ایرانشناسی
مطالعهٔ فرهنگ و تاریخ ایرانزمین را ایرانشناسی گویند.
پیشینه باستانشناسی
در قرن ۱۵ میلادی سیاحان اروپایی به ویرانههای کاخ تختجمشید و نقشبرجستههای نقش رستم توجه نمودند و اولین اطلاعاتی که در اینباره کسب شد به وسیله سفیر ونیز جیوسافات باربارو بود که در سال ۱۴۷۲ میلادی به ایران سفر کرد. گرچه حکایات سیاحان و جهانگردان اروپایی مقرون به صحت و حقیقت نبود، ولی در هر حال علاقه و توجه اروپاییان نسبت به آثار و ابنیهٔ ایران روز به روز شدیدتر میشد.[۱] جیوسافات باربارو سفیر حکومت ونیز در دربار اوزون حسن آق قویونلو بود که تخت جمشید را با نام «چهل منار» توصیف کرده است. قریب به یک سده پس از وی جفری داکت[Latin ۱] انگلیسی، در ۹۷۷ق/ ۱۵۶۹م به تخت جمشید سفر کرده، و مطلب کوتاه و اغراقآمیزی دربارهٔ آن باقی گذاشته است.[۲]
اولین آشنایی اروپائیان با خطوط میخی در سال ۱۶۱۸ میلادی روی داد، یعنی در زمانی که سفرای پادشاه اسپانیا فیلیپ سوم در دربار شاه عباسی اول بهنامهای راهب آنتونیو دو گووهآ و دوک دن گارسیا د سیلوا فیگوروا برای اولین بار در اروپا موضوع علائم میخی را که در ویرانههای کاخ داریوش بزرگ در تختجمشید پیدا شده بود به اطلاع محققان رساندند. گارسیا یادآور شد که خطوطی را که دیده بههیچوجه با خطوط دیگر شباهت نداشته و صور هرمی شکلی است که به طرق مختلف نقش شده است.[۳]
در سال ۱۶۲۱ پیشاهنگ شرقیشناس کشور ایتالیا به نام پیترو دلاواله ویرانههای تخت جمشید را توصیف نمود و از پنج علامت خطوط میخی نسخههایی عکسبرداری، یعنی شبیهنویسی کرد. با توجه به سمت و جهت استقرار علائم چنین استنباط نمود که خطوط مزبور باید از چپ به راست خوانده شود. دلاواله علائم میخی را به دقت نسخهبرداری کرد و جهت خواندن خطوط مزبور را تعیین نمود.[۴]
در سال ۱۶۷۴ جهانگرد فرانسوی موسوم به ژان شاردن نسخهای از کتیبههای فارسی باستان را به همراه خود به کشور اروپا برد. او به اشتباه تصور میکرد که کتیبههای مزبور باید مانند هزوارشهای چینی از بالا به پائین خوانده شود.[۵]
کشف رمز خواندن خطوط میخی بعدها به کندی انجام گرفت؛ بدین معنی که برای خواندن کتیبهها لازم بود معنای هر علامت معلوم گردد، در حالی که هنوز زبانی که این خطوط میخی بدان تحریر شده بود و زمان تحریز و ملت منتسب به آن از مسائل مجهول بهشمار میرفت.[۶]
در ماه مارس ۱۷۶۵ میلادی، کارستن نیبور مورخ شهیر و نامی، در حین سیر و گردش خویش، چند روزی را هم در تختجمشید گذرانید و از کتیبههای معروف و تازه کشف شده نسخهبرداری دقیق نمود. این اقدام وی گامی بود که به جلو برداشته شد، زیرا تا آن زمان هنوز در اروپا نسخهٔ دقیقی از متون مرتبط به یکدیگر وجود نداشت. کارستن نیبور نظر پیترو دلاواره را مبنی بر اینکه خطوط میخی باید از راست به چپ خوانده شود تأیید و تصدیق نمود و علاوه بر آن نیبور به این نکته توجه کرد که کلیهٔ کتیبههای تختجمشید در سرستون قرار گرفته یا در روی لوحههای جداگانهای منقوش است و این لوحهها هم سهگانه بوده است. در نتیجهٔ این مشاهدات چنین نتیجه گرفت که کتیبههای مزبور با سه نوع خط نوشته شده، ولی متن همهٔ آنها یکی است. خط نوع اول سادهتر و الفبایی و مشتمل بر ۴۲ علامت میباشد. اثر نیبور که در سال ۱۷۷۸ میلادی انتشار یافت در امر آشنایی اروپائیان با خطوط میخی کمک شایانی نمود و مبنا و پایهٔ کشف رمز خواندن خط مزبور قرار گرفت و از اینرو تمام کوششها در راه مطالعه و تحقیق دربارهٔ خط ساده معطوف و متمرکز گردید.[۷]
