عبدالمطلب: تفاوت میان نسخهها
Esrafill2050 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Esrafill2050 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
== شخصیت عبدالمطلب == | == شخصیت عبدالمطلب == | ||
عبدالمطلب، از رؤسای مكه بود و منصب «سقایت» و «رفادت» (تأمین آب و غذا برای زائران كعبه) داشت.او بزرگ سران قریش بود .او هیچگاه بت ها را نپرستید و در طول مدت حیات خود سنت هایی را قرار داد که بعدها خداوند آنها را در اسلام آورد.قریش او را در مال های خود داوری می دادند و در قحطی و خشک سالی به مردم خوراک و پوشاک می داد. | |||
== ماجرای اصحاب فیل == | == ماجرای اصحاب فیل == | ||
خط ۲۷: | خط ۲۸: | ||
== درگذشت عبدالمطلب == | == درگذشت عبدالمطلب == | ||
مطابق مشهور هشت سال از عمر پیامبر گذشته | مطابق مشهور هشت سال از عمر پیامبر گذشته بود، او در بستر مرگ (8 عامالفیل / ح 578 م)در جمع فرزندان وصیت كرد و كفالت محمد (ص) را كه تا 8 سالگی آن حضرت خود برعهده داشت، به ابوطالب واگذاشت . عبدالمطلب درهنگام مرگ به اختلاف گفتار مورخان هشتاد و دو سال و یا صد و هشت سال و به گفته جمعی یکصد و چهل سال از عمرش گذشته بود. از ام ایمن نقل شده که گوید، پیامبر به دنبال جنازه عبدالمطلب میرفت و پیوسته میگریست تا وقتی که جنازه را در محله «حُجون» بردند و در کنار قبر جدش قصی بن کلاب دفن کردند. | ||
== فرزندگان و نوادگان == | == فرزندگان و نوادگان == |
نسخهٔ ۲۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۷
عبدالمطلب
نام و القاب
نام عبدالمطّلب، «شیبه» و کنیهاش «أبوالحارث» بوده و گفتهاند که عبدالمطلب ده اسم داشت ،عمرو،شیبة،سید البطحاء،ساقی الحجیج،ساقی الغیث، غیث الوری فی عام الجدب ،ابو الساده العشره،حافر زمزم،و عبد المطلب ،به این دلیل او را عبدالمطلب نامیدند که زمانیکه مطلب برادر هاشم عبدالمطلب را از مدینه به مکه آورد مردم گمان میکردند که مطلب برای خود عبد خریداری کرده است ،او را عبدالمطلب نامیدند و این نام همچنان بر وی باقی ماند.و به این دلیل او را شیبة می نامند که هنگام ولادت موی سفید در سرش بود.[۱]
مادرعبدالمطلب
هاشم جد دوم پیامبر(ص) همیشه برای تجارت به شام مسافرت میکرد.در راه مسافرت وقتی که به یثرب میرسد در خانه یکی از بزرگان آنجا به نام عَمروبن زَید (یا زیدبن عمرو)بن لَبید، از طایفۀ بنی نجّار قبیلۀ خَزْرَج می ماند .سلمی را دید و شیفتۀ او شد.هاشم او را از پدرش خواستگاری کرد. سلمی چون شرف و نسب وی را دانست، پذیرفت. عمرو نیز ازدواج سلمی را با هاشم مشروط بر آن کرد که هنگام ولادت فرزندش، سلمی کنار خانواده اش باشد .او چند روز کنار سلمی ماند و آنگاه با همراهانش به سوی شام رفت چون به غزّه رسید، بیمار شد و از دنیا رفت. وی نخستین پسر عبدمناف بود که درگذشت. همراهان هاشم،بعد از دفن او در غزه، اموال او را برای فرزندانش بردند.عبدالمطلب حدود نه سال با مادرش زندگی کرد و بعد از آن ،مطلب ،برادر هاشم او را همراه خود به مکه برد،.[۲]
دین
از علی ابن ابی طالب نقل شده است که: پدرم و جدم عبد المطلب و نیز هاشم و عبد مناف هیچ گاه بت نپرستیدند، آنها به سوی کعبه نماز می خواندند و بر دین ابراهیم بودند. عبدالمطلب از موحدان عرب به شمار
میرود.وی بر دین ابراهیم نبی بود. [۳]
شخصیت عبدالمطلب
عبدالمطلب، از رؤسای مكه بود و منصب «سقایت» و «رفادت» (تأمین آب و غذا برای زائران كعبه) داشت.او بزرگ سران قریش بود .او هیچگاه بت ها را نپرستید و در طول مدت حیات خود سنت هایی را قرار داد که بعدها خداوند آنها را در اسلام آورد.قریش او را در مال های خود داوری می دادند و در قحطی و خشک سالی به مردم خوراک و پوشاک می داد.
