خاندان خزائی: تفاوت میان نسخهها
(اصلاح نویسههای عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار، اصلاح نشانی وب) |
(− رده:تشیع در ایران (هاتکت)) |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
[[رده:اسلام در ایران]] | [[رده:اسلام در ایران]] | ||
[[رده:خاندانهای ایرانی|خزائی]] | [[رده:خاندانهای ایرانی|خزائی]] | ||
[[رده:خاندانهای مسلمان]] | [[رده:خاندانهای مسلمان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۲۰
خزائی (khazaei) از خاندانهای ایرانیتبار قدرتمند در تیسفون یاد شدهاند و از یاران مانی، پیامبر ایرانی بودند[۱] خزائیها نقش گستردهای در گسترش تشیع در ایران داشتهاند.[۲][۳][۴][۵] خزائی در ایران که به صورت خزایی، خزاییفر، خزایینژاد، خزاییان و خزاییپول، خَزاعی هم فامیلگذاری شده است. همچنین این طایفه با دیگر طوایف کُرد از جمله هزایی، هزویی، خضوعی، خزوئی و غیره هم ریشه است.[نیازمند منبع] خزائی پیش از اسلام به صورت کسایی و الخسایی (الخسائیوس) یاد شدهاند.[۶] (به رومی الکسایی و به عربی الخزایی)
پیشینه
الکسایی (Elkesai) که پس ازتصرف ایران بدست اعراب به نام خزایی (khazaei) شهرت یافت، در کنار کزویی (Ḵezuʾi- Kezûyî)، اِکوسای (Ecossais)، کوسایی (koseyi), الکسای (Alxasî)، شاخهای از طایفه کاسایی (Cossaei) و از ایل خزل بشمار میرود.[نیازمند منبع]
خزائیها از خاندانهای ایرانی تیسفون بودند و مانی پیامبر چندی را در میان الخسائیه زیسته و از آموزههای آنها برداشتهایی کردهبود. گفته میشود که مانی در یک محیط یهودی-مسیحی که به مغتسله تعلق داشت [فرقهی خزائی] پرورش یافته بود.[۷] که الخسائیه (به لاتین: Alchasai یا Elchasaites) یا «الخزایی» نام داشت که بر حسب نام پیشوای آن یعنی «الخزای» نامگذاری شده بود.[۸] کاتاریسم یک جنبش اصیل مانوی بود و به همین دلیل خود را «پاکها» مینامیدند، نامی که از ادبیات مانوی برگرفتند. مفهوم «پاک» و پوشیدن «جامهٔ سفید» از عناصرِ دینیای بود که مانی از فرقهٔ گنوسی مغتسلهٔ خزایی که در آن پرورش یافته بود وام گرفته بود.[۹] بخشی از دوران جوانی مانی در فرقهای عرفانی سپری شد که غسل در کانون آیینشان بود و استادش الخزایی یا الخسائیوس بود[۱۰][۱۱] «مانویت نمایانگر روحانیکردنِ حادِ آیین گنوسی الخزایی است، بهعلاوهٔ یک عنصر اصلی دیگر که عبارت از درکی کاملاً نوین از انجیلها و آثار پولس است»[۱۲] آیین مزدک را نیز، عدهای گنوسی دانستهاند. از جمله عقاید گنوسی مزدکیان، مسئله نجات روح از ماده است و اعتقاد به دو اصل روشنی و تاریکی؛ همچنین عقیده به خدای متعالی که در آفرینش و امور جهان دخیل نیست[۱۳][۱۴] خزایی هادر ایران بر اساس منشأ و مسیر مهاجرت به چند دسته تقسیم میشوند:
- خزاییهای بیجار، مراغه، شاهین دژ، سلماس و مازندران: استرابون شاخه ای از کاساییها که در شمال ماد زندگی میکردند را نام برده و متصل به کاساییهای ساکن در کوهستانهای غربی اکباتانا دانسته است.[۱۵]
- خزاییهای خراسان، سیستان و بلوچستان و هرات: میرنیا در کتاب اقوام و عشایر، خراسان عرب زبانان زنگویی و خزاعی که در سال ۱۵۰ هجری از مدائن به مقصد خراسان مهاجرت کردند را نام میبرد.[۱۶] این دو گروه (ایل زنگنه و ایل خزل (خزائی)) از لحاظ قومی کورد شمرده میشوند[۱۷] بریتانیکا خاستگاه الکسائیت (خزاییهای تیسفون) را شرق میداند و ماوراءالنهر را خاستگاه احتمالی الکسایی ذکر میکند.[۱۸] منابع دیگر منشأ الکسایی را ایلام ذکر کردهاند.
