آیه نور: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مقاله خوب}}
{{جعبه اطلاعات آیه نامدار
{{جعبه اطلاعات آیه|عنوان=آیه نور|شرح تصویر=|image=آیه_نور.jpg|تصویر=|اندازه تصویر=|image_size=|alt=|توضیح تصویر=آیه نور نقش بسته بر یکی از گلدان‌های بالای ضریح حسین بن علی|حزب=۳۶|رکوع=|حروف مقطعه=ندارد|عدد آیه=۳۵|حرف=۲۵۱|شأن نزول=ندارد|کتابت=|کلمه=۴۸|اختلاف=|نام‌های دیگر=|سجده=|جزء=۱۸|محل نزول=|سال نزول=|نام سوره=نور|نام آیه=آیه نور|پیوند تصویر=|متن آیه=|ترجمه=|زیرنویس=|کاربری=}}
|عنوان=آیه نور
|image=آیه_نور.jpg
|توضیح تصویر=آیه نور نقش بسته بر یکی از گلدان‌های بالای ضریح حسین بن علی
|حزب=۳۶
|حروف مقطعه=ندارد
|عدد آیه=۳۵
|حرف=۲۵۱
|شأن نزول=ندارد
|کلمه=۴۸
|جزء=۱۸
|نام سوره=نور
|نام آیه=آیه نور
}}
'''آیه ۳۵ سوره نور''' به '''آیه نور''' مشهور است و در آن به معرفی [[خدا|خداوند]] به‌عنوان نور [[آسمان در اسلام|آسمان‌ها]] و [[زمین در اسلام|زمین]] پرداخته شده‌است. در این [[آیه]] از تعابیری چون «مصباح»، «مشکات»، «زجاجه»، «شجره مبارکه» و «کوکب دری» استفاده شده‌است.
'''آیه ۳۵ سوره نور''' به '''آیه نور''' مشهور است و در آن به معرفی [[خدا|خداوند]] به‌عنوان نور [[آسمان در اسلام|آسمان‌ها]] و [[زمین در اسلام|زمین]] پرداخته شده‌است. در این [[آیه]] از تعابیری چون «مصباح»، «مشکات»، «زجاجه»، «شجره مبارکه» و «کوکب دری» استفاده شده‌است.


غالب [[مفسر|مفسرین]]، منظور از [[نور در اسلام|نور]] در آیه را، [[هدایت الهی]] دانسته‌اند و بر این اساس خداوند را هدایتگر آسمان‌ها و زمین (یا آسمانیان و زمینیان) معرفی کرده‌اند. معانی دیگری چون مدیر، صاحب یا مدبر بودن خداوند نسبت به آسمان‌ها و زمین، برای کلمه نور در آیه گزارش شده‌است. در بین مفسران در خصوص [[مرجع ضمیر]] در عبارت «نوره» و اینکه آن مرجع، آیا اشاره به [[محمد|پیامبر اسلام]] دارد یا به خدا باز خواهد گشت، اختلاف است. در این بین، با وجود اجماع مفسرین در معنای مشکات (که به معنی چراغدان)، در خصوص تأویل آن اختلافاتی گزارش شده‌است. [[ماتریدی]]، از مفسران [[سنی]] مذهب، منظور از مشکات را صلب [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]، پدر [[محمد]]، دانسته است. اما مفسران دیگران برای معنای این عبارت «صدر مؤمن»، «نور معرفت و ایمان» و معنایی دیگری به کار برده‌اند.
غالب [[مفسر|مفسرین]]، منظور از [[نور در اسلام|نور]] در آیه را، [[هدایت الهی]] دانسته‌اند و بر این اساس خداوند را هدایتگر آسمان‌ها و زمین (یا آسمانیان و زمینیان) معرفی کرده‌اند. معانی دیگری چون مدیر، صاحب یا مدبر بودن خداوند نسبت به آسمان‌ها و زمین، برای کلمه نور در آیه گزارش شده‌است. در بین مفسران در خصوص [[مرجع ضمیر]] در عبارت «نوره» و اینکه آن مرجع، آیا اشاره به [[محمد|پیامبر اسلام]] دارد یا به خدا باز خواهد گشت، اختلاف است. در این بین، با وجود اجماع مفسرین در معنای مشکات (که به معنی چراغدان)، در خصوص تأویل آن اختلافاتی گزارش شده‌است. [[ماتریدی]]، از مفسران [[سنی]] مذهب، منظور از مشکات را صلب [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]، پدر [[محمد]]، دانسته‌است. اما مفسران دیگران برای معنای این عبارت «صدر مؤمن»، «نور معرفت و ایمان» و معنایی دیگری به کار برده‌اند.


[[شیخ طبرسی|طبرسی]]، مفسر [[شیعه]] در ''[[تفسیر مجمع‌البیان|مجمع البیان]]''، در شرح عبارت زجاجه، چهار احتمال را گزارش می‌کند: «قلب محمد»، «[[اسماعیل]] فرزند [[ابراهیم]]»، «عبدالله پدر محمد» و «قلب [[مؤمن]]». [[فخر رازی|رازی]]، مفسر سنی مذهب معنای «مصباح» را ظرفی که برای روشنایی به کار می‌رود معنا کرده‌است. [[سید محمدحسین طباطبایی|طباطبایی]]، مفسر شیعه، «کوکب دری» را ستارگان بزرگ دارای نور فراوان که در آسمان معدود است معنا می‌کند، [[شیخ طوسی]]، مفسر شیعه، در تفسیر این عبارت آن را «صدر پیامبر» و ماتریدی وجود «محمد» تفسیر کرده‌اند. از دیگر مسائل اختلافی در تفسیر آیه، تأویل شجره مبارکه به قلب محمد یا [[علی بن ابی‌طالب]] است. ذر خصوص اینکه چرا در این آیه از درخت زیتون یاد شده‌است، طبرسی از سه منظر آن را مورد توجه قرار داده‌است و چنین توضیح می‌دهد که درخت زیتون، از منافع متنوعی همچون روغن، تفاله، هیزم، خاکستر و… برخوردار است. همچنین روغن زیتون، صاف‌ترین و روشن‌ترین روغن‌ها محسوب می‌شود و سرآخر، درخت زیتون اولین درختی گزارش شده‌است که پس از طوفان [[نوح]] در زمین روییده شد. [[جلال‌الدین سیوطی|سیوطی]]، مفسر سنی، نیز هم نظر با طوسی، معتقد است نور روغن زیتون، صاف‌ترین نوری بود که مخاطبان آن را می‌شناختند و به همین جهت مورد توجه آیه قرار گرفته‌است.
[[شیخ طبرسی|طبرسی]]، مفسر [[شیعه]] در ''[[تفسیر مجمع‌البیان|مجمع البیان]]''، در شرح عبارت زجاجه، چهار احتمال را گزارش می‌کند: «قلب محمد»، «[[اسماعیل]] فرزند [[ابراهیم]]»، «عبدالله پدر محمد» و «قلب [[مؤمن]]». [[فخر رازی|رازی]]، مفسر سنی مذهب معنای «مصباح» را ظرفی که برای روشنایی به کار می‌رود معنا کرده‌است. [[سید محمدحسین طباطبایی|طباطبایی]]، مفسر شیعه، «کوکب دری» را ستارگان بزرگ دارای نور فراوان که در آسمان معدود است معنا می‌کند، [[شیخ طوسی]]، مفسر شیعه، در تفسیر این عبارت آن را «صدر پیامبر» و ماتریدی وجود «محمد» تفسیر کرده‌اند. از دیگر مسائل اختلافی در تفسیر آیه، تأویل شجره مبارکه به قلب محمد یا [[علی بن ابی‌طالب]] است. ذر خصوص اینکه چرا در این آیه از درخت زیتون یاد شده‌است، طبرسی از سه منظر آن را مورد توجه قرار داده‌است و چنین توضیح می‌دهد که درخت زیتون، از منافع متنوعی همچون روغن، تفاله، هیزم، خاکستر و… برخوردار است. همچنین روغن زیتون، صاف‌ترین و روشن‌ترین روغن‌ها محسوب می‌شود و سرآخر، درخت زیتون اولین درختی گزارش شده‌است که پس از طوفان [[نوح]] در زمین روییده شد. [[جلال‌الدین سیوطی|سیوطی]]، مفسر سنی، نیز هم نظر با طوسی، معتقد است نور روغن زیتون، صاف‌ترین نوری بود که مخاطبان آن را می‌شناختند و به همین جهت مورد توجه آیه قرار گرفته‌است.


از آیه نور در [[حدیث|احادیث]] بسیاری یاد شده‌است. در روایاتی که در منابع شیعی گزارش شده‌است، به افضلیت محمد و [[اهل بیت]] او اشاره شده‌است و در بیان تعابیری، منظور از «مشکاة»، [[فاطمه زهرا]]؛ «مصباح»، [[حسن مجتبی]]؛ «زجاجة»، [[حسین بن علی]]؛ «کوکب دری»، فاطمه زهرا از میان زن‌ها؛ «شجرة مبارکه»، [[ابراهیم]]؛ «لا شرقیة و لا غربیة»، عدم تمایل به [[یهودیت]] و [[مسیحیت|نصرانیت]]؛ «زیتها یضیء»، نشر علوم و حقائق الهی؛ «نور علی نور»، ظهور [[دوازده امام|امامی پس از امامی دیگر]] و «یهدی الله لنوره»، هدایت به وسیله اهل بیت عنوان شده‌است. بر اساس روایتی که ابن مغازی، مفسر سنی، آن را گزارش می کند، منظور از مصباح، فاطمه زهرا و زجاجه، حسن و حسین هستند، در ادامه روایت ابن مغازی، آمده است که فاطمه ستاره‌ای درخشانی است در میان زنان عالمیان؛ نور می‌گیرد از درخت پر برکت درخت پربرکت ابراهیم، منظور از شرقی و غربی نبودن، نه [[یهودی]] و نه [[مسیحی]] بودن است و منظور از عبارت نزدیک است که روغنش نور دهد، یعنی نزدیک است که علم از آن به سخن درآید؛ همین‌طور منظور از «نوری بر نور» یعنی در آن امامی پس از [[امام]] دیگر و منظور از «خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند» یعنی خدا هر که را بخواهد به ولایت ما هدایت می‌کند.
از آیه نور در [[حدیث|احادیث]] بسیاری یاد شده‌است. در روایاتی که در منابع شیعی گزارش شده‌است، به افضلیت محمد و [[اهل بیت]] او اشاره شده‌است و در بیان تعابیری، منظور از «مشکاة»، [[فاطمه زهرا]]؛ «مصباح»، [[حسن مجتبی]]؛ «زجاجة»، [[حسین بن علی]]؛ «کوکب دری»، فاطمه زهرا از میان زن‌ها؛ «شجرة مبارکه»، [[ابراهیم]]؛ «لا شرقیة و لا غربیة»، عدم تمایل به [[یهودیت]] و [[مسیحیت|نصرانیت]]؛ «زیتها یضیء»، نشر علوم و حقائق الهی؛ «نور علی نور»، ظهور [[دوازده امام|امامی پس از امامی دیگر]] و «یهدی الله لنوره»، هدایت به وسیله اهل بیت عنوان شده‌است. بر اساس روایتی که ابن مغازی، مفسر سنی، آن را گزارش می‌کند، منظور از مصباح، فاطمه زهرا و زجاجه، حسن و حسین هستند، در ادامه روایت ابن مغازی، آمده‌است که فاطمه ستاره‌ای درخشانی است در میان زنان عالمیان؛ نور می‌گیرد از درخت پر برکت درخت پربرکت ابراهیم، منظور از شرقی و غربی نبودن، نه [[یهودی]] و نه [[مسیحی]] بودن است و منظور از عبارت نزدیک است که روغنش نور دهد، یعنی نزدیک است که علم از آن به سخن درآید؛ همین‌طور منظور از «نوری بر نور» یعنی در آن امامی پس از [[امام]] دیگر و منظور از «خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند» یعنی خدا هر که را بخواهد به ولایت ما هدایت می‌کند.


آیه نور در آثار فلسفی نیز مورد توجه قرار گرفته‌است. [[ابن سینا]]، فیلسوف [[مسلمان]]، برای نور در این آیه دو معنای استعاری و ذاتی در نظر می‌گیرد و معتقد است که نور به مفهوم ذاتی آن به کمال اشاره دارد؛ به این معنا که منظور از حد اعلی و اکمل نور، خداوند به معنای کمال مطلق است. بر این اساس خداوند شایسته اسم نور می‌باشد. [[ملاصدرا]]، فیلسوف شیعه، اسناد نور به آسمان‌ها و زمین را به معنی وجود هر چیزی معادل است با نوری که با آن، ماهیت و [[ذات]] شیء ظهور می‌یابد می‌داند. به باور او، خداوند نورها را از ذات نورانی خود پدیدمی‌آورد و این معنای ساده ایجاد است. [[ملاصدرا]] در تفسیر تمثیلات این آیه تلاش دارد سیر نزولی فیض و [[رحمت الهی]] را معنا کند. [[شهاب‌الدین یحیی سهروردی|سهرودی]]، فیلسوف سنی مذهب که نظام فلسفی وی بر پایه دو اصل نور و ظلمت استوار شده‌است، نور را اصل حقیقت می‌داند که عالم محسوسات تحت تسلط آن قرار دارند. از نظر وی نور عبارت از خود حقیقت [[واجب الوجود]] یعنی خدا.
آیه نور در آثار فلسفی نیز مورد توجه قرار گرفته‌است. [[ابن سینا]]، فیلسوف [[مسلمان]]، برای نور در این آیه دو معنای استعاری و ذاتی در نظر می‌گیرد و معتقد است که نور به مفهوم ذاتی آن به کمال اشاره دارد؛ به این معنا که منظور از حد اعلی و اکمل نور، خداوند به معنای کمال مطلق است. بر این اساس خداوند شایسته اسم نور می‌باشد. [[ملاصدرا]]، فیلسوف شیعه، اسناد نور به آسمان‌ها و زمین را به معنی وجود هر چیزی معادل است با نوری که با آن، ماهیت و [[ذات]] شیء ظهور می‌یابد می‌داند. به باور او، خداوند نورها را از ذات نورانی خود پدیدمی‌آورد و این معنای ساده ایجاد است. [[ملاصدرا]] در تفسیر تمثیلات این آیه تلاش دارد سیر نزولی فیض و [[رحمت الهی]] را معنا کند. [[شهاب‌الدین یحیی سهروردی|سهرودی]]، فیلسوف سنی مذهب که نظام فلسفی وی بر پایه دو اصل نور و ظلمت استوار شده‌است، نور را اصل حقیقت می‌داند که عالم محسوسات تحت تسلط آن قرار دارند. از نظر وی نور عبارت از خود حقیقت [[واجب الوجود]] یعنی خدا.


== متن و ترجمه ==
== متن و ترجمه ==
در ''[[فرهنگ‌نامه علوم قرآن]]''، متن آیه ۳۵ نور که به آیه نور شهره است، چنین گزارش شده‌است:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فرهنگ نامه علوم قرآن، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 1، ص504}}</ref><blockquote>{{color|green|﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾}}</blockquote>قرشی در ترجمه این آیه می‌نویسد:<ref>قرشی، قاموس قرآن، ذیل نور</ref><blockquote>{{Color|RED|خدا آفریننده و پدیدآورندهٔ آسمان‌ها و زمین است، حکایت نور هدایتی که از جانب او است مانند محفظه یا قندیلی است که در آن چراغ و شعله ای قرار گرفته، شعله در میان شیشه ای است که مانند ستارهٔ درخشان می‌درخشد، آن چراغ افروخته از عصارهٔ زیتونی کاملاً رسیده‌است، که گویی روغن آن پیش از رسیدن آتش روشن می‌شود، نور شیشه نور مضاعفی است. خدا آن کس را که بخواهد به نور خویش هدایت می‌کند و به مردم مثلها می‌زند و خدا بر هر چیز تواناست.}}</blockquote>
در ''[[فرهنگ‌نامه علوم قرآن]]''، متن آیه ۳۵ نور که به آیه نور شهره است، چنین گزارش شده‌است:<ref>{{پک|1=دفتر تبلیغات اسلامی|2=|ک=فرهنگ نامه علوم قرآن|ج=۱|ص=۵۰۴}}</ref><blockquote>{{color|green|﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾}}</blockquote>قرشی در ترجمه این آیه می‌نویسد:<ref>{{پک|1=قرشی|2=۱۳۰۷|ک=قاموس قرآن|ص=ذیل کلمه نور}}</ref><blockquote>{{Color|RED|خدا آفریننده و پدیدآورندهٔ آسمان‌ها و زمین است، حکایت نور هدایتی که از جانب او است مانند محفظه یا قندیلی است که در آن چراغ و شعله ای قرار گرفته، شعله در میان شیشه ای است که مانند ستارهٔ درخشان می‌درخشد، آن چراغ افروخته از عصارهٔ زیتونی کاملاً رسیده‌است، که گویی روغن آن پیش از رسیدن آتش روشن می‌شود، نور شیشه نور مضاعفی است. خدا آن کس را که بخواهد به نور خویش هدایت می‌کند و به مردم مثلها می‌زند و خدا بر هر چیز تواناست.}}</blockquote>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
خط ۱۸: خط ۳۰:


=== الله نور السماوات و الارض ===
=== الله نور السماوات و الارض ===
غالب مفسرین سنی و شیعه مراد از «نور» را به معنای «هدایت» و «تدبیر» تفسیر کرده‌اند. در این خصوص، [[محمد بن جریر طبری|ابن جریر طبری]]، از برجسته‌ترین مفسران اهل سنت، «نور» را به معنای هدایتگر اهل آسمان‌ها و زمین گزارش کرده‌است. البته طبری اینگونه تفسیر را به نقل از دیگر مفسران بیان می‌دارد و خود در ادامه، قول دیگری در معنای عبارت نور مطرح می‌کند. به باور او، منظور از نور در آیه، «مدبر آسمان‌ها و زمین» است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج18، ص 162}}</ref> [[سید محمدحسین طباطبایی]]، مفسر شیعه، در بیان معنای واژه «نور» می‌نویسد: نور چیزی است که خود برای ما روشن است و هر چیزی دیگری را (که قابل دیدن باشد) روشن می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص ۱۲۰}}</ref> دیدگاه طبری و روایات بیان شده در تفسیرش''،'' به عنوان مرجعی برای قریب به اتفاق مفسرین سنی مذهب قرار گرفته‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=حجتی، کیهان اندیشه ویژه نامه طبری شماره 25 و 27}}</ref> طبری، در [[تفسیر طبری|''جامع البیان'']] به نقل از [[عبدالله بن عباس|ابن‌عباس]]، زجاج و مجاهد، نور را اداره‌کننده امور آسمان‌ها و زمین گزارش می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طبری، جامع البیان، ج18، ص162}}</ref> [[شیخ طوسی]] از مفسران شیعه در کتاب ''[[التبیان فی تفسیر القرآن]]'' به نقل از [[عبدالله بن عباس|ابن‌عباس]] و [[انس بن مالک|انس ابن مالک]] منظور از «نور» را هدایتگر اهل آسمان‌ها و زمین به آنچه مصلحت آنهاست تعبیر کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص436}}</ref> [[سید محمدحسین طباطبایی|طباطبایی]] مراد از نور را خدا می‌داند؛ نور عامی که هر چیزی از آن نور می‌گیرد و روشن می‌شود و این نور، مساوی با وجود هرچیزی بوده و ظهور این نور در نفس خدا و برای غیرش است و این معنای [[رحمت عام]] است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج 15ص 123}}</ref>
غالب مفسرین سنی و شیعه مراد از «نور» را به معنای «هدایت» و «تدبیر» تفسیر کرده‌اند. در این خصوص، [[محمد بن جریر طبری|ابن جریر طبری]]، از برجسته‌ترین مفسران اهل سنت، «نور» را به معنای هدایتگر اهل آسمان‌ها و زمین گزارش کرده‌است. البته طبری اینگونه تفسیر را به نقل از دیگر مفسران بیان می‌دارد و خود در ادامه، قول دیگری در معنای عبارت نور مطرح می‌کند. به باور او، منظور از نور در آیه، «مدبر آسمان‌ها و زمین» است.<ref>{{پک|1=طبری|2=۱۴۲۱|ک=جامع البیان|ج=۱۸|ص=۱۶۲}}</ref> [[سید محمدحسین طباطبایی]]، مفسر شیعه، در بیان معنای واژه «نور» می‌نویسد: نور چیزی است که خود برای ما روشن است و هر چیزی دیگری را (که قابل دیدن باشد) روشن می‌کند.<ref>{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۲۰}}</ref> دیدگاه طبری و روایات بیان شده در تفسیرش''،'' به عنوان مرجعی برای قریب به اتفاق مفسرین سنی مذهب قرار گرفته‌است.<ref>{{پک|1=حجتی|2=۱۳۱۳|ک=کیهان اندیشه|ف=ویژه‌نامه طبری|ص=شماره ۲۵ و ۲۷}}</ref> طبری، در [[تفسیر طبری|''جامع البیان'']] به نقل از [[عبدالله بن عباس|ابن‌عباس]]، زجاج و مجاهد، نور را اداره‌کننده امور آسمان‌ها و زمین گزارش می‌کند.<ref>{{پک|1=طبری|2=۱۴۲۱|ک=جامع البیان|ج=۱۸|ص=۱۶۲}}</ref> [[شیخ طوسی]] از مفسران شیعه در کتاب ''[[التبیان فی تفسیر القرآن]]'' به نقل از [[عبدالله بن عباس|ابن‌عباس]] و [[انس بن مالک|انس ابن مالک]] منظور از «نور» را هدایتگر اهل آسمان‌ها و زمین به آنچه مصلحت آنهاست تعبیر کرده‌است.<ref>{{پک|1=طوسی|2=۱۴۱۲|ک=التبیان|ج=۷|ص=۴۳۶}}</ref> [[سید محمدحسین طباطبایی|طباطبایی]] مراد از نور را خدا می‌داند؛ نور عامی که هر چیزی از آن نور می‌گیرد و روشن می‌شود و این نور، مساوی با وجود هرچیزی بوده و ظهور این نور در نفس خدا و برای غیرش است و این معنای [[رحمت عام]] است.<ref>{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۲۳}}</ref>


