خراسان

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو

موقعیت خراسان در نقشه ایران در عصر خلفای عباسی برگرفته از کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی

خراسان در زبان فارسی قدیم به معنی خاور زمین است.[۱] این اسم در اوایل قرون وسطی به تمامی ایالات اسلامی که در سمت شرق کویر لوت تا کوه‌های هند واقع شده بود اطلاق می‌شد.[۲] ایالت خراسان در دورهٔ اعراب به چهار قسمت تقسیم می‌شد و هر بخش با نام یکی از چهار شهر بزرگی که در آن ایالت قرار داشت یعنی نیشابور، مرو، هرات و بلخ خوانده می‌شد.[۳]

خراسان جغرافیای

ناحیه خراسان دارای مرزها و حدود نامشخصی است و مرزهای سیاسی آن در طول تاریخ طولانی‌اش بسیار دگرگون شده است.[۴] می‌توان خراسان را سرزمین گستردهٔ دانست که از نزدیکی کرانه‌های جنوب شرقی دریای خزر تا بلندی‌های هندوکش دانست. از زمان‌های دور برای خراسان بزرگ نطری‌ها متعدد دیده شده، برای مثال در عراق در سده‌های میانه خراسان را از ری به سمت شرق در نظر گرفته بودند در واقع خراسان ماهی شامل سرزمین‌های جنوب دریای آرال و ناحیه‌های آن سوی جیحون یا ماوراءالنهر و بسیاری از نواحی فلات ایران می‌شد.[۵] گاهی حدود شرقی خراسان تا چین می‌رسید ولی این مرز عملاً گاهی از بلخ و ناحیه معروف به طخارستان آن طرف‌تر می‌رفت.[۶] گاهی شامل قوس، جرجان، ری و بخش از طبرستان می‌شد.[۷] ماوراءالنهر غالباً با خراسان یکی گرفته می‌شد. خراسان نسبتاً خشک است و میزان بارش سالانه در بیشتر بخش‌های ام کم است ولی نمی‌توان خراسان را سرزمین بی‌حاصل تصور کنیم چرا که رودهای هری رود ،مرغاب و جیحون، زرافشان و سیحون در خراسان بزرگ روان بوده است.[۸]

ادیان خراسان

خراسان بزرگ از ادوار پیش از اسلام پذیرای ادیان مختلفی بوده، دین‌های که با وجود داشتن خاستگاه ویژه و متفاوت خود، خراسان را برای گسترش تعالیم خود برگزیدند.[۹] تعدد ادیان در خراسان دلایل مختلفی داشت که مهم‌ترین ان موقعیت جغرافیایی خراسان بزرگ بوده، خراسان بزرگ با هند همسایه بود در نتیجه این مجاورت باعث شد تا ادیان هندی در تمامی نقاط خراسان بزرگ نفوذ کند، همچنین جاده ابریشم با گذر از خراسان باعث تبلیغ و ترویج ادیان مختلف در خراسان شد چرا که جاده ابریشم جاده ادیان نیز محسوب می‌شد، دوری از مرکز قدرت‌های بزرگ سیاسی از دلایل دیگر برای گسترش ادیان مختلف در خراسان بود. در زمان ساسانیان که روحانیون زرتشتی تحمل فعالیت ادیان دیگر را نداشتن باعث شد تا در عصر ساسانی ادیان بودایی، برهمایی، مانوی، مسیحی، مزدکی و یهودی در خراسان رواج یابد، اما رایج‌ترین دین در خراسان دین زرتشتی بود[۱۰] ولی زرتشتی رایج در خراسان متفاوت با مناطق دیگر بود. از ادیان رایج در خراسان بودایی بود که بنا بر افسانه پالی دو ماه بعد از آنکه بودا آیین خود را رواج کرد، دو برادر از بلخ به نزد او رفت و مریدش شدند این دو برادر بعدها مروج آیین بودا در بلخ شدند، اما منابع و اسناد تاریخی گواهی می‌هد که از عهد آشوکا پادشاه سلسله ماوریا دین بودا در افغانستان رواج داشت. مانی یکی از شاگردانش برای تبلیغ به خراسان فرستاد و از همان زمان خراسان محل مانویان شد. از قرن دوم میلادی مسیحیت در خراسان نفوذ کرد. آیین مزدک نیز در خراسان پیروانی داشت ،شهرستانی از مزدکیان متاخری می‌گوید که در سغد و سمرقند سکونت داشتند. دین یهودی اگرچه نسبت به سایر ادیان در خراسان پیروان کمتری داشت اما در هر حال در خراسان دارای پیروانی بودند. همچنین در خراسان ادیان پیش از اسلام نیز همچنان پیروانی داشت.[۱۱]