- خزاییهای تهران: آن لمبتون در کتابش اشاره دارد به منطقه خزل در غرب کوهستان دماوند که روستاهای آن در هجوم دشمنان ویران گشته و مردمانش کشتار شدند عزالدوله بختیار (پادشاه دیلمی - آلبویه - کمتر ۴۰۰ سال بعد از هجرت پیامبر) پادشاه وقت ایران به یاری آنان شتافت گندم و خوراک به آنان رسانید.[۱۹] در دوران زندیه بخشی از خزاییهایی که به همراهی شاه زند به شیراز کوچ نموده بودند به تهران مهاجرت کرد و در حاشیهٔ شهریار سکونت گزیدند. جم خانه شهریار توسط خزاییها تأسیس شد.
- خزاییهای فارس: که در زمان زندیه به همراه خاندان زند و دیگر ایلات کرد به فارس مهاجرت کردند، پس از سقوط زندیه گروهی دوباره به کرمانشاه بازگشتند.
- خزاییهای تیران و کرون و نجف آباد و شهر اصفهان :به فارسی صحبت میکنند، اما خود را از ایل خِزِل میدانند، بزرگان خزاییهای نجف آباد خود را اصالتاً از فریدن میدانند و میگویند قبل از آمدن ترکها، ارمنیها و گرجیها به فریدن اجدادشان در آنجا بودهاند اما با آمدن آنها به آنجا وقایعی رخ داده که هر گروه به سمتی متواری شده و گروهی به نجف آباد که در آن زمان بیابانی بیش نبود آمدهاند.
- خزاییهای خراسان شمالی: که به زبان کُردی کُرمانجی صحبت میکنند و در زمان نادرشاه از کردستان ترکیه امروزی به این ناحیه کوچ داده شدند تا در برابر هجوم ترکمنها و ازبکها به خراسان سدی محکم باشند.
- خزاییهای ایلام، لرستان، همدان و کرمانشاه: بازماندگان کوسایی در جغرافیایی آمادای هستند.
در خارج از ایران دو قبیلهٔ هذیل و خزاعه عرب زبان در مکه، مرتبط با خاندان خزایی و ایل خزل در تیسفون میباشند. در تاریخ اعراب قحطانیان و عدنانیان را عرب مستعربه (عرب دخیل غیر خالص) دانستهاند.[۲۰][۲۱] خُزاعه یکی از قبائل قحطانی بشمار میرود. چهاردهمین جد محمد و علی خزیمه نام داشت که فرزند مدرکه معروف به ابوخزیمه و مقلب به أبیهذیل بود به این سبب او را أباالهذیل میگفتند، او از نوادگان ابراهیم بود. مدرکه به عنوان نیا و جد قبیله هذیل در مکه شناخته میشود. منشأ دو قبیلهٔ هذیل و خزاعه به ناحیهٔ کوسی در ۲۰ کیلومتری جنوب تیسفون بازمیگردد،[۲۲][۲۳] که زادگاه مانی مادیریوس در آن قرار داشت و ساکنین آن پیش از اسلام الکسایی (خزایی) بودند.[۲۴][۲۵][۲۶][۲۷][۲۸][۲۹]
پاسازیه الخزاعی والی آذربایجان در قرن یک هجری از دودمان الخزاییه میباشد. (پاسازیه نامی ایرانی است و برخلاف آنکه در صدر اسلام اسامی عربی شده بوده خزائیها هویت ایرانی خود را همچنان حفظ کرده بودند)[۳۰][۳۱][۳۲] در قرن پنجم و ششم خاندان خزاعی و عجلی و حمدانی از خاندانها نیرومند در حفظ و حراست از مذهب تشیع در خطی میان نیشابور تا ری و قزوین بودند. جماعتی از خزاعه از عراق به ایران آمدند و در شهرهای جنوبی پراکنده شدند. در قرن اول و دوم پس از اسلام در سیستان و خراسان ساکن شدهاند.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶]
همراهی با ابومسلم و سیاه جامگان
چند تن از سردارانِ ابومسلم خراسانی، خزاعی بودهاند[۳۷][۳۸][۳۹] و نقش مهمی در بیرون راندن اعراب از ایران داشتهاند. از جمله زیاد بن صالح خزاعی - احمد بن نصر خزاعی - سلیمان بن کثیر خزاعی - زیاد بن صالح حارثی خزاعی
