پودمان:Ayat-Navigator/12

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو

توضیحات این پودمان می‌تواند در پودمان:Ayat-Navigator/12/توضیحات قرار گیرد.

local p =
{
	["ayat_namdar"]	=	{},
	["mortabet"]	=	{},
	["tarjoms"]	=	
	{
		[1]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"به نام خداوند بخشنده مهربان، الر الف لام راء اینها آیات کتاب روشنگر است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"به نام خداوند بخشندة مهربان، الف، لام، را اين آيه‌هاي کتاب روشن است",
		},
		[2]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"ما آن را به صورت قرآنی عربی [و روشن‌] نازل کردیم، باشد که اندیشه کنید",
			["Gomshadzehi"]	=	"ما آن‌را (به صورت) کتاب خواندني و (به زبان) عربی فرو فرستاديم باشد که شما دريابيد",
		},
		[3]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"ما بهترین داستانسرایی را با وحی فرستادن همین قرآن بر تو می‌خوانیم و بی‌گمان پیش از آن از بی‌خبران بودی‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"ما از طريق اين قرآن و از جانب خويش بهترين سرگذشها را براي تو بازگو مي‌کنيم، هر چند پيش از آن بي‌خبران بودي",
		},
		[4]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"چنین بود که یوسف به پدرش گفت پدر جان من در خواب یازده ستاره دیدم، و خورشید و ماه را، دیدم که به من سجده می‌کنند",
			["Gomshadzehi"]	=	"آنگاه که يوسف به پدرش گفت: اي پدر (عزيز)م، همانا من يازده ستاره و خورشيد و ماه را در خواب ديدم که برايم سجده مي‌برند!",
		},
		[5]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یعقوب‌] گفت فرزندم خوابت را برای برادرانت بازگو مکن که در حقت بدسگالی می‌کنند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: فرزندم! خوابت را براي برادرانت بيان مکن که براي تو بدانديشي مي‌کنند، بي‌گمان شيطان دشمن آشکار انسان است",
		},
		[6]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و بدین‌سان پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو تعبیر خواب می‌آموزد و نعمتش را بر تو و بر آل یعقوب به کمال می‌رساند، همچنانکه در گذشته بر پدرانت ابراهیم و اسحاق به کمال رسانده بود، بی‌گمان پروردگارت دانای فرزانه است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و بدينسان پروردگارت تو را بر مي‌گزيند و تعبير خوابها را به تو مي‌آموزد و نعمت خود را بر تو و خاندان يعقوب کامل مي‌کند همانطور که پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق کامل نمود بي‌گمان پروردگارت دانا و حکيم است",
		},
		[7]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"به راستی در داستان یوسف و برادرانش برای پرسندگان عبرتهاست‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"بي‌گمان در (سرگذشت) يوسف و برادرانش براي پرسشگران نشانه‌هايي است",
		},
		[8]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"چنین بود که گفتند یوسف و برادرش [برادر ابوینی او] از ما نزد پدرمان محبوب‌ترند و ما برای خود جوانان برومندی هستیم، بی‌گمان پدرمان در گمراهی آشکار است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"هنگامي‌که گفتند: همانا يوسف و برادرش در نزد پدرمان از ما محبوبترند، حال آنکه ما گروهي نيرومند هستيم، بي‌گمان پدرمان در اشتباه آشکاري است",
		},
		[9]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یکی گفت] یا یوسف را بکشید، یا در سرزمینی [گم و گور] بیندازید، تا توجه پدرتان فقط به شما پرداخته شود، و پس از آن مردمی درستکار شوید",
			["Gomshadzehi"]	=	"يوسف را بکشيد يا او را به سرزميني بيافکنيد تا توجه پدرتان فقط به شما بوده و پس از آن گروهي شايسته باشيد",
		},
		[10]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گوینده‌ای از میان آنان گفت یوسف را نکشید، بلکه اگر می‌خواهید کاری بکنید او را در نهانگاه چاهی بیندازید که برخی از کاروانیان او را برگیرد",
			["Gomshadzehi"]	=	"گوينده‌اي از آنان گفت: يوسف را مکشيد و او را به ژرفاي چاه بياندازيد تا کسي از مسافران او را برگيرد، اگر مي‌خواهيد کاري بکنيد",
		},
		[11]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند پدرجان، چرا در کار یوسف ما را امین نمی‌داری؟ حال آنکه ما خیرخواه او هستیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: پدر جان! چرا نسبت به يوسف به ما اطمينان نداري حال آنکه ما خيرخواه او هستيم؟",
		},
		[12]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"او را فردا همراه ما بفرست تا بگردد و بازی کند و ما مراقب او هستیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"او را فردا با ما بفرست تا بخورد و بازي کند، و ما نگاهبان و مراقب وي خواهيم بود",
		},
		[13]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یعقوب‌] گفت اینکه شما ببریدش مرا اندوهگین می‌کند و می‌ترسم که شما از او غافل شوید و گرگ او را بخورد",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: اگر او را ببريد اندوهگين مي‌گردم، و مي‌ترسم درحاليکه شما از او غافل هستيد گرگ وي را بخورد",
		},
		[14]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند در حالی که ما جوانانی برومند هستیم، اگر گرگ او را بخورد، [ضایع و] زیانکاریم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: اگر گرگ او را بخورد - درحاليکه ما گروه نيرومندي هستيم - آنگاه زيانکار خواهيم بود",
		},
		[15]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"چون او را [همراه‌] بردند و همداستان شدند که او را در نهانگاه چاه بگذارند، به او وحی [/الهام‌] کردیم که [سرانجام‌] ایشان را در حالی که هیچ آگاه نیستند، از [چون و چند] این کارشان آگاه خواهی ساخت‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي که او را بردند و تصميم گرفتند وي را به ژرفاي چاه بياندازد به او وحي نموديم که قطعاً آنان‌را در آينده از اين کارشان خبر خواهي کرد، درحاليکه نمي‌فهمند",
		},
		[16]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و شبانگاه گریه کنان نزد پدرشان آمدند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و شبانگاه، گريان به نزد پدرشان آمدند",
		},
