استقلال بحرین
استقلال بحرین با خروج نیروهای امپراتوری بریتانیا و در سال ۱۹۷۱ میلادی و پس از حدود یک و نیم قرن اشغال رقم خورد. بریتانیا این خروج را از قبل و در سال ۱۹۶۸ رسماً اعلام کرده بود. در همان سال حکومت محمدرضا شاه نیز پس از اعلام این خبر از خروج این نیروها استقبال کرد و اعلام کرد که از حق حاکمیت کشورش بر این سرزمین منصرف نشده است. سپس، قرار شد با معرفی طرحی (با هدایت بریتانیا) فدراسیونی شامل ۹ شیخنشین جنوب خلیج فارس از جمله بحرین، در قالب یک کشور واحد تشکیل شود. در پاسخ به این طرح، حکومت محلی آل خلیفه بر بحرین، خروج بریتانیا و حضور نظامی ایران را به مثابه خطری برای خود دانست و خواستار پیوستن بحرین به این فدراسیون شد. حکومت ایران بلافاصله پس از شنیدن این خبر شدیداً با این درخواست مخالفت کرد. اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه ایران در تاریخ ۱۷ تیرماه ۱۳۴۷ در بیانیه رسمی شدیداللحنی از جانب ایران اعلام داشت که ایجاد کشوری تحت عنوان «فدراسیون امارات خلیج فارس» با شرکت بحرین «مطلقاً» قابل قبول نیست. محمدرضاشاه نیز این اقدام را یک اقدام «استعماری و امپریالیستی» نامید و آن را «تلاش انگلیس برای ورود به ایران از در پشتی» قلمداد کرد. شاه هشدار داد که ایران در صورت لزوم برای آنچه که او حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی ایران نامید، «قدرتمندانه» اقدام خواهد کرد.[۱][۲] این در حالی بود که ایران یکبار پیش از آن و با تصویب لایحهای در سال ۱۳۳۶ رسماً بحرین را «استان چهاردهم» خود معرفی کرد. همچنین قبلتر از آن و با روی کار آمدن رضاشاه و ایجاد اصلاحاتی که او در کشور ایجاد کرد مردم بحرین نسبت به ایران رغبت پیدا کردند. رضاشاه درخواست بازگشت بحرین به ایران را با بریتانیا در میان گذاشت اما با پاسخی روبرو نشد.[۳]
پس از این کشمکشها، مذاکراتی پنهانی بین ایران، اعراب، بریتانیا و آمریکا درگرفت. در این مذاکرات ایران حاضر شد در قبال پس گرفتن حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه در قبال استقلال بحرین با طرفین سازش کند.[۴] اما بازپسگیری جزایر سهگانه به آسانی انجام نپذیرفت. حکومت وقت عراق ایران را به استفاده از سلطهجویی و امپریالیسم متهم کرد. ایران در پاسخ در خرداد ۱۳۴۹ اعلام کرد هیچ نقشه امپریالیستی برای منطقه خلیجفارس نداشته و حاضر است با نیت ایجاد ثبات پس از خروج بریتانیا، با کشورهای منطقه پیمان دفاعی امضا کند. ولی در ضمن حق دارد تا به تقویت نیروی نظامی خود در مقابله با «رژیمهای ماجراجو» بپردازد.[۵]
نهایتاً شاه با این شرط حاضر به سازش شد که مردم بحرین در یک همهپرسی اعلام کنند که نمیخواهند به ایران برگردند. او در دیدار رسمی خود از هندوستان، در یک مصاحبه مطبوعاتی در دهلی نو در تاریخ ۴ ژانویه ۱۹۶۹ اعلام کرد که اگر مردم بحرین خواهان بازگشت به ایران نباشند از ادعاهای سرزمینی خود بر بحرین دست خواهد کشید. شاه تأکید داشت که ایران به دنبال استفاده از زور برای الحاق بحرین نیست. او در پاسخ به این پرسش که آیا پیشنهاد انجام یک رفراندوم یا انتخابات عمومی در رابطه با کسب نظر مردم بحرین را دارد یا خیر بر موضع خود مبنی بر استفاده از هر نوع وسیلهای که نشانگر خواست مردم بحرین باشد تأکید کرد. شاه در آن مصاحبه اظهار داشت که بحرین ۱۵۰ سال پیش به وسیله انگلیس از ایران جدا شد، اما از دید او انگلیس نمیتواند آنچه را که از ایران گرفته بدون رضایت این کشور به طرف دیگری بدهد و در مقابل ایران هم پس از خروج انگلستان در پی اشغال بحرین نخواهد بود.[۶]
گویا در آن برهه زمانی ایران نمیتوانست از طریق گزینه نظامی بحرین را بازپس بگیرد؛ زیرا این عمل پیامدهای خطرناکی را برای ایران در پی داشت. روشن است که امپراتوری بریتانیا به عنوان یک ابرقدرت بزرگ استعماری، اجازه چنین عمل جسورانهای را به ایران نمیداد. علاوه بر آن این اقدام تمام کشورهای عربی را (اعم از تندرو و محافظهکار) علیه ایران متحد و هم پیمان میساخت. این در حالی بود که ایران و عراق دچار مجادلات ارضی، مرزی و سیاسی بسیاری بودند. و ایران بیم آن داشت که عراق به شوروی نزدیکتر شود. از سوی دیگر اقدام نظامی ایران علیه بحرین میتوانست خلاف منشور سازمان ملل متحد قلمداد شود.[۵]
پیشینهٔ بحرین در ایران
به گواه سندهای تاریخی جزیرهٔ بحرین از دیرباز و پیش از اسلام جزو خاک ایران بهشمار میرفته است.
همچنین در حملهٔ عمر بن خطاب به پارس، این جزیره از جمله منطقههایی بود که در اوایل از پارس تصرف شد.[۷] استعمارگران پرتغالی پس ار ورود به خلیج فارس، در این جزیره قلعهای ایجاد کردند ولی بنیجبر که ملوک هرمز ایشان را به سرپرستی بحرین گماشتهبودند سر از پیروی آنان برداشتند تا بعد که ملوک هرمز بدانجا لشکرکشی کردند. از ۹۲۸ تا ۱۰۱۰ هجری قمری که حکومت بحرین در اختیار خاندان فالی از شیعیان فارس بود، پرتغال و عثمانی کوشیدند تا نفوذ خود را در آن افزایش دهند.[۸] از ۱۰۱۰ تا ۱۱۳۶ ه.ق بحرین را صفویان اداره میکردند تا اینکه پس از سقوط اصفهان تا آمدن نادرشاه حکومت به دست عربان محلی افتاد. در سال ۱۱۴۸ ه.ق بحرین به سلطهٔ افشاریان درآمد.[۹]
اشغال و استعمار بحرین به دست بریتانیا
امپراتوری استعماری بریتانیا که به شاه عباس صفوی برای بیرون کردن پرتغالیان کمک کردهبود، از سال ۱۲۳۶ ه.ق به بهانهٔ مبارزه با دزدان دریایی و تحریم بردهفروشی پایهٔ حضور مستقل خود در خلیج فارس را استوار کرد. به سال ۱۲۶۴ بریتانیا از شیخ محمد بن خلیفه آل خلیفه اجازه گرفت که همهٔ کشتیها و مردم بحرین را وارسی کند. شیخ محمد برای نجات از انگلیس با والی فارس و پادشاه ایران نامهنگاری کرد و ضمن تمکین از حاکمیت ایران از ایران یاری خواست. بریتانیا هم بحرین را تصرف کرد و او را برکنار کرده برادرش شیخ عیسی بن علی آل خلیفه را روی کار آورد. شیخ عیسی با بریتانیا دو عهدنامه امضاء کرد که بی اجازهٔ بریتانیا با دولتی دیگر (ایران و عثمانی) رابطه پیدا نکند و تنها دولت بریتانیا در بحرین نماینده داشتهباشد. اینگونه شد که بحرین عملاً تحتالحمایه انگلیس گشت.[۱۰] به گفته میرزا علی کازرونی، نماینده بوشهر در دوره چهارم مجلس شورای ملی در حدود سال ۱۲۹۶ هجری قمری (۱۲۵۸ خورشیدی) دولت عثمانی ادعای حاکمیت بر بحرین میکند و برای حل این مناقشه، مجمعی برای حکمیت در برلن با حضور نمایندگانی از دولتهای فرانسه و انگلیس تشکیل میشود و این مجمع رأی میدهد که جزیره بحرین متعلق به ایران است اما دولت انگلیس اظهار میکند که تا وقتی دولت ایران حتی چهار ناو جنگی در خلیج فارس ندارد، حفاظت از بحرین را عهدهدار میشود.[۱۱]
