مهدویت
مهدویت یکی از عقاید اسلامی است. بر اساس این باور، شخصی با عنوان مهدی موعود، در آخرالزمان حاضر میشود تا جهان را از بدی نجات و به نیکی هدایت کند.
مهدویت در نظرگاه تاریخ
چنانکه جاسم حسین توضیح میدهد مفهوم «مهدی» بهعنوانِ شخصِ هدایتشده از زمان پیامبر استعمال میشد. هم اهل سنت آن را برای خلفای راشدین بهکار بردند و هم شیعه آن را برای امامان استفاده کرد. برای مثال در قیام حسین بن علی شیعیانِ کوفه از وی بهعنوان مهدی دعوت کردند و هم سلیمان بن صُرَد پس از کشته شدنش با این عنوان از او تجلیل کرد. اما کاربرد آن در مفهومِ منجی از زمانِ قیام مختار و توسط مختار ثَقَفی برای محمد حنفیه پدیدار شد.[۱]
بهگفتهٔ سعید امیرارجمند و ویلفرد مادلونگ،[یادداشت ۱] اولین اشارات به وجود «باور به مهدی»، غیبت و منجی در نزد مسلمانان به زمان فرقهٔ شیعهٔ کِیْسانیّه بازمیگردد؛ فرقهای که پس از سرکوب قیام مختار شکل گرفت.[۲][۳] آنان محمد حنفیه، فرزندِ علی و امام اول شیعیان را مهدی میدانستند و پس از فوتِ او چنین اعلام کردند که او نمردهاست و در کوه رَضْوا در مدینه در غیبت بهسر میبَرد و روزی بهعنوان مهدی و قائم بازخواهد گشت.[۴] بهنوشتهٔ مادلونگ، شیعیان بارها به افرادِ متعددی از خاندانِ پیامبر اسلام بهعنوان مهدی روی آوردند. اما این افراد نتوانستند انتظاراتِ شیعیان را برآورده سازند. افرادی مانند محمد حنفیه، ابوهاشم فرزند محمد حنفیه، محمد بن معاویه از خاندان جعفر ابوطالب، محمد بن عبدالله نفس زکیه، جعفر صادق و موسی کاظم هر کدام در برههای، مهدی موعود شیعیان شناخته میشدند.[۵] علاوه بر کیسانیه، زیدیه از عنوانِ مهدی با مفهومِ منجیِ انتهای تاریخ برای رهبرانشان که قیام مسلحانه کردند، مکرراً استفاده نمودند. همچنین گروههای منشعب از امامیه نظیر ناووسیه و واقفیه این لقب را با همین مفهوم برای امامان ششم و هفتم پس از درگذشتشان بهکار بردند.[۶]
هم محمد باقر و هم جعفر صادق در موارد مختلف توسطِ پیروانشان مورد اطمینان قرار گرفتند که اگر در مقابلِ حکومت وقت قیام کنند از آنها پشتیبانی خواهند نمود؛ ولی این امامان در پاسخ، شیعیانشان را به آرامش فرامیخوانند و میگفتند گرچه همهٔ امامان قائم هستند و قابلیتِ سرنگون کردن حکومتهای جور را دارند، ولی قائمِ موعود پس از غیبت بهفرمان خدا ظهور خواهد کرد تا بیعدالتی را از میان ببرَد.[۷] در خصوص کاربرد مهدی بهعنوان منجیْ توسط امامیه اختلاف نظر وجود دارد. بهنوشتهٔ مُدرّسی امامیه از زمان علی و کیسانیه با ایدهٔ قائم آشنا بودند. تا زمان دوران موسوم به غیبت صغری، مفهوم مهدی یک ایده متعلق به غیر امامیه بود. شیعیان در دوران غیبت بهتدریج ایدهٔ مهدی متعلق به غیر امامیه و قائم متعلق به امامیه را در هم ادغام کردند. هرچند در کتابهای برجامانده تا دهههای آخر قرن سوم هجری/نهم میلادی، امام دوازدهمِ شیعه همان قائم دانسته میشد. اما از شروع قرن بعدی، کتابهای شیعه، امام دوازدهمِ شیعه را مهدی مینامیدند.