گنبدنما: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
* [[عبدالله مستوفی]] (۱۲۵۵ - تهران ۱۳۲۹) از دولتمردان دوره قاجار، در زندگینامه و سفرنامه شخصی خودش، با نام ''[[شرح زندگانی من]]''، از سفر خود به مشهد در سال ۱۳۱۶ یاد می‌کند و در بخشی از این سفرنامه، از سنت انعام برای گنبدنما گزارش می‌کند. به گفته او، وقتی کاروان اعزامی از تهران، به تپه‌های نزدیک مشهد می‌رسند، چراغ حرم امام رضا نمایان می‌شود و مردم با دیدن چراغ، به سلام و صلوات مشغول می‌شوند و کاروان‌کشان از زائران، انعام گنبدنما طلب می‌کنند.<ref>{{پک|1=مستوفی|2=۱۳۴۳|ک=شرح زندگی من|ص=۳۸|ج=۲}}</ref>
* [[عبدالله مستوفی]] (۱۲۵۵ - تهران ۱۳۲۹) از دولتمردان دوره قاجار، در زندگینامه و سفرنامه شخصی خودش، با نام ''[[شرح زندگانی من]]''، از سفر خود به مشهد در سال ۱۳۱۶ یاد می‌کند و در بخشی از این سفرنامه، از سنت انعام برای گنبدنما گزارش می‌کند. به گفته او، وقتی کاروان اعزامی از تهران، به تپه‌های نزدیک مشهد می‌رسند، چراغ حرم امام رضا نمایان می‌شود و مردم با دیدن چراغ، به سلام و صلوات مشغول می‌شوند و کاروان‌کشان از زائران، انعام گنبدنما طلب می‌کنند.<ref>{{پک|1=مستوفی|2=۱۳۴۳|ک=شرح زندگی من|ص=۳۸|ج=۲}}</ref>
* [[عبدالحسین دستغیب]] به نقل از شاه‌چراغیان مشهور به [[حاج مؤمن]]، گزارش می‌کند که در سفری که به مشهد داشته‌است، در کوه‌های طرق، اتومبیل نگاه داشت و زائران پیاده شدند و رو به گنبد حرم امام رضا، سلام دادند و شاگرد راننده به مطالبه گنبدنما مشغول شد.<ref>{{پک|1=دستغیب|2=۱۳۸۹|ک=داستان‌های شگفت|ص=۵۷}}</ref>
* [[عبدالحسین دستغیب]] به نقل از شاه‌چراغیان مشهور به [[حاج مؤمن]]، گزارش می‌کند که در سفری که به مشهد داشته‌است، در کوه‌های طرق، اتومبیل نگاه داشت و زائران پیاده شدند و رو به گنبد حرم امام رضا، سلام دادند و شاگرد راننده به مطالبه گنبدنما مشغول شد.<ref>{{پک|1=دستغیب|2=۱۳۸۹|ک=داستان‌های شگفت|ص=۵۷}}</ref>
* [[علی‌محمد سجادی]]، در خاطره‌ای که در مقدمه‌اش بر کتاب ''[[در برف پیری]]'' نوشته‌است، می‌نویسد که پس از رسیدن به تپه سلام در مشهد، زائران پیاده می‌شدند، مدتی تنها بودند، اما با صدای شوفر، باید سوار ماشین می‌شدند؛ ولی شرط ورود به ماشین، پرداخت انعام گنبدنما بود۔ او می‌نویسد: «و این، از جمله وجوهی بود که زائر از صمیم قلب تقدیم می‌کرد»۔<ref>{{پک|مهدوی‌دامغانی|۱۳۹۶|ک=در برف پیری|ص=مقدمه}}</ref>
* [[علی‌محمد سجادی]]، در خاطره‌ای که در مقدمه‌اش بر کتاب ''[[در برف پیری]]'' نوشته‌است، می‌نویسد که پس از رسیدن به تپه سلام در مشهد، زائران پیاده می‌شدند، مدتی تنها بودند، اما با صدای شوفر، باید سوار ماشین می‌شدند؛ ولی شرط ورود به ماشین، پرداخت انعام گنبدنما بود۔ او می‌نویسد: «و این، از جمله وجوهی بود که زائر از صمیم قلب تقدیم می‌کرد»۔<ref>{{پک|مهدوی دامغانی|۱۳۹۶|ک=در برف پیری|ص=مقدمه}}</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۵

گنبدنما
کاربرد
معنای اصطلاحیمحل یا مژدگانی که در محل مشاهده گنبد یک زیارتگاه برای اولین مرتبه گرفته می‌شود
قدمت کاربردمعاصر
پراهمیت نزدشیعیان

گنبدنما یا گمبدنما، محلی است زائر برای اولین مرتبه گنبد محل زیارتش را مشاهده می‌کند و همچنین به انعامی که راننده یا شاگرد او از زائران به محض رسیدن به چنین مکانی گرفته می‌شود نیز گنبدنما گفته می‌شود.