تا کودتای ۱۲۹۹ ایران ۱۱ بار درصدد بازگرداندن حاکمیت خود بر جزایر بحرین برآمد و هربار با مخالفت بریتانیا شکست خورد. در شهریور ۱۳۰۱ ایران بهای تمبر برای مرسولههای پستی به بحرین را برابر سراسر کشور معین کرد. اسفند آن سال برخی از سرشناسان بحرینی در نامهای از وزارت پست و تلگراف ایران درخواستند که خودْ دفتر پستی بحرین را به عنوان جزیرهای ایرانی اداره کند.[۱۲] در آن سال حزب نجات بحرین برای «استخلاص بحرین از عناصر اجنبی و الحاق آن به کشور اصلی» به رهبری شیخ عبدالوهاب زیانی روحانی شیعهٔ بحرینی تشکیل شد. همزمان ۲۹ اسفند گروهی مشترک از نمایندگان وزارت خارجه و وزارت فوائد عامه تشکیل شد تا حاکمیت ایران بر جزیره را بازگرداند.[۱۳]
در ۲۵ فروردین ۱۳۰۲ (چهاردهم آوریل ۱۹۲۳) جمعی از نمایندگان مجلس شورای ملی طرحی پیشنهاد دادند که مردم جزیره بحرین یک نماینده برای مجلس انتخاب کنند و به تهران بفرستند. مبتکران این طرح شیخ علی صدرالاسلام نماینده زنجان، ابوالقاسم فیوضات و حاج محسن معتمدالتجار نمایندگان تبریز و سید یعقوب انوار نماینده شیراز بودند.[۱۴]
در سال ۱۳۰۳ در مطبوعات و صحن مجلس شورای ملی پیشنهاد شد که برای نمایندگی مردم بحرین در مجلس فکری اساسی شود.[۱۵]
شکایتنامهٔ ایران را در دوم آذر نخستوزیر مخبرالسطنه هدایت به دبیرخانهٔ جامعهٔ ملل واگذار کرد و «برای حفظ حقوق مسلّم ایران نسبت به جزایر بحرین» رونوشت اعتراضنامهٔ به انگلیس را نیز فرستاد. دادخواهی ایران در مهٔ ۱۹۲۸ میلادی در صفحهٔ ۶۰۵ روزنامهٔ جامعهٔ ملل چاپ شد.[۱۶]
با انکار حاکمیت ایران از سوی انگلیس دوباره در یازدهم مرداد ۱۳۰۷ به شارژ دافر آن کشور در تهران یادداشتی فرستاد که هرگز دولتی مستقل به نام بحرین نبوده و ایران هم هیچگاه از حقوق خود بر بحرین صرفنظر نکرده است پس قراردادهای بریتانیا با شیوخ محلی نمیتواند مانع تداوم حاکمیت ایران بر بحرین شمرده شود.[۱۷]
در اوائل سال ۱۳۰۹ دولت ایران پس از آنکه اطلاع پیدا کرد که چندی قبل، کنسرسیومی انگلیسی امتیاز استخراج منابع نفت بحرین را گرفته و اقدام به عملیات استخراج نفت کرده، به دولت انگلستان اعتراض کرد که اقدام آن کنسرسیوم «ناقض حقوق حاکمیت و سلطنت ایران» است و دولت ایران «امتیاز ادعائی را از درجه اعتبار ساقط دانسته و کلیه حقوق خود را در مطالبه و استرداد منافع متصوره و جبران خسارات وارده محفوظ میدارد». رونوشتی از این اعتراض به اطلاع کلیه دولتهای عضو جامعه ملل نیز رسانده شد.[۱۸]
در سال ۱۳۱۲ شرکت آمریکایی استاندارد اویل نیز در امتیاز کنسرسیوم انگلیسی شریک شد و به حفاری و استخراج نفت در بحرین پرداخت. این بار، وزارت امورخارجه ایران در اول خرداد ۱۳۱۳ یادداشت اعتراضی به سفارت آمریکا در تهران فرستاد و خاطر نشان کرد که «هر گونه امتیازی که در جزایر بحرین به شرکت استاندارد اویل یا هر شرکت دیگری از طرف ایران داده نشده باشد، از درجه اعتبار ساقط و دولت ایران قویاً و جداً به آن معترض میباشد». در این یادداشت از سفارت آمریکا خواسته شد اعتراض دولت ایران به اطلاع دولت آمریکا رسانده و از آن دولت خواسته شود که این اعتراض را به شرکت استاندارد اویل ابلاغ کند. این اعتراض به اطلاع جامعه ملل نیز رسانده شد.[۱۸]
در سال ۱۳۱۴ بریتانیا پایگاهی برای نیروی دریایی خویش در بحرین درست کرد و با آغاز جنگ جهانی دوم فرصت مذاکرهٔ دیپلماتیک از ایران گرفته شد. چون بحرین مستعمرهٔ بریتانیا بهشمار میرفت جنگندههای آلمان و ایتالیا از متحدان تأسیسات بحرین را بمبباران کردند. به علت ضعف جامعهٔ ملل و اشغال ایران به دست متفقین در شهریور ۱۳۲۰ شکایتهای ایران به جایی نرسید.[۱۹]
پس از پایان جنگ جهانی دوم و خروج نیروهای انگلیسی از ایران، صداهای بازگرداندن حاکمیت بحرین به ایران بار دیگر میان مردم و مطبوعات و در مجلس برخاست. در این میان بیش از همه عباس اسکندری نماینده همدان فعال بود. اسکندری و ۲۴ نماینده دیگر در ۲۶ فروردین ۱۳۲۷ ماده واحدهای با یک فوریت در دستور کار مجلس شورای ملی گذاشتند که دولت را موظف به بسط حاکمیت خود در بحرین و تکمیل سازمان اداری این جزیره میکرد. امضاکنندگان، طرح خود را مستند به «شکایات متواتری که از طرف اهالی بحرین برای عدم توجه کامل اولیای دولت مرکزی نسبت به مجمع الجزایر مزبور واصل گردیده و لزوم فوری استقرار پاسگاهها و تهیه موجبات رفاه اهالی و بسط امنیت در آن سامان» اعلام کرده بودند.[۲۰] پیرو جنگهای داخلی یمن، در سال ۱۳۴۵ بریتانیا پایگاه نظامیاش را از عدن به بحرین آورد و قدرتش را در بحرین افزود.[۲۱]
هنگامی که زمستان ۱۳۴۶ انگلیس اعلام کرد تا پایان سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱ میلادی) نیروهای خود را از شرق سوئز بیرون خواهد برد، دولت ایران از این تصمیم استقبال و اعلام کرد که از حق حاکمیت خویش بر بحرین منصرف نشده است. بریتانیا پیشنهاد داد که کشوری فدرال به نام امارات عربی با نه شیخنشین از جمله بحرین پس از خروج انگلیسیها تشکیل شود.[۲۲] ایران این کار را توطئهٔ جدید استعمار خواند و با آن مخالفت کرد.[۲۳] ولی از آنسو شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از خروج نیروهای بریتانیا، ادعای مالکیت ایران را مشکلی امنیتی برای آیندهٔ مجمعالجزایر دانست بنابراین حل مشکل را پیوستن به این حکومت فدرال دانست. اردشیر زاهدی وزیر خارجهٔ وقت در هفدهم تیر ۱۳۴۷ در بیانیهای شدیداللحن اعلام کرد: «ایجاد چیزی به نام فدراسیون امارات خلیج فارس با شرکت جزایر بحرین از دیدگاه ایران مطلقاً قابل قبول نیست».[۲۴][۲۵]
فرایند جدایی از ایران
روزشمار
روزشمار جدا کردن بحرین از ایران و پسگیری سه جزیره
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۶: شاه ایران در مصاحبهای گفت که ایران حضور جمال عبدالناصر را در خلیج فارس تحمل نمیکند.
