توکل: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
توکّل، در لغت به معنای «اظهار عجز و ناتوانی در کاری و اعتماد و اطمینان کردن به دیگری» است و در اصطلاح و اختصاصاً وقتی «دیگری» [[خدا]] باشد، اعتماد به خدا و ناامیدی از مردم و تسلیم خدا بودن و تنها به خدا اطمینان کردن است.
'''توکّل'''، در لغت به معنای «اظهار عجز و ناتوانی در کاری و اعتماد و اطمینان کردن به دیگری» است و در اصطلاح و اختصاصاً وقتی «دیگری» [[خدا]] باشد، اعتماد به خدا و ناامیدی از مردم و تسلیم خدا بودن و تنها به خدا اطمینان کردن است؛ بنابراین، انسان متوکل کسی است که می‌داند خدا [[رزق]] و امر او را می‌رساند، بنابراین فقط به خدا تیکه می‌کند و غیر از خدا به کسی امید ندارد.<ref name=":0">{{پک|عرفان، قرآن و حدیث، |۱۳۹۳|ج=8|توضیح=دانشنامه جهان و اسلام}}</ref>


بنابراین، انسان متوکل کسی است که می‌داند خدا [[رزق]] و امر او را می‌رساند، بنابراین فقط به خدا تیکه می‌کند و غیر از خدا به کسی امید ندارد.<ref name=":0"/>
==اصطلاح‌شناسی==
توکل را دارای سه درجه گزارش کرده‌اند:<ref name=":0" />
*درجه اول؛ آنکه حال متوکل در اعتماد به خدا همچون حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این مرتبه را ضعیف‌ترین درجه توکل دانسته‌اند. بقای این نوع توکل در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد.<ref name=":0" />
*درجه دوم؛ اینکه حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمی‌شناسد و به غیر او پناه نمی‌برد و جز او به کسی اعتماد و اطمینان نمی‌کند. فرق این حالت با حالت قبلی آن است که در اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه می‌کند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و گفته شده است که فقط خواص از بندگان خدا به آن دست می‌یابند.
*درجه سوم؛ آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مرده‌ای در دست‌های مرده‌شوی باشد و همانگونه که مرده‌شوی جسم بی‌اختیار [[میت]] را حرکت می‌دهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند می‌باشد. تفاوت این درجه با درجه دوم آن است که در آنجا متوکل، [[دعا]] و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمی‌کند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به لطف و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبه صدیقین توصیف شده است.


=== توکل را از نظر قوّت و ضعف ===
==در دیدگاه روان‌شناسی==
دارای سه درجه است: درجة اول آنکه حال متوکل در اعتماد به خدا همچون حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این مرتبه، که ضعیفترین درجة توکل است، فراوان یافت می‌شود و بقای آن در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد. درجة دوم اینکه حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمی‌شناسد و به غیر او پناه نمی‌برد و جز او به کسی اعتماد و اطمینان نمی‌کند. فرق این حالت با حالت قبلی آن است که در اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه می‌کند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و فقط خواص به آن دست می‌یابند. درجة سوم و بالاترین درجة توکل آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مرده‌ای در دستهای مرده‌شوی باشد و همانگونه که مرده‌شوی جسم بی‌اختیار [[میت]] را حرکت می‌دهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند می‌باشد. تفاوت این درجه با درجة دوم آن است که در آنجا متوکل، [[دعا]] و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمی‌کند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به لطف و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبة صدیقین است.<ref name=":0"/>
روان‌شناسان معتقدند که تنها با اعتماد به نفس می‌توان مسیر پرپیچ و خم زندگی را پشت سرگذاشت و به کام‌یابی دست یافت. این نظریه روان‌شناسی برای کسی که برای مجموع جهان، فقط یک موجود مؤثّر مستقل به نام خدا قائل است و همه علل و اسباب را ناشی از اراده او می‌داند، ناقص دانسته شده است. به عقیده باورمندان به لزوم توکل، پس در کنار اعتماد به نفس و تلاش و فعالیت، به توکل نیز احتیاج است.<ref name=":2">{{پک|محمد سبحانی نیا|1387|ک=پرتال جامع علوم انسانی|توضیح=معارف اسلامی زمستان 1387 شماره 74}}</ref>


