توکل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
=== توکل را از نظر قوّت و ضعف === | === توکل را از نظر قوّت و ضعف === | ||
دارای سه درجه است : درجة اول آنکه حال متوکل در اعتماد به خدا همچون حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این مرتبه، که ضعیفترین درجة توکل است، فراوان یافت میشود و بقای آن در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد. درجة دوم اینکه حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمیشناسد و به غیر او پناه نمیبرد و جز او به کسی اعتماد و اطمینان نمیکند. فرق این حالت با حالت قبلی آن است که در اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه میکند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و فقط خواص به آن دست مییابند. درجة سوم و بالاترین درجة توکل آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مردهای در دستهای مردهشوی باشد و همانگونه که مردهشوی جسم بیاختیار میت را حرکت میدهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند میباشد. تفاوت این درجه با درجة دوم آن است که در آنجا متوکل، دعا و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمیکند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به لطف و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبة صدیقین است.<ref name=":0" /> | دارای سه درجه است : درجة اول آنکه حال متوکل در اعتماد به خدا همچون حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این مرتبه، که ضعیفترین درجة توکل است، فراوان یافت میشود و بقای آن در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد. درجة دوم اینکه حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمیشناسد و به غیر او پناه نمیبرد و جز او به کسی اعتماد و اطمینان نمیکند. فرق این حالت با حالت قبلی آن است که در اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه میکند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و فقط خواص به آن دست مییابند. درجة سوم و بالاترین درجة توکل آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مردهای در دستهای مردهشوی باشد و همانگونه که مردهشوی جسم بیاختیار میت را حرکت میدهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند میباشد. تفاوت این درجه با درجة دوم آن است که در آنجا متوکل، دعا و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمیکند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به لطف و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبة صدیقین است.<ref name=":0" /> | ||
روانشناسان معتقدند: تنها با اعتماد به نفس میتوان مسير پرپيچ و خم زندگى را پشت سرگذاشت و به كاميابى دست يافت، اما اين نظريه براى كسى كه براى مجموع جهان، فقط يك موجود مؤثّر مستقل به نام خدا قائل است و همه علل و اسباب را ناشى از اراده او میداند، ناقص است. پس در كنار اعتماد به نفس و تلاش و فعاليت، چيز ديگرى لازم است كه همان توكل و اعتماد به خداست؛ يعنى انسان در عين استفاده از عوامل طبيعى و اسباب مادى، بايد به نيروى غيبى و قدرت بی انتهای خدا اعتماد كند و از او استمداد جويد، چون با توجه به محدوديتهايى كه انسان دارد به تنهايى قادر به عبور از بحرانهاى زندگى نيست و حتى در انجام دادن ساده ترين كارها احساس ناتوانى می کند . آنچه می تواند آدمى را يارى رساند و مانع احساس حقارت او شود، توكل به خداست<ref>{{پک|محمد سبحانی نیا|1387|ک=پرتال جامع علوم انسانی|توضیح=معارف اسلامی زمستان 1387 شماره 74}}</ref> . | |||
=== روایت === | === روایت === |
نسخهٔ ۲۳ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۲
توکّل، در لغت به معنای «اظهار عجز و ناتوانی در کاری و اعتماد و اطمینان کردن به دیگری» است و در اصطلاح و اختصاصاً وقتی «دیگری» خدا باشد، اعتماد به خدا و ناامیدی از مردم و تسلیم خدا بودن و تنها به خدا اطمینان کردن است.
بنابراین، انسان متوکل کسی است که میداند خدا رزق و امر او را می رساند، بنابراین فقط به خدا تیکه می کند و غیر از خدا به کسی امید ندارد.[۱]
توکل را از نظر قوّت و ضعف
دارای سه درجه است : درجة اول آنکه حال متوکل در اعتماد به خدا همچون حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این مرتبه، که ضعیفترین درجة توکل است، فراوان یافت میشود و بقای آن در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد. درجة دوم اینکه حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمیشناسد و به غیر او پناه نمیبرد و جز او به کسی اعتماد و اطمینان نمیکند. فرق این حالت با حالت قبلی آن است که در اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه میکند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و فقط خواص به آن دست مییابند. درجة سوم و بالاترین درجة توکل آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مردهای در دستهای مردهشوی باشد و همانگونه که مردهشوی جسم بیاختیار میت را حرکت میدهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند میباشد. تفاوت این درجه با درجة دوم آن است که در آنجا متوکل، دعا و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمیکند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به لطف و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبة صدیقین است.[۱]
روانشناسان معتقدند: تنها با اعتماد به نفس میتوان مسير پرپيچ و خم زندگى را پشت سرگذاشت و به كاميابى دست يافت، اما اين نظريه براى كسى كه براى مجموع جهان، فقط يك موجود مؤثّر مستقل به نام خدا قائل است و همه علل و اسباب را ناشى از اراده او میداند، ناقص است. پس در كنار اعتماد به نفس و تلاش و فعاليت، چيز ديگرى لازم است كه همان توكل و اعتماد به خداست؛ يعنى انسان در عين استفاده از عوامل طبيعى و اسباب مادى، بايد به نيروى غيبى و قدرت بی انتهای خدا اعتماد كند و از او استمداد جويد، چون با توجه به محدوديتهايى كه انسان دارد به تنهايى قادر به عبور از بحرانهاى زندگى نيست و حتى در انجام دادن ساده ترين كارها احساس ناتوانى می کند . آنچه می تواند آدمى را يارى رساند و مانع احساس حقارت او شود، توكل به خداست[۲] .
