اسلام: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
== اصطلاحشناسی == | == اصطلاحشناسی == | ||
=== در لغت === | === در لغت === | ||
اسلام در لغت به معنای «انقیاد» و «گردننهادن» به حکم است. کاربرد دینی این لغت، تسلیم در برابر فرمان خداست. در [[آیه|آیههایی]] از قرآن همچون آیات | اسلام در لغت به معنای «انقیاد» و «گردننهادن» به حکم است. کاربرد دینی این لغت، تسلیم در برابر فرمان خداست. در [[آیه|آیههایی]] از قرآن همچون آیات [[آیه ۲ سوره بقره|۲]]، [[آیه ۱۱۲ سوره بقره|۱۱۲]] و [[آیه ۱۲۸ سوره بقره|۱۲۸]] [[سوره بقره|بقره]]، اسلام به معنای همین معنا به کار رفته است.<ref>{{پک|بهرامیان|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام}}</ref><ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اسلام}}</ref> این واژه از ماده «سلم» است که خود به معنای «تسلیم کامل»<ref dir=ltr>{{پک|Jomier|۱۹۸۶|ف=ISLAM|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> «سالم شدن» و «رهایی یافتن از آفات» است. در ''[[معجم الوسیط]]'' آمده است که «إسلام» در لغت به معنای اظهار [[خشوع]] و پذیرش دین [[محمد]] است. در این خصوص به کسی که دین اسلام را پذیرفته است، «مُسلِم» (در [[زبان فارسی|فارسی]]: [[مسلمان]]) گفته میشود و «أسلم» به معنای کسی است که در دین خود خالص باشد.<ref>{{پک|مصطفی|الزیات|عبدالقادر|النجار|۱۹۸۹|ک=معجم الوسیط|ج=۱|ص=۴۴۶}}</ref> این واژه هشت مرتبه در قرآن و در [[سوره]]های [[سوره آل عمران|آل عمران]]، [[سوره مائده|مائده]]، [[سوره انعام|انعام]]، [[سوره زمر|زمر]]، [[سوره صف|صف]]، [[سوره حجرات|حجرات]] و [[سوره توبه|توبه]] به کار رفته است.<ref dir=ltr>{{پک|Jomier|۱۹۸۶|ف=ISLAM|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
=== در اصطلاح === | === در اصطلاح === | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
از اشارات قرآنی چنین برمیآید که اولین مرحله از مسلمان شدن، پذیرش اسلام به عنوان دین الهی است؛ هرچند که لزوماً با ایمان راسخ همراه نیست. همین تفاوت سبب شده است تا بین [[ایمان]] و اسلام تفاوتی در علم [[کلام]] شکل بگیرد و ایمان مرتبه بالاتری از اسلام توصیف شود.<ref>{{پک|بهرامیان|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام}}</ref> اصول عقاید اسلام یعنی ایمان و اعتقاد به سه اصل توحید، نبوت و معاد که شالوده دین اسلام را شکل داده است. همه افرادی که به اسلام گرویدهاند، با وجود اختلافها در تفسیر برخی مفاهیم، در این سه اصل با هم مشترک هستند. باید دانست که اصطلاح اصول اعتقادی در قرآن به کار نرفته است و در فرهنگهای حدیثی چون ''[[صحیح بخاری]]'' و ''[[بحارالانوار]]'' نیز از این واژه استفاده نشده است؛ بنابراین این عبارت محصول دانش کلام و مربوط به سالها پس از درگذشت پیامبر اسلام دارد.<ref>{{پک|گذشته|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=تعالیم و نهادهای اساسی اسلام}}</ref> | از اشارات قرآنی چنین برمیآید که اولین مرحله از مسلمان شدن، پذیرش اسلام به عنوان دین الهی است؛ هرچند که لزوماً با ایمان راسخ همراه نیست. همین تفاوت سبب شده است تا بین [[ایمان]] و اسلام تفاوتی در علم [[کلام]] شکل بگیرد و ایمان مرتبه بالاتری از اسلام توصیف شود.<ref>{{پک|بهرامیان|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام}}</ref> اصول عقاید اسلام یعنی ایمان و اعتقاد به سه اصل توحید، نبوت و معاد که شالوده دین اسلام را شکل داده است. همه افرادی که به اسلام گرویدهاند، با وجود اختلافها در تفسیر برخی مفاهیم، در این سه اصل با هم مشترک هستند. باید دانست که اصطلاح اصول اعتقادی در قرآن به کار نرفته است و در فرهنگهای حدیثی چون ''[[صحیح بخاری]]'' و ''[[بحارالانوار]]'' نیز از این واژه استفاده نشده است؛ بنابراین این عبارت محصول دانش کلام و مربوط به سالها پس از درگذشت پیامبر اسلام دارد.<ref>{{پک|گذشته|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=تعالیم و نهادهای اساسی اسلام}}</ref> | ||
«یقین» که از آن با عبارت «[[علم الیقین]]» در قرآن یاد شده است، مشابه مفهوم «معرفت عقلی» مطرح شده از جانب ارسطو است و به دانشی اشاره دارد که توانایی استدلال منطقی و ارزیابی را به انسان میدهد تا بتواند با توجه به شواهد روشنی که قرآن آنها را «بینات» میخواند، [[وجود خدا]] را بپذیرد. این مفهوم همچنین با تعریف «عقل» از دیدگاه افلاطون سازگاری دارد و به هوش معنوی مرتبط است. در قرآن چنین آمده است که پیش از پذیرش اسلام از جانب یک انسان، باید قلب مؤمن به روی اسلام گشوده شود. از این رو به قرآن وصف «عین الیقین» به معنای چشمه و چشم یقین داده شده است؛ چرا که میتواند دریچههای ایمان را در قلب مؤمن بگشاید.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۶۴–۶۵}}</ref> | «یقین» که از آن با عبارت «[[علم الیقین]]» در قرآن یاد شده است، مشابه مفهوم «معرفت عقلی» مطرح شده از جانب ارسطو است و به دانشی اشاره دارد که توانایی استدلال منطقی و ارزیابی را به انسان میدهد تا بتواند با توجه به شواهد روشنی که قرآن آنها را «بینات» میخواند، [[وجود خدا]] را بپذیرد. این مفهوم همچنین با تعریف «عقل» از دیدگاه افلاطون سازگاری دارد و به هوش معنوی مرتبط است. در قرآن چنین آمده است که پیش از پذیرش اسلام از جانب یک انسان، باید قلب مؤمن به روی اسلام گشوده شود. از این رو به قرآن وصف «عین الیقین» به معنای چشمه و چشم یقین داده شده است؛ چرا که میتواند دریچههای ایمان را در قلب مؤمن بگشاید.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۶۴–۶۵}}</ref> | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۵: | ||
با [[صلح حسن و معاویه]]، حکومت به معاویه و [[امویان|بنیامیه]] رسید و آغاز حکومت بنیامیه شکل گرفت.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> معاویه در دوره حکومتش، مخالفانش را اعم از [[علویان]] و خوارج، کنترل میکرد و سعی در حفظ صلح و آرامش در مناطق تحت حکومتش داشت.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۱۶}}</ref> پس از مرگ معاویه، برخلاف معاهده حسن و معاویه، [[یزید]] به جانشینی او نشست. این موضوع سبب شد تا [[حسین بن علی]]، برای مقابله با موروثی شدن حکومت و همچنین جلوگیری از فسادهایی که یزید به آنها شهرت داشت، قیام کرد و [[نبرد کربلا]] شکل گرفت.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> پس از قتلعام حسین و خانوادهاش در ۶۸۰ میلادی، جنبشهای شیعی در مخالفت حکومت اموی شکل گرفت و شیعیان موفق شدند مدتی را تحت رهبری [[مختار ثقفی]] در کوفه، حکومت کنند. از سوی دیگر [[زبیریان]] در مکه نیز ادعای حکومت کردند و جنگهای داخلی اسلامی شکل گرفت. در نهایت این امویان بودند که توانستند مجدد قدرت را به دست بگیرند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۱۷–۱۸}}</ref> | با [[صلح حسن و معاویه]]، حکومت به معاویه و [[امویان|بنیامیه]] رسید و آغاز حکومت بنیامیه شکل گرفت.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> معاویه در دوره حکومتش، مخالفانش را اعم از [[علویان]] و خوارج، کنترل میکرد و سعی در حفظ صلح و آرامش در مناطق تحت حکومتش داشت.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۱۶}}</ref> پس از مرگ معاویه، برخلاف معاهده حسن و معاویه، [[یزید]] به جانشینی او نشست. این موضوع سبب شد تا [[حسین بن علی]]، برای مقابله با موروثی شدن حکومت و همچنین جلوگیری از فسادهایی که یزید به آنها شهرت داشت، قیام کرد و [[نبرد کربلا]] شکل گرفت.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> پس از قتلعام حسین و خانوادهاش در ۶۸۰ میلادی، جنبشهای شیعی در مخالفت حکومت اموی شکل گرفت و شیعیان موفق شدند مدتی را تحت رهبری [[مختار ثقفی]] در کوفه، حکومت کنند. از سوی دیگر [[زبیریان]] در مکه نیز ادعای حکومت کردند و جنگهای داخلی اسلامی شکل گرفت. در نهایت این امویان بودند که توانستند مجدد قدرت را به دست بگیرند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۱۷–۱۸}}</ref> | ||
کمی بعد، با بالاگرفتن جنگهای داخلی میان امویان و مخالفانشان، ضعف در حکومت اموی شکل گرفت و گروه دیگری که خود را به [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، عموی پیامبر اسلام منسوب میکردند، توانستند جبهه نبردی علیه امویان شکل بدهند و موفق بشوند تا سلسله اموی را سرنگون کرده و خود زمام قدرت را به دست بگیرند. این جابجایی قدرت در سال ۷۵۰ شکل گرفت. [[بنیعباس]] توانستند با شعارهای مذهبی چون حمایت از خاندان محمد، طرفداران بسیاری را از میان مخالفان بنیامیه از جمله شیعیان جلب کنند. عباسیان برخلاف امویان که شام را مرکز خلافت خود میدانستند، بغداد را مرکز خلافت قرار دادند. با سقوط امویان، همچنان نزاع مسلمانان بر سر قدرت ادامه داشت.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۱۹–۲۵}}</ref> با این وجود، خلفای اموی و عباسی همیشه از جانب شیعیان و امامان آنها به غصب جایگاه خلافت متهم بودند و این گروه همیشه از آنها فاصله میگرفت.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> همین امر سبب شد تا خلفایی چون [[هارون الرشید|هارون الرشید عباسی]]، نسبت به رفتار علویان با دید منفی بنگرند و آنها را خطری علیه حاکمیت عباسی قلمداد کرده و بر آنان سخت بگیرند. با مرگ هارون الرشید، جنگهای داخلی بین عباسیان نیز بر سر قدرت شروع شد و [[امین]] و [[مأمون]] برای حاکمیت جنگیدند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۲۵–۲۶}}</ref> سرانجام بنیعباس در سال ۶۵۶ ه.ق/۱۲۵۸ م به دست [[مغولان]] ساقط شد.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۶۴}}</ref><ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> اما تا پایان سقوط مغولان در سال ۱۲۵۸ میلادی، همچنان در نواحیای از جهان اسلام، عباسیان بر سر کار بودند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۳۰}}</ref> | کمی بعد، با بالاگرفتن جنگهای داخلی میان امویان و مخالفانشان، ضعف در حکومت اموی شکل گرفت و گروه دیگری که خود را به [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، عموی پیامبر اسلام منسوب میکردند، توانستند جبهه نبردی علیه امویان شکل بدهند و موفق بشوند تا سلسله اموی را سرنگون کرده و خود زمام قدرت را به دست بگیرند. این جابجایی قدرت در سال ۷۵۰ شکل گرفت. [[بنیعباس]] توانستند با شعارهای مذهبی چون حمایت از خاندان محمد، طرفداران بسیاری را از میان مخالفان بنیامیه از جمله شیعیان جلب کنند. عباسیان برخلاف امویان که شام را مرکز خلافت خود میدانستند، بغداد را مرکز خلافت قرار دادند. با سقوط امویان، همچنان نزاع مسلمانان بر سر قدرت ادامه داشت.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۱۹–۲۵}}</ref> با این وجود، خلفای اموی و عباسی همیشه از جانب شیعیان و امامان آنها به غصب جایگاه خلافت متهم بودند و این گروه همیشه از آنها فاصله میگرفت.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> همین امر سبب شد تا خلفایی چون [[هارون الرشید|هارون الرشید عباسی]]، نسبت به رفتار علویان با دید منفی بنگرند و آنها را خطری علیه حاکمیت عباسی قلمداد کرده و بر آنان سخت بگیرند. با مرگ هارون الرشید، جنگهای داخلی بین عباسیان نیز بر سر قدرت شروع شد و [[امین]] و [[مأمون]] برای حاکمیت جنگیدند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۲۵–۲۶}}</ref> سرانجام بنیعباس در سال ۶۵۶ ه.ق/۱۲۵۸ م به دست [[مغولان]] ساقط شد.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۶۴}}</ref><ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref><ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اسلام}}</ref> اما تا پایان سقوط مغولان در سال ۱۲۵۸ میلادی، همچنان در نواحیای از جهان اسلام، عباسیان بر سر کار بودند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۳۰}}</ref> پس از انقراض عباسیان، حکومتهای اسلامی به صورت پراکنده و کوچک در جهان اسلام برقرار بود.<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اسلام}}</ref> | ||
[[اسماعیلیه|شیعیان اسماعیلیه]] که در منطقهای از مصر حاکم شدند، توانستند خلافت فاطمیان را در برابر عباسیان تأسیس کنند. در این حکومت دینی، امام رسالتی جهانی داشت و موظف بود تا اتحاد اسلامی را شکل بدهد و بنابراین مبارزه در برابر دیگر قدرتها در این مذهب، یک تکلیف دینی بود.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> [[فاطمیان]] در دوره حکومتشان توانستند [[قاهره]] را جایگزین بغداد به عنوان مهمترین مرکز فرهنگی و سیاسی جهان اسلام نمایند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۴۹}}</ref> در مقابل شیعیان [[امامیه]] به جهت آنکه نظام مشروع را در قالب امامان دوازدهگانه میدیدند؛ اقدامی برای تأسیس حکومت مستقل نداشتند. با این وجود برخی از عالمان امامیه همکاریهایی را با حکومتهای دینی داشتند.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> [[صلاحالدین ایوبی]] در مصر توانست به سال ۱۱۷۱ میلادی حکومت فاطمیان را از میان بردارد و با فتح مجدد فلسطین و سوریه، سلسله [[ایوبیان]] را به روی کار آورد.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۵۷}}</ref> با افول قدرت عباسیان، قدرتهای ناحیهای و منطقهای ظهور کردند. [[آل بویه]] توانستند بغداد را فتح کنند اولین حکومت خودمختار اسلامی را پس از عباسیان تأسیس کنند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۳۲}}</ref> [[سلجوقیان]] نیز به عنوان حکومتی سنی در مقابل آل بویه قرار داشتند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۵۵}}</ref> با زوال حکومت فاطمیان در مصر، مغرب اسلامی و نواحی شمالی آفریقا تحت حکومت دو سلسله [[المرابطون]] و [[الموحدون]] قرار گرفت.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۴۹}}</ref> در اوایل قرن یازدهم میلادی نیز ترکها توانستند چند دولت مستقل در نواحی خراسان و افغانستان با نام غزنویان را تشکیل بدهند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۵۲}}</ref> در همین دورانها بود که چنگیزخان مغول به امید فتح جهان، در سال ۱۲۱۹ میلادی به مرزهای اسلام رسید. سلجوقیان از مغولان شکست خوردند. با فتح نواحی اسلام توسط حکومت مغول، این اولین بار بود که منطقهای وسیع از جهان اسلام به دست حکومتی غیر مسلمان میافتاد.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۵۹–۶۰}}</ref> | [[اسماعیلیه|شیعیان اسماعیلیه]] که در منطقهای از مصر حاکم شدند، توانستند خلافت فاطمیان را در برابر عباسیان تأسیس کنند. در این حکومت دینی، امام رسالتی جهانی داشت و موظف بود تا اتحاد اسلامی را شکل بدهد و بنابراین مبارزه در برابر دیگر قدرتها در این مذهب، یک تکلیف دینی بود.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> [[فاطمیان]] در دوره حکومتشان توانستند [[قاهره]] را جایگزین بغداد به عنوان مهمترین مرکز فرهنگی و سیاسی جهان اسلام نمایند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۴۹}}</ref> در مقابل شیعیان [[امامیه]] به جهت آنکه نظام مشروع را در قالب امامان دوازدهگانه میدیدند؛ اقدامی برای تأسیس حکومت مستقل نداشتند. با این وجود برخی از عالمان امامیه همکاریهایی را با حکومتهای دینی داشتند.<ref>{{پک|حسینیآهق|ورعی|۱۳۸۳|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=حکومت در اسلام}}</ref> [[صلاحالدین ایوبی]] در مصر توانست به سال ۱۱۷۱ میلادی حکومت فاطمیان را از میان بردارد و با فتح مجدد فلسطین و سوریه، سلسله [[ایوبیان]] را به روی کار آورد.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۵۷}}</ref> با افول قدرت عباسیان، قدرتهای ناحیهای و منطقهای ظهور کردند. [[آل بویه]] توانستند بغداد را فتح کنند اولین حکومت خودمختار اسلامی را پس از عباسیان تأسیس کنند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۳۲}}</ref> [[سلجوقیان]] نیز به عنوان حکومتی سنی در مقابل آل بویه قرار داشتند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۵۵}}</ref> با زوال حکومت فاطمیان در مصر، مغرب اسلامی و نواحی شمالی آفریقا تحت حکومت دو سلسله [[المرابطون]] و [[الموحدون]] قرار گرفت.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۴۹}}</ref> در اوایل قرن یازدهم میلادی نیز ترکها توانستند چند دولت مستقل در نواحی خراسان و افغانستان با نام غزنویان را تشکیل بدهند.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۵۲}}</ref> در همین دورانها بود که چنگیزخان مغول به امید فتح جهان، در سال ۱۲۱۹ میلادی به مرزهای اسلام رسید. سلجوقیان از مغولان شکست خوردند. با فتح نواحی اسلام توسط حکومت مغول، این اولین بار بود که منطقهای وسیع از جهان اسلام به دست حکومتی غیر مسلمان میافتاد.<ref dir=ltr>{{پک|Esposito|۱۹۹۹|زبان=en|ک=The Oxford History of Islam|ص=۵۹–۶۰}}</ref> | ||
خط ۳۱۶: | خط ۳۱۴: | ||
==== تصرف شام، مصر و مناطق اروپایی ==== | ==== تصرف شام، مصر و مناطق اروپایی ==== | ||
آغاز ورود اسلام به شام مربوط به زمان حیات محمد بود که گروهی از شامیان به اسلام گرویدند. فتح شام برای اعراب مسلمان، به جهت قرابت مذهبی و زبانی و نژادی کار آسانی بود و با مقبولیت عمومی همراه شد. به فرمان ابوبکر لشکرهایی از مسلمانان پس یا در حین فتح ایران به سمت شام در حرکت شدند و نخستین درگیریها در [[غزه (شهر)|غزه]] رخ داد. دیری نپایید که رومیان حاکم بر منطقه شام، از شهرهای مختلف میگریختند و شهرها و آبادیها به تصرف مسلمانان درمیآمد. در نهایت رومیان به [[دمشق]] گریختند و در آنجا به محاصره مسلمانان درآمدند. در همین بین بود که خلیفه درگذشت و [[عمر بن خطاب|عمر]] به خلافت رسید. در نهایت در سال ۱۴ ه.ق دمشق نیز با صلح و جنگ فتح شد. در سال ۱۵ ه.ق در [[نبرد یرموک]]، رومیان بهطور کامل شکست خوردند و سرزمین شام به دست مسلمانان افتاد. با فرار رومیان به [[قسطنطنیه]]، مسلمانان به سمت [[بیتالمقدس|قدس]] در حرکت شدند و در سال ۱۶ تا ۱۸ موفق به فتح آن با صلح شدند. پس از این فتح بود که مسلمانان به سمت شرق به پیشروی ادامه دادند و [[مصر]] را نیز فتح کردند.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام در مصر و شام}}</ref> پس فتح مصر، نظر فاتحان به سمت غرب معطوف شد و با پیشروی نیروهای تازه مسلمان، [[طرابلس]] نیز فتح شد. خلیفه با هجوم به [[افریقیه]] موافقت نکرد. با به خلافت رسیدن [[عثمان بن عفان|عثمان]]، خلیفه دستور فتح افریقیه را نیز صادر کرد. با وقوع جنگهای داخلی در عصر عثمان و علی بن ابیطالب، فتحها کمرنگتر شدند و فتح افریقیه تا زمان خلافت [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] به تعویق افتاد. حکومت اموری موفق شد تا افریقیه را فتح کند و نظر فاتحان را به سمت [[اندلس]] جلب کرد.<ref>{{پک|رحیملو|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام در شمال آفریقا، اندلس، سیسیل و کرت}}</ref> مسلمانان توانستند در بین سالهای ۹۱ تا ۹۵ ه.ق [[شبهجزیره ایبریا|شبه جزیره ایبری]] که شامل [[پرتغال]] و [[اسپانیا]] بود را فتح کردند. پس از آن سلسلههای متعددی از مسلمانان از جمله امویان، [[خلافت موحدون|موحدان]]، [[مرابطون|مرابطان]] و [[ملوک الطوایف]] بر این مناطق حکمرانی کردند. بعدها با تلاش مسیحیان کاستیل و آراگون و در طی سدههای دوم تا نهم ه.ق این مناطق از سیطره مسلمانان خارج شد.<ref>{{پک|خراسانی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا}}</ref> با فتح اندلس، در سال ۱۰۰ ه.ق مقدمات هجوم به جنوب [[فرانسه]] (سرزمین فرنگ) فراهم شد. دیری نپایید که تا اواخر ۱۱۴ ه.ق نیمی از مناطق جنوبی فرانسه به دست مسلمانان فتح شد. با شکست مسلمانان در جنگی که در شعبان ۱۱۴ ه.ق رخ داد، پیشروی مسلمانان در مناطق فرنگ به پایان رسید. به عقیده بسیاری از تاریخپژوهان غربی، شکست مسلمانان در این نبرد موجب رهایی اروپا و مسیحیت از سلطهٔ اسلام و عرب شد. به مرور بسیاری از این مناطق با اختلافات داخلی مسلمانان از دست آنان خارج شد.<ref>{{پک|رحیملو|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام در شمال آفریقا، اندلس، سیسیل و کرت}}</ref> جزیره [[سیسیل]] نیز از مناطق تحت حکمرانی مسلمانان بود که در سال ۴۸۹ ه.ق از سیطره آنان خارج شد.<ref>{{پک|خراسانی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا}}</ref> | آغاز ورود اسلام به شام مربوط به زمان حیات محمد بود که گروهی از شامیان به اسلام گرویدند. فتح شام برای اعراب مسلمان، به جهت قرابت مذهبی و زبانی و نژادی کار آسانی بود و با مقبولیت عمومی همراه شد. به فرمان ابوبکر لشکرهایی از مسلمانان پس یا در حین فتح ایران به سمت شام در حرکت شدند و نخستین درگیریها در [[غزه (شهر)|غزه]] رخ داد. دیری نپایید که رومیان حاکم بر منطقه شام، از شهرهای مختلف میگریختند و شهرها و آبادیها به تصرف مسلمانان درمیآمد. در نهایت رومیان به [[دمشق]] گریختند و در آنجا به محاصره مسلمانان درآمدند. در همین بین بود که خلیفه درگذشت و [[عمر بن خطاب|عمر]] به خلافت رسید. در نهایت در سال ۱۴ ه.ق دمشق نیز با صلح و جنگ فتح شد. در سال ۱۵ ه.ق در [[نبرد یرموک]]، رومیان بهطور کامل شکست خوردند و سرزمین شام به دست مسلمانان افتاد. با فرار رومیان به [[قسطنطنیه]]، مسلمانان به سمت [[بیتالمقدس|قدس]] در حرکت شدند و در سال ۱۶ تا ۱۸ موفق به فتح آن با صلح شدند. پس از این فتح بود که مسلمانان به سمت شرق به پیشروی ادامه دادند و [[مصر]] را نیز فتح کردند.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام در مصر و شام}}</ref> پس فتح مصر، نظر فاتحان به سمت غرب معطوف شد و با پیشروی نیروهای تازه مسلمان، [[طرابلس]] نیز فتح شد. خلیفه با هجوم به [[افریقیه]] موافقت نکرد. با به خلافت رسیدن [[عثمان بن عفان|عثمان]]، خلیفه دستور فتح افریقیه را نیز صادر کرد. با وقوع جنگهای داخلی در عصر عثمان و علی بن ابیطالب، فتحها کمرنگتر شدند و فتح افریقیه تا زمان خلافت [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] به تعویق افتاد. حکومت اموری موفق شد تا افریقیه را فتح کند و نظر فاتحان را به سمت [[اندلس]] جلب کرد.<ref>{{پک|رحیملو|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام در شمال آفریقا، اندلس، سیسیل و کرت}}</ref> مسلمانان توانستند در بین سالهای ۹۱ تا ۹۵ ه.ق [[شبهجزیره ایبریا|شبه جزیره ایبری]] که شامل [[پرتغال]] و [[اسپانیا]] بود را فتح کردند. پس از آن سلسلههای متعددی از مسلمانان از جمله امویان، [[خلافت موحدون|موحدان]]، [[مرابطون|مرابطان]] و [[ملوک الطوایف]] بر این مناطق حکمرانی کردند. بعدها با تلاش مسیحیان کاستیل و آراگون و در طی سدههای دوم تا نهم ه.ق این مناطق از سیطره مسلمانان خارج شد.<ref>{{پک|خراسانی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا}}</ref> با فتح اندلس، در سال ۱۰۰ ه.ق مقدمات هجوم به جنوب [[فرانسه]] (سرزمین فرنگ) فراهم شد. دیری نپایید که تا اواخر ۱۱۴ ه.ق نیمی از مناطق جنوبی فرانسه به دست مسلمانان فتح شد. با شکست مسلمانان در جنگی که در شعبان ۱۱۴ ه.ق رخ داد، پیشروی مسلمانان در مناطق فرنگ به پایان رسید. به عقیده بسیاری از تاریخپژوهان غربی، شکست مسلمانان در این نبرد موجب رهایی اروپا و مسیحیت از سلطهٔ اسلام و عرب شد. به مرور بسیاری از این مناطق با اختلافات داخلی مسلمانان از دست آنان خارج شد.<ref>{{پک|رحیملو|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام در شمال آفریقا، اندلس، سیسیل و کرت}}</ref> جزیره [[سیسیل]] نیز از مناطق تحت حکمرانی مسلمانان بود که در سال ۴۸۹ ه.ق از سیطره آنان خارج شد.<ref>{{پک|خراسانی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا}}</ref> به طور کلی، اسلام در قاره هند، سرزمین چین، آفریقای مرکزی و سرزمین مغرب در حال توسعه و گسترش بود تا آنکه در سال ۷۳۲ ه.ق، مسلمانان توسط شارل مارتل تحت فشار قرار گرفتند و از توسعه و گسترش آنان جلوگیری شد.<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اسلام}}</ref> | ||
=== جهان اسلام === | === جهان اسلام === | ||
خط ۴۵۳: | خط ۴۵۱: | ||
'''منابع دانشنامهای فارسی''' | '''منابع دانشنامهای فارسی''' | ||
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=آذرنوش|نام=آذرتاش|پیوند نویسنده=آذرتاش آذرنوش|ویراستار=|مقاله=تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان|دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|سال=۱۳۸۸|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://www.cgie.org.ir/fa/article/237217}} | * {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=آذرنوش|نام=آذرتاش|پیوند نویسنده=آذرتاش آذرنوش|ویراستار=|مقاله=تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان|دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|سال=۱۳۸۸|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://www.cgie.org.ir/fa/article/237217}} | ||
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=اختری|نام=عباسعلی|پیوند نویسنده=|ویراستار=|مقاله=اسلام|دانشنامه=[[دایرهالمعارف جامع اسلامی]]|عنوان جلد=دایرهالمعارف جامع اسلامی|سال=۱۳۹۰|ناشر=آرایه|مکان=تهران}} | |||
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=بستان|نام=حسن|مقاله=حقوق زنان|دانشنامه=[[دانشنامه جهان اسلام]]|عنوان جلد=دانشنامه جهان اسلام|سال=۱۳۸۳|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://ar.lib.eshia.ir/23019/1/6353/زنان}} | * {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=بستان|نام=حسن|مقاله=حقوق زنان|دانشنامه=[[دانشنامه جهان اسلام]]|عنوان جلد=دانشنامه جهان اسلام|سال=۱۳۸۳|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://ar.lib.eshia.ir/23019/1/6353/زنان}} | ||
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=بهرامیان|نام=علی|ویراستار=|مقاله=اسلام|دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|سال=۱۳۸۸|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://www.cgie.org.ir/fa/article/237217}} | * {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=بهرامیان|نام=علی|ویراستار=|مقاله=اسلام|دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|سال=۱۳۸۸|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://www.cgie.org.ir/fa/article/237217}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۱۶
اسلام، دینی آفرینشگرا، یکتاپرستانه و ابراهیمی است که توسط محمد، پیامبر مسلمانان در عربستان قرن ششم میلادی، تأسیس شد. به پیروان اسلام «مسلمان» گفته میشود که از نظر جمعیتی با ۱٫۹۱ میلیارد نفر، پس از جمعیت مسیحیان در جایگاه دوم جهان جای دارد. برخی بر اساس روند رو به رشد مسلمانان، تخمین زدهاند که در سالهای آتی، بیشترین جمعیت پیروان را در میان ادیان جهان خواهد داشت.
