احتیاج ممکن به علت
احتیاج ممکن به علت از مسائل محل اختلاف میان فیلسوفان و متکلمان است. منشأ اختلاف این است که احتیاج ممکنات به علت از جهت حدوث آنها است یا از جهت امکان ذاتی که دارند. متکلمان وعدهای از فیلسوفان مسلمان بر این باورند که علت احتیاج ممکنات به علت حدوث است. برخی از فیلسوفان گفتهاند که علت احتیاج به علت در ممکنات امکان ذاتی آنها است؛ زیرا حدوث در مرتبت بعد از احداث است و احداث و ایجاد بعد از امکان است؛ بنابراین حدوث که به مراتب بعد از امکان است نمیتواند علت احتیاج ممکن به علت باشد و بنابراین همان امکان ذاتی که لااقتضائی محض میباشد سبب احتیاج ممکنات به علت است. آخوند خراسانی در اینباره معتقد است که منشأ احتیاج ممکنات به علت، حدوث نمیتواند باشد؛ زیرا حدوث از کیفیات حاصله بعدی است و امکان هم علت احتیاج نیست؛ زیرا درست است که امکان از حالات سابقه بر وجود است لکن وجود مقدم بر ماهیت است از باب تقدم فعل بر قوت و صورت بر ماده و مادام که وجود متحقق نشود ماهیتی متحقق نخواهد شد و امکان که لااقتضائی محض است از حالات ماهیت است. در نتیجه وی امکان را در وجودات به معنای فقر ذاتی و حالت سابقه بر وجود میداند و امکان در ماهیات را از حالات متأخر از ماهیات میداند و ماهیات را هم متأخر از وجود و بنابراین امکان به معنی لااقتضائی که از حالات ماهیت است علت احتیاج نمیتواند باشد بلکه فقر ذاتی و وجود تعلقی ارتباطی ممکنات که به معنای امکان در وجود است منشأ احتیاج ممکنات به علت است.[۱]
پانویس
ارجاعات
منابع
- اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «احتیاج ممکن به علت». دایرهالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.