بدون تصویر

مغیرة بن شعبه: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار، اصلاح نشانی وب)
 
خط ۱: خط ۱:
{{pp-semi-indef|small=yes}}{{جعبه زندگی‌نامه
{{pp-semi-indef|small=yes}}{{جعبه زندگی‌نامه
| نام                = مغیرة بن شعبه
| نام                = مغیرة بن شعبه
| تاریخ_مرگ          = ۵۱–۴۸ ه
| تاریخ_مرگ          = ۵۱–۴۸ ه‍
| محل_مرگ            = کوفه
| محل_مرگ            = کوفه
| علت مرگ            = طاعون
| علت مرگ            = طاعون
}}
}}


'''مغیره بن شعبه''' ابوعبدالله ثقفی، از [[صحابه]] [[محمد]] و از صاحب منصبان دستگاه [[خلفای راشدین]] و [[معاویه]] است. او در دوران حکومت عمر بن خطاب، به ولایت بصره و کوفه منصوب شده بود۔
'''مغیره بن شعبه''' ابوعبدالله ثقفی، از [[صحابه]] [[محمد]] و از صاحب منصبان دستگاه [[خلفای راشدین]] و [[معاویه]] است. او در دوران حکومت عمر بن خطاب، به ولایت بصره و کوفه منصوب شده بود.


== نام و تبار ==
== نام و تبار ==
نام او را مغیره بن شعبه ابوعبدالله ثقفی گزارش کرده‌اند که یکی از [[صحابه]] [[محمد]] و از صاحب منصبان دستگاه [[خلفای راشدین]] و [[معاویه]] بود.<ref name="EI">{{پک|Lammens|۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>
نام او را مغیره بن شعبه ابوعبدالله ثقفی گزارش کرده‌اند که یکی از [[صحابه]] [[محمد]] و از صاحب منصبان دستگاه [[خلفای راشدین]] و [[معاویه]] بود.<ref dir=ltr>{{پک|Lammens|۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>


== سرگذشت ==
== سرگذشت ==
=== در زمان محمد ===
=== در زمان محمد ===
مغیره جزو گروه احلاف ثقیف است و از قبیله [[بنی معتب]] است که نگهبانان [[بت لات]] [[طائف]] بودند. وی برادر زاده عروه بن مسعود صحابی محمد است که در طائف کشته شد. به علت حمله و غارت اموال گروهی از صحابیون مسافر که در خواب بودند، مغیره مجبور به ترک طائف و آمدن به مدینه نزد محمد گردید. محمد به مغیره فرمان داد که گروه ثقیف را جذب اسلام کند و پس از اسلام آوردن شهر طائف، مغیره مأمور گردید که به آنجا رفته و بت خانه و خزانه اش را خراب کند.<ref name="EI6">{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>
مغیره جزو گروه احلاف ثقیف است و از قبیله [[بنی معتب]] است که نگهبانان [[بت لات]] [[طائف]] بودند. وی برادر زاده عروه بن مسعود صحابی محمد است که در طائف کشته شد. به علت حمله و غارت اموال گروهی از صحابیون مسافر که در خواب بودند، مغیره مجبور به ترک طائف و آمدن به مدینه نزد محمد گردید. محمد به مغیره فرمان داد که گروه ثقیف را جذب اسلام کند و پس از اسلام آوردن شهر طائف، مغیره مأمور گردید که به آنجا رفته و بت خانه و خزانه اش را خراب کند.<ref dir=ltr>{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>


=== در زمان خلافت ابوبکر ===
=== در زمان خلافت ابوبکر ===
در زمان [[ابوبکر]]، با وجود اینکه قریشیان منصبهای مهمی را عهده‌دار شدند، وی نتوانست منصبی بگیرد اما در گروه حاکمان عضو بود. نقش پررنگ او در جنگ [[قادسیه]] بر ضد ساسانیان ایران. [[عمر]] او را به حکومت [[بصره]] گماشت. در آنجا به زنا متهم گردید و با وجود شاهدان کافی عمر تنها به عزلش کفایت نمود. مغیره در منابع بالاترین میزان ازدواج و طلاق را داراست. در منابع به عددهای ۳۰۰، ۷۰۰ و ۱۰۰۰ اشاره شده است. در سال ۲۱ هجری/۶۴۲ میلادی، وی دوباره به روال زندگی عادی‌اش برگشت و به حکومت کوفه منصوب شد. [[ابولؤلؤ]] قاتل عمر، غلام مغیره بود.<ref name="EI5">{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>
در زمان [[ابوبکر]]، با وجود اینکه قریشیان منصبهای مهمی را عهده‌دار شدند، وی نتوانست منصبی بگیرد اما در گروه حاکمان عضو بود. نقش پررنگ او در جنگ [[قادسیه]] بر ضد ساسانیان ایران. [[عمر]] او را به حکومت [[بصره]] گماشت. در آنجا به زنا متهم گردید و با وجود شاهدان کافی عمر تنها به عزلش کفایت نمود. مغیره در منابع بالاترین میزان ازدواج و طلاق را داراست. در منابع به عددهای ۳۰۰، ۷۰۰ و ۱۰۰۰ اشاره شده است. در سال ۲۱ هجری/۶۴۲ میلادی، وی دوباره به روال زندگی عادی‌اش برگشت و به حکومت کوفه منصوب شد. [[ابولؤلؤ]] قاتل عمر، غلام مغیره بود.<ref dir=ltr>{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>