مسلمانان بر این باورند که خدا (با نام الله)، قرآن را به محمد، از طریق فرشتهای به نام جبرئیل داده است. مهمترین آموزههای اسلام، توحید، معاد، نبوت است که به اصول دین مشهور شدهاند. به باور مسلمانان، اسلام کاملترین دین جهان و خدا بر همهٔ پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است. مسلمانان محمد را اعادهکننده ایمان توحیدی خالص ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران میدانند و معتقدند که اسلام کاملترین و آخرین آیین الهی است. اسلام اعمال مختلف را در قالب پنج دستور مستحب، مباح، حرام، واجب و مکروه برای پیروانش وضع کرده است و مهمترین اعمالی که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است، روزه، نماز، حج و زکات است. مسلمانان با ادای شهادتین، اسلام را میپذیرند و ملزم به رعایت قواعد آن هستند.
اسلام دین قانون و عمل است، نه ریاضت و رهبانیت. مسلمانان میتوانند مستقیماً با خدا راز و نیاز کنند و لزوماً نیازی به واسطه فیض نیست. برای مسلمانان، مساجد یکی از مکان تجمع مذهبی است. اسلام، پس از ظهور به سرعت دینی فراگیر شد و مردم را با دعوت و جزیه به مسلمان شدن تشویق کرد. طبق کتاب قرآن، اجباری در داخلشدن و ورود به دین اسلام نیست، اما محدودیتهای دینی برای اقلیتهای دینی در جوامع اسلامی وجود دارد.
گستره جغرافیایی اسلام از صحرای بزرگ آفریقا تا جنوب شرق آسیا است، همچنین جوامع اقلیتهای مسلمان نیز در سرتاسر جهان پراکنده هستند. در جهان غرب و کشورهای جهان اول، اسلام کماکان درحال افزایش است. اسلام دومین یا سومین دین پرجمعیت در اروپا و قاره آمریکا میباشد.
اسلام |
---|
زمینه تاریخی
بعد از فتح شاهنشاهی هخامنشی توسط اسکندر مقدونی، زبان و فرهنگ یونانی در منطقه رواج پیدا کرد، هرچند زبانهای خاورمیانه و مراکز سنتی دینی جایگاهشان را از دست ندادند. روم در مدیترانه شرقی میراثدار یونانیان شد و از زبان یونانی را به عنوان زبان اداری شرق امپراتوری حفظ کرد. در این دوره در خاورمیانه غربی مثل اورشلیم و پالمیرا، فرهنگهای ترکیبی به وجود آمد اما ارتباط با سنتهای دینی پیشین از بین نرفت. مسیحیت در این شرایط به وجود آمد؛ هرچند این دین بر محوریت یک یهودی آرامیزبان به نام عیسی شکل گرفت اما پولس بر آن تأثیر بیشتری گذاشت. تا قرن چهارم میلادی دولت روم یک کلیسای رسمی مسیحیِ یونانیمآب ایجاد کرد و تلاش آنها برای تحمیل این مسیحیت بر مسیحیان غیر یونانی زبان خاورمیانه، باعث مقاومت از جانب آنها شد؛ این مقاومت بیشتر از نظر دینی و به خصوص دربارهٔ ماهیت شخص عیسی بود. اسقفهای سوری و مصری[یادداشت ۱] بر الوهیت عیسی تأکید داشتند اما افرادی مثل تئودور موپسوئستی و نستوریوس معتقد بودند او جنبههای الهی و انسانی داشته است. سرانجام اینان نتوانستند به توافق برسند و سه کلیسای سریانی، قبطی و مشرق شکل گرفتند؛ کلیسای مشرق — که برخلاف آن دو کلیسا، پیرو نستوریوس بود — نه در روم که شاهنشاهی ساسانی واقع شده بود و شاهان ایران بنا به دلایل سیاسی از ایشان طرفداری میکردند. اکثر پیروان کلیسای مشرق در بینالنهرین ساکن بودند.[۱]
اعراب شمالی به مرور پیرو مسیحیتِ کلیساهای خاورمیانه شدند؛ در شام غسانیان کلیسای سریانی و در بینالنهرین لخمیان کلیسای مشرق را انتخاب کردند.[یادداشت ۲] کلیسای مشرق تقریباً در هر نقطهای که قدرت پادشاهان ایران میرسید، سکونتگاههای مسیحی ایجاد و کیش خود را تبلیغ میکرد؛ جمله در بحرین، عمان و یمن. یمن در واقع مهمترین مرکز مسیحیت شبهجزیره عرب در قرون ۵ و ۶ میلادی بود اما به کلیساهای قبطی و سریانی نزدیکی بیشتری داشت. برخی از ساکنان عربستان نیز دین سنتی خود را حفظ کرده بودند. به علاوه، قبایل یهودی مثل بنیقریظه نیز در آن منطقه زندگی میکردند. در یمن دینی یکتاپرستانه با محوریت خدایی به نام «رحمانان» وجود داشت. «مشرکان» و بتپرستانی که قرآن از آنها سخن گفته، احتمالاً پیرو ادیان گوناگونی بودهاند. قرآن تعدادی از این خدایان را نام برده: لات، عزی، منات، ود، سواع، یغوث و غیره؛ هبل مهمترین خدای قریش بود. کعبه از جمله مراکز پرستش این خدایان بود. بسیاری از خدایان عرب (و دیگر خدایان سامی) با اجرام آسمانی مرتبط بودند.[۲]
پیش از اسلام نیز گرایشهای مخالفت با بتپرستی و نمایش خدا در شمال غرب شبهجزیره عرب وجود داشت که البته بیشتر در قالب عدمنمایش خدا به صورت انسانی نمود پیدا میکرد و به عنوان مثال در برخی موارد قطعه سنگهایی را نماینده خدای مدنظر خود میدانستند. بهطور کلی مخالفت با بتپرستی و نمایش خدا پدیده رایجی در جهان باستان بوده است. گروهی در فنیقیه به سمت خدایی نامرئی که روی یک صندلی نشسته بود عبادت میکردند. حج نیز در عربستان پیش از اسلام وجود داشت و اغلب در ماه ذیالحجه از مکانهای مقدس که یکی از مهمترین آنها کعبه بود، بازدید میکردند. در واقع پیش از اسلام در شبهجزیره عرب «کعبههای» زیادی که به کعبه مشهور واقع در مکه شباهت داشتند، وجود داشت.[۳] این زیارتگاهها عموماً برای رقابت با کعبه در مکه تأسیس شده بودند. با این وجود مهمترین آنها را که مرکزیت داشت، در مکه گزارش کردهاند.[۴] طواف مکانهای مقدس و قبور اجداد نیز از دیگر از سنتهای اعراب بود. طواف، گاه به نشانه کنار گذاشتن گناه، برهنه انجام میشد تا اینکه آن را در سال نهم هجرت ممنوع کردند. اعراب علاوه بر کعبهها، معابد دیگری هم داشتند و قربانیکردن حیوانات از رسوم این معابد بود. علاوه بر یهودیان و تا حد کمتری مسیحیان و یکی از ادیان عربستان جنوبی، نشانههای دیگری هم از توحید در خاورمیانه باستان، به خصوص پالمیرا، یافت شده است. در سنت اسلامی نیز به گروهی یکتاپرست به نام «حنفا» (مفرد: حنیف) اشاره شده است. بهطور دقیق مشخص نیست اینان که بودند اما در سریانی به مشرکان، «حنپا» گفته میشد، هر چند قرآن با لحن مثبتی از آنها یاد کرده است. مسلمانان اعتقاد دارند محمد قبل از اسلام، «حنیف» بوده است.[۵]
بر اساس گزارشهای تاریخی، در عربستان پیش از اسلام، هرج و مرج و جنگهای طولانی، باعث نا امنی شهرها و بادیه نشینی اکثریت اهالی عرب منطقه شده بود. جنگ قدرت بین بیزانس، ساسانی و حبشیان، سبب نا آرامی در منطقه بود. در این میان، ابرهه پادشاه یمن نیز قصد حمله به مکه را داشت. هدف از این حمله، جاهطلبی وی و مبارزه با شرک در عربستان در مقابل مسیحیت در صنعا گزارش شده است. این واقعه، مهمترین واقعه پیش از ظهور اسلام گزارش شده است. در همین دوران، کشورهای متمدن جنوب عربستان نیز به خاطر جنگهای متعدد، رو به افول بودند. با همه این اوصاف، مکه توانسته بود تا راههای تجاری بینالمللی خود را حفظ کند.[۶]
اصطلاحشناسی
در لغت
اسلام در لغت به معنای «انقیاد» و «گردننهادن» به حکم است. کاربرد دینی این لغت، تسلیم در برابر فرمان خداست. در آیههایی از قرآن همچون آیات ۲، ۱۱۲ و ۱۲۸ بقره، اسلام به معنای همین معنا به کار رفته است.[۷][۸] این واژه از ماده «سلم» است که خود به معنای «تسلیم کامل»[۹] «سالم شدن» و «رهایی یافتن از آفات» است. در معجم الوسیط آمده است که «إسلام» در لغت به معنای اظهار خشوع و پذیرش دین محمد است. در این خصوص به کسی که دین اسلام را پذیرفته است، «مُسلِم» (در فارسی: مسلمان) گفته میشود و «أسلم» به معنای کسی است که در دین خود خالص باشد.[۱۰] این واژه هشت مرتبه در قرآن و در سورههای آل عمران، مائده، انعام، زمر، صف، حجرات و توبه به کار رفته است.[۱۱]
در اصطلاح
اسلام یکی از ادیان توحیدی[۱۲][۱۳] و همچون مسیحیت و یهود، دینی نبوی است.[۱۴] بنابر تعریف قرآن از اسلام، اسلام تعلیم مشترک تمام پیامبران بوده است و هر پیامبر دین جدایی را تبلیغ نمیکند؛ بلکه همگی یک دین مشترک به نام اسلام را تبلیغ میکردند. بنابر این تعریف، اسلام دین مشترک توحیدی است که با عبارت «دین الله» مورد اراده خدا قرار گرفته است که والاترین نمونه از این، دینی است که محمد به تبلیغ آن مبعوث شده است.[۱۵] با وجود آنکه محمد در اسلام به عنوان خاتم پیامبران شناخته میشود، اسلام نیز «خاتم ادیان» خواهد بود این شریعت هرگز نسخ نخواهد شد.[۱۶]
منابع اسلامی
قرآن
قرآن، معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان و به مانند کتاب مقدس در نزد مسیحیان است.[۱۷] این کتاب به عنوان یکی از مهمترین معجزات محمد قلمداد میشود که به دو صورت دفعی و تدریجی نازل شده است. در این کتاب هرگاه از عبارت «انزال» استفاده شده است، منظور نزول دفعی و هرگاه از عبارت «تنزیل» استفاده شده است منظور نزول تدریجی است. نزول دفعی به این معناست که قرآن از یک حقیقت غیبی برخوردار است و به یکباره بر محمد نازل شده است. قرآن در نزول تدریجی، در مدت زمان ۲۳ سال نبوت محمد، بر او نازل شده است. قرآن دارای ظاهر و باطن توصیف شده است به طوری که ظاهر آن به صورتی روان و ساده به بیان مطالب پرداخته تا برای همگان قابل فهم و درک باشد اما معانی عمیق آن در لایههای دیگری برای مخاطبانی دیگر قرار گرفته است. قرآن را آیات محکم و متشابه شکل دادهاند. متشابه به آیاتی گفته میشود که در افاده مدلول خود به آیات محکم احتیاج دارند. برخی چون محمدحسین طباطبایی، مفسر شیعی، آیات محکم و متشابه را نسبی میدانند که نسبت به برخی محکم و نسبت به برخی متشابه هستند. همچنین تأویل یا تنزیل بودن قرآن در معنای آن مؤثر است. به این بیان که تنزیل به معنای مفهوم ظاهری و لغوی آیه است و تاویل امری است که قران به سوی آن برمیگردد.[۱۸]
از مباحث مطرح شده در موضوع قرآن، عدم تحریف شدن آن در گذر زمان است. بنابر عقیده مسلمانان، در هیچجای قرآن تحریف صورت نگرفته است و قرآنی که اکنون وجود دارد، همان قرآن شنیده شده از زبان محمد است. بر این مطلب آیاتی گواهی دادهاند. از جمله آیه نهم از سوره حجرات و آیه ۴۲ از سوره فصلت.[۱۹]
حدیث
حدیث یا روایت، از منابع اسلامی است که ناظر بر قول یا سلوک پیامبر اسلام یا امامان فرقههای اسلامی است و در کنار قرآن، نقشی محوری در استنباط شریعت توسط فقیهان مسلمان داشته است. احادیث اسلامی، سالیان سال موضوع کتابهای بسیاری بوده است و ارزش این آثار به جهت فهم تاریخ و شکلگیری طیفی از علوم دینی (علوم حدیث)، بالا میباشد. بنابر روایات اسلامی، پیامبر اسلام به نقل احادیث و گفتههایش ترغیب و از دروغ بستن به خود، نهی میکرد. «خاتم پیامبران بودن محمد» در نزد مسلمانان و وجود آموزههایی که «حرام محمد» را تا روز قیامت حرام میدانست، بر اهمیت ثبت و ضبط سخنان و سلوک محمد میافزود. از اولین کاربردهای حدیث بعد از درگذشت محمد، استناد مهاجرین به روایتی از محمد برای اثبات حقانیت خود بر خلافت پس از محمد بود. در عصر خلفاء راشدین، نقل حدیث از محمد، رویهای افراطی یافت تا جایی که خلفایی چون عمر و علی، بر رواج احادیث بدعتآمیز اعتراضهایی داشتند.[۲۰]
حدیث در دورانهای مختلف، فراز نشیبهای بسیاری را طی نمود؛ در سدهٔ نخست هجری، نوعی بومگرایی در مراکز فرهنگی جهان اسلام در جریان بود و عالمان هر بوم، سنتهای نبوی را در بوم خود میجوییدند و همین امور سبب شد تا کمی بعد، اجماع اهل مدینه برای اهالی مدینه، به عنوان یک سند شرعی قلمداد شود. کمی بعد بومهای مکه و کوفه نیز شکل گرفت اما این رویه با انتقادهایی در بصره و خراسان همراه بود. این انتقادها سبب شد تا طریقه نقل یک حدیث، برای آنکه شخص با آگاهی کامل از اینکه خبر مدنظرش را از چه کسانی گرفته است، مرسوم شود. این رسم، دو پرسش را مطرح میکرد که این سخن از کدام سنت یا سخن پیامبر ریشه گرفته است و این آموزه از چه طریقی و با چه سندی دریافت شده است. از این رو به مرور سنت نقل احادیث بدون واسطه رو به کاستی گذاشت. یکی از اختلافهای صورت گرفته در موضوع حدیث، نگارش احادیث و جمعآوری برای کتابت آنها بود. در میان صحابه محمد در این خصوص، اختلاف وجود داشت و به طبع، احادیث متناقضی در این باره از محمد گزارش شده است. در پارهای از احادیث، محمد از نوشتن گفتارش نهی میکرد و در پارهای دیگر به کتابت علوم، دستور میداد. این اختلاف تا سال ۱۰۰ ه.ق ادامه داشت تا آنکه عمر بن عبدالعزیز به عالمان مدینه دستور کتابت احادیث را داد. این تفکر در دیدگاه شیعیان نخستین متفاوت بود و اولین کتابهای حدیثی به علی بن ابیطالب منتسب است.[۲۱]
عقل
عقل نیز یکی از منابع در شریعت اسلام به حساب میآید که به نوعی زمینهساز شکل گرفتن علم فقه شده است. فقیهان دربرداشت احکام شرعی، از فهم و دانش بشری بهره میبرند. منکرانی که عقل را از منابع اسلامی حذف میکنند، آثار فقهی و ادبیات اسلامی شامل بخشهای تاریخی قرآن را از میان منابع اسلامی خارج کردهاند.[۲۲] اجماع به معنای عدم مخالفت فقیهان در طول عصرهای مختلف بر یک موضوع نیز از جمله دلایل مورد استفاده فقیهان است که ریشهای عقلی دارد. احکام استنباط شده از اجماع لزوماً شریعت نیستند ولی الزام آورند.[۲۳]
باورها
معارف اسلامی به سه بخش کلی اصول عقاید، احکام عملی و اخلاق اسلامی تقسیم شده است.
اصول دین (اصول عقاید)
از اشارات قرآنی چنین برمیآید که اولین مرحله از مسلمان شدن، پذیرش اسلام به عنوان دین الهی است؛ هرچند که لزوماً با ایمان راسخ همراه نیست. همین تفاوت سبب شده است تا بین ایمان و اسلام تفاوتی در علم کلام شکل بگیرد و ایمان مرتبه بالاتری از اسلام توصیف شود.[۲۴] اصول عقاید اسلام یعنی ایمان و اعتقاد به سه اصل توحید، نبوت و معاد که شالوده دین اسلام را شکل داده است. همه افرادی که به اسلام گرویدهاند، با وجود اختلافها در تفسیر برخی مفاهیم، در این سه اصل با هم مشترک هستند. باید دانست که اصطلاح اصول اعتقادی در قرآن به کار نرفته است و در فرهنگهای حدیثی چون صحیح بخاری و بحارالانوار نیز از این واژه استفاده نشده است؛ بنابراین این عبارت محصول دانش کلام و مربوط به سالها پس از درگذشت پیامبر اسلام دارد.[۲۵]
«یقین» که از آن با عبارت «علم الیقین» در قرآن یاد شده است، مشابه مفهوم «معرفت عقلی» مطرح شده از جانب ارسطو است و به دانشی اشاره دارد که توانایی استدلال منطقی و ارزیابی را به انسان میدهد تا بتواند با توجه به شواهد روشنی که قرآن آنها را «بینات» میخواند، وجود خدا را بپذیرد. این مفهوم همچنین با تعریف «عقل» از دیدگاه افلاطون سازگاری دارد و به هوش معنوی مرتبط است. در قرآن چنین آمده است که پیش از پذیرش اسلام از جانب یک انسان، باید قلب مؤمن به روی اسلام گشوده شود. از این رو به قرآن وصف «عین الیقین» به معنای چشمه و چشم یقین داده شده است؛ چرا که میتواند دریچههای ایمان را در قلب مؤمن بگشاید.[۲۶]
توحید
رده:خدا در اسلام |
خدا در اسلام |
---|
توحید به معنای پذیرش یگانگی خداوند به عنوان آفریننده جهان[۲۷] که در ذات، صفات و افعال یگانه است و هیچ همتایی ندارد،[۲۸] از اصول دین مسلمانان است.[۲۹][۳۰][۳۱] با وجود آنکه در قرآن، مکرر از خدا، صفات و افعالش یاد شده است اما هیچ استدلالی برای اثبات وجود خدا وجود ندارد. در قرآن وجود خدا بدون هیچ پردهای نمایان عنوان شده است[قرآن ۱] و نشانههای گواه بر وجود او، جهان را پر کرده است به طوری که با اندک تفکری انسان را به آفریننده آن سوق میدهد.[قرآن ۲] تعالیم قرآنی، شناخت خدا را از دورن انسانها ترسیم میکند و خدا برای هیچ موجودی ناشناخته نیست.[قرآن ۳][۳۲] توحید، اصل اساسی اسلام و اولین باور یک مسلمان است که با عبارت «لا اله الا الله» به آن گواهی داده میشود.[۳۳]
خدا در قرآن با نام «الله» شناخته میشود و پیش از اسلام نیز اعراب، قسمهای خود را به نام «الله» میخوردند. آنها به اینکه برای جهان یک مبدأ و سرآغاز وجود دارد (توحید ذاتی) باور داشتند اما به توحید افعالی و صفاتی باورمند نبودند و از همین رو به آنها مشرک (شریک گیرنده) گفته میشود. این گروه در کنار خدا به موجودات انتزاعی و بعضاً بتها به عنوان خدایان معتقد بودند. نوع دیگری از مشرکان، کسانی بودند که برای «الله» فرزندانی را در نظر میگرفتند و به خدا بودن مسیح و افراد دیگر باور داشتند. قرآن بهطور کلی با هرگونه شرک مخالفت کرد و آن را معارض با توحید دانست. اسلام برای مبارزه با چندگانهگرایی، با استدلالهای مختلفی در قرآن به بطلان این دیدگاهها پرداخته است؛ از جمله اینکه اگر خدایان متباین از یکدیگر وجود داشتند، با وجود تدابیر جداگانه آنان، باید شاهد برهم خوردن نظام گیتی باشیم که چون چنین نیست، وجود خدایان چندگانه نیز صحیح نمیباشد. اسلام بر مفهوم توکل تأکید دارد و بر همین اساس هرکس ذرهای استقلال و بینیازی از خدا را معتقد باشد، از مشرکان توصیف شده است. این توحید در صفات نیز مورد تأکید اسلام است و بر این اساس، صفاتی چون قدرت و حی که به خدا نسبت داده شده است؛ با استفاده این صفات برای انسان متمایز است. قدرت در موجودات به معنای توانایی بر انجام امور با استفاده از ابزار آن همچون عضلهها و… است اما در وجود خدا، این صفت به معنای توانایی قدرتبخشی به دیگر موجودات است. به این ترتیب، صفات خداوند قائم به ذات اوست و صفات ذاتی نام گرفتهاند. در کنار آن صفاتی قائم بر فعل خدا نیز وجود دارد که به صفات فعلی شناخته میشوند و اقتضای آنها، تحققشان از پیش است.[۳۴] یکی دیگر از مراحل توحید در اسلام، توحید در عبادت است به این معنا که پس از اعتراف قلبی و پذیرش اسلام، اجرای دستورات الهی به قصد تقرب به خدا صورت بگیرد.[۳۵]
نبوت
نبوت که از واژه «نبأ» به معنای خبر گرفته شده است، به فردی گفته میشود که از غیب خبر دارد و به عنوان پیامبر مبعوث شده است. پیامبران گیرندگان وحی هستند و به همین جهت «رسول» نیز عنوان گرفتهاند. بر اساس تعالیم اسلامی، پیامبران به جهت آنکه وحی را با شعور باطنی خویش آمیخته نکنند، معصوم هستند. یکی از ویژگیهای پیامبران که برای شناخت آنها از دیگران و راستی گفتههایشان وجود دارد، داشتن معجزه است. از میان پیامبران پیش از اسلام، چهار تن که پنجمین آنها محمد بود؛ به عنوان اولوالعزم یاد شده است که صاحب کتاب و شریعت بودهاند. بر اساس دیدگاه اسلامی، محمد از سایر پیامبران، برتری چشمگیری دارد. از ویژگیهای محمد که نسبت به سایر پیامبران او را ممتاز کرده است، «خاتمالانبیا» لقب گرفتن او توسط مسلمانان است. بر این اساس پس از محمد دیگر پیامبری مبعوث نخواهد شد. از معجزات محمد به عنوان پیامبر اسلام؛ قرآن مهمترین معجزه او قلمداد شده است.[۳۶]
در پس مسئله نبوت، امر رهبری و جانشینی محمد که به امامت نیز شهرت دارد، به عنوان یک امر اعتقادی-کلامی مورد توجه منابع اسلامی قرار گرفته است. این امر موجب اولین افتراقها در جهان اسلام شد و در پی آن دو فرقه اساسی شیعه و سنی شکل گرفتند. گروه اول بر این عقیده بودند که علی بن ابیطالب جانشین بر حق محمد است و گروه دوم در پی بیعت سقیفه با ابوبکر دیگر صحابه محمد بیعت کردند. علی خود با بیعتش با خلفای دیگر، سعی در حفظ یکپارچگی امت اسلامی داشت اما خلافت را حق خویش میدانست.[۳۷]
در تعالیم اسلام، نبوت پیامبران پیش از اسلام پذیرفته شده و عیسی، کلمه خدا و متولد شده از مادری باکره و معصوم ترسیم شده است. مسلمانان بر خلاف مسیحیت، به شدت الوهیت عیسی را رد میکنند و بر این باورند که عیسی از روی صلیب به آسمان عروج کرده است و کشته نشده است و در روز موعود، بازخواهد گشت. ابراهیم نیز به عنوان اولین مسلمان ترسیم شده و مورد ستایش مسلمانان است. در منابع اسلامی از داستانهای زندگانی موسی یاد شده است.[۳۸]
معاد
انکار معاد در اسلام، مستلزم انکار امر و نهی، وعده و وعید، نبوت و وحی است. بیش از یک چهارم از آیههای قرآن به مسئله معاد اشاره دارند و انکار معاد در قرآن به عنوان یکی از صفات کافران به کار رفته است. مرگ به عنوان اولین مرحله از مراحل معاد در نظر گرفته شده است. بر اساس آموزههای اسلام، مرگ به معنای معدوم شدن نیست و تنها انتقال انسان از جهان مادی به دیگر جهان ماورای آن است. مرگ در اسلام به معنای گرفتن روح انسان توسط فرشتگان از جسم آدمی است. پس مرگ زندگی انسان در عالم برزخ ادامه مییابد و انسان تا آغاز قیامت در عالم برزخ باقی خواهد ماند. بنابر تعالیم قرآنی، انسانها در برزخ نسبت به کردار خود در دنیا، از نعمات یا عذابهای اخروی برخوردار خواهند بود. پس از آن قیامت با نفخ صور آغاز میشود و با نفخ صور اولی، همگان خواهند مرد و با نفخ صور دومی، همگان زنده خواهند شد. تعابیر بسیاری برای چگونگی نابودی جهان و از بین رفتن آدمیان در قرآن به تصویر کشیده شده است که از آن میان به خاموش شدن خورشید، شکافته شدن کوهها، زلزلههای عظیم و نابودی ستارگان اشاره کرد. در میان منابع اسلامی، بین اینکه معاد به صورت جسمانی صورت خواهد پذیرفت یا تنها روحانی است اختلافهایی وجود دارد با این وجود در آیاتی چون آیه ۷ سوره حج و آیه ۴ سوره انفطار؛ معاد جسمانی خواهد بود. پس از محشور شدن همگان در قیامت، اعمال افراد در ترازوی عدل الهی وزن شده و نسبت به آن بهشت و جهنم تقسیم میشود. بر طبق آیات قرآن، اعمال انسانها در دنیا در دفتری ثبت میشود و در قیامت به آن رسیدگی خواهد شد. در قرآن از صراط به عنوان مرحلهای از قیامت یاد شده است که راهی است که از روی جهنم میگذرد و همه انسانها باید از آن عبور کنند. به عقیده اسلامی، کسانی که به جهنم محکوم خواهند شد، لزوماً به صورت ابدی در جهنم نخواهند ماند.[۳۹]
جهانشناسی
