طلحه: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:


== نامه امام علی(ع) به طلحه و زبیر ==
== نامه امام علی(ع) به طلحه و زبیر ==
سید رضی نامه‌ای را خطاب طلحه و زبیر نقل کرده است که امروزه با نامه ۵۴ نهج البلاغه شناخته می‌شود<ref>{{پک|نهج البلاغه،|ک=تصحیح صبحی صالح، نامه ۵۴|ص=ص۴۴۵-۴۴۶.}}</ref> حضرت در این نامه بیان می‌کند که او برای حکومت اصراری نداشته است و مردم بر این مسئله اصرار داشته‌اند. سپس طلحه و زبیر را مخاطب ساخته می‌نویسد که شما یا در آن روز با اعتقاد قلبی با من بیعت کردید که الان باید پایبند به بیعت خود باشید، یا دورویی و تدلیس کردید. امام علی(ع) با نفی اتهام مشارکت در قتل عثمان که طلحه و زبیر بهانه نقض بیعت کرده‌ بودند، آن‌ها را به عذاب الهی هشدار می‌دهد<ref>{{پک|مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)|۱۳۸۶ش|ص=158|ج=11}}</ref>
سید رضی نامه‌ای را خطاب طلحه و زبیر نقل کرده است که امروزه با نامه ۵۴ نهج البلاغه شناخته می‌شود<ref>{{پک|نهج البلاغه،|ک=تصحیح صبحی صالح، نامه ۵۴|ص=ص۴۴۵-۴۴۶.}}</ref> حضرت در این نامه بیان می‌کند که او برای حکومت اصراری نداشته است و مردم بر این مسئله اصرار داشته‌اند. سپس طلحه و زبیر را مخاطب ساخته می‌نویسد که شما یا در آن روز با اعتقاد قلبی با من بیعت کردید که الان باید پایبند به بیعت خود باشید، یا دورویی و تدلیس کردید. امام علی(ع) با نفی اتهام مشارکت در قتل عثمان که طلحه و زبیر بهانه نقض بیعت کرده‌ بودند، آن‌ها را به عذاب الهی هشدار می‌دهد<ref>{{پک|مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)|۱۳۸۶ش|ص=158|ج=11}}</ref><blockquote>'''نامه امام علی(ع)‌ به طلحه و زبیر (نامه ۵۴ نهج‌البلاغه)''' اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شما مى‌دانيد- هر چند كتمان كنيد- كه من به دنبال مردم نرفتم؛ آنها به سراغ من آمدند و من دست بيعت به سوى آنها نگشودم تا آنها با اصرار با من بيعت كردند و شما دو نفر از كسانى بوديد كه به سراغ من آمديد و با من بيعت كرديد. توده مردم به جهت زور و سلطه يا متاع دنيا با من بيعت نكردند. (بنابراين از دو حال خارج نيست) اگر شما از روى ميل و رغبت با من بيعت كرده‌ايد (بيعت‌شكنى شما حرام بوده) بايد باز گرديد و فوراً در پيشگاه خدا توبه كنيد و اگر بيعت شما از روى اكراه و نارضايى بوده راه را براى من نسبت به خود گشوده‌ايد، زيرا ظاهرا اظهار اطاعت كرديد و در دل، قصد عصيان‌ اشتيد (زيرا راه منافقان را پيموديد و اين حركت منافقانه مستوجب عقوبت است). به جان خودم سوگند شما از ساير مهاجران سزاوارتر به تقيه و كتمان عقيده نبوده‌ايد (هيچ كس در آن روز مجبور به چنين چيزى نبود مخصوصاً شما كه از قدرتمندان صحابه بوديد) بنابراين هرگاه از آغاز، كناره‌گيرى از بيعت كرده بوديد كار شما آسان‌تر بود تا اينكه نخست بيعت كنيد و بعد (به بهانه‌اى) سر باز زنيد. شما چنين پنداشته‌ايد (و به دروغ تبليغ كرده‌ايد) كه من قاتل عثمانم. بياييد ميان من و شما كسانى حكم كنند كه اكنون در مدينه‌اند؛ نه به طرفدارى من برخاسته‌اند نه به طرفدارى شما، سپس هركس به اندازه جرمى كه در اين حادثه داشته محكوم و ملزم شود. اى دو پيرمرد كهنسال! (كه خود را از پيشگامان و شيوخ اسلام مى‌دانيد و آفتاب عمرتان بر لب بام است) از عقيده خود برگرديد (و تجديد بيعت كنيد يا لااقل دست از آتش‌افروزى جنگ برداريد و به كنارى رويد) زيرا الان مهم‌ترين چيزى كه دامان شما را مى‌گيرد سرافكندگى و ننگ و عار است (آن هم به عقيده شما) ولى ادامه اين راه هم سبب ننگ (شكست در جنگ) است و هم آتش دوزخ! والسلام».
 
مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۱۵۹-۱۶۰.</blockquote>


== درگذشت ==
== درگذشت ==

نسخهٔ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۹

طلحه بن عبیدالله
پرونده:Talha al-Khayr Masjid an-Nabawi Calligraphy.png
متولد۵۹۴[۱]
مکه، حجاز، عربستان
وفات۶۵۶ (۶۲ سال)
بصره، عراق
علت فوتدر جنگ جمل کشته شد
آرامگاهبصره، عراق
شناخته‌شده برایصحابه محمد پیامبر اسلام
عشره مبشره
همسر(ها)حمنه بنت جحش
ام کلثوم بنت ابی‌بکر[۲]
خوله بنت قعقاع
سودا بنت عوف
ام آبان بنت عتبه بن ربیعه
فرا بنت علی
سمامه بنت زید
فرزندانمحمد
موسی
عایشه
ام‌اسحاق
عیسی
عمران
یعقوب
خانوادهبنی‌تیم

طلحه بن عبیدالله (به عربی: طلحة بن عبيد الله) صحابه مشهور محمد، معروف به طلحةالجواد، طلحةالجود، و طلحه الخیر و از اولین اسلام آورندگان است و جزو ده تنی است که در روایت اهل سنت معروف به عشره مبشره، محمد به آنان وعده بهشت را داده است. وی جزو قبیله بنی‌تیم قریش بود.

در زمان محمد

طلحه هم‌طایفه ابوبکر بود. آن دو بسیار با هم دوست و مونس بودند به‌طوری‌که نسبت به هم لقب قرینان را داشتند. بر طبق روایات مشهور، این نام‌گذاری به این علت است که در زمان شکنجه مسلمانان از سوی بت پرستان با یک طناب به هم بسته شده بودند. بر طبق روایات دیگر، طلحه به خاطر دوستی پدرش با ابوبکر، با وی دوست بود. مادر طلحه، صعبه دختر عبدالله بن عماد حضرمی بود. عبدالله هم‌پیمان حرب بن امیه بود.[۳]

طلحه روایت می‌کند که راهبی با وی دربارهٔ ظهور آخرین پیامبر در آن دوران، صحبت نموده است. بعد از آن طلحه به سرعت به سمت مکه شتافت و توسط ابوبکر با محمد آشنا گردید و اسلام را پذیرفت. طلحه تجارتش را با کاروانش در شام ادامه داد و با مسلمانان دیگر به حبشه نرفت. در هنگام هجرت محمد و ابوبکر به مدینه، طلحه که از شام برمی‌گشت، با آنان در خرار ملاقات کرد و به آنان لباس‌هایی که از شام آورده بود هدیه داد و همچنین اخباری از مسلمانان در مدینه به آنان داد. بعد از آن به مکه رفت و خانواده ابوبکر من‌جمله عایشه را تحت مراقبت از آنجا به مدینه آورد.[۳]

کمی قبل از جنگ بدر، محمد، طلحه و سعید بن زیاد بن عمرو بن نوفیل را به تجسس در مورد کاروان مکه فرستاد؛ بنابراین این دو در این جنگ حضور نداشتند، اما به آنان از غنایم این جنگ سهم داده شد. پس از جنگ احد وی به خاطر محافظت از جان محمد مشهور شد و دو تن از لشکر بت پرستان مکه را کشت زخمهایی زیادی برداشت و یک یا دو انگشتش لمس و فلج شد. به خاطر این شجاعت، محمد به وی وعده بهشت را داد. طلحه از آن پس در تمامی غزوات محمد حضور داشت.[۳]

دوران خلافت ابوبکر و عمر

پس از درگذشت محمد، وی از ابوبکر حمایت کرد. تنها ابن اسحاق است که روایاتی مبنی بر حمایت طلحه از علی و عدم بیعت با ابوبکر دارد که دانشنامه اسلام، آن روایت را مردود می‌شمارد. طلحه در جنگ ذوالقصه حضور داشت. این جنگ، جنگ رده را نیز به دنبال داشت.[۳]

