کاربر:Shahroudi/کارگاه2: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: برگردانده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''محمّد بن حسن عسکری''' ({{Lang-ar|محمّد بنِ الْحسنِ الْعَسکَری}}؛ زادهٔ ۱۵ [[شعبان]] ۲۵۵ یا ۲۵۶ هجری قمری) معروف به '''حُجَّتِ بنِ الْحَسَن'''، بنابر باور [[شیعه دوازده‌امامی|شیعیان دوازده‌امامی]]، دوازدهمین و آخرین امام و همان [[مهدی موعود]] است. او فرزند [[حسن عسکری|حسن بن علی عسکری]]، امام یازدهم شیعیان، و همچون [[محمد|پیامبر اسلام]] نامش محمد و کنیه‌اش ابوالقاسم است. «امامِ زمان»، «صاحبُ الزَّمان»، «ولیِّ عَصر»، «قائمِ آلِ محمد» و «مَهدیِ موعود» از القاب مشهور اوست. در باور کنونیِ شیعهٔ دوازده امامی، حجّت بن حسن در [[نیمه شعبان|نیمهٔ شعبان]] سال ۲۵۵ یا ۲۵۶ ه‍.ق در سامرّا زاده شد؛ او در پنج سالگی و پس از مرگ پدرش به [[امامت]] رسید. پس از درگذشت حسن عسکری، مهدی تنها از طریقِ [[نایب خاص|چهار سفیر یا نایب]] با شیعیان تماس می‌گرفت. البته بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که از آغاز، تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابتِ خاص در قرن‌های چهارم و پنجم هجری توسط علمای شیعه مانند [[شیخ طوسی]] و برای تبیینِ غیبت صغری ایجاد شده‌است. پس از یک دورهٔ هفتاد ساله — موسوم به [[غیبت صغرا|غیبت صغری]] — و با مرگ [[علی بن محمد سمری|علی بن محمد سَمَری]]، چهارمین نایب امام دوازدهم شیعه، بار دیگر حیرت شیعیان را فراگرفت. آن‌ها سرانجام در سدهٔ پنجم به تبیینی عقلی در کلامِ شیعه از غیبتِ امام دست یافتند. به‌باور [[شیعیان]]، پس از دوران سُفَرا (نایبان خاص)، شیعیان با مهدی به‌طور مستقیم در ارتباط نیستند و این دوران را اصطلاحاً [[غیبت کبرا|غیبت کبری]] می‌نامند. پس از پایان دورهٔ غیبت، وی با عنوان [[مهدی]] قیام خواهد کرد و او کسی خواهد بود که توسط وی حق و عدالت بار دیگر به پیروزی خواهد رسید.
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
 
| نام                    = سعدی شیرازی
پس از مرگ حسن عسکری، امام یازدهم شیعیان، در سال ۲۶۰ ه‍.ق و سن ۲۸ سالگی، از آنجا که حسن عسکری برخلاف سایر امامان شیعه — که در زمان حیات‌شان جانشین بعدی را تعیین کرده بودند — به‌طور علنی جانشینی برای خود برجای نگذاشته بود، بحرانِ فکری و اعتقادیِ بزرگی در میان پیروانِ امام شیعه به‌وجود آمد. در این دوران که به «دوران حیرت» موسوم است، شیعیان به فرقه‌های متعددی منشعب شدند. عده‌ای از شیعیان اعتقاد داشتند که از حسن عسکری فرزندی باقی نمانده‌است یا این فرزند در گذشته‌است؛ بسیاری از شیعیان امامت [[جعفر بن علی|جعفر]] برادر حسن عسکری را پذیرفتند و گروه‌هایی نیز متوجه فرزندان و نوادگان امامانِ [[محمد تقی|نهم]] و [[علی النقی|دهم]] شیعه شدند. اما اصحابی از حسن عسکری چنین گفتند که «وی پسری داشته که جانشینی مشروع برای امامت است». طبق گفتهٔ این اصحاب مانند [[عثمان بن سعید]]، نایب و وصی حسن عسکری، این پسر مخفی نگاه داشته شده بود، چرا که ترس آن می‌رفت که توسط دولت دستگیر شود و به قتل برسد. دیدگاه این گروه که در ابتدا دیدگاهِ اقلیتِ شیعه بود، به‌مرور به دیدگاه تمامیِ شیعیانِ امامی تبدیل شد که شیعیانِ دوازده امامیِ فعلی هستند.
| تصویر                  = Saadi_by_Hossein_Behzad_(Inverted).jpg
 
| توضیح تصویر            = سعدی اثر [[حسین بهزاد]] (با رنگ‌های معکوس)
از دیدگاه رایج تاریخی، باور به دوازده امام و اینکه امام دوازدهم همان مهدی موعود است به‌طور تدریجی در میان شیعیان تکامل یافت. در مقابل [[جاسم حسین]] می‌گوید طبق شواهد احادیثی مبنی بر آنکه امام دوازدهم همان قائم موعود خواهد بود پیش از وفاتِ حسن عسکری در سال ۲۶۰ ه‍.ق مطرح بوده‌است. به‌نظر می‌رسد مدتی طول کشید تا این نظریه به صورت‌بندیِ نهاییِ خود برسد و پس از آن هم توجیه‌ها و تبیین‌های دینی گسترده‌ای در موردش ارائه شد. شیعیان با دو رویکردِ [[حدیث]]ی و [[علم کلام|کلامی]] به تبیین نظریهٔ غیبت برخاستند. [[شیخ کلینی|کلینی]] (و. ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۱ م). در احادیثِ بابِ غیبتِ کتاب ''[[کتاب کافی|اصول کافی]]'' — که در خلال دورهٔ سفرا (موسوم به غیبت صغری) گرد آورد — به موضوع غیبت و علت آن پرداخت. به‌خصوص [[ابوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی|نعمانی]] در کتاب ''[[الغیبة (نعمانی)|الغیبة]]'' به تبیین نظریهٔ غیبت از طریق احادیث پرداخت و او برای نخستین بار اصطلاحاتِ «غیبت صغری» و «غیبت کبری» را به کار برد. پس از وی [[شیخ صدوق|ابن بابویه]] (و. ۹۹۱–۹۹۲) در کتاب ''[[کمال‌الدین و تمام‌النعمة|کمال الدّین]]'' در خصوص گردآوریِ احادیثِ مربوط به امام دوازدهم و غیبت وی کوشید. از دیگر سو، متخصصانِ علم کلام از جمله [[شیخ مفید]] (و. ۴۱۳ ه‍.ق/۱۰۲۳ م). و شاگردانش به‌خصوص [[سید مرتضی علم‌الهدی|سید مرتضی]] (۱۰۴۴–۱۰۴۵) به تدوین نظریاتِ کلامیِ امامت، جهتِ تبیینِ ضرورتِ وجودِ امامِ زنده در شرایط غیبت پرداختند.
| نام اصلی              = '''[[لقب]]''': مُشرِف‌الدین{{سخ}}'''[[کنیه]]''': ابومحمد{{سخ}}'''[[نام کوچک]]''': مُصلِح{{سخ}}'''[[تخلص|تخلص شعری]]''': سعدی{{سخ}}'''نسبت''': شیرازی
 
| زمینه فعالیت          = شعر و نثر فارسی
باور به امام غایب (ناپدیدار)، برکت‌های بسیاری برای شیعیانِ زیر آزار و ستم داشت. از آنجا که امام غایب پتانسیلِ تهدیدِ کمتری نسبت به یک امام حاضر (پدیدار) داشت تنش‌ها با حاکمان [[سنی|سنی‌مذهب]] کاهش یافت. همچنین باور به ظهورِ امام غایب باعث شد که انتظار بتواند جایگزینِ چالشِ مستمرِ نظامِ سیاسیِ حاکم شود. امام غایب عامل همبستگی شیعیانی شد که پیش از آن، هر گروه‌شان، گرد یکی از امامانِ حاضر می‌آمدند و از هم گسیخته شده بودند. به‌علاوه اعتقاد به ظهورِ امام غایب — به‌عنوان [[مهدی]] — شیعیان را در تحملِ شرایطِ دشوار یاری نمود و به آن‌ها امیدِ آینده‌ای سرشار از دادگری داده‌است.
| ملیت                  = [[ایران|ایرانی]]
 
| تاریخ تولد            = ۶۰۶ هجری قمری (۱۲۱۰ میلادی) (۵۸۹ خورشیدی)
== پیشینه اعتقاد شیعه به مهدی و قائم ==
| محل تولد              = [[شیراز]]، [[ایران]]
{{نوشتار اصلی|مهدی|قائم آل محمد}}
| والدین                =
 
| تاریخ مرگ              = ۶۹۰ هجری قمری (۱۲۹۱ یا ۱۲۹۲ میلادی) (۶۷۰ خورشیدی)
چنان‌که جاسم حسین توضیح می‌دهد مفهوم «مهدی» به‌عنوانِ شخصِ هدایت‌شده از زمان پیامبر استعمال می‌شد. هم اهل سنت آن را برای [[خلفای راشدین]] به‌کار بردند و هم شیعه آن را برای امامان استفاده کرد. برای مثال در قیام [[حسین بن علی]] شیعیانِ [[کوفه]] از وی به‌عنوان مهدی دعوت کردند و هم [[سلیمان بن صرد خزاعی|سلیمان بن صُرَد]] پس از کشته شدنش با این عنوان از او تجلیل کرد. اما کاربرد آن در مفهومِ منجی از زمانِ [[قیام مختار ثقفی|قیام مختار]] و توسط [[مختار ثقفی|مختار ثَقَفی]] برای [[محمد حنفیه]] پدیدار شد.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۳۴–۳۵، ۵۵، ۲۲۵}}</ref>
| محل مرگ                = شیراز، ایران
[[پرونده:Katibeh(13420)-Karbobala.jpg|بندانگشتی|242x242پیکسل|[[تایپوگرافی]] نام حجت بن الحسن العسکری بر دیواره‌ای از [[حرم امام حسین]] در [[کربلا]]]]
| علت مرگ                =
به‌گفتهٔ [[سعید امیرارجمند]] و [[ویلفرد مادلونگ]]،<ref group="یادداشت">Wilferd Madelung</ref> اولین اشارات به وجود «باور به مهدی»، غیبت و منجی در نزد مسلمانان به زمان فرقهٔ شیعهٔ [[کیسانیه|کِیْسانیّه]] بازمی‌گردد؛ فرقه‌ای که پس از سرکوب قیام مختار شکل گرفت.<ref dir=ltr>{{پک|Amir Arjomand|2000|ف=Ḡayba|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1986|ف=al–Mahdī|ک=EoI2|زبان=en}}</ref> آنان [[محمد حنفیه]]، فرزندِ علی و امام اول شیعیان را مهدی می‌دانستند و پس از فوتِ او چنین اعلام کردند که او نمرده‌است و در کوه [[رضوا|رَضْوا]] در مدینه در غیبت به‌سر می‌بَرد و روزی به‌عنوان مهدی و قائم بازخواهد گشت.<ref dir=ltr>{{پک|Amir Arjomand|2000|ف=Ḡayba|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> به‌نوشتهٔ مادلونگ، شیعیان بارها به افرادِ متعددی از خاندانِ پیامبر اسلام به‌عنوان مهدی روی آوردند. اما این افراد نتوانستند انتظاراتِ شیعیان را برآورده سازند. افرادی مانند [[محمد حنفیه]]، [[ابوهاشم حنفیه|ابوهاشم فرزند محمد حنفیه]]، محمد بن معاویه از خاندان [[جعفر بن ابی‌طالب|جعفر ابوطالب]]، [[محمد بن عبدالله نفس زکیه]]، [[جعفر صادق]] و موسی کاظم هر کدام در برهه‌ای، مهدی موعود شیعیان شناخته می‌شدند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1986|ف=al–Mahdī|ک=EoI2|زبان=en}}</ref> علاوه بر کیسانیه، [[زیدیه]] از عنوانِ مهدی با مفهومِ منجیِ انتهای تاریخ برای رهبران‌شان که قیام مسلحانه کردند، مکرراً استفاده نمودند. همچنین گروه‌های منشعب از امامیه نظیر [[ناووسیه]] و [[واقفیه]] این لقب را با همین مفهوم برای امامان ششم و هفتم پس از درگذشت‌شان به‌کار بردند.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۳۵–۳۶}}</ref>
| محل زندگی              = شیراز، [[بغداد]]
 
| مختصات محل زندگی      =
هم [[محمد باقر]] و هم [[جعفر صادق]] در موارد مختلف توسطِ پیروان‌شان مورد اطمینان قرار گرفتند که اگر در مقابلِ حکومت وقت قیام کنند از آن‌ها پشتیبانی خواهند نمود؛ ولی این امامان در پاسخ، شیعیان‌شان را به آرامش فرامی‌خوانند و می‌گفتند گرچه همهٔ امامان قائم هستند و قابلیتِ سرنگون کردن حکومت‌های جور را دارند، ولی قائمِ موعود پس از غیبت به‌فرمان خدا ظهور خواهد کرد تا بی‌عدالتی را از میان ببرَد.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=15–16|زبان=en}}</ref> در خصوص کاربرد مهدی به‌عنوان منجیْ توسط امامیه اختلاف نظر وجود دارد. به‌نوشتهٔ مُدرّسی امامیه از زمان علی و [[کیسانیه]] با ایدهٔ [[قائم آل محمد|قائم]] آشنا بودند. تا زمان دوران موسوم به غیبت صغری، مفهوم مهدی یک ایده متعلق به غیر امامیه بود. شیعیان در دوران غیبت به‌تدریج ایدهٔ مهدی متعلق به غیر امامیه و قائم متعلق به امامیه را در هم ادغام کردند. هرچند در کتاب‌های برجامانده تا دهه‌های آخر قرن سوم هجری/نهم میلادی، امام دوازدهمِ شیعه همان قائم دانسته می‌شد. اما از شروع قرن بعدی، کتاب‌های شیعه، امام دوازدهمِ شیعه را مهدی می‌نامیدند.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=88–91|زبان=en}}</ref> ساشادینا نیز می‌گوید مهدویتِ امام دوازدهم بسطِ نظریهٔ امامتِ امام غایب بود که آن را با عقیدهٔ ظهور مهدی و ایجاد عدالت ترکیب نمود در حالی که پیش از آن، امام دوازدهمْ مهدی موعود تلقی نمی‌شد. در مقابل جاسم حسین می‌نویسد نه تنها مهدی به‌معنای منجی نزد امامیه از زمان ائمه به‌کار می‌رفته، بلکه امامان پیشین معتقد بودند هر یک از آنان اگر شرایط ایجاب کند می‌تواند مهدیِ قائم باشد.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۲۲۴–۲۲۵، ۲۳۸}}</ref> وی می‌گوید از نخستین سال‌ها مسلمانان باور داشتند که پیامبر نویدِ آمدنِ مردی از نسل [[حسین بن علی]] را داده که در آینده با شمشیر قیام می‌کند تا [[بدعت]]ها را از اسلام بزداید. اما رقابتِ سیاسی میان مسلمانان سبب شد برخی گروه‌ها اقدام به بهره‌برداری و تحریفِ احادیث نبوی نمایند تا از آن‌ها در نبرد سیاسی استفاده بَرند.<ref dir=ltr>{{پک|Hussain|1987|ف=Messianism|ک=Expectation of the millennium|ص=15|زبان=en}}</ref>
| مدفن                  = [[سعدیه]]، شیراز
 
| در زمان حکومت          = [[اتابکان فارس]]، [[خلافت عباسی|عباسیان]]، [[خوارزمشاهیان]]، [[ایلخانان]]
به‌گفتهٔ ارجمند بیشترِ این کیسانی‌ها، ایرانیان نومسلمان بودند و احتمالاً این ایرانیان با باورهای زردشتی در مورد منجی آشنا بودند؛ با قهرمانانی مانند [[گرشاسپ (پهلوان)|گَرشاسْب]] که پس از بیداری از یک خواب طولانی، اهریمنان را از زمین برمی‌چینند.<ref dir=ltr>{{پک|Amir Arjomand|2000|ف=Ḡayba|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> به‌نوشتهٔ محمدعلی امیرمعزی و تیموتی فرنیش،<ref group="یادداشت">Timothy Furnish</ref> بسیاری از اعتقادات مسلمانان در مورد منجی، ظهور منجی، غیبت و مؤلفه‌های آن، مدیونِ ادیان پیشین مانند مانویت، دین زردشت، یهودیت و مسیحیت است.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Furnish|Rubin|2005|ک=Holiest wars|ص=8–11|زبان=en}}</ref>
| اتفاقات مهم            = [[حمله مغول به ایران]]
 