[۸] ساشادینا نیز میگوید مهدویتِ امام دوازدهم بسطِ نظریهٔ امامتِ امام غایب بود که آن را با عقیدهٔ ظهور مهدی و ایجاد عدالت ترکیب نمود در حالی که پیش از آن، امام دوازدهمْ مهدی موعود تلقی نمیشد. در مقابل جاسم حسین مینویسد نه تنها مهدی بهمعنای منجی نزد امامیه از زمان ائمه بهکار میرفته، بلکه امامان پیشین معتقد بودند هر یک از آنان اگر شرایط ایجاب کند میتواند مهدیِ قائم باشد.[۹] وی میگوید از نخستین سالها مسلمانان باور داشتند که پیامبر نویدِ آمدنِ مردی از نسل حسین بن علی را داده که در آینده با شمشیر قیام میکند تا بدعتها را از اسلام بزداید. اما رقابتِ سیاسی میان مسلمانان سبب شد برخی گروهها اقدام به بهرهبرداری و تحریفِ احادیث نبوی نمایند تا از آنها در نبرد سیاسی استفاده بَرند.[۱۰]
بهگفتهٔ ارجمند بیشترِ این کیسانیها، ایرانیان نومسلمان بودند و احتمالاً این ایرانیان با باورهای زردشتی در مورد منجی آشنا بودند؛ با قهرمانانی مانند گَرشاسْب که پس از بیداری از یک خواب طولانی، اهریمنان را از زمین برمیچینند.[۱۱] بهنوشتهٔ محمدعلی امیرمعزی و تیموتی فرنیش،[یادداشت ۲] بسیاری از اعتقادات مسلمانان در مورد منجی، ظهور منجی، غیبت و مؤلفههای آن، مدیونِ ادیان پیشین مانند مانویت، دین زردشت، یهودیت و مسیحیت است.[۱۲][۱۳]
اما بهنوشتهٔ جاسم حسین منشأِ دیدگاهِ مهدی بهعنوان منجی در احادیث پیامبر بودهاست که توسط بیست و شش نفر از صحابه و در کتابهای حدیثِ اهل سنت، زیدیه و امامیه نقل شدهاست. وی ضعیف بودن احادیث را رد میکند و میگوید این احادیث در زمان امویان نیز رواج داشته و در کتاب سلیم بن قیس منسوب به سُلَیْم بن قِیْسِ هلالی (و. حدود ۸۰–۹۰ ه.ق/۶۹۹–۷۰۸ م) هم آورده شدهاست.[۱۴] از سوی دیگر، مورخان و مُتِکَلِّمان شیعه نظیر سید مرتضی عسکری با تأکید بر اشتراکِ ادیان مختلف در خصوص کلیتِ موضوعِ نوید به آمدن مهدی و برپایی دین و برقراری عدل در زمین، این موضوع را از مشترکاتِ ادیان الهی و ناشی از منشأ فطریِ ادیان میدانند.[۱۵] این گروه نخستین اشاره به مهدی را در احادیث پیامبر اسلام که از طرقِ شیعه و سنی روایت شده ذکر میکنند برمیشمارند و وجود وی را از ضروریاتِ تحققِ وعدههای اسلام و قرآن در برپاییِ عدل و قِسط در زمین میدانند.[۱۶][۱۷]
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه اسلام، تأکید دارد نظریه غیبت پیش از غیبت امام دوازدهم به اندازه کافی بوسیله روایات ائمهٔ پیشین شیعه مورد تصدیق قرار گرفتهاست، طوری که پس از مرگ امام یازدهم اکثریت امامیه به وجود مهدی موعود عقیده داشتند. بعلاوه مادلونگ چندین محقق سنی مذهب را نام میبرد که اعتقادات مشابهی دارند.[۱۸] همچنین در حدیثی که هم شیعه و هم اهل سنت اعتبارش را تأیید میکنند، محمد گفتهاست: «اگر تنها یک روز از عمر زمین باقی باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا خداوند مردی از خاندان من خواهد فرستاد که همنام من است. او زمین را را از عدالت پر خواهد کرد همانطور که از بی عدالتی پر شدهاست.»[۱۹]
