محمد بن طاهر: تفاوت میان نسخهها
جز (انتقال از رده:ویکیسازی رباتیک به رده:استانداردسازی رباتیک ردهانبوه) |
(←منابع) |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{ویکی سازی}} | ||
{{جعبه اطلاعات پادشاهی | {{جعبه اطلاعات پادشاهی | ||
| نام = محمد بن طاهر | | نام = محمد بن طاهر | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۷: | ||
{{امیران طاهری}} | {{امیران طاهری}} | ||
{{طاهریان}} | {{طاهریان}} | ||
{{درجهبندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=بله|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | |||
[[رده:امیران نیشابور]] | [[رده:امیران نیشابور]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۳:۱۹
این مقاله نیازمند استانداردسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
محمد بن طاهر | |||||
---|---|---|---|---|---|
پنجمین حاکم سلسلهٔ طاهریان | |||||
سلطنت | ۲۴۸–۲۵۹ هجری قمری / ۸۶۳–۸۷۲ میلادی | ||||
پیشین | طاهر بن عبدالله | ||||
متولد | نیشابور | ||||
درگذشته | ۲۹۷ هجری قمری / ۹۱۰ میلادی | ||||
آرامگاه | |||||
| |||||
دودمان | طاهریان | ||||
پدر | طاهر بن عبدالله | ||||
دین و مذهب | اسلام |
محمد بن طاهر ملقب به محمد خراسانی (درگذشت ۲۹۷ هجری قمری / ۹۱۰ میلادی) فرزند طاهر بن عبدالله، پنجمین و واپسین حاکم دودمان طاهریان در خراسان بزرگ بود که در سال ۲۴۸ هجری از جانب خلیفهٔ عباسی، مستعین، حاکم خراسان شد و حکومت را در دست گرفت. در آغاز امر، خلیفه قصد داشت محمد بن عبدالله بن طاهر را به عنوان حاکم انتخاب کند، اما او نپذیرفت؛ خلیفه هم با وجود نارضایتی اشراف و بزرگان، محمد بن طاهر را به عنوان حاکم خراسان برگزید. خلیفه امارتهای مرو، سرخس، خوارزم و ادارهٔ حرمین شریفین را نیز به اعضای خاندان طاهری واگذار کرد. محمد بن طاهر از ابتدا سعی میکرد روابط حسنهای با خلیفه داشته باشد؛ به همین خاطر، هدایای بسیاری از جمله دو فیل و عطرهایی نیز از کابل برای مستعین فرستاد.
حکومت محمد با ضعف و زوال طاهریان همزمان بود. امیران ترک در بغداد بسیار قدرتمند شده بودند و سعی میکردند از این قدرت علیه طاهریان استفاده کنند. طبرستان از جمله شهرهایی بود که از اختیار طاهریان خارج شد. به علت رفتار ظالمانه کارگزاران طاهری در طبرستان، مردم پس از مدتی به حسن بن زید علوی، معروف «داعی کبیر»، پناه بردند. داعی کبیر هم در سال ۲۵۰ هجری قمری / ۸۶۴ میلادی وارد طبرستان شد و مردم و حتی اسپهبدان جبال هم به پیشواز وی رفتند. طی جنگی که میان حسن بن زید علوی و محمد بن اوس در سال ۲۵۰ هجری قمری / ۸۶۴ میلادی شکل گرفت، طاهریان به شدت شکست خوردند و طبرستان برای همیشه از نفوذ طاهریان خارج شد.
یعقوب لیث صفاری که حکومت سیستان را در دست داشت، در سال ۲۵۹ هجری قمری / ۸۷۳ میلادی به بهانهٔ حضور عبدالله بن محمد بن صالح سگزی در نیشابور به شهر حمله کرد و موفق شد سرداران و بزرگان طاهری را به همراه محمد بن طاهر اسیر کند. یعقوب لیث در ۱۰ رجب سال ۲۶۲ هجری قمری / آوریل ۸۷۶ میلادی در نبرد دیرالعاقول از عباسیان شکست خورد و محمد بن طاهر هم در همین حین موفق به فرار شد و دیگر هیچگاه جرئت بازگشت به خراسان را نیافت. محمد بن طاهر حدود ۱۰ سال به عنوان رئیس شرطه بغداد فعالیت کرد. وی در سال ۲۹۷ هجری قمری / ۹۱۰ میلادی درگذشت. با مرگ او حکومت طاهریان برچیده شد.
منبعشناسی
منابع مربوط مربوط به عهد طاهریان را میتوان به چند گروه تقسیم کرد.
منابع اولیه
منابع معاصر با موضوع بحث که به صورت مستقیم در سیر برخی از حوادث حضور داشتند یا با فاصلهٔ زمانی کمی به روایت آنان پرداختهاند را میتوان به چند دسته تقسیم کرد که شامل تاریخهای عمومی و محلی میشود.
- تاریخ محلی
- تاریخ بغداد اثری است در رابطه با تاریخ شهر بغداد نوشته ابوالفضل احمد بن ابی طاهر طیفور (۲۰۴ تا ۲۰۶ ه. ق – ۲۸۰ ه.ق) که در قرن سوم نگارش شدهاست و علاوه بر بیان تاریخ بغداد، روایاتی از خلفا و اطرافیان آنان و رویدادهای آن زمان را نیز در بر میگیرد. آنچه اکنون از این کتاب باقی است از ۲۰۴ ه.ق تا ۲۱۸ ه.ق را پوشش میدهد و میتوان از طریق آن به اطلاعات ارزندهای دربارهٔ خلفا و بزرگان دربار و زناشویی مأمون دست یافت. علاوه بر آن روایات تازهای را دربارهٔ طاهر بن حسین و عدهای از شاعران و موسیقیدانان بیان میکند. طبری نیز برای نگارش تاریخ سلسلهٔ عباسی از این اثر بهره بردهاست و در نقاطی از کتاب او میتوان به سبک یکسان دو کتاب پی برد.[۱]
- تاریخهای عمومی
تاریخهای عمومی سده سوم هجری با توجه به دورهٔ حکومت طاهریان از منابع معاصر و اولیه بهشمار میآیند و به علت نزدیکی با جریان حوادث، حاوی اطلاعات مفیدی در این زمینه هستند.
