بدون جعبه اطلاعات

محمد در مکه

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
گاه‌شمار زندگی محمد در مکه
رویدادهای زندگی محمد در مکه
۵۶۹ مرگ عبدالله (پدر)
۵۷۰–۵۷۱ تولد محمد
۵۷۶ مرگ آمنه (مادر)
۵۷۸ مرگ عبدالمطلب (پدربزرگ و سرپرست)
۵۸۳ سفر تجاری به شام
۵۹۵ ازدواج با خدیجه
۶۰۵ تولد فاطمه زهرا (به روایت اهل سنت)
۶۱۰ بعثت و شروع نبوت
۶۱۳ دعوت عشیره و آغاز دعوت علنی و عمومی
۶۱۴ آغاز آزار مسلمانان توسط مردم مکه
۶۱۵ تولد فاطمه زهرا (به روایت شیعه)
هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه
۶۱۶ آغاز محاصره بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب
۶۱۹ پایان محاصره بنی هاشم در شعب ابیطالب
سال اندوه: مرگ ابوطالب و خدیجه
۶۲۰ اسراء و معراج
۶۲۱ پیمان عقبه اول (بیعت النساء)
۶۲۲ پیمان عقبه دوم (بیعت الحرب)
مهاجرت مسلمانان به یثرب

زندگانی محمد در مکه، بخش اول زندگانی پیامبر اسلام را شکل می‌دهد. تولد، کودکی، نوجوانی، آغاز دوران پیامبری و مخالفت‌های قریش با او و سختگیری بر مسلمانان، مهمترین وقایع این دوران بوده است. پس از این دوران، محمد با هجرت به شهر یثرب (مدینه امروزی) از مکه خارج شد و از این پس دورادور بر امور مکه نظارت داشت.

تولد

یک نقاشی در یک کتاب ترکی، از محمد در بدو تولد. (آمنه در حال نشان دادن فرزند تازه متولدش به عبدالمطلب و دیگر مکیان)

تاریخ دقیق تولد محمد نامعلوم است، ولی احتمالاً بین ۵۶ تا ۵۰ قبل از ه‍جرت/۵۶۷ تا ۵۷۳ میلادی است[۱] که مورد قبول‌ترین سال، ۵۳ ق. ه‍/۵۷۰ م است.[۲][۳][۴] به گزارش مرتضی عاملی، محمد به سال عام‌الفیل — چهل سال قبل از بعثت — به دنیا آمد. در روز ولادت او بین منابع شیعی و سنی اختلاف است و بیشتر منابع شیعه، تاریخ ۱۷ و بیشتر منابع سنی ۱۲ ربیع‌الاول را روز ولادت دانسته‌اند.[۵] به نوشتهٔ چیز رابینسون، تاریخ‌دان آمریکایی، علت مشهور شدن سال ولادت محمد به عام‌الفیل، مقارنت ولادت او با حملهٔ سپاه فیل است. این حمله در دههٔ ۵۵۰ میلادی رخ داده‌است.[۶] منابع اسلامی، محل تولد او را شهر مکه در عربستان امروزی دانسته‌اند[۷] و این نظر عموماً مورد پذیرش همگان است.[۸]

کودکی

پیش از تولد محمد، پدرش عبدالله، درگذشت.[۹][۱۰][۱۱] عبدالله بازرگانی بود که گاه با پدرش عبدالمطلب در امور تجاری همکاری می‌کرد.[۱۲] او در راه بازگشت از شام، که به قصد تجارت به آنجا رفته بود، بیمار شد و درگذشت.[۱۳] طبق روایات اسلامی، عبدالمطلب، پدربزرگ محمد و بزرگ‌خاندان قریش، محمد را پس از تولد طبق عادت مرسوم، به دایه‌ای به نام حلیمه بنی‌سعد سپرد. او دو سال در قبیله سعد بن بکر — شاخه‌ای از قبیله هوازن — نزد حلیمه ماند. با این وجود برخی از پژوهشگران غربی درستیِ تاریخی سپرده شدن محمد به حلیمه را رد کرده‌اند.[۱۴] زمانی‌که محمد ۶ ساله بود، به همراه مادرش، آمنه، و کنیزی به نام ام ایمن برای زیارت قبر عبدالله و دیدار از خویشاوندان، راهی یثرب شدند. آمنه در مسیرِ بازگشت، در محلی به نام «ابواء» درگذشت.[۱۵][۱۶] و پس از آن، عبدالمطلبِ ۸۰ ساله، سرپرستی محمد را بر عهده گرفت.[۱۷][۱۸] هر چند محمد تحت سرپرستی عبدالمطلب — به عنوان رهبر مکه — قرار داشت؛ اما دوران یتیمی را با سختی‌های فراوان سپری کرد. یتیم بودن محمد از معدود موضوع‌هایی است که از میان مسائل زندگی محمد در قرآن مورد اشاره قرار گرفته‌است. در این‌باره خطاب به محمد آمده‌است: «آیا ما تو را یتیم نیافتیم؟».[قرآن ۱][۱۹]

نقاشی از ملاقات محمد و بحیرا؛ (نقاشی در کتاب جامع‌التواریخ متعلق به قرن ۱۴ میلادی)

در ۸ سالگی محمد، عبدالمطلب نیز درگذشت و ابوطالب، عموی محمد — که در آن هنگام نفوذ زیادی در مکه داشت — سرپرستی محمد را بر عهده گرفت.[۲۰][۲۱][۲۲] محمد در ۱۲ سالگی همراه ابوطالب با کاروانی به شام سفر کرد. در منابع اسلامی مانند سیره ابن اسحاق و تاریخ طبری نقل شده‌است که در این سفر با بحیرا سرجیوس — یک راهب مسیحی — دیدار کرد و بشارت پیامبریش را از وی شنید.[۲۳][۲۴][۲۵][۲۶] به گزارش ابن اسحاق، پس از ملاقات با بحیرا، عبدالمطلب به همراه محمد، به جهت خطر حمله یهودیان به محمد، از ادامهٔ سفر پشیمان شده و به مکه بازگشتند[۲۷][۲۸] اما آلفرد گیوم گزارش می‌کند که محمد و ابوطالب پس از پایان تجارتشان در شام، به مکه بازگشتند.[۲۹] بنابر گزارشی دیگر، محمد در سفر دومش به شام توسط راهبی به نام نستور به پیامبری‌اش بشارت داده شد.[۳۰] به گزارش ولش، داستان‌های بسیاری در منابع اولیه در مورد محمد از دوران کودکی تا زمان اعلام پیامبری موجود است که از دیدگاه تاریخی، قابل‌اطمینان نیستند؛ زیرا تصویر محمد در این داستان‌ها بسیار متفاوت با چهره‌ای است که قرآن از محمد ارائه می‌دهد. این داستان‌ها از دیدگاه تاریخی بیشتر برای بررسی چگونگی تلقی مسلمانان از پیامبر خود اهمیت دارند.[۳۱]