مهدویت در نظرگاه سیاسی
از زمان حکومتِ مُتِوَکّلِ عباسی (۲۳۲–۲۴۷ ه.ق/۸۴۷–۸۶۱ م) سیاستِ مُدارای مأمون (۱۹۸–۲۱۸ ه.ق/۸۱۳–۸۳۳ م) و خلفای پس از وی با شیعیان یکباره به کنار گذشته شد. در دوران متوکّل و بهدستور او، حرم حسین بن علی تخریب شد و امام دهم شیعه، هادی، بههمراه فرزندش حسن عسکری از مدینه به سامرّا فراخوانده شد تا تحت نظارتِ خلیفه باشد. متوکّل از هیچ وسیلهٔ ممکن در آزار رساندن و بیاحترامی به وی دریغ نمیکرد. گزارشها حاکی از آن است که فشارِ شدیدی بر امامان در سامرّا میآمد و شیعیان در عراق و حجاز در شرایطِ اسفباری زندگی میکردند. مُنتَصِر، پسر و جانشین متوکل این سیاستها را برداشت و در نتیجه، امام هادی آزادی بیشتری پیدا کرد. سیاستهای متوکل در زمان مُستَعین (۸۶۲–۸۶۶ م) هم ادامه یافت. احتمالاً در این زمان بود که امام دهم شیعه عثمان بن سعید را به نمایندگی خود در عراق برگزید که البته این نمایندگی در زمان امام یازدهم حسن عسکری نیز تأیید شد.[۲۰][۲۱] در دوران آخرین امامان شیعه، شبکهای از وُکَلا شکل گرفته بود؛ البته این شبکه بیشتر از آنکه بهمانند سایر شبکههای عَلَویِ آن زمان (اسماعیلیه، زیدیه، نوادگان حسن بن علی) بهقصدِ برپاییِ قیام تشکیل شده باشد، کارِ گردآوریِ وجوهاتِ دینی مانند خُمس و زَکات را انجام میداد.[۲۲]
بهواسطهٔ سیاستهای اداری، مالی و نظامی متوکل از جمله ولخرجی فراوان، عدم ثبات مقاماتِ اداری و تغییر مکانِ پایتخت به سامرّا و نیز چرخش مذهبیِ وی به سمت حَنابِله، خلافت تضعیف شد و با قتل وی در ۲۴۷ ه.ق/۸۶۱ م توسط غلامانِ تُرک، زمینهٔ زوالِ قدرت عباسیان فراهم شد.[۲۳] با وقوع جنگ داخلی در بغداد و سامرّا طی یک دهه پس از مرگ متوکل که به کشته شدنِ چهار خلیفه انجامید، امپراتوری عباسی عملاً تکهتکه شد و سلسلههای نسبتاً مستقلی توسط قدرتهای نظامیِ محلی تحت عنوان «امیر» در جایجای سرزمینهای اسلامی ظهور کردند. این سلسلههای جدید مانند صفاریان، برخلاف امرای قبلی نظیر طاهریان در پیِ خودمختاری و مرکزگریزی بودند.[۲۴] شرایط سیاسی و مذهبیِ سالهای آخرِ امامتِ حسن عسکری و نخستین دهههای پس از مرگ او — همزمان با خلافت مُعتَمِد عباسی (۲۵۶–۲۷۹ ه.ق/۸۷۶–۸۹۲ م) — بسیار پُرچالش بود. این دوران به جهت سیاسی، مصادف بود با عصر ضعف خلافتِ عباسیان؛ بدین صورت آنان از اِعمالِ مؤثرِ حاکمیت خود جز در بخش محدودی از سرزمین عراق ناتوان بودند. در این دوره، افراد مختلف در جایجای قلمرو عباسیان قیام کردهبودند و سرزمین مسلمانان دچار تجزیهٔ سیاسی شدهبود. معتمد عباسی، حسن عسکری را — که رقیبی بِالْقوّه برای خلافت بهشمار میرفت — در سامرا تحت نظارت و مراقبت قرار داده و او را حتی از ملاقات با پیروانش نیز بازداشته بود.