به باور [[فخر رازی]]، مفسر سنی مذهب، به جهت سببیت نور برای ظهور اشیاء و اتحاد کلمه نور و [[هدایت]] در این معنا، منظور از نور در این آیه، می‌تواند هدایت الهی باشد. بر این اساس منظور از «اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ» همان «الله ذُو نُور السَمَواتِ وَ الْارْضِ» است و معنایی آن «الله هَادِی السَمَواتِ وَ الْارْضِ» خواهد بود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رازی، مفاتیح الغیب ج 23ص 379}}</ref> [[جارالله زمخشری]]، دیگر مفسر سنی مذهب و طبرسی، مفسر شیعی نیز در تفسیر ''[[تفسیر کشاف|کشاف]]'' و ''[[تفسیر مجمع‌البیان|مجمع‌البیان]]''، معنای عبارت را «خدا، صاحب نور آسمان‌ها و زمین است» می‌دانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زمخشری، تفسیر کشاف، ج 3، ص235}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طبرسی، مجمع البیان ج2، ص 148}}</ref> [[محمد بن ابی‌حاتم|ابن ابی‌حاتم]] و [[ابن کثیر]] از مفسران اهل سنت  در تفاسیرشان، منظور از عبارت «الله نور السماوات و الارض» را «الله هادی آسمان‌ها و زمین» دانسته‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج ص 52}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن أبی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج8، ص 154}}</ref> [[ماتریدی]]، دیگر مفسر سنی مذهب، نیز منظور از عبارت «الله نور السماوات و الارض» را روشن شدن زمین و آسمان به وسیله خدا می‌داند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ج3 ص 463}}</ref> [[جلال‌الدین سیوطی]]، مفسر سنی مذهب، مراد از نور را مدیریت الهی در آسمان‌ها و زمین می‌داند و معتقد است از آنجا که خدا با حکمت بالغه و حجت نیّره خود عالم وجود را تدبیر می‌کند؛ همانند شهری که آن شهر به خوبی توسط رئیسی عالِم و دانشمند اداره می‌شود و این شهر به «نور البلد» توصیف می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیوطی، الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور، ج3، ص 6}}</ref> [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]] در کتاب ''مثال‌های زیبای قرآن،'' خدا را همانند نور، منشأ هدایت، تربیت، نیرو، قدرت و از بین برنده موانع معرفی می‌کند و به همین جهت، او را لایق عبارت «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ» می‌داند.<ref name=":8">{{یادکرد کتاب|عنوان=مکارم شیرازی، مثال‌های زیبای قرآن، ج2 ص 104}}</ref> [[ابواسحاق احمد ثعلبی|ثعلبی]] مفسر شافعی مذهب در تفسیر خود اقوال دیگر درباره این بخش از آیه را بیان میکند؛ اینکه برخی نور را پاکی و منزه بودن از [[گناه]] و خطا تفسیر می‌کنند و برخی رحمتی که از جانب خداوند باشد. او همچنین قول دیگری را مطرح میکند که این بخش از آیه را نوعی مدح برای خداوند تفسیر میکند؛ زیرا او خالق موجودات و نور و وجود همه اشیاء از اوست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ثعلبي ،تفسير الكشف والبيان،ج7،ص 100-101}}</ref> بر طبق [[دانش‌نامه عقاید اسلامی|''دانشنامه عقاید اسلامی'']] خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است روشن کننده آنها و فرمان دهنده آنها و راهنمای آنهاست. پس آنها با کمک خدا راه به منافعشان را پیدا می‌کنند، همان‌طور که در روشنایی، راه را پیدا می‌کنند.<ref name=":9">{{یادکرد کتاب|عنوان=محمدی ری‌شهری، دانشنامه عقاید اسلامی ج7 ص 305}}</ref>
به باور [[فخر رازی]]، مفسر سنی مذهب، به جهت سببیت نور برای ظهور اشیاء و اتحاد کلمه نور و [[هدایت]] در این معنا، منظور از نور در این آیه، می‌تواند هدایت الهی باشد. بر این اساس منظور از «اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ» همان «الله ذُو نُور السَمَواتِ وَ الْارْضِ» است و معنایی آن «الله هَادِی السَمَواتِ وَ الْارْضِ» خواهد بود.<ref>{{پک|1=رازی|2=۱۴۱۵|ک=مفاتیح الغیب|ج=۲۳|ص=۳۷۹}}</ref> [[جارالله زمخشری]]، دیگر مفسر سنی مذهب و طبرسی، مفسر شیعی نیز در تفسیر ''[[تفسیر کشاف|کشاف]]'' و ''[[تفسیر مجمع‌البیان|مجمع‌البیان]]''، معنای عبارت را «خدا، صاحب نور آسمان‌ها و زمین است» می‌دانند.<ref>{{پک|1=زمخشری|2=۱۴۱۵|ک=تفسیر کشاف|ج=۳|ص=۲۵۳}}</ref><ref>{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۲|ص=۱۴۸}}</ref> [[محمد بن ابی‌حاتم|ابن ابی‌حاتم]] و [[ابن کثیر]] از مفسران اهل سنت  در تفاسیرشان، منظور از عبارت «الله نور السماوات و الارض» را «الله هادی آسمان‌ها و زمین» دانسته‌اند.<ref>{{پک|1=ابن‌کثیر|2=۱۴۱۹|ک=تفسیر القرآن العظیم|ج=۶|ص=۵۲}}</ref><ref>{{پک|1=ابن أبی‌حاتم|2=|ک=تفسیر القرآن العظیم|ج=۸|ص=۱۵۴}}</ref> [[ماتریدی]]، دیگر مفسر سنی مذهب، نیز منظور از عبارت «الله نور السماوات و الارض» را روشن شدن زمین و آسمان به وسیله خدا می‌داند.<ref>{{پک|1=ماتریدی|2=۳۳۳|ک=تأویلات اهل السنه|ج=۳|ص=۴۶۳}}</ref> [[جلال‌الدین سیوطی]]، مفسر سنی مذهب، مراد از نور را مدیریت الهی در آسمان‌ها و زمین می‌داند و معتقد است از آنجا که خدا با حکمت بالغه و حجت نیّره خود عالم وجود را تدبیر می‌کند؛ همانند شهری که آن شهر به خوبی توسط رئیسی عالِم و دانشمند اداره می‌شود و این شهر به «نور البلد» توصیف می‌شود.<ref>{{پک|1=سیوطی|2=۹۱۸|ک=الدرالمنثور|ج=۳|ص}}</ref> [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]] در کتاب ''مثال‌های زیبای قرآن،'' خدا را همانند نور، منشأ هدایت، تربیت، نیرو، قدرت و از بین برنده موانع معرفی می‌کند و به همین جهت، او را لایق عبارت «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ» می‌داند.<ref name=":8">{{پک|1=مکارم شیرازی|2=۱۳۱۳|ک=مثال‌های زیبای قرآن|ج=۲|ص=۱۰۴}}</ref> [[ابواسحاق احمد ثعلبی|ثعلبی]] مفسر شافعی مذهب در تفسیر خود اقوال دیگر دربارهٔ این بخش از آیه را بیان می‌کند؛ اینکه برخی نور را پاکی و منزه بودن از [[گناه]] و خطا تفسیر می‌کنند و برخی رحمتی که از جانب خداوند باشد. او همچنین قول دیگری را مطرح می‌کند که این بخش از آیه را نوعی مدح برای خداوند تفسیر می‌کند؛ زیرا او خالق موجودات و نور و وجود همه اشیاء از اوست.<ref>{{پک|1=ثعلبی|2=|ک=تفسیر الکشف والبیان|ج=۷|ص=۱۰۰−۱۰۱}}</ref> بر طبق [[دانش‌نامه عقاید اسلامی|''دانشنامه عقاید اسلامی'']] خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است روشن کننده آنها و فرمان دهنده آنها و راهنمای آنهاست. پس آنها با کمک خدا راه به منافعشان را پیدا می‌کنند، همان‌طور که در روشنایی، راه را پیدا می‌کنند.<ref name=":9">{{پک|1=محمدی ری‌شهری|2=۱۳۲۵|ک=دانشنامه عقاید اسلامی|ج=۷|ص=۳۰۵}}</ref>


=== مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة ===
=== مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة ===
[[پرونده:Dome of Hagia Sophia (detail of islamic text).jpg|جایگزین=متن آیه نور بر قبه آیا صوفیا در ترکیه|بندانگشتی|متن آیه نور بر قبه مسجد [[ایا صوفیه|آیا صوفیا]] در [[ترکیه]]|272x272پیکسل|راست]]در بین مفسرین شیعه و سنی، در خصوص [[مرجع ضمیر]] و مراد از عبارت «مثل نوره»، اختلافاتی گزارش شده‌است. در این خصوص، شیخ طوسی معتقد است که [[ضمیر]] عبارت «نوره» به [[محمد]] اشاره دارد.<ref name=":14">{{یادکرد کتاب|عنوان=طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج7 ص437}}</ref> اما طباطبایی در ''[[تفسیر المیزان]]''، ضمیر را به خدا برمی‌گرداند و معتقد است، منظور نوری است که خدا افاضه می‌کند و هرچیزی را به وسیله آن ظاهر خواهد کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج15 ص 123}}</ref> در این مورد، ا[[محمد الطاهر بن عاشور|بن عاشور]]، از مفسران سنی، نیز هم نظر با طباطبایی است؛ با این تفاوت که مراد از نور خدا در این تفسیر، کتاب یا دین الهی است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن عاشور، تفسیر التحریر و التنویر ج18 ص 187}}</ref> قطربی نیز همچون ابن عاشور، ضمیر را به خدا برمی‌گرداند و مراد از نور خدا را دلایلی می‌داند که توسط خداوند در قلب مؤمن قرار می‌گیرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=قرطبی، تفسیر قرطبی، ج 6 ص 234}}</ref> با این وجود، شیخ طوسی معتقد است که ضمیر به مؤمن برمیگردد و منظور از نور خدا، قصد الهی است که با آن مؤمنین را هدایت می‌کند.<ref name=":14"/> [[آلوسی]]، مفسر [[سنی شافعی|شافعی]] نیز معتقد است ضمیر به خدا برمی‌گردد و مراد از نور خدا، ادله عقلی و سمعی در آسمان‌ها و زمین است که به وسیله آنها، خدا، هرکس را که بخواهد، هدایت می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آلوسی، تفسیر روح‌المعانی ج 18 ص 488}}</ref> طبرسی در ''مجمع البیان'' آورده‌ است که «مثل نور» در واقع همان [[قرآن]] در قلب است.<ref name=":2">{{یادکرد کتاب|عنوان=طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج 7 ص 250}}</ref> ثعلبی در ''[[تفسیر الکشف و البیان عن تفسیر القرآن|تفسیر الکشف و البیان]]'' مثل نوره
[[پرونده:Dome of Hagia Sophia (detail of islamic text).jpg|جایگزین=متن آیه نور بر قبه آیا صوفیا در ترکیه|بندانگشتی|متن آیه نور بر قبه مسجد [[ایا صوفیه|آیا صوفیا]] در [[ترکیه]]|272x272پیکسل|راست]]در بین مفسرین شیعه و سنی، در خصوص مرجع ضمیر و مراد از عبارت «مثل نوره»، اختلافاتی گزارش شده‌است. در این خصوص، شیخ طوسی معتقد است که ضمیر عبارت «نوره» به [[محمد]] اشاره دارد.<ref name=":142">{{پک|1=طوسی|2=۱۴۱۲|ک=التبیان|ج=۷|ص=۴۳۷}}</ref> اما طباطبایی در ''[[تفسیر المیزان]]''، ضمیر را به خدا برمی‌گرداند و معتقد است، منظور نوری است که خدا افاضه می‌کند و هرچیزی را به وسیله آن ظاهر خواهد کرد.<ref>{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۲۳}}</ref> در این مورد، ابن‌عاشور، از مفسران سنی، نیز هم نظر با طباطبایی است؛ با این تفاوت که مراد از نور خدا در این تفسیر، کتاب یا دین الهی است.<ref>{{پک|1=ابن‌عاشور|2=۱۳۹۳|ک=التحریر|ج=۱۸|ص=۱۸۷}}</ref> قطربی نیز همچون ابن‌عاشور، ضمیر را به خدا برمی‌گرداند و مراد از نور خدا را دلایلی می‌داند که توسط خداوند در قلب مؤمن قرار می‌گیرد.<ref>{{پک|انصاری قرطبی|۱۴۰۵|ک=تفسیر قرطبی|ص=۲۳۴|ج}}</ref> با این وجود، شیخ طوسی معتقد است که ضمیر به مؤمن برمیگردد و منظور از نور خدا، قصد الهی است که با آن مؤمنین را هدایت می‌کند.<ref name=":14">{{پک|1=طوسی|2=۱۴۱۲|ک=التبیان|ج=۷|ص=۴۳۷}}</ref> [[آلوسی]]، مفسر [[سنی شافعی|شافعی]] نیز معتقد است ضمیر به خدا برمی‌گردد و مراد از نور خدا، ادله عقلی و سمعی در آسمان‌ها و زمین است که به وسیله آنها، خدا، هرکس را که بخواهد، هدایت می‌کند.<ref>{{پک|آلوسی|۱۴۰۵|ک=تفسیر روح‌المعانی|ص=۴۸۸|ج=۱۸}}</ref> طبرسی در ''مجمع البیان'' آورده‌است که «مثل نور» در واقع همان [[قرآن]] در قلب است.<ref name=":2">{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۷|ص=۲۵۰}}</ref> ثعلبی در ''[[تفسیر الکشف و البیان عن تفسیر القرآن|تفسیر الکشف و البیان]]'' مثل نوره


در معنای لغوی کلمه «مشکاة» در بین مفسران شیعه و سنی اتفاق نظر این است که «مِشْکَاةٍ» به معنای چراغدانی است که نور چراغ را از خاموش شدن توسط باد حفظ می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طبری، جامع البیان، ج 18 ص168، بیضاوی، انوارالتنزیل، ج2، ص498، طوسی، التبیان، ج7، ص 437، زمخشری، الکشاف، ج 3 ص243، رازی، مفاتیح الغیب، ج13ص 236}}</ref> به‌طور مثال [[شیخ طبرسی]] از علمای شیعه در [[تفسیر مجمع‌البیان|''مَجْمَعُ الْبَیان'']] و [[فخر رازی]]، مفسر [[سنی]] [[اشاعره|اشعری]]، در ''[[جامع العلوم]]،'' بیان داشته‌اند که ''مشکاه'' جایگاه مخصوص چراغ است که در دیوار ایجاد می‌کنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص250.}}</ref><ref>فخر رازی، جامع العلوم، ج 23 ص389.</ref> اما به لحاظ تأویل در بین مفسرین اختلاف‌هایی گزارش شده‌است؛ بر اساس نظر ماتریدی «مشکاه» به معنای صلب پدر محمّد «[[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]» است<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ج3، ص462}}</ref> درحالی که عبارت «صدر مؤمن» در تفسیر طبری به نقل از أبی بن کعب در معنای این کلمه بیان شده، [[شیخ طبرسی|طبرسی]] در تفسیر ''[[تفسیر مجمع‌البیان|مجمع البیان]]''، منظور از این کلمه را «نفس مؤمن» و مصداقش را بین «[[عبدالمطلب]]»، «[[سینه|صدر]] [[محمد|پیامبر اسلام]]» یا «[[ابراهیم]]» دانسته‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طبرسی، مجمع البیان، ج7ص252.}}</ref> [[سید محمدحسین طباطبایی|طباطبایی]]، منظور از این عبارت در آیه را «نور معرفت و ایمان» دانسته‌است.<ref name=":3">{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج 15ص123}}</ref> [[ملاصدرا]]، فیلسوف شیعه نیز از یک منظر معنای این عبارت را «[[عالم اجسام]]» گزارش کرده‌است.<ref name=":16" />
در معنای لغوی کلمه «مشکاة» در بین مفسران شیعه و سنی اتفاق نظر این است که «مِشْکَاةٍ» به معنای چراغدانی است که نور چراغ را از خاموش شدن توسط باد حفظ می‌کند.<ref>{{پک|1=رازی|2=۱۴۱۵|ک=مفاتیح الغیب|ج=۱۳|ص=۲۳۶}}</ref><ref>{{پک|1=زمخشری|2=۱۴۱۵|ک=تفسیر کشاف|ج=۳|ص=۲۴۳}}</ref><ref>{{پک|1=طبری|2=۱۴۲۱|ک=جامع البیان|ج=۱۸|ص=۱۶۸}}</ref><ref>{{پک|1=طوسی|2=۱۴۱۲|ک=التبیان|ج=۷|ص=۴۳۷}}</ref><ref>{{پک|1=بیضاوی|2=|ک=انوارالتنزیل|ج=۲|ص=۴۹۸}}</ref> به‌طور مثال [[شیخ طبرسی]] از علمای شیعه در [[تفسیر مجمع‌البیان|''مَجْمَعُ الْبَیان'']] و [[فخر رازی]]، مفسر [[سنی]] [[اشاعره|اشعری]]، در ''[[جامع العلوم]]،'' بیان داشته‌اند که ''مشکاه'' جایگاه مخصوص چراغ است که در دیوار ایجاد می‌کنند.<ref>{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۷|ص=۲۵۰}}</ref><ref>{{پک|1=فخر رازی|2=|ک=جامع العلوم|ج=۲۳|ص=۳۸۹}}</ref> اما به لحاظ تأویل در بین مفسرین اختلاف‌هایی گزارش شده‌است؛ بر اساس نظر ماتریدی «مشکاه» به معنای صلب پدر محمّد «[[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]]» است<ref>{{پک|1=ماتریدی|2=۳۳۳|ک=تأویلات اهل السنه|ج=۳|ص=۴۶۲}}</ref> درحالی که عبارت «صدر مؤمن» در تفسیر طبری به نقل از أبی بن کعب در معنای این کلمه بیان شده، [[شیخ طبرسی|طبرسی]] در تفسیر ''[[تفسیر مجمع‌البیان|مجمع البیان]]''، منظور از این کلمه را «نفس مؤمن» و مصداقش را بین «[[عبدالمطلب]]»، «صدر [[محمد|پیامبر اسلام]]» یا «[[ابراهیم]]» دانسته‌است.<ref>{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۷|ص=۲۵۲}}</ref> [[سید محمدحسین طباطبایی|طباطبایی]]، منظور از این عبارت در آیه را «نور معرفت و ایمان» دانسته‌است.<ref name=":3">{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۲۳}}</ref> [[ملاصدرا]]، فیلسوف شیعه نیز از یک منظر معنای این عبارت را «[[عالم اجسام]]» گزارش کرده‌است.<ref name=":162">{{پک|1=شیرازی|2=۱۳۹۲|ک=تفسیر آیه نور|ص=۳۹}}</ref>


[[راغب اصفهانی]]، [[لغت‌شناسی|لغت‌شناس]] اهل سنت، در کتاب [[مفردات راغب|ال''مُفْرَدات'']] دربارهٔ معنی واژه «زجاجه» بیان کرده‌است، حباب شفافی است که روی چراغ می‌گذارند یا شیشه‌ای است که جلوی همان چراغ قرار می‌دهند. معمولاً بالای حباب روزنه‌ای متناسب وجود دارد تا موجب تنظیم هوای داخل شیشه و تمرکز و فزونی نور شود.<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|عنوان=راغب اصفهانی، مفردات ص 151}}</ref> همانگونه که [[خلیل بن احمد فراهیدی|فراهیدی]] لغت‌شناس شیعه در ''[[العین (کتاب)|العین]]'' آن را شیشه معنا کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فراهیدی، العین، ج 1، ص341}}</ref> زمخشری در بیان دیگر آن را قندیلی از شیشه [[شام (سرزمین)|شامی]] روشن معنا کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زمخشری، الکشاف، ج 3، ص234}}</ref> در بیان مصادیق «زجاجه» در تفسیر ''مجمع البیان،'' چهار تعبیر مختلف گزارش شده‌است که عبارتند از: «قلب محمد»، «اسماعیل فرزند ابراهیم»، «عبدالله پدر محمد» و «قلب مؤمن».<ref name=":11">{{یادکرد کتاب|عنوان=طبرسی، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، ج7ص 250-251،}}</ref> ملاصدرا در تفسیری با رنگ مایه فلسفی، منظور از زجاجه را [[عرش]] الهی توصیف می‌کند.<ref name=":16">{{یادکرد کتاب|عنوان=ملاصدرا، تفسیر آیه نور؛ ص39}}</ref>
[[راغب اصفهانی]]، [[لغت‌شناسی|لغت‌شناس]] اهل سنت، در کتاب [[مفردات راغب|ال''مُفْرَدات'']] دربارهٔ معنی واژه «زجاجه» بیان کرده‌است، حباب شفافی است که روی چراغ می‌گذارند یا شیشه‌ای است که جلوی همان چراغ قرار می‌دهند. معمولاً بالای حباب روزنه‌ای متناسب وجود دارد تا موجب تنظیم هوای داخل شیشه و تمرکز و فزونی نور شود.<ref>{{پک|1=راغب اصفهانی|2=۱۴۱۲|ک=المفردات|ص=۱۵۱}}</ref> همانگونه که [[خلیل بن احمد فراهیدی|فراهیدی]] لغت‌شناس شیعه در ''[[العین (کتاب)|العین]]'' آن را شیشه معنا کرده‌است.<ref>{{پک|1=فراهیدی|2=|ک=العین|ج=۱|ص=۳۴۱}}</ref> زمخشری در بیان دیگر آن را قندیلی از شیشه [[شام (سرزمین)|شامی]] روشن معنا کرده‌است.<ref>{{پک|1=زمخشری|2=۱۴۱۵|ک=تفسیر کشاف|ج=۳|ص=۲۳۴}}</ref> در بیان مصادیق «زجاجه» در تفسیر ''مجمع البیان،'' چهار تعبیر مختلف گزارش شده‌است که عبارتند از: «قلب محمد»، «اسماعیل فرزند ابراهیم»، «عبدالله پدر محمد» و «قلب مؤمن».<ref name=":11">{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۷|ص=۲۵۰}}</ref> ملاصدرا در تفسیری با رنگ مایه فلسفی، منظور از زجاجه را [[عرش]] الهی توصیف می‌کند.<ref name=":16">{{پک|1=شیرازی|2=۱۳۹۲|ک=تفسیر آیه نور|ص=۳۹}}</ref>


رازی دربارهٔ معنای «مصباح» آن را ظرفی که برای روشنایی به کار می‌رود معنا کرده‌است<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رازی، مفاتیح الغیب، ص 979 ذیل واژه مصباح}}</ref> و راغب آن را چراغ یا نوری می‌گوید که از طریق فتیله، روغن را به خود جذب کرده‌است.<ref name=":1"/> منابع در بیان مصادیق مصباح دچار اختلاف‌اند، در تفسیر طبرسی تعابیر مختلفی برای توضیح «مصباح» به کار رفته‌است که عبارتند از: «نبوت»، «محمّد»، «قرآن» و «ایمان مؤمن».<ref>طبرسی، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، ج7ص 250-252،</ref> بر طبق آنچه در ''[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]'' گزارش شده‌است، منظور از «مصباح»، بالاترین مرتبه از نور است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج10، ص 211 مدخل نور}}</ref> ملاصدرا در کتاب خود با عنوان ''تفسیر آیه نور'' تعبیر مصباح را روح اعظم بیان می‌کند.<ref name=":16"/>
رازی دربارهٔ معنای «مصباح» آن را ظرفی که برای روشنایی به کار می‌رود معنا کرده‌است<ref>{{پک|1=رازی|2=۱۴۱۵|ک=مفاتیح الغیب|ج=۱۳|ص=۹۷۶}}</ref> و راغب آن را چراغ یا نوری می‌گوید که از طریق فتیله، روغن را به خود جذب کرده‌است.<ref>{{پک|1=راغب اصفهانی|2=۱۴۱۲|ک=المفردات|ج=۱۸|ص=۱۸۷}}</ref> منابع در بیان مصادیق مصباح دچار اختلاف‌اند، در تفسیر طبرسی تعابیر مختلفی برای توضیح «مصباح» به کار رفته‌است که عبارتند از: «نبوت»، «محمّد»، «قرآن» و «ایمان مؤمن».<ref>{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۲|ص=۲۵۲}}</ref> بر طبق آنچه در ''[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]'' گزارش شده‌است، منظور از «مصباح»، بالاترین مرتبه از نور است.<ref>{{پک|1=|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ج=۱۰|ف=نور|ص=۲۱۱}}</ref> ملاصدرا در کتاب خود با عنوان ''تفسیر آیه نور'' تعبیر مصباح را روح اعظم بیان می‌کند.<ref name=":163">{{پک|1=شیرازی|2=۱۳۹۲|ک=تفسیر آیه نور|ص=۳۹}}</ref>


=== کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبرکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة ===
=== کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبرکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة ===
طباطبایی، «کوکب دری» را ستارگان بزرگ دارای نور فراوان که در آسمان معدود است معنا می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج 122ص 15}}</ref> شیخ طوسی در تفسیر این عبارت آن را «صدر پیامبر»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج7 ص438}}</ref> و ماتریدی وجود «محمد» تفسیر کرده‌اند.<ref name=":12">{{یادکرد کتاب|عنوان=ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ج3، ص462}}</ref>
طباطبایی، «کوکب دری» را ستارگان بزرگ دارای نور فراوان که در آسمان معدود است معنا می‌کند.<ref>{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۲۲}}</ref> شیخ طوسی در تفسیر این عبارت آن را «صدر پیامبر»<ref>{{پک|1=طوسی|2=۱۴۱۲|ک=التبیان|ج=۷|ص=۴۳۸}}</ref> و ماتریدی وجود «محمد» تفسیر کرده‌اند.<ref name=":122">{{پک|1=ماتریدی|2=۳۳۳|ک=تأویلات اهل السنه|ج=۳|ص=۴۶۲}}</ref>


بر اساس آنچه ماتریدی گزارش می‌کند، منظور از «شجره» در آیه نور، «قلب ابراهیم پیامبر» است. در مقابل روایتی از جعفر صادق گزارش شده‌است که منظور از شجره، «علی بن ابی طالب» می‌باشد.<ref name=":12"/> و برخی منظور از این آیه را وصفی برای نور الهی بیان کرده اند. <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الثعلبي ،تفسيرالكشف والبيان، ج7،ص104}}</ref>دربارهٔ اینکه چرا از میان درختان متنوع، درخت زیتون مورد نظر قرآن قرار گرفته‌است، تعابیر بسیاری مطرح شده‌است. در این خصوص طبرسی از سه منظر آن را مورد توجه قرار داده و چنین توضیح داده‌ است که درخت زیتون، از منافع متنوعی همچون روغن، تفاله، هیزم، خاکستر و… برخوردار است. همچنین روغن زیتون، صاف‌ترین و روشن‌ترین روغن‌ها محسوب می‌شود و سرآخر، درخت زیتون اولین درختی گزارش شده‌است که پس از طوفان نوح در زمین روییده شد.<ref name=":13">{{یادکرد کتاب|عنوان=طبرسی، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، ج7 ص380}}</ref> سیوطی نیز هم نظر با طوسی، معتقد است نور روغن زیتون، صاف‌ترین نوری بود که مخاطبان آن را می‌شناختند و به همین جهت مورد توجه آیه قرار گرفته‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیوطی، تفسیرالدرالمنثور، ج18، ص105}}</ref>
بر اساس آنچه ماتریدی گزارش می‌کند، منظور از «شجره» در آیه نور، «قلب ابراهیم پیامبر» است. در مقابل روایتی از جعفر صادق گزارش شده‌است که منظور از شجره، «علی بن ابی طالب» می‌باشد.<ref name=":12">{{پک|1=ماتریدی|2=۳۳۳|ک=تأویلات اهل السنه|ج=۳|ص=۴۶۲}}</ref> و برخی منظور از این آیه را وصفی برای نور الهی بیان کرده‌اند.<ref>{{پک|1=ثعلبی|2=|ک=تفسیر الکشف والبیان|ج=۷|ص=۱۰۴}}</ref>دربارهٔ اینکه چرا از میان درختان متنوع، درخت زیتون مورد نظر قرآن قرار گرفته‌است، تعابیر بسیاری مطرح شده‌است. در این خصوص طبرسی از سه منظر آن را مورد توجه قرار داده و چنین توضیح داده‌است که درخت زیتون، از منافع متنوعی همچون روغن، تفاله، هیزم، خاکستر و… برخوردار است. همچنین روغن زیتون، صاف‌ترین و روشن‌ترین روغن‌ها محسوب می‌شود و سرآخر، درخت زیتون اولین درختی گزارش شده‌است که پس از طوفان نوح در زمین روییده شد.<ref name=":13">{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۷|ص=۳۸۰}}</ref> سیوطی نیز هم نظر با طوسی، معتقد است نور روغن زیتون، صاف‌ترین نوری بود که مخاطبان آن را می‌شناختند و به همین جهت مورد توجه آیه قرار گرفته‌است.<ref>{{پک|1=سیوطی|2=۹۱۸|ک=الدرالمنثور|ج=۱۸|ص=۱۰۵}}</ref>