- تاریخ طبری: از جملهٔ این منابع میتوان به تاریخ طبری اثر محمد بن جریر طبری (۲۲۴–۳۱۰ ه.ق) اشاره کرد که در قرن سوم به نگارش درآمدهاست. این کتاب، تاریخ را از زمان خلقت آدم شروع میکند و سپس به نقل داستان پیامبران و پادشاهان قدیمی میپردازد. در بخش بعدی کتاب، طبری به نقل تاریخ پادشاهان ساسانی و سپس زندگی پیامبر اسلام، محمد، میپردازد. در این کتاب وقایع پس از شروع تاریخ اسلامی (مقارن با هجرت به مدینه) به ترتیب سال تنظیم شدهاست و تا سال ۳۰۲ ه. ق/۹۱۵ م را در بر میگیرد.[۲] کتاب مزبور در باب روایت حوادث تاریخی دقت و توجه به جزئیات را مدنظر قرار داده و به صورت مفصل به شرح وقایع پرداختهاست.[۳]
- تاریخ یعقوبی تاریخی عمومی است که در قرن سوم هجری توسط احمد یعقوبی (درگذشت ۲۸۴ هـ) تألیف شدهاست. این کتاب مشتمل بر چند بخش است که در بخش نخست تاریخ جهان پیش از اسلام مربوط به انبیا و ملل گوناگون را شرح میدهد و در بخش بعد، تاریخ اسلام از ولادت محمد، پیامبر اسلام تا خلافت معتمد عباسی (۲۷۹ ه. ق/۸۹۲ م) را شرح میدهد. کتاب شامل اطلاعات جغرافیایی است و در رابطه با سازمان اداری و تشکیلاتی قرون دوم و سوم نیز نکاتی را بیان میکند.[۴]
- زندگینامههای عمومی
- انساب الاشراف کتابی است در باب تاریخ و انساب عرب و مشاهیر آن در قرن سوم هجری و توسط احمد بلاذری (درگذشت ۲۷۸–۲۷۹) تألیف شدهاست. کتاب با معرفی انساب پیامبران آغاز میگردد و پس از رسیدن به نسب اعراب، ترتیب انساب و تیرههایشان را شرح میدهد و در ضمن آنان به شرح تاریخ آن میپردازد که به فهم آن زمینهٔ تاریخی یاری میرساند. کتاب همچنین شامل مطالبی پیرامون شرح ایام عرب و پس از آن با ذکر چندین بخش، اخبار خلفای اموی، عباسی و امرای آنان را روایت میکند.[۵]
منابع ثانویه
منابعی نیز برای مطالعهٔ این عصر موجودند که در قرون بعدی تألیف شدهاند اما حاوی اطلاعات مفیدی پیرامون موضوعات مختلف از جمله عباسیان و سرداران و امیرانشان همچون طاهر بن حسین میباشند.
- تواریخ محلی
- تاریخ طبرستان و رویان و مازندران کتابی است در زمینهٔ تاریخ محلی که در قرن نهم توسط ظهیرالدین مرعشی به نگارش درآمدهاست و به نام یکی از سلاطین آل کیای گیلان نوشته شدهاست. محتوای کتاب مشتمل بر تاریخ مازندران و گیلان تا قرن نهم میباشد که سلسلهها و خاندانهای محلی را در بر میگیرد و علاوه بر آن ذکری از نایبان خلیفه، داعیان و امرای خراسان و چندین سلسلهٔ دیگر را علاوه بر تاریخ بعضی از شهرهای طبرستان و چگونگی تشکیل خاندان مرعشی را در خود دارد.[۶]
- تاریخهای عمومی
- تاریخ بلعمی ترجمهٔ برگزیدهای از تاریخ طبری است که در قرن چهارم توسط ابوعلی محمد بن بلعمی (درگذشت ۳۶۳ ه.ق) نگارش یافتهاست. کتاب از آفرینش تا حوادث مربوط به قرن چهارم را در بر میگیرد و نویسنده با برگزیدن یکی از چندین روایت و حذف اسناد آن و همچنین کامل نمودن روایات به وسیلهٔ دیگر منابعی که در اختیار داشته، به نوآوری روی آوردهاست.[۷]
- ملوک الارض و الانبیاء کتابی است در حوزهٔ تاریخ عمومی که توسط حمزه بن حسن اصفهانی (درگذشت بین سالهای ۳۵۰ تا ۳۶۰) در قرن چهارم به نگارش درآمدهاست. این اثر دارای ده باب میباشد که نه باب آن مربوط به پیش از اسلام و تاریخ سلسلههای دیگر ملل و باب دهم آن مربوط به عصر اسلامی میباشد. اکثر قسمتهای کتاب به صورت مختصر به بیان گزارش پرداختهاست اما در باب تاریخ ایران از تفصیل بیشتری برخوردار است. اهمیت این کتاب به جهت اطلاعاتی است که در باب امرای خراسان و طبرستان به صورت جدا ارائه میدهد و دارای ارزش ادبی و زبانشناسی نیز میباشد.[۸]
- مروج الذهب و معادن الجوهر اثری در حوزهٔ تاریخ عمومی که در قرن چهارم هجری توسط ابوالحسن علی بن حسین مسعودی به تألیف درآمدهاست. این اثر دارای ۱۳۲ باب در دو بخش پیش و پس از اسلام میباشد که از آدم آغاز گشته و با ذکر حوادث خلافت المطیع لله (درگذشت ۳۶۴ ه.ق) پایان یافتهاست. در این کتاب تاریخ ملل مختلف ذکر شدهاست و در بخش اسلام، همانند تعدادی دیگر از کتب عمومی، خلفا محور بحث قرار گرفته و اطلاعات پیرامون دیگر افراد حاضر در آن دوره بیان گشتهاست.[۹]
- التنبیه و الاشراف تاریخی عمومی است که در قرن چهارم هجری توسط ابوالحسن علی بن حسین مسعودی تألیف شدهاست. بخش پیش از اسلام این کتاب با مباحث جغرافیایی و نجومی آغاز شده و پس از بیان تاریخ ملل مختلف، به تاریخ اسلام پرداختهاست و تا دوران خلافت مطیع را شرح دادهاست. این کتاب حاوی اطلاعاتی پیرامون تشکیلات اداری و همچنین رسوم حکومتداری در دورهٔ عباسیان است.[۱۰]
- تاریخ گردیزی از تاریخهای عام زبان فارسی است که در قرن پنجم توسط گردیزی (درگذشت ۴۵۳ ه.ق) به نگارش درآمدهاست. موضوع کتاب، تاریخ جهان از آفرینش تا روزگار مؤلف را در بر میگیرد. کتاب در بخش پیش از اسلام به ایران و پس از اسلام نیز به خراسان بزرگ توجه بیشتری نشان دادهاست. مؤلف در بخش نخست به تاریخ ایران پیش از اسلام و صدر اسلام پرداختهاست و در بخش بعد نیز به اخبار قدیم خراسان و تاریخ طاهریان، صفاریان، سامانیان و غزنویان توجه نشان دادهاست.[۱۱]
- الکامل فی التاریخ اثری است در باب تاریخ عمومی که در قرن هفتم هجری، توسط عزالدین ابن اثیر به نگارش درآمدهاست و به دو بخش قبل و بعد از اسلام تقسیم میشود که مجموعاً حوادث رخ داده تا قرن هفتم هجری را در بر میگیرد. در این کتاب توجه ویژهای به تاریخ غرب و شرق جهان اسلام شدهاست و در بخش تاریخ اسلام به صورت سالشمار نگاشته شدهاست. این اثر در نقل روایات تا اواخر قرن سوم، تکیهٔ کامل بر تاریخ طبری دارد. نویسندهٔ اثر معمولاً کاملترین وقایع را در ابتدا ذکر میکند و سپس وقایع کماهمیتتر را به صورت فهرستوار بیان مینماید.[۱۲]