- ۱۸ تیر ۱۳۴۷: ایران به شرکت بحرین در فدراسیون پیشنهادی امارات عربی خلیج فارس، اعتراض کرد.
- ۲ آبان ۱۳۴۷: ایران و عربستان قراردادی امضاء کردند دربارهٔ اختلافهای خود بر سر جزیرههای آبی
- ۲۳ شهریور ۱۳۴۸: شاه ایران در مصاحبهای اعلام کرد که ایران از حاکمیت خود بر بحرین صرفنظر میکند
- ۱۸ اسفند ۱۳۴۸: شاه ایران از سازمان ملل درخواست کرد که بین بحرین و ایران میانجیگری کند و تصریح کرد که هر نظری که دبیرکل سازمان ملل ابراز کند، خواهد پذیرفت
- ۹ فروردین ۱۳۴۹: تحویل گزارش اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه دربارهٔ بحرین و مراجعه به سازمان ملل متحد به مجلس شورای ملی
- ۱۰ فروردین ۱۳۴۹: هیئتی از طرف سازمان ملل برای نظرخواهی از مردم بحرین وارد منامه شد.
- ۲۱ فروردین ۱۳۴۹: نمایندگان سازمان ملل گزارش خود را دایر به استقلال بحرین به دبیرکل ارائه دادند.
- ۱ اردیبهشت ۱۳۴۹: استیضاح دولت توسط گروه پانایرانیست در مجلس شورای ملی
- ۲۲ اردیبهشت ۱۳۴۹: شورای امنیت استقلال بحرین را تصویب کرد.
- ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹: گزارش دولت ایران توسط امیرعباس هویدا نخستوزیر و دکتر عباسعلی خلعتبری قائممقام وزارت امور خارجه از نتیجهٔ مراجعهٔ ایران به سازمان ملل برای حل مسئلهٔ بحرین به مجلس شورای ملی با ۱۸۷ رأی موافق و ۴ رأی مخالف از ۱۹۱ نمایندهٔ حاضر تصویب شد.
- ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۹: تصویب گزارش در مجلس سنا با همهٔ رایها (۶۰ رای)
- ۲۴ خرداد ۱۳۴۹: شیخ خلیفه بن سلمان آل خلیفه رئیس شورای دولتی بحرین وارد تهران شد.
- ۸ تیر ۱۳۴۹: روادید ورود اتباع بحرینی به ایران لغو شد.
- ۵ آذر ۱۳۴۹: ارتش انگلیس خلیج فارس را تخلیه کرد.
- ۲۸ آذر ۱۳۴۹: حاکم بحرین وارد تهران شد.
- ۳ دی ۱۳۴۹: امضای قرارداد اولیهٔ تحدید حدود فلات قاره بین ایران و بحرین.
- ۶ تیر ۱۳۵۰: هویدا اعلام کرد که اگر مسئلهٔ جزیرههای ایرانی خلیجفارس با مسالمت حل نشود، آنها را با قدرت نظامی پس خواهیم گرفت.
- ۲۳ مرداد ۱۳۵۰: اعلام استقلال بحرین از سوی شیخ بحرین و تبریک گفتن آن از سوی شاه ایران به فاصلهٔ چند ساعت.
- ۳۱ شهریور ۱۳۵۰: پذیرفته شدن بحرین به عضویت سازمان ملل متحد.
- ۹ آذر ۱۳۵۰: ارتش ایران، حاکمیت کشور را بر جزیرههای ایرانی دهانهٔ خلیجفارس در رزمایشی که منجر به گرفتن ابوموسی از شارجه و تنبها از رأسالخیمه شد، تثبیت کرد. پس از پیادهشدن سربازان ایرانی در این جزیرهها، ساکنان تنب بزرگ به دلخواه خود از آن جزیره خارج شدند و فقط هفت نفر هندی در آنجا باقی ماندند. شیخ شارجه دربارهٔ ابوموسی با ایران توافق کرد.
- ۱۹ آذر ۱۳۵۰: شورای امنیت برای رسیدگی به شکایت پنج کشور عربی (عراق، کویت، لیبی، الجزایر، یمن جنوبی) از ایران دربارهٔ اشغال جزیرههای ایرانی تشکیل جلسه داد.
- ۵ فروردین ۱۳۵۱: انگلستان برای کشف و تولید نفت در دریای شمال با ایران قرارداد شراکت ۵۱–۴۹ درصد بست.
- ۸ آذر ۱۳۵۴: هویدا برای پارهای مذاکرات مهم به بحرین رفت.
- ۱۵ آذر ۱۳۵۴: شیخ زاید رئیس امارات متحده به تهران آمد.
آغاز جداییخواهی در بحرین
جداییخواهی جزیرهٔ بحرین از زمانی آغاز شد که این جزیره در سال ۱۸۹۲ میلادی (۱۲۷۰–۷۱) تحت سلطهٔ کامل بریتانیا درآمد. پیش از این نیز بریتانیا در صدد بود تا با قراردادهای گوناگون بحرین را زیر چتر حاکمیت خود درآورد. در سال ۱۸۹۵ میلادی (۱۲۷۳–۷۴) مردم بر ضد عیسی بن علی آل خلیفه نخستین حاکم آلخلیفه نخستین قیام مردم را شکل دادند که با دخالت سرهنگ آرنولد ویلسون نمایندهٔ انگلیس در خلیج فارس سرکوب شد و ناراضیان به زباره در شمال قطر تبعید شدند. این اقدام و پیامدهایش موجب بیش از یک سده کشمکش میان بحرین و قطر شد.[۲۲]
سالهای بعد بهویژه در پی انقراض دودمان قاجار و طرح ادعاهای ارضی رضاشاه مردم بحرین به ایران تمایل یافتند. این باعث شد تا انگلیس در ۱۹۲۳ میلادی (۱۳۰۲–۰۳) عیسی بن علی را برکنار کرده چارلز بلگریو را در سال ۱۹۲۶ میلادی (۱۳۰۵–۰۶) مشاور امیر بحرین کنند. اقدامهای این فرد -که در بحرین نفوذ بسیاری داشت- باعث نفرت عمومی شد و با نخستین اعتراض مردمی از بحرین خارج شد.[۲۲] پس از جنگ جهانی دوم تظاهرات فراگیر شد و به جنبشی عمومی و ضداستعماری تبدیل شد. انگلیس برای جلوگیری از مردم به اختلافهای مذهبی شیعه و سنی دامن زد که در دههٔ ۱۹۵۰ میلادی (حدود دههٔ ۱۳۳۰) بحرین را چند بار تا آستانهٔ جنگهای داخلی برد. در سال ۱۹۵۳ میلادی (حدود ۱۳۳۲) شیعیان بحرین در پی افزایش سریع مهاجرت کارگران سنی عرب برای تغییر بافت جمعیت شورش کردند. پس از چندی رهبران گروهها با شکلدادن «کمیتهٔ وحدت ملی» (به عربی: لجنة الاتحاد الوطنی) به آرامشی نسبی رسیدند. همچنین جنگ آبراه سوئز و هجوم بریتانیا به مصر باعث افزایش تنفر عربان خلیج فارس از جمله بحرین از انگلیس و ترویج احساسات ناسیونالیستی عربی شد که غالباً پلیس غیربومی بحرین سرکوبش میکرد.[۲۲]
بازطرح حق حاکمیت ایران بر بحرین
در دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی در دو برهه مسئلهٔ حاکمیت ایران بر بحرین جدیتر شد: یکی هنگام ملی شدن صنعت نفت که شرکت نفت بحرین نیز در فهرست شرکتهایی بود که در لایحه در ۱۳۲۹ تقدیم مجلس شدهبود، یکی هم در سال ۱۳۳۶ که هیئت وزیران با حضور شاه لایحهای را آماده کردند که به روشنی حق مالکیت ایران بر بحرین را نشان میداد.[۲۵]
در نهضت ملی شدن صنعت نفت لایحهٔ ملی کردن صنعت نفت که اسفند ۱۳۲۹ تصویب شد شامل ملی کردن شرکت نفت بحرین هم میشد. در پی بیرون راندن انگلیسیها از ایران و خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس، تومارهای بسیاری از بحرین به امضای طبقههای مختلف مردم بحرین به تهران میرسید. دکتر مصدق میخواست پس از حل مسئلهٔ نفت اقدام به بازگرداندن بحرین نماید. البته در مرداد ۱۳۳۲ کودتا شد و مصدق تبعید گشت.[۲۶]
در سالهای بعدی ادعاهای تاریخی ایران در مورد حاکمیت بر بحرین جدی شد. در سال ۱۹۵۶ میلادی (حدود ۱۳۳۵) رویدادهایی در بحرین واقع شد که به اعلام وضع غیرعادی و دستگیری تعداد زیادی از ایرانیان مقیم جزیره انجامید. ایران بیدرنگ واکنش نشان داد و وزیرخارجه در آوریل ۱۹۷۶ (حدود اردیبهشت ۱۳۳۵) طی مصاحبهای مطبوعاتی حاکمیت ایران بر بحرین را از ابعاد مختلف حقوقی و تاریخی تأیید گردد. مجلس شورای ملی در آبان ۱۳۳۶ لایحهای را تصویب کرد که به موجب آن در دوران نخستوزیری منوچهر اقبال بحرین استان چهاردهم ایران اعلام شد و دو کرسی خالی برای نمایندگان «استان چهاردهم» در نظر گرفته شد.[۲۲] هیئت دولت با حضور شاه لایحهٔ جدید تقسیمات جدید کشوری را برای تقدیم به مجلس آماده کردهبود.[۲۷] شوروی اعلان حاکمیت ایران بر بحرین را رسمی تأیید کرد ولی انگلیس بلافاصله رد کرد که با استقبال کشورهای عرب روبهرو شد. این اقدام و تهدید ایران به تحریم هر سازمان و مجمعی بینالمللی که بحرین را به رسمیت بشناسد، موضوع را پیچیده کرد.[۲۲]