| نام دیگر              =
اما به‌نوشتهٔ جاسم حسین منشأِ دیدگاهِ مهدی به‌عنوان منجی در احادیث پیامبر بوده‌است که توسط بیست و شش نفر از [[صحابه]] و در کتاب‌های حدیثِ اهل سنت، زیدیه و امامیه نقل شده‌است. وی [[علم حدیث|ضعیف]] بودن احادیث را رد می‌کند و می‌گوید این احادیث در زمان امویان نیز رواج داشته و در ''[[کتاب سلیم بن قیس هلالی|کتاب سلیم بن قیس]]'' منسوب به [[سلیم بن قیس هلالی|سُلَیْم بن قِیْسِ هلالی]] (و. حدود ۸۰–۹۰ ه‍.ق/۶۹۹–۷۰۸ م) هم آورده شده‌است.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۳۶–۴۶}}</ref> از سوی دیگر، مورخان و مُتِکَلِّمان شیعه نظیر [[سید مرتضی عسکری]] با تأکید بر اشتراکِ ادیان مختلف در خصوص کلیتِ موضوعِ نوید به آمدن مهدی و برپایی دین و برقراری عدل در زمین، این موضوع را از مشترکاتِ ادیان الهی و ناشی از منشأ [[فطرت|فطریِ]] ادیان می‌دانند.<ref>{{پک|عسکری|۱۳۹۱|ک=امام مهدی در آینه ادیان|ص=۱}}</ref> این گروه نخستین اشاره به مهدی را در احادیث پیامبر اسلام که از طرقِ شیعه و سنی روایت شده ذکر می‌کنند برمی‌شمارند و وجود وی را از ضروریاتِ تحققِ وعده‌های اسلام و قرآن در برپاییِ عدل و قِسط در زمین می‌دانند.<ref dir=ltr>{{پک|Tabatabaee|1979|ک=Shi'ite Islam|ص=212|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Corbin|1993|ک=History of Islamic Philosophy|ص=68–74|زبان=en}}</ref>
| لقب                    = افصح المتکلمین، استاد سخن، شیخ اجلّ
 
| دین                    = [[اسلام]]، [[سنی]]
[[ویلفرد مادلونگ]] در [[دانشنامه اسلام]]، تأکید دارد نظریه غیبت پیش از غیبت امام دوازدهم به اندازه کافی بوسیله روایات ائمهٔ پیشین شیعه مورد تصدیق قرار گرفته‌است، طوری که پس از مرگ امام یازدهم اکثریت امامیه به وجود مهدی موعود عقیده داشتند. بعلاوه مادلونگ چندین محقق سنی مذهب را نام می‌برد که اعتقادات مشابهی دارند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1986|ف=al–Mahdī|ک=EoI2|زبان=en}}</ref> همچنین در حدیثی که هم شیعه و هم اهل سنت اعتبارش را تأیید می‌کنند، محمد گفته‌است: «اگر تنها یک روز از عمر زمین باقی باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا خداوند مردی از خاندان من خواهد فرستاد که همنام من است. او زمین را را از عدالت پر خواهد کرد همان‌طور که از بی عدالتی پر شده‌است.»<ref dir=ltr>{{پک|Tabatabaee|1979|ک=Shi'ite Islam|ص=۲۱۰-۲۱۱|زبان=en}}</ref>
| مذهب                  = [[شافعی]]، [[اشاعره|اشعری]]
| بنیانگذار              =
| پیشه                  = {{hlist|[[سخنرانی|خطیب]]|شاعر|نویسنده}}
| سال‌های نویسندگی        =
| سبک نوشتاری            = [[سبک عراقی]]
| کتاب‌ها                = ''[[گلستان سعدی|گلستان]]''، ''[[بوستان سعدی|بوستان]]''، ''[[غزلیات سعدی]]''
| مقاله‌ها                =
| فیلم‌نامه‌ها            =
| دیوان اشعار            = ''[[کلیات سعدی]]''
| تخلص                  = سعدی
| فیلم ساخته بر اساس اثر =
| همسر                  =
| شریک زندگی            =
| فرزندان                =
| تحصیلات                = دانش‌آموختهٔ [[مدرسه نظامیه بغداد]]
| دانشگاه                =
| حوزه                  =
| شاگرد                  = [[سبط بن جوزی]]، [[شهاب‌الدین عمر سهروردی]]
| استاد                  =
| علت شهرت              =
| تأثیرگذاشته بر        = [[حافظ شیرازی]]، [[امیرخسرو دهلوی]]، [[ولتر]]، [[گوته]]
| تأثیرپذیرفته از        = [[محمد]] ([[پیامبر اسلام]][[محمد غزالی]]، [[سنایی]]، [[فردوسی]]، [[انوری]]
| وبگاه                  =
| گفتاورد                = عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان مانَد{{سخ}}داستانی است که بر هر سرِ بازاری هست
|امضا                    =
}}
'''ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف''' (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) [[تخلص|متخلص]] به '''سعدی'''، شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. اهل ادب به او لقب «استادِ سخن»، «پادشاهِ سخن»، «شیخِ اجلّ» و حتی به‌طور مطلق، «استاد» داده‌اند. او در [[نظامیه بغداد|نظامیهٔ بغداد]]، که مهم‌ترین مرکز علم و دانش [[جهان اسلام]] در آن زمان به حساب می‌آمد، تحصیل و پس از آن به‌عنوان [[سخنرانی|خطیب]] به مناطق مختلفی از جمله [[شام (سرزمین)|شام]] و [[حجاز]] سفر کرد. سعدی سپس به زادگاه خود [[شیراز]]، برگشت و تا پایان عمر در آن‌جا اقامت گزید. آرامگاه وی در شیراز واقع شده‌است که به [[سعدیه]] معروف است.


== شرایط سیاسی و اعتقادی سده‌های سوم و چهارم ==
بیشتر عمر او مصادف با حکومت [[اتابکان فارس]] در شیراز و هم‌زمان با [[حمله مغول به ایران]] و سقوط بسیاری از حکومت‌های وقت نظیر [[خوارزمشاهیان]] و [[خلافت عباسی|عباسیان]] بود. البته [[فارس (سرزمین)|سرزمین فارس]]، به واسطهٔ تدابیر [[ابوبکر بن سعد زنگی|ابوبکر بن سعد]]، ششمین و معروف‌ترین اتابکان سَلغُری شیراز، از حملهٔ مغول در امان ماند. همچنین قرن ششم و هفتم هجری مصادف با اوج‌گیری [[تصوف]] در ایران بود و تأثیر این جریان فکری و فرهنگی در آثار سعدی قابل ملاحظه است. نظر اغلب سعدی‌پژوهان بر این است که سعدی تحت تأثیر آموزه‌های مذهب [[شافعی]] و [[اشاعره|اشعری]] و بنابراین [[سرنوشت‌باوری|تقدیرگرا]] است. در مقابل، نشانه‌هایی از ارادت وی به خاندان [[محمد|پیامبر اسلام]] مشاهده می‌شود. سعدی بیش از آن که تابع [[اخلاق]] به‌صورت مطلق و فلسفی آن باشد، [[مصلحت‌اندیشی|مصلحت‌اندیش]] است و ازین‌رو اصولاً نمی‌تواند طرفدار ثابت و بی‌چون‌وچرای قاعده‌ای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کرده‌است. برخی از [[جریان روشنفکری در ایران|نوگرایان معاصر ایران]] آثار او را غیراخلاقی، بی‌ارزش، متناقض و ناهماهنگ قلمداد کرده‌اند.
از زمان حکومتِ [[متوکل|مُتِوَکّلِ عباسی]] (۲۳۲–۲۴۷ ه‍.ق/۸۴۷–۸۶۱ م) سیاستِ مُدارای [[مأمون]] (۱۹۸–۲۱۸ ه‍.ق/۸۱۳–۸۳۳ م) و خلفای پس از وی با شیعیان یک‌باره به کنار گذشته شد. در دوران متوکّل و به‌دستور او، حرم [[حسین بن علی]] تخریب شد و امام دهم شیعه، [[علی نقی|هادی]]، به‌همراه فرزندش حسن عسکری از مدینه به سامرّا فراخوانده شد تا تحت نظارتِ خلیفه باشد. متوکّل از هیچ وسیلهٔ ممکن در آزار رساندن و بی‌احترامی به وی دریغ نمی‌کرد. گزارش‌ها حاکی از آن است که فشارِ شدیدی بر امامان در سامرّا می‌آمد و شیعیان در عراق و حجاز در شرایطِ اسف‌باری زندگی می‌کردند. [[منتصر|مُنتَصِر]]، پسر و جانشین متوکل این سیاست‌ها را برداشت و در نتیجه، امام هادی آزادی بیشتری پیدا کرد. سیاست‌های متوکل در زمان [[مستعین|مُستَعین]] (۸۶۲–۸۶۶ م) هم ادامه یافت. احتمالاً در این زمان بود که امام دهم شیعه [[عثمان بن سعید]] را به نمایندگی خود در عراق برگزید که البته این نمایندگی در زمان امام یازدهم [[حسن عسکری]] نیز تأیید شد.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=27–29|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۹۲|ف=حسن عسکری، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۶۱۸}}</ref> در دوران آخرین امامان شیعه، شبکه‌ای از وُکَلا شکل گرفته بود؛ البته این شبکه بیشتر از آنکه به‌مانند سایر شبکه‌های عَلَویِ آن زمان ([[اسماعیلیه]]، [[زیدیه]]، نوادگان حسن بن علی) به‌قصدِ برپاییِ قیام تشکیل شده باشد، کارِ گردآوریِ وجوهاتِ دینی مانند خُمس و زَکات را انجام می‌داد.<ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=74–75|زبان=en}}</ref>


به‌واسطهٔ سیاست‌های اداری، مالی و نظامی متوکل از جمله ولخرجی فراوان، عدم ثبات مقاماتِ اداری و تغییر مکانِ پایتخت به سامرّا و نیز چرخش مذهبیِ وی به سمت [[حنبلی|حَنابِله]]، خلافت تضعیف شد و با قتل وی در ۲۴۷ ه‍.ق/۸۶۱ م توسط غلامانِ تُرک، زمینهٔ زوالِ قدرت عباسیان فراهم شد.<ref dir=ltr>{{پک|Bonner|2010|ف=The waning of empire|ک=History of Islam|ص=305–313|زبان=en}}</ref> با وقوع [[هرج‌ومرج در سامرا|جنگ داخلی در بغداد و سامرّا]] طی یک دهه پس از مرگ متوکل که به کشته شدنِ چهار خلیفه انجامید، امپراتوری عباسی عملاً تکه‌تکه شد و سلسله‌های نسبتاً مستقلی توسط قدرت‌های نظامیِ محلی تحت عنوان «امیر» در جای‌جای سرزمین‌های اسلامی ظهور کردند. این سلسله‌های جدید مانند [[صفاریان]]، برخلاف امرای قبلی نظیر [[طاهریان]] در پیِ خودمختاری و مرکزگریزی بودند.<ref dir=ltr>{{پک|Bonner|2010|ف=The waning of empire|ک=History of Islam|ص=315–313|زبان=en}}</ref> شرایط سیاسی و مذهبیِ سال‌های آخرِ امامتِ [[حسن عسکری]] و نخستین دهه‌های پس از مرگ او — همزمان با خلافت [[معتمد (خلیفه)|مُعتَمِد عباسی]] (۲۵۶–۲۷۹ ه‍.ق/۸۷۶–۸۹۲ م) — بسیار پُرچالش بود. این دوران به جهت سیاسی، مصادف بود با عصر ضعف خلافتِ [[عباسیان]]؛ بدین صورت آنان از اِعمالِ مؤثرِ حاکمیت خود جز در بخش محدودی از سرزمین [[عراق]] ناتوان بودند. در این دوره، افراد مختلف در جای‌جای قلمرو عباسیان قیام کرده‌بودند و سرزمین مسلمانان دچار تجزیهٔ سیاسی شده‌بود. معتمد عباسی، حسن عسکری را — که رقیبی بِالْقوّه برای خلافت به‌شمار می‌رفت — در [[سامرا]] تحت نظارت و مراقبت قرار داده و او را حتی از ملاقات با پیروانش نیز بازداشته بود.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=29|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Tabatabaee|1979|ک=Shi'ite Islam|ص=209|زبان=en}}</ref> از سوی دیگر، معتمد عباسی، خود، تحت سلطهٔ برادرش [[موفق بالله|مُوَفَّق بالله]] بود که فرماندهی سپاه را در اختیار، و دیوان را تحت تسلط داشت، به‌طوری‌که از ۸۸۲ عملاً خلیفه تحت اسارتِ خانگی قرار داشت و قدرتی نداشت.<ref dir=ltr>{{پک|Bonner|2010|ف=The waning of empire|ک=History of Islam|ص=323|زبان=en}}</ref> موفق و پسرش [[معتضد|مُعتَضِد]] (خلافت از ۸۹۲ تا ۹۰۲ م)، و فرزندان وی [[مکتفی|مُکتَفی]] (از ۹۰۲ تا ۹۰۸ میلادی) و [[مقتدر (خلیفه)|مُقتَدِر]] (از ۹۰۸ تا ۹۳۲ میلادی) موفق شدند با به‌کارگیری دستگاه دیوانی و قدرت نظامی، نهادِ خلافت را احیا کنند. هرچند که سرزمین‌های تحتِ حکمرانیِ مستقیمِ آن محدود به عراق شده بود، آن‌ها توانستند با به‌کارگیری نیروی نظامی و دیپلماسی، به‌تدریج سلطهٔ خود را بر [[مصر]] و غرب و مرکز [[ایران]] گسترش دهند. از دورهٔ معتضد تا چند دهه بعد، دیوان عباسی تحت ادارهٔ خاندان شیعی [[آل فرات]] و خاندان تازه‌مسلمانِ [[آل جراح]] بود. رقابت این دو خاندان سبب شد دیوانسالاریِ عباسیان دچار فرقه‌گرایی شود.<ref dir=ltr>{{پک|Bonner|2010|ف=The waning of empire|ک=History of Islam|ص=332–339|زبان=en}}</ref>
سعدی تأثیر انکارناپذیری بر [[زبان فارسی]] گذاشته‌است؛ به‌طوری‌که شباهت قابل توجهی بین [[زبان فارسی#فارسی نو|فارسی]] امروزی و زبان سعدی وجود دارد. آثار او مدت‌ها در مدرسه‌ها و مکتب‌خانه‌ها به‌عنوان منبع آموزش زبان و [[ادبیات فارسی]] تدریس می‌شده و بسیاری از [[ضرب‌المثل]]های رایج در زبان فارسی از آثار وی اقتباس شده‌است. او برخلاف بسیاری از نویسندگان معاصر یا پیش از خود، ساده‌نویسی و [[ایجاز]] را در پیش گرفت و توانست — حتی در زمان حیاتش — شهرت زیادی به دست آورد. آثار سعدی در اصطلاح ''سهل ممتنع (سادهٔ دشوار)'' است و در آن‌ها نکته‌سنجی و طنز آشکار یا پنهان ملاحظه می‌شود.


طی دهه‌های پایانی سدهٔ سوم هجری که شیعیان [[عراق]] در بحرانِ امامت به‌سر می‌بردند، جنبش‌های شیعی، به‌خصوص [[اسماعیلیه]]، در مناطق مختلف از جمله شمال آفریقا و شمال [[سوریه]] سر برآوردند. در این زمان دعوتِ اسماعیلیان فزونی گرفت و نهایتاً [[ابوعبدالله شیعی]] موفق شد در [[مغرب عربی]] پیروانی را جمع کند. در این زمان شخصی به نام سعید بن حسین، موسوم به [[عبیدالله مهدی]] ادعای امامت کرد و ابوعبدالله شیعی به وی گروید. ابوعبدالله شیعی موفق شد در ۲۹۷ ه‍.ق/۹۰۹ م [[افریقیه]] را تصرف کند. سپس، در همان سال عبیدالله مهدی، منصبِ خلافت را برعهده گرفت و دولت [[فاطمیان]] را تأسیس نمود. اسماعیلیانی که خلافت فاطمیان را نپذیرفتند، جنبش [[قرمطیان|قَرمَطیان]] را ایجاد کردند. از سوی دیگر، شیعیانِ [[زیدی]] در سال ۲۵۰ ه‍.ق/۸۶۴ م دولتی را در [[طبرستان]] و در سال ۲۸۴ ه‍.ق/۸۹۷ م دولتی را در [[یمن]] تأسیس کردند.<ref dir=ltr>{{پک|Bonner|2010|ف=The waning of empire|ک=History of Islam|ص=325–332|زبان=en}}</ref> در این دوره مکتبِ کلامیِ استدلالیِ [[ابوسهل نوبختی]] (۲۳۷–۳۱۱ ه‍.ق) در میان شیعهٔ امامیه محوریت یافت و به تعالیمِ مذهب شیعه انسجام بخشید، که در سدهٔ بعد به مکتبِ کلامیِ شیخ مفید انجامید.<ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۸۰|ف=امامیه|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۱۶۴–۱۶۵}}</ref>
آثار وی در کتاب ''[[کلیات سعدی]]''، شامل ''[[گلستان سعدی|گلستان]]'' به نثر، کتاب ''[[بوستان سعدی|بوستان]]'' در قالب [[مثنوی]] و نیز [[غزل]]یات، گردآوری شده‌است. علاوه بر این او آثاری در سایر قالب‌های ادبی نظیر [[قصیده]]، [[قطعه (شعر)|قطعه]]، [[ترجیع‌بند]] و [[مفرد|تک‌بیت]] به زبان فارسی و عربی نیز دارد. غزلیات سعدی، اغلب [[عشق|عاشقانه]] و توصیف‌کنندهٔ عشق زمینی است؛ هرچند که وی غزلیات [[ادبیات تعلیمی|پندآموز]] و [[عرفان|عارفانه]] نیز سروده‌است. ''گلستان'' و ''بوستان'' به‌عنوان کتاب‌های [[اخلاق]]ی شناخته می‌شوند و علاوه بر فارسی‌زبانان، بر اندیشمندان غربی از جمله [[ولتر]] و [[یوهان ولفگانگ فون گوته|گوته]] نیز تأثیرگذار بوده‌اند.