نوجوانی تا پیش از اعلام پیامبری

بنابر گزارش مورخان، محمد در دوران نوجوانی در جنگ‌های فجار شرکت کرد؛ اگرچه گزارش‌ها در جزئیات چگونگی شرکت او اختلاف نظر دارند.[۳۲] مرتضی عاملی اما به حضور او در این جنگ، با دید تردید نگریسته‌است.[۳۳] سن او در هنگام بروز این جنگ‌ها — که چندین سال طول کشید — ۱۴ تا ۲۸ سال بود.[۳۴] پیمان حلف‌الفضول پس از جنگ‌های فجار در خانه عبدالله بن جدعان میان برخی از قبایل قریش منعقد شد تا به عدالت، پایبند باشند و جمعاً از ستمدیدگانی که قبیله‌ای در مکه ندارند، حمایت کنند. محمد نیز در حالی که بیست ساله بود در این پیمان عضو شد.[۳۵][۳۶] محمد این پیمان را می‌ستود و می‌گفت: اگر بار دیگر به این پیمان فراخوانده شود، به آن می‌پیوندد.[۳۷] با وجود این که در دوران جوانی محمد، بت‌پرستی در مکه مرسوم و معمول بود، ولی محمد هرگز تفکرات بت‌پرستی نداشت و بت‌پرستی نکرد.[۳۸]

قدیمی‌ترین مینیاتور از چهره محمد، مربوط به ماجرای نصب حجرالاسود (متعلق به قرن ۱۴ میلادی در کتاب جامع‌التواریخ)

محمد در این دوران، گاه در حل اختلاف میان بزرگان شهر مداخله و راه‌کارهای عملی، جهت حل و فصل اختلافات ارائه می‌کرد.[۳۹] یکی از موارد اختلافی، نصب حجرالاسود — سنگ سیاه و مقدسی در بنای کعبه — در مکانش بود که پس از اختلاف قبایل در آن، محمد پیشنهاد داد تا پارچه‌ای را آورده و هر قبیله بخشی از آن پارچه را گرفته و حجرالاسود را همگی تا محل نصب حمل نمایند.[۴۰][۴۱] به نوشته جان اسپوزیتو، امانت‌داری و وفاداری نیز از صفات برجسته محمد پیش از اسلام بوده‌است. تا جایی که گاه او را «محمد امین» می‌خواندند.[۴۲] یکی از گزارش‌های زندگی محمد که حتی غیر از منابع اولیه عربی آن را تایید کرده و منابع متقدم بدون ابهامی آن را پذیرفته‌اند؛ مشغول بودن محمد به تجارت پیش از اعلام پیامبری‌اش بوده‌است. به گزارش شان آنتونی، این ادعا بر اساس دو گزارش کهن تاریخی نگارش شده قبل از دوره سیره‌نویسی مسلمانان شکل گرفته‌است و احتمالا ناشی از گزارش‌های مخبران واقعی بوده‌است.[۴۳] محمد که مدت‌ها بود دیگر سرمایه‌ای برای بازرگانی نداشت، از سوی برخی سرمایه‌داران مکه، از جمله خدیجه، استخدام شد تا به‌نیابت از آنان به بازرگانی بپردازد.[۴۴] بیشترین مطالب در خصوص زندگانی تجاری محمد در منابع اسلامی نیز مربوط به رابطه تجاری او با خدیجه است. به گزارش منابع اسلامی، محمد سفری را به شام داشت و در این سفر از جانب خدیجه به قصد تجارت عازم بود. دیگر گزارش‌ها درباره تجارت او، مربوط به سفری تجاری به بازار حبشه، اجرت او برای یکی از تجارت‌هایش و ادعای شراکت یکی از افراد بنی‌مخزوم در تجارت با محمد است که البته هیچکدام به شغل مستمر تجارت اشاره ندارد.[۴۵] این سفر نیابتی و ازدواج در ۲۵ سالگی محمد عنوان شده‌است[۴۶] و محمد پس از همین سفر بود که نسبت به ازدواج با خدیجه اقدام کرد.[۴۷] با این وجود، در سیره‌ها و روایت‌های گزارش شده از صحابه محمد، او به عنوان یک چوپان به تصویر کشیده شده‌است که در ازای دریافت پول، گوسفندان دیگران را به چرا می‌برده‌است.[۴۸] این احتمال داده شده‌است که منابعی که او را تاجر دانسته‌اند، شغل خاندان او — یعنی قریش را که عموما از تجارت کسب درآمد داشتند — به او نسبت داده‌اند.[۴۹] از زندگانی او در این دوره اطلاعات بیشتری در دست نیست، جز اینکه به جهت رفتارهای ناپسند قومش، ناخشنود بود و زمان زیادی را به تنهایی در غار حرا می‌گذراند.[۵۰] گزارش‌های منابع اسلامی بیان می‌کنند که محمد هیچ‌گاه از شبه جزیره عربستان خارج نشده‌است[۵۱]

نمایی از غار حرا در کوه نور (محل نزول نخستین آیات بر محمد)

بعثت و اعلام پیامبری

بنابر برخی روایت‌های اسلامی، محمد پیش از بعثت، هر سال چند هفته را در غار حرا به عبادت و تفکر می‌پرداخته‌است.[۵۲][۵۳] در یکی از شب‌های سال ۱۳ ق. ه‍/۶۱۰ م در زمانی که محمد چهل ساله بود، جبرئیل — فرشته وحی در ادیان ابراهیمی — در غار حرا بر محمد ظاهر شد و سه مرتبه به او گفت: «إقرأ — یعنی: بخوان! —» و سپس آیه‌های ابتدایی سوره علق[قرآن ۲] را برایش خواند.[۵۴][۵۵][۵۶][۵۷] به نوشته پیترز نخستین سورهٔ وحی‌شده به محمد نامعلوم است و می‌تواند سوره‌های دیگری نیز باشد.[۵۸] اما رسول جعفریان، معتقد است که قطعاً نخستین آیات نازل شده، آیات ابتدایی سوره علق بوده‌است. سپس مدتی فاصله بین این آیات و آیات بعدی که به سوره مدثر مربوط است، واقع می‌شود. اما اختلاف بین منابع زیاد است، به‌طوری‌که از سه روز تا سه سال ذکر شده‌است.[۵۹]