بریتانیا بدین لایحه اعتراض نمود و اعلام کرد که بحرین کشوری مستقل عرب است و نمایندگان مجلس عوام بریتانیا نیز تکرار کردند.[۲۶] علیقلی اردلان وزیر خارجهٔ وقت در پاسخ به اعتراض نمایندگان مجلس عوام انگلیس به لایحهٔ ایران گفت که حق حاکمیت ایران بر بحرین از اواخر قرن هجدهم به بعد تنها بر مبنای ادعای محض نبوده است، بلکه «در واقع و بنا به دلایل و شواهد عینی، ایران بر بحرین حکومت میرانده است و شیوخ [بحرین] نیز هر زمان که آزاد بودهاند و حکومت مرکزی [ایران] نیز قدرتمند بوده است، خودشان را خراجگزار و تابع حکومت ایران دانستهاند». وی در پاسخ به اعتراض دولتهای عرب اعلام کرد «برادران عرب ما باید بدانند که بحرین جزئی از پیکر ماست و مسئلهٔ بحرین از جمله منافع حیاتی ایران بهشمار میآید».[۲۸] حتی سید مهدی فرخ معتصمالسلطنه استاندار بحرین تعیین شد و در خیابان شاه ساختمانی مرکز استانداری بحرین شد.[۲۹] شاه دوم مرداد ۱۳۳۸ در دهمین جلسهٔ مصاحبهٔ مطبوعاتی مدیران و سردبیران روزنامهها و مجلههای کشور گفت: «بحرین مال ما و متعلق به ماست. منتها فعلاً این اشکال در کار هست که شخصی به عنوان حاکم این جزیره وارد معاهداتی شده و بعضیها [انگلیسیها] هم در مقابل او تعهداتی به گردن گرفتهاند».[۳۰]
اردشیر زاهدی که تا قبل از سال ۱۳۴۷ سفیر ایران در بریتانیا بود، در کتاب خاطرات خود چنین نوشته است: «هنگامیکه سفارت انگلیس را برعهده داشتم، برای شرکت در یک مهمانی به قصر ملکهٔ انگلیس دعوت شدم. منوچهر ظلی و دکتر ظلی در کاخ ملکه پیش من آمدند و گفتند: سفیر بحرین در این مهمانی شرکت دارد. گفتم: من به عنوان سفیر ایران، چون بحرین را بخشی از قلمرو کشورم میدانم، همین الان قصر را ترک میکنم. ملکهٔ انگلیس، در همان موقع وارد میشد، رئیس کل تشریفات و مارشال کور دیپلماتیک آمدند و به من گفتند که این جریان در تاریخ انگلیس سابقه نداشته، گفتم این موضوع در تاریخ ایران هم سابقه نداشته.»[۳۱] شاه در مارس ۱۹۶۸ میلادی (حدود اسفند ۱۳۴۶) سفر خود به عربستان سعودی را در اعتراض به این کشور که از حاکم بحرین بهعنوان رئیس کشوری در دیدار از عربستان استقبال کرده بود، لغو کرد. موضع حاکمیتی ایران پیوسته ادامه داشت. ۱۸ تیر ۱۳۴۷ ایران به شرکت دادن بحرین در «فدراسیون خلیج فارس» اعتراض کرد.[۳۲]
نقشهٔ آزادسازی بحرین
پس از درگذشت شیخ سلمان در سال ۱۳۴۰ و سر کار آمدن شیخ عیسی زیر نظر بریتانیا، ایران به جنبوجوش افتاد. ساواک در زمان ریاست سپهبد تیمور بختیار با هماندیشی فعالان حزب پانایرانیست طرحی ریختند که بحرین را به تصرف نیروهایی ایرانی درآورند. نقشهٔ «آزادسازی» را نخستین بار سپهبد حاجیعلی رزمآرا که در بهار ۱۳۲۹ نخستوزیر شد در سر میپرورانید. وی که قصد کودتا علیه شاه و جمهوری کردن ایران را داشت، میخواست با آرامسازی و تنشزدایی دولتهای بریتانیا و آمریکا و شوروی را با خود هماهنگ سازد و با موضعی معتدل حقوق ایران را در مسئلهٔ ملی کردن نفت و تثبیت حاکمیت ایران بر بحرین به نتیجه رساند. اسداللّه علم که زمان رزمآرا وزیر کار بود، همین برنامه را در زمان نخستوزیریش -پس از برکناری منوچهر اقبال در تیر ۱۳۴۱ و پیش از روی کار آمدن حسنعلی منصور در اسفند ۱۳۴۲- در نظر داشته است و حتی به سفیر انگلیس هم گفتهبود: «بگذارید این جزیرهها را با اعزام ایرانیها به آنجا، ایرانی بکنیم و شما هم چشم روی هم بگذارید». هرچند شاه اصلاً تمایلی به اقدام نظامی نداشت و در توان خود نمیدید. شاه از قدرت نیروهای استعمارگر بریتانیا، ورود سازمان ملل به قضیه، اتحاد کشورهای عرب ضد ایران میهراسید.[۳۳]
واکاوی
روش اقدام نظامی برای تثبیت حق حاکمیت پیشتر در برخی کشورها صورت پذیرفته بود؛ مثلاً ایران برای تثبیت حق حاکمیت خود بر اروندرود با رزمایش در اردیبهشت ۱۳۴۹ به رغم دعوی عراق بر شطالعرب، با پشتیبانی نیروی هوایی کشتی ابنسینا را از اروند وارد خلیج فارس کرد و پیروز شد.[۲۵] استدلال اصلی حامیان واگذاری بحرین مانند امیرعباس هویدا، اسدالله علم، عباس مسعودی، علینقی عالیخانی نامشروع دانستن توسل به نیروی نظامی برای حل مشکل بینالمللی و لزوم مراجعه به شورای امنیت بود. این در حالی است که اولاً نظام ایران در درگیریهای سیاسی با مخالفان درونی به جای مذاکره از زور استفاده میکرد، مانند دستگیریهای گستردهٔ سران احزاب ملی و روحانیان مشهور و دانشجویان هنگام همهپرسی انقلاب سفید؛ دو دیگر ایران در سطح بینالملل نیز در چند مورد از نیروی نظامی بهره جست، از جمله تصرف جزیرهٔ ابوموسی و نیز لشکرکشی به کشور عمان برای سرکوب شورش ظفار به درخواست آمریکا بی هیچ مجوزی بینالمللی آن هم با هزینهٔ ایران.[۳۳]
پذیرش همهپرسی کردن در بحرین
محمدرضا شاه در مصاحبه با روزنامه گاردین لندن در شهریور ۱۳۴۵ گفتهبود: «بحرین با توجه به اینکه ذخایر مروارید در سواحل آن به پایان رسیده است، از نظر ایران اهمیتی ندارد.». انگلیس به ذهن شاه چنین القا میکردند که بحرین فقیر است و ایران میتواند از حاکمیت خود دست بردارد، و ماندن بحرین با ایران هزینهاش از سودش بیشتر است.[۲۶] سر دنیس رایت[نامنامه ۱] سفیر وقت انگلیس در گزارش تلگرافی ۵۹۲ در ۱۳ فروردین ۱۳۴۷ به دولت انگلستان نوشت که شاه تمایلی به بهکارگیری نیروی نظامی برای اشغال بحرین ندارد ولی برای ملاحظهٔ افکار عمومی نمیتواند از ادعای مالکیت بحرین بی امتیازی دیگر دست بردارد. چند روز بعد در ۱۸ فروردین در گزارش ۶۱۱ نوشت که دربارهٔ جزیرههای ایرانی خلیج فارس با شاه ملاقات کرده است و او را از پیوستن بحرین به اتحادیه امارات متصالحه ناخشنود یافته است.[۲۶] شاه جای دیگر نیز اعلام کردهبود که ایجاد این فدراسیون چیزی جز یک اقدام استعماری و امپریالیستی و تلاش برای بازگشت انگلیس به منطقه از در پشتی نیست. شاه هشدار داد که در صورت لزوم برای حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی خود، قدرتمندانه اقدام خواهد کرد، ولی در عمل اقدامی نکرد.[۲۵] با فشار و القای بریتانیا نهایتاً شاه از موضعهای پیشین خود کوتاه آمد. موضعگیری بیسابقهٔ شاه نخستین گام چشمپوشی رسمی ایران از حاکمیت بحرین بود.