سال‌های آغازینِ موسوم به غیبت کبری، هم‌زمان با دورانی بود که به «قرن شیعه» معروف است. در دهه‌های ابتدایی سدهٔ چهارم هجری/دهم میلادی خاندان زیدی‌مذهبِ [[آل بویه|آل‌بویه]] بر مناطق مهم ایران شامل [[پارس (سرزمین)|فارس]]، [[شهر ری|ری]] و [[اصفهان]] دست یافتند.<ref dir=ltr>{{پک|Bonner|2010|ف=The waning of empire|ک=History of Islam|ص=347–348|زبان=en}}</ref> در سال ۳۳۴ ه‍.ق/۹۴۵ م بنی‌عباس تحت سلطهٔ حکومت شیعهٔ آل‌بویه درآمد؛ آل‌بویه با اینکه احتمالاً در آغاز [[زیدیه|زیدی]] بودند، هنگامی که به حکومت رسیدند به شیعهٔ دوازده امامی گرایش یافتند؛ آل‌بویه چون از نسلِ پیامبرِ مسلمانان نبودند باید امامی زیدی از نسل پیامبر را برای اطاعتِ کامل از او به امامت می‌رساندند؛ بنابراین احتمالاً به همین دلیل بود آنان پس از رسیدن به حکومت، به شیعهٔ دوازده امامی متمایل شدند و ایدهٔ یک امامِ غایب از نظر سیاسی برای بوییان مطلوب‌تر بود.<ref dir=ltr>{{پک|Berkey|2003|ک=The Formation of Islam|ص=135|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=75–76|زبان=en}}</ref> هم‌زمان با آل‌بویه، حکمرانانِ شیعهٔ دیگر، شامل [[خلافت فاطمیان|فاطمیان]] در مصر و شمال آفریقا، [[حمدانیان|خاندان بنی حَمْدان]] در شمال عراق و سوریه و [[ادریسیان|اِدریسیان]] بر بخش‌هایی از شمال آفریقا حکمرانی می‌کردند.<ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=75–76|زبان=en}}</ref> شیعه در این زمان به دلیل نفوذِ سلسله‌های فاطمیان و آل‌بویه در قلبِ سرزمین‌های اسلامی، مستحکم‌ترین بنیادهای دینی و فکری خود را بنیان نهاد. در این دوره بود که آثارِ بنیادینِ اعتقادی شیعه برای نسل‌های بعدی فراهم شد. آل‌بویه علوم شیعی را ترویج نمودند و علمای دینی را از مکاتب گوناگون حمایت کردند و زمینهٔ ورود علوم کلامیِ [[معتزله|معتزلی]] به شیعه را فراهم ساختند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=40–41|زبان=en}}</ref>
سعدی در زمان حیات شهرت فراوانی داشت. آثار او حتی در [[هندوستان]]، [[آسیای صغیر]] و [[آسیای مرکزی|آسیای میانه]] به زبان فارسی یا به صورت ترجمه در دسترس مخاطبانش قرار داشت. او نخستین شاعر ایرانی است که آثارش به یکی از [[زبان‌های اروپایی]] ترجمه شده‌است. بسیاری از شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان از سبک وی تقلید کرده‌اند. [[حافظ]] از جمله شاعرانی بوده که تحت تأثیر سبک سعدی به سرودن غزل پرداخته‌است. در ادبیات معاصر نیز نویسندگانی مانند [[محمدعلی جمال‌زاده]] و [[ابراهیم گلستان]] از او تأثیر پذیرفته‌اند. آثار سعدی بعدها به موسیقی هم راه پیدا کرد و بسیاری از غزل‌های او را خوانندگانی چون [[جلال‌الدین تاج|تاج اصفهانی]]، [[محمدرضا شجریان]] و [[غلامحسین بنان]] خواندند. به‌منظور تجلیل از سعدی، اول اردیبهشت، روز آغاز نگارش کتاب ''گلستان''، در ایران [[روز سعدی]] نام‌گذاری شده‌است.


== رویکرد تاریخی: از دوران حیرت تا تبیین نهایی اعتقادات تشیع دوازده امامی ==
==زمانهٔ سعدی==
[[پرونده:Al Askari Mosque.jpg|بندانگشتی|مسجد عسکری در سامرا، محل دفن حسن عسکری، امام یازدهم شیعه و پدر حجت بن الحسن]]
{{اصلی|اتابکان فارس|حمله مغول به ایران}}


در این بخش در خصوص دیدگاه‌های مختلف دربارهٔ سیر تاریخی اعتقاد به حجت بن حسن به عنوان امام دوازدهم، مهدی و غیبت وی در جامعه شیعه توضیح داده می‌شود.
===وضعیت سیاسی===
[[پرونده:Genghis Khan empire-fa.svg|بندانگشتی|300px|مسیر [[حمله مغول به آسیای میانه|حملهٔ مغول]] به مناطق مختلف جهان که از ۱۲۰۶ تا ۱۲۲۱ میلادی طول کشید.]]


=== اختلافات شیعیان در مورد وجود فرزند حسن عسکری ===
مهم‌ترین واقعهٔ قرن هفتم هجری، [[حمله مغول به ایران|حملهٔ مغول‌ها به ایران]] است. حملهٔ مغول در سال ۶۱۶ هجری که [[چنگیزخان|چنگیز]] آغاز کرد و در نهایت در سال ۶۵۶ هجری، [[هولاکو خان|هلاکو]] با تصرّف بیشتر قسمت‌های سرزمین [[ایران]] و [[عراق]] به سرانجام رساند. این هجوم با ویران کردن [[شهر]]ها، سوزاندن [[کتابخانه]]‌ها و [[غارت]] و کشتار مردم همراه بود.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref> چند میلیون نفر از مردم در این حملات کشته شدند و بسیاری از شهرها با خاک یکسان شدند. نخستین سرزمینی که مورد هجوم واقع شد، سرزمین [[فرارود]] بود و این حملات باعث شد تا بخشی از مردم به مناطق امن‌تر مانند [[پارس (سرزمین)|پارس]]، [[اصفهان]]، [[هند]] و [[آسیای صغیر]] پناه ببرند.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۱-۶|ج=۳}}</ref>
{{هم‌چنین ببینید|جعفر بن علی}}


==== ولادت حجت بن الحسن ====
سعدی در زمان حکومت [[اتابکان فارس]] (یا سَلغُریان) می‌زیست. این سلسله از سال ۵۴۳ هجری شروع شد و نزدیک به صد و پنجاه سال بعد، یعنی در سال ۶۸۵ هجری، به پایان رسید. ششمین و مشهورترین [[اتابک]] این سلسله [[ابوبکر بن سعد بن زنگی]] بود که در سال ۶۲۳ هجری به فرمان‌دهی رسید و ۳۵ سال حکومت کرد. پدر وی، [[سعد بن زنگی]] تبعیت [[علاءالدین محمد خوارزمشاه]] را پذیرفته بود؛ با از بین رفتن خوارزمشاهیان سرزمین پارس به سبب تدبیر ابوبکر بن سعد از تجاوز مغول در امان ماند؛ وی با پذیرفتن اطاعت خان مغول، اجازهٔ سلطنت در فارس (''[[یرلیغ]]'') را از جانب [[اوگتای خان]]، امپراتور مغول دریافت کرد. سپس [[هولاکو خان]]، سرسلسلهٔ [[ایلخانان]] نیز حکومت وی بر فارس را پذیرفت. او در سال ۶۵۶ هجری، عده‌ای از سپاه خود را برای کمک به هلاکوخان در تسخیر [[بغداد]] گسیل کرد. حملهٔ هلاکو به ''بغداد'' منجر به انقراض [[خلافت عباسی|حکومت عباسیان]] و کشته شدن [[مستعصم]]، آخرین خلیفهٔ عباسی شد. اما ابوبکر بن سعد، در سال ۶۵۸ هجری در [[شیراز]] درگذشت و پسرش [[سعد بن ابوبکر]] نیز در راه بازگشت از اردوی ایلخان در منطقهٔ [[تفرش]] درگذشت.<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref> هلاکو در سال ۶۶۷، امیر [[انکیانو]] را به سمت فرماندار مغول در فارس منصوب کرد.<ref>{{پک|1=نذیر|2=۱۳۸۱|ک=فصلنامه‌نامه انجمن|ف=سعدی شیرازی و سردار مغول}}</ref>
به‌نوشتهٔ [[احمد پاکتچی]] حسن عسکری هرگز همسری اختیار نکرد و نسل وی از طریقِ [[کنیز]]ی ادامه یافت که در منابع با نام‌های متعدد از وی یاد شده‌است. مشهورترین نام در منابع صیقل است؛ هرچند نرجس در طی سده‌های پسین رواج یافته‌است. همچنین اسامیِ سوسن، ریحانه و مردم نیز آمده‌است. بر اساس غالبِ منابعِ شیعه و سنی نظیر [[ابوالمعالی|ابوالْمَعالی]] (و. پس از ۴۸۵ ه‍.ق)، [[عزالدین بن اثیر|ابن اثیر]] . ۵۵۵ ه‍.ق) و [[ابن شهرآشوب]] . ۵۸۸ ه‍.ق) و [[محمد بن طلحه شافعی|ابن طلحه]] (و. ۶۲۵ ه‍.ق) تنها فرزند وی محمد نام دارد که بنا بر روایتِ مشهور نزد شیعه در نیمهٔ شعبان ۲۵۵ ه‍.ق متولد شد و البته سال‌های ۲۵۴ و ۲۵۶ ه‍.ق هم در منابع ذکر شده‌است. در برخی منابع شیعه و سنی نظیر [[محمد زرندی]] (و. ۷۵۰ ه‍.ق) و [[حسین خصیبی]] (و. ۳۴۶ ه‍.ق) فرزندان دیگری تا ۳ پسر و ۳ دختر را برشمرده‌اند. برخی از مورخانِ اهل سنت نظیر [[محمد بن جریر طبری|طبری]] . ۳۱۰ ه‍.ق) و [[ابن حزم]] (و. ۴۵۶ ه‍.ق) بر این نظرند که وی اصلاً فرزندی نداشته‌است.<ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۹۲|ف=حسن عسکری، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۶۱۸–۶۱۹}}</ref>


==== سال‌های امامت حسن عسکری ====
===فرهنگ و ادبیات===
حسن عسکری طی سال‌های امامتِ خود در [[سامرا]] تحت محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی خلیفهٔ عباسی می‌زیست. وی زیر نظر جاسوسانِ [[معتمد (خلیفه)|معتمد عباسی]] بود و لذا نمی‌توانست با شیعیان ارتباطِ آزادانه داشته باشد و تنها خَواصِّ اصحابش با وی شخصاً ارتباط داشتند. وی در سال ۲۶۰ ه‍.ق بیمار شد. معتمد چند نفر مراقبْ به‌همراه پزشک و قاضی‌الْقُضات را بر بالین وی فرستاد. نهایتاً وی در اثر این بیماری در ۸ رَبیعُ‌الْاوَّلِ آن سال مقارن با اول ژانویهٔ ۸۷۴ م درگذشت. معتمد، ابوعیسی فرزند متوکل را فرستاد تا بر وی [[نماز میت|نماز گزارَد]]. او پس از انجامِ مراسم در منزلش دفن شد.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۰۲–۱۰۳}}</ref> بنا بر روایتِ شیخ طوسی، عثمان بن سعید در طول بیماریِ حسن عسکری بر بالین وی بود و مراسم غسل و خاک‌سپاری را وی به‌جا آورد.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۴۳}}</ref> بدین ترتیب طبق مأخذِ قدیمِ امامیه، حسن عسکری آشکارا پسرش را معرفی ننمود و جانشینی را به‌طور علنی معرفی نکرد. بدین ترتیب امامیه که معتقد بودند زمین نمی‌تواند از حجّتِ خدا خالی باشد و امام بعدی با وصایتْ توسط امام قبلی معرفی می‌شود، دچارِ حیرت شدند و به فرقه‌های متعدد منشعب گشتند.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۰۳–۱۰۴}}</ref>
{{اصلی|سبک عراقی}}
قرن ششم و هفتم هجری با اوج‌گیری [[تصوف]] مصادف است، که زمینهٔ گسترش آن از قرن پنجم هجری با پاسخگویی [[غزالی|ابوحامد محمد غزالی]] به «شبهات» و ایجاد آشتی بین [[اسلام|شرع]] و تصوف فراهم شده‌بود. در این دوران بسیاری از مشایخ صوفیه از جمله [[عبدالقادر گیلانی]] و [[شهاب‌الدین عمر سهروردی]] ظهور کردند. بسیاری از مکاتب صوفیه از جمله ''[[قادریه]]''، ''[[سهروردیه]]'' و ''[[کبرویه]]'' بنیان‌گذاری شدند و [[خانگاه|خانقاه‌های]] بسیاری ساخته‌شدند. بسیاری از امرا، وزرا و سلاطین ازجمله [[مستنصر عباسی]]، [[طغرل بیک|طغرل سلجوقی]] و [[نظام‌الملک|خواجه نظام الملک طوسی]] از مشایخ صوفیه حمایت کردند. در این دوره، عناصر صوفیانه در اشکال مختلف به [[شعر]] و [[نثر]] فارسی راه یافت و عالی‌ترین مظاهر شعر تعلیمی در [[حدیقةالحقیقه|حدیقه]] [[سنایی]] و بعد از آن در اشعار عطار نیشابوری و مولوی نمایان شد.<ref>{{پک|1=اعوانی|2=و دیگران|3=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=تصوف}}</ref> سهروردی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم [[فلسفه اشراق|فلسفهٔ اشراق]] را با استفاده از آثار صوفیه، منابع [[فلسفه یونان باستان|فلسفهٔ یونانی]] و [[حکمت خسروانی]] پایه‌گذاری کرد. فلسفهٔ اشراق هم مبتنی بر [[منطق|استدلال عقلی]] و هم [[عرفان|سیر و سلوک عرفانی]] است.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=مجتبی ولی پوریان|کد زبان=|تاریخ=۱۶ فروردین ۱۳۹۱|وبگاه=پایگاه خبری آفتاب|نشانی=http://www.aftabir.com/articles/view/religion/philosophy/c7_1333555599p1.php/سهروردی-پایه-گذار-مکتب-اشراق|عنوان=سهروردی پایه‌گذار مکتب اشراق|تاریخ بازدید=۲۲ شهریور ۱۳۹۶|archive-date=12 سپتامبر 2017|archive-url=https://web.archive.org/web/20170912191226/http://www.aftabir.com/articles/view/religion/philosophy/c7_1333555599p1.php/%d8%b3%d9%87%d8%b1%d9%88%d8%b1%d8%af%db%8c-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87-%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1-%d9%85%da%a9%d8%aa%d8%a8-%d8%a7%d8%b4%d8%b1%d8%a7%d9%82}}</ref>{{منبع بهتر}} او در صدد زنده کردن حکمت ایرانی در بین ایرانیانی بود که دین اسلام را پذیرفته بودند و ختم شدن ''[[حماسه|حماسهٔ]] [[پهلوان]]ی'' به ''[[حماسه عرفانی|حماسهٔ عرفانی]]'' یکی از ابعاد تحولی است که در این دوران به وقوع پیوست.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=هانری کربن|کد زبان=fa|تاریخ=۴ اسفند ۱۳۸۹|وبگاه=اطلاعات حکمت و معرفت|نشانی=http://www.ettelaathekmatvamarefat.com/new/index.php?option=com_content&view=article&id=241:1389-12-04-12-27-53&catid=15:mag-11&Itemid=24|عنوان=از حماسه پهلوانی تا حماسه عرفانی (بخش پنجم)|مترجم=انشاءاله رحمتی|بازبینی=۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷|archiveurl=https://web.archive.org/web/20170912102739/http://www.ettelaathekmatvamarefat.com/new/index.php?option=com_content&view=article&id=241:1389-12-04-12-27-53&catid=15:mag-11&Itemid=24|archivedate=12 سپتامبر 2017|dead-url=yes}}</ref>{{منبع بهتر}}


