این حق را پایمال کردند؛ اما طبق [[قرآن]] و [[سنت]] و [[عدالت]] رفتار کردند<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref>». بدین‌ترتیب زید از دو خلیفهٔ اول [[تبری (اسلام)|تَبَرّی]] نجست.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref> حالت دیگری از روایت این است که لشکریان زید از ابوبکر انتقاد می‌کردند که زید آنها را از این کار منع کرد.<ref>{{پک|شامی||ک=تاریخ زیدیه|ص=۲۰–۲۱}}</ref> این موضع‌گیری زید، گروهی از شیعیان را از او دور کرد.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref> جمعیت کثیری بیعت خود را با زید شکستند.<ref>{{پک|شامی||ک=تاریخ زیدیه|ص=۲۰–۲۱}}</ref> به روایتی، زید این افراد را «[[رافضی]]» خواند.<ref dir="ltr">{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۵|زبان=en}}</ref>{{efn|البته اینکه زید شخصاً لقب رافضی را به ایشان اطلاق کرد یا نه به درستی معلوم نیست، اما قدر مسلم اینکه گفت: «[آنها] مرا رفض کردند» (یعنی ترک کردند).<ref>{{پک|شامی||ک=تاریخ زیدیه|ص=۲۰–۲۱}}</ref>}} بدین‌ترتیب، شیعیان بر سر حمایت یا عدم حمایت از زید، دو گروه شدند.<ref>{{پک|مادلونگ||ف=تشیع در ایران}}</ref> [[رجال نجاشی|نجاشی]] ذیل نام یکی از اصحاب محمد باقر نوشته است که این شخص، تنها فرد از اصحاب محمد باقر بود که در قیام زید شرکت کرد.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=امامان شیعه|ص=۲۲۴}}</ref>


از زبان زید نقل شده‌است که شخصی در حضور او و هشام به [[محمد|پیامبر اسلام]] توهین کرد ولی هشام هیچ عکس‌العملی نشان نداد.<ref>{{پک|مرتضی العاملی|ک=الصحیح من سیرة النبی|ج=۱|ص=۲۷|زبان=ar}}</ref>
=== خروج ===
[[فرهاد دفتری]]، مورخ، [[کشته‌شدن زید بن علی|درگذشت زید]] را با این جملات توصیف می‌کند: «یک واقعهٔ تراژدیک که یادآور سرنوشت حسین (پدربزرگ زید) بود».<ref dir="ltr">{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۶|زبان=en}}</ref>


== مقدمات ==
== نظرات شیعیان ==
در آخرین ساعات منتهی به قیام،<ref dir=ltr>{{پک|Hillenbrand|1989|ک=Waning of the Umayyad Caliphate|ص=۳۷|زبان=en}}</ref> وقتی زید مقدمات قیامش را مهیا می‌کرد، عده‌ای از شیعیان از زید دربارهٔ خلافت [[شیخین|شِیْخَیْن]] ([[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]]) پرسیدند.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref> زید پاسخ داد که «خدا آنها را رحمت کند<ref>{{پک|شامی||ک=تاریخ زیدیه|ص=۲۰}}</ref> اگرچه خلافت حق [[اهل بیت]] بود و آنها این حق را پایمال کردند؛ اما طبق [[قرآن]] و [[سنت]] و [[عدالت]] رفتار کردند<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref>». بدین‌ترتیب زید از دو خلیفهٔ اول [[تبری (اسلام)|تَبَرّی]] نجست.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref> حالت دیگری از روایت این است که لشکریان زید از ابوبکر انتقاد می‌کردند که زید آنها را از این کار منع کرد.<ref>{{پک|شامی||ک=تاریخ زیدیه|ص=۲۰-۲۱}}</ref> این موضع‌گیری زید، گروهی از شیعیان را از او دور کرد.<ref>{{پک|رحمتی|ناجی|۱۳۹۶|ف=زید بن علی}}</ref> جمعیت کثیری بیعت خود را با زید شکستند.<ref>{{پک|شامی||ک=تاریخ زیدیه|ص=۲۰-۲۱}}</ref> به روایتی، زید این افراد را «رافضی» خواند.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۵|زبان=en}}</ref>{{refn|group=یادداشت|البته اینکه زید شخصا لقب رافضی را به ایشان اطلاق کرد یا نه به درستی معلوم نیست، اما قدر مسلم اینکه گفت:«[آنها] مرا رفض کردند»(یعنی ترک کردند).<ref>{{پک|شامی||ک=تاریخ زیدیه|ص=۲۰-۲۱}}</ref>}} بدین‌ترتیب، شیعیان بر سر حمایت یا عدم حمایت از زید، دو گروه شدند.<ref>{{پک|مادلونگ||ف=تشیع در ایران}}</ref>  
احادیثی که از محمد باقر و جعفر الصادق دربارهٔ قیام زید بن علی نقل شده‌اند، سه دسته‌اند.<ref>{{پک|جمعی از نویسندگان||ک=دانشنامه امام باقر علیه السلام|ف=امام باقر و قیام زید بن علی|ص=۳۶}}</ref>