در سال ۱۷۹۸ م دانشمند آلمانی، گ تیخسن[Latin ۲] به این نتیجه رسید که خط کج در کتیبههای نوع اول جنبه مقسم کلمات را دارد. او بعد از دقت زیاد پی برد که تعداد علائم بین اینگونه مقسمها، هیچگاه از رقم ده تجاوز نمیکند. این مشاهدات سبب شد که تیخسن با نظر نیبور مبنی بر اینکه نوع اول خط الفبایی است و گروه علائم واقع در بین خطوط میخی کج، معرف واژهها و کلمات میباشد و هر علامتی نماینده یک حرف است، موافقت کرد. بهعلاوه تیخسن، اینطور فکر میکرد که هر سه نوع خط جنبه الفبایی دارد و خود کتیبهها مربوط به پادشاهان پارت و اشکانی میباشد، گرچه تمام نظرات «تیخسن» کاملاً منطبق با واقعیت نبود، اما بدون تردید نظر وی در مورد مفهوم و معنای خط کج در کشف خواندن خطوط میخی قدمی بسیار مؤثر بود.[۸]
در سال ۱۸۰۲ م ف. مونتر[Latin ۳] دانمارکی چنین نظر داد که گروه علائمی که زیاد دیده میشود، حاوی القاب پادشاهان است و چون این کتیبهها در ایران کشف شده، بنابراین باید چنین حدس زد که به دستور و فرمان پادشاهان ایران نیز حک گردیده است. مقارن همین احوال باستانشناسان نیز به نوبه خود اعتراف کردند که کاخهای پرسپولیس (مجموعاً) از کاخهای هخامنشیان بشمار میآید و کتیبههایی که روی دیوارهای کاخ را پوشانیده است به دورهای منسوب است که بناهای مزبور ساخته شده است. از اینرو مونتر چنین نتیجه گرفت که زبان نوع اول مربوط به زبان ایران باستان و نزدیک به زبان اوستا است. او توجه به قوانین و قواعد زبان اوستایی و مراجعه به خطوط پهلوی و گرجی و ارمنی چهارده علامت از علائم خطوط میخی را خواند، ولی به طوری که بعداً معلوم گردید، از آن چهارده علامت فقط دو حرف a و b را صحیح خوانده بود. مونتر به این مطلب نیز توجه کرد که در نقش رستم نقوش برجسته مصریها و نوبیها و سایر ملل آفریقایی یعنی کسانی که از اتباع دولت ایران بوده و جز خراجگزار پادشاهان ایران باستان محسوب میشدند، کنده شده است. طبق منابع و مآخذ یونانی معلوم بود که سرزمین امپراتوری عظیمالشان ایران تا قاره آفریقا فقط در دوران سلطه و اقتدار هخامنشیان گسترش داشته است. پس مونتر اینطور نتیجه گرفت که کتیبههای خط میخی مکشوف در ایران به سه زبان عمده حکومت هخامنشیان تنظیم گردیده و موضوع متنهای تمام انواع خطوط یکی است. مونتر نظر مهم دیگری نیز ابراز کرد و گفت که امکان دارد بعضی از تغییرات در انتهای گروه علائم (کلمات) تغییرات صرفی و دستوری باشد.[۹]
بدین ترتیب اقدامات مربوط به کشف رموز خواندن خط میخی به کندی و تحمل رنج زیاد پیش میرفت و تمام نتایج مثبتی که به دست میآمد از دایره فرضیه و توهم قدم فراتر نمینهاد. بیش از ۱۰۰ سال گذشت تا فقط ۲ علامت، آن هم از روی حدس شناخته شد. جای تعجب نیست که بسیاری از محققان راه تخیل پیمودند به طوری که در سال ۱۸۰۲، شخصی بنام لیختن اشتین[Latin ۴] اعتقاد راسخ داشت که علائم خطوط میخی هر سه نوع از انواع الفبای کوفی است و باید از راست به چپ خوانده شود. او معتقد بود که این خطوط به زبان عربی نوشته شده و به سبک و روش آیات قرآن حاوی آیاتی است. یکی دیگر از معاصران تیخسن، بنام س. ویته[Latin ۵] عقیده داشت که اهرام مصر و ویرانههای تخت جمشید در طبیعت به وجود آمدهاند و نتیجه و ثمره پیدایش آتشفشانی است. قبل از آن بعضی دانشمندان میکوشیدند تا خطوط میخی را به زبان یونانی بخوانند.[۱۰]
گروتفند ۲۷ ساله به خواندن کتیبههای خطوط میخی تخت جمشید پرداخت. اساس کار او به این منوال بود که بعضی از نظریات و افکار پیشینیها را پذیرفت و با این نظر که خط کج، مقسم کلمات است موافقت نمود. همچنین تأیید کرد که گروه هفت علامتی که غالباً و مکرراً به چشم میخورد به معنای پادشاه است و کتیبههای مزبور متعلق به دوره هخامنشیان میباشد و برای تعیین نام واقعی پادشاهان ایران باید به زبان اوستایی متوسل شد و علامتی که بیشتر به چشم میخورد همان حرف «a» میباشد. بدیهی است این نظریات باز هم کلاً جنبه فرضیه را داشت، ولی گروتفند از بین کلیه این فرضیهها و نظریهها روش خود را برگزید.[۱۱]
پیشینه زبانشناسی