ماجرای اصحاب فیل
ابْرَهَه مسیحی سرسختی بود ،وقتی که حکومت یمن را در دست گرفت ، برای جذب بیشتر اعراب به آیین مسیحیت ،در آنجا کلیسای بزرگ و با شکوهی به نام قُلَّيْس ،بنا کرد،و به نجاشی حاکم حبشه نامه نوشت :هدف من از بناى اين كليسا اينست كه عرب را وادار كنم از اين پس به جاى كعبه براى زيارت و حج به اینجا بیایند.بىتوجّهى مردم به «مَعْبَد» ابْرَهه و اهانت يكى از عربها به آن، خشم زمامدار مسيحى را برانگيخت و سوگند ياد كرد كه «كعبه» را ويران كند. در پى اين تصميم، سپاهى عظيم و مجهّز به پيلان، گردآورد و راهى مكّه شد.وقتی به نزدیک مکه رسید ،پیامی توسط یکی از لشکریانش برای بزرگ مکه فرستاد که در آن نوشته بود:ما براى جنگيدن با شما نيامدهايم. هدف ما ويران كردن اين خانه است. در این حین لشکریان ابرهه ،شترهایی را از اهالی قریش به سرقت بردند .عبدالمطلب به همراه تعدادی از فرزندان خود پیش ابرهه رفت و گفت:خواستهام اينست كه دستور دهى دويست شتر مرا كه سپاهيانت دستبرد زدهاند به من باز گردانند.ابرهه پاسخ داد:تو درباره شتران به غارت رفته ،سخن مىگويى! ولى از خانهاى كه مربوط به تو وآیین پدرانت هست و من به قصد ويران كردن آن آمدهام، سخنى نمىگويى!» عبدالمطّلب: «من صاحب شترانم و خانه را نيز صاحبى است كه آن را از هر خطرى حفظ مىكند.» ابرَهَه: صاحب «خانه» نمىتواند مرا از هدفم باز دارد.عبدالمطلب گفت:این تو واین خانه ،و به مکه بازگشت و به همراه قریش به بالای کوهی رفتند تا حمله ابرهه و سپاهیانش را تماشا کنند .چندی نگذشت که خداوند از سمت دریا پرندگانی را که شبیه پرستو بودند را فرستاد و ابرهه و سپاهیانش را به هلاکت رساندند.
حفر زمزم
عمرو بن الحارث رئيس جُرهميان كه بر مكّه حكومت می کرد ، هنگامى كه از قبيله خزاعه شكست خورد و مجبور به ترك مكه گرديد، از شدت خشم ،حجر الأسود و دو آهو بره زرين اهدايى اسفنديار بن گشتاسب به كعبه و چندين زره و شمشير از اشياء كعبه را در چاه زمزم انداخته چاه را با خاك پر كرد، و با خانواده به يمن گريخت. سالها گذشت ، محل زمزم ناپديد گشت و جز نامى از آن در ذهنها باقى نماند. تا هنگامى كه «حارث» نخستين فرزند عبدالمطلب به سن رشد رسيد. عبدالمطلب در عالم رؤيا به حفر چاه زمزم مأمور شد،به هر صورت عبدالمطلب به كمك تنها فرزندش حارث زمزم را حفر كرد و به آب رسيد و اشيايى را كه عمرو جرهمى در چاه افكنده بود به دست آورد.