==== نقش داشتن در رویداد خانه فاطمه زهرا ====
==== نقش داشتن در رویداد خانه فاطمه زهرا ====
{{اصلی|رویداد خانه فاطمه زهرا}}
{{اصلی|رویداد خانه فاطمه زهرا}}
ابوبکر یک روز بعد از ماجرای سقیفه، برای گرفتن [[بیعت]] عمومی به [[منبر]] نشست. مراسم بیعت‌گیری با سخنرانی عمر در وصف ابوبکر شروع شد و پس از آن مردم با ابوبکر بیعت می‌کردند. در نهایت ابوبکر نیز خطبه‌ای خواند. در این مراسم، گروهی از مهاجران و انصار از جمله علی، [[سعد بن عباده]]، عباس بن عبدالمطلب، [[فضل بن عباس]]، زبیر بن عوام، [[خالد بن سعید]]، [[مقداد بن اسود|مقداد بن عمرو]]، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، [[براء بن عارب]]، [[ابی بن کعب]]، [[حذیفة بن یمان]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[ابوایوب انصاری]]، [[سهل بن حنیف]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[ابوالهیثم بن تیهان]]، [[سعد بن ابی‌وقاص|سعد بن ابی وقاص]] و [[ابوسفیان بن حرب]] از بیعت با ابوبکر استنکاف کردند. در گروه مخالفان ابوبکر، جز سعد بن عباده که خود را مستحق خلافت می‌دید، الباقی بر روی اولیت علی بر ابوبکر اصرار داشتند. از میان کسانی که با ابوبکر بیعت نکردند، بعدها جسد سعد بن عباده در حوران یافت شد که به نقل [[احمدبن یحیی بلاذری|بلاذری]]، «سعد به دست جنیان کشته شد». ابوبکر سعی کرد تا با کمک عمر و مغیره بن شعبه، عباس و هاشمیان را با ترغیب در سهم داشتن در حکومت، به بیعت مجاب کند اما موفق نشد. در این بین، اخبار در خصوص بیعت نکردن و مخالفت‌های علی بن ابی‌طالب با ابوبکر، متفاوت و بعضاً متعارض هستند. دسته‌ای از روایات علی را از اولین بیعت‌کنندگان با ابوبکر گزارش می‌کند و دسته‌ای دیگر، علی را از استنکاف‌کنندگان از بیعت تا مدت‌ها بعد از آغاز حکومت ابوبکر معرفی کرده‌اند. بنابر گزارش [[ابن هشام]]<ref>{{پک|عالم‌زاده|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابوبکر}}</ref> و [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، هنگامی که ابوبکر در مسجد النبی در حال خطبه خواندن به نام خلیفه بود، جمعی از بنی‌هاشم به نشانه مخالفت با ابوبکر در خانه فاطمه تحصن کردند.<ref>{{پک|Madelung|2004|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=43}}</ref><ref>{{پک|عالم‌زاده|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابوبکر}}</ref> علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.<ref>{{پک|Madelung|2004|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=43}}</ref> شیخ مفید در روایتی دیگر در کتاب ''[[الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره|الجمل]]''، گزارش می‌کند که عمر بن خطاب در ابتدا [[قنفذ]] – غلام خویش و به نقلی غلام ابوبکر – را برای بیرون کردن اهالی پناهنده شده در خانه فاطمه فرستاد و دستور داد تا بر گِرد خانه هیزم جمع کند؛ سپس خودش به همراه جمعی از جمله مغیره بن شعبه و سالم غلام [[ابوحذیفة بن عتبه|ابوحذیفه]] به درب خانه فاطمه آمد و تهدید کرد که اگر متحصنان خارج نشوند، خانه را به آتش خواهد کشید.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۷|ک=رنج‌های حضرت زهرا|ص=۱۵۹}}</ref>
ابوبکر یک روز بعد از ماجرای سقیفه، برای گرفتن [[بیعت]] عمومی به [[منبر]] نشست. مراسم بیعت‌گیری با سخنرانی عمر در وصف ابوبکر شروع شد و پس از آن مردم با ابوبکر بیعت می‌کردند. در نهایت ابوبکر نیز خطبه‌ای خواند. در این مراسم، گروهی از مهاجران و انصار از جمله علی، [[سعد بن عباده]]، عباس بن عبدالمطلب، [[فضل بن عباس]]، زبیر بن عوام، [[خالد بن سعید]]، [[مقداد بن اسود|مقداد بن عمرو]]، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، [[براء بن عارب]]، [[ابی بن کعب]]، [[حذیفة بن یمان]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[ابوایوب انصاری]]، [[سهل بن حنیف]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[ابوالهیثم بن تیهان]]، [[سعد بن ابی‌وقاص|سعد بن ابی وقاص]] و [[ابوسفیان بن حرب]] از بیعت با ابوبکر استنکاف کردند. در گروه مخالفان ابوبکر، جز سعد بن عباده که خود را مستحق خلافت می‌دید، الباقی بر روی اولیت علی بر ابوبکر اصرار داشتند. از میان کسانی که با ابوبکر بیعت نکردند، بعدها جسد سعد بن عباده در حوران یافت شد که به نقل [[احمدبن یحیی بلاذری|بلاذری]]، «سعد به دست جنیان کشته شد». ابوبکر سعی کرد تا با کمک عمر و مغیره بن شعبه، عباس و هاشمیان را با ترغیب در سهم داشتن در حکومت، به بیعت مجاب کند اما موفق نشد. در این بین، اخبار در خصوص بیعت نکردن و مخالفت‌های علی بن ابی‌طالب با ابوبکر، متفاوت و بعضاً متعارض هستند. دسته‌ای از روایات علی را از اولین بیعت‌کنندگان با ابوبکر گزارش می‌کند و دسته‌ای دیگر، علی را از استنکاف‌کنندگان از بیعت تا مدت‌ها بعد از آغاز حکومت ابوبکر معرفی کرده‌اند. بنابر گزارش [[ابن هشام]]<ref>{{پک|عالم‌زاده|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابوبکر}}</ref> و [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، هنگامی که ابوبکر در مسجد النبی در حال خطبه خواندن به نام خلیفه بود، جمعی از بنی‌هاشم به نشانه مخالفت با ابوبکر در خانه فاطمه تحصن کردند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2004|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=43}}</ref><ref>{{پک|عالم‌زاده|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابوبکر}}</ref> علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|2004|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=43}}</ref> شیخ مفید در روایتی دیگر در کتاب ''[[الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره|الجمل]]''، گزارش می‌کند که عمر بن خطاب در ابتدا [[قنفذ]] – غلام خویش و به نقلی غلام ابوبکر – را برای بیرون کردن اهالی پناهنده شده در خانه فاطمه فرستاد و دستور داد تا بر گِرد خانه هیزم جمع کند؛ سپس خودش به همراه جمعی از جمله مغیره بن شعبه و سالم غلام [[ابوحذیفة بن عتبه|ابوحذیفه]] به درب خانه فاطمه آمد و تهدید کرد که اگر متحصنان خارج نشوند، خانه را به آتش خواهد کشید.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۷|ک=رنج‌های حضرت زهرا|ص=۱۵۹}}</ref>