فرانکسیسکوس راپلنگیوس[Latin ۶] نخستین کسی بود که در اواخر سده شانزدهم میلادی به وجود رابطهای میان زبان فارسی و آلمانی پی برد. پس از او، کلاودیوس سالماسیوس[Latin ۷] در سال ۱۶۴۳ م، در کتابی با نام «دربارهٔ یونانشناسی»[Latin ۸] برای نخستین بار «نظریه هندواسکیتی»[Latin ۹] را مطرح کرد و مدعی شد که زبانهای ژرمنی (گوتی و آلمانی)، فارسی، لاتینی و یونانی بازماندگان زبان واحدند که دیگر موجود نیست. اندکی بعد گئورک استیرنهیلم[Latin ۱۰] سوئدی در مقدمهای که در سال ۱۶۷۱ م بر ترجمه گوتی کتاب مقدس نوشت، فهرست سالماسیوس را کاملتر کرد و زبانهایی که اکنون اسلاوی، ایتالیک و سلتی مینامیم، نیز بدان افزود.[۱۲]
در سال ۱۷۶۷ م، پزشکی انگلیسی به نام جیمز پارسونز[Latin ۱۱] کتابی به نام «بازماندههای یافث: بررسیهای تاریخی دربارهٔ خویشاوندی و منشأ زبانهای اروپایی»[Latin ۱۲] منتشر کرد. او در این کتاب با بررسی و مقایسه اعداد پایه در زبانهای آلمانی، اسپانیایی، انگلیسی کهن، ایتالیایی، ایرلندی، بنگالی، دانمارکی، روسی، سوئدی، فارسی، فرانسوی، لاتینی، لهستانی، هلندی، وِلش و یونانی و سپس مقایسه آنا با برابرهای کاملاً متفاوتشان در زبانهای ترکی، چینی، عبری و مالزیایی، بدین نتیجه رسید که زبانهای اروپا، ایران وهند بازماندگان زبانی واحدند که زبان یافث، پسر نوح بوده است.[۱۳]
اما افتخار کشف خانواده زبانهای هندواروپایی نصیب سر ویلیام جونز انگلیسی (۱۷۴۶–۱۷۹۴ م) شد. او پس از فراگیری زبانهای عربی، فارسی، لاتینی و یونانی، در سال ۱۸۷۳ م به عنوان قاضی به دیوان عالی بنگال در کلکته فرستاده شد. او در سال ۱۷۸۳ م انجمن سلطنتی آسیایی را در کلکته تأسیس کرد و سپس به فراگیری زبان سنکسریت پرداخت. سرانجام در سخنرانی معروفش در آن انجمن در سال ۱۷۸۶ م، خویشاوندی زبان سنکریت را با زبانهای ژرمنی، لاتینی و یونانی به اثبات رساند.[۱۴]
دانشمند آلمانی، فریدریش فن شلگل (۱۷۷۲–۱۸۲۹ م) در کتابی به نام دربارهٔ زبان و خرد هندیان که در سال ۱۸۰۸ م منتشر کرد، برای نخستین بار دستور تطبیقی را به کار برد.[۱۵]
اصطلاح «هندواروپایی» را نخستین بار توماس یانگ انگلیسی در سال ۱۸۱۳ م برای این خانواده پیشنهاد کرد. پس از مدتی، زبانشناس برجسته آلمانی، فرانتس بوپ (۱۷۹۱–۱۸۶۷ م؛ پدر زبانشناسی هندواروپایی و بنیانگذار زبانشناسی تطبیقی) نخستین کتاب مهم را در زمینه زبانشناسی تطبیقی هنداروپایی در سال ۱۸۱۶ م با نام «دربارهٔ نظام صرف فعل سنسکریت»[Latin ۱۳] در مقایسه با یونانی، لاتینی، فارسی و آلمانی منتشر کرد.[۱۶] بوپ در این کتاب نشان داد که زبانهای یونانی و لاتین و فارسی و ژرمنی از یک خانوادهاند.[۱۷] دیگر کتاب مهم او، که نخستین دستور تطبیقی زبانهای هنداروپایی است، با نام «دستور تطبیقی سنسکریت، زند (اوستایی)، یونانی، لاتینی، لیتوانیایی، اسلاوی کهن، گوتی و آلمانی»[Latin ۱۴] در سالهای ۱۸۳۳ م تا ۱۸۵۲ م منتشر شد.[۱۸] کنراد مالت-برن،[Latin ۱۵] جغرافیدان فرانسوی دانمارکیتبار در ۱۸۱۰ م اصطلاح «هندوژرمنی» را برای برابری با «هندواروپایی» ساخت که از کنارههای رود گنگ تا سواحل ایسلند رواج دارد.[۱۹]
زبانشناسی هنداروپایی با کوششهای دیگر دانشمندان آلمانی، همچون یاکوب گریم (۱۷۸۵–۱۸۶۳ م)، اوت شلایخر[Latin ۱۶] (۱۸۲۱–۱۸۶۸ م)، یوهانس اشمیت[Latin ۱۷] (۱۸۴۳–۱۹۰۱ م) و فریدریش کارل بروگمان (۱۸۴۹–۱۹۱۹ م) پیشرفت قابل توجهی کرد و به تدریج اعضای خانواده بزرگ هندواروپایی شناسایی شد.[۲۰]
در سالهای ۱۸۲۲ م یاکوب گریم در ویرایش دوم کتاب دستور زبان آلمانی برای نخستین بار از گردش مصوتها، که از خصایص زبانهای هنداروپایی است، گفتگو به میان آورد. گریم در همان کتاب معادلهای صامتهای انسدادی و انقباضی ژرمنی را در دیگر زبانهای هندی و اروپایی استخراج و منظم کرد و از این کار او قانونی به وجود آمد که به «قانون گریم» معروف است:[۲۱]
