امیرعباس هویدا: تفاوت میان نسخهها
(− 8 رده، ±رده:خاکسپاریها در بهشت زهرا←رده:مدفونان در بهشت زهرا (هاتکت)، ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
'''امیرعبّاس هویدا''' (۲۸ بهمن ۱۲۹۷ – ۱۸ فروردین ۱۳۵۸) سیاستمدار ایرانی بود که از ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۶ بهعنوان سی و هفتمین [[فهرست نخستوزیران ایران|نخستوزیر ایران]] خدمت کرد. نخستوزیری ۱۲ سال و ششماههٔ او، طولانیترین نخستوزیری در تاریخ ایران است. | '''امیرعبّاس هویدا''' (۲۸ بهمن ۱۲۹۷ – ۱۸ فروردین ۱۳۵۸) سیاستمدار ایرانی بود که از ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۶ بهعنوان سی و هفتمین [[فهرست نخستوزیران ایران|نخستوزیر ایران]] خدمت کرد. نخستوزیری ۱۲ سال و ششماههٔ او، طولانیترین نخستوزیری در تاریخ ایران است. | ||
هویدا فرزند [[حبیبالله عینالملک]]، سفیر ایران در [[لبنان]]، بود و برای همین، کودکی و نوجوانیش در لبنان سپری شد. او پس از تحصیل در مدرسهٔ فرانسوی بیروت، برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و پس از گرفتن مدرک در رشتهٔ علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل، به ایران بازگشت. چند ماه پساز بازگشت به ایران وارد | هویدا فرزند [[حبیبالله عینالملک]]، سفیر ایران در [[لبنان]]، بود و برای همین، کودکی و نوجوانیش در لبنان سپری شد. او پس از تحصیل در مدرسهٔ فرانسوی بیروت، برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و پس از گرفتن مدرک در رشتهٔ علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل، به ایران بازگشت. چند ماه پساز بازگشت به ایران وارد دانشکده افسری شد و هشت ماه بعد، ۱۳۲۲، درخواستش برای کار در وزارت خارجه پذیرفتهشد. هویدا مرداد ۱۳۲۴ بهعنوان وابستهٔ سفارت راهی فرانسه و چندی بعد آلمان شد. سالِ ۱۳۲۹ به ایران بازگشت و، در دورهٔ وزارت [[عبدالله انتظام]]، منشی وزیر خارجه شد. او چند ماه بعد به خدمت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد درآمد و پنج سال در این سازمان کار کرد. ۱۳۳۵، او در سفارت ایران در ترکیه مشغول به کار شد و مدتی پساز انتصاب سرلشکر [[حسن ارفع]] به سفارت ایران در [[ترکیه]]، به تهران منتقل شد. | ||
هویدا پس از انتقال به تهران، در | هویدا پس از انتقال به تهران، در شرکت ملی نفت مشغول به کار شد و مراتب ترقی را بهسرعت طی کرد و ۱۳۳۷، عضو هیئتمدیره این شرکت شد. ۱۳۴۲، او وزیر دارایی شد و پس از آنکه نخستوزیر وقت، [[حسنعلی منصور|حسنعلی منصور]]، از سوی [[فدائیان اسلام|فداییان اسلام]] ترور شد، هویدا از سوی شاه، مسئول تشکیل کابینه شد و به نخستوزیری رسید. او نزدیک به ۱۳ سال در این جایگاه ماند، تااینکه مرداد ۱۳۵۶، برکنار و وزیر دربار شد. با بالا گرفتن تظاهرات علیه حکومت پهلوی، شاه در تلاش برای آرامکردن اوضاع، دستور به بازداشت هویدا داد. | ||
بهدنبال [[انقلاب ۱۳۵۷]]، هویدا خود را به انقلابیون تسلیم کرد و در دادگاههای اسلامی حاضر شد. اتهامات او، «[[افساد فی الارض]]» و «محاربه با خدا» بود و از سوی [[صادق خلخالی]] به اعدام محکوم شد. اما در حین تنفس دادگاه، از سوی یک روحانی — صادق خلخالی یا [[هادی غفاری]] — به ضرب گلوله کشته شد. جسد هویدا سه ماه در سردخانه نگهداری و سپس، گمنام به خاک سپردهشد. | بهدنبال [[انقلاب ۱۳۵۷]]، هویدا خود را به انقلابیون تسلیم کرد و در دادگاههای اسلامی حاضر شد. اتهامات او، «[[افساد فی الارض]]» و «محاربه با خدا» بود و از سوی [[صادق خلخالی]] به اعدام محکوم شد. اما در حین تنفس دادگاه، از سوی یک روحانی — صادق خلخالی یا [[هادی غفاری]] — به ضرب گلوله کشته شد. جسد هویدا سه ماه در سردخانه نگهداری و سپس، گمنام به خاک سپردهشد. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
امیرعباس هویدا در ۲۸ بهمن ۱۲۹۷ هجری شمسی در تهران زاده شد. پدرش [[حبیبالله عینالملک]] نام داشت؛ او مردی از طبقه متوسط با زمینهٔ [[بهائیت|بهائی]] بود، هر چند مدارک کمی دربارهٔ اعتقاد شخص حبیبالله به بهائیت در بزرگسالی وجود دارد و مدارک باقیمانده نشان نمیدهد که او فرزندان خود را بهعنوان بهائی بار آورده باشد. حبیبالله معلم فرزندان [[علیقلیخان سردار اسعد|سردار اسعد بختیاری]] بود و [[احمدشاه]] مطابق پیشنهاد سردار اسعد، به او لقب عین الملک بخشید. زمانی که در عهد [[رضاشاه]] داشتن نام خانوادگی اجباری شد، عین الملک نام خانوادگی هویدا را برای خود برگزید. مادر امیرعباس هویدا، افسر الملوک سرداری بود. افسر الملوک زنی از [[قاجاریان|سلسلهٔ قاجار]] و [[شیعه]]ای معتقد بود.