۲ آبان ۱۳۴۷ ایران پس دیدار رسمی شاه از عربستان و مذاکرههای دو طرف، نخستین توافق مهم در حل اختلافات دیرین دو کشور بر سر مرز فلات قاره و مالکیت جزیرههای فارسی و عربی امضاء شد[۳۴] و باعث شد ایران دربارهٔ بحرین عقبنشینی کند. وی در دی ماه در طی دیدارش از هندوستان گفت: «اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند هرگز به زور متوسل نخواهیم شد و هر کاری که بتواند ارادهٔ مردم بحرین را به نحوی که نزد همه جهانیان به رسمیت شناخته شود نشان دهد، خوب است.».[۲۶][۲۲] وی در فرودگاه دهلی در پاسخ به خبرنگاران گفت: «اگر انگلیسیها از در جلو خارج میشوند، نباید از در عقب وارد شوند، و ما نمیتوانیم قبول کنیم که جزیرهای که توسط انگلستان از کشور ما جدا شده توسط آنها ولی به حساب ما، به دیگران واگذار شود.» (مفهوم این سخن را هیچکس نفهمید). وی افزود: «سازمان ملل متحد سه پرسش را برای مردم بحرین مطرح کرده است: ۱) رأی به بازگشت به ایران ۲) رأی به باقی ماندن در تحتالحمایگی انگلستان؛ ۳) رأی به استقلال بحرین.». شاه در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسیدهبود اگر مردم بحرین رأی به استقلال بدهند، آیا میپذیرید؟ پاسخ داد: «من که نمیتوانم در کنار هر یک از مردم بحرین یک سرباز بگمارم که شورش نکنند.»[۳۵] شاه در سال زمستان ۱۳۴۸ بار دیگر اعلام کرد در مصاحبهای خواستار شد که مسئلهٔ بحرین از طریق کسب نظر مردم بهطور رسمی توسط سازمان ملل پیگیری شود. تا پیش از اظهارات بیسابقهٔ شاه مبنی بر صرفنظر از حق حاکمیت ایران، جزیره جزو جداناشدنی ایران تلقی میشد.[۳۶] او همچنین در ۲۴ دی سر سخنرانی در جمع کارکنان وزارت خارجه گفت: «انگلیس این جزیره را به ایران پس نخواهد داد و من نمیتوانم چون دنکیشوت رفتار کنم.»[۲۵]
استیضاح دولت
پس از توافق ایران و بریتانیا، حزب پانایرانیست با سرپرستی محسن پزشکپور دولت را استیضاح کرد.[۳۷] محسن پزشکپور را که در آن زمان از خرمشهر به مجلس فرستاده شدهبود. وی هوادار ایران بزرگ بود و خود را پانایرانیست مینامید. اسدالله علم در خاطراتش نوشته است: «به شاه عرض کردم ما نگران چه هستیم؟ اجازه بدهید صدای اقلیت شنیده شود، حتی توصیه میکنم اجازه بفرمایید نطق پزشکپور بهطور کامل پخش شود.»[۳۸] طبق آییننامه و قانون وقت در صورت استیضاح دولت ازسوی یکی از نمایندگان مجلس میبایست پس از پاسخ دوباره درخواست رای اعتماد میکرد و و برای تهیهٔ پاسخ به دولت وقت میدادند. چند روز بعد در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ موضوع «اعتماد به دولت» به رأی رفت و مجلس با ۱۸۷ رای موافق در برابر ۴ مخالف به دولت رای داد.[۳۹][۲۵] نمایندگان حزب پانایرانیست که با دولت مخالفت کردهبودند در دور بعدی از آمدن به مجلس شورای ملی بازماندند. داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران بی محاکمه و برخی دیگر از عضوهای این حزب که مخالف این اقدام بودند به زندان افتادند.[۴۰]
ادعای نمایشی بودن استیضاح
اردشیر زاهدی در دوران وزیر خارجه بودن خود تنها دو بار به مجلس رفته بود (که یکبارش همان روزی بود که مسئله را مطرح کرد، ولی به هنگام استیضاح عباس خلعتبری را به جای خود به مجلس فرستاده بود) ولی در وزارت خارجه اشتباهی بزرگ کردند. در وزارتخانه ادارهٔ نشریات به دستور زاهدی قرار بود نشریه یا خبرنامهای ماهانه یا دوهفتگی خبرهای وزارت خارجه و … را برای آگاهی کارکنان یا مردم پخش کنند. زاهدی دستاندرکاران را تهدید کرده بود که خبرنامه باید همان روزی که میباید چاپ شود. ایرج پزشکزاد از دستاندرکاران نشریه گفته است: «روزی که قرار بود پزشکپور در مجلس سخنرانی و دولت را استیضاح کند، درست روز انتشار این نشریه نیز بود و ما ناگزیر بودیم تا یک شب پیش از روز انتشار همهٔ مطالب را به چاپخانه بفرستیم. مانده بودیم معطل که چه کنیم؟ زیرا متن سخنرانی را پیش از اینکه در مجلس خوانده شود، به اداره نشریات فرستاده بودند و آن را در دست داشتیم؛ ولی آیا میشد که در همان هنگامی که او در مجلس است، ولی هنوز نطق خود را نخوانده ما نشریه را چاپ کرده به همه جا بفرستیم و نطق پزشکپور هم در آن باشد؟ اگر این کار را بکنیم، مشت برنامهریزان باز میشود، و همه میدانند که متن یادشده در وزارت خارجه تهیه و آماده شده است؛ و اگر هم صبر کنیم تا نطق خوانده شود، و سپس چاپ کنیم، که از روز انتشار، یکی دو روز میگذرد و مورد مؤاخذهٔ اردشیر زاهدی که خیلی بددهن بود و پیوسته ناسزا میگفت واقع میشدیم. اگر هم چاپ نمیکردیم موضوع به این مهمی (مسئلهٔ همهپرسی در بحرین) تا شمارهٔ بعدی نشریه کهنه میشد و ارزش خبری خود را از دست میداد. این بود که دل به دریا زدیم و نطق پزشکپور را پیش از ایراد در مجلس در نشریه اخبار و اسناد وزارت خارجه (در فروردین ۱۳۴۹) چاپ کردیم.»[۴۱]
برگزاری نظرخواهی در بحرین به جای همهپرسی
با توجه به اینکه حاکمان محلی بحرین و نیز بریتانیا همهپرسی را موجب نفی سلطهٔ خود بر بحرین میدانستند با این پیشنهاد مردمباور مخالفت کردند. در نتیجه بریتانیا با ایران توافق کرد تا به جای همهپرسی، از سازمان ملل متحد خواسته شود که سرنوشت سیاسی این سرزمین را از طریق نظرسنجی از میان گروهها و طبقههای مختلف تعیین کند. حکومت بحرین که تحت نفوذ انگلیس بود برای اثرگذاری بر نتیجه نظرخواهی مصمم شد تا ساختار جمعیتی این سرزمین را با اکثریت دادن به عربها دگرگون سازد، در این راستا هزاران فلسطینی و نیروی کار عرب از کشورهای منطقه به بحرین هجوم آوردند.[۲۲]
پس از گفتگوهای ایران و بریتانیا و دبیرکل سازمان ملل، دولت ایران در ۱۸ اسفند ۱۳۴۸ رسماً خواستار «مساعی جمیلهٔ دبیرکل سازمان ملل برای استعلام نظرهای واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نمایندهٔ ویژهٔ خود برای این مأموریت» شد و بریتانیا هم با پیشنهاد ایران موافقت کرد،[۴۲] سپس دولت ایران اعلام نمود که نظر دبیرکل را که به تصویب شورای امنیت رسیدهباشد خواهد پذیرفت. در پی آن، مقدمهٔ جدایی بحرین در مذاکرههای هیئتی دیپلماتیک از ایران به ریاست امیرخسرو افشار سفیر ایران با ویلیام لوس[نامنامه ۲] نمایندهٔ سیاسی مقیم بحرین بریتانیا فراهم آمد.[۴۳] افشار موضعگیری جدید شاه را نتیجهٔ توصیههای رئیس اینتلیجنت سرویس انگلیس در تهران دانستهبود و این احتمال را مطرح کرد که شاید عقبنشینی شاه در پی توافق با دولت انگلستان در تثبیت مالکیت ایران بر جزایر سهگانه گرفته شدهباشد.[۲۵]