از سوی دیگر به‌نوشتهٔ مدرّسی در زمان امامتِ حسن عسکری بر شیعیان، امامت وی توسط برادرش جعفر به‌چالش کشیده شد و منجر به اوج‌گیری اختلاف، دشمنی، نفرت و خصومت بین دو برادر و یاران آن‌ها گردید. دشمنی‌هایی که حتی به خشونت کشیده شد و شدیدترین تبلیغاتِ منفیِ دو طرف علیه همدیگر را به‌دنبال داشت. فوت حسن عسکری بدون فرزند و بدونِ برادرِ دیگری جز جعفر، امامیه را دچار بزرگ‌ترین مشکلِ عقیدتی نمود که تا به حال تجربه کرده‌بود. واضح بود که یارانِ نزدیکِ حسن عسکری تمایلی به برگشت به‌سوی جعفر پس از تمامِ ماجراها و دشمنی‌های زمانِ حسن عسکری نداشتند.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=70–76|زبان=en}}</ref> به‌نوشتهٔ جاسم حسین عده‌ای از شیعیان با تفاسیرِ متعدد به امامت جعفر گرویدند. گروهی با رویکرد و اَدِلّه‌ای مشابهِ [[افطحیه|اَفطَحیّه]] معتقد بودند امامت از حسن عسکری به برادرش جعفر رسیده‌است. این گروه بیشتر در میان متکلّمانْ به‌خصوص در [[کوفه]] رواج داشت. رهبرِ آنان علی بن الطَّلح یا الطَّلحی خَزّاز از متکلمانِ مشهورِ افطحیه بود. همچنین ممکن است خانوادهٔ علمیِ افطحی‌مذهب [[بنی‌فضال|بنی‌فَضّال]] به‌ویژه احمد بن حسن (و. ۲۶۰ ه‍.ق) و برادرش علی بن حسن (و. ۲۷۰ ه‍.ق) به این آیین گرویده باشند. گروه دیگر از اساسْ منکرِ امامت حسن عسکری بودند و پیش از مرگ وی هم معتقد بودند علیِ هادی، جعفر را به امامت برگزیده است و علی بن محمد بن بَشّار از رهبران آن بود و موفق شد برخی از معتقدان به امامتِ حسن عسکری را نیز پس از مرگِ وی جذب کند. اما جعفر خودْ مدعی بود که امامت از جانب برادرِ دیگرش [[امامزاده سید محمد (بغداد)|محمد بن علی هادی]] به وی رسیده‌است.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۰۵–۱۰۷}}</ref>
با روی کار آمدن حاکمان [[دودمان سلجوق|سلجوقی]] و پس از آن [[ایلخانان|ایلخانی]] – که علاقه‌ای به شعر نداشتند – سرودن [[مدح|مدیحه]] درآمدی برای شاعران ایجاد نمی‌کرد و در نتیجه، [[قصیده]] که [[قالب شعر|قالب]] متداول مدح در دوران پیشین بود، کم‌کم‌اهمیت خود را از دست داد.<ref>{{پک|1=نفیسی|2=۱۳۴۴|ک=تاریخ نظم و نثر در ایران|ص=۱۵۷|ج=۱}}</ref> در نقطهٔ مقابل، از آن‌جا که [[غزل]] قالب مناسبی برای بیان مضامین [[عرفان|عارفانه]] و [[عشق|عاشقانه]] است، شاعران غزل‌سرا ظهور کردند و پایه‌های [[غزل]] استوارتر شد. [[سنایی]] نخستین شاعری است که به‌جد به سرودن غزل عارفانه و عاشقانه روی آورد و زمینه را برای تکامل آن در آثار شاعران بعد از خود، از جمله [[عطار]]، [[خاقانی]]، [[نظامی گنجوی|نظامی]]، سعدی، [[مولوی]] و [[حافظ]] فراهم کرد.<ref>{{پک|1=شمیسا|2=۱۳۷۰|ک=سیر غزل در شعر فارسی|ص=۶۷-۷۵}}</ref>


==== اختلاف بین جعفر و مادر حسن عسکری ====
از سوی دیگر، روزگار سعدی مقارن با متداول شدن [[سبک عراقی]] در [[ادبیات فارسی]] است. رواج سبک عراقی به اواخر [[سده ۶ (قمری)|قرن ششم هجری]] و روی کار آمدن سلجوقیان بازمی‌گردد. در این دوره بسیاری از حکما و ادبا به مناطق مرکزی و جنوبی ایران مهاجرت کردند که به [[عراق عجم]] شهرت داشت. این روند مهاجرت با [[حمله مغول به ایران|هجوم مغول به ایران]] سرعت و شدت بیشتری گرفت.<ref>{{پک|1=نفیسی|2=۱۳۴۴|ک=تاریخ نظم و نثر در ایران|ص=۱۵۷|ج=۱}}</ref> با انتقال کانون‌های تأثیرگذار بر [[زبان فارسی]] به مناطق مرکزی و جنوبی، زمینهٔ بروز تغییرات در سبک سخنوری فارسی (که به [[سبک خراسانی]] مشهور بود) پدید آمد.<ref>{{پک|1=طائفی|2=رضایی|3=کندی|4=۱۳۹۵|ک=همایش ارتباطات، زبان و ادبیات فارسی و مطالعات زبان شناختی|ف=نگرشی تطبیقی به سبکهای شعر فارسی و عربی}}</ref> در این دوران با نفوذ زبان عربی در زبان فارسی، [[بسامد]] استفاده از واژه‌ها و ترکیب‌های عربی در شعر و [[نثر فارسی|نثر]] فارسی بیشتر شد و [[نثر فنی]] متکلفانه نیز رواج پیدا کرد. کتاب ''[[مقامات حمیدی]]'' نمونه‌ای از این نوع نثر است. در قرن ششم، غلبهٔ زبان عربی بر فارسی به قدری زیاد شد که نویسندگان فارسی‌زبان به خلق آثار عربی روی آوردند و اگر هم به زبان فارسی می‌نوشتند، آن را با کلمه‌ها و ترکیب‌های عربی می‌آمیختند؛ به‌طوری‌که آثار این دوره پر از اشعار و اصطلاحات عربی و استدلالات [[قرآن]]ی است.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۳۵۹-۳۶۴|ج=۲}}</ref> نویسندگان این عصر، در جستجوی [[سجع]]، به استفاده از واژگان نامأنوس روی آورده بودند و صفت جوهری نثر که انتقال مفهوم به ذهن خواننده است، بسیار کم‌رنگ شده بود.<ref>{{پک|1=دشتی|2=۱۳۵۶|ک=قلمرو سعدی|ص=۶۳-۷۸}}</ref>
جعفر (و. ۲۷۱ ه‍.ق)، تنها برادر زندهٔ حسن عسکری، پس از مرگ وی، مدعی شد حسن عسکری فرزندی نداشته‌است و میراث وی را تصاحب کرد.<ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۹۲|ف=حسن عسکری، امام|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۶۱۹}}</ref> بین جعفر و مادر حسن عسکری بر میراث وی اختلافی بروز کرد که توسط مدرّسی و جاسم حسین به دو شکلِ متفاوت تبیین شده‌است. مدرّسی می‌گوید مادر حسن عسکری، [[سوسن (مادر حسن العسکری)|حُدَیث]]، در نقطهٔ مقابل ادعا کرد که فرزند حسن عسکری هنوز به‌دنیا نیامده اما کنیزی به‌نام صقیل از حسن باردار است. این ادعا صرفاً برای آن بود که دست جعفر، برادر حسن عسکری از ارث کوتاه شود؛ زیرا در صورت فرزنددار بودنِ حسن، برطبق فقهِ اهل سنت، میراث حسن عسکری تنها به مادر او تعلق می‌گرفت. این ادعا به جایی نرسید و کنیز تا چندین سال تحت نظر بود و فرزندی به‌دنیا نیاورد. بزرگان شیعه و یاران نزدیکِ حسن عسکری نیز بعضی جانب جعفر را گرفتند و عده‌ای جانب مادرِ حسن عسکری را.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=77–85|زبان=en}}</ref> اما جاسم حسین می‌گوید طبق روایتِ شیخ مفید، حسن عسکری وصیت‌نامه‌ای تنظیم کرد و تمام دارایی خود را به مادرش بخشید. حُدَیث پس از دریافتِ خبر مرگ وی از [[مدینه]] به سامرّا آمد، اما تمامِ اموال، تحتِ سیطرهٔ عباسیان درآمده بود و جعفر نیز بر حق خود از ارث اصرار داشت. حدیث با استناد به فقه امامیه گفت حسن عسکری وی را وارث خود قرار داده و جعفر حقّی در آن ندارد. پس از آنکه محقق شد صقیل آبستن نبوده قاضی به‌نفع حدیث رأی داد، اما میراث بر خلافِ فقهِ امامیه نصف شد.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۲۷}}</ref>


==== فرزند غایب ====
در سدهٔ هفتم هجری، از آن‌جا که حاکمان ایلخانی علاقهٔ زیادی به ثبت [[تاریخ|وقایع تاریخی]] داشتند، زمینهٔ گسترش تاریخ‌نگاری فراهم شد که از آن جمله می‌توان به [[جامع‌التواریخ|جامع التواریخ]] و [[تاریخ جهانگشای|تاریخ جهانگشا]] اشاره کرد.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۱-۶|ج=۳}}</ref>
به‌نوشتهٔ جاسم حسین، [[ابوسهل نوبختی]] (و. ۳۱۱ ه‍.ق) روایت می‌کند اصحابِ سِرِّ حسن عسکری که احادیث وی را روایت می‌کردند و نایبانِ او بودند، پس از مرگ وی متّفق‌القول بودند او از خود پسری برجا گذاشته که امام است. آنان شیعیان را از پرسیدنِ نامِ او و افشای وجودش برای دشمنان منع می‌کردند.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۱۶}}</ref> همچنین طبق گزارش‌های شیخ صدوق، شیخ طوسی و [[رجال نجاشی|رِجالِ نَجاشی]]، حسن عسکری پیش از فوت، پسر خود را به‌عنوان جانشین به چهل تن از اصحاب نزدیکش معرفی کرده و به آن‌ها دستور داده در طول غیبتِ وی از عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان اطاعت کنند.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۴۲–۱۴۳، ۱۵۸}}</ref> بخش بزرگ‌تری از شیعیان این نظر را پذیرفتند هر چند در بدوِ امر در خصوص زمان تولد، نام وی و اینکه آیا وی مهدیِ قائم است یا خیر اختلاف داشتند.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۰۸–۱۱۱}}</ref> اما به‌نوشتهٔ مدرّسی تا زمان مرگ حسن عسکری صحبتی از فرزندِ وی به‌میان نبود و حسن عسکری نیز در وصیتش تنها از مادرش نام برده بود. پس از مرگ او، اصحاب نزدیکش به رهبری عثمان بن سعید عَمْری، این مسئله را اعلام کردند که حسن عسکری پسری می‌داشته که جانشینِ مشروعِ امامت است. طبق گفتهٔ عمری، این پسر مخفی نگاه داشته شده بود، چون بیم آن می‌رفت که توسط دولت دستگیر شود و به‌قتل برسد. در مقابل، فاطمه (خواهر حسن عسکری) و جعفر (برادر حسن عسکری) اعلام کردند که فرزندی از امامِ شیعه به‌دنیا نیامده‌است. حکیمه، عمهٔ حسن عسکری، نیز به وجود فرزندی از حسن عسکری معتقد بود (در روایتی خود شاهد به‌دنیا آمدن بوده‌است؛ اما در روایتی دیگر از او نقل شده که خود، تولد فرزند حسن را ندیده، بلکه از نامه‌ای که حسن به مادرش نوشته بود از تولدِ این فرزند آگاه شده‌است).<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=77–85|زبان=en}}</ref>


به‌نوشتهٔ مدرّسی در این زمان، نایبان امامِ درگذشته (امام یازدهم)، اصرار در نگاه داشتنِ این اعتقاد داشتند که فرزندی از عسکری در غیبت هست که به فرمان خدا قیام خواهد نمود. معتقدانِ این دیدگاه، آماجِ حمله همهٔ جناح‌ها بودند و موردِ مخالفتِ شدید قرار می‌گرفتند. عباسیان به‌ویژه نگرانِ جانشینِ موعودِ عسکریِ در غیبت بودند. معتمد به این دلیل دستور داد خانهٔ امام را بگردند (همهٔ اتاق‌ها را پس از جستجو قفل می‌کردند). تلاش‌هایی صورت گرفت تا معلوم شود آیا امام از خود فرزندی به‌جا گذاشته‌است یا خیر و ماماهایی در حرم امام گماشته شدند تا هرگونه بارداری را تشخیص دهند. یکی از کنیزان که مشکوک به بارداری بود، در قرنطینه‌ای در یک خانهٔ مخصوص تحتِ مراقبت قرار گرفت. در موردی دیگر، همسر عسکری به‌نام صیقل زندانی شد که چرا محلِ اختفای پسرش را نمی‌گوید. این شرایط، تا زمانی که خلیفه درگیرِ ناآرامی‌های سیاسی شد که توسط [[صاحب‌الزنج|صاحبُ الزَّنْج]] و حاکمان استان‌های ایران، مصر و سوریه ایجاد شده بودند، ادامه یافت. عباسیان همچنین جعفر، برادر عسکری و مدعیِ جایگاهِ امامت را مورد حمایت قرار دادند تا در خانوادهٔ امام نزاعی برقرار کند. منابع شیعه، جعفر را شخصی دنیادوست و لذت‌جو معرفی می‌کنند که برای امام شدن از اهرم‌های فشارِ مختلفی (در هنگام خلافت معتمد) استفاده کرد و بیشتر از یک بار سعی در بدنامیِ کسانی نمود که اعتقاد به امامتِ فرزندِ غایبِ عسکری داشتند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=41|زبان=en}}</ref>
==زندگی‌نامه==
 
{| class="infobox" align="left" width="25%" style="border:1px solid #ddd; margin:0 1em 1em 0; padding:0 1em 1em 0; vertical-align:left; font-size:85%;"
بیشترِ وکلای محلی که تا پیش از فوت امام شیعه، مسئولیت برقراری ارتباط بین شیعیان و امامان و جمع‌آوری خمس و وجوهات شرعی برای شیعیان را برعهده داشتند، گفتهٔ عثمان بن سعید را تأیید کردند. اما بعضی شکِّ خود را در مورد وجود چنین فرزندی ابراز نمودند. در این میان عثمان بن سعید از سامرّا به بغداد مهاجرت کرد. عثمان آن دسته از وکلا که به او وفادار بودند را در سِمَت خود نگه داشت و آنان به‌نیابت امام و نیز جمع‌آوریِ وجوهات شرعی برای امامی که تولدش را وعده داده بودند، ادامه دادند.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=77–85|زبان=en}}</ref> به‌گفتهٔ [[سید حسین مدرسی طباطبایی|حسین مدرسی]]، اکثریت شیعیان در شهرهای متفاوتی از ایران، به‌خصوص قم وضع موجود را پذیرفتند و به پرداخت وجوهات به نایبان ادامه‌دادند. اما عراق و کوفه وضع متفاوتی داشت. بسیاری یا شاید حتی اکثریت شیعیان، امامت جعفر را پذیرفتند. بزرگان و متکلمانی از شیعه مانند [[علی بن حسن بن فضال|علی بن حسن بن فَضّال]]، برجسته‌ترین روحانیِ شیعه در کوفه، از این جمله بودند. اما جعفر نیز مدت زیادی عمر نکرد و چند سالی پس از فوت برادرش حسن عسکری (۲۷۱ ه‍.ق) درگذشت.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=77–85|زبان=en}}</ref> در این میان عثمان بن سعید در بغداد تا زمان مرگ (حدوداً بین ۲۶۰ تا ۲۶۷ ه‍.ق) به ادارهٔ دستگاه امامت ادامه داد. او اصرار داشت که در تماس مستقیم با فرزند حسن عسکری است.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=92|زبان=en}}</ref>
! colspan="2" align="center" |{{درشت|گاهشمار زندگی سعدی}}
 
|-
=== فرقه‌های امامیه در دوران حیرت ===
| colspan="2" align="center" |<small>مهمترین رویدادهای زندگی سعدی به اجمال
{{شیعه|امامیه|غیبت|قائم}}
|-
با مرگ حسن عسکری (و. ۲۶۰ ه‍.ق/۸۷۴ م)، امام یازدهم شیعه، سردرگمیِ بزرگی برای نیم قرن در بین شیعیان پدید آمد که نویسندگان شیعه از آن تحتِ عنوان «دوران حیرت» نام می‌برند.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در این دوران، انشقاق در بین شیعیان شدت یافت و جنبش‌های رقیب مانند [[اسماعیلیه]] نیز استفادهٔ کافی از این موقعیت نمودند. تبلیغات در این دوران به حدی بود که بسیاری از شیعیان و بسیاری از بزرگان شیعهٔ امامی، مذهب خود را ترک نمودند.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> شیعهٔ امامی به فِرَقِ متعدد منشعب شد. [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] (و. ۳۴۶ ه‍.ق/۹۵۷ م) در کتاب ''[[مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر|مرُوج‌الذّهب]]'' تعداد این فرقه‌ها را بیست فرقه شمرده‌است<ref dir=ltr>{{پک|Eliash|1986|ف=Ḥasan al–ʿAskarī|ک=EoI3|زبان=en}}</ref> و [[خاندان نوبختی|حسن بن موسی نوبختی]] (و. حدود ۳۰۰ ه‍.ق) در کتاب ''فِرَقُ الشّیعه''، از چهارده فرقه با ذکرِ جزئیاتِ اعتقادیِ آن‌ها نام می‌برد.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=42|زبان=en}}</ref>
| align="left" > |۶۰۶
 