[[رجال نجاشی|نجاشی]] ذیل نام یکی از اصحاب محمد الباقر نوشته‌است که این شخص، تنها فرد از اصحاب محمد الباقر بود که در قیام زید شرکت کرد؛<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۹۱|ک=امامان شیعه|ص=۲۲۴}}</ref> به تعبیر دیگر، می‌توان از گزارش نجاشی چنین برداشت کرد که تنها یک نفر از اصحاب محمد الباقر در قیام زید شرکت جست.
== پانویس ==
 
=== یادداشت‌ها ===
=== رویکرد عباسیان ===
{{پانویس|گروه=persian-alpha|اندازه=کوچک|۲}}
 
== خروج ==
=== روز اول ===
=== روز دوم ===
[[فرهاد دفتری]]، مورخ، مرگ زید را با این جملات توصیف می‌کند:«یک واقعهٔ تراژدیک که یادآور سرنوشت [[حسین بن علی|حسین]] (پدربزرگ زید) بود».<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=Isma'ilis|ص=۷۶|زبان=en}}</ref>
 
== نتایج ==
== انگیزه‌ها و اهداف ==
 
== تأثیرات، نظرات و تحلیلها ==
=== تحلیل جامعه‌شناختی ===
=== نظرات شیعیان ===
;رویکرد ائمه اثنی‌عشری
احادیثی که از محمد الباقر و جعفر الصادق دربارهٔ قیام زید بن علی نقل شده‌اند، سه دسته‌اند.<ref>{{پک|جمعی از نویسندگان||ک=دانشنامه امام باقر علیه السلام|ف=امام باقر و قیام زید بن علی|ص=۳۶}}</ref>
;رویکرد منابع شیعی اثنی‌عشری
 
=== زیدیه ===
{{اصلی|زیدیه}}
 
== یادداشت‌ها ==
{{یادداشت‌ها}}


== پانویس ==
=== ارجاعات ===
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}