هندی و اروپایی | معادل الفبای آرامی هندی و اروپایی | ژرمنی | معادل الفبای آرامی ژرمنی |
---|---|---|---|
bh | به | b | ب |
dh | ده | d | د |
gh | گه | g | گ |
b | ب | p | پ |
d | د | t | ت |
g | گ | k | ک |
p | پ | f | ف |
t | ت | θ | ث |
k | ک | h | ه |
اوت شلایخر در سال ۱۸۵۰ م، هنداروپایی بودن زبان آلبانیایی را به اثبات رساند. دیگر زبانشناس آلمانی، هاینریش هوبشمان، در سال ۱۸۷۵ م ثابت کرد که زبان ارمنی، برخلاف نظر رایج، عضوی از شاخههای زبانهای ایرانی نیست و باید آن را شاخه مستقل از خانواده زبانهای هنداروپایی بهشمار آورد. سرانجام فریدریش کارل بروگمان همه یافتههای زبانشناسی هنداروپایی را تا پایان سده نوزدهم میلادی در مجموعه بسیار مفصل و ارزشمندی با نام «اساس دستور تطبیقی زبانهای هندوژرمنی»[Latin ۱۸] گردآورد و در فاصله سالهای ۱۸۸۶ م تا ۱۹۰۰ م منتشر کرد.[۲۲]
در اوایل سده بیستم م، زبانشناسان انگلیسی، اصطلاح «زبانهای آریایی» را به جای «زبانهای هندواروپایی» (برای خانواده ایرانی و هندی) به کار میبردند. چون تنها ایرانیان و هندوان خود را آریایی نامیدهاند، اصطلاح آریایی برای «هندی و اروپایی» متروک گشت. امروزه آریایی برای زبانهای ایرانی و هندی به کار برده میشود.[۲۳]
کشف آثاری از بان تُخاری و زبانهای آناتولیایی (به خصوص هیتی) در آغاز قرن بیستم، بر تعداد شاخههای خانواده زبانهای هنداروپایی افزود. هنداروپایی بودن زبان تُخاری را دانشمندان آلمانی امیل زیک[Latin ۱۹] و ویلهلم زیکلینگ[Latin ۲۰] در سالهای ۱۹۰۸ م به اثبات رساندند. یورگن الکساندر کنودتزن،[Latin ۲۱] دانشمند نروژی، در سال ۱۹۰۲ م هنداروپایی بودن زبان هیتی را حدس زده بود، اما کسی نظر او را نمیپذیرفت، تا آنکه در سال ۱۹۱۵ م بدریخ هرزنی،[Latin ۲۲] زبانشناس چک تبار، هنداروپایی بودن هیتی را اثبات کرد. پس از آن معلوم شد که زبان لوکیایی[Latin ۲۳] نیز، که در قرن نوزدهم میلادی شناخته و تا اندازهای رمزگشایی شده بود، مانند زبان هیتی به شاخه آناتولیایی زبانهای هنداروپایی تعلق دارد.[۲۴]
ایرانشناسی در قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی
ارمنستان
کوششهای دانشمندان ارمنی در رشتههای مربوط به زبانها و ادبیات شرقی به صورت علمی، از قرن نوزدهم آغاز گردید. دانشمندان این فن، در انیستیتوی خاورشناسی مسکو به فعالیت پرداخته و کتابهای زیادی در باب ایران، عثمانی و ملتهای عرب و هند و اندونزی و دیگر ممالک تألیف نمودند.[۲۵]
از پژوهشگران قدیمی این رشته در ارمنستان باید از استپان نازاریان و کروبه پاتکانیان نام برد. بعد از انقلاب شوروی، دسته تازهای از دانشمندان ارمنی به این افراد پیوستند که از همه مشهورتر، ا. ماناندیان، ا. آچاریان و هوسپ اربلی قابل ذکر کردند.[۲۶]
فرهنگستان علوم ارمنستان، مهمترین مرجع علمی ارمنستان است و در سال ۱۹۴۳ میلادی در ایروان تأسیس گردید. این مرکز دارای پنج شعبه و بیست و هفت انستیتو و انجمن علمی است.[۲۷]
مطالعات ایرانی در ارتباط با فرهنگ و ادبیات در شعبه علوم اجتماعی آکادمی صورت میگیرد. مراکز علمی این شعبه که با تاریخ و فرهنگ ایران سر و کار دارند، شامل دایرهٔ خاورشناسی، انیستیتوی تاریخ، انستیتوی باستانشناسی و مردمشناسی، انستیتوی ادبیات، انستیتوی هنر و دایره فلسفه و حقوق میباشند.[۲۸]
اسراییل