نزول نخستین آیات قرآن، در ماه رمضان صورت گرفت[۶۰] و احتمالاً در هفدهم این ماه یا شب قدر بود که این اتفاق افتاد. البته، طبق روایت شیعی، بعثت به نبوت در ۲۷ ماه رجب صورت گرفته‌است.[۶۱][۶۲] به عقیده جعفریان، احتمالاً بعثت پیش از دریافت آیات بود. در خصوص حالات محمد در زمان نخستین دریافت وحی، مطالبی توسط سیره‌نویسان و عمدتاً از طریق آل زبیر نقل شده‌است که به عایشه می‌رسد. روایت‌های مربوط به این موضوع به راویانی می‌رسد که در زمان نخستین وحی متولد نشده یا خردسال بوده‌اند.[۶۳] بر اساس گزارش منابع اسلامی، پس از ماجرای اولین ملاقات محمد با فرشته وحی، او دچار تزلزل شد و در اینکه وحی را دریافت کرده یا آنکه دچار تسخیر اجنه شده‌است، مردد بود؛ تا آنکه آیات بعدی و همین‌طور مشورت با ورقة بن نوفل و سخنان خدیجه، به او اطمینان داد که آنچه دریافت کرده‌است، وحی بوده‌است.[۶۴]

بر پایهٔ روایت‌های اسلامی، خدیجه زن محمد نخستین کسی بود که به پیامبری او ایمان آورد. کمی بعد علی بن ابی‌طالب پسرعموی ده ساله محمد، ابوبکر دوست نزدیک او و پسرخوانده‌اش زید بن حارث نیز به دین محمد پیوستند.[۶۵][۶۶][۶۷][۶۸] بنابر گزارش ابن اسحاق، واقدی و روایتی از جعفر صادق، محمد تا سه سال، دین تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ می‌کرد.[۶۹][۷۰][۷۱][۷۲] پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. هنگامی که آیه انذار[قرآن ۳] ابلاغ شد، محمد، خویشاوندان نزدیکش در بنی‌هاشم شامل فرزندان عبدالمطلب را که ۴۵ نفر می‌شدند، دعوت کرد[۷۳] و آنها را پند و اندرز داد که: «ای پسران عبدالمطلب!... خدا به من فرمان داده‌است تا شما را به سویش فرا بخوانم. چه کسی از شما مرا در این امر یاری خواهد کرد و برادر، وصی و جانشین من خواهد بود؟» و از این میان، تنها علی که ۱۳ سال داشت، پاسخ داد. سپس محمد گفت: «این [علی]، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. به او گوش فرا دهید و از او پیروی کنید.» اما، حاضران وی را ریشخند کردند. پس از این دیدار برخی از زنان بنی‌هاشم نیز اسلام آوردند.[۷۴][۷۵] بر پایهٔ روایت‌های اسلامی، پس از دعوت عشیره، هنگامی که محمد مطمئن شد ابوطالب در برابر بزرگان قریش از او پشتیبانی می‌کند، بالای کوه صفا رفت و مردم را فراخواند و سپس دربارهٔ توحید — یگانگی خداوند — و باور به الله، پیامبری و روز رستاخیز با آن‌ها سخن گفت.[۷۶] مدتی بعد از این واقعه، آیه فروفرستاده شد: «پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان روی برتاب که ما شر ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.»[قرآن ۴][۷۷][۷۸][۷۹]

قدیمی‌ترین نقاشی از کعبه، نگارگری شده در حاشیه سندی منسوب به محمد، مشهور به آشتی‌نامه محمد

در آغاز دعوت بیش‌تر اهل مکه محمد را نادیده گرفتند، شماری او را مسخره کردند و برخی هم پیرو او شدند. کسانی که به محمد ایمان آوردند را می‌توان به ۳ گروه اصلی دسته‌بندی کرد: برادران جوان و فرزندانِ بازرگانان بزرگ مکه، افرادی که موقعیت اجتماعی دست‌اولشان را در قبیله‌شان از دست داده بودند و نمی‌توانستند آن را دوباره به دست آورند، و نهایتاً افراد ضعیف در مکه، به ویژه خارجی‌ها.[۸۰][۸۱] تا سال چهارم بعد از بعثت سیره نویسان حدود ۲۸ نفر از مردان را ذکر کرده‌اند که مسلمان شده‌اند. در سه سال نخستین، دعوتِ محمد بی‌توجه به عقاید مشرکان بود و قریش نیز با او دشمنی نکرد. نگرانی مکیان از آن نبود که کسی از آیین شان به مسیحیت یا اسلام بگرود،[۸۲] آن‌ها نگران بودند که نظام ارزشی و قبایلی شان مورد تردید قرار گیرد[۸۳] یا درآمد پرسود آنان از زیارت‌های مذهبی، لطمه ببیند.[۸۴][۸۵] به گفتهٔ ابن سعد و ابن هشام، آغاز دشمنی‌ها و مخالفت‌ها با محمد، پس از گفتن آیه‌هایی که در آن نیاکان بت‌پرست اهل مکه و پرستش بت‌ها محکوم شده بودند،[۸۶][۸۷] و به گفتهٔ برخی دیگر از همان آغاز تبلیغ همگانی بود.[۸۸]