در لغت و اصطلاح

به گزارش دهخدا در فرهنگ لغاتش، گنبدنما یا گمبدنما، محلی است زائر برای اولین مرتبه گنبد محل زیارتش را مشاهده می‌کند. همچنین به انعامی که راننده یا شاگرد او از زائران به محض رسیدن به چنین مکانی گرفته می‌شود نیز گنبدنما گفته می‌شود.[۱][۲] مصطفی طهرانی از سفرنامه‌نویسان عصر قاجار، در کنار عبارت «گنبدنما»، واژه «سلامتانه» نیز به کار برده‌است.[۳]

در فرهنگ

از قدیم‌الایام مرسوم بوده‌است که رانندگان یا قافله سالاران، از زائران برای رسیدن به محلی که گنبد محل زیارت نمایان می‌شد، انعامی را دریافت می‌کردند.[۴][۵][۶] هانری رنه آلمانی در سفرنامه‌اش از خراسان تا بختیاری، که در دوران قاجار نوشته شده‌است، گزارش می‌کند که در سفرش به مشهد، وقتی به نزدیکی مشهد رسیده‌است، بر بالای تپه، هنگامی که حرم امام رضا را مشاهده کرده‌است، زائران به نشانه احترام سلام می‌کردند و چند تکه سنگ را روی هم به صورت هرم قرار می‌دادند.[۷] سلام دادن در این ناحیه، به معنای سلامتی و حاصل شدن مقصود نیز بوده‌است.[۸][۹] هوتم شیندلر، سفرنامه نویس انگلیسی نیز در سفری که به سال ۱۲۹۳ ه‍.ق به مشهد داشته‌است، از وجود یک سنگ سیاه بزرگ در تپه موسوم به تپه سلام یاد می‌کند که بر روی آن زیارت علی بن موسی الرضا حکاکی شده‌است و زائران در آنجا زیارت می‌خواندند.[۱۰] علاوه بر خواندن زیارت‌نامه منقش بر سنگ، زائران هفت مرتبه نیز به علی بن موسی الرضا سلام می‌کردند.[۱۱][۱۲] فاصله تپه سلام تا حرم امام رضا را سه فرسخ گزارش کرده‌اند.[۱۳] تپه سلام، جایی است که از آنجا گنبد حرم امام رضا برای اولین بار برای زائرانی که از سمت تهران به مشهد عزیمت دارند، دیده می‌شود.[۱۴] این تپه در راه قدیم تهران به مشهد واقع بود اما مکان‌های دیگری با همین کارکرد نیز در جاهای دیگر گزارش شده‌است. منابع پیش از عصر قاجار از این تپه یادی نکرده‌اند.[۱۵] در عصر معاصر، با توجه به اینکه زیرساخت‌های حمل و نقل تغییر کرده‌اند، همچنان زائران پس از مشاهده گنبد حرم امام رضا، سلام فرستاده یا صلوات سر می‌دهند. در بلاد خراسان مرسوم است که با دیدن گنبد، یک دو بیتی با نام فراقی یا چار مصراعی می‌خوانند.[۱۶][۱۷] نمونه‌ای از این اشعار عبارتند:[۱۸]

به مشهد می‌روم قصد زیارتزنم چهچه در آن طاق و عمارت
زنم چهچه خلایق جمع گرددهمه گویند به هم شیر تو رحمت

اهمیت مشاهده گنبد از راه دور برای زائران، حتی بر معماری و شهرسازی نیز تاثیر گذاشته‌است، برای نمونه، در زمان تکمیل پروژه ساخت راه شوسه تهران به قم در دوره قاجار، گنبدنما بودن جاده از مسیری دور مورد توجه مهندسان قرار گرفته بود۔[۱۹] همچنین در ساخت رواق امام خمینی، مهدسان سعی داشتند تا دیواره‌های رواق هم ارتفاع با دیواره‌های اطراف در نظر گرفته شود تا مانع دیده شدن گنبد حرم امام رضا نشود۔[۲۰]