روایت
روایت شده که مردی سوار بر شتر نزد پیامبر اکرم رفت و هنگامی که از مرکب خویش پیاده شد، از پیامبر پرسید رهایش کنم و توکل کنم؟ و پاسخ شنید: ببندش و توکل کن. در نظر عرفا این روایت دلالت بر آن دارد که توکل در عرض عمل و جایگزین آن نیست، بلکه در طول عمل است. [۱]
نمونه هایی از توکل در قرآن
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ آیه -128-129- سوره توبه
«به یقین، رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنج هاى شما بر او سخت است; و اصرار بر هدایت شما دارد; و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است. 128 اگر آنها (از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا کفایت مى کند; هیچ معبودى جز او نیست; بر او توکّل کردم; و او صاحب عرش بزرگ است.» 129
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ آیه 71 سوره یونس
«و حکایت نوح را بر اینان باز خوان که به امتش گفت: ای قوم اگر مقام رسالت و اندرز من به آیات خدا بر شما گران میآید، من تنها به خدا توکل کردم، شما هم به اتفاق بتان و خدایان باطل خود هر مکر و تدبیری (بر آزار من) دارید انجام دهید تا امر بر شما پوشیده نباشد و درباره من هر مکر و اندیشه دارید به کار برید و مهلتم ندهید».[۳]
ﻭَﻣَﻦْ ﯾَﺘَّﻖِ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﯾَﺠْﻌَﻞْ ﻟَﻪُ ﻣَﺨْﺮَﺟًﺎ ﻭَﯾَﺮْﺯُﻗْﻪُ ﻣِﻦْ ﺣَﯿْﺚُ ﻟَﺎ ﯾَﺤْﺘَﺴِﺐُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ. آیه 3، سوره طلاق ، «و كسى كه از خدا بترسد براى او راه خروجى (از مشكلات) قرار مىدهد و از جايى كه حسابش را نمیكند، به او روزى مىرساند، و هر كس بر خدا توکل كند او براى وى کافی استـ»[۴]
نمونه هایی از توکل در نهج البلاغه
از نظر امام علي (ع) جز خدا موجودي سزاوار توكل نيست .چرا که او هـيچ پناهنـده ای را نمی راند ، « هَيْهاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ اَوْ تُبَعِّدَ مَنْ اَدْنَيْتَهُ اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَيْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلاءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَ ..»، در اين دعا بر اين نكته بـه تأكيدنيكي كرده كه هر كه به او پناه آورد بی پناهش نمي گذارد و هر كس خدا را بـر اي پناه دادن و دستگيري كردن كافي بداند او را به بلا تسليم نمي کند.
امام علی (ع) در نهج البلاغه امام حسن (ع) را به توکل به خدا فرمان داده و تاکید کرده است که اگر کسی به توکل دست یابد به دژ استواری دست یافته است « در تمام کارها خود را به خدایت بسپار زیرا در این صورت به پناهگاهی استوار و امن روی آورده ای »
نگرش نهج البلاغه به توکل به گونه ای است، هرگز منافاتی با تلاش و کوشش شخص ندارد از یک سو تاکید بر اعتماد به خداست و از سوی دیگر به کار و کوشش دعوت می کند.[۴]
نمونه هایی از توکل در اشعار
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش «حافظ غزل 271»
مولوي نيز معتقد است كه آدمي تا زماني كه طفل است به خدا اعتماد ، مطلق دارد و آدم و حوا نيز تا زماني كه كودكوار به خدا اعتماد داشتند در بهشت به سر مـي بردند و از آن لحظه اعتماد به خدا را از دست دادند و از بهشت رانده، به زمین تبعید شده و دچار غم و اندوه شدند. در حالی که موجودات بسیار زیادی با اعتماد به قدرت و رزق و رزق خدا با خیال راحت زندگی می کنند و غصه چیزی هم نمی خورند
در این عالم هزاران جانور ** میزید خوش عیش بیزیر و زبر[۴]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ عرفان , قرآن و حدیث ,، ۸ (دانشنامه جهان و اسلام).
- ↑ محمد سبحانی نیا، پرتال جامع علوم انسانی (معارف اسلامی زمستان 1387 شماره 74).
- ↑ پورپونیه، اعظم (۱۳۸۹). «توکل» (PDF). بشارت (هفتاد و شش): ۱۱.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ بخشعلی قنبری (۱۳۸۹). «توکل در نهج البلاغه- اسلام پژوهی» (PDF). پرتال جامع علوم انسانی.