[۲۵][۲۶] از سوی دیگر، معتمد عباسی، خود، تحت سلطهٔ برادرش مُوَفَّق بالله بود که فرماندهی سپاه را در اختیار، و دیوان را تحت تسلط داشت، بهطوریکه از ۸۸۲ عملاً خلیفه تحت اسارتِ خانگی قرار داشت و قدرتی نداشت.[۲۷] موفق و پسرش مُعتَضِد (خلافت از ۸۹۲ تا ۹۰۲ م)، و فرزندان وی مُکتَفی (از ۹۰۲ تا ۹۰۸ میلادی) و مُقتَدِر (از ۹۰۸ تا ۹۳۲ میلادی) موفق شدند با بهکارگیری دستگاه دیوانی و قدرت نظامی، نهادِ خلافت را احیا کنند. هرچند که سرزمینهای تحتِ حکمرانیِ مستقیمِ آن محدود به عراق شده بود، آنها توانستند با بهکارگیری نیروی نظامی و دیپلماسی، بهتدریج سلطهٔ خود را بر مصر و غرب و مرکز ایران گسترش دهند. از دورهٔ معتضد تا چند دهه بعد، دیوان عباسی تحت ادارهٔ خاندان شیعی آل فرات و خاندان تازهمسلمانِ آل جراح بود. رقابت این دو خاندان سبب شد دیوانسالاریِ عباسیان دچار فرقهگرایی شود.[۲۸]
طی دهههای پایانی سدهٔ سوم هجری که شیعیان عراق در بحرانِ امامت بهسر میبردند، جنبشهای شیعی، بهخصوص اسماعیلیه، در مناطق مختلف از جمله شمال آفریقا و شمال سوریه سر برآوردند. در این زمان دعوتِ اسماعیلیان فزونی گرفت و نهایتاً ابوعبدالله شیعی موفق شد در مغرب عربی پیروانی را جمع کند. در این زمان شخصی به نام سعید بن حسین، موسوم به عبیدالله مهدی ادعای امامت کرد و ابوعبدالله شیعی به وی گروید. ابوعبدالله شیعی موفق شد در ۲۹۷ ه.ق/۹۰۹ م افریقیه را تصرف کند. سپس، در همان سال عبیدالله مهدی، منصبِ خلافت را برعهده گرفت و دولت فاطمیان را تأسیس نمود. اسماعیلیانی که خلافت فاطمیان را نپذیرفتند، جنبش قَرمَطیان را ایجاد کردند. از سوی دیگر، شیعیانِ زیدی در سال ۲۵۰ ه.ق/۸۶۴ م دولتی را در طبرستان و در سال ۲۸۴ ه.ق/۸۹۷ م دولتی را در یمن تأسیس کردند.[۲۹] در این دوره مکتبِ کلامیِ استدلالیِ ابوسهل نوبختی (۲۳۷–۳۱۱ ه.ق) در میان شیعهٔ امامیه محوریت یافت و به تعالیمِ مذهب شیعه انسجام بخشید، که در سدهٔ بعد به مکتبِ کلامیِ شیخ مفید انجامید.[۳۰]
سالهای آغازینِ موسوم به غیبت کبری، همزمان با دورانی بود که به «قرن شیعه» معروف است. در دهههای ابتدایی سدهٔ چهارم هجری/دهم میلادی خاندان زیدیمذهبِ آلبویه بر مناطق مهم ایران شامل فارس، ری و اصفهان دست یافتند.[۳۱] در سال ۳۳۴ ه.ق/۹۴۵ م بنیعباس تحت سلطهٔ حکومت شیعهٔ آلبویه درآمد؛ آلبویه با اینکه احتمالاً در آغاز زیدی بودند، هنگامی که به حکومت رسیدند به شیعهٔ دوازده امامی گرایش یافتند؛ آلبویه چون از نسلِ پیامبرِ مسلمانان نبودند باید امامی زیدی از نسل پیامبر را برای اطاعتِ کامل از او به امامت میرساندند؛ بنابراین احتمالاً به همین دلیل بود آنان پس از رسیدن به حکومت، به شیعهٔ دوازده امامی متمایل شدند و ایدهٔ یک امامِ غایب از نظر سیاسی برای بوییان مطلوبتر بود.