افزایش محاصره و آزار مکیان و هجرت مسلمانان به حبشه

افزایش شمار پیروان محمد باعث شد که او خطری برای قبیله‌های منطقه و حاکمان شهر بشود. ردکردن مذهب سنتی مکه به ویژه برای قبیلهٔ خودش توهین‌آمیز بود؛ زیرا آن‌ها خود نگهبانان کعبه بودند. بازرگانان نیرومند مکه به قصد سازش، به محمد پیشنهاد دادند که اگر دست از تبلیغ بردارد به او اجازه ورود به حلقه درونی بازرگانان را بدهند و موقعیتش را با ازدواجی پر سود تثبیت کنند. اما محمد این پیشنهادها را نپذیرفت.[۸۹] منابع تاریخی اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمد و یارانش را به ثبت رسانده‌اند.[۹۰] مسلمانان در ابتدا تا حدی می‌توانستند آزادانه نماز بخوانند. اما به تدریج با مخالفت مشرکان مکه مواجه شدند و مجبور شدند مخفیانه عبادت کنند. به‌خصوص پس از درگیری سعد بن ابی‌وقاص با یکی از مشرکان که منجر به شکستن سر وی توسط سعد شد، آن‌ها آزادی خود را از دست دادند و حتی محمد و گروهی از پیروانش مجبور شدند در خانه ارقم بن ابی‌ارقم بر روی کوه صفا مخفی شوند. این ماجرا در حدود سال چهارم پس از شروع دعوت بوده‌است. شیوه آزار مسلمانان بستگی به جایگاه قبیله‌ای آن‌ها داشت. چون در مکه حکومتی وجود نداشت، اقوام مسلمان وی را در خانه زندانی می‌کردند. اما این نظام قبایلی، هم‌زمان از آن‌ها در برابر قتل حفاظت می‌کرد. اگر مسلمان از بزرگان و آبرومندان قبایل بود، مشرکان وی را با خوار کردن و اتهام به حماقت آزار می‌دادند. ثروتمندان مسلمان را تهدید به از بین بردن اموال می‌کردند. شکنجه و آزار مخصوص کسانی بود که پشتوانه قبیله‌ای نداشتند. ضعفا را تا حدی شکنجه می‌کردند تا از دین خود دست بردارند.[۹۱] سمیه که به عنوان نخستین زن شهید اسلام شهرت دارد، بردهٔ عمرو بن هشام، معروف به ابوجهل،[یادداشت ۱] بود. او با نیزهٔ اربابش به این دلیل که نمی‌خواست از اسلام برگردد، کشته شد. بلال حبشی، یک مسلمان بردهٔ دیگر، به دست اربابش امیة بن خلف شکنجه می‌شد؛ امیه، سنگی سنگین روی سینهٔ بلال می‌گذاشت تا او را مجبور کند دست از اسلام بردارد.[۹۲][۹۳] در این زمان، محمد شخصاً به جز فحاشی، از دیگر اشکال آزار و اذیت جسمانی در امان بود؛ زیرا تحت پشتیبانی بنی‌هاشم بود.[۹۴][۹۵]

موقعیت جغرافیایی حبشه در حاشیه دریای سرخ

در سال ۸ ق. ه‍/۶۱۵ م، برخی از پیروان محمد به حبشه هجرت کردند و تحت پشتیبانی نَجاشی — پادشاه مسیحی حبشه — در آن جا ساکن شدند.[۹۶] این سفر که از ترس و آزار مکیان نسبت به مسلمان صورت گرفت، به اولین هجرت اسلامی مشهور شد.[۹۷] به نظر می‌رسد در این دوران، برخی در بین حبشه و حجاز دررفت و آمد بوده باشند.[۹۸] برآورد جعفریان آن است که تا سال ۸ ق. ه، حدود صد نفر مسلمان شده بودند.[۹۹] ابن سعد به دو هجرت مجزا اشاره می‌کند. به گفته وی اکثرِ مهاجرینِ گروهِ اول، پیش از هجرت مسلمانان به مدینه، به مکه بازگشتند در حالی که گروهِ دوم، در بازگشتی مستقیم، به مدینه رفتند. ابن هشام و طبری اما از یک مهاجرت به سمت حبشه سخن می‌گویند. این روایات مؤید این مسئله هستند که آزار و اذیت شدن مسلمانان در مکه، نقش بزرگی در تصمیم محمد مبنی بر پیشنهاد مهاجرت به حبشه داشته‌است. گرچه مونتگومری وات گزارش می‌دهد که سناریوی مهاجرت به حبشه خیلی پیچیده‌تر از آنی بوده‌است که در متون قدیمی تاریخی آمده‌است. او نتیجه می‌گیرد که دلایلی همچون اشتغال به تجارت — جهت رقابت احتمالی با خانواده‌های تاجر مکه — یا وجود نوعی تفرقه بین گروه‌هایی از تازه مسلمانان در مهاجرت به حبشه نقش داشته‌است. بر اساس نامهٔ معروف عروه، اکثر مهاجران پس از قویتر شدن اسلام — به دنبال اضافه شدن عمر و حمزه به جمع مسلمانان — به شهر خود بازگشتند. در عین حال داستانی کاملاً متفاوت با عنوان «غرانیق» در مورد دلیل بازگشت مهاجران حبشه به مکه بیان شده‌است.[۱۰۰] بر پایه این داستان، محمد هنگام خواندن سوره نجم، دو آیه را که شیطان به وی القا کرده بود خواند. با رسیدن خبر این ماجرا به مسلمانان هجرت کرده به حبشه، برخی از آن‌ها قصد بازگشت به مکه را کردند.[۱۰۱] تقریباً همگی مسلمانان سراسر سده‌ها، این داستان را ساختگی دانسته و رد می‌کردند.[۱۰۲] در سال ۶ ق. ه‍/۶۱۷ م، رهبران مخزوم و بنو عبدشمس، دو خاندان مهم قریش، خاندان بنی‌هاشم که رقیب تجاریشان بودند را تحت محاصره اجتماعی و اقتصادی قرار دادند.[۱۰۳] آنها پیمانی نوشتند تا بر اساس آن، با خاندان عبدالمطلب ازدواج و معامله نکنند و این پیمان را بر کعبه آویختند. محمد به همراه خاندانش نیز به دره‌ای مشهور به شعب ابی‌طالب رفتند تا جایی که ممکن بود از آن منطقه خارج نشدند وکسی نیز به این منطقه وارد نشد.[۱۰۴] هدف از این محاصره این بود که بنی‌هاشم را تحت فشار قرار دهند، تا دست از نگهبانی از جان محمد بردارد. این محاصره سه سال به طول انجامید، اما در پایان به علت عدم تحقق اهدافش، شکست خورد.[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷] بعد از سه سال، موریانه‌ها پیمان‌نامه را از بین بردند و قریشان پذیرفتند که مخالفانشان را رها کنند.[۱۰۸] به گفتهٔ آلفورد ولش در دانشنامه اسلام، ممکن است که آن بخش از داستان که در آن بنی هاشم مجبور شده به محله خودشان — شعب ابی‌طالب — رفته و از تجارت و ازدواج با آن‌ها خودداری کند، اغراق شده‌باشد و قرآن برخلاف سیره‌های پیامبر دربارهٔ این داستان سکوت کرده‌است.[۱۰۹] در سال ۴ ق. ه‍/۶۱۹ م، هم خدیجه همسر محمد و هم عمویش ابوطالب، درگذشتند.[۱۱۰][۱۱۱][۱۱۲] با درگذشت ابوطالب که رهبری خاندان بنی هاشم را به دست داشت، رهبری این خاندان به ابولهب — دشمن دیرینه محمد — سپرده شد. اگرچه محمد در سال‌های پایانی حضورش در مکه، هنوز پیروان اندکی به دست می‌آورد، اما در کل تلاش‌های او در مکه شکست خورده بودند. محمد برای یافتن یک پشتیبان و دعوت به اسلام، به طائف — از شهرهای معروف عربستان در نزدیکی مکه — رفت، اما این تلاش او نیز با شکست روبه‌رو شد و مورد حمله و آزار مردم آن شهر نیز قرار گرفت؛ بنابراین ناچار به بازگشت به مکه شد و با کمک یکی از اهالی مکه به نام مطعم بن عدی و پشتیبانی قبیله بنی نوفل، امکان ورود دوباره او به زادگاهش در شرایطی امن، فراهم آمد.[۱۱۳][۱۱۴]