== منابع ==
=== منابع ===
{{آغاز پانویس|35em}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=العاملی|نام=جعفر مرتضی|عنوان=الصحیح من سیرة النبی الأعظم صلی الله علیه و آله|سال=١٤٢٦|ناشر=کتابخانه مدرسه فقاهت|پیوند نویسنده=جعفر مرتضی عاملی|پیوند=http://lib.eshia.ir/27772/1/4|زبان=ar}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=العاملی|نام=جعفر مرتضی|عنوان=الصحیح من سیرة النبی الأعظم صلی الله علیه و آله|سال=١٤٢٦|ناشر=کتابخانه مدرسه فقاهت|پیوند نویسنده=جعفر مرتضی عاملی|پیوند=http://lib.eshia.ir/27772/1/4|زبان=ar}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=توحیدی‌نیا|نام۱=روح‌الله|عنوان=زمینه‌ها و عوامل طرح اندیشه سیاسی «قیام به سیف» در قرن دوم هجری|پیوند=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1350768/زمینه-ها-و-عوامل-طرح-اندیشه-سیاسی-قیام-به-سیف-در-قرن-دوم-هجری|تاریخ=تابستان ۱۳۹۶|سال=۱۳۹۶|ژورنال=فصلنامه علمی–پژوهشی پژوهشنامهٔ تاریخ اسلام|توسط=[[نورمگز]]|دسترسی پیوند=آبونمان}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=توحیدی‌نیا|نام۱=روح‌الله|عنوان=زمینه‌ها و عوامل طرح اندیشه سیاسی «قیام به سیف» در قرن دوم هجری|پیوند=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1350768/زمینه-ها-و-عوامل-طرح-اندیشه-سیاسی-قیام-به-سیف-در-قرن-دوم-هجری|تاریخ=تابستان ۱۳۹۶|سال=۱۳۹۶|ژورنال=فصلنامه علمی–پژوهشی پژوهشنامهٔ تاریخ اسلام|توسط=[[نورمگز]]|دسترسی پیوند=آبونمان}}
خط ۱۳۴: خط ۱۰۶:
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی= |نام= |پیوند نویسنده= |پیوند مقاله = https://www.britannica.com/topic/Zaydiyyah |مقاله=Zaydiyyah |سال=2012 |دانشنامه=[[دانشنامه بریتانیکا|Encyclopædia Britanica]] |شناسه= {{شناسه یادکرد|Zaydiyyah}}|بازبینی= |پیوند بایگانی= |زبان=en |تاریخ بایگانی=}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی= |نام= |پیوند نویسنده= |پیوند مقاله = https://www.britannica.com/topic/Zaydiyyah |مقاله=Zaydiyyah |سال=2012 |دانشنامه=[[دانشنامه بریتانیکا|Encyclopædia Britanica]] |شناسه= {{شناسه یادکرد|Zaydiyyah}}|بازبینی= |پیوند بایگانی= |زبان=en |تاریخ بایگانی=}}
{{پایان چپ‌چین}}
{{پایان چپ‌چین}}
{{پایان پانویس}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}


[[رده:۷۴۰ (میلادی)]]
[[رده:۷۴۰ (میلادی)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۳۸

قیام زید بن علی

حامیان زید در مسجد کوفه محبوس و محصور شدند. (تصویری از مسجد مزبور به سال ۱۹۱۵ م.)
تاریخ۱۲۲ هجری
موقعیت
نتایج
طرف‌های درگیر
خلافت اموی علویان
فرماندهان و رهبران
یوسف بن عمر ثقفی
حکم بن صلت
سعید بن عباس مزنی
زید بن علی 
معاویة بن اسحاق 
سلمة بن کهیل
نصر بن خزیمه عبسی 
با حمایت:
ابوحنیفه (حمایت مالی)
قوا
۱۲٬۰۰۰≈ ۲۱۸

قیام زید بن علی قیامی بود به رهبری زید بن علی در سال ۱۲۲ و در کوفه علیه خلافت اموی اتفاق افتاد. در نتیجهٔ این قیام، زید علیرغم پیروزی اولیه، شکست خورد و کشته شد. قیام زید اگرچه شکست خورد اما منجر به شکل‌گیری قیام‌هایی دیگری علیه امویان شد و مقدمات سقوط خلافت اموی را فراهم کرد. همچنین کشته شدن او در این قیام، باعث تشکیل مذهب زیدیه شد.