در خصوص منظور از عبارت «لا شرقیه و لا غربیه»، طبرسی معتقد است، محل رویش بهترین زیتون‌ها در سرزمین شام واقع شده‌است که سرزمینی میان شرق و غرب محسوب می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طبرسی؛ مجمع البیان، ج2، ص148}}</ref> طباطبایی در اینباره معتقد است زیتون در جانب شرق و غرب نروییده‌است و حکمت آن چنین است که آفتاب باید بر تمام میوه زیتون بتابد تا میوه نارس و غیر مطلوب نباشد. بر این اساس جایی در میان شرق و غرب که درخت زیتون همواره از آفتاب بهره ببرد و به‌طور میانه، دو طرف میوه‌اش از آفتاب به یک اندازه استفاده کند، تا میوه‌ای مطلوب و روغنی خالص از آن کسب شود، مورد نظر قرآن قرار گرفته‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج15، ص124}}</ref> طبرسی در تفسیری متفاوت آن را لایهودیة و لانصرانیة» تعبیر کرده‌است. طبرسی همچنین افزوده‌است که این عبارت، به مکی بودن پیامبر اسلام اشاره دارد؛ چرا که مکه، در میانه دنیا به‌حساب می‌آید.<ref name=":4">{{یادکرد کتاب|عنوان=طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج7ص251}}</ref>  
در خصوص منظور از عبارت «لا شرقیه و لا غربیه»، طبرسی معتقد است، محل رویش بهترین زیتون‌ها در سرزمین شام واقع شده‌است که سرزمینی میان شرق و غرب محسوب می‌شود.<ref>{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۲|ص=۱۴۸}}</ref> طباطبایی در اینباره معتقد است زیتون در جانب شرق و غرب نروییده‌است و حکمت آن چنین است که آفتاب باید بر تمام میوه زیتون بتابد تا میوه نارس و غیر مطلوب نباشد. بر این اساس جایی در میان شرق و غرب که درخت زیتون همواره از آفتاب بهره ببرد و به‌طور میانه، دو طرف میوه‌اش از آفتاب به یک اندازه استفاده کند، تا میوه‌ای مطلوب و روغنی خالص از آن کسب شود، مورد نظر قرآن قرار گرفته‌است.<ref>{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۲۴}}</ref> طبرسی در تفسیری متفاوت آن را لایهودیة و لانصرانیة» تعبیر کرده‌است. طبرسی همچنین افزوده‌است که این عبارت، به مکی بودن پیامبر اسلام اشاره دارد؛ چرا که مکه، در میانه دنیا به‌حساب می‌آید.<ref name=":4">{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۷|ص=۲۵۱}}</ref>


=== یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار نور علی نور ===
=== یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار نور علی نور ===
[[پرونده:Nur ala Nur.svg|بندانگشتی|194x194px|لوگوتایپی از واژه «نور علی نور»]][[سید علی‌اکبر قریشی|سیدعلی‌اکبر قرشی]]، مفسر شیعه، در کتاب ''[[احسن الحدیث]]'' واژه «زیت» را [[روغن زیتون]] معنا کرده‌است. چنان‌که به درخت و میوه آن [[زیتون]] گویند مفرد آن «زیتونه» است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ج‏7، ص220}}</ref> شیخ طوسی معتقد است این عبارت حاکی از روشن بودن پیامبری محمد برای مردم حتی اگر مدعی نبوت نباشد، است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج7 ص437}}</ref> طبری در بیانی نزدیک به گفته طوسی معتقد است حجت‌های الهی بر مخلوقات روشن است، حتی در صورتی که قرآن را برای زیادی بیان و وضوح نمی‌فرستاد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طبری جامع البیان فی تفسیر القرآن، ص 171}}</ref> طبرسی در تفسیر زیت، آن را محاسن و اخلاق نیکوی پیامبر اسلام تفسیر می‌کند که قبل از ابلاغ وحی به او، به منصه ظهور می‌رسد و در تعبیر دیگر این امر را حاکی از اخلاص مؤمن نسبت به خدا می‌داند که همانند درخت سر سبزی است که برگ‌های آن در هم پیچیده بوده به طوریکه حالت غروب و طلوع شمس کوچکترین تأثیر منفی روی آن نمی‌گذارد؛ مؤمن هم همیشه چنان است که چیزی در اخلاص او ایجاد رخوت نمی‌کند؛ نسبت به عطایای خداوند، شاکر و نسبت به بلایای الهی، صابر است؛ حکم او همیشه عادلانه و سخن او از روی صدق و راستی خواهد بود.<ref name=":6">{{یادکرد کتاب|عنوان=طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج7، ص 252}}</ref>
[[پرونده:Nur ala Nur.svg|بندانگشتی|194x194px|لوگوتایپی از واژه «نور علی نور»]][[سید علی‌اکبر قریشی|سیدعلی‌اکبر قرشی]]، مفسر شیعه، در کتاب ''[[احسن الحدیث]]'' واژه «زیت» را [[روغن زیتون]] معنا کرده‌است. چنان‌که به درخت و میوه آن [[زیتون]] گویند مفرد آن «زیتونه» است.<ref>{{پک|1=قرشی|2=|ک=تفسیر احسن الحدیث|ج=۷|ص=۲۰۰}}</ref> شیخ طوسی معتقد است این عبارت حاکی از روشن بودن پیامبری محمد برای مردم حتی اگر مدعی نبوت نباشد، است.<ref>{{پک|1=طوسی|2=۱۴۱۲|ک=التبیان|ج=۷|ص=۴۳۷}}</ref> طبری در بیانی نزدیک به گفته طوسی معتقد است حجت‌های الهی بر مخلوقات روشن است، حتی در صورتی که قرآن را برای زیادی بیان و وضوح نمی‌فرستاد.<ref>{{پک|1=طبری|2=۱۴۲۱|ک=جامع البیان|ج=۱۸|ص=۱۷۱}}</ref> طبرسی در تفسیر زیت، آن را محاسن و اخلاق نیکوی پیامبر اسلام تفسیر می‌کند که قبل از ابلاغ وحی به او، به منصه ظهور می‌رسد و در تعبیر دیگر این امر را حاکی از اخلاص مؤمن نسبت به خدا می‌داند که همانند درخت سر سبزی است که برگ‌های آن در هم پیچیده بوده به طوریکه حالت غروب و طلوع شمس کوچک‌ترین تأثیر منفی روی آن نمی‌گذارد؛ مؤمن هم همیشه چنان است که چیزی در اخلاص او ایجاد رخوت نمی‌کند؛ نسبت به عطایای خداوند، شاکر و نسبت به بلایای الهی، صابر است؛ حکم او همیشه عادلانه و سخن او از روی صدق و راستی خواهد بود.<ref name=":6">{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۷|ص=۲۵۲}}</ref>
 
زمخشری، مفسر سنی مذهب، مراد از «نور علی نور» را تضاعف نوری می‌داند که «مشکاه» و «زجاجه» و «مصباح» و روغن در آن همیاری می‌کنند.<ref>{{پک|1=زمخشری|2=۱۴۱۵|ک=تفسیر کشاف|ج=۳|ص=۲۳۵}}</ref> آنگونه که ثعلبی، مفسر سی مذهب، به نقل از [[عبدالله بن عباس|ابن‌عباس]] آن را مثل نور الله و هدایت در قلب مؤمن می‌داند که وقتی به هدایت الله بدون علم عمل می‌کند نوری است و وقتی علم آن را پیدا می‌کند هدایت بر هدایت افزوده و نور علی نور می‌شود.<ref name=":20">{{پک|1=ثعلبی|2=|ک=تفسیر الکشف والبیان|ج=۷|ص=۱۰۶}}</ref> در جای دیگر از تفسیر ثعلبی به نقل از مفسران قرآن را نور از جانب خدا می‌داند که بعد از اقامه دلایل دیگر بر مردم نزولش نور علی نور است.<ref name=":202">{{پک|1=ثعلبی|2=|ک=تفسیر الکشف والبیان|ج=۷|ص=۱۰۶}}</ref> طباطبایی نور ایمان و معرفت؛ نور مستعار تابنده بر قلوب مؤمنین و اقتباس شده از نور خدا و قائم به وی و استمداد گیرنده از وی را تضاعف و تعدد نور می‌داند.<ref>{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۲۴ و ۱۲۵}}</ref>


زمخشری، مفسر سنی مذهب، مراد از «نور علی نور» را تضاعف نوری می‌داند که «مشکاه» و «زجاجه» و «مصباح» و روغن در آن همیاری می‌کنند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زمخشری، تفسیر کشاف، ج 3، ص235}}</ref> آنگونه که ثعلبی، مفسر سی مذهب، به نقل از [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] آن را مثل نور الله و هدایت در قلب مومن می‌داند که وقتی به هدایت الله بدون علم عمل میکند نوری است و وقتی علم آن را پیدا میکند  هدایت بر هدایت افزوده و نور علی نور می‌شود.<ref name=":20">{{یادکرد کتاب|عنوان=ثعلبي،  تفسير الكشف والبيان، ج7، ص 106}}</ref> در جای دیگر از تفسیر ثعلبی به نقل از مفسران  قرآن را نور از جانب خدا می‌داند که بعد از اقامه دلایل دیگر بر مردم نزولش نور علی نور است.<ref name=":20" /> طباطبایی نور ایمان و معرفت؛ نور مستعار تابنده بر قلوب مؤمنین و اقتباس شده از نور خدا و قائم به وی و استمداد گیرنده از وی را تضاعف و تعدد نور می‌داند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج 15، ص124-125}}</ref>
=== یهدی الله لنوره من یشاء ویضرب الله الأمثال للناس والله بکل شیء علیم ===
=== یهدی الله لنوره من یشاء ویضرب الله الأمثال للناس والله بکل شیء علیم ===
طبرسی در تفسیر عبارت «یهدی الله لنوره من یشاء»، از تعابیر «دین خدا»، «ایمان به نبوت» و «ولایت الهی» استفاده می‌کند.<ref name=":5">{{یادکرد کتاب|عنوان=طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج7، ص383}}</ref> مکارم شیرازی، فقیه شیعی، آن را هدایت الهی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج14، ص512}}</ref> و طبری آن را قرآن و پیروی از آن تعبیر می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طبری، تفسیر طبری، ج18، ص171}}</ref> سیوطی، مراد از «من یشاء» را کسی می‌داند که قلب خود را برای نور خدا باز کرده‌باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جلال الدین، سیوطی، تفسیرالدرالمنثورص 106}}</ref> [[مکارم شیرازی]] به بیان دیگری معتقد است دل‌های آماده و مستعد، به این نور الهی هدایت می‌شوند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 14 ذیل آیه نور}}</ref> [[فخر رازی]]، مفسر سنی مذهب، منظور از «الناس» را مکلفین از مردم، یعنی پیامبر و کسانی که به سوی آنها مبعوث شده‌است می‌داند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رازی، مفاتیح الغیب، ج13، ص 239}}</ref> پیرامون عبارت «والله بکل شیء علیم» نظرات مختلفی گزارش شده‌است. از این میان بیضاوی معتقد است وعد و وعید برای کسی است که در مثال‌هایی که خدا می‌زند، تدبر کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بیضاوی، تفسیر بیضاوی، ج2، ص499}}</ref> فخر رازی اما معتقد است وعید برای کسانی است که عبرت نمی‌گیرند و در این مثال‌ها، تفکر و نظر نمی‌کنند تا وضوح ادله و دوری آنها از شبهات را بشناسند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رازی، مفاتیح الغیب، ج 13 ص 239}}</ref>
طبرسی در تفسیر عبارت «یهدی الله لنوره من یشاء»، از تعابیر «دین خدا»، «ایمان به نبوت» و «ولایت الهی» استفاده می‌کند.<ref name=":5">{{پک|1=طبرسی|2=۱۴۱۵|ک=مجمع البیان|ج=۷|ص=۳۸۳}}</ref> مکارم شیرازی، فقیه شیعی، آن را هدایت الهی<ref>{{پک|1=مکارم شیرازی|2=۱۳۸۷|ک=تفسیر نمونه|ج=۱۴|ص=۵۱۲}}</ref> و طبری آن را قرآن و پیروی از آن تعبیر می‌کند.<ref>{{پک|1=طبری|2=۱۴۲۱|ک=جامع البیان|ج=۱۸|ص=۱۷۱}}</ref> سیوطی، مراد از «من یشاء» را کسی می‌داند که قلب خود را برای نور خدا باز کرده‌باشد.<ref>{{پک|1=سیوطی|2=۹۱۸|ک=الدرالمنثور|ج=۱۸|ص=۱۰۶}}</ref> [[مکارم شیرازی]] به بیان دیگری معتقد است دل‌های آماده و مستعد، به این نور الهی هدایت می‌شوند.<ref>{{پک|1=مکارم شیرازی|2=۱۳۸۷|ک=تفسیر نمونه|ج=۱۴|ص=۵۱۲}}</ref> [[فخر رازی]]، مفسر سنی مذهب، منظور از «الناس» را مکلفین از مردم، یعنی پیامبر و کسانی که به سوی آنها مبعوث شده‌است می‌داند.<ref>{{پک|1=رازی|2=۱۴۱۵|ک=مفاتیح الغیب|ج=۱۳|ص=۲۳۹}}</ref> پیرامون عبارت «والله بکل شیء علیم» نظرات مختلفی گزارش شده‌است. از این میان بیضاوی معتقد است وعد و وعید برای کسی است که در مثال‌هایی که خدا می‌زند، تدبر کند.<ref>{{پک|1=بیضاوی|2=|ک=انوارالتنزیل|ج=۲|ص=۴۹۹}}</ref> فخر رازی اما معتقد است وعید برای کسانی است که عبرت نمی‌گیرند و در این مثال‌ها، تفکر و نظر نمی‌کنند تا وضوح ادله و دوری آنها از شبهات را بشناسند.<ref>{{پک|1=رازی|2=۱۴۱۵|ک=مفاتیح الغیب|ج=۱۳|ص=۲۳۹}}</ref>


== آیه نور در احادیث ==
== آیه نور در احادیث ==
[[پرونده:Lamp enameled glass Louvre OA 7880-66.jpg|بندانگشتی|چراغی متعلق به [[الناصر محمد]]، سلطان [[مصر]] و [[سوریه]] در دوره حکومت [[قلاوون]] که آیه نور بر گرداگرد آن نقش بسته‌است.|276x276پیکسل]]
[[پرونده:Lamp enameled glass Louvre OA 7880-66.jpg|بندانگشتی|چراغی متعلق به [[الناصر محمد]]، سلطان [[مصر]] و [[سوریه]] در دوره حکومت [[قلاوون]] که آیه نور بر گرداگرد آن نقش بسته‌است.|276x276پیکسل]]
در تفسیر ''[[تفسیر المیزان|المیزان]]'' به نقل از کتاب ''[[التوحید]]''، [[شیخ صدوق]]، محدث شیعه، آمده‌است که جعفر صادق، امام ششم شیعیان امامیه، می‌گوید: «خداوند آیه نور را مثالی برای اشاره به اهل بیت قرار داده‌است. آیاتی که مردم به وسیله آنها به سوی توحید و مصالح دین و شرایع اسلام و سنن و فرائض خدا هدایت می‌شوند.». علامه طباطبائی، مفسر شیعه، این روایت را از قبیل اشاره به افضل مصادیقش که [[محمد]] و [[اهل بیت]] اویند، دانسته‌است؛ ولی از نظر او آیه شامل غیر اهل بیت مانند [[پیامبر|انبیاء]]، [[اوصیا|اوصیاء]] و [[اولیاءالله|اولیاء]] نیز می‌شود.<ref name=":17">{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج۱۵، ص۱۴۱}}</ref> طباطبایی به نقل از ''[[تفسیر قمی]]'' روایتی از [[علی بن موسی|علی بن موسی الرضا]]، امام هشتم [[شیعه|شیعیان]] دوازده امامی، در تفسیر این آیه منظور از نور را هدایت و مراد از آیه را هدایت کننده برای اهل زمین و آسمان عنوان می‌کند.<ref>تفسیر اهل بیت ج۱۰، ص۲۵۰</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج15، ص193}}</ref> طباطبایی روایت دیگری را از کتاب [[کافی]] به نقل از صالح بن سهل و او از جعفر صادق، در خصوص مصادیق آیه نور گزارش می‌کند که بر اساس آن، منظور از «مشکاة»، [[فاطمه زهرا]]؛ «مصباح»، [[حسن مجتبی]]؛ «زجاجة»، [[حسین بن علی]]؛ «کوکب دری»، [[فاطمه زهرا]] از میان زن‌ها؛ «شجرة مبارکه»، [[ابراهیم خلیل‌الله|ابراهیم]]؛ «لا شرقیة و لا غربیة»، عدم تمایل به [[یهودیت]] و [[مسیحیت|نصرانیت]]؛ «زیتها یضیء»، نشر علوم و حقائق الهی؛ «نور علی نور»، ظهور [[دوازده امام|امامی پس از امامی دیگر]] و «یهدی الله لنوره»، هدایت به وسیله [[اهل بیت]] است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طباطبایی، المیزان، ج15، ص 196}}</ref>
در تفسیر ''[[تفسیر المیزان|المیزان]]'' به نقل از کتاب ''[[التوحید]]''، [[شیخ صدوق]]، محدث شیعه، آمده‌است که جعفر صادق، امام ششم شیعیان امامیه، می‌گوید: «خداوند آیه نور را مثالی برای اشاره به اهل بیت قرار داده‌است. آیاتی که مردم به وسیله آنها به سوی توحید و مصالح دین و شرایع اسلام و سنن و فرائض خدا هدایت می‌شوند.». علامه طباطبائی، مفسر شیعه، این روایت را از قبیل اشاره به افضل مصادیقش که [[محمد]] و [[اهل بیت]] اویند، دانسته‌است؛ ولی از نظر او آیه شامل غیر اهل بیت مانند [[پیامبر|انبیاء]]، [[اوصیا|اوصیاء]] و [[اولیاءالله|اولیاء]] نیز می‌شود.<ref name=":17">{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۴۱}}</ref> طباطبایی به نقل از ''[[تفسیر قمی]]'' روایتی از [[علی بن موسی الرضا]]، امام هشتم [[شیعه|شیعیان]] دوازده امامی، در تفسیر این آیه منظور از نور را هدایت و مراد از آیه را هدایت کننده برای اهل زمین و آسمان عنوان می‌کند.<ref>{{پک|1=|2=|ک=تفسیر اهل بیت|ج=۱۰|ص=۲۵۰}}</ref><ref>{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۹۳}}</ref> طباطبایی روایت دیگری را از کتاب [[کافی]] به نقل از صالح بن سهل و او از جعفر صادق، در خصوص مصادیق آیه نور گزارش می‌کند که بر اساس آن، منظور از «مشکاة»، [[فاطمه زهرا]]؛ «مصباح»، [[حسن مجتبی]]؛ «زجاجة»، [[حسین بن علی]]؛ «کوکب دری»، [[فاطمه زهرا]] از میان زن‌ها؛ «شجرة مبارکه»، [[ابراهیم خلیل‌الله|ابراهیم]]؛ «لا شرقیة و لا غربیة»، عدم تمایل به [[یهودیت]] و [[مسیحیت|نصرانیت]]؛ «زیتها یضیء»، نشر علوم و حقائق الهی؛ «نور علی نور»، ظهور [[دوازده امام|امامی پس از امامی دیگر]] و «یهدی الله لنوره»، هدایت به وسیله [[اهل بیت]] است.<ref>{{پک|1=طباطبایی|2=۱۹۷۳|ک=المیزان|ج=۱۵|ص=۱۹۶}}</ref>


[[سید شرف‌الدین استرآبادی]] از مفسرین شیعه در کتاب ''[[تأویل آلایات الظاهره]]'' روایتی را از [[جعفر صادق]] گزارش می‌کند که بر اساس آن، [[طلحه بن زید]] از جعفر صادق و او از پدرش محمد باقر گزارش می‌کند که «اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ» یعنی خداوند ابتدا از نور خودش گفته‌است و «مثل نوره»، مثال هدایت خداوند در قلب مؤمن است. «مشکوه» عبارت از درون مؤمن است و قندیل قلب او، و «مصباح» همان نوری است که خداوند در قلب او قرار داده‌است. منظور از «شجره» در آیه همان مؤمن است و «زیتونة لا شرقیة و لا غربیة» درختی است که غروب ندارد، چرا که وقتی خورشید طلوع می‌کند، بر آن طلوع می‌کند و وقتی غروب می‌کند نیز بر آن غروب می‌کند. در ادامه این روایت، منظور از «یکاد زیتها یضییء»، نوری گزارش شده‌است که در قلب مؤمن قرار گرفته و در شُرُفِ درخشیدن است. در این روایت منظور از «نور علی نور»، فریضه‌ای بر فریضه و سنّتی بر سنت و «یهدی اللّه لنوره من یشاء» به معنای خداوند هر کس را بخواهد به فرایض و سنن خویش هدایت می‌کند عنوان شده‌است. «و یضرب اللّه الأمثال للناس» نیز مثلی است که خداوند برای مؤمن زده‌است. سپس افزود: بنابراین مؤمن در پنج نور در حرکت است: محل ورود او نور است. محل خروج او نور است. عمل او نور است. سخن او نور است. حرکت او در روز قیامت به سوی بهشت نور است. استرآبادی همچنین روایتی دیگر از [[محمد باقر]] امام پنجم شیعیان دربارهٔ آیه «اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ مِثْلَ نُورِهِ کَمِشْکوة فیها مِصْباح» را گزارش می‌کند و به نقل از محمد باقر می‌آورد که نور علم در سینه پیامبر اسلام همان چراغ است و چنان‌که چراغ نور خود را به شیشه پس می‌دهد، محمّد نیز علم خود را در سینه علی که مانند زجاجه صاف و صیقلی است نهاد؛ بنابراین محمّد مصباح و علی زجاجه تعبیر شده‌اند. در این روایت علت این تعبیر آمده‌است: زیرا محمّد معلّم علی بود و این نور چون نه از مکتب یهود و نه از نصرانی اخذ شده، نه شرقی و نه غربی است. نزدیک است عالم آل محمّد تکلم به علم کند قبل از آنکه از آن بپرسند. نور علی نور؛ یعنی امام مؤید به علم و حکمت پس از امام دیگر تا قیامت خواهد بود که اوصیاء و خلفای خدایند و نباید زمین در هیچ عصر از وجودشان خالی باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=استرآبادی، تأویل الآیات، ج: 1، ص: 359-360}}</ref> [[ملا فتح‌الله کاشانی]] مفسر شیعه در [[تفسیر منهج‌الصادقین|''منهج الصادقین'']] از [[علی بن ابی‌طالب|علی بن ابی طالب]] روایت می‌کند که خداوند نشر حق در آسمان‌ها و زمین کرد تا آنکه تمام آسمان و زمین و ما بین آنها به نور حق منور شد. بر اساس این روایت، این واقعه به خاطر معرفی حق به همگان از جانب خدا صورت گرفته‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ج ص 312.}}</ref>
[[سید شرف‌الدین استرآبادی]] از مفسرین شیعه در کتاب ''[[تأویل آلایات الظاهره]]'' روایتی را از [[جعفر صادق]] گزارش می‌کند که بر اساس آن، [[طلحه بن زید]] از جعفر صادق و او از پدرش محمد باقر گزارش می‌کند که «اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ» یعنی خداوند ابتدا از نور خودش گفته‌است و «مثل نوره»، مثال هدایت خداوند در قلب مؤمن است. «مشکوه» عبارت از درون مؤمن است و قندیل قلب او، و «مصباح» همان نوری است که خداوند در قلب او قرار داده‌است. منظور از «شجره» در آیه همان مؤمن است و «زیتونة لا شرقیة و لا غربیة» درختی است که غروب ندارد، چرا که وقتی خورشید طلوع می‌کند، بر آن طلوع می‌کند و وقتی غروب می‌کند نیز بر آن غروب می‌کند. در ادامه این روایت، منظور از «یکاد زیتها یضییء»، نوری گزارش شده‌است که در قلب مؤمن قرار گرفته و در شُرُفِ درخشیدن است. در این روایت منظور از «نور علی نور»، فریضه‌ای بر فریضه و سنّتی بر سنت و «یهدی اللّه لنوره من یشاء» به معنای خداوند هر کس را بخواهد به فرایض و سنن خویش هدایت می‌کند عنوان شده‌است. «و یضرب اللّه الأمثال للناس» نیز مثلی است که خداوند برای مؤمن زده‌است. سپس افزود: بنابراین مؤمن در پنج نور در حرکت است: محل ورود او نور است. محل خروج او نور است. عمل او نور است. سخن او نور است. حرکت او در روز قیامت به سوی بهشت نور است. استرآبادی همچنین روایتی دیگر از [[محمد باقر]] امام پنجم شیعیان دربارهٔ آیه «اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ مِثْلَ نُورِهِ کَمِشْکوة فیها مِصْباح» را گزارش می‌کند و به نقل از محمد باقر می‌آورد که نور علم در سینه پیامبر اسلام همان چراغ است و چنان‌که چراغ نور خود را به شیشه پس می‌دهد، محمّد نیز علم خود را در سینه علی که مانند زجاجه صاف و صیقلی است نهاد؛ بنابراین محمّد مصباح و علی زجاجه تعبیر شده‌اند. در این روایت علت این تعبیر آمده‌است: زیرا محمّد معلّم علی بود و این نور چون نه از مکتب یهود و نه از نصرانی اخذ شده، نه شرقی و نه غربی است. نزدیک است عالم آل محمّد تکلم به علم کند قبل از آنکه از آن بپرسند. نور علی نور؛ یعنی امام مؤید به علم و حکمت پس از امام دیگر تا قیامت خواهد بود که اوصیاء و خلفای خدایند و نباید زمین در هیچ عصر از وجودشان خالی باشد.<ref>{{پک|1=استرآبادی|2=۱۴۰۹|ک=تأویل الآیات الظاهرة|ج=۱|ص=۳۶۰ و ۳۵۹}}</ref> [[ملا فتح‌الله کاشانی]] مفسر شیعه در [[تفسیر منهج‌الصادقین|''منهج الصادقین'']] از [[علی بن ابی‌طالب|علی بن ابی طالب]] روایت می‌کند که خداوند نشر حق در آسمان‌ها و زمین کرد تا آنکه تمام آسمان و زمین و ما بین آنها به نور حق منور شد. بر اساس این روایت، این واقعه به خاطر معرفی حق به همگان از جانب خدا صورت گرفته‌است.<ref>{{پک|1=کاشانی|2=۱۳۳۶|ک=منهج‌الصادقین|ج=۶|ص=۳۱۲}}</ref>


