شاه عباس بزرگ
شاه عباس کبیر | |||||
---|---|---|---|---|---|
شاهنشاه ایران ظلالله[۱] صاحبقران أعلی[۲] | |||||
پرونده:ShahAbbasPortraitFromItalianPainter.jpg | |||||
شاه ایران | |||||
سلطنت | ۱۴ ذی القعده ۹۹۵ – ۲۴ جمادیالاول ۱۰۳۸ ۱۶ اکتبر ۱۵۸۷ – ۱۹ ژانویهٔ ۱۶۲۹ | ||||
تاجگذاری | ۱۴ ذی القعده ۹۹۵ ۱۶ اکتبر ۱۵۸۷ | ||||
پیشین | محمد خدابنده | ||||
جانشین | صفی یکم | ||||
متولد | ۱ رمضان ۹۷۸ ۲۷ ژانویهٔ ۱۵۷۱ هرات | ||||
درگذشته | ۲۴ جمادیالاول ۱۰۳۸ ۱۹ ژانویهٔ ۱۶۲۹ (۵۸ سال) چهلستون بهشهر، اشرفالبلاد، مازندران، ایران | ||||
آرامگاه | |||||
همسر(ان) | فخرجهان بیگم فهرست را ببینید | ||||
فرزند(ان) | فهرست را ببینید | ||||
| |||||
دودمان | صفوی | ||||
پدر | محمد خدابنده | ||||
مادر | خیرالنساء بیگم |
عباس یکم (۲۷ ژانویه ۱۵۷۱ – ۱۹ ژانویه ۱۶۲۹)، مشهور به شاه عباس کبیر، پنجمین پادشاه ایران صفوی بود که از سال ۱۵۸۸ تا ۱۶۲۹ میلادی حکومت کرد. او با کمک قبایل قزلباش، شاملو و استاجلو و طی جنگهای داخلی شهرهای خراسان که از سال ۱۵۸۰ میلادی آغاز گشت، قدرت را از پدرش، شاه محمد خدابنده ستاند و در سال ۱۵۸۸ میلادی، در ۱۷ سالگی پادشاه ایران شد و ۴۱ سال سلطنت کرد.
اوایل زندگی
بر اساس اسکندر بیگ ترکمان در عالمآرای عباسی، عباس در ۱ رمضان ۹۷۸ ه. ق (۲۷ ژانویهٔ ۱۵۷۱)[۵] در هرات به دنیا آمد. او سومین فرزند محمد میرزا (شاه محمد خدابندهٔ آینده) بود. پدر عباس در آن زمان والی هرات (مرکز استان خراسان) بود.[۶] محمد خدابنده به دلیل بیماری که او را تقریباً نابینا کرده بود، از جانشینی پدرش محروم شده بود.[۷] تبار مادر عباس، خیرالنساء بیگم، به سادات مرعشی میرسید که از نسل میربزرگ، بنیانگذار دودمان مرعشیان بودند.[۸] خیرالنساء و محمد میرزا پیش از عباس دو فرزند به نامهای حسن و حمزه داشتند و بعدها دو پسر دیگر به نامهای ابوطالب و تهماسب به دنیا آوردند.[۹] شاه قلی سلطان یکان استاجلو در نامهای از جانب محمد میرزا به شاه تهماسب یکم، تولد عباس را خبر داد و از تهماسب خواست که برای نوهاش نامی انتخاب کند. تهماسب با الهام از بیتی که مکرراً بر زبانش جاری شده بود، نام نوزاد را عباس نهاد:[۱۰][۱۱]
عباس علی است شیر غازی | سر دفتر لشکر حجازی |
والدین عباس در ۱۸ ماهگیش بهعلت الزامات سیاسی برای حکمرانی، بهدستور شاه تهماسب از هرات به شیراز آمدند. بدین ترتیب والی اسمی هرات به عباس سپرده شد.[۱۲][۵] شاه تهماسب ابتدا قصد داشت برادرش حمزه را والی هرات کند، اما خیرالنساء تمایلی به جدایی از حمزه که پسر محبوبش بود، نداشت. خیرالنساء شاه تهماسب را متقاعد کرد که عباس را به جای او منصوب کند.[۹] اینکه عباس کودک بود، مانعی برای حکمرانی هرات محسوب نمیشد، زیرا خود تهماسب نیز در دو سالگی حکمران خراسان شده بود.[۱۳]
شاه قلی سلطان یکان استاجلو (امیر یکی از ایلات قزلباش به نام استاجلو) والی حقیقی هرات شد و للگی (سرپرستی) عباس را به عهده داشت.[۹] نگهبانان قزلباشِ عباس و همسرانشان والدین موقت او شدند. عباس دیگر مادرش را ندید و فقط پانزده سال بعد با پدرش دیدار کرد.[۹] عباس مهارتهای نظامی لازم را از اولیای قزلباش خود آموخت. او چوگان بازی میکرد و بارها به شکار میرفت. مانند اکثر شاهان ایرانی، او نیز به شکار علاقه داشت که بهنوعی یک آموزش نظامی بهشمار میرفت.[۱۴] عباس در کنار غلامان اهل خانه تحصیل کرد. برخی یا شاید اکثر این غلامان احتمالاً گرجی، ارمنی یا چرکس بودهاند.[۱۵]
در سال ۱۵۷۶، شاه تهماسب بدون وارث درگذشت و درگیریهای جانشینی آغاز شد. در ابتدا حیدر میرزا، پسر محبوب تهماسب، با کمک ایل استاجلو و گرجیان قدرتمند دربار، خود را شاه اعلام کرد اما خیلی زود بهدست قورچیها کشته شد.[۱۶] سپس با حمایت اکثریت طوایف قزلباش و تأیید دختر بانفوذ تهماسب، پریخان خانم، اسماعیل میرزا که بیست سال در زندان پدرش بود، بهعنوان شاه اسماعیل دوم تاجگذاری کرد.[۱۶] سلطنت شاه جدید، کوتاهمدت و مرگبار بود. سالهای طولانی حبس در زندان او را دچار بدگُمانی کرده بود و بسیاری از اعضای خاندان سلطنتی بهدستور او کشته شدند.[۱۷] او پیش از هرچیز شروع به کشتار دستهجمعی اعضای ایل استاجلو کرد، بدون توجه به اینکه از حیدر میرزا پشتیبانی کردهاند یا نه. او همچنین افرادی که تنها جرمشان داشتن منصب در زمان تهماسب بود را اعدام کرد.[۱۸] عباسِ جوان شاهد این کشتارها بود و مستقیماً تحت تأثیر آن قرار گرفت.[۱۷]