=== در زمان خلافت عمر بن خطاب ===
=== در زمان خلافت عمر بن خطاب ===
[[پرونده:Tarikhuna bi-uslub qasasi-The Conspiracy to kill Umar.jpg|بندانگشتی|عبدالرحمن (بن عوف یا بن ابی‌بکر) شاهد نیرنگ ادعایی ابولؤلؤ، [[هرمزان]] و [[جفینه]] (در اینجا جفینه به اشتباه به عنوان یک زن تصویر شده‌است؛ تصویر خنجر ابولؤلؤ نیز ممکن است اشتباه باشد)]]مغیره در دوران عمر بن خطاب، به عنوان والی بصره و کوفه منصوب شده بود۔ در همین دوران بود که [[ابولؤلؤ]] به بردگی او درآمد.<ref>{{پک|Pellat|۱۹۸۳|ف=ABŪ LOʾLOʾA|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|اشکوری|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابولولو}}</ref> به گزارش [[ارل پلا]] در آن روزگاران، عمر بن خطاب ورود [[عجم]]‌ها را به [[مدینه]] منع کرده بود با این حال به مغیره اجازه داده بود تا ابولؤلؤ را به جهت هنر و مهارت‌هایش در آهنگری به مدینه بیاورد.<ref>{{پک|Pellat|۱۹۸۳|ف=ABŪ LOʾLOʾA|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref> در این خصوص طبری و ابن‌سعد و دیگران گزارش کرده‌اند که مغیره به عمر بن خطاب نامه‌ای نوشت و درخواست کرد تا اجازه دهد برده ایرانی‌اش به مدینه وارد شود تا مردم بتوانند از او هنرهایی همچون نقاشی، نجاری و آهنگری بیاموزند یا بهره ببرند. عمر نیز با درخواست مغیره موافقت کرد. کمی بعد این غلام ایرانی، عمر بن خطاب را در مسجد ترور کرد و موجب قتل خلیفه شد۔<ref>{{پک|اشکوری|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابولولو}}</ref> در خصوص انگیزه ابولؤلؤ برای به قتل رساندن عمر بن خطاب، اتفاق نظری وجود ندارد. به گزارش [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]]، انگیزه او به جهت کینه‌ای بود که بر اثر بی اعتنایی خلیفه بر وضع خراج مولایش [[مغیرة بن شعبه|مغیره بن شعبه]] بر او صورت گرفته‌بود. بر این اساس، وقتی خراجی سنگین بر ابولؤلؤ از جانب مغیره وضع شد، ابولؤلؤ به عمر شکایت کرد و پس از بی‌اعتنایی عمر نسبت به درخواست ابولؤلؤ، کینه‌ای در دل ابولؤلؤ شکل گرفت که به این قتل انجامید.<ref>{{پک|Pellat|۱۹۸۳|ف=ABŪ LOʾLOʾA|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|اشکوری|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابولولو}}</ref>
[[پرونده:Tarikhuna bi-uslub qasasi-The Conspiracy to kill Umar.jpg|بندانگشتی|عبدالرحمن (بن عوف یا بن ابی‌بکر) شاهد نیرنگ ادعایی ابولؤلؤ، [[هرمزان]] و [[جفینه]] (در اینجا جفینه به اشتباه به عنوان یک زن تصویر شده است؛ تصویر خنجر ابولؤلؤ نیز ممکن است اشتباه باشد)]]مغیره در دوران عمر بن خطاب، به عنوان والی بصره و کوفه منصوب شده بود. در همین دوران بود که [[ابولؤلؤ]] به بردگی او درآمد.<ref dir=ltr>{{پک|Pellat|۱۹۸۳|ف=ABŪ LOʾLOʾA|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|اشکوری|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابولولو}}</ref> به گزارش [[ارل پلا]] در آن روزگاران، عمر بن خطاب ورود [[عجم]]‌ها را به [[مدینه]] منع کرده بود با این حال به مغیره اجازه داده بود تا ابولؤلؤ را به جهت هنر و مهارت‌هایش در آهنگری به مدینه بیاورد.<ref dir=ltr>{{پک|Pellat|۱۹۸۳|ف=ABŪ LOʾLOʾA|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref> در این خصوص طبری و ابن‌سعد و دیگران گزارش کرده‌اند که مغیره به عمر بن خطاب نامه‌ای نوشت و درخواست کرد تا اجازه دهد برده ایرانی‌اش به مدینه وارد شود تا مردم بتوانند از او هنرهایی همچون نقاشی، نجاری و آهنگری بیاموزند یا بهره ببرند. عمر نیز با درخواست مغیره موافقت کرد. کمی بعد این غلام ایرانی، عمر بن خطاب را در مسجد ترور کرد و موجب قتل خلیفه شد.<ref>{{پک|اشکوری|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابولولو}}</ref> در خصوص انگیزه ابولؤلؤ برای به قتل رساندن عمر بن خطاب، اتفاق نظری وجود ندارد. به گزارش [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]]، انگیزه او به جهت کینه‌ای بود که بر اثر بی اعتنایی خلیفه بر وضع خراج مولایش [[مغیرة بن شعبه|مغیره بن شعبه]] بر او صورت گرفته‌بود. بر این اساس، وقتی خراجی سنگین بر ابولؤلؤ از جانب مغیره وضع شد، ابولؤلؤ به عمر شکایت کرد و پس از بی‌اعتنایی عمر نسبت به درخواست ابولؤلؤ، کینه‌ای در دل ابولؤلؤ شکل گرفت که به این قتل انجامید.<ref dir=ltr>{{پک|Pellat|۱۹۸۳|ف=ABŪ LOʾLOʾA|ک=Encyclopædia Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|اشکوری|۱۳۸۸|ک=دانشنامه بزرگ اسلامی|ف=ابولولو}}</ref>
 