نظرخواهی از روز ۱۰ فروردین ۱۳۴۹ آغاز شد[۲۶] و تا ۲۹ام ادامه یافت. مدیر دفتر سازمان ملل در ژنو از سوی او تانت دبیرکل وقت سازمان ملل مأمور انجام این کار شد.[۲۲] هیئتی از سازمان ملل به سرپرستی ویتوریو وینسپیر گیچیاردی[نامنامه ۳] ایتالیایی معاون دبیرکل رئیسدفتر اروپایی سازمان ملل متحد در ژنو در رأس هیئتی پنجنفره به بحرین رفت. او از ایران و بریتانیا برای گزاردن مسئولیت و ابراز نظر و تصمیم نهاییش اختیار تمام گرفت؛ ولی نظرخواهی را نه از بدنهٔ مردم و با مشارکت عمومی بلکه از قشری محدود مانند رئیسان قبیلهها و سرپرستان گروهها و شیخهای بحرینی که به بریتانیا نزدیک بودند کرد.[۴۴][۴۵] هنگام سفر گیچاردی دو باشگاه فرهنگی «نادر» و «فردوسی» را بستند و بسیاری از اهالی بحرین که هوادار ایرانی ماندن بودند به افتادند و برخی را نیز کشتند.[۴۶] نظرخواهی دارای سه گزینه بود: ۱) الحاق به ایران، ۲) باقی ماندن در تحتالحمایگی بریتانیا، ۳) استقلال از هر دو.[۴۷] وی پس از پایان مأموریت دوهفتهای خود در بحرین در ۲۱ فروردین گزارش برداشتهای خود از صحبت با مردم و گروههای بحرین را که به ادعای وی از علاقه آنان به استقلال حکایت میکرد تسلیم دبیرکل نمود. در گزارش وی آمدهبود: «هیئت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیلهٔ سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند. هیچگونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانیها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده که مالکیت ایران بر بحرین یکباره و برای همیشه کنار رود. مردم بحرین خواهان کشوری مستقل و با حاکمیت کامل سیاسی اند و اکثریت تام مردم احساس میکنند که بحرین کشوری عرب است.». در گزارش نوشتهبود که هیئت اعزامی به تفاوتهای مختصری در نظر جمعیت شهری و روستایی بحرینیها پی بردهاند از جمله دربارهٔ ایرانیتباران و افراد دارای تحصیلات بالا و گروههای دیگر اجتماعی، ولی این تفاوتها از نظر نتیجهگیری نهایی اعضای هیئت جنبهٔ حاشیهای داشتهاند. او تانت پس از گزارش گفت: «نتایج حاصله مرا متقاعد کرد که اکثر قریب به اتفاق مردم بحرین مایل اند که آن سرزمین رسماً به صورت کشوری کاملاً خودمختار و مستقل شناخته شود.» وی ضمن سپاسگزاری از دولتهای ایران و انگلیس که راه حل مسالمتآمیز در مورد بحرین را برگزیدند، گزارشی به شورای امنیت داد.[۴۸] دولت ایران هیچگونه اقدامی حتی در سطح اطلاعرسانی و آگاهیبخشی برای ترغیب مردم بحرین نسبت به الحاق نهایی خود به ایران اعمال نکرد درحالی که همان زمان بحرین تحت سلطهٔ بریتانیا قرار داشت.[۴۹]
بزرگمهر در کتاب «کاروان عمر» نوشته است: «... در بحبوحهٔ جریان بحرین در سال ۱۹۷۰ ماه آوریل، من در تهران بودم و به عنوان وزیر مشاور خدمت میکردم. روزی نخستوزیر (هویدا) مرا خواست و گفت: تو که از همه ایراد میگیری و وزیر و غیروزیر را نمیشناسی، حاضری انجام خدمت لازمی را به دولت برعهدهبگیری؟ گفتم تا مأموریت چه باشد؟ گفت: میدانی که موضوع بحرین در جریان است. آنچه که من میخواهم، چون هنوز روابط سیاسی با بحرین رسماً به انجام نرسیده، چند روزی به بحرین برو، و غیررسمی تحقیقاتی بکن، ببین اوضاع آنجا در رابطه با ایران چگونه است ولی شرط دارد، که این مسئله خصوصی باقی بماند، و کسی از این موضوع باخبر نشود.. ... با هواپیمای «ایرایندیا» به بحرین رفتم … در شهر با کمال تعجب دیدم که تمام مغازهدارها فارسی صحبت میکنند؛ و چون سیگار برگ میکشیدم، در مغازه (با زبان فارسی) سیگار به من تعارف میکردند. همه ایرانیالاصل بودند و بسیار خونگرم و مهربان. با چند نفر از تجار که دفاتر معتبری داشتند مذاکره کردم. همه نسبت به ایران و ایرانی نظرات بسیار قابل توجه داشتند…»[۵۰] با اعطای این گزارش، شورای امنیت سازمان ملل با اتفاق آرا قطعنامه ۲۷۸ را در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ برابر ۱۱ مهٔ ۱۹۷۰ که به ادعای ایشان خواستهٔ مردم بحرین را تأیید میکرد صادر نمود.[۵۱] در ۲۵ آذر آن سال بحرین رسماً عضو سازمان ملل متحد شد و ۱۲۹امین عضو او درآمد.[۲۲]
تصویب جدایی در ایران
مجلس در اردیبهشت ۱۳۴۹ گزارش را تصویب کرد. در ۲۸ اردیبهشت نیز مجلس سنا با اتفاق رایهای ۶۰ سناتور آن را تأیید نمود.[۵۲] شیخ بحرین در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ بیانیهٔ استقلال بحرین را منتشر کرد و ساعتی بعد ایران نخستین کشوری بود که استقلال بحرین را به رسمیت شناخت.[۵۳] تهران و منامه در ۱۳۵۰ مرزهای دریایی میان خود را تعیین و تصویب کردند و روابط دوجانبه را در همهٔ زمینهها آغاز نمودند.[۲۲] در آذر ۱۳۴۹ حاکم بحرین نخستین بار به ایران آمد و قرارداد اولیهٔ تحدید حدود فلات قاره بین ایران و بحرین به امضاء رسید؛ موافقتنامهٔ نهایی پس از سفر اردشیر زاهدی به بحرین در خرداد ۱۳۵۰ امضاء شد.[۵۴] بحرین روز ۲۲ مرداد ۱۳۵۰ رسماً استقلال خود را در برابر ایران اعلام کرد.[۵۵]
پس دادن سه جزیره به ایران
۶ تیر ۱۳۵۰ هویدا اعلام کرد که اگر مسئلهٔ جزیرههای ایرانی خلیج فارس با مسالمت حل نشود با قدرت نظامی پسشان خواهیم گرفت.[۵۶] ۱۰ شهریور ایران قطر را به رسمیت شناخت.[۳۴] در ۹ آذر ارتش ایران حاکمیت کشور را بر جزیرههای ایرانی دهانهٔ خلیجفارس در رزمایشی که منجر به گرفتن ابوموسی از شارجه و تنبها از رأسالخیمه شد، تثبیت کرد. پس از پیادهشدن سربازان ایرانی در این جزیرهها، ساکنان تنب بزرگ به دلخواه خود از آن جزیره خارج شدند و فقط هفت نفر هندی در آنجا باقی ماندند. شیخ شارجه دربارهٔ ابوموسی با ایران توافق کرد.[۵۷] ۱۱ آذر نیز ایران امارات متحدهٔ عربی را به رسیت شناخت.[۳۴] غیر از بحرین، سه جزیرهٔ تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی نیز که شاه همزمان با از دست دادن بحرین آنها را پس گرفت جزو ایران بوده است و در هیچ رویداد تاریخی و هیچ برگه و پیمانی دیده و نوشته نشده است که نشان دهد این جزیرهها به صورت قانونی یا با جنگ یا غرامت جنگی از ایران جدا شدهباشد. انگلیسیها از سالهای پیش، از ناتوانی دولتهای فرمانروا بر ایران سود برده در این سه جزیره که گلوگاه تنگهٔ هرمز است، به نام شیخهای جنوب خلیج فارس، خودسرانه و بدون درگیری نیرو پیاده کرده پایگاه داشتهاند. تنب بزرگ و کوچک مسکونی نیست و به دلیل مارهای فراوان مردم جنوب بدان «مارستان» میگویند، البته اهمیت راهبردی بالایی دارد.[۵۸]