		[17]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[و] گفتند پدرجان، ما به مسابقه رفته بودیم و یوسف را نزدیک بار و بنه خودمان گذاشته بودیم، که گرگ او را خورد، و ما اگر هم راستگو باشیم، تو سخن ما را باور نخواهی کرد",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: اي پدر! ما رفتيم که مسابقه دهيم و يوسف را نزد اسباب و اثاثيه خود گذاشتيم و گرگ او را خورد، و تو هرگز ما را باور نمي‌داري هر چند راستگو هم باشيم",
		},
		[18]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و بر پیراهنش خونی دروغین آوردند [یعقوب‌] گفت ولی نفس اماره‌تان به دست شما کار داد پس [چاره من‌] صبری نیکوست، و خداوند در آنچه می‌گویید مددکار [من‌] است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و پيراهن او را آلوده به خون دروغين آوردند، گفت: (نه)! بلکه نفس شما کار زشتي را براي شما آرسته است، و من صبر نيک را پيشه مي‌کنم، و بر آنچه بيان مي‌داريد خداوند ياور من است",
		},
		[19]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و کاروانی [پیش‌] آمد، و آب‌آورشان را فرستادند، و او دلوش را [در چاه‌] انداخت، [چون یوسف را بالا کشید] گفت مژده باد، چه جوانی! و او را پنهانی برای خود برداشتند که دستمایه کنند، و خداوند به آنچه می‌کردند، آگاه بود",
			["Gomshadzehi"]	=	"و کارواني آمد و آب آورِ خود را فرستادند و او دلوش را به پايين انداخت (و) گفت: مژده باد که اين نوجواني است و او را به عنوان کالايي پنهان داشتند و خداوند به آنچه مي‌کردند داناست",
		},
		[20]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"او را به ثمن بخس فروختند، به چند درهم اندکشمار، و به [کار و بار] او بی‌علاقه بودند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و او را به پول ناچيزي (و تنها) به چند درهم فروختند و نسبت به او بي‌علاقه بودند",
		},
		[21]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و کسی که اهل مصر بود و او را خریده بود، به همسرش گفت قدر او را بدان، چه بسا به ما سود رساند، یا به فرزندی بگیریمش، و بدین‌سان یوسف را در آن سرزمین تمکن بخشیدیم، تا سرانجام به او تعبیر خواب بیاموزیم، و خداوند سررشته کار خویش را در دست دارد، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و کسي از اهل مصر که او را خريداري کرد به زنش گفت: او را گرامي دار، شايد به ما سود ببخشد يا او را به فرزندي بگيريم بدينسان ما يوسف را در سرزمين تمکين داديم، و تا تعبير خوابها را بدو بياموزيم، و خداوند بر کار خود چيره و غالب است اما بيشتر مردم نمي‌دانند",
		},
		[22]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون به عنفوان جوانی رسید، به او حکمت [نبوت‌] و علم بخشیدیم، و بدین‌سان نیکوکاران را جزا می‌دهیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و چون به حالت رشد و کمال خود رسيد به او داوري و دانايي داديم، و بدينسان به نيکوکاران پاداش مي‌دهيم",
		},
		[23]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و زنی که او [یوسف‌] در خانه‌اش بود، از او کام خواست، و [یک روز، همه‌] درها را بست و [به یوسف‌] گفت بیا پیش من [یوسف‌] گفت پناه بر خدا، او [شوهرت‌] سرور من است و به من منزلتی نیکو داده است، آری ستمکاران رستگار نمی‌شوند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و زني که يوسف در خانه‌اش بود مکّارانه خواست تا او را از (پاکدامني) خود به در کند، و درها را بست و گفت: بيا جلو، و دست به کار شو يوسف گفت: به خداوند پناه مي‌برم و او (= عزيز مصر) سرور من است، مرا گرامي داشته است، بي‌گمان ستمکاران رستگار نمي‌گردند",
		},
		[24]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و آن زن آهنگ او [یوسف‌] کرد و او نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ آن زن می‌کرد، اینگونه [کردیم‌] تا نابکاری و ناشایستی را از او بگردانیم، چرا که از بندگان اخلاص یافته ماست‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و به راستي آن زن قصد (زدنِ) يوسف کرد و يوسف (نيز) قصد (انتقام گرفن از) او نمود اما برهان پروردگارش را ديد ما چنين کرديم تا بدي و ناشايستي را از او دور سازيم، چرا که او از بندگان پاکيزه و برگزيدۀ ما بود",
		},
		[25]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و [سپس‌] هر دو به سوی در شتافتند و آن زن پیراهن او را از پشت درید، و [ناگهان‌] شوهر او را نزدیک در یافتند [زلیخا، مکارانه‌] گفت جزای کسی که به زن تو نظر بد داشته باشد چیست غیر از اینکه زندانی شود، یا عذابی دردناک [بچشد]؟",
			["Gomshadzehi"]	=	"و با همديگر به‌سوی درشتافتند و آن زن پيراهن يوسف را از پشت پاره کرد شوهرش را دم در دريافت (زن به شوهر خود) گفت: سزاي کسي که نسبت به همسرت قصد انجام کار زشت کند چيست جز اين که يا زنداين گردد يا عذابي دردناک ببيند؟",
		},
		[26]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] گفت او بود که از من کام خواست، و شاهدی از کسان زن شهادت داد که اگر پیراهن او از جلو دریده شده، زن راست می‌گوید و مرد دروغگوست‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"يوسف گفت: او با نيرنگ مرا به خود خواند، و شاهدي از خانوادۀ آن زن گواهي داد که اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده باشد زن راست مي‌گويد، و يوسف از دروغگويان است",
		},
		[27]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و اگر پیراهنش از پشت دریده شده، زن دروغ می‌گوید و مرد راستگوست‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و اگر پيراهنش از پشت پاره شده باشد زن دروغ مي‌گويد و او (= يوسف) از راستگويان است",
		},
		[28]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون دید که پیراهنش از پشت دریده شده [حقیقت را دریافت و] گفت این از مکر شما [زنان‌] است که مکرتان شگرف است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"هنگامي که (عزيز مصر) ديد پيراهن يوسف از پشت پاره شده است، گفت: اين از مکر شماست، آري! مکرتان (بسيار) بزرگ است",
		},
		[29]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"اما یوسف تو از این ماجرا درگذر، و [اما] تو ای زن برای گناهت استغفار کن، چرا که از خطاکاران بوده‌ای‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"(عزيز مصر گفت:) اي يوسف! از اين ماجرا در گذر (و تو نيز اي زن!) براي گناهت آمرزش بخواه که تو از خطاکاران بوده‌اي",
		},