=== در زمان خلافت عثمان و علی ===
=== در زمان خلافت عثمان و علی ===
در زمان عثمان، مغیره پستی نداشت و در زمان [[علی]] به طائف بازگشت و ترجیح داد از آنجا دورادور جویای اخبار مسلمانان باشد. او بدون اینکه از وی دعوت شود در واقعه حکمیت به اذرح رفت. در سال ۴۰ هجری/۶۶۰ میلادی که حکومت علی از کف رفته بود و بلاد مختلف در کشمکش بودند، وی با جعل نامه‌ای از معاویه، خود را سالار حج منصوب شده از طرف وی نامید و سالاری حج را بر عهده گرفت.<ref name="EI4">{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>
در زمان عثمان، مغیره پستی نداشت و در زمان [[علی]] به طائف بازگشت و ترجیح داد از آنجا دورادور جویای اخبار مسلمانان باشد. او بدون اینکه از وی دعوت شود در واقعه حکمیت به اذرح رفت. در سال ۴۰ هجری/۶۶۰ میلادی که حکومت علی از کف رفته بود و بلاد مختلف در کشمکش بودند، وی با جعل نامه‌ای از معاویه، خود را سالار حج منصوب شده از طرف وی نامید و سالاری حج را بر عهده گرفت.<ref dir=ltr>{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>


