توکل
توکّل، اصطلاحی دینی و اخلاقی و عرفانی. و در لغت به معنای «اظهار عجز و ناتوانی در کاری و اعتماد و اطمینان کردن به دیگری» است و در اصطلاح و اختصاصاً وقتی «دیگری» خدا باشد، اعتماد به خدا و ناامیدی از مردم و تسلیم خدا بودن و تنها به خدا اطمینان کردن است.
بنابراین، انسان متوکل کسی است که میداند خدا رزق و امر او را می رساند، بنابراین فقط به خدا تیکه می کند و غیر از خدا به کسی امید ندارد.
توکل را از نظر قوّت و ضعف
دارای سه درجه است : درجة اول آنکه حال متوکل در اعتماد به خدا همچون حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این مرتبه، که ضعیفترین درجة توکل است، فراوان یافت میشود و بقای آن در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد. درجة دوم اینکه حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمیشناسد و به غیر او پناه نمیبرد و جز او به کسی اعتماد و اطمینان نمیکند. فرق این حالت با حالت قبلی آن است که در اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه میکند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و فقط خواص به آن دست مییابند. درجة سوم و بالاترین درجة توکل آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مردهای در دستهای مردهشوی باشد و همانگونه که مردهشوی جسم بیاختیار میت را حرکت میدهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند میباشد. تفاوت این درجه با درجة دوم آن است که در آنجا متوکل، دعا و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمیکند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به لطف و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبة صدیقین است.[۱]
روایت
روایت شده که مردی سوار بر شتر نزد پیامبر اکرم رفت و هنگامی که از مرکب خویش پیاده شد، از پیامبر پرسید رهایش کنم و توکل کنم؟ و پاسخ شنید: ببندش و توکل کن. در نظر عرفا این روایت دلالت بر آن دارد که توکل در عرض عمل و جایگزین آن نیست، بلکه در طول عمل است. [۱]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ عرفان , قرآن و حدیث ,، ۸ (دانشنامه جهان و اسلام).