الیسع
الیشع (الیسع) | |
---|---|
پرونده:ElishaRaisingShunammitesSon.jpg | |
پیامبر | |
درگذشتۀ | سامریه |
ستایششده در | یهودیت کلیسای کاتولیک کلیسای کاتولیک شرقی کلیسای ارتدوکس شرقی لوتریانیسم اسلام |
جشن | چهاردهم ژوئن |
نمادها | ملبس به لباس پیامبران با طوماری در دست |
اَلیَسَع (الگو:نام عبری؛ یونانی: Ἐλισσαῖος؛ عربی: الیسع) پیامبر قوم اسراییل در عهد عتیق و قرآن است.
معجزهها
الیسع معجزات زیادی از خود نشان میدهد. او برای کمک به زن بیوهای که مقروض است روغن او را چند برابر میکند تا او بتواند قرض خود را داده و خانواده خود را از فقر نجات دهد. برای بازپرداخت زن ثروتمند در شونم او از یهوه تقاضای اعطای پسری به او میکند و بعد از اینکه پسر آن زن به دلیل گرمازدگی جان خود را از دست میدهد او از یهوه میخواهد که آن فرزند را زنده کند و آن پسر زنده میشود. الیسع برای خوراک دادن به فرزندان پیامبران خاک زمینهای سمی را تبدیل به غذای کامل میکند. او فرمانده سوریه نعمان را از جذام درمان میکند ولیکن خدمتکار خود گهازی را که از نعمان پول برداشته بود مجازات میکند. نعمان که اول دودل بود به دستور الیسع گوش میدهد و تن خود را هفت بار در رود اردن میشوید و بدنش مانند بدن کودکی زندگی را بازمییابد. عیسی نیز در عهد جدید به این معجزه الیسع اشاره میکند.
و زنی از زنان پسران انبیاء نزد الیسع تضرع نموده، گفت: «بندهات، شوهرم مُرد و تو میدانی که بندهات از خداوند میترسید، و طلبکار او آمده است تا دو پسر مرا برای بندگی خود ببرد.» الیسع وی را گفت: «بگو برای تو چه کنم؟ و در خانه چه داری؟» او گفت: «کنیزت را در خانه چیزی سوای ظرفی از روغن نیست.» او گفت: «برو و ظرفها از بیرون از تمامی همسایگان خود طلب کن، ظرفهای خالی و بسیار بخواه؛ و داخل شده، در را بر خودت و پسرانت ببند و در تمامی آن ظرفها بریز و هرچه پُر شود به کنار بگذار.»پس از نزد وی رفته، در را بر خود و پسرانش بست و ایشان ظرفها نزد وی آورده، او میریخت؛ و چون ظرفها را پُر کرده بود به یکی از پسران خود گفت: «ظرفی دیگر نزد من بیاور.» او وی را گفت: «ظرفی دیگر نیست.» و روغن بازایستاد. پس رفته، آن مرد خدا (الیشع) را خبر داد؛ و او وی را گفت: «برو و روغن را بفروش و قرض خود را ادا کرده، تو و پسرانت از باقیمانده گذران کنید.»[۱]
و از آنجا به بیتئیل برآمد؛ و او چون به راه برمیآمد، اطفال کوچک از شهر بیرون آمده، او را سخریه نموده، گفتند: «ای کچل برآی! ای کچل برآی!» و او به عقب برگشته، ایشان را دید و ایشان را به اسم یَهُوَه لعنت کرد؛ و دو خرس از جنگل بیرون آمده، چهلودو پسر از ایشان بدرید.[۲]
پانویس
ارجاعات
منابع
- کتاب مُقدس (کتب عهد عتیق و عهد جدید)، ترجمهٔ قدیم. انتشارات ایلام. ۲۰۰۲.
- جعفر قدس میرحیدری، خلاصه حالات آدم ابوالبشر و پیام آوران اولوالعزم. تهران ۱۳۷۷.