مینیاتوری از محمد، سوار بر بُراق در شب معراج. (نسخه‌ای از بوستان سعدی متعلق به سال ۱۵۱۴ م)

اسراء و معراج

بر پایه منابع اسلامی، محمد در بین سال‌های ۲ تا ۳ ق. ه[۱۱۵] در یک شب به واسطه حیوانی بالدار، سفری از مکه به مسجدالاقصی داشته‌است که به «اسراء» شناخته می‌شود و پس از آن سفری به نام «معراج» از مسجدالاقصی به آسمان داشته‌است.[۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸] محمد در این سفر از بهشت و جهنم بازدید و با پیامبران پیش از خود گفتگو کرده‌است، پس از آن نیز با دستور نمازهای پنج‌گانه به مکه بازگشته‌است.[۱۱۹] مسلمانان در ۲۷ رجب «لیلة الاسراء و المعراج» را جشن می‌گیرند. بنا به نظر بیش‌تر مفسران قرآن، آیه‌های آغازین سوره اسراء[۱۲۰][۱۲۱] و آیاتی از سوره نجم به این واقعه اشاره دارند.[۱۲۲][۱۲۳] روایت‌ها و حدیث‌های اسلامی نیز اطلاعات و داده‌هایی از معراج در اختیار می‌گذارند.[۱۲۴][۱۲۵]

بیعت عقبه و هجرت محمد

در صدر اسلام، افرادِ بسیاری به قصد بازرگانی یا به جا آوردن حج به مکه سفر می‌کردند. محمد از این موقعیت برای یافتن خانه‌ای تازه برای خود و پیروانش، استفاده کرد. پس از چندین گفتگویِ ناموفق، در صحبت با شماری از اهالی یثرب — که بعدها مدینه خوانده شد — نتایجی حاصل شد. جمعیت عرب یثرب به این جهت که گروهی از یهودیان در آن شهر زندگی می‌کردند، تا اندازه‌ای با یکتاپرستی آشنا بودند.[۱۲۶] از دیگر سو، مردم یثرب اختلاف‌های شدید داخلی داشتند که تصمیم گرفتند با توجه به روش‌های منصفانه و صادقانه محمد، از او تقاضا کنند تا به عنوان قاضی و داور در میان آنان زندگی کند.[۱۲۷] برای این منظور گروهی ۱۲ نفره، به سال ۲ ق. ه‍/۶۲۰ م از یثرب عازم مکه شدند تا با محمد در این خصوص گفتگو کنند.[۱۲۸] این امور سبب شد تا گروهی از اهل یثرب که به مکه آمده بودند با محمد پیمانی ببندند که به «پیمان عقبه اول» شهرت یافت. محمد پس از پیمان اول، مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا برای آن‌ها قرآن بخواند و اسلام را بیاموزد.[۱۲۹] این چنین بود که کسانی تقریباً از همه قبیله‌های مدینه، به آیین اسلام گرویدند، تا آن‌جا که در سال بعد، ۷۵ مسلمان از مدینه برای حج و دیدار محمد به مکه آمدند. دیدار شبانه و پنهانی آن‌ها با محمد، موجب پیمان دومی شد که به «پیمان دوم عقبه»، یا «پیمان جنگ» شهرت یافت.[۱۳۰] به گزارش مرتضی عاملی، مصعب بن عمیر با گزارشی از موفقیت‌هایش در تبلیغ اسلام در مدینه، سبب این پیمان شد.[۱۳۱] در این بیعت، اهالی مدینه ملزم شدند تا همان‌طور که از زنان و فرزندانشان پشتیبانی می‌کنند، از محمد نیز پشتیبانی کنند و او را در جامعه خویش بپذیرند.[۱۳۲] پس از پیمان دوم عقبه، محمد پیروانش در مکه را تشویق به مهاجرت به یثرب کرد. مانند واقعه هجرت به حبشه، قریش تلاش کرد تا از بیرون رفتن یاران محمد از مکه جلوگیری کند؛ اما این تلاش‌ها ناموفق بود و تقریباً همگی مسلمانان موفق به ترک مکه شدند.[۱۳۳]

بر پایهٔ روایت‌های اسلامی، قریش از بیرون رفتن مسلمانان از مکه آگاه شد و برای کشتن محمد نقشه‌ای را به اجرا گذاشت. محمد به کمک علی که در بستر وی خوابید، کسانی که نگهبانش بودند را گمراه کرد و پنهانی به همراه ابوبکر از شهر بیرون رفت.[۱۳۴][۱۳۵] به این ترتیب محمد در سال ۱ ه‍.ق/۶۲۲ م و سیزده سال پس از آغاز پیامبری خود در مکه، به مدینه که یک واحه کشاورزیِ بزرگ بود، هجرت کرد. همراهان وی که با او از مکه به مدینه مهاجرت کردند به «مهاجران» شهرت یافتند و مردم یثرب که پیامبر و مهاجران را یاری رسانده بودند، «انصار» نامیده شدند.[۱۳۶] بعدها این هجرت، مبدأی تاریخ مسلمانان شد. مدینه تا پیش از هجرت محمد «یثرب» نامیده می‌شد و پس از این هجرت «مدینة النبی» یا به‌اختصار «مدینه» خوانده شد.[۱۳۷][۱۳۸] در اندیشه اسلامی، این هجرت، آغاز دوره اسلامی و پایان دوره جاهلیت در نظر گرفته می‌شود.[۱۳۹]

پانویس

یادداشت‌ها

  1. او به «ابوالحِکَم» (به فارسی: پدر حکمت‌ها) مشهور بود؛ اما پس از آنکه برادر مادری‌اش، عیاش بن ابی ربیعه را به جرم مسلمان شدن زندانی کرد، از جانب پیامبر اسلام ابوجهل لقب گرفت. محمد دستور داد تا همگان، وی را به این نام بخوانند. بعد از مرگ ابوجهل و خدمات عکرمه پسر او به مسلمانان، محمد از سب و خواندن وی به این نام، منع کرد. (رک: کاظم‌بیگی، «ابوجهل»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.)