از دیدگاه اسلام، جهانشناسی به جهان محسوسات محدود و منحصر نیست و گسترده وسیعتری از جهان دیدنی را شامل میشود. قرآن جهان محسوس را «شهادت» مینامد و در برابر آن مفهوم «غیب» را بهکار بسته است.[قرآن ۴] ایمان به غیب در کنار مفاهیم چون نماز، ایمان به وحی و ایمان به آخرت آمده است که نشان از اهمیت آن دارد. بر اساس تعالیم اسلام، انکار غیب، مستلزم انکار دین و پذیرش الحاد است. غیب به معنای اموری است که با حس قابل درک نیست، همچون خدا و وحی. به گزارش قرآن، آگاهی از غیب تنها منحصر به خداست[قرآن ۵] و پیامبران نیز از آن اعلان بیاطلاعی کردهاند. در جهانشناسی اسلام، موجودات دیگری نیز در جهان با نام مَلَک یا فرشته وجود دارند که موجوداتی والا مقام توصیف شدهاند و نقش میانجی را میان خداوند و عالم مشهود ایفا میکنند. در کنار فرشتگان از موجودات دیگری به نام جن نیز یاد شده است که موجوداتی نادیدنی و با بنمایه آتش توصیف شدهاند. این موجودات همچون انسان از دو جنسیت نر و ماده شکل گرفتهاند و دارای مراتب ایمان، مرگ و حشر در قیامت هستند. شیطانها از جنیان عنوان شدهاند. ابلیس به عنوان اولین از شیاطین، به عنوان یکی از فرشتگان در قرآن ترسیم شده است که پس از خلق آدم و حوا، از دستور خدا مبنی بر سجده بر انسان تخطی کرد و به همین خاطر از بهشت رانده شد و رجیم لقب گرفت.[قرآن ۶] شیطان در قرآن به عنوان دشمن قسمخورده انسان یاد شده است[قرآن ۷] که البته در گمراهی انسانها تنها نقش وسوسهکننده را دارد و نمیتواند آدمی را به کاری وادارد.[قرآن ۸] بر اساس تعالیم قرآنی، آفرینش آسمان و زمین از عدم نبوده است و پیش از خلقت آسمان و زمین مادهای انباشته و متراکم وجود داشته است که اجزاء این دو طی مدت دو روز یا دو برهه زمانی گسترش و تکمیل شده است. بن مایه آسمانها در قران دود توصیف شده است که سرانجام به خلقت هفت آسمان انجامیده است. قرآن تنها از آسمان اول سخن گفته است.[۴۰]
فروع دین (احکام عملی)
اسلام در جامعهای ظهور کرد که در آن سلسله مقررات عرفی و پسندیده حاکم بود. اسلام در مواردی تنها به اصلاح این مقررات حاکم بر نظام سابق گذاشت و بر همین اساس بخش مهمی از احکام حقوق آن دوره تنفیذ شد و برخی نسخ گردید و بعضاً احکام جدیدی نیز تشریع شد. آنچه از روح تعالیم اسلام بر میآید و در علم کلام به ان تأکید شده است، تبعیت احکام اسلامی از مصالح عمومی است.[۴۱] در احادیث اسلامی، اسلام به تسلیم بودن در برابر خداوند تعبیر شده است که با انجام اعمال ثابت میشود.[۴۲] تسلیم مورد نظر اسلام، نباید غیرمنطقی تلقی شود یا محصول ذهنیتی منفعلانه یا سرنوشتگرایانه به حساب آید؛ در واقع این نوع تسلیم عملی آگاهانه و از روی عقلانیت است که توسط شخص با یقین عقلی و بینش معنوی همراه است. این تسلیم بر اساس تقوا، به معنای آگاهی بشر از مسئولیتهایش در قبال خالق، تعریف شده است. در باور اسلام، اعتقاد تنها لازمه اسلام نیست و عمل، در تعریف مسلمانان جایگاه خود را دارد.[۴۳] عبادات بخش مهمی از احکام عملی اسلام را شامل میشود که در فرهنگ اسلامی از آنها با عنوان فروع دین یاد شده است. این مفهوم ناظر بر جنبه عملی دین است. بنابر عقیده شیعیان دوازدهامامی، ده موضوع مهم به عنوان فروع دین نام برده شدهاند که توسط باقی فرقههای اسلامی، همه آنها مورد توجه قرار نگرفتهاند. این ده مورد عبارتند از: نماز، حج، زکات، خمس، روزه، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی، تبری.[۴۴] بهطور کلی اسلام پنج نوع حکم شرعی با عنوانهای مکروه، حرام، واجب، مستحب و مباح را برا مسلمانان تشریع کرده است. همچنین احکام اسلامی از جهت مکاتب حقوقی، به دو نوع عبادات و معاملات تقسیم میشوند. امور عبادی معمولاً در شش عنوان طهارت، نماز، روزه، حج، صدقات شرعی و جهاد تعریف و تشریح میشوند.[۴۵] پنج دستورالعمل مهم اسلام، ارکان دین نامیده شدهاند که عبارتند از شهادتین، نماز، زکات، روزه و حج. «شهادتین» به معنای تصریح به باور یگانگی خدا و نبوت محمد با عبارت «لا اله الا الله و محمد رسولالله»[۴۶]
نماز
نمازهای روزانه یا نمازهای یومیه، از جمله عبادات روزانه مسلمانان است که به عنوان یک تکلیف فردی مورد تأکید منابع اسلامی قرار گرفته است.[۴۷][۴۸] این نمازها در ۵ نوبت خوانده میشوند که برای یادآوری ایمان و عقیده هر فرد مسلمان و وسیلهای برای فراهم آوردن نیروهای درونی و معنوی برای اتصال به خدا در نظر گرفته میشود. نماز در اسلام با تکبیر آغاز و با سلام پایان مییابد. نماز در اسلام از تکرار یک واحد عبادی به نام رکعت صورت میگیرد که هر رکعت شامل مجموعهای از قیام، قرائت، رکوع و سجده است که رعایت آدابی در هنگام ادای هر کدام الزامی است. بجز نماز وتر که یک رکعت است، هیچ نمازی به صورت تک رکعتی وجود ندارد و نمازها بسته به زمانهای مختلف آن، دو، سه یا چهار رکعتی هستند. نمازهای واجب در اسلام عبارتند از نماز یومیه، نماز جمعه، نماز عید، نماز آیات، نماز طواف، نماز میت و نمازهایی که از طریق عهد، نذر و سوگند واجب شده باشند. نمازهای یومیه، ۱۷ رکعت نماز است که در طول شبانهروز بر هر مسلمان مکلفی واجب است. نمازهای یومیه در زمان مشخص خودشان و در پنج نوبت صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء خوانده میشوند. داشتن طهارت (وضو، غسل یا تیمم) برای نماز پیششرط است. نمازها رو به قبله (کعبه) خوانده میشوند. علاوه بر نماز احکام دیگری چون ذبح و دفن نیز نسبت به قبله تعریف شدهاند. همچنین در آداب اسلامی، از فضیلت نماز جماعت یاد شده است. علاوه بر نمازهای واجب، نمازهای مستحبی نیز در اسلام تعریف شده است. معروفترین آنها نمازهای نافله است که در کنار نمازهای واجب روزانه خوانده میشوند.[۴۹]
روزه
روزه از جمله واجبات اسلام است که در ادیان قبل از اسلام نیز واجب بوده است. روزه به معنای امتناع از خوردن و آشامیدن و لذات جنسی است که در طول ماه رمضان از طلوع فجر تا مغرب شرعی واجب میباشد. هدف از روزه، تمرین برای تقویت روح، استقامت و پایداری و همچنین ایجاد تزکیه و تصفیه جسم و جان عنوان شده است. روزه در سال دوم هجری قمری وضع شد و بیماران و مسافران از گرفتن آن معاف شدند. روزه بر زندگی روزمره مسلمانان تأثیر گذاشته است. خوردن دو وعده غذایی در سحرگاه و شامگاه با رعایت آداب مذهبی از جمله این تأثیرات است. علاوه بر روزه ماه رمضان، روزه کفاره و روزههایی که به سبب نذر، قسم و عهد به گردن مکلف میآید، از روزههای واجب است. در کنار روزههای واجب، روزههای مستحب بسیاری در روزهای مختلف از جانب شریعت اسلام تعریف شدهاند.[۵۰]
احکام حقوقی و مالی
«حق» در اسلام به معنای امری ثابت برای افراد، یکی از اصطلاحات قرآنی است. اسلام حقوق مختلفی در امور مالی تدوین کرده است. «حق الناس» از مفاهیم اسلامی است که در مقابل «حق الله» قرار گرفته است و معیار آن، تجاوز به حقوق خدا یا تجاوز به حقوق سایر انسانهاست. بر اساس تعالیم اسلامی، در «حق الناس» علاوه بر نقض «حق الله» و جلب رضایت او، نقض «حق الناس» و جلب رضایت ذینفع نیز لازم دانسته شده است. از میان مباحث چهارگانه فقه اسلامی، ۲ بخش آن را مباحث عقود و ایقاعات[یادداشت ۳] شکل دادهاند که در زمینههای مالی و حقوقی هستند. مهمترین باب فقهی در امور مالی را نیز «بیع» به خود اختصاص داده است. تعداد عقود اسلامی بسیار است که مهمترین آنها عبارتند از عقد اجاره، بیع، رهن، حواله، وکالت، صلح، شرکت، مضاربه و … اشاره کرد. بر اساس قوانین مالی اسلام، تنها راه تملک، وقوع یک عمل انشایی از نوع عقد یا ایقاع نیست و در مواردی انتقال تملک به صورت قهری و بر پایه حکم شرعی صورت میگیرد. بارزترین نوع این نوع انتقالات ارث است که به محض فوت متوفی، اموال او به وارثان منتقل خواهد شد.[۵۱] در این میان بین فرقههای اسلامی در احکام حقوقی اختلافاتی گزارش شده است. برای نمونه ابوحنیفه برخلاف دیگر فرقههای اسلامی، در استنباط احکام حقوقی، قیاس را معتبر میداند.[۵۲]
احکام قضایی و کیفری
در قوانین اسلام، ابوابی به احکام قضایی و کیفری اختصاص یافته است. از جمله اصطلاحات در فقه اسلامی، مبحث «حد» است که در مقابل «تعزیر» تدوین شده است. قصاص و دیات از جمله دیگر مباحث مطرح شده در این ابواب فقهی است.[۵۳]
پذیرش اسلام و تفاوت بین ایمان و اسلام
رابطه ایمان با اسلام و تفاوت مسلم و مؤمن از اختلافهای گزارش شده در میان متلکمان اسلامی است. معتزله بر این باورند که ایمان در گروی اسلام است و اعمال انسانها، با نیتهایشان محاسبه و پذیرفته میشود. از دیدگاه خوارج، کسانی که از دستورات اسلام تخطی کنند، از دایره اسلام خارج میشوند و به کفر میگرایند و از نظر معتزله، شخص گناهکار به مقامی میان کفر و ایمان خواهد رسید. حنفیان اما ایمان و اسلام را به یک معنا دانسته و تنها برخی از عالمان آنان اقرار لفظی و اثبات پایبندی راسخ را میان این دو مفهوم، متفاوت گزارش کردهاند. حنبلیان اما پایبندی قلبی و تصدیق لسانی را ایمان دانستهاند و از این رو معتقدند که گواهی به ایمان افراد تا زمانی که پایبندی فرد به تمام شریعت اسلام ثابت نشدهباشد، ممکن نیست. اشعریان همچون شافعیان نیز بین ایمان و اسلام تفاوت قائل شده و بر این باورند که ایمان اعم از اسلام است. به باور آنان پذیرش اسلام با شهادتین صورت میگیرد و حقیقت ایمان، تصدیقی درونی بر آن میباشد؛ بنابراین عقیده، اسلام بدون ایمان، راه منافقان است که عذاب الهی را در پی خواهد داشت.[۵۴] مسلمانان بر این باورند که با انجام جزئیترین نکات اخلاقی و ظاهری زندگی محمد همچون آداب غذاخوردن، نظافت، عشقورزیدن، سخن گفتن و دعا، میتوانند به حالت باطنی تسلیم کامل در برابر خدا دست یابند.[۵۵]
پذیرش اسلام از روی اختیار صورت میگیرد و بر طبق آیه «لا اکراه فی الدین»، اکراه در آن وجود ندارد؛ با این وجود مسلمانان پس از فتوحات خود، مشرکان را در انتخاب دین اسلام یا کشته شدن مخیر میکردند. مسیحیان و یهودیان، مخیر به پذیرش دین جدید یا پرداخت جزیه بودند. جزیه مالیات سنگینی بود که مسلمانان به عنوان بهای حمایت مسلمانان از آنان، دریافت میکردند.[۵۶]
گناهان
گناهان در اسلام به دو دسته صغیره و کبیره تقسیم شدهاند.[نیازمند منبع]
در عقیده اسلامی، جهنم تقاص گناهکاران عنوان شده است، با این وجود در روایتی از محمد آمده است که کسی که ایمان در دل دارد، آتش جهنم را نمیبیند. مسلمانان بر این باورند که گناهکاران مؤمن واقعی نیستند و آن دسته از مسلمانان که اعمال را کمال ایمان میدانند و نه تمام آن، بر این باورند که مؤمن با گناه، مستحق جهنمی میشود که ممکن است مدتی را در آنجا بگذراند و سرآخر از آن خارج شود. نظر دوم نظر عموم اهل سنت است و نظر اول، دیدگاه معتزلیان است.[۵۷]
تاریخ اسلام
اسلام در سال ۶۱۰ میلادی و به وسیله محمد در مکه تبلیغ شد. کمتر از نیم قرن طول کشید تا اسلام به عنوان دین غالب در منطقهای وسیع از آسیا و آفریقا مبدل گردد.[۵۸] به عقیده تاریخنگاران، اسلام در زمان و مکان مناسبی ظهور کرد. امپراتوری بیزانس و ایران، با نبردهای طولانی خود را خسته کرده بودند خلأ قدرت پیشآمده بود که همگی به گسترش سریع اسلام انجامید.[۵۹]
محمد در مکه
ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم، بنیانگذار و پیامبر دین اسلام است. دربارهٔ زندگی محمد گزارشهای فراوان و روشنی در متون تاریخی آمده است، ولی مانند هر شخصیت مهم تاریخی پیش از دنیای مدرن، تمام جزئیات زندگی او مشخص نیست. سال ولادت او را ۵۷۰ میلادی گزارش کردهاند.[۶۰][۶۱] وی در کودکی پدرش و کمی بعد مادر و پدربزرگش را از دست داد. او در دوران جوانی به تجارت مشغول بود و در کنار عمویش ابوطالب زندگی میکرد. شهرت او به راستگویی و درستکاری سبب شد تا به «محمد امین» شهرت یابد. محمد در این میان با خدیجه که خود از تجار زمان بود آشنا شد و سرانجام با او ازدواج کرد. معروفترین فرزند وی فاطمه زهراست. بنابر گزارش منابع اسلامی، اولین نشانههای پیامبری در محمد، از ۴۰ سالگی او شروع شد. در اینکه آغاز پیامبری او با رؤیا بوده است یا با دیدن جبرئیل در غار حرا، بین منابع اختلاف است.[۶۲] آغاز پیامبری محمد را تقریباً سال ۶۱۰ میلادی دانستهاند.[۶۳] به باور منابع اسلامی، پیش از این راهبی مسیحی در سفر او به شام، از نبوت او خبر داده بود.[۶۴] اولین آیات نازل شده بر محمد، آیات ابتدایی سوره علق است که دعوت به خواندن میکند. او سرانجام دعوت به دین اسلام را از خانواده خود شروع کرد. اولین زنی که به او ایمان آورد خدیجه، همسر او و اولین مردی که او را باور نمود، علی بن ابیطالب، پسرعمویش بود.[۶۵] محمد پیش از آن نیز مخالفتهایی را با آئین بتپرستی اعلان میداشت.[۶۶] بنابر گزارش ابن اسحاق، واقدی و روایتی از جعفر صادق، محمد تا سه سال، دین تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ میکرد.[۶۷][۶۸][۶۹][۷۰] پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. هنگامی که آیه انذار[قرآن ۹] ابلاغ شد، محمد، خویشاوندان نزدیکش در بنیهاشم شامل فرزندان عبدالمطلب را که ۴۵ نفر میشدند، دعوت کرد[۷۱] و آنها را پند و اندرز داد که: «ای پسران عبدالمطلب!... خدا به من فرمان داده است تا شما را به سویش فرا بخوانم. چه کسی از شما مرا در این امر یاری خواهد کرد و برادر، وصی و جانشین من خواهد بود؟» و از این میان، تنها علی که ۱۳ سال داشت، پاسخ داد. سپس محمد گفت: «این [علی]، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. به او گوش فرا دهید و از او پیروی کنید.» اما، حاضران وی را ریشخند کردند. پس از این دیدار برخی از زنان بنیهاشم نیز اسلام آوردند.[۷۲][۷۳]
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، پس از دعوت عشیره، هنگامی که محمد مطمئن شد ابوطالب در برابر بزرگان قریش از او پشتیبانی میکند، بالای کوه صفا رفت و مردم را فراخواند و سپس دربارهٔ توحید — یگانگی خداوند — و باور به الله، پیامبری و روز رستاخیز با آنها سخن گفت.[۷۴] مدتی بعد از این واقعه، آیه فروفرستاده شد: «پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان روی برتاب که ما شر ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.»[قرآن ۱۰][۷۵][۷۶][۷۷] مخاطبان محمد در دعوتهایش در مکه، تنها اهالی مکه نبودند و شامل مسافران، تاجران و زائرانی نیز میشدند که به مکه آمده بودند.[۷۸] با فزونی یافتن تعداد مسلمانان و بدگویی از بتها توسط آنان، سبب شد تا مخالفتهایی با دین اسلام از جانب بتپرستان مکه صورت گیرد. کمی بعد در صفوف مخالفان محمد؛ جمعی از حامیان محمد قرار گرفتند که سبب دودستگی صفوف قریشیان شد. پس از درگذشت ابوطالب، محمد بزرگترین حامی خود را از دست داد و به همین جهت آزار و اذیتهای مسلمانان و محمد، شدت گرفت. سرانجام توجه محمد به سمت یثرب جلب شد. شهر یثرب همواره محل درگیری دو قبیله اوس و خزرج بود و هر دو گروه از کسی که آنها را به آشتی دعوت کنند، استقبال میکردند. محمد نیز در موسم حج، ۶ تن از خزرجیانی که به مکه آمده بودند را به اسلام دعوت کرد و آنان را به عنوان مبلغ به یثرب فرستاد. پس از آن در سال ۱۲ پس از بعثت، تنی چند از خزرجیها و اهالی قبیله اوس، به نزد محمد آمدند و با او بیعت کردند که بعدها به بیعت عقبه شهرت یافت. سال بعد، تعداد بیعتکنندگان با محمد بیشتر شد و کمکم پایههای حکومت اسلام شروع شکلگیری کرد. از میان یثربیها کمتر کسی بود که با محمد بیعت نکرده بود یا مسلمان نشده بود. با رسیدن این خبر به قریشیان، آنان تصمیم به قتل محمد کردند اما محمد علی بن ابیطالب را در جایگاه خود خواباند و از مکه به سمت یثرب در حرکت شد.[۷۹]
محمد در مدینه
خروج محمد از مکه به سوی یثرب، نقطه عطفی در تاریخ اسلام بود[۸۰][۸۱] و مسلمانان از این پس، دارای نظامی مستقل بودند و میتوانستند آزادانه تبلیغ اسلام کنند. از همین رو این هجرت، مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت و پایه تاریخی هجری قمری را شکل داد. پس از رسیدن محمد به یثرب، احترام او نام شهر را به «مدینة النبی» تغییر دادند که بعدها به «مدینه» شهرت یافت.[۸۲] محمد در مدینه بنای مسجدی را پیریزی کرد که محل زندگی خود او بود و امروزه به مسجدالنبی شهرت دارد.[۸۳] علاوه بر محمد، گروههای مختلفی از مسلمانان مکه نیز به مدینه مهاجرت کردند که به «مهاجرین» شهرت یافتند. مسلمانان مدینه نیز به جهت کمکرسانی به محمد، به «انصار» شهرت یافتند. در همین سالها قبله از بیتالمقدس به سوی کعبه تغییر یافت که هویتی مستقل برای اسلام را به ارمغان آورد. تا سال دوم پس از هجرت، برخوردی جدی بین مسلمانان و اهالی مکه صورت نگرفت. محمد در این دوران بیشتر به حفظ جامعه کوچک مسلمانان مدینه و گسترش نفوذ اسلام تمرکز داشت. در این دوره، مسلمانان توانستند با یهودیان نیز ارتباطی دوستانه برقرار کنند، هرچند کمی بعد، از در دشمنی درآمدند.[۸۴] یکی از نخستین کارهای محمد پس از هجرت که برای حل شکایتهای دراز مدت قبیلههای گوناگونِ مدینه صورت گرفت، مکتوبکردن سندی بود که به «میثاق مدینه» شهرت یافت. این موافقتنامه، «فرمی از اتحاد یا فدراسیون» را میان ۸ قبیله مدینه و مهاجران مسلمان از مکه برقرار میکرد که در آن حقوق و وظیفههای هر شهروند و چگونگی رابطههای میان گروههای گوناگون مشخص شده بود.[۸۵][۸۶]
از سال دوم هجری قمری، درگیریهای نظامی بین مسلمانان و مکیان شروع شد. اولین نبرد، «بدر» نام گرفت که با پیروزی مسلمانان همراه بود. غزوه بنیقینقاغ بین مسلمانان و یهودیان بنیقینقاع نبرد بعدی مسلمانان بود. «احد» نبردی بود که مکیان برای انتقام از «بدر» تدارک دیدند و در آن نبرد، مسلمانان شکست خوردند و حمزه — عموی محمد — کشته شد. خود محمد نیز در این درگیری زخم برداشت.[۸۷] در ماه شوال ۶ ه.ق/۶۲۸ م، محمد به همراه ۱۴۰۰ تن از پیروانش جهت انجام حج عمره به سمت مکه رفتند.[۸۸] قریش با شنیدن نزدیکشدن مسلمانان به مکه، ۲۰۰ سوار را فرستاد که آنها را متوقف کنند. محمد با طی مسیر صعبالعبورتری، آنها را دور زد و به حدیبیه، در حومه شهر مکه رسید.[۸۹][۹۰] مذاکرات با مکه شروع شد و فرستادگانی بین دو طرف ردوبدل شد. در نهایت پیمان صلحی به مدت ۱۰ سال بین دو طرف منعقد شد که به «صلح حدیبیه» شهرت یافت.[۹۱][۹۲][۹۳][۹۴][۹۵] آورده این قرارداد برای مسلمانان، به رسمیت شناخته شدن از نظر سیاسی و مذهبی توسط مکیان بود.[۹۶][۹۷] این پیماننامه، محمد را در فتح آسانتر مکه نیز کمک کرد.[۹۸]
در سال هفتم محمد به خیبر که یکی از پیمانشکنان بودند نیز لشکرکشی کرد و آنجا را نیز تصرف کرد. در سال هشتم، قریشیان با حمله به طایفهای مسلمان، پیمان صلح را شکستند و همین امر سبب شد تا محمد با لشکری به مکه حمله کند. ابوسفیان بزرگ قریش به همراه عباس نزد محمد آمد و پس از اظهار اسلام، امان از محمد طلبید و محمد خانه او را محل امن قرار داد؛ بنابراین لشکر مسلمانان بدون درگیری وارد مکه شدند و محمد نیز بلافاصله فرمان عفو عمومی صادر کرد. او شخصاً به داخل کعبه رفت و بتهای کعبه را بیرون آورد و سپس عموم مردم مکه با او بیعت کردند. پس از آن در سال نهم به محمد خبر رسید که رومیان لشکری به قصد حمله به مدینه تدارک کردهاند. پیامبر اسلام نیز دستور تشکیل سپاه را صادر کرد و به سمت منطقه تبوک رهسپار شد. اما وقتی مسلمانان به منطقه تبوک رسیدند، لشکر رومیان از آنجا رفته بودند و به همین جهت سپاهیان مسلمان بدون درگیری، به مدینه بازگشتند. در سال دهم تمام قبایل اطراف به نزد محمد آمدند و با او بیعت کردند و به همین جهت آن سال را «سنة الوفود» نامیدند. در همین سال محمد به آخرین حج خود — مشهور به حجة الوداع — رفت.[۹۹] در راه بازگشت محمد و مسلمانان به مدینه و در بین راه، محمد به صورت ناگهانی به مدت سه روز در محلی به نام غدیر خم توقف کرد و با جمعکردن حجاج، خطبهای خواند و در آن جمله «هر که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست» را با بلندکردن دست علی در برابر جمعیت گفت. واژهٔ «مولا» در عربی به دو معنای «دوست» و «رهبر» است.[۱۰۰] شیعیان بر این باورند که این عبارت، گواهی روشن بر اثبات امامت و جانشینی علی پس از محمد است؛ اما در مقابل، اهل سنت یا منکر این واقعه تاریخی شدهاند یا آن را دلیلی بر امامت نمیدانند.[۱۰۱] اهل سنت معتقدند که عدهای از تقسیم غنایم در اردوکشی به یمن که توسط علی انجام شد، ناراضی بودند و محمد در پاسخ به آنها علی را دوست خویش معرفی کرد تا ناخشنودی آنان را فرونشاند.[۱۰۲]
محمد در سال ۱۱ هجری قمری دچار بیماری شد و از دنیا رفت. او در سن ۶۳ سالگی درگذشت و در آن وقت جز فاطمه، فرزند دیگری از او زنده نماند. بر این اساس محمد در طول ۲۳ سال به تبلیغ اسلام پرداخت.[۱۰۳] جعفر مرتضی عاملی گزارش میکند که منابع اسلامی در محل دفن محمد، اختلاف دارند؛ بر طبق روایتی، علی بن ابیطالب، و بنابر وصیت محمد، جسدش را در اتاقی که درآن درگذشت، دفن کرد. با این وجود، منابعی از دفن محمد در بقیع یا مسجدالحرام گزارشهایی را نقل کردهاند.[۱۰۴] بر مدفن منسوب به او در مدینه، امروزه گنبد سبزی قرار دارد.[۱۰۵]
خلفای راشدین
با مرگ محمد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد.[۱۰۶][۱۰۷] جمعی از مسلمانان از جمله گروهی از انصار و مهاجرین در سقیفه بنی ساعده گرد هم آمدند تا خلیفه بعدی را تعیین کنند. در این میان انصار از سعد بن عباده حمایت میکردند، اما مهاجران این را نپذیرفتند و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیکتر به محمد میدانستند.[۱۰۸] در میان مهاجرین، عدهای نیز به رهبری علی بن ابیطالب معتقد بودند.[۱۰۹] این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی منصوب شده است و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.[۱۱۰][۱۱۱] علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کرده است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر بن خطاب با تهدید به آتش زدن خانه، آنها را بیرون کشاند.[۱۱۲] لئورا وچا ولیری در دانشنامه اسلام معتقد است که ماجرای رویدادهای خانه فاطمه زهرا، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست.[۱۱۳] به تدریج نهاد خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمیآورد.[۱۱۴]