نقل قولها
اسفندیار بزرگمهر
اسفندیار بزرگمهر در کتاب «کاروان عمر» خود نوشته است: «... نظر انگلیسیها از روز اول راجع به بحرین این بود که بحرین مستقل شود ولی ایران بحرین را استان چهاردهم میخواند، و سالها ادعا مالکیت آن را داشت. انگلیسیها که تازه به دلیل همکاری با امریکاییها نفوذ خود را در خلیج فارس کم کرده بودند، نمیخواستند ایران که کرانهٔ وسیعی در خلیج فارس دارد، در این طرف خلیج هم نفوذی داشته باشد. برای اینکه صورت قانونی به این جدایی بدهند، سر ویلیام لوس مأمور بلندپایهٔ وزارت خارجهٔ انگلستان چندبار بیسر و صدا به ایران آمد، و با مقامات گوناگون از جمله محمدرضا شاه دیدار کرد. از سوی دولت ایران خسرو افشار مأمور گفتگوها و برنامهریزی با او شد، و به زودی مسئله بسیار ساده و آسان توسط ردههای بالای هر دو کشور حل شد! دشواری مهم آن بود که چگونه صورت ظاهر داستان را به شیوهای بیارایند و سر و سامان دهند که هنگامی که مسئله آفتابی شد، مردم ایران از جدا شدن بخشی از خاک کشورشان دچار شوک و ناراحتی نشوند و نگویند که چگونه شد که «استان چهاردهم» را از دست دادید؟ زیرا همانگونه که آمد، هیچ پیماننامه و قراردادی دایر جدا شدن بحرین در طول تاریخ وجود نداشت که بدان استناد کنند و میبایست راهی را مییافتند که یک چهرهٔ قانونی بیدردسر به این تجزیه داده شود. در اینجا نیز انگلیسیها که همیشه مشکلگشای فرمانروایان ما بودند! راهنمایی جالبی کردند. بدینسان که دولت ایران انجام و نتیجهٔ یک «همهپرسی» در بحرین را بپذیرد، و در صورتی که در این همهپرسی مردم بحرین خواهان استقلال باشند، ایران از ادعای مالکیت بحرین چشم بپوشد، و این چشمپوشی را به مجلس شورای ملی ببرد، و در آنجا یکی از وکلای مجلس با آموزشهای از پیش دادهشده، دولت را استیضاح کند، و دولت هم یک پاسخ سطحی به آن بدهد، آنگاه برابر با آئیننامههای موجود، دولت درخواست رأی اعتماد از مجلس میکند. رأی اعتماد حاصل میشود و بحرین هم بیدغدغه از ایران جدا میشود.» بزرگمهر در کتاب خود از این که چگونه دنیس رایت با محمدرضا شاه مسئله را حل کرد چنین مینویسد: «.... او (دنیس رایت) در سن موریتس نزد شاه رفته و با عوض کردن بعضی جملههای مختلف توافقنامهای راجع به بحرین (را) به پاراف و امضای شاه رسانید…»[۵۹]
رضا قاسمی
رضا قاسمی معاون ادارهٔ نهم وزارت خارجه هنگام جدایی بحرین از ایران -که پس از جدا شدن بحرین از ایران به سمت سفیر ایران در کویت برگزیده شد-، در ماهنامهٔ نیما (شمارهٔ ۶۸ و ۶۹، بهمن و اسفند ۱۳۷۸) چاپ پاریس نوشته است: «در دورهٔ پهلوی اول که حکومت مرکزی قدرت یافت، ضمن گفتگوی طولانی با دولت انگلیس، بعضی از جزایر جنوبی ایران که پایگاه انگلیسیها بود، مانند سیری و قشم، هنگام تخلیه به ایران واگذار شد. اما انگلستان بحرین را به عنوان پایگاه دریایی خود حفظ کرد تا اینکه در ژانویه ۱۹۶۸ دولت کارگری انگلستان اعلام داشت که تا آخر سال ۱۹۷۱ نیروهای خود را از شرق سوئز و خلیج فارس فراخواهد خواند. دولت ایران ضمن استقبال از تصمیم دولت انگلیس اقداماتی برای اعاده بحرین و جزایر سهگانهٔ تنب و ابوموسی آغاز نمود. اما با بررسی جوانب امر دریافت که طی این یکصد و پنجاه سال در ترکیب جمعیت و آداب و عادات و سایر مظاهر زندگی مردم بحرین دگرگونی اساسی روی داده است، و برای استرداد آن باید با جنگ و اشغال نظامی متوسل شد که این اقدام درجامعه بینالمللی مطلوب و مقبول نبود و باید وضع موجود را حفظ کرد. ... باید توجه داشت که نمایندگان ایران هر جا اسم بحرین به میان میآمد و در هر مجمعی که نمایندهٔ بحرین حضور داشت، صحنه را به عنوان اعتراض ترک و خالی میکردند و با این ترتیب در خانوادهٔ ملل که بحرین را به عنوان واحد مستقل پذیرفته بود منزوی میشدیم. به ویژه با کشورهای عربی که حامی موجودیت بحرین بهعنوان واحد مستقل بودند درگیر میشدیم» وی در ادامه با اشاره به سخنان شاه در دهلی نوشته است: «... شاه فقید در این مصاحبه یادآور شد که: «ایران مایل نیست برای حل مسئله به زور توسل جوید؛ و اگر مردم بحرین نخواهند به ایران ملحق شوند، ما، اعمال زور نخواهیم کرد» ... حیثیت و غرور ملی ما هنگامی لکهدار میشد که برای این مسئله به زور متوسل میشدیم و جامعهٔ بینالمللی در قبال کاری که با صرف بودجهٔ گزاف و اتلاف منابع ملی و نیروی انسانی صورت میگرفت، و تازه سرانجام آن نامعلوم بود، ما را محکوم میکرد ... به علاوه دعوی کهن و دیرپای ایران در مورد حاکمیت بر بحرین کمکم خالی از محتوا شده بود و جنبهٔ طنز به خود گرفته و برخی را به این فکر انداخته بود که به این ترتیب بد نیست هفده شهر قفقاز را هم از روسها مطالبه کنیم و افغانستان و سایر سرزمینهایی را که در طول تاریخ از ایران جدا شده است ادعا نماییم…»[۶۰]
فرجالله رسایی
دریابد فرجالله رسایی فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی و سناتور سابق، در ماهنامهٔ «ایرانیان واشینگتن» نوشته است: «... اعلیحضرت شاه، روزی به من گفت: «بالاخره انگلیسیها موافقت کردند که سه جزیره متعلق به ایران را که در گذشته به نام شیوخ سواحل جنوبی خلیج فارس تصرف کرده بودند، به دولت ایران پس بدهند…» وی در ادامه شرح داده است و نوشته است که شاه مرا مأمور تصرف جزیرههای یادشده کرد و بهویژه چندین بار سفارش کرد که این کار باید کاملاً محرمانه بماند و هیچکس حتی رئیس ستاد مشترک ارتش و دیگر امیران ارتش کوچکترین خبری در این زمینه نشوند تا من (یعنی محمدرضا شاه) تاریخ تصرف جزیرهها را به تو (دریابد رسایی) ابلاغ کنم.[۶۱] البته این سؤال هست که اگر انگلیسیها موافقت کردهبودند که سه جزیره را به ایران پس بدهند، دیگر لشکرکشی و محرمانه بودن برای چه بود؟[۶۲]
پانویس
نامنامه
ارجاعات
- ↑ جعفری ولدانی، اصغر (۱۳۷۱). کانونهای بحران در خلیج فارس. موسسه کیهان. دریافتشده در ۱۵ اوت ۲۰۲۱.