بنا به روایات ابومسلم در روستایی به دنیا آمد که ساکنین آن خزاعی بودهاند[۴۰][۴۱] در یک روایت نقل شده از مداینی، ابومسلم از ابوبکر هذلی که از قصهگویان بود دربارهٔ چگونگی فتح «سرزمین خود اصفهان» سؤال کرده است.[۴۲]در ترجمهٔ محدثان و علمای اصفهان، نامی و حدیثی از ابومسلم آورده شده است[۴۳] ابومسلم پس از شکست به خزاعیها در خراسان پناه برد[۴۴][۴۵] بنابراین ابومسلم خود خزاعی بود و همچنین ابودلامه شاعر دربار خلیفه نسب او را ابو مُجرم و پدرانش را کُرد شمرد[۴۶][۴۷] مقدسی ابن خلکان و مؤلف تاریخ سیستان نیز او را «ابومسلم کُرد» خواندهاند (صدیقی ۱۳۸۷ ,۶۲) بنابراین پسوند خراسانیِ ابومسلم نه به سبب اصالت او بلکه به مکان حکومت او اشاره دارد از طرف دیگر همزمان با ابومسلم طاهریان (خزاعیها) اولین حکومت ایرانیتبار پسااسلام را در خراسان تشکیل دادند.[۴۸] ابودلامه شاعر ایرانیتبار سلسله عباسی که از خواص منصور و مهدی خلفای عباسی بوده و مقدسی شعر او را فراوان و نیکو و پسندیده دانسته است، در این باره شعری سروده که چنین است:
ابا مجرم ما غیر الله نعمه علی عبده حتی یغیرها العبد افی دول المنصور حاولت غدره الا ان اهل الغدر آباؤک الکرد (وفیات الاعیان ابن خلکان ج ۲ ص ۱۵۵) «ای ابا مجرم خداوند نعمتی را از بندگان دریغ ندارد تا وقتی که خود بنده آنرا تغییر بدهد. آیا در دولت منصور غدری را میاندیشیدی؟ آگاه باش که پدران کرد تو همانا از اهل غدر بودند».
عبدالحی حبیبی مورخ برجسته افغانستان در کتاب تاریخ افغانستان بعد از اسلام مینویسد: در این شعر پدران ابومسلم را کرد گفتهاند و امکان دارد که از اکراد مرو بوده باشند که خراسانی بودند. (رجوع کنید به تاریخ افغانستان پس از اسلام)
طاهریان
طاهریان خزاعی در شروع ملیگرایی پسا اسلام در ایران نقش بسیار پر رنگ داشتهاند. (سیاهجامگان و طاهریان)[۴۹] برخی منابع طاهریان دارایتبار ایرانی بودند و لقب خزاعی را به سبب این که از موالی قبیلهٔ خزاعه بودند به دست آوردهاند. البته به همین سبب، نسب خود را به قبیلهٔ خزاعه که در دوران دعوت پیامبر از قبایل بزرگ مکه بودند، میرساندند. عدهای از راویان از جمله ریچارد فرای و باسورث و زرینکوب و مورخان دیگر از یک سو و طاهریان خود نیز از سمتی دیگر خاندان طاهری را منسوب به رستم، پهلوان ایرانی و منوچهر (از تبار فریدون و نوهٔ ایرج)، پادشاه ایرانی میدانستند. مورخان بر این عقیدهاند که علت این نسبسازیها، اهمیت نسب و ریشه هر خاندان در آن دوره بوده است که طاهریان و بهطور ویژه طاهر با تلاشهای هوادارانشان، توانستند از این راه حمایت و دوستی خاندانهای محلی (خزاییها) را جلب کرده و از این طریق نفوذ و قدرت خویش را افزایش دهند. شاعر عرب زبان دعبل الخوزاعی تلاش طاهریان برای اثبات اصالت خزاعی طاهریان را مورد هجو و به مسخره میگیرد. شاعر عرب زبان دعبل الخوزاعی تلاش طاهریان خزاعی برای اثبات اصالت خزاعی طاهریان را مورد هجو و به مسخره میگیرد.[۵۰]
بیهقی نیز خود را از خاندانی به نام خزیمه بن خزراجی نام برده که از طایفه فندقیان[۵۱][۵۲][۵۳] از نسل خزیمه ذوالشهادتین بوده[۵۴][۵۵][۵۶] نویسنده تاریخ بیهق مینویسد:
«از فرزندان بدیل بن ورقاء خزاعیاند و اجداد پدرم شمس الاسلام از سوی والده، از آن جماعتند و ایشان فضلا و صلحا و علما بودهاند. و بدیلیان اسفراین نه از این رهط اند بلکه ایشان از اولاد بدیل بن محمد بن اسد حرشی اسفراینی اند.
منابع
- ↑ نامه ایران: مجموعه مقالهها، سرودهها و مطالب ایرانشناسی جلد 1 ص 71.
- ↑ «خزاعیها و نقش آنان در تشیع ایران - رسول جعفریان - بنیاد فرهنگی امامت». emamat.ir. بایگانیشده از اصلی در ۲۳ اکتبر ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۱.
- ↑ «خزاعیها و نقش آنان در تشیع ایران». rasekhoon.net. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۱.
- ↑ «خزاعیها و نقش آنان در تشیع ایران (1) نسخه متنی». library.tebyan.net. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۱.
- ↑ «خزاعیها و نقش آنان در تشیع ایران (2) نسخه متنی». library.tebyan.net. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۱.