در نهایت، اداره حکومت بزرگ اسلامی که شامل چندین طایفه در منطقه میشد، به دست کسانی از میان صحابه محمد افتاد که خلیفه پیامبر اسلام عنوان گرفتند. در این دوره از دوره اسلامی که سه دهه به طول انجامید، ۴ تن از صحابه به مقام خلافت رسیدند. این دوره نسبت به دورههای پس از آن، به زمان محمد شباهت بیشتری داشت و خلافت هنوز به شکل موروثی در نیامده بود. ابوبکر اولین خلیفه از خلفای راشدین بود که دوران حکومت او با دشواریهایی همراه بود. پس از مرگ محمد، شورشهایی در مناطق تحت حکومت اسلام شکل گرفت که به جنگهای موسوم به «رده» انجامید. در پی این جنگها، مسلمانان با ساسانیان در مرزهای ایران به جنگ پرداختند. علاوه بر درگیریها در مرزهای ایران، لشکری دیگر نیز به سوی شام روانه شد که با پیروزیهایی همراه بود. ابوبکر سرآخر در سال ۱۳ ه.ق درگذشت و عمر بن خطاب را به جانشینی خود برگزید. عمر نیز به فتوحات دوران ابوبکر، در شرق و غرب ادامه داد تا جایی که بخشهای وسیعی از شام، ایران و مصر به سیطره مسلمانان درآمد. اکثر بومیان سرزمینهای فتح شده با وجود سیاستهای پریشان زمامداران پیشین، اسلام را به عنوان دینی نوین پذیرا بودند و همین امر سبب شد تا در فتح سرزمینهای گوناگون توسط مسلمانان، پیشرفت چشمگیری صورت بگیرد. عمر نیز در سال ۲۳ ه.ق با سوء قصد یک اسیر ایرانی به نام ابولولو کشته شد. عمر در بستر مرگ شورایی را متشکل از علی بن ابیطالب، عبدالرحمان بن عوف، عثمان بن عفان، سعد بن ابیوقاص، طلحه بن عبیدالله و زبیر بن عوام تشکیل داد تا خلیفه بعدی را معین نمایند. سرانجام عثمان به عنوان خلیفه بعدی مشخص شد. در دوران خلافت او که تا سال ۳۵ ه.ق ادامه داشت، اختلاف طبقاتی سبب نارضایتیهای عمومی شد این نارضایتیها در نهایت به شورش و قتل خلیفه انجامید. با کشته شدن عثمان، علی بن ابیطالب به خلافت رسید. این دوران نخستین جنگ داخلی مسلمانان شکل گرفت که بر اساس شورش زبیر، طلحه و همراهی عایشه صورت گرفت و به جنگ جمل شهرت یافت. معاویه که بر شام حکمرانی داشت نیز حکومت خود را در خطر دید و به همین جهت به بهانه خونخواهی عثمان، به جنگ با علی پرداخت و جنگ صفین را شکل داد. پس از پایان جنگ، فتنه خوارج شکل گرفت که سرانجام به سوء قصد ابن ملجم مرادی یکی از خوارج به علی بن ابیطالب انجامید که علی بر اثر همان سوء قصد کشته شد. با کشته شدن علی، فرزند بزرگش حسن به خلافت برگزیده شد و حسن نیز با انجام معاهده صلحی با معاویه، جنگ را به پایان رساند و در عوض، معاویه به خلافت رسید و این آغازی بر حکمرانی موروثی در اسلام بود.[۱۱۵]
خلفای اموی، عباسی و فاطمی
با صلح حسن و معاویه، حکومت به معاویه و بنیامیه رسید و آغاز حکومت بنیامیه شکل گرفت.[۱۱۶] معاویه در دوره حکومتش، مخالفانش را اعم از علویان و خوارج، کنترل میکرد و سعی در حفظ صلح و آرامش در مناطق تحت حکومتش داشت.[۱۱۷] پس از مرگ معاویه، برخلاف معاهده حسن و معاویه، یزید به جانشینی او نشست. این موضوع سبب شد تا حسین بن علی، برای مقابله با موروثی شدن حکومت و همچنین جلوگیری از فسادهایی که یزید به آنها شهرت داشت، قیام کرد و نبرد کربلا شکل گرفت.[۱۱۸] پس از قتلعام حسین و خانوادهاش در ۶۸۰ میلادی، جنبشهای شیعی در مخالفت حکومت اموی شکل گرفت و شیعیان موفق شدند مدتی را تحت رهبری مختار ثقفی در کوفه، حکومت کنند. از سوی دیگر زبیریان در مکه نیز ادعای حکومت کردند و جنگهای داخلی اسلامی شکل گرفت. در نهایت این امویان بودند که توانستند مجدد قدرت را به دست بگیرند.[۱۱۹]
کمی بعد، با بالاگرفتن جنگهای داخلی میان امویان و مخالفانشان، ضعف در حکومت اموی شکل گرفت و گروه دیگری که خود را به عباس، عموی پیامبر اسلام منسوب میکردند، توانستند جبهه نبردی علیه امویان شکل بدهند و موفق بشوند تا سلسله اموی را سرنگون کرده و خود زمام قدرت را به دست بگیرند. این جابجایی قدرت در سال ۷۵۰ شکل گرفت. بنیعباس توانستند با شعارهای مذهبی چون حمایت از خاندان محمد، طرفداران بسیاری را از میان مخالفان بنیامیه از جمله شیعیان جلب کنند. عباسیان برخلاف امویان که شام را مرکز خلافت خود میدانستند، بغداد را مرکز خلافت قرار دادند. با سقوط امویان، همچنان نزاع مسلمانان بر سر قدرت ادامه داشت.[۱۲۰] با این وجود، خلفای اموی و عباسی همیشه از جانب شیعیان و امامان آنها به غصب جایگاه خلافت متهم بودند و این گروه همیشه از آنها فاصله میگرفت.[۱۲۱] همین امر سبب شد تا خلفایی چون هارون الرشید عباسی، نسبت به رفتار علویان با دید منفی بنگرند و آنها را خطری علیه حاکمیت عباسی قلمداد کرده و بر آنان سخت بگیرند. با مرگ هارون الرشید، جنگهای داخلی بین عباسیان نیز بر سر قدرت شروع شد و امین و مأمون برای حاکمیت جنگیدند.[۱۲۲] سرانجام بنیعباس در سال ۶۵۶ ه.ق/۱۲۵۸ م به دست مغولان ساقط شد.[۱۲۳][۱۲۴][۱۲۵] اما تا پایان سقوط مغولان در سال ۱۲۵۸ میلادی، همچنان در نواحیای از جهان اسلام، عباسیان بر سر کار بودند.[۱۲۶] پس از انقراض عباسیان، حکومتهای اسلامی به صورت پراکنده و کوچک در جهان اسلام برقرار بود.[۱۲۷]
شیعیان اسماعیلیه که در منطقهای از مصر حاکم شدند، توانستند خلافت فاطمیان را در برابر عباسیان تأسیس کنند. در این حکومت دینی، امام رسالتی جهانی داشت و موظف بود تا اتحاد اسلامی را شکل بدهد و بنابراین مبارزه در برابر دیگر قدرتها در این مذهب، یک تکلیف دینی بود.[۱۲۸] فاطمیان در دوره حکومتشان توانستند قاهره را جایگزین بغداد به عنوان مهمترین مرکز فرهنگی و سیاسی جهان اسلام نمایند.[۱۲۹] در مقابل شیعیان امامیه به جهت آنکه نظام مشروع را در قالب امامان دوازدهگانه میدیدند؛ اقدامی برای تأسیس حکومت مستقل نداشتند. با این وجود برخی از عالمان امامیه همکاریهایی را با حکومتهای دینی داشتند.[۱۳۰] صلاحالدین ایوبی در مصر توانست به سال ۱۱۷۱ میلادی حکومت فاطمیان را از میان بردارد و با فتح مجدد فلسطین و سوریه، سلسله ایوبیان را به روی کار آورد.[۱۳۱] با افول قدرت عباسیان، قدرتهای ناحیهای و منطقهای ظهور کردند. آل بویه توانستند بغداد را فتح کنند اولین حکومت خودمختار اسلامی را پس از عباسیان تأسیس کنند.[۱۳۲] سلجوقیان نیز به عنوان حکومتی سنی در مقابل آل بویه قرار داشتند.[۱۳۳] با زوال حکومت فاطمیان در مصر، مغرب اسلامی و نواحی شمالی آفریقا تحت حکومت دو سلسله المرابطون و الموحدون قرار گرفت.[۱۳۴] در اوایل قرن یازدهم میلادی نیز ترکها توانستند چند دولت مستقل در نواحی خراسان و افغانستان با نام غزنویان را تشکیل بدهند.[۱۳۵] در همین دورانها بود که چنگیزخان مغول به امید فتح جهان، در سال ۱۲۱۹ میلادی به مرزهای اسلام رسید. سلجوقیان از مغولان شکست خوردند. با فتح نواحی اسلام توسط حکومت مغول، این اولین بار بود که منطقهای وسیع از جهان اسلام به دست حکومتی غیر مسلمان میافتاد.[۱۳۶]
امپراتوری عثمانی تا دوران مدرن
ترکان سلجوقی با یورش به قلمروی مسیحیان بیزانس، سلسله حوادثی را رقم زدند که منجر به جنگهای صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان شد.[۱۳۷] ترکان سلجوقی در نیمه دوم قرن سیزدهم به سرعت از هم پاشیدند. در قرون سیزدهم و چهاردهم امپراتوری عثمانی (به نام عثمان اول) با رشتهای از فتوحات که شامل بالکان، بخشهایی از یونان و غرب آناتولی بود، تأسیس شد.[نیازمند منبع] با فتح قسطنطنیه در سال ۱۴۳۳ میلادی به دست عثمانیها، پایههای امپراتوری عثمانی شکل گرفت و این حاکمان، مقتدرترین حاکمان غرب اسلامی شدند. عثمانیها در قرن پانزدهم و شانزدهم، مناطق دیگری را نیز به تصرف دراوردند. همزمان دو امپراتوری دیگر، یکی صفویان در ایران و دیگری مغولها در هند ظهور کردند. با عقد قراردادهایی موسوم به کاپیتولاسیون از جانب عثمانیها با قدرتهای اروپایی، اروپاییها بر مناطقی از اراضی مسلمانان مسلط شدند و مقدمات سلطه نظامی و سیاسی اروپاییان بر مسلمانان شکل گرفت. از همین رو امپراتوری عثمانی رو به زوال گذاشت و تا اوایل قرن بیستم، بریتانیا، فرانسه، روسیه و هلند، تقریباً تمام جوامع مسلمان را به استثنای ایران، افغانستان و بخش کوچکی که هنوز در سیطره عثمانی بود، به سلطه خویش گرفتند.[۱۳۸]
پس از جنگ جهانی اول بود که خلافت به عنوان یکی از شیوههای حکومت اسلامی از میان رفت و آخرین کشوری که از خلافت بهره میبرد، با تلاشهای مصطفی کمال آتاتورک، به یک کشور با تشکیلات ریاستجمهوری مبدل شد. در این دوره، در عربستان نیز وهابیان توانستند با همراه کردن چهار استان این کشور، با رهبری عبدالعزیز بن سعود، پادشاهی سعودی را شکل دهند. ایران نیز در این عصر، با انقلاب مشروطه همراه بود و انتقال قدرت از قاجار به پهلوی صورت میگرفت. به دین ترتیب، جامعه اسلامی به عصر مدرن خود رسید.[۱۳۹]
نظام دینی در اسلام
مذاهب اسلامی
به پیروان این دین، مسلمان یا مسلم گفته میشود[۱۴۰] و معیار اسلامی بودن هر فرقه و مذهبی، پذیرش اسلام به عنوان دین است.[۱۴۱] شهرستانی در بیان اختلافهای امت اسلامی، مهمترین اختلاف میان امت اسلامی را در مسئله امامت و خلافت پس از پیامبر اسلام میداند.[۱۴۲] فرقهها در اسلام، به جهت اختلافات فقهی یا اعتقادی و کلامی تشکیل میشوند.[۱۴۳]
تعداد فرقهها یا مذاهب اسلامی همواره مورد اختلاف منابع قرار گرفته است. با این حال بدوی معتقد است که این فرقهها یا مذاهب منحصر به تعدادی محدود نیست و تلاش گروهی از نویسندگان در انحصار مذاهب اسلامی، ناتمام بوده است. بدوی با نقدی بر روایت فرقه ناجیه در منابع اهل سنت، تلاش برخی از مورخان را که سعی در ذکر ۷۳ فرقه یا توجیه تعداد زیاد فرق اسلامی توسط آنان را اشتباه دانسته است و گوشزد مینماید که تعداد فرقههای اسلامی پس از نگارش کتب مورخان و گذران عصر آنان، همچنان رو به افزایش بوده است.[۱۴۴] بنابر آنچه منابع روایی شیعه و سنی نقل کردهاند، پس از پیامبر اسلام، ملت مسلمان به هفتاد و سه فرقه منشعب خواهند شد. در برخی از این روایات از نجات و بر حق بودن یکی از فرقههای هفتاد و سهگانهٔ اسلام یاد شده است که به آن روایت «فرقه ناجیه» گفته میشود. با توجه به اینکه تعداد فرقههای اسلامی، بدون احتساب مذاهب فرعی، از عدد مذکور در روایت کمتر، و با احتساب مذاهب فرعی از عدد هفتاد و سه بالاتر خواهند بود، نویسندگان ملل و نحل به توجیه روایت دست زدهاند.[۱۴۵] ضمن آنکه برخی منابع به نقد این روایت پرداخته و با ضعیف یا جعلی دانستن این روایت؛ تعداد کثیری از فرقههای موجود در کتب ملل و نحل را ساختگی، سیاسی یا با اغراض شخصی دانستهاند.[۱۴۶] از این رو، کتب ملل و نحل به فرقه سازی متهم شدهاند.[۱۴۷] کتب ملل و نحل، از فرقههای بسیاری یاد کردهاند و در موارد بسیاری نیز تنها به ذکر نام فرقه اکتفا نمودهاند.[۱۴۸]
بهطور کلی، مسلمانان به دو مذهب عمده شیعه و سنی بخش میشوند. هر یک از این دو فرقه انشعاباتی دارند.[۱۴۹]
اهل سنت
اهل سنت بر این باورند که محمد، پس از خود جانشینی تعیین نکرد و امر انتخاب جانشین را به امت محول کرد. بر همین اساس پس از درگذشت محمد، مسلمانان بر اساس شورایی که به سقیفه مشهور شد، ابوبکر را به جانشینی محمد برگزیدند. با وجود اینکه شیوه انتخاب خلیفه اول شورا بود، اما بعدها اهل سنت شیوههای دیگری برای انتخاب خلیفه یا انعقاد امامت برگزیدند. از این میان میتوان به استیلاء (یعنی سیطره یافتن فرد بر جامعه مسلمان ولو فاسق باشد) اشاره کرد. بیشتر اهل سنت بر این باورند که اجتماع گروهی برای انعقاد امامت کفایت میکند و با بیعت جمعی از مسلمانان که به اهل حل و عقد مشهور هستند، امامت ثابت میشود. در اینکه تعداد افراد حل و عقد باید چه مقدار باشد که امامت را ثابت کند، در میان فرقههای اهل سنت، اختلاف است.[۱۵۰]
اهل سنت، از چهار فرقه فقهی اصلی حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی تشکیل شدهاند. حنفیها بیشتر در ماوراءالنهر و شبه قاره هند حاضر بودند و امروزه بیشترین تعداد اهل سنت را شکل دادهاند که غالباً در قفقاز، آسیای مرکزی، شبه قاره و بعضی از کشورهای اروپایی پراکنده هستند. مالکیها بیشتر در شمال آفریقا پراکنده هستند در تمام آفریقا بجز مصر، زندگی میکنند. شافعیها اما بیشتر در مصر، عربستان، فلسطین، سوریه و بخشهای جنوب شرقی آسیا پراکنده هستند و گستره حنبلیها بیشتر در ایران و عراق بود امروزه بیشتر در سوریه و عربستان حاضر هستند.[۱۵۱] مکتب حنفی، توسط ابوحنیفه تأسیس شده است و موضع نسبتاً لیبرالی داشته و دارد. پیروان این مکتب امروزه بیشتر در ترکیه، پاکستان، اردن و لبنان حضور دارند. مکتب مالکی که به دست مالک بن انس در مدینه تأسیس شده است، یک جنبش سنتگرایانه تلقی میشود که تنها اجماع مدینه را معتبر میداند. این مکتب امروزه در مراکش، الجزایر و تونس طرفدارانی دارد. ادریس شافعی نیز مکتب شافعی را با هدف آشتی میان عقاید مختلف تأسیس کرد. این مکتب بر پایه اجتهاد، استنباط فقهی میکند. بیشتر پیروان این فرقه در سوریه، اردن و فلسطین حضور دارند. حنفیه که تأسیس شده به دست احمد بن حنبل است، اما از فرقههای سنتگرایانه و سازشناپذیر در مقابل دیگر مخالفانش محسوب میشود که با وجود اعتقاد بر انقراض این مکتب، اما پیروانی در مصر برای آن گزارش شده است.[۱۵۲] مالکیان و حنبلیان، قرآن و حدیث را تحتالفظی تفسیر میکنند و استفاده از عقل همانند دو فرقه دیگر را به شدت رد میکنند. حنفیان از عقل و قیاس استفاده میکنند و شافعیان به دنبال بهترین قول پیامبر از جهت اعتبار تلاش میکنند.[۱۵۳]
مجادلههای کلامی در اهل سنت در قرنهای هشتم و نهم، سبب شکل گرفتن فرقههای کلامی چون معتزله شد. معتزله از دلایل عقلی برای اثبات جهان و خدا استفاده میکردند.[۱۵۴]
شیعه
شیعه فرقهای در مقابل اهل سنت است که علی بن ابیطالب را جانشین برحق پیامبر اسلام میدانند. آنها بر این باورند که علی از جهت علم به تفسیر قرآن و آموزههای پیامبر و همینطور معصوم بودن از گناه و خطا، بر جانشینی برتری داشته است.[۱۵۵] شیعیان برای خود، سلسله مراتب گستردهای شکل دادند که در مقایسه با اهل سنت، پیچیدهتر توصیف شده است.[۱۵۶]
مشهورترین شاخه شیعیان که بیشترین جمعیت شیعیان را نیز شامل میشود، شیعیان دوازدهامامی هستند که در ایران غلبه کامل دارند و در عراق، آذربایجان، بحرین و لبنان، اکثریت را به خود اختصاص دادهاند.[۱۵۷] بنابر دیدگاه شیعه امامیه، ثبوت امامت با نص جلی و تعیین امام بعدی توسط امام قبلی صورت میگیرد و در مقابل این دیدگاه، زیدیه قرار دارند. اصطلاح شیعه امامیه خود شامل طیفی وسیع از گرایشهای شیعی است که عموماً پس از جعفر صادق نمایان شدند. جعفر صادق در دوران امامت خویش، به جهت انتقال قدرت سیاسی، فضا را برای تعالیم دینی مناسب دید و از همین رو تعداد روایات بیشماری از وی در منابع شیعی نقل شده است. از جمله اعتقادات شیعیان امامیه، نفی جبر و تفیض و گرایش به «امر بینالامرین» است. پیروان جعفر صادق را جعفریه نام میگرفتند.[۱۵۸] پس از فرقه امامیه، فرقه اسماعیلیان قرار دارند که بیشتر در تونس و مصر سکنی دارند و دو شاخه اصلی از آنها با نامهای آقاخانیه و بهرهها در هند و پاکستان قرار گرفتهاند. زیدیه دیگر فرقه شیعی است بیشتر معتقدان به آن فرقه در یمن حاضرند.[۱۵۹] اسماعیلیان برخلاف امامیه که یازده امام را قبول کرده و دوازدهامین امام را غائب میپندارند، امامان را همچنان از نسل علی میدانند و برای هر دورهای امامی را معین میکنند.[۱۶۰] شیعیان زیدی بر این باورند که قیام یک فرد در برابر یک حاکم ظالم، برای او امامت میآورد. در کنار این دیدگاه، اسماعیلیان دو نوع امام تشریع کردهاند که یکی امام حقیقی است و دیگری امام مستودع که در واقع سپری برای امام حقیقی است. اسماعیلیان در انتخاب امام تا جعفر صادق با شیعیان امامیه همنظرند و بعد از جعفر صادق، فرزندش اسماعیل را امام میدانند.[۱۶۱]
فرقههای دیگری چون حسنیان، حسینیان، حنفیان پیرامون سه تن از فرزندان علی بن ابیطالب (حسن، حسین و حنفیه) شکل گرفت.[۱۶۲] اصول دین در تشیّع پنجگانه است و علاوه بر سه اصل دین توحید، نبوت و معاد، به دو اصل دیگر یعنی عدل و امامت نیز باور دارند. مهمترین مذاهب شیعه، عبارتند از: دوازدهامامی، اسماعیلیه، زیدیه، کیسانیه، واقفیه و فطحیه.[نیازمند منبع]
تصوف
تصوف در لغت به معنای پوشیدن صوف — به معنای پشمینه — و کنایه از زهد و اعراض از دنیاست. صوفیان غالباً علی بن ابیطالب را مرشد و پیشوای خود میدانند و او را آدم اولیاء میدانند. بر همین اساس بسیاری از رهبران فرقههای صوفی، طریقتهایی که به علی بن ابیطالب نمیرسند را رسمی نمیشمارند و آنها را قابل پیروی نمیدانند. ارتباط صوفیان بزرگی چون بایزید بسطامی، شقیق بلخی، معروف کرخی و حسن بصری با امامان شیعه سبب نزدیکی تصوف به فرقه تشیع شد. با وجود آنک نمیتوان از تأثیر تشیع بر تصوف چشم پوشاند، اما بزرگان شیعه همواره هرگونه ارتباط تصوف با امامان و ارتباط عالمان شیعه با طریق تصوف را منکر هستند.[۱۶۳]
برای تاریخچه تصوف، سه مرحله تدوین شده است؛ مرحله ابتدایی که سعی شده است در آن تصوف به عنوان یک فرقه جایگاه خود را در میان فرقههای اسلامی پیدا کند. مرحله دوم که سعی شد تا با تلفیق بین تصوف و شریعت، سوءظنهای بر علیه تصوف از جمله مفارقت آن با اسلام را از بین ببرد و در مرحله سوم که در آن به ایجاد خانقاهها و سلسلهها و آثار تعلیمی و تمثیلی پرداخته شد و باعث شکوفایی در این عصر شد. اولین گزارشها در خصوص زهد در میان صحابه مطرح شده است. با کثرت فتوحات و غنائم ناشی از آن، عدهای از صحابه و تابعین نسبت به تجملگرایی اعتراضهایی مطرح کردند. محققان غربی بیشتر عامل ایجاد تصوف در اسلام را یک امر خارج از اسلام میداند اما زرینکوب بر این باور است که این عقیده ناشی از مساعد ندانستن اسلام برای زمینهچینی تصوف و زهد میباشد که صحیح به نظر نمیرسد. به عقیده زرینکوب، این عقیده که تصوف از مرتضان هندی، زهاد نصاری یا صدیقان مانوی به اسلام رسوخ کرده است، برپایه احتمالات و وهم بنا شده است. به عقید نخستین گروه از صوفیان، عشق بر عقل برتری داشت. عرفان نیز یکی از مراتب نهایی در سلوک صوفیانه است که به همین جهت امروزه غالباً از عرفان در ترادف با تصوف یاد میشود.[۱۶۴]
تا قرنها مشایخ صوفیه، از راه طریقت به طالبان سلوک صوفیانه آموزشهایی را در قالب وعظ و خطابه در مساجد منتقل میکردند. قرنها طول کشید تا تعداد سلسلهها و مذاهب صوفیه زیاد شوند و طبقات صوفیه همچون طبقات محدثان جایگاه خود را پیدا کند. نخستین طبقه از صوفیان را ابوهاشم صوفی، فضیل بن عیاض، ابراهیم ادهم، ذوالنون مصری، بشر حافی، حارث محاسبی، بایزید بسطامی، ابوسلیمان دارانی، ابوحفص حداد، احمد بن خضرویه، حمدون قصّار و معروف کرخی تشکیل دادهاند. از سلسله و طبقه ششم به بعد بود که سلسلههای صوفیه منشعب شدند و هر کدام خانقاه جداگانهای داشتند. از سه واقعه محاکمه و قتل حلاج، ظهور محییالدین ابن عربی و پیدایش مثنوی معنوی توسط مولوی به عنوان وقایع اثرگذار بر سیر تاریخی تصوف یاد شده است. این فرقه در میان فرقههای اسلامی و خصوصاً تشیع، مورد انتقاد قرار گرفتند. به گزارش زرینکوب در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تصوف امروزه رو به انحطاط گذاشته است و جاذبه خودش را از دست داده است.[۱۶۵]
مرجعیت دینی
مرجعیت دینی، متشکل از علمای مسلمان، روحانیون و محققان فرقههای مختلف شکل گرفته است. مرجعیت دینی از منازعات داخلی در اسلام بهشمار میآید.[۱۶۶]
مدارس علمیه
مدارس علمیه که حوزههای علمی در جغرافیای اسلام را شکل میدهند، از ارگانهای علمی اسلامی هستند. اولین مدرسههای اسلامی را فاطمیان در مصر شکل دادند. مدارس علمی شیعه به حوزه علمیه شناخته میشود و مدارس علمی سنی، عنوان دارالعلوم یا مدرسه علوم دینی شناخته شدههستند.[نیازمند منبع] مدارس اسلامی در اسلام، ابتدا توسط اهل سنت برای مقابله با ترویج و گسترش تشیع ساخته شد؛ اما کمی بعد، شیعیان خود مدارس مستقل برای خود تأسیس کردند.[۱۶۷] مدرسهای که فاطمیان در مصر بنا کردند بعدها به الازهر تغییر یافت و قدیمیترین دانشگاه مدیترانه مبدل شد.[۱۶۸]
جنبشهای عقیدتی
سنتگرایی
در قرن نوزدهم، جنبشی در عربستان به راه افتاد که به جای مقابله با استعمار بر علیه جوامع مسلمان، به احیاء اسلام متمایل بود. این جنبش، فرقهای را با عنوان وهابیت تأسیس کردند که از نام و آموزههای یک اصلاحطلب دینی در قرن هجدم، محمد بن عبدالوهاب، اقتباس شده بود. این فرقه، بسیاری از نوآوریهای مدرن را محکوم میکردند. آنان به اسلامی که در قرن هفتم عمل میشد معتقد بودند. آموزههای محمد بن عبدالوهاب، خشکترین برداشتها از آموزههای حنبلیها بود. بخشی از سنتگرایان هند که امروزه به وهابیت گرایش پیدا کردهاند، در دارالعلوم دیوبند قرار دارند که نسبت به وهابیت عقائد متفاوتی دارند.[۱۶۹]
نظام علمی در اسلام
در آموزههای اسلام، دانش و علم حرمت بسیاری دارند و ارزشی در ردیف ایمان گرفتهاند. در اینباره از پیامبر اسلام، روایتی گزارش شده است که بر اساس آن، ارزش مردمان به میزان دانش آنان است. بر اساس دستورات اسلام، دانشجویی واجب شرعی است و مسلمانان باید در طلب دانش بکوشند. همچنین دانش آموزی در اسلام از عبادت بالاتر معرفی شده است. کارهای علمی در دنیای اسلام از همان سده نخست آغاز شد. در سدههای بعدی، از جهان غرب و شرق به جهان اسلام و خصوصاً بغداد برای علمآموزی مراجعه میشد. این در حالی بود که یهودیان در سراسر جهان مسیحیت مورد آزار قرار میگرفتند و دانشجویان مسیحی با دانشستیری کلیسا مواجه بودند. دوران خلفای عباسی و خصوصاً هارونالرشید، با رشد ترجمههای آثار یونانی در زمینههای ریاضی، پزشکی، نجوم، هندسه و… همراه بود. طی سه سده، دانشمندان مسلمان در فنون مختلفی دست به ابداع و اختراعات زدند. کمکم دوران شکوفایی دانش در جهان اسلام رو به پایان میرسید. یکی از علتهای این روند رو به افول، به قدرت رسیدن اشعریان مخالف با علم در حکومت بود. وقوع حمله مغولان و جنگهای صلیبی نیز در این امور بیتاثیر نبود.[۱۷۰]