- ↑ «ماجرای جدا شدن بحرین از ایران». مرکز مطالعات خلیج فارس. دریافتشده در ۱۵ اوت ۲۰۲۱.
- ↑ الگو:یادکردوب
- ↑ جعفری ولدانی، اصغر (۱۳۷۶). نگاهی تاریخی به جزایر ایرانی تنب و ابوموسی. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه،. بایگانیشده از اصلی در ۱۵ اوت ۲۰۲۱. دریافتشده در ۱۵ اوت ۲۰۲۱.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ جعفری ولدانی، اضغر (۱۳۷۰). بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه. دریافتشده در ۱۵ اوت ۲۰۲۱.
- ↑ عبدالرضا، هوشنگ مهدوی (۱۳۷۵). سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی. نشر البرز. ص. ۳۶۵–۳۶۴. پارامتر
|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ «مذاکرات جلسه ۲۵۵ دوره چهارم مجلس شورای ملی بیستم حمل ۱۳۰۲».
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ «مذاکرات جلسه ۲۵۸ دوره چهارم مجلس شورای ملی ۲۵ حمل ۱۳۰۲».
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ «مذاکرات جلسه ۸۴ دوره نهم مجلس شورای ملی سوم خرداد ۱۳۱۳». بایگانیشده از اصلی در ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۶ آوریل ۲۰۲۰.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ «مذاکرات جلسه ۵۷ دوره پانزدهم مجلس شورای ملی ۲۶ فروردین ۱۳۲۷». بایگانیشده از اصلی در ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۰. دریافتشده در ۱۳ اوت ۲۰۲۰.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ ۲۲٫۰۰ ۲۲٫۰۱ ۲۲٫۰۲ ۲۲٫۰۳ ۲۲٫۰۴ ۲۲٫۰۵ ۲۲٫۰۶ ۲۲٫۰۷ ۲۲٫۰۸ ۲۲٫۰۹ ۲۲٫۱۰ «جدا شدن بحرین از ایران». موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ ۲۵٫۳ ۲۵٫۴ ۲۵٫۵ ۲۵٫۶ اجرایی، «وقتی محمدرضا پهلوی نخواست دن کیشوت باشد»، مجلهٔ مهر.
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ ۲۶٫۴ ۲۶٫۵ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم. (در ابن منبع به دو کرسی خالی اشاره نشده است)
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم. (در ابن منبع تنها به اعتراض اردلان و جملهٔ «بحرین جزئی از پیکر ماست» اشاره شده است)
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم. (ماجرای نقشهٔ آزادسازی و واکاوی آن در این منبع آمده است)
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ ۳۴٫۲ {{{1}}}، «بازتاب دکترین نیکسون بر منطقه خلیج فارس و سیاست خارجی شاه»، موسسهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم. (در این منبع به پزشکپور اشارهای نشده است)
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم. (در یک بند از این منبع به اشتباه ۱۹۹ رای موافق آمده است که با منبعهای دیگر و بندهای دیگر خود همینجا تعارض دارد)
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم. (در این منبع نیز به محدود کردن همهپرسی به قشری محدود اشارهٔ گسترده شده است)
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم. (در اینجا تنها به امضای قرارداد فلات قاره در خرداد سال ۱۳۵۰ اشاره شده است)
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم. (در اینجا به اشتباه ۲۳ مرداد مطرح شده است)
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ امین، «بحرین چگونه از ایران جدا شد»، ایرانبوم.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
- ↑ دبیرخانه، «جدا شدن بحرین از ایران و نقش انگلستان»، ماهنامهٔ دوران.
منابع
- «جداشدن بحرین از ایران». موسسهٔ مطالعات و پژوهشهای سیاسی. دریافتشده در الگو:جح. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - الگو:یادکرد مجله
- «بازتاب دکترین نیکسون بر منطقه خلیج فارس و سیاست خارجی شاه». موسسهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران. دریافتشده در الگو:جح. تاریخ وارد شده در
|تاریخ دسترسی=
را بررسی کنید (کمک) - پروفسور سید حسن امین (الگو:جح). «بحرین چگونه از ایران جدا شد». ایرانبوم. بایگانیشده از اصلی در ۲۵ ژوئن ۲۰۱۴. دریافتشده در ۱۷ مه ۲۰۱۴برگرفته از فصلنامهٔ فروزش، شماره سوم تابستان ۱۳۸۸، صص ۴۸–۵۸ تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - الگو:یادکرد مجله
- الگو:یادکرد مجله
- اعظم حمیدپور. «استعمار پیر و جدایی بحرین از ایران». مرکز اسناد انقلاب اسلامی. بایگانیشده از اصلی در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافتشده در ۱۰ اوت ۲۰۱۴.
- احمد فریدونی (الگو:جح). «جدا شدن بحرین از ایران». مرکز اسناد انقلاب اسلامی. بایگانیشده از اصلی در ۷ نوامبر ۲۰۱۴. دریافتشده در ۱۰ اوت ۲۰۱۴. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)
پیوندهای بیرونی
- «مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره۲۲جلسه: ۱۸۲». کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. دریافتشده در الگو:جح. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - «مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره۲۲، جلسه: ۱۸۴». کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. دریافتشده در الگو:جح. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - «مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره۲۲، جلسه: ۱۸۹». کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. دریافتشده در الگو:جح. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - «روایتی از مذاکرات مجلس شورای ملی در زمان جدا شدن بحرین از ایران/ اردشیر پزشکپور چه گفت؟». خبرآنلاین. الگو:جح. بایگانیشده از اصلی در ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۴. دریافتشده در ۱۰ اوت ۲۰۱۴. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - «گالری - اسناد تاریخی - قطعنامهٔ بحرین». مجلس شورای اسلامی. دریافتشده در الگو:جح. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - موشن گرافیک | حراج مروارید خلیج فارس
برای مطالعه بیشتر
- اعظم حیدرپور (الگو:جح). «انگلستان و مسئله حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه». مرکز اسناد انقلاب اسلامی. بایگانیشده از اصلی در ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۴. دریافتشده در ۱۰ اوت ۲۰۱۴. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)