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | امیرعباس هویدا در ۲۸ بهمن ۱۲۹۷ هجری شمسی در تهران زاده شد. پدرش [[حبیبالله عینالملک]] نام داشت؛ او مردی از طبقه متوسط با زمینهٔ [[بهائیت|بهائی]] بود، هر چند مدارک کمی دربارهٔ اعتقاد شخص حبیبالله به بهائیت در بزرگسالی وجود دارد و مدارک باقیمانده نشان نمیدهد که او فرزندان خود را بهعنوان بهائی بار آورده باشد. حبیبالله معلم فرزندان [[علیقلیخان سردار اسعد|سردار اسعد بختیاری]] بود و [[احمدشاه]] مطابق پیشنهاد سردار اسعد، به او لقب عین الملک بخشید. زمانی که در عهد [[رضاشاه]] داشتن نام خانوادگی اجباری شد، عین الملک نام خانوادگی هویدا را برای خود برگزید. مادر امیرعباس هویدا، افسر الملوک سرداری بود. افسر الملوک زنی از [[قاجاریان|سلسلهٔ قاجار]] و [[شیعه]]ای معتقد بود.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
تا زمان تولد هویدا، پدرش به یک دیپلمات میانرده در | تا زمان تولد هویدا، پدرش به یک دیپلمات میانرده در وزارت امور خارجهٔ ایران تبدیل شده بود. هویدا تنها ۲ سال داشت که پدرش از سوی وزارت خارجه به [[دمشق]] منتقل شد. در نتیجه، امیرعباس مدت زیادی از کودکی خود را در خارج از کشور و در [[دمشق]]، [[بیروت]]، [[پاریس]]، [[لندن]] و [[بروکسل]] سپری کرد که تأثیر زیادی بر شخصیت او گذاشت. هویدا در خاطرات جوانی خود دربارهٔ این دوره مینویسد که باعث شد تصمیم بگیرد که دیگر هرگز ایران را ترک نکند و رنج غربت را به جان نخرد. سپری کردن سالهای کودکی و نوجوانی در خارج از ایران همچنین سبب شد هویدا [[زبان فرانسوی|فرانسه]] را بهعنوان زبان اول صحبت کند. در نتیجه، هر چند مادرش تأکید زیادی به آموزش [[زبان فارسی|فارسی]] به فرزندان خود داشت، اما هویدا در آغاز بزرگسالی فارسی را با لهجهٔ فرانسوی حرف میزد. او [[زبان عربی|عربی]] را نیز در همین زمان فرا گرفت.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
زمانی که [[فریدون هویدا|فریدون]]، برادر کوچک هویدا و فرزند دوم خانواده، زاده شد، امیرعباس چهارساله بود. هر دو کودک نزدیکی بیشتری با مادر خود داشتند. پدرشان اغلب در سفر بود و در نتیجه، وظیفهٔ تربیت فرزندان به افسر الملوک واگذار شده بود. هویدا این رابطهٔ نزدیک را تا زمان مرگ مادرش حفظ کرد. او پدر خود را در ۱۷سالگی از دست داد. هویدا زمانی که در | زمانی که [[فریدون هویدا|فریدون]]، برادر کوچک هویدا و فرزند دوم خانواده، زاده شد، امیرعباس چهارساله بود. هر دو کودک نزدیکی بیشتری با مادر خود داشتند. پدرشان اغلب در سفر بود و در نتیجه، وظیفهٔ تربیت فرزندان به افسر الملوک واگذار شده بود. هویدا این رابطهٔ نزدیک را تا زمان مرگ مادرش حفظ کرد. او پدر خود را در ۱۷سالگی از دست داد. هویدا زمانی که در مدرسهٔ فرانسوی بیروت مشغول تحصیل بود، زمان زیادی را صرف مطالعهٔ آثار ادبی کلاسیک فرانسه کرد. او همچنین در این زمان به [[مارکسیسم]] علاقهمند شد و در سالهای آتی عمر خود با مارکسیستهای معروف ایرانی مثل [[احسان طبری]] و [[ایرج اسکندری (سیاستمدار)|ایرج اسکندری]] دوستی نزدیکی داشت. این مسائل سبب شد هویدا به [[چپگرایی|چپگرا]] بودن معروف شود و به همین جهت محافظهکاران ایران به او اعتماد نداشتند. البته، چپها نیز هیچگاه او را یکی از خودشان ندانستند.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
هویدا در نوجوانی عمیقاً به '' | هویدا در نوجوانی عمیقاً به ''مائدههای زمینی'' اثر آندره ژید علاقهمند بود. او زمانی که در سپتامبر ۱۹۳۸ وارد پاریس شد، یک نسخه از این کتاب را با خود به همراه داشت. البته دیری نپایید که مجبور شد در اثر منازعهای دیپلماتیک میان دولت [[رضاشاه]] و فرانسه، پاریسِ محبوب خود را ترک کند. هویدا مدتی را در [[لندن]] سپری کرد و در این زمان انگلیسی را نیز فرا گرفت. سپس راهی بروکسل شد. او ۳ سال در دانشگاه آزاد بروکسل دانشجو بود و با مدرک کارشناسی در رشتهٔ [[علوم سیاسی]] دانشآموخته شد. نمرات هویدا هم در دبیرستان و هم در دانشگاه متوسط بودند.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
امیرعباس هویدا در ۱۳۲۱ به تهران بازگشت. ایران در این زمان در | امیرعباس هویدا در ۱۳۲۱ به تهران بازگشت. ایران در این زمان در اشغال نیروهای شوروی و بریتانیا بود. او مدت کوتاهی بعد از بازگشت به کشورش، توسط وزارت امور خارجه استخدام شد. وی همچنین بهعنوان افسر وظیفه وارد ارتش شد. هویدا با نسل جدید نویسندگان و فلاسفهٔ فرانسوی آشنایی داشت و همین باعث شد به معروفترین محافل روشنفکری تهران وارد شود. این موضوع زمینهساز آشنایی او با [[صادق هدایت]] و [[صادق چوبک]] شد. هویدا و هدایت تا زمان [[خودکشی]] صادق هدایت دوستان نزدیک یکدیگر بودند. او همچنین تا پایان عمر خود بهصورت جستهوگریخته با چوبک در مکاتبه بود.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