مسلمانان پیش از آن نیز در دوره امویان و با فتح بخشهایی از اروپا، زمینهساز ورود میراث دانش و فلسفه دوران باستان به آن منطقه شدند. دوره حکمرانی مسلمانان بر اروپا سبب شکوفایی علم و در کنارش فرهنگ اسلامی در آن منطقه شد. جنگهای صلیبی نیز به گسترش فرهنگ و هنر اسلامی در منطقه تأثیر گذاشت و به سرعت گسترش آن افزود. با گسترش نهضت ترجمه از عربی به لاتین و همزمان با تسخیر شهر تولدو در ۴۷۸ ه. ق، این شهر به عنوان یکی از مراکز مهم آموزشهای اسلامی مبدل شد و نخستین مدرسهٔ مطالعات اسلامی و شرقی در اروپا توسط اسقف بزرگ این شهر تأسیس شد. با این وجود برخی از مسیحیان از جمله کاردینال خیمنز به مقابله با دستیابی آثار عربی برای همگان پرداخت و دستور آتش زدن کتابهای عربی در میدان شهر را داد. در دهههای ۱۰ و ۱۱ ه.ق بار دیگر علاقه به شناخت اسلام در اروپا زنده شد و اینبار در محافل دانشگاهی به این آموزهها توجه شد. از آن پس تا کنون، توجه به شناخت علمی اسلام، تاریخ، فرهنگ دانش و فلسفه اسلامی با گستردگی بیشتری در اروپا مواجه بوده است.[۱۷۱]
علم تفسیر
به دانش شرح و تبیین آیات قرآن، علم تفسیر گفته میشود. این علم از دوران پیامبر اسلام و پس از آن در عهد خلفاء، صحابه و تابعین بسط یافت و تنوع گرفت. از انواع تفاسیری که در مجامع اسلامی به نگارش و تدوین رسیده است میتوان به تفسیر ماثور، تفسیر ادبی، تفسیر فقهی، تفسیر عقلی و کلامی، تفسیر عرفانی و تفسیر علمی اشاره کرد. دانشمندان مسلمان در اینکه تفسیر یک علم است یا خیر، اختلاف نظرهایی مطرح شده است. همچنین مفسران در خصوص اینکه آیا تفسیر و تأویل به یک معنا بوده یا خیر دچار اختلافند. به عقیده راغب اصفهانی، تأویل بیشتر در موضوع محتوا و مفاهیم و تفسیر در زمینه معانی لغات و مفردات کاربرد دارد. امروزه تفسیر به معنای علمی است که ناظر بر مباحث لفظی قرآن است و تأویل به معنای کوشش در جهت دستیابی به مفاهیم درونی قرآن دانسته میشود. محمد خود از اولین مفسران قرآن بود که برخی از ابهامات و عبارات مجمل را برای اعراب تفسیر میکرد و ناسخ و منسوخ آیات را توضیح میداد. بعد از آن نیز مسلمانان برای فهم معانی قرآن و علیالخصوص استنباط احکام فقهی از این کتاب، مجبور به مراجعه علم تفسیر شدند. پس از درگذشت محمد، شیوه تفسیر قرآن از دو طریق اهلبیت و صحابه امتداد یافت. به عقیده شیعه، حدیث ثقلین به صراحت جایگاه ویژه اهلبیت در مقام تفسیر قرآن را نشان میدهد. در کنار اهل بیت، صحابه نیز با توجه به درک محمد و آشنایی بیشتر با مفاهیم اسلام، پاسخ سوالات دیگر مسلمانان از آیات قران را میدادند. رفته رفته حلقههای شاگردان پدید آمدند که بعد از صحابه، تابعین عهدهدار برگزاری این آموزشها شدند. مجاهد، عکرمه و حسن بصری از مشهورترین تابعینی بودند که در این دوره ظهور کردند. تفسیر در این دوره بیشتر به صورت شفاهی منتقل میشد تا قرن دوم تنها احادیث تفسیری پیامبر اسلام به عنوان تفسیر بیان میشد. با آغاز دوره تدوین حدیث، مؤلفان مسلمان به نگارش تفسیر نیز روی آوردند. نگارش تفسیری با عنوان جامع البیان توسط طبری، نقطه عطفی در تفسیرنگاری رخ داد.[۱۷۲]
علم کلام
عالمان مسلمان از دوره حیات محمد و عصر صحابه برای آموزشهای اعتقادی و نصوص قرآن و احادیث نبوی، تلاش میکردند و از همین امر به استحکام بخشیدن به مذهب کلامی خود، کوشا بودند. این تلاش بعضاً با برداشتهای عقلی یا گرایشهای دینی هر کدام از عالمان دینی همراه بود که بعضاً حاصل فرهنگی ریشهدار و تعقلی پرسابقه بود که به یک جامعه و فرهنگ دیرینه تعلق داشت. ایجاد فضایی پذیرنده در صدر اسلام که با آشنایی مسلمانان با فرهنگ دینی یهودیان، مسیحیان و ایرانیان صورت گرفت، سبب شد تا تاثیرپذیریهایی از آموزشهای دیگر ادیان در کلام اسلامی صورت گیرد. تحلیل میشود که بخشی از دانش کلام صدر اسلام، حاصل گفتگوها و مناظرات اعتقادی اصحاب محمد با سران دیگر ادیان بوده باشد. قدیمیترین متون کلامی اسلام، مربوط به خطبههای باقی مانده از علی بن ابیطالب است. مباحثی چون قضا و قدر الهی، امامت و منزلت فاسق از مباحث کلامی در سده اول هجری گزارش شده است.[۱۷۳]
در سدههای دوم و سوم هجری قمری، در تاریخ اندیشههای اسلامی و معارف اسلامی، تحول و شکلگیری مکاتب گوناگون فکری گزارش شده است. در این دو سده، اصلیترین مکاتب کلامی یا شکلگرفتهاند یا دچار ثبات شدند و در مقابل مکاتب ناسازگار با شرایط اجتماعی، از میان کنارگذاشته شدند. در این دو سده، مباحث پیچیده و کاملاً نظری در زمینههای کلامی مطرح شدند و میتوان ارتباط نزدیک عالمان مسلمان با هم، حرکت به سوی ترجمه آثار یونانی و نهضت ترجمه و ارتباط عالمان مسلمانان با دیگر عالمان دیگر ادیان را در این امر مؤثر دانست.[۱۷۴]
از میان فرقههای اهل سنت، حنبلیان به شدت با مخالفان خود برخورد میکردند و معتقد بودند که آنچه در قرآن آمده است، باید بدون چون و چرا در معنای ظاهری ان مورد پذیرش قرار گیرد. این گروه تمام آنچه متکلمان در تعقل و مجادله در اصول دین انجام میدادند را بدعت میدانستند و معتقد بودند تا با بدعتها باید مبارزه شوند و از همین جهت دوره کلامستیزی اصحاب حدیث در سدههای چهارم به بعد، به این صورت شکل گرفت.[۱۷۵]
علم فقه
فقه علم به احکام شریعت و برگرفته از منابع اسلامی است.[۱۷۶] فقه اسلامی در سدههای نخستین، مرحلههای آغازین و نامدون خود را طی میکرد و در آن زمان به عنوان یک علم و مجموعهای از تعالیم نظام یافته اسلامی محسوب نمیشد. هرگونه بحث از مسائل مربوط به آداب و احکام عبادات و احکامی از میان معاملات و سیاستها که از سده نخست هجری باقی مانده است، به عنوان تعالیم فقهی آن دوره یاد شده است. با درگذشت محمد و بسته شدن راه مستقیم به سنت نبوی برای مسلمانان، دوره آموزش فقه، افتاء و قضا بر پایه درک عالمان مسلمان از قرآن و روایات نبوی شروع شد. تا اواسط سده نخست هجری، صحابه و بزرگانی چون علی بن ابیطالب، ابنمسعود، ابی بن کعب و معاذ بن جبل و پس از آنها ابنعباس و ابنعمر به عنوان فقیهان زمان شناخته میشدند. در این دوره نیز از اختلافهای فقهی بین فقیهان مسلمان یاد شده است. از چالشهای این دوره، وقوع مسائل جدیده بود که حکم شرعی آنها از طریق قرآن و سنت نبوی قابل برداشت نبود. از این رو شیوه رسیدن به حکم شرعی آنها محل نزاع فقهی قرار گرفت. برخی از صحابه خود را مجاز میشمردند که برای رفع این اختلافها در مقام داوری، بر پایه شناخت عمومی خودشان از کلیات احکام اسلام، رای شخصی خود را به عنوان حکم شرعی اعلان کنند. در این میان گویا خلفای راشدین جایگاه ویژهای داشتهاند. در همین خصوص، در دوره خلفای راشدین وضع احکام در حوزه تصمیمات حکومتی و سیاسی و حتی عبادی و خصوصی نیز گزارش شده است که در دوره خلیفه دوم عمر بن خطاب نمود بیشتری داشت. از جمله آنها ممنوعیت بیع امهات اولاد، سنت نماز تراویح، طلاق ثلاث و ممنوعیت متعه را میتوان یاد کرد در برخی موارد، تغییر سنت سابق را نیز در پی داشته است.[۱۷۷]
در دوره تابعان، نظرات و آراء صحابه و خلفا به عنوان منبعی قابل اعتماد برای استخراج احکام فقهی اسلام، مورد توجه فقها قرار گرفت. در این دوره، اختلافهای فقهی بسیاری را در میان فقهای عصر گزارش کردهاند که بیشتر ناشی از اختلاف در روایات مورد استناد آنان بوده است. در همین راستا، دو مکتب فقهی حجازی و عراقی شکل گرفت که بعدها شامی نیز به آنها اضافه شد. مکتب فقهی عراقی که به اختصار فقه عراقی خوانده میشود، با شتابی افزون، از فقه آغازین به فقه تقدیری و پس از آن فقه مدون گذراند و باقی مکاتب نیز با سرعتی کمتر به این مراحل تن دادند. در این میان در مدینه، مکتب فقهی اهل بیت رواج داشت که آموزههای فقهی خود را به صورت زنجیرهای از امامان شیعه و سپس علی بن ابیطالب میگرفتند. در کنار این مکتب، وجود فقیهان نیز از لوازم آن بود که در دوره نخست آنها هفت تن از عالمان را شامل میشد که به فقیهان سبعه شهرت یافتند.[۱۷۸]
در اواخر سده سوم هجری، عموم مکتبهای فقهی اسلام بر اهمیت اجتهاد پافشاری داشتند اما در عمل جو تقلید بر جامعه اسلامی حاکم شد. در اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم نیز مذاهب چهارگانه فقه اهل سنت شکل گرفتند که شامل شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی بودند. هرچند منابع در فرقه چهارم آنها تردیدهایی را مطرح کردهاند. پس از آن در سدههای ۴ تا ۶ قمری، بررسیهای اصولی در فقه اسلامی رواج یافت. در کنار رواج اصول در مکتبهای اسلامی، مخالفانی به اصولستیزی مشغول شدند که اخبارگرا یا اخباری شهرت یافتند.[۱۷۹]
علم فلسفه
راهیابی فلسفه به جهان اسلام، از ترجمه آثار یونانی متعلق به دوران هلنیستی توسط مترجمان عربزبان عموماً غیر مسلمان صورت پذیرفت. این ترجمهها که به نهضت ترجمه مشهور شدند، از دوران خلافت امویان آغاز شد و در دوره خلافت عباسیان به اوج خود رسید. با تأسیس بیتالحکمه توسط مأمون عباسی، ترجمه آثار فلسفی شتاب بیشتری گرفت. از اشکالاتی که به پژوهشها در تاریخ اسلامی از جانب عموماً خاورشناسان صورت میگیرد، خلط فلسفه اسلامی با فلسفه عرب بوده است.[۱۸۰]
با مرگ ابنرشد، اندیشه فلسفی از باختر جهان اسلام به خاور اسلامی منتقل شد و ایران اسلامی، کانون شکوفایی فلسفی شد. در ایران، کمکم جهانبینی فلسفی-اسلامی سنی جای خود را به جهانبینی فلسفی-اسلامی شیعی میداد. تاریخ فلسفه اسلامی، مسیر پرفراز و نشیب را در میان مخالفتها و موافقتها گذرانده است. با ورود فلسفه به جهان شرقی اسلام، فیلسوفان بزرگی چون فارابی و ابنسینا به پرورش آن همت گماردند. فلسفه اسلامی، یک جهانبینی به پاخواسته از درون مکتب اسلام بوده است که در قالب آمیزههایی از عناصر مسلط یونانی مانند فلسفه ارسوطیی و نوافلاطونی شکل گرفته است. کمی بعد و با شکلگیری فلسفه اسلامی شیعی که بنیان نویی نسبت به فلسفه اسلامی سنی بود، این علم به اندلس راه یافت.[۱۸۱] تأثیر دانش و اندیشههای اسلامی را بیش از هر جا در حوزهٔ تفکر فلسفی میتوان یافت تا جایی که فلسفه اروپایی سده میانه را نمیتوان جدا از آموزههای فیلسوفان بزرگ اسلامی تصور کرد.[۱۸۲]
نظام اجتماعی در اسلام
روابط اجتماعی در اسلام
ادیان بزرگ جهان، به جهت پیروان پرشمارشان، از آثار اجتماعی برخوردارند. اسلام از جهت آنکه به اصلاح جامعه و تنظیم روابط اجتماعی اهمیت ویژهای قائل است، آن را یکی از اهداف اصلی خود قرار داده است به طوری که در قرآن به صراحت آمده است که هدف از ارسال پیامبران، قیام مردم به قسط و عدل بوده است. در این میان، بخش گستردهای از احکام اسلامی به مباحث اجتماعی اختصاص داده شده است. بخشی از وظایف اجتماعی مسلمانان به صورت فردی همچون قوانین زکات و برخی دیگر به صورت وظایف اجتماعی از بعد سیاسی همچون جهاد است که به جهت آنکه چهره عبادی گرفتهاند، از عبادات بهشمار میروند. زکات و خمس از جمله وظایف اجتماعی فردی مسلمانان قلمداد میشود که به نوعی مالیات محسوب شدهاند. قانون زکات با هدف برقراری عدالت اجتماعی و برابری طبقاتی در جامعه اسلامی شکل گرفته است و در آن تقسیم ثروت صورت میگیرد.[۱۸۳]
تقویم اسلامی
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، قریش از بیرون رفتن مسلمانان از مکه آگاه شد و برای کشتن محمد نقشهای را به اجرا گذاشت. محمد به کمک علی که در بستر وی خوابید، کسانی که نگهبانش بودند را گمراه کرد و پنهانی به همراه ابوبکر از شهر بیرون رفت.[۱۸۴][۱۸۵] به این ترتیب محمد در سال ۱ ه.ق/۶۲۲ م و سیزده سال پس از آغاز پیامبری خود در مکه، به مدینه که یک واحه کشاورزیِ بزرگ بود، هجرت کرد.[۱۸۶] بعدها این هجرت، مبدأی تاریخ مسلمانان شد.[۱۸۷][۱۸۸] در اندیشه اسلامی، این هجرت، آغاز دوره اسلامی و پایان دوره جاهلیت در نظر گرفته میشود.[۱۸۹]
روابط مدنی و حقوقی در اسلام
مسئولیت مدنی از جمله مباحثی است که در منابع فقه اسلامی هنوز توسعه چندانی نیافته است اما در زمینههای این مبحث، احکام شریعت گزارش شدهاند.[۱۹۰]
اسلام و خانواده
با ظهور قرآن در عصر جاهلیت، «خانواده» جایگزین «قبیله» به عنوان واحد اساسی جامعه عربی شد و به عقیده اندیشمندان مسلمان، این یکی از بزرگترین نوآوریهای اسلام بود[۱۹۱] و امروزه خانواده هنوز نهاد اصلی سامانهٔ اجتماعی در جهان اسلام است. خانواده در اسلام از بنیادیترین نهادهای جامعه دانسته شده است و هر خانواده، سلولی از پیکره اجتماع توصیف میشود. الزام به محترم دانستن قراردادهای خانوادگی از سوی «زوجین»، «قانون» و «جامعه» از تاکیدات اسلام است. از جمله عوامل ماندگاری خانواده در اسلام، تدین و محبت عنوان شده است.[۱۹۲] مانند بسیاری از جوامع دیگر، خانواده در کشورهای دارای اکثریت مسلمان فقط به مدل هستهای متشکل از والدین و فرزندان محدود نمیشود، بلکه در عوض معمولاً از یک شبکه بزرگتر شامل پدربزرگ، مادربزرگ، عمه، خاله، دایی، عمو و فرزندان آنان تشکیل شده است.[۱۹۳] امروزه مسلمانان در خانوادههای بزرگتری نسبت به سایر ادیان زندگی میکنند و بر اساس تحقیقی در سال ۲۰۱۹، نرخ متوسط اعضاء خانواده یک مسلمان در جهان، ۶٫۴ نفر است.[۱۹۴]
بر اساس تعالیم اسلامی، تفاوتهای روحی در دو جنس مختلف زن و مرد و نیاز روحی این دو به یکدیگر، باید مورد توجه قرار گرفته شود. قرآن به تصریح زنان را مایه آرامش مردان خطاب میکند و مردان را مسئول زنان دانسته است و این دو را لباس یکدیگر توصیف کرده است. نظام خانواده در اسلام بر اساس ازدواج شکل میگیرد. قرآن از هرگونه رابطه بین زن و مرد خارج از رابطه زناشویی منع کرده است و زنا را جرمی بزرگ توصیف میکند و برای ان مجازات تعیین کرده است. در اسلام چندهمسری به جهت رواج آن پیش از اسلام در اجتماع اعراب جاهلی، تجویز شده است اما محدودیت نهایتاً ۴ همسر و رعایت عدالت بین آنها شرط این ازدواجهای متعدد قرار گرفته است. از لحاظ حقوقی و اخلاقی، دستوراتی از جانب اسلام در نظام خانواده وجود دارد که بر اساس آن وظایفی بر عهده مرد و وظایفی بر عهده زن خانواده قرار گرفته است. همچنین حقوق متقابل والدین و فرزندان نیز از جمله حقوق سفارش شده در اسلام است.[۱۹۵]
اسلام و زنان
بر اساس گزارش منابعی چون ماوردی در الحاوی الکبیر، زنان در عصر جاهلیت عربستان، از اولین حقوق انسانی محروم بودند.[۱۹۶] در میان اعراب جاهلی، زن در کنار خانه و مرکب از شومها توصیف میشد. در این عصر، زنان فاقد عقل و رای بهشمار میرفتند.[۱۹۷] منزلت زنان در جامعه جاهلی آن موقع، داشتن فرزند پسر یا نسب فامیلی بود.[۱۹۸] قرآن با انتقاد به اعراب جاهلی، گزارش میکند که با اطلاع از صاحب فرزند دختر شدن، از شدت ناراحتی چهره آنان سیاه میشد.[۱۹۹] منابع اسلامی، حقوق زن را پس از ظهور اسلام، امری تضمین شده دانستهاند. پذیرش این ادعا از جانب غربیها و به ویژه فمینیستها دشوار توصیف شده است. اندیشمندان مسلمان، با مقایسه بین زنان قبل از اسلام و زنان بعد از اسلام، از پیشرفت حقوق زنان نسبت به قبل گزارشهایی را دادهاند و تأکید میکنند که همچنان زنان بسیاری از این حقوق تضمینشده از جانب اسلام، محرومند.[۲۰۰] قرآن در ۱۹۶ آیه مستقیماً دربارهٔ زنان سخن گفته است. این آیات در موضوعات احکام شرعی، آفرینش زنان، زنان بهشتی، زنان اهل کتاب، رابطه زن و مرد، همسرداری، زنان مستضعف، زنان محمد و سایر زنان پیامبران گزارش شدهاند.[۲۰۱] در متن قرآن، خلقت اولین زن، همچون و همزمان خلقت اولین مرد توصیف شده است.[۲۰۲] در بیشتر قرآن زنان و مردان با هم برابر تلقی شدهاند و دارای وظایف دینی مشترکی هستند. قرآن زن و شوهر را لباس، یاور و جفت یکدیگر لقب داده است. همچنین از زنان به عنوان خلق شده برای شوهرانشان یاد شده است.[۲۰۳]
احکام مربوط به حقوق زنان، در ابواب مختلف کتب فقهی عالمان مسلمان قرار گرفته است. دستهای از این احکام که ناظر بر حقوق زن در خانواده میباشد، در ابوابی چون حضانت، مهریه و نفقه مطرح شده است و آن دسته از حقوق که ناظر بر زندگی فردی زن میباشد، در ابوابی چون ارث و مالکیت مطرح شده است. در میان این احکام، برخی احکام اسلامی بین زنان و مردان متفاوت وضع شدهاند. متفکران اسلامی، دلیل عمومی این تفاوتها در حقوق را به سبب تفاوتهای غریزی و طبیعی اعم از مسائل روانی و جسمی میان زن و مرد میدانند.[۲۰۴] بر اساس قوانین ارث در شریعت اسلام زنان مشمول بردن ارث قرار گرفتهاند اما معمولاً با درجه خویشاوندی برابر با مردان، نیمی از سهم یک مرد را ارث میبرند.[۲۰۵] زنان مسلمان به رعایت حجاب الزام شدهاند و استثناءهایی همچون زنان سالخورده برای این حکم در نظر گرفته شده است.[۲۰۶] از میان احکام شرعی، زنان بر خلاف مردان، از برخی احکام شرعی معاف شدهاند.[۲۰۷] محمد در طول زندگی خود کوشید تا با رعایت حقوق زنان در زندگی شخصی، موقعیت زنان در خانواده و جامعه را بهبود بخشد. رفتار عادلانه او با همسرانش، تکریم عملی زنان، مذمت رفتارهای عرب جاهلی و توصیه مردان به رعایت حقوق زنان، از اقدامات او برای تحقق این هدف بود.[۲۰۸] مطابق قرآن، زن و مرد هر دو از موقعیت اقتصادی مستقل برخوردارند و مالک تمام درآمد خود هستند.[۲۰۹][۲۱۰]
نظام سیاسی در اسلام
تاسیس حکومت مستقل در شهر مدینه توسط محمد و تسلط او در دوره حیاتش بر قلمرویی از شبه جزیره عربستان، به معنای وجود جنبه سیاسی و حکومتی در دین اسلام است.[۲۱۱] امروزه با فراهم آمدن شرایط سیاسی، در کشورهایی چون ایران، افغانستان و سودان؛ جمهوریهای اسلامی بر سر قدرت آمدهاند.[۲۱۲]
جانشینی محمد
از جمله مسائل سیاسی مورد اختلاف در تاریخ اسلام، مشخص کردن امام و رهبر جامعه اسلامی پس از محمد بود. تمام فرقههای اسلامی بر این مطلب که پس از محمد نیازمند یک امام و رهبر برای جامعه احساس میشود، اتفاق نظر دارند اما در کیفیت انتخاب او، دچار اختلافاند. در دیدگاه اسلام سنی، امام یا خلیفه ممکن است با تعیین خلیفه پیشین یا انتخاب شورایی تعیین گردد. بر همین دیدگاه خلفای راشدین، پس از آن خلفای بنیامیه، سپس خلفای بنیعباس و کمی بعد خلفای عثمانی خود را میراثدار این اعتقاد دانستند. در مقابل اسلام شیعی منصب امامت و رهبری را حق علی بن ابیطالب میداند و به خلافت سه خلیفه راشدین نخستین، اعتقادی ندارد. شیعیان زیدی هر عالم فاطمی نسب را که قیام به شمشیر کند و دعوت به بیعت نماید را امام میشمارند و حتی به امامت دو امام در یک زمان معتقدند در مقابل شیعه امامیه، امامت را به نص و تعیین خدا میداند و معتقد است پس از محمد، علی و یازده فرزندش امامان دوازدهگانه هستند و از این رو به شیعه دوازدهامامی شهرت یافتند.[۲۱۳]
اهل سنت با وجود اعتقاد به اینکه خلیفه خود محکوم به رعایت احکام شرعی است، تلاش کردهاند تا اعمال حاکمیت خلیفه را در چهارچوب احکام شرعی قرار دهند. در پی همین تلاشها آثاری با عنوان الاحکام السلطانیه در قرن پنجم به نگارش درآمد که اساسیترین مسائل خلافت را به صورت نظاممند تدوین کرد. اما در شیعه به جهت آنکه حکومت همواره متعلق به غیر بوده است، مسائل حکومتی کمتر مورد توجه عالمان شیعی قرار گرفته است و با این حال اندک رسالههایی در عصر آل بویه نوشته شدهاند.[۲۱۴]
جهاد
جهاد به عنوان یکی از رفتارهای اجتماعی سیاسی در اسلام قلمداد میشود که به هر نوع کوشش نظامی و غیرنظامی در جهت دعوت به اسلام صورت بگیرد، اطلاق میشود. در فرهنگ اسلامی، به هر جنگی عنوان جهاد داده نشده است و هدف از جهاد غیر از کشتار مخالفان، فتح سرزمینها و کسب غنائم بلکه دفاع از عقاید و ارزشهای توحیدی و انسانی عنوان شدهاند. مسلمانان در طول جهادها از قوانین چون ممنوعیت کشتن سالخوردگان، زنان، کودکان، قطع درختان، نابودی جانوران و… تبعیت میکنند. کشته شدگان از سپاه مسلمانان در جهادها، لقب شهید میگیرند که مقامی بالا در اسلام محسوب میشود.[۲۱۵]
اسلامگرایی
بخشی از سلسله مقالات درمورد اسلامگرایی |
---|
درگاه اسلام |
اسلامگرایی، جنبشی در جوامع اسلامی است که با توجه به اصول خود همچون بیداری اسلامی، به دنبال اهداف سیاسی هستند. اسلامگرایان از روشهای صلحجویانه و ستیزهجویانه برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند. جیلیان شودلر گزارش میکند که اسلامگرایی یک اندیشه واحد نیست. او بر این باور است که این جنبش در واکنش به پدیدههای تاریخی همچون استعمار، مهاجرت، پیدایش دولتهای ملی، سرکوب کارگران، سلطههای سیاسی و اقتصادی غرب شکل گرفته است. او اسلامگرایان را به دو دسته تند و میانهرو تقسیم میکند که گروه اول به دنبال انقلابی اسلامی برای به سر کار آوردن دولتی اسلامی هستند و گروه دوم خواهان آن هستند که در چارچوب دولت موجود، اهداف سیاسیشان برآورده شود.[۲۱۶] به عقیده گیلز کپل، اسلامگرایی از اواسط قرن ۲۰ تا اواخر آن شکل گرفته است و سه دسته، روشنفکران خواهان حکومت دینی، متخصصان متدین طبقه متوسط و جوانان معترض به رژیمهای سکولار به شکلگیری آن کمک کردند.[۲۱۷]
بیداری اسلامی
اولین جنبشی که با عنوان بیداری اسلامی شکل گرفت، مربوط به قرن نوزدهم بود که در مقابل مبارزه با استعمار اروپاییها بر حکومتهای مسلمان شکل گرفت. عالمان دینی از این بیداری دینی استفاده میکردند تا بسیج عمومی علیه استعمارستیزی ایجاد کنند.[۲۱۸]