روان‌شناسان معتقدند: تنها با اعتماد به نفس می‌توان مسیر پرپیچ و خم زندگی را پشت سرگذاشت و به کام‌یابی دست یافت، اما این نظریه برای کسی که برای مجموع جهان، فقط یک موجود مؤثّر مستقل به نام خدا قائل است و همه علل و اسباب را ناشی از اراده او می‌داند، ناقص است. پس در کنار اعتماد به نفس و تلاش و فعالیت، چیز دیگری لازم است که همان توکل و اعتماد به خداست؛ یعنی انسان در عین استفاده از عوامل طبیعی و اسباب مادی، باید به نیروی [[غیب|غیبی]] و قدرت بی‌انتهای خدا اعتماد کند و از او استمداد جوید، چون با توجه به محدودیت‌هایی که انسان دارد به تنهایی قادر به عبور از بحران‌های زندگی نیست و حتی در انجام دادن ساده‌ترین کارها احساس ناتوانی می‌کند. آنچه می‌تواند آدمی را یاری رساند و مانع احساس حقارت او شود، توکل به خداست.<ref name=":2">{{پک|محمد سبحانی نیا|1387|ک=پرتال جامع علوم انسانی|توضیح=معارف اسلامی زمستان 1387 شماره 74}}</ref>
==در منابع اسلامی ==
===در قرآن===
چند آیه از قرآن به عنوان آیات مرتبط با مفهوم توکل در نظر گرفته شده است. از این میان می‌توان به آیه [[آیه ۱۲۸ سوره توبه|۱۲۸]] تا [[آیه ۱۲۹ سوره توبه|۱۲۹]] سوره توبه اشاره کرد. [[آیه ۷۱ سوره یونس]] نیز دیگر آیه در این موضوع است. در [[آیه ۳ سوره طلاق]] نیز چنین آمده است: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ ''مَنْ'' یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ» ترجمه: «و کسی که از [[الله]] بترسد برای او راه خروجی (از مشکلات) قرار می‌دهد و از جایی که حسابش را نمی‌کند، به او روزی می‌رساند، و هر کس بر خدا توکل کند او برای وی کافی است»<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=پورپونیه|نام۱=اعظم|تاریخ=1389|عنوان=توکل|پیوند=https://ensani.ir/file/download/article/20120329122427-2141-44.pdf|ژورنال=بشارت|شماره=هفتاد و شش|صفحه=11}}</ref><ref name=":1">{{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=بخشعلی قنبری|ویراستار=|مقاله=توکل در نهج البلاغه- اسلام پژوهی|دانشنامه=پرتال جامع علوم انسانی|سال=1389|مکان=|پیوند مدخل=https://ensani.ir/file/download/article/20120326102533-1080-24.pdf}}</ref>


=== روایت ===
===در روایات===
روایت شده که مردی سوار بر شتر نزد پیامبر اکرم رفت و هنگامی که از مرکب خویش پیاده شد، از پیامبر پرسید رهایش کنم و توکل کنم؟ و پاسخ شنید: ببندش و توکل کن. در نظر عرفا این روایت دلالت بر آن دارد که توکل در عرض عمل و جایگزین آن نیست، بلکه در طول عمل است.<ref name=":0">{{پک|عرفان، قرآن و حدیث، |۱۳۹۳|ج=8|توضیح=دانشنامه جهان و اسلام}}</ref>
در میان روایات اسلامی، احادیث متعددی باموضوع توکل وجود دارد. روایت مشهوری در این موضوع، روایت مرد شترسواری است که با محمد، هم مسیر بود و پس از پیاده شدن از مرکبش، از پیامبر اسلام پرسید: «رهایش کنم و توکل کنم؟» و پاسخ شنید: «ببندش و توکل کن.» در نظر عرفا این روایت دلالت بر آن دارد که توکل در عرض عمل و جایگزین آن نیست، بلکه در طول عمل است.<ref name=":0" />


[[حضرت نوح|حضرت نوح (ع)]] در برابر دشمنی قوم خود می‌گفت: «فعلی الله توکّلت بر خدا توکل کردم، هنگامی که قوم [[حضرت هود (ع)]] او را تهدید کردند به صراحت گفت: «انی توکّلت علی الله ربّی و ربکم من بر خدایی که پروردگار من و شماست، توکل کرده‌ام.»
در منابع روایی شیعی، از علی بن ابی‌طالب نقل شده است که جز خدا موجودی سزاوار توکل نیست؛ چرا که او هیچ پناهنده‌ای را نمی‌راند. «هَیْهاتَ اَنْتَ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ اَوْ تُبَعِّدَ مَنْ اَدْنَیْتَهُ اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَی الْبَلاءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ ..»، در این دعا بر این نکته به تأکیدنیکی کرده که هر که به او پناه آورد بی پناهش نمی‌گذارد و هر کس خدا را بر ای پناه دادن و دستگیری کردن کافی بداند او را به بلا تسلیم نمی‌کند.
 