دانشکده ایرانشناسی تنها در سال ۱۹۷۰ بهطور رسمی تشکیل شد، ولی کارهای پژوهشی در زمینه تاریخ و فرهنگ ایرانی خیلی قبلتر از این زمان انجام میشد. دانشگاه عبری اورشلیم، اولین دانشگاهی در اسراییل بود که به همراه دو مؤسسه تحقیقاتی و تدریس در زمینههای مرتبط در ۱۹۲۶ تأسیس شد، یکی از این زمینهها یهودشناسی و دیگری خاورشناسی بود (بعدها نام مطالعات آسیایی و آفریقایی گرفت). پژوهشگران یهودیت باستانی، تحت انتظام عهد عتیقشناسی، تلمودشناسی، گنوستیگ و مسیحیت آغازین، تومارهای دریای مرده، و زمینههای مشابه، ارتباطهای ممکن را بین تاریخ دینی یهودیان و دنیای ایرانی بررسی کردند. برای دوره قرون وسطی، اشعار جمعآوری شده و منتقل شده به سرزمینهای فارسیزبان به عبری همانند یهودی-فارسی، توجه آنها را جلب کرد. تاریخدانهای دنیای مدرن مجبور شدند تا بدانند نقش ایران در خاورمیانه و وجود یک جمعیت اندکی در اسراییل که ریشههای شخصی و فرهنگی در ایران داشت، باعث انگیزه بیشتر برای توسعه مطالعات زبان فارسی، ادبیات فارسی و تاریخ ایران شد.[۲۹]
تدریس زبانهای ایرانی، با تأکید ویژه بر زبانهای ایران باستان و میانه، از سال ۱۹۶۵ از دانشگاه عبری اورشلیم آغاز شد. این مسئولیت را بر عهده شائول شاکد (کسی که دکترایش را در زمینه زبانشناسی ایرانی از دانشگاه لندن دریافت کرد) گذاشتهاند. در ۱۹۷۰ دانشکده ایرانشناسی و آمریکاشناسی بعد از بسط دادن دانشکده هندشناسی، تأسیس شد. شاکد و امنون نتصر (که بعدها از دانشگاه کلمبیا دکترا گرفت) در آنجا زبانهای ایران باستان، میانه به همران زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران تدریس کردند. زبان ارمنی توسط م.ای. استون[Latin ۲۴] و سنسکریت و دیگر زبانها و ادبیات هندی توسط دیوید شولمن تدریس شد.[۳۰]
ایتالیا
بریتانیا
علاقهٔ انگلیسیها به زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران به چند دلیل و عامل وابسته است. مهمترین این دلیلها، روابط انگلیس با هند بوده است. در هنگامی که بین ایران و انگلیس ارتباط برقرار شد، زبان رسمی دربار هندوستان فارسی بود و مأموران انگلیسی که به هند میرفتند، نیازی به فراگیری زبان فارسی احساس میکردند و برای رفع نیاز و آگاهی از زبان فارسی، ناچار به مراجعه به کتابهای فارسی بودند و همین امر آنها را به مطالعه آثار فارسی ترغیب نمود.[۳۱] دیپلماتها در انگلستان مشمول قانون سختی کار بودند و سن بازنشستگی ۵۰ سال داشتند. بازنشستگی زودهنگام فرصت خوبی برای آنها فراهم میکرد تا به کارهایی همچون استادی دانشگاه، کارهای پژوهشی یا تجارت بپردازند.[۳۲]
مطالعهٔ کتاب فارسی موجب شد کششی نسبت به ایران و ملت ایران در آنها ایجاد شود. حکومت هند نیز به چاپ کتابهای فارسی اقدام نمود و همین بر رونق کار افزود. بسایری از آثار مهم فارسی مانند شاهنامه، کلیات سعدی و برهان قاطع، در هندوستان به چاپ رسید و تا مدتها هندوستان یکی از مراکز عمدهٔ چاپ اینگونه کتابها بوده است.[۳۳]
ادوارد براون
کلیفورد ادموند باسورث
در اوایل قرن بیستم میلادی به دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی و عالی به استادی تاریخ و ادبیات اسلامی در دانشگاه منچستر رسید. او در زمینه تاریخ ایران و اسلام به ویژه عصر غزنوی و سلجوقی پژوهشهایی انجام داد.[۳۴]
مری بویس
مری بویس در ۲ اوت ۱۹۲۰ در دارجیلینگ هندوستان متولد شد؛ زیرا پدر و مادرش در آن زمان در هند در مأموریت بودند، پدرش «و. ه بولیس» به عضویت خدمات کشوری هند که زیر سلطه بریتانیا بود، درآمده بود. «مری» در دانشگاه کمبریج به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۴۳ م. لیسانس باستانشناسی گرفت و در سال ۱۹۴۵ م. کارشناسی ارشد و در ۱۹۵۳ دکترایش را دریافت کرد.[۳۵]
از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۶ م. مربی ادبیات آنگلوساکسون و باستانشناسی در «رویال هالوی کالج دانشگاه لندن» بود و از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۸ م. استادیار مطالعات ایرانی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن و از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۳ نیز دانشیار بود و سپس به استادی رسید.[۳۶]