[[ابن مغازلی|ابن‌مغازلی]] [[شافعی]] در کتابش ''[[مناقب علی بن ابی‌طالب]]''، حدیثی به مضمون احادیث شیعه روایت می‌کند و به نقل از [[احمد بن محمد بن عبدالوهاب]] گزارش می‌کند که [[موسی بن قاسم]] از [[علی بن جعفر]] از اباالحسن دربارهٔ آیه نور و معنای مصباح و زجاجه سؤال پرسید و چنین پاسخ گرفت که: منظور از مصباح، فاطمه زهرا و زجاجه، حسن و حسین هستند. در ادامه روایت آمده‌است: «فاطمه ستاره‌ای درخشانی است در میان زنان عالمیان؛ نور می‌گیرد از درخت پر برکت درخت پربرکت ابراهیم، منظور از شرقی و غربی نبودن، نه یهودی و نه مسیحی بودن است و منظور از عبارت «نزدیک است که روغنش نور دهد» یعنی نزدیک است که علم از آن به سخن درآید؛ همین‌طور منظور از «نوری بر نور» یعنی در آن امامی پس از امام دیگر و منظور از «خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند» یعنی خدا هر که را بخواهد به ولایت ما هدایت می‌کند.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن‌مغازلی شافعی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۲۶۳}}</ref>
[[ابن مغازلی|ابن‌مغازلی]] [[شافعی]] در کتابش ''[[مناقب علی بن ابی‌طالب]]''، حدیثی به مضمون احادیث شیعه روایت می‌کند و به نقل از [[احمد بن محمد بن عبدالوهاب]] گزارش می‌کند که [[موسی بن قاسم]] از [[علی بن جعفر]] از اباالحسن دربارهٔ آیه نور و معنای مصباح و زجاجه سؤال پرسید و چنین پاسخ گرفت که: منظور از مصباح، فاطمه زهرا و زجاجه، حسن و حسین هستند. در ادامه روایت آمده‌است: «فاطمه ستاره‌ای درخشانی است در میان زنان عالمیان؛ نور می‌گیرد از درخت پر برکت درخت پربرکت ابراهیم، منظور از شرقی و غربی نبودن، نه یهودی و نه مسیحی بودن است و منظور از عبارت «نزدیک است که روغنش نور دهد» یعنی نزدیک است که علم از آن به سخن درآید؛ همین‌طور منظور از «نوری بر نور» یعنی در آن امامی پس از امام دیگر و منظور از «خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند» یعنی خدا هر که را بخواهد به ولایت ما هدایت می‌کند.»<ref>{{پک|1=ابن‌مغازلی شافعی|2=۴۸۳|ک=مناقب علی بن ابی‌طالب|ص=۲۶۳}}</ref>


== آیه نور از دیدگاه فلاسفه ==
== آیه نور از دیدگاه فلاسفه ==
[[ابن سینا]]، فیلسوف مسلمان، برای نور در این آیه دو معنای استعاری و ذاتی در نظر می‌گیرد و معتقد است که نور به مفهوم ذاتی آن به کمال اشاره دارد؛ به این معنا که منظور از حد اعلی و اکمل نور، خداوند به معنای [[کمال مطلق]] است. بر این اساس خداوند شایسته اسم نور می‌باشد. به باور ابن سینا، نور در مفهوم استعاری آن نیز دو معنی دارد: خیر و سببی که موجب و رسانندهٔ به خیر است. نور در آیه نور به معنای دوم است؛ بنابراین منظور از خطاب خدا به نور در آیه اشاره به [[خیر]] و سبب خیر بودن خدا در عالم است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لطیفی، آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی}}</ref> او با توجه به مراتب [[قوای نفس]] به توضیح این آیه می‌پردازد. در نظام فلسفی او، مراتب قوای نظری [[نفس]] به دو دسته تقسیم می‌شوند. مرتبه اول: قوه ای است که استعداد کسب معقولات را دارد و «[[عقل هیولانی]]» نامیده می‌شود؛ ابن سینا این مرتبه را با «مشکاه» آیه نور مطابقت می‌دهد. مرتبه دوم: قوه دیگری است که [[معقولات اولی|معقولات اول]] را کسب و به کمک آن‌ها برای دریافت [[معقولات ثانیه|معقولات ثانی]] آمادگی پیدا می‌کند و «[[عقل بالملکه]]» نامیده می‌شود. ابن سینا این مرتبه را با «زجاجه» در آیه نور معادل می‌داند. به عقیده او، عقل بالملکه اگر ضعیف باشد، به کمک [[اندیشه|فکر]] به اکتساب معقولات ثانی می‌پردازد که آن را «شجره زیتونه» می‌نامد و اگر قدرتمند باشد، به کمک [[حدس]]، معقولات ثانی را اکتساب می‌کند که از آن نیز به «زیت» تعبیر می‌کند. سپس، ابن سینا از قوه‌ای یاد می‌کند که از عقل بالملکه فراتر رفته به مقام قوه‌ای قدسی نائل شده‌است. او این قوه را مصداق تعبیر «یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار» می‌شناسد. آنگاه ابن سینا برای نفس، در مسیر دستیابی به کمال، به [[قوه و کمالی]] خاص اشاره می‌کند. کمال خاص همان حصول [[شهود|شهودی]] و [[حضوری و حصولی|حضوری]] معقولات بالفعل در ذهن است که به تعبیر او مصداق «نور علی نور» در آیه است و قوه خاص همان حاصل شدن معقول مکتسب، همچون امری مشهود، است که بی‌نیاز به اکتساب، قابل حضور است و مصداق «مصباح» در آیه به‌شمار می‌رود. ابن سینا از این کمال و قوه به ترتیب به [[عقل مستفاد]] و [[عقل بالفعل]] یاد کرده‌است.<ref name=":10">{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، نمط سوم، صص392 - 387}}</ref>
[[ابن سینا]]، فیلسوف مسلمان، برای نور در این آیه دو معنای استعاری و ذاتی در نظر می‌گیرد و معتقد است که نور به مفهوم ذاتی آن به کمال اشاره دارد؛ به این معنا که منظور از حد اعلی و اکمل نور، خداوند به معنای [[کمال مطلق]] است. بر این اساس خداوند شایسته اسم نور می‌باشد. به باور ابن سینا، نور در مفهوم استعاری آن نیز دو معنی دارد: خیر و سببی که موجب و رسانندهٔ به خیر است. نور در آیه نور به معنای دوم است؛ بنابراین منظور از خطاب خدا به نور در آیه اشاره به [[خیر]] و سبب خیر بودن خدا در عالم است.<ref>{{پک|لطیفی|۱۳۳۱|ک=مشکوه|ف=آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی}}</ref> او با توجه به مراتب [[قوای نفس]] به توضیح این آیه می‌پردازد. در نظام فلسفی او، مراتب قوای نظری [[نفس]] به دو دسته تقسیم می‌شوند. مرتبه اول: قوه ای است که استعداد کسب معقولات را دارد و «[[عقل هیولانی]]» نامیده می‌شود؛ ابن سینا این مرتبه را با «مشکاه» آیه نور مطابقت می‌دهد. مرتبه دوم: قوه دیگری است که [[معقولات اولی|معقولات اول]] را کسب و به کمک آن‌ها برای دریافت [[معقولات ثانیه|معقولات ثانی]] آمادگی پیدا می‌کند و «[[عقل بالملکه]]» نامیده می‌شود. ابن سینا این مرتبه را با «زجاجه» در آیه نور معادل می‌داند. به عقیده او، عقل بالملکه اگر ضعیف باشد، به کمک [[اندیشه|فکر]] به اکتساب معقولات ثانی می‌پردازد که آن را «شجره زیتونه» می‌نامد و اگر قدرتمند باشد، به کمک [[حدس]]، معقولات ثانی را اکتساب می‌کند که از آن نیز به «زیت» تعبیر می‌کند. سپس، ابن سینا از قوه‌ای یاد می‌کند که از عقل بالملکه فراتر رفته به مقام قوه‌ای قدسی نائل شده‌است. او این قوه را مصداق تعبیر «یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار» می‌شناسد. آنگاه ابن سینا برای نفس، در مسیر دستیابی به کمال، به [[قوه و کمالی]] خاص اشاره می‌کند. کمال خاص همان حصول [[شهود|شهودی]] و [[حضوری و حصولی|حضوری]] معقولات بالفعل در ذهن است که به تعبیر او مصداق «نور علی نور» در آیه است و قوه خاص همان حاصل شدن معقول مکتسب، همچون امری مشهود، است که بی‌نیاز به اکتساب، قابل حضور است و مصداق «مصباح» در آیه به‌شمار می‌رود. ابن سینا از این کمال و قوه به ترتیب به [[عقل مستفاد]] و [[عقل بالفعل]] یاد کرده‌است.<ref name=":10">{{پک|1=ابن‌سینا|2=|ک=الاشارات و التنبیهات|ج=نمط سوم|ص=۳۸۷−۳۹۲}}</ref>


[[ملاصدرا]]، فیلسوف شیعه، اسناد نور به آسمان‌ها و زمین را به معنی وجود هر چیزی معادل است با نوری که با آن، ماهیت و ذات شیء ظهور می‌یابد می‌داند. به باور او، خداوند نورها را از ذات نورانی خود پدیدمی‌آورد و این معنای ساده ایجاد است. بر این اساس میان ذات مصنوع و ذات صانع نوعی تناسب و سنخیت برقرار است. وجود و تحقق را نمی‌توان به ماهیات بلکه تنها به وجود محض می‌توان نسبت داد؛ به همین خاطر موجودات یا ماهیات موجود، صرفاً، وجود فرعی اشتقاقی دارند، چونان آینه‌هایی که فقط، بازتابانده نور وجودند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج: 4، ص: 354-353}}</ref> ملاصدرا در تفسیر این آیه ابتدا به تعریف نور می‌پردازد و معتقد است که نور، حقیقتی بسیط است و به خودی خود و به ذات، ظاهر است و غیر خود را ظاهر و نورانی می‌کند. او معتقد است، نور حقیقتی است که نه جنس دارد و نه فصل و به آن علت که در نفس و حقیقت خود پنهانی و خفایی ندارد، تعریف حدی و رسمی نیز ندارد؛ بنابراین آشکارترین اشیاء است. نه تنها به دلیل و برهان نیاز ندارد، بلکه خود دلیل و برهان بر هر چیزی است. او در تفسیر خود نسبت نور به خداوند را نه مجاز و تشبیه بلکه حقیقی می‌داند و بر اساس حدیثی از علی امام اول شیعه این نسبت را یک نسبت حقیقی می‌داند. مثل نور خداوند صفت حقیقی اوست که در جهان پراکنده شده‌است و کلماتی چون «زیت»، «زجاجه»، «مصباح» و «مشکات» همه برای اثبات ظهور و جلوه صفت حق و آشکار کردن آن است.<ref>ملاصدرا، تفسیر آیه نور، ص 143-142</ref> ملاصدرا معتقد است خداوند هم نور و هم وجود است. نوری است که به واسطه آن آسمان‌ها و زمین ظهور و وجود پیدا کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ملاصدرا، تفسیر آیه نور، صص147-148}}</ref> ملاصدرا در تبیین بخش دوم آیه طبق روش تفسیری خود و با تکیه بر مبانی فلسفی خاص خود تاویل‌های مختلفی ارائه می‌دهد ازجمله تأویل آیه در عالم انسانی به لحاظ بدن. وی در این تأویل منظور از «مشکات»، «زجاجه»، «مصباح» را به ترتیب صدر، قلب و روح در نظر گرفته‌است. «مشکات» را در حکم بدن انسانی می‌داند چون در ذات خود تاریک است. «زجاجه» قلب جایگاه روح حیوانی و در حکم روغن زیتون است و «مصباح» عبارت است از روح نفسانی که به نور نفس ناطقه انسانی روشن شده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ملاصدرا، تفسیر آیه نور، صص 162-163}}</ref> او بر این نکته تأکید می‌کند که نور الهی با هیچ عقلی قابل درک نیست و این قابل درک نبودن همانند ناتوانی در مشاهده نور حسی بدون حجاب و پرده است و پیامبر همان حجابی است که تنها از ورای آن می‌توان نور الهی را مشاهده کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ملاصدرا، تفسیر آیه نور، صص153-154}}</ref>
[[ملاصدرا]]، فیلسوف شیعه، اسناد نور به آسمان‌ها و زمین را به معنی وجود هر چیزی معادل است با نوری که با آن، ماهیت و ذات شیء ظهور می‌یابد می‌داند. به باور او، خداوند نورها را از ذات نورانی خود پدیدمی‌آورد و این معنای ساده ایجاد است. بر این اساس میان ذات مصنوع و ذات صانع نوعی تناسب و سنخیت برقرار است. وجود و تحقق را نمی‌توان به ماهیات بلکه تنها به وجود محض می‌توان نسبت داد؛ به همین خاطر موجودات یا ماهیات موجود، صرفاً، وجود فرعی اشتقاقی دارند، چونان آینه‌هایی که فقط، بازتابانده نور وجودند.<ref>{{پک|1=شیرازی|2=|ک=تفسیر القرآن الکریم|ج=۴|ص=۳۵۳}}</ref> ملاصدرا در تفسیر این آیه ابتدا به تعریف نور می‌پردازد و معتقد است که نور، حقیقتی بسیط است و به خودی خود و به ذات، ظاهر است و غیر خود را ظاهر و نورانی می‌کند. او معتقد است، نور حقیقتی است که نه جنس دارد و نه فصل و به آن علت که در نفس و حقیقت خود پنهانی و خفایی ندارد، تعریف حدی و رسمی نیز ندارد؛ بنابراین آشکارترین اشیاء است. نه تنها به دلیل و برهان نیاز ندارد، بلکه خود دلیل و برهان بر هر چیزی است. او در تفسیر خود نسبت نور به خداوند را نه مجاز و تشبیه بلکه حقیقی می‌داند و بر اساس حدیثی از علی امام اول شیعه این نسبت را یک نسبت حقیقی می‌داند. مثل نور خداوند صفت حقیقی اوست که در جهان پراکنده شده‌است و کلماتی چون «زیت»، «زجاجه»، «مصباح» و «مشکات» همه برای اثبات ظهور و جلوه صفت حق و آشکار کردن آن است.<ref>{{پک|1=شیرازی|2=۱۳۹۲|ک=تفسیر آیه نور|ص=۱۴۲}}</ref> ملاصدرا معتقد است خداوند هم نور و هم وجود است. نوری است که به واسطه آن آسمان‌ها و زمین ظهور و وجود پیدا کرده‌اند.<ref>{{پک|1=شیرازی|2=۱۳۹۲|ک=تفسیر آیه نور|ص=۱۴۷}}</ref> ملاصدرا در تبیین بخش دوم آیه طبق روش تفسیری خود و با تکیه بر مبانی فلسفی خاص خود تاویل‌های مختلفی ارائه می‌دهد ازجمله تأویل آیه در عالم انسانی به لحاظ بدن. وی در این تأویل منظور از «مشکات»، «زجاجه»، «مصباح» را به ترتیب صدر، قلب و روح در نظر گرفته‌است. «مشکات» را در حکم بدن انسانی می‌داند چون در ذات خود تاریک است. «زجاجه» قلب جایگاه روح حیوانی و در حکم روغن زیتون است و «مصباح» عبارت است از روح نفسانی که به نور نفس ناطقه انسانی روشن شده‌است.<ref>{{پک|1=شیرازی|2=۱۳۹۲|ک=تفسیر آیه نور|ص=۱۶۲}}</ref> او بر این نکته تأکید می‌کند که نور الهی با هیچ عقلی قابل درک نیست و این قابل درک نبودن همانند ناتوانی در مشاهده نور حسی بدون حجاب و پرده است و پیامبر همان حجابی است که تنها از ورای آن می‌توان نور الهی را مشاهده کرد.<ref>{{پک|1=شیرازی|2=۱۳۹۲|ک=تفسیر آیه نور|ص=۱۵۳}}</ref>


صدرالمتألّهین در تفسیر «یوقد من شَجره مبارکه زیتونه» آن را درختی دنیایی و متعلق به عالم محسوس نمی‌داند و از دید او این درخت همچون قلب مراتب گوناگون دارد و زمانی که به عقل بالمستفاد برسد، به قدرت مشاهده صور معقولات در لوح محفوظ دست میابد تا جایی که با ملائکه اتحاد نوری پیدا می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ملاصدرا، تفسیر القرآ ن الکریم، ج4 ص373-379}}</ref> عبارت نورعلی نور از نظر او اشاره به همین مرتبه از تجرد و خلوص نفس دارد که با تابش نور حق بر او بدون واسطه حقیقت اشیاء را درک می‌کند. ذاتاً نورانی شده و بی واسطه به نور الهی متصل می‌شود وبه مدد نور الهی تقویت می‌شود<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ملاصدرا، اسفار، ج ص 420}}</ref> به عقیده او، شرقی و غربی نبودن شجره زیتونه، مثالی برای هویت ذات الله است که نه شرقی است و نه غربی و نه جهات را می‌پذیرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آملی، شیخ سید حیدر، نص النصوص در شرح فصوص الحکم، ترجمه محمدرضا جوزی، تهران، روزنه، 1375 ش. ص 66}}</ref> ملاصدرا در تفسیر تمثیلات این آیه تلاش دارد سیر نزولی فیض و رحمت الهی را معنا کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=بررسی مبانی فلسفی عرفانی ملاصدرا در تفسیر آیه نور و مقایسه آن با تفاسیر شیعی، محمد سعیدی مهر}}</ref>
صدرالمتألّهین در تفسیر «یوقد من شَجره مبارکه زیتونه» آن را درختی دنیایی و متعلق به عالم محسوس نمی‌داند و از دید او این درخت همچون قلب مراتب گوناگون دارد و زمانی که به عقل بالمستفاد برسد، به قدرت مشاهده صور معقولات در لوح محفوظ دست میابد تا جایی که با ملائکه اتحاد نوری پیدا می‌کند.<ref>{{پک|1=شیرازی|2=|ک=تفسیر القرآن الکریم|ج=۴|ص=۳۷۳}}</ref> عبارت نورعلی نور از نظر او اشاره به همین مرتبه از تجرد و خلوص نفس دارد که با تابش نور حق بر او بدون واسطه حقیقت اشیاء را درک می‌کند. ذاتاً نورانی شده و بی واسطه به نور الهی متصل می‌شود وبه مدد نور الهی تقویت می‌شود<ref>{{پک|1=شیرازی|2=|ک=اسفار|ج=۳|ص=۴۲۰}}</ref> به عقیده او، شرقی و غربی نبودن شجره زیتونه، مثالی برای هویت ذات الله است که نه شرقی است و نه غربی و نه جهات را می‌پذیرد.<ref>{{پک|1=سعیدی‌مهر|2=۱۳۷۵|ک=نص النصوص در شرح فصوص الحکم|ص=۶۶}}</ref> ملاصدرا در تفسیر تمثیلات این آیه تلاش دارد سیر نزولی فیض و رحمت الهی را معنا کند.<ref>{{پک|1=سعیدی‌مهر|2=|ک=بررسی مبانی فلسفی عرفانی ملاصدرا در تفسیر آیه نور و مقایسه آن با تفاسیر شیعی|ج=|ص=}}</ref>


[[شهاب‌الدین یحیی سهروردی|شهاب الدین سهرودی]]، فیلسوف سنی مذهب که نظام فلسفی وی بر پایه دو اصل نور و ظلمت استوار شده‌است، نور را اصل حقیقت می‌داند که عالم محسوسات تحت تسلط آن قرار دارند. از نظر وی نور عبارت از خود حقیقت واجب الوجود یعنی خدا.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لطیفی، آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی 84-85}}</ref> [[مرتضی مطهری]]، فیلسوف و متکلم شیعه، معتقد است خدا نور تمام جهان است؛ به این معنا که ذات الهی ذات پیدا و پیداکننده است، پیداترین پیداها و روشن‌ترین روشن‌ها اوست و هر چیزی که روشن است، از پرتو او روشن است؛ هر چیزی که پیداست از پرتو او پیداست. به این معنا، خداوند نور است. خداست آنچه که پیداست به خود و به ذات خود، چیزی او را پیدا نکرده‌است. چیزی است که هر چیز دیگر به او پیداست و به نور او پیداست و از نور او پیداست.<ref name=":7">{{یادکرد کتاب|عنوان=مطهری، آشنایی با قرآن ج 1ص 97}}</ref>[[پرونده:الله نور السموات والارض.JPG|بندانگشتی|تایپوگرافی از ابتدای آیه نور «الله نور السماوات و الارض»]]
[[شهاب‌الدین یحیی سهروردی|شهاب الدین سهرودی]]، فیلسوف سنی مذهب که نظام فلسفی وی بر پایه دو اصل نور و ظلمت استوار شده‌است، نور را اصل حقیقت می‌داند که عالم محسوسات تحت تسلط آن قرار دارند. از نظر وی نور عبارت از خود حقیقت واجب الوجود یعنی خدا.<ref>{{پک|لطیفی|۱۳۳۱|ک=مشکوه|ف=آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی}}</ref> [[مرتضی مطهری]]، فیلسوف و متکلم شیعه، معتقد است خدا نور تمام جهان است؛ به این معنا که ذات الهی ذات پیدا و پیداکننده است، پیداترین پیداها و روشن‌ترین روشن‌ها اوست و هر چیزی که روشن است، از پرتو او روشن است؛ هر چیزی که پیداست از پرتو او پیداست. به این معنا، خداوند نور است. خداست آنچه که پیداست به خود و به ذات خود، چیزی او را پیدا نکرده‌است. چیزی است که هر چیز دیگر به او پیداست و به نور او پیداست و از نور او پیداست.<ref name=":7">{{پک|1=مطهری|2=۱۳۸۸|ک=آشنایی با قرآن|ج=۱|ص=۹۷}}</ref>[[پرونده:الله نور السموات والارض.JPG|بندانگشتی|تایپوگرافی از ابتدای آیه نور «الله نور السماوات و الارض»]]