قبل از وفات ابوبکر، پس از اینکه ابوبکر، عمر را به خلافت منصوب نمود، طلحه به این انتخاب اعتراض کرد، چون عمر را مردی خشن می‌دانست. دانشنامه اسلام بر این باور است که ممکن است طلحه به خلافت خودش بعد از ابوبکر امیدوار بوده باشد. عمر، طلحه را جزو شش نفر اهل شورا و یکی از نامزدهای خلافت پس از خودش قرار داد.[۳]

پرونده:Talha ibn Ubad Allah mosque, Benghazi2.JPG
مسجد طلحه در بنغازی

دوران خلافت عثمان و علی

طلحه در زمان انتخاب عثمان، در مدینه نبود و پس از بازگشت به مدینه، از اینکه صبر نکرده‌اند تا وی بیاید و نظر وی را اهمیت نداده‌اند، از اهل شور گله کرد. عثمان گفت که حاضر است استعفا بدهد و دوباره اهل شور در مورد خلافت تصمیم بگیرند. اما طلحه با وی بیعت کرد. عثمان در ابتدا، سعی می‌کرد که با دادن هدایای فراوان به طلحه، وی را از حامیان خود کند. بر طبق روایت موسی بن طلحه، عثمان به طلحه ۲۰۰٬۰۰۰ دینار اعطا کرد و همچنین به وی اجازه داد که سهمش در املاک خیبر را بدهد و به جایش زمین‌های حاصل خیز نشتاستج در نزدیکی کوفه را بگیرد. با این وجود، طلحه یکی از بزرگ‌ترین منتقدان عثمان در میان صحابه بود و به شهرهای پادگانی نامه می‌نوشت و مردمان آن دیار را به شورش علیه عثمان فرا می‌خواند. در هنگام محاصره خانه عثمان، طلحه کلیدهای خزانه را در اختیار خود داشت و با شورشیان مصر، ارتباط نزدیک داشت و آشکارا همانند شورشیان، عزل عثمان را خواستار بود و عایشه یکی از حامیان وی در امر خلافت بعد از عثمان بود.[۳]

پس از قتل عثمان، شورشیان مصر و قبیله قریش، حامیان طلحه در امر خلافت بودند و شورشیان کوفه و اکثر انصار از حامیان علی بودند که بالاخره حامیان علی توانستند حرف خود را بر کرسی بنشانند. مالک اشتر که رهبر کوفیان بود، طلحه را به زور به مسجد آورد و مجبورش کرد که با علی بیعت کند.[۳]

جنگ جمل

طلحه و زبیر که نا به دلخواه با علی بیعت کرده بودند و خود را از نزدیکان و صحابه خاص برمی‌شمردند و اموال بسیاری در دوران خلفای قبلی بدست آورده بودند و در مقابل مصادره شدن اموالشان که از نظر خودشان حقشان و از نظر علی، حق‌الناس بود سر به مخالفت گذاشتند و به مکه گریخته و با تحریک کردن عایشه (همسر محمد) خود را خون خواه عثمان نامیدند و علی را مسئول خون عثمان دانستند و با فراهم آوردن سپاهی از مکه به بصره به امید جمع‌آوری حامی رفتند و قول خلع علی و انتخاب دوباره خلیفه بعدی را دادند. بین طلحه و زبیر، رقابت شدیدی در خلافت وجود داشت. زبیر که خود را از حامیان دائمی عثمان می‌دانست، خود را مستحق تر به خلافت می‌دانست.[۳]

عایشه نقش زیادی در برانگیزش مردم بر ضد علی داشت، اما طلحه و زبیر نمی‌توانستند به اندازه وی مؤثر باشند، زیرا این دو نیز در برهم زدن افکار عمومی بر ضد عثمان نقش داشتند و در قتل وی به نوبه خود مسئول بودند. لئورا وچا ولیری معتقد است این دو از طرفی نیز بلافاصله با علی بیعت کرده بودند و در حال حاضر برای توجیه پیمان‌شکنی خود با علی، مدعی بودند که به زور با وی بیعت نموده‌اند.[۴]

نامه امام علی(ع) به طلحه و زبیر

سید رضی نامه‌ای را خطاب طلحه و زبیر نقل کرده است که امروزه با نامه ۵۴ نهج البلاغه شناخته می‌شود[۵] حضرت در این نامه بیان می‌کند که او برای حکومت اصراری نداشته است و مردم بر این مسئله اصرار داشته‌اند. سپس طلحه و زبیر را مخاطب ساخته می‌نویسد که شما یا در آن روز با اعتقاد قلبی با من بیعت کردید که الان باید پایبند به بیعت خود باشید، یا دورویی و تدلیس کردید. امام علی(ع) با نفی اتهام مشارکت در قتل عثمان که طلحه و زبیر بهانه نقض بیعت کرده‌ بودند، آن‌ها را به عذاب الهی هشدار می‌دهد[۶]