- زندگینامههای عمومی
- وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان اثری است از احمد بن محمد برمکی مشهور به ابن خلکان که در قرن هفتم به نگارش درآمدهاست. در این کتاب به زندگی تعداد زیادی از دانشمندان، امیران و وزیران پرداخته شدهاست که مآخذ او کتب مختلف و افراد موثق در این زمینه بودهاند.[۱۳]
پیشینهٔ پدران محمد
نخستین طاهریان
بر اساس روایاتی که مطرح شدهاست، رزیق، جد طاهر، از موالی طلحه بن عبدالله خزاعی معروف به طلحه الطلحات بوده که این شخص امارت سیستان را در اواخر سدهٔ اول هجری/ هفتم میلادی یا اوایل حکومت عباسیان، بر عهده داشتهاست.[۱۴] مصعب، نیای طاهر، نیز در آغاز جنبش عباسیان به آنان پیوست و به عنوان دبیر در خدمت یکی از داعیان عباسی به نام سلیمان بن کثیر خزاعی درآمدهاست.[۱۵] پس از پیروزی عباسیان، مصعب به پاداش خدمات خود و خاندانش از سوی عباسیان، امارت هرات و پوشنگ را عهدهدار گردید.[۱۶] در سال ۱۶۰ هجری/ ۷۷۶ میلادی که مصادف با خلافت مهدی عباسی بود، در نواحی تحت حکومت مصعب، شورشی به رهبری یوسف بن ابراهیم ثقفی صورت گرفت که به سبب آن مصعب از قلمرو خود رانده شد.[۱۷] اما در دورهٔ هارون الرشید و به فرمان او، حکومت پوشنگ به حسین، پدر طاهر، واگذار گردید.[۱۸] پس از پدر نیز، طاهر عهدهدار این سمت گشت.[۱۹]
طاهریان خراسان
طاهر بن حسین و تشکیل حکومت طاهریان
پس از مرگ هارون الرشید و نمودار شدن اختلاف و درگیری میان مأمون و امین بر سر خلافت، طاهر عهدهدار وظایف سنگین تری از سمت مأمون گشت و به کنشگری فعال و عنصری مهم در روند تصاحب قدرت توسط مأمون تبدیل گشت. وی پس از شکست علی بن عیسی، به همراهی هرثمه بغداد را تا سال ۱۹۸ هجری/ ۸۱۳ میلادی محاصره کرد و در محرم همین سال با افزایش حملات خود موفق شد بغداد را فتح کند.[۲۰] سرانجام به علت تمایل مأمون برای واگذاری خراسان به طاهر و همچنین تلاش بیوقفهٔ طاهر، حکومت خراسان بزرگ و ایالات شرقی در سال ۲۰۵ هجری / ۸۲۱ میلادی به طاهر واگذار شد.[۲۱][۲۲][۲۳][۲۴][۲۵] طاهر که مترصد فرصتی مناسب برای اعلام استقلال بود، تنش موجود را دستاویزی قرار داد و یک سال و شش ماه پس از حکومت خود بر خراسان، در سال ۲۰۷ هجری/ ۸۲۲ میلادی با حذف نام خلیفه از خطبهٔ نماز جمعه، استقلال حکومت خود را اعلام کرد.[۲۶] طاهر در همان شبی که نام مأمون را از خطبه حذف کرد یا مدت کوتاهی پس از آن در سال ۲۰۷ هجری/ ۸۲۲ میلادی، درگذشت.[۲۷]
حکمرانی طلحه بن طاهر
پیرامون انتخاب عبدالله یا طلحه به حکومت خراسان دو گروه گزارش از منابع برجای ماندهاست. بر اساس نخستین گروه از گزارشها و بنابر نقل ابن اثیر، مأمون تمامی کارها و مسئولیتهای طاهر را بر عهدهٔ عبدالله، فرزندش، قرار داد که او طلحه را به جانشینی خود در خراسان منصوب کرد[۲۸] اما «طلحه به نام خود با مأمون مکاتبه میکرد و نام عبدالله را نمیبرد»[۲۹] اما طبق گروه دوم از گزارشها، طلحه برای جانشینی طاهر برگزیده شد؛ زیرا مأمون در راستای سرکوب شورش نصر بن شبث و آرام کردن بحرانهای غرب به شخصیت عبدالله بن طاهر نیاز داشت و علاوه بر آن، با توجه به مشکلات و پیشامدهای خراسان و لزوم اتخاذ تصمیمی سریع برای امارت آن ناحیه، حضور سریع عبدالله در خراسان میسر نبود و در نتیجه طلحه بن طاهر در سال ۲۰۷ هجری / ۸۲۲ میلادی، به حکومت خراسان منصوب شد.[۳۰] بررسی سراسر دوران حکومت طلحه بر خراسان، نمایانگر نبردهای پیاپی او با خوارج و رهبر آنان، حمزه بن آذرک، است.[۳۱] طلحه مدتی پس از مرگ حمزه آذرک، سه روز مانده از ربیعالاول سال ۲۱۳ هجری / مه ۸۲۸ میلادی، بهطور ناگهانی در بلخ وفات یافت و در همان شهر نیز به خاک سپرده شد.[۳۲]
حکمرانی عبدالله بن طاهر
به هنگام اقامت عبدالله در دینور، اسحاق بن ابراهیم و یحیی بن اکثم از سوی مأمون به نزد عبدالله آمدند و پیغام مأمون مبنی بر اختیار عبدالله در برگزیدن حکومت خراسان و آذربایجان یا جنگ با بابک را به وی اعلام داشتند و عبدالله نیز در پاسخ حکومت خراسان را پذیرفت. ورود عبدالله بن طاهر به خراسان مقارن با تاختوتاز خوارج در آن ناحیه بود، چنانکه در سراسر این سرزمین پراکنده بودند و در نیشابور و پیرامون آن حضور داشتند. عبدالله پس از انتقال مرکز حکومت خویش از مرو به نیشابور و همجواری با این گروه، نبردهای پیاپی را بر علیه آنان در پیش گرفت[۳۳] و با قتل بسیاری از آنان، نظم و آرامش را بر خراسان حاکم گرداند.[۳۴] یکی از اقدامات مهم عبدالله در خراسان به منظور برقراری آرامش در آن ناحیه، خاموش کردن طغیان یکی از نوادگان حسین بن علی به نام محمد بن قاسم بن علی بود.[۳۵] مدتی بعد مازیار با اطمینان خاطر از پشتیبانی افشین، در سال ۲۲۴ ه. ق/ ۸۳۸ م بر علیه طاهریان و خلیفه، آشکارا طغیان نمود.[۳۶] معتصم، عبدالله بن طاهر را مأمور سرکوب مازیار کرد، زیرا طغیان او را تنها معطوف به عبدالله بن طاهر نمیدانست، بلکه خود و اسلام را نیز هدف این جنبش بهشمار میآورد. سرانجام مازیار به واسطهٔ خیانت و نقشهٔ کوهیار، به اسارت سپاهیان عبدالله بن طاهر درآمد.[۳۷] سرانجام عبدالله بن طاهر در روز چهارشنبه که مصادف با ۱۰ ربیعالثانی سال ۲۳۰ ه.ق و ۲۶ دسامبر ۸۴۴ م بود به علت بیماری وفات یافت و در مقبرهٔ خانوادگی خویش که در نیشابور قرار داشت، دفن شد.[۳۸][۳۹]
حکمرانی طاهر بن عبدالله