=== در زمان خلافت معاویه ===
=== در زمان خلافت معاویه ===
خلافت آل امیه مدیون اشخاص زیرکی چون مغیره است. وی یکی از داهیه‌های عرب شناخته می‌شود. داهیه در لغت به معنی کسی است که اگر وی را در جایی زندانی کرده باشند که برای فرار از آن مجبور باشد، ۷ در پشت سر هم را باز کند، از عهدهٔ این کار بر می‌آید. مغیره نه به خاندان علی مربوط می‌شد و نه ادعای خلافت داشت و از حسودی به قریش هم عاری بود. علاوه بر آن از تیزبینی انصار هم بهره گرفته بود و از زیرکان و صاحب اعتباران ثقیف نیز محسوب می‌گردید. این ویژگی‌ها، معاویه را بر آن داشت که به فکر استفاده از وی بیفتد. در سال ۴۱ هجری/۶۶۱ میلادی وی از سوی معاویه به حکومت [[کوفه]] منصوب شد. در این دوران وی با شورشهای شیعیان و خوارج مواجه بود. مغیره موفق شد بدون اینکه خود را با شیعیان به مخاطره بیندازد، با توصیه و مصالحه از طغیان بیشتر آنان جلوگیری کند. مغیره که در سن ۶۰ سالگی بود، به حفظ جایگاهش و اتمام آن به صلح و خوشنامی بود. این شخص که با حسابگری به آل امیه پیوسته بود، تمایل نداشت که به خاطر بنی امیه، آرامش و فراغت خود را به خطر بیندازد و منحصراً قبول کرد که دست راست معاویه در امورات حکومتی باشد. با وجود شورش خوارج به رهبری مستورد، باز هم مغیره همان سیاست نرمش خود را دنبال کرد و با تلفیق آرامش و زیرکی و اینکه می‌دانست کی مسامحه کند، به وسیله هر گروهی، دشمن آن گروه را از بین می‌برد؛ مثلاً گروهی برجسته از شیعیان را به وسیله با به جان انداختن خوارج از بین برد و خود گروه خوارج را نیز به همین طریق از بین برد بدون اینکه خود را به خطر بیندازد و سرانجام از دست مخالفانش در عراق که هیچگاه آرام نبود نفس راحتی کشید.<ref name="EI2">{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>
خلافت آل امیه مدیون اشخاص زیرکی چون مغیره است. وی یکی از داهیه‌های عرب شناخته می‌شود. داهیه در لغت به معنی کسی است که اگر وی را در جایی زندانی کرده باشند که برای فرار از آن مجبور باشد، ۷ در پشت سر هم را باز کند، از عهدهٔ این کار بر می‌آید. مغیره نه به خاندان علی مربوط می‌شد و نه ادعای خلافت داشت و از حسودی به قریش هم عاری بود. علاوه بر آن از تیزبینی انصار هم بهره گرفته بود و از زیرکان و صاحب اعتباران ثقیف نیز محسوب می‌گردید. این ویژگی‌ها، معاویه را بر آن داشت که به فکر استفاده از وی بیفتد. در سال ۴۱ هجری/۶۶۱ میلادی وی از سوی معاویه به حکومت [[کوفه]] منصوب شد. در این دوران وی با شورشهای شیعیان و خوارج مواجه بود. مغیره موفق شد بدون اینکه خود را با شیعیان به مخاطره بیندازد، با توصیه و مصالحه از طغیان بیشتر آنان جلوگیری کند. مغیره که در سن ۶۰ سالگی بود، به حفظ جایگاهش و اتمام آن به صلح و خوشنامی بود. این شخص که با حسابگری به آل امیه پیوسته بود، تمایل نداشت که به خاطر بنی امیه، آرامش و فراغت خود را به خطر بیندازد و منحصراً قبول کرد که دست راست معاویه در امورات حکومتی باشد. با وجود شورش خوارج به رهبری مستورد، باز هم مغیره همان سیاست نرمش خود را دنبال کرد و با تلفیق آرامش و زیرکی و اینکه می‌دانست کی مسامحه کند، به وسیله هر گروهی، دشمن آن گروه را از بین می‌برد؛ مثلاً گروهی برجسته از شیعیان را به وسیله با به جان انداختن خوارج از بین برد و خود گروه خوارج را نیز به همین طریق از بین برد بدون اینکه خود را به خطر بیندازد و سرانجام از دست مخالفانش در عراق که هیچگاه آرام نبود نفس راحتی کشید.<ref dir=ltr>{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>


