ولایتعهدی علی بن موسی الرضا
ولایتعهدی علی بن موسی الرضا | |
---|---|
عباسیان | |
۶ رمضان ۲۰۱ ه.ق – ۳۰ صفر ۲۰۳ ه.ق | |
گمارنده | مأمون |
نامزدکننده | مأمون یا فضل بن سهل |
مقر | مرو |
ضرب سکه به نام و مناسبت ولایتعهدی علی بن موسی الرضا از سال ۲۰۱ تا ۲۰۵ ه.ق |
از سلسله مباحث در مورد |
ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به واقعه احضار و انتصاب علی بن موسی (۱۴۸ ه. ق، مدینه – ۲۰۳ ه. ق، خراسان) (امام هشتم شیعیان) به ولایتعهدی مأمون، خلیفه عباسی گفته میشود که از سال ۲۰۱ تا ۲۰۳ هجری رخ داد.
این رویداد که فصل مهمی در حیات سیاسی علی بن موسی الرضا است، در راستای تلاشهای مأمون جهت اقناع عمومی، در پی جنگ میان مأمون و امین بر سر حکومت بر کل قلمرو عباسیان رخ داد. این انتصاب سیاسی، در ابتدا با مخالفت و استنکاف علی بن موسی الرضا مواجه شد، اما نهایتاً با اصرارهای مأمون و اجبار و تهدید علی بن موسی، وی در سال ۲۰۰ ه.ق به سمت مرو حرکت کرد. در طول مسیر، اتفاقات فراوانی از کاروان علی بن موسی گزارش شدهاست که پررنگترین آنها، استماع و استنساخ حدیث سلسلةالذهب توسط اهالی نیشابور میباشد. با رسیدن علی بن موسی الرضا به مرو، پایتخت مأمون، ابتدا پیشنهاد خلافت از سوی مأمون ارائه شد. علی بن موسی الرضا به مدت دو ماه از پذیرش خلافت و ولایتعهدی استنکاف کرد، اما در نهایت ولایتعهدی را با شرایط چهارگانه پذیرفت که عبارت بود از اینکه احدی را به کار دولتی منصوب یا عزل نکند، هیچ رسم و روشی را نقض نکند و فقط از دور مورد مشورت قرار گیرد. پس مردم با وی بیعت کردند و نام او رسماً به عنوان خلیفهٔ آیندهٔ مسلمانان به سرزمینهای اسلامی ابلاغ شد. همچنین به نام وی سکهٔ طلا و نقره ضرب شد.
این انتصاب در میان اقشار اجتماعی، آثار و بازتابهای گوناگونی دربرداشت. این انتصاب در شرایط سختی که مأمون در آن دچار بود، سبب شد تا آتش قیام علویان در مراکزی چون بغداد، مکه و کوفه فروکش نماید. علی بن موسی نیز از جایگاه ولایتعهدی خود، در راستای انتشار علوم دینی استفادهٔ فراوانی کرد و در جلسات مناظره با ادیان و فرقههای دیگر حضور یافت. ولی از سوی دیگر، مأمون پس از این انتصاب، با معضلی دیگر مواجه شد؛ عباسیان حاضر در بغداد که غالباً از حزب مخالف مأمون محسوب میشدند؛ طی جلساتی اقدامات مأمون را نگرانکننده دانستند و سرانجام مأمون را از خلافت عزل و به جایش عموی وی ابراهیم بن مَهدی را منصوب کردند. این اقدام سبب شد تا مأمون از خود دفاع کند و دلایلش را از برخی اقدامات بیان نماید. او برای دفاع از خود، به همراه علی بن موسی عزم بغداد کرد. با رسیدن کاروان مأمون به سرخس، وزیرش فضل بن سهل توسط تعدادی از سران لشکری ترور شد و دو روز بعد وقتی کاروان مأمون به توس رسید، علی بن موسی بیمار شد و از دنیا رفت. بسیاری از منابع، قتل وزیر و مرگ ولیعهد مأمون در این فاصلهٔ زمانی کوتاه را نشانه توطئه مأمون دانستهاند. این درحالی است که منابع شیعی و بسیاری از منابع اهل سنت به صراحت مرگ علی بن موسی را مسمویت بر اثر زهر گزارش نمودهاند؛ هر چند در منابع اهل سنت دربارهٔ شخص قاتل، اختلافاتی وجود دارد، اما منابع شیعی مأمون را مسئول این قتل دانستهاند.
زمینهٔ تاریخی
۱۷۵ | برگزیدن امین به جانشینی توسط هارونالرشید | |
۱۸۲ | تعیین سیستم جانشینی توسط هارونالرشید | |
۱۸۳ | برگزیدن غیررسمی مأمون به جانشینی توسط هارونالرشید | |
۱۸۶ | اعلام سیستم جانشینی و رسمیت بخشیدن به آن توسط هارونالرشید در مکه | |
۱۹۳ | مرگ هارون | |
۱۹۴ | آغاز تحرکات امین و خواندن خطبه به نام فرزندش موسی | |
۱۹۵ | اوج گرفتن اختلافات میان امین و مأمون و قطع روابط | |
۱۹۵ | نبرد ری و پیروزی لشکر مأمون به فرماندهی طاهر بن حسین بر لشکر امین | |
۱۹۶ | اخذ بیعت مکه و مدینه برای مأمون | |
۱۹۶ | پیروزی لشکر مأمون به فرماندهی هرثمه بن اعین بر لشکر امین | |
۱۹۷ | آغاز محاصرهٔ بغداد | |
۱۹۸ | فتح بغداد | |
۱۹۸ | قتل امین | |
۱۹۸ | وصول خبر پیروزی به مأمون و آغاز رسمی خلافت او |
فرزندان عبدالله بن عباس در طول مرحلهٔ دعوت عباسی به گسترش و تعمیم آرمان مبارزهٔ ضداموی برای گزینش یک رهبرِ هاشمی با شعار «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد»، بدون مشخص کردن شخص یا شاخهٔ نامزد خلافت — چه عباسی و چه علوی — اقدام کردند. نام جنبش «هاشمیه» با ارجاع به خاندانِ گستردهتر بنیهاشم سبب شد عباسیان بتوانند در منزلت با اهل بیت شراکت جویند. سپس، با گسترش جنبش سیاهجامگان اقدام به قیام علیه سلسلهٔ امویان کردند و در سال ۱۳۲ ه.ق/۷۵۰ م خلافت عباسیان را مستقر نمودند.[۱] هارونُ الرَّشید (حک. ۱۷۰–۱۹۳ ه.ق/۷۸۶–۸۰۹ م)، پنجمین خلیفهٔ عباسی، این دولت را به اوج قدرت خود رساند و توانست تا جلوهٔ سلطنتِ عباسی را تثبیت کند.[۲] هارون که با چالش جانشینی مواجه بود، امین را بهعنوان جانشینِ اصلی خود تعیین و مأمون را نیز بهعنوان جانشین امین منصوب کرد و سرزمینهای خلافت عباسی را میانشان تقسیم نمود.[۳][۴] در سال ۱۸۶ ه.ق و با اعلام رسمی از سوی هارون، امین به عنوان جانشین خلیفه در بغداد به تخت نشست و مأمون نیز به عنوان جانشین امین، در مرو مستقر گردید. نقاط تحت سیطرهٔ مأمون از همدان تا مرزهای شرقی حکومت را شامل میشد[۵][۶] و او حاکم خودمختار ولایات شرقی محسوب میشد.[۷]
در سال ۱۹۳ ه.ق هارون الرشید درگذشت و امین به خلافت رسید، اما او عملاً از امور کناره گرفت و به تفریح و معاشرت با زنان و جمعآوری ثروت و طرب مشغول شد. او تمام امور حکومت را به وزیران و مشاورانی همچون فضل بن ربیع واگذار کرد که موجب بروز هرج و مرج در کارها شد.[۸][۹][۱۰] برخلاف امین، مأمون شخصیتی قدرتمند و علایق گستردهٔ روشنفکرانه داشت و در اصلاح امور میکوشید.[۱۱] با اقداماتی که امین انجام داد، از جمله فرستادن جاسوس به خراسان، فراخواندن سپاهیان تحت امر مأمون و خزانه به بغداد، دستور به مأمون جهت اخذ بیعت توسط خود او از خراسانیان، کوتاه کردن دست مأمون از برخی مناطق تحت فرمان وی چون نیشابور و سرخس و درخواست به رسمیت شناختن و تقدم نام موسی، فرزند امین بر مأمون، اختلافات بین دو برادر بالا گرفت و هر کدام اقدامات سیاسی متقابلی اتخاذ و در نهایت هر دو برادر به سوی همدیگر لشکرکشی کردند. پس از پیروزی در چند جنگ طی دو سال، لشکر مأمون تا نزدیکی بغداد رسید و شهر را محاصره کرد که یک سال به طول انجامید و سرانجام امین به اسارت درآمد و به قتل رسید.[۱۲][۱۳][۱۴]
با مرگِ امین و بهحکومت رسیدنِ مأمون، خلیفه با بحرانهای فراوانی مواجه شد. خالی بودنِ خزانهٔ بغداد و کمبود حقوق لشکریانِ فاتح، سبب شد تا در آغاز حکومت، چند شورش کوچک رخ دهد و در نهایت، بخشی از سپاهیان از عباسیان جدا شدند و به کوفه رفتند و با جلب همکاری علویان، ناگهان قیامی بزرگ را در کوفه بهراه انداختند. در مناطق دیگر نیز جنبشهایی ضدحکومتیِ فراوانی شکل گرفت که سبب ناآرامی در مناطق تحت حکومت مأمون شد. گستردگیِ این قیامها و شورشها، مأمون را به وحشت انداخت و او را ناچار کرد با تمام قوا به سرکوبیِ آن بپردازد.[۱۵] این، نخستین بار بود که یک خلیفهٔ عباسی با شدّت عمل سرنگون میشد؛ و این، موضوعی بود که بیشک، اعتبار نهاد خلافت عباسی را بهلرزه درآورد و چگونگی درک آن از سوی جامعهٔ اسلامی را تغییر داد. در طول چهار سال آینده، خشم مردم عراق نسبت به سیاستهای عجیبِ مأمون افزایش یافت. در این زمان و در مناطق مختلف، شورشهای گوناگونی صورت میگرفت. شورش در جنوب عراق و در کوفه بهرهبری ابنِ طَباطَبا و با همکاری فرماندهِ سابق سپاه، اَبُوالسَّرایا در سال ۱۹۹ ه.ق/۸۱۵ م، بیش از پیش بر هرج و مرج افزود.[۱۶] زید بن موسی ملقب به «زَیْدُالنّار» در بَصره قیام کرد.[۱۷] یَمَن تحت شورشهای مختلفِ علوی بهسر میبُرد. اولین بار ابراهیم بن موسی کاظم در فاصلهٔ سالهای ۱۹۹ تا ۲۰۲ ه.ق/۸۱۴ تا ۸۱۷ م، در آنجا رهبری را بهدست گرفت. حسین بن حسن بن علی معروف به ابنِ اَفطَس در مکّه قیام کرد. هنگامی که مأمون در ۲۰۱ ه.ق/۸۱۶ م تصمیم به ارتقای اقتدار مذهبی خویش با تصاحب عنوانِ «خَلیفَةُالله» و همزمان نامزدی علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی خلیفه و تغییر رنگ رسمی دولت عباسی از سیاه به سبز گرفت، عباسیان بغداد با مطرح کردن ابراهیم بن مَهدی بهعنوان خلیفه، به وی پاسخ دادند و مأمون را بهعنوان شاهزادهای که از سوی ایرانیان بازیچه شده بود، رد کردند.[۱۸] رویداد انتصاب ولیعهد، چندان مورد توجه منابع اهل سنت قرار نگرفتهاست و به عنوان یک حادثه جزئی ذکر شدهاست و در مقابل منابع شیعی به عنوان رویدادی عمده معرفی شدهاست.[۱۹]
از سوی دیگر، شیعیان بر مبنای تفسیرِ خاصی از تاریخ صدر اسلام و موضوع جانشینی محمد، نگرش خویش از «اسلام واقعی» را مبتنی بر برداشتِ متمایز از مرجعیت دینی که به اهلِ بیت پیامبر واگذار شده بود، ارائه دادند. تا پیش از انقلاب عباسی، تشیع در دو شاخه یا جریان اصلی کِیْسانیّه و امامیّه توسعه یافت که هر کدام تقسیمات درونی خود را دارند؛ و سپس، جنبش شیعی دیگری به بنیانگذاری زِیْدیّه منجر شد. شاخه یا جناحِ اصلیِ امامیه که بعدها این نام را گرفت، امامت را از طریق تنها پسر بازماندهٔ حسین بن علی، علی بن حسین زَیْنُالْعابِدین دنبال کرد. بعد از تأسیس خلافت عباسیان، شیعیان «اهل بیت» را دقیقتر تعریف کردند، بهطوریکه علویانِ فاطمی — هم حسنی و هم حسینی — را دربرگرفت. پیروزی عباسیان — که با شعار «الرضا من آل محمد» به میدان آمده بودند — سبب سرخوردگی شیعیان شد که همه انتظار داشتند تا یک علوی بهجای یک عباسی موفق به خلافت شود. دشمنی میان عباسیان و علویان هنگامی برجسته شد که عباسیان بلافاصله پس از به قدرت رسیدنشان، شروع به آزار و اذیت بسیاری از حامیان سابق شیعه و علویشان کردند و متعاقباً، سخنگویان تفسیری سنی از اسلام شدند. عهدشکنی عباسیان با ریشههای شیعیِ خود، سرانجام هنگامی تکمیل شد که خلیفهٔ سوم، مهدی، اعلام کرد که پیامبر عملاً عمویش، عبّاس بن عَبدُالْمُطَّلِب را به جای علی بن ابیطالب بهعنوان جانشین منصوب کردهاست. در همان زمان موسی کاظم، هفتمین امام شیعیان امامی، با بیعتِ اکثریتِ شیعیان امامی از جمله برجستهترین دانشمندان از اصحاب جعفر صادق مورد اقبال قرار گرفت. پس از قتل او، بسیاری از هوادارانش او را امامِ هفتم و آخرِ خود دانستند که بهعنوان مَهدی باز خواهد گشت. این گروه از شیعیانِ امامی که جمعیت قابلتوجه دیگری در کوفه تشکیل دادند، بهنام واقِفیّه شناخته شدند. بااینحال، گروه دیگری از پیروان موسی کاظم، پسرش علی بن موسی الرّضا، را بهعنوان امام جدیدشان تصدیق کردند که پس از آن، بهعنوان هشتمین امامِ شیعیان در نظر گرفته شد. شیعیانِ علی بن موسی الرّضا، خطّ امامت را در سه نسل دیگر در فرزندانش تا امام یازدهمشان، حسن عَسکَری با اختلافات جزئی دنبال کردند.[۲۰]