از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۰ م دبیر و خازن «مجموعه نسخههای خطی ایرانی» و در دو دوره از سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ م. نیز عضو «انجمن سلطنتی آسیایی» شد از ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۶ م. نیز عضو هیئت ویراستاران نشریه «آسیای بزرگ» بود. در ۱۹۷۶ عضو افتخاری «انجمن شرقشناسی آمریکا» و در ۱۹۷۷ م. استاد میهمان دانشگاه ایندیانا و در ۱۹۷۸ م. عضو خارجی «آکادمی سلطنتی علوم و ادبیات دانمارک» بود.[۳۷]
نیکلاس سیمز ویلیامز
۱۱ آوریل ۱۹۴۹ م در شهر چَتم[Latin ۲۵] انگلستان به دنیا آمد. پس از دوران مقدماتی تحصیل و ورود به دانشگاه در سال ۱۹۷۲ م در رشته خاورشناسی از دانشگاه کمبریج لیسانس گرفت و در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ با استفاده از بورس تحقیقاتی آن دانشگاه به مطالعه پرداخت. در سال ۱۹۷۸ م به اخذ دکترا نایل آمد. قبل از دریافت درجه دکترا در مدرسه مطالعات مشرقزمین و آفریقا دانشگاه لندن به تدریس زبانهای ایرانی مشغول بود. از کارهای مهم سیمز، شناسایی و خواندن کتیبههای زبانهای ایرانی قدیم است. او عضو مشورتی مجله مطالعات ایران بوده است.[۳۸]
دانمارک
هر چند که دانمارک کشور نسبتاً کوچک و دور از ایران است؛ با این حال به دلیل تمدن و فرهنگ خود و علاقهمندی اندیشهوران آن که برخوردار از تمدن اسکاندیناوی اند، از دیرباز به ایران و فرهنگ و تاریخ آن علاقه نشان دادهاند و در کپنهاگ، مراکزی به ایرانشناسی پرداختهاند. هم در دانشگاه این شهر و هم در موسسهای با عنوان ایرانشناسی، افرادی مشتاق شناخت تاریخ و فرهنگ و ادب ایرانی بودهاند که از مشهورترین آنها باید از آرتور کریستن سن، کای بار و راسموس راسک نام برد.[۳۹]
در دانمارک علاوه بر تاریخ و ادبیات کهن فارسی، به فولکلور و ادبیات عامیانه ایرانی نیز توجه کردهاند و حتی برخی پژوهشگران به زبانهای محلی مثل کردی پرداختهاند. برخی ایرانشناسان دانمارکی مانند کریستن سن بارها به ایران سفر کردهاند و عضو فرهنگستان ایران نیز بودهاند.[۴۰]
فرانسه
کلمان امبو هوار
کلمان هوار در سال ۱۸۵۴ در پاریس متولد شد. از شاگردان «مدرسه زبانهای شرقی» و «اکول پرتیک» - پژوهشگاه علوم انسانی بود. به سه زبان فارسی، ترکی و عربی مسلط بود و در هر یک تألیفاتی دارد. همچنین در مقالاتی در باب تاریخ و جغرافیا و صرف نحو و ادبیات ملل اسلامی و ادبیات ایران به چاپ رسانده است. از جمله در نشریههای آسیایی و دانشنامه اسلام از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۹۸ م. به مدت بیست سال در استانبول و سه سال در دشمق با سمت مترجمی و کنسولیار به کار مشغول بود.[۴۱]
در سال ۱۸۹۸ م پس از مرگ شارل شفر[Latin ۲۶] به جای او به سمت استادی زبان فارسی در مدرسه زبانهای شرقی منصوب شد و از سال ۱۹۰۸ استاد علوم اسلامی و مدیر تحقیقات «اکول پرتیک»[Latin ۲۷] گردید. کلمان نامزد ریاست کل «آکادمی ادبیات و کتیبهها» در سال ۱۹۲۷ م. شد اما پیش از آن یعنی در اواخر ۱۹۲۶ میلادی درگذشت.[۴۲]
ترکیه
کانادا
ریچارد فولتس (به انگلیسی: Richard Foltz) (۱۹۶۱) ایرانشناس کانادای است. وی در شهر کلمبوس واقع در ایالت اهایو، در آمریکا متولد شد. وی دارای دکترای تاریخ و مطالعات خاور میانه از دانشگاه هاروارد است. ریچارد فولتس استاد گروه علوم دین دانشگاه کنکوردیا ی مونترال نیز میباشد. وی تاریخشناس مذاهب میباشد و مقالههای بسیاری در این زمینه به رشته تحریر درآورده است.
فولتس تأکید بر نقش مهم ایرانیان در تاریخ جهان میکند، به خصوص در حوزه ادیان. او همچنین در اخلاق زیستمحیطی و حقوق حیوانات در اسلام و دین زرتشتی نوشته شده است.