		[30]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و زنانی در شهر [بودند که‌] گفتند همسر عزیز [مصر] از غلامش کام خواسته است و پاک، دل در گرو محبت او داده است، ما او را در گمراهی آشکار می‌بینیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و گروهي از زنان شهر گفتند: زن عزيز مکّارانه از غلامش مي‌خواهد که از(پاکدامني) خويش در گذرد، به راستي عشق (يوسف) در دلش جاي کرده است، همانا او را در گمراهي آشکاري مي‌بينيم",
		},
		[31]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون بدگویی ایشان را شنید [کسی را برای دعوت‌] به سوی ایشان فرستاد و برای آنان مجلسی آماده ساخت و به هر یک از آنان کاردی داد و [به یوسف‌] گفت بر آنان ظاهر شو، آنگاه که دیدندش بس بزرگش یافتند و [از بی‌حواسی‌] دستانشان را [به جای ترنج‌] بریدند و گفتند پناه بر خدا، این آدمیزاده نیست، این جز فرشته‌ای گرامی نیست‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي که (زن عزيز) نيرنگ ايشان را شنيد کسي را دنبال آنان فرستاد و براي آن بالش‌هايي فراهم ديد و چاقويي به دست هر يک از آنان داد و (به يوسف) گفت: وارد مجلس ايشان شو آنگاه چون او را ديد بزرگش يافتند و دست‌هاي خويش را بريدند و گفتند: ماشاءالله! اين انسان نيست، بلکه فرشته‌اي بزرگوار است",
		},
		[32]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[زلیخا] گفت این همان کسی است که شما به خاطر او مرا سرزنش می‌کردید، و من از او کام خواسته بودم، ولی او خویشتنداری‌ورزید، و اگر آنچه به او دستور می‌دهم نکند، به زندان خواهد افتاد و خوار و زبون خواهد شد",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: اين است آن کسي که مرا به خا طر او سرزنش کرده بوديد، و به راستي وي را به خويشتن خوانده‌ام ولي او خويشتن داري کرد، و اگر آنچه را که به او دستور مي‌دهم انجام ندهد قطعاً زنداني مي‌شود و خوار و زبون خواهد بود",
		},
		[33]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] گفت پروردگارا زندان برای من خوشتر است از آنچه مرا به آن می‌خوانند، و اگر مکر آنان را از من باز نداری، به آنان می‌گرایم و از نادانان می‌گردم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: پروردگارا! زندان براي من خوشايندتر از چيزي است که مرا به آن فرا مي‌خوانند، و اگر مکر آنان‌را از من باز نداري به آنان گرايش پيدا کرده و از زمرۀ نادانان مي‌گردم",
		},
		[34]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"آنگاه پروردگارش [درخواست‌] او را اجابت کرد و مکر آنان را از او باز داشت، چرا که او شنوای داناست‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"پروردگارش دعاي او را اجابت کرد و کيد و مکر آنان را از او باز داشت بي‌گمان او شنواي داناست",
		},
		[35]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"سپس، بعد از آنکه نشانه‌ها را دیدند، بهتر آن دیدند که او را تا مدت زمانی زندانی کنند",
			["Gomshadzehi"]	=	"آنگاه پس از آنکه نشانه‌ها را ديدند چنين به نظرشان رسيد که او را تا مدتي زنداني کنند",
		},
		[36]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و همراه او دو جوان وارد زندان شدند، یکی از آن دو [به یوسف‌] گفت من به خواب دیده‌ام که [انگور برای‌] شراب می‌فشارم و دیگری گفت من به خواب دیده‌ام که بالای سرم نان می‌برم که پرندگان از آن می‌خورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن، که تو را از نیکوکاران می‌یابیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و دو جوان با او وارد زندان شدند، يکي از آن دو گفت: من در خواب ديدم که انگور براي شراب مي‌فشارم، و ديگري گفت: من در خواب ديدم که بر سر خويش ناني برداشته‌ام که مرغان از آن مي‌خورند، ما را از تعبير آن با خبر کن که تو را از زمرۀ نيکوکاران مي‌بينيم",
		},
		[37]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] گفت خوراکی برایتان نمی‌آید که بخوریدش مگر آنکه پیش از آمدن آن، شما را از تعبیر آن [خواب‌] آگاه می‌کنم، این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است، که من آیین مردمی را که به خداوند ایمان ندارند، و هم ایشان آخرت را منکرند، رها کرده‌ام‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"يوسف گفت: پيش از آنکه غذايتان به شما برسد شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت، اين (تعبير خواب) که به شما مي‌گويم از چيزهايي است که پروردگارم به من آموخته است به راستي که من آيين قومي را که به خدا ايمان نمي‌آورند و به آخرت نيز بي‌باورند ترک گفته‌ام",
		},
		[38]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کرده‌ام سزاوار نیست که ما هیچ‌گونه شریکی برای خدا قائل شویم، این از فضل الهی در حق ما و در حق مردم است، ولی بیشترینه مردم سپاس نمی‌گزارند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و از آئين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروي کرده‌ام، ما را نسزد که چيزي را شريک خدا کنيم، اين فضل خدا بر ما و مردم است ولي بيشتر مردم سپاس نمي‌گذارند",
		},
		[39]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[سپس گفت‌] ای دو هم زندان من آیا خدایان گوناگون بهتر است یا خداوند یگانه قهار؟",
			["Gomshadzehi"]	=	"دوستان زنداني من! آيا خدايان گوناگون بهترند يا خدايي يگانه (و) چيره؟",
		},
		[40]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"شما به جای او [خدا]، جز نامهایی که خودتان و پدرانتان گذارده‌اید، نمی‌پرستید که خداوند بر آن هیچ‌گونه برهانی نفرستاده است، حکم نیست مگر خداوند را، [که‌] فرمان داده است که جز او را مپرستید، این دین استوار است، ولی بیشترینه مردم نمی‌دانند",
			["Gomshadzehi"]	=	"به جاي او نمي‌پرستيد مگر نام‌هايي را که شما و پدرانتان نهاده‌ايد، خداوند (هيچ) دليل و برهاني بر (صحت) آنان نفرستاده است فرمانروايي از آن خداست و فرمان داده که جز او را نپرستيد، اين است دين راست و استوار ولي بيشتر مردم نمي‌دانند",
		},
		[41]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"ای دو هم زندان من، اما یکی از شما دو تن به سرور خویش [دوباره‌] شراب می‌نوشاند، و اما دیگری بر دار می‌شود و پرندگان از سر او می‌خورند، چیزی که در باب آن از من نظر خواستید، سرانجام یافته است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"اي دو رفيق زنداني من! اما يکي از شما به سرور خود شراب خواهد نوشاند، و اما ديگري به دار زده مي‌شود و پرندگان از سرش خواهند خورد امري که دربارۀ آن پرستش مي‌کرديد قطعي و حتمي است",
		},