شاه اسماعیل دستور اعدام بسیاری از برادران ناتنی، پسرعموها و برادرزادههایش را صادر کرد.[۱۹] او از کشتن محمد خدابنده چشمپوشی کرد. دلیل نکشتن محمد احتمالاً نابینایی او بود که صلاحیت لازم برای سلطنت را نداشت یا شاید بهدلیل اینکه محمد برادر تنی اسماعیل بود.[۱۷] با این حال، اسماعیل در نوامبر ۱۵۷۷ علیقلیخان از ایل شاملو را به هرات فرستاد تا عباسِ جوان را بکشد.[۵] علیقلی اعدام عباس را به تأخیر انداخت. دلیل عقب انداختن اعدام او، «ناپسند» بودن اعدام اولاد «بیگناهِ» سید در روزهای مبارک (شب قدر و عید فطر) بود. این معطلی جان عباس را نجات داد، زیرا در ۲۴ نوامبر، اسماعیل به دلایل نامعلومی درگذشت و علیقلیخان حکمرانی هرات و سرپرستی جدید عباس را بر عهده گرفت.[۲۰]
در ۱۱ یا ۱۳ فوریهٔ ۱۵۷۷، محمد خدابندهٔ از سوی قزلباشها به عنوان شاه جدید انتخاب شد.[۲۱] شاه جدید ناتوان، بیتفاوت و فاقد صلاحیت بود. در این موقعیت، خیلی زود قدرت به دست افراد دیگر رسید.[۲۲] مادر عباس، خیرالنساء بیگم، زنی با اراده بود. او ادارهٔ کامل امور و همهٔ تصمیمات را حتی در مسائل نظامی به عهده گرفت. قزلباشها از به قدرت رسیدن او ناراضی بودند. تفرقهافکنی در دربار صفوی شورشها را در نقاط مختلف کشور برانگیخت و کشمکشها میان قبایل قزلباش دوباره بالا گرفت، بهطوری که طوایف استاجلو و شاملو بلافاصله رو در روی یکدیگر قرار گرفتند.[۲۳] شاه و ملکه نگران بودند علیقلیخان برای به تخت نشاندن عباس توطئه کند؛ به همین دلیل از علیقلیخان خواستند تا عباس را به قزوین بیاورد. امرای قزلباش خراسان عقیده داشتند که با تهدید ازبکهای بخارا که به هرات یورش میبرند، حضور یک شاهزاده در شهر ضروری بود.[۵]
دولت ناتوان صفوی منجر به این شد تا امپراتوری عثمانی در سال ۱۵۷۸ علیه ایران اعلان جنگ کند. پیش از اینکه خیرالنساء بیگم به دنبال حمله متقابل برود، ارتش صفوی متحمل چندین شکست شد. ملکه به اتفاق پسرش حمزه میرزا و وزیر اعظم میرزا سلمان جابری، ارتشی را برای مقابله با نیروهای عثمانی و تاتارها در شروان رهبری کرد. اما تلاش خیرالنساء برای تعیین استراتژی حملات باعث خشم امرای قزلباش شد.[۲۴] سرانجام در ۲۶ ژوئیهٔ ۱۵۷۹ قزلباشها به حرمسرای محل اقامت ملکه یورش بردند و خیرالنساء بیگم را خفه کردند.[۲۵] به رغم اینکه عباس هنوز پسر بچه بود و مادرش را به سختی میشناخت، قتل مادرش بهدست قزلباشها تأثیر عمیقی بر او گذاشت. او احتمالاً از همان زمان بر این باور بود که باید قدرت را از قزلباشها گرفت.[۲۶]
در مسیر سلطنت
پس از مرگ ملکه، حمزه میرزای یازده ساله بهعنوان نایبالسلطنه تعیین شد.[۲۷] قزلباشها دلیلی برای ترس از سلطنت کودک نداشتند و از این رو، قدرت نهایی دولت آشفتهٔ صفوی را به دست گرفتند و برای کسب بیشتر آن با یکدیگر جنگیدند.[۲۸] درگیریها در دربار قزوین و خراسان شدیدتر بود. در خراسان، علیقلی بیگ گورکان شاملو و متحد اصلی او مرشدقلی خان استاجلو، مدتی با مرتضیقلی خان پرناک ترکمان (والی مشهد) درگیر جنگ بودند.[۲۹] در نهایت ایل تکلو قدرت را در قزوین به دست گرفتند و شماری از اعضای برجستهٔ ایل شاملو از جمله مادر و پدر علیقلی را کشتند. این امر خشم علیقلی را برانگیخت. همانطور که ملکه پیشبینی کرده بود، علیقلی در سال ۱۵۸۱ دستنشاندهاش یعنی عباس ده ساله را بهعنوان شاه ایران تعیین کرد و جنگی را در خراسان به راه انداخت.[۲۹] علیقلی و مرشدقلیخان کنترل نیشابور را به دست گرفتند. در آنجا سکه زدند و به نام عباس خطبه خواندند.[۵]
سال بعد لشکری از غرب ایران برای برطرف کردن این وضعیت به سمت خراسان پیشروی کرد. این ارتش تربت حیدریه (تحت مرشدقلیخان) و هرات که علیقلی و عباس در آن ساکن بودند را محاصره کرد. هر دو تلاش بی فایده بود.[۳۰] با شنیدن خبر حملهٔ دیگر عثمانیها به شمال غرب ایران، وزرای ارشد این لشکرکشی عجولانه با علیقلی به توافق رسیدند. شورش مذکور پیامدی نداشت و فقط باید به حمزه میرزا بهعنوان وارث بلافصل وفادار میماندند. علیقلی بهعنوان والی و نیز سرپرست عباس باقی ماند و حتی از شاه پاداش گرفت. شاه محمد خدابنده، مرتضیقلی خان پرناک (دشمن دیرینهٔ علیقلی) را از حکمرانی مشهد برکنار و یک امیر استاجلو را جایگزین او کرد. به گفتهٔ اسکندر بیگ ترکمان، بسیاری به این نتیجه رسیده بودند که در نهایت دعوی عباس میرزا بر حمزه میرزا چیره خواهد شد.[۳۱]
در این میان، حمزه میرزا مشغول بیرون راندن عثمانیان از تبریز بود.[۳۲] با این حال، او ناخواسته گرفتارِ چشم و هم چشمیِ میانِ طوایف قزلباش شد و با اعدام والی قزلباشِ آذربایجان، خشم افسران خود را برانگیخت.[۳۳] در نتیجه، حمزه میرزا در دسامبر ۱۵۸۶ بهدست سلمانی شخصی خود ترور شد. این سرتراش ممکن است از سوی گروهی از توطئهگران قزلباش رشوه گرفته باشد. ترور حمزه میرزا راه را برای صعود عباس هموارتر ساخت.[۳۴]