نامه امام علی(ع)‌ به طلحه و زبیر (نامه ۵۴ نهج‌البلاغه) اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شما مى‌دانيد- هر چند كتمان كنيد- كه من به دنبال مردم نرفتم؛ آنها به سراغ من آمدند و من دست بيعت به سوى آنها نگشودم تا آنها با اصرار با من بيعت كردند و شما دو نفر از كسانى بوديد كه به سراغ من آمديد و با من بيعت كرديد. توده مردم به جهت زور و سلطه يا متاع دنيا با من بيعت نكردند. (بنابراين از دو حال خارج نيست) اگر شما از روى ميل و رغبت با من بيعت كرده‌ايد (بيعت‌شكنى شما حرام بوده) بايد باز گرديد و فوراً در پيشگاه خدا توبه كنيد و اگر بيعت شما از روى اكراه و نارضايى بوده راه را براى من نسبت به خود گشوده‌ايد، زيرا ظاهرا اظهار اطاعت كرديد و در دل، قصد عصيان‌ اشتيد (زيرا راه منافقان را پيموديد و اين حركت منافقانه مستوجب عقوبت است). به جان خودم سوگند شما از ساير مهاجران سزاوارتر به تقيه و كتمان عقيده نبوده‌ايد (هيچ كس در آن روز مجبور به چنين چيزى نبود مخصوصاً شما كه از قدرتمندان صحابه بوديد) بنابراين هرگاه از آغاز، كناره‌گيرى از بيعت كرده بوديد كار شما آسان‌تر بود تا اينكه نخست بيعت كنيد و بعد (به بهانه‌اى) سر باز زنيد. شما چنين پنداشته‌ايد (و به دروغ تبليغ كرده‌ايد) كه من قاتل عثمانم. بياييد ميان من و شما كسانى حكم كنند كه اكنون در مدينه‌اند؛ نه به طرفدارى من برخاسته‌اند نه به طرفدارى شما، سپس هركس به اندازه جرمى كه در اين حادثه داشته محكوم و ملزم شود. اى دو پيرمرد كهنسال! (كه خود را از پيشگامان و شيوخ اسلام مى‌دانيد و آفتاب عمرتان بر لب بام است) از عقيده خود برگرديد (و تجديد بيعت كنيد يا لااقل دست از آتش‌افروزى جنگ برداريد و به كنارى رويد) زيرا الان مهم‌ترين چيزى كه دامان شما را مى‌گيرد سرافكندگى و ننگ و عار است (آن هم به عقيده شما) ولى ادامه اين راه هم سبب ننگ (شكست در جنگ) است و هم آتش دوزخ! والسلام». مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۱۵۹-۱۶۰.

درگذشت

طلحه در جنگ جمل (۱۵ جمادی‌الاول ۳۶ هجری/۸ دسامبر ۶۵۶ میلادی) و توسط مروان بن حکم که در سپاه خودش بود، کشته شد. مروان تیری به زانوی طلحه زد که خون بسیاری از وی رفت و کشته شد. برخی مورخان قرن معاصر مانند کائتانی معتقدند که روایت کشته شدن طلحه به دست مروان صحت ندارد و توسط دشمنان امویان ساخته شده است. اما دانشنامه اسلام مروان را قاتل طلحه می‌داند به این علت که در دوران خلافت آل مروان، تبلیغات امویان در شام، مروان را اولین انتقام گیرنده از عثمان می‌دانستند.[۳]

محمد پسر بزرگ طلحه نیز در جنگ جمل کشته شد. موسی بن طلحه که از بازماندگان جنگ بود، از سوی علی بخشیده شد و وارث اموال فراوان طلحه در عراق و سرات عربستان گردید. در میان صحابیون محمد، تنها طلحه است که دارایی‌هایش از عثمان فزونی می‌گرفت و وی به همراه عثمان از صحابیون بخشنده و خیّر محسوب می‌گردد.[۳]

پانویس

ارجاعات

منابع

  • Madelung, W (2000). "Ṭalḥa". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱۰ (second ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۱۶۱–۲. {{cite encyclopedia}}: Unknown parameter |عنوان جلد= ignored (help)
  • Veccia Vaglieri, L (1991). "al-D̲j̲amal". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۲ (second ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۴۱۴–۴۱۶. {{cite encyclopedia}}: Unknown parameter |عنوان جلد= ignored (help)