طاهر بن عبدالله پیش از قدرتگیری، از سوی عبدالله، مسئولیت جنگ در منطقهٔ غور را بر عهده گرفت و لیاقت خود را در این مأموریت به تصویر کشید؛ چنانکه «شهرهایی را فتح کرد که پیش از او کسی پای بدانجا ننهاده بود».[۴۰] واپسین مسئولیت وی پیش از وفات پدر نیز، حکومت طبرستان بود که به مدت یک سال و سه ماه به طول انجامید. طاهر با اطلاع از مرگ پدر، به سرعت به نیشابور رفت و واثق، خلیفهٔ عباسی، حکومت خراسان را به همراه تمامی مناصبی که در اختیار عبدالله در عراق بود، در سال ۲۳۰ ه.ق به وی واگذار کرد.[۴۱] واثق از قدرتگیری طاهر بن عبدالله رضایت نداشت. اگرچه، نمیتوان مخالفت واثق با حکومت طاهر را امری مسلم دانست اما ظاهراً امر وراثت طاهریان در جریان حکومت بر سرزمین خراسان، موجب نارضایتی واثق همچون معتصم، خلیفهٔ پیشین، شده بود که به رغم کینهٔ فراوان نسبت به عبدالله، قدرت برکناری وی را نیز از حکومت خراسان نداشت. وجود همین نارضایتی موجب شده بود که واثق درصدد نصب اسحاق بن ابراهیم به حکومت خراسان برآید.[۴۲] اگرچه، به رغم تمام وقایع، در پایان واثق از نامزدی اسحاق بن ابراهیم برای حکومت خراسان چشمپوشی کرد و طاهر بن عبدالله را به همراه تمامی اختیاراتی که پیش از این در دستان عبدالله بود، به حکومت خراسان برگزید و عهد و لوا برایش ارسال کرد.[۴۳] حکومت طاهر بن عبدالله بعدها نیز توسط خلفای دیگری همچون متوکل، منتصر و مستعین تأیید شد.[۴۴] او نیز در مقابل، خود را مولیامیرالمؤمنین مینامید و روابطی نیکو با خلفای مذکور داشت. او اسحاق بن ابراهیم را به همراه مناصبی که در بغداد داشت، به جانشینی خود برگزید.[۴۵] روابط تنگاتنگی میان طاهر بن عبدالله و خلیفهٔ عباسی، متوکل، برقرار بود؛ چنانکه متوکل پس از آغاز خلافت خویش، بار دیگر منشور حکومت خراسان را برای طاهر ارسال کرد. در مقابل، طاهر نیز فرامین خلیفه را در شرایط مختلف، به اجرا درمیآورد.[۴۶] طاهر بن عبدالله سرانجام در سال ۲۴۸ ه.ق / ۸۶۲ م در دوران خلافت مستعین فوت کرد.[۴۷]
طاهریان بغداد
حضور خاندان طاهری در بغداد با تصرف و امارت طاهر بن حسین بر این شهر در سال ۱۹۸ ه.ق و سپس مراجعهٔ مأمون به بغداد آغاز شد. ممکن است که عدهای از ایشان در همان آغاز کار به همراه طاهر به بغداد رفته باشند یا در رکاب مأمون عازم این شهر شدهباشند. محل اقامت افراد این خاندان نیز در بالای شهر بغداد و غرب آن قرار داشت که آن را حریم طاهری مینامیدند و هرکس بدان بناه میبرد، امان مییافت که بدین سبب آن را حریم طاهریان نامیدند و ظاهرا این محل توسط عبدالله بن طاهر بنا شدهبود. آنچه در این میان آشکار است، پس از انتقال مقر خلافت به شهر سامرا در سال ۲۳۰ ه.ق توسط معتصم، دو منصب حکمران سیاسی و فرماندهٔ نظامیان، تحت عنوان شرطه، توسط خلیفه برای ادارهٔ بغداد تعیین میشد که مناصب مذکور بیش از ۵۰ سال در اختیار افرادی از خاندان طاهری بود. در فاصله سالهای ۲۲۴ تا ۲۷۶ ه.ق ده تن از افراد خاندان طاهری امارت بغداد را بر عهده داشتند.[۴۸]
برگزیدن محمد بن طاهر به حکومت خراسان
با مرگ طاهر بن عبدالله، خلیفهٔ عباسی، مستعین، درصدد برآمد محمد بن عبدالله بن طاهر که از موقعیت ممتازی در بغداد برخوردار بود، را به حکومت خراسان برگزیند؛ اما محمد بن عبدالله از این امر سر باز زد و به خلیفه اظهار داشت که طاهر فرزند خویش را به جانشینی برگزیده است. ممکن است انگیزهٔ مستعین از این اقدام، رهایی خویش از دست محمد بن عبدالله بوده باشد اما محمد به مناسبت موقعیت نیکویی که در بغداد داشت، تمایلی به حکومت خراسان نشان نداد و حضور خود در خراسان را موجب ناامنی در آن ناحیه دانست. ظاهراً اطرافیان مستعین نیز با قدرت یافتن محمد بن طاهر مخالف بودند و این امر بدان سبب بود که نسبت به میزان نفوذ و قدرت این خاندان در خراسان و بغداد رشک میبردند. ترکان نیز که از صاحبنفوذان عمده در دربار متوکل و مستعین بودند نیز خصومتی کهن با ایرانیان داشتند و بدین سبب پذیرش قدرت مسلط طاهریان در بغداد و خراسان، موجب رنجش آنان بود. اگرچه، در پایان ماجرا، خلیفه با وجود مخالفتهای گوناگون، حکومت خراسان را در سال ۲۴۸ ه. ق/ ۸۶۲ م به محمد بن طاهر واگذار کرد.[۴۹]
روابط محمد بن طاهر با خلفای عباسی
محمد بن طاهر پس از قدرتگیری، اقداماتی در راستای حفظ روابط نیکو با خلیفه المستعین به انجام رساند که از آن جمله ارسال هدایایی گرانبها که شامل دو فیل و عطرهای بسیار از کابل بود، میباشد. هدایای مذکور را محمد بن عبدالله بن طاهر در بغداد تقدیم خلیفهٔ عباسی کرد. این روابط نیکو تا پایان حیات حکومت محمد بن طاهر امتداد یافت، به طوری که در واپسین ایام حکومت محمد بن طاهر، خلیفهٔ عباسی وقت، معتمد، درآمدهای حاصل از املاک خویش در سغد را به او اهدا کرد.[۵۰]
زمینۀ تاریخی
قدرتگیری محمد بن طاهر در خراسان، مقارن با شروع ضعف و انحطاط طاهریان بود[۵۱] و تشدید این امر در دربار خلافت عباسی نیز به سبب دامنهٔ نفوذ امیران ترک و تحرکاتشان، آشکار شده بود که به همین سبب سقوط طاهریان را باید در عصر محمد بن طاهر دانست.[۵۲]
اوضاع طبرستان
پیش از سرنگونی حکومت محمد بن طاهر توسط یعقوب، تجزیهٔ طاهریان از سرزمین طبرستان آغاز شده بود و ری و قزوین نیز از اختیار عاملان طاهری خارج شده بود. حکومت این سرزمین پس از خاموشی قیام مازیار، مدتی در دستان طاهر بن عبدالله بود اما پس از برگزیدن وی به حکومت خراسان، محمد بن عبدالله بن طاهر به دستور او حکومت این ناحیه را در اختیار گرفت، اما حضور محمد در این ناحیه به درازا نکشید و او در سال ۲۳۷ ه. ق/ ۸۵۱ م جانشین اسحاق بن ابراهیم در بغداد شد. پس از محمد، برادر دیگر طاهر که سلیمان نام داشت، حکومت طبرستان را در سال مذکور در اختیار گرفت و با استقرار در جرجان، امور حکومت آن سرزمین را به پیشکار خویش، محمد بن اوس بلخی سپرد که او نیز مناطق مختلف این سرزمین را به فرزندان خویش واگذار کرد و آنان کرداری مغرورانه و همراه با خشونت در پیش گرفتند. بروز رفتارهایی اینچنینی توسط محمد بن اوس و فرزندانش در آن نواحی، نفرت و مخالفت شدید مردمان را نسبت به طاهریان برانگیخت و اقدام وی در تهاجم به دیلم و رویارویی با خاندانهای محلی آن مناطق نیز نارضایتی تمامی مردمان طبرستان و دیلم را به ارمغان آورد.[۵۳]