معاویه تلاش داشت که مغیره که دو پست داشت را از خود جدا کند، اما مغیره با دست داشتن در به وجود آمدن آشوب‌هایی، کاری می‌کرد که معاویه همیشه به وی احتیاج پیدا کند. با این حال ظاهر قضیه را نیز حفظ می‌کرد و خودش زمینه جانشینی زیاد بن ابیه در امارت کوفه به جای خود و حتی پیشنهاد خلافت [[یزید]] پسر از معاویه را داد تا معاویه به وی مشکوک نشود. بعد از آرامش عراق و تسلط یافتن مغیره بر آن، معاویه در ظاهر با وی مشکلی نداشت و تا پایان عمرش وی را در سمت امارت کوفه نگهداشت.
معاویه تلاش داشت که مغیره که دو پست داشت را از خود جدا کند، اما مغیره با دست داشتن در به وجود آمدن آشوب‌هایی، کاری می‌کرد که معاویه همیشه به وی احتیاج پیدا کند. با این حال ظاهر قضیه را نیز حفظ می‌کرد و خودش زمینه جانشینی زیاد بن ابیه در امارت کوفه به جای خود و حتی پیشنهاد خلافت [[یزید]] پسر از معاویه را داد تا معاویه به وی مشکوک نشود. بعد از آرامش عراق و تسلط یافتن مغیره بر آن، معاویه در ظاهر با وی مشکلی نداشت و تا پایان عمرش وی را در سمت امارت کوفه نگهداشت.


== درگذشت ==
== درگذشت ==
تاریخ مرگ مغیره بین سالهای ۵۱–۴۸ هجری/۷۱–۶۶۸ میلادی و در سن حدود ۷۰ سالگی و بر اثر طاعون گزارش شده است.<ref name="EI3">{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>
تاریخ مرگ مغیره بین سالهای ۵۱–۴۸ هجری/۷۱–۶۶۸ میلادی و در سن حدود ۷۰ سالگی و بر اثر طاعون گزارش شده است.<ref dir=ltr>{{پک|1=Lammens|2=۱۹۹۳|ف=al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba|ج=۷|ص=۳۴۷|زبان=en}}</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۶

مغیرة بن شعبه
وفات۵۱–۴۸ ه‍.ق
کوفه
علت فوتطاعون

مغیره بن شعبه ابوعبدالله ثقفی، از صحابه محمد و از صاحب منصبان دستگاه خلفای راشدین و معاویه است. او در دوران حکومت عمر بن خطاب، به ولایت بصره و کوفه منصوب شده بود.

نام و تبار

نام او را مغیره بن شعبه ابوعبدالله ثقفی گزارش کرده‌اند که یکی از صحابه محمد و از صاحب منصبان دستگاه خلفای راشدین و معاویه بود.[۱]

سرگذشت

در زمان محمد

مغیره جزو گروه احلاف ثقیف است و از قبیله بنی معتب است که نگهبانان بت لات طائف بودند. وی برادر زاده عروه بن مسعود صحابی محمد است که در طائف کشته شد. به علت حمله و غارت اموال گروهی از صحابیون مسافر که در خواب بودند، مغیره مجبور به ترک طائف و آمدن به مدینه نزد محمد گردید. محمد به مغیره فرمان داد که گروه ثقیف را جذب اسلام کند و پس از اسلام آوردن شهر طائف، مغیره مأمور گردید که به آنجا رفته و بت خانه و خزانه اش را خراب کند.[۲]

در زمان خلافت ابوبکر

در زمان ابوبکر، با وجود اینکه قریشیان منصبهای مهمی را عهده‌دار شدند، وی نتوانست منصبی بگیرد اما در گروه حاکمان عضو بود. نقش پررنگ او در جنگ قادسیه بر ضد ساسانیان ایران. عمر او را به حکومت بصره گماشت. در آنجا به زنا متهم گردید و با وجود شاهدان کافی عمر تنها به عزلش کفایت نمود. مغیره در منابع بالاترین میزان ازدواج و طلاق را داراست. در منابع به عددهای ۳۰۰، ۷۰۰ و ۱۰۰۰ اشاره شده است. در سال ۲۱ هجری/۶۴۲ میلادی، وی دوباره به روال زندگی عادی‌اش برگشت و به حکومت کوفه منصوب شد. ابولؤلؤ قاتل عمر، غلام مغیره بود.[۳]