[[حضرت شعیب (ع)]] در مقابل سرسختی قوم مشرک و تهدید آن‌ها به موضوع توکل اشاره کرده و می‌گوید: «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب؛ (۱۱) من تا آن‌جا که قدرت دارم، در پی اصلاح هستم و توفیق من از خداست. فقط بر او توکل کرده‌ام و به سوی او بازمی‌گردم.»
 
[[حضرت یعقوب (ع)]] نیز با این‌که دستورهای لازم را برای پیش‌گیری از حوادث قابل اجتناب به فرزندان خود می‌دهد اما تأکید می‌کند که نمی‌توانم در برابر همه مشکلات تدبیری بیندیشم، لذا می‌گوید: «و ما اغنی عنکم من الله من شیء ان الحکم الا لله علیه توکّلت و علیه فلیتوکل المتوکلون؛ (۱۲) من با این دستور نمی‌توانم حادثه‌ای را که از سوی خدا مقرّر شده از شما برطرف کنم؛ حکم مخصوص خداست، بر او توکل کردم و همه توکل کنندگان باید بر او توکل کنند.»
 
[[حضرت موسی (ع)]] به پیروان خود که از فرعون بیمناک بودند، دستور داد به خدا توکل کنند: «یا قوم ان کنتم آمنتم بالله فعلیه توکّلوا ان کنتم مسلمین، ای قوم من اگر شما به خدا ایمان آورده‌اید بر او توکل کنید.»<ref name=":2"/>
 
=== نمونه‌هایی از توکل در قرآن ===
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ آیه -۱۲۸–۱۲۹- [[سوره توبه]]
 
«به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است. ۱۲۸ اگر آنها (از حق) روی بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا کفایت می‌کند؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ بر او توکّل کردم؛ و او صاحب عرش بزرگ است.» ۱۲۹
 
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقَامِی وَتَذْکِیرِی بِآیَاتِ اللَّهِ فَعَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَشُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلَا تُنْظِرُونِ آیه ۷۱ [[سوره یونس]]
 
«و حکایت نوح را بر اینان باز خوان که به امتش گفت: ای قوم اگر مقام رسالت و اندرز من به آیات خدا بر شما گران می‌آید، من تنها به خدا توکل کردم، شما هم به اتفاق بتان و خدایان باطل خود هر مکر و تدبیری (بر آزار من) دارید انجام دهید تا امر بر شما پوشیده نباشد و دربارهٔ من هر مکر و اندیشه دارید به کار برید و مهلتم ندهید».<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=پورپونیه|نام۱=اعظم|تاریخ=1389|عنوان=توکل|پیوند=https://ensani.ir/file/download/article/20120329122427-2141-44.pdf|ژورنال=بشارت|شماره=هفتاد و شش|صفحه=11}}</ref>
 
وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ ''مَنْ'' یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ. آیه ۳، [[سوره طلاق]]، «و کسی که از خدا بترسد برای او راه خروجی (از مشکلات) قرار می‌دهد و از جایی که حسابش را نمی‌کند، به او روزی می‌رساند، و هر کس بر خدا توکل کند او برای وی کافی استـ»<ref name=":1">{{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=بخشعلی قنبری|ویراستار=|مقاله=توکل در نهج البلاغه- اسلام پژوهی|دانشنامه=پرتال جامع علوم انسانی|سال=1389|مکان=|پیوند مدخل=https://ensani.ir/file/download/article/20120326102533-1080-24.pdf}}</ref>
 
=== نمونه‌هایی از توکل در نهج البلاغه ===
از نظر ا[[مام علی (ع)]] جز خدا موجودی سزاوار توکل نیست. چرا که او هیچ پناهنده ای را نمی‌راند، «هَیْهاتَ اَنْتَ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ اَوْ تُبَعِّدَ مَنْ اَدْنَیْتَهُ اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَی الْبَلاءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ ..»، در این دعا بر این نکته به تأکیدنیکی کرده که هر که به او پناه آورد بی پناهش نمی‌گذارد و هر کس خدا را بر ای پناه دادن و دستگیری کردن کافی بداند او را به بلا تسلیم نمی‌کند.