قرآن

  1. أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَیٰ (ترجمه: مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؟)[۹۳–۶]
  2. إقرأ بِاسمِ رَبّک الّذی خَلَق. خَلَقَ الإنسانَ مِن عَلَق. إقرأ وربُّک الأکرَم، الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَم، عَلَّمَ الإنسانَ ما لَم یَعلَم. (ترجمه: بخوان به نام پروردگارت که آفرید؛ که انسان را از خون بسته (علق) آفرید. بخوان که پروردگار بسیار بخشنده‌است، آن که با قلم آموزش داد. به انسان آموخت آنچه را که نمی‌دانست.)[۹۶–۱–۵]
  3. وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (ترجمه: و خاندان خویشاوندت را هشدار ده!)[۲۶–۲۱۴]
  4. فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ (ترجمه: پس آنچه را بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب، که ما [شر] ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.)[۱۵–۹۴–۹۵]

ارجاعات

  1. Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 28.
  2. Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
  3. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 183.
  4. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  5. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲:‎ ۱۴۲.
  6. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 183–184.
  7. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  8. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  9. Nasr, “Muhammad”, Britannica.
  10. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  11. Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
  12. ساواری، ستاره‌ای که در مکه درخشید، ۹.
  13. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  14. Watt, “Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb”, Encyclopaedia of Islam.
  15. Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 43.
  16. Watt, “Āmina”, Encyclopaedia of Islam.
  17. Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 46.
  18. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  19. Brockopp, The Cambridge Companion to Muhammad, 28.
  20. Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 46.
  21. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  22. Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 8.
  23. ساواری، ستاره‌ای که در مکه درخشید، ۱۴.
  24. Guillaume, The Life of Muhammad, 79–80.
  25. Abel, “Baḥirā”, Encyclopaedia of Islam.
  26. Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 47.
  27. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲:‎ ۱۷۶.
  28. Anthony, Muhammad and the empires of faith, 69.
  29. Guillaume, The Life of Muhammad, 81.
  30. Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
  31. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  32. Fück, “Fidjar”, Encyclopaedia of Islam.
  33. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲:‎ ۲۲۵.
  34. Fück, “Fidjar”, Encyclopaedia of Islam.
  35. Pellat, “Ḥilf al-Fuḍūl”, Encyclopaedia of Islam.
  36. Ramadan, In the footsteps of the prophet, 2–20.
  37. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  38. O'Connor, History of Islam, 9.
  39. ساواری، ستاره‌ای که در مکه درخشید، ۱۶–۱۷.
  40. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  41. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲:‎ ۲۶۱–۲۶۲.
  42. Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
  43. Anthony, Muhammad and the empires of faith, 60-64.
  44. Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
  45. Anthony, Muhammad and the empires of faith, 68-69.
  46. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲:‎ ۱۸۹.
  47. Anthony, Muhammad and the empires of faith, 69.
  48. Anthony, Muhammad and the empires of faith, 65-70.
  49. Anthony, Muhammad and the empires of faith, 78.
  50. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  51. Anthony, Muhammad and the empires of faith, 70.
  52. Bogle, Islam: Origin and Belief, 6.
  53. Haaren and Poland, Famous Men of the Middle Ages, 83.
  54. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  55. Lings, Muhammad, 43–44.
  56. Brockopp, The Cambridge Companion to Muhammad, 32.
  57. Brown, A New Introduction to Islam, 72–73.
  58. Peters, A Reader on classical Islam, 175.
  59. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  60. Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
  61. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲:‎ ۲۹۰.
  62. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  63. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  64. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  65. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  66. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱.
  67. Watt, Muhammad at Mecca, 86.
  68. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  69. Brown, A New Introduction to Islam, 56.
  70. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  71. Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
  72. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
  73. Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 98–101.
  74. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  75. Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 39.
  76. Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 53, 98–101.
  77. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
  78. Brown, A New Introduction to Islam, 56.
  79. Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
  80. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۹.
  81. Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
  82. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  83. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  84. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  85. Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
  86. Peters, A Reader on classical Islam, 169.
  87. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۵.
  88. Rubin, “Quraysh”, Encyclopaedia of the Qur'an.
  89. Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
  90. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  91. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  92. Brockopp, “Slaves and Slavery”, Encyclopaedia of the Qur'an.
  93. Arafat, “Bilāl b. Rabāḥ”, Encyclopaedia of Islam.
  94. Watt, Muhammad at Mecca, 76.
  95. Peters, A Reader on classical Islam, 172.
  96. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  97. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  98. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  99. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
  100. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  101. Ahmed, “Satanic Verses”, Encyclopaedia of the Qur'an.
  102. Nasr, “Muhammad”, Britannica.
  103. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  104. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  105. Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 4.
  106. Peters, The Monotheists, 96.
  107. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۵۳.
  108. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  109. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  110. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  111. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  112. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  113. Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 4.
  114. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  115. Taher, Encyclopaedic survey of Islamic culture, 193.
  116. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  117. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳:‎ ۹۱.
  118. Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
  119. Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
  120. Donzel, Islamic Desk Reference, 269.
  121. Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 346.
  122. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳:‎ ۱۰۴.
  123. Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
  124. Donzel, Islamic Desk Reference, 269.
  125. Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 346.
  126. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  127. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  128. Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 39.
  129. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۴:‎ ۱۲۷–۱۲۹.
  130. Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 83.
  131. مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۴:‎ ۱۳۳–۱۳۴.
  132. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  133. Peterson, Muhammad, Prophet of God, 86–89.
  134. Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 5.
  135. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  136. Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
  137. Hitti, Capital cities of Arab Islam, 58:‎ 33.
  138. پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  139. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.

منابع

  • پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  • مرتضی عاملی، جعفر (۱۴۲۶). الصحیح من سیرة النبی الاعظم. قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.
  • ساواری، م (۱۳۴۹). ستاره‌ای که در مکه درخشید. ترجمهٔ عنایت‌الله شکیباپور. تهران: مؤسسه مطبوعاتی فرخی.
  • جعفریان، رسول (۱۳۸۲). تاریخ سیاسی اسلام. ج. یکم. قم: دلیل ما. شابک ۹۶۴-۷۵۲۸-۴۲-۶.
  • شهیدی، سید جعفر (۱۳۹۴). زندگانی فاطمه زهرا (س). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۷۶-۳۱۷-۵.