نقش داشتن در رویداد خانه فاطمه زهرا

ابوبکر یک روز بعد از ماجرای سقیفه، برای گرفتن بیعت عمومی به منبر نشست. مراسم بیعت‌گیری با سخنرانی عمر در وصف ابوبکر شروع شد و پس از آن مردم با ابوبکر بیعت می‌کردند. در نهایت ابوبکر نیز خطبه‌ای خواند. در این مراسم، گروهی از مهاجران و انصار از جمله علی، سعد بن عباده، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، براء بن عارب، ابی بن کعب، حذیفة بن یمان، خزیمة بن ثابت، ابوایوب انصاری، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، ابوالهیثم بن تیهان، سعد بن ابی وقاص و ابوسفیان بن حرب از بیعت با ابوبکر استنکاف کردند. در گروه مخالفان ابوبکر، جز سعد بن عباده که خود را مستحق خلافت می‌دید، الباقی بر روی اولیت علی بر ابوبکر اصرار داشتند. از میان کسانی که با ابوبکر بیعت نکردند، بعدها جسد سعد بن عباده در حوران یافت شد که به نقل بلاذری، «سعد به دست جنیان کشته شد». ابوبکر سعی کرد تا با کمک عمر و مغیره بن شعبه، عباس و هاشمیان را با ترغیب در سهم داشتن در حکومت، به بیعت مجاب کند اما موفق نشد. در این بین، اخبار در خصوص بیعت نکردن و مخالفت‌های علی بن ابی‌طالب با ابوبکر، متفاوت و بعضاً متعارض هستند. دسته‌ای از روایات علی را از اولین بیعت‌کنندگان با ابوبکر گزارش می‌کند و دسته‌ای دیگر، علی را از استنکاف‌کنندگان از بیعت تا مدت‌ها بعد از آغاز حکومت ابوبکر معرفی کرده‌اند. بنابر گزارش ابن هشام[۴] و طبری، هنگامی که ابوبکر در مسجد النبی در حال خطبه خواندن به نام خلیفه بود، جمعی از بنی‌هاشم به نشانه مخالفت با ابوبکر در خانه فاطمه تحصن کردند.[۵][۶] علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.[۷] شیخ مفید در روایتی دیگر در کتاب الجمل، گزارش می‌کند که عمر بن خطاب در ابتدا قنفذ – غلام خویش و به نقلی غلام ابوبکر – را برای بیرون کردن اهالی پناهنده شده در خانه فاطمه فرستاد و دستور داد تا بر گِرد خانه هیزم جمع کند؛ سپس خودش به همراه جمعی از جمله مغیره بن شعبه و سالم غلام ابوحذیفه به درب خانه فاطمه آمد و تهدید کرد که اگر متحصنان خارج نشوند، خانه را به آتش خواهد کشید.[۸]

در زمان خلافت عمر بن خطاب

عبدالرحمن (بن عوف یا بن ابی‌بکر) شاهد نیرنگ ادعایی ابولؤلؤ، هرمزان و جفینه (در اینجا جفینه به اشتباه به عنوان یک زن تصویر شده است؛ تصویر خنجر ابولؤلؤ نیز ممکن است اشتباه باشد)

مغیره در دوران عمر بن خطاب، به عنوان والی بصره و کوفه منصوب شده بود. در همین دوران بود که ابولؤلؤ به بردگی او درآمد.[۹][۱۰] به گزارش ارل پلا در آن روزگاران، عمر بن خطاب ورود عجم‌ها را به مدینه منع کرده بود با این حال به مغیره اجازه داده بود تا ابولؤلؤ را به جهت هنر و مهارت‌هایش در آهنگری به مدینه بیاورد.[۱۱] در این خصوص طبری و ابن‌سعد و دیگران گزارش کرده‌اند که مغیره به عمر بن خطاب نامه‌ای نوشت و درخواست کرد تا اجازه دهد برده ایرانی‌اش به مدینه وارد شود تا مردم بتوانند از او هنرهایی همچون نقاشی، نجاری و آهنگری بیاموزند یا بهره ببرند. عمر نیز با درخواست مغیره موافقت کرد. کمی بعد این غلام ایرانی، عمر بن خطاب را در مسجد ترور کرد و موجب قتل خلیفه شد.[۱۲] در خصوص انگیزه ابولؤلؤ برای به قتل رساندن عمر بن خطاب، اتفاق نظری وجود ندارد. به گزارش مسعودی، انگیزه او به جهت کینه‌ای بود که بر اثر بی اعتنایی خلیفه بر وضع خراج مولایش مغیره بن شعبه بر او صورت گرفته‌بود. بر این اساس، وقتی خراجی سنگین بر ابولؤلؤ از جانب مغیره وضع شد، ابولؤلؤ به عمر شکایت کرد و پس از بی‌اعتنایی عمر نسبت به درخواست ابولؤلؤ، کینه‌ای در دل ابولؤلؤ شکل گرفت که به این قتل انجامید.[۱۳][۱۴]

