ابوالعاص: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مهشم بن ربیع بن عبدالعزی بن عبد شمس بن عبدمناف''' مشهور به '''ابوالعاص''' که برخی منابع از او با نام '''لقیط''' هم یاد کردهاند، از جمله کسانی بوده که در [[مکه]] به ثروت و امانت وتجارت شهرت داشته. وی خواهرزاده [[خدیجه|خدیجه بنت خویلد]] بود و خدیجه او را به منزله فرزندش میدانست. از همین رو چون ابوالعاص تصمیمش برای ازدواج با [[زینب بنت محمد]] را خواستار شد، خدیجه نزد [[محمد]] وساطت کرد تا محمد به این ازدواج رضایت داد. ازدواج او با زینب، پیش از [[بعثت]] رخ داد. وی در [[غزوه بدر|جنگ بدر]] به دست مسلمانها اسیر شد و همسرش زینب، گردنبند خود را که خدیجه در [[جهیزیه]] او قرار داده بود برای محمد فرستاد که در قبال آن همسرش آزاد شود. به گزارش منابع اسلامی، پیامبر اسلام پس از مشورت با [[صحابه|اصحابش]] ابوالعاص را به رایگان، به شرط آنکه پس از بازگشت به مکه، با درخواست زینب برای [[هجرت]] موافقت کند، آزاد کرد. ابوالعاص پس از رسیدن به مکه، زینب را به [[مدینه]] فرستاد. ابوالعاص تا پیش از [[فتح مکه]]، مسلمان نشد. در زمان فتح مکه نیز، وی به قصد تجارت به [[شام]] رفته بود واموال فراوانی با خود داشت که بخشی از آن خود و بقیه امانت دیگران بود که به وی سپرده بودند. در بازگشت از شام به یکی از سپاههای اعزامی مسلمانان برخورد. مسلمانان اموالش را از وی گرفتند اما خود او گریخت. او در همان شب خود را به خانه زینب در مدینه رساند و به وی پناهنده شد. صبح روز بعد، در حالی که محمد آماده اقامه [[نماز]] در [[مسجدالنبی|مسجد]] بود، زینب به مسجد آمد و گفت: «ای مسلمانان، من ابوالعاص را پناه دادهام.» پس از پایان نماز، محمد با مسلمانان چنین سخن گفت که: «سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست، من پیش از این خبری از این ماجری نداشتم ولی این قانون در میان ما هست که حقیرترین مسلمانان میتواند [[کافر|کافری]] را پناه دهد.» پس از آن، محمد به خانه زینب رفت، او را توصیه کرد که مهمانش را پذیرایی کند، و به او گفت که ابوالعاص به خاطر کفرش، بر او که مسلمان است، [[حرام]] است و دیگر همسر او نیست. محمد از سپاهیانی که اموال ابوالعاص را مصادره کردهبودند درخواست کرد که اگر مایل به برگرداندن اموال باشند، میتوانند این کار را به خاطر نسبت ابوالعاص به محمد انجام دهند و در صورت عدم رضایت، این اموال از آن خود آنان است. سپاهیان نیز برای جلب رضایت محمد، اموال را به ابوالعاص بازگرداندند. ابوالعاص آزادانه با اموالش به مکه بازگشت و در آنجا پس از تقسیم اموال مردم، اظهار اسلام کرد. او | '''مهشم بن ربیع بن عبدالعزی بن عبد شمس بن عبدمناف''' مشهور به '''ابوالعاص''' که برخی منابع از او با نام '''لقیط''' هم یاد کردهاند، یکی از دامادهای [[محمد]] بود که پس از [[بعثت محمد]]، به او ایمان نیاورد و تا سال ششم ه.ق به آئین پیشین خود، معتقد ماند. او یک مرتبه در [[غزوه بدر|جنگ بدر]] در سپاه مشرکین مکه حاضر شد و به اسارت [[مسلمان|مسلمانان]] درآمد که با پادرمیانی [[زینب بنت محمد|زینب]]، همسرش و دختر محمد، آزاد شد. پس از آنکه کاروانش توسط مسلمانان مصادره شد، به زینب پناهنده شد و در نهایت [[اسلام]] را پذیرفت. | ||
== زندگی == | |||