هویدا از با دو تن از پسران [[زینالعابدین رهنما]] دوستی نزدیکی داشت. مطابق پیشنهاد رهنما، او را در سال ۱۳۲۳ به عنوان آتاشهٔ سفارت ایران در پاریس انتخاب کردند. این اولین منصب دیپلماتیک هویدا بود و درگیر شدن سفارت ایران در یک رسوایی باعث شد تقریباً آخرین هم باشد. در خرداد ۱۳۲۴ واقعهٔ سفارت پاریس اتفاق افتاد؛ طی [[جنگ جهانی دوم]]، بسیاری از فرانسویان داراییهای خود را به [[سوئیس]] منتقل کرده بودند و پایان جنگ، قصد داشتند آنها را به فرانسه بازگردانند اما نیاز بود تعرفهٔ گمرکی پرداخت کنند. گروهی از افراد، شامل دیپلماتها، از این تعرفه معاف بودند. در نتیجه، برخی از آنان از کشورهای گوناگون از جمله ایران، حاضر شدند داراییها را بهصورت قاچاق وارد کشور کنند. یک روزنامهٔ چپگرای فرانسوی نام هویدا را میان این افراد ذکر و نشریهٔ ''خواندنیها'' در ایران نیز آن تکرار کرد. با این حال، هر چند اسناد وزارت خارجهٔ فرانسه تردیدی باقی نمیگذارد که هویدا بیگناه بود و آن روزنامهٔ فرانسوی نیز ۲ بار حرفش را پس گرفت، این واقعه بر زندگی سیاسی هویدا سایه افکند، تا جایی که یکی از اتهاماتی که در [[دادگاه انقلاب|دادگاههای اسلامی]] به او وارد کردند «قاچاق هروئین در فرانسه» بود.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | هویدا از با دو تن از پسران [[زینالعابدین رهنما]] دوستی نزدیکی داشت. مطابق پیشنهاد رهنما، او را در سال ۱۳۲۳ به عنوان آتاشهٔ سفارت ایران در پاریس انتخاب کردند. این اولین منصب دیپلماتیک هویدا بود و درگیر شدن سفارت ایران در یک رسوایی باعث شد تقریباً آخرین هم باشد. در خرداد ۱۳۲۴ واقعهٔ سفارت پاریس اتفاق افتاد؛ طی [[جنگ جهانی دوم]]، بسیاری از فرانسویان داراییهای خود را به [[سوئیس]] منتقل کرده بودند و پایان جنگ، قصد داشتند آنها را به فرانسه بازگردانند اما نیاز بود تعرفهٔ گمرکی پرداخت کنند. گروهی از افراد، شامل دیپلماتها، از این تعرفه معاف بودند. در نتیجه، برخی از آنان از کشورهای گوناگون از جمله ایران، حاضر شدند داراییها را بهصورت قاچاق وارد کشور کنند. یک روزنامهٔ چپگرای فرانسوی نام هویدا را میان این افراد ذکر و نشریهٔ ''خواندنیها'' در ایران نیز آن تکرار کرد. با این حال، هر چند اسناد وزارت خارجهٔ فرانسه تردیدی باقی نمیگذارد که هویدا بیگناه بود و آن روزنامهٔ فرانسوی نیز ۲ بار حرفش را پس گرفت، این واقعه بر زندگی سیاسی هویدا سایه افکند، تا جایی که یکی از اتهاماتی که در [[دادگاه انقلاب|دادگاههای اسلامی]] به او وارد کردند «قاچاق هروئین در فرانسه» بود.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
هویدا در پاریس با [[عبدالله انتظام]] نیز آشنا شد. انتظام یکی از [[فراماسونری|فراماسونهای]] معروف ایران بود و هویدا نیز سالها بعد به تشویق او فراماسون شد. زمانی که انتظام را به ریاست دفتر کنسولی ایران در اشتوتگارت آلمان گماشتند، او ترتیبی داد که هویدا نیز به آن کشور منتقل شود. هویدا بعد از ۳ سال خدمت در اشتوتگارت به ایران بازگشت. این زمان مصادف بود با نخستوزیری [[محمد مصدق]] و جنبش [[قانون ملیشدن صنعت نفت|ملی شدن صنعت نفت]]. دو وزیر خارجهٔ مصدق در وزارت امور خارجه — [[باقر کاظمی]] و پس از او [[حسین فاطمی]] — بسیاری از پرسنل وزارت را اخراج کردند. فاطمی یکی از معروفترین متهمکنندگان اعضای سفارت ایران در پاریس بود و احتمالاً اگر هویدا در ایران میماند، توسط فاطمی از وزارتخانه اخراج میشد؛ در نتیجه، هویدا بیماری مادرش را بهانهٔ ترک ایران کرد و به خدمت | هویدا در پاریس با [[عبدالله انتظام]] نیز آشنا شد. انتظام یکی از [[فراماسونری|فراماسونهای]] معروف ایران بود و هویدا نیز سالها بعد به تشویق او فراماسون شد. زمانی که انتظام را به ریاست دفتر کنسولی ایران در اشتوتگارت آلمان گماشتند، او ترتیبی داد که هویدا نیز به آن کشور منتقل شود. هویدا بعد از ۳ سال خدمت در اشتوتگارت به ایران بازگشت. این زمان مصادف بود با نخستوزیری [[محمد مصدق]] و جنبش [[قانون ملیشدن صنعت نفت|ملی شدن صنعت نفت]]. دو وزیر خارجهٔ مصدق در وزارت امور خارجه — [[باقر کاظمی]] و پس از او [[حسین فاطمی]] — بسیاری از پرسنل وزارت را اخراج کردند. فاطمی یکی از معروفترین متهمکنندگان اعضای سفارت ایران در پاریس بود و احتمالاً اگر هویدا در ایران میماند، توسط فاطمی از وزارتخانه اخراج میشد؛ در نتیجه، هویدا بیماری مادرش را بهانهٔ ترک ایران کرد و به خدمت سازمان ملل متحد درآمد. خروج از ایران در این زمان به هویدا این امکان را داد که مجبور نشود در منازعات سیاسی عهد مصدق طرف یکی از جناحین را بگیرد.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