پیش‌زمینه

از خلافت معاویه تا واقعه کربلا

یک نقاشی از آرایش نظامی لشکریان حسین بن علی و عمر بن سعد در نبرد کربلا

در سال ۴۱ ه‍.ق معاویة بن ابی‌سفیان فرمانروایی قلمروی اسلامی را به چنگ آورده و حکومتِ خلافت اموی را در آن استوار کرد.[۱] معاویه تا زمان مرگش در سال ۶۰ ه‍.ق حکومت را در اختیار داشت و سعی کرد تا زمینهٔ انتقالِ موروثیِ خلافت برای فرزندش یزید اول را فراهم کند. این امر مخالفت بزرگان جامعهٔ اسلامی را درپی داشت. حسین بن علی و شیعیانِ هوادارِ وی خواستار پایبندی معاویه به عهدنامهٔ صلح مبنی بر عدم تعیین جانشین از سوی وی بودند و جمعی دیگر نظیر در صدد ایجاد شورای خلافت بودند.[۲][۳] پس از مرگ معاویه، کوفیان به حسین بن علی نامه نوشتند و از او خواستند خلافت را برعهده بگیرد. حسین ابتدا نماینده‌ای به نام مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد و هزاران نفر با مسلم بیعت کردند. مسلم نامه‌ای خوشبینانه از اوضاع کوفه برای حسین فرستاد؛ اما در همین حین یزید شخصی به نام ابن‌زیاد را به ولایت کوفه گماشت. ابن‌زیاد با مسلم برخورد کرد و مسلم ناچار شد قیام را جلو بیندازد؛ اما قیامش موفقیت‌آمیز نبود و او اسیر و نهایتاً کشته شد. کوفیان نیز از برخورد خشن ابن‌زیاد وحشت کردند و پشت حسین را خالی کردند. این در حالی بود که حسین در راه کوفه بود. حسین در برخورد با کوفیانِ همراهِ حر بن یزید ریاحی، به آنها گفت که اگر حامی‌اش باشند، به کوفه خواهد آمد و اگر نباشند به جای اولش باز خواهد گشت؛ اما ابن‌زیاد اجازهٔ هیچ حرکتی را نمی‌داد و راهی برای حسین غیر از بیعت کردن با یزید یا کشته شدن باقی نگذاشت. حسین کشته‌شدن را ترجیح داد و در نبرد کربلا در دهم محرم ۶۱ به همراه یارانش کشته شد.[۴][۵][۶] مع‌الوصف، کوفیان به سرعت پشیمان شدند و قیام توابین و مختار ثقفی شواهدی بر این مدعا هستند.[۷]

شیعیان پس از کربلا

پس از واقعهٔ کربلا، سجاد، امام چهارم شیعیان دوازده‌امامی، چندین سخنرانی داشت که ممکن بود احساسات عمومی را علیه امویان برانگیزد. یزید بعدها سعی کرد مسئولیت قتل حسین بن علی را به گردن ابن‌زیاد بیندازد و از طرفی در ماجرای حره، زمانی که امویان تمام مردم مدینه مجبور به بیعت با یزید کردند، تنها کسی که از این قضیه مستثنی شد سجاد بود. امامت سجاد با دومین جنگ داخلی مسلمانان مقارن بود. گروه‌های قدرت‌طلب مختلف در حال مبارزه با یکدیگر بودند و حمایت سجاد از یک از این گروه‌ها، می‌توانست قدرت زیادی به آن گروه ببخشد. اگرچه پیروزی گروه موردحمایت سجاد می‌توانست شرایط بهتری را برای شیعیان فراهم کند، اما احتمال شکست هم وجود داشت؛ اگر گروه موردحمایت سجاد شکست می‌خورد این موضوع نتایج فاجعه‌باری برای شیعیان می‌داشت. خضری می‌گوید سجاد به «مبارزهٔ پنهانی» روی آورده بود؛ چراکه در آن برههٔ حساس، کوچک‌ترین اشتباه می‌توانست تشیع را به نابودی بکشاند.[۸]

در سال ۹۴ سجاد درگذشت و محمد باقر رهبری شیعیان را برعهده گرفت. اکثر شیعیان او را بعنوان امام پذیرفتند.[۹] در دورهٔ او، همزمان با شکل‌گیری مذاهب فقهی اهل سنت، شیعیان منزوی کوفه نیز برای حل مسائل فقهی و دیگر امور مذهبی خود سراغ وی می‌رفتند تا تحت رهبری «داناترین فرد اهل‌بیت» درآیند. این شد که محمدباقر مکتب فقهی شیعی را تأسیس کرد.[۱۰] محمد باقر در دورهٔ امامتش غالباً از سوی امویان تحت فشار قرار داشت تا اینکه در زمان خلافت هشام بن عبدالملک، این فشارها مضاعف شدند؛ حتی برخی منابع شیعی هشام را مسئول قتل او می‌دانند.[۱۱] محمد باقر هم مثل پدرش، غالباً سیاست تقیه را در پیش گرفته و روی تبیین و تدریس مبانی نظری خود تمرکز کرده بود؛ او از هرگونه اقدام سیاسی عمومی اجتناب می‌کرد و تأکید داشت که به مردم عراق اعتماد ندارد.[۱۲]