در این میان، ظلم محمد بن عبدالله نیز بر مشکلات قبلی اهالی طبرستان افزود. محمد بن عبدالله پس از قیام یحیی بن عمر طالبی به همراه زیدیان در کوفه در سال ۲۵۰ ه. ق/ ۸۶۴ م، اقدام به اعزام سپاهیانی برای سرکوب آنان کرد و در این راه با قتل سرکردهٔ آنان به پیروزی دست یافت. این اقدام محمد موجبات رضایت خلیفه را فراهم آورد و در همین راستا خلیفه اقدام به بخشش برخی از زمینهای خویش در منطقهٔ کلار و چالوس در نزدیکی دیلم به محمد کرد. محمد نیز کاتب خویش، جابر بن هارون، را که در آیین مسیحی و در رفتار سختگیر بود، بدان سامان گسیل کرد. این شخص با وصول به طبرستان از مسیر انصاف دور شد و بنای تصرف بیشهزار و مزارع مردم را تحت عنوان اقطاع محمد بن عبدالله گذاشت که منش مذکور خشم مردم طبرستان را به دنبال داشت و فشار نایبان خاندان طاهری بغداد و خراسان بر مردم نیز غیرقابل تحمل شد. گاهی شخص مذکور، سه بار در سال اقدام به دریافت مالیات از مردم تحت عناوین مختلف همچون مالیات محمد بن اوس، مالیات پسرش و مالیات کاتب و وزیر زرتشتی خویش میکرد.[۵۴][۵۵]
جنبش و تحرکات مردم طبرستان
اقدامات خودسرانهٔ نایبان طاهری سرانجام موجب جنبش عمومی مردمان کلار و چالوس شد و در این میان مردم دیلم نیز که از تهاجمات محمد بن اوس بر حدود مرزی خویش به جان آمدهبودند، از این جنبش که به رهبری فرزندان شخصی به نام رستم شکل گرفتهبود، پشتیبانی کردند. این جنبش آشکار بر ضد عاملان طاهری، به معنای تعارض با خلیفهٔ بغداد نیز بود و به همین دلیل، مردم به علویان منطقه که در زهد و پارسایی سرآمد بودند، روی آوردند و در این راستا حسن بن زید علوی ملقب به داعی کبیر را که در این برهه، در ری استقرار داشت، به رهبری خویش برگزیدند. او در رمضان سال ۲۵۰ ه. ق/ ۸۶۴ م وارد طبرستان شد و با استقبال گستردهٔ مردم آن سرزمین روبرو شد که این حمایت، نمایانگر خشم و بیزاری عموم اهالی آن سرزمین از اعمال و رویهٔ کارگزاران طاهری بود و در همین راستا عاملان طاهری از تمامی شهرها و ولایات طبرستان رانده شدند. در این میان، اطاعت اسپهبدان جبال از حسن بن زید نیز بر رونق کار وی افزود و او را به قدرت مسلط و بدون رقیب در منطقهٔ طبرستان مبدل کرد.[۵۶]
رویارویی حسن بن زید با عاملان طاهری طبرستان
سرانجام میان محمد بن اوس و حسن بن زید سلسله نبردهایی روی داد که موجب جابجایی مداوم شهرهایی همچون آمل و ساری میان طرفین گشت. اما نبرد نهایی در ذیالحجه سال ۲۵۰ ه. ق/ ۸۶۴ م میان حسن بن زید و سلیمان بن عبدالله و تمامی هواخواهانش به وقوع پیوست که در نهایت سپاه طاهری متحمل شکست سنگینی شد به طوری که دیگر به طبرستان بازنگشت و سلیمان نیز با رها کردن زن و فرزندش، راه فرار را در پیش گرفت و بدین ترتیب مقارن با آغاز حکومت محمد بن طاهر، سراسر طبرستان از دامنهٔ تسلط و نفوذ طاهریان خارج شد. ولایت ری نیز که پیش از این توسط محمد بن جعفر طالبی به تصرف درآمدهبود و سپس دوباره به تصرف طاهریان درآمد، با گسیل نیرو توسط حسن بن زید تسخیر شد و در جریان آن نیز محمد بن میکال، از فرماندهان بزرگ محمد بن طاهر و حاکم آن منطقه، کشته شد. گسترش دامنهٔ تعارض با طاهریان در سال ۲۵۱ ه. ق/ ۸۶۵ م به قزوین و زنجان نیز سرایت کرد و در اثر آن حسین بن احمد معروف به کوکبی با برپایی قیام، عاملان طاهری را از آن ناحیه راند. با آغاز سال ۲۵۰ ه. ق/ ۸۶۴ م نیز فرمان محمد بن طاهر حتی در بسیاری از شهرهای خراسان مسلط و نافذ نبود.[۵۷][۵۸]
تصرف خراسان توسط یعقوب لیث
یعقوب لیث موفق شد با همکاری عیاران و مطوعه تدابیری علیه خوارج بیندیشد و عمار خارجی که آخرین رهبر خوارج بود را شکست دهد و تعدادی از افراد وی نیز به یعقوب ملحق شدند. یعقوب مدتی بعد به سمت کابل لشکرکشی کرد و رتبیل که پادشاه کابل بود را شکست داد، او در سال ۲۵۳ ه.ق / ۸۶۷ م خود را آنچنان قوی احساس کرد که به سمت هرات و پوشنگ حرکت کرد و وارد نبرد با حاکم هرات، حسین بن عبدالله بن طاهر شد. حسین بن عبدالله باوجود مقاومت بسیار، از یعقوب شکست خورد و هرات به دست یعقوب افتاد و حاکم هم اسیر شد. در همین هنگام اخبار جنگ به محمد بن طاهر رسید؛ پس سریعاً لشکری مجهز آماده ساخت و به رویارویی یعقوب در پوشنگ فرستاد. سردار سپاه، ابراهیم بن الیاس در این نبرد شکست خورد و لشکریانش کشته و اسیر شدند. ابراهیم هم از میدان گریخت و به نیشابور رفت. پس از اتمام این نبردها محمد بن طاهر حکمرانی مناطق مختلفی از جمله سیستان، کابل و کرمان را به یعقوب عطا کرد که از نظر حمدالله مستوفی واگذاری حکومتی مثل کرمان تنها به این خاطر بود که محمد قصد داشت از این طریق و به وسیلهٔ غیبت یعقوب در سیستان، شهر را به تصرف خود درآورد. اما حقیقت ماجرا این بود که محمد بن طاهر هم از ناتوانی خود در برابر یعقوب آگاهی کامل داشت و حکومتی مثل کرمان که از سلطهٔ طاهریان خارج شده بود را به یعقوب داد تا خطری طاهریان را تهدید نکند. یعقوب لیث نیز در این میان به فکر حمله به کرمان و حفظ سیستان و البته حملهٔ نهایی به خراسان بود؛ چراکه طاهریان آنچنان ضعیف هم نبودند که خطری محسوب نشوند. هنگامی که نامهٔ محمد بن طاهر به یعقوب لیث رسید، وی به همراه طاهریان اسیر شده به سمت سیستان حرکت کرد و هیچ توجهی به درخواست محمد بن طاهر مبنی بر رهایی و آزادی اسیران نکرد. خلیفه معتز پس از آگاهی از این ماجرا، ابن بلعم را نزد یعقوب فرستاد و خواستار آزادی اسیران شد؛ یعقوب هم چون مخالفت و مشاجرهای را با خلیفه آغاز نکرده بود، آنها را آزاد کرد.[۵۹]