به هر روی، هویدا در ژنو مستقر شد. استخدام در سازمان ملل او به این امکان را داده بود که بهعنوان کارمند آن نهاد، به کشورهای مختلفی، بهخصوص در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، سفر کند. هویدا در سالهای کار برای سازمان ملل بهطور پیاپی با منصور دیدار میکرد. منصور تا سال ۱۳۳۵ در | به هر روی، هویدا در ژنو مستقر شد. استخدام در سازمان ملل او به این امکان را داده بود که بهعنوان کارمند آن نهاد، به کشورهای مختلفی، بهخصوص در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، سفر کند. هویدا در سالهای کار برای سازمان ملل بهطور پیاپی با منصور دیدار میکرد. منصور تا سال ۱۳۳۵ در سفارت ایران در [[واتیکان]] مشغول به کار شده بود و بهطور مستمر به هویدا اصرار میکرد که به ایران بازگردد و در وزارت امور خارجه مشغول به کار شود. نهایتا هویدا پذیرفت؛ بهعنوان اولین مأموریت در شغل جدید، او را به سفارت ایران در ترکیه منتقل کردند، جایی که [[علی منصور]]، پدر حسنعلی منصور، سفیر بود. دیری نپایید که سفارت علی منصور به اتمام رسید. هویدا از آذر تا دی ۱۳۳۶ کاردار موقت بود. سفیر جدید، سرلشکر [[حسن ارفع]]، فردی نظامی بود و در سفارت هم نظم نظامی طلب میکرد. هویدا تحت نظر او تجربهٔ دلچسبی در سفارتخانه نداشت و زمانی که عبدالله انتظام و [[فؤاد روحانی]] به او پیشنهاد شغلی در شرکت ملی نفت ایران دادند، از کارش در آنکارا استعفا داد و به تهران بازگشت.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
حضور غیرمنتظره هویدا در مراتب بالای شرکت نفت، باعث بروز مخالفتهایی از جانب کارمندان شرکت شد. دیری نگذشت که او توانست خود را به عنوان مدیری لایق ثابت کند. هویدا همچنین نشریهای به نام ''کاوش'' تأسیس کرد که در آن، مقالاتی از روشنفکران مطرح زمانه را به چاپ میرساند. او خود نیز در ''کاوش'' مینوشت؛ مقالات هویدا در این نشریه دربارهٔ موضوعات مختلفی بودند که بعدها به زندگی سیاسیاش شکل دادند. او اصرار داشت که ایران باید از این «چرخه عقبماندگی» خارج شود و پیشنهاد کرد که متخصصانی تربیت شوند که جای غربیهای حاضر در ایران را بگیرند. تا این زمان، منصور نیز به تهران بازگشته بود. هویدا و منصور با کمک یکدیگر [[کانون مترقی]] را تأسیس کردند. هویدا در یادداشتی برای نخستین گردهماییهای کانون، گفت که آنان باید با شاه وارد «همکاری مشروط» شوند که بر اساس آن، تحت بیرق محمدرضاشاه، ایران به هدف مدنظر که همان تبدیلشدن به کشوری مدرن بود، دست پیدا کند.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | حضور غیرمنتظره هویدا در مراتب بالای شرکت نفت، باعث بروز مخالفتهایی از جانب کارمندان شرکت شد. دیری نگذشت که او توانست خود را به عنوان مدیری لایق ثابت کند. هویدا همچنین نشریهای به نام ''کاوش'' تأسیس کرد که در آن، مقالاتی از روشنفکران مطرح زمانه را به چاپ میرساند. او خود نیز در ''کاوش'' مینوشت؛ مقالات هویدا در این نشریه دربارهٔ موضوعات مختلفی بودند که بعدها به زندگی سیاسیاش شکل دادند. او اصرار داشت که ایران باید از این «چرخه عقبماندگی» خارج شود و پیشنهاد کرد که متخصصانی تربیت شوند که جای غربیهای حاضر در ایران را بگیرند. تا این زمان، منصور نیز به تهران بازگشته بود. هویدا و منصور با کمک یکدیگر [[کانون مترقی]] را تأسیس کردند. هویدا در یادداشتی برای نخستین گردهماییهای کانون، گفت که آنان باید با شاه وارد «همکاری مشروط» شوند که بر اساس آن، تحت بیرق محمدرضاشاه، ایران به هدف مدنظر که همان تبدیلشدن به کشوری مدرن بود، دست پیدا کند.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
در آن سالهای آغازین دهه ۱۹۶۰، رهبران آمریکا، به خصوص | در آن سالهای آغازین دهه ۱۹۶۰، رهبران آمریکا، به خصوص دوایت آیزنهاور، نگرانهایی دربارهٔ ثبات ایران داشتند و شاه را برای انجام اصلاحات تحت فشار قرار دادند. یکی از این موارد، ورود نسل جدیدی از سیاستمداران به صحنه سیاست ایران بود؛ سیاستمدارانی که با شرایط جهان روز سازگارتر بودند، سایه گذشته بر ایشان سنگینی نمیکرد و بر حفظ ایران در بلوک غرب تأکید داشتند. هویدا و گروهش از همین دسته بودند. حتی رئیس هیئت سازمان سیا در تهران در گزارشی کانون مترقی را جایگزینی برای جبهه ملی دانسته بود. در پاییز ۱۳۴۲، شاه کانون مترقی را تأیید کرد و آنان در آذر نام خود را به [[حزب ایران نوین]] تغییر دادند. چند روز مانده به نوروز ۱۳۴۳، [[اسدالله علم]] از نخستوزیری استعفا داد و [[حسنعلی منصور]] مأمور تشکیل کابینه جدید شد؛ او هویدا را وزیر دارایی دولت خود کرد.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