اقدامات خلفای اموی

سردیس هشام بن عبدالملک

در جمادی الاول سال ۱۲۰ هجری، «عبدالله القَسْری»، والی کوفه، عزل شد و یوسف بن عمر ثقفی جانشین وی شد. یوسف بن عمر، عبدالله قسری را تحت شکنجه قرار داد و قسری تحت شکنجه، ادعا کرد که بخشی از اموالش نزد عده‌ای از قریشیان نظیر زید بن علی است.[۱۳] هشام به‌طور کلی نسبت به زید نگاهی منفی داشت و از جانب وی احساس خطر می‌کرد.[۱۴] از زبان زید نقل شده است که شخصی در حضور او و هشام به پیامبر اسلام توهین کرد ولی هشام هیچ عکس‌العملی نشان نداد.[۱۵]

زید و شیعیان

زید

محتمل است که زید در سال ۷۵ هجری متولد شده باشد. مادر او کنیزی سِنْدی بود که مختار ثقفی به سجاد هدیه کرده بود؛ یا اینکه خود سجاد کنیز را خریده بود. این موضوع که مادر زید کنیزی غیرعرب بود، باعث می‌شد واجد شرایط خلافت نباشد.[۱۶] محافل شیعی رابطهٔ محمد باقر و زید را «صمیمانه» توصیف می‌کنند.[۱۷] محمد باقر حتی بعداً در پروندهٔ اختلافِ میان سادات حسنی و حسینی، زید را بعنوان نماینده‌اش منصوب کرد.[۱۸] زید از علمای بزرگ علویان بود[۱۹] مادلونگ می‌نویسد: «او از لحاظ علمی به جایگاه والایی دست پیدا کرده بود».[۲۰] زید در میان مخالفان خلافت اموی محبوبیت زیادی داشت.[۲۱]

مینیاتوری مربوط به عصر صفوی از محمد باقر در میان جمعی از شاگردان

تفکرات زید و نگرش محمدباقر

زید سال‌ها قبل از قیامش، اندیشهٔ شورش مسلحانه علیه خلافت اموی را در سر داشت.[۲۲] وی معتقد بود روش مبارزه با رژیم ظالم حتماً باید نظامی و مسلحانه باشد.[۲۳] این طرز تفکر بعدها به «قیام به سیف» مشهور شد.[۲۴] جمله‌ای از زید نقل شده است که در آن «لباس التقوی» را به معنای «سلاح» تفسیر کرده است.[الف] به نوشتهٔ جعفریان، این طرز تفسیر نشان‌دهندهٔ اندیشه‌های میلیتاریستی زید است.[۲۵] خضری باور دارد محمد باقر و زید میان خودشان توافقی نانوشته داشتند؛ قرار بود محمد باقر رهبری فکری-علمی را ادامه بدهد و زید و پسرش یحیی مستقیماً به مبارزه با خلافت اموی بپردازند تا درصورت شکست جنبش سیاسی، تشیع در معرض نابودی قرار نگیرد.[۲۶] لکن برخلاف خضری، منابعی مانند دانشنامه اسلام گزارش می‌کنند که گفته می‌شود محمد باقر زید را هم از قیام کردن برحذر می‌داشته است.[۲۷] بنا بر روایت مسعودی، وقتی زید از محمد باقر دربارهٔ قیام کردن مشورت خواست، اینطور پاسخ گرفت که نباید روی بیعت کوفیان حساب کرد؛ زیرا آنها قبلاً هم به اعتماد اهل‌بیت خیانت کرده‌اند.[۲۸]

عقیدهٔ دیگر زید این بود که امام بودنِ «امام» بسته به این است که در میان مردم حضور پیدا کرده و حقش را مطالبه کند. در پاسخ، محمد باقر به زید گفت که بر مبنای این نظریه، امام بودنِ پدرشان، سجاد، که چنین مطالبه‌ای نکرده مخدوش خواهد شد.[۲۹] همچنین پیروان زید اعتقاد داشتند که «امام»، باید فردی از اهل‌بیت باشد که در معلومات دینی از بقیه داناتر است. اما پیروان محمد باقر بر این عقیده بودند که معارف دینی لازمه برای یک امام، از طریق نسب (به فردی که خداوند تعیین کرده است) به ارث می‌رسد.[۳۰] علی‌رغم همهٔ اختلافات ایدئولوژیک، بین محمد باقر و زید روابط حسنه برقرار بود.[۳۱]