گروههای اسلامگرا
اخوان المسلمین از گروههای اسلامگرای مصری هستند که توسط حسن البنا در سال ۱۹۲۸ میلادی تأسیس شد. شعار این گروه، چنین عنوان شده است: «طبیعت اسلام آن است که حاکم باشد، نه اینکه زیر سلطه باشد، تا احکام آن در همه ملل به اجرا درآید و قدرت آن در سراسر زمین گسترش یابد.» این گروه به عنوان یک حزب سیاسی در سال ۱۹۵۴ در مصر ممنوع اعلام شد و رهبران آن دستگیر شدند. این گروه هرگونه فعالیت با گروههای تروریستی و اقدامات ترورسیم را رد میکند. اقدامات این گروه موجب شکلگیری حماس و جهاد اسلامی شد. طالبان دیگر گروه اسلامگراست که مدتی بر افغانستان حاکم شد و توسط برخی کشورهای اسلامی به رسمیت شناخته شد. این گروه پس از حملات ۱۱ سپتامبر به عنوان یک گروه افراطی ترد شدند. نهضت العلما و گروه محمدیه از گروههای اسلامگرای اندونزی هستند که در مجموع ۶۰ تا ۸۰ میلیون عضو دارند. جنبشی که روحالله خمینی در ایران نیز به راهانداخت، از جنبشهای اسلامگرا بهشمار میآید که علاوه بر موفقیت در ایران، اقدام به صدور آن به دیگر کشورها نیز صورت گرفت. عربستان که از نشر الگوی شیعی در جوامع مسلمان، بیمناک بود، الگوی خویش یعنی وهابیت سکولار را در مقابل جنبش خمینی، به جهان اسلام ابلاغ کرد. این دو جریان اسلامگرا همواره در تقابل هم بودند و این تقابل خود دلیلی بر زنده ماندشان تا کنون شد.[۲۱۹]
تروریسم اسلامی
تروریسم اسلامی، یا تروریسم اسلامگرا، از تهدیدهای جهان بهشمار میآید. به عقیده کپل، این تندروها، سرانجام بدون حمایت مردم از بین خواهند رفت. تروریسم اسلامی، با استفاده از یک سلاح ایدئولوژیک، قصد دارد با توسل به زور و خشونت، به اهداف خود که «آزادی ملی» توصیف شده است استفاده میکند. از شیوههای عملیاتی این گروهها، میتوان به حملات انتحاری با نام «عملیات شهادتطلبانه» اشاره کرد.[۲۲۰]
نظام اقتصادی در اسلام
خمس و زکات
زکات به عنوان یکی از اصول اساسی اسلام تلقی میشود که مسلمانان موظف به پرداخت آن هستند. از محل ذخیره این اموال، برای کمک به فقرا، تشویق به اسلام آوردن، تأمین هزینههای اسیران جنگی، کمک به بدهکاران و کمک به در راه ماندگان استفاده میشود. میزان اعطای زکات، یک دهم از اموال مازاد زندگانی است. خمس نیز دیگر تکلیف مالی دینی است که تنها در مذهب تشیع پذیرفته شده است و شامل یک پنجم از مازاد زندگی است. خمس، تنها به درآمدهای مازاد زندگانی در طول یک سال تعلق میگیرد و بیشتر برای تأمین هزینههای مراکز آموزشی و حقوقی شیعیان استفاده میشود.[۲۲۱]
اسلام و جهان
گسترش اسلام
مکه در پیدایش و گسترش دین محمد، همواره نقش مرکزیت داشته است.[۲۲۲] پس از ظهور اسلام در منطقه شبهجزیره عربستان، گسترش اسلام با فرستادن مبلغانی از جانب محمد آغاز شد. مصعب بن عمیر اولین فرستاده محمد به یثرب بود تا آموزههای اسلامی را در آن منطقه نشر دهد. بازگشت دو تن از اهالی قبیله عبدالقیس به قبیله خود که در بحرین ساکن بودند، سبب مسلمان شدن این قبیله گردید. پس از هجرت به یثرب، اقدامات نظامی نیز به عنوان عاملی برای گسترش اسلام مورد تجویز قرار گرفت و زمینه جدیدی برای تبلیغ اسلام فراهم شد.[۲۲۳] نخستین جامعه اسلامی توسط محمد در همین شهر شکل گرفت.[۲۲۴] مسلمان شدن قبایل اطراف مدینه در بین سالهای پنجم تا دهم هجری گامی دیگر در گسترش اسلام در منطقه بود. یهودیان ساکن مدینه از سه تیره بنیقینقاع، بنینضیر و بنیقریظه، از اقدام علیه اسلام ابایی نداشتند و این اقدامات سبب درگیریهای مسلمانان با آنها و اخراجشان از منطقه شد. در سال هفتم ه. ق، نواحی شمالی مدینه نیز با صلح یا عنوه به تصرف مسلمانان درآمد. سال هشتم برای مسلمانان فتح مکه را در پی داشت که با پذیرش اسلام توسط ابوسفیان، پایان مقاومت مشرکان مکه در مقابل اسلام را رقم زد. پس از فتح مکه، مناطقی جنوبیتر همچون طائف نیز به تصرف مسلمانان درآمد. در سال نهم با لشکرکشی مسلمانان برای مقابله با حمله احتمالی قوای روم (بیزانس)، منجر به عقد پیماننامههایی شد که عملاً نواحی شمالی مدینه تا شام را در اختیار مسلمانان قرار داد. در سال دهم، سایر قبایل شبه جزیره عربستان و قبایل یمنی نیز با عقد پیامنامههایی به اسلام گرویدند.[۲۲۵]
طبق روایات تاریخی مسلمانان، محمد از سال ۶ و ۷ هجری نامههایی را برای سران حکومتهای همسایه شامل هراکلیتوس، امپراتور بیزانس، نجاشی شاه حبشه، خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آنها را دعوت به دین اسلام کرد.[۲۲۶] همچنین گزارش شده است که محمد در سال هشتم نیز نامههایی به پادشاهان مناطق اطراف فرستاد. در پی این دعوتها، عمروعاص به سوی جیفر و عیاذ بن جلندی — پادشاهان عمان — گسیل و با پاسخ مثبت آنها مواجه شد. منذر بن ساوی، حاکم بحرین نیز در پاسخ به دعوتنامه محمد، پاسخ مثبت داد. پادشاه منطقه یمانه — واقع در غرب بحرین — نسبت به دعوتنامه محمد برخورد مساعدی نکرد و به فرستادن دو نماینده به مدینه اکتفا کرد. دو نماینده او مسلمان شدند اما اسلام آنان و بازگشتشان به یمانه، تأثیری بر گسترش اسلام بر این منطقه نداشت. مهمترین قبیله منطقه یمانه در سال دهم به اسلام گرویدند. در میان این مناطق پادشاهی، نجد از درون فروپاشید و قبایل آن به صورت تک تک به اسلام گرویدند و سرآخر تماماً به جهان اسلام پیوست.[۲۲۷] نامه دیگر محمد به خسروپرویز شاه ساسانی ایران بود که با عکسالعمل تند خسروپرویز مواجه شد و در فرمانی، باذان فرمانده یمن را به سمت مدینه گیسل کرد تا محمد را به ایران بفرستد. باذان با شنیدن خبر مرگ خسروپرویز از جانب محمد، اسلام پذیرفت و زمینهساز سیطره مسلمانان بر یمن شد.[۲۲۸]
پس از درگذشت محمد، خلفایی که پس از او به حکومت جامعه اسلامی رسیدند، اقدام به فتوحات نظامی کردند. بهطور کلی در علت و انگیزه خلفا در فتوحات اختلافهایی بین نظریهپردازان و تحلیلگران تاریخی وجود دارد. برخی از مورخان چون بلاذری دلیل این فتوحات را پیکار با مرتدان دانستهاند که واقعه رده را شکل دادند اما دستیابی به منابع حیاتی نیز در تصمیم آنان بیتاثیر نبود. به هر روی مناطق مختلفی در دوران خلفای اسلامی با جنگ یا صلح به حکومت اسلامی اضافه شد.[۲۲۹] بیشترین تاریخپژوهان مدرن، اقدامات محمد در ارسال نامه به سران کشورهای منطقه را منشأ فتوحات بعدی مسلمانان میدانند.[۲۳۰]
تصرف ایران و ترکستان
پس از ماجرای رده و سرکوب مخالفان توسط حکومت و همزمان با شورشهای داخلی در ایران ساسانی پس از مرگ خسروپرویز و ایجاد فضایی ناامن در ایران، ایرانیان پذیرای هرگونه تحول بنیادین شدند؛ حملاتی از جانب اعراب مناطق یمن به مرزهای جنوبی و جنوبغربی ایران صورت گرفت. خالد بن ولید از جانب ابوبکر مکلف شد تا به عراق — از مناطق تحت امر حکومت ایران ساسانی — لشکرکشی کند. خالد توانست در این حملات آبادیهای بسیاری را با صلح و معاهده تصرف کرد و موفق شد تا حیره را نیز با صلح و جزیه به تصرف درآورد. سرآخر سپاهیان خالد مجبور شدند تا با سپاهیان ایران و اعراب مسیحی همپیمان با آنان، بجنگد تا سایر بلاد حیره را نیز به تصرف درآورد. نتیجه این نزاع، شکست سپاه ایرانی و تصرف کامل حیره توسط مسلمانان بود. پس از تصرف حیره، خالد، اهالی مداین را نیز به اسلام فراخواند و همزمان عینالتمر را نیز تصرف کرد. پس از آن تا دوره عمر لشکرکشیهای دیگری نیز رخ داد و در طی آن بغداد، ابله، مذار، دشت میشان و ابرقباد به تصرف مسلمانان درآمد. در همین دوره نبرد بزرگ قادیسه رخ داد که با شکست سپاه ایرانی به پایان رسید. به دستور خلیفه مسلمانان تمام بازماندگان قادسیه که با سپاه ایرانی همکاری میکردند امان یافتند و همین امر سبب گرایش به اسلام را در منطقه فراهم آورد. ورود اسلام به ایران از جنبههای مختلفی قابل بررسی است و نتیجه عوامل مختلفی اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده است. پس از نبرد قادسیه، مدائن نیز به تصرف مسلمانان درآمد. با این فتح و فرار یزدگرد پادشاه وقت ساسانی، آغاز ورود اسلام به سرزمین اصلی ایران فراهم شد. عمر بن خطاب با این فتح از ادامه جنگ خودداری کرد، اما در اقدامی خودسرانه، علاء بن حضرمی از بحرین به سمت خوزستان و اصطخرِ فارس تازید و موجب حمله ایرانیان به خود را فراهم کرد. سرانجام در سالهای ۱۷ تا ۲۰ ه. ق، فارس نیز به تصرف مسلمانان درآمد. با فتحهای بعدی، عمر جواز تصرف تمام ایران را صادر کرد. نبرد نهاوند نیز دیگر نبرد بزرگ بین اعراب و ایرانیان بود که با شکست ایرانیان، مقاومت ایرانیان درهم شکست و شهرهای دیگر ایران یکی پس از دیگری به تصرف مسلمانان درآمد. این تصرفات به جنگ و صلح صورت میگرفت و تا خراسان ادامه یافت.[۲۳۱] تا سال ۲۲ ه.ق سیطره مسلمانان بر آمو ادامه یافت و پس از آن در سال ۵۴ سال، والیان خراسان جنگهایی را با مناطق شمالی خود آغاز کردند که تا سال ۹۰ ه.ق ادامه یافت. در نهایت در سالهای ۹۶ ه.ق بود که تسلطی نسبی بر مناطق چاچ و فرغانه حاصل شد. پس از آن به تدریج ترکستان به تصرف مسلمانان درآمد و تا قرن دوم ثبات بر منطقه حاکم شد. ترکستان شرقی در قرن چهارم به تصرف مسلمانان درآمد.[۲۳۲] آشنایی ترکان با اسلام، به واسطه پیشروی صلحآمیز مسلمانان در طی چهار سده نخست هجری صورت پذیرفته است و عموماً با مهاجرت قبایل مختلف ترک به سرزمینهای اسلامی با اسلام آشنایی صورت گرفت. بر اساس گزارشهایی، ترکان محمد را با لقب «سافجی» به معنای پیامبر و علی بن ابیطالب را با لقب «بثیر» به معنای پهلوان میشناختند.[۲۳۳]
تصرف شام، مصر و مناطق اروپایی
آغاز ورود اسلام به شام مربوط به زمان حیات محمد بود که گروهی از شامیان به اسلام گرویدند. فتح شام برای اعراب مسلمان، به جهت قرابت مذهبی و زبانی و نژادی کار آسانی بود و با مقبولیت عمومی همراه شد. به فرمان ابوبکر لشکرهایی از مسلمانان پس یا در حین فتح ایران به سمت شام در حرکت شدند و نخستین درگیریها در غزه رخ داد. دیری نپایید که رومیان حاکم بر منطقه شام، از شهرهای مختلف میگریختند و شهرها و آبادیها به تصرف مسلمانان درمیآمد. در نهایت رومیان به دمشق گریختند و در آنجا به محاصره مسلمانان درآمدند. در همین بین بود که خلیفه درگذشت و عمر به خلافت رسید. در نهایت در سال ۱۴ ه.ق دمشق نیز با صلح و جنگ فتح شد. در سال ۱۵ ه.ق در نبرد یرموک، رومیان بهطور کامل شکست خوردند و سرزمین شام به دست مسلمانان افتاد. با فرار رومیان به قسطنطنیه، مسلمانان به سمت قدس در حرکت شدند و در سال ۱۶ تا ۱۸ موفق به فتح آن با صلح شدند. پس از این فتح بود که مسلمانان به سمت شرق به پیشروی ادامه دادند و مصر را نیز فتح کردند.[۲۳۴] پس فتح مصر، نظر فاتحان به سمت غرب معطوف شد و با پیشروی نیروهای تازه مسلمان، طرابلس نیز فتح شد. خلیفه با هجوم به افریقیه موافقت نکرد. با به خلافت رسیدن عثمان، خلیفه دستور فتح افریقیه را نیز صادر کرد. با وقوع جنگهای داخلی در عصر عثمان و علی بن ابیطالب، فتحها کمرنگتر شدند و فتح افریقیه تا زمان خلافت معاویه به تعویق افتاد. حکومت اموری موفق شد تا افریقیه را فتح کند و نظر فاتحان را به سمت اندلس جلب کرد.[۲۳۵] مسلمانان توانستند در بین سالهای ۹۱ تا ۹۵ ه.ق شبه جزیره ایبری که شامل پرتغال و اسپانیا بود را فتح کردند. پس از آن سلسلههای متعددی از مسلمانان از جمله امویان، موحدان، مرابطان و ملوک الطوایف بر این مناطق حکمرانی کردند. بعدها با تلاش مسیحیان کاستیل و آراگون و در طی سدههای دوم تا نهم ه.ق این مناطق از سیطره مسلمانان خارج شد.[۲۳۶] با فتح اندلس، در سال ۱۰۰ ه.ق مقدمات هجوم به جنوب فرانسه (سرزمین فرنگ) فراهم شد. دیری نپایید که تا اواخر ۱۱۴ ه.ق نیمی از مناطق جنوبی فرانسه به دست مسلمانان فتح شد. با شکست مسلمانان در جنگی که در شعبان ۱۱۴ ه.ق رخ داد، پیشروی مسلمانان در مناطق فرنگ به پایان رسید. به عقیده بسیاری از تاریخپژوهان غربی، شکست مسلمانان در این نبرد موجب رهایی اروپا و مسیحیت از سلطهٔ اسلام و عرب شد. به مرور بسیاری از این مناطق با اختلافات داخلی مسلمانان از دست آنان خارج شد.[۲۳۷] جزیره سیسیل نیز از مناطق تحت حکمرانی مسلمانان بود که در سال ۴۸۹ ه.ق از سیطره آنان خارج شد.[۲۳۸] به طور کلی، اسلام در قاره هند، سرزمین چین، آفریقای مرکزی و سرزمین مغرب در حال توسعه و گسترش بود تا آنکه در سال ۷۳۲ ه.ق، مسلمانان توسط شارل مارتل تحت فشار قرار گرفتند و از توسعه و گسترش آنان جلوگیری شد.[۲۳۹]
جهان اسلام
عبارت «جهان اسلام» اولین بار در سال ۱۳۲۴ ه.ق در اثری از زویمر آمده است. در دایرةالمعارف اسلام اصطلاح «مردمان مسلمان» به کار رفته و عبارتهای «سرزمینهای اسلامی»، «امپراتوری اسلامی»، «مملکت اسلامی» و «نواحی اسلامی» را آداممتز بهکار بسته است. پیش از این جغرافیدانان مسلمان از عبارت «مملکت اسلام» یا «بلاد اسلام» برای این مفهوم استفاده میکردند. جغرافیدانان فارسیزبان نیز از عبارت «ناحیت مسلمانی» با «حدود مسلمانی» استفاده میکردند.[۲۴۰]
رشد و پراکندگی جمعیت مسلمانان
از آنجا اسلام، جوانترین دین در میان مذاهب اصلی است، با توجه به پیروانش، دومین و سریعالرشدترین دین جهان است.[۲۴۱] بر اساس گزارش «اندیشکده تحقیقاتی پیو»، جمعیت مسلمانان در جهان در سال ۲۰۱۵ میلادی، ۱٫۸ میلیارد نفر بود.[۲۴۲] مؤسسه آمریکایی «بررسی جمعیت جهان» تعداد مسلمانان جهان در سال ۲۰۲۲ را ۱٫۹ میلیارد نفر عنوان کرده است.[۲۴۳]
رشد جمعی مسلمانان در جهان در دورههای اخیر رشد چشمگیری داشته است؛ به طوری که در صد سال اخیر، جمعیت مسلمانان ۶ برابر شده است. در سال ۱۳۲۴ ه.ق جمعیت مسلمانان جهان ۲۳۳ میلیون نفر بود[۲۴۴] و حدود پنجاه سال بعد جمعیت به ۴۲۵ میلیون نفر رسید[۲۴۵][۲۴۶] که به گزارش دانشنامه اسلام در سال ۱۹۸۶ میلادی تا ۵۰۰ میلیون نفر نیز رسیده است.[۲۴۷] پراکندگی جمعیت در کشورها در سال ۱۳۳۷ چنین توصیف شده است: ۲۳۰ میلیون در کشورهای مستقل عمدتاً اسلامی، ۵۰ میلیون در چین، ۴۰ میلیون در هند، ۵۷٫۵ میلیون در سرزمینهای تحت نفوذ فرانسه و بریتانیا، ۲۰ میلیون در جماهیر شوروی، ۷٫۵ میلیون در کشورهای تحت سرپرستی سازمان ملل و ۲۰ میلیون در سایر کشورهای جهان. در همین سال ۹۰ درصد مسلمانان سنی و ۱۰ درصد شیعه توصیف شدهاند. حسین نصر جمعیت نسبی شیعی و سنی را به ترتیب ۱۳ و ۸۷ درصد میداند مؤسسه رند[یادداشت ۴] نیز درصد جمعیت این دو فرقه اسلامی را به ترتیب ۱۵ و ۸۵ درصد دانسته است. بر اساس آماری که دانشنامه جهان اسلام گزارش میکند، این نسبت در سال ۱۳۸۳ به ترتیب به ۸٫۵ و ۹۱٫۵ رسیده است. تحلیلها دلیل کم شدن آمار شیعیان را به جهت نرخ رشد بالای اهل سنت دانستهاند. آسیا بیشترین جمعیت مسلمان را در میان قارهها به خود اختصاص داده است و ۴۰ درصد از جمعیت قاره آفریقا را مسلمانان شکل دادهاند. ترکیب سنی مسلمانان جهان نامتوازن است و تقریباً ۴۰ درصد از جمعیت مسلمانان را جوانان شکل دادهاند. امروزه مسلمانان بعد از مسیحیت، بیشترین جمعیت از لحاظ دین را تشکیل میدهند.[۲۴۸] به گزارش اندیشکده تحقیقاتی پیو که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است و بر اساس میزان رشد مسلمانان نسبت به مسیحیان جهان، احتمالاً تا سال ۲۰۶۰ میلادی، مسلمانان بیشترین جمعیت جهان را حتی پیش از مسیحیت به خود اختصاص خواهند داد. احتمال داده شده است که جمعیت مسلمانان در سال ۲۰۶۰ به ۳ میلیارد نفر خواهد رسید و از ۲۴٫۱ درصد جمعیت جهان به ۳۱٫۱ درصد رشد خواهد داشت. پیشبینی شده است که بیشترین رشد جمعیت مسلمانان در منطقه خاورمیانه و آفریقا صورت بگیرد.[۲۴۹]
بر اساس آمارهای منتشر شده در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، پراکندگی جمعیت مسلمانان ۲۱ درصد از جمعیت تمام جمعیت جهان است که در ۲۰۴ کشور پراکنده هستند. بیشتر جمعیت مسلمانان در منطقه آسیای غربی شامل آسیای میانه، قفقاز و خاورمیانه، کشور هند و شمال آفریقا قرار گرفتهاند. با این وجود محدوده جهان اسلام، به محدوده جغرافیایی کشورهای مسلمان یا با جمعیت مسلمان بالا اطلاق نمیشود و شامل جمعیتهای کوچک مسلمان در کشورهای دیگر نیز میشود. وسعت جهان اسلام از جهت مساحت، شامل ۵۰ کشور به هم پیوسته اسلامی است که ۲۲ درصد از سطح خشکیهای کره خاکی (۳۰ میلیون کیلومتر مربع) را شامل میشود. سه کشور سودان، الجزایر و عربستان به ترتیب سه کشور بزرگ از جهت وسعت در جهان اسلام هستند. در این بین کشورهایی چون بنین، کامرون، موزامبیک، گویان و گابن با وجود عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی، از کشورهای اسلامی بهشمار نمیآیند.[۲۵۰] بر اساس گزارش اندیشکده پیو که متعلق به سال ۲۰۱۵ میلادی است، اندونزی، هند و پاکستان، به ترتیب سه کشور با بیشترین جمعیت مسلمان در جهان هستند.[۲۵۱] در دهههای ۱۹۵۰–۱۹۶۰، دانشجویان، کارگران و متخصصان مسلمان بسیاری به کشورهای اروپایی و آمریکایی مهاجرت کردند و اقلیت قابل توجهای از اهالی این دو قاره را شکل دادند. اسلام امروزه دومین یا سومین دین از لحاظ جمعیت در آمریکا و اروپاست.[۲۵۲]
-
نقشه پراکندگی مذهبی در میان کشورهای اسلامی
-
کشورها با بیشترین جمعیت مسلمان
-
کشورها با اکثریت مسلمان به رنگ سبز و کشورها با دست کم ۵۰ درصد مسلمان به رنگ زرد
فرهنگ اسلامی
غالباً تمام مسلمانان با هر فرهنگ و نژاد و زبانی، به زبان عربی آشنایی دارند؛ چرا که باید نماز را به زبان عربی بخوانند. مسلمانان اکثراً با زبانهای عربی، فارسی، ترکی، مالایایی، بنگالی، اردو، چینی و هندی سخن میگویند. در ۱۱ کشور اسلامی، زبانهای انگلیسی، فرانسه و پرتغالی شایع است. ۱۵ درصد مسلمانان به زبان عربی سخن میگویند و بهطور کلی چهارصد زبان به عنوان زبانی که مسلمانان با آن سخن میگویند مطرح شده است. علاوه بر زبان، نژادهای مختلف اعم از عربها، ترکها، آریاییها، سندیها، پنجابیها و آفریقاییها نیز در میان مسلمانان مختلف است.[۲۵۳]
در دانشنامه اسلام، از شرایط اقتصادی مردمان عربستان در سالهای ابتدایی ظهور اسلام، نقش جنگهای در پذیرش اسلام با وجود آزاد بودن در پذیرش آن توسط مسلمانان، سلطنت مسلمانان بر مناطق فتح شده و اعزام مبلغان به سرزمینهای جدید به عنوان عوامل رشد مسلمانان در دورههای مختلف یاد شده است.[۲۵۴] اندیشکده تحقیقاتی پیو، بر اساس تحلیل جمعیتی در سال ۲۰۱۸ میلادی، رشد جمعیتی مسلمانان در اروپا را با توجه به نرخ جمعیت بالا و مهاجرت و همینطور جمعیت جوان، رو به رشد توصیف کرده است. بنابر همین گزارش، اروپائیان در ۱۵ کشور مختلف، نسبت به مسلمانان دیدگاه منفی داشته و آنان را در شهرکهای مربوط به خودشان میپذیرند. علت این دید منفی، علاقه مسلمانان برای تحمیل عقایدشان بر دیگران عنوان شده است. با این وجود، حضور مسلمانان در کشورهای اروپایی، موافقان و مخالفان خود را دارد. همچنین بنابر این گزارش، بیشتر مردمان اروپایی، از محدود کردن بخشی از پوشش زنان مسلمان همچون پوشش صورت، حمایت کردهاند.[۲۵۵]
تمدن اسلامی
مسلمانان در طی فتوحان قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، فرهنگی منحصربهفرد تأسیس کردند که به نام رنسانس اسلامی یا عصر طلایی اسلام مشهور شده است. در این دوره، اختراعها، صنعت، پزشکی، ریاضیات، شیمی، جغرافیا، هنر و ادبیات رشد چشمگیری در میان دانشمندان مسلمان داشت. در بغداد مدرسه دارالفنون تأسیس شد و ترجمه آثار دانشمحور جهان به عربی آغاز گردید. در این عصر، جهان اسلام به یک مرکز بینظیر دانش فلسفه در جهان مبدل شد.[۲۵۶] آغاز این دوره با انتقال پایتخت به بغداد صورت گرفت. وات بر این باور است که اقدامات علمی و صنعتی مسلمانان، سبب شد تا اروپاییان به تحرک علمی واداشته شوند. این دوره نزدیک به ۵ قرن ادامه داشت. تأسیس دارالحکمه در بغداد، از جمله اقدامات حمایتی حکومت عباسی از دانشمندان در این عصر بود. در طی نهضت ترجمه، آثار علمی بسیاری از زبانهای دیگر به عربی ترجمه شدند. این عصر برای مسلمانان از اهمیت بالایی برخوردار است.[۲۵۷]
دیگر ادیان در دیدگاه اسلام
بر اساس آموزههای اسلامی، اسلام دین اولیه بشر بود که آدم ابوالبشر به آن اعتراف کرد. اسلام، خود را نسخ کننده ادیان پیش از خود میداند.[نیازمند منبع]
بر اساس آموزههای اسلامی، اسلام پذیرش بی قید و شرط خداوند و تسلیم در برابر اوامر اوست. به باور مسلمانان، اسلام دین همه پیامبران است و مسلمانان واقعی، ابراهیم، موسی و عیسی بودند و بر اساس روایتی از محمد، دنیا، خانه اسلام است.[۲۵۸] در قرآن تصریح شده است که مسلمانان به آنچه که بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، عیسی، موسی و اسباط نازل شده است باورمند هستند و فرقی بین آنها نمیگذارند. همچنین در متن قرآن، یهودیان و مسیحیان با عنوان «اهل کتاب» از بیدینها جدا شدهاند.[۲۵۹]
اسلامهراسی و اسلامستیزی
اوج حملات علیه مسلمانان در کشور آمریکا، مربوط به سال ۲۰۰۱ و پس از واقعه یازده سپتامبر بود که بر اساس آمار مرکز پیو، در سال ۲۰۱۶ این رکود شکسته شد. رایجترین نوع تهاجم علیه مسلمانان آمریکایی، ارعاب عنوان شده است. بهطور کلی در ایالات متحده آمریکا، ۳۰۷ مورد جنایت علیه مسلمانان در سال ۲۰۱۶ ثبت شده است که نسبت به سال قبلش، ۱۹ درصد رشد داشته است. بر اساس تحقیقی که این مرکز در سال ۲۰۱۷ منتشر کرده است، ۷۵ درصد از آمریکاییها معتقدند علیه مسلمانان آمریکایی، تبعیض بسیاری رخ داده است. همینطور نیمی از مسلمانان آمریکا اذعان دارند که مسلمان ماندن در آمریکا از سال قبل سختتر شده است.[۲۶۰]
مناسک اسلامی
نماز جمعه