امام علی (ع) در [[نهج البلاغه]] [[امام حسن (ع)]] را به توکل به خدا فرمان داده و تأکید کرده است که اگر کسی به توکل دست یابد به دژ استواری دست یافته است «در تمام کارها خود را به خدایت بسپار زیرا در این صورت به پناهگاهی استوار و امن روی آورده‌ای»
امام علی (ع) در [[نهج البلاغه]] [[امام حسن (ع)]] را به توکل به خدا فرمان داده و تأکید کرده است که اگر کسی به توکل دست یابد به دژ استواری دست یافته است «در تمام کارها خود را به خدایت بسپار زیرا در این صورت به پناهگاهی استوار و امن روی آورده‌ای»


نگرش نهج البلاغه به توکل به گونه ای است، هرگز منافاتی با تلاش و کوشش شخص ندارد از یک سو تأکید بر اعتماد به خداست و از سوی دیگر به کار و کوشش دعوت می‌کند.<ref name=":1"/>
نگرش نهج البلاغه به توکل به گونه ای است، هرگز منافاتی با تلاش و کوشش شخص ندارد از یک سو تأکید بر اعتماد به خداست و از سوی دیگر به کار و کوشش دعوت می‌کند.<ref name=":1" />


=== نمونه‌هایی از توکل در اشعار ===
==نمونه‌هایی از توکل در اشعار==
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش «[[حافظ]] غزل ۲۷۱»
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش «[[حافظ]] غزل ۲۷۱»


[[مولوی]] نیز معتقد است که آدمی تا زمانی که طفل است به خدا اعتماد، مطلق دارد و آدم و حوا نیز تا زمانی که کودکوار به خدا اعتماد داشتند در بهشت به سر می بردند و از آن لحظه اعتماد به خدا را از دست دادند و از بهشت رانده، به زمین تبعید شده و دچار غم و اندوه شدند. در حالی که موجودات بسیار زیادی با اعتماد به قدرت و رزق و رزق خدا با خیال راحت زندگی می‌کنند و غصه چیزی هم نمی‌خورند
[[مولوی]] نیز معتقد است که آدمی تا زمانی که طفل است به خدا اعتماد، مطلق دارد و آدم و حوا نیز تا زمانی که کودکوار به خدا اعتماد داشتند در بهشت به سر می‌بردند و از آن لحظه اعتماد به خدا را از دست دادند و از بهشت رانده، به زمین تبعید شده و دچار غم و اندوه شدند. در حالی که موجودات بسیار زیادی با اعتماد به قدرت و رزق و رزق خدا با خیال راحت زندگی می‌کنند و غصه چیزی هم نمی‌خورند


در این عالم هزاران جانور ** می‌زید خوش عیش بی‌زیر و زبر<ref name=":1"/>
در این عالم هزاران جانور ** می‌زید خوش عیش بی‌زیر و زبر<ref name=":1" />


== منابع ==
== منابع==
<references />

نسخهٔ ‏۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۴:۱۸

توکّل، در لغت به معنای «اظهار عجز و ناتوانی در کاری و اعتماد و اطمینان کردن به دیگری» است و در اصطلاح و اختصاصاً وقتی «دیگری» خدا باشد، اعتماد به خدا و ناامیدی از مردم و تسلیم خدا بودن و تنها به خدا اطمینان کردن است؛ بنابراین، انسان متوکل کسی است که می‌داند خدا رزق و امر او را می‌رساند، بنابراین فقط به خدا تیکه می‌کند و غیر از خدا به کسی امید ندارد.[۱]

اصطلاح‌شناسی

توکل را دارای سه درجه گزارش کرده‌اند:[۱]

  • درجه اول؛ آنکه حال متوکل در اعتماد به خدا همچون حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این مرتبه را ضعیف‌ترین درجه توکل دانسته‌اند. بقای این نوع توکل در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد.[۱]
  • درجه دوم؛ اینکه حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمی‌شناسد و به غیر او پناه نمی‌برد و جز او به کسی اعتماد و اطمینان نمی‌کند. فرق این حالت با حالت قبلی آن است که در اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه می‌کند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و گفته شده است که فقط خواص از بندگان خدا به آن دست می‌یابند.
  • درجه سوم؛ آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مرده‌ای در دست‌های مرده‌شوی باشد و همانگونه که مرده‌شوی جسم بی‌اختیار میت را حرکت می‌دهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند می‌باشد. تفاوت این درجه با درجه دوم آن است که در آنجا متوکل، دعا و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمی‌کند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به لطف و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبه صدیقین توصیف شده است.