منابع انگلیسی

  • Abel, Armand (1986). "Baḥirā". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Abd al-Ḥalīm, Muḥammad (2020). The Oxford handbook of Qur'anic studies (به انگلیسی). Oxford: Oxford university press.
  • Ahmed, Shahab. "Satanic Verses". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 4.
  • Arafat, W. (1986). "Bilāl b. Rabāḥ". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Anthony, Sean W (2020). Muhammad and the empires of faith (به انگلیسی). Oakland: University of California Press.
  • Awde, Nicholas (2000). The New Cambridge History of Women in Islam: an anthology from the Qurān and Ḥadīths (به انگلیسی). Routledge.
  • Barlas, Asma (2002). Believing Women in Islam: Unreading Patriarchal Interpretations of the Qur'an (به انگلیسی). University of Texas Press.
  • Beverley, James A (2006). "MUHAMMAD". The Quran: an Encyclopedia (به انگلیسی). Vol. 1 (1rd ed.). new york: Routledge. p. 1310-1311.
  • Britannica (2010). "Pact of Al-Ḥudaybiyah". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
  • Bogle, Emory C. (1998). Islam: Origin and Belief (به انگلیسی). Texas University Press.
  • Bowen, Wayne H. (2008). The history of Saudi Arabia (به انگلیسی). Greenwood Publishing Group.
  • Boyce, Alex. "Prophet Mohammed". Minnesota State University (به انگلیسی). Mankato.
  • Brockopp, .Jonathan E. "Slaves and Slavery". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 5.
  • Brockopp, .Jonathan E (2010). The Cambridge Companion to Muhammad (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Brown, .Daniel W (2003). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). Blackwell Publishing Professional.
  • Brown, .Daniel W (2009). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). John Wiley and Sons.
  • Bullough, .Vern L; Shelton, Brenda; Slavin, Sarah (1998). The Subordinated Sex: A History of Attitudes Toward Women (به انگلیسی). University of Georgia Press.
  • Campo, Juan E (2009). "Muhammad". In Melton, J. Gordon (ed.). Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). New York: imprint of Infobase Publishing. {{cite encyclopedia}}: |entry-url-access= requires |entry-url= (help)
  • Dawkins, Richard (2006). "A Deeply Religious Non-believer". The God delusion (به انگلیسی). Houghton Mifflin Harcourt.
  • Déclais, Jean-Louis. "Names of the Prophet". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 3.
  • Donner, Fred (1998). Narratives of Islamic Origins: The Beginnings of Islamic Historical Writing (به انگلیسی). Darwin Press.
  • Donzel, E. Van (1994). Islamic Desk Reference: compiled from the Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7. E. J. Brill. {{cite encyclopedia}}: Missing or empty |title= (help)
  • Douglas Crow, Karim (2005). Facing one Qiblah: legal and doctrinal aspects of Sunni and Shi'ah Muslims (به انگلیسی). Pustaka Nasional Pte Ltd.
  • Encyclopaedia Britannica (2006), Britannica Encyclopedia of world relegions (به انگلیسی)
  • Encyclopaedia Americana (2006). Encyclopedia Americana (به انگلیسی). Vol. 19. Scholastic Library Publishing. {{cite encyclopedia}}: Missing or empty |title= (help)
  • Encyclopaedia Britannica (2010). "Muhammad". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
  • Ernst, Carl (2004). Following Muhammad: Rethinking Islam in the Contemporary World (به انگلیسی). University of North Carolina Press.
  • Esposito, .John L (1998). Islam: The Straight Path (به انگلیسی). Oxford University Press.
  • Esposito, .John L (2002). What everyone needs to know about Islam (به انگلیسی). Oxford University Press US.
  • Faizer, Rizwi (2003). "MUHAMMAD". In Martin, Richard C. (ed.). Encyclopedia of Islam & the Muslim World (به انگلیسی). New York: Thomson Gale. {{cite encyclopedia}}: |entry-url-access= requires |entry-url= (help)
  • Freyer Stowasser, Barbara. "Wives of the Prophet". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 5.
  • Fück, J.W (1993). "Fidjar". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Gallagher, Nancy. "Infanticide and Abandonment of Female Children". Encyclopedia of Women & Islamic Cultures (به انگلیسی).
  • Glassé, Cyril; Smith, Huston (2003). The new Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Rowman Altamira.
  • Guillaume, Alfred (1955). The Life of Muhammad. A Translation of Ishaq’s “Sirat Rasul Allah (به انگلیسی). Oxford: Oxford University Press.
  • Haaren, John Henry; Poland, .Addison B (1904). Famous Men of the Middle Ages (به انگلیسی). University Publishing Company.
  • Hitti, Philip Khûri (1973). Capital cities of Arab Islam (به انگلیسی). University of Minnesota Press.
  • Holt, P. M; Lambton, .Ann K. S; Lewis, Bernard (1977). The Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Hooker, Richard (1996). "Muhammad, messenger of god". Washington State University (به انگلیسی).
  • Khan, Majid Ali (1998). Muhammad The Final Messenger (به انگلیسی). New Delhi: Islamic Book Service.
  • Kister, M.J. (1986). "Ḵẖuzā'a". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 5 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Kelsay, John (1993). Islam and War (به انگلیسی). Presbyterian Publishing Corporation.
  • Köchler, Hans (1982). The concept of monotheism in Islam and Christianity (به انگلیسی). International Progress Organization.
  • de Lamartine, Alphonse (1854). Historie de la Turquie (به انگلیسی). Paris.
  • Lapidus, Ira (2002). A History of Islamic Societies (به انگلیسی) (2nd ed.). Cambridge University Press.
  • Lewis, Bernard (1998). "Islamic Revolution". The New York Review of Books (به انگلیسی).
  • Lewis, Bernard (1993). The Arabs in History (به انگلیسی). Oxford University Press.
  • Lewis, Bernard (April 2008). "The Last Prophet" (به انگلیسی). {{cite journal}}: Cite journal requires |journal= (help)
  • Lings, Martin (1983). Muhammad: His Life Based on Earliest Sources (به انگلیسی). Inner Traditions International, Limited.
  • Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Madelung, Wilferd (1993). "Iṣma". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 4 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 182-184.