|تولد (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ در منابعی ۵۸۵ و ۶۱۰ هم آمده‌است)<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
در یک دسته‌بندی کلی، گروهی از شیعیان چنین می‌پنداشتند که حسن عسکری اصلاً فرزندی نداشته‌است<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و گروهی دیگر می‌گفتند حسن عسکری امامِ بدون فرزندی است که نمرده‌است و حسن عسکری همان [[مهدی]]ِ غایب است.<ref dir=ltr>{{پک|Amir Arjomand|2000|ف=Ḡayba|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> گروهی نیز معتقد بودند که حسن عسکری فرزندی ندارد و آن‌ها روی به‌سوی برادر حسن عسکری، جعفر گردانیدند.<ref dir=ltr>{{پک|Eliash|1986|ف=Ḥasan al–ʿAskarī|ک=EoI3|زبان=en}}</ref> گروه دیگری عنوان می‌کردند که فرزند حسن عسکری پیش از مرگِ پدرش درگذشته‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> یک گروه هم اعتقاد داشتند که فرزندِ حسن عسکری همان مهدی است که پدرش او را از ترس خلیفهٔ زمان مخفی نگاه داشته و تنها توسط شمارِ کمی از یاران موردِ اعتمادش دیده شده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Halm|1987|ک=Shi'ism|ص=34|زبان=en}}</ref> به‌گفتهٔ امیرمعزی، تنها بخشی از شیعیان که در آن زمان در اقلیتِ کوچکی بودند چنین دیدگاهی داشتند<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> اما به‌گفتهٔ جاسم حسین، اکثریتِ شیعیانی که امامت حسن عسکری را پذیرفته بودند تابع این دیدگاه بودند.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۰۸–۱۱۱}}</ref> مذهب این گروه به‌مرور به مذهب تمامیِ شیعیانِ امامی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامیِ فعلی هستند.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
|-
 
| align="left" > |۶۱۰
این فرقه‌ها به پنج دستهٔ کلی تقسیم می‌شوند؛ به‌جز آخرین دسته، سایر فرقه‌های منشعب‌شده تا صد سال پس از فوت حسن عسکری از میان رفتند:<ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=60|زبان=en}}</ref>
|صلح [[علاءالدین محمد خوارزمشاه|سلطان محمد خوارزمشاه]] با [[قراختائیان]]<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۳۴-۴۷|ف=تولد و وفات}}</ref>
* واقفیه بر حسن عسکری: کسانی که مرگ حسن عسکری را باور نداشته و او را به‌عنوان «مهدیِ آل محمد» زنده می‌پنداشتند و به نام «واقفیه»، یعنی کسانی که بر امامتِ حسن عسکری توقف کرده‌اند، شناخته می‌شدند.
|-
* جعفریه: کسانی که پس از مرگ حسن عسکری، به برادر او [[جعفر بن علی|جعفر بن علی الْهادی]] (۲۲۶ تا ۲۷۱ ه‍.ق) گرویده و به دلیل آنکه فرزند حسن عسکری را ندیده بودند، به امامتِ جعفر گردن نهادند که دسته‌ای از آنان وی را جانشینِ امام دهم شیعه (هادی) و دسته‌ای دیگر او را به‌عنوان امام دوازدهم می‌شناختند. به این گروه «جعفریه» می‌گفتند.
| align="left" > |۶۱۶
* محمدیه: عده‌ای که پس از انکارِ امامت حسن عسکری، به امامت اولین فرزند [[علی النقی|هادی]] [[امامزاده سید محمد (بغداد)|محمد]] (حدود ۲۲۸ تا ۲۵۲ ه‍.ق) که در زمان حیات پدرش درگذشته بود، گرویدند. به اینان «محمدیه» گفتند.
|آغاز [[حمله مغول به ایران]] و اشغال [[بخارا]]<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref>
* ختم امامت: شمار دیگری بر این باور بودند که همان‌گونه که پس از محمد (پیامبر مسلمانان) دیگر پیامبری نخواهد آمد، پس از مرگِ حسن عسکری نیز امامی وجود نخواهد داشت.
|-
* قطعیه: این گروه که خود چندین شاخه بودند، به امامت فرزندی که خود برای حسن عسکری قائل بودند اعتقاد داشتند. این جریانی همان جریانی بود که به‌تدریج به شیعهٔ دوازده امامی فعلی تبدیل گشت.<ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=60|زبان=en}}</ref>
| align="left" > |۶۱۷
 
|درگذشت [[علاءالدین محمد خوارزمشاه|سلطان محمد خوارزمشاه]] در [[آبسکون|''جزیره آبسکون'']] (در حالی که از لشکر مغول می‌گریخت)<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
دوره‌ای که باعث ایجاد این ابهام شد، در دوران خلافتِ [[ابوالعباس محمد معتمد|معتمد عباسی]] (خلافت: ۲۵۶ تا ۲۷۹ ه‍.ق/۸۷۰ تا ۸۹۲ م) شروع شد و تا زمان خلیفهٔ عباسی [[ابوالفضل جعفر مقتدر|مقتدر]] (خلافت: ۲۹۵ تا ۳۲۰ ه‍.ق/۹۰۸ تا ۹۳۲ م) ادامه یافت.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=41|زبان=en}}</ref>
|-
 
| align="left" > |۶۱۸
=== تاریخچه اعتقاد به امام دوازدهم و غیبت ===
|غارت [[نیشابور]] و قتل‌عام نیشابوریان به دست لشکر مغول<ref>{{پک|1=اقبال آشتیانی|2=۱۳۸۹|ک=تاریخ مغول|ص=؟}}</ref>
یک دیدگاهِ رایج در میان پژوهندگانِ تاریخِ تشیّع آن است که باور به تعدادِ ائمه — دوازده امام — و اینکه امامِ دوازدهم همان مهدیِ موعود است، به‌طور تدریجی در میان شیعیان تکامل یافته‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=109|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Poonawala|2000–2001|ک=Crisis and Consolidation|ص=455–459|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1976|ف=From Imāmiyya|ک=Bulletin of the School|ص=533|زبان=en}}</ref> در مقابل جاسم حسین می‌گوید طبق شواهد، احادیثی مبنی بر آنکه امام دوازدهم همان قائمِ موعود خواهد بود پیش از سالِ ۲۶۰ ه‍.ق مطرح بوده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Hussain|1987|ف=Messianism|ک=Expectation of the millennium|ص=16–24|زبان=en}}</ref>
|-
 
| align="left" > |۶۲۳
در خصوص روند شکل‌گیریِ اعتقاداتِ شیعهٔ دوازده امامی، به‌گفتهٔ امیرمُعِزّی، منابع دورهٔ حیرت، بحران عمیقی را نشان می‌دهد. بررسیِ منابعِ این دوران شک و ابهامِ عمیقِ شیعیان در مورد تعدادِ امام‌های شیعه و حتی موضوع غیبت را نشان می‌دهد.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> [[احمد بن محمد برقی|ابوجعفر بَرْقی]] (و. ۲۸۰ ه‍.ق/۸۸۷ یا ۸۹۳ م)، در فصلِ اولِ کتابش، که اختصاص به تفسیرهای مختلف از اعداد دارد، به اعداد ۳ تا ۱۰ می‌پردازد، اما در موردِ عددِ ۱۲ چیزی نمی‌گوید. یا هم‌عصر او [[صفار قمی|صَفّارِ قمی]] (و. ۲۹۰ ه‍.ق/۹۰۲ م). در کتابش ''[[بصائرالدرجات|بَصائِرُ الدَّرَجات]]'' تنها ۵ حدیث از میان دو هزار حدیثِ کتاب ''اَلْمَحاسِن''، در مورد تعدادِ امامان به امام دوازدهم اشاره می‌کند و هیچ اشاره‌ای به غیبت نمی‌کند. چند دهه بعد ابن‌بابویه (۳۰۶ تا ۳۸۱ ه‍.ق/۹۲۳ تا ۹۹۱ م)، معروف به شیخ صدوق، احادیث زیادی در مورد عدد دوازده، و در میان آن در مورد دوازده امام نقل می‌کند.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> [[ایتان کلبرگ|ایتان کولبرگ]]<ref group="یادداشت">Etan Kohlberg</ref> نیز آثار نویسندگانِ امامیهٔ هم‌عصرِ وفاتِ حسن عسکری (مانند ابن برقی و صفار قمی) را بررسی می‌کند و چنین بیان می‌کند که «نبودِ عقایدِ خاصِ شیعهٔ دوازده امامی در این آثار، احتمالاً به این معنا است که اعتقاد به دوازده امام تا آن زمان هنوز جزءِ اصولِ اعتقادیِ امامیه درنیامده بود».<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1976|ف=From Imāmiyya|ک=Bulletin of the School|ص=523|زبان=en}}</ref>
|عزیمت به [[بغداد]] و آغاز تحصیل و سفر به نقاط مختلف جهان،<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref> درگذشت [[سعد بن زنگی]]، حاکم فارس و جانشینی پسرش [[ابوبکر بن سعد زنگی|ابوبکر بن سعد]] در شیراز (وی موفق می‌شود با [[اوگتای‌خان|اوگتای خان]] و بعداً با [[هولاکو خان|هلاکو خان]] مصالحه کند و شیراز را از حملهٔ مغول در امان نگه دارد)<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref>
به‌نوشتهٔ امیرمعزّی برای اولین بار اشاره به دو غیبتِ امامِ دوازدهم در آثار [[ابوسهل نوبختی]] دیده می‌شود که به‌قول او دومی از اولی سخت‌تر است. از او دو نظریه در مورد امام غایب در منابع متأخّر ذکر شده‌است. یکی اینکه امام دوازدهم مرده‌است و فرزندِ او از دیدگان پنهان شده‌است و امامت از این فرزند به فرزندِ بعدی منتقل می‌شود تا زمانی که امامْ خود را بر مسلمانان علنی نماید. دیگر آنکه وجودِ او به‌صورتی روحانی باقی مانده‌است. به‌نوشتهٔ امیرمعزی هیچ‌کدام از این دو تئوری در اعتقاداتِ متأخرترِ شیعه ادامه پیدا نکرده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> به‌گفتهٔ وی تنها از زمان شیخ کلینی بود که اعتقاد به وجودِ امام دوازده در منابعِ شیعه به‌تواتر به‌چشم می‌خورَد. پذیرش این دیدگاه در ابتدا با مقاومت بسیاری از سوی خودِ شیعیان مواجه شد. در مقدمهٔ کتابِ ''[[الغیبة (نعمانی)|الغیبة]]'' (تألیف حدود ۳۳۳ تا ۳۴۲ ه‍.ق) به‌قلم [[ابوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی|ابن اَبی‌زینب نعمانی]] (و. ۳۶۰ ه‍.ق)، نویسنده تأسف می‌خورد که اکثریتِ شیعیان، امام دوازدهم را نمی‌شناسند و حتی وجود او را قبول ندارند. شیخ صدوق مشاهدات مشابهی دارد هنگامی‌که او با سیلِ سؤالاتِ شیعیانِ خراسان مواجه شده بود که از هویتِ امام دوازدهم می‌پرسیدند.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
|-
 
| align="left" > |۶۲۶
در این زمان محدّثانِ شیعه سعی در اثبات وجودِ امام شیعه و برطرف کردنِ شکِّ موجود در میان شیعیان نمودند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=79|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=99–102|زبان=en}}</ref> به‌نوشتهٔ [[سید حسین مدرسی طباطبایی|مدرّسی]] از راویان سنّیِ حدیث، گفتاری منسوب به پیامبر رسیده‌است که بر اساس آن دوازده خلیفه پس از او خواهند بود که همگی از قبیلهٔ قریش هستند (و اینکه پس از این دوازده خلیفه، هرج و مرج بر جامعه حکمفرما خواهد بود). این گفتار خیلی پیشتر از غیبتِ امام دوازدهمِ شیعیان در سال ۲۶۰ ه‍.ق رواج داشته‌است. به‌طور قطع این حدیث هم در زمانِ امویان و در حمایت از مشروعیتِ ایشان و هم در زمان جنبش‌های ضدِّ اموی بر سر زبان‌ها بود (به‌گفتهٔ سید حسین مدرسی، محدثان شیعه حتی حدیثِ دوازده خلیفه را حدیثی ضد شیعی می‌دانستند و آن را «بایکوت» کرده‌بودند). بنابرین هیچ‌کس نمی‌تواند ادّعا کند که این گفتار به‌هیچ عنوان نوشتهٔ امامیه در دوران پس از غیبت بوده باشد. در واقع هیچ شاهدِ مکتوبی از دهه‌های آخرِ سدهٔ سوم هجری وجود ندارد که نشان دهد این گفتار هیچ‌گاه توجهِ راویان شیعهٔ حدیث را جلب کرده بوده یا کسی در جامعهٔ شیعه فکر کرده باشد که این حدیث می‌توانسته مربوط به آن‌ها بوده باشد. تا حدود سال ۲۹۵ ه‍.ق که شیعیانِ دنباله‌رو انتظار داشتند امامت تا آخرالزمان ادامه پیدا کند و تعدادِ امامان را بیش از این می‌دانستند، در ابتدا توجهی به این حدیث نمی‌کردند. شیعیان در این زمان متوجهِ «حدیث دوازده خلیفه» شدند. از این زمان بود که محدثان شیعه آنقدر حدیث در موردِ دوازده بودنِ تعدادِ امامان یافتند که خود مبنای کتاب‌های مستقلی در این باب شد.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=99–102|زبان=en}}</ref> ایتان کولبرگ با ذکر این مطلب که تمایل به عددِ دوازده جایگاه ویژه‌ای در تمدن‌های باستانی داشته‌است می‌نویسد احتمالاً روایاتِ تورات و انجیل در مورد «دوازده قبیلهٔ بنی‌اسرائیل» و «دوازده حوارّیونِ عیسی»، ریشهٔ ترجیحِ اسلامی برای نسبت دادن عدد دوازده بر شمارِ رهبران بوده‌است. به‌عنوان مثال از واژه «نُقَبا» نه فقط برای ۱۲ قبیلهٔ بنی‌اسرائیل (اشاره‌شده در قرآن)، بلکه برای دوازده نمایندهٔ پیامبر در اهالی مدینه یا دوازده رهبری که قیامِ عباسیان علیهِ امویان را رهبری کردند نیز استفاده شده‌است. یا یکی از غُلاتِ شیعه به‌نام ابومنصور عِجْلی (اعدام در سال ۱۲۱ه‍.ق/۷۳۸ م) خود را ششمین پیامبر از سلسله ۱۲ پیامبری معرفی کرد که آخرین آن‌ها «قائم» خواهد بود.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1976|ف=From Imāmiyya|ک=Bulletin of the School|ص=529|زبان=en}}</ref> به هر حال اشارات زیادی در تورات و انجیل در حمایت از اینکه عددِ دوازده، عددِ مربوط به تعدادِ «مؤمنان برگزیده» است وجود دارد (هر چند به همین میزان، اشارات زیادی در [[مکاشفه یوحنا|مکاشفهٔ یوحنا]] در حمایت اینکه عدد ۴ یا ۷ تعداد برگزیدگان است وجود دارد).<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|1994|ک=The divine guide in early Shiʻism|ص=107|زبان=en}}</ref>
|آغاز موج دوم حملهٔ مغول به ایران به فرمان [[اوگتای‌خان|اوگتای خان]]<ref>{{پک|1=اقبال آشتیانی|2=۱۳۸۹|ک=تاریخ مغول|ص=؟}}</ref>
 