در دیدگاه روان‌شناسی

روان‌شناسان معتقدند که تنها با اعتماد به نفس می‌توان مسیر پرپیچ و خم زندگی را پشت سرگذاشت و به کام‌یابی دست یافت. این نظریه روان‌شناسی برای کسی که برای مجموع جهان، فقط یک موجود مؤثّر مستقل به نام خدا قائل است و همه علل و اسباب را ناشی از اراده او می‌داند، ناقص دانسته شده است. به عقیده باورمندان به لزوم توکل، پس در کنار اعتماد به نفس و تلاش و فعالیت، به توکل نیز احتیاج است.[۲]

در منابع اسلامی

در قرآن

چند آیه از قرآن به عنوان آیات مرتبط با مفهوم توکل در نظر گرفته شده است. از این میان می‌توان به آیه ۱۲۸ تا ۱۲۹ سوره توبه اشاره کرد. آیه ۷۱ سوره یونس نیز دیگر آیه در این موضوع است. در آیه ۳ سوره طلاق نیز چنین آمده است: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ» ترجمه: «و کسی که از الله بترسد برای او راه خروجی (از مشکلات) قرار می‌دهد و از جایی که حسابش را نمی‌کند، به او روزی می‌رساند، و هر کس بر خدا توکل کند او برای وی کافی است»[۳][۴]

در روایات

در میان روایات اسلامی، احادیث متعددی باموضوع توکل وجود دارد. روایت مشهوری در این موضوع، روایت مرد شترسواری است که با محمد، هم مسیر بود و پس از پیاده شدن از مرکبش، از پیامبر اسلام پرسید: «رهایش کنم و توکل کنم؟» و پاسخ شنید: «ببندش و توکل کن.» در نظر عرفا این روایت دلالت بر آن دارد که توکل در عرض عمل و جایگزین آن نیست، بلکه در طول عمل است.[۱]

در منابع روایی شیعی، از علی بن ابی‌طالب نقل شده است که جز خدا موجودی سزاوار توکل نیست؛ چرا که او هیچ پناهنده‌ای را نمی‌راند. «هَیْهاتَ اَنْتَ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ اَوْ تُبَعِّدَ مَنْ اَدْنَیْتَهُ اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَی الْبَلاءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ ..»، در این دعا بر این نکته به تأکیدنیکی کرده که هر که به او پناه آورد بی پناهش نمی‌گذارد و هر کس خدا را بر ای پناه دادن و دستگیری کردن کافی بداند او را به بلا تسلیم نمی‌کند.

امام علی (ع) در نهج البلاغه امام حسن (ع) را به توکل به خدا فرمان داده و تأکید کرده است که اگر کسی به توکل دست یابد به دژ استواری دست یافته است «در تمام کارها خود را به خدایت بسپار زیرا در این صورت به پناهگاهی استوار و امن روی آورده‌ای»

نگرش نهج البلاغه به توکل به گونه ای است، هرگز منافاتی با تلاش و کوشش شخص ندارد از یک سو تأکید بر اعتماد به خداست و از سوی دیگر به کار و کوشش دعوت می‌کند.[۴]

نمونه‌هایی از توکل در اشعار

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش «حافظ غزل ۲۷۱»

مولوی نیز معتقد است که آدمی تا زمانی که طفل است به خدا اعتماد، مطلق دارد و آدم و حوا نیز تا زمانی که کودکوار به خدا اعتماد داشتند در بهشت به سر می‌بردند و از آن لحظه اعتماد به خدا را از دست دادند و از بهشت رانده، به زمین تبعید شده و دچار غم و اندوه شدند. در حالی که موجودات بسیار زیادی با اعتماد به قدرت و رزق و رزق خدا با خیال راحت زندگی می‌کنند و غصه چیزی هم نمی‌خورند

در این عالم هزاران جانور ** می‌زید خوش عیش بی‌زیر و زبر[۴]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ عرفان، قرآن و حدیث،، ۸ (دانشنامه جهان و اسلام).
  2. محمد سبحانی نیا، پرتال جامع علوم انسانی (معارف اسلامی زمستان 1387 شماره 74).
  3. پورپونیه، اعظم (۱۳۸۹). «توکل» (PDF). بشارت (هفتاد و شش): ۱۱.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ بخشعلی قنبری (۱۳۸۹). «توکل در نهج البلاغه- اسلام پژوهی» (PDF). پرتال جامع علوم انسانی.