- ↑ نامه ایران باستان: مجله بینالمللی مطالعاتی جلد 2 صفحه 96.
- ↑ «iran emrooz | ایران امروز». www.iran-emrooz.net. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۴.
- ↑ «iran emrooz | ایران امروز». www.iran-emrooz.net. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۴.
- ↑ «iran emrooz | ایران امروز». www.iran-emrooz.net. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۴.
- ↑ کلیمکایت، 1384: 37.
- ↑ «آیین گنوسی و تأثیرات آن بر عقاید عارفان مسلمان | خبرگزاری فارس». www.farsnews.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۴.
- ↑ دکره، 1383: 58.
- ↑ بهار، 1388: 94.
- ↑ «آیین گنوسی و تأثیرات آن بر عقاید عارفان مسلمان | خبرگزاری فارس». www.farsnews.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۴.
- ↑ Strab. xi.
- ↑ اقوام و عشایر خراسان به قلم میرنیا.
- ↑ "ایلهای کرد ایران". ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد. 2021-10-15.
- ↑ "Elkesaite | Jewish sect | Britannica". www.britannica.com (به انگلیسی). Retrieved 2022-12-05.
- ↑ ملک و زارع در ایران به قلم آن لمبتون.
- ↑ العرب قبل الاسلام ص 51.
- ↑ صبح الاعشی ج 1 صص 336 - 358.
- ↑ تاریخ عربستان، باستان و مدرن. اندرو کرایتون.
- ↑ خویشاوندی و ازدواج در تاریخ عربستان / اسمیت، دبلیو رابرتسون.
- ↑ گئوویدن گرن، مانی و تعلیمات او، ترجمه نزهت صفای اصفهانی. ص 51.
- ↑ «ELCESAITES - JewishEncyclopedia.com». www.jewishencyclopedia.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۷-۱۷.
- ↑ Harnack, Dogmengesch. 3d ed. , i. 288-293.
- ↑ Hilgenfeld, Ketzergesch. pp. 433-435.
- ↑ Ritschl, Ueber die Sekte der Elkesaiten, in Zeit. für Historische, Theologie, xxiii. 573-594;.
- ↑ Drower, Ethel Stefana (1937). The Mandaeans of Iraq and Iran. Oxford At The Clarendon Press.
- ↑ Nashra-2020. «الفباخبر :: اینجا ماسوله است، صدای جمهوری چلچلهها». www.alefbakhabar.com. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۲.
- ↑ «سلام آبادی». salamabadi.ir. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ اکتبر ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۲.
- ↑ «ماسوله». ادرس. ۲۰۲۱-۰۹-۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۲.
- ↑ «خزاعیها و نقش آنان در تشیع ایران - رسول جعفریان - بنیاد فرهنگی امامت». emamat.ir. بایگانیشده از اصلی در ۲۳ اکتبر ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۳.
- ↑ «خزاعیها و نقش آنان در تشیع ایران». مجمع جهانی شیعهشناسی. ۱۳۹۵-۰۵-۱۶\۱۴:۰۶:۵۰. دریافتشده در 2021-10-23. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران». www.historylib.com. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۳.
- ↑ library.tebyan.net https://library.tebyan.net/a/Viewer/Read/90615/. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۳. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ "سلیمان بن کثیر". ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد. 2019-01-13.
- ↑ «احمد بن نصر خزاعی | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی». www.cgie.org.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۱.
- ↑ «زیاد بن صالح حارثی - ویکی فقه». fa.wikifeqh.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۳.
- ↑ مجهول، اخبار الدولة العباسیة، ج۱، ص۲۶۳، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، ۱۹۷۱ م.
- ↑ مجهول، مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۳۱۵، تهران، ۱۳۱۸ ش.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، احمد، ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۲۷، به کوشش ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۱ م.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، احمد، ذکر اخبار اصبهان، ج۲، ص۱۰۹، به کوشش ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۱ م.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۵۵.
- ↑ ویکی فقه. «ابومسلم_خراسانی».
- ↑ یوسفی 1378 , 30.
- ↑ کتاب عقل سیاسی ایران و هویت خواهی کردها.
- ↑ ویکیپدیا صفحه طاهریان
- ↑ تاریخ ایران کمبریج، ج ۴، ص ۸۱.
- ↑ تاریخ کمبریج ایران. ج4. صص 132-134.
- ↑ عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۱، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۹۱۱م.
- ↑ عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبریٰ، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش عبدالفتاح حلو و محمود طناحی، قاهره، ۱۹۹۲م.
- ↑ حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۱۰۰_۱۱۰۱.
- ↑ یاقوت، معجمالادباء، ج۴، ص۱۷۶۰، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۹۳م.
- ↑ علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
- ↑ علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۲، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.