وزارت دارایی به فساد معروف بود. هویدا با آغاز دوره وزارتش، تلاش کرد آن را اصلاح کند و در این راه، تکنوکراتهای جوان و متعهدی را با خود به آن وزارتخانه برد. در همین زمان بود که او برای اولین بار بهطور خصوصی با [[محمدرضاشاه]] دیدار کرد و شاه در همان دیدار اول او را پسندید. هر دوی آنها به زبان و فرهنگ فرانسه علاقهمند بودند و شاه همیشه از حمایت روشنفکران استقبال میکرد؛ او هویدا را روشنفکری یافت که اشتهایی سیریناپذیر دربارهٔ کتابها و تفکرات جدید دارد. به علاوه، شاه مایل بود قدرت را هر چه بیشتر در دستان خودش متمرکز کند و هویدا میتوانست در این مسیر به او یاری رساند. به نظر میرسد هویدا نیز دریافته بود که بعد از عهد مصدق، دیگر وزیری که بخواهد مستقل از سلطنت عمل کند از جانب شاه برتابیده نخواهد شد. مانند دوره کار در شرکت نفت، هویدا در وزارت دارایی نیز ساعتهای طولانی را وقف کار میکرد. کامپیوتر در دوره او برای اولین بار در وزارتخانه مورد استفاده قرار گرفت. او به چند انحصار دولتی، به خصوص انحصار بر تجارت قند، پایان داد. همچنین هویدا پذیرفت روند تدوین بودجه دولت که تا پیش از این میان وزارتخانه و | وزارت دارایی به فساد معروف بود. هویدا با آغاز دوره وزارتش، تلاش کرد آن را اصلاح کند و در این راه، تکنوکراتهای جوان و متعهدی را با خود به آن وزارتخانه برد. در همین زمان بود که او برای اولین بار بهطور خصوصی با [[محمدرضاشاه]] دیدار کرد و شاه در همان دیدار اول او را پسندید. هر دوی آنها به زبان و فرهنگ فرانسه علاقهمند بودند و شاه همیشه از حمایت روشنفکران استقبال میکرد؛ او هویدا را روشنفکری یافت که اشتهایی سیریناپذیر دربارهٔ کتابها و تفکرات جدید دارد. به علاوه، شاه مایل بود قدرت را هر چه بیشتر در دستان خودش متمرکز کند و هویدا میتوانست در این مسیر به او یاری رساند. به نظر میرسد هویدا نیز دریافته بود که بعد از عهد مصدق، دیگر وزیری که بخواهد مستقل از سلطنت عمل کند از جانب شاه برتابیده نخواهد شد. مانند دوره کار در شرکت نفت، هویدا در وزارت دارایی نیز ساعتهای طولانی را وقف کار میکرد. کامپیوتر در دوره او برای اولین بار در وزارتخانه مورد استفاده قرار گرفت. او به چند انحصار دولتی، به خصوص انحصار بر تجارت قند، پایان داد. همچنین هویدا پذیرفت روند تدوین بودجه دولت که تا پیش از این میان وزارتخانه و سازمان برنامه و بودجه تقسیم شده بود، زین پس به صورت متمرکز انجام شود.<ref dir="ltr">{{پک|Milani|2004|ف=Hoveyda, Amir-Abbas|ک=Encycopaedia Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
[[رده:درگذشتگان ۱۳۵۸]] | [[رده:درگذشتگان ۱۳۵۸]] | ||
[[رده:درگذشتگان ۱۹۷۹ (میلادی)]] | [[رده:درگذشتگان ۱۹۷۹ (میلادی)]] | ||
[[رده:دیپلماتهای اهل ایران]] | [[رده:دیپلماتهای اهل ایران]] | ||
[[رده:زادگان ۱۲۹۷]] | [[رده:زادگان ۱۲۹۷]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۱
امیرعبّاس هویدا | |
---|---|
سی و هفتمین نخستوزیر ایران | |
دوره مسئولیت ۶ بهمن ۱۳۴۳ – ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ (۱۲ سال، ۶ ماه و ۱۲ روز) | |
پادشاه | محمدرضا پهلوی |
پس از | حسنعلی منصور |
پیش از | جمشید آموزگار |
وزیر دارایی | |
دوره مسئولیت ۱۶ اسفند ۱۳۴۲ – ۱۲ بهمن ۱۳۴۳ | |
نخستوزیر | حسنعلی منصور |
پس از | کمال حسنی |
پیش از | جمشید آموزگار |
وزیر دربار | |
دوره مسئولیت ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ – ۱۵ آبان ۱۳۵۷ | |
نخستوزیر | جمشید آموزگار |
پس از | اسدالله علم |
پیش از | علیقلی اردلان |
دبیرکل حزب رستاخیز | |
دوره مسئولیت ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ – ۶ آبان ۱۳۵۵ | |
پس از | تشکیل حزب |
پیش از | جمشید آموزگار |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۲۹ بهمن ۱۲۹۷ تهران، ایران |
درگذشته | ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ (۶۰ سال) تهران، ایران |
آرامگاه | بهشت زهرا |
همسر(ان) | لیلا نظامالدین امامی |
پدر | حبیبالله عینالملک |
محل تحصیل | علوم سیاسی دانشگاه لیبرال بروکسل |
پیشه | سیاستمدار |
امضا | پرونده:A.A Hoveyda Signature.png |
امیرعبّاس هویدا (۲۸ بهمن ۱۲۹۷ – ۱۸ فروردین ۱۳۵۸) سیاستمدار ایرانی بود که از ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۶ بهعنوان سی و هفتمین نخستوزیر ایران خدمت کرد. نخستوزیری ۱۲ سال و ششماههٔ او، طولانیترین نخستوزیری در تاریخ ایران است.