		[42]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و به یکی از آن دو که گمان می‌کرد رهایی یافتنی است، گفت مرا نزد سرورت یاد کن، آنگاه شیطان یاد سرورش را از خاطر او برد، لذا [یوسف‌] چند سال در زندان ماند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و به يکي از آن دو که مي‌دانست رهايي مي‌يابد، گفت: مرا در نزد سرورت ياد کن، پس شيطان از يادش بُرد که پروردگارش را ياد کند، بنابراين چند سالي در زندان ماند",
		},
		[43]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و پادشاه [مصر] گفت من در خواب هفت گاو ماده فربه دیده‌ام که هفت [گاو] لاغر آنها را می‌خورند، و نیز هفت خوشه سرسبز و هفت دیگر که خشک بوده‌اند [به خواب دیده‌ام‌] ای بزرگان اگر خواب تعبیر می‌کنید، درباره خواب من نظر دهید",
			["Gomshadzehi"]	=	"و پادشاه گفت: من در خواب هفت گاو چاق را ديدم که هفت گاو لاغر آنها را مي‌خوردند، و هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک ديگر را ديدم اي بزرگان! اگر خوابها را تعبير مي‌کنيد نظر خود را دربارۀ خوابم بيان داريد",
		},
		[44]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند [اینها] خوابهای پریشان است و ما دانای تعبیر خوابها[ی پریشان‌] نیستیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: (اين خوابها از زمرۀ) خوابهاي پريشان است و ما از تعبير آن آگاه نيستيم",
		},
		[45]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و آن کسی از آن دو تن که رهایی یافته بود، و پس از مدتی [درخواست یوسف را] به یاد آورده بود، گفت من شما را از تعبیر آن آگاه می‌سازم، پس مرا [به زندان یوسف‌] بفرستید",
			["Gomshadzehi"]	=	"و کسي که از آن دو نفر نجات پيدا کرده بود بعد از مدتها به ياد آورد (و) گفت: من شما را از تعبير آن باخبر مي‌کنم، مرا بفرستيد",
		},
		[46]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"ای یوسف، ای صدیق، درباره [خواب‌] هفت گاو ماده فربه که هفت [گاو] لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سرسبز و هفت دیگر که خشک بوده‌اند، به ما نظر بده، تا به سوی مردم‌[ی که منتظرند] برگردم، باشد که باخبر شوند",
			["Gomshadzehi"]	=	"اي يوسف! اي بسيار راستگو! دربارۀ هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنها را مي‌خورند، و (دربارۀ) هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک به ما پاسخ ده تا اينکه من به‌سوی مردم برگردم، اميد است آنان بدانند",
		},
		[47]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] گفت هفت سال پیاپی مثل همیشه کشت و زرع کنید، و آنچه درو می‌کنید، با خوشه‌اش کنار بگذارید، مگر اندکی که از آن می‌خورید",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: هفت سال پياپي کشت کنيد و آنچه را که درو نموديد جز اندکي که مي‌خوريد در خوشۀ خود نگاه داريد",
		},
		[48]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"سپس بعد از هفت سال سختی [و قحطی‌] پیش می‌آید که [مردم‌] آنچه برایشان از پیش نهاده‌اید، می‌خورند، مگر اندکی که آن را ذخیره می‌کنید",
			["Gomshadzehi"]	=	"پس از آن، هفت سالِ سخت در مي‌رسد که آنچه را به خاطرشان اندوخته‌ايد از ميان بر مي‌دراند مگر اندکي از آنچه که انبار مي‌کنيد",
		},
		[49]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"سپس بعد از این سالی پیش می‌آید که [با باران‌] داد مردم داده خواهد شد و مردم [از قحط و غلا] نجات می‌یابند",
			["Gomshadzehi"]	=	"سپس بعد از آن (سالهاي خشک و سخت) سالي مي‌آيد که به مردم (در آن سال) باران مي‌رسد، و در آن شيرۀ (انگور و زيتون و ديگر ميوه‌ها) را مي‌فشرند",
		},
		[50]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"پادشاه گفت او [یوسف‌] را نزد من آورید، آنگاه که فرستاده نزد او آمد [یوسف‌] گفت به نزد سرورت بازگرد و از او بپرس که کار و بار آن زنان که دستانشان را بریدند، چه بود؟ که پروردگار من از مکر آنان آگاه است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و پادشاه گفت: يوسف را پيش من آوريد، هنگامي که فرستاده نزد او آمد، گفت: پيش سرورت باز گرد و از او بپرس ماجراي زناني که دست‌هايشان را بريدند چه بود؟ و به راستي که پروردگارم به مکر آنان داناست",
		},
		[51]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[پادشاه به زنان‌] گفت کار و بار شما چه بود که از یوسف کام خواستید؟ گفتند پناه بر خدا ما هیچ بد و بیراهی از او سراغ نداریم، [آنگاه زلیخا] همسر عزیز گفت اینک حق آشکار شد، من [بودم که‌] از او کام خواستم و او از راستگویان است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"پادشاه گفت: جريان شما چه بود آنگاه که خواستيد يوسف را به خود بخوانيد؟ گفتند: پناه بر خدا، هيچ گناهي از او سراغ نداريم زن عزيز گفت: هم اکنون حق آشکار شد، اين من بودم که او را به خود خواندم و همانا او از راستگويان است",
		},
		[52]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] گفت چنین بود تا او [عزیز] بداند که من در نهان به او خیانت نکرده‌ام، و اینکه خداوند نیرنگ خیانتکاران را به جایی نمی‌رساند",
			["Gomshadzehi"]	=	"اين (اقرار من) بدان خاطر است که او (يوسف) بداند من در نهان به او خيانت نکرده‌ام و خداوند مکر خيانت‌کاران را به جايي نمي‌رساند",
		},
		[53]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و من خود را مبرا نمی‌شمارم، چرا که نفس [آدمی‌] بدفرماست، مگر آنکه پروردگارم رحمت آورد، که پروردگار من آمرزگار مهربان است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و نفس خود را تبرئه نمي‌کنم، چرا که نفس به بدي‌ها فرمان مي‌دهد، مگر نفس کسي‌که پروردگارم بدو رحم نمايد، بي‌گمان پروردگارم آمرزنده و مهربان است",
		},
		[54]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و پادشاه گفت او [یوسف‌] را به نزد من آورید که ندیم ویژه خود گردانمش، و چون با او گفت و گو کرد [به او] گفت تو امروز نزد ما صاحب جاه و امین هستی‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و پادشاه گفت: او را نزد من بياوريد تا وي را از افراد مقرب و خاص خود گردانم پس چون با او به سخن پرداخت، گفت: تو امروز نزد ما ارجمند و امانتداري",
		},
		[55]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] گفت مرا بر خزاین این سرزمین بگمار، که من نگهبانی کاردانم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"يوسف) گفت: مرا بر خزائن اين سرزمين بگمار که من نگاهدارنده‌اي دانا هستم",