پروندهٔ موقوفات علی بن ابی‌طالب

موقوفات علی بن ابی‌طالب پس از درگذشت حسن مجتبی در اختیار سادات حسنی قرار گرفته بودند. رهبر سادات حسینی، محمد باقر، زید را بعنوان نمایندهٔ خود منصوب کرد. مادلونگ می‌نویسد این اختلاف فقط بر سر موقوفات نبوده است بلکه احتمالاً سادات حسنی داعیهٔ امامت و خلافت را هم داشته‌اند. او همچنین می‌نویسد که عبدالله بن حسن برای خود و بعدتر برای پسرش جاه‌طلبی‌هایی داشت.[۳۲] رسول جعفریان می‌نویسد منشأ اختلاف آنجا بود که عبدالله بن حسن، پسرش محمد را «قائم آل محمد» معرفی کرد. بنی‌عباس نیز به اختلافات دامن می‌زدند.[۳۳] گزارش شده است که عبدالله بن حسن، زید را نزد والی مدینه به داشتن ادعای خلافت متهم کرد؛ او همچنین این موضوع را پیش کشید که زید به این دلیل که مادرش کنیزی غیرعرب بوده است، صلاحیت خلافت را ندارد. زید از این بابت نزد فاطمه بنت حسین، مادر عبدالله بن حسن (که عمه زید نیز محسوب می‌شد)، گلایه کرد؛ ولی مادرِ عبدالله به او گفت که در ازای توهینی که به مادر زید شده، زید می‌تواند متقابلاً به مادر عبدالله توهین کند. زید بعداً با افترا زدن به مادر عبدالله، از او انتقام گرفت. والی مدینه نیز از این اختلافات استفاده می‌کرد تا آبرو و حیثیت خاندان علی را نزد مردم ضایع کند. وقتی زید متوجه این موضوع شد، از پرونده کنار کشید و به عبدالله بن حسن اطمینان داد که دیگر ابن موضوع را نزد والی مدینه مطرح نخواهد کرد.[۳۴]

امامت جعفر صادق

در سال ۱۱۴ محمد باقر درگذشت.[۳۵] درپی وفات وی پیروانش به چند گروه تقسیم شدند، در این میان گروهی نیز به زید بن علی ملحق شدند؛ لکن غالب پیروان محمد باقر بنا بر نصّ او، معتقد به امامت جعفر صادق شدند.[۳۶] دفتری می‌گوید احتمالاً بخاطر همین نص بود که عده‌ای از طرفداران زید نیز دست از حمایت از حرکات انقلابی او کشیدند و دور جعفر صادق جمع شدند.[۳۷] جنبش و نظریات زید از قبل از امامت جعفر صادق به خوبی جا افتاده بودند؛[۳۸] زمانی که جعفر صادق به امامت رسید، توجه‌ها معطوف اظهارنظرهای انقلابی زید بود.[۳۹] زید عموی جعفر صادق محسوب می‌شد. جعفر صادق نیز مانند پدرش علیه زید اقدامی نمی‌کرد؛ صادق حتی آشکارا احترام زیادی به زید می‌گذاشت.[۴۰]

تمایز فعالیت جعفر صادق و زید از زبان خودش

هر کس به دنبال علم است، نزد برادرزاده‌ام جعفر برود؛ و هر کس به دنبال جهاد است، نزد من بیاید.[۴۱]

در برخی منابع شیعی نظیر رجال النجاشی و المحاسن گزارش شده است که زید به امامت جعفر صادق اذعان داشته و گفته است: «جعفر امام ما در حلال و حرام است». جعفریان می‌گوید روایاتی هم وجود دارند که با روایت مزبور تعارض دارند. او احتمال می‌دهد زید امامت علمی جعفر صادق را قبول داشته، لکن درمورد امامت سیاسی اینطور نبوده و بدون اذن جعفر صادق به قیام اقدام کرده است. جعفریان با برشمردن شواهد و قرائن، می‌گوید جعفر صادق از قیام زید «راضی نبوده»، ولی شخصیت اخلاقی او را تأیید می‌کرده است.[۴۲] رحمتی و ناجی در دانشنامه جهان اسلام می‌گویند جعفر صادق زید را صراحتاً از قیام منع نکرد. بین «شهادت» یا «زندگی» مختار کرد؛ که زید مرگ را انتخاب کرد.[۴۳]