در دوران صدر اسلام، جمعه یکی از اعیاد بود که بعدها به روزی برای استراحت و نظافت و برگزاری نماز جمعه مبدل شد.[۲۶۱] نماز جمعه، از جمله نمازهای واجب در اسلام است که در روز جمعه و به صورت جماعت خوانده میشود. قرآن در تعالیم خود، مسلمانان را توصیه میکند تا در اوقات نماز جمعه، کسب و کار خویش را تعطیل کنند و به نماز جمعه بپردازند. این نماز بدل از نماز ظهر خوانده میشود و دو رکعت است. امام جمعه (کسی که نماز جمعه را میخواند) باید پیش از خواندن نماز، دو خطبه بخواند. این نماز در نزد اهل سنت واجب عینی است اما در نزد شیعیان دوازدهامامی وجوب عینی آن منوط به حضور یا غیبت امام است. از دید اهمیت اجتماعی، جمع شدن مسلمانان در مکانی واحد و اطلاع و آگاهی از اوضاع یکدیگر، همچنین اطلاع از مخاطرات و تواناییها، امکان چارهجویی را فراهم میکند. از دیگر فواید این اجتماعات، پدید آمدن شعور اجتماعی برای عموم مردمان است.[۲۶۲]
جشن و عید در اسلام
در آداب اسلامی، سه عید فطر، قربان و جمعه مورد قبول فرقههای اسلامی است و عید غدیر نیز در منابع شیعی مورد تأکید قرار گرفته است. با این وجود، غیر از جشنگرفتن در اعیاد چهارگانه، در الباقی اعیاد انتقادهایی از جانب برخی فرقههای اسلامی از جهت مشروعیت داشتن یا نداشتن جشن در اسلام و عید گرفتن در مناسبتهای دیگر، مطرح شده است. با این وجود مسلمانان بر اساس تعالیم اسلامی و مناسبتهای دینی، جشنهای مختلفی را میگیرند. برخی از این جشنها جنبه سیاسی و حکومتی داشته و بنابر اقتضاء زمان تأسیس شده است. از میان اعیاد اسلامی میتوان به روز هجرت پیامبر، خروج از ماه صفر، جشن میلاد محمد، جشن میلاد امامان شیعه، جشن مبعث، جشن معراج، جشن شعبانیه، جشن رمضانیه، جشن نیمه شعبان، جشن میلاد شافعی و… اشاره کرد.[۲۶۳]
در عیدها به اقتضاء آن جشن، مراسم و مناسک بهخصوصی اجرا میشود. انجام امور عبادی، تعطیلی و گرفتن وضعیت جشن در شهر و اجتماعات، از جمله این اقدامات است.[۲۶۴] از دیگر مناسک اسلامی، نماز عیدین است که در دو عید فطر و قربان به صورت جماعت خوانده میشود. وقت خواندن این نماز از طلوع آفتاب تا ظهر شرعی است و کیفیت خواندن آن به این صورت است که نماز را در دو رکعت، و بعد از حمد سوره، ۵ بار قنوت (در رکعت دوم چهار مرتبه) اقامه میشود. پس از خواندن نماز، دو خطبه خوانده میشود. علاوه بر نماز، اطعام و قربانی از جمله مراسمات این دو عید است.[۲۶۵] تبریک عید، هدیه دادن، برگزاری کاروانهای جشن، خوراک دادن و به دید و بازدید رفتن از دیگر رسومی است که در عیدها و جشنها صورت میگیرد.[۲۶۶]
اعتکاف
اعتکاف از دیگر مناسک اسلامی است که بیشتر در باب روزه عنوان شده است. اعتکاف یعنی شخص با نیت تقرب مدتی را در مسجد اقامت کند و در این ایام که خود را معتکف مسجد کرده است، روزها را روزه باشد و به آداب اسلامی بپردازد. این عبادت، برای آن است تا مکلف مدتی را به دور از مشاغل روزمره خود، با معبود خود خلوت کند. اصل این عمل، یک عمل مستحب است.[۲۶۷]
حج و زیارت
حج از واجبات اسلام است که بر هر فردی که مستطیع باشد، واجب میشود. این سفر تنها یک مرتبه بر هر فرد مسلمان واجب است. در مراسم حج، تمام حاجیان یک لباس متحدالشکل — مشهور به لباس احرام — را میپوشند[۲۶۸][۲۶۹] و به دور از هرگونه اختلاف طبقاتی، در یک مکان اجتماع میکنند و مراسمات مربوط به مناسک حج را انجام میدهند. این مراسم پیش از ظهور اسلام با تفاوتهایی گزارش شده است. این مراسم دارای اعمال نسبتاً پیچیدهایست که تنها در جزئیات آن در میان فرقههای اسلامی اختلاف گزارش شده است. حاجیان در طول انجام اعمال مراسم، از برقراری رابطه جنسی، شکار، بستن سلاح، خون ریزی و حتی بریدن و کندن گیاهان منع شدهاند. این مراسم در ماه ذیالحجه برگزار میشود اما نوع دیگری از حج که مستحبی است با عنوان حج عمره، در هر زمانی برگزار خواهد شد.[۲۷۰]
زیارت قبور انبیاء و امامان و اولیاء الهی در میان مذاهب اسلامی بجز حنبلیان، بلامانع عنوان شده است. بهخصوص در منابع اهل سنت به زیارت روضه پیامبر اسلام در مدینه تأکید شده است. در مذهب شیعه دوازدهامامی، اما زیارت قبور بزرگان دین و علیالخصوص امامان شیعه، اهمیت ویژهای دارد و رسوم خاصی برای این مراسم در نظر گرفته شده است. در منابع شیعی برای برخی از اماکن زیارتگاهی، زیارتنامههایی نیز گزارش شده است.[۲۷۱]
اماکن اسلامی
مسجد
مسجد از جمله نخستین مؤسسه و نهادهای اسلامی است که برای اولین بار در مدینه تأسیس شد. بنای اولین مسجد در اسلام به زمان هجرت محمد به مدینه بازمیگردد که در چند روز اتراق خارج از مدینه، در منطقه قبا، اقدام به تأسیس مسجدی به نام قبا کرد. هرچند مساجد برای اقامه نماز ساخته شدند اما اختصاص به این کار نداشتند و نخستین دانشگاههای اسلامی را شکل دادند. فقها و محدثین مسلمان در این مساجد اقدام به نشر معارف اسلامی میکردند. مساجد در پیشامدهایی که نیاز به اجتماع مسلمانان داشت، محل تجمع بود و وظایفی که امروزه با ابزارهای ارتباطی انجام میپذیرد، سابقاً بر عهده مسجد بود. مسجد محلی برای اطلاع مسلمانان از اوضاع یکدیگر بود و برخی امور اداری حکومتها در آنجا صورت میگرفت. همچنین مسجد به عنوان محل رسیدگی به شکایات و دعاوی مردم بود.[۲۷۲]
کعبه
کعبه از مقدسترین اماکن نزد مسلمانان محسوب میشود که بنای آن را به ابراهیم و پیش از آن به آدم نسبت دادهاند.[۲۷۳]
ادبیات و هنر اسلامی
تأثیر اسلام بر ادبیات
با ظهور اسلام و نخستین پیروزیهایش، اسلام در شعر عرب بازتاب یافت. با قدرت یافتن محمد، جمعی از شاعران عرب برای جلب توجه و کسب صله، به سوی او شتافتند. با این وجود اشعاری که از آن دوران گزارش شدهاند، لزوماً مربوط به آن دوران نبوده و احتمال جعل در آنها وجود دارد. کهنترین شعر در موضوع اسلام، مربوط به اعشی، شاعر دوران محمد است که در شعر او تنها به «محمد» و «نبی» اشاره شده است. شعر دیگری نیز از کعب بن زهیر در وصف اسلام گزارش شده است که او این شعر را پیش از مسلمان شدن سروده است. با ظهور شاعرانی چون عبدالله بن رواحه، کعب بن مالک و حسان بن ثابت؛ کلمات قرانی به اشعار عربی راه یافت. تأثیر اسلام در ادبیات تا جایی بود که واژگان عامی چون صداقت، شجاعت، وفا و صبر بوی مسلمانی یافتهبودند. شعر عربی با ظهور اسلام، از آرایهها و الفاظ عرب جاهلی فاصله میگرفت و بعدها در دوره امویان، این فاصله بیشتر شد تا جایی که فرزدق و جریر، اشعاری با مضامین تماماً اسلامی میسرودند. تأثیر عمومی اسلام در موضوع شعر، در عواطف شاعران مسلمان و واژگان به کار بسته شده در اشعار نمایان است.[۲۷۴]
در روزگاران خلافت علی بن ابیطالب، اشعاری با مضامین دینی یا دینی-سیاسی شکل گرفت که عواطف اسلامی بسیاری بر آن بار بود. در کنار آن، اشعاری که از شاعران خوارجی منتشر میشد، بیشتر از جنگجویی و شهادت سخن میگفت. شعر خوارج در روزگار اموی افول کرد اما تعالی شعر شیعی تا دوره معاصر ادامه یافت. از این میان میتوان اشعار مدح علی بن ابیطالب در جنگ صفین یا قطعات ابواسود دوئلی را نخستین اشعار دینی-سیاسی شیعی دانست. رشته اشعار دیگری که در سده دوم و سوم ه.ق تعالی یافت، اشعار مشهور به زهدیات بود. ابوالعتائیه که با این اشعار مکتبی در ادبیات عرب ساخت، در اشعارش از آیات قران، تعالیم اسلامی و احادیث نبوی بسیار بهره میجست. شاعران دیگری چون سفیان ثوری، مالک بن دینار و سفیان بن عیینه اشعار زهد سرودند. در کنار آن اشعار پارسایی نیز پدید آمد که آن نیز سراسر از مفاهیم دینی و اسلامی شکل گرفته بود.[۲۷۵]
اسلام در زمینه ادبیات تأثیرات بسیاری را بر فرهنگهای مختلف گذاشته است. برای نمونه، ادبیات دری از همان ابتدای پیدایش در قرن سوم ه. ق، یک ادبیات اسلامی محسوب میشد. ورود برخی مفاهیم به ادبیات فارسی و استفاده از اصطلاحات اسلامی در اشعار سایر زبانها از تأثیرات اسلام بر ادبیات برشمرده شده است. احساسات دینی نیز به شدت بر ادبیات فارسی تأثیر گذاشت و حتی در مواردی، آثاری را به وجود آورد که نمونه آن در ادبیات عرب مشاهده نشده بود.[۲۷۶] از منظومهٔ قوتادغو بیلیگ به عنوان اولین آثار در زمینه ادبیات ترکی-اسلامی یاد میکنند که آغازگر فصلی جدید در ادبیات ترکی شد. علاوه بر محتوای دینی در ادبیان ترکی-اسلامی، باید به غالبهای ادبی مورد استفاده در این نوع ادبیات نیز اشاره کرد.[۲۷۷]
غیر از قرآن که مهمترین منبع اسلامی در ادبیات منثور است، آثار اندکی در این زمینه در قرن اول هجری گزارش شده است که شامل احادیث نبوی و حتی احادیث جعلی است. این نثرها بیشتر به صورت روان و بیپیرایه و به صورت زبان گفتاری است. دیگر آثار منثور، خطبهها هستند. مشهورترین آنها خطبههای علی بن ابیطالب است که دارای نثری فاخر و آهنگین و مسجع بودند. نامهها و پیماننامهها نیز دیگر آثار منثور هستند که به امور سیاسی و اجتماعی بیشتر متمایل هستند و جزئی از ادبیات اسلامی محسوب میشوند. تمام ادبیات اسلامی، به این موارد محدود میشوند. بعدها دین تأثیرات دیگری نیز بر ادبیات عرب گذاشت. برای مثال نویری در نهایة الارب در بیان «فنون کتابنویسی»، به «فن داستانها و روایتهای دینی» پرداخته است.[۲۷۸]
هنر اسلامی
خطاطی اسلامی
یکی از مهمترین هنرهای مرسوم در تمدن اسلامی، خطاطی است که به جهت آمیختگی با کتابت قرآن و متون دینی، با فرهنگ اسلامی پیوندی عمیق دارد. نویسندگی و خط در فرهنگ اسلامی مورد توجه قرار گرفته است تا جایی که اسم یکی از سورههای قرآن قلم و در این کتاب بارها به کتاب و نوشتهها قسم یاد شده است. احادیثی نیز در زمین خط و خطاطی از پیامبر اسلام گزارش شده است. از این میان بهشتی شدن کسی که «بسم الله» را به خط خوش بنویسد یا فضیلت بودن خط خوش برای افراد از این دست روایات منسوب است. حتی در مواردی به نوع نگارش و ادوات خطاطی در روایات اشاره شده است. در این خصوص روایتی از علی بن ابیطالب در شیوه نوشتن با قلم نقل شده است. از منابع تاریخی چنین برداشت میشود که تا پیش از ظهور اسلام، نوشتن در میان اعراب جایگاهی نداشت بیشتر سنت نقل شفاهی مرسوم بود. در دوره حیات محمد، دو خط یابس (یا مبسوط) و مقور (یا لین) مرسوم بود. بعدها خط کوفی شبیه به خط اول شکل گرفت و به خط دوم، خط نسخ حجازی گفته شد. از این دو خط، سه خط مایل، مشق و نسخ شکل گرفت. بعدها دو خط کوفی و بصری نیز همزمان با تأسیس این دو شهر در جامعه اسلامی شکل گرفتند. فتوحات مسلمانان سبب شد تا خطهای اسلامی به مناطق دوردست نیز منتقل شود و با ورود متون عربی بدون نقطه و اعراب به مناطق غیر عرب، لزوم نقطهگذاری و اعرابگذاری ضرورت یافت. در سال ۷۵ ه.ق زبان عربی توسط عبدالملک اموی به رسمیت شناخته شد و گامی نو در زیباسازی خط عربی فراهم شد. در آن دوران خطوطی که در بلاد اسلامی رواج داشت عبارت بودند از: مکی، مدنی، التئم (النیم)، مدور، مثلث، کوفی، بصری، مشق، تجاوید، سطواطی (سلواطی)، مصنوع، مایل، مراصف (راصف)، اصفهانی، سِجلّی، و فیرآموز (پیرآموز یا قیرآموز). شکوفایی خطاطی و ابداع و اصلاح مکرر خطوط تا پایان سده سوم همچنان ادامه داشت و خطهایی با هدفهای مشخص چون کتابت قرآن یا نامههای رسمی و … شکل گرفت.[۲۷۹]
نقد اسلام
نقد اسلام عموماً به نقد دین اسلام در باورها، اصول یا هر عقیده مرتبط با اسلام گفته میشود که از همان اولین مرحلههای شکلگیری آن وجود داشته است. اولین نقدهای نوشتاری توسط مسیحیان و یهودیان نوشته شده است که عموما اسلام را بدعتی در مسیحیت یا نوعی بتپرستی میدانستند.[۲۸۰] از میان منتقدان اسلام، منابعی بر این باورند که منشأ اسلام احتمالاً از روی عقاید مسیحیان اولیه برداشت شده است. لوکسینبرگ در این خصوص بر این باور است که قرآن از روی دستنوشتههای مسیحیان اولیه که به زبان آرامی بوده، نوشته شده است. پاتریشا کرون، استاد دانشگاه پرینستون، در این خصوص میگوید: «این نکتهای متناقضنما است که محمد که بسیاری معتقدند وی بازرگانی عامی در سرزمینی دور افتاده با انسانهای بتپرست بود، از آن همه مطالب دربارهٔ ابراهیم، موسی و دیگر پیامبران آگاه بود؛ مگر آنکه به گفته وی، شخص باور کند که جبرئیل مقرب، این تاریخ را به او وحی کرد، همانگونه که مسلمانان مؤمن باور دارند.»[۲۸۱] شباهتها و تفاوتهای بسیاری میان اسلام و دیگر ادیان وجود دارد. از این میان میتوان به پذیرش عهد جدید توسط مسلمانان و عدم پذیرش آن از جانب یهود اشاره کرد. معجزههای عیسی، تولد عذرایی و رجعت او نیز از باورهای اسلامی است که یهودیان قبول ندارند. در باور مسیحیت، انسانها گناهکار به دنیا میآیند اما یهودیان و مسلمانان عقیدهای خلاف آن دارند. اسلام و یهود در قوانین غذایی همچون حرمت گوشت خوک و خون مشترک العقیده هستند. مسلمانان همچون یهودیان و مسیحیان، آزادانه فرزندان خود را به نامهای گزارش شده در کتابهای مقدس، نامگذاری میکنند.[۲۸۲] دانته از منتقدان اسلام، اسلام را نه بهطور کل، بلکه به خاطر ایجاد تفرقهای که پس از مسیحیت شکل داده است، مورد انتقاد قرار میدهد.[۲۸۳] به عقیده همو، قرآن در موارد متعددی به کثرتگرایی دینی دعوت کرده است و برای هر امت، دین و پیامبر جدیدی به تصویر میکشد.[۲۸۴] پاتریشا کرون بر این باور است که، اسلام بر پایه جنبشی بومگرایی و برای خارج کردن قدرتهای خارجی از عربستان شکل گرفته است. هرچند در ادبیات پیش از اسلام، از نفوذ قدرتهای خارجی گلایهای گزارش نشده است. بهطور کلی، اسلام نه یک فرایند مستقل از دیگر ادیان و نه یک تحول ساده تلقی میشود.[۲۸۵]
به عقیده آلفونس دو لامارتین، اسلام توسط محمد با نیت ارتباط مجدد «انسان با خدا» و «خدا با انسان» صورت گرفت. او همچنین یکی از اهداف اسلام را تضعیف خرافات و بازگردانی اندیشه عقلایی و مقدس میداند. او، انقلاب محمد در عربستان را میستاید و معتقد است کمتر کسی با دستان خالی، در جامعهای سراسر مخالف، دست به اقدامات انقلابی با چنین وسعتی زده است و در نهایت نیز موفق بشود در کمتر از دو قرن به نتایجی مطلوب برسد. او محمد را از جهت سه معیار ایده بزرگ، کمبود وسایل و نتیجه حیرتآورش، انسانی نابغه میداند که قابل مقایسه با نابغههای تاریخ نخواهد بود. به عقیده او اسلام توانست ارتشی قدرتمند، قوانینی مستحکم و حکومت و مردمانی را ارائه و تربیت کند که امروزه یک سوم جمعیت جهان را تحت تأثیر قرار دهد.[۲۸۶]
وینسنت کورنل، اسلامپژوه آمریکایی بر این باور است که اسلام از نوعی «جهش ایمانی» در اعتقاد به تعالیمش طرفداری میکند که مشابه آن در مسیحیت، «تولد دوباره» عنوان گرفته است. به عقیده او، این تشابه بین دانش معنوی مسلمانان و پیروان دیگر ادیان، یادآور آن است که تجارب دینی به اقوام و فرهنگ خاصی اختصاص ندارد و مربوط به نوع بشر است. به عقیده او، اسلام دینی مشتمل بر محدودیت و رهایی به صورت توامان است. باور به اینکه خواست خدا بر زندگانی بندگان مؤثر است، به عنوان یکی از شواهد این محدودیت در کنار رهایی است. چرا که یک مسلمان با وجود آنکه خودش را مسلط بر زندگانی خود میداند، اما تأثیر عوامل خارجی را منکر نخواهد شد.[۲۸۷]
از انتقادهای صورت گرفته نسبت به اسلام، مسئله جهاد اسلامی است. این باور که اسلام دین زور و شمشیر است. مسلمانان نیز این فریضه را موجب نابودی شرک در منطقه دانسته و راهی برای مقابله با تهاجم و استعمار میدانند.[۲۸۸] از دیگر انتقادهای صورت گرفته، قدیمی شدن برخی از عقاید و دستورالعملهای اسلامی به مرور زمان است. به عقیده ابنکمونه، حاکمان مسلمان در طول تاریخ، بارها مجبور شدهاند تا احکام اسلامی در موضوع مجازاتها را نقض کنند.[۲۸۹]
جهان اسلام بر اثر استعمارهای طولانی غربی، سابقه زیادی در زمینه مردمسالاری ندارد؛ اما اسلام معاصر مخالفتی با تلاش مسلمانان برای دستیابی به مردمسالاری در چارچوب مذهب، ندارد. در برخی از کشورهای اسلامی از نوعی مردمسالاری دینی استفاده میشود که بر اساس آن، مردم پس از رای دادن، زمینه آن را فراهم میکنند تا معیارها و قوانین دینی در اداره عمومی اجتماعی نقش داشته باشند.[۲۹۰] با این وجود اکثر کشورهای جهان اسلام آمار پایینی در مردم سالاری و آمار بالایی در استبداد، تمامیتخواهی، یکّهسالاری و خودکامگی دارند.[۲۹۱][۲۹۲]
صحت تاریخی اسلام
از چالشهایی که محققان تاریخ اسلام با آن مواجه هستند، مسئله صحت تاریخی منابع اسلامی است. با وجود آنکه گزارشهای بسیاری در منابع اسلامی از تاریخ صدر اسلام گزارش شده است، اما تشخیص اخبار صحیح از غلط در این باره کار دشواری است.[۲۹۳] علاوه بر منشأ اعتقادی اسلام که پیش از آن توضیحش گذشت، منشأ جغرافیایی اسلام نیز مورد تردید برخی از پژوهشگران قرار گرفته است. «مکتب تجدیدنظرطلب» (به انگلیسی: revisionist school) بر این باورند که منابع تاریخی مستندتر و یافتههای باستانی، احتمالاً منشأ جغرافیایی اسلام را مناطق شمالی عربستان شامل سوریه و بینالنهرین میدانند. در مقابل این دیدگاه، دیدگاه مسلمانان قرار دارد که منشأ جغرافیایی اسلام را حجاز معرفی میکنند. شواهد زیادی برای این احتمال در نظر گرفته شده است؛ از جمله آنها میتوان به ادبیات قرآن، شواهد تاریخی همچون یافتههای باستانشناسی در نواحی شمالی عربستان و عدم وجود گزارشهای مربوط به شرک اهالی عربستان قبل از اسلام در غیر از منابع اسلامی اشاره کرد. از میان معتقدان به این دیدگاه میتوان به پاتریشا کرون، جان وانسبرو و مایکل کوک اشاره کرد.[۲۹۴] دن گیبسون نیز پس از بررسی شواهدی تاریخی در زمینه اولین مساجد اسلامی و جهتهای گورستانها، معتقد است که پترا به عنوان قبله مسلمانان بوده است.[۲۹۵] در نقطه مقابل نیز منتقدان مکتب تجدیدنظرطلب قرار دارند که بر این باورند؛ شواهد برای اعتقاد به منشأیی غیر از حجاز برای اسلام، کافی نیستند و برای شواهد ارائه شده، دلایل نقض ارائه میکنند. به عقیده وانگ، نمیتوان منکر ارتباط تنگاتنگ شهر مکه با ظهور اسلام شد.[۲۹۶] رابرت برترام سرژانت در ژورنال جامعهٔ شرقشناسی آمریکا این نظریه را یک جدال سردرگم و غیرمنطقی توصیف کرد که به دلیل درک نادرست پاتریشیا کرون از متون عربی، عدم آشنایی با جامعهٔ عربستان، و سوءتعبیر از نوشتههای دیگر به نفع نظریهٔ خود پیچیدهتر شده است.[۲۹۷]
نشانهای اسلام
هلال ماه (به عربی: قمر) عموماً به عنوان نماد اسلام قلمداد میشود.[۲۹۸] هلال ماه در کنار ستاره نیز در بسیاری از سازمانها و نهادهای اسلامی به عنوان نماد اسلام مورد استفاده قرار گرفته است. از این میان میتوان به ملیگرایان عرب یا اسلامگرایان در دهه ۱۹۷۰ میلادی اشاره کرد.[۲۹۹] آنطور که از شواهد تاریخی برمیآید، هلال و ستاره در امپراتوری عثمانی به عنوان نماد اسلام تلقی شده است و امروزه نیز بسیاری از کشورهای اسلامی از این نماد در پرچم خود استفاده میکنند. پرچم دولت عثمانی یک هلال به همراه ستاره در زمینهای قرمز بود. بعدها کشورهای تحت سیطره عثمانی نیز از این نماد در پرچم خود استفاده کردند که از این میان میتوان به لیبی، تونس و الجزایر اشاره کرد. تا قرن بیستم میلادی، این نماد در پرچم کشورهایی چون آذربایجان، پاکستان، مالزی، سنگاپور، موریاتی، کشمیر، ازبکستان، ترکمنستان و کومور استفاده میشد. در قرن بیستم میلادی این نماد به عنوان نماد رایج اسلام تلقی میشد. گزارش شده است که این نماد به همان اندازه که صلیب در میان مسیحیان شهرت دارت، مشهور است.[۳۰۰] برخی بر این باورند که هلال ماه، اشاره به خدای ماه که توسط اعراب جاهلی پرستیده میشد دارد و این مطلب با آنکه خدا در اسلام، الله نام دارد و هیچگاه از او به عنوان خدای ماه یاد نشده است، صحیح به نظر نمیرسد.[۳۰۱] بهطور کلی، از نماد ماه و ستاره در آثار تاریخی متعلق به پیش از میلاد مسیح و در فرهنگ سومری نیز استفاده شده است.[۳۰۲]
کتابشناسی
آثار برجامانده از سده یکم هجری، بسیار ناچیز گزارش شده است.[۳۰۳] این در حالیست که در سده دوم ه.ق احادیث نبوی جمعآوری شدند.[۳۰۴]
همزمان با دوران فتوحات خلفای پس از محمد، اولین آثار مستقل در موضوع جهاد در نیمه دوم قرن ۲ ه.ق نگارش یافت که با عنوان عمومی «السیر» به نگارش درآمدند. السیر اوزاعی و همینطور السیر الکبیر اثر محمد بن حسن شیبانی از جمله این آثار میباشند.[۳۰۵]
در میان جنگهای صلیبی، جمعی از اندیشمندان اروپایی و خصوصاً اسپانیایی، با آموختن زبان عربی، ترجمه آثار علمی و فلسفی مسلمانان به زبان لاتین را شروع کردند که بعضاً با تشویق حکمرانان مسیحی علاقمند به دانش مواجه شد. از این رو سده ۶ و ۷ ه.ق را دوران شکوفایی ترجمه از عربی به لاتین و عبری یاد کردهاند. در سال ۵۳۶ ه. ق، دو تن از دانشمندان انگلیسی به نامهای رابرت و هرمانوس دالماتا برای اولین بار کتاب قرآن را به لاتین ترجمه کردند.[۳۰۶]
ادبیات صوفیانه بخش بزرگی از ادبیات اسلامی را شامل میشود. در این میان شعر و ادبیات صوفیه در فارسی و عربی، غیر از جنبه تعلیمی، شامل مضامین تغزلی، رمزی و تمثیلی نیز هست. غیر از فارسی و عربی، زبانهای ترکی و اردو نیز مورد توجه صوفیان قرار گرفته است. از این میان مشهورترین آثار عبارتند از: الرسالهٔ القشیریه اثر ابوالقاسم قشیری، کتاب اللمع فی التصوف تألیف ابونصر سراج طوسی، منازل السایرین خواجه عبدالله انصاری هروی، عوارف المعارف شهابالدین عمر سهروردی، کشف المحجوب هجویری، شرح تعرف ابوبکر مستملی بخاری، کیمیای سعادت ابوحامد محمد غزالی، مرصاد العباد نجمالدین رازی و مصباح الهدایهٔ عزالدین کاشانی.[۳۰۷]
از میان کتابهای که به نقد و بررسی اسلام پرداختهاند، میتوان به «Hagarism: The Making of the Islamic World» اثر پاتریشا کرون و میکائیل کوک و اثر دیگری از کرون با عنوان «Meccan Trade and the Rise of Islam» اشاره کرد که به موضوع منشأ قرآن و اسلام پرداختهاند.[۳۰۸]
پانویس
یادداشتها
- ↑ که تا حدودی دولت مرکزی روم شرقی از دیدگاهشان طرفداری میکرد.
