خلافت بنیعباس
خلافت عباسی، یکی از سلسله های حکومتی اسلامی است که پس از امویان به روی کار آمدند و سال ها بر بلاد اسلامی حکومت می کردند۔
تاریخچه
سقوط آخرین خلیفه
هولاکوخان مغول بعد از فتح ایران و ساقط کردن اسماعیلیان از قدرت، در سال ۶۴۷ هجری دست به یک حملهٔ آزمایشی و مقدماتی علیه عباسیان زد و یک گروه پانزده هزار نفری از سمت خانقین و همدان، بغداد را محاصره کردند و تا دجیل پیش رفتند اما عاقبت فرماندهان خلیفه یعنی دواتدار کبیر و دواتدار صغیر و شرابی جلو حمله مغولان را گرفتند و آنها را به عقب راندند.[۱] بعد از نابود کردن اسماعیلیان، هولاکو در سال ۶۵۴ هجری/ ۱۲۷۵ میلادی وارد همدان شد و از آنجا برای خلیفه المستعصم نامهای فرستاد و کوتاهی وی را در فرستادن سپاه برای جنگ با اسماعیلیان به وی یادآوی کرد و از خلیفه المستعصم خواست که استحکامات پایتخت خود را تخلیه کند و شخصاً به اردوی خان بیاید. در این زمان در بغداد دو دستگی ایجاد شده بود؛ دستهای همچون ابنعلقمی وزیر خلیفه موافق بودند که حاکمیت مغولان را بپذیرند و تابع هولاکو شوند. دستهای دیگر به رهبر دواتدار کبیر و دواتدار صغیر طرفدار این بودند که با مغولان بجنگند و هر دو گروه سعی داشتند نظر خلیفه را به خود جلب کنند.[۲] خلیفه در جواب نامه هولاکو نوشت:[۳]
« | خاندان عباسیان تا روز رستاخیز پایدار خواهند ماند. تمام کسانی که در گذشته خواستهاند به بغداد حمله کنند، به هلاکت رسیدهاند. مسلمانان شرق و غرب خدمتگزار دربار خلیفه عباسی هستند و از او دفاع خواهند کرد. هزاران قشون دارد که امواج دریاها را خشک میسازند. | » |
بعد از این کار هولاکو تصمیم به حمله گرفت و با یاران خود مشورت کرد و امرای مغولی حمله به بغداد را پذیرفتند.[۴] جنگ شروع شد و هولاکو تمام نیروهای خود را متوجه بغداد کرد و به فرماندهانش دستور حمله و محاصره کردن بغداد را داد. بایجو مأمور بود که از روم شرقی حرکت کند و طرف غرب بغداد را از راه موصل دور بزند. کدبوقا (کیتوبوقای) نیز از لرستان حرکت کرد. اردوی زرین به فرماندهی سه برادرزاده باتو بودند از کردستان به بغداد نزدیک شدند و خود هولاکو هم قسمت بزرگ سپاه خود را از حلوان رهبری میکرد. اولین حملهٔ مغول توسط بایجو از غرب بغداد به وسیله فرماندهان خلیفه فتحالدین مروی و مجاهدالدین آیبک دواتدار صغیر دفع شد. هولاکو دو بار توسط خواجه نصیرالدین طوسی نامهای به خلیفه نوشت و وی را دعوت به تسلیم شدن کرد ولی فرماندهان خلیفه که از پیروزی اول خود شاد شده بودند نگذاشتند که خلیفه به این نامه جواب دهد.[۵] دوباره جنگ شروع شد و بایجو با شکستن سدی که روی دجیل بسته شده بود، باعث شد که سپاه خلیفه را به آب ببندد و تعداد زیادی از سپاه خلیفه غرق شدند؛ در این زمان فرمانده سپاه خلیفه با فتحالدین بود. در این جنگ فقط یکی از فرماندهان سپاه خلیفه به نام دواتدار صغیر با تعدادی از سپاهیان زنده ماندند. در سال ۶۵۶ هجری / ۱۲۵۸ میلادی محاصره بغداد به بالاترین حد خود رسید و هولاکو فرمان یک حمله عمومی را داد و برجی را که کنار یکی از دروازهها قرار داشت، به مدت یک هفته کوبیدند تا آن را فرو ریختند و به درون شهر راه پیدا کردند. بعد از این اتفاق خلیفه، شرفالدین مراغهای از علمای بزرگ و شهابالدین زنگانگی قاضی القضات بغداد را نزد هولاکو فرستاد و امان خواست.