		},
		[56]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و بدین‌سان یوسف را در آن سرزمین تمکن بخشیدیم که در آن هر جا که خواهد قرار گیرد، هر که را خواهیم رحمت خویش بر او ارزانی داریم، و پاداش نیکوکاران را فرونگذاریم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و بدينسان يوسف را در این سرزمين قدرت و نعمت داديم، هر جا مي‌خواست منزل مي‌گرفت، ما نعمت خود را به هرکس که بخواهيم مي‌بخشيم و پاداش نيکوکاران را ضايع نمي‌گردانيم",
		},
		[57]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و پاداش اخروی برای کسانی که ایمان آورده و تقوا ورزیده باشند، بهتر است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و پاداش آخرت براي کساني که ايمان مي‌آورند و پرهيزگاري مي‌کنند بهتر است",
		},
		[58]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و برادران یوسف آمدند و بر او وارد شدند آنگاه او ایشان را شناخت ولی ایشان او را نشناختند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند، يوسف آنان‌را شناخت ولي آنها يوسف را نشناختند",
		},
		[59]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون زاد و برگ ایشان را آماده ساختند [یوسف‌] گفت [آن‌] برادر پدری‌تان را هم نزد من بیاورید، مگر نمی‌بینید که من پیمانه را تمام می‌دهم و بهترین میزبانان هستم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي که ساز و برگشان را فراهم کرد، گفت: برادر پدريِ خود را نزد من آوريد، مگر نمي‌بينيد که من پيمانه را به تمام و کمال مي‌دهم و من بهترين ميزبان هستم؟",
		},
		[60]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و اگر او را به نزد من نیاورید، نزد من پیمانه‌ای ندارید و نزدیک من نیایید",
			["Gomshadzehi"]	=	"پس اگر او را نزد من نياوريد نزد من پيمانه‌اي نداريد و ديگر نزد من نياييد",
		},
		[61]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند او را [به هر تدبیر و ترفند] از پدرش خواهیم گرفت و ما چنین کاری خواهیم کرد",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: ما تلاش خواهيم کرد به هر وسيله‌ي ممکن او را نزد تو بياوريم و اين کار را خواهيم کرد",
		},
		[62]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] به غلامانش گفت سرمایه‌شان را در خرجینهایشان بگذارید تا چون به نزد خانواده‌شان بازگشتند آن را باز شناسند، باشد که بازگردند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و به غلامانش گفت: قيمت کالايي را که پرداخته‌اند در ميان بارهايشان بگزاريد، شايد آنان چون به نزد خانواده‌شان باز روند بدان پي ببريد و بلکه بر گردند",
		},
		[63]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون به نزد پدرشان بازگشتند گفتند پدرجان از ما پیمانه را دریغ داشته‌اند، پس برادرمان [بنیامین‌] را همراه ما بفرست تا بار و پیمانه گیریم و ما مراقب او هستیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي که به نزد پدرشان برگشتند، گفتند: آذوقه و حبوبات را از ما دريغ داشته‌اند، پس برادرمان را با ما بفرست تا پيمانه بگيريم، و همانا ما نگهبان و حافظ او هستيم",
		},
		[64]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یعقوب‌] گفت شما را در حق او امین ندارم، مگر همانطور که پیشترها در حق برادرش امین داشته بودم، اما خداوند بهترین نگهبان است، و همو مهربان‌ترین مهربانان است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"یعقوب گفت: آيا من دربارة او به شما اطمينان كنم همانگونه كه دربارة برادرش (يوسف) قبلاً به شما اطمينان كردم؟! خداوند بهترين نگهبان و او مهربانترين مهربانان است",
		},
		[65]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون بار و بنه‌شان را باز کردند چنین یافتند که سرمایه‌شان به ایشان بازگردانده شده است، گفتند پدرجان دیگر چه می‌خواهیم؟ این سرمایه ماست که به ما بازگردانده شده است [بگذارید بار دیگر برویم‌] و برای خانواده خود آذوقه بیاوریم و مراقب برادرمان هم هستیم و یک بار شتر هم اضافه خواهیم گرفت، چه [تاکنون‌] به ما بار و پیمانه اندکی داده‌اند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و چون بارشان را باز كردند، ديدند كه كالايشان به آنان باز گردانده شده است گفتند: اي پدر! ما ديگر چه مي‌خواهيم؟ اين كالاي ماست كه به ما بازگردانده شده است و (مي‌رويم) براي خانوادة خود آذوقه بياوريم و از برادرمان مراقبت مي‌كنيم و يك بار شتر افزون خواهيم آورد، به دست آوردن اين «بار»، برايمان سهل و آسان است",
		},
		[66]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفت هرگز او را همراه شما نمی‌فرستم مگر آنکه عهدی به نام خدا به من بدهید که او را به نزد من باز آورید، مگر آنکه از هر سو گرفتار آیید، و چون عهدشان را دادند، [یعقوب‌] گفت خداوند بر آنچه می‌گوییم [و قول و قرار ما] [ناظر و] کارساز است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا اينكه پيماني الهي به من بدهيد كه او را به من برمي‌گردانيد، مگر اينكه گرفتار آييد (و قدرت از شما سلب شود)، سپس وقتي آنان با او پيمان بستند، گفت: خداوند بر آنچه مي‌گوييم آگاه است",
		},
		[67]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و گفت فرزندان من، از یک دروازه وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون وارد شوید، و البته شما را از قضای [ناگوار] الهی باز نتوانم داشت، حکم جز از آن خداوند نیست، بر او توکل کردم و اهل توکل باید بر او توکل کنند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و گفت: اي پسران من! از يك در داخل نشويد، بلكه از درهاي گوناگون وارد شويد، و نمي‌توانم چيزي را كه خداوند مقرر كرده است از شما دور كنم، فرمانروايي و حكم از آن خداست، بر او توكل كرده‌ام و توكل كنندگان بايد بر او توكل نمايند",
		},
		[68]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون به همان گونه که پدرشان به ایشان دستور داده بود، وارد شدند، [این شیوه ورود] ایشان را از قضای الهی باز نداشت، ولی [هر چه بود] نیاز روحی یعقوب بود که بدین‌سان برآورده کرد، و او با آنچه به او آموخته بودیم، دانشور بود، ولی بیشترینه مردم نمی‌دانند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي كه به روشي كه پدرشان به آنان دستور داده بود وارد شوند، چنين ورودي نمي‌توانست آنان را از آنچه خداوند خواسته بود بدور بدارد، ولي آنچه را كه در دل يعقوب بود برآورده كرد، بي‌گمان يعقوب به خاطر اينكه ما به آموخته بوديم، داراي دانش بزرگي بود اما بسياري از مردم نمي‌دانند",