سرنوشت قیام

مقدمات

در آخرین ساعات منتهی به قیام،[۴۴] وقتی زید مقدمات قیامش را مهیا می‌کرد، عده‌ای از شیعیان از زید دربارهٔ خلافت شِیْخَیْن (ابوبکر و عمر) پرسیدند.[۴۵] زید پاسخ داد که «خدا آنها را رحمت کند[۴۶] اگرچه خلافت حق اهل‌بیت بود و آنها این حق را پایمال کردند؛ اما طبق قرآن و سنت و عدالت رفتار کردند[۴۷]». بدین‌ترتیب زید از دو خلیفهٔ اول تَبَرّی نجست.[۴۸] حالت دیگری از روایت این است که لشکریان زید از ابوبکر انتقاد می‌کردند که زید آنها را از این کار منع کرد.[۴۹] این موضع‌گیری زید، گروهی از شیعیان را از او دور کرد.[۵۰] جمعیت کثیری بیعت خود را با زید شکستند.[۵۱] به روایتی، زید این افراد را «رافضی» خواند.[۵۲][ب] بدین‌ترتیب، شیعیان بر سر حمایت یا عدم حمایت از زید، دو گروه شدند.[۵۴] نجاشی ذیل نام یکی از اصحاب محمد باقر نوشته است که این شخص، تنها فرد از اصحاب محمد باقر بود که در قیام زید شرکت کرد.[۵۵]

خروج

فرهاد دفتری، مورخ، درگذشت زید را با این جملات توصیف می‌کند: «یک واقعهٔ تراژدیک که یادآور سرنوشت حسین (پدربزرگ زید) بود».[۵۶]

نظرات شیعیان

احادیثی که از محمد باقر و جعفر الصادق دربارهٔ قیام زید بن علی نقل شده‌اند، سه دسته‌اند.[۵۷]

پانویس

یادداشت‌ها

  1. و عن زید بن العلی بن الحسین: أنه فی قول الله عزّوجلّ و «وَ لِباسُ التَّقْوی» قال: لباس السلاح فی سبیل الله. (تمیمی مغربی، دعائم الإسلام، ۱/۳۴۶.)
  2. البته اینکه زید شخصاً لقب رافضی را به ایشان اطلاق کرد یا نه به درستی معلوم نیست، اما قدر مسلم اینکه گفت: «[آنها] مرا رفض کردند» (یعنی ترک کردند).[۵۳]