[۶] عاقبت خلیفه عباسی مستعصم با دو پسر خود ابوالعباس و احمد (ابوبکر) که ولیعهد بود و ابوالفضایل عبدالرحمان به همراه وزیران خویش، بزرگان، علما، سادات و مشایخ در یکشنبه چهارم صفر سال ۵۶۵ ه۔ق بیرون آمدند و تسلیم هولاکو شدند. مستعصم را چند روز بعد از تسلیم شدن به دهکدهای بیرون بغداد فرستادند و اعدام کردند. ظاهراً او را در قالیچهای پیچیدند و اسبها آنقدر آن را لگدکوب کردند تا درگذشت.[۷][۸]
عوامل سقوط خلافت عباسی
اقداماتی که خلیفه ناصرالدین الله و خلیفه المستنصربالله انجام داده بودند، فقط توانست برای مدتی جلوی سقوط خلافت را بگیرد. در هر صورت، زمینه برای نابودی سقوط خلافت عباسی مهیا بود و عواملی چون فرسودگی و فساد درونی، جنگهای مداوم با خوارزمشاهیان، زیاد شدن نیروی تشیع، خارج شدن آنها از حالت تقیه، حکام مصر و شام که خود را ناجی اسلام در مقابل صلیبیون میدانستند و رقیب خلافت عباسی بودند و عاقبت هجوم مغولان که در صدد گسترش فتوحات بودند، از جمله عوامل سقوط خلافت عباسی است.[۹]
نقش خواجه نصیرالدین طوسی و ابن علقمی در سقوط خلافت
خواجه نصیرالدین طوسی (۶۷۲–۵۹۷ ه.ق) یکی از دانشمندان بزرگ مسلمان در سده هفتم / سیزدهم بود. برای اینکه مشخص شود که آیا خواجه نصیرالدین طوسی در سقوط خلافت عباسی نقش داشتهاست یا نه به منابع دسته اول و همزمان با حمله مغولان رجوع میکنیم: منابعی مانند طبقات ناصری از منهاح سراج جوزجانی، تاریخ مختصر الدول از ابن العبری، الحوادث الجامعه از ابن الفوطی، الفخری فی الاداب السلطانیه والدول الاسلامیه نوشته ابن الطقطقی و کتاب تاریخ گزیده از حمدالله مستوفی و… این منابع که با فاصله کمی پس از حمله مغول و سقوط خلافت نوشته شدهاند، هیچ اشارهای به نقش خواجه در سقوط خلافت عباسی نمیکنند. اولین منبعی که برای اولین بار به نقش خواجه در سقوط خلافت عباسی و برانگیختن هولاکو خان در حمله به بغداد و خلافت عباسی اشاره میکند، جامع التواریخ نوشته رشیدالدین فضلالله است که با گفتن سؤال هولاکو خان از حسام الدین منجم در مورد حمله به بغداد و در جواب حسام الدبن منجم که به نحس و شوم بودن حمله به بغداد اشاره کرده بود و بعد دوباره پرسیدن همین سؤال از خواجه نصیرالدین طوسی توسط هولاکو خان و جواب خواجه نصیرالدین طوسی که هیچ اتفاقی نمیافتد و اینکه هولاکو خان به جای خلیفه قرار میگیرد، به نقش خواجه در حمله به بغداد اشاره میکند. بعد از کتاب رشیدالدین فضلالله منابع دیگر هم که با فاصله از کتاب رشیدالدین فضلالله نوشته شدهاند، به نقش خواجه در سقوط خلافت عباسی میپردازند؛ منابعی مثل: تذکرة الامصار از وصاف الحضرات، مجموعة الرسائل و منهاج السنة النبویة از ابن تیمیه و کتاب اغاثة اللهفان از محمد بن ابی بکر مشهور به ابن قیم الجوزیه که به نقش خواجه نصیرالدین طوسی در خلافت عباسی اشاره میکنند.[۱۰]