با این مرد به حرب هیچ نیاید، که سپاهی هولناک دارد… صواب آن است که او را استمالت کرده آید تا شر او و آن خوارج به او دفع باشد.. رسولان و نامه فرستاد و هدیهها و منشور سیستان و کابل و کرمان و پارس او را خلعت فرستاد.
یعقوب طی سالهایی که منتظر فرصت مناسب برای حمله به نیشابور بود، موفق شد کرمان و فارس را نیز ضمیمهٔ حکومتهای تحت تسلط خود کند؛ تا اینکه فرصت مناسبی در سال ۲۵۹ ه.ق / ۸۷۳ م ایجاد شد. عبدالله بن محمد بن صالح سگزی شخصی بود که به همراهی برادرانش به یعقوب لیث حمله کرد و قصد کشتن او را داشت، اما موفق نشد و تنها یعقوب را زخمی کرد. عبدالله بن محمد هم پس از این ماجرا به نیشابور رفت و نزد محمد بن طاهر پناهنده شد. مدتی بعد یعقوب لیث، سفیری نزد محمد بن طاهر فرستاد اما چون او به خاطر عدم توجه به خواستهاش که آزادی اسیران بود، از یعقوب عصبانی بود، به حاجب خود دستور داد به سفیر بگوید: «امیر خفته است» و اینچنین یعقوب در سال ۲۵۹ ه.ق / ۸۷۲-۸۷۳ م از راه قهستان به سمت نیشابور حرکت کرد. در منابع این چنین ذکر شده که یعقوب قصد حمله به نیشابور را نداشته و حتی اعلان جنگ هم نکرده و به محمد بن طاهر نامه نوشتهاست که تنها قصد گرفتن حسن بن زید در طبرستان را دارد و به هیچ عنوان خسارتی به شهرهای دیگر نمیزند، اما قصد واقعی او جلوگیری از مقاومت محمد بن طاهر در نیشابور بودهاست. بیهقی نیز میگوید عدهای از اشراف طاهری نامههایی برای یعقوب نوشتند و خواستار حضور او در نیشابور شدند؛ به همین خاطر، یعقوب پس از پیروزی بر حکومت طاهری فرستادهای نزد خلیفه فرستاد و گفت که به خواست مردم به خراسان لشکرکشی کرده و در آنجا حضور یافتهاست. خلیفه نیز از ترس قدرتگیری صفاریان و طاهریان عراق، زندانی شدن محمد بن طاهر را محکوم کرد و به یعقوب دستور داد به سرزمینهای خود بازگردد.[۶۰] یعقوب لیث پس از اینکه به هرات حمله کرد و با گذشت ۷ سال قدرتی یافت که توان حمله به خراسان را نیز در خود دید؛ پس به سمت نیشابور حرکت کرد. محمد بن طاهر میدانست که توان مقابله و رویارویی با یعقوب را ندارد؛ به نزدیکان خود گفت: «ما با او حرب برنیاییم و چون حرب کنیم، او ظفر یابد و ما را به جان آسیب رسد» و این چنین شد که سرداران و نزدیکان محمد بن طاهر نزد یعقوب رفته و تسلیم او شدند؛ یعقوب هم آنها را به شدت سرزنش کرد و گفت ضعف شما علت پیروزی حسن بن زید بر طبرستان بودهاست.[۶۱]
محمد بن طاهر در این زمان سفیرش ابراهیم بن صالح مروزی را نزد یعقوب فرستاد و به او گفت اگر نامه یا عهدی از جانب خلیفه دارد، نشان دهد تا حکومت را از محمد بن طاهر تحویل گیرد و یعقوب هنگام شنیدن این پیام شمشیر خود را درآورد و گفت: «عهد و لوای من این است.» یعقوب لوای خود را بر مردم خراسان هم عرضه کرد[پ ۱] و گفت:
« | من داد را برخاستهام بر خلق خدای تبارک و تعالی و بر گفتن اهل فسق و فساد را و اگر نه چنین باشمی ایزد تعالی مرا تاکنون چنین نصرتها ندادی.[۶۲] | » |
پس از آن یعقوب وارد شادیاخ شد و محمد بن طاهر هم وارد خیمهٔ وی شد و همانجا یعقوب دستور داد نزدیکان و همراهان محمد بن طاهر را زندانی کنند. یعقوب در سال ۲۵۹ ه.ق / ۸۷۲ م بدون هیچ برخوردی وارد نیشابور شد. مردم به استقبال او رفتند، اما عدهای بیتوجه به این وقایع سر میکردند که همین رفتار باعث رنجش یعقوب شد.[۶۳]
رهایی محمد بن طاهر از اسارت
یعقوب لیث در سال ۲۶۱ ه.ق / ۸۷۵ م به سرعت به جانب فارس و اهواز حرکت کرد تا دشمنی خود با خلیفه را آشکار سازد. این دشمنی باعث شد نبرد دیرالعاقول در یکشنبه ۱۰ رجب سال ۲۶۲ ه.ق / ۱۰ آوریل ۸۷۶ م شکل گیرد. یعقوب در این نبرد شکست خورد. در همین حین محمد بن طاهر، حاکم خراسان، فرصت یافت که از اردوگاه یعقوب بگریزد. خشتج که یکی از از سرداران محمد بن طاهر بود، پس از آزادی به محمد گفت:
« | ... شما با خلیفه یکدل نبودید و به همین خاطر یک رویگرزاده موفق شد شما را شکست دهد و در برابر خلیفه بایستد. ما اکنون تو را از قید اسارت و شهر به شهر گشتن نجات دادیم و دوباره به خراسان خواهیم فرستاد. | » |
اما محمد بن طاهر دیگر جرئت بازگشت نداشت و تاحدود سال ۲۹۷ ه.ق / ۹۱۰ م تا دوران المقتدر در همان مقام رئیس شرطه بغداد و سامرا که مقام خاندانی وی بود باقی ماند.[۶۴]
مرگ محمد بن طاهر
۲۴۸ | کسب حکومت خراسان | |
۲۵۹ | تصرف نیشابور توسط یعقوب لیث، پایان حکومت و آغاز اسارت محمد | |
۲۶۱ | رهایی محمد از اسارت یعقوب لیث | |
۲۸۶ | انتصاب به عنوان شرطۀ | |
۲۹۷ | وفات محمد |
محمد بن طاهر پس از اینکه حکومت خود را از دست داد، در بغداد زندگی کرد و در سال ۲۹۷ ه.ق / ۹۱۰ م درگذشت.[۶۵] البته به نقل از نوشتار التون دانیل در ایرانیکا یعقوب لیث محمد بن طاهر را به همراه نزدیکانش و با مال و اموالشان در نزدیکی مسجدی در زرنج دستگیر و زندانی کرد و محمد بن طاهر چند سال بعد در همان مکان فوت کرد و دفن شد. از طرفی محمد بن جریر طبری و دیگر منابع ادعا دارند که یعقوب محمد را با غل و زنجیر به بغداد آورد و پس از شکستش، محمد بن طاهر موفق شد بگریزد و به نزد خلیفه بازگردد.[۶۶] به گفتهٔ زرینکوب، محمد بیشتر عمر خود را در حال بادهنوشی بود و به شعر بیش از سیاست، حکومت و حکمرانی علاقه داشت. وی بیشتر دوران زندگی خود را به همین صورت سپری کردهاست.[۶۷]
منش محمد بن طاهر
محمد اشتیاق بیشتری به شعر و شراب در مقایسه با امور حکومت نشان میداد؛ چنانکه ابن ندیم میزان اشعار او را در حدود سی ورق روایت کرده که پیرامون محبت و دوستی سرودهاست. اگرچه، علاقهٔ وی به شعر نیز پیرامون لهو و لعب بود؛ چنانکه به درخواست وی، اطرافیانش لذتهای دنیا را برایش به نظم و نثر وصف میکردند. علاقهٔ او به کنیزان آوازخوان نیز موجبات ترغیب وی از سوی اطرافیانش به اعمال خلاف عفت را فراهم میآورد. در الاغانی نیز ابوالفرج اصفهانی، گریزی به آوازخوانی در مجلس محمد بن طاهر زدهاست. بروز اعمالی اینچنینی از سوی محمد موجب شد تا بزرگان دربار وی اقدام به نگارش نامهای برای یعقوب کنند و او را برای تسخیر حکومت نیشابور ترغیب نمایند. برخی از مردمان نیشابور نیز به حضور یعقوب در خراسان گرایش داشتند.[۶۸]