در خاطرات

  • در یادداشت‌های عباس مسعودی — مدیر مسئول و مؤسس روزنامه اطلاعات — در سال ۱۳۱۱، وقتی کاروان اعزامی از تهران به منطقه کوهستانی نزدیک مشهد رسید، به ناگهان مینی‌بوس ایستاد و کاپیتان شروع به طلب گنبدنما کرد. به نقل از عباس مسعودی، در این ماجرا هیچ صحنه‌ای عجیب‌تر از این نبود که کاپیتان از مکانیکی آلمانی در میان مسافران نیز اصرار به طلب گنبدنما داشت. تبعه آلمانی، از چنین درخواستی در میان بیابان شوکه شده بود و در نهایت با اصرار کاپیتان، انعامی پرداخت کرد.[۲۱]
  • عبدالله مستوفی (۱۲۵۵ - تهران ۱۳۲۹) از دولتمردان دوره قاجار، در زندگینامه و سفرنامه شخصی خودش، با نام شرح زندگانی من، از سفر خود به مشهد در سال ۱۳۱۶ یاد می‌کند و در بخشی از این سفرنامه، از سنت انعام برای گنبدنما گزارش می‌کند. به گفته او، وقتی کاروان اعزامی از تهران، به تپه‌های نزدیک مشهد می‌رسند، چراغ حرم امام رضا نمایان می‌شود و مردم با دیدن چراغ، به سلام و صلوات مشغول می‌شوند و کاروان‌کشان از زائران، انعام گنبدنما طلب می‌کنند.[۲۲]
  • عبدالحسین دستغیب به نقل از شاه‌چراغیان مشهور به حاج مؤمن، گزارش می‌کند که در سفری که به مشهد داشته‌است، در کوه‌های طرق، اتومبیل نگاه داشت و زائران پیاده شدند و رو به گنبد حرم امام رضا، سلام دادند و شاگرد راننده به مطالبه گنبدنما مشغول شد.[۲۳]
  • علی‌محمد سجادی، در خاطره‌ای که در مقدمه‌اش بر کتاب در برف پیری نوشته‌است، می‌نویسد که پس از رسیدن به تپه سلام در مشهد، زائران پیاده می‌شدند، مدتی تنها بودند، اما با صدای شوفر، باید سوار ماشین می‌شدند؛ ولی شرط ورود به ماشین، پرداخت انعام گنبدنما بود۔ او می‌نویسد: «و این، از جمله وجوهی بود که زائر از صمیم قلب تقدیم می‌کرد»۔[۲۴]

پانویس

ارجاعات

  1. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ۲:‎ ۲۴۴۹.
  2. بیگ‌زاده و پروین، «جلوه‌های سیمای امام رضا»، فرهنگ و ادبیات عامه، ۱۳۳.
  3. طهرانی، سفرنامه گوهر مقصود، ۱۱۹.
  4. طالبیان، ارشادسرابی و سوهانیان، «آشنایی با دائرة المعارف آستان قدس رضوی»، آینه پژوهش، ۵۴.
  5. بیگ‌زاده و پروین، «جلوه‌های سیمای امام رضا»، فرهنگ و ادبیات عامه، ۱۳۳.
  6. عناصری، «تأثیر تشیع بر ابنیه»، شیعه‌شناسی، ۱۲۳.
  7. آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ۶۰۸.
  8. طالبیان، ارشادسرابی و سوهانیان، «آشنایی با دائرة المعارف آستان قدس رضوی»، آینه پژوهش، ۵۴.
  9. طالبیان، «تپه سلام»، دایرةالمعارف آستان قدس رضوی.
  10. «گنبدنما؛ اولین محل سلام زائر»، خبرگزاری سلامت.
  11. طالبیان، ارشادسرابی و سوهانیان، «آشنایی با دائرة المعارف آستان قدس رضوی»، آینه پژوهش، ۵۴.
  12. طالبیان، «تپه سلام»، دایرةالمعارف آستان قدس رضوی.
  13. طهرانی، سفرنامه گوهر مقصود، ۱۱۹.
  14. طالبیان، ارشادسرابی و سوهانیان، «آشنایی با دائرة المعارف آستان قدس رضوی»، آینه پژوهش، ۵۴.
  15. طالبیان، ارشادسرابی و سوهانیان، «آشنایی با دائرة المعارف آستان قدس رضوی»، آینه پژوهش، ۵۴.
  16. «گنبدنما؛ اولین محل سلام زائر»، خبرگزاری سلامت.
  17. بیگ‌زاده و پروین، «جلوه‌های سیمای امام رضا»، فرهنگ و ادبیات عامه، ۱۳۳.
  18. بیگ‌زاده و پروین، «جلوه‌های سیمای امام رضا»، فرهنگ و ادبیات عامه، ۱۳۳.
  19. «ورودی تاریخی شهر قم بازسازی می‌شود»، قم‌نیوز.
  20. امیرآبادی، «رواق امام خمینی»، دایرةالمعارف آستان قدس رضوی.
  21. مسعودی و سید قطبی، «روایتی از وضعیت زندگی اجتماعی مردم»، پیام بهارستان، ۲۹۸.
  22. مستوفی، شرح زندگی من، ۲:‎ ۳۸.
  23. دستغیب، داستان‌های شگفت، ۵۷.
  24. مهدوی دامغانی، در برف پیری، مقدمه.

منابع

منابع مکتوب

منابع آنلاین

پیوند به بیرون