مویدالدین محمد بن علقمی از قبیله بنی اسد بود. جد وی را علقمی میگویند؛ به دلیل اینکه نهری به نام علقمی حفر کرد. بعد از اینکه ابن ناقد به وزرات رسید، جای وی را ابن علقمی گرفت و به مقام استادالداری رسید. در سال ۶۳۰ ه.ق خلیفه المستنصر، مستنصریه را به ابن علقمی واگذار کرد و تا پایان خلافت مستنصر، ابن علقمی مقام استادالداری داشت.[۱۱] بعد از اینکه المستعصم بالله در سال ۶۴۰ ه.ق به خلافت رسید، ابن علقمی شیعه را در سال ۶۴۲ ه.ق به وزارت خود منصوب کرد. منابع تاریخی در مورد نقش ابن علقمی در سقوط خلافت عباسی به دو دسته تقسیم میشوند:
- دسته اول مورخانی هستند مانند: منهاج السراج جوزجانی، ابن الوردی، ابن شاکر، ابن تغری بردی، ابن کثیر، صفدی، ذهبی، ابن خلدون و… که اکثرأ از اهل سنت هستند و وزیر خلیفه المستعصم بالله یعنی ابن علقمی را مقصر و بانی این کار یعنی حمله هولاکو به بغداد و براندازی خلافت عباسی میدانند و میگویند وزیر با هولاکو خان مغول در ارتباط بودهاست و علت آن را هم اتفاقی میدانند که در سال ۶۵۴ ه.ق افتاد که به دستور خلیفه عباسی و به تحریک درباریان وی محله شیعهنشین کرخ غارت و شیعیان آن قتلعام شدند و میگویند که ابن علقمی میخواسته با براندازی خلافت عباسی این حادثه قتلعام شیعیان را جبران کند. مثلاً، در این مورد منهاج سراج جوزجانی میگوید: «المستعصم بالله وزیری بدمذهب و رافضی به اسم احمد العقمی داشت. او به انتقام واقعه کرخ به مغولان نامه نوشت و از آنها دعوت کرد که به بغداد حمله کنند.»[۱۲]
- دسته دوم مورخانی هستند مانند: ابن فوطی، ابن طقطقی، رشیدالدین فضلالله، ابن العبری، خواجه نصیرالدین طوسی و… که برای ابن علقمی وزیر شیعه مذهب خلیفه المستعصم بالله نقشی در حمله هولاکو به خلافت عباسی قائل نیست.[۱۳]
پانویس
- ↑ بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ۳۰۴.
- ↑ بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ۳۱۹.
- ↑ بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ۳۲۲.
- ↑ بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ۳۲۲.
- ↑ بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ۳۲۴.
- ↑ بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ۳۲۷.
- ↑ ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ۱۱۰–۱۱۱.
- ↑ اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ۵۵.
- ↑ بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ۳۰۴.
- ↑ حائری، «آیا خواجه نصیرالدین طوسی دریورش مغولان به بغدادنقشی داشتهاست؟»، جستارهای ادبی.
- ↑ حائری، «آیا خواجه نصیرالدین طوسی دریورش مغولان به بغدادنقشی داشتهاست؟»، جستارهای ادبی.
- ↑ یعقوبی، «ابن علقمی و سقوط بغداد»، تاریخ اسلام.
- ↑ یعقوبی، «ابن علقمی وسقوط بغداد»، تاریخ اسلام.