دوران هارون و مأمون با اوج فعالیت نهضتِ ترجمه همزمان بود. انگیزهها و اهدافی که این انتقالِ عظیمِ فرهنگیِ دانش را تحت نظر خلفای نخستینِ عباسی و درباریانشان بهوجود آورد، بهعنوان پاسخی به نیازهای سلسلهٔ جدید در نظر گرفته میشوند. مباحثات مذهبی که پیروان کلیساهای مختلفِ مسیحی، ثَنَویگرایانِ مانَوی، مَزدَکیان، یَهودیان و پیروان مذاهبِ مختلفِ اسلامی را گرد هم آورد. این ترجمهها به استفاده از برهانهای استدلالی و گفتگوهای منطقی بهعنوان ابزار اصلی در میان مُتِکَلِّمان اولیه کمک کرد.[۲۱]
شرح واقعه
گاهشمار زندگی علی بن موسی الرضا | |
---|---|
رویدادهای زندگی علی بن موسی الرضا | |
در مدینه | |
۷۶۵ |
|
۷۸۳ | |
۷۹۶ |
|
۷۹۹ | |
۸۰۳ | |
۸۰۹ |
|
۸۱۰ | |
۸۱۱ |
|
۸۱۳ | |
۸۱۵ |
|
در مسیر سفر به خراسان | |
۸۱۶ |
|
۸۱۷ | |
در خراسان | |
۸۱۷ |
|
۸۱۸ |
|
منابع تاریخی در معرفی طراح نقشه ولایتعهدی علی بن موسی دچار اختلافند؛ برخی منابع چون تاریخ بیهقی، فضل بن سهل را به عنوان طراح این نقشه معرفی کردهاند. این منابع بر این باورند که فضل به جهت تمایلی که به تشیع داشت، قصد نمود تا قدرت را از عباسیان به علویان منتقل کند. در این خصوص حسین بن احمد سلامی در اخبار خراسان، گزارشی را نقل میکند که فضل، خود را با ابومسلم خراسانی در جهت انتقال قدرت از قبیلهای به قبیله دیگر، مقایسه کردهاست. با این وجود، بر اساس روایاتی در منابع شیعی، مأمون به عنوان طراح اصلی ولایتعهدی علی بن موسی الرضا معرفی شدهاست.[۲۲] اکبری نیز معتقد است فضل، به جهت باقی ماندن مرکز خلافت در خراسان، به جهت عدم تمایل اهل بغداد به بیعت با یکی از علویان، از ولایتعهدی علی بن موسی سرسختانه حمایت میکرد.[۲۳]
بیهم دائو در دانشنامهٔ اسلام میگوید بهنظر میرسد تنها دخالت علی بن موسی در سیاست تا پیش از ولایتعهدی، در مذاکرات میان دولتِ عباسی و عمویش محمد بن جعفر بودهاست که در سال ۲۰۰ ه.ق/۸۱۵ م، خود را در مکه خلیفه اعلام کرده بود. در آن زمان از علی بن موسی خواسته شد تا سعی کند عمویش را برای تسلیم شدن متقاعد کند.[۲۴] جعفریان در صحتِ این گزارش مبنی بر وساطت علی بن موسی الرّضا، به دیدهٔ تردید مینگرد.[۲۵]
فراخوان و سفر به مرو
در سال ۲۰۰ ه. ق، مأمون برای علی بن موسی الرّضا دعوتنامهای جهت آمدن به مرو نوشت و رَجاءِ بنِ اَبیضَحّاک، دایی فضل بن سهل و غلامی به نام فِرناس یا یاسر را فرستاد تا همراه او در این سفر باشند.[۲۶] از سوی دیگر، شیخ صدوق، محدث شیعه، چنین گزارش میکند که مأمون در نامهنگاریهای متعدد، از علی بن موسی درخواستِ عزیمت به مرو را میکرد و علی بن موسی این درخواست را با بهانهها و دلایل گوناگون رد مینمود. این امتناع سبب شد تا مأمون بهاجبار علی بن موسی را به مرو بیاورد.[۲۷] به عقیده ویلفرد مادلونگ، ادعایی که از سوی ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید، مبنی بر همراهیِ علی بن موسی تا مرو از سوی عیسی جَلّودی مطرح شده، مردود و نادرست است. چراکه در همان سال عیسی جلّودی، قیام محمّد بن جعفر را در مکه سرکوب کرده و او را با خود به عراق برد و به رجاء بن ابیضحاک تحویل داد. رجاء نیز هر دو را به خراسان بُرد.[۲۸] اکبری نیز معتقد است با وجود برخورد تند عیسی جلودی با علی بن موسی در ماجرای غارت علویان مدینه، انتخاب او از جانب مأمون، انتخابی مناسب نبودهاست و این قول در برابر قول اکثر منابع که رجاء بن ابیضحاک را مأمور انتقال علی بن موسی دانستهاند، ضعیف بهحساب میآید.[۲۹]
علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به مرو، علاوه بر اعلام ناراحتی خویش از این سفر با وداعِ همراه با گریه در روضهٔ نَبَوی، دستوری خطاب به شیعیان و اقوامش برای اقامهٔ عزاداری و مجلس تعزیه بهخاطر وی و سفرش صادر کردهاست.[۳۰] بهگفتهٔ ناجی و باغستانی در دانشنامه جهان اسلام بر طبق روایات منقول از شیخ صدوق، محدث شیعه، علی بن موسی الرّضا پیشگویی کرد که در غربت خواهد مُرد و در کنار هارون دفن خواهد شد و هرگز نزد خانوادهاش بازنخواهد گشت. او هیچیک از اقوام، حتی فرزند خردسالش جواد را نیز با خود به سفر نبرد.[۳۱]
بهگزارش هادی میلانی در قادتنا، رجاء بن ابیضحاک، فرستادهٔ مأمون میگوید: «مأمون مرا مأمور کرد به مدینه بروم و علی بن موسی الرّضا را حرکت دهم و دستور داد روز و شب مراقب او باشم و محافظت او را به دیگری وانگذارم… از مدینه تا مرو به هیچ شهری در نیامدیم، جز آنکه مردمِ آن شهر به خدمتش شتافتند، و از مسائل دینی استفتاء و پرسش میکردند، و آن حضرت پاسخِ کافی میداد، و برای آنان به استناد از پدران گرامیَش تا پیامبر، بسیار حدیث میفرمود.»[۳۲] این سفر از ۱۵ مُحَرَّم آغاز شد و تا ۱۰ جِمادیُالثّانی بهطول انجامید.[۳۳][۳۴]
بهنظر میرسد علی بن موسی در این سال، سفری به مکه داشته که در این سفر، پسر پنج سالهاش، محمّد نیز او را همراهی میکردهاست. سفر او به مرو در اوایل سال ۲۰۱ ه.ق برابر با اواخر تابستان ۸۱۶ م آغاز شد. مسیر سفر مطابق گزارش بیشتر منابع از بصره، اهواز و فارس بود؛ و این، طبیعی بود چراکه بغداد و کوفه در آن زمان در دست شورشیان بود؛ بنابراین، گفتهٔ یعقوبی که رجاء به بغداد و نَهاوَند سفر کرده، مردود است. اما اینکه علی بن موسی از مسیر قم نگذشته، قطعی است. او از مسیر نیشابور عبور کرده که عدهای از مُحَدِّثان برجستهٔ اهل سنت مانند اِبنِ راهْوَیْهْ، یَحْیَی بنِ یَحْییٰ، محمّد بن رافِع و احمد بن حَرْب به استقبالش آمده تا با او دیدار کنند و وی مدت کوتاهی در این شهر ماند.[۳۵] بهگفتهٔ هادی میلانی، پررنگترین واقعه در طول سفر علی بن موسی الرّضا، در همین ناحیه و در استماع و استنساخ حدیثِ سِلسِلَةُالذَّهَب رخ دادهاست.[۳۶]
هرچند مشهورترین قول دربارهٔ مسیر حرکت علی بن موسی «مدینه، نقره، قریتین، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، ده سرخ، طوس، سرخس و مرو» گزارش شده؛ مسیر دیگر، «نقره، قادسیه، کوفه، بغداد، کرمانشاه، اراک، قم، کاشان، نائین، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، ده سرخ، طوس، سرخس و مرو» عنوان شدهاست.[۳۷] بلاغی در تاریخ نائین، مسیر دیگری را برای این سفر، نقل کرده که عبارت است از «مدینه، بصره، اَرْجان، فارس، اصفهان، نیشابور، دِه سُرخ، سناباد، سرخس و مرو».[۳۸]
در طول مسیر حرکت علی بن موسی به سوی مرو، اتفاقات مختلفی رخ دادهاست؛ داستان مشهور ضمانت آهو که نزد عامه مردم شهره است، از جمله این اتفاقها شمرده میشود. بر طبق این داستان که ابن شهر آشوب، عالم شیعه، گزارش نمودهاست؛ صیادی در بیابان آهویی را دنبال میکند، از روی اتفاق آهو به علی بن موسی که در آن حوالی -به نقلی صحرای سمنان- حضور داشته، پناه میبرد و علی بن موسی ضمانت برگشت وی را میکند. آهو نیز پس از رسیدگی به فرزندان بازمیگردد و صیاد از شکار آهو صرفنظر میکند. بین شهرهای سمنان و دامغان در استان سمنان، منطقهای به نام آهوان مشهور است که به گفته برخی، محل اتفاق افتادن این رویداد، همان ناحیه میباشد.[۳۹]
بر اساس گزارشی از اباصلت هروی، وقتی علی بن موسی به سرخس رسید، تحت مراقبت قرار گرفت و به نوعی حبس خانگی شد. احتمال داده شدهاست که این بازداشت به جهت تحت فشار قرار دادن علی بن موسی الرضا برای پذیرش ولایتعهدی بودهاست. در مقابل گزارش اباصلت، برخی چون ملاهاشم خراسانی، این حبس را بعد از ولایتعهدی و در سال ۲۰۲ ه.ق در حالی که علی بن موسی در مسیر بازگشت به طوس بوده، گزارش کردهاند. خراسانی مدت این حبس را چند ماه دانستهاست.[۴۰]
پذیرش ولایتعهدی
بهگزارشی که صدوق، محدث شیعه، در عیون اخبارَ الرّضا نقل میکند، مأمون در ابتدا پیشنهاد کرد تا از مقام خلافت بهنفع علی بن موسی کنارهگیری کند.[۴۱][۴۲] علی بن موسی در ردِّ ادعای مأمون به او گفت: «اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تنت کرده، از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی؛ اما اگر خلافت متعلق به تو نیست، اجازه نداری چیزی که متعلق به تو نیست را به من ببخشی.»[۴۳] پس از آن، مأمون پیشنهاد ولایتعهدی را داد، اما علی بن موسی الرّضا از پذیرش این پیشنهاد نیز سرباز میزد.[۴۴][۴۵] علی بن موسی نزدیک به دو ماه در برابر پیشنهادِ ولایتعهدی مقاومت کرد و در نهایت با اکراه، آن را پذیرفت،[۴۶] بهشرط اینکه هیچ فعالیت حکومتی رسمی انجام ندهد.[۴۷] ریان بن صلت، علت پذیرش ولایتعهدی مأمون را از علی بن موسی جویا میشود و چنین پاسخ میشنود که: «من تمایلی به این کار نداشتم ولی وقتی مخیر شدم بین قبول ولایتعهدی یا کشته شدن، پذیرش ولایتعهدی را انتخاب کردم».[۴۸] در کنار دیدگاه شیعیان، برخی منابع اهل سنت نیز به اکراه و اجبارِ علی بن موسی به پذیرش ولایتعهدی اشاراتی داشتهاند، قُنْدوزیِ حَنَفی در یَنابیعُ الْمَوَدَّة گزارش نمودهاست که «علی بن موسی الرّضا با گریه و ناراحتی، ولایتعهدی را پذیرفت».[۴۹] مشابه این گزارشها در منابعی مانند مَآثِرُ الْاِنافَة فی مَعالِمِ الْخِلافَة، اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة، صُبحُ الْاَعْشیٰ و ضُحَی الْاِسلام نیز آمدهاست.[۵۰][۵۱][۵۲][۵۳]
شیخ صدوق در عیون اخبار الرّضا، دلیل علی بن موسی برای پذیرش ولایتعهدی را تهدید شدن به مرگ میداند.[۵۴] شیخ صدوق، محدث شیعه، به گزارشهایی مبنی بر اصرار مأمون برای عزیمت علی بن موسی و نامهنگاریهای متعدد در اینباره و بهانههای علی بن موسی برای ردِّ این درخواستها استناد کردهاست. همچنین وی گزارشی را نقل میکند که بر اساس آن، مأمون علی بن موسی را تهدید به مرگ کرد تا وی ولایتعهدی را بپذیرد.[۵۵][۵۶] بیهم دائو در ویرایش سوم دانشنامهٔ اسلام بر این باور است که در بیانیهٔ پذیرش علی بن موسی الرّضا — که به نامهٔ انتصاب ضمیمه شدهاست — قرینهای وجود ندارد که نشان دهد علی بن موسی الرّضا تمایلی به پذیرش این مسئولیت نداشت، یا برای پذیرش آن تحت فشار بودهاست. او تصویر این ماجرا را در منابع امامیه، متفاوت ارزیابی میکند که تلاش زیادی میکنند تا نشان دهند که اهداف مأمون نسبت به علی بن موسی الرّضا، هر چیزی جز صداقت بود؛ و اینکه علی بن موسی شریکی بیمیل در نقشهای بود که میخواست شخصیتش را بهعنوان یک جویای قدرت دنیوی لکهدار کند. او نحوهٔ روایت پیشنهاد خلافت و سپس ولایتعهدی به علی بن موسی الرّضا از سوی مأمون در منابع شیعه را بیشتر بهعنوان پاسخی به مجادلاتِ ضدِامامیه میخوانَد تا این موضوع که علی بن موسی الرّضا واقعاً خود را بهعنوان امامِ امامیه در نظر گرفته و ادعای قانونی برای خلیفه داشته باشد؛ درصورتیکه او باید اصرار داشته باشد که مأمون از خلافت به نفعِ علی بن موسی الرّضا استعفا دهد. این نشان میدهد که پذیرشِ این عنوان از سوی علی بن موسی الرّضا بهشرط عدم انجام وظایفِ یک وارث بودهاست، یعنی جایگاهی قانونی و نقشی بیمعنی که عملی انجام ندهد و به همین دلیل جایگاهش را بهعنوان امام تضعیف نمیکند.[۵۷]
علی بن موسی، در نهایت با چهار شرط، ولایتعهدی را پذیرفت:[۵۸]
- احدی را به کار دولتی منصوب نکند.
- هیچکس را عزل نکند.
- هیچ رسم و روشی را نقض نکند.
- فقط از دور مورد مشورت قرار گیرد.