هویدا فرزند حبیبالله عینالملک، سفیر ایران در لبنان، بود و برای همین، کودکی و نوجوانیش در لبنان سپری شد. او پس از تحصیل در مدرسهٔ فرانسوی بیروت، برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و پس از گرفتن مدرک در رشتهٔ علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل، به ایران بازگشت. چند ماه پساز بازگشت به ایران وارد دانشکده افسری شد و هشت ماه بعد، ۱۳۲۲، درخواستش برای کار در وزارت خارجه پذیرفتهشد. هویدا مرداد ۱۳۲۴ بهعنوان وابستهٔ سفارت راهی فرانسه و چندی بعد آلمان شد. سالِ ۱۳۲۹ به ایران بازگشت و، در دورهٔ وزارت عبدالله انتظام، منشی وزیر خارجه شد. او چند ماه بعد به خدمت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد درآمد و پنج سال در این سازمان کار کرد. ۱۳۳۵، او در سفارت ایران در ترکیه مشغول به کار شد و مدتی پساز انتصاب سرلشکر حسن ارفع به سفارت ایران در ترکیه، به تهران منتقل شد.
هویدا پس از انتقال به تهران، در شرکت ملی نفت مشغول به کار شد و مراتب ترقی را بهسرعت طی کرد و ۱۳۳۷، عضو هیئتمدیره این شرکت شد. ۱۳۴۲، او وزیر دارایی شد و پس از آنکه نخستوزیر وقت، حسنعلی منصور، از سوی فداییان اسلام ترور شد، هویدا از سوی شاه، مسئول تشکیل کابینه شد و به نخستوزیری رسید. او نزدیک به ۱۳ سال در این جایگاه ماند، تااینکه مرداد ۱۳۵۶، برکنار و وزیر دربار شد. با بالا گرفتن تظاهرات علیه حکومت پهلوی، شاه در تلاش برای آرامکردن اوضاع، دستور به بازداشت هویدا داد.
بهدنبال انقلاب ۱۳۵۷، هویدا خود را به انقلابیون تسلیم کرد و در دادگاههای اسلامی حاضر شد. اتهامات او، «افساد فی الارض» و «محاربه با خدا» بود و از سوی صادق خلخالی به اعدام محکوم شد. اما در حین تنفس دادگاه، از سوی یک روحانی — صادق خلخالی یا هادی غفاری — به ضرب گلوله کشته شد. جسد هویدا سه ماه در سردخانه نگهداری و سپس، گمنام به خاک سپردهشد.
زندگی
امیرعباس هویدا در ۲۸ بهمن ۱۲۹۷ هجری شمسی در تهران زاده شد. پدرش حبیبالله عینالملک نام داشت؛ او مردی از طبقه متوسط با زمینهٔ بهائی بود، هر چند مدارک کمی دربارهٔ اعتقاد شخص حبیبالله به بهائیت در بزرگسالی وجود دارد و مدارک باقیمانده نشان نمیدهد که او فرزندان خود را بهعنوان بهائی بار آورده باشد. حبیبالله معلم فرزندان سردار اسعد بختیاری بود و احمدشاه مطابق پیشنهاد سردار اسعد، به او لقب عین الملک بخشید. زمانی که در عهد رضاشاه داشتن نام خانوادگی اجباری شد، عین الملک نام خانوادگی هویدا را برای خود برگزید. مادر امیرعباس هویدا، افسر الملوک سرداری بود. افسر الملوک زنی از سلسلهٔ قاجار و شیعهای معتقد بود.[۱]
تا زمان تولد هویدا، پدرش به یک دیپلمات میانرده در وزارت امور خارجهٔ ایران تبدیل شده بود. هویدا تنها ۲ سال داشت که پدرش از سوی وزارت خارجه به دمشق منتقل شد. در نتیجه، امیرعباس مدت زیادی از کودکی خود را در خارج از کشور و در دمشق، بیروت، پاریس، لندن و بروکسل سپری کرد که تأثیر زیادی بر شخصیت او گذاشت. هویدا در خاطرات جوانی خود دربارهٔ این دوره مینویسد که باعث شد تصمیم بگیرد که دیگر هرگز ایران را ترک نکند و رنج غربت را به جان نخرد. سپری کردن سالهای کودکی و نوجوانی در خارج از ایران همچنین سبب شد هویدا فرانسه را بهعنوان زبان اول صحبت کند. در نتیجه، هر چند مادرش تأکید زیادی به آموزش فارسی به فرزندان خود داشت، اما هویدا در آغاز بزرگسالی فارسی را با لهجهٔ فرانسوی حرف میزد. او عربی را نیز در همین زمان فرا گرفت.[۲]
زمانی که فریدون، برادر کوچک هویدا و فرزند دوم خانواده، زاده شد، امیرعباس چهارساله بود. هر دو کودک نزدیکی بیشتری با مادر خود داشتند. پدرشان اغلب در سفر بود و در نتیجه، وظیفهٔ تربیت فرزندان به افسر الملوک واگذار شده بود. هویدا این رابطهٔ نزدیک را تا زمان مرگ مادرش حفظ کرد. او پدر خود را در ۱۷سالگی از دست داد. هویدا زمانی که در مدرسهٔ فرانسوی بیروت مشغول تحصیل بود، زمان زیادی را صرف مطالعهٔ آثار ادبی کلاسیک فرانسه کرد. او همچنین در این زمان به مارکسیسم علاقهمند شد و در سالهای آتی عمر خود با مارکسیستهای معروف ایرانی مثل احسان طبری و ایرج اسکندری دوستی نزدیکی داشت. این مسائل سبب شد هویدا به چپگرا بودن معروف شود و به همین جهت محافظهکاران ایران به او اعتماد نداشتند. البته، چپها نیز هیچگاه او را یکی از خودشان ندانستند.[۳]
