ابوالحسن ابن عباد
ابوالحسن احمد بن عبدالله بن محمد بن عباد اکیلی که به ابنعباد شهره است، شاعر یمنی است که در حوزه سیاست فعالیت داشتهاست. وی در جنگهایی علیه فرمانروای صنعا عاملیت داشتهاست که در نهایت، به سرکوب و گریختنش به عراق انجامید.
نام و تبار
نام کامل وی را ابوالحسن احمد بن عبدالله بن محمد بن عباد اکیلی گزارش کردهاند. وی از جانب پدری، به طایفه بنی مالک از قبیله خولان متعلق است. لقب اکیلی (مصغر متوکل به معنای منسوب به اکیل) که بر وی مشهور است، از شهرت عموی بزرگش که به متوکل خوانده میشده، اقتباس گردیدهاست. خاندان وی، به سوارکار، تیرانداز و جنگجویی شهرت داشتند.[۱]
سرگذشت
وی در سده سوم قمری / نهم میلادی در صعده (از شهرهای آباد در یمن با جمعیت بالا) میزیستهاست. وی به شاعری مشغول بودهاست. او همانند پدرش، به شعر علاقهمند بود و قریحه شاعری داشت. وی را به عنوان یک سوارکار ماهر یاد کردهاند.[۲]
وی در سال ۲۸۴ قمری / ۸۹۷ میلادی، در هنگام عقد قراداد صلح میان یحیی بن حسین علوی (حاکم وقت) و مسیحیان نجران، حضور داشته و از گواهان این قرارداد بودهاست. اما ۲ سال بعد، حاکم برای حمله به نجران، آماده شد و این امر سبب شد تا ابنعباد، به جهت خویشاوندی با طایفه بنی حارث، به جهت رنجیده خاطر شدن از این اقدام، شهر را ترک کرد. ابنعباد به فرمانده جنگ، درخواست داد تا وی را از این نبرد معاف دارد، اما فرمانده از این امر امتناع کرد و به این جهت، ابنعباد به همراه اصحابش، به سپاه مهاجم، حمله کرد. پس از خسارات وارده بر لشکریان مهاجم، اصحاب ابنعباد گریختند. پس از آن مهاجمان شهر نجران را فتح کردند و ابنعباد تصمیم گرفت تا در غیاب فرمانده، برای آزادی زندانیان به صعده حمله کند، اما نیتش فاش شد و از این کار صرف نظر کرد. پس از آن ابنعباد برای ضربه زدن به فرمانده جنگ (که امامهادی نام داشت) دو قلعه علاف و ثوراعلی را آماده نبرد کرد و جماعتی از اهالی آنجا را که اکیلیان را به این نبرد راضی نمود. امامهادی نیز با اطلاع از نیت ابنعباد، در صعده اردو زد و دستور به ویرانی خانه و تاکستانهای اکیلیان داد. پس از جنگی سخت، ابنعباد و سپاهش سرکوب شدند و هواداران ابنعباد، با گرفتن امان از امامهادی، در نزد وی ماندند. ابنعباد که راهی جز صلح نداشت؛ از فرمانده درخواست امان کرد اما درخواستش پذیرفته نشد.[۳]
ابنعباد، با توجه به حمایت خلیفه واثق از پدرش در گذشته، راه حجار و عراق در پیش گرفت و قصیدهای در مدح عباسیان، به بیان گرفتاریها و وقایعی اقدام نمود که بر اکیلیان روا داشته شده بود. وی در نهایت به بغداد وارد شد. در زمان ورودش به بغداد، آخرین روزهای زندگی معتضد عباسی بود و مردم با جانشین وی، مکتفی بیعت کرده بودند. مکتفی به وی قول همراهی داد اما پس از یک سال به بهانه بیرون شدن امامهادی از صنعا، ابنعباد را از حمله به منطقه نومید کرد. در منابع از دو سفر ابنعباد به عراق اشاره شدهاست. یک بار در حوادث ۲۸۷ قمری و دیگری در ۲۸۹ قمری. از سرنوشت و زندگانی وی اطلاعات بیشتری در دسترس نیست.[۴]
آثار
از اشعار ابنعباد بجز قصیدة بائیه و قصیدة هائیه که در اثنای سفر به عراق سرود و برخی اشعار دیگر که شامل خاطرات تلخ و آرزوهای شیرینش بودهاست، چیز دیگری گزارش نشدهاست.[۵]
پانویس
ارجاعات
- ↑ لسانىفشاركى، «ابن عباد، ابوالحسن»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ لسانىفشاركى، «ابن عباد، ابوالحسن»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ لسانىفشاركى، «ابن عباد، ابوالحسن»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ لسانىفشاركى، «ابن عباد، ابوالحسن»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ لسانىفشاركى، «ابن عباد، ابوالحسن»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
منابع
- لسانىفشاركى، محمدعلی (۱۳۶۷). «ابن عباد، ابوالحسن». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. به کوشش موسوی بجنوری، محمدکاظم. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹-۶۶-۷۰۲۵-۹۶۴-۹۸۷.