در خراسان، مرشدقلیخان و علیقلی به رقابت پرداختند (جنگ سوسفید). مرشدقلیخان مشهد را تصرف کرد و عباس را تحت مالکیت علیقلی ربود.[۳۵] بسیاری از امرای قزلباش از حمایت عباس برای تاج و تخت مطمئن بودند. مرشدقلیخان از محمد خدابنده از قزوین برای مقابله با شورشیان در جنوب مطلع شد و تصمیم به حمله گرفت.[۳۶] به این ترتیب، در ده روز نخست ماه رمضان ۱۵۸۶، عباس و سرپرستش در کنار همراهان کم تعدادش که بیش از چند صد سواره نظام نمیشد، تصمیم گرفتند به سمت قزوین حرکت کنند.[۳۷] هنگامی که از جاده ابریشم عبور میکردند، امرای قزلباشِ ایلات قدرتمند تکلو، افشار و ذوالقدر که بسیاری از شهرهای مهم بین راه را تحت کنترل داشتند، آمدند تا از عباس بیعت کنند. زمانی که به قزوین نزدیک شدند، نیروی اندک آنها به ۲٫۰۰۰ سوار مسلح افزایش یافت. شهردار قزوین و امرای قزلباش در داخل شهر ابتدا مقاومت نشان دادند اما انبوه شهروندان و سربازانِ خواهان جلوگیری از جنگ، به خیابانها آمدند و حمایتشان را از عباس اعلام کردند. شهردار و امرای قزلباش از مقاومت منصرف شدند و عباس در اواخر سپتامبر ۱۵۸۷ در کنار مرشدقلیخان به پایتخت رفت. [۳۶] محمد خدابنده، وارثش ابوطالب میرزا و اطرافیانش، یعنی ایلات استاجلو و شاملو در ۲۰۰ مایلی قم اردو زده بودند. هنگامی که خبر به آنها رسید، امرا تصمیم گرفتند از حمایت شاه و وارثش، بهنفعِ عباس میرزا دست بکشند.[۳۸] محمد خدابنده سلطنت را به پسر هفده سالهاش، شاه عباس یکم، واگذار کرد. مرشدقلیخان که عباس سلطنتش را مدیون او بود، لقب وکیل (نایب دربار) را دریافت کرد.[۳۹]
آغاز سلطنت
سلطنتی که عباس به ارث برد، در وضعیتی به تنگ آمده بود. عثمانیها سرزمینهای وسیعی در غرب و شمال غرب (از جمله شهر بزرگ تبریز) را تصرف کرده بودند و نیمی از خراسان در شمال شرقی در تسخیر ازبکها بود. خود ایران از نبرد میان جناحهای مختلف قزلباش فروپاشیده بود. قزلباشها با کشتن ملکه در سال ۱۵۷۹ و وزیرِ اعظم میرزا سلمان جابری در سال ۱۵۸۳، اقتدار سلطنت را گرفته بودند. عباس نخست به حساب قاتلان مادرش رسید و سه تن از سرکردگان توطئه را اعدام و چهار نفر دیگر را تبعید کرد.[۴۰] محمد خدابنده و خانوادهاش نیز قلعه الموت فرستاده شدند.[۴۱]
کاری بعدی عباس، رهایی خودش از سلطهٔ مرشدقلیخان بود زیرا عملاً اختیار شاه در دست او بود.[۴۲] مرشد، عباس را وادار به ازدواج با بیوهٔ حمزه میرزا و یکی از همنیاکان صفوی کرد. همچنین مرشد پستهای مهم دولتی را بین دوستان خود تقسیم کرد و بهتدریج عباس را در کاخ محدود کرد.[۴۳] در این میان ازبکها به فتح خراسان ادامه دادند. زمانی که عباس شنید یار دیرینهاش علیقلی را در هرات محاصره کردهاند، از مرشد خواست تا اقدامی انجام دهد. مرشد از ترسِ رقیب، کاری را پیش نبرد تا اینکه خبر سقوط هرات و قتلعام تمام مردم آن شهر آمد. فقط در آن شرایط به سوی خراسان لشکرکشی شد.[۴۴] اما عباس قصد داشت انتقام مرگ علیقلی را بگیرد و پس از گفتگو با چهار تن از امرای قزلباش، دستور داد او را در یک مهمانی بکشند. اکنون با مرگ مرشد، عباس میتوانست فینفسه بر ایران حکومت کند و حکومت استبدادیاش آغاز شد.[۴۵][۴۶][۴۷]
عباس پیش از رویارویی با مهاجمان خارجی، تصمیم گرفت نظم را در سرتاسر ایران دوباره برقرار کند. در همین راستا، او عهدنامهٔ صلح خفتباری را با عثمانیها در سال ۱۵۹۰ پذیرفت. طبق این عهدنامه— مشهور به عهدنامه فرهاد پاشا، استانهای آذربایجان، قرهباغ، گنجه، داغستان و قرهجاداغ و همچنین بخشهایی از گرجستان، لرستان و کردستان در اختیار امپراتوری عثمانی قرار گرفت. این عهدنامه حتی پایتخت قبلی، یعنی تبریز را به عثمانی واگذار کرد.[۴۸][۴۹][۵۰]
کاهش قدرت قزلباشها و تهاجمات قفقاز
قزلباشها از آغاز ایران صفوی، بنیهٔ ارتش صفویه را تشکیل میدادند و بسیاری از مناصب مهم دولتی در دست آنها بود که بههمین دلیل گاهی شاه ناتوان میماند. برای حل این مشکل، عباس به اعضایی از جامعه، یعنی غلامها، روی آورد. از میان این بردگان بهتازگی معرفیشده، شاه نیرویی نظامی به وجود آورد که تعدادشان ۳۷٫۰۰۰ بود و حقوق آنها را خود او میداد. این امر قدرت قزلباشها را در برابر شاه تضعیف کرد زیرا دیگر در ایران «انحصارطلبی نظامی» نداشتند.[۵۱] این نیرو که غلامان خاصه شریفه نام داشت، مانند ینیچریهای امپراتوری عثمانی، عمدتاً از گرجیها، چرکسها و ارمنیهایی بودند که بهصورت دستهجمعی (از طریق فتوحات و تجارت برده) به ایران آورده شده بودند، مسلمان بودند یا شده بودند، برای خدمت در ارتش، خاندان سلطنتی، یا ادارهٔ مدنی انتخاب شدند و فقط به شخص شاه وفادار بودند.[۵۲]
پیش از این، شاه تهماسب یکم، با نگاهی به حکومت خود و عثمانیان همسایه متوجه شد که در معرض تهدیدهای مداوم از سوی دستههای رقیبِ خطرناک و کشمکشهای خانوادگی قرار دارد. این رقابتها اگر به درستی مهار نمیشد، تهدیدی جدی برای شاه بود یا میتوانست به دسیسههای درباری نابهجا منجر شود. از نظر تهماسب، مشکل حول محور سران قبیلهای نظامی در حکومت صفویه، یعنی قزلباشها میچرخید. قزلباشها عقیده داشتند نزدیکی و تسلط بر یکی از اعضای خاندان درجهٔ یک صفوی، محاسن معنوی، اقبال سیاسی و پیشرفت مادی را تضمین میکرد.[۵۳] بدین ترتیب، در سالهای ۱۵۴۰ تا ۱۵۵۵، تهماسب چند بار به منطقهٔ قفقاز هجوم برد که تجربهای جنگی برای سربازانش فراهم کرد و همچنین منجر به دستگیری تعداد زیادی از بردگان مسیحی چرکس و گرجی شد (۳۰٫۰۰۰ تن فقط در چهار حمله).[۵۳] این بردگان اساس سیستم بردگی نظامی صفوی را شکل میدادند.[۵۴] ورود آنها به این تعداد منجر به تشکیل گروه جدیدی در جامعه ایران شد که صرفاً از قومیت قفقازی تشکیل شده بود. اگرچه نخستین سربازان برده تا زمان سلطنت عباس سازماندهی نمیشدند، اما در زمان تهماسب، قفقازیها به اعضای مهم خاندان سلطنتی، حرمسرا و ادارات مدنی و نظامی تبدیل شدند.[۵۵][۵۶]
عباس بهواسطهٔ سلطنت پدربزرگش (که در دوران جوانی مورد استفاده گروههای رقیب قزلباش قرار گرفته بود)[۵۷] متوجه شد که باید اقتدار خود را بر قزلباشها تحمیل کند یا ابزار آنها باقی بماند؛ بنابراین تصمیم گرفت گروه جدیدی از قفقازیها را در جامعه ایران تقویت کند. عباس یکتنه به رشد نفوذ و قدرت این گروه جدید که نیروی سوم نیز نامیده میشوند، پشتیبانی میکرد. تخمین زده میشود که در دوران حکومت عباس حدود ۱۳۰٫۰۰۰ تا ۲۰۰٫۰۰۰ گرجی وجود داشته است.[۵۸][۵۹][۶۰] دهها هزار چرکس از قفقاز به سرزمین مرکزی ایران آورده شدند و تعداد قابل توجهی از آنها در جامعهٔ ایران مسئولیتها و نقشهایی از جمله برخی از بالاترین مناصب دولتی شامل سپاه غلامان را به دست آوردند. بسیاری از تبعیدشدگان از قفقاز در مناطق مختلف ایران سکنی گزیدند و در جامعهٔ ایران صنعتگر، کشاورز، دامدار، تاجر، سرباز، ژنرال، فرماندار و دهقان شدند.[۶۱] عباس سپاه غلامان را از چند صد نفر دوران تهماسب به ۱۵٫۰۰۰ سواره نظام بسیار با تجربه افزایش داد[۶۲] که بخشی از یک لشکر کامل، متشکل از ۴۰٫۰۰۰ غلام قفقازی بهشمار میرفت. عباس سپس شمار حکمرانهای محلی قزلباش را کاهش داد و به شکلی نظاممند آنها را به نواحیهای دیگر منتقل کرد؛ بدین ترتیب روابط قزلباشان با جامعه محلی مختل شد و قدرت آنها کاهش یافت. غلامها که وفاداریشان به شاه بود، در نهایت جایگزین اکثر قزلباشان شدند.
تا سال ۱۵۹۵، اللهوردی خان که گرجی بود، یکی از قدرتمندترین افراد در دولت صفوی بهشمار میرفت زیرا به حاکم کل فارس، یکی از ثروتمندترین استانهای ایران منصوب شد. قدرت او در سال ۱۵۹۸ که فرمانده کل تمام نیروهای مسلح شد، به اوج خود رسید.[۶۳] نظام غلام نه تنها به شاه اجازه داد تا ترکهای قزلباش و فارس را کنترل و مدیریت کند، بلکه مشکلات بودجهای را نیز در کوتاه مدت حل کرد.[۵۷] با بازگرداندن کنترل کامل شاه بر استانهایی که قبلاً بهدست سران قزلباش اداره میشد، درآمد استانها اکنون تکمیلکنندهٔ خزانه سلطنتی است. از این پس مقامات دولتی مالیاتها را جمعآوری و مستقیماً به خزانه سلطنتی واریز میکردند. در حرمسرا، چرکسها و گرجیها به سرعت جای گروههای ترکمن را گرفتند و در نتیجه نفوذ مستقیمی در دیوانسالاری صفویِ شایستهسالار و دربار دولت صفوی به دست آوردند.[۶۴][۶۵]
نبردهای شاه عباس
شورش خان احمد گیلانی
خان احمد گیلانی که در لاهیجان خراجگزار شاه بود علم طغیان برافراشت. بدین ترتیب شاه با سی هزار نفر به گیلان لشکر کشیده و آنجا را گرفت.[۶۰]
لشکرکشی شاه عباس به طبرستان
در سال ۱۰۰۵ قمری که سال دهم پادشاهی شاهعباس بود، شاه عباس که از طرف مادری شجرهنامهاش به میر قوامالدین مرعشی آملی میرسید، طبرستان را ملک موروثی خود میدانست. بر همین اساس، وی تصمیم گرفت که سراسر آن سرزمین را به اختیار خود درآورد.[۶۰]
جانشینی
شاه عباس در ظاهر به فرزندانش علاقهٔ زیادی داشت تا اینکه قیم پسر دومش، حسن در سال ۹۹۷ ه.ق در مشهد شورش کرد. با اینکه این شورش سرکوب شد، ولی خاطرهٔ کودتا علیه پدرش برای شاه عباس تداعی شد. محمد میرزا و اسماعیل میرزا (سومین و چهارمین فرزند) در خردسالی از دنیا رفتند ولی شرایط برای سه پسر دیگر شاه به گونهٔ دیگری رقم خورد، وقتی در سال ۱۰۲۳ ه.ق سران چرکس مورد سوءظن، همگی کشته شدند و علاوه بر آن نیز محمدباقر میرزای به ظاهر بیگناه که خود جریان شورش امیران را به شاه رسانده بود، در سال ۱۰۲۴ ه.ق در رشت به دستور پدرش به قتل رسید. شش سال بعد، چهارمین پسر شاه، محمد خدابنده بود، که او نیز در هنگام بیماری شدید پدرش، زودهنگام از قزلباشان درخواست حمایت کرد که سرنوشت او نیز گرفتن چشمانش بود. در سال ۱۰۳۶ ه.ق تنها دو سال مانده به فوت شاه عباس، پنجمین پسرش امامقلی میرزا در حالیکه بیش از بیست و دو سال از عمرش نمیگذشت،[۶۶] سرنوشت مشابهی یافت. سرانجام، شاه پسری که شرایط پادشاهی داشته باشد، نداشت و فرزندان شاهزادگان نیز بهخاطر عدم شورش احتمالی در حرمسرا با ناز و نعمت بزرگ شدند، تا فکر شورش به ذهنشان خطور نکند.[۶۷] بنابراین سام میرزا فرزند صفی میرزا تنها گزینهٔ باقیمانده برای احراز مقام پادشاهی و جانشینی پس از مرگ شاه عباس بزرگ بهحساب میآمد. به این ترتیب وی در سال ۱۰۳۸ ه.ق هشت روز پس از مرگ شاه عباس، در ۱۸ سالگی،[۶۸] در کاخ عالیقاپو بر تخت پادشاهی تکیه زد.[۶۹] از این پس سام میرزا با نام جدید شاه صفی (همانند اسم پدرش) به حکومت پرداخت.[۷۰]
عقاید
شاه عباس بزرگ به خاطر اعتقاد و ارادت زیاد به امام اول شیعیان لقب کلب آستان علی به خود داده بود. وی همچنین توهین کنندگان به علی را به سختی مجازات میکرد و نقل است که بر حلق آنان سرب داغ میریخت.[۷۱] شاه عباس یکم در کاخ چهلستون بهشهر در بهشهر در اثر افراط در نوشیدن و خوردن درگذشت. این در حالی است که نیای او شیخ صفیالدین اردبیلی بسیار کمخوراک بود و بسیار روزه میگرفت.[۷۲] در کتاب چالش سیاست دینی و نظم سلطانی نوشته نجف لکزایی، نویسنده از قول جان فوران مینگارد: «در زمان شاه عباس حکومت دینی به سمت حکومت مطلقه دنیوی و غیردینی گرایش یافت.»[۷۳]
اقدامات شاه عباس
شاه عباس نخستین کسی بود که بهخاطر جلو زدن از عثمانی اقدام به دادن امتیازات تجاری به تجار انگلیسی و هلندی کرد. او با این امتیازات مسیر استعمار منطقه بخصوص استعمار هندوستان را نیز برای هلند و انگلستان هموار کرد و سنت امتیازدهی را پایه نهاد که تا اواخر دوره قاجار و امتیاز دارسی تا سده بیستم باقی ماند. برخلاف شاه عباس که بخاطر لجاجت با عثمانی به تجار اروپایی تسهیلات گمرکی میداد اروپاییان این تسهیلات را برای تاجر ایرانی قرار نمیدادند. این از دلائل حس تحقیر ملی و افتادن تجارت در دست اروپاییان شد. شاه عباس به شرلی گفته بود که خاک پای حقیرترین مسیحی را به یکی از بزرگان عثمانی ترجیح میدهم.[۷۴]
تراژدی خانوادگی و مرگ
شاه با ولیعهد، محمد باقر میرزا (متولد ۱۵۸۷؛ در غرب به صفی میرزا معروف است) روابط خوبی داشت.[۷۵] تا اینکه در سال ۱۶۱۴و لشکرکشی به گرجستان، شنید که شاهزاده با فرهاد بیگ چرکس، علیه او توطئه میکند. اندکی بعد، شاهزاده در حین شکار، یک گراز با پیش از شاه شکار کرد که نوعی بیاحترامی به شاه بود. این عمل ظن عباس را تأیید کرد و در غم و اندوه فرورفت. او دیگر به هیچیک از سه پسرش اعتماد نداشت.[۷۶] در سال ۱۶۱۵، تصمیم گرفت راهی جز کشتن شاهزاده ندارد. چرکسی به نام بهبود بیگ دستور را اجرا کرد و شاهزاده در حمامی در شهر رشت به قتل رسید. شاه از اقدام خود پشیمان شد و در اندوه فرورفت.[۷۷]
شاه عباس از معدود شاهانی است که در خاطرهٔ جمعی ایرانیان ماندگار شد و سلطنتش گرامی داشته شده است. او را عموماً یکی از بزرگترین فرمانروایان تاریخ ایران و دومان صفوی دانستهاند.[۷۸]
نگارخان
-
نگاره شاه عباس ۱۵۹۶ میلادی اثر جیاکومو فرانکو.
-
نگاره شاه عباس اثر بشنداس.
-
نگاره شاه عباس اثر رضا عباسی.
-
جهانگیرشاه و شاه عباس اثر بشنداس.
-
جهانگیرشاه و شاه عباس اثر نادر الزمان.
-
نگاره شاه عباس که یک باز شکاری را در دست دارد.
-
نگاره شاه عباس اثر معین مصور.
-
شاهعباس یکم و شیخ. مینیاتوری مرقع از سده ۱۷ در موزه رضا عباسی.
-
درباریان شاه عباس اول. در این تصویر اشخاصی با نامهایی مانند قرچغای خان، قباد کرد و گلپری به تصویر کشیده شدهاند.
-
شاه عباس و درباریان.
پانویس
ارجاعات
- ↑ (Quinn 2015، chpt. Shah Abbas and political legitimacy')
- ↑ (Quinn 2015، chpt. Shah Abbas as the 'Supreme Lord of the Auspicious Conjunction')
- ↑ Amanat 2017, p. 77.
- ↑ Buyers، The Safavid Genealogy.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ Rahimlu 2015.
- ↑ Mitchell 2009, p. 160.
- ↑ Blow 2009, p. 16.
- ↑ احمدپناهی سمنانی ۱۳۷۴، ص. ۱۲۵–۱۲۶.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ Blow 2009, p. 17.
- ↑ نوایی، عبدالحسین؛ غفاری فرد، عباسقلی (۱۳۸۶). تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه. سمت. ص. ۱۶۷. شابک ۹۶۴۴۵۹۶۳۱۵.
- ↑ فلسفی، نصرالله (۱۳۹۱). زندگانی شاه عباس. مؤسسه انتشارات نگاه. ص. ۳۴.
- ↑ احمدپناهی سمنانی ۱۳۷۴، ص. ۱۲۶.
- ↑ (Mitchell 2009، ص. 58); (Blow 2009، ص. 17).
- ↑ Blow 2009, p. 18.
- ↑ Blow 2009, p. 19.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ Savory 1980, p. 69.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ Blow 2009, p. 21.
- ↑ (Blow 2009، ص. 21); (Savory 1980، ص. 69).
- ↑ Newman 2006, p. 42.
- ↑ Savory 1985.
- ↑ Savory 1980, p. 70.
- ↑ Roemer 1986, p. 253.
- ↑ Blow 2009, p. 22.
- ↑ Blow 2009, p. 23.
- ↑ Roemer 1986, p. 255.
- ↑ Blow 2009, p. 24.
- ↑ Roemer 1986, p. 256.
- ↑ Blow 2009, p. 25–26.
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ Blow 2009, p. 26.
- ↑ (Roemer 1986، ص. 259); (Rahimlu 2015).
- ↑ Blow 2009, p. 27.
- ↑ Roemer 1986, p. 260.
- ↑ Savory 2012.
- ↑ Roemer 1986, p. 261.
- ↑ Savory 1982.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ Blow 2009, p. 29.
- ↑ (Roemer 1986، ص. 261); (Rahimlu 2015).
- ↑ Blow 2009, p. 29–30.
- ↑ (Savory 1982); (Rahimlu 2015).
- ↑ (Bomati و Nahavandi 1998، ص. 36)
- ↑ احمدپناهی سمنانی ۱۳۷۴، ص. ۶۹.
- ↑ احمدپناهی سمنانی ۱۳۷۴، ص. ۶۳.
- ↑ (Bomati و Nahavandi 1998، ص. 37)
- ↑ (Bomati و Nahavandi 1998، ص. 38)
- ↑ (Bomati و Nahavandi 1998، صص. 38–39)
- ↑ (Newman 2006، ص. 50)
- ↑ احمدپناهی سمنانی ۱۳۷۴، ص. ۶۸.
- ↑ (Savory 1980، ص. 77)
- ↑ (Newman 2006، ص. 52)
- ↑ (Roemer 1986، ص. 266)
- ↑ Cleveland 2013, p. 50.
- ↑ (Roemer 1986، ص. 265)
- ↑ ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ (Mitchell 2009a)
- ↑ (Streusand 2011، ص. 148)الگو:Verify source
- ↑ (Manz و Haneda 1990)[کدام صفحه؟]
- ↑ (Lapidus 2012)[کدام صفحه؟]
- ↑ ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ (Savory 1983)[کدام صفحه؟]
- ↑ Mikaberidze 2015, pp. 291, 536.
- ↑ Blow 2009, p. 174.
- ↑ ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ ۶۰٫۲ (Monshi 1978، ص. 1116) خطای ارجاع: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام «ReferenceA» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است - ↑ (Matthee 1999a)[کدام صفحه؟]
- ↑ (Blow 2009، ص. 37)
- ↑ (Savory 1980، ص. 82)
- ↑ (Mitchell 2011، ص. 69)
- ↑ (Savory 1980، صص. 183–184)
- ↑ قزویتی، تاریخ جهان آرای عباسی، ۱۵۳.
- ↑ سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، ۹۱.
- ↑ واله اصفهانی، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، ۲۱.
- ↑ نوایی، مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یاداشتهای تفضیلی، ۱۹۹.
- ↑ سید حسنبن مرتضی حسینی استرآبادی، به احتمام احسان اشراقی، از شیخ صفی تا شاه صفی، ۲۳۵ و ۲۳۶.
- ↑ شریعتی، تشیع علوی و تشیع صفوی، ۴۶.
- ↑ پناهی سمنانی، شاه سلطان حسین صفوی، تراژدی ناتوانی حکومت، ۱۱.
- ↑ لکزایی، چالش سیاست دینی و نظم سلطانی، ۱۰۶.
- ↑ (Bomati و Nahavandi 1998، ص. 114)
- ↑ (Bomati و Nahavandi 1998، ص. 235)
- ↑ (Bomati و Nahavandi 1998، صص. 235–236)
- ↑ (Bomati و Nahavandi 1998، صص. 236–237)
- ↑ (Thorne 1984، ص. 1)
منابع
- زندگانی شاه عباس اول، نصرالله فلسفی، جلد اول.
- زندگانی شاه عباس اول، نصرالله فلسفی، جلد دوم.
- زندگانی شاه عباس اول، نصرالله فلسفی، جلد سوم.
- احمدپناهی سمنانی، محمد (۱۳۷۴). شاه عباس کبیر: مرد هزارچهره. کتاب نمونه.
- "عباس اول" 'دانشنامه ایرانیکا'
- منجّم یزدی، جلال الدّین محمّد. تاریخ عبّاسی. تهران: انتشارات وحید، ۱۳۶۶.
- ترکمان، اسکندر بیک. عالم آرای عبّاسی. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۰.
- سیلوا فیگوئرا، دن گارسیا. سفرنامهٔ دن گارسیا. تهران: انتشارات نو، ۱۳۶۳.
- دلاواله، پیترو. سفرنامهٔ پیترو دلاواله. انتشارات علمی، ۱۳۷۰.
- دائرةالمعارف فارسی به کوشش غلامحسین مصاحب؛ چاپ ۱۳۵۶؛ چاپخانه سپهر؛ انتشارات امیرکبیر؛ تهران؛ صفحهٔ ۱۶۶۵
- تاریخ ایران به قلم عباس اقبال آشتیانی
- جغرافیای تاریخی مازندران
- شاه عباس کبیر به کوشش مریم نژاداکبری مهربان؛ چاپ ۱۳۸۷؛ نشر کتاب پارسه؛ تهران
- ولایتی، علی اکبر، تاریخ روابط خارجی ایران در عهد شاه عباس اول صفوی، ۱۳۷۴، تهران
- سفرنامه شاردن
- "همه مردان شاه " نوشته ' استیون کینزر '
- " شاه عباس (اسطورهٔ ایرانی) " اثر'دیوید بلو'
- " تاریخ اسلام " 'دانشگاه کمبریج'، انتشارات امیرکبیر
- Buyers، Christopher (۲۰۰۹). The Safavid Dynasty, Genealogy.
- زندگی پرماجرای چهار پادشاه. تألیف فرامرز ندایی و رحیم ظریف آبکنار. نشر سماء. ۱۳۹۴ تهران
انگلیسی
- Amanat, Abbas (2017). Iran: A Modern History. Yale University Press. ISBN 978-0-300-11254-2.
- Asat'iani, Nodar; Bendianachvili, Alexandre (1997). Histoire de la Géorgie [History of Georgia] (به فرانسوی). Paris, France: L'Harmattan. ISBN 2-7384-6186-7. LCCN 98159624.
- Axworthy, Michael (2007). Empire of the Mind: A History of Iran. London, UK: C. Hurst and Co. ISBN 978-1-85065-871-9. LCCN 2008399438.
- Babaie, Sussan; et al. (2004). Slaves of the Shah: New Elites of Safavid Iran. Library of Middle East History. London, UK: I. B. Tauris. ISBN 978-1-86064-721-5.
- Blow, David (2009). Shah Abbas: The Ruthless King Who Became an Iranian Legend. London, UK: I. B. Tauris. ISBN 978-1-84511-989-8. LCCN 2009464064.
- Bomati, Yves; Nahavandi, Houchang (1998). Shah Abbas, Empereur de Perse: 1587–1629 [Shah Abbas, Emperor of Persia: 1587–1629] (به فرانسوی). Paris, France: Perrin. ISBN 2-2620-1131-1. LCCN 99161812.
- Bosworth, C. E. (1989). "Barda and Barda-Dāri v. Military Slavery in Islamic Iran". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica. Vol. III: Ātaš – Beyhaqi. London, UK: Routledge & Kegan Paul. pp. 774–776. ISBN 0-7100-9090-0. LCCN 84673402. Archived from the original on 17 May 2015. Retrieved 24 May 2015.
- Cole, Juan R. I. (May 1987). "Rival Empires of Trade and Imami Shi'ism in Eastern Arabia, 1300–1800". International Journal of Middle East Studies. Cambridge, UK: Cambridge University Press. 19 (2): 177–203. doi:10.1017/s0020743800031834. ISSN 0020-7438. S2CID 162702326.
- Dale, Stephen Frederic (2010). The Muslim Empires of the Ottomans, Safavids, and Mughals. Cambridge, UK: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-69142-0. LCCN 2010278301.
- Eraly, Abraham (2003) [2000]. The Mughal Throne: The Saga of India's Great Emperors. original title Emperors of the Peacock Throne. London, UK: Weidenfeld & Nicolson. ISBN 1-84212-723-3. LCCN 2005440260.
- Haneda, Masahi (1990). "Čarkas: ii. Under the Safavids". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica. Vol. IV: Bāyjū – Carpets. London, UK: Routledge & Kegan Paul. pp. 818–819. Archived from the original on 17 May 2015. Retrieved 13 September 2014.
- Hoiberg, Dale H., ed. (2010). "Abbas I (Persia)". Encyclopædia Britannica. Vol. I: A-Ak – Bayes (15th ed.). Chicago, IL: Encyclopædia Britannica, Inc. ISBN 978-1-59339-837-8. LCCN 2008934270.
- IBP (2013). Armenia Country Study Guide. Vol. 1: Strategic Information and Developments. International Business Publications. ISBN 978-1-4387-7382-7.
- Jackson, Peter; Lockhart, Lawrence, eds. (1986). The Cambridge History of Iran. Vol. 6: The Timurid and Safavid Periods. Cambridge, UK: Cambridge University Press. ISBN 0-521-20094-6. LCCN 67012845.
- Kacharava, Eka (2011). "Alaverdy Eparchy" (PDF). Friends of Academic Research in Georgia. Archived (PDF) from the original on 18 May 2015. Retrieved 24 May 2015.
- Khanbaghi, Aptin (2006). The Fire, the Star and the Cross: Minority Religions in Medieval and Early Modern Iran. London, UK: I. B. Tauris. ISBN 1-84511-056-0. LCCN 2006296797.
- Kouymjian, Dickran (2004). "1: Armenia From the Fall of the Cilician Kingdom (1375) to the Forced Emigration under Shah Abbas (1604)". In Hovannisian, Richard G. (ed.). The Armenian People from Ancient to Modern Times. Vol. II: Foreign Dominion to Statehood: The Fifteenth Century to the Twentieth Century. New York, NY: St. Martin's Press. ISBN 1-4039-6422-X. LCCN 2004273378.
- Kremer, William (25 January 2013). "Why Did Men Stop Wearing High Heels?". BBC News Magazine. Archived from the original on 17 August 2014. Retrieved 13 September 2014.
- Lapidus, Ira Marvin (2012). A Global History of Pre-modern Islamic Societies. Cambridge, UK: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-73298-7. LCCN 2011043732.
- Lockhart, Lawrence (1953). Arberry, Arthur John (ed.). The Legacy of Persia. The Legacy Series. Oxford, UK: Clarendon Press. LCCN 53002314.
- Madelung, W. (1988). "Baduspanids". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica. Vol. III: Ātaš – Bayhaqī. London, UK: Routledge & Kegan Paul. pp. 385–391. ISBN 0-7100-9121-4. LCCN 84673402. Archived from the original on 17 November 2014. Retrieved 13 September 2014.
- Manz, Beatrice; Haneda, Masashi (1990). "Čarkas". Encyclopædia Iranica. London, UK: Routledge & Kegan Paul. pp. 816–819. Archived from the original on 17 May 2015. Retrieved 24 May 2015.
- Matthee, Rudi (2011). Persia in Crisis: Safavid Decline and the Fall of Isfahan. International Library of Iranian Studies. London, UK: I. B. Tauris. ISBN 978-1-84511-745-0.
- Matthee, Rudi (1999). "Farhād Khan Qaramānlū, Rokn-al-Saltana". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica. Vol. IX: Ethé – Fish. London, UK: Routledge & Kegan Paul. ISBN 0-7100-9090-0. LCCN 84673402. Archived from the original on 17 May 2015. Retrieved 24 May 2015.
- Matthee, Rudolph P. (1999a). The Politics of Trade in Safavid Iran: Silk for Silver, 1600–1730. Cambridge, UK: Cambridge University Press. ISBN 0-521-64131-4. LCCN 99012830.
- Mikaberidze, Alexander (2015). Historical Dictionary of Georgia (2 ed.). Rowman & Littlefield. ISBN 978-1-4422-4146-6. Archived from the original on 21 April 2023. Retrieved 8 November 2020.
- Mitchell, Colin P., ed. (2011). New Perspectives on Safavid Iran: Empire and Society. Milton Park, UK: Routledge. ISBN 978-0-415-77462-8. LCCN 2010032352.
- Mitchell, Colin P. (2009). The Practice of Politics in Safavid Iran: Power, Religion and Rhetoric. Persian Studies. London, UK: I. B. Tauris. ISBN 978-0-85771-588-3. LCCN 2010292168.
- Mitchell, Colin P. (2009a). "Ṭahmāsp I". Encyclopædia Iranica. ISSN 2330-4804. Archived from the original on 17 May 2015. Retrieved 12 May 2015.
- Monshi, Eskandar Beg (1978). Tārīk̲-e ʻālamārā-ye ʻAbbāsī [The History of Shah 'Abbas the Great]. Persian Heritage (به عربی و انگلیسی). Translated by Savory, Roger M. Boulder, CO: Westview Press. ISBN 0-89158-296-7. LCCN 78020663.
- Newman, Andrew J. (2006). Safavid Iran: Rebirth of a Persian Empire. Library of Middle East History. London, UK: I. B. Tauris. ISBN 1-86064-667-0.
- Parizi, Mohammad-Ebrahim Bastani (2000). "Ganj-ʿAlī Khan". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica. Vol. X: Fisheries – Gindaros. London, UK: Routledge & Kegan Paul. pp. 284–285. ISBN 0-7100-9090-0. LCCN 84673402. Archived from the original on 17 May 2015. Retrieved 24 May 2015.
- Quinn, Sholeh (2015). Shah Abbas: The King who Refashioned Iran. Oneworld Publications. ISBN 978-1-78074-568-8.
- Roemer, H. R. (1986). "5: The Safavid Period". In Jackson, Peter; Lockhart, Lawrence (eds.). The Cambridge History of Iran. Vol. 6: The Timurid and Safavid Periods. Cambridge, UK: Cambridge University Press. ISBN 0-521-20094-6. LCCN 67012845.
- Saslow, James M. (1999). "Asia and Islam: Ancient Cultures, Modern Conflicts". Pictures and Passions: A History of Homosexuality in the Visual Arts. New York, NY: Viking. ISBN 0-670-85953-2. LCCN 99019960.
- Savory, Roger M. (1983). "'Abbās (I)". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica. Vol. I: Āb - Anāhid. London, UK: Routledge & Kegan Paul. pp. 71–75. ISBN 0-7100-9090-0. LCCN 84673402. Archived from the original on 7 May 2015. Retrieved 24 May 2015.
- Savory, Roger M. (1980). Iran under the Safavids. Cambridge, UK: Cambridge University Press. ISBN 0-521-22483-7. LCCN 78073817.
- Savory, R.M. (2012). "Ḥamza Mīrzā". The Encyclopaedia of Islam, New Edition (12 vols.). Leiden: E. J. Brill.
- Savory, R.N. (1985). "ʿAlī-Qolī Khan Šāmlū". Archived copy. Encyclopaedia Iranica, Vol. I, Fasc. 8. pp. 875–876. Archived from the original on 14 October 2022. Retrieved 5 September 2022.
{{cite encyclopedia}}
: نگهداری یادکرد:عنوان آرشیو به جای عنوان (link) - Savory, R. M. (1982). "ʿAbbas I". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica, Online Edition. Encyclopædia Iranica Foundation.
- الگو:Encyclopaedia Islamica
- Simpson, Marianna S. (1997). "Ebrāhīm Mīrzā". Encyclopædia Iranica, online edition. New York. Archived from the original on 18 May 2022. Retrieved 5 September 2022.
- Shakespeare, William (1863). Clark, William George; Wright, William Aldis (eds.). The Works of William Shakespeare. Vol. III. Cambridge, UK: Macmillan and Company. LCCN 20000243. Archived from the original on 19 November 2015. Retrieved 24 May 2015.
- Starkey, Paul (2010). "Tawfīq Yūsuf Awwād (1911–1989)". In Allen, Roger (ed.). Essays in Arabic Literary Biography. Vol. 3: 1850–1950. Wiesbaden, Germany: Otto Harrassowitz. ISBN 978-3-447-06141-4. ISSN 0938-9024. LCCN 2010359879.
- Streusand, Douglas E. (2011). Islamic Gunpowder Empires: Ottomans, Safavids, and Mughals. Boulder, CO: Westview Press. ISBN 978-0-8133-1359-7. LCCN 2010024984.الگو:Verify source
- Sykes, Ella Constance (1910). Persia and its People. New York, NY: The Macmillan Company. LCCN 10001477.
- Thorne, John O., ed. (1984). "Abbas I". Chambers Biographical Dictionary. Edinburgh, UK: Chambers Harrap. ISBN 0-550-18022-2. LCCN 2010367095.
- Wallbank, Thomas Walter (1992) [1942]. Civilization Past & Present (7th ed.). New York, NY: HarperCollins. ISBN 0-673-38867-0. LCCN 91025406.
- Wilson, Richard (March 2010). "When Golden Time Convents: Twelfth Night and Shakespeare's Eastern Promise". Shakespeare. Routledge. 6 (2): 209–226. doi:10.1080/17450911003790331. ISSN 1745-0918. S2CID 191598902.
برای مطالعهٔ بیشتر
- ناظری، اسداله (۵ آبان ۱۳۹۵). «مختصری از تولد و نسب شاه عباس». روزنامه سراسری سایه.
- جعفری، محمد؛ حنیف، محمد (۱۴ فروردین ۱۳۹۹). «شاه عباس». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
پیوندهای بیرونی
- شاه صفوی در لندن رادیو زمانه، اسفند ۱۳۸۷
شاه عباس بزرگ زادهٔ: ۲۷ ژانویهٔ ۱۵۷۱ درگذشتهٔ: ۱۹ ژانویهٔ ۱۶۲۹
| ||
پادشاهی ایران | ||
---|---|---|
پیشین: شاه محمد خدابنده |
شاه ایران ۱۵۸۸–۱۶۲۹ |
پسین: شاه صفی یکم |
- مقالههای اسلامیکال نیازمند ذکر صفحه منبع
- اهالی ایران در سده ۱۶ (میلادی)
- اهالی ایران در سده ۱۷ (میلادی)
- اهالی هرات
- پادشاهان مسلمان شیعه
- حکمرانان آسیا در سده ۱۶ (میلادی)
- حکمرانان آسیا در سده ۱۷ (میلادی)
- حکمرانان سده ۱۶ (میلادی) در خاورمیانه
- حکمرانان سده ۱۷ (میلادی) در خاورمیانه
- درگذشتگان ۱۰۳۸ (قمری)
- درگذشتگان ۱۶۲۹ (میلادی)
- زادگان ۱۵۷۱ (میلادی)
- زادگان ۹۷۸ (قمری)
- شاعران مرد اهل ایران
- شاه عباس یکم
- شاهان ایران
- شاهان صفوی
- فرزندان شاه محمد خدابنده
- فرزندکشیها در ایران