== آیه نور از دیدگاه صوفیه ==
== آیه نور از دیدگاه صوفیه ==
[[ابوالعلاء عفیفی]]، نویسنده مصری، در کتاب ''[[شرح فصوص الحکم]]'' معتقد است از دیدگاه [[ابن عربی]]، [[متکلم]] [[صوفی]] مسلک، منظور از عبارت «الّلهُ نورُ السَّمواتِ والاَرضِ» این است که او عقل کلّی است و نور زمین بودن، بیانگر این است که وی مبدأ و آغازگر عالم وجود و خلقت است. او در بخش دیگری از فصوص، عالم را سایه‌ای از نور حق می‌داند که ادراک وجودش، منوط به نوربخشی الهی است و وجودی زاید بر وجود صاحب خود ندارد. پس حقیقت و اصل وجود، پروردگار است که تجلّی نموده و به اشکال مختلف، جلوه خود را نمایانده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عفیفی، تعلیقات فصوص الحکم ابن عربی، بخش دوم، ص 109}}</ref> از دیدگاه ابن عربی، «مَثَلُ نورِهِ» صفت وجودی و ظهوری «[[الله]]» در هر دو جهان است و طبق این تمثیل، اشاره به جسم ظلمت گرفته بشر است که با نور روح، روشنایی یافته‌است.<ref name=":18">{{یادکرد کتاب|عنوان=ابن عربی، تفسیر ابن عربی، ج 1؛ ص340.}}</ref> «مشکات» در دیدگاه ابن عربی، وجود پیامبر عنوان شده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=برادران موحد، ترجمه فصوص الحکم، ص 537}}</ref> دربارهٔ تفسیر «زجاجه» و تشبیه آن به «کوکب درّی»، «زجاجه» را همان قلب دانسته که به وسیله روح، منوّر شده‌است و تشبیه آن به «کوکب دُرّی»، از لحاظ شدّت نورانیت آن بوده که توصیف حال قلب انسان کامل است. «شجره و زیتونه» در تفسیر ابن عربی، به درختی شرح و تأویل شده‌است که از «زجاجه» نور می‌گیرد، همان نفس قدسی است که شاخه‌های آن در فضای قلب قرار داشته و به سوی آسمان [[روح]] کشیده شده و زیتونه روغن آن، نور عقل فعّال است که نوردهنده است و به واسطه روح و قلب، اتّصال نوری آن برقرار می‌گردد.<ref name=":18"/> [[ابوالحسن شعرانی|شعرانی]]، مترجم شیعی، با توجّه به ''[[فتوحات مکیه|فتوحات مکّیه]]''، دربیان «شرقی و غربی نبودن شجرة زیتونه، از دیدگاه ابن عربی می‌نویسد: «شجره زیتونه مثالی برای هویّت حق تعالی است که نه شرقی است، نه غربی و نه جهات را می‌پذیرد.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شعرانی، طلای سرخ: گزارشی از اندیشه‌های ابن عربی در فتوحات مکّیه، ص 281}}</ref> آنگونه که در تفسیر ابن عربی آمده‌است او معتقد است انسانی که اوصاف ملکوتی در او به ثبوت رسیده باشد، از نور قدسی فیض می‌برد به طوریکه بی واسطه و بدون وسیله، متّصل به نور ربّانی می‌گردد یعنی، همان مرتبه عالی ای است که در قرآن، از آن تعبیر به «[[نور علی نور]]» می‌شود؛ با این توصیف که نور حاصل از سلوک و طریقت، با مدد نور فیّاض تقویت می‌شود.<ref name=":18"/>
[[ابوالعلاء عفیفی]]، نویسنده مصری، در کتاب ''[[شرح فصوص الحکم]]'' معتقد است از دیدگاه [[ابن عربی]]، [[متکلم]] [[صوفی]] مسلک، منظور از عبارت «الّلهُ نورُ السَّمواتِ والاَرضِ» این است که او عقل کلّی است و نور زمین بودن، بیانگر این است که وی مبدأ و آغازگر عالم وجود و خلقت است. او در بخش دیگری از فصوص، عالم را سایه‌ای از نور حق می‌داند که ادراک وجودش، منوط به نوربخشی الهی است و وجودی زاید بر وجود صاحب خود ندارد. پس حقیقت و اصل وجود، پروردگار است که تجلّی نموده و به اشکال مختلف، جلوه خود را نمایانده‌است.<ref>{{پک|1=عفیفی|2=|ک=تعلیقات فصوص الحکم ابن‌عربی|ج=بخش دوم|ص=۱۰۹}}</ref> از دیدگاه ابن عربی، «مَثَلُ نورِهِ» صفت وجودی و ظهوری «[[الله]]» در هر دو جهان است و طبق این تمثیل، اشاره به جسم ظلمت گرفته بشر است که با نور روح، روشنایی یافته‌است.<ref name=":18">{{پک|1=ابن‌عربی|2=|ک=تفسیر ابن‌عربی|ج=۱|ص=۳۴۰}}</ref> «مشکات» در دیدگاه ابن عربی، وجود پیامبر عنوان شده‌است.<ref>{{پک|1=موحد|2=|ک=ترجمه فصوص الحکم|ج=|ص=۵۳۷}}</ref> دربارهٔ تفسیر «زجاجه» و تشبیه آن به «کوکب درّی»، «زجاجه» را همان قلب دانسته که به وسیله روح، منوّر شده‌است و تشبیه آن به «کوکب دُرّی»، از لحاظ شدّت نورانیت آن بوده که توصیف حال قلب انسان کامل است. «شجره و زیتونه» در تفسیر ابن عربی، به درختی شرح و تأویل شده‌است که از «زجاجه» نور می‌گیرد، همان نفس قدسی است که شاخه‌های آن در فضای قلب قرار داشته و به سوی آسمان [[روح]] کشیده شده و زیتونه روغن آن، نور عقل فعّال است که نوردهنده است و به واسطه روح و قلب، اتّصال نوری آن برقرار می‌گردد.<ref name=":183">{{پک|1=ابن‌عربی|2=|ک=تفسیر ابن‌عربی|ج=۱|ص=۳۴۰}}</ref> [[ابوالحسن شعرانی|شعرانی]]، مترجم شیعی، با توجّه به ''[[فتوحات مکیه|فتوحات مکّیه]]''، دربیان «شرقی و غربی نبودن شجرة زیتونه، از دیدگاه ابن عربی می‌نویسد: «شجره زیتونه مثالی برای هویّت حق تعالی است که نه شرقی است، نه غربی و نه جهات را می‌پذیرد.»<ref>{{پک|1=شعرانی|2=|ک=طلای سرخ: گزارشی از اندیشه‌های ابن عربی در فتوحات مکّیه|ص=۲۸۱}}</ref> آنگونه که در تفسیر ابن عربی آمده‌است او معتقد است انسانی که اوصاف ملکوتی در او به ثبوت رسیده باشد، از نور قدسی فیض می‌برد به طوریکه بی واسطه و بدون وسیله، متّصل به نور ربّانی می‌گردد یعنی، همان مرتبه عالی ای است که در قرآن، از آن تعبیر به «[[نور علی نور]]» می‌شود؛ با این توصیف که نور حاصل از سلوک و طریقت، با مدد نور فیّاض تقویت می‌شود.<ref name=":182">{{پک|1=ابن‌عربی|2=|ک=تفسیر ابن‌عربی|ج=۱|ص=۳۴۰}}</ref>


[[غزالی]]، عارف سنی مذهب صوفی در ''[[مشکوه الانوار]]،'' «وجود» را مترادف «نور» دانسته و بر این باور است که تمام موجودات به همان میزانی که از وجود بهره‌مند هستند، نورانیند؛ ولی این نور از شدت ظهور به چشم نمی‌آید و درک نمی‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=غزالی مشکوه الانوار، ص11}}</ref> [[مولوی]]، شاعر حنفی مذهب صوفی نیز بر این باور است که خداوند به ناچار استعارهٔ نور را برای خود به کار برده‌است، چرا که برمبنای آیهٔ «لیس کمثله شیء» جای هیچگونه تشبیه و استعاره برای تعریف او نیست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولوی. فیه ما فیه، با تصحیح فروزانفر}}</ref> وی در همین راستا چنین می‌سراید:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=جلال الدین مولوی، مثنوی مثنوی معنوی دفتر سوم، صص 3406-7}}</ref>
[[غزالی]]، عارف سنی مذهب صوفی در ''[[مشکوه الانوار]]،'' «وجود» را مترادف «نور» دانسته و بر این باور است که تمام موجودات به همان میزانی که از وجود بهره‌مند هستند، نورانیند؛ ولی این نور از شدت ظهور به چشم نمی‌آید و درک نمی‌شود.<ref>{{پک|1=غزالی|2=۵۰۵|ک=مشکوه الانوار|ص=۱۱}}</ref> [[مولوی]]، شاعر حنفی مذهب صوفی نیز بر این باور است که خداوند به ناچار استعارهٔ نور را برای خود به کار برده‌است، چرا که برمبنای آیهٔ «لیس کمثله شیء» جای هیچگونه تشبیه و استعاره برای تعریف او نیست.<ref>{{پک|1=مولوی|2=۱۳۸۱|ک=فیه ما فیه|ص=۸۰}}</ref> وی در همین راستا چنین می‌سراید:<ref>{{پک|1=مولوی|2=۱۳۳۶|ک=مثنوی معنوی|ج=دفتر سوم|ص=۳۴۰۶}}</ref>
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|ورنه لا عین رات چه جای باغ|گفت نور غیب را یزدان چراغ}}
{{ب|ورنه لا عین رات چه جای باغ|گفت نور غیب را یزدان چراغ}}
خط ۷۱: خط ۸۴:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


[[جلال الدین بلخی]] در مثنوی و غزلیات خود با تکیه بر این آیه، تمام جهان را به خانه‌ای تشبیه کرده که در آن، چراغی بسیار نورانی وجود دارد و آن نور خداست.<ref name=":19">{{یادکرد کتاب|عنوان=محمدرضا ساعدی، بررسی تطبیقی تأویلات آیة نور در دیدگاه ابن عربی و مولانا}}</ref> در ''[[فیه مافیه]]'' گفته‌است: خدا این [[عالم]] را آفرید که از ظلمت است تا نور او پیدا شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولوی، فیه ما فیه،1330 ص80}}</ref> وی مانند ابن عربی، اصالت را به انسان می‌دهد. تفسیر و تأویل این آیه هم با همین دید، شکل گرفته‌است؛ لذا، مشکات هم در نگاه مولانا، نماد نوع آدم است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=همایی، مولوی نامه، ج 2، ص914}}</ref> الله، شخصیّت الهی خود را در ایشان متجلّی می‌کند و سپس، از جانب ایشان به سوی دیگران آشکار می‌شود. مولانا تلویحاً این تجارب عارفانه را همان عقل کلّی دانسته‌است:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولوی، کلیات شمس تبریزی، ص369}}</ref>
[[جلال الدین بلخی]] در مثنوی و غزلیات خود با تکیه بر این آیه، تمام جهان را به خانه‌ای تشبیه کرده که در آن، چراغی بسیار نورانی وجود دارد و آن نور خداست.<ref name=":192">{{پک|1=ساعدی|2=|ک=بررسی تطبیقی تأویلات آیة نور در دیدگاه ابن عربی و مولانا|ج=|ص=}}</ref> در ''[[فیه مافیه]]'' گفته‌است: خدا این [[عالم]] را آفرید که از ظلمت است تا نور او پیدا شود.<ref>{{پک|1=مولوی|2=۱۳۸۱|ک=فیه ما فیه|ص=۸۰}}</ref> وی مانند ابن عربی، اصالت را به انسان می‌دهد. تفسیر و تأویل این آیه هم با همین دید، شکل گرفته‌است؛ لذا، مشکات هم در نگاه مولانا، نماد نوع آدم است.<ref>{{پک|1=همایی|2=|ک=مولوی‌نامه|ج=۲|ص=۹۱۴}}</ref> الله، شخصیّت الهی خود را در ایشان متجلّی می‌کند و سپس، از جانب ایشان به سوی دیگران آشکار می‌شود. مولانا تلویحاً این تجارب عارفانه را همان عقل کلّی دانسته‌است:<ref>{{پک|1=مولوی|2=|ک=کلیات شمس تبریزی|ج=|ص=۳۶۹}}</ref>
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|هزار شکر خدا را که عقل کلّی باز |ز بعد فرقت آمد به طالع مسعود}}
{{ب|هزار شکر خدا را که عقل کلّی باز |ز بعد فرقت آمد به طالع مسعود}}
{{ب||}}
{{ب||}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
«چراغ» جانشینان پیامبر و اهل بیت وی و تابعان آنها تعبیر کرده‌است و سپس، آن را به انتقال نور شمع، به چراغهای اولیا در طول تاریخ تا قیامت تعبیر کرده‌است:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولوی، مثنوی معنوی، ج1، 1946-1950}}</ref>
«چراغ» جانشینان پیامبر و اهل بیت وی و تابعان آنها تعبیر کرده‌است و سپس، آن را به انتقال نور شمع، به چراغهای اولیا در طول تاریخ تا قیامت تعبیر کرده‌است:<ref>{{پک|1=مولوی|2=۱۳۳۶|ک=مثنوی معنوی|ج=۱|ص=۱۹۵۰−۱۹۴۶}}</ref>


{{شعر}}
{{شعر}}
خط ۸۷: خط ۱۰۰:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


مولانا همچنین دربارهٔ «مصباح» چنین سروده:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولوی، مثنوی معنوی، ج1، 670-672}}</ref>
مولانا همچنین دربارهٔ «مصباح» چنین سروده:<ref>{{پک|1=مولوی|2=۱۳۳۶|ک=مثنوی معنوی|ج=۱|ص=۶۷۰−۶۷۲}}</ref>


{{شعر}}
{{شعر}}
خط ۹۹: خط ۱۱۲:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


مصباح، عنایت الهی است که به افراد قابل و شایسته عطا می‌گردد و از فحوای کلام مولانا برمی‌آید که همان نور عقل باشد<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولوی، مثنوی معنوی، ج ص 2613.}}</ref> در تفسیر مولانا، «زجاجه» نماد دل است. مولانا در بیتی تلمیح گونه، زجاجه را نماد دل می‌داند:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولوی، کلیات شمس تبریزی، ص 632}}</ref>
مصباح، عنایت الهی است که به افراد قابل و شایسته عطا می‌گردد و از فحوای کلام مولانا برمی‌آید که همان نور عقل باشد<ref>{{پک|1=مولوی|2=۱۳۳۶|ک=مثنوی معنوی|ج=۶|ص=۲۶۱۳}}</ref> در تفسیر مولانا، «زجاجه» نماد دل است. مولانا در بیتی تلمیح گونه، زجاجه را نماد دل می‌داند:<ref>{{پک|1=مولوی|2=|ک=کلیات شمس تبریزی|ج=|ص=۶۳۲}}</ref>


{{شعر}}
{{شعر}}
خط ۱۰۹: خط ۱۲۲:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


مولانا در بیتی، حقایق را به «درخت» تشبیه کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولوی، فیه ما فیه، ص 364}}</ref> «زیت»، از نظر مولانا همان ایمان است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولوی، مثنوی معنوی، ج ص 1268}}</ref> دل وارسته در آن هنگامه که در شهر حقایق ورود می‌یابد، آنقدر محو جمال آن می‌گردد که عالم خلایق را به بوته فراموشی می‌سپارد.<ref name=":19"/> «لاشرقیّه و لا غربیّه» در دیدگاه مولانا، اشاره به لامکانی و دلالت بر فراگیری نور حق در سراسر عوالم هستی دارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مولانا، مثنوی معنوی، ج 2، 1542}}</ref>
مولانا در بیتی، حقایق را به «درخت» تشبیه کرده‌است.<ref>{{پک|1=مولوی|2=۱۳۸۱|ک=فیه ما فیه|ص=۳۶۴}}</ref> «زیت»، از نظر مولانا همان ایمان است.<ref>{{پک|1=مولوی|2=۱۳۳۶|ک=مثنوی معنوی|ج=۲|ص=۱۲۶۸}}</ref> دل وارسته در آن هنگامه که در شهر حقایق ورود می‌یابد، آنقدر محو جمال آن می‌گردد که عالم خلایق را به بوته فراموشی می‌سپارد.<ref name=":19">{{پک|1=ساعدی|2=|ک=بررسی تطبیقی تأویلات آیة نور در دیدگاه ابن عربی و مولانا|ج=|ص=}}</ref> «لاشرقیّه و لا غربیّه» در دیدگاه مولانا، اشاره به لامکانی و دلالت بر فراگیری نور حق در سراسر عوالم هستی دارد.<ref>{{پک|1=مولوی|2=۱۳۳۶|ک=مثنوی معنوی|ج=۲|ص=۱۵۴۲}}</ref>


{{شعر}}
{{شعر}}
خط ۱۲۰: خط ۱۳۳:


== فصاحت، بلاغت و بدیع ==
== فصاحت، بلاغت و بدیع ==
«[[حسن تخلص]]» از مهم‌ترین اسلوب‌های [[بدیع|بدیعی]] قرآن است؛ به معنای گریز زدن و منتقل شدن، اسلوبی است که سخنور از یک مطلب به مطلب دیگر منتقل شود که هدف اصلی است؛ اما شنونده، متوجه این انتقال نمی‌شود، به دلیل مناسبت و ارتباطی که میان این دو کلام است واین در حالی است که معنای اصلی در ذهن او جای می‌گیرد.<ref>دفتر تبلیغات اسلامی، ''فرهنگ نامه علوم قرآنی،'' ج ۱، ص ۲۱۳۵.</ref> [[زرکشی]] در [[تفسیر البرهان|''البرهان'']] می‌گوید: از بهترین مثال‌های حسن تخلص «آیه نور» است. در این آیه، پنج تخلص به کار رفته‌است: ابتدا «نور» و صفت آن بیان شده و سپس به بیان «زجاجه» و صفت آن تخلص یافته‌است. پس از ذکر «نور» و «زیت»، به «شجره» تخلص یافته‌است. پس از «شجره» صفت «زیت» را آورده‌است. سپس از صفت «زیت» به صفت «نور» و تضاعف آن تخلص یافته‌است. سرآخر به هدایت الهی تخلص یافته‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=زرکشی؛ البرهان فی علوم القرآن (باحاشیه);ج 1;ص43}}</ref>
«[[حسن تخلص]]» از مهم‌ترین اسلوب‌های [[بدیع|بدیعی]] قرآن است؛ به معنای گریز زدن و منتقل شدن، اسلوبی است که سخنور از یک مطلب به مطلب دیگر منتقل شود که هدف اصلی است؛ اما شنونده، متوجه این انتقال نمی‌شود، به دلیل مناسبت و ارتباطی که میان این دو کلام است واین در حالی است که معنای اصلی در ذهن او جای می‌گیرد.<ref>دفتر تبلیغات اسلامی، ''فرهنگ نامه علوم قرآنی،'' ج ۱، ص ۲۱۳۵.</ref> [[زرکشی]] در [[تفسیر البرهان|''البرهان'']] می‌گوید: از بهترین مثال‌های حسن تخلص «آیه نور» است. در این آیه، پنج تخلص به کار رفته‌است: ابتدا «نور» و صفت آن بیان شده و سپس به بیان «زجاجه» و صفت آن تخلص یافته‌است. پس از ذکر «نور» و «زیت»، به «شجره» تخلص یافته‌است. پس از «شجره» صفت «زیت» را آورده‌است. سپس از صفت «زیت» به صفت «نور» و تضاعف آن تخلص یافته‌است. سرآخر به هدایت الهی تخلص یافته‌است.<ref>{{پک|1=زرکشی|2=|ک=البرهان فی علوم القرآن|ج=۱|ص=۴۳}}</ref>


== فضیلت ==
== فضیلت ==
[[عبدالله بن عباس]] از بزرگترین محققان نسل اول اسلامی دربارهٔ فضلیت این آیه می‌گوید: <blockquote>
[[عبدالله بن عباس]] از بزرگ‌ترین محققان نسل اول اسلامی دربارهٔ فضلیت این آیه می‌گوید: «هر کس آیه نور را بسیار بخواند روشنایی چشم او محفوظ ماند».<ref name=":0">{{پک|1=اصفهانی|2=|ک=خواص آیات و تمام سوره‌های قرآن کریم|ج=|ص=۹۵}}</ref>  
هر کس آیه نور را بسیار بخواند روشنایی چشم او محفوظ ماند».<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=اصفهانی، خواص آیات و تمام سوره‌های قرآن کریم، ص ۹۵}}</ref> </blockquote>در کتاب ''[[الخزائن]]'' [[ملا احمد نراقی]] دو فضیلت در خصوص آیه نور مطرح شده‌است:<ref name=":15">{{یادکرد کتاب|عنوان=نراقی، الخزائن، ص 350.}}</ref><blockquote>«اگر کسی درد چشم دارد آیه نور را تا «نور علی نور» بر چشم بخواند و هر صبح سه بار بر این دستور عمل نماید درد چشم او زایل شود.»
 
در کتاب ''[[الخزائن]]'' [[ملا احمد نراقی]] دو فضیلت در خصوص آیه نور مطرح شده‌است:<ref name=":15">{{پک|1=نراقی|2=۱۳۷۸|ک=الخزائن|ص=۳۵۰}}</ref><blockquote>«اگر کسی درد چشم دارد آیه نور را تا «نور علی نور» بر چشم بخواند و هر صبح سه بار بر این دستور عمل نماید درد چشم او زایل شود.»


«خواندن آیه نور قبل از خواب با حضور قلب به عدد الله (۶۶ مرتبه) به خصوص در حال صفای روحانی، موجب دیدن خواب‌های شیرین می‌گردد.»</blockquote>
«خواندن آیه نور قبل از خواب با حضور قلب به عدد الله (۶۶ مرتبه) به خصوص در حال صفای روحانی، موجب دیدن خواب‌های شیرین می‌گردد.»</blockquote>


== کتاب‌شناسی ==
== کتاب‌شناسی ==
[[غزالی|محمد غزالی]] کتابی به نام ''مشکاةالانوار'' در تفسیر آیه نور نوشته‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لطیفی، آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی، مجله مشکوه شماره ۸۱ و ۸۳}}</ref> [[ملاصدرا]] نیز تفسیری بر آیه نور نگاشته که در آن نکات فلسفی و عرفانی را گنجانده‌است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.mullasadra.org/new_site/persian/Paper%20Bank/Mozoat%20Ghorani/M.saleh.htm|عنوان=هستی مطلق یا نورالانوارتحلیلی بر تفسیر ملاصدرا بر آیة نور}}</ref> از دیگر تفاسیر در مورد آیه نور، ''رسالةالانوار فی تفسیر آیةالنور'' از [[شرف الدین محمد نیمدهی]] است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.lib.ir/book/53774850/رساله-الانوار-فی-معدن-الاسرار-یا-تفسیر-آیه-نور/|عنوان=رساله الانوار فی معدن الاسرار یا تفسیر آیه نور}}</ref> کتاب ''آیه نور: شرحی عرفانی بر آیه ۳۵ سوره نور'' نوشته [[سید علی نجفی یزدی]]،<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.adinehbook.com/gp/product/6009445183|عنوان=آیه نور: شرحی عرفانی بر آیه 35 سوره نور}}</ref> ''تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور'' از مهدی علیزاده و<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.adinehbook.com/gp/product/9645484192|عنوان=تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور}}</ref> ''تفسیر آیه نور (الله نور السماوات و الارض)'' از سید محمدحسین حسینی تهرانی دیگر آثار در این زمینه هستند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://maktabevahy.org/Document/Book/Details/40/تفسیر-آیه-نور-الله-نور-السموت-و-الارض|عنوان=تفسیر آیه نور (اللَه نور السموت و الارض)}}</ref> کتاب نورالهدی ـ ''تفسیر آیه نور'' (عربی) سید عبدالحسین کمونه نجفی و ''آیه نور ـ گنچ نور حقیقی''، اثر حبیب اللّه فضائلی و نیز ''تفسیر آیه نور'' تألیف ابوتراب شهیدی قزوینی از دیگران کتاب‌ها با موضوع آیه نور می‌باشند.<ref>{{یادکرد وب|وبگاه=کتابخانه مدرسه فقاهت|نشانی=http://lib.eshia.ir/10254/8/15/%22آیه_نور%22|عنوان=کتابشناسی آیه نور}}</ref>
[[غزالی|محمد غزالی]] کتابی به نام ''مشکاةالانوار'' در تفسیر آیه نور نوشته‌است.<ref>{{پک|لطیفی|۱۳۳۱|ک=مشکوه|ف=آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی}}</ref> [[ملاصدرا]] نیز تفسیری بر آیه نور نگاشته که در آن نکات فلسفی و عرفانی را گنجانده‌است.<ref>{{پک/بن|۱۰۱|ک=ملاصدرا|ف=هستی مطلق یا نورالانوار}}</ref> از دیگر تفاسیر در مورد آیه نور، ''رسالةالانوار فی تفسیر آیةالنور'' از [[شرف الدین محمد نیمدهی|شرف‌الدین محمد نیمدهی]] است.<ref>{{پک/بن|۱۰۲|ک=لایب|ف=رساله‌الانوار فی معدن الاسرار}}</ref> کتاب ''آیه نور: شرحی عرفانی بر آیه ۳۵ سوره نور'' نوشته [[سید علی نجفی یزدی]]،<ref>{{پک/بن|۱۰۳|ک=آدینه بوک|ف=آیه نور}}</ref> ''تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور'' از مهدی علیزاده و<ref>{{پک/بن|۱۰۴|ک=آدینه بوک|ف=تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور}}</ref> ''تفسیر آیه نور (الله نور السماوات و الارض)'' از سید محمدحسین حسینی تهرانی دیگر آثار در این زمینه هستند.<ref>{{پک/بن|۱۰۵|ک=مکتب وحی|ف=تفسیر آیه نور}}</ref> کتاب نورالهدی ـ ''تفسیر آیه نور'' (عربی) سید عبدالحسین کمونه نجفی و ''آیه نور ـ گنچ نور حقیقی''، اثر حبیب اللّه فضائلی و نیز ''تفسیر آیه نور'' تألیف ابوتراب شهیدی قزوینی از دیگران کتاب‌ها با موضوع آیه نور می‌باشند.<ref>{{پک/بن|۱۰۶|ک=کتابخانه مدرسه فقاهت|ف=کتابشناسی آیه نور}}</ref>


== تجزیه و ترکیب ==
== تجزیه و ترکیب ==
{| class="wikitable sortable center"
{| class="wikitable sortable center"
! colspan="4" |تجزیه و ترکیب سوره مسد<ref>طنطاوی، معجم الاعراب: ۴۳۲–۴۳۳</ref>
! colspan="4" |تجزیه و ترکیب سوره مسد<ref>{{پک|1=طنطاوی|2=|ک=معجم الاعراب|ص=۴۳۲}}</ref>
|-
|-
| bgcolor="#fcda6c" |'''متن آیه'''
| bgcolor="#fcda6c" |'''متن آیه'''
خط ۱۴۳: خط ۱۵۷:


== پانویس ==
== پانویس ==
=== ارجاعات ===
{{پانویس|اندازه=کوچک|۳}}
{{پانویس|اندازه=کوچک|۳}}