هویدا در نوجوانی عمیقاً به مائدههای زمینی اثر آندره ژید علاقهمند بود. او زمانی که در سپتامبر ۱۹۳۸ وارد پاریس شد، یک نسخه از این کتاب را با خود به همراه داشت. البته دیری نپایید که مجبور شد در اثر منازعهای دیپلماتیک میان دولت رضاشاه و فرانسه، پاریسِ محبوب خود را ترک کند. هویدا مدتی را در لندن سپری کرد و در این زمان انگلیسی را نیز فرا گرفت. سپس راهی بروکسل شد. او ۳ سال در دانشگاه آزاد بروکسل دانشجو بود و با مدرک کارشناسی در رشتهٔ علوم سیاسی دانشآموخته شد. نمرات هویدا هم در دبیرستان و هم در دانشگاه متوسط بودند.[۴]
امیرعباس هویدا در ۱۳۲۱ به تهران بازگشت. ایران در این زمان در اشغال نیروهای شوروی و بریتانیا بود. او مدت کوتاهی بعد از بازگشت به کشورش، توسط وزارت امور خارجه استخدام شد. وی همچنین بهعنوان افسر وظیفه وارد ارتش شد. هویدا با نسل جدید نویسندگان و فلاسفهٔ فرانسوی آشنایی داشت و همین باعث شد به معروفترین محافل روشنفکری تهران وارد شود. این موضوع زمینهساز آشنایی او با صادق هدایت و صادق چوبک شد. هویدا و هدایت تا زمان خودکشی صادق هدایت دوستان نزدیک یکدیگر بودند. او همچنین تا پایان عمر خود بهصورت جستهوگریخته با چوبک در مکاتبه بود.[۵]
هویدا از با دو تن از پسران زینالعابدین رهنما دوستی نزدیکی داشت. مطابق پیشنهاد رهنما، او را در سال ۱۳۲۳ به عنوان آتاشهٔ سفارت ایران در پاریس انتخاب کردند. این اولین منصب دیپلماتیک هویدا بود و درگیر شدن سفارت ایران در یک رسوایی باعث شد تقریباً آخرین هم باشد. در خرداد ۱۳۲۴ واقعهٔ سفارت پاریس اتفاق افتاد؛ طی جنگ جهانی دوم، بسیاری از فرانسویان داراییهای خود را به سوئیس منتقل کرده بودند و پایان جنگ، قصد داشتند آنها را به فرانسه بازگردانند اما نیاز بود تعرفهٔ گمرکی پرداخت کنند. گروهی از افراد، شامل دیپلماتها، از این تعرفه معاف بودند. در نتیجه، برخی از آنان از کشورهای گوناگون از جمله ایران، حاضر شدند داراییها را بهصورت قاچاق وارد کشور کنند. یک روزنامهٔ چپگرای فرانسوی نام هویدا را میان این افراد ذکر و نشریهٔ خواندنیها در ایران نیز آن تکرار کرد. با این حال، هر چند اسناد وزارت خارجهٔ فرانسه تردیدی باقی نمیگذارد که هویدا بیگناه بود و آن روزنامهٔ فرانسوی نیز ۲ بار حرفش را پس گرفت، این واقعه بر زندگی سیاسی هویدا سایه افکند، تا جایی که یکی از اتهاماتی که در دادگاههای اسلامی به او وارد کردند «قاچاق هروئین در فرانسه» بود.[۶]
هویدا در پاریس با عبدالله انتظام نیز آشنا شد. انتظام یکی از فراماسونهای معروف ایران بود و هویدا نیز سالها بعد به تشویق او فراماسون شد. زمانی که انتظام را به ریاست دفتر کنسولی ایران در اشتوتگارت آلمان گماشتند، او ترتیبی داد که هویدا نیز به آن کشور منتقل شود. هویدا بعد از ۳ سال خدمت در اشتوتگارت به ایران بازگشت. این زمان مصادف بود با نخستوزیری محمد مصدق و جنبش ملی شدن صنعت نفت. دو وزیر خارجهٔ مصدق در وزارت امور خارجه — باقر کاظمی و پس از او حسین فاطمی — بسیاری از پرسنل وزارت را اخراج کردند. فاطمی یکی از معروفترین متهمکنندگان اعضای سفارت ایران در پاریس بود و احتمالاً اگر هویدا در ایران میماند، توسط فاطمی از وزارتخانه اخراج میشد؛ در نتیجه، هویدا بیماری مادرش را بهانهٔ ترک ایران کرد و به خدمت سازمان ملل متحد درآمد. خروج از ایران در این زمان به هویدا این امکان را داد که مجبور نشود در منازعات سیاسی عهد مصدق طرف یکی از جناحین را بگیرد.[۷]
به هر روی، هویدا در ژنو مستقر شد. استخدام در سازمان ملل او به این امکان را داده بود که بهعنوان کارمند آن نهاد، به کشورهای مختلفی، بهخصوص در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، سفر کند. هویدا در سالهای کار برای سازمان ملل بهطور پیاپی با منصور دیدار میکرد. منصور تا سال ۱۳۳۵ در سفارت ایران در واتیکان مشغول به کار شده بود و بهطور مستمر به هویدا اصرار میکرد که به ایران بازگردد و در وزارت امور خارجه مشغول به کار شود. نهایتا هویدا پذیرفت؛ بهعنوان اولین مأموریت در شغل جدید، او را به سفارت ایران در ترکیه منتقل کردند، جایی که علی منصور، پدر حسنعلی منصور، سفیر بود. دیری نپایید که سفارت علی منصور به اتمام رسید. هویدا از آذر تا دی ۱۳۳۶ کاردار موقت بود. سفیر جدید، سرلشکر حسن ارفع، فردی نظامی بود و در سفارت هم نظم نظامی طلب میکرد. هویدا تحت نظر او تجربهٔ دلچسبی در سفارتخانه نداشت و زمانی که عبدالله انتظام و فؤاد روحانی به او پیشنهاد شغلی در شرکت ملی نفت ایران دادند، از کارش در آنکارا استعفا داد و به تهران بازگشت.[۸]