|-
به‌نوشتهٔ ساشادینا دغدغهٔ اصلیِ بزرگانِ شیعه در این زمان اثبات وجودِ واقعیِ فرزندِ حسن عسکری و معرفیِ او به‌عنوانِ امام غایب به شیعیان بود. با کوشش‌های شماری از متکلمان و محدثانِ شیعهٔ امامی مانند [[ابوسهل نوبختی]] (و. ۹۲۳ م)، ابوجعفر [[ابن قبه رازی|ابن قِبَه]] (و. حدود ۳۱۹ ه‍.ق)، کلینی (و. ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۱ م)، نعمانی و به‌خصوص [[شیخ صدوق|ابن بابویه]] (و. ۳۸۱ ه‍.ق/۹۹۱ یا ۹۹۲ م) اثر ارزندهٔ او ''کمال الدّین'' که معمار و تبیین‌کنندهٔ نظریه امام غایب و دورانِ غیبت و ظهورِ منجی‌بخشِ امام غایب است، این هدف حاصل آمد.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در این زمان کلینی در احادیثِ بابِ غیبتِ کتابِ ''اصول کافی''، که در خلالِ این دوره گردآورده‌بود، به موضوع غیبت و علت آن پرداخته‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=83–85|زبان=en}}</ref> به‌خصوص نعمانی در کتابِ ''[[الغیبة (نعمانی)]]'' به تبیین نظریهٔ غیبت از طریقِ احادیث پرداخت و او برای نخستین بار اصطلاحاتِ «غیبتِ صغریٰ» و «غیبتِ کبریٰ» را به کار برد.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=83|زبان=en}}</ref> پس از وی [[شیخ صدوق|ابن بابویه]] (و. ۹۹۱–۹۹۲ ه‍.ق) در کتاب ''کمال الدّین'' در خصوص گردآوریِ احادیثِ مربوط به امام دوازدهم و غیبت وی کوشید.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=79|زبان=en}}</ref> به‌گفتهٔ [[عبدالعزیز ساچادینا|عبدالعزیز ساشادینا]]<ref group="یادداشت">Abdulaziz Sachedina</ref> در فاصلهٔ زمانیِ نوبختی و هنگامی که شیخ مفید (و. ۴۱۳ ه‍.ق/۱۰۲۲ م) مطالب خود را دربارهٔ امام دوازدهم ارائه داد، موضوعِ جانشینیِ حسن عسکری در بینِ شیعیان امامی جا افتاده بود.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=40–41|زبان=en}}</ref> به هر شکل، تا سال‌های پایانی غیبت صغری، مصادف با دههٔ سی و چهل قرنِ دهم میلادی اکثریتِ شیعهٔ امامیه، امامتِ امام دوازدهم از نسلِ حسن عسکری را پذیرفته بودند.<ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=164|زبان=en}}</ref>
| align="left" > |۶۲۸
 
|مرگ [[جلال‌الدین خوارزمشاه]] و انقراض [[خوارزمشاهیان|حکومت خوارزمشاهیان]]<ref>{{پک|1=اقبال آشتیانی|2=۱۳۸۹|ک=تاریخ مغول|ص=؟}}</ref>
به‌گفتهٔ [[سعید امیرارجمند|سعید امیر ارجمند]] اعتقاد به غیبت در نزدِ شیعیان، در میان مجموعه عقایدی بود که از کیسانیه وارد شیعه شد. با این حال وی تأثیر [[واقفیه|واقفیّه]] — که بر امامتِ موسی کاظم توقف کردند — را در پذیرش ایدهٔ غیبت توسط شیعهٔ امامیه مهم‌تر می‌داند. اولین نوشته‌های کلامی در زمینهٔ غیبت را حدود سی سال پس از مرگ حسن عسکری و در آثار ابوسهل نوبختی و [[ابن قبه رازی]] می‌توان یافت. این دو که تمایلاتِ [[معتزله]] داشتند به‌جای اتکا به احادیث، راه حلی کلامی را برای نظریهٔ غیبت برگزیدند. ایده‌ای که در وضعیت بحران از نوواقفیان به عاریت گرفته‌شده‌بود.<ref dir=ltr>{{پک|Amir Arjomand|2000|ف=Ḡayba|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> به‌نوشتهٔ پوناوالا آثار بجامانده از آن زمانِ شیعه چنین می‌نمایاند که شیعیان در ابتدا پیش‌بینی نمی‌کردند که غیبتِ امامِ غایب‌شان مدت زیادی ادامه داشته‌باشد. اما زمانی که غیبت امامِ شیعیان طولانی شد و حجّت بن حسن ظهور نکرد، شیعیان به‌تدریج امامِ پنهان را همان مهدی موعود پنداشتند. از حدود سال ۲۹۵ ه‍.ق/۹۰۸ م بود که شیعیان متوجه شدند که اوضاع غیرعادی‌تر از چیزی است که در ابتدا می‌پنداشتند و امامِ حاضری در آیندهٔ نزدیک وجود نخواهد داشت و نیز پرسش در مورد تعدادِ قطعیِ امامان، مورد بحثِ شیعیان قرار گرفته‌است. از این زمان است که حدیث‌هایی مبنی بر اینکه «تعداد امامان دوازده نفر است» بر سر زبان‌ها افتاد.<ref dir=ltr>{{پک|Poonawala|2000–2001|ک=Crisis and Consolidation|ص=457–458|زبان=en}}</ref> به‌نوشتهٔ [[ورنا کلم]]<ref group="یادداشت">Verena Klemm</ref> مرگِ علی بن محمد سَمَری (۳۲۹ ه‍.ق)، آخرین نایبِ امام غایب، و آغاز دورهٔ غیبت کبری بار دیگر حیرت را در میان شیعیان برانگیخت. آن‌ها نهایتاً در سدهٔ پنجم به تبیینی عقلی در کلامِ شیعه از غیبت امام دست یافتند.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در این زمان علمای شیعه با رویکردِ [[علم کلام|کلامی]] به تبیین نظریهٔ غیبت برخاستند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=79|زبان=en}}</ref> به‌نوشتهٔ حسن انصاری موضوع غیبت بر اساسِ یک طرحِ پیشینی طرح نشده و احادیثی پیشاپیش برای آن روایت نشده‌است، بلکه عالمانِ امامی نظیر ابوسهل نوبختی و ابن قبه رازی با حفظِ اصولِ اعتقادیِ خود در خصوص ضرورتِ وجودِ [[حجت]] و استمرارِ امامت، به این آگاهی رسیدند که امامت با امام دوازدهم خاتمه یافته‌است و عصر غیبت آغاز شده‌است.<ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۸۰|ف=امامیه|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۱۳۹}}</ref>
|-
متکلمان از جمله [[شیخ مفید]] (و. ۴۱۳ ه‍.ق/۱۰۲۳ م) و شاگردانش به‌خصوص سید مرتضی (و. ۱۰۴۴–۱۰۴۵ م) به تدوینِ نظریاتِ کلامیِ امامت جهت تبیینِ ضرورتِ وجود امام زنده در شرایطِ غیبت پرداختند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=79–80|زبان=en}}</ref>
| align="left" > |۶۴۵
 
|آغاز موج هفتم [[جنگ‌های صلیبی|جنگهای صلیبی]] و اسارت سعدی به دست فرنگیان<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۸-۳۷}}</ref>
=== دوران امامت و غیبت ===
|-
از دیدگاه شیعه دوازده امامی، امامت او به دو دوره غیبت صغری (۲۶۰–۳۲۹) و غیبت کبری (۳۲۹-کنون) تقسیم می‌شود.
| align="left" > |۶۵۳
 
|آغاز موج سوم یورش مغول به ایران به رهبری [[هولاکو خان|هلاکو خان]]<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref>
==== دوره سفرا یا غیبت صغری ====
|-
{{نوشتار اصلی|نایب خاص|شبکه وکلا}}
| align="left" > |۶۵۵
{{جعبه نقل قول
|بازگشت به [[شیراز]] و نگارش ''[[بوستان سعدی|بوستان]]''<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
|عنوان= بخشی از آخرین توقیعِ منسوب به حجّت بن حسن در دورهٔ وکلا در منابعِ شیعه که بیانگرِ دیدگاهِ شیعه در موضوعِ غیبت است.
|-
|نقل‌قول= … تو از اکنون تا شش روزِ دیگر خواهی مُرد؛ پس امرِ حساب و کتابِ خود را جمع‌وجور کن و دربارهٔ نیابت و وکالت به هیچ‌کس وصیّت مکن تا به جای تو بنشیند زیرا غیبتِ کامل فرا رسیده‌است؛ دیگر تا آن روزی که خدای تبارک و تعالی بخواهد، ظهوری نخواهد بود و آن پس از مدتِ درازی خواهد بود که دل‌ها را سختی و قساوَت فراگیرد و زمین از ستم و بیداد پُر گردد. به‌زودی از شیعیانِ من، ادعای مشاهده خواهند کرد؛ بدان هر کس که پیش از خروجِ سُفیانی و برآمدنِ صِیْحه و بانگی از آسمان، ادعای دیدنِ مرا نماید، دروغگو و تهمت‌زننده است. قدرت و توانایی از آنِ خداوندِ بلندپایهٔ بزرگ است و بس.<ref group="یادداشت">بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، یا علیَّ بن محمّدٍ السِّمَّریّ أعظمَ اللهُ أجرَ إخوانِکَ فیکَ فإنّکَ مَیِّتٌ ما بَیْنکَ وبینَ سِتَّةِ أیّامٍ، فَاجْمَعْ أمرَکَ ولا تُوصِ إلیٰ أحَدٍ یَقومُ مقامَکَ بعدَ وفاتکَ، فَقَدْ وَقَعَتْ الْغَیْبَةُ الثّانیَّةُ فَلا ظهورَ إلّا بعدِ إذنِ الله تعالیٰ ذِکرهُ وذلک بعد طولِ الْأمدِ وقَسوَةِ الْقُلوبِ، وامْتِلاءِ الْأرض جوراً، وسَیأتی شیعَتِی مَنْ یَدَّعی الْمُشاهدةَ، ألا فَمَن ادَّعی الْمشاهدة قبل خروجِ السُّفیانیِّ والصَّیْحَة، فهُوَ کذَّابٌ مُفتَرٍّ، ولا حولَ ولا قوَّةَ إلّا باللهِ الْعَلیِّ الْعَظیمِ. بنگرید: الاحتجاج، ج ۲، ص. ۴۷۸ کمال الدین، ح ۲، ص ۵۱۶، حدیث. ۴۴ الغیبة، ص 395</ref>
| align="left" > |۶۵۶
|منبع=<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=96|زبان=en}}</ref>
|سقوط بغداد و به قتل رسیدن [[مستعصم|مستعصم عباسی]] به دستور هلاکو خان و انقراض خلافت [[بنی عباس]]، نگارش کتاب ''[[گلستان سعدی|گلستان]]''<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
|عرض= 220px
|-
|اندازه خط= 12px
| align="left" > |۶۵۸
|شکل‌بندی عنوان= font-size:90%
|درگذشت [[ابوبکر بن سعد زنگی|ابوبکر بن سعد]]، حاکم فارس در شیراز تقریباً هم‌زمان با درگذشت پسرش [[سعد بن ابوبکر]] در راه بازگشت از بغداد، آغاز امارت [[اتابک محمد بن سعد|محمد بن سعد]] در شیراز در سنین کودکی<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref>
|تراز= چپ
|-
|تراز نقل‌قول= راست.
| align="left" > |۶۸۳
|تراز منبع= چپ
|کشته شدن [[شمس‌الدین محمد جوینی|شمس الدین محمد جوینی]] مشهور به ''صاحب دیوان'' در دربار [[ایلخانان|''ایلخانی'']]<ref>{{پک|1=اقبال آشتیانی|2=۱۳۸۹|ک=تاریخ مغول|ص=؟}}</ref>
|گیومه نقل‌قول= بله
|-
}}
| align="left" > |۶۸۵
|درگذشت [[ابش خاتون]] و پایان حکومت ''[[اتابکان فارس]]'' بر شیراز،<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref> آغاز حکومت [[انکیانو]] بر شیراز (سعدی با او ارتباط نزدیکی داشت و در ستایش او اشعاری سروده‌است)<ref>{{پک|1=نذیر|2=۱۳۸۱|ک=فصلنامه‌نامه انجمن|ف=سعدی شیرازی و سردار مغول}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۹۰
|درگذشت (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ این واقعه ممکن است در یکی از سال‌های ۶۹۰ تا ۶۹۵ رخ داده باشد)<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
|}
در مورد زندگی سعدی اطلاعات قطعی بسیار کمی در دست است. حتی قدیمی‌ترین منابع، بسیاری از اطلاعات خود را از آثار خود او اقتباس کرده‌اند؛ اطلاعاتی که بسیاری از آن‌ها به لحاظ [[تاریخ]]ی غیرممکن‌اند و سعدی –شاید– به‌منظور تأثیر بیشتر کلام خود، آن‌ها را تغییر داده و با [[اغراق|مبالغه]] و [[افسانه]] درآمیخته‌است.<ref>{{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = | نام = | پیوند نویسنده = |نشانی مقاله=http://www.iranicaonline.org/articles/sadi-sirazi| دانشنامه = [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] | مقاله = SAʿDI | سال = February 1, 2012| ناشر = Bibliotheca Persica Press | مکان = | شابک = | صفحه = |بازبینی=2017-04-09| زبان = en}}</ref> بنابراین، هنوز تصویر دقیق و منسجمی از زندگی سعدی وجود ندارد.<ref>{{پک|1=ابراهیمی دینانی|2=۱۳۷۸|ک=سعدی‌شناسی|ف=سعدی و اشعریه}}</ref> به‌ویژه در مورد سال‌های پیش از سال ۶۵۵ و پس از ۶۸۰ دانسته‌ها متکی بر فرضیات است.<ref name=":62">{{یادکرد کتاب|نشانی=|عنوان=The Cambridge History of Iran|نام خانوادگی=Rypka|نام=Jan|ناشر=Cambridge University Press|سال=2007|شابک=978-0-521-06936-6|ویرایش=6|مکان=|صفحه=594-601|صفحات=|زبان=en|فصل=8 (Poets and Prose Writers of the Late Saljuq and Mongol Periods)|پیوند نویسنده=یان ریپکا}}</ref>


بنابر اعتقادِ شیعهٔ دوازده امامی، این دوره از مرگِ حسن عسکری در سال ۲۶۰ ه‍.ق/۸۷۴ م آغاز شده و تا سال ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۱ م به‌طول انجامیده‌است. در این دوره، مهدی تنها از طریقِ چهار سفیر یا نایب و آن هم در شرایطِ خاص با شیعیان تماس می‌گرفت. در طیِ دورانِ غیبت صغری، شیعیان از طریقِ این چهار نایب با مهدی در ارتباط بوده و درخواست‌ها و مسائلِ خود را طرح می‌کرده‌اند و پاسخ می‌گرفتند.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Tabatabaee|۱۹۷۹|ک=Shi'ite Islam|ص=8–9|زبان=en}}</ref>
===تولد و کودکی===
{{همچنین ببینید|سال تولد سعدی}}
''سعدی'' به احتمال زیاد در سال ۶۰۶ هجری قمری (برابر با حدود ۵۸۹ خورشیدی و ۱۲۱۰ میلادی) در [[شیراز]] زاده شده‌است. با این حال، برخی از صاحب‌نظران [[سال تولد سعدی|تولد وی]] را حدود سال ۵۸۵ هجری قمری می‌دانند.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> با توجه به این که هیچ منبع تاریخی مستقلی در مورد زادروز ''سعدی'' گزارشی نداشته‌است، هر دو تاریخ ذکرشده، بر اساس استنباط صاحب‌نظران از آثار خود او به دست آمده‌است.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۳۴-۴۷|ف=تولد و وفات}}</ref><ref group="یادداشت">در دیباچهٔ ''گلستان'' آمده‌است: «یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می‌خوردم و سنگ سراچهٔ دل به الماس آب دیده می‌سفتم و این بیت‌ها مناسب حال خود می‌گفتم:{{سخ}}هر دم از عمر می‌رود نفسی{{سخ}}چون نگه می‌کنم نمانده بسی{{سخ}}ای که پنجاه رفت و در خوابی{{سخ}}مگر این پنج روز دریابی …».{{سخ}}بنابراین سعدی در سال ۶۵۶ که ''گلستان'' را نوشته، پنجاه سال داشته و می‌توان نتیجه گرفت که سال تولد وی ۶۰۶ هجری بوده‌است.</ref><ref group="یادداشت">این بیت در آغاز باب نهم بوستان آمده‌است:{{سخ}}بیا ای که عمرت به هفتاد رفت{{سخ}}مگر خفته بودی که بر باد رفت{{سخ}}بنابراین سعدی در سال ۶۵۵ که ''بوستان'' را نوشته، هفتاد سال داشته و می‌توان نتیجه گرفت که سال تولد وی ۵۸۵ هجری بوده‌است.</ref>
به عقیدهٔ [[یان ریپکا]]، محتمل‌ترین فرضیه برای تولّد سعدی بین ۶۱۰ تا ۶۱۵ است که [[عباس اقبال آشتیانی|عباس اقبال]]، مورخ و ادیب معاصر، طرح کرده‌است؛ هرچند حتی با این فرض نیز عمر سعدی بسیار طولانی می‌شود.<ref name=":62" />