		},
		[69]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون بر یوسف وارد شدند، برادر [ابوینی‌]اش را در کنار گرفت [و در خلوت به او] گفت من [همان‌] برادرت هستم، از آنچه کرده‌اند غمگین مباش‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي كه بر يوسف وارد شدند برادرش را نزد خود جاي داد گفت: من برادر تو هستم، پس از آنچه كرده‌اند ناراحت مباش",
		},
		[70]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون ساز و برگ آنان را آماده ساختند [به فرمان یوسف‌] جام [پادشاه‌] را در خرجین برادرش [بنیامین‌] گذاشت سپس منادی ندا در داد که ای کاروانیان شما دزدید",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي كه آذوقه را برايشان پيمانه كرد پيمانه را در بار برادرش نهاد آنگاه ندا دهنده‌اي ندا داد: اي كاروانيان! شما دزديد",
		},
		[71]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند -و رو به ایشان آوردندکه مگر چه گم کرده‌اید؟",
			["Gomshadzehi"]	=	"روي به‌سوی ايشان كرده و گفتند: چه چيز را گم كرده‌ايد؟",
		},
		[72]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند جام پادشاه را گم کرده‌ایم، و هرکس آن را بیاورد، بار شتری [آذوقه جایزه‌] دارد و من این [وعده‌] را ضامنم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: پيمانة پادشاه را گم كرده‌ايم، و هر كس آنرا بياورد بار شتري در برابر آن خواهد گرفت و من ضامن اين (پاداش) هستم",
		},
		[73]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند به خدا خودتان می‌دانید که ما نیامده‌ایم که در این سرزمین فتنه و فساد کنیم و ما دزد نیستیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: سوگند به خدا! شما مي‌دانيد كه ما نيامده‌ايم تا در اين سرزمين فساد كنيم و ما هرگز دزد نبوده‌ايم",
		},
		[74]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند جزای آن [سرقت‌] اگر شما دروغگو باشید، چه باشد؟",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: سزاي او چيست اگر دروغگو باشيد",
		},
		[75]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[اینان در پاسخ‌] گفتند هرکس که [جام‌] در خرجین او پیدا شود، خودش [برده شود و اسارتش‌] جزای آن باشد، که ما به این شیوه ستمکاران [سارق‌] را کیفر می‌دهیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: سزايش اين است كه هر كس آن پيمانه در بارش يافت شود اسير گردد، ما اين چنين ستمكاران را سزا مي‌دهيم",
		},
		[76]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[پذیرفتند] و آغاز به جستجوی باردانهای ایشان پیش از باردان برادر [ابوینی‌]اش کرد، [سرانجام‌] آن را از باردان برادرش بیرون آورد، بدین‌سان به یوسف تدبیر و ترفند آموختیم [زیرا] نمی‌توانست برادرش را طبق رسم و آیین پادشاه، بازداشت کند، مگر آنکه خداوند بخواهد، که درجات هر کس را که بخواهیم بلند می‌گردانیم و برتر از هر داننده‌ای داناتری هست‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"پس پيش از خرجين برادرش، به بازرسي خورجين‌هاي ديگران مبادرت كرد و سپس پيمانه را از خرجين برادرش بيرون آورد، ما اينگونه براي يوسف چاره‌سازي كرديم، زيرا او نمي‌توانست در آئين پادشاه برادرش را بگيرد مگر اينكه خدا بخواهد، درجات هر كس را كه بخواهيم بالا مي‌بريم و برتر از هر داننده‌اي دانايي هست",
		},
		[77]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند اگر [بنیامین‌] دزدی کرده است [عجب نیست، چرا که‌] پیشترها برادر [ابوینی‌]اش هم دزدی کرده بود، اما یوسف این [شماتت را فرو خورد و] در دل نگه داشت و به روی آنان نیاورد، [اما در دل‌] گفت خودتان بدمنصب‌ترید، و خداوند به آنچه می‌گویید داناتر است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"(برادرانش) گفتند: اگر او دزدي كند (بعيد نيست) چون برادرش قبلاً دزدي كرده است پس يوسف آن را در دل خود نهان نمود و آن را برايشان آشكار نكرد (در دل خويش) گفت: شما مقام بدتري داريد و خداوند به آنچه بيان مي‌كنيد داناتر است",
		},
		[78]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند ای عزیز او پدری پیر فرتوت دارد، یکی از ما را به جای او نگهدار، که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: اي عزيز! او پدر پير و كهنسالي دارد، يكي از ما را به جاي او بگير كه ما تو را از نيكوكاران مي‌بينيم",
		},
		[79]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] گفت پناه بر خدا که جز کسی را که کالایمان [جام‌] را در نزد او یافته‌ایم، بازداشت کنیم، که در این صورت ستمکار خواهیم بود",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: پناه بر خدا كه ما غير از كسي را كه كالايمان را نزد او يافته‌ايم نگاه داريم، ما در آن صورت از زمرة ستمكاران خواهيم بود",
		},
		[80]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"آنگاه چون از او نومید شدند، نجوا کنان بین خود خلوت [و مشورت‌] کردند، بزرگترشان گفت مگر نمی‌دانید که پدرتان از شما با نام خدا عهدی گرفته است، و پیشترها هم چه تقصیرها در حق یوسف کرده‌اید، من از این سرزمین قدم بیرون نمی‌گذارم، مگر آنکه پدرم اجازه دهد، یا خداوند در حق من حکمی فرماید و او بهترین داوران است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي كه از او نااميد شدند به كناري رفتند و با يكديگر به خلوت نشستند بزرگ آنان گفت: آيا ندانسته‌ايد كه پدرتان از شما پيمان الهي گرفته است، و پيش از اين دربارة يوسف كوتاهي كرده‌ايد؟ من هرگز از اين سرزمين حركت نمي‌كنم مگر اينكه پدرم به من اجازه دهد، يا خداوند در حق من داوري كند و او بهترين داوران است",
		},
		[81]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"به سوی پدرتان باز گردید و بگویید پدرجان، پسرت [بنیامین‌] دزدی کرد و ما جز به چیزی که می‌دانستیم شهادت ندادیم، و ما در برابر [رویدادهای‌] نهانی نگهبان نبودیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"به سوي پدرتان برگرديد و بگوييد: پدر جان! پسرت دزدي كرده است، و گواهي نداديم جز به آنچه دانستيم و ما از غيب خبر نداشتيم",
		},