سرانجام، بهگزارش طَبَری پس از آنکه مأمون شرایط علی بن موسی را پذیرفت، او را در دوم رمضان ۲۰۱ ه. ق، به ولایتعهدی خود منصوب کرد. ابراهیم بن عباس صولی این رویداد را در ۵ رمضان میداند.[۵۹]
عهدنامه
عهدنامه ولایتعهدی علی بن موسی الرضا که به نامهای پیماننامه و سند ولایتعهدی نیز شناخته میشود، در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ ه.ق و پس از پذیرش ولایتعهدی از جانب علی بن موسی، به سفارش مأمون و به نقلی، به دست خط خود او نگاشته شد. این عهدنامه از سه بخش کلی تشکیل شدهاست:[۶۰]
- خطبه و متن ابتدایی مأمون
- خطبه و متن به دستخط علی بن موسی الرضا
- حاشیه شاهدان
متن این عهدنامه در چند منبع و با اختلافاتی با هم نقل شدهاست. علی بن عیسی اربلی، محدث شیعه، نقل میکند که در سال ۶۸۰ ه.ق اصل نامه توسط شخصی به رویت وی رسیده که او متن آن را ضبط و گزارش کردهاست.[۶۱] مفاد این عهدنامه از بخشهای مختلفی تشکیل شدهاست، بخشهای ابتدایی این عهدنامه عبارتند از: خطبه مأمون در بیان حلال و حرام، شأن پیامبر اسلام، خلافت و وظایف خلیفه، بیان جایگاه علی بن ابیطالب و فضیلت وی و شرح مقام ولایتعهدی. بخش دوم عهدنامه که به دستخط علی بن موسی الرضا نگارش یافتهاست، عبارتند از: پاسخ به سخنان مأمون، بیان روش گذشتگان و تعهدهای علی بن موسی الرضا. در پایان نیز شهود بر صحت این متن گواهی داده و آن را مهر نمودند.[۶۲] در بخشی از متن ابتدایی این عهدنامه که به انشاء مأمون نگارش یافته، آمدهاست که مأمون، برای یافتن افضل از امت که در دین صاحب علم و ورع باشد و امید اقامه حقوق الهی از او توقع برود، به استخاره و مناجات روی آورد و پس از جستجو و تفحص در خاندان عباس و علی، بر این تصمیم مصمم شد تا علی بن موسی الرضا را به ولایتعهدی خویش منصوب سازد. در قسمت دوم عهدنامه، علی بن موسی چنین مینویسد:[۶۳]
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم… میگویم: و من علی بن موسی بن جعفر هستم. بهدرستی که مأمون حق ما را شناخت به آنچه که دیگران نسبت به آن جاهل بودند… و من خدای را بر نفس خود گواه میگیرم که اگر متولّی امر مسلمانان گردم و خلافت به حوزه من در آید دربارهٔ مردم بهطور عام و دربارهٔ بنی عباس بهطور خاص به طاعت خدا و طاعت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله عمل کنم، و خون حرامی را نریزم، و فرجی را مباح نکنم، و مالی را حلال نگردانم؛ مگر آن خونی را که حدود خدا به ریختن آن حکم کند… و به خط خود در حضور امیرالمؤمنین -اطال اللّه بقائه- نوشتم، در حضور فضل بن سهل و سهل بن فضل و یحیی بن اکثم و عبدالله بن طاهر و ثمامة بن اشرس و بشیر بن معتمر و حمّاد بن نعمان در ماه رمضان سال ۲۰۱ هجری.
عهدنامه ولایتعهدی علی بن موسی الرضا
}}
مراسم انتصاب و بیعتگیری
در روز دوم (به نقل طبری) یا پنجم (به نقل صولی) ماه رمضان سال ۲۰۱ ه. ق، مأمون جلسهای را جهت بیعت سران حکومتی تشکیل داد و پس از اعلام ولایتعهدی علی بن موسی، پسرش عباس را امر به بیعت کرد و او در حالی که لباسی سبز بر تن داشت، با علی بن موسی بیعت کرد.[۶۴] به گفته کوپرسون به پیشنهاد مأمون، علی بن موسی الرضا در جلسه بیعت گرفتن اقدام به سخنرانی کرد، اما کوتاه بودن این سخنرانی که نوعی توهین به مأمون تلقی میشد به نوعی تداعیگر اجبار علی بن موسی به پذیرش این بیعت محسوب میشد. علی بن موسی در این سخنرانی کوتاه میگوید: «ما به خاطر خویشاوندی با پیامبر حقی بر شما داریم و همچنان شما حقی بر ما دارید؛ ما حق خود ادا میکنیم و شما نیز حق خود را ادا کنید.»[۶۵] بنابر گزارش اکبری، مأمون به مدت یک هفته، ب صورت پیوسته پذیرای بزرگان کشور جهت انجام امر بیعتگیری بود.[۶۶]
در این جلسه، برخی افراد به علت کینه و نفرت شخصی از علی بن موسی، از بیعتکردن با وی خودداری کردند؛ آنها از مأمون جهت بیعت گرفتن برای علی بن موسی نیز گلایه داشتند. بزرگان این افراد عبارتند از: عیسی جلودی، علی بن عمران و ابویونس. مأمون پس از تخطی آنها از بیعت، دستور حبس آنها را صادر کرد. به گزارش صدوق، بعدها مأمون دستور داد آنها را از زندان به نزد او آورند. وقتی علی بن عمران به کاخ مأمون وارد شد و علی بن موسی را در کنار مأمون دید، عصبانی شد و خطاب به مأمون شکایت کرد. مأمون از وی غضبناک شد و دستور داد وی را اعدام کنند. سپس ابویونس وارد شد، او نیز از دیدن علی بن موسی در کنار مأمون غضبناک شد و از علی بن موسی به بدی یاد کرد. مأمون حکم اعدام وی را نیز صادر نمود. در نهایت جلودی، که از حملهکنندگان به منزل علی بن موسی و باقی بنیهاشم در مدینه بود ولی به درخواست علی بن موسی در مدینه از تعرض به خانه او با شرایطی منصرف شدهبود، وارد شد و علی بن موسی به جهت تجلیل از آن کار جلودی در گوش مأمون درخواست عفو و بخشش او را مطرح کرد. جلودی که این رفتار علی بن موسی را دید، گمان نمود به سبب آن اتفاق در مدینه، علی بن موسی قصد مجازات وی را داشته و از مأمون تقاضای اعدام کردهاست. با همین خیال به مأمون گفت: از تو درخواست دارم تا آنچه این مرد در حق من میخواهد، قبول نکن. مأمون نیز گفت: هرگز سخن این مرد را در حق تو قبول نخواهم کرد و دستور داد او را نیز اعدام کردند.[۶۷]
انگیزهها و اهداف مأمون از نصب ولیعهد
در صادقانه یا مکارانه بودن اهداف مأمون در خصوص نصب علی بن موسی به ولایتعهدی خویش، منابع دچار اختلافند.[۶۸] بهگفتهٔ دونالدسون، علی بن موسی هنگام عهدهداریِ امامت پس از پدرش، بیست یا بیست و پنج سال سن داشت. هجده سال بعد، مأمون تصمیم گرفت با منصوب کردنِ او به جانشینیاش، حمایتِ گروههای مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند.[۶۹] به گفته جعفر مرتضی عاملی، مورخ شیعه، مأمون و مشاورانش برای آرام کردن علویان در خراسان و سایر سرزمینهای اسلامی، به فکر انتصاب یکی از علویان به مقامِ ولایتعهدی افتادند. از بین آنها، علی بن موسی الرضا به جهت منزلت و اعتبار و نیز عدم شرکت در قیام علیه حکومت، بهترین گزینه بود. به نظرِجعفریان، علی بن موسی در نزد شیعیان و حتی غیرشیعیان قداست داشت و مأمون میخواست با این انتصاب، به حکومت خود قداست ببخشد و حس تبعیت علویان از حکومت را برانگیزد.[۷۰][۷۱] مرتضوی معتقد است این پیشنهاد ولایتعهدی در حالی صورت پذیرفت که علی بن موسی الرضا، ۲۲ سال از مأمون بزرگتر بوده و در حالت طبیعی، علی بن موسی الرضا زودتر از مأمون از دنیا میرفت؛ در نتیجه انتصاب وی به عنوان جانشین مأمون، با احتساب فوایدش صورت گرفتهاست. بهگمان مأمون، پذیرش ولایتعهدیِ حکومتش توسط علی بن موسی، بهترین دلیل برای مشروعیتِ این حکومت میبود.[۷۲] برای این اقدام سیاسی مأمون، دلایلی و اهدافی گزارش شدهاست:
- نرم کردن علویان
شورشهای عقیدتی شیعه و سنی از جمله تحرکات عصر خلافت مأمون بود؛ از جمله این اقدامات، شورش حسن الهرش با شعار «الرضا من آل محمد» در سال ۱۹۸ ه.ق و قیام ابن طباطبا به سال ۱۹۹ ه.ق در کوفه بود.[۷۳] ابوالسرایا دیگر فرمانده ناراضی از دستگاه عباسی بود که در کوفه و با شعار «الرضا من المحمد» قیام کرد. کار قیامها بر ضد دستگاه عباسی به جایی رسید که فردی در مکه خود را امیرالمؤمنین -لقب خاص خلیفه- میخواند.[۷۴] سید علی میلانی، عالم شیعه، معتقد است که مأمون با توجه به موقعیت خطرناک در مقطع آغازین خلافتش، به این نتیجه رسید که تظاهر به تشیع سودمندترین راهکار بقایش است؛ لذا، خلافت را به علی بن موسی الرضا پیشنهاد کرد، با علم به این که وی آن را رد خواهد کرد. بدین ترتیب وی کوشید تا خطر علویانی که دولتش را تهدید میکرد را مرتفع کند.[۷۵] کوپرسون معتقد است که مأمون به این نکته توجه داشتهاست که عباسیان به جهت داشتن قوای نظامی توانستند در سال ۱۳۲ با شعار «الرضا» به حکومت برسند و دلیل آنکه علویان چنین قدرت نظامیای را نداشتند، از رسیدن به قدرت محروم ماندند.[۷۶] به عقیدهٔ محمدحسین طَباطَبایی، عالم شیعه، مأمون علی بن موسی را به خراسان خواند و مقامِ جانشینی را بر عهدهٔ او گذاشت تا نخست با دخالت دادنِ فرزندان پیامبر در حکومت، از شورش آنان علیهِ حکومت جلوگیری کند و دوم اینکه با درگیر کردنِ رهبر شیعیان در امور دنیایی و حکومتی، از تقدّس و اعتبارِ او در میان پیروانش بکاهد.[۷۷] دونالدسون، کوپرسون و احمد امین نیز جلب گروههای مختلف شیعه را دلیل این اقدام مأمون میداند.[۷۸][۷۹][۸۰]
- ایجاد محبت بین علویان و عباسیان
برخی منابع، یکی از اهداف مهم مأمون را آشتی بین علویان و عباسیان دانستهاست. در این خصوص ابن خلدون متن نامهای را از جانب مأمون خطاب به مخالفان بغدادی خود گزارش کردهاست که در آن آمدهاست: «من این انتصاب را به جهت حفظ خون شما و احترام به خاندان علی بن ابیطالب انجام دادهام.»[۸۱] به گزارش ویلفرد مادلونگ، مأمون در سند رسمیاش شرح داد که او علی بن موسی الرّضا را برترین و بهترین گزینه در میان نسل و فرزندان عبدالله بن عباس و علی بن ابیطالب میداند و امیدوار است که این انتخاب بتواند کمکی برای بازگردانیِ وفاق و وحدت در جامعهٔ اسلامی باشد. علی بن موسی الرّضا نیز در یادداشتِ پذیرشِ خویش که به سند افزوده شدهاست، همان تمایلات را بیان میکند و از مأمون برای تلاش در جهت اصلاح رفتارِ نادرستِ گذشته با علویان تقدیر کرده و متعهد شد که درصورت رسیدن به خلافت، با عباسیان به عدل رفتار نماید.[۸۲] کوپرسون گزارش میکند که عباسیان همواره خود را برتر از علویان برای حکومت معرفی میکردند و علویان در مقابل، خود را به منصب خلافت ارجحیت میدادند و این امر به اختلافات آنان بیشتر دامن میزد. اقدام مأمون در انتصاب یک علوی به عنوان ولیعهد یک خلیفه سنی، باعث شد این اختلافات پایان یابد.[۸۳]
- مشروعیت و قداست بخشیدن به حکومت
به گفته رسول جعفریان، مأمون در جواب اعتراضات عباسیان بغداد، یکی از اهداف خویش از انتصاب علی بن موسی الرضا به ولایتعهدی را، قداست بخشیدن به حکومت معرفی میکند. به عقیده مأمون، پذیرفتن منصب ولایتعهدی توسط علی بن موسی الرضا، میتوانست اختلافات دیرینه بین بنیهاشم و بنی عباس را از بین ببرد و به حکومت بنیعباس مشروعیت ببخشد.[۸۴] مرتضوی مینویسد: علی بن موسی الرضا به عنوان برترین شخصیت علویان، بهترین گزینه برای این امر محسوب میشد.[۸۵] ابراهیم بن محمد جوینی، از دانشمندان اهل سنت در قرن ششم هجری، به نقل از مأمون چنین گزارش میکند که: «علی بن موسی الرضا به دور از چشم ما، مردم را به امامت خود فرا میخواند. از این رو، بر آن شدیم تا او را ولیعهد خود قرار دهیم تا مردم را به سوی ما بخواند و حکومت ما را بپذیرد و به آن اقرار کند و بدین گونه همه آنان که به او دل بستهاند، اعتراف خواهند کرد که حکومت و زمامداری از آنِ ماست».[۸۶]
به اعتقاد مرتضوی، از آنجا که در شهرهای مختلف، علویان دست به قیام زدهبودند، مأمون قصد داشت تا با روشهایی، عدم صلاحیت آنان را در اداره حکومت به مردم بفهماند. او برای اینکار مسیر حرکت علی بن موسی الرضا را طوری تعیین نمود تا وی از شهرهای دچار آشوب چون اهواز و بصره عبور کند و با برادرانش که در این دو شهر دست به قیام زدهاند روبرو شود تا مردم با اخلاق و منش و تقوای او آشنا شوند و وقتی او به مرو عزیمت کرد و ولایتعهدی را پذیرفت، شیرازه حکومت برادرانش از هم بپاشد.[۸۷]
- زیر نظر گرفتن رهبر علویان و سرکوب آنان
مرتضوی معتقد است با توجه به این که علی بن موسی رهبر علویان محسوب میشد و اکثر قیامهای علویان در حجاز و کوفه رخ میداد، شیخ صدوق در گزارشی از عبیدالله بن عبدالله گفتهاست که مأمون با آوردن علی بن موسی به مرو، قصد زیر نظر گرفتن کامل او را داشت.[۸۸] او در جای دیگر از اثرش مینویسد که مأمون با درک درستی که از اوضاع حکومت داشت، ورود علی بن موسی الرضا که دارای اعتبار و نفوذ مذهبی زیاد بود، به قضایای سیاسی را به ضرر حکومت عباسی میدانست.[۸۹] برخی تحلیلگران اهل سنت همچون احمد امین معتقدند که با قرار گرفتن علی بن موسی در مقام خلافت و ولایتعهدی، وی در معرض دید عموم قرار گرفته و خطا و اشتباهش بر دیگران ثابت شده و از قداست او کاسته خواهد شد.[۹۰] علی سامی نشار در این باره معتقد است که مأمون با خطر اسماعیلیان مواجه بود و برای سرکوب آنان، برخود لازم دید تا علی بن موسی را به نزد خود ببرد و او را به ولایتعهدی منصوب کند.[۹۱]