به‌نوشتهٔ ساشادینا و جاسم حسین، شبکهٔ وکلا در دورانِ امامان مسئولِ گردآوریِ [[خمس]]، [[زکات]] و سایرِ وجوهاتِ شرعیِ شیعیان برای امامان بود. در شرایطی که چند امامِ آخر به‌شدت تحتِ نظارت و مراقبت بودند و امکانِ ارتباطِ مستقیمِ شیعیان با امامان وجود نداشت، عملاً ادارهٔ امورِ ساختارِ مرکزیِ جامعهٔ شیعه بر عهدهٔ وکلا بود. در شرایط غیبت امام، وکلا سرپرستی و رهبریِ مجازیِ جامعهٔ شیعه را در خصوصِ امورِ دینی و مالی برعهده گرفتند. جاسم حسین می‌گوید به‌تدریج رهبریِ شبکهٔ وکلا تبدیل به تنها مرجعی شد که می‌توانست مشروعیتِ امامِ جدید را تعیین و اثبات کند. برای نمونه محمد جواد وصیت خود در خصوص نصبِ علی هادی به‌عنوانِ امامِ بعد را به رئیسِ شبکهٔ وکلای خود گفت.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=89|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۱۳۴–۱۳۷}}</ref> به‌نوشتهٔ ساشادینا، در منابع اولیه از جمله کتاب‌های کلینی و شیخ صدوق، به وکلا به‌طور عمومی اشاره شده و ابن بابویه چندین نفر را نام برده‌است که به‌گفتهٔ وی با مهدی در ارتباط بوده و سِمَتِ وکالت را بر عهده داشته‌اند بی‌آنکه کسی از آن‌ها را به‌عنوانِ وکیلِ ویژه یا [[نایب خاص]] معین کند. اما به‌خصوص برخی از وکلا به‌طور نیابی [[خمس]] را از شیعیان می‌گرفته‌اند و عثمان بن سعید نیز یکی از وکلای حسن عسکری بود. ساشادینا از بررسی روایاتِ ابن بابویه نتیجه می‌گیرد تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابتِ خاص در دوره‌های بعد برای تبیین غیبت صغری ایجاد شده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=86–87|زبان=en}}</ref>
طبق قدیمی‌ترین اسناد، نام وی '''مصلح‌الدین ابومحمد عبدالله بن مشرف بن مصلح بن مشرف''' است.<ref name=":62" /> نام کوچک سعدی، ''مصلح''، از نام پدربزرگ پدری‌اش اقتباس شد. پدر او ملازم دربار [[سعد بن زنگی]]، [[اتابکان فارس|اتابک فارس]]، بود و هم‌زمان به [[علوم دینی]] نیز اشتغال داشت.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> سعدی از کودکی تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت. وی در آثارش ضمن یادآوری این تعالیم، از عشق و آموزه‌های خردمندانهٔ پدرش به نیکی یاد می‌کند.<ref name=":62" /><ref group="یادداشت">به عنوان نمونه حکایت شمارهٔ ۷ از باب دوم کتاب ''گلستان'':{{سخ}} «یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب‌خیز و مولع زهد و پرهیز، شبی در خدمت پدر رحمةالله‌علیه نشسته‌بودم و همه‌شب دیده برهم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه‌ای گرد ما خفته. پدر را گفتم از اینان یکی سر برنمی‌دارد که دوگانه‌ای بگزارد چنان خواب غفلت برده‌اند که گویی نخفته‌اند که مرده‌اند! گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.{{سخ}}نبیند مدعی جز خویشتن را{{سخ}}که دارد پرده پندار در پیش{{سخ}}گرت چشم خدا بینی ببخشند{{سخ}}نبینی هیچ‌کس عاجزتر از خویش»</ref> سعدی در دوازده‌سالگی پدرش را از دست داد<ref name=":62" /> و تحت تکفل پدربزرگ مادری خود، مسعود بن مصلح الفارسی، قرار گرفت. او در دوران کودکی، مقدمات علوم ادبی و [[شریعت|شرعی]] را در شیراز آموخت.
سعدی به قولی، خواهرزادهٔ [[قطب‌الدین شیرازی]]، دانشمند و فیلسوف سرشناس است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> دوران کودکی و نوجوانی سعدی هم‌زمان با [[اتابک]]ی سعد بن زنگی در فارس بود، که با [[حمله مغول به ایران|یورش مغول‌ها به ایران]] مصادف شد.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref> اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان [[محمد خوارزمشاه]] و به‌ویژه حملهٔ سلطان [[غیاث‌الدین خوارزمشاه]]، برادر [[جلال‌الدین خوارزمشاه]]، به شیراز در سال ۶۲۰ هجری قمری، سعدی را بر آن داشت که در روزگار جوانی [[شیراز]] را ترک کند و به [[بغداد]] برود.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>


به‌نوشتهٔ ساشادینا، در شرایطی که جامعهٔ شیعه پس از مرگِ حسن عسکری دست‌کم به چهارده فِرقه منشعب شده بودند، پذیرشِ نهاییِ این عقیده که حسن عسکری فرزندی داشته که امامِ آخر و دوازدهم شیعه است در اواخرِ قرن سوم و اوایلِ قرن چهارم هجری رخ داد. این امر به‌رهبریِ [[محمد بن عثمان]] و شبکهٔ وکلای او در سراسرِ سرزمین‌های اسلامی و با کمک ابوسهل نوبختی، متکلم بزرگ شیعه، انجام شد. رابطهٔ نزدیک و دوستانهٔ ابوسهل با خاندان شیعهٔ [[بنی فرات]] که وزرای عباسیان بودند نیز پذیرشِ این امر را حتی در میانِ سایرِ مسلمانان تسهیل کرد. بدین ترتیب جامعهٔ شیعه، حُولِ اعتقاد به امامت حجّت بن حسن و رهبریِ محمد بن عثمان مجدداً متحد شد.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=90–91|زبان=en}}</ref>
===تحصیل و سفر===
سعدی حدوداً از سال ۶۲۳ قمری در [[نظامیه بغداد|مدرسهٔ نظامیهٔ]] [[بغداد]] مشغول به تحصیل شد. این [[مدرسه]] در سال ۴۵۹ هجری به دستور [[خواجه نظام‌الملک طوسی]]، وزیر مشهور دربار [[سلجوقیان]]، تأسیس شده بود. در این مدرسه که به صورت [[شبانه‌روزی (مکان)|شبانه‌روزی]] اداره می‌شد، دانشجویان دروسی از قبیل [[صرف و نحو|صرف و نحو عربی]]، [[قرآن]]، [[فقه]]، [[حدیث]]، [[اصول فقه|اصول]]، [[پزشکی|طب]]، [[فلسفه]] و [[اخترشناسی|نجوم]] را فرا می‌گرفتند. هدف اصلی تأسیس مدارس نظامیه، تربیت [[قاضی]] و [[فقیه]] و [[علم حدیث|محدث]] [[اهل سنت]] بود. [[ابوحامد محمد غزالی|امام محمد غزالی]] از سال ۴۸۴ هجری در آن تدریس می‌کرد و تأثیر وی در محتوا و نظام آموزشی، در درازمدت (حتی در زمان تحصیل سعدی) هویدا بود؛ چنان‌که کتاب ''[[احیاء علوم‌الدین]]'' یکی از مهم‌ترین کتاب‌های درسی آن به‌شمار می‌رفت. این مدرسه و سایر مدارس نظامیه مروج [[فقه]] [[شافعی]] و [[علم کلام|کلام]] [[اشاعره|اشعری]] بود و مثل سدی در برابر تفکر [[اسماعیلیه]] عمل می‌کرد.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref>


به‌نوشتهٔ ورنا کلم از دیدگاهِ تاریخی، اعتقاد به وجودِ «نُوّابِ اربعه» در آثار محدثان و علمای شیعهٔ چند دههٔ اولِ دورانِ موسوم به غیبت صغری به‌چشم نمی‌خورَد. کلینی اشارات مبهمی به [[توقیع|نامه‌هایی]] از امام زمان می‌کند که به دستِ شیعیان می‌رسیده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> حتی در کتاب ''التنبیه'' [[ابوسهل نوبختی]] — که بین سال‌های ۹۰۳ تا ۹۱۳ م نوشته شده — به بحرانی در میان شیعیان اشاره شده‌است. ابوسهل می‌نویسد که تقریباً تمامِ یارانِ نزدیکِ حسن عسکری تا بیست سال بعد از مرگ او درگذشته‌اند. آن‌ها کسانی بودند که ادعا می‌نمودند با امامِ غایبِ شیعه در ارتباط هستند و فرمان‌های او را به اطلاع شیعیان می‌رساندند. بعد از مرگِ این افراد دیگر نشانی از امام برای شیعیان و اثباتی برای وجود او برای افرادی که دچارِ شبهه شده یا ناباوران وجود نداشت. در این زمان آن‌ها تنها می‌توانستند به‌کمک تفسیرِ احادیثِ امامانِ پیشینِ شیعه، غیبتِ طولانیِ امام را توجیه نمایند. در نوشته‌های نویسندگان شیعه تا چند دههٔ بعد از این زمان، به تداومِ فعالیتِ سفرا اشاره نشده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
سعدی در مدت تحصیل در بغداد از حضور استادان بنام دوران خود از جمله [[سبط بن جوزی]] (منظور ابن جوزی دوم، نوادهٔ ''[[ابن جوزی]]'' مشهور است) و [[شهاب‌الدین عمر سهروردی]]، صوفی مشهور، بهره برد.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> به استناد یکی از سروده‌های سعدی،<ref group="یادداشت">بوستان سعدی، باب هفتم:{{سخ}}مرا در نظامیه ادرار بود{{سخ}}شب و روز تلقین و تکرار بود</ref> او در این دوره از مدرسهٔ نظامیه شهریه دریافت می‌کرده‌است. سعدی پس از تحصیل در نظامیه، شغل [[خطابه|واعظی]] پیشه می‌کند که مستلزم سفر به مناطق مختلف و ارائهٔ خطابه و ارشاد مردم بوده‌است.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۱۱۱-۱۵۶|ج=۳}}</ref> با توجه به شواهد متعددی که در ''بوستان'' و ''گلستان'' وجود دارد،<ref group="یادداشت">به‌طور مثال حکایت شمارهٔ ۱۱ از باب دوم ''گلستان'': «در جامع بعلبک وقتی کلمه‌ای همی‌گفتم به طریق وعظ، با جماعتی افسرده و دل مرده و ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده، دیدم که نفسم درنمی‌گیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمی‌کند …»</ref> سعدی مدتی را در شهرهای مختلف [[شام (سرزمین)|شام]] مانند ''[[دمشق]]'' و ''[[بعلبک]]'' به سر برده و به کار تدریس و موعظه مشغول بوده‌است.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۷-۱۸}}</ref> مسلم است که سعدی به [[حجاز]]، [[شام (سرزمین)|شام]] و [[امپراتوری روم شرقی|آسیای صغیر]] سفر کرده‌است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> با این حال نشانه‌هایی از سفر به [[هندوستان]]، [[ترکستان]]، [[غزنین]]، [[آذربایجان (ایران)|آذربایجان]]، [[فلسطین]]، [[چین]]، [[یمن]] و [[آفریقای شمالی]] هم در سروده‌های وی یافت می‌شود. اما به‌نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشند و به‌طور منطقی پایهٔ [[نماد]]ین و اخلاقی داشته باشند.<ref>{{پک|1=شایگان|2=۱۳۹۳|ک=پنج اقلیم حضور|ص=۸۸}}</ref> [[یان ریپکا]]، سفر او به شرق ایران، شامل [[ترکستان]] و هندوستان، را بسیار بعید می‌داند.<ref name=":62" /> این جهانگردی که مورد اشارهٔ خود سعدی نیز واقع شده‌است،<ref group="یادداشت">در اقصای عالم بگشتم بسی{{سخ}}به سر بردم ایام با هر کسی{{سخ}}تمتع به هر گوشه‌ای یافتم{{سخ}}ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم</ref> به روایتی سی سال به طول انجامید.<ref>{{پک|1=شایگان|2=۱۳۹۳|ک=پنج اقلیم حضور|ص=۸۸}}</ref>


عنوانِ سفیر در ابتدا در کتاب ''الغیبةِ'' نعمانی به‌چشم خورد اما نام و تعدادِ این نایبان ذکر نشده‌بود. سپس ابن بابویه نام چهار نایب را در ''کمال‌الدّین'' ثبت نمود<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1995|ف=Safir|ک=EoI2|زبان=en}}</ref> و مبسوط‌ترین گزارش‌ها دربارهٔ فعالیت سفرا در کتاب ''الغیبةِ'' [[شیخ طوسی|ابوجعفر طوسی]] آمده‌است. به‌نوشتهٔ ایتان کولبرگ، عمدهٔ این گزارش‌ها بر مبنای دو کتاب است که اکنون در دسترس نیست: ''اخبار ابِی‌الْعَمْر و ابِی‌الْجَعفر الْعَمْریان'' اثر [[ابن برنیه|ابن بَرْنیّهٔ کاتب]] و ''اَلْاَخبارُ الْوَکالَةُ الْاَربَعَة'' نوشته ''احمد بن علی بن عباس بن روح صَیْرَفی''. به‌گفتهٔ کولبرگ در ''دانشنامهٔ اسلام''، اعتقاد به سفرا در نزدِ [[خاندان نوبختی]] شکل گرفت.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1995|ف=Safir|ک=EoI2|زبان=en}}</ref>
===بازگشت به شیراز===
سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری به ''[[شیراز]]'' بازگشت و در [[خانقاه]] [[ابوعبدالله بن خفیف]] ساکن شد. سعدی در این زمان به حاکم [[فارس (سرزمین)|فارس]]، اتابک [[ابوبکر بن سعد زنگی]] بسیار نزدیک شد و –مانند پدر– به [[دربار سلطنتی|دربار]] رفت‌وآمد پیدا کرد. [[ذبیح‌الله صفا]]، معتقد است که اشتغال سعدی در دربار، به عنوان شاعر درباری نبوده‌است. در این دوران سعدی به تدوین و تصنیف اشعار و رسائل خود پرداخت.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>


ورنا کِلِمْ در [[دانشنامه ایرانیکا|''دانشنامهٔ ایرانیکا'']]، چنین می‌نویسد که احتمالاً گسترشِ ایدهٔ نایبانِ چهارگانه توسط خاندان نوبختی در میانِ شیعیان انجام شده باشد. اطلاعات موجود در موردِ دو نایبِ اول چنین می‌نمایاند که این دو پس از مرگ‌شان به‌عنوانِ نایبِ خاصِ امامِ زمان شناخته شدند؛ زیرا نیابت باید از زمانِ مرگِ حسن عسکری شروع می‌شد. در سطح شخصی باید گفت دو خانوادهٔ عَمْری و نوبختی با هم خویشاوند بودند. دختر ابن عمری، اُمِّکُلثوم با یکی از نوبختی‌ها ازدواج کرد و مُنشیِ [[حسین بن روح نوبختی|حسین بن روح]] بود. لازم است ذکر شود که به‌گفتهٔ ورنا کلم، نوهٔ ام‌ّکلثوم (ابن برنیه)، منبعِ اصلیِ کتاب‌های شیخ طوسی بود که برای اولین بار وجودِ چهار نایبِ خاصِ امام زمان را مطرح نمودند.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
با توجه به شواهدی که در کتاب ''[[بوستان سعدی|بوستان]]'' وجود دارد، سعدی در بازگشت از سفر تصمیم گرفت که ''«''سخن‌های شیرین‌تر از قند به سوغات آوَرَد»<ref group="یادداشت">دریغ آمدم زان همه بوستان{{سخ}}تهیدست رفتن سوی دوستان{{سخ}}به دل گفتم از مصر قند آورند{{سخ}}بر دوستان ارمغانی برند{{سخ}}مرا گر تهی بود از آن قند دست{{سخ}}سخن‌های شیرین‌تر از قند هست</ref> و بدین جهت کتاب بوستان را در سال ۶۵۵ قمری نوشت و به [[ابوبکر بن سعد زنگی]]، حاکم وقت ''شیراز''، تقدیم کرد. [[محمدعلی همایون کاتوزیان]]، منتقد ادبی، با توجه به شواهدی در [[گلستان سعدی|''گلستان'']]، معتقد است که سعدی پس از نگارش ''بوستان'' دچار نوعی [[افسردگی (حالت)|افسردگی]] شد و با این فکر که عمر خود را به بطالت گذرانده و به ایام پیری رسیده‌است، دست از کار کشید؛ اما دوست یا دوستانی او را به نوشتن کتاب جدیدی مصمم کردند. سعدی نگارش کتاب ''گلستان'' را کمتر از یک سال بعد از تدوین ''بوستان''، در ۱ اردیبهشت سال ۶۵۶ هجری شروع کرد و «هنوز از گلِ بوستان بَقیّتی موجود بود» که نگارش آن را به پایان رساند؛ بنابراین کتاب ''گلستان'' در مدت پنج یا شش ماه نوشته شد که — به نظر [[محمدعلی همایون کاتوزیان]] — شبیه به معجزه است و می‌تواند نشانی از فرح و انبساطی باشد که پس از یک دوره افسردگی — به‌صورت موقت — بروز می‌کند. سعدی این کتاب را تلویحاً به [[سعد بن ابوبکر|سعدبن ابوبکر زنگی]]، [[ولیعهد]] جوان [[اتابکان فارس|''فارس'']] تقدیم و ابراز امیدواری کرد که مورد پسند وی واقع شود.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۸-۵۱}}</ref> یان ریپکا می‌گوید این‌که سعدی توانسته در این مدت کوتاه این دو اثر بلیغ را در نهایت کمال تصنیف کند، از این مسئله نشات می‌گیرد که مطالبش را پیش‌تر نگاشته بوده‌است.<ref name=":62" />