در زمان خلافت عثمان و علی

در زمان عثمان، مغیره پستی نداشت و در زمان علی به طائف بازگشت و ترجیح داد از آنجا دورادور جویای اخبار مسلمانان باشد. او بدون اینکه از وی دعوت شود در واقعه حکمیت به اذرح رفت. در سال ۴۰ هجری/۶۶۰ میلادی که حکومت علی از کف رفته بود و بلاد مختلف در کشمکش بودند، وی با جعل نامه‌ای از معاویه، خود را سالار حج منصوب شده از طرف وی نامید و سالاری حج را بر عهده گرفت.[۱۵]

در زمان خلافت معاویه

خلافت آل امیه مدیون اشخاص زیرکی چون مغیره است. وی یکی از داهیه‌های عرب شناخته می‌شود. داهیه در لغت به معنی کسی است که اگر وی را در جایی زندانی کرده باشند که برای فرار از آن مجبور باشد، ۷ در پشت سر هم را باز کند، از عهدهٔ این کار بر می‌آید. مغیره نه به خاندان علی مربوط می‌شد و نه ادعای خلافت داشت و از حسودی به قریش هم عاری بود. علاوه بر آن از تیزبینی انصار هم بهره گرفته بود و از زیرکان و صاحب اعتباران ثقیف نیز محسوب می‌گردید. این ویژگی‌ها، معاویه را بر آن داشت که به فکر استفاده از وی بیفتد. در سال ۴۱ هجری/۶۶۱ میلادی وی از سوی معاویه به حکومت کوفه منصوب شد. در این دوران وی با شورشهای شیعیان و خوارج مواجه بود. مغیره موفق شد بدون اینکه خود را با شیعیان به مخاطره بیندازد، با توصیه و مصالحه از طغیان بیشتر آنان جلوگیری کند. مغیره که در سن ۶۰ سالگی بود، به حفظ جایگاهش و اتمام آن به صلح و خوشنامی بود. این شخص که با حسابگری به آل امیه پیوسته بود، تمایل نداشت که به خاطر بنی امیه، آرامش و فراغت خود را به خطر بیندازد و منحصراً قبول کرد که دست راست معاویه در امورات حکومتی باشد. با وجود شورش خوارج به رهبری مستورد، باز هم مغیره همان سیاست نرمش خود را دنبال کرد و با تلفیق آرامش و زیرکی و اینکه می‌دانست کی مسامحه کند، به وسیله هر گروهی، دشمن آن گروه را از بین می‌برد؛ مثلاً گروهی برجسته از شیعیان را به وسیله با به جان انداختن خوارج از بین برد و خود گروه خوارج را نیز به همین طریق از بین برد بدون اینکه خود را به خطر بیندازد و سرانجام از دست مخالفانش در عراق که هیچگاه آرام نبود نفس راحتی کشید.[۱۶]

معاویه تلاش داشت که مغیره که دو پست داشت را از خود جدا کند، اما مغیره با دست داشتن در به وجود آمدن آشوب‌هایی، کاری می‌کرد که معاویه همیشه به وی احتیاج پیدا کند. با این حال ظاهر قضیه را نیز حفظ می‌کرد و خودش زمینه جانشینی زیاد بن ابیه در امارت کوفه به جای خود و حتی پیشنهاد خلافت یزید پسر از معاویه را داد تا معاویه به وی مشکوک نشود. بعد از آرامش عراق و تسلط یافتن مغیره بر آن، معاویه در ظاهر با وی مشکلی نداشت و تا پایان عمرش وی را در سمت امارت کوفه نگهداشت.

درگذشت

تاریخ مرگ مغیره بین سالهای ۵۱–۴۸ هجری/۷۱–۶۶۸ میلادی و در سن حدود ۷۰ سالگی و بر اثر طاعون گزارش شده است.[۱۷]

پانویس

ارجاعات

منابع

منابع فارسی و عربی

  • اشکوری، حسن (۱۳۸۸). «ابولولو». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  • عالم‌زاده، هادی (۱۳۸۸). «ابوبکر». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  • مرتضی عاملی، جعفر (۱۳۸۷). رنج‌های حضرت زهرا (س). ترجمهٔ سپهری، محمد. قم: تهذیب. شابک ۹۶۴-۹۱۰۶۳-۰-۸.

منابع انگلیسی

  • Lammens, H (1993). "al-Mug̲h̲īra b. S̲h̲uʿba". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۷ (second ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۴۷. {{cite encyclopedia}}: Unknown parameter |عنوان جلد= ignored (help)
  • Madelung, Wilferd (2004). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (به انگلیسی). Cambridge: Cambridge University Press.
  • Pellat, Ch (1983). "ABŪ LOʾLOʾA". In Daniel, Elton L (ed.). Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Persica Press. pp. ۳۳۳–۳۳۴.