== منابع ==
=== منابع ===
* ''آلوسی، شهاب الدین(۱۴۰۵ ق) تفسیر روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی''
{{آغاز پانویس|35em}}
* انصاری قرطبی، احمد، تفسیر قرطبی(۱۴۰۵ق)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=آلوسی|نام=شهاب‌الدین|عنوان=تفسیر روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی|سال=۱۴۰۵|مکان=بیروت|ناشر=دارالاحیاء التراث العربی|پیوند نویسنده=شهاب‌الدین آلوسی}}
* ابن‌عاشور، محمدطاهر(۱۳۹۳ق)، ت''فسیر التحریر و التنویر،'' مؤسسة التاریخ العربی
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=آملی|نام=حیدر|عنوان=نص النصوص در شرح فصوص الحکم|سال=۱۳۷۵|مکان=تهران|ناشر=روزنه|پیوند نویسنده=حیدر آملی}}}
* ''ابن کثیر، اسماعیل‌بن عمر(۱۴۱۹ق)، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، بیروت، دار الکتب العلمیة،''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=انصاری قرطبی|نام=احمد|عنوان=تفسیر قرطبی|سال=۱۴۰۵|مکان=بیروت|ناشر=دارالاحیاء التراث العربی|پیوند نویسنده=قرطبی}}
* ''ابن‌مغازلی شافعی، علی بن محمد(۴۸۳ق)، مناقب علی بن ابی‌طالب''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=ابن‌عاشور|نام=محمدطاهر|عنوان=التحریر و التنویر|سال=۱۳۹۳|مکان=بیروت|ناشر=مؤسسة التاریخ العربی|پیوند نویسنده=ابن‌عاشور}}
* استرابادی، سید شرف الدین علی الحسینی(۱۴۰۹ ق)، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، قم، مدرسة الامام المهدی علیه السلام
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=ابن‌کثیر|نام=اسماعیل بن عمر|عنوان=تفسیر القرآن العظیم|سال=۱۴۱۹|مکان=بیروت|ناشر=دار الکتب العلمیة|پیوند نویسنده=ابن‌کثیر}}
* ''رازی، فخرالدین محمد عمر(۱۴۱۵ ق)، مفاتیح الغیب، بیروت، دارالفکر''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=ابن‌مغازلی شافعی|نام=علی بن محمد|عنوان=مناقب علی بن ابی‌طالب|سال=۴۸۳|مکان=|ناشر=|پیوند نویسنده=ابن‌مغازلی}}
* ''راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (۱۴۱۲ق)، مفردات، دمشق و بیروت، دارالقلم و دارالشامیه''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=استرآبادی|نام=شرف‌الدین علی الحسینی|عنوان=تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة|سال=۱۴۰۹|مکان=قم|ناشر=مدرسة الامام المهدی علیه‌السلام|پیوند نویسنده=}}
* ''زمخشری، جارالله محمود بن عمر(۱۴۱۵ق)، تفسیر کشاف، بیروت، دارالکتب العلمیه''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=رازی|نام=فخرالدین محمد عمر|عنوان=مفاتیح الغیب|سال=۱۴۱۵|مکان=بیروت|ناشر=دارالفکر|پیوند نویسنده=فخر رازی}}
* ''سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر(۹۱۸ق) الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور''، بیروت، دار الفکر
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=راغب اصفهانی|نام=حسین بن محمد|عنوان=المفردات|سال=۱۴۱۲|مکان=بیروت|ناشر=دارالشامیه|پیوند نویسنده=راغب اصفهانی}}
* طباطبایی، سید محمدحسین(۱۹۷۳م)، المیزان فی تفسیرالقرآن؛ بیروت، مؤسسه اعلمی
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=زمخشری|نام=جارالله محمود بن عمر|عنوان=تفسیر کشاف|سال=۱۴۱۵|مکان=بیروت|ناشر=دارالکتب العلمیه|پیوند نویسنده=جارالله زمخشری}}
* ''طبری، محمدبن جریر(۱۴۲۱ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالفکر''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=سیوطی|نام=عبدالرحمن بن ابی‌بکر|عنوان=الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور|سال=۹۱۸|مکان=بیروت|ناشر=دارالفکر|پیوند نویسنده=سیوطی}}
* ''طبرسی، فضل بن حسن(۱۴۰۵ق)، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، دارالاسوه''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=طباطبایی|نام=محمدحسین|عنوان=المیزان فی تفسیرالقرآن|سال=۱۹۷۳|مکان=بیروت|ناشر=مؤسسه اعلمی|پیوند نویسنده=محمدحسین طباطبایی}}
* ''طوسی، محمدبن حسن(۱۴۱۲ق)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=طبری|نام=محمد بن جریر|عنوان=جامع البیان فی تفسیر القرآن|سال=۱۴۲۱|مکان=بیروت|ناشر=دارالفکر|پیوند نویسنده=محمد بن جریر طبری}}
* ''غزالی، محمدبن محمد، (۵۰۵ق)، مشکوه الانوار ترجمه صادق آیینه وند'' تهران امیرکبیر
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=طبرسی|نام=فضل بن حسن|عنوان=مجمع البیان لعلوم القرآن|سال=۱۴۱۵|مکان=تهران|ناشر=دارالاسوه|پیوند نویسنده=شیخ طبرسی}}
* قرشی بنابی، علی اکبر(۱۳۰۷ش)، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=طوسی|نام=محمد بن حسن|عنوان=التبیان فی تفسیر القرآن|سال=۱۴۱۲|مکان=بیروت|ناشر=دارالاحیاء التراث العربی|پیوند نویسنده=شیخ طوسی}}
* قمی، علی بن ابراهیم (۱۳۱۳ق)، تفسیر علی بن ابراهیم القمی محمد رضا المستوفی، محمد کاظم الرّشتی، قم، دار الکتاب،
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=غزالی|نام=محمد بن محمد|عنوان=مشکوه الانوار|مترجم=صادق آینه‌وند|سال=۵۰۵|مکان=تهران|ناشر=امیرکبیر|پیوند نویسنده=امام محمد غزالی}}
* ''کاشانی، فتح‌الله بن شکرالله(۱۳۳۶ق) تفسیر کبیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، تهران، کتابفروشی و چاپخانه محمدحسن علمی''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=قرشی|نام=علی‌اکبر|عنوان=قاموس قرآن|مترجم=صادق آینه‌وند|سال=۱۳۰۷|مکان=تهران|ناشر=دارالکتب الاسلامیه|پیوند نویسنده=علی‌اکبر قرشی}}
* ''لطیفی، حسین، مجله مشکوه شماره ۸۱ و ۸۳، پاییز و زمستان (سال ۳۱)، آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=قمی|نام=علی بن ابراهیم|عنوان=تفسیر علی بن ابراهیم القمی|مترجم=صادق آینه‌وند|سال=۱۳۱۳|مکان=قم|ناشر=دارالکتاب|پیوند نویسنده=علی بن ابراهیم قمی}}
* ماتریدی، ابو منصور(۳۳۳ق) التوحید، فتح‌الله خلیف، مصر - اسکندریه، دار الجامعات
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=کاشانی|نام=فتح‌الله بن شکرالله|عنوان=تفسیر کبیر منهج‌الصادقین فی إلزام المخالفین|مترجم=صادق آینه‌وند|سال=۱۳۳۶|مکان=تهران|ناشر=چاپخانه محمدحسن علمی|پیوند نویسنده=فتح‌الله کاشانی}}
* محمدی ری شهری، محمد(۱۳۲۵ش)، دانش نامه عقاید اسلامی قم مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=لطیفی|نام۱=حسین|تاریخ=۱۳۳۱|عنوان=آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی|پیوند=|ژورنال=مشکوه|دوره=سی یکم|شماره=۸۱ و ۸۳|صفحات=}}
* ''مطهری، مرتضی(۱۳۸۸ش) آشنایی با قرآن، تهران، صدرا''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=ماتریدی|نام=ابومنصور|عنوان=تأویلات اهل السنه|کوشش=فتح‌الله خلیف|سال=۳۳۳|مکان=اسکندریه مصر|ناشر=دار الجامعات|پیوند نویسنده=ابومنصور ماتریدی}}
* مکارم شیرازی، ناصر(۱۳۸۷ش) تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب العلمیه، چاپ هفدهم
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=محمدی ری‌شهری|نام=محمد|عنوان=دانشنامه عقاید اسلامی|سال=۱۳۲۵|مکان=قم|ناشر=مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث|پیوند نویسنده=محمد محمدی ری‌شهری}}
* ''مولوی، جلال الدین (۱۳۸۱ش) فیه ما فیه، با تصحیح فروزانفر''. تهران، امیرکبیر
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مطهری|نام=مرتضی|عنوان=آشنایی با قرآن|سال=۱۳۸۸|مکان=تهران|ناشر=صدرا|پیوند نویسنده=مرتضی مطهری}}
* ''مولوی، جلال الدین(۱۳۳۶ش) مثنوی مثنوی معنوی، تهران، امیرکبیر''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مکارم شیرازی|نام=ناصر|عنوان=تفسیر نمونه|سال=۱۳۸۷|مکان=تهران|ناشر=دارالکتب العلمیه|پیوند نویسنده=ناصر مکارم شیرازی}}
* ''صدرالمتالهین شیرازی ملاصدرا (۱۳۹۲) تفسیر آیه نور، تهران، انتشارات مولی''
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مولوی|نام=جلال‌الدین|عنوان=فیه ما فیه|کوشش=فروزانفر|سال=۱۳۸۱|مکان=تهران|ناشر=امیرکبیر|پیوند نویسنده=جلال‌الدین مولوی}}
* نجفی اصفهانی، محمد تقی ابن محمد باقر(۱۳۴۵ش) خواص الایات و خواص تمامی سوره‌های قرآن کریم، تهران، کتابفروشی ادیب تهران
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=مولوی|نام=جلال‌الدین|عنوان=مثنوی معنوی|سال=۱۳۳۶|مکان=تهران|ناشر=امیرکبیر|پیوند نویسنده=}}
* نراقی، ملا احمد(۱۲۴۵ق)، حسن حسن‌زاده آملی(۱۳۷۸ ق)، الخزائن، علمیه اسلامیة، تهران{{قرآن}}{{علی بن ابی‌طالب-افقی}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=شیرازی|نام=ملاصدرا|عنوان=تفسیر آیه نور|سال=۱۳۹۲|مکان=تهران|ناشر=انتشارات مولی|پیوند نویسنده=ملاصدرا}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=نجفی اصفهانی|نام=محمدتقی|عنوان=خواص الآیات و خواص تمامی سوره‌های قرآن کریم|سال=۱۳۴۵|مکان=تهران|ناشر=ادیب تهران|پیوند نویسنده=محمدتقی نجفی اصفهانی}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=نراقی|نام=احمد|عنوان=الخزائن|سال=۱۳۷۸|مکان=تهران|ناشر=علمیه اسلامیة|پیوند نویسنده=ملااحمد نراقی}}}
'''منابع آنلاین'''
* {{یادکرد وب|نشانی=http://www.mullasadra.org/new_site/persian/Paper%20Bank/Mozoat%20Ghorani/M.saleh.htm|عنوان=هستی مطلق یا نورالانوار تحلیلی بر تفسیر ملاصدرا بر آیة نور|شناسه={{شناسه یادکرد|۱۰۱}}|نویسنده=ملاصدرا|وبگاه=mullasadra.org}}
* {{یادکرد وب|نشانی=http://www.lib.ir/book/53774850/رساله-الانوار-فی-معدن-الاسرار-یا-تفسیر-آیه-نور/|عنوان=رساله‌الانوار فی معدن الاسرار یا تفسیر آیه نور|شناسه={{شناسه یادکرد|۱۰۲}}|نویسنده=لایب|وبگاه=lib.ir}}
* {{یادکرد وب|نشانی=https://www.adinehbook.com/gp/product/6009445183|عنوان=آیه نور: شرحی عرفانی بر آیه 35 سوره نور|شناسه={{شناسه یادکرد|۱۰۳}}|نویسنده=آدینه بوک|وبگاه=adinehbook.com}}
* {{یادکرد وب|نشانی=https://www.adinehbook.com/gp/product/9645484192|عنوان=تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور|شناسه={{شناسه یادکرد|۱۰۴}}|نویسنده=آدینه بوک|وبگاه=adinehbook.com}}
* {{یادکرد وب|نشانی=https://maktabevahy.org/Document/Book/Details/40/تفسیر-آیه-نور-الله-نور-السموت-و-الارض|عنوان=تفسیر آیه نور (اللَه نور السموت و الارض)|شناسه={{شناسه یادکرد|۱۰۵}}|نویسنده=مکتب وحی|وبگاه=maktabevahy.org}}
* {{یادکرد وب|نشانی=http://lib.eshia.ir/10254/8/15/%22آیه_نور%22|عنوان=کتابشناسی آیه نور|شناسه={{شناسه یادکرد|۱۰۶}}|نویسنده=کتابخانه مدرسه فقاهت|وبگاه=lib.eshia.ir}}
{{پایان پانویس}}
 
{{قرآن}}
{{علی بن ابی‌طالب-افقی}}
{{فاطمه-افقی}}
{{فاطمه-افقی}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}


[[رده:آیه‌های نام‌دار قرآن]]
[[رده:آیه‌های نام‌دار قرآن]]
[[رده:الهیات اسلامی]]
[[رده:تأویل]]
[[رده:تأویل]]
[[رده:خدا در اسلام]]
[[رده:سوره نور]]
[[رده:فاطمه زهرا در قرآن]]
[[رده:فاطمه زهرا در قرآن]]
[[رده:سوره نور]]
[[رده:خدا در اسلام]]
[[رده:الهیات اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۰

آیه نور
آیه نور نقش بسته بر یکی از گلدان‌های بالای ضریح حسین بن علی
مشخصات قرآنی
نام آیهآیه نور
نام سورهنور
شماره آیه۳۵
شأن نزولندارد
شماره جزء۱۸
شماره حزب۳۶
اطلاعات دیگر
شماره کلمه۴۸
شماره حرف۲۵۱
حروف مقطعهندارد

آیه ۳۵ سوره نور به آیه نور مشهور است و در آن به معرفی خداوند به‌عنوان نور آسمان‌ها و زمین پرداخته شده‌است. در این آیه از تعابیری چون «مصباح»، «مشکات»، «زجاجه»، «شجره مبارکه» و «کوکب دری» استفاده شده‌است.

غالب مفسرین، منظور از نور در آیه را، هدایت الهی دانسته‌اند و بر این اساس خداوند را هدایتگر آسمان‌ها و زمین (یا آسمانیان و زمینیان) معرفی کرده‌اند. معانی دیگری چون مدیر، صاحب یا مدبر بودن خداوند نسبت به آسمان‌ها و زمین، برای کلمه نور در آیه گزارش شده‌است. در بین مفسران در خصوص مرجع ضمیر در عبارت «نوره» و اینکه آن مرجع، آیا اشاره به پیامبر اسلام دارد یا به خدا باز خواهد گشت، اختلاف است. در این بین، با وجود اجماع مفسرین در معنای مشکات (که به معنی چراغدان)، در خصوص تأویل آن اختلافاتی گزارش شده‌است. ماتریدی، از مفسران سنی مذهب، منظور از مشکات را صلب عبدالله، پدر محمد، دانسته‌است. اما مفسران دیگران برای معنای این عبارت «صدر مؤمن»، «نور معرفت و ایمان» و معنایی دیگری به کار برده‌اند.

طبرسی، مفسر شیعه در مجمع البیان، در شرح عبارت زجاجه، چهار احتمال را گزارش می‌کند: «قلب محمد»، «اسماعیل فرزند ابراهیم»، «عبدالله پدر محمد» و «قلب مؤمن». رازی، مفسر سنی مذهب معنای «مصباح» را ظرفی که برای روشنایی به کار می‌رود معنا کرده‌است. طباطبایی، مفسر شیعه، «کوکب دری» را ستارگان بزرگ دارای نور فراوان که در آسمان معدود است معنا می‌کند، شیخ طوسی، مفسر شیعه، در تفسیر این عبارت آن را «صدر پیامبر» و ماتریدی وجود «محمد» تفسیر کرده‌اند. از دیگر مسائل اختلافی در تفسیر آیه، تأویل شجره مبارکه به قلب محمد یا علی بن ابی‌طالب است. ذر خصوص اینکه چرا در این آیه از درخت زیتون یاد شده‌است، طبرسی از سه منظر آن را مورد توجه قرار داده‌است و چنین توضیح می‌دهد که درخت زیتون، از منافع متنوعی همچون روغن، تفاله، هیزم، خاکستر و… برخوردار است. همچنین روغن زیتون، صاف‌ترین و روشن‌ترین روغن‌ها محسوب می‌شود و سرآخر، درخت زیتون اولین درختی گزارش شده‌است که پس از طوفان نوح در زمین روییده شد. سیوطی، مفسر سنی، نیز هم نظر با طوسی، معتقد است نور روغن زیتون، صاف‌ترین نوری بود که مخاطبان آن را می‌شناختند و به همین جهت مورد توجه آیه قرار گرفته‌است.

از آیه نور در احادیث بسیاری یاد شده‌است. در روایاتی که در منابع شیعی گزارش شده‌است، به افضلیت محمد و اهل بیت او اشاره شده‌است و در بیان تعابیری، منظور از «مشکاة»، فاطمه زهرا؛ «مصباح»، حسن مجتبی؛ «زجاجة»، حسین بن علی؛ «کوکب دری»، فاطمه زهرا از میان زن‌ها؛ «شجرة مبارکه»، ابراهیم؛ «لا شرقیة و لا غربیة»، عدم تمایل به یهودیت و نصرانیت؛ «زیتها یضیء»، نشر علوم و حقائق الهی؛ «نور علی نور»، ظهور امامی پس از امامی دیگر و «یهدی الله لنوره»، هدایت به وسیله اهل بیت عنوان شده‌است. بر اساس روایتی که ابن مغازی، مفسر سنی، آن را گزارش می‌کند، منظور از مصباح، فاطمه زهرا و زجاجه، حسن و حسین هستند، در ادامه روایت ابن مغازی، آمده‌است که فاطمه ستاره‌ای درخشانی است در میان زنان عالمیان؛ نور می‌گیرد از درخت پر برکت درخت پربرکت ابراهیم، منظور از شرقی و غربی نبودن، نه یهودی و نه مسیحی بودن است و منظور از عبارت نزدیک است که روغنش نور دهد، یعنی نزدیک است که علم از آن به سخن درآید؛ همین‌طور منظور از «نوری بر نور» یعنی در آن امامی پس از امام دیگر و منظور از «خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند» یعنی خدا هر که را بخواهد به ولایت ما هدایت می‌کند.

آیه نور در آثار فلسفی نیز مورد توجه قرار گرفته‌است. ابن سینا، فیلسوف مسلمان، برای نور در این آیه دو معنای استعاری و ذاتی در نظر می‌گیرد و معتقد است که نور به مفهوم ذاتی آن به کمال اشاره دارد؛ به این معنا که منظور از حد اعلی و اکمل نور، خداوند به معنای کمال مطلق است. بر این اساس خداوند شایسته اسم نور می‌باشد. ملاصدرا، فیلسوف شیعه، اسناد نور به آسمان‌ها و زمین را به معنی وجود هر چیزی معادل است با نوری که با آن، ماهیت و ذات شیء ظهور می‌یابد می‌داند. به باور او، خداوند نورها را از ذات نورانی خود پدیدمی‌آورد و این معنای ساده ایجاد است. ملاصدرا در تفسیر تمثیلات این آیه تلاش دارد سیر نزولی فیض و رحمت الهی را معنا کند. سهرودی، فیلسوف سنی مذهب که نظام فلسفی وی بر پایه دو اصل نور و ظلمت استوار شده‌است، نور را اصل حقیقت می‌داند که عالم محسوسات تحت تسلط آن قرار دارند. از نظر وی نور عبارت از خود حقیقت واجب الوجود یعنی خدا.

متن و ترجمه

در فرهنگ‌نامه علوم قرآن، متن آیه ۳۵ نور که به آیه نور شهره است، چنین گزارش شده‌است:[۱]

﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾

قرشی در ترجمه این آیه می‌نویسد:[۲]

خدا آفریننده و پدیدآورندهٔ آسمان‌ها و زمین است، حکایت نور هدایتی که از جانب او است مانند محفظه یا قندیلی است که در آن چراغ و شعله ای قرار گرفته، شعله در میان شیشه ای است که مانند ستارهٔ درخشان می‌درخشد، آن چراغ افروخته از عصارهٔ زیتونی کاملاً رسیده‌است، که گویی روغن آن پیش از رسیدن آتش روشن می‌شود، نور شیشه نور مضاعفی است. خدا آن کس را که بخواهد به نور خویش هدایت می‌کند و به مردم مثلها می‌زند و خدا بر هر چیز تواناست.

تفسیر

آیه نور
یک عَلَم نظامی مربوط به دوران صفوی (حدود ۱۷۰۰ میلادی) که بر روی آن آیه نور حکاکی شده‌است.

الله نور السماوات و الارض

غالب مفسرین سنی و شیعه مراد از «نور» را به معنای «هدایت» و «تدبیر» تفسیر کرده‌اند. در این خصوص، ابن جریر طبری، از برجسته‌ترین مفسران اهل سنت، «نور» را به معنای هدایتگر اهل آسمان‌ها و زمین گزارش کرده‌است. البته طبری اینگونه تفسیر را به نقل از دیگر مفسران بیان می‌دارد و خود در ادامه، قول دیگری در معنای عبارت نور مطرح می‌کند. به باور او، منظور از نور در آیه، «مدبر آسمان‌ها و زمین» است.[۳] سید محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعه، در بیان معنای واژه «نور» می‌نویسد: نور چیزی است که خود برای ما روشن است و هر چیزی دیگری را (که قابل دیدن باشد) روشن می‌کند.[۴] دیدگاه طبری و روایات بیان شده در تفسیرش، به عنوان مرجعی برای قریب به اتفاق مفسرین سنی مذهب قرار گرفته‌است.[۵] طبری، در جامع البیان به نقل از ابن‌عباس، زجاج و مجاهد، نور را اداره‌کننده امور آسمان‌ها و زمین گزارش می‌کند.[۶] شیخ طوسی از مفسران شیعه در کتاب التبیان فی تفسیر القرآن به نقل از ابن‌عباس و انس ابن مالک منظور از «نور» را هدایتگر اهل آسمان‌ها و زمین به آنچه مصلحت آنهاست تعبیر کرده‌است.[۷] طباطبایی مراد از نور را خدا می‌داند؛ نور عامی که هر چیزی از آن نور می‌گیرد و روشن می‌شود و این نور، مساوی با وجود هرچیزی بوده و ظهور این نور در نفس خدا و برای غیرش است و این معنای رحمت عام است.[۸]

به باور فخر رازی، مفسر سنی مذهب، به جهت سببیت نور برای ظهور اشیاء و اتحاد کلمه نور و هدایت در این معنا، منظور از نور در این آیه، می‌تواند هدایت الهی باشد. بر این اساس منظور از «اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ» همان «الله ذُو نُور السَمَواتِ وَ الْارْضِ» است و معنایی آن «الله هَادِی السَمَواتِ وَ الْارْضِ» خواهد بود.[۹] جارالله زمخشری، دیگر مفسر سنی مذهب و طبرسی، مفسر شیعی نیز در تفسیر کشاف و مجمع‌البیان، معنای عبارت را «خدا، صاحب نور آسمان‌ها و زمین است» می‌دانند.[۱۰][۱۱] ابن ابی‌حاتم و ابن کثیر از مفسران اهل سنت در تفاسیرشان، منظور از عبارت «الله نور السماوات و الارض» را «الله هادی آسمان‌ها و زمین» دانسته‌اند.[۱۲][۱۳] ماتریدی، دیگر مفسر سنی مذهب، نیز منظور از عبارت «الله نور السماوات و الارض» را روشن شدن زمین و آسمان به وسیله خدا می‌داند.[۱۴] جلال‌الدین سیوطی، مفسر سنی مذهب، مراد از نور را مدیریت الهی در آسمان‌ها و زمین می‌داند و معتقد است از آنجا که خدا با حکمت بالغه و حجت نیّره خود عالم وجود را تدبیر می‌کند؛ همانند شهری که آن شهر به خوبی توسط رئیسی عالِم و دانشمند اداره می‌شود و این شهر به «نور البلد» توصیف می‌شود.[۱۵] مکارم شیرازی در کتاب مثال‌های زیبای قرآن، خدا را همانند نور، منشأ هدایت، تربیت، نیرو، قدرت و از بین برنده موانع معرفی می‌کند و به همین جهت، او را لایق عبارت «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ» می‌داند.[۱۶] ثعلبی مفسر شافعی مذهب در تفسیر خود اقوال دیگر دربارهٔ این بخش از آیه را بیان می‌کند؛ اینکه برخی نور را پاکی و منزه بودن از گناه و خطا تفسیر می‌کنند و برخی رحمتی که از جانب خداوند باشد. او همچنین قول دیگری را مطرح می‌کند که این بخش از آیه را نوعی مدح برای خداوند تفسیر می‌کند؛ زیرا او خالق موجودات و نور و وجود همه اشیاء از اوست.[۱۷] بر طبق دانشنامه عقاید اسلامی خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است روشن کننده آنها و فرمان دهنده آنها و راهنمای آنهاست. پس آنها با کمک خدا راه به منافعشان را پیدا می‌کنند، همان‌طور که در روشنایی، راه را پیدا می‌کنند.[۱۸]

مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة

متن آیه نور بر قبه آیا صوفیا در ترکیه
متن آیه نور بر قبه مسجد آیا صوفیا در ترکیه

در بین مفسرین شیعه و سنی، در خصوص مرجع ضمیر و مراد از عبارت «مثل نوره»، اختلافاتی گزارش شده‌است. در این خصوص، شیخ طوسی معتقد است که ضمیر عبارت «نوره» به محمد اشاره دارد.[۱۹] اما طباطبایی در تفسیر المیزان، ضمیر را به خدا برمی‌گرداند و معتقد است، منظور نوری است که خدا افاضه می‌کند و هرچیزی را به وسیله آن ظاهر خواهد کرد.[۲۰] در این مورد، ابن‌عاشور، از مفسران سنی، نیز هم نظر با طباطبایی است؛ با این تفاوت که مراد از نور خدا در این تفسیر، کتاب یا دین الهی است.[۲۱] قطربی نیز همچون ابن‌عاشور، ضمیر را به خدا برمی‌گرداند و مراد از نور خدا را دلایلی می‌داند که توسط خداوند در قلب مؤمن قرار می‌گیرد.[۲۲] با این وجود، شیخ طوسی معتقد است که ضمیر به مؤمن برمیگردد و منظور از نور خدا، قصد الهی است که با آن مؤمنین را هدایت می‌کند.[۲۳] آلوسی، مفسر شافعی نیز معتقد است ضمیر به خدا برمی‌گردد و مراد از نور خدا، ادله عقلی و سمعی در آسمان‌ها و زمین است که به وسیله آنها، خدا، هرکس را که بخواهد، هدایت می‌کند.[۲۴] طبرسی در مجمع البیان آورده‌است که «مثل نور» در واقع همان قرآن در قلب است.[۲۵] ثعلبی در تفسیر الکشف و البیان مثل نوره

در معنای لغوی کلمه «مشکاة» در بین مفسران شیعه و سنی اتفاق نظر این است که «مِشْکَاةٍ» به معنای چراغدانی است که نور چراغ را از خاموش شدن توسط باد حفظ می‌کند.[۲۶][۲۷][۲۸][۲۹][۳۰] به‌طور مثال شیخ طبرسی از علمای شیعه در مَجْمَعُ الْبَیان و فخر رازی، مفسر سنی اشعری، در جامع العلوم، بیان داشته‌اند که مشکاه جایگاه مخصوص چراغ است که در دیوار ایجاد می‌کنند.[۳۱][۳۲] اما به لحاظ تأویل در بین مفسرین اختلاف‌هایی گزارش شده‌است؛ بر اساس نظر ماتریدی «مشکاه» به معنای صلب پدر محمّد «عبدالله» است[۳۳] درحالی که عبارت «صدر مؤمن» در تفسیر طبری به نقل از أبی بن کعب در معنای این کلمه بیان شده، طبرسی در تفسیر مجمع البیان، منظور از این کلمه را «نفس مؤمن» و مصداقش را بین «عبدالمطلب»، «صدر پیامبر اسلام» یا «ابراهیم» دانسته‌است.[۳۴] طباطبایی، منظور از این عبارت در آیه را «نور معرفت و ایمان» دانسته‌است.[۳۵] ملاصدرا، فیلسوف شیعه نیز از یک منظر معنای این عبارت را «عالم اجسام» گزارش کرده‌است.[۳۶]

راغب اصفهانی، لغت‌شناس اهل سنت، در کتاب المُفْرَدات دربارهٔ معنی واژه «زجاجه» بیان کرده‌است، حباب شفافی است که روی چراغ می‌گذارند یا شیشه‌ای است که جلوی همان چراغ قرار می‌دهند. معمولاً بالای حباب روزنه‌ای متناسب وجود دارد تا موجب تنظیم هوای داخل شیشه و تمرکز و فزونی نور شود.[۳۷] همانگونه که فراهیدی لغت‌شناس شیعه در العین آن را شیشه معنا کرده‌است.[۳۸] زمخشری در بیان دیگر آن را قندیلی از شیشه شامی روشن معنا کرده‌است.[۳۹] در بیان مصادیق «زجاجه» در تفسیر مجمع البیان، چهار تعبیر مختلف گزارش شده‌است که عبارتند از: «قلب محمد»، «اسماعیل فرزند ابراهیم»، «عبدالله پدر محمد» و «قلب مؤمن».[۴۰] ملاصدرا در تفسیری با رنگ مایه فلسفی، منظور از زجاجه را عرش الهی توصیف می‌کند.[۴۱]

رازی دربارهٔ معنای «مصباح» آن را ظرفی که برای روشنایی به کار می‌رود معنا کرده‌است[۴۲] و راغب آن را چراغ یا نوری می‌گوید که از طریق فتیله، روغن را به خود جذب کرده‌است.[۴۳] منابع در بیان مصادیق مصباح دچار اختلاف‌اند، در تفسیر طبرسی تعابیر مختلفی برای توضیح «مصباح» به کار رفته‌است که عبارتند از: «نبوت»، «محمّد»، «قرآن» و «ایمان مؤمن».[۴۴] بر طبق آنچه در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی گزارش شده‌است، منظور از «مصباح»، بالاترین مرتبه از نور است.[۴۵] ملاصدرا در کتاب خود با عنوان تفسیر آیه نور تعبیر مصباح را روح اعظم بیان می‌کند.[۴۶]

کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبرکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة

طباطبایی، «کوکب دری» را ستارگان بزرگ دارای نور فراوان که در آسمان معدود است معنا می‌کند.[۴۷] شیخ طوسی در تفسیر این عبارت آن را «صدر پیامبر»[۴۸] و ماتریدی وجود «محمد» تفسیر کرده‌اند.[۴۹]

بر اساس آنچه ماتریدی گزارش می‌کند، منظور از «شجره» در آیه نور، «قلب ابراهیم پیامبر» است. در مقابل روایتی از جعفر صادق گزارش شده‌است که منظور از شجره، «علی بن ابی طالب» می‌باشد.[۵۰] و برخی منظور از این آیه را وصفی برای نور الهی بیان کرده‌اند.[۵۱]دربارهٔ اینکه چرا از میان درختان متنوع، درخت زیتون مورد نظر قرآن قرار گرفته‌است، تعابیر بسیاری مطرح شده‌است. در این خصوص طبرسی از سه منظر آن را مورد توجه قرار داده و چنین توضیح داده‌است که درخت زیتون، از منافع متنوعی همچون روغن، تفاله، هیزم، خاکستر و… برخوردار است. همچنین روغن زیتون، صاف‌ترین و روشن‌ترین روغن‌ها محسوب می‌شود و سرآخر، درخت زیتون اولین درختی گزارش شده‌است که پس از طوفان نوح در زمین روییده شد.[۵۲] سیوطی نیز هم نظر با طوسی، معتقد است نور روغن زیتون، صاف‌ترین نوری بود که مخاطبان آن را می‌شناختند و به همین جهت مورد توجه آیه قرار گرفته‌است.[۵۳]

در خصوص منظور از عبارت «لا شرقیه و لا غربیه»، طبرسی معتقد است، محل رویش بهترین زیتون‌ها در سرزمین شام واقع شده‌است که سرزمینی میان شرق و غرب محسوب می‌شود.[۵۴] طباطبایی در اینباره معتقد است زیتون در جانب شرق و غرب نروییده‌است و حکمت آن چنین است که آفتاب باید بر تمام میوه زیتون بتابد تا میوه نارس و غیر مطلوب نباشد. بر این اساس جایی در میان شرق و غرب که درخت زیتون همواره از آفتاب بهره ببرد و به‌طور میانه، دو طرف میوه‌اش از آفتاب به یک اندازه استفاده کند، تا میوه‌ای مطلوب و روغنی خالص از آن کسب شود، مورد نظر قرآن قرار گرفته‌است.[۵۵] طبرسی در تفسیری متفاوت آن را لایهودیة و لانصرانیة» تعبیر کرده‌است. طبرسی همچنین افزوده‌است که این عبارت، به مکی بودن پیامبر اسلام اشاره دارد؛ چرا که مکه، در میانه دنیا به‌حساب می‌آید.[۵۶]

یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار نور علی نور

لوگوتایپی از واژه «نور علی نور»

سیدعلی‌اکبر قرشی، مفسر شیعه، در کتاب احسن الحدیث واژه «زیت» را روغن زیتون معنا کرده‌است. چنان‌که به درخت و میوه آن زیتون گویند مفرد آن «زیتونه» است.[۵۷] شیخ طوسی معتقد است این عبارت حاکی از روشن بودن پیامبری محمد برای مردم حتی اگر مدعی نبوت نباشد، است.[۵۸] طبری در بیانی نزدیک به گفته طوسی معتقد است حجت‌های الهی بر مخلوقات روشن است، حتی در صورتی که قرآن را برای زیادی بیان و وضوح نمی‌فرستاد.[۵۹] طبرسی در تفسیر زیت، آن را محاسن و اخلاق نیکوی پیامبر اسلام تفسیر می‌کند که قبل از ابلاغ وحی به او، به منصه ظهور می‌رسد و در تعبیر دیگر این امر را حاکی از اخلاص مؤمن نسبت به خدا می‌داند که همانند درخت سر سبزی است که برگ‌های آن در هم پیچیده بوده به طوریکه حالت غروب و طلوع شمس کوچک‌ترین تأثیر منفی روی آن نمی‌گذارد؛ مؤمن هم همیشه چنان است که چیزی در اخلاص او ایجاد رخوت نمی‌کند؛ نسبت به عطایای خداوند، شاکر و نسبت به بلایای الهی، صابر است؛ حکم او همیشه عادلانه و سخن او از روی صدق و راستی خواهد بود.[۶۰]

زمخشری، مفسر سنی مذهب، مراد از «نور علی نور» را تضاعف نوری می‌داند که «مشکاه» و «زجاجه» و «مصباح» و روغن در آن همیاری می‌کنند.[۶۱] آنگونه که ثعلبی، مفسر سی مذهب، به نقل از ابن‌عباس آن را مثل نور الله و هدایت در قلب مؤمن می‌داند که وقتی به هدایت الله بدون علم عمل می‌کند نوری است و وقتی علم آن را پیدا می‌کند هدایت بر هدایت افزوده و نور علی نور می‌شود.[۶۲] در جای دیگر از تفسیر ثعلبی به نقل از مفسران قرآن را نور از جانب خدا می‌داند که بعد از اقامه دلایل دیگر بر مردم نزولش نور علی نور است.[۶۳] طباطبایی نور ایمان و معرفت؛ نور مستعار تابنده بر قلوب مؤمنین و اقتباس شده از نور خدا و قائم به وی و استمداد گیرنده از وی را تضاعف و تعدد نور می‌داند.[۶۴]

یهدی الله لنوره من یشاء ویضرب الله الأمثال للناس والله بکل شیء علیم

طبرسی در تفسیر عبارت «یهدی الله لنوره من یشاء»، از تعابیر «دین خدا»، «ایمان به نبوت» و «ولایت الهی» استفاده می‌کند.[۶۵] مکارم شیرازی، فقیه شیعی، آن را هدایت الهی[۶۶] و طبری آن را قرآن و پیروی از آن تعبیر می‌کند.[۶۷] سیوطی، مراد از «من یشاء» را کسی می‌داند که قلب خود را برای نور خدا باز کرده‌باشد.[۶۸] مکارم شیرازی به بیان دیگری معتقد است دل‌های آماده و مستعد، به این نور الهی هدایت می‌شوند.[۶۹] فخر رازی، مفسر سنی مذهب، منظور از «الناس» را مکلفین از مردم، یعنی پیامبر و کسانی که به سوی آنها مبعوث شده‌است می‌داند.[۷۰] پیرامون عبارت «والله بکل شیء علیم» نظرات مختلفی گزارش شده‌است. از این میان بیضاوی معتقد است وعد و وعید برای کسی است که در مثال‌هایی که خدا می‌زند، تدبر کند.[۷۱] فخر رازی اما معتقد است وعید برای کسانی است که عبرت نمی‌گیرند و در این مثال‌ها، تفکر و نظر نمی‌کنند تا وضوح ادله و دوری آنها از شبهات را بشناسند.[۷۲]

آیه نور در احادیث

چراغی متعلق به الناصر محمد، سلطان مصر و سوریه در دوره حکومت قلاوون که آیه نور بر گرداگرد آن نقش بسته‌است.

در تفسیر المیزان به نقل از کتاب التوحید، شیخ صدوق، محدث شیعه، آمده‌است که جعفر صادق، امام ششم شیعیان امامیه، می‌گوید: «خداوند آیه نور را مثالی برای اشاره به اهل بیت قرار داده‌است. آیاتی که مردم به وسیله آنها به سوی توحید و مصالح دین و شرایع اسلام و سنن و فرائض خدا هدایت می‌شوند.». علامه طباطبائی، مفسر شیعه، این روایت را از قبیل اشاره به افضل مصادیقش که محمد و اهل بیت اویند، دانسته‌است؛ ولی از نظر او آیه شامل غیر اهل بیت مانند انبیاء، اوصیاء و اولیاء نیز می‌شود.[۷۳] طباطبایی به نقل از تفسیر قمی روایتی از علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان دوازده امامی، در تفسیر این آیه منظور از نور را هدایت و مراد از آیه را هدایت کننده برای اهل زمین و آسمان عنوان می‌کند.[۷۴][۷۵] طباطبایی روایت دیگری را از کتاب کافی به نقل از صالح بن سهل و او از جعفر صادق، در خصوص مصادیق آیه نور گزارش می‌کند که بر اساس آن، منظور از «مشکاة»، فاطمه زهرا؛ «مصباح»، حسن مجتبی؛ «زجاجة»، حسین بن علی؛ «کوکب دری»، فاطمه زهرا از میان زن‌ها؛ «شجرة مبارکه»، ابراهیم؛ «لا شرقیة و لا غربیة»، عدم تمایل به یهودیت و نصرانیت؛ «زیتها یضیء»، نشر علوم و حقائق الهی؛ «نور علی نور»، ظهور امامی پس از امامی دیگر و «یهدی الله لنوره»، هدایت به وسیله اهل بیت است.[۷۶]

سید شرف‌الدین استرآبادی از مفسرین شیعه در کتاب تأویل آلایات الظاهره روایتی را از جعفر صادق گزارش می‌کند که بر اساس آن، طلحه بن زید از جعفر صادق و او از پدرش محمد باقر گزارش می‌کند که «اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ» یعنی خداوند ابتدا از نور خودش گفته‌است و «مثل نوره»، مثال هدایت خداوند در قلب مؤمن است. «مشکوه» عبارت از درون مؤمن است و قندیل قلب او، و «مصباح» همان نوری است که خداوند در قلب او قرار داده‌است. منظور از «شجره» در آیه همان مؤمن است و «زیتونة لا شرقیة و لا غربیة» درختی است که غروب ندارد، چرا که وقتی خورشید طلوع می‌کند، بر آن طلوع می‌کند و وقتی غروب می‌کند نیز بر آن غروب می‌کند. در ادامه این روایت، منظور از «یکاد زیتها یضییء»، نوری گزارش شده‌است که در قلب مؤمن قرار گرفته و در شُرُفِ درخشیدن است. در این روایت منظور از «نور علی نور»، فریضه‌ای بر فریضه و سنّتی بر سنت و «یهدی اللّه لنوره من یشاء» به معنای خداوند هر کس را بخواهد به فرایض و سنن خویش هدایت می‌کند عنوان شده‌است. «و یضرب اللّه الأمثال للناس» نیز مثلی است که خداوند برای مؤمن زده‌است. سپس افزود: بنابراین مؤمن در پنج نور در حرکت است: محل ورود او نور است. محل خروج او نور است. عمل او نور است. سخن او نور است. حرکت او در روز قیامت به سوی بهشت نور است. استرآبادی همچنین روایتی دیگر از محمد باقر امام پنجم شیعیان دربارهٔ آیه «اللّهُ نُورُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ مِثْلَ نُورِهِ کَمِشْکوة فیها مِصْباح» را گزارش می‌کند و به نقل از محمد باقر می‌آورد که نور علم در سینه پیامبر اسلام همان چراغ است و چنان‌که چراغ نور خود را به شیشه پس می‌دهد، محمّد نیز علم خود را در سینه علی که مانند زجاجه صاف و صیقلی است نهاد؛ بنابراین محمّد مصباح و علی زجاجه تعبیر شده‌اند. در این روایت علت این تعبیر آمده‌است: زیرا محمّد معلّم علی بود و این نور چون نه از مکتب یهود و نه از نصرانی اخذ شده، نه شرقی و نه غربی است. نزدیک است عالم آل محمّد تکلم به علم کند قبل از آنکه از آن بپرسند. نور علی نور؛ یعنی امام مؤید به علم و حکمت پس از امام دیگر تا قیامت خواهد بود که اوصیاء و خلفای خدایند و نباید زمین در هیچ عصر از وجودشان خالی باشد.[۷۷] ملا فتح‌الله کاشانی مفسر شیعه در منهج الصادقین از علی بن ابی طالب روایت می‌کند که خداوند نشر حق در آسمان‌ها و زمین کرد تا آنکه تمام آسمان و زمین و ما بین آنها به نور حق منور شد. بر اساس این روایت، این واقعه به خاطر معرفی حق به همگان از جانب خدا صورت گرفته‌است.[۷۸]

ابن‌مغازلی شافعی در کتابش مناقب علی بن ابی‌طالب، حدیثی به مضمون احادیث شیعه روایت می‌کند و به نقل از احمد بن محمد بن عبدالوهاب گزارش می‌کند که موسی بن قاسم از علی بن جعفر از اباالحسن دربارهٔ آیه نور و معنای مصباح و زجاجه سؤال پرسید و چنین پاسخ گرفت که: منظور از مصباح، فاطمه زهرا و زجاجه، حسن و حسین هستند. در ادامه روایت آمده‌است: «فاطمه ستاره‌ای درخشانی است در میان زنان عالمیان؛ نور می‌گیرد از درخت پر برکت درخت پربرکت ابراهیم، منظور از شرقی و غربی نبودن، نه یهودی و نه مسیحی بودن است و منظور از عبارت «نزدیک است که روغنش نور دهد» یعنی نزدیک است که علم از آن به سخن درآید؛ همین‌طور منظور از «نوری بر نور» یعنی در آن امامی پس از امام دیگر و منظور از «خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند» یعنی خدا هر که را بخواهد به ولایت ما هدایت می‌کند.»[۷۹]

آیه نور از دیدگاه فلاسفه

ابن سینا، فیلسوف مسلمان، برای نور در این آیه دو معنای استعاری و ذاتی در نظر می‌گیرد و معتقد است که نور به مفهوم ذاتی آن به کمال اشاره دارد؛ به این معنا که منظور از حد اعلی و اکمل نور، خداوند به معنای کمال مطلق است. بر این اساس خداوند شایسته اسم نور می‌باشد. به باور ابن سینا، نور در مفهوم استعاری آن نیز دو معنی دارد: خیر و سببی که موجب و رسانندهٔ به خیر است. نور در آیه نور به معنای دوم است؛ بنابراین منظور از خطاب خدا به نور در آیه اشاره به خیر و سبب خیر بودن خدا در عالم است.[۸۰] او با توجه به مراتب قوای نفس به توضیح این آیه می‌پردازد. در نظام فلسفی او، مراتب قوای نظری نفس به دو دسته تقسیم می‌شوند. مرتبه اول: قوه ای است که استعداد کسب معقولات را دارد و «عقل هیولانی» نامیده می‌شود؛ ابن سینا این مرتبه را با «مشکاه» آیه نور مطابقت می‌دهد. مرتبه دوم: قوه دیگری است که معقولات اول را کسب و به کمک آن‌ها برای دریافت معقولات ثانی آمادگی پیدا می‌کند و «عقل بالملکه» نامیده می‌شود. ابن سینا این مرتبه را با «زجاجه» در آیه نور معادل می‌داند. به عقیده او، عقل بالملکه اگر ضعیف باشد، به کمک فکر به اکتساب معقولات ثانی می‌پردازد که آن را «شجره زیتونه» می‌نامد و اگر قدرتمند باشد، به کمک حدس، معقولات ثانی را اکتساب می‌کند که از آن نیز به «زیت» تعبیر می‌کند. سپس، ابن سینا از قوه‌ای یاد می‌کند که از عقل بالملکه فراتر رفته به مقام قوه‌ای قدسی نائل شده‌است. او این قوه را مصداق تعبیر «یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار» می‌شناسد. آنگاه ابن سینا برای نفس، در مسیر دستیابی به کمال، به قوه و کمالی خاص اشاره می‌کند. کمال خاص همان حصول شهودی و حضوری معقولات بالفعل در ذهن است که به تعبیر او مصداق «نور علی نور» در آیه است و قوه خاص همان حاصل شدن معقول مکتسب، همچون امری مشهود، است که بی‌نیاز به اکتساب، قابل حضور است و مصداق «مصباح» در آیه به‌شمار می‌رود. ابن سینا از این کمال و قوه به ترتیب به عقل مستفاد و عقل بالفعل یاد کرده‌است.[۸۱]

ملاصدرا، فیلسوف شیعه، اسناد نور به آسمان‌ها و زمین را به معنی وجود هر چیزی معادل است با نوری که با آن، ماهیت و ذات شیء ظهور می‌یابد می‌داند. به باور او، خداوند نورها را از ذات نورانی خود پدیدمی‌آورد و این معنای ساده ایجاد است. بر این اساس میان ذات مصنوع و ذات صانع نوعی تناسب و سنخیت برقرار است. وجود و تحقق را نمی‌توان به ماهیات بلکه تنها به وجود محض می‌توان نسبت داد؛ به همین خاطر موجودات یا ماهیات موجود، صرفاً، وجود فرعی اشتقاقی دارند، چونان آینه‌هایی که فقط، بازتابانده نور وجودند.[۸۲] ملاصدرا در تفسیر این آیه ابتدا به تعریف نور می‌پردازد و معتقد است که نور، حقیقتی بسیط است و به خودی خود و به ذات، ظاهر است و غیر خود را ظاهر و نورانی می‌کند. او معتقد است، نور حقیقتی است که نه جنس دارد و نه فصل و به آن علت که در نفس و حقیقت خود پنهانی و خفایی ندارد، تعریف حدی و رسمی نیز ندارد؛ بنابراین آشکارترین اشیاء است. نه تنها به دلیل و برهان نیاز ندارد، بلکه خود دلیل و برهان بر هر چیزی است. او در تفسیر خود نسبت نور به خداوند را نه مجاز و تشبیه بلکه حقیقی می‌داند و بر اساس حدیثی از علی امام اول شیعه این نسبت را یک نسبت حقیقی می‌داند. مثل نور خداوند صفت حقیقی اوست که در جهان پراکنده شده‌است و کلماتی چون «زیت»، «زجاجه»، «مصباح» و «مشکات» همه برای اثبات ظهور و جلوه صفت حق و آشکار کردن آن است.[۸۳] ملاصدرا معتقد است خداوند هم نور و هم وجود است. نوری است که به واسطه آن آسمان‌ها و زمین ظهور و وجود پیدا کرده‌اند.[۸۴] ملاصدرا در تبیین بخش دوم آیه طبق روش تفسیری خود و با تکیه بر مبانی فلسفی خاص خود تاویل‌های مختلفی ارائه می‌دهد ازجمله تأویل آیه در عالم انسانی به لحاظ بدن. وی در این تأویل منظور از «مشکات»، «زجاجه»، «مصباح» را به ترتیب صدر، قلب و روح در نظر گرفته‌است. «مشکات» را در حکم بدن انسانی می‌داند چون در ذات خود تاریک است. «زجاجه» قلب جایگاه روح حیوانی و در حکم روغن زیتون است و «مصباح» عبارت است از روح نفسانی که به نور نفس ناطقه انسانی روشن شده‌است.[۸۵] او بر این نکته تأکید می‌کند که نور الهی با هیچ عقلی قابل درک نیست و این قابل درک نبودن همانند ناتوانی در مشاهده نور حسی بدون حجاب و پرده است و پیامبر همان حجابی است که تنها از ورای آن می‌توان نور الهی را مشاهده کرد.[۸۶]

صدرالمتألّهین در تفسیر «یوقد من شَجره مبارکه زیتونه» آن را درختی دنیایی و متعلق به عالم محسوس نمی‌داند و از دید او این درخت همچون قلب مراتب گوناگون دارد و زمانی که به عقل بالمستفاد برسد، به قدرت مشاهده صور معقولات در لوح محفوظ دست میابد تا جایی که با ملائکه اتحاد نوری پیدا می‌کند.[۸۷] عبارت نورعلی نور از نظر او اشاره به همین مرتبه از تجرد و خلوص نفس دارد که با تابش نور حق بر او بدون واسطه حقیقت اشیاء را درک می‌کند. ذاتاً نورانی شده و بی واسطه به نور الهی متصل می‌شود وبه مدد نور الهی تقویت می‌شود[۸۸] به عقیده او، شرقی و غربی نبودن شجره زیتونه، مثالی برای هویت ذات الله است که نه شرقی است و نه غربی و نه جهات را می‌پذیرد.[۸۹] ملاصدرا در تفسیر تمثیلات این آیه تلاش دارد سیر نزولی فیض و رحمت الهی را معنا کند.[۹۰]

شهاب الدین سهرودی، فیلسوف سنی مذهب که نظام فلسفی وی بر پایه دو اصل نور و ظلمت استوار شده‌است، نور را اصل حقیقت می‌داند که عالم محسوسات تحت تسلط آن قرار دارند. از نظر وی نور عبارت از خود حقیقت واجب الوجود یعنی خدا.[۹۱] مرتضی مطهری، فیلسوف و متکلم شیعه، معتقد است خدا نور تمام جهان است؛ به این معنا که ذات الهی ذات پیدا و پیداکننده است، پیداترین پیداها و روشن‌ترین روشن‌ها اوست و هر چیزی که روشن است، از پرتو او روشن است؛ هر چیزی که پیداست از پرتو او پیداست. به این معنا، خداوند نور است. خداست آنچه که پیداست به خود و به ذات خود، چیزی او را پیدا نکرده‌است. چیزی است که هر چیز دیگر به او پیداست و به نور او پیداست و از نور او پیداست.[۹۲]