روایات و نقلقولهای بجای مانده، علت سقوط طاهریان را اعمال محمد بن طاهر و نتایج ناشی از آن میدانند؛ چنانکه گردیزی روایت میکند:[۶۹]
« | محمد بن طاهر غافل و بی عاقبت بود، سر فرو برد به شراب خوردن و به طرب و شادی مشغول گشت. | » |
سکهشناسی
نصر بن احمد سامانی بر برخی از فلسهای ضرب شاش به سال ۲۵۵ ه.ق، نام محمد بن طاهر را ضرب کردهاست.[۷۰]
نوع سکه | سال ضرب | مکان ضرب | تشریح سکه |
---|---|---|---|
فلس با نام احمد و مسلم | ۲۵۰ قمری | شاش | متن رو: لا اله الا الله، وحده لا شریک له، احمد، مسلم، ضرب هذا الفلس بالشاش سنه خمسین و مائتین متن پشت: لله، محمد رسولالله، محمد بن طاهر، ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون |
فلس | ۲۵۱ قمری | شاش | متن رو: لا اله الا الله، وحده لا شریک له، بسم الله، ضرب هذا الفلس بالشاش سنه احدی و خمسین و مائتین متن پشت: لله، محمد رسولالله، محمد بن طاهر، ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون |
فلس با نام خالد بن احمد (ریختهگری شده) | ۲۵۳ قمری | بخارا | متن رو: لا اله الا الله، وحده لا شریک له، امر بضربه علی یدی خالد بن احمد سنه ثلاث و خمسین و مائتین متن پشت: لا اله الا الله، محمد رسولالله، خالد، بسم الله امر به الامیر محمد بن طاهر مولی امیرالمؤمنین |
تبارنامهٔ طاهریان
زریق یا رزیق | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مصعب | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمد | علی | حسین | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حسن | محمد | طاهر ذوالیمینین | ابراهیم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد | حسن | عبدالله | طلحه | علی | حسین | اسمعیل | طاهر | اسحق | محمد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی | عبدالعزیز | احمد | سلیمان | طلحه | طاهر | حسین | مصعب | عبیدالله | محمد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی | مطهر | عبدالله | حسین | محمد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طاهر | احمد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یادداشتها
- ↑ منظور شمشیر است که تفوق نظامی در خراسان بودهاست.
پانویس
- ↑ آذرنوش، «ابن ابی طاهر طیفور»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Waines, “Al-Ṭabarī”, Encyclopædia Britannica.
- ↑ روغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۲۳.
- ↑ روغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۳۰.
- ↑ روغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۷۶–۱۷۵.
- ↑ روغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۲–۵۱.
- ↑ ٰروغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۲۰–۱۹.
- ↑ روغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۲۱.
- ↑ روغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۳۵.
- ↑ روغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۳۱.
- ↑ روغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۲۷.
- ↑ روغنی، کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ تمدن و ملل اسلامی، ۷–۲۶.
- ↑ سجادی، «ابن خلکان»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۶۶.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۹–۱۴۸.
Forstner, “ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۶.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۲۵، ۳۸. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۱.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۵.
اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۶۷، ۷۵.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۴۹.
Forstner, “ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۶.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۲۷.
Bosworth, “Ṭāhir b. al-Ḥusayn”, Encyclopaedia of Islam. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۱.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۵.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۷۴.
اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۷۵، ۷۹.
Forstner, “ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۷–۲۶، ۳۵.
Bosworth, “Ṭāhir b. al-Ḥusayn”, Encyclopaedia of Islam. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۱.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۵.
اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۷۶.
التون، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، ۱۸۱.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۲۶. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۱.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۵.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۷۴.
اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۷۷.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۴۹.
Forstner, “ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۶.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۲۷.