به گزارش عباسقلی شریف رازی، با شدت گرفتن سرکوب علویان در دوران بنی امیه؛ سادات علوی، نسب خود را انکار میکردند تا از گزند و توجه حکومت، مصون باشند. این انکار نسب و مخفی کردن اعتقادات تا زمان مأمون در جریان بود. مأمون از این وضعیت مخفیانه رضایت نداشت؛ بنابراین اقدام به نصب یکی از بزرگان علویان به منصب ولایتعهدی نمود تا علویان و سادات، از زندگی مخفیانه خود خارج شوند و حکومت بر آنها نظارت کند و بعضاً آنان را مورد حمله قرار دهد. شریف رازی، وجود امامزادگان بسیاری را که در سراسر ایران و در عصر علی بن موسی الرضا به قتل رسیدهاند، شاهدی بر ادعای خویش میداند.[۹۲]
- بهترین گزینه
به گزارش کوپرسون در این باره از مأمون گزارش شدهاست که وی برای تعیین ولیعهد، تمام خویشاوندان زنده پیامبر اسلام را بررسی کرد و شخصی را داناتر و متقی تر از علی بن موسی الرضا نیافت. در آن زمان برادر علی بن موسی الرضا در مدینه و برادرزاده او در مکه دست به قیام بر علیه عباسیان زده بودند.[۹۳] برنارد لوئیس میگوید سند رسمی مأمون نشاندهندهٔ این است که مأمون از مسئلهٔ اصولیِ بزرگتری که میان ادعاهای خاندانِ عباس و خاندانِ علی بن ابیطالب بوده، اجتناب کرده و علی بن موسی الرّضا را تنها بهخاطرِ ویژگیهای فردی، بهعنوانِ مناسبترین شخص برای جانشینیِ خویش منصوب کردهاست. بهعبارتِ دیگر، این کار با دلایلِ سُنّی انجام گرفت و نه با دلایلِ شیعی. نیز این سند به مسئلهٔ حساسِ جانشینیِ پس از علی بن موسی اشارهای نمیکند.[۹۴]
- نذر مأمون و پیشگوییها
برخی چون اَبُوالْفَرَج اصفهانی، بیهقی و مفید، به نذر مأمون مبنی بر سپردن خلافت به برترین مردان از خاندانِ ابیطالب درصورت پیروزی بر امین، اشاره داشته و آن را دلیل ولایتعهدی علی بن موسی الرّضا میدانند. اما به گفته اکبری این احتمال با فاصلهٔ زمانیِ دو ساله میان پیروزی مأمون بر امین و ولایتعهدی علی بن موسی بعید بهنظر میرسد.[۹۵] باغستانی در دانشنامهٔ جهان اسلام میگوید بنابر گزارشی از رَیّان بن صَلْت، شایعات میان سپاه و مردم مبنی بر تعلقِ اندیشهٔ ولایتعهدیِ علی بن موسی به فضل بن سهل، سبب شد تا مأمون با احضار ریان، ماجرای درگیریاش با امین را به او بگوید و علتِ تصمیمِ ولایتعهدی را نذرش نسبت به واگذاری خلافت به خاندان ابیطالب، درصورت پیروزی بر امین بیان دارد.[۹۶] به گزارش کوپرسون مأمون در نامهای به یکی از خویشاوندان خود نوشت که در جایی خواندهاست؛ هفتمین خلیفه عباسی، آخرین خلیفه آن سلسله است و وی با توجه به این پیشگویی، قصد داشت که پس از عباسیان، خلافت به علویان منتقل شود تا بتواند با اعطای خلافت به علویان محروم از خلافت، رضایت خدا را کسب کند.[۹۷]
- تشیع مأمون
برخی از دانشمندان اهل سنت، چون سیوطی مدعی شیعهگری و علاقه وی به علی بن موسی الرضا هستند که سبب شد تا وی، قصد کنارهگیری از خلافت و انتصاب علی بن موسی به ولایتعهدی را نماید.[۹۸] احمد امین معتقد است که مأمون معتزلی بود و به این سبب، به برتری و حقانیت خاندان علی بن ابیطالب جزم داشتهاست. احمد امین عامل دیگری را نیز در کنار معتزلی بودن مأمون مطرح میکند. وی معتقد است که فضل بن سهل و برادرش حسن بن سهل در تصمیم مأمون نقش مؤثری داشتهاند.[۹۹] فضل بن روزبهان خنجی نیز این احتمال را مطرح میکند که مأمون در انتقال قدرت از عباسیان به علویان صادق بود، اما با گذر زمان از این قصد خود پیشمان شد و علی بن موسی را به واسطه زهر به قتل رسانید.[۱۰۰] شیخ صدوق، روایتی را گزارش میکند که بر اساس آن، یکی از منجمان دربار عباسی، از نامناسب بودن زمان عقد و انتصاب ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به مأمون خبر داد و این انتصاب را مایه بدبختی دانست؛ اما با بی اعتنایی مأمون روبرو گردید. به عقیده مرتضوی، این مطلب گواهی است بر عدم اعتنای مأمون بر به مقام رسیدن علی بن موسی الرضا.[۱۰۱]
اهداف علی بن موسی الرضا از پذیرش ولایتعهدی
رضوی بر این باور است که در خطر بودن جان شیعیان و مکتب تشیع از دلایل پذیرش ولایتعهدی از جانب علی بن موسی الرضا است. ایجاد عدالت در ساختار حکومت دیگر هدف علی بن موسی مطرح شدهاست. بر اساس روایتی از علی بن موسی، رضا خود را با یوسف پیامبر مقایسه میکند که با وجود شرکت در حکومت حاکمی کافر، در اجرای عدالت کوشیدهاست.[۱۰۲] محمدی اشتهاردی اعتقاد دارد علی بن موسی میخواست پایگاه مردمی خود را تقویت کند. وی میگوید حوادث، سخنان و اتفاقهای اعجازگونه که در مسیر مدینه تا مرو از علی بن موسی دیده و شنیده میشد، پایگاه مردمی وی را چندین برابر نمود و موقعیت خاندان رسالت را در نظر مردم بسیار بالا برد.[۱۰۳] جعفر مرتضی عاملی اهداف دیگری را نیز برای این امر متصور شدهاست:[۱۰۴]
- حضور امامان شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی که سبب میشود این خاندان از یاد مردم فراموش نشوند.
- احیاء چهره امامان شیعه از فقیه و عالم بودن، به شخصی مؤثر با رسالتی بزرگتر در جامعه.
- ثبت اعتراف ضمنی عباسیان به تأثیر مثبت و شایسته علویان در حکومتداری.
- شناساندن اهداف مأمون از انتصاب به مقام ولایتعهدی از جانب او.
دوره ولایتعهدی
پس از مراسم بیعتگیری، مأمون دستور داد بدرههای زر بیاورند و جوایز زیادی به مردم ببخشند؛ از میان شاعرانی که ستایش و مدح علی بن موسی در این جایگاه را کردند، ابراهیم بن عباس صولی و دِعبِلِ خُزاعی بودند. به هردو نفر، ۱۰٬۰۰۰ سکه از مسکوکاتِ تازهضربشده که بهنام علویان بود، دادند. پس از آن عباسیان و علویان متناوباً هدایایی دریافت کردند که ابتدا توسط عباس بن مأمون و سپس توسط محمد بن جعفر صادق راهنمایی میشدند. پس از مراسم در روز ۷ رمضان/۳۰ مارس، از سوی خلیفه نامهای رسمی مبنی بر اعلانِ انتصاب تنظیم شد تا در مساجد سراسر امپراتوری خوانده شود.[۱۰۵] مأمون بهشکرانهٔ این کار، حقوق یک سالِ سپاه را پرداخت کرد.[۱۰۶] به گزارش اکبری، تمام مردم، روزی و مقرری یکسال خود را در آن روز از بیت المال دریافت کردند.[۱۰۷] افزون بر این، مأمون دختر یا خواهرش، اُمِّحَبیبه را به ازدواج علی بن موسی و دخترش اُمِّفَضل را نیز به عقد پسر علی بن موسی، محمد تقی درآورد.[۱۰۸]
مادلونگ معتقد است که لقب رضا از جانب مأمون برای علی بن موسی و به جهت پذیرش ولایتعهدی اهداء شدهاست،[۱۰۹] در مقابل این دیدگاه، منابع شیعی، روایات و دلایلی را برای رد این انتصاب لقب از جانب مأمون گزارش کردهاند، از جمله نامه فضل بن سهل که قبل از ولایتعهدی به علی بن موسی با عنوان الرضا ارسال گردیدهاست.[۱۱۰] کوپرسون در اینباره معتقد است که مأمون با توجه به شعار ابوالسرایا که «الرضا من المحمد» بود، لقب کوتاهشده «رضا» را به علی بن موسی اهدا کرد.[۱۱۱]
مأمون همچنین فرمان داد تا نامِ ولیعهد در همه جا در خطبهها ذکر شود و رنگ پوشش و لباس فرم، پوشاکِ رسمی و پرچمها، ظرف مهلت یک هفتهای از سیاه که رنگِ رسمیِ عباسیان بود به سبز تغییر کند.[۱۱۲][۱۱۳][۱۱۴] کوپرسون بر این عقیده است که در بین رنگهای سیاه -متعلق به عباسیان- و سفید -متعلق به علویان- رنگ سبز به عنوان رنگی بیطرف انتخاب شدهاست.[۱۱۵] به عقیده مرتضوی، این تغییر رنگ به جهت عدم کارایی رنگ سیاه -به عنوان رنگ عزا در فرهنگ شیعه- با وجود جنایات عباسیان در حق شیعه، و رنگ سبز به عنوان نماد و شعار شیعیان صورت گرفتهاست.[۱۱۶] بیهم دائو میگوید پیشتر رنگ سبز بهعنوان نشانهٔ علویان شناخته نمیشد، اما بهتدریج چنین القا شد که این رنگ، بیشتر بهعنوان نشانی برای ابراز اهمیتِ آشتی میان عباسیان و علویان درنظر بوده تا نشانهای از تسلیم شدنِ عباسیان و ادعاهای علویان. نکتهٔ دیگر این است که در میان مسلمانان، رنگ سبز با لباسهای پوشیده در بهشت ارتباط دارد و اینکه انتخاب آن، بازتاب جوِّ کنونیِ چشمداشتهای فریبنده بود.[۱۱۷]
بهگفتهٔ مادلونگ در ایرانیکا، ارتباطِ مأمون و علی بن موسی در مرو، نزدیک و صمیمی بود. بنابر گزارشها، علی بن موسی در خانهای مجاورِ محل اقامت خلیفه سکونت کرد و ظاهراً ایشان هر روز با یکدیگر ملاقات داشتند. مأمون بهطور علنی میخواست که علی بن موسی مستقیماً در همهٔ تصمیمات و مراسمهای رسمی شرکت کند؛ اما گزارش شده که علی بن موسی تصریح میکرد که در امور دولت دخالت نمیکند. مأمون نیروی محافظِ شخصیاش (شُرَط) و گاردش (حَرَس)، مأمورانِ تحت فرمانِ فرماندهان خراسانیِ وفادار به خلافت، و نیز یک حاجب و یک کاتب را برای علی بن موسی گُمارْد. خلیفه در قضاوتها و فتواهایش به او وابسته بود و مناظراتی را میان او و دانشمندان مسلمان و نیز بزرگانِ جوامع دینیِ دیگر ترتیب میداد.[۱۱۸]
ضرب سکه
مأمون پس از مراسم بیعت، دستور ضرب سکههایی را داد که نام مأمون و ولیعهدش، علی بن موسی، بر روی آنها حک شدهبود.[۱۱۹] عبدالقادر احمدالیوسف، شمایل این سکهها را این گونه توصیف کردهاست که در وسط آن نوشتهشده: «لا اله الّا اللّه وحده لا شریک له»، نوشته دورش: «للّه الامر من قبل و من بعد و یومئذ یفرح المؤمنون بنصر اللّه»، نوشته پشتش: «اللّه، محمّد رسول اللّه المأمون خلیفة اللّه مما امر به الرّضا»، نوشته اطرافش: «محمّد رسول اللّه ارسله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون». همچنین دربارهٔ سکه دینار نیز توصیف کردهاند که در روی اصلی آن نوشته شده بود: «لا اله الّا اللّه وحده لا شریک له»، و در محیط آن نوشته شدهبود: «بسم اللّه، این دینار در سمرقند در سال ۲۰۲ ضرب شدهاست»، و در اطرافش نوشته شده بود: «امر قبل و بعد و روزی که مؤمنین به نصرت خدا خوشحالند برای خداست»، و در وسط پشت آن نوشته شده بود: «اللّه، محمد رسول خداست، مأمون خلیفه خداست در آنچه امیر الرضا علی بن موسی بن علی بن ابی طالب را ولیعهد مسلمین کرد»، و در اطراف مرکز پشت سکه نوشته شده بود: «محمّد رسول اللّه ارسله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون».[۱۲۰] در نهایت، پس از دو سال ولایتعهدی علی بن موسی الرضا، وی در سال ۲۰۳ ه.ق درگذشت. اما پس از آن، حداقل به مدت دو سال، به نام وی سکه ضرب میشد. یزدینژاد، مسئول گنجینه سکه و اسکناس موزه آستان قدس رضوی، علت ضرب این سکهها پس از درگذشت ولیعهد را، ابراز علاقه ظاهری مأمون به وی و هزینه بالای ساخت قالبهای این سکهها در سال ۲۰۳ ه. ق، دانستهاست.[۱۲۱]
مناسک مذهبی
- نماز عید فطر
بر اساس گزارش منابع شیعی همچون عیون اخبار الرّضا، پس از مراسم ولایتعهدی و فرارسیدنِ عید فطر، مأمون پیامی را برای علی بن موسی الرّضا فرستاد تا نمازِ عید فِطر را بخواند. علی بن موسی پس از خودداری اولیه، در نهایت پذیرفت تا نماز عید را اقامه کند. در روز عید، علی بن موسی با آداب خاصی از منزل خارج شد و مردم به تبعیت از وی تکبیرگویان به راه افتادند و سپاهیان از اسب پیاده شدند و برهنهپا همراهی کردند؛ مأمون با فرستادنِ پیام به علی بن موسی، وی را از اقامهٔ نماز عید منصرف کرد.[۱۲۲] به عقیده مرتضوی، مأمون در ابتدا بر این باور بود که حضور علی بن موسی الرضا در نماز عید فطر، میتواند در جلب اعتماد ایرانیان و به ویژه علویان مؤثر باشد.[۱۲۳]
- نماز باران