  • Momen, Moojan (1987). An Introduction to Shi'i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shiʻism (به انگلیسی). Yale University Press.
  • Al-Mubarakpuri, Safi-ur-Rahman (2002). The sealed nectar: biography of the Noble Prophet (به انگلیسی). Darussalam.
  • Nasr, Seyyed Hossein (2012). "ʿAlī". Encyclopædia Britanica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
  • Nasr, Seyyed Hossein (2005). "Muhammad". Encyclopædia Britanica (به انگلیسی). Archived from the original on 29 March 2016.
  • Neusner, Jacob; Sonn, Tamara; Brockopp, Jonathan E. (2000). Judaism and Islam in practice: a sourcebook (به انگلیسی). Routledge.
  • Neusner, Jacob (2003). God's rule: the politics of world religions (به انگلیسی). Georgetown University Press.
  • Newby, Gordon Darnell (2002). "Muhammad b. 'Abdullaˆh". A Concise Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). Oxford: Oneworld Publications. {{cite encyclopedia}}: |entry-url-access= requires |entry-url= (help)
  • Nigosian, S. A. (2004). Islam: Its History, Teaching, and Practices (به انگلیسی). Indiana University Press.
  • Noth, A.; Ehlert, Trude (1986). "Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۷۷–۳۸۷.
  • O'Connor, Frances (2009). History of Islam (به انگلیسی). newyork: The Rosen Publishing Group.
  • Palmer-Fernández, Gabriel (2004). The encyclopedia of religion and war (به انگلیسی). Taylor & Francis.
  • Pellat, Ch. (1986). "Ḥilf al-Fuḍūl". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Peters, Francis Edward (1994). A Reader on classical Islam (به انگلیسی). Princeton University Press.
  • Peters, Francis E (2010). "The empire in Iraq, 763–861". Jesus and Muhammad: Parallel Tracks, Parallel Lives (به انگلیسی). Oxford University Press. pp. ۲۰۴–۲۰۵.
  • Peters, Francis Edward (2003). Islam: A Guide for Jews and Christians (به انگلیسی). Princeton University Press.
  • Peters, Francis Edward (2003). The Monotheists: Jews, Christians, and Muslims in Conflict and Competition (به انگلیسی). Princeton University Press.
  • Peters, Francis Edward (1994). Muhammad and the Origins of Islam (به انگلیسی). SUNY Press.
  • Peters, Francis Edward (1991). The Quest for Historical Muhammad (به انگلیسی). International Journal of Middle East Studies.
  • Peterson, Daniel (2007). Muhammad, Prophet of God (به انگلیسی). Wm. B. Eerdmans Publishing Company.
  • Pierree, Centlivre; Centlivres-Demont, Micheline (Spring 2006). "The Story of Picture Shiite Depictions of Muhammad". ISIM (به انگلیسی). Qom (17): 18–19.
  • Poonawala, I. K.; Kohlberg, E. (1985). "ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
  • Rahman, Fazlur (1979). Islam. University Of Chicago Press (به انگلیسی).
  • Ramadan, Tariq (2007). In the footsteps of the prophet (به انگلیسی).
  • Reeves, Minou (2003). Muhammad in Europe: A Thousand Years of Western Myth-Making (به انگلیسی). NYU Press.
  • Robinson, Chase F. (2011). The New Cambridge History of Islam, Volume 1 (به انگلیسی). Vol. 1. Cambridge University Press.
  • Robinson, David (2004). Muslim Societies in African History (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Rodinson, Maxime (2002). Muhammad: Prophet of Islam (به انگلیسی). Tauris Parke Paperbacks.
  • Rubin, Uri. "Muhammad". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 3.
  • Schimmel, Annemarie (1984). And Muhammad Is His Messenger (به انگلیسی).
  • Schimmel, Marco. "Banù al-QurayΩa". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 4.
  • Sonbol, Amira. "Rise of Islam: 6th to 9th century". Encyclopedia of Women and Islamic Cultures (به انگلیسی).
  • Stockwell, Foster (2004). A Sourcebook for Genealogical Research: Resources Alphabetically by Type and Location (به انگلیسی). McFarland.
  • Ṭabarī, Ismail K. Poonawala (1990). The last years of the Prophet (به انگلیسی). SUNY Press.
  • Taher, Mohamed (1997). Encyclopaedic survey of Islamic culture (به انگلیسی). Vol. 10. Anmol Publications PVT. LTD.
  • Teed, Peter (1992). A Dictionary of Twentieth Century History (به انگلیسی). Oxford University Press.
  • Sayeed, Asma (2010). "Ḥadīth". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
  • Schimmel, Annemarie (1993). "MUHAMMAD: The Prophet in popular Muslim piety". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۷۶–۳۷۷.
  • Shoemaker, Stephen J. (2011). The Death of a Prophet: The End of Muhammad’s Life and the Beginnings of Islam (به انگلیسی). Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
  • Sinai, Nicolai (2017). The Qur’an: A historical-critical introduction (به انگلیسی). Edinburgh: Edinburgh University Press.
  • Toronto, James A. (August 2000). "A Latter-day Saint Perspective on Muhammad" (به انگلیسی). {{cite journal}}: Cite journal requires |journal= (help)
  • Varisco, Daniel Martin (1995). "Metaphors and Sacred History: The Genealogy of Muhammad and the Arab "Tribe"". Anthropological Analysis and Islamic Texts (به انگلیسی) (68): 139–156.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Fatima". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Walker, Paul E. (2002). "Impeccability". In Archer, George; Boisliveau, Anne-Sylvie; Dost, Suleyman; Naguib, Shuruq (eds.). Encyclopaedia of the Qur'ān (به انگلیسی) (1rd ed.). Brill.
  • Watt, William Montgomery (1986). "Āmina". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Watt, William Montgomery (1986). "Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Watt, William Montgomery (1986). "al-Ḥudaybiya". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Watt, William Montgomery (1961). Muhammad: Prophet and Statesman (به انگلیسی). Oxford University Press.
  • Watt, William Montgomery (1956). Muhammad at Medina (به انگلیسی). Oxford University Press.
  • Watt, William Montgomery (1953). Muhammad at Mecca (به انگلیسی). Oxford University Press.
  • Buhl, Frants; Welch, Alford T. (1993). "Muḥammad". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
  • Wijdan, Ali (1999). "From the Literal to the Spiritual: The Development of Prophet Muhammad's Portrayal from 13th century Ilkhanid Miniatures to 17th century Ottoman Art". Proceedings of the 11th International Congress of Turkish Art (به انگلیسی) (7): 1–24.
  • Zeitlin, Irving M (2007). The historical Muhammad (به انگلیسی). Polity.