حضور غیرمنتظره هویدا در مراتب بالای شرکت نفت، باعث بروز مخالفتهایی از جانب کارمندان شرکت شد. دیری نگذشت که او توانست خود را به عنوان مدیری لایق ثابت کند. هویدا همچنین نشریهای به نام کاوش تأسیس کرد که در آن، مقالاتی از روشنفکران مطرح زمانه را به چاپ میرساند. او خود نیز در کاوش مینوشت؛ مقالات هویدا در این نشریه دربارهٔ موضوعات مختلفی بودند که بعدها به زندگی سیاسیاش شکل دادند. او اصرار داشت که ایران باید از این «چرخه عقبماندگی» خارج شود و پیشنهاد کرد که متخصصانی تربیت شوند که جای غربیهای حاضر در ایران را بگیرند. تا این زمان، منصور نیز به تهران بازگشته بود. هویدا و منصور با کمک یکدیگر کانون مترقی را تأسیس کردند. هویدا در یادداشتی برای نخستین گردهماییهای کانون، گفت که آنان باید با شاه وارد «همکاری مشروط» شوند که بر اساس آن، تحت بیرق محمدرضاشاه، ایران به هدف مدنظر که همان تبدیلشدن به کشوری مدرن بود، دست پیدا کند.[۹]
در آن سالهای آغازین دهه ۱۹۶۰، رهبران آمریکا، به خصوص دوایت آیزنهاور، نگرانهایی دربارهٔ ثبات ایران داشتند و شاه را برای انجام اصلاحات تحت فشار قرار دادند. یکی از این موارد، ورود نسل جدیدی از سیاستمداران به صحنه سیاست ایران بود؛ سیاستمدارانی که با شرایط جهان روز سازگارتر بودند، سایه گذشته بر ایشان سنگینی نمیکرد و بر حفظ ایران در بلوک غرب تأکید داشتند. هویدا و گروهش از همین دسته بودند. حتی رئیس هیئت سازمان سیا در تهران در گزارشی کانون مترقی را جایگزینی برای جبهه ملی دانسته بود. در پاییز ۱۳۴۲، شاه کانون مترقی را تأیید کرد و آنان در آذر نام خود را به حزب ایران نوین تغییر دادند. چند روز مانده به نوروز ۱۳۴۳، اسدالله علم از نخستوزیری استعفا داد و حسنعلی منصور مأمور تشکیل کابینه جدید شد؛ او هویدا را وزیر دارایی دولت خود کرد.[۱۰]
وزارت دارایی به فساد معروف بود. هویدا با آغاز دوره وزارتش، تلاش کرد آن را اصلاح کند و در این راه، تکنوکراتهای جوان و متعهدی را با خود به آن وزارتخانه برد. در همین زمان بود که او برای اولین بار بهطور خصوصی با محمدرضاشاه دیدار کرد و شاه در همان دیدار اول او را پسندید. هر دوی آنها به زبان و فرهنگ فرانسه علاقهمند بودند و شاه همیشه از حمایت روشنفکران استقبال میکرد؛ او هویدا را روشنفکری یافت که اشتهایی سیریناپذیر دربارهٔ کتابها و تفکرات جدید دارد. به علاوه، شاه مایل بود قدرت را هر چه بیشتر در دستان خودش متمرکز کند و هویدا میتوانست در این مسیر به او یاری رساند. به نظر میرسد هویدا نیز دریافته بود که بعد از عهد مصدق، دیگر وزیری که بخواهد مستقل از سلطنت عمل کند از جانب شاه برتابیده نخواهد شد. مانند دوره کار در شرکت نفت، هویدا در وزارت دارایی نیز ساعتهای طولانی را وقف کار میکرد. کامپیوتر در دوره او برای اولین بار در وزارتخانه مورد استفاده قرار گرفت. او به چند انحصار دولتی، به خصوص انحصار بر تجارت قند، پایان داد. همچنین هویدا پذیرفت روند تدوین بودجه دولت که تا پیش از این میان وزارتخانه و سازمان برنامه و بودجه تقسیم شده بود، زین پس به صورت متمرکز انجام شود.[۱۱]
پانویس
ارجاعات
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
- ↑ Milani, “Hoveyda, Amir-Abbas”, Encycopaedia Iranica.
منابع
- Milani, Abbas (2004). "Hoveyda, Amir-Abbas". Encycopaedia Iranica (به انگلیسی). Encyclopaedia Iranica Online.
- اعدامشدگان اهل ایران در زمان جمهوری اسلامی
- اعدامشدگان با جوخه آتش
- اعدامشدگان به حکم خلخالی
- اعضای حزب ایران نوین
- اهالی تهران
- ترورشدگان اهل ایران
- درگذشتگان ۱۳۵۸
- درگذشتگان ۱۹۷۹ (میلادی)
- دیپلماتهای اهل ایران
- زادگان ۱۲۹۷
- زادگان ۱۹۱۹ (میلادی)
- زندانیان سیاسی در ایران
- سیاستمداران اهل تهران
- سیاستمداران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
- فراماسونهای اهل ایران
- مدفونان در بهشت زهرا
- نخستوزیران ایران
- نخستوزیران پهلوی دوم
- نویسندگان اهل ایران
- وزیران اقتصاد و دارایی ایران
- وزیران دربار
- وزیران دولت حسنعلی منصور