بر اساس آنچه حاکم نیشابوری، محدث اهل سنت، در تاریخ نیشابور و شیخ صدوق، محدث شیعه، در عیون اخبار الرّضا بیان میدارند، پس از گذشت مدت کوتاهی از انتصاب ولیعهد، در خراسان خشکسالی پدید آمد و گروهی این خشکسالی را در ارتباط با انتصاب علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی قلمداد کردند.[۱۲۴][۱۲۵] مأمون از علی بن موسی تقاضا کرد تا نماز باران خوانده شود. علی بن موسی نیز پذیرفت. در روز موعود (که دوشنبه بود)، علی بن موسی به همراه جمعی از اهالی شهر، جهت اقامه نماز راهی بیابان شدند. پس از اقامه نماز، علی بن موسی دعایی خواند و از خداوند نزول برکت و باران را طلب نمود؛ یکی از حضار نقل کردهاست که پس از اتمام دعای علی بن موسی، ابرها حرکت کرده و رعد و برق پدید آمد و مردم به جنب و جوش آمدند تا قبل از شروع باران به منزل بازگردند.[۱۲۶] این واقعه سبب شد تا اطرافیانِ مأمون از علی بن موسی به بدی یاد کنند و مأمون نیز نگران افزایش محبوبیت علی بن موسی و تضعیف موقعیت خویش شد.[۱۲۷] بنابر گزارشی که محمدباقر مجلسی در بحار الانوار نقل میکند، پس از نماز باران و بزرگ شدن علی بن موسی در دید مردم، اطرافیان مأمون به علی بن موسی اتهام جادوگری زدند و از او به بدی یاد کردند و به مأمون تذکر دادند که این اتفاقات میتواند ضعیف شدن حکومت را در پی داشتهباشد؛ در نهایت پیشنهاد شد جهت کم کردن محبوبیت و ایجاد تزلزل در مقام وی نزد مردم؛ جلسهای تدارک شود و از بزرگان شهر، قاضیان، سیاستمداران و فرماندهان دعوت شود. مأمون نیز از این پیشنهاد استقبال کرد. در آغاز این جلسه که علی بن موسی نیز در آن شرکت داشت، حمید بن مهران شروع به سخنگفتن با علی بن موسی کرد و به او گفت که مردم در نقل ماجرای نماز باران شما مبالغه میکنند، در صورتی که اگر شما آن سخنان را بشنوید از آن تنفر میجویید؛ در حالی که آن باران خودش میآمد و شما دعا کردید و باران پس از دعای شما آمد و این اتفاق را معجزه برای شما میدانند و شما را در دنیا بینظیر جلوه میدهند، در حالی که مأمون بر همگان برتری دارد. علی بن موسی در پاسخ به وی گفت که من نمیتوانم جلوی مردم را بگیرم تا دربارهٔ نعمتی که خداوند بر من ارزانی داشتهاست صحبت نکنند؛ علی بن موسی تأکید کرد که از این حرف و عمل، قصد شورش و اختلاف ندارد و توضیح داد که مأمون اگر مرا به این مقام قرار دادهاست، به من فضیلتی نداده و خواسته از فضیلت من برای خواستههایش استفاده کند.[۱۲۸]
برگزاری جلسات مناظره مذهبی
منابع مناظرههایی را پس از انتصاب علی بن موسی الرضا به ولایتعهدی به او نسبت دادهاند.[۱۲۹] با حضور علی بن موسی الرّضا در دربار حکومت، مأمون که علاقهمند به علوم مختلفِ ترجمهشده به عربی بود؛ مناظرات زیادی را میان علی بن موسی الرّضا و دانشمندانِ دینی و رهبرانِ ادیانِ مختلف — که از سرزمینهای مختلف به خراسان میآمدند — ترتیب میداد.[۱۳۰] در مقابل، برخی روایاتْ حاکی از این است که قصد اصلیِ مأمون از ترتیب دادنِ این مناظرات، امیدواریِ وی برای تضعیف جایگاه علی بن موسی الرّضا نزد عموم مردم و عالمانِ اقوام و گروههای گوناگون بودهاست.[۱۳۱] شاخصههای اصلیِ مناظرات علی بن موسی الرّضا را میتوان در دو بخش کلیِ مناظرات دروندینی با محوریت تشریح جایگاه امامان پس از پیامبر اسلام، اثبات امامت علی بن ابیطالب و برخی مجادلات کلامی بین شیعه و سنی؛ و مناظرات بروندینی با موضوعاتی مانند اثبات توحید، ذات و صفات خدا، کیفیت آفرینش، نفی تشبیه، نفی تجسیم، اثبات نبوت محمد، نفی الوهیتِ عیسی و نفی تثلیث دانست.[۱۳۲] جعفر مرتضی عاملی، مورخ شیعه، در این خصوص گزارش میکند که مأمون دانشمندان و متلکمان معتزلی مذهب را که در بحث و استدلال علمی خبره بودند، در نزد علی بن موسی الرضا جمع میکرد و آنان را به بحث و مناظره وامیداشت. مرتضی عاملی هدف از این مجالس علمی را امید مأمون به عاجز ماندن علی بن موسی الرضا از پاسخگویی و رسوایی او در نادرستی ادعایش در خصوص امامتش میداند.[۱۳۳] مادلونگ معتقد است مأمون به برگزاری مناظرات و ایجاد فضای باز برای تبادل اعتقادات علاقه داشت.[۱۳۴] محمد مرتضوی در کتاب ولایتعهدی امام رضا، پس از بیان دلایلی چون معتزلی بودن مأمون و علمدوستی و پیگیری وی در مسائل اعتقادی و… نقدهایی را به این دلایل وارد کردهاست؛ از جمله آن که مأمون تنها در دوران ولایتعهدی علی بن موسی اقدام به برگزاری چنین مناظراتی نمودهاست.[۱۳۵] بیهم دائو دربارهٔ گزارش برگزاری و شرکت در مناظرات میان علی بن موسی الرّضا، مُتکلّمانِ مسلمان و چهرههای برجستهٔ دیگر جوامعِ مذهبی از سوی مأمون، هدف این گزارشها را نشان دادنِ برتریِ علی بن موسی الرّضا از نظر علم و دانش نسبت به خلیفه و دیگر دانشمندانِ مسلمان و رقیبانِ غیرمسلمان ادعا میکند و ادامه میدهد بههمین دلیل، تاریخی بودنِ آنها مورد پرسش قرار گرفتهاست، و میتوان آنها را سرچشمهٔ تلاش برای قرار دادنِ علی بن موسی الرّضا بهعنوان رقیب در دانشِ زبانزدِ خلیفه در نظر گرفت، همانطور که در منابع اهل سنت گزارش شدهاست.[۱۳۶]
مناظرات وی در مقام ولایتعهدی است. این مناظرات عبارتند از: مناظرهای با رَأسِ جالوتِ یهودی بود که سرانجام با پذیرش اسلام رأس جالوت، مناظره به پایان رسید.[۱۳۷] مناظرهٔ دیگر با جاثلیقِ مسیحی داشت که به انکار تثلیث و پذیرش توحید توسط جاثلیق منتهی شد.[۱۳۸] مناظرهای دیگر با بزرگِ هیربَدانِ زَرتُشتی برای علی بن موسی گزارش شدهاست که با بیپاسخ ماندن پرسشهای علی بن موسی، مناظره به سرانجام نرسید. عِمرانِ صابی دیگر فردیاست که با وجود گرایشهای غیراسلامی و غیرتوحیدی، در موضوع توحید و صفات خدا با علی بن موسی وارد مناظره شد و در نهایت با استدلالهای علی بن موسی، شهادتین گفت و اسلام را پذیرفت.[۱۳۹] سلیمانِ مَرْوَزی و علی بن محمد بن جَهْم نیز از افرادی هستند که در موضوعات بَداء و عصمت پرسشهایی را مطرح کردند و با پاسخهای علی بن موسی، جلسه را تبدیل به مناظرهای کلامی کردند. در پایان هر دو مناظره، سلیمان و علی بن محمد، به اشتباه بودنِ اعتقادشان پیبردند.[۱۴۰][۱۴۱]
مخالفت و اعتراض به ولایتعهدی
اولین موج مخالفتها در انتصاب علی بن موسی، از جانب برخی از سران کاخ مأمون گزارش شدهاست. طبق آنچه صدوق نقل میکند، دلیل این افراد، کینه شخصی از علی بن موسی بودهاست.[۱۴۲] تصمیمِ شگفتآورِ ولایتعهدیِ علی بن موسی الرّضا که از سوی خلیفه گرفته شد، بیدرنگ مخالفتِ شدیدِ گروههای مخالف بهویژه عباسیان را برانگیخت و این مخالفت حتی در خراسان بزرگ — که زیر نفوذِ وزیر ایرانیتبار، فضل بن سهل بود — دیده میشد.[۱۴۳] ابناء الدوله در خراسان این اقدام مأمون را توطئه دانستند که نتیجه آن، به قدرت رسیدن ساسانیان است.[۱۴۴] علتِ این اعتراضات، نگرانیِ عباسیان بهخاطرِ از دست دادنِ جایگاهی بود که پدرانشان با سختی بهدست آورده بودند.[۱۴۵] بهنوشتهٔ دونالدسون مأمون با هدفِ رهایی از مشکلات حکومت در مواجهه با علویان و درخواستهای آنان که منجر به قیامهای متعددی شدهبود، پذیرفت تا علی بن موسی الرّضا را بهعنوان جانشین خود منصوب سازد؛ اما پس از متقاعد کردن علی بن موسی برای پذیرش منصب ولایتعهدی، با معضل دیگری مواجه شد. محبوبیت زیاد علی بن موسی نزد شیعیان و عدم دسترسی به بعضی از اهداف این انتصاب و همینطور فشارهای حزبِ مخالفش در بغداد، او را از این تصمیم پشیمان کرد. عباسیانِ بغداد که عموماً از مخالفان مأمون تشکیل شدهبودند، از اینکه مأمون نهتنها علی بن موسی را به جانشینیاش نصب کرده، بلکه رنگ پرچم عباسیان را هم به سبز تغییر دادهاست، عصبانی بودند. نگرانی آنان بهخاطر بیرون آوردنِ امپراتوری اسلامی از دست عباسیان توسط علویان و ایرانیها بود.[۱۴۶] اعضاء این حزب مخالف در بغداد بیعتِ خود با مأمون را شکستند و عمویش ابراهیم بن مَهدی (د. ۲۲۴ ه.ق/۸۳۹ م) را بهعنوانِ خلیفه در ۲۸ ذیحَجّهٔ ۲۰۱ ه.ق/۱۷ ژوئیهٔ ۸۱۷ م منصوب کردند.[۱۴۷] با رسیدن خبر عزل مأمون به مرو، علی بن موسی الرّضا پیشنهادِ عزل خویش از ولایتعهدی را به مأمون داد، اما در مقابل مأمون تصمیم گرفت به بغداد برگردد و از حقش دفاع کند.[۱۴۸]
این امور سبب شد تا مأمون اهدافش را از ولایتعهدیِ علی بن موسی افشا سازد. او زیر نظر گرفتنِ علی بن موسی و علویان، حمایتِ علویان از عباسیان، کوچک کردنِ مقامِ علی بن موسی و تنزّلِ وجههٔ اجتماعیش را معرفی میکند.[۱۴۹] منابع تاریخی از نامهای یاد کردهاند که عباسیان بغداد در اعتراض به اقدامات مأمون به وی نگاشتند؛ مأمون نیز در نامهای شدیدالحن، در پاسخ به عباسیان بغداد از ظلم و جنایات صورت گرفته در حق بنیهاشم یاد میکند و در بخشی از آن مینویسد: «ما بنیهاشم را ترسانیدیم، بر آنان سختگیری کردیم، بیشتر از آنچه بنیامیه از آنان کشتند ما آنان را کشتیم … از بزرگان بنی هاشم بپرسید به کدامین گناه کشته شدند، از آنان که در دجله و فرات غرق کردیم بپرسید چرا کشته شدند؟ از آنان که در بغداد و کوفه زنده به گور کردیم بپرسید چرا کشته شدند؟»[۱۵۰] بهگفتهٔ برنارد لوئیس، از سوی دیگر شیعیان بسیار احساس پیروزی میکردند، اگرچه اینگونه ناقص و محدود بهرسمیت شناختنِ ادعاشان، هرگز نظر مساعدِ آنان را جلب نکرد.[۱۵۱]
تنفرِ اهلِ عراق بیشتر متوجهِ برادرانِ سهل بود که همهٔ مشکلات خود را به آنان نسبت میدادند.[۱۵۲] در این میان، حاکم بصره نام رضا را از خطبههای نماز جمعه حذف کرد.[۱۵۳] ارتباطِ میانِ علی بن موسی و فضل بن سهل هیچگاه خوب نبود.[۱۵۴] بنابر گزارشها، سهل و همدستانش توانستند برای مدتی مدیریت کنند تا شدتِ اوضاع در آنجا را پنهان نگاه دارند و مأمون را به این باور رسانند که ابراهیم بن مهدی صرفاً بهعنوانِ فرماندارش عمل میکند،[۱۵۵][۱۵۶] و این علی بن موسی بود که بدون حب و بغض، چشمِ مأمون را نسبت به این موضوع، باز و اصرار کرد که به بغداد برود و حضورش سببِ بازگشتِ آرامش و صلح به آنجا شود.[۱۵۷][۱۵۸][۱۵۹]
این ارزیابیِ وضعیتِ علی بن موسی، از سوی چند تن از فرماندهانِ سپاهِ مأمون تأیید شد و مأمون تصمیم گرفت به عراق سفر کند. فضل بن سهل که هدفش حفظِ حکومت در شرق بود، استعفای خویش را ارائه کرد و با استدلالِ شدتِ تنفرِ عباسیان نسبت به خود، از خلیفه خواست تا او را بهعنوانِ فرماندارِ خراسان منصوب کند. مأمون دیگربار بر کمالِ اعتمادش به او تأکید کرد و از او خواست تا نامهای دیگر با مُهر و نامِ خلیفه در تأییدِ امتیازاتِ استثناییِ خود بنویسد. این نامه که نشاندهندهٔ پشتیبانیِ نامحدودِ خلیفه از وزیرش و سیاستهایش بود، متنِ کاملِ نامهٔ قبلی را نیز دربرداشت. این نامه در صَفَرِ سال ۲۰۲ ه.ق مهر و امضا، و بهطورِ رسمی از سوی علی بن موسی نیز تأیید شد. پس از آن، برای انتشار در سراسرِ امپراتوری فرستاده شد.[۱۶۰]
بعضی از تاریخنویسانِ بعدی نقل کردهاند که فضل بن سهل این انتصاب را به مأمون پیشنهاد کردهاست. این دیدگاه از سوی سَلّامی در کتاب اَخبارِ خُراسان آمده و نیز صولی از عُبَیْدُالله بن عبدالله بن طاهِر — که از طاهریان بوده — نقل کردهاست. در دیگر روایات، این نقشه و ابتکار به شخصِ خلیفه نسبت داده شده و دربارهٔ فضل آمده که ابتدا با این موضوع، بهخاطرِ خطری جدی که ممکن بود به دنبال داشته باشد، مخالف بود. این روایت، هماهنگیِ بیشتری با دیدگاههای سیاسیِ شناختهشدهٔ خلیفه و وزیرش دارد.[۱۶۱] بهگفتهٔ بیهم دائو، چیزی که بهنظر میرسد این است که در زمانِ انتصاب، بازتابِ دیدگاهها بر این نظر بودهاست که رفتارِ مأمون به فشارِ واردآمده از سوی فضل نسبت داده شود. بااینحال، حقایقِ زیادی برای این اسناد وجود ندارد، و ممکن است منعکسکنندهٔ نارضایتیِ پژوهشگرانه از این تصمیم و تمایل به توجیهِ آن با نشان دادنِ خلیفه بهعنوان فردی ضعیف و تحت نفوذِ دیگران باشد. از سوی دیگر، منابعِ امامی در تلاشند تا نشان دهند که مأمون مستقلاً به این تصمیم رسیدهاست؛ که در پشت آن، اعتقاد دارد که خلافت متعلق به علویان — یا بهعبارتِ دقیقتر، به امامانِ امامیه — است، و اینکه فضل و برادرش در حقیقت، مخالفِ آن بودند و تلاش کردند مأمون را از آغاز منصرف کنند؛ بنابراین، اعتبارِ گزارشها و اسنادی که در این منابع دیده میشوند و به حمایت از دیدگاهِ امامیه دربارهٔ انگیزهٔ خلیفه کمک میکنند، باید همچنان باز باقی بمانند.[۱۶۲]
از دیگر حواشیِ پیشآمده برای علی بن موسی، قیامِ زِیْد بن موسیٰ ملقّب به «زِیدُالنّار» بود که در مدینه دست به قیام زد و توسط مأمورانِ مأمون دستگیر و به مرو منتقل شد. علی بن موسی نیز با برادرِ خود برخورد کرده و او را بابتِ قیامش توبیخ نمود.[۱۶۳][۱۶۴]
قتل یا درگذشت
مأمون با انتصاب علی بن موسی به جانشینیاش، هرچند توانست کمی از مشکل علویان برای حکومتش را حل کند، اما نتوانست به باقی اهدافش دستیابد. حتی این انتصاب سبب شد تا مورد غضب حزب مخالفش در بغداد قرار بگیرد و از مقام خلافت عزل شود.[۱۶۵] بنابر گزارشها، خاندان سهل توانستند برای مدتی امور را مدیریت کنند تا شدت اوضاع عراق را پنهان نگاه دارند و مأمون را به این باور رسانند که ابراهیم بن مهدی صرفاً بهعنوان فرماندارش عمل میکند،[۱۶۶][۱۶۷] و این علی بن موسی بود که بدون حُبّ و بغض، چشم مأمون را نسبت به این موضوع باز و اصرار کرد که به بغداد برود و حضورش سبب بازگشتِ آرامش و صلح به آنجا شود.[۱۶۸][۱۶۹][۱۷۰] این ارزیابیِ وضعیت، از سوی چند تن از فرماندهانِ سپاه مأمون پشتیبانی شد و مأمون تصمیم گرفت به عراق سفر کند. فضل بن سهل که هدفش حفظ حکومت در شرق بود، استعفای خویش را ارائه کرد و با استدلال شدت تنفرِ عباسیان نسبت به خود، از خلیفه خواست تا او را بهعنوان فرماندارِ خراسان بزرگ منصوب کند. مأمون دیگربار بر کمالِ اعتمادش به او تأکید کرد و از او خواست تا نامهای دیگر با مُهر و نام خلیفه در تأیید امتیازات استثناییِ خود بنویسد. این نامه در صَفَرِ سال ۲۰۲ ه.ق مهر و امضا، و بهطور رسمی از سوی علی بن موسی نیز تأیید شد. پس از آن، برای انتشار در سراسر امپراتوری فرستاده شد. در دوم شَعبانِ سال ۲۰۲ ه. ق، شش ماه پس از استعفای فضل بن سهل از وزارت، هنگامی که مأمون بههمراه ولیعهد و دربار، قصدِ غرب کرده بود، فضل در سرخس توسط چند تن از فرماندهان سپاه با ضربات چاقو در حمام کشته شد.[۱۷۱][۱۷۲] گویا مرگ فضل با واکنشهایی همراه بود و عدهای از درون سپاه مأمون به قصد خونخواهی، اعتراضاتی کردند که با دعوت علی بن موسی به آرامش سپاه همراه بود.[۱۷۳]