		[82]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"از مردم شهری که ما در آن بودیم [مصر] و از اهل کاروانی که ما با آن روی به اینجا آوردیم، بپرس، و ما راستگوییم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و از اهل شهري كه در آن بوديم و از كارواني كه با آنان برگشتيم بپرس، همانا ما از راستگويان هستيم",
		},
		[83]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یعقوب‌] گفت باز نفس اماره‌تان به دست شما کار داد، پس [چاره من‌] صبری نیکوست، چه بسا خداوند همه آنان را برای من باز آورد، که او دانای فرزانه است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: نفس شما كار زشتي را برايتان آراسته، و پيشة من صبر نيك است، اميد است كه خداوند همة آنان را به من بازگرداند، بي‌گمان او دانايي حكيم است",
		},
		[84]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و از آنان روی برگرداند و [با اشک و اندوه‌] گفت بر [فراق‌] یوسف اسف می‌خورم، و چشمانش از [اشک و] اندوه سپید [و نابینا] شد و اندوه خود را فرو خورد",
			["Gomshadzehi"]	=	"و از آنان روي برتافت و گفت: دريغا بر يوسف! و چشمانش از اندوه سفيد و نابينا گرديد درحاليكه سرشار از غم بود",
		},
		[85]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند به خدا پیوسته یوسف را یاد می‌کنی تا زار و نزار یا نابود شوی‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: سوگند به خدا پيوسته يوسف را ياد مي‌كني تا مشرف به مرگ مي‌شوي يا از مردگان مي‌گردي",
		},
		[86]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفت درد و اندوهم را فقط با خداوند در میان می‌گذارم، و از [عنایت‌] خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: من شكايت پريشان حالي و اندوهم را تنها به نزد خدا مي‌برم و از سوي خدا چيزهايي را مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد",
		},
		[87]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"ای فرزندان بروید و در پی یوسف و برادرش بگردید، و از رحمت الهی نومید مباشید، چرا که جز خدانشناسان کسی از رحمت الهی نومید نمی‌گردد",
			["Gomshadzehi"]	=	"اي فرزندانم! برويد و از يوسف و برادرش جستجو کنيد و از رحمت خدا نااميد نشويد، چرا که جز گروه کافران از رحمت خدا نااميد نمي‌گردند",
		},
		[88]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون بر او [یوسف‌] وارد شدند، گفتند ای عزیز، به ما و خانواده ما رنج [بسیار] رسیده است و سرمایه‌ای اندک آورده‌ایم، پس به ما پیمانه تمام و کمال بده و بر ما [افزونتر هم‌] ببخش که خداوند بخشندگان را دوست دارد",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي‌که پيش يوسف رفتند، گفتند: اي عزيز! به ما و خانوادۀ ما سختي رسيده است، و کالاي اندک و ناپذيرفتني آورده‌ايم، پس پيمانة ما را کامل بده و بر ما (بيشتر) بخشش کن، بي‌گمان خداوند بخشندگان را پاداش مي‌دهد",
		},
		[89]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] گفت آیا دانستید که در حق یوسف و برادرش، وقتی که جاهل [و جوان‌] بودید، چه کردید؟",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: آيا مي‌دانيد که نسبت به يوسف و برادرش بدانگاه که نادان بوديد چه کرديد؟",
		},
		[90]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند آیا تو خود یوسفی؟ گفت آری من یوسفم و این برادر [ابوینی‌] من است، خداوند بر من منت نهاد [و نعمت داد]، چرا که هرکس پروا و شکیبایی پیشه کند، خداوند پاداش نیکوکاران را فرو نمی‌گذارد",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: آيا واقعاً تو يوسف هستي؟ گفت: آري! من يوسف هستم و اين برادر من است، خداوند بر ما منت نهاده است بي‌گمان هرکس تقوا پيشه کند و بردباري ورزد همانا خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نمي‌کند",
		},
		[91]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند به خدا، خداوند تو را بر ما برتری داد، و ما خطاکار بودیم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: سوگند به خدا! خداوند تو را بر ما برتري داده است و ما از خطاکاران بوده‌ايم",
		},
		[92]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[یوسف‌] گفت امروز سرزنشی بر شما روا نیست، خداوند شما را می‌آمرزد و او مهربان‌ترین مهربانان است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: امروز هيچ سرزنشي بر شما نيست، خداوند شما را مي‌آمرزد و او مهربان‌ترين مهربانان است",
		},
		[93]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"[حال‌] این پیراهن مرا ببرید و آن را بر روی پدرم بیفکنید تا [به خواست خدا] بینا شود، و همه خانواده‌هایتان را به نزد من بیاورید",
			["Gomshadzehi"]	=	"اين پيراهنم را با خود ببريد و آن‌را بر روي پدرم بياندازيد تا بينا گردد و تمام خانواده‌تان را به نزد من بياوريد",
		},
		[94]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون کاروان رهسپار شد، پدرشان گفت اگر مرا به خرفتی متهم ندارید، من بوی یوسف را می‌شنوم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي که کاروان حرکت کرد پدرشان گفت: اگر مرا به بي‌خردي و خرفتي متهم نکنيد بي‌گمان بوي يوسف را مي‌يابم",
		},
		[95]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند به خدا تو در همان خبط و خطای دیرینت هستی‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: سوگند به خدا تو در سرگشتگي قديم خود هستي",
		},
		[96]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون [پیک‌] مژده‌آور آمد، آن [پیراهن‌] را بر روی او [یعقوب‌] انداخت و بینا گشت گفت آیا به شما نگفته بودم که من از [عنایت‌] خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي که مژده دهنده نزد او آمد پيراهن را بر چهره‌اش افکند، بينا شد (و) گفت: آيا به شما نگفته بودم که از سوي خدا چيزهايي را مي‌دانم که شما نمي‌دانيد؟",
		},
		[97]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفتند پدرجان برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما گناهکار بوده‌ایم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفتند: اي پدر! آمرزش گناهانمان را براي ما بخواه که ما خطاکار بوده‌ايم",
		},
		[98]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"گفت به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش خواهم خواست، که او آمرزگار مهربان است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"گفت: براي شما از پروردگارم آمرزش خواهم طلبيد، بي‌گمان او آمرزنده و مهربان است",