مهشم بن ربیع بن عبدالعزی بن عبد شمس بن عبدمناف مشهور به ابوالعاص که برخی منابع از او با نام لقیط هم یاد کردهاند، از جمله کسانی بوده که در [[مکه]] به ثروت و امانت وتجارت شهرت داشته. وی خواهرزاده [[خدیجه|خدیجه بنت خویلد]] بود و خدیجه او را به منزله فرزندش میدانست. از همین رو چون ابوالعاص تصمیمش برای ازدواج با [[زینب بنت محمد]] را خواستار شد، خدیجه نزد [[محمد]] وساطت کرد تا محمد به این ازدواج رضایت داد. ازدواج او با زینب، پیش از [[بعثت]] رخ داد. وی در [[غزوه بدر|جنگ بدر]] به دست مسلمانها اسیر شد و همسرش زینب، گردنبند خود را که خدیجه در [[جهیزیه]] او قرار داده بود برای محمد فرستاد که در قبال آن همسرش آزاد شود. به گزارش منابع اسلامی، پیامبر اسلام پس از مشورت با [[صحابه|اصحابش]] ابوالعاص را به رایگان، به شرط آنکه پس از بازگشت به مکه، با درخواست زینب برای [[هجرت]] موافقت کند، آزاد کرد. ابوالعاص پس از رسیدن به مکه، زینب را به [[مدینه]] فرستاد. ابوالعاص تا پیش از [[فتح مکه]]، مسلمان نشد.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=ابوالعاص}}</ref> | |||
در زمان فتح مکه نیز، وی به قصد تجارت به [[شام]] رفته بود واموال فراوانی با خود داشت که بخشی از آن خود و بقیه امانت دیگران بود که به وی سپرده بودند. در بازگشت از شام به یکی از سپاههای اعزامی مسلمانان برخورد. مسلمانان اموالش را از وی گرفتند اما خود او گریخت. او در همان شب خود را به خانه زینب در مدینه رساند و به وی پناهنده شد. صبح روز بعد، در حالی که محمد آماده اقامه [[نماز]] در [[مسجدالنبی|مسجد]] بود، زینب به مسجد آمد و گفت: «ای مسلمانان، من ابوالعاص را پناه دادهام.» پس از پایان نماز، محمد با مسلمانان چنین سخن گفت که: «سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست، من پیش از این خبری از این ماجری نداشتم ولی این قانون در میان ما هست که حقیرترین مسلمانان میتواند [[کافر|کافری]] را پناه دهد.» پس از آن، محمد به خانه زینب رفت، او را توصیه کرد که مهمانش را پذیرایی کند، و به او گفت که ابوالعاص به خاطر کفرش، بر او که مسلمان است، [[حرام]] است و دیگر همسر او نیست. محمد از سپاهیانی که اموال ابوالعاص را مصادره کردهبودند درخواست کرد که اگر مایل به برگرداندن اموال باشند، میتوانند این کار را به خاطر نسبت ابوالعاص به محمد انجام دهند و در صورت عدم رضایت، این اموال از آن خود آنان است. سپاهیان نیز برای جلب رضایت محمد، اموال را به ابوالعاص بازگرداندند. ابوالعاص آزادانه با اموالش به مکه بازگشت و در آنجا پس از تقسیم اموال مردم، اظهار [[اسلام]] کرد. او پس از آن به مدینه مهاجرت کرد.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=ابوالعاص}}</ref> | |||
== درگذشت == | |||
گفته شده است که ابوالعاص در سال ۱۲ ه.ق درگذشت و در مدینه دفن شد.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=ابوالعاص}}</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۰۴
مهشم بن ربیع بن عبدالعزی بن عبد شمس بن عبدمناف مشهور به ابوالعاص که برخی منابع از او با نام لقیط هم یاد کردهاند، یکی از دامادهای محمد بود که پس از بعثت محمد، به او ایمان نیاورد و تا سال ششم ه.ق به آئین پیشین خود، معتقد ماند. او یک مرتبه در جنگ بدر در سپاه مشرکین مکه حاضر شد و به اسارت مسلمانان درآمد که با پادرمیانی زینب، همسرش و دختر محمد، آزاد شد. پس از آنکه کاروانش توسط مسلمانان مصادره شد، به زینب پناهنده شد و در نهایت اسلام را پذیرفت.
زندگی
مهشم بن ربیع بن عبدالعزی بن عبد شمس بن عبدمناف مشهور به ابوالعاص که برخی منابع از او با نام لقیط هم یاد کردهاند، از جمله کسانی بوده که در مکه به ثروت و امانت وتجارت شهرت داشته. وی خواهرزاده خدیجه بنت خویلد بود و خدیجه او را به منزله فرزندش میدانست. از همین رو چون ابوالعاص تصمیمش برای ازدواج با زینب بنت محمد را خواستار شد، خدیجه نزد محمد وساطت کرد تا محمد به این ازدواج رضایت داد. ازدواج او با زینب، پیش از بعثت رخ داد. وی در جنگ بدر به دست مسلمانها اسیر شد و همسرش زینب، گردنبند خود را که خدیجه در جهیزیه او قرار داده بود برای محمد فرستاد که در قبال آن همسرش آزاد شود. به گزارش منابع اسلامی، پیامبر اسلام پس از مشورت با اصحابش ابوالعاص را به رایگان، به شرط آنکه پس از بازگشت به مکه، با درخواست زینب برای هجرت موافقت کند، آزاد کرد. ابوالعاص پس از رسیدن به مکه، زینب را به مدینه فرستاد. ابوالعاص تا پیش از فتح مکه، مسلمان نشد.[۱]
در زمان فتح مکه نیز، وی به قصد تجارت به شام رفته بود واموال فراوانی با خود داشت که بخشی از آن خود و بقیه امانت دیگران بود که به وی سپرده بودند. در بازگشت از شام به یکی از سپاههای اعزامی مسلمانان برخورد. مسلمانان اموالش را از وی گرفتند اما خود او گریخت. او در همان شب خود را به خانه زینب در مدینه رساند و به وی پناهنده شد. صبح روز بعد، در حالی که محمد آماده اقامه نماز در مسجد بود، زینب به مسجد آمد و گفت: «ای مسلمانان، من ابوالعاص را پناه دادهام.» پس از پایان نماز، محمد با مسلمانان چنین سخن گفت که: «سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست، من پیش از این خبری از این ماجری نداشتم ولی این قانون در میان ما هست که حقیرترین مسلمانان میتواند کافری را پناه دهد.» پس از آن، محمد به خانه زینب رفت، او را توصیه کرد که مهمانش را پذیرایی کند، و به او گفت که ابوالعاص به خاطر کفرش، بر او که مسلمان است، حرام است و دیگر همسر او نیست. محمد از سپاهیانی که اموال ابوالعاص را مصادره کردهبودند درخواست کرد که اگر مایل به برگرداندن اموال باشند، میتوانند این کار را به خاطر نسبت ابوالعاص به محمد انجام دهند و در صورت عدم رضایت، این اموال از آن خود آنان است. سپاهیان نیز برای جلب رضایت محمد، اموال را به ابوالعاص بازگرداندند. ابوالعاص آزادانه با اموالش به مکه بازگشت و در آنجا پس از تقسیم اموال مردم، اظهار اسلام کرد. او پس از آن به مدینه مهاجرت کرد.[۲]
درگذشت
گفته شده است که ابوالعاص در سال ۱۲ ه.ق درگذشت و در مدینه دفن شد.[۳]
پانویس
ارجاعات
منابع
- اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «ابوالعاص». دایرهالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.