بهگزارش قرشی، دو روز بعد وقتی کاروان مأمون به توس رسید، علی بن موسی بیمار شد و درگذشت. منابع شیعه دلیل بیماری علی بن موسی را مسمومیت بر اثر زهر دانستهاند.[۱۷۴] علی بن موسی درحالیکه در سناباد — محل دفن هارون — متوقف شده بود، در حومهٔ نوغان در طوس درگذشت.[۱۷۵] بنابر معتبرترین گزارشها، درگذشت علی بن موسی در آخرین روزِ صفر سال ۲۰۳ ه.ق اتفاق افتادهاست. تاریخهای دیگری در همان محدودهٔ ماه صفر برای این واقعه ذکر شدهاست. خلیفه از گروهی از علویان و خویشاوندان علی بن موسی الرّضا از جمله عمویش، محمد بن جعفر، درخواست کرد تا پیکر علی بن موسی را بررسی و تأیید کنند که او به مرگ طبیعی درگذشته است و دستور داد که پیکرش در کنار قبر پدرِ خویش، هارون، در منزل حُمَیْد بن قَحْطَبهٔ طایی در سَناباد در نزدیکیِ نوغان به خاک سپرده شود. مأمون غم و اندوهِ بسیاری از خود نشان داد و بنابر گزارشها بدون عَمامه در مراسمِ تشییع پیکر حاضر شد و بهمدت سه روز در آنجا به عزاداری پرداخت. بااینحال بسیاری از منابع، او را متهم به دست داشتن در مسمومیتِ علی بن موسی الرّضا دانستهاند. درگذشت ناگهانیِ وزیر و ولیعهد که زنده بودنشان سبب میشد تا آشتی با عباسیانِ مخالف در بغداد ناممکن باشد، این احتمال را تقویت میکند که مأمون در این مرگها دست داشتهباشد. البته این احتمال بدین معنا نیست که غم و اندوهش برای علی بن موسی و احساسات و وابستگیاش به او، لزوماً از روی ریاکاری یا ساختگی بود، بلکه میتواند نشاندهندهٔ غلبهٔ محاسبات سردِ سیاسی بر احساسات و ایدهآلهای شخصی او برای تثبیت منصب خلافتش باشد.[۱۷۶][۱۷۷]
به گزارش بیهم دائو، بیشتر منابع نزدیک به واقعه — از جمله منابع امامیه — از دلایل طبیعی به عنوان علت درگذشت علی بن موسی یاد کردهاند و در گزارشهایی که به قتل وی دلالت دارند، اشارهای مبنی بر دست داشتن مأمون در آن نکردهاند. اما در اکثر منابع امامیه از قرن چهارم هجری به بعد و به تبع آنها، منابع اهل سنت، نظریه به قتل رسیدن علی بن موسی الرضا به دستور مأمون و بر اثر مسمومیت مطرح شد. طبعاً این سؤال مطرح است که چرا خلیفه — که او را بهعنوان وارث خود تعیین کرده بود — خواهان مرگ او بودهاست. در پاسخ، این نظر مطرح میشود که اگرچه مأمون او را بهعنوان «امامِ واقعی» شناخته بود، اما او را در جایگاه یک رقیب میدید و نفرتش از او فزاینده شد. بااینحال، چند صدای مخالف در درون امامیه وجود داشتهاست که علیه نظریههای توطئه و قتل بحث کردهاند و بحث در اینباره تا همین اواخر ادامه داشتهاست. در میان مورخان غربی، نظریهای که بیشترین اعتبار را بهدست آورده، این است که رضا کشته شد و مأمون در هر دو قتلِ رضا و فضل دست داشت، زیرا با حذف آنان بخت بیشتری برای جلب حمایت از خویشاوندان عباسیاش پیدا میکرد. اخیراً، این احتمال بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاست که عناصری در دربار مأمون، که بدون اطلاع او عمل میکردند، مسئول قتل بودهاند. مشکل نظریههای قتل این است که آنها نمیتوانند توضیح دهند که چرا نخستین منابع امامیه، با وجودی که بر خلاف نظر نویسندگان اهل سنت، آشکارا میگویند که پدر رضا، موسی کاظم، در زندان هارون کشته شد، به احتمال قتل رضا اشارهای نمیکنند.[۱۷۸]
بهنوشتهٔ طَیِّب الْحِبری در تاریخ جدید اسلام کمبریج، وی در شرایط مشکوکی در اثر مسمومیت با زهر کشته شد.[۱۷۹] منابعی از اهل سنت نیز درگذشت علی بن موسی الرّضا را بهخاطر بیماری ولی بر اثرِ خوردن انگورِ بسیار دانستهاند. نخستین گزارش در اینباره از سوی طبری نقل شدهاست. در بین منابع تاریخی اهل سنت، بعضی منابع از جمله تَذکِرَةُ الْخَواصِّ ابن جوزی، مِرْآةُ الْجَنانِ یافعی، اَلصَّواعِقُ الْمُحْرِقَة ابن حَجَر هِیْتَمی و وَسیلَةُ الْخادم اِلَی الْمَخدوم فضل بن روزبِهان خُنْجی به مسمومیتِ علی بن موسی الرّضا در طوس و درگذشتش بر اثر این مسمومیت اشاره کردهاند، اما به شیوهٔ مسمومیت و عامل آن اشارهای ننمودهاند. در کنار این گزارشها، دانشمندانی از اهل سنت، علاوه بر اعلام مسمومیت بهعنوان سبب درگذشت علی بن موسی، عاملِ این مسمومیت را نیز مأمون معرفی دانستهاند، از جملهٔ آنان میتوان به دیدگاه مَقریزی در اَلْمُقَفَّی الْکَبیر،[۱۸۰] ابن حِبّان در اَلثِّقات،[۱۸۱] صَفْدی در اَلْوافی بِالْوَفَیات،[۱۸۲] ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین،[۱۸۳] تِرمانینی در اَحْداثُ التّاریخِ الْاِسلامیِّ بِتَرتیبِ السِّنینَ[۱۸۴] و قُنْدوزی در یَنابیعُ الْمَوَدَّة[۱۸۵] اشاره کرد.
ولایتعهدی علی بن موسی در هنر و رسانه
آثار تجسمی
از جمله آثار تجسمی مرتبط با ولایتعهدی علی بن موسی الرضا، تابلوی ضامن آهو، اثر محمود فرشچیان است. این تابلو به سال ۱۳۸۸ رونمایی شد.[۱۸۶] این تابلو به ماجرای ضمانت آهو توسط علی بن موسی در مسیر سفر به مرو اشاره دارد. همچنین فرشچیان با صرف یک سال و چهار ماه وقت، تابلوی دومی را با نام «ضامن آهو ۲» طراحی و در سال ۱۳۸۹ آن را تکمیل کردند. «ضامن آهو ۲»، در ابعاد ۸۰ × ۱۰۰ سانتیمتر بر روی مقوای بدون اسید با تکنیک اکریلیک و به سبک نگارگری خلق شدهاست.[۱۸۷] در سال ۱۳۹۳، از کتابی با عنوان ضامن آهو رونمایی شد؛ موضوع این کتاب، جمعآوری آثار مختلف تجسمی در حوزه خوشنویسی، نگارگری و عکاسی حول محور علی بن موسی الرضا بودهاست.[۱۸۸]
آثار نمایشی
در سال ۱۳۷۹ شمسی، مهدی فخیمزاده سریالی را با نام ولایت عشق به روی آنتن شبکه یک تلویزیون جمهوری اسلامی ایران برد. این سریال با موضوع ولایتعهدی و شهادت علی بن موسی الرضا، به نویسندگی و کارگردانی مهدی فخیمزاده، در سال ۱۳۸۰ به صورت خلاصهشده درآمد و به عنوان فیلم از شبکه یک پخش شد. برای ولایت عشق یک سال تحقیق شد و نوشتن فیلمنامه هم یک سال طول کشید. دو ابتکار تازه به کار رفت؛ یکی حضور فیزیکی شخصیت امام و دیگری پخش دیالوگ برای آن شخصیت با بازی فرخ نعمتی که هیچکدام سابقه نداشت.[۱۸۹] تیتراژ این فیلم با صدای محمد اصفهانی و آهنگسازی بابک بیات، بعدها با نام آلبوم ولایت عشق، به صورت جداگانه منتشر شد.[۱۹۰]
در سال ۱۳۹۰، انیمیشن «آقای مهربان»، به کارگردانی سید علیرضا گلپایگانی و بهنام دلداده و تهیهکنندگی مرکز پویانمایی صبا، به مناسبت ولادت علی بن موسی الرضا، از شبکه پویا جمهوری اسلامی ایران به نمایش درآمد. این انیمیشن ۱ ساعت و ۱۲ دقیقهای با کیفیت سه بعدی، به داستان ضمانت آهو توسط علی بن موسی در مسیر حرکت به سوی مرو اشاره دارد. این انیمیشن موفق شد تا در سال ۱۳۹۰ تندیس طلایی هشتمین جشنواره پویانمایی را در بخش دینی را دریافت نماید.[۱۹۱][۱۹۲]
منبعشناسی
منابع اولیه
از مهمترینشان منابع اولیه که به تاریخ عمومی عصر زندگی علی بن موسی الرضا میپردازند میتوان به سیرهٔ ابان بن عثمان بَجَلی (د. حدود ۱۷۰ ه.ق)، طَبَقاتُ الْکُبریٰ نوشتهٔ محمد بن سعد بن منیع (درگذشته ۲۳۰ ه.ق)، اَلْمَعارِف اِبن قُتَیْبه (د. ۲۷۶ ه.ق)، اَنسابُ الْاَشراف اثر احمد بَلاذُری (د. ۲۷۸–۲۷۹ ه.ق)، تاریخ خلفا اثر ابن ماجه (د. ۲۷۳ یا ۲۸۳ ه.ق)، تاریخ بغداد نوشتهٔ ابن طَیْفور (د. ۲۸۰ ه.ق)، اَخبارُ الطِّوال اثر ابوحَنیفهٔ دینْوَری (د. ۲۸۲ ه.ق)، تاریخ یعقوبی نوشتهٔ احمد یعقوبی (د. ۲۸۴ ه.ق)، اَخبارُ الدُّولَةِ الْعَبّاسیَّة منسوب به احمد بن اسماعیل بَجَلی قمی (اوایل سدهٔ چهارم هجری قمری) اشاره کرد.[۱۹۳][۱۹۴]
آثار باستانی
از میان آثار باستانی باقیمانده از دوران ولایتعهدی علی بن موسی الرضا، میتوان به سکههای دینار و درهم اشاره کرد که به دستور مأمون ضرب شدند و بر روی آنها، عنوان ولایتعهدی علی بن موسی الرضا نقش بستهاست.[۱۹۵] این سکهها در بین سالهای ۲۰۲ تا ۲۰۴ در شهرهایی چون سمرقند، مرو، نیشابور، اصفهان، فارس، ری و مصر ضرب شدهاند. تعدادی از آنها در موزه آستان قدس رضوی و موزه ملک نگاهداری میشوند.[۱۹۶][۱۹۷] از سه درهم منقش به ولایتعهدی علی بن موسی الرضا، در موزههای بریتانیا و برلین موجود است. بر این سکهها عنوان ذوالریاستین به عنوان لقب فضل بن سهل نیز نقش بستهاست. برخی از این سکهها تا سال ۷۰۴ ه.ق نیز ضرب میشدند.[۱۹۸]
منابع ثانویه
تاریخ عمومی
مهمترین منابع ثانویهٔ تاریخ عمومی عصر زندگی علی بن موسی الرضا عبارتند از: تاریخ طبری اثر محمد بن جریر طبری (د. ۳۱۰ ه.ق)، الفتوح ابن اعثم کوفی (د. حدود ۳۱۴ ه.ق)، الوزراء و الکتاب نوشتهٔ محمد بن عبدوس کوفی جهشیاری (د. ۳۲۱ ه.ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر و التنبیه و الاشراف نوشتهٔ مسعودی (د. ۳۴۶ ه.ق)، البدء و التاریخ (نوشته در سال ۳۵۵ ه.ق) اثر مطهر بن طاهر مقدسی (سدهٔ چهارم هجری قمری)، مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی (د. ۳۵۶ ه.ق)، تاریخ بلعمی اثر ابوعلی محمد بن بلعمی (د. ۳۶۳ ه.ق)، زینالاخبار گردیزی (سدهٔ پنجم هجری قمری)، اسماء الخلفاء ابن حزم (د. ۴۵۶ ه.ق)، مجمل التواریخ و القصص (نوشته به سال ۵۲۰ ه.ق)، الانباء فی تاریخ الخلفاء علی بن محمد عمرانی (د. حدود ۵۶۹ ه.ق)، المنتظم فی تاریخ الملوک والاُمم اثر ابن جوزی (د. ۵۸۷ ه.ق)، الاکتفاء فی اخبار الخلفاء از ابن کردبوس تونسی (د. پیرامون ۶۰۰ ه.ق)، الکامل فی التاریخ اثر ابن اثیر (د. ۶۳۰ ه.ق)، تاریخ الاسلام از شمسالدین ذهبی (د. ۷۴۸ ه.ق)، العبر و دیوان المبتدإ و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر اثر ابن خلدون (د. ۸۰۸ ه.ق)، تاریخ الخلفاء سیوطی (د. ۹۱۱ ه.ق).[۱۹۹][۲۰۰]
از مهمترین منابع روایی-تاریخی شیعه که به زندگانی امامان شیعه پرداختهاست، میتوان به آثاری چون عیون اخبار الرضا و کمالالدین از شیخ صدوق (د. ۳۸۶ ه.ق)، الغیبة از شیخ طوسی و الغیبة از نعمانی اشاره داشت.[۲۰۱] ابواب مختلفی از کتاب عیون اخبارالرضا به روایاتی دربارهٔ ولایتعهدی علی بن موسی پرداختهاست. صدوق در بابهای ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵ و ۲۳ به مسئله مناظرههای علی بن موسی در زمان ولایتعهدی علی بن موسی پرداختهاست. باب ۳۶ و ۳۷ کتاب، آنچه در نیشابور بر علی بن موسی گذشته و طی مسیر او تا نیشابور را گزارش مینماید. باب ۳۹ به کیفیت خروج از نیشابور و طی مسیر تا مرو پرداخته شده و در باب ۴۰ به پذیرش ولایتعهدی اختصاص یافتهاست. پس از آن در باب ۴۱ به نماز باران، باب ۴۲ به نقشههای مأمون برای دور کردن مردم از علی بن موسی و باب ۵۲ به اخبار مسمویت و قتل علی بن موسی پرداخته شدهاست.[۲۰۲] از میان منابع کهن، تاریخنگاریهایی دربارهٔ دوازده امام شیعه وجود دارد که از میانهٔ سدهٔ سوم هجری قمری به بعد نوشته شدهاند. این آثار دربردارندهٔ اطلاعات سال تولد و درگذشت و شرححالی کوتاه از امامان است. بعضی از این آثار عبارتند از: تاریخُ اَهلِ الْبَیْت نوشتهٔ نَصْر بن علی جَهْضَمی (د. ۲۵۰ ه.ق)، تاریخُ الْاَئِمَّة از اِبنِ اَبِیالثَّلْج بغدادی (د. ۳۲۵ ه.ق)، اَلْمَوالید از ابن شهرآشوب و اَلْکافی اثر کُلَیْنی (د. ۳۲۸ ه.ق) است. اَلْإرشاد اثر شیخ مفید (د. ۴۱۳ ه.ق) از آثار مهم دربارهٔ زندگینامهنویسی امامان شیعه است.[۲۰۳]
منابع معاصر