اجتماع خراسان

سازمان‌های اداری خراسان از بیشتر جهات تابع وضعیت جغرافیایی_اداری بودند.[۱۲] وضعیت جغرافیایی خراسان به آن بخش‌های گوناگونی از لحاظ اقتصادی بخشیده، معادن مختلف، بیابانگردان استپها و کوه‌های که باعث پرورش گوسفندان و شترداری می‌شد.[۱۳] بازرگانی و دادستان بین‌المللی از دوران دور در خراسان رواج داشت و گویا سغد و مرو رونق داشت، صنایع بومی بسیار پیشرفته بود اما خراسان وابسته به کشاورزی بود.[۱۴] زندگی در خراسان دارای امکانات مطلوبیت بود اما لرزان، چرا که کشاورزی زمانی مطلوب و دل‌پذیر بود که بتوان از منابع آب با دقت بهره‌برداری کرد. این شرایط باعث شد تا اهالی خراسان به وجود حکومت استوار و پایداری که بتواند امنیت را برقرار کند و به کشاورزی و بازرگانی رونق ببخشد و امنیت را برقرار کند، احترام می‌گذاشتند. کشورگشایی‌های عرب‌ها و دلبستگی مردم خراسان به حفظ امنیت این سرزمین باعث شد که رفتار مناسب با عرب‌ها داشته باشند، آب و هوای خراسان برای عرب‌ها مناسب و خوشامد بود.[۱۵] این سرزمین با بیابان‌های مطلوب برای جنگ آوران مسلمان فرصت‌هایی مناسب عرضه کرد تا به ثروت و بی‌نیازی برسند که همین امر باعث مهاجرت عرب‌ها عراق به خراسان شد.[۱۶] در ابتدا سیاست عرب‌ها در خراسان جلوگیری از ایجاد دگرگونی و هم چنین برخورد میان اجتماعات ایرانی و عرب بود تا هر طبقه به‌طور جداگانه به زندگی سنتی خود ادامه دهند،[۱۷] با این حال عرب‌های مهاجر خود باعث ایجاد دگرگونی‌های عمیق اجتماعی به سبب تفاوت‌های نژادی، زبانی و دینی در خراسان شدند.

پانویس

ارجاعات

  1. لسترینج، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ۴۰۸.
  2. لسترینج، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ۴۰۸.
  3. لسترینج، جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ۴۰۹.
  4. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۹.
  5. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۹.
  6. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۹.
  7. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۱۰.
  8. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۱۰.
  9. بلنیتسکی، خراسان و ماوراءالنهر، ۱۷۲.
  10. بلنیتسکی، خراسان و ماوراءالنهر، ۱۷۱.
  11. مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۲۰_۱۶.
  12. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۱۳.
  13. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۱۱.
  14. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۱۱.
  15. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۱۶.
  16. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۱۶.
  17. دنیل، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ۱۷.

منابع

  • بلنیتسکی، آلکساندر (۱۳۶۴). خراسان و ماوراءالنهر. تهران: گفتار.
  • دنیل، التون (۱۳۶۷). تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان. تهران: انتشارات علمی وفرهنگی.
  • لسترینج، گای (۱۳۸۶). جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
  • مفتخری، حسین (۱۳۹۴). تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. تهران: سمت.