روسیه
یوسف میخائیلوویچ ارانسکی
در ۳ مه سال ۱۹۲۳ میلادی در لنینگراد (پتروگراد) روسیه متولد شد، پس از تحصیلات مقدماتی در سال ۱۹۴۰ م در بخش زبانشناسی دانشگاه لنینگراد ثبت نام کرد، اما پیش از اتمام درس به دلیل کشیده شدن جنگ جهانی دوم به روسیه، از ادامه تحصیل بازماند و از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ م، در جبهههای لنینگراد و ولخف (wolkhov) جنگید. پس از جنگ به دانشگاه بازگشت و در بخش جدید «زبانهای شرقی» به ادامه درس پرداخت و از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۱ م زیر نظر فریمان (freiman) به پژوهش پرداخت و رسالهای در مورد زبان پشتو تهیه کرد. سپس در ۱۹۵۱ م با ارائه رساله اش با عنوان «وجه و حدود فعل در دستور زبان معاصر افغانستان»، موفق به دریافت درجه دکتری شد. او از همان هنگام تحصیل در دانشگاه یعنی ۱۹۴۸ م در دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه دولتی لنینگراد به تدریس مقدمات زبانشناسی ایرانی، تاریخ زبانهای ایرانی و تاجیکی و دستور تطبیقی مشغول شده بود از ۱۹۵۱ م - پس از دفاع از تز دکتری - تا ۱۹۵۵ م در بخش تاریخ زبانشناسی دانشگاه تاجیکستان، تاریخ زبان فارسی و تاجیکی را تدریس میکرد و از ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۹ م در دانشسرای عالی «استالین آباد» (دوشنبه) به تدریس همین دروس پرداخت. در ۱۹۵۹ م کارمند علمی دانشکده شرقشناسی آکادمی علوم شوروی شعبه لنینگراد بود. از آثار او میتوان به «مقدمهای بر فقه اللغه ایرانی»(۱۹۶۰)،[Latin ۲۸] «روایتی دربارهٔ شمس تبریزی»(۱۹۶۷)،[Latin ۲۹] «زبانهای ایرانی»(۱۹۷۳)،[Latin ۳۰] «فقه اللغه ایرانی باستان و زبانشناسی ایرانی»(۱۹۷۲)،[Latin ۳۱] زبانهای ایرانی نو در اتحاد شوروی»(۱۹۷۵)[Latin ۳۲] نام برد. ارانسکی در ۱۹۷۷ درگذشت.[۴۳]
مجلات و دانشنامههای ایرانشناسی
نام (لاتین) | نام (فارسی) | ناشر | زبان نشریه | سرویراستار |
---|---|---|---|---|
IRANISTIK | پژوهشهای ایرانشناختی | مرکز نشر دانشگاهی | آلمانی | امید طبیبزاده |
IRANSHENASI | ایرانشناسی (مجله) | - | فارسی | جلال متینی |
sasanika | ساسانیکا | انگلیسی | تورج دریایی | |
Acta Iranica | آکتا ایرانیکا | انتشارات بریل | انگلیسی، فرانسوی، آلمانی | ارنی هارنیک |
Encyclopædia Iranica | دانشنامه ایرانیکا | انگلیسی | احسان یارشاطر | |
Encyclopaedia Islamica | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | فارسی | سید محمدکاظم موسوی بجنوردی |
The Encyclopaedia of Iran | دانشنامه ایران | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | فارسی | سید محمدکاظم موسوی بجنوردی |
_ | دانشنامه جهان اسلام | بنیاد دائرةالمعارف اسلامی | فارسی | غلامعلی حداد عادل |
Encyclopaedia of Islam | دانشنامه اسلام | انتشارات بریل | انگلیسی، آلمانی، فرانسوی | |
Abstracta Iranica | چکیدههای ایرانشناسی | فرانسوی، انگلیسی، فارسی | شارل هانری دوفوشهکور | |
Iran-nameh | ایراننامه | بنیاد مطالعات ایران | فارسی | |
Iranica Antiqua | ایران باستان | |||
Indo-Iranian Journal | ژورنال هندو-ایرانی | |||
نامه فرهنگستان | ||||
مجله زبانشناسی | ||||
Indo-Iranica | هندو-ایرانیکا | |||
Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies | ایران: مجله انجمن ایرانشناسی بریتانیا | انگلیسی | کلیفورد ادموند باسورث، کامرون پتری | |
Iranistische Mitteilungen | ||||
Acta Iranica | آکتا ایرانیکا | انتشارات بریل | انگلیسی، فرانسوی، آلمانی | |
Studia Iranica | استودیا ایرانیکا | انتشارات پیترز | انگلیسی، فرانسوی | |
Persica (journal) | پرسیکا (مجله) | انتشارات پیترز | انگلیسی، فرانسوی، آلمانی | |
Iranian Studies | مطالعات ایرانی (نشریه) | انتشارات دانشگاه کمبریج | انگلیسی | سوسن سیاوشی |
پیوندهای بیرونی
- Interview with Ashk Dahlén on the scope and history of Iranian Studies (به زبان فارسی)
- ایرانشناسی در سرزمینهای آلمانی زبان [۱] مقالهای در بیبیسی از خسرو ناقد
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه مریلند
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه دورهام انگلیس
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه هاروارد
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه تگزاس - آستین
- گروه مطالعات ایرانشناسی در دانشگاه MIT بایگانیشده در ۲۴ فوریه ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
وبگاهها
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- مؤسسه مطالعات ایران بایگانیشده در ۱۶ مارس ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine
پانویس
لاتین
- ↑ Geoffrey Duchet
- ↑ G. Tychsen
- ↑ Fr. Munter
- ↑ Lichtenstein
- ↑ S. Viteh
- ↑ Franciscus Rapelengius
- ↑ Claudius Salmasius
- ↑ De Hellenistica
- ↑ Indo-Scythian Teory
- ↑ Georg Stiernhielm
- ↑ James Parsons
- ↑ The Remains of Japhet, Being Historical Enquiries into the Affinity and Origin of the European Languages
- ↑ Uber das Konjugationssystem der sanskritsprache vergleichung mit jenem der griechischen lateinischen, perischen und germanischen Sparache
- ↑ Vergleichende Grammatik Des Sanskrit, Zend, Griechischen, Litthauischen, Altslawischen, Gothischen und Deutschen
- ↑ Conrad Malte-Brun
- ↑ August Schleicher
- ↑ Johannes Schmidt
- ↑ Grundriss der verglesichenden Grammatik der indogermanischen Sprachen
- ↑ Emil Sieg
- ↑ Willhelm Siegling
- ↑ Jorgen Alexander Knudtzon
- ↑ Bedrich Hrozny
- ↑ Lycian
- ↑ M. E. Stone
- ↑ chatham
- ↑ Charles Schefer
- ↑ EPHE
- ↑ Vvdenie v iranskuiu fiologiiu (1960)
- ↑ Legenda o Sheikhe shamsi Tabrizi(1967)
- ↑ Iranskie Iazki(1973)
- ↑ Drevneiranskaia Filologiia iranskoe iazykoznanie(1972)
- ↑ Die neuiranischen sparchen der sowjetunion(1975)
ارجاعات
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۶–۱۷.