در دورهٔ معاصر کتابهای بسیاری با موضوعِ ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به رشتهٔ تحریر درآمده است، از جمله مهمترینِ آنها عبارتند از: کتابِ اَلْحَیاةُ السّیاسیَّة لِلْاِمامِ الرّضا تألیف سید جعفر مرتضی عاملی است. نویسنده در چهار بخش، زندگیِ سیاسیِ علی بن موسی الرّضا را بررسی و ارزیابی کردهاست. دیگر اثر در اینباره، بیعة الامام الرضا (ع) تألیف دیگری از سید جعفر مرتضی عاملی، کتاب ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام نوشته مرتضی مطهری، ولایة العهد بین الامام و المأمون تألیف سید جواد شهرستانی، نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا (ع) تألیف محمدعلی امینی و فرصت ولایتعهدی امام رضا (ع) در نشر معارف اسلامی به قلم محمدتقی فلسفی. در این میان از آثاری که به زندگانی علی بن موسی الرضا و مسئله ولایتعهدی او پرداختهاند میتوان به کتاب نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا علیه السلام تألیف محمدعلی امینی، اشاره کرد که در زمینه ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به تفصیل تحقیق نمودهاست. این کتاب که به کوشش آستان قدس رضوی منتشر گردیده، با بهرهگیری از ۴۳ منبع تاریخی و روایی دست اول، به بررسی و تحقیق در مورد پذیرش ولایتعهدی از جانب علی بن موسی پرداخته و با بیان موضوعاتی چون: «چرایی طرح ولایتعهدی از جانب مأمون»، «چگونگی اجرای این طرح»، «تأثیرگذاری فضل بن سهل در این طرح»، «موضعگیریهای علی بن موسی» و در نهایت «خاتمه ولایتعهدی با قتل علی بن موسی» به صورت تحلیلی از این واقعه تاریخی موشکافی نمودهاست.[۲۰۴][۲۰۵]
کتابهایی نیز به صورت تخصصی به بررسی ولایتعهدی علی بن موسی الرضا پرداختهاند؛ مرتضی مطهری در کتابی با عنوان ولایتعهدی امام رضا علیه السلام که بخشی از اثر دیگر وی به نام سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام است، به مسئله ولایتعهدی علی بن موسی پرداختهاست و در بخشی از این کتاب، به تفاوتهای بین صلح حسن مجتبی و پذیرش ولایتعهدی علی بن موسی میپردازد و این دو واقعه تاریخی را موشکافی میکند. این کتاب که حاصل دو سخنرانی وی در بهار ۱۳۵۰ ه.ش خود اوست، در ۱۵ فصل و یک مقدمه تدوین شده و توسط انتشارات صدرا به چاپ رسیدهاست.[۲۰۶]
منابع صوفی
منابع صوفی از حضور برخی از بزرگان صوفیه در نزد علی بن موسی الرضا دوران ولایتعهدی و حضور وی در خراسان اشاراتی داشتهاند. از جمله این افراد محمد بن اَسلَم طوسی است که روایت سلسلة الذهب توسط وی ثبت شدهاست. منابع صوفی تا پیش از ۴۰۷ ه.ق از علی بن موسی یادی به میان نیاوردهاند احتمالاً این موضوع مربوط به پذیرش ولایتعهدی توسط علی بن موسی الرضا بودهاست که در دیدگاه صوفیان، امری خلاف زهد قلمداد شدهاست. در کتاب تهذیب الاسرار اثر ابوسعد نیشابوری (د. ۴۰۷ ه.ق) ماجرای حمام رفتن علی بن موسی نقل شدهاست و محمد غزالی (د. ۵۰۵ ه.ق) نیز با استناد به همین اثر، ماجرا را در کیمیای سعادت نقل میکند. غزالی با توجه به قرائن ماجرا، این روایت را مربوط به زمان ولایتعهدی علی بن موسی الرضا میداند. در آثار صوفیه، از ماجرای ولایتعهدی علی بن موسی الرضا در کنار رفتارهای زاهدانه او یاد شدهاست و مورد تمجید قرار گرفتهاست.[۲۰۷]
مطالعه بیشتر
- سعد النجفی، علی (۱۳۸۷). مراسم بیعت با امام رضا (ع). ترجمهٔ محمد تقدمی صابری. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۲۲۷۷.
- علی دخیل، علی محمد (۱۳۹۲). ولایة العهد للامام الرّضا (ع). مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۶۱۲۱.
- وطندوست، رضا (۱۳۹۳). تدبیر امام رضا (ع) در برابر سیاست مأمون. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۸۱۶۳.
- غفوری، علی (۱۳۹۰). سرگذشت و شهادت هشتمین امام شیعیان امام رضا (ع). تهران.
- «نقش ولایت عهدی امام رضا (ع) در یک نگاه». حوزه نت. مجله معارف اسلامی. ۱۳۸۷.
پانویس
ارجاعات
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 269–271.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 280.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۳۵–۳۹.
- ↑ التون، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، ۱۹۱.
- ↑ مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۴۵.
- ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۲.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, Cambridge History of Islam, 282.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۹–۹۸.
- ↑ بهرامیان، «امین، ابوموسی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ هولت، تاریخ اسلام کمبریج، ۱۷۸.
- ↑ هولت، تاریخ اسلام کمبریج، ۸۰–۱۷۸.
- ↑ بهرامیان، «امین، ابوموسی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Bosworth, “Maʾmūn”, Encyclopædia Iranica.
- ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۲.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, Cambridge History of Islam, 285–287, 407–408, 420.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 285, 420–421.
- ↑ جعفرنیا، «زید النار»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 285–287, 407–408, 420–421.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۸۷.
- ↑ Daftary, “Varieties of Islam”, The New Cambridge History of Islam, 4: 106, 109–112, 114.
- ↑ Brentjes and Morrison, “The sciences in Islamic societies”, The New Cambridge History of Islam, 565, 567–569.
- ↑ عرفانمنش، جغرافیا تاریخی هجرت امام رضا، ۱۵۹–۱۶۲.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۲۶.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۲۶.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۶–۶۷.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۱۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۷.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ۴: ۲۰۴–۲۰۵.
- ↑ عرفانمنش، جغرافیا تاریخی هجرت امام رضا، ۱۵.
- ↑ ابن حیون، شرح الاخبار، ۳: ۳۴۰.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ۴: ۲۵۰–۲۵۱.
- ↑ جعفریان، اطلس الشیعه، ۱۰۲.
- ↑ عرفانمنش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۱۲.
- ↑ میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، ۱۱–۱۲.
- ↑ مجله فرهنگ کوثر، همگام با امام از نیشابور تا مرو.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۹.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۳–۶۴.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة، ۳: ۱۶۷.
- ↑ قلقشندی، مآثر الانافة، ۳۰۵.
- ↑ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ۲۴۴–۲۴۵.
- ↑ قلقشندی، صبح الاعشی، ۹: ۳۹۱.
- ↑ امین، ضحی الاسلام، ۳: ۲۹۴.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۷، ۷۲.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۸۷.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۴۰–۴۴۱.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ موسوی، پیمان نامه ولایتعهدیپیمان نامه ولایتعهدی، ۱–۲۲.
- ↑ موسوی، پیمان نامه ولایتعهدیپیمان نامه ولایتعهدی، ۳.
- ↑ موسوی، پیمان نامه ولایتعهدیپیمان نامه ولایتعهدی، ۱–۲۲.
- ↑ قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۵۷.
- ↑ Madelung, “ALĪ AL-REŻĀ”.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۹.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۲۲.
- ↑ قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۷۰.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۱۹.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 164.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۵.
- ↑ مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۱۱–۱۱۲.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۵–۶۰.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۴۵.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۷.
- ↑ میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ۴: ۲۵۸–۲۵۹.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۷–۶۸.
- ↑ Tabatabaei, Shi'ite Islam, 182.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 161–170.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۷۵.
- ↑ امین، ضحی الاسلام، ۳: ۲۹۵.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابن خلدون، ۴: ۲۴۷–۲۴۹.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۷۰.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۳–۴۳۴.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۴–۵۵.
- ↑ حمویی جوینی، فرائد السمطین، ۲: ۲۱۴.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۵–۵۶.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۸۱.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۴۷–۴۸.
- ↑ امین، ضحی الاسلام، ۳: ۲۹۵.
- ↑ نشار، نشأة الفکر الفلسفی، ۲: ۲۸۸.
- ↑ شریف رازی، «الرسالة المامونیه»، سفینه، ۱۷۱ و ۱۷۲.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۸.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۱۹.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۷۳.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۲۲۶.
- ↑ امین، ضحی الاسلام، ۳: ۲۹۵.
- ↑ خنجی، وسیله الخادم الی المخدوم، ۲۳۴.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۰.
- ↑ رضوی، «امام رضا و مسئله ولایتعهدی»، فرهنگ کوثر.
- ↑ محمدی اشتهاردی، نگاهی بر زندگانی امام رضا (ع)، ۸۳–۸۴.
- ↑ مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۲.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۷.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۲۲.
- ↑ Bobrick, The Caliph's Splendor, 205.
- ↑ Madelung, “ALĪ AL-REŻĀ”.
- ↑ قمرزاده، ترجمه و نقد مقاله مادلونگ، ۱۰۶–۱۰۷.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۸.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۸.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۸.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۳۷.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bobrick, The Caliph's Splendor, 205.
- ↑ قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۷۳.
- ↑ خبرگزاری ایرنا، سکههای ولایتعهدی امام رضا.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۹–۶۰.
- ↑ رحمانیزاده، نماز باران و کارکردها، ۲۶–۳۱.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ رحمانیزاده، نماز باران و کارکردها، ۲۶–۳۱.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ رحمانیزاده، نماز باران و کارکردها، ۲۶–۳۱.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۴۳.
- ↑ Tabatabaei, Shi'ite Islam, 182–183.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۱۰۱–۱۰۲.
- ↑ انصارینیا و خزعلی، «جلوههای تمدنی در مناظره امام رضا»، تاریخ فرهنگی و تمدن اسلامی.
- ↑ مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۵۸.
- ↑ Madelung, “ALĪ AL-REŻĀ”.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۹۵.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ نراقی، شرح حدیث رأس الجالوت، ۱.
- ↑ روحی برندق، «اخلاق و مهارتهای مناظره»، فرهنگ رضوی.
- ↑ مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۳۹ و ۴۴.
- ↑ مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۴۸، ۵۹.
- ↑ روحی برندق، «اخلاق و مهارتهای مناظره»، فرهنگ رضوی.
- ↑ قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۷۰.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۱.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 166–167.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 166–167.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۱.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۱۲.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۶۹.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفرنیا، «زید النار»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Fadlallah, Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research.