[۳۲][۳۳] همزمان با آلبویه، حکمرانانِ شیعهٔ دیگر، شامل فاطمیان در مصر و شمال آفریقا، خاندان بنی حَمْدان در شمال عراق و سوریه و اِدریسیان بر بخشهایی از شمال آفریقا حکمرانی میکردند.[۳۴] شیعه در این زمان به دلیل نفوذِ سلسلههای فاطمیان و آلبویه در قلبِ سرزمینهای اسلامی، مستحکمترین بنیادهای دینی و فکری خود را بنیان نهاد. در این دوره بود که آثارِ بنیادینِ اعتقادی شیعه برای نسلهای بعدی فراهم شد. آلبویه علوم شیعی را ترویج نمودند و علمای دینی را از مکاتب گوناگون حمایت کردند و زمینهٔ ورود علوم کلامیِ معتزلی به شیعه را فراهم ساختند.[۳۵]
پانویس
یادداشت
ارجاعات
- ↑ حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۳۴–۳۵، ۵۵، ۲۲۵.
- ↑ Amir Arjomand, “Ḡayba”, Iranica.
- ↑ Madelung, “al–Mahdī”, EoI2.
- ↑ Amir Arjomand, “Ḡayba”, Iranica.
- ↑ Madelung, “al–Mahdī”, EoI2.
- ↑ حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۳۵–۳۶.
- ↑ Sachedina, Islamic messianism, 15–16.
- ↑ Modarressi, Crisis and Consolidation, 88–91.
- ↑ حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۲۲۴–۲۲۵، ۲۳۸.
- ↑ Hussain, “Messianism”, Expectation of the millennium, 15.
- ↑ Amir Arjomand, “Ḡayba”, Iranica.
- ↑ Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
- ↑ Furnish and Rubin, Holiest wars, 8–11.
- ↑ حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۳۶–۴۶.
- ↑ عسکری، امام مهدی در آینه ادیان، ۱.
- ↑ Tabatabaee, Shi'ite Islam, 212.
- ↑ Corbin, History of Islamic Philosophy, 68–74.
- ↑ Madelung, “al–Mahdī”, EoI2.
- ↑ Tabatabaee, Shi'ite Islam, 210-211.
- ↑ Sachedina, Islamic messianism, 27–29.
- ↑ پاکتچی، «حسن عسکری، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۱۸.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 74–75.
- ↑ Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 305–313.
- ↑ Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 315–313.
- ↑ Sachedina, Islamic messianism, 29.
- ↑ Tabatabaee, Shi'ite Islam, 209.
- ↑ Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 323.
- ↑ Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 332–339.
- ↑ Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 325–332.
- ↑ پاکتچی، «امامیه»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۶۴–۱۶۵.
- ↑ Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 347–348.
- ↑ Berkey, The Formation of Islam, 135.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 75–76.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 75–76.
- ↑ Sachedina, Islamic messianism, 40–41.