ارجاعات

  1. Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 74-76.
  2. Madelung, “Ḥosayn b. ʿAli i. Life”, Iranica.
  3. Veccia Vaglieri, “Ḥusayn b. 'Alī b. Abī Ṭālib”, EI2.
  4. Madelung, “Ḥosayn b. ʿAli i. Life”, Iranica.
  5. Veccia Vaglieri, “Ḥusayn b. 'Alī b. Abī Ṭālib”, EI2.
  6. بهرامیان، «حسین (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  7. Haider, “al-Ḥusayn b. ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
  8. خضری، تشیع در تاریخ، ۱۴۵–۱۴۷.
  9. Madelung, “Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn”, EI2.
  10. مادلونگ، «تشیع در ایران».
  11. خضری، تشیع در تاریخ، ۱۵۹–۱۶۲.
  12. طارمی، «الباقر امام محمد بن علی».
  13. Madelung, “Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn”, El2.
  14. طقوش، دولت امویان، ۱۹۲–۱۹۳.
  15. مرتضی العاملی، الصحیح من سیرة النبی، ١:‎ ٢٧.
  16. Madelung, “Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn”, El2.
  17. Kohlberg, “Muḥammad b. ʿAlī Zayn al-ʿĀbidīn”, EI2.
  18. Madelung, “Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn”, El2.
  19. طقوش، دولت امویان، ۱۹۲–۱۹۳.
  20. Madelung, “Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn”, El2.
  21. جعفریان، حیات امامان شیعه، ۲۲۸.
  22. رحمتی و ناجی، «زید بن علی».
  23. خضری، تشیع در تاریخ، ۱۶۹.
  24. توحیدی‌نیا، «قیام به سیف»، ۹۵.
  25. جعفریان، حیات امامان شیعه، ۲۲۴.
  26. خضری، تشیع در تاریخ، ۱۶۹.
  27. Kohlberg, “Muḥammad b. ʿAlī Zayn al-ʿĀbidīn”, EI2.
  28. Donaldson, The Shi'ite Religion, 115.
  29. Donaldson, The Shi'ite Religion, 115.
  30. “Zaydiyyah”, Encyclopaedia Britannica.
  31. Daftary, Isma'ilis, 74.
  32. Madelung, “Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn”, El2.
  33. جعفریان، امامان شیعه، ۲۲۴.
  34. Madelung, “Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn”, El2.
  35. جعفریان، حیات امامان شیعه، ۱۶۹.
  36. خضری، تشیع در تاریخ، ۱۶۸.
  37. Daftary, Isma'ilis, 75.
  38. Daftary, Isma'ilis, 74.
  39. جعفریان، حیات امامان شیعه، ۲۲۲.
  40. Daftary, Isma'ilis, 74.
  41. رحمتی و هاشمی، «زیدیه».
  42. جعفریان، حیات امامان شیعه، ۲۲۲–۲۲۳.
  43. رحمتی و ناجی، «زید بن علی».
  44. Hillenbrand, Waning of the Umayyad Caliphate, 37.
  45. رحمتی و ناجی، «زید بن علی».
  46. شامی، تاریخ زیدیه، ۲۰.
  47. رحمتی و ناجی، «زید بن علی».
  48. رحمتی و ناجی، «زید بن علی».
  49. شامی، تاریخ زیدیه، ۲۰–۲۱.
  50. رحمتی و ناجی، «زید بن علی».
  51. شامی، تاریخ زیدیه، ۲۰–۲۱.
  52. Daftary, Isma'ilis, 75.
  53. شامی، تاریخ زیدیه، ۲۰–۲۱.
  54. مادلونگ، «تشیع در ایران».
  55. جعفریان، امامان شیعه، ۲۲۴.
  56. Daftary, Isma'ilis, 76.
  57. جمعی از نویسندگان، «امام باقر و قیام زید بن علی»، دانشنامه امام باقر علیه السلام، ۳۶.

منابع

  • Donaldson, Dwight M. (1933). The Shi'ite Religion (A history of Islam in Persia and Irak) (به انگلیسی). London: Luzac.
  • Haider, Najam I. (2016). "al-Ḥusayn b. ʿAlī b. Abī Ṭālib". In Fleet, K.; Krämer, G.; Matringe, D.; Nawas, J.; Rowson, E. (eds.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 34 (3nd ed.). Brill.
  • Holt, P. M; Lambton, .Ann K. S; Lewis, Bernard (1977). The Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Kohlberg, Etan (1993). MUHAMMAD B. ALI ZAYN AL- ABIDIN (به انگلیسی) (Pellat, Heinrichs, C. Edmund Bosworth, and E.J. van Donzel ed.). New York: Encyclopaedia of Islam, Volume VII.
  • Madelung, W. (2012). "Zayd b. ʿAlī b. al-Ḥusayn". In P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel, W.P. Heinrichs. (ed.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). Leiden, The Netherlands: Brill Publishers.{{cite encyclopedia}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست ویراستاران (link)
  • Madelung, Wilfred (2004). "Ḥosayn b. ʿAli i. Life and Significance in Shiʿism". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica. Fasc. 5 (به انگلیسی). Vol. XII. New York: Bibliotheca Persica Press. pp. 493–498.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1971). "(al-)Ḥusayn b. ʿAlī b. Abī Ṭālib". In Lewis, B.; Ménage, V.L.; Pellat, Ch.; Schacht, J. (eds.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. pp. 607–615.
  • "Zaydiyyah". Encyclopædia Britanica (به انگلیسی). 2012.