- ↑ Donaldson et al, The Shi'ite Religion, 161–170.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ کوپرسون، مأمون خلیفه عباسی، ۸۰.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۲۸.
- ↑ al-Qarashi, The life of Imām 'Ali Bin Mūsā al-Ridā.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 286.
- ↑ مقریزی، المقفی الکبیر، ۴: ۱۶۴.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ۸: ۴۵۶–۴۵۷.
- ↑ صفدی، الوافی بالوفیات، ۲۲: ۲۵۱.
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۴۵۴.
- ↑ ترمانینی، احداث التاریخ، ۱: ۱۱۶۹.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة، ۳: ۱۲۱.
- ↑ معروفترین تابلوهای محمود فرشچیان کدامند؟.
- ↑ تابلوی «ضامن آهو» استاد فرشچیان.
- ↑ رونمایی کتاب نفیس یا ضامن آهو.
- ↑ ولایت عشق از خلاقیتهای جدید تا نمایش نور.
- ↑ آلبوم موسیقی ولایت عشق.
- ↑ آقای مهربان (ضامن آهو).
- ↑ تندیس طلایی هشتمین جشنواره پویانمایی.
- ↑ آذرنوش، «ابن ابی طاهر طیفور»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۲: ۶۷۴–۶۷۵.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۷۰–۲۲۶.
- ↑ قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۷۳.
- ↑ «سکه ولایتعهدی امام رضا»، باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران.
- ↑ «تهیه و جذب هفتمین سکه ولایتعهدی امام رضا»، ایکنا.
- ↑ قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا، ۲: ۴۷۴.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۲۲۶–۳۵۶.
- ↑ بهرامیان، «جهشیاری»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۹: ۶۷–۶۹.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۳۷۰–۳۷۴.
- ↑ مستفید، کتابخانه قائمیه: عیون اخبارالرضا.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۳۶۳–۳۶۷.
- ↑ «نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا (ع)». انتشارات آستان قدس رضوی
- ↑ ربانی، گزیده کتابشناسی امام رضا، ۲۹–۸۱.
- ↑ دانلود کتاب ولایتعهدی امام رضا (ع). سایت کتابراه
- ↑ داداشنژاد و دهقانیزاده، «امام رضا در منابع صوفیه»، تاریخ اسلام.
منابع
- منابع فارسی و عربی
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۷۴). «ابن ابی طاهر طیفور». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۲. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۲۲-X.
- ابن حبان، محمد بن حبان (۱۴۰۲). زهران، حسین ابراهیم، ویراستار. الثقات. ج. ۸. بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیة.
- ابن حیون، نعمان بن محمد (۱۴۰۹). شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار. به کوشش محمد حسینی جلالی. قم: موسسه نشر اسلامی.
- ابنخلدون، عبدالرحمن (۱۹۷۱). تاریخ ابن خلدون. بیروت: موسسه اعلمی للمطبوعات.
- ابن صباغ مالکی، علی بن محمد (۱۴۰۹). الفصول المهمة فی معرفة الائمة. بیروت: دار الاضواء.
- اکبری، امیر (۱۳۸۴). تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- اصفهانی، ابوالفرج (۱۴۱۹). صقر، احمد، ویراستار. مقاتل الطالبیین. بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
- اکبری، امیر (۱۳۸۴). تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی. شابک ۹۶۴۴۴۴۸۲۷۸.
- التون، دانیل (۱۳۸۹). تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. ترجمهٔ مسعود رجبنیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- التون، دانیل (۱۳۸۹). تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. ترجمهٔ مسعود رجبنیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۷۸۶۰۰۱۲۱۱۸۱۲.
- انصارینیا، زری؛ خزعلی، انسیه (بهار ۱۳۹۶). «جلوههای تمدنی در مناظره امام رضا (ع) و جاثلیق در موضوع نبوت و بر مبنای مربع ایدئولوژیک ون دایک». تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی. قم (۲۶): ۶۵–۹۰ – به واسطهٔ نورمگز.
- امین، احمد (۲۰۰۳). ضحی الاسلام. قاهره: مکتبه الاسره.
- باسورث، ک. ا (۱۳۶۳). تاریخ ایران کمبریج. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- بهرامیان، علی (۱۳۸۰). «امین، ابوموسی». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. دهم. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۰۵-X.
- بهرامیان، علی (۱۳۹۰). «جهشیاری». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. نوزدهم. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۰۴-۷.
- ترمانینی، عبدالسلام (۱۴۰۸). احداث التاریخ الاسلامی بترتیب السنین. دمشق: طلاس.
- جعفریان، رسول (۱۳۹۳). منابع تاریخ اسلام. تهران: علم. شابک ۹۷۸۹۶۴۲۲۴۶۳۹۷.
- رضوی، عباس (۱۳۸۵). «امام رضا (ع) و مسئله ولایت عهدی». فرهنگ کوثر. قم (۶۶): ۳۵–۴۶ – به واسطهٔ نورمگز.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۷). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام. قم: انصاریان. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۳۸۰۰۱۳.
- جعفرنیا، فاطمه (۱۳۹۶). «زید النار». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ج. ۲۲. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.*جعفریان، رسول (۲۰۱۵). اطلس الشیعه (دراسة فی الجغرافیة الدینیه للتشیع). ترجمهٔ نصیر الکعبی و سیف علی. بیروت: المرکز الآکادمی للابحاث. شابک ۹۷۸-۱-۹۲۷۹۴۶-۱۴-۵.
- حمویی جوینی، ابراهیم بن محمد (۲۰۰۱). فرائد السمطین. به کوشش محمدباقر بهبودی. موسسه المحمودی.
- خنجی، فضل بن روزبهان (۱۳۷۵). وسیله الخادم الی المخدوم. ترجمهٔ نثار احمد زین پوری. به کوشش رسول جعفریان. قم: انصاریان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۱۹-۱۵۱-۲.
- ربانی، هادی (۱۳۹۴). گزیده کتابشناسی امام رضا (ع). قم: دارالحدیث. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۹۳۷۹۶۵.
- رحمانیزاده، حسین (۱۳۹۷). نماز باران و کارکردهای آن آن در سیره رضوی. ۲۲. به کوشش معصومه غنیلو. مشهد: فصلنامه علمی پژوهشی فرهنگ رضوی.
- روحی برندق، کاوس (تابستان ۱۳۹۶). «اخلاق و مهارتهای مناظره در مناظرههای امام رضا علیه السلام (مطالعه موردی؛ مناظره امام رضا (ع) با متکلمان ادیان و مذاهب)». فرهنگ رضوی. مشهد (۱۸): ۷–۳۶.
- داداشنژاد، منصور؛ دهقانیزاده، محمد (تابستان ۱۳۹۶). «امام رضا (ع) در منابع صوفیه تا قرن هفتم هجری». تاریخ اسلام. قم (۷۰): ۷۱–۹۳ – به واسطهٔ نورمگز.
- سیوطی، جلال الدین (۲۰۰۴). تاریخ الخلفاء. به کوشش حمدی الدمرداش. بیروت: مکتبة النزار مصطفی الباز.
- شریف رازی، عباسقلی (تابستان ۱۳۹۲). «الرساله المامونیه». سفینه. تهران (۳۹): ۱۵۳–۱۷۲ – به واسطهٔ نورمگز.
- صفدی، خلیل بن ایبک (۱۴۰۱). ریتر، هلموت، ویراستار. الوافی بالوفیات. ج. ۲۲. بیروت: دارالنشر فرانز شتاینر.
- عرفانمنش، جلیل (۱۳۷۶). جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه تا مرو. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۶۴-۴۴۴-۰۱۴-۵.
- قرشی، باقرشریف (۱۳۸۲). پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا علیه السلام. ترجمهٔ محمد صالحی. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- قرشی، باقر شریف (۱۳۸۰). حیاة الامام الرضا علیه السلام (به عربی). ج. دوم. قم: سعید بن جبیر.
- قلقشندی، احمد بن علی (۱۳۴۰). صبح الاعشی. ج. ۹. قاهره: دار الکتب السلطانیة.
- قلقشندی، احمد بن علی (۱۴۲۷). فراج، عبدالستار احمد، ویراستار. مآثر الانافة فی معالم الخلافة. بیروت: عالم الکتب.
- قمرزاده، محسن (۱۳۹۳). ترجمه و نقد مقاله مادلونگ با عنوان علی الرضا (PDF) (مجله). مجید کرباسفروشان. فصلنامه تخصصی مطالعات قرانی و حدیث سفینه/ سال ۱۱ شماره ۴۲
- قندوزی، سلیمان بن ابراهیم (۱۴۲۲). حسینی، علی بن جمالاشرف، ویراستار. ینابیع المودة لذوی القربی. ج. ۳. قم: منظمة الاوقاف و الشؤون الخیریة، دار الاسوة للطباعة و النشر. شابک ۹۶۴۶۰۶۶۴۲۹.
- کوپرسون، مایکل (۱۳۹۶). مأمون خلیفه عباسی. ترجمهٔ طرزی، مریم. تهران: نامک. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۷۲۱-۶۴-۴.
- محمدی اشتهاردی، محمد (۱۳۸۷). نگاهی بر زندگانی امام رضا (ع) (ویراست اول). تهران: مطهر. شابک ۹۶۴۵۸۳۹۱۱۴.
- مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۸۸). مناظرات تاریخی امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۸۳۹۱۱۴.
- مرتضوی، محمد (۱۳۸۵). ولایتعهدی امام رضا (ع). مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۱۴۵۴.
- مرتضی عاملی، سید جعفر (۱۳۷۳). زندگی سیاسی هشتمین امام، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام. ترجمهٔ خلیل خلیلیان. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- مفتخری، حسین؛ زمانی، حسین (۱۳۹۵). تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- مقریزی، احمد بن علی (۱۴۲۷). یعلاوی، محمد، ویراستار. المقفی الکبیر. ج. ۴. بیروت: دارالغرب الاسلامی.
- موسوی، علیاکبر (۱۳۹۰). پیمان نامه ولایتعهدی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام. تهران.
- میلانی، سید محمدهادی (۱۳۸۵). قادتنا کیف نعرفهم. به کوشش سید علی میلانی. قم: مرکز الحقائق الاسلامیه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۵۰۱-۴۶-۵.
- میرآقایی، سید هادی (۱۳۹۱). مجله فرهنگ مردم: ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی. به کوشش سید احمد وکیلیان. تهران.
- ناجی، محمدرضا؛ باغستانی، اسماعیل (۱۳۹۴). «الرضا، امام». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ج. ۲۰. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
- نشار، علی سامی (۲۰۰۰). نشاة الفکر الفلسفی فی الاسلام. قاهره: دارالمعارف.
- نراقی، ملا عبدالصاحب محمد بن احمد (۱۳۷۸). به کوشش محمدرضا حسینی. «شرح حدیث رأس الجالوت». میراث حدیث شیعه. قم (۲): ۲۳۳–۲۵۴ – به واسطهٔ نورمگز.
- هولت، پی. ام (۱۳۸۳). تاریخ اسلام کمبریج. ترجمهٔ تیمور قادری. تهران: انتشارات امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بینالملل.
- سایتها
- «آقای مهربان (ضامن آهو)». پسر دانا. ۲۰۱۶.
- ساندتراک (۱۳۸۹). «آلبوم موسیقی ولایت عشق». ساندتراک.
- «آلبوم موسیقی ولایت عشق». ساندتراک. ۱۳۸۹.
- «تابلوی «ضامن آهو» استاد فرشچیان». خبرگزاری فردا. ۱۳۹۵.
- «تندیس طلایی هشتمین جشنواره پویانمایی به انیمیشن «آقای مهربان» رسید». خبرگزاری ایسنا. ۱۳۹۱.
- «رونمایی کتاب نفیس یا ضامن آهو». خبرگزاری ایکنا. ۱۳۹۳.
- «سکههای ولایتعهدی امام رضا (ع) از زیباترین سکههای عباسیان است». خبرگزاری ایرنا. ۱۳۹۸.
- «کتابخانه قائمیه: عیون اخبارالرضا». کتابخانه قائمیه اصفهان.
- «کتاب ولایتعهدی امام رضا (ع)». سایت کتابراه.
- باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران (۱۳۹۶). «سکه ولایتعهدی امام رضا (ع) در موزه ملک». iscanews.ir.
- ایکنا (۱۳۹۴). «تهیه و جذب هفتمین سکه ولایتعهدی امام رضا (ع) توسط موزه سکه آستان قدس». khorasan.iqna.ir.
- «معروفترین تابلوهای محمود فرشچیان کدامند؟». خبرگزاری ایسنا. ۱۳۹۲.
- «ولایت عشق از خلاقیتهای جدید تا نمایش نور». خبرگزاری میزان. ۱۳۹۷.
- «همگام با امام از نیشابور تا مرو». حوزه نت. مجله فرهنگ کوثر. ۱۳۸۵.
- «نگاهی به زندگی و ولایتعهدی امام رضا (ع)». انتشارات آستان قدس رضوی.
- منابع انگلیسی
- al-Qarashi, Bāqir Sharif (2012). The life of Imām 'Ali Bin Mūsā al-Ridā (به انگلیسی). Translated by Jāsim al-Rasheed. Qom: Ansariyan Publications.
- Bayhom-Daou, Tamima (2009). "ʿAlī al-Riḍā". In Fleet, Kate; Krämer, Gudrun; Matringe, Denis; Nawas, John; Rowson, Everett (eds.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (3rd ed.). Brill.
- Bobrick, Benson (2012). The Caliph's Splendor: Islam and the West in the Golden Age of Baghdad (به انگلیسی). Simon and Schuster.
- Bosworth, C. E. (2009). "Maʾmūn". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی).
- Brentjes, Sonja; Morrison, Robert G. (2010). "The sciences in Islamic societies (750 1800)". In Irwin, Robert (ed.). The New Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Vol. 4. Cambridge University Press. pp. 564–639.
- Daftary, Farhad (2010). "Varieties of Islam". In Irwin, Robert (ed.). The New Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Vol. 4. Cambridge University Press. pp. 105–141.
- Donaldson, Dwight M (1933). The Shi'ite Religion: A History of Islam in Persia and Irak (به انگلیسی). BURLEIGH PRESS.
- El–Hibri, Tayeb (2010). "The empire in Iraq, 763–861". In Robinson, .Chase F (ed.). The New Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Vol. 1. Cambridge University Press. pp. 269–304.
- Fadlallah, Muhammad Jawad (2014). Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research (به انگلیسی).
- Lewis, Bernard (1986). "ʿAlī Al-Riḍā". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). E. J. Brill.
- Madelung, Wilfred (1985). "ʿAlī Al-Reżā". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). New York: Bibliotheca Persica Press.
- Tabatabaei, Sayyid Mohammad Hosayn (1975). Shi'ite Islam (به انگلیسی). Translated by Sayyid Hossein Nasr. State University of New York Press.
- Madelung, Wilferd (۲۰۰۵). "ALĪ AL-REŻĀ, the eighth Imam of the Emāmī Shiʿites". Iranicaonline.org.