		},
		[99]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چون [همگان‌] بر یوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در کنار گرفت و گفت به خواست خداوند با امن و امان وارد مصر شوید [و همین جا بمانید]",
			["Gomshadzehi"]	=	"و هنگامي‌که به نزد يوسف رسيدند پدر و مادرش را در کنار خود جاي داد و گفت: به سرزمين مصر داخل شويد، که اگر خدا بخواهد در امان خواهيد بود",
		},
		[100]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و پدر و مادرش را بر تخت برنشاند، و در پیشگاه او به سجده درافتادند، و گفت پدر جان این تعبیر خواب پیشین من است که پروردگارم آن را راست و درست گرداند، و با بیرون در آوردن من از زندان در حق من نیکی کرد و شما را پس از آنکه شیطان میانه من و برادرانم را بر هم زد، از بیابان [کنعان به اینجا] باز آورد، حقا که پروردگار من در آنچه بخواهد باریک بین است و همو دانای فرزانه است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و پدر و مادرش را بر تخت نشاند، و همۀ آنان براي او سجده‌کُنان به زمين افتادند، و گفت: پدر! اين تعبير خوابي است که قبلاً ديده بودم و پروردگارم آن را راست و درست گرداند، و به راستي خداوند وقتي که از زندان رهايم نمود، و شما را پس از آنکه شيطان بين من و برادرانم اختلاف افکنده بود از صحرا باز آورد، در حق من نيکي‌ها کرد به راستي پروردگارم هر چه بخواهد سنجيده و دقيق انجام مي‌دهد، بي‌گمان او داناي حکيم است",
		},
		[101]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"پروردگارا به من بهره‌ای از فرمانروایی بخشیدی و به من بهره‌ای از تعبیر خواب آموختی، ای پدید آورنده آسمانها و زمین، تو در دنیا و آخرت سرور منی، مرا مسلمان بمیران و به نیکان باز رسان‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"پروردگارا! (بهره‌اي بزرگ) از فرمانروايي به من داده‌اي، و مرا از معني سخنان کتاب‌هاي آسماني و تعبير خوابها آگاه ساخته‌اي، اي پديد آورندۀ آسمان‌ها و زمين! تو سرپرست من در دنيا و آخرت هستي، مرا مسلمان بميران و به صالحان ملحق بگردان",
		},
		[102]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"این از اخبار غیبی است که بر تو وحی می‌کنیم، و تو [ای پیامبر] آنگاه که کارشان را هماهنگ و عزمشان را جزم کردند و نیرنگ پیشه کردند، نزد آنان نبودی‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"اين خبرهاي غيب است که آن را به تو وحي مي‌کنيم، و بدانگاه که تصميم گرفتند و توطئه‌چيني کردند پيش آنان نبودي",
		},
		[103]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و بیشترینه مردم، ولو تو سخت بکوشی و بخواهی، مؤمن نمی‌شوند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و بيشتر مردم ايمان نمي‌آورند گرچه حرص بورزي",
		},
		[104]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و تو از ایشان برای آن [رسالت‌] مزدی نمی‌طلبی، آن نیست مگر پندآموزی برای جهانیان‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"و تو در برابر (اين دعوت) از آنان پاداشي نمي‌خواهي و آن جز پند و اندرزي براي جهانيان نيست",
		},
		[105]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و چه بسیار نشانه [و مایه عبرت‌] در آسمانها و زمین هست که بر آن می‌گذرند و هم آنان از آنها رویگردانند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و چه بسيار نشانه‌هايي در آسمانها و زمين است (كه) از كنار آن اعراض كنان مي‌گذرند",
		},
		[106]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و بیشترینه ایشان [ظاهرا] به خداوند ایمان نمی‌آورند مگر آنکه [باطنا، به نوعی‌] مشرکند",
			["Gomshadzehi"]	=	"و بيشترشان (كه ادعا مي‌كنند) به خداوند ايمان نمي‌آورند مگر اينكه مشركند",
		},
		[107]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"آیا ایمن‌اند از اینکه عذاب فراگیری از سوی خداوند بر آنان فرود آید، یا قیامت ناگهان برایشان فرارسد و آنان ناآگاه باشند",
			["Gomshadzehi"]	=	"آيا ايمن هستند از اين كه عذاب فراگيري از سوي خدا آنان را دربرگيرد، يا ناگهان قيامت به سراغشان بيايد، درحاليكه غافل و بي‌خبر باشند؟!",
		},
		[108]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"بگو این راه و رسم من است که به سوی خداوند دعوت می‌کنم، که من و هرکس که پیرو من باشد، برخوردار از بصیرتیم، و منزه است خداوند، و من از مشرکان [نبوده و]نیستم‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"بگو: اين راه من است، با آگاهي و بينش به‌سوی خدا دعوت مي‌كنم و پيروان من هم (بايد چنين باشند) وخداوند پاك است و من از مشركان نيستم",
		},
		[109]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"و ما پیش از تو جز مردانی از اهل [همین‌] شهرها [به رسالت‌] نفرستاده‌ایم که به آنان وحی می‌کردیم، آیا در زمین سیر و سفر نمی‌کنند که بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چه بوده است، و سرای آخرت برای پرواپیشگان بهتر است، آیا نمی‌اندیشید؟",
			["Gomshadzehi"]	=	"و پيش از تو جز مرداني از اهل شهرها نفرستاده‌ايم كه به آنان وحي مي‌كرديم مگر در زمين به گشت و گذار نمي‌پردازند تا بنگرند كه سرانجام گذشتگانِ پيش از آنان چگونه شد؟ بي‌گمان سراي آخرت براي پرهيزگاران بهتر است، آيا تعقّل نمي‌كنيد؟",
		},
		[110]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"تا آنجا که چون پیامبران نومید شدند و [پیروان‌] پنداشتند که به دروغ وعده داده شده‌اند، آنگاه بود که نصرت ما به آنان در رسید و هرکس که خواسته بودیم نجات یافت، و عذاب ما از قوم گناهکار برنمی‌گردد",
			["Gomshadzehi"]	=	"تا آنجا كه پيامبران نااميد گشته و گمان بردند كه آنان تكذيب شده‌اند، آنگاه ياري ما به آنان رسيد و هر كس را كه خواستيم نجات داديم، و عذاب ما از گروه گناهكاران بر نمي‌گردد",
		},
		[111]	=
		{
			["Khoramshahi"]	=	"به راستی که در بیان داستان ایشان مایه عبرتی برای خردمندان هست [و این قرآن‌] سخنی برساخته نیست، بلکه همخوان با کتابی است که پیشاپیش آن است و روشنگر همه چیز است و رهنمود و رحمتی برای اهل ایمان است‌",
			["Gomshadzehi"]	=	"به راستي كه در داستانهايشان عبرتي براي خردمندان است، (قرآن) سخني نبود كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق كنندة كتابي است كه پيش از آن است، وبيانگر هر چيزي است و هدايت و رحمت است براي كساني كه ايمان مي‌آورند",
		},
	},
}

return p