نذر عبدالمطلب
عبدالمطلب را در کندن این چاه جز یگانه فرزندش، حارث یاوری نبود. در آن حال نذر کرد اگر خداوند ده پسر به او عنایت کند، یک پسر را در راه خدا قربانی کند، و آنگاه که دارای ده پسر شد، قرعه قربانی به نام کوچک ترین فرزندش «عبدالله» بیرون آمد. عبدالمطلب خواست فرزندش عبدالله را در برابر خانه خدا قربانی کند، بزرگان قریش که در آنجا گرد آمده بودند، پیش آمدند و گفتند: این کار شما پیشینه ای می شود برای دیگران از قریش، و پدرانی دیگر نیز فرزندان خود را مانند شما قربانی خواهند کرد. در نتیجه این گفتگوها، قرار بر آن شد که عبدالمطب از بین صد شتر و عبدالله، برای قربانی کردن یک قرعه بکشد. اگر قرعه به نام صد شتر در آمد، صد شتر را قربانی کند، و چنانچه به نام عبدالله در آمد، او را قربانی سازد. چون قرعه کشیدند قرعه به نام صد شتر بیرون آمد. عبدالمطلب نپذیرفت تا آنکه سه بار قرعه کشیدند و هر سه بار به نام صد شتر در آمد. عبدالمطلب صد شتر را قربانی ساخت و گوشتش را اطعام کرد. و بدین سان عبدالله از قربانی شدن رهایی یافت.
سنت های عبدالمطلب
عبدالمطلب پنج سنت از خود بر جای گذاشت :اول اینکه اولین کسی بود وقتی که گنج پیدا کرد ،خمس آن را جدا کرد .دوم ،اولین کسی بود که ازدواج با زن پدر را حرام کرد،سوم آنکه دیه قتل شخص را صد شتر قرار داد،چهارم آنکه اولین نفری بود که آن زمان بت ها را نمیپرستید و ابتدای ماه رمضان برای عبادت خدا از شهر خارج می شد و به بالای کوه می رفت و پنجم آنکه منع لخت طواف کردن و هفت دور کعبه را طواف می کرد.
درگذشت عبدالمطلب
مطابق مشهور هشت سال از عمر پیامبر گذشته بود، او در بستر مرگ (8 عامالفیل / ح 578 م)در جمع فرزندان وصیت كرد و كفالت محمد (ص) را كه تا 8 سالگی آن حضرت خود برعهده داشت، به ابوطالب واگذاشت . عبدالمطلب درهنگام مرگ به اختلاف گفتار مورخان هشتاد و دو سال و یا صد و هشت سال و به گفته جمعی یکصد و چهل سال از عمرش گذشته بود. از ام ایمن نقل شده که گوید، پیامبر به دنبال جنازه عبدالمطلب میرفت و پیوسته میگریست تا وقتی که جنازه را در محله «حُجون» بردند و در کنار قبر جدش قصی بن کلاب دفن کردند.
فرزندگان و نوادگان
عبدالمطلب ده فرزند پسر داشت به نامهای :حارث ، زبير ، حجل،ضرار،أبو لهب،عبد الله ، أبو طالب ، وحمزة ، وعبّاس. که از مادران مختلف بودند به جز ،عبد الله وأبو طالب وزبير از یک مادر بودند به نام فاطمة بنت عمرو بن عابد.و شش دختر داشت به نامهای : : عاتكة ، اميمة ، البيضاء (ام حکیم)، برّة ، صفيّة (ام زبیر) ،اروی یا وريدة.از میان فرزندان عبدالمطلب فقط عباس و حمزه و ابوطالب و صفیه و وریده به اسلام ایمان آوردند.[۴]