- ↑ رتباط با مسیحیان شام در داستانی معروف دربارهٔ دیدار محمد و راهبی سریانی بازتاب داشته است؛ البته گروهی آن را ساختگی میدانند.
- ↑ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در تعریف ایقاعات آورده است: «مقصود از ایقاعات در مباحث فقهی آن گروه از اعمال انشایی است که به صورت یک طرفه انجام گیرد و منشأ آثار حقوقی گردد.» (رک:گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.)
- ↑ مؤسسه رند از مؤسسات آمریکایی در حوزه مطالعات سیاسی، فرهنگی و امنیتی است.
قرآن
- ↑ آیات ۱۰ و ۱۴ سوره ابراهیم
- ↑ آیه ۱۶۴ سوره بقره و ۱۷–۲۲ سوره غاشیه
- ↑ آیه ۵۱ سوره هود و ۳۰ سوره روم
- ↑ آیه ۹ سوره رعد
- ↑ آیه ۵۹ سوره انعام
- ↑ آیه ۳۴ سوره بقره و آیه ۷۵–۷۶ سوره ص
- ↑ آیه ۳۶ سوره بقره
- ↑ آیه ۲۲ سوره ابراهیم
- ↑ وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (ترجمه: و خاندان خویشاوندت را هشدار ده!)[۲۶–۲۱۴]
- ↑ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ (ترجمه: پس آنچه را بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب، که ما [شر] ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.)[۱۵–۹۴–۹۵]
ارجاعات
- ↑ Al-Hamad and Healey, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 81–83.
- ↑ Al-Hamad and Healey, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 83–87.
- ↑ Al-Hamad and Healey, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 87–92.
- ↑ Wang, “The Origins of Islam in the Arabian Context”, University of Bergen.
- ↑ Al-Hamad and Healey, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 87–92.
- ↑ Wang, “The Origins of Islam in the Arabian Context”, University of Bergen.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ اختری، «اسلام»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ Jomier, “ISLAM”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مصطفی و دیگران، معجم الوسیط، ۱: ۴۴۶.
- ↑ Jomier, “ISLAM”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Gimaret, “TAWHID”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۱۸.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 6.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «حدیث»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «حدیث»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 108.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 110.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 64–65.
- ↑ Gimaret, “TAWHID”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 71.
- ↑ Wang, “The Origins of Islam in the Arabian Context”, University of Bergen.
- ↑ Gimaret, “TAWHID”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Gimaret, “TAWHID”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «اندیشههای کلامی در سدهٔ نخست هجری»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۱–۲۲.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Jomier, “ISLAM”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 67–68.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 109–110.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۰.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 77.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 113.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Jomier, “ISLAM”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۱.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۴–۲۵.
- ↑ Gardet, “Īmān”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۴.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 6.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 6.
- ↑ Lamartine, Histoire de la Turquie, 1: 90–92.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Lamartine, Histoire de la Turquie, 1: 94.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 56.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
- ↑ Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 98–101.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 39.
- ↑ Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 53, 98–101.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 56.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
- ↑ حاجمنوچهری، «گسترش تاریخی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Wang, “The Origins of Islam in the Arabian Context”, University of Bergen.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 39.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 17.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Britannica, “Pact of Al-Ḥudaybiyah”, Encyclopedia Britannica.
- ↑ Lings, Muhammad, 249.
- ↑ Watt, “al-Ḥudaybiya”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Watt, “al-Ḥudaybiya”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Bogle, Islam: Origin and Belief, 19.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 42.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Britannica, “Pact of Al-Ḥudaybiyah”, Encyclopedia Britannica.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 120.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Grewal, Project of History of Indian Science, 281.
- ↑ زریاب و زرینکوب، «علی»، دایرةالمعارف فارسی.
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۳۴–۳۷.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳۳: ۱۰۳.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 11.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 43.
- ↑ Veccia Vaglieri, “Fatima”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57-58.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ حسینیآهق و ورعی، «حکومت در اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 16.
- ↑ حسینیآهق و ورعی، «حکومت در اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 17–18.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 19–25.
- ↑ حسینیآهق و ورعی، «حکومت در اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 25–26.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 64.
- ↑ حسینیآهق و ورعی، «حکومت در اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ اختری، «اسلام»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 30.
- ↑ اختری، «اسلام»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ حسینیآهق و ورعی، «حکومت در اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 49.
- ↑ حسینیآهق و ورعی، «حکومت در اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 57.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 32.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 55.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 49.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 52.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 59–60.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۴۵.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۴۸–۵۱.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۷۱–۷۲.
- ↑ بهرامیان، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ جمعی از محققین، دانستنی ادیان و مذاهب، ۳۴۸.
- ↑ جمعی از محققین، دانستنی ادیان و مذاهب، ۳۵۵.
- ↑ زرهانی، «امت اسلامی»، فروغ وحدت، ۴.
- ↑ بدوی، تاریخ اندیشههای کلامی، ۱: ۴۸–۴۹.
- ↑ جمعی از محققین، دانستنی ادیان و مذاهب، ۳۵۰.
- ↑ اسفندیاری، «فرقه سبائیه»، مسجد، ۶۸.
بدوی، تاریخ اندیشههای کلامی، ۱: ۴۸–۴۹. - ↑ جعفری، «باورها و فرقههای خوارج»، معارف عقلی، ۳۵.
- ↑ اسفندیاری، «فرقه سبائیه»، مسجد، ۷۰.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۸–۲۹.
- ↑ حسینیآهق و ورعی، «حکومت در اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 113–115.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۳۷.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۹–۳۰.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۳۱.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۳۴.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ پاکتچی، «اندیشههای کلامی در سدههای ۲ و۳ق»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 44.
- ↑ حسینیآهق و ورعی، «حکومت در اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۳۱.
- ↑ زرینکوب، «عرفان و تصوف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ زرینکوب، «عرفان و تصوف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ زرینکوب، «عرفان و تصوف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۶.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 115.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۴۳.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۵۶.
- ↑ مولوی، «علوم در جهان اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ خراسانی، «نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ عباسی، «تفسیر»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ پاکتچی، «اندیشههای کلامی در سدهٔ نخست هجری»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «اندیشههای کلامی در سدههای ۲ و۳ق»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ جلالی مقدم، «اندیشههای کلامی در سدههای ۴–۶ق»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 109.
- ↑ پاکتچی، «سیر اندیشههای فقهی در تاریخ اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «سیر اندیشههای فقهی در تاریخ اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «سیر اندیشههای فقهی در تاریخ اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ خراسانی، «تحول فلسفه و علوم در تمدن اسلامی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ خراسانی، «تحول فلسفه و علوم در تمدن اسلامی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ خراسانی، «نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 5.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Hitti, Capital cities of Arab Islam, 58: 33.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Smith, “Women in Islam”, Journal of the American Academy of Religion.
- ↑ تقویپور، اسماعیلی و صلواتیان، «الگوی جامع خانواده تراز در اندیشه اسلامی»، زنان و خانواده.
- ↑ Nasr, The Heart of Islam, 183.
- ↑ Pew Research Center, “How living arrangements vary by religious affiliation around the world”, P.R.C.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ محمدیان و سلحشور، «اخلاق تشریع کیفر برای بانوان»، مطالعات زن و خانواده.
- ↑ پروین و دیگران، «مطالعه تطبیقی طلاق»، پژوهشنامه قرآن و حدیث.
- ↑ شمسینی غیاثوند و نجفی، «واکاوی مشارکت سیاسی زنان در جهان اسلام»، مطالعات سیاسی جهان اسلام.
- ↑ Jawad, The Rights of Women in Islam, 2.
- ↑ Smith, “Women in Islam”, Journal of the American Academy of Religion.
- ↑ مرادی خلج، «زنان صالح در قرآن»، بانوان شیعه.
- ↑ Roded, “Women and the Qurān”, Encyclopaedia of the Qurʾān.
- ↑ Roded, “Women and the Qurān”, Encyclopaedia of the Qurʾān.
- ↑ بستان، «حقوق زنان»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Roded, “Women and the Qurān”, Encyclopaedia of the Qurʾān.
- ↑ سعیدی، «حجاب»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه فارسی، ۴: ۲۸۷–۲۸۹.
- ↑ بستان، «حقوق زنان»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Roded, “Women and the Qurān”, Encyclopaedia of the Qurʾān.
- ↑ Sonbol, “Rise of Islam”, Encyclopedia of Women & Islamic Cultures.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, Xii.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۸۶.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۹۵.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۵۵.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۹۰–۹۵.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۹۶–۱۰۱.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 83–84.
- ↑ Wang, “The Origins of Islam in the Arabian Context”, University of Bergen.
- ↑ حاجمنوچهری، «گسترش تاریخی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ حاجمنوچهری، «گسترش تاریخی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 192.
- ↑ حاجمنوچهری، «گسترش تاریخی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سجادی، «اسلام در ایران»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سجادی، «اسلام در مصر و شام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 192.
- ↑ سجادی، «اسلام در ایران»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «اسلام در ماوراءالنهر و ترکستان»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ زرینکوب، «اسلام و ادبیات فارسی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سجادی، «اسلام در مصر و شام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ رحیملو، «اسلام در شمال آفریقا، اندلس، سیسیل و کرت»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ خراسانی، «نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ رحیملو، «اسلام در شمال آفریقا، اندلس، سیسیل و کرت»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ خراسانی، «نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ اختری، «اسلام»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, ix.
- ↑ Pew Research Center, “Why Muslims are the world’s fastest-growing religious group”, P.R.C.
- ↑ World Population Review, Religion by Country 2022.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Jomier, “ISLAM”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Jomier, “ISLAM”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Pew Research Center, “Why Muslims are the world’s fastest-growing religious group”, P.R.C.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Pew Research Center, “10 countries with the largest Muslim populations”, P.R.C.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, ix و xii.
- ↑ مومن، «جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Jomier, “ISLAM”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Pew Research Center, “Being Christian in Western Europe”, P.R.C.
- ↑ بین برلیک، «دوران طلایی اسلام»، مطالعات قرآنی.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۳۸–۴۰.
- ↑ Jomier, “ISLAM”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۱۸ و ۲۱.
- ↑ Pew Research Center, “Assaults against Muslims in U.S. surpass 2001 level”, P.R.C.
- ↑ موسیپور، «جشن در جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ موسیپور، «جشن در جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ موسیپور، «جشن در جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ موسیپور، «جشن در جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 84.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ سلیم، «عبادات و آداب دینی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۲.
- ↑ آذرنوش، «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ آذرنوش، «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ زرینکوب، «اسلام و ادبیات فارسی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «اسلام و ادبیات ترکی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ آذرنوش، «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ کاوسی، «خطاطی»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Eerdmans, The Encyclopedia of Christianity, 2: 758.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۳۰.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۲۲–۲۳.
- ↑ Stone, Dante's Pluralism and the Islamic, 132.
- ↑ Stone, Dante's Pluralism and the Islamic, 174.
- ↑ Wang, “The Origins of Islam in the Arabian Context”, University of Bergen.
- ↑ Lamartine, Histoire de la Turquie, 1: 276–278.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 68–71.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۱۱.
- ↑ Ibn Kammūnah, Ibn Kammūna's Examination of the three faiths, 148_149.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۱۲–۱۳.
- ↑ Cochran, “Democracy in the Middle East: The Educational Battle”, Public Management and Administration.
- ↑ «THE TRUTH ABOUT ISLAM AND DEMOCRACY»، The Intercept.
- ↑ Esposito, The Oxford History of Islam, 6.
- ↑ Wang, “The Origins of Islam in the Arabian Context”, University of Bergen.
- ↑ Gibson, Qur'ānic Geography, 251.
- ↑ Wang, “The Origins of Islam in the Arabian Context”, University of Bergen.
- ↑ Serjeant, “Meccan Trade and the Rise of Islam”, Journal of the American Oriental Society.
- ↑ Editorial board, “Crescent Moon”, The Concise Oxford Dictionary of World Religions.
- ↑ Curtis IV, Black Muslim Religion in the Nation of Islam, 157.
- ↑ Glassé, “MOON”, The New Encyclopedia of Islam.
- ↑ Brown, “Who is Allah”, International Journal of Frontier Missions.
- ↑ Finkel and Geller, Sumerian Gods, 71.
- ↑ پاکتچی، «اندیشههای کلامی در سدهٔ نخست هجری»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ آذرنوش، «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گرجی، «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ خراسانی، «نفوذ فرهنگی اسلام در اروپا»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ زرینکوب، «عرفان و تصوف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ گریگوریان، اسلام، ۳۰.
منابع
منابع دانشنامهای فارسی
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۸۸). «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «اسلام». دایرهالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.
- بستان، حسن (۱۳۸۳). «حقوق زنان». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- بهرامیان، علی (۱۳۸۸). «اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «اندیشههای کلامی در سده نخستین هجری». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «اندیشههای کلامی در سدههای ۲ و۳ق». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «تأثیر اسلام در ادبیات ترکی». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «اسلام در ماوراءالنهر و ترکستان». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «حدیث». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «سیر اندیشههای فقهی در تاریخ اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- جلالی مقدم، مسعود (۱۳۸۸). «اندیشههای کلامی در سدههای ۴–۶ق». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- حاجمنوچهری، فرامرز (۱۳۸۸). «گسترش تاریخی اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- حسینیآهق، مریم؛ ورعی، جواد (۱۳۸۳). «حکومت در اسلام». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- خراسانی، شرفالدین (۱۳۸۸). «تحول فلسفه و علوم در تمدن اسلامی». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- خراسانی، شرفالدین (۱۳۸۸). «نفوذ فرهنگ اسلامی در اروپا». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- رحیملو، یوسف (۱۳۸۸). «اسلام در شمال آفریقا، اندلس، سیسیل و کرت». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۸۸). «اسلام و ادبیات فارسی». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۸۸). «تصوف و عرفان». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- سجادی، صادق (۱۳۸۸). «اسلام در ایران». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- سجادی، صادق (۱۳۸۸). «اسلام در شام و مصر». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- سعیدی، فریده (۱۳۸۳). «حجاب». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- سلیم، عبدالامیر (۱۳۸۸). «عبادات و آداب دینی». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- کاوسی، شیلا (۱۳۸۳). «خطاطی». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- گرجی، ابوالقاسم (۱۳۸۸). «مناسبات و روابط اجتماعی در اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- گذشته، ناصر (۱۳۸۸). «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- عباسی، مهرداد (۱۳۸۳). «تفسیر». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- موسیپور، ابراهیم (۱۳۸۳). «جشن در جهان اسلام». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مولوی، محمدعلی (۱۳۸۸). «علوم در جهان اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مومن، مصطفی (۱۳۸۳). «جهان اسلام». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
منابع غیردانشنامهای فارسی
- اسفندیاری، اسکندر (۱۳۷۵). «فرقه سبائیه» (PDF). مسجد. پنجم (سیام): ۶۸–۸۳.
- بدوی، عبدالرحمن (۱۳۷۴). تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام (PDF). اول. ترجمهٔ صابری، حسین.
- بین برلیک، کاترین (۱۳۹۲). ترجمهٔ آفرین قائمی. «دوران طلایی اسلام». مطالعات قرآنی. تهران (۱۰۳): ۸۸–۸۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- پروین، جلیل؛ نوری خسروشاهی، پریا؛ مهدویراد، محمدعلی؛ صفری، علی (۱۴۰۰). «مطالعهٔ تطبیقی طلاق در فرهنگ جاهلیت و قرآن با تکیه بر بسترهای معرفتی». پژوهشنامه قران و حدیث. تهران (۲۸): ۴۵–۷۴ – به واسطهٔ نورمگز.
- تقویپور، محمدرضا؛ اسماعیلی، محسن؛ صلواتیان، سیاوش (۱۳۹۶). «الگوی جامع خانواده تراز در اندیشه اسلامی». زنان و خانواده. تهران (۳۸): ۱۱۹–۱۴۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- جعفری، یعقوب (۱۳۸۶). «باورها و فرقههای خوارج» (PDF). معارف عقلی (هفتم): ۱۸–۴۸.
- جمعی از محققین (۱۳۸۸). دانستنیهای ادیان و مذاهب. اصفهان: مرکز تحقیقاتی قائمیه.
- شمسینی غیاثوند، حسن؛ نجفی، خورشید (۱۳۹۵). «واکاوی مشارکت سیاسی زنان در جهان اسلام؛ با تأکید بر کشور مصر». مطالعات سیاسی جهان اسلام. قزوین (۱۹): ۸۹–۱۱۶ – به واسطهٔ نورمگز.
- زرهانی، سید احمد (۱۳۸۸). «امت اسلامی از تنوع تا فرقهگرایی» (PDF). فروغ وحدت (هجدهم): ۳–۵.
- گرگوریان، وارتان (۱۳۸۶). اسلام، قطعهقطعه، نه یکپارچه. به کوشش حمید بخشنده و محمد محقق. قم: مرکز پژوهشهای اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۱۴-۰۹۰-۶.
- محمدیان، علی؛ سلحشور، بتول (۱۴۰۰). «اخلاق تشریع کیفر برای بانوان در فقه امامیه». مطالعات زن و خانواده. تهران (۲): ۱۵۲–۱۶۷ – به واسطهٔ نورمگز.
- مصطفی، ابراهیم؛ الزیات، احمد حسن؛ عبدالقادر، حامد؛ النجار، محمد (۱۹۸۹). المعجم الوسیط. قم: دارالدعوة.
- مرادی خلج، محمدمهدی (۱۳۸۹). «زنان صالح در قرآن» (PDF). بانوان شیعه (۲۳): ۱۳۲–۱۵۱.
- هاشمی شاهرودی، محمود (۱۳۸۷). فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسّلام. قم: موسسه دایرة المعارف فقه اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۷۳۰-۵۲-۰.
منابع انگلیسی
- Brown, Rick (۲۰۰۶). "Who is "Allah"?" (PDF). International Journal of Frontier Missions (به انگلیسی).
- Cochran, Judith (2017). "Democracy in the Middle East: The Educational Battle". Public Management and Administration (به انگلیسی).
- Curtis IV, Edward E (2006). Black Muslim Religion in the Nation of Islam, 1960-1975 (به انگلیسی). The University of North Carolina Press.
- Editorial board (2000). "Crescent Moon". The Concise Oxford Dictionary of World Religions (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Eerdmans, Wm. B (1999). The Encyclopedia of Christianity (به انگلیسی). Wm. B. Eerdmans.
- Esposito, John L (1999). The Oxford History of Islam (به انگلیسی). New York: Oxford University Press.
- Finkel, Irving L; Geller, Markham J (1997). Sumerian Gods and Their Representations (به انگلیسی). STYX Publications.
- Gardet, Louis (2006). "Īmān". In Bearman, P.; Bianquis, Th.; Bosworth, C.E.; Donzel, E. van; Heinrichs, W.P. (eds.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (3rd ed.). Brill.
- Gibson, Dan (2011). Qur'ānic Geography: a survey and evaluation of the geographical (به انگلیسی). Canada: Independant Scholar’s Press.
- Gimaret, Daniel (1986). "TAWHID". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 10 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 389.
- Glassé, Cyril (2001). "MOON". The New Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). AltaMira Press.
- Ibn Kammūnah, Saʻd ibn Manṣūr (1971). Ibn Kammūna's Examination of the three faiths; a thirteenth-century essay in the comparative study of religion (به انگلیسی). Berkeley: University of California Press.
- Jawad, Haifaa A. (1998). The Rights of Women in Islam (به انگلیسی). Britain: MACMILLAN PRESS LTD.
- Jomier, Jacques (1986). "ISLAM". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 4 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 174-177.
- Lamartine, Alphonse de (1855). Histoire de la Turquie (به فرانسوی). Vol. 1. Paris: librairie du "Constitutionnel".
- Pew Research Center (۲۰۱۷). "Why Muslims are the world's fastest-growing religious group". Pew Research Center (به انگلیسی).
- Pew Research Center (۲۰۱۷). "Assaults against Muslims in U.S. surpass 2001 level". Pew Research Center (به انگلیسی).
- Pew Research Center (2018). "Being Christian in Western Europe". Pew Research Center (به انگلیسی).
- Pew Research Center (۲۰۱۹). "10 countries with the largest Muslim populations, 2015 and 2060". Pew Research Center (به انگلیسی).
- Pew Research Center (۲۰۱۹). "Key findings: How living arrangements vary by religious affiliation around the world". Pew Research Center (به انگلیسی).
- Robinson, Chase F. (2011). The New Cambridge History of Islam, Volume 1 (به انگلیسی). Vol. 1. Cambridge University Press.
- Roded, Ruth (2004). "Women and the Qurān". In Archer, George; Boisliveau, Anne-Sylvie; Dost, Suleyman; Naguib, Shuruq (eds.). Encyclopaedia of the Qur'ān (به انگلیسی) (1rd ed.). Brill.
- Serjeant, R. B (1990). "Meccan Trade and the Rise of Islam: Misconceptions and Flawed Polemics". Journal of the American Oriental Society (به انگلیسی).
- Smith, Jane I (۱۹۷۹). "Women in Islam: Equity, Equality, and the Search for the Natural Order". Journal of the American Academy of Religion (به انگلیسی) (۴۷): ۵۱۷–۵۳۷ – via jstor.
- Sonbol, Amira (2003). "Rise of Islam: 6th to 9th Century". In Joseph, Suad (ed.). Encyclopedia of Women & Islamic Cultures (به انگلیسی) (1rd ed.). Leiden: Brill.
- Stone, Gregory B (2006). Dante's Pluralism and the Islamic Philosophy of Religion (به انگلیسی). New York: PALGRAVE MACMILLAN.
- Wang, Shutao (2016). "Religious Roots of Europe Master's Thesis: The Origins of Islam in the Arabian Context" (PDF). University of Bergen (به انگلیسی).
- World Population Review (۲۰۲۲). "Religion by Country 2022". worldpopulationreview (به انگلیسی). USA.
منابع آنلاین
- «THE TRUTH ABOUT ISLAM AND DEMOCRACY (WITH ANWAR IBRAHIM)». theintercept.com. February 14 2019. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)
برای مطالعهٔ بیشتر
- بلر، شیلا (۱۳۸۳). «خطاطی در جهان اسلام». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- رنجبر، مقصود (۱۳۸۳). «توسعه در جهان اسلام». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.