منابع
منابع فارسی و عربی
- الویری، محسن (زمستان ۱۳۷۴). «نقد نظریهای در پیدایش شیعهٔ اثنیعشری». دین و ارتباطات. تهران (۲): ۵۱–۸۶.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۰). «امامیه». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۰. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۰۵-X.
- پاکتچی، احمد (۱۳۹۲). «حسن عسکری، امام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۲۰. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۱۹-۱.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۷). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع). تهران: انصاریان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۳۸-۰۰۱-۳.
- «جعفر کذاب». مرکز جهانی اهل البیت. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲. دریافتشده در ۲۴ آوریل ۲۰۱۱.
- حسین، جاسم (۱۳۷۷). تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج). ترجمهٔ آیتاللهی، محمدتقی. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۶۴-۰۰-۰۴۴۷-۲.
- حسینی، سید علی (پاییز ۱۳۸۵). «مروری اجمالی بر آثار مهدی از غیبت کبری تا قرن هفتم هجری». پژوهشنامهٔ حکمت و فلسفهٔ اسلامی. قم (۱۹): ۱۷۵–۱۸۶.
- سجادی، صادق (۱۳۷۴). «آل باوند». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱. زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی. تهران. صص. ۵۸۹–۵۸۵. بایگانیشده از اصلی در ۴ آوریل ۲۰۱۸.
- سینا، حسین (۱۳۷۰). نگاهی به اندیشهٔ سیاسی شیعی در گذر زمان. ج. ۵. به کوشش حسن یوسفی اشکوری. تهران: یادآوران.
- طباطبایی، سید محمدحسین (۱۳۸۷). شیعه. به کوشش هادی خسروشاهی. قم: بوستان کتاب قم. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۴۸-۹۲۸-۹.
- کورانی، علی (۱۳۸۷). عصر ظهور. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۴-۲۱۵-۸.
- کوربن، هانری (۱۳۷۳). تاریخ فلسفه اسلامی. تهران: کویر، انجمن ایرانشناسی فرانسه. شابک ۹۶۴-۶۱۴۴-۱۹-۵.
- عسکری، مرتضی (۱۳۹۱). امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آیینه ادیان. قم: موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع).
- موسوی، حسن؛ کسایی، نوراالله (۱۳۷۸). «پژوهشی پیرامون زندگی سیاسی و فرهنگی نواب اربعه» (PDF). دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (۱۵): ۲۷۶-۲۹۲.
منابع انگلیسی
- Amanat, Abbas (2007). "Islam in Iran v. Messianic Islam in Iran". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Archived from the original on 11 February 2011. Retrieved 22 May 2019.
- Amir Arjomand, Said (2000). "Ḡayba". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Archived from the original on 11 February 2011. Retrieved 22 May 2019.
- Amir–Moezzi, Mohammad Ali (1994). The divine guide in early Shiʻism: the sources of esotericism in Islam (به انگلیسی). SUNY Press.
- Amir–Moezzi, Mohammad Ali (2007). "Islam in Iran vii. The Concept of Mahdi in Twelver Shiʿism". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی).
- Aslan, Reza (2009). "Mahdī". In Eduardo Campo, Juan (ed.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (1st ed.). New York: Infobase Publishing. p. 447–448.
- Berkey, Jonathan P. (2003). The Formation of Islam: Religion and Society in the Near East, 600–1800 (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Calmard, Jean (2011). "Jamkarān". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Archived from the original on 21 June 2012. Retrieved 22 May 2019.
- Corbin, Henry (1993). History of Islamic Philosophy (به انگلیسی). Translated by Liadain Sherrard, Philip Sherrard. London: Paul International in association with Islamic Publications for The Institute of Ismaili Studies.
- Eliash, J. (1986). "Ḥasan al–ʿAskarī". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3. E. J. Brill. p. 246–247.