تایپوگرافی از ابتدای آیه نور «الله نور السماوات و الارض»

آیه نور از دیدگاه صوفیه

ابوالعلاء عفیفی، نویسنده مصری، در کتاب شرح فصوص الحکم معتقد است از دیدگاه ابن عربی، متکلم صوفی مسلک، منظور از عبارت «الّلهُ نورُ السَّمواتِ والاَرضِ» این است که او عقل کلّی است و نور زمین بودن، بیانگر این است که وی مبدأ و آغازگر عالم وجود و خلقت است. او در بخش دیگری از فصوص، عالم را سایه‌ای از نور حق می‌داند که ادراک وجودش، منوط به نوربخشی الهی است و وجودی زاید بر وجود صاحب خود ندارد. پس حقیقت و اصل وجود، پروردگار است که تجلّی نموده و به اشکال مختلف، جلوه خود را نمایانده‌است.[۹۳] از دیدگاه ابن عربی، «مَثَلُ نورِهِ» صفت وجودی و ظهوری «الله» در هر دو جهان است و طبق این تمثیل، اشاره به جسم ظلمت گرفته بشر است که با نور روح، روشنایی یافته‌است.[۹۴] «مشکات» در دیدگاه ابن عربی، وجود پیامبر عنوان شده‌است.[۹۵] دربارهٔ تفسیر «زجاجه» و تشبیه آن به «کوکب درّی»، «زجاجه» را همان قلب دانسته که به وسیله روح، منوّر شده‌است و تشبیه آن به «کوکب دُرّی»، از لحاظ شدّت نورانیت آن بوده که توصیف حال قلب انسان کامل است. «شجره و زیتونه» در تفسیر ابن عربی، به درختی شرح و تأویل شده‌است که از «زجاجه» نور می‌گیرد، همان نفس قدسی است که شاخه‌های آن در فضای قلب قرار داشته و به سوی آسمان روح کشیده شده و زیتونه روغن آن، نور عقل فعّال است که نوردهنده است و به واسطه روح و قلب، اتّصال نوری آن برقرار می‌گردد.[۹۶] شعرانی، مترجم شیعی، با توجّه به فتوحات مکّیه، دربیان «شرقی و غربی نبودن شجرة زیتونه، از دیدگاه ابن عربی می‌نویسد: «شجره زیتونه مثالی برای هویّت حق تعالی است که نه شرقی است، نه غربی و نه جهات را می‌پذیرد.»[۹۷] آنگونه که در تفسیر ابن عربی آمده‌است او معتقد است انسانی که اوصاف ملکوتی در او به ثبوت رسیده باشد، از نور قدسی فیض می‌برد به طوریکه بی واسطه و بدون وسیله، متّصل به نور ربّانی می‌گردد یعنی، همان مرتبه عالی ای است که در قرآن، از آن تعبیر به «نور علی نور» می‌شود؛ با این توصیف که نور حاصل از سلوک و طریقت، با مدد نور فیّاض تقویت می‌شود.[۹۸]

غزالی، عارف سنی مذهب صوفی در مشکوه الانوار، «وجود» را مترادف «نور» دانسته و بر این باور است که تمام موجودات به همان میزانی که از وجود بهره‌مند هستند، نورانیند؛ ولی این نور از شدت ظهور به چشم نمی‌آید و درک نمی‌شود.[۹۹] مولوی، شاعر حنفی مذهب صوفی نیز بر این باور است که خداوند به ناچار استعارهٔ نور را برای خود به کار برده‌است، چرا که برمبنای آیهٔ «لیس کمثله شیء» جای هیچگونه تشبیه و استعاره برای تعریف او نیست.[۱۰۰] وی در همین راستا چنین می‌سراید:[۱۰۱]

ورنه لا عین رات چه جای باغگفت نور غیب را یزدان چراغ
مِثل نبوَد آن، مِثال آن بوَدتا برد بوی آنکه او حیران بوَد

جلال الدین بلخی در مثنوی و غزلیات خود با تکیه بر این آیه، تمام جهان را به خانه‌ای تشبیه کرده که در آن، چراغی بسیار نورانی وجود دارد و آن نور خداست.[۱۰۲] در فیه مافیه گفته‌است: خدا این عالم را آفرید که از ظلمت است تا نور او پیدا شود.[۱۰۳] وی مانند ابن عربی، اصالت را به انسان می‌دهد. تفسیر و تأویل این آیه هم با همین دید، شکل گرفته‌است؛ لذا، مشکات هم در نگاه مولانا، نماد نوع آدم است.[۱۰۴] الله، شخصیّت الهی خود را در ایشان متجلّی می‌کند و سپس، از جانب ایشان به سوی دیگران آشکار می‌شود. مولانا تلویحاً این تجارب عارفانه را همان عقل کلّی دانسته‌است:[۱۰۵]

هزار شکر خدا را که عقل کلّی باز ز بعد فرقت آمد به طالع مسعود

«چراغ» جانشینان پیامبر و اهل بیت وی و تابعان آنها تعبیر کرده‌است و سپس، آن را به انتقال نور شمع، به چراغهای اولیا در طول تاریخ تا قیامت تعبیر کرده‌است:[۱۰۶]

گفت: طوبی مَن رَآنی مصطفی والذّی یبُصرِ ل مِنَ و جَ هی رأَ یج
چون چراغی نور شمعی را کشید هرکه دید آن را، یقین آن شمع دید

مولانا همچنین دربارهٔ «مصباح» چنین سروده:[۱۰۷]

نور مصباح است دادِ ذوالجلال

صنعت خلق است آن شیشه و سفُال

مصباح، عنایت الهی است که به افراد قابل و شایسته عطا می‌گردد و از فحوای کلام مولانا برمی‌آید که همان نور عقل باشد[۱۰۸] در تفسیر مولانا، «زجاجه» نماد دل است. مولانا در بیتی تلمیح گونه، زجاجه را نماد دل می‌داند:[۱۰۹]

حیث مُا کنتم فَولَّوا شطرهَ با زجاجة دل، پری خوان توایم

مولانا در بیتی، حقایق را به «درخت» تشبیه کرده‌است.[۱۱۰] «زیت»، از نظر مولانا همان ایمان است.[۱۱۱] دل وارسته در آن هنگامه که در شهر حقایق ورود می‌یابد، آنقدر محو جمال آن می‌گردد که عالم خلایق را به بوته فراموشی می‌سپارد.[۱۱۲] «لاشرقیّه و لا غربیّه» در دیدگاه مولانا، اشاره به لامکانی و دلالت بر فراگیری نور حق در سراسر عوالم هستی دارد.[۱۱۳]

نورهای چرخ، ببریده پی است آن چو لا شرقیّ و لا غربی کی است

فصاحت، بلاغت و بدیع

«حسن تخلص» از مهم‌ترین اسلوب‌های بدیعی قرآن است؛ به معنای گریز زدن و منتقل شدن، اسلوبی است که سخنور از یک مطلب به مطلب دیگر منتقل شود که هدف اصلی است؛ اما شنونده، متوجه این انتقال نمی‌شود، به دلیل مناسبت و ارتباطی که میان این دو کلام است واین در حالی است که معنای اصلی در ذهن او جای می‌گیرد.[۱۱۴] زرکشی در البرهان می‌گوید: از بهترین مثال‌های حسن تخلص «آیه نور» است. در این آیه، پنج تخلص به کار رفته‌است: ابتدا «نور» و صفت آن بیان شده و سپس به بیان «زجاجه» و صفت آن تخلص یافته‌است. پس از ذکر «نور» و «زیت»، به «شجره» تخلص یافته‌است. پس از «شجره» صفت «زیت» را آورده‌است. سپس از صفت «زیت» به صفت «نور» و تضاعف آن تخلص یافته‌است. سرآخر به هدایت الهی تخلص یافته‌است.[۱۱۵]

فضیلت

عبدالله بن عباس از بزرگ‌ترین محققان نسل اول اسلامی دربارهٔ فضلیت این آیه می‌گوید: «هر کس آیه نور را بسیار بخواند روشنایی چشم او محفوظ ماند».[۱۱۶]

در کتاب الخزائن ملا احمد نراقی دو فضیلت در خصوص آیه نور مطرح شده‌است:[۱۱۷]

«اگر کسی درد چشم دارد آیه نور را تا «نور علی نور» بر چشم بخواند و هر صبح سه بار بر این دستور عمل نماید درد چشم او زایل شود.» «خواندن آیه نور قبل از خواب با حضور قلب به عدد الله (۶۶ مرتبه) به خصوص در حال صفای روحانی، موجب دیدن خواب‌های شیرین می‌گردد.»

کتاب‌شناسی

محمد غزالی کتابی به نام مشکاةالانوار در تفسیر آیه نور نوشته‌است.[۱۱۸] ملاصدرا نیز تفسیری بر آیه نور نگاشته که در آن نکات فلسفی و عرفانی را گنجانده‌است.[۱۱۹] از دیگر تفاسیر در مورد آیه نور، رسالةالانوار فی تفسیر آیةالنور از شرف‌الدین محمد نیمدهی است.[۱۲۰] کتاب آیه نور: شرحی عرفانی بر آیه ۳۵ سوره نور نوشته سید علی نجفی یزدی،[۱۲۱] تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور از مهدی علیزاده و[۱۲۲] تفسیر آیه نور (الله نور السماوات و الارض) از سید محمدحسین حسینی تهرانی دیگر آثار در این زمینه هستند.[۱۲۳] کتاب نورالهدی ـ تفسیر آیه نور (عربی) سید عبدالحسین کمونه نجفی و آیه نور ـ گنچ نور حقیقی، اثر حبیب اللّه فضائلی و نیز تفسیر آیه نور تألیف ابوتراب شهیدی قزوینی از دیگران کتاب‌ها با موضوع آیه نور می‌باشند.[۱۲۴]

تجزیه و ترکیب

تجزیه و ترکیب سوره مسد[۱۲۵]
متن آیه تجزیه و ترکیب
﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ اللَّهُ مبتدا، نُورُ خبر، السَّمَاوَاتِ مضاف الیه، وَ حرف عطف، الْأَرْضِ معطوف، مَثَلُ مبتدا، نُورِهِ مضاف الیه و ضمیر متصل ه مضاف الیه به آن، کَمِشْکَاةٍ جار و مجرور و خبر محذوف، فِیهَا جار و مجرور و خبر مقدم محذوف، مِصْبَاحٌ مبتدای مؤخر، الْمِصْبَاحُ مبتدا، فِی حرف جر، زُجَاجَةٍ مجرور و خبر محذوف، الزُّجَاجَةُ مبتدا، کَأَنَّهَا حرف نسخ و اسم کان، کَوْکَبٌ خبر کان، خبر محذوف، دُرِّیٌّ نعت، یُوقَدُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، فاعل هو مستتر، مِن حرف جر، شَجَرَةٍ مجرور، مُّبَارَکَةٍ نعت، زَیْتُونِةٍ بدل، لَّا حرف نفی، شَرْقِیَّةٍ نعت، وَلَا حرف عطف و نفی، غَرْبِیَّةٍ معطوف، یَکَادُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، زَیْتُهَا اسم کاد وها مضاف الیه، یُضِیءُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، فاعل هو مستتر، خبر کاد محذوف، وَ حالیه، لَوْ حرف شرط، لَمْ حرف جزم، تَمْسَسْهُ فعل مضارع مجزوم به سکون، ها مفعول به، نَارٌ فاعل، مبتدا محذوف، نُّورٌ خبر، عَلَی حرف جر، نُورٍ مجرور، یَهْدِی فعل مضارع مرفوع به ضمه، اللَّهُ فاعل، لِنُورِهِ جار و مجرور و مضاف الیه، مَن مفعول به، یَشَاءُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، فاعل هو مستتر، وَ عاطفه، یَضْرِبُ فعل مضارع مرفوع به ضمه، اللَّهُ فاعل، الْأَمْثَالَ مفعول به، لِلنَّاسِ جار و مجرور، وَ استئناف، اللَّهُ مبتدا، بِکُلِّ جار و مجرور، شَیْءٍ مضاف الیه، عَلِیمٌ خبر.

پانویس

ارجاعات

  1. دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ نامه علوم قرآن، ۱:‎ ۵۰۴.
  2. قرشی، قاموس قرآن، ذیل کلمه نور.
  3. طبری، جامع البیان، ۱۸:‎ ۱۶۲.
  4. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۲۰.
  5. حجتی، «ویژه‌نامه طبری»، کیهان اندیشه، شماره ۲۵ و ۲۷.
  6. طبری، جامع البیان، ۱۸:‎ ۱۶۲.
  7. طوسی، التبیان، ۷:‎ ۴۳۶.
  8. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۲۳.
  9. رازی، مفاتیح الغیب، ۲۳:‎ ۳۷۹.
  10. زمخشری، تفسیر کشاف، ۳:‎ ۲۵۳.
  11. طبرسی، مجمع البیان، ۲:‎ ۱۴۸.
  12. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۶:‎ ۵۲.
  13. ابن أبی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ۸:‎ ۱۵۴.
  14. ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ۳:‎ ۴۶۳.
  15. سیوطی، الدرالمنثور، ۳:‎ ۶.
  16. مکارم شیرازی، مثال‌های زیبای قرآن، ۲:‎ ۱۰۴.
  17. ثعلبی، تفسیر الکشف والبیان، ۷:‎ ۱۰۰−۱۰۱.
  18. محمدی ری‌شهری، دانشنامه عقاید اسلامی، ۷:‎ ۳۰۵.
  19. طوسی، التبیان، ۷:‎ ۴۳۷.
  20. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۲۳.
  21. ابن‌عاشور، التحریر، ۱۸:‎ ۱۸۷.
  22. انصاری قرطبی، تفسیر قرطبی، ۶:‎ ۲۳۴.
  23. طوسی، التبیان، ۷:‎ ۴۳۷.
  24. آلوسی، تفسیر روح‌المعانی، ۱۸:‎ ۴۸۸.
  25. طبرسی، مجمع البیان، ۷:‎ ۲۵۰.
  26. رازی، مفاتیح الغیب، ۱۳:‎ ۲۳۶.
  27. زمخشری، تفسیر کشاف، ۳:‎ ۲۴۳.
  28. طبری، جامع البیان، ۱۸:‎ ۱۶۸.
  29. طوسی، التبیان، ۷:‎ ۴۳۷.
  30. بیضاوی، انوارالتنزیل، ۲:‎ ۴۹۸.
  31. طبرسی، مجمع البیان، ۷:‎ ۲۵۰.
  32. فخر رازی، جامع العلوم، ۲۳:‎ ۳۸۹.
  33. ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ۳:‎ ۴۶۲.
  34. طبرسی، مجمع البیان، ۷:‎ ۲۵۲.
  35. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۲۳.
  36. شیرازی، تفسیر آیه نور، ۳۹.
  37. راغب اصفهانی، المفردات، ۱۵۱.
  38. فراهیدی، العین، ۱:‎ ۳۴۱.
  39. زمخشری، تفسیر کشاف، ۳:‎ ۲۳۴.
  40. طبرسی، مجمع البیان، ۷:‎ ۲۵۰.
  41. شیرازی، تفسیر آیه نور، ۳۹.
  42. رازی، مفاتیح الغیب، ۱۳:‎ ۹۷۶.
  43. راغب اصفهانی، المفردات، ۱۸:‎ ۱۸۷.
  44. طبرسی، مجمع البیان، ۲:‎ ۲۵۲.
  45. ، «نور»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۰:‎ ۲۱۱.
  46. شیرازی، تفسیر آیه نور، ۳۹.
  47. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۲۲.
  48. طوسی، التبیان، ۷:‎ ۴۳۸.
  49. ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ۳:‎ ۴۶۲.
  50. ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ۳:‎ ۴۶۲.
  51. ثعلبی، تفسیر الکشف والبیان، ۷:‎ ۱۰۴.
  52. طبرسی، مجمع البیان، ۷:‎ ۳۸۰.
  53. سیوطی، الدرالمنثور، ۱۸:‎ ۱۰۵.
  54. طبرسی، مجمع البیان، ۲:‎ ۱۴۸.
  55. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۲۴.
  56. طبرسی، مجمع البیان، ۷:‎ ۲۵۱.
  57. قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ۷:‎ ۲۰۰.
  58. طوسی، التبیان، ۷:‎ ۴۳۷.
  59. طبری، جامع البیان، ۱۸:‎ ۱۷۱.
  60. طبرسی، مجمع البیان، ۷:‎ ۲۵۲.
  61. زمخشری، تفسیر کشاف، ۳:‎ ۲۳۵.
  62. ثعلبی، تفسیر الکشف والبیان، ۷:‎ ۱۰۶.
  63. ثعلبی، تفسیر الکشف والبیان، ۷:‎ ۱۰۶.
  64. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۲۴ و ۱۲۵.
  65. طبرسی، مجمع البیان، ۷:‎ ۳۸۳.
  66. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۴:‎ ۵۱۲.
  67. طبری، جامع البیان، ۱۸:‎ ۱۷۱.
  68. سیوطی، الدرالمنثور، ۱۸:‎ ۱۰۶.
  69. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۴:‎ ۵۱۲.
  70. رازی، مفاتیح الغیب، ۱۳:‎ ۲۳۹.
  71. بیضاوی، انوارالتنزیل، ۲:‎ ۴۹۹.
  72. رازی، مفاتیح الغیب، ۱۳:‎ ۲۳۹.
  73. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۴۱.
  74. ، تفسیر اهل بیت، ۱۰:‎ ۲۵۰.
  75. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۹۳.
  76. طباطبایی، المیزان، ۱۵:‎ ۱۹۶.
  77. استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ۱:‎ ۳۶۰ و ۳۵۹.
  78. کاشانی، منهج‌الصادقین، ۶:‎ ۳۱۲.
  79. ابن‌مغازلی شافعی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ۲۶۳.
  80. لطیفی، «آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی»، مشکوه.
  81. ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، نمط سوم:‎ ۳۸۷−۳۹۲.
  82. شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ۴:‎ ۳۵۳.
  83. شیرازی، تفسیر آیه نور، ۱۴۲.
  84. شیرازی، تفسیر آیه نور، ۱۴۷.
  85. شیرازی، تفسیر آیه نور، ۱۶۲.
  86. شیرازی، تفسیر آیه نور، ۱۵۳.
  87. شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ۴:‎ ۳۷۳.
  88. شیرازی، اسفار، ۳:‎ ۴۲۰.
  89. سعیدی‌مهر، نص النصوص در شرح فصوص الحکم، ۶۶.
  90. سعیدی‌مهر، بررسی مبانی فلسفی عرفانی ملاصدرا در تفسیر آیه نور و مقایسه آن با تفاسیر شیعی.
  91. لطیفی، «آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی»، مشکوه.
  92. مطهری، آشنایی با قرآن، ۱:‎ ۹۷.
  93. عفیفی، تعلیقات فصوص الحکم ابن‌عربی، بخش دوم:‎ ۱۰۹.
  94. ابن‌عربی، تفسیر ابن‌عربی، ۱:‎ ۳۴۰.
  95. موحد، ترجمه فصوص الحکم، ۵۳۷.
  96. ابن‌عربی، تفسیر ابن‌عربی، ۱:‎ ۳۴۰.
  97. شعرانی، طلای سرخ: گزارشی از اندیشه‌های ابن عربی در فتوحات مکّیه، ۲۸۱.
  98. ابن‌عربی، تفسیر ابن‌عربی، ۱:‎ ۳۴۰.
  99. غزالی، مشکوه الانوار، ۱۱.
  100. مولوی، فیه ما فیه، ۸۰.
  101. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم:‎ ۳۴۰۶.
  102. ساعدی، بررسی تطبیقی تأویلات آیة نور در دیدگاه ابن عربی و مولانا.
  103. مولوی، فیه ما فیه، ۸۰.
  104. همایی، مولوی‌نامه، ۲:‎ ۹۱۴.
  105. مولوی، کلیات شمس تبریزی، ۳۶۹.
  106. مولوی، مثنوی معنوی، ۱:‎ ۱۹۵۰−۱۹۴۶.
  107. مولوی، مثنوی معنوی، ۱:‎ ۶۷۰−۶۷۲.
  108. مولوی، مثنوی معنوی، ۶:‎ ۲۶۱۳.
  109. مولوی، کلیات شمس تبریزی، ۶۳۲.
  110. مولوی، فیه ما فیه، ۳۶۴.
  111. مولوی، مثنوی معنوی، ۲:‎ ۱۲۶۸.
  112. ساعدی، بررسی تطبیقی تأویلات آیة نور در دیدگاه ابن عربی و مولانا.
  113. مولوی، مثنوی معنوی، ۲:‎ ۱۵۴۲.
  114. دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج ۱، ص ۲۱۳۵.
  115. زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱:‎ ۴۳.
  116. اصفهانی، خواص آیات و تمام سوره‌های قرآن کریم، ۹۵.
  117. نراقی، الخزائن، ۳۵۰.
  118. لطیفی، «آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی»، مشکوه.
  119. «هستی مطلق یا نورالانوار»، ملاصدرا.
  120. «رساله‌الانوار فی معدن الاسرار»، لایب.
  121. «آیه نور»، آدینه بوک.
  122. «تفسیر کلامی - عرفانی آیه نور»، آدینه بوک.
  123. «تفسیر آیه نور»، مکتب وحی.
  124. «کتابشناسی آیه نور»، کتابخانه مدرسه فقاهت.
  125. طنطاوی، معجم الاعراب، ۴۳۲.

منابع

  • آلوسی، شهاب‌الدین (۱۴۰۵). تفسیر روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی. بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
  • آملی، حیدر (۱۳۷۵). نص النصوص در شرح فصوص الحکم. تهران: روزنه.}
  • انصاری قرطبی، احمد (۱۴۰۵). تفسیر قرطبی. بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
  • ابن‌عاشور، محمدطاهر (۱۳۹۳). التحریر و التنویر. بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
  • ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر (۱۴۱۹). تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دار الکتب العلمیة.
  • ابن‌مغازلی شافعی، علی بن محمد (۴۸۳). مناقب علی بن ابی‌طالب.
  • استرآبادی، شرف‌الدین علی الحسینی (۱۴۰۹). تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة. قم: مدرسة الامام المهدی علیه‌السلام.
  • رازی، فخرالدین محمد عمر (۱۴۱۵). مفاتیح الغیب. بیروت: دارالفکر.
  • راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲). المفردات. بیروت: دارالشامیه.
  • زمخشری، جارالله محمود بن عمر (۱۴۱۵). تفسیر کشاف. بیروت: دارالکتب العلمیه.
  • سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر (۹۱۸). الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور. بیروت: دارالفکر.
  • طباطبایی، محمدحسین (۱۹۷۳). المیزان فی تفسیرالقرآن. بیروت: مؤسسه اعلمی.
  • طبری، محمد بن جریر (۱۴۲۱). جامع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالفکر.
  • طبرسی، فضل بن حسن (۱۴۱۵). مجمع البیان لعلوم القرآن. تهران: دارالاسوه.
  • طوسی، محمد بن حسن (۱۴۱۲). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
  • غزالی، محمد بن محمد (۵۰۵). مشکوه الانوار. ترجمهٔ صادق آینه‌وند. تهران: امیرکبیر.
  • قرشی، علی‌اکبر (۱۳۰۷). قاموس قرآن. ترجمهٔ صادق آینه‌وند. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
  • قمی، علی بن ابراهیم (۱۳۱۳). تفسیر علی بن ابراهیم القمی. ترجمهٔ صادق آینه‌وند. قم: دارالکتاب.
  • کاشانی، فتح‌الله بن شکرالله (۱۳۳۶). تفسیر کبیر منهج‌الصادقین فی إلزام المخالفین. ترجمهٔ صادق آینه‌وند. تهران: چاپخانه محمدحسن علمی.
  • لطیفی، حسین (۱۳۳۱). «آیه نور در چشم‌انداز عالمان اسلامی». مشکوه. سی یکم (۸۱ و ۸۳).
  • ماتریدی، ابومنصور (۳۳۳). تأویلات اهل السنه. به کوشش فتح‌الله خلیف. اسکندریه مصر: دار الجامعات.
  • محمدی ری‌شهری، محمد (۱۳۲۵). دانشنامه عقاید اسلامی. قم: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.
  • مطهری، مرتضی (۱۳۸۸). آشنایی با قرآن. تهران: صدرا.
  • مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۸۷). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب العلمیه.
  • مولوی، جلال‌الدین (۱۳۸۱). فیه ما فیه. به کوشش فروزانفر. تهران: امیرکبیر.
  • مولوی، جلال‌الدین (۱۳۳۶). مثنوی معنوی. تهران: امیرکبیر.
  • شیرازی، ملاصدرا (۱۳۹۲). تفسیر آیه نور. تهران: انتشارات مولی.
  • نجفی اصفهانی، محمدتقی (۱۳۴۵). خواص الآیات و خواص تمامی سوره‌های قرآن کریم. تهران: ادیب تهران.
  • نراقی، احمد (۱۳۷۸). الخزائن. تهران: علمیه اسلامیة.}

منابع آنلاین