- ↑ موسوی، تخت جمشید، ۱۴.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۷–۱۸.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۸–۱۹.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۹.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۱۹–۲۰.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۲۰–۲۱.
- ↑ داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ۲۱.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۱.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۱.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۲.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۲.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ ابولقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ۷.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳و۴.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ ابولقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ۸–۹.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۳.
- ↑ ابولقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ۹.
- ↑ رضایی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ۴.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۳۷۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۳۷۱.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۳۷۱.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۳۷۱.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، ۲۳۴-۲۳۸.
- ↑ Shaked، ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES، ۲۳۴-۲۳۸.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۱۵۱.
- ↑ عبدالرشیدی، زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران در گفتگو با ایرانشناسان، ۱۶.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۱۵۱.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۵.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۰.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۲۴.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۶۰۸.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۶۰۸.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۵۲.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۲۵۲.
- ↑ رستمی، ایرانشناسان و ادبیات فارسی، ۳۳۷–۳۳۸.
منابع
- ابولقاسمی، محسن (۱۳۹۰). تاریخ زبان فارسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۵۴۵-۵.
- افشار، ایرج (۱۳۸۸). «هفت خوان رسیدن به ایران باستان». بخارا. فروردین و اردیبهشت (۷۰).
- دالن، اشک (۱۳۹۱). «تعریف ایران شناسی، قلمروهای آن و ایران شناسی در کشورهای اسکاندیناوی». نامه ایران و اسلام. سال ۱ (۳): ۱۱–۱۸.
- داندامایف، محمد (۱۳۸۶). ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی. ترجمهٔ روحی ارباب. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۳۳۴-۲.
- رستمی، محمد (۱۳۹۰). ایرانشناسان و ادبیات فارسی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۲۶-۵۲۸-۰.
- رضایی باغبیدی، حسن (۱۳۸۸). تاریخ زبانهای ایرانی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۰۲۵-۸۴-۳.
- عبدالرشیدی، علیاکبر (۱۳۹۵). زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایران در گفتگو با ایرانشناسان. انتشارات اطلاعات. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۲۳۷۱۲۶.
- معصومی، غلامرضا (۱۳۸۹). تاریخچه علم باستانشناسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۸۱۴-۲.
- ملک شهمیرزادی، صادق (۱۳۸۹). «خلاصهای از باستانشناسی پیش از تاریخ ایران». تاریخ ایران باستان. ج. ۱. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۳۰-۴۸۸-۹.
- موسوی، علی (۱۳۸۵). «تخت جمشید». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۴. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۵۴-۸. بایگانیشده از اصلی در ۷ اوت ۲۰۲۴. دریافتشده در ۷ اوت ۲۰۲۴.
- موسوی، محمود. «باستانشناسی». دانشنامه جهان اسلام. تهران. دریافتشده در ۷ اوت ۲۰۲۴.
- حمعی از نویسندگان (۱۳۸۷). هلن سانسیسی وردنبورخ؛ ویلم درایورس، ویراستاران. تاریخ هخامنشیان، از نگاه مسافران. ج. ۷. ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر. تهران: انتشارات توس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۵-۶۸۱-۴ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ویسهوفر، یوزف (۱۳۹۰). ایران باستان. ترجمهٔ مرتضی ثاقبفر. تهران: انتشارات ققنوس. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۱۳۰-۴.
- Rajabzadeh, Hashem (2012). "JAPAN ix. Centers for Persian Studies in Japan". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. 14. p. 569-570. Retrieved 7 August 2024.
- Haneda, Masashi (2012). "JAPAN viii. SAFAVID STUDIES IN JAPAN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. 14. p. 568-569. Retrieved 7 August 2024.
- Aoki, Takeshi (2012). "JAPAN vi. IRANIAN STUDIES IN JAPAN, PRE-ISLAMIC PERIOD". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. 14. p. 564-568. Retrieved 7 August 2024.
- Multiple Authors. "GREAT BRITAIN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 7 August 2024.
- X. Tremblay and N. Rastegar. "AUSTRIA ii. IRANIAN STUDIES IN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 7 August 2024.
- Multiple Authors. "FRANCE". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 7 August 2024.
- Shaked, Shaul (2008). "ISRAEL iii. IRANIAN STUDIES". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. XIV. p. ۲۳۴–۲۳۸. Retrieved 7 August 2024.
برای مطالعه بیشتر
- Multiple Authors. "JAPAN". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 7 August 2024.