Bosworth, “Ṭāhir b. al-Ḥusayn”, Encyclopaedia of Islam. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۱.
- ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۲.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۵.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۷۴.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۴۷.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۹۵. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۶۷، ۸۴.
باسورث، تاریخ سیستان، ۲۱۴.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۶.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۷۵.
اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۳۶، ۱۳۹، ۴۳–۱۴۱، ۳۶–۳۳۵.
التون، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، ۱۹۷.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۴۸، ۱۵۰.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۱۰۱.
Forstner, “ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۵، ۴۹۹.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۱۲۵، ۱۴۱، ۱۴۳، ۴۹–۱۴۵.
Bosworth, “Ṭāhir b. al-Ḥusayn”, Encyclopaedia of Islam. - ↑ فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۵.
- ↑ Bosworth, “Ṭāhir b. al-Ḥusayn”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۹۸.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۹۵.
Forstner, “ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۸.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۴–۸۳. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۲.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۶۵.
اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۸۱. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۴.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۶.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۷۵، ۹۰.
اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۵۶–۱۵۴، ۱۵۹، ۳۲۰، ۳۳۶.
التون، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، ۱۹۷.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱–۱۵۰.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۱۰۱.
Forstner, “ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۹۶–۴۹۵، ۵۰۳.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۴۹–۱۴۸، ۱۶۷، ۱۷۱.
Bosworth, “Ṭāhir b. al-Ḥusayn”, Encyclopaedia of Islam. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۴.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۶.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۶–۷۵.
اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۵۷–۱۵۶.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۱۰۱.
Forstner, “ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۶، ۵۰۳.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۴۰، ۱۷۰، ۱۷۴.
Bosworth, “Ṭāhir b. al-Ḥusayn”, Encyclopaedia of Islam. - ↑ نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۳۱، ۱۷۱، ۱۷۷.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۰۵. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۶۴.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۰۶. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۶۴–۱۶۳.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۱۶۱، ۱۶۸، ۷۶–۱۷۵.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۰۵.
رضایی باغبیدی، سکههای ایران در دورهٔ اسلامی از آغاز تا برآمدن سلجوقیان، ۲۲۴. - ↑ رضایی باغبیدی، سکههای ایران در دورهٔ اسلامی از آغاز تا برآمدن سلجوقیان، ۲۲۴.
- ↑ نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۱۶۵.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۰۶.
رضایی باغبیدی، سکههای ایران در دورهٔ اسلامی از آغاز تا برآمدن سلجوقیان، ۲۲۴. - ↑ مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۵۴.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۸۸.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۷۴. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۹۳.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۱۰۸.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۱۰.
Bosworth, “ʿABDALLĀH B. ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۹۷.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۲۲.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۱۱۱. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۹۸–۱۹۷.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۱۰.
Bosworth, “ʿABDALLĀH B. ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۱۲.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۹. - ↑ خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۸۱.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۱۱۵.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۵۶.
باسورث، تاریخ سیستان، ۲۲۳.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۱۰.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۷. - ↑ زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۱۰، ۵۱۱.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۱۳.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۱۱۶.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۳۲.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۵۶.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۹.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۷.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۱۱.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۷۴. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۹.
- ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۹.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۷. - ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۹.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۱۵.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۱۶.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۱۹–۲۲۰.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۷.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۱۲.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۳۲.
خضری، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آلبویه، ۸۲. - ↑ نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۷-۳۶.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۲۱.
نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، ۳۲.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۱۱۶.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۸.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۹۰. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۲۲.
- ↑ زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۲۸.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۲۲.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۴–۲۲۳.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۱۷.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۷۴.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۹۱. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۲۴.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۹۱. - ↑ Elton L, “TAHERIDS”, Encyclopaedia Iranica.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۵–۲۲۴.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۱۷.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۷۴.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۹۱. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۲۵.
خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۱۷.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۵۷.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۷۴.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۲۸.
فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۸.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۹۱. - ↑ Elton L, “TAHERIDS”, Encyclopaedia Iranica.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۲۷.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۱۲.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۷۴. - ↑ Elton L, “TAHERIDS”, Encyclopaedia Iranica.
- ↑ زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۱۳.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۲۹.
- ↑ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۹۱–۹۲.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۳۰.
- ↑ فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۹.
خضری، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آلبویه، ۸۲. - ↑ Elton L, “TAHERIDS”, Encyclopaedia Iranica.
- ↑ اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۷۴.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۵۱۲.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۵۷. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۳–۲۲۲.
اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۱۱۶.
مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۵۷.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۷۴.
زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۲۹–۵۲۸.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۹۰. - ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۲۲۲.
- ↑ رضایی باغبیدی، سکههای ایران در دورهٔ اسلامی از آغاز تا برآمدن سلجوقیان، ۲۲۶.
- ↑ رضایی باغبیدی، سکههای ایران در دورهٔ اسلامی از آغاز تا برآمدن سلجوقیان، ۲۲۷، ۲۳۳.
منابع
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۶۷). «ابن ابی طاهر طیفور». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۲. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- اشپولر، برتولد (۱۳۶۹). تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی. ترجمهٔ مریم میراحمدی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- اقبال، عباس (۱۳۹۲). تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه. تهران: انتشارات دبیر.
- اکبری، امیر (۱۳۸۴). تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- التون، دانیل (۱۳۸۹). تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. ترجمهٔ مسعود رجبنیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- باسورث، ک. ا (۱۳۶۳). تاریخ ایران کمبریج. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- باسورث، ک. ا (۱۳۹۴). تاریخ ایران کمبریج. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- باسورث، ک. ا (۱۳۸۸). تاریخ سیستان. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- خضری، احمدرضا (۱۳۸۴). تاریخ خلافت عباسی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- رضایی باغبیدی، حسن (۱۳۹۳). سکههای ایران در دورهٔ اسلامی از آغاز تا برآمدن سلجوقیان. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- روغنی، شهره (۱۳۹۱). کتابشناسی گزیده توصیفی تاریخ و تمدن ملل اسلامی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- سجادی، صادق (۱۳۶۷). «ابن خلکان». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۳. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۶۳). تاریخ ایران بعد از اسلام. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- طقوش، محمدسهیل (۱۳۹۰). دولت عباسیان. تهران: حوزه و دانشگاه.
- فرای، ریچارد نلسون (۱۳۶۳). عصر زرین فرهنگ ایران. تهران: انتشارات سروش.
- مفتخری، حسین؛ زمانی، حسین (۱۳۹۵). تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
- نفیسی، سعید (۱۳۳۵). تاریخ خاندان طاهری. تهران: شرکت نسبی اقبال و شرکاء.
- Bosworth, C.E (1982). "ʿABDALLĀH B. ṬĀHER". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی).
- Bosworth, C.E (2000). "Ṭāhir b. al-Ḥusayn". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. X (Second ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 103.
- Elton L, Daniel (2000). "TAHERIDS". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. 1 (2015 ed.).
- Forstner, M (1983). "ABU'L-ṬAYYEB ṬĀHER". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی).
- Waines, David (2019). "Al-Ṭabarī". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی).