عبدالمطلب: تفاوت میان نسخهها
Esrafill2050 (بحث | مشارکتها) (تغییرمسیر به اعمال ماه شعبان حذف شد) برچسبها: تغییرمسیر حذف شد ویرایشگر بصری |
Esrafill2050 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== ماجرای اصحاب فیل == | == ماجرای اصحاب فیل == | ||
ابْرَهَه مسیحی سرسختی بود ،وقتی که حکومت یمن را در دست گرفت ، برای جذب بیشتر اعراب به آیین مسیحیت ،در آنجا کلیسای بزرگ و با شکوهی به نام قُلَّيْس ،بنا کرد،و به نجاشی حاکم حبشه نامه نوشت :هدف من از بناى اين كليسا اينست كه عرب را وادار كنم از اين پس به جاى كعبه براى زيارت و حج به اینجا بیایند.بىتوجّهى مردم به «مَعْبَد» ابْرَهه و اهانت يكى از عربها به آن، خشم زمامدار مسيحى را برانگيخت و سوگند ياد كرد كه «كعبه» را ويران كند. | |||
در پى اين تصميم، سپاهى عظيم و مجهّز به پيلان، گردآورد و راهى مكّه شد.وقتی به نزدیک مکه رسید ،پیامی توسط یکی از لشکریانش برای بزرگ مکه فرستاد که در آن نوشته بود:ما براى جنگيدن با شما نيامدهايم. هدف ما ويران كردن اين خانه است. در این حین لشکریان ابرهه ،شترهایی را از اهالی قریش به سرقت بردند .عبدالمطلب به همراه تعدادی از فرزندان خود پیش ابرهه رفت و گفت:خواستهام اينست كه دستور دهى دويست شتر مرا كه سپاهيانت دستبرد زدهاند به من باز گردانند.ابرهه پاسخ داد:تو درباره شتران به غارت رفته ،سخن مىگويى! ولى از خانهاى كه مربوط به تو وآیین پدرانت هست و من به قصد ويران كردن آن آمدهام، سخنى نمىگويى!» عبدالمطّلب: «من صاحب شترانم و خانه را نيز صاحبى است كه آن را از هر خطرى حفظ مىكند.» ابرَهَه: صاحب «خانه» نمىتواند مرا از هدفم باز دارد.عبدالمطلب گفت:این تو واین خانه ،و به مکه بازگشت و به همراه قریش به بالای کوهی رفتند تا حمله ابرهه و سپاهیانش را تماشا کنند .چندی نگذشت که خداوند از سمت دریا پرندگانی را که شبیه پرستو بودند را فرستاد و ابرهه و سپاهیانش را به هلاکت رساندند. | |||
== حفر زمزم == | == حفر زمزم == | ||
نسخهٔ ۲۰ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۹
عبدالمطلب
نام و القاب
مادرش
دین
شخصیت عبدالمطلب
ماجرای اصحاب فیل
ابْرَهَه مسیحی سرسختی بود ،وقتی که حکومت یمن را در دست گرفت ، برای جذب بیشتر اعراب به آیین مسیحیت ،در آنجا کلیسای بزرگ و با شکوهی به نام قُلَّيْس ،بنا کرد،و به نجاشی حاکم حبشه نامه نوشت :هدف من از بناى اين كليسا اينست كه عرب را وادار كنم از اين پس به جاى كعبه براى زيارت و حج به اینجا بیایند.بىتوجّهى مردم به «مَعْبَد» ابْرَهه و اهانت يكى از عربها به آن، خشم زمامدار مسيحى را برانگيخت و سوگند ياد كرد كه «كعبه» را ويران كند. در پى اين تصميم، سپاهى عظيم و مجهّز به پيلان، گردآورد و راهى مكّه شد.وقتی به نزدیک مکه رسید ،پیامی توسط یکی از لشکریانش برای بزرگ مکه فرستاد که در آن نوشته بود:ما براى جنگيدن با شما نيامدهايم. هدف ما ويران كردن اين خانه است. در این حین لشکریان ابرهه ،شترهایی را از اهالی قریش به سرقت بردند .عبدالمطلب به همراه تعدادی از فرزندان خود پیش ابرهه رفت و گفت:خواستهام اينست كه دستور دهى دويست شتر مرا كه سپاهيانت دستبرد زدهاند به من باز گردانند.ابرهه پاسخ داد:تو درباره شتران به غارت رفته ،سخن مىگويى! ولى از خانهاى كه مربوط به تو وآیین پدرانت هست و من به قصد ويران كردن آن آمدهام، سخنى نمىگويى!» عبدالمطّلب: «من صاحب شترانم و خانه را نيز صاحبى است كه آن را از هر خطرى حفظ مىكند.» ابرَهَه: صاحب «خانه» نمىتواند مرا از هدفم باز دارد.عبدالمطلب گفت:این تو واین خانه ،و به مکه بازگشت و به همراه قریش به بالای کوهی رفتند تا حمله ابرهه و سپاهیانش را تماشا کنند .چندی نگذشت که خداوند از سمت دریا پرندگانی را که شبیه پرستو بودند را فرستاد و ابرهه و سپاهیانش را به هلاکت رساندند.