- Fathi, Nazila (May 18, 2008), In Iran, Debate Over an Article of Faith (به انگلیسی), The New York Times, archived from the original on 22 August 2013, retrieved March 6, 2011
- Filiu (21 May 2009). "The Return of Political Mahdism". Current Trends in Islamist Ideology (به انگلیسی). vol. 8: 26–38.
{{cite journal}}
:|دوره=
has extra text (help) - Furnish, Timothy R.; Rubin, Michael (2005). Holiest wars: Islamic Mahdis, their Jihads, and Osama bin Lade (به انگلیسی). Praeger Publishers.
- Halm, Heinz (1987). Shi'ism (به انگلیسی). Columbia University Press.
- Hodgson, M. G. S. (1986). "Ḥudjdja". Encyclopeadia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3. Leiden: Brill. p. 544–545.
- Hussain, .Jassim M (1987). "Chapter 2: Messianism and the Mahdi". In Nasr, Seyyed Hossein; Dabashi, Hamid; Nasr, Seyyed Vali Reza (eds.). Expectation of the millennium: Shiʻism in history (به انگلیسی) (2nd ed.). Albany, USA: SUNY Press.
- Hussain, .Jassim M (1982). The Occultation of the Twelfth Imam (A Historical Background) (به انگلیسی). Muhammadi Trust of Great Britain and Northern Ireland.
- Klemm, Verena (2007). "Islam in Iran ix. The Deputies of Mahdi". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Archived from the original on 15 February 2012. Retrieved 1 March 2011.
- Kohlberg, Etan (1976). "From Imāmiyya to Ithnā-'ashariyya". Bulletin of the School of Oriental and African Studies (به انگلیسی). Cambridge University Press on behalf of School of Oriental and African Studies. 39 (3): 521–534.
- Kohlberg, Etan (1986). "Safīr". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 5 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Madelung, Wilferd (1986). "al–Mahdī". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 5 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 1231–1238.
{{cite encyclopedia}}
: Unknown parameter|عنوان جلد=
ignored (help) - Modarressi, Hossein (1993). Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi'Ite Islam: Abu Ja'Far Ibn Qiba Al-Razi and His Contribution to Imamite Shi'Ite Thought (به انگلیسی). Princeton: Darwin Press.
- Momen, Moojan (1985). An Introduction to Shi'i Islam (به انگلیسی). Yale University Press.
- Robinson, Chase F. (2010). The New Cambridge History of Islam, Volume 1 (به انگلیسی). Vol. 1. Cambridge University Press.
- Sachedina, Abdulaziz Abdulhussein (1981). Islamic messianism: the idea of Mahdī in twelver Shīʻism (به انگلیسی). SUNY press.
- Sachedina, .Jassim MAbdulaziz Abdulhussein (1987). "Chapter 2: Messianism and the Mahdi". In Nasr, Seyyed Hossein; Dabashi, Hamid; Nasr, Seyyed Vali Reza (eds.). Expectation of the millennium: Shiʻism in history (به انگلیسی) (2nd ed.). Albany, USA: SUNY Press.
- Poonawala, Ismail K (2000–2001). "Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi'ite Islam: Abu Ja'far ibn Qiba al-Razi and His Contribution to Imamite Shi'ite Thought by Hossein Modarressi". Journal of Law and Religion (به انگلیسی). Journal of Law and Religion, Inc. 15 (1/2): 455–458.
- Silverstein, Adam (2010). Islamic history: Avery short introduction (به انگلیسی). OUP.
- Tabatabaee, Sayyid Mohammad Hosayn (1979). Shi'ite Islam (به انگلیسی). Translated by Seyyed Hossein Nasr. Suny press.
- Tabatabi, Allamah (1989). "Chapter 2: Messianism and the Mahdi". In Nasr, Seyyed Hossein; Dabashi, Hamid; Nasr, Seyyed Vali Reza (eds.). Expectation of the millennium: Shiʻism in history (به انگلیسی) (2nd ed.). Albany, USA: SUNY Press.