===== نواب اربعه =====
سعدی تا پیش از نگارش ''بوستان'' و ''گلستان''، شاعری نام‌آشنا نبود، اما نگارش این دو کتاب سرآغاز شهرت و بلندآوازگی او شد. سعدی پس از سکونت در شیراز، زندگی خود را صرف سرودن شعر و [[مراقبه]] کرد و روزگار خود را با تقدیم شعری یا نصیحتی به امیران و رعایا و طرفداران خود و پذیرش هدایای آن‌ها می‌گذراند.<ref name=":62" />
{{اصلی|نواب اربعه}}
; ۱) ابو عَمْرْو [[عثمان بن سعید]] عَمْری
منابع شیعه اطلاعات کمی در مورد زندگیِ دو نایبِ اول امام زمان به‌دست می‌دهند. عثمان ادعا می‌نمود که فرزند حسن عسکری را به‌چشم دیده بود. او از وکیلان [[حسن عسکری]] و هادی بوده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=27–30|زبان=en}}</ref> به‌اعتقادِ کنونیِ شیعه، عثمان بن سعید مستقیماً توسط حسن عسکری به نیابت تعیین شده بود، هر چند به‌گفتهٔ کِلِم چنین پیداست که تعیین وی به سمتِ واسطهٔ امام دوازدهم به‌طور رسمی نبوده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> او سازماندهیِ شیعیانِ سامرّا را به‌عهده داشت. در زمان حسن عسکری، عثمان پول از شیعیانِ عراق به شیعیانِ سامرّا — که تحتِ کنترلِ شدیدِ عباسیان بودند — می‌رسانْد. عثمان کسی بود که بعد از مرگِ حسن عسکری، مراسمِ خاک‌سپاریِ او را سازمان‌دهی کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>


; ۲) ابو جعفر [[محمد بن عثمان]] بن سعید
سعدی در ''گلستان'' می‌گوید که با دو وزیر دربار [[ایلخانان|ایلخانی]] زمان خود یعنی [[شمس‌الدین محمد جوینی]] و [[عطاملک جوینی]] دوستی و مراوده داشت. این دو اهل سخن و شعر بودند و با سعدی مکاتبات و ملاقات‌هایی داشتند. سعدی پس از بازگشت به شیراز، یک بار به [[حج|سفر حج]] می‌رود و در بازگشت، از مسیر ''[[آذربایجان]]''، به دیدار این دو برادر نائل می‌شود.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> آن‌ها او را به دیدار [[اباقاخان]]، پادشاه وقت ایلخانی، بردند و او هم از سعدی خواست که او را نصیحتی کند.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۲۲۱-۲۴۹}}</ref> سعدی در مدت اقامت خود در شیراز، با بسیاری از افراد سرشناس معاصر خود از جمله [[شیخ صفی‌الدین اردبیلی]]<ref>{{پک|1=براون|2=۱۳۳۹|ک=از سعدی تا جامی|ص=۷۰۴-۷۰۷}}</ref> دیدار کرد.<ref>{{پک|1=امینی|2=الهی‌منش|3=۱۳۹۵|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی|ف=تحلیل رویکردهای سعدی شیرازی}}</ref> یان ریپکا گزارش این ملاقات‌ها را معتبر نمی‌داند.<ref name=":62" />
محمد همراهِ پدرش عثمان بن سعید، وکالتِ حسن عسکری را بر عهده داشت. از دیدگاه کنونی شیعه، محمد نزدیک به پنجاه سالْ وکالت را عهده‌دار بود و طی این مدت وجوهاتِ شیعیان را تحویل می‌گرفت و توقیعاتی از جانبِ امام به آنان می‌داد. وی سرانجام در سال ۳۰۵ ه‍.ق درگذشت. او در دوران وکالتش، نسبت به دیگر وکیلان، فرصت بیشتری برای ارتباط با امام دوازدهم را داشته‌است. او کتاب‌هایی را نیز در زمینه‌های فقهی نوشته‌است. او در کنار پدرش در [[بغداد]] مدفون است.<ref>{{پک|موسوی|کسایی|۱۳۷۸|ف=زندگی سیاسی و فرهنگی نواب اربعه|ک=دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران}}</ref>


; ۳) ابوالقاسم [[حسین بن روح نوبختی|حسین بن روح]] نوبختی
[[قاضی نورالله شوشتری]] در کتاب ''قصص العلماء''، داستانی از ملاقات سعدی با [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیرالدین توسی]] در ''[[شیراز]]'' نقل می‌کند که طی آن خواجه نصیر، به سبب [[قصیده]]ای که سعدی در رثای [[مستعصم]]، [[خلافت عباسی|خلیفهٔ عباسی]] سروده،<ref group="یادداشت">آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین{{سخ}}بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین{{سخ}}ای محمد گر قیامت می‌برآری سر ز خاک{{سخ}}سر برآور وین قیامت در میان خلق بین{{سخ}}نازنینان حرم را خون خلق بی‌دریغ{{سخ}}ز آستان بگذشت و ما را خون چشم از آستین …</ref> دستور [[فلک|فلک کردن]] او را می‌دهد و این شکنجه، طی چند روز به درگذشت وی می‌انجامد. با این حال به‌نظر [[محمدابراهیم باستانی پاریزی|ابراهیم باستانی پاریزی]]، اگرچه اصل فلک شدن سعدی به‌واسطهٔ سرودن [[مرثیه]] برای مستعصم عباسی ممکن است واقعیت داشته‌باشد، اما جزئیات داستان ساختگی است؛ چرا که نشانه‌ای از سفر خواجه نصیر به ''شیراز'' در دست نیست و در عین حال، سعدی تا سال‌ها پس از درگذشت خواجه نصیر به حیات خود ادامه داده‌است.<ref>{{پک|1=باستانی پاریزی|2=۱۳۶۰|ک=چیستا|ف=گذر سعدی از آبادان}}</ref>
نکتهٔ مهم در مورد او این بود که بعد از ربعِ قرن، ارتباط رسمی با امام غایب از سر گرفته‌شد. اولین توقیعی که نوبختی در ۲۴ شوال ۳۰۵ ه‍.ق ارائه نمود، فرمانی بود که امام غایب در آن حسین بن روح را به‌عنوان نفرِ اولِ سلسله مراتب شیعه تأیید می‌کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Amir Arjomand|2000|ف=Ḡayba|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> به‌گفتهٔ شیخ طوسی، شروعِ نیابت نوبختی به‌سال ۳۰۶ ه‍.ق/۹۱۷ م بود. او توقیعاتی را منتسب به امام زمان ارائه می‌کرد و به پرسش‌های علمای قم پاسخ می‌داد. چنین به‌نظر می‌رسد که حسین بن روح نوبختی بیش از نوّابِ پیشین نزد شیعیان هم‌عصرش شناخته شده بود. حسین بن روح توانست به‌عنوان تنها نایبِ زمانِ خود توسط شیعیان پذیرفته شود و [[خاندان نوبختی]] تأثیر غالبی بر جامعهٔ شیعیان و علما داشتند.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> حسین بن روح همچنین کوشید تا غیبت را علاوه بر توجیه براساس حدیث، با رویکردی عقلی نیز توجیه نماید.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> حسین بن روح علاوه بر آنکه در میانِ شیعیانِ بغداد از موقعیتِ اجتماعیِ خوبی بهره‌مند بود، در میان دستگاه خلافتِ [[خلافت عباسیان|عباسی]] به‌خصوص [[بنی فرات|آل فرات]] نیز از نفوذ و احترامِ قابل ملاحظه‌ای برخوردار بود.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>


در دوران حسین بن روح، [[محمد بن علی شلمغانی|ابوجعفر محمد بن علی شَلْمَغانی]] (اعدام شده در سال ۳۲۲ ه‍.ق/۹۳۳ م) دستیارِ حسین روح و مأمورِ او در بغداد، ادعا کرد که او سفیرِ واقعی و برحقِّ حسین بن روح است و البته پس از چندی به‌طور کلی قضیهٔ وجودِ امام غایب را انکار کرد. همچنین [[حسین منصور حلاج|منصور حلاج]] نیز از کسانی بود که به مخالفت با نیابتِ حسین بن روح پرداخت و هر دو خشمِ شیعیانِ آن زمان را برانگیختند و با نفوذی که خاندان نوبختی داشتند، توسط دولتِ عباسی اعدام شدند.<ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=163|زبان=en}}</ref>
===مرگ===
تاریخ مرگ سعدی را در منابع گوناگون، یکی از سال‌های ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری ذکر کرده‌اند.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> اما مورد اعتمادترین روایت که [[سعید نفیسی]] طرح می‌کند، این است که وی در ۲۷ [[ذیحجه]] سال ۶۹۰ هجری درگذشته<ref name=":62" /><ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> و در همان [[خانگاه|خانقاهی]] که اقامت گزیده‌بود، به خاک سپرده شده‌است.<ref name=":8" />{{منبع بهتر}}


; ۴) ابوالحسن [[علی بن محمد سمری]] (و. ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۱ م)
===داستان‌های خیالی و مبالغه‌آمیز===
از دیدگاهِ تاریخی، تنها در زمانِ خاندانِ نوبختی بود که نوّابْ موردِ پذیرشِ عمومِ شیعه بودند و کنترلِ شیعیان را در دست داشتند. در زمان علی بن محمد، این کنترل دوباره از بین رفت و مورد پذیرشِ عمومِ شیعیان نبود. با مرگ سمری در سال ۳۲۹ ه‍.ق دورانِ موسوم به غیبت کبری شروع شد.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
پیش‌تر عادت بر این بود که — بیشتر بدون گفتگو — داستان‌های ''گلستان'' و ''بوستان'' را بخشی از سرگذشت سعدی قلمداد نمایند؛ از معروف‌ترین صاحب‌نظرانی که چنین رویکردی داشته‌اند می‌توان به [[آنری ماسه|هنری ماسه]]، [[علی‌اصغر حکمت]] و [[محمد خزائلی]] اشاره کرد.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۵۴-۷۵}}</ref> اما مطالعات نشان می‌دهد که برخی از این حکایات جنبهٔ تخیلی دارد و واقعی نیست یا دست‌کم در بیان آن مبالغه شده‌است؛ بنابراین نمی‌توان این داستان‌ها را به‌عنوان سرگذشت واقعی سعدی پذیرفت.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۷-۱۸}}</ref>


==== دوره غیبت کبری ====
یکی از این سرگذشت‌ها، حکایت ''بتی دیدم از عاج در [[سومنات]]...'' است که نمونه‌ای از [[مقامه]]‌نویسی است و واقعیت ندارد؛ سعدی اصولاً سفری به [[هندوستان]] نداشته‌است.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۷-۱۸}}</ref><ref>{{پک|1=متینی|2=۱۳۶۴|ک=ایران‌نامه|ف=مقامه‌ای منظوم به زبان فارسی}}</ref> داستان از این قرار است که سعدی در [[بت‌پرستی|بت‌خانهٔ]] [[سومنات]]، مردم را در حال پرستش بتی می‌بیند، که ادعا می‌شد صبح‌ها دست خود را برای ستایش خداوند به سوی آسمان دراز می‌کند. سعدی درمی‌یابد که یک [[برهمن]] در درون بت پنهان می‌شود و با کشیدن ریسمانی، دست بت را حرکت می‌دهد. در همین حال برهمن هم درمی‌یابد که سعدی متوجه موضوع شده‌است. پس از بیم جان، برهمن را می‌کشد و از راه هندوستان و [[یمن]] به [[حجاز]] می‌گریزد.<ref>{{پک|1=عالمی|2=۱۳۸۸|ک=سخن تاریخ|ف=سومنات}}</ref>
== رویکرد اعتقادی: تولد، زندگی و قیام حجت بن حسن به روایت شیعه ==
در این بخش در خصوص دیدگاه‌های محدثان، متکلمان و نویسندگان شیعه دربارهٔ تولد، زندگی و قیامِ حجت بن حسن توضیح داده می‌شود.


=== نام، القاب و کنیه ===
سعدی در مدت اقامت در [[دمشق]] به علت دلگیری از دوستان خود، از آن‌ها کناره‌گیری می‌کند و سر به بیابان می‌گذارد. اما اسیر ''[[فرنگی]]ان'' می‌شود و در شهر [[طرابلس (لبنان)|طرابلس]] به کار اجباری گماشته می‌شود. در این اثنا، آشنایی او را می‌بیند و از صاحبانش می‌خرد. این شخص سعدی را به شهر [[حلب]] می‌برد و دختر خود را به عقد وی درمی‌آورد. به استناد این حکایت، برخی معتقدند که سعدی اسیر فرنگیان شده و به [[اروپا]] سفر کرده‌است. ''[[ضیاء موحد]]'' اصل داستان اسارت را قابل رد یا اثبات نمی‌داند. اما بر این عقیده است که منظور سعدی از ''[[فرنگ]]''، ''[[اروپا]]'' نیست؛ چون در آن دوران، طی [[جنگ‌های صلیبی]]، فرنگیان [[بارو|استحکاماتی]] را در سرزمین [[شام (سرزمین)|شام]] به وجود آورده‌بودند که به ''اَفرَنج'' یا ''اَفرَنجیه'' شهرت یافته‌بود و سعدی نیز به اسارت محافظان یکی از همین قلعه‌ها درآمده‌بود. موحد برآورد می‌کند که این اتفاق البته در صورت واقعیت داشتن — به احتمال زیاد بین سال‌های ۶۴۵ تا ۶۵۲ قمری (۱۲۴۸ تا ۱۲۵۴ میلادی) طی [[جنگ صلیبی هفتم|هفتمین مرحله از جنگ‌های صلیبی]] واقع شده باشد.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۷-۱۸}}</ref>
[[پرونده:Mahdi.JPG|بندانگشتی|نام مهدی در [[مسجد النبی]]]]
{{نوشتار اصلی|مهدی}}


بنا بر روایاتِ شیعه، حجّت بن الْحسن هم‌نام و هم‌کُنیه با محمد پیامبر اسلام است. از [[محمد]] پیامبر اسلام، [[حدیث]]ی با این مضمون نقل شده‌است: «مهدی از نسلِ من است. نامِ او نامِ من و کنیه‌اش، کنیهٔ من است». به‌گفتهٔ مادلونگ، این حدیث توسطِ طرفدارانِ مختار ثقفی و شیعیانِ [[کیسانیه]] برای [[محمد حنفیه]]، فرزندِ علی ابن ابی‌طالب و امام شیعیانِ [[کیسانیه]] جعل شده بود.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1986|ف=al–Mahdī|ک=EoI2|زبان=en}}</ref>
سعدی در ''گلستان'' حکایتی نقل می‌کند راجع به سفر خود به [[کاشغر]] ''در سالی که [[علاءالدین محمد خوارزمشاه|محمد خوارزمشاه]] با [[ختای|ختا]] صلح اختیار کرد''. بنا بر شواهد تاریخی این رخداد در سال ۶۱۰ هجری بوده‌است. وی در این سفر با پسری زیباروی که در حال یادگیری [[صرف و نحو|صرف و نحو عربی]] بود، هم‌کلام می‌شود. پسر از وی درخواست می‌کند شعری از سعدی برایش بخواند و سعدی هم [[بداهه‌پردازی|فی‌البداهه]] ابتدا شعری عربی و سپس شعری فارسی برای او می‌خواند. ''پسر [[نحو]]ی'' سپس که متوجه می‌شود این شخص، همان سعدی است، از او تقاضا می‌کند که مدت بیشتری در آن‌جا اقامت کند؛ اما سعدی به‌رغم میل باطنی، تقاضای او را نمی‌پذیرد. سعدی در این سال، سن کمی داشته‌است و غیرممکن بوده که آوازه‌اش در شهر ''کاشغر'' در [[ترکستان شرقی]] به این درجه رسیده‌باشد.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۳۴-۴۷|ف=تولد و وفات}}</ref> از سوی دیگر، [[شمس قیس رازی]] در کتاب ''[[المعجم فی معاییر اشعار العجم|المعجم]]'' که در سال ۶۳۰ هجری نوشته شده‌است، هیچ عبارت یا شعری از سعدی را نقل نمی‌کند؛ در حالی که به آثار بسیاری از دیگر شاعران آن دوران اشاراتی دارد.<ref name=":62" /> از این رو سفر به کاشغر و ملاقات با پسر نحوی، به احتمال زیاد تخیلی است.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۳۴-۴۷|ف=تولد و وفات}}</ref><ref name=":62" />


به‌گفتهٔ ایتان کولبرگ قدیمی‌ترین سندِ اعتقادیِ شیعه که به امام دوازدهمِ شیعه اشاره دارد دو کتابِ تذکره‌ایِ دینیِ ''فِرَقُ الشّیعة'' حسن بن موسی نوبختی و کتابِ ''اَلْمَقالاتُ والْفِرَق'' سعد بن عبدالله قمی هستند. در این دو کتاب که در حدود سالِ ۹۰۰ م (حدود ۲۸۷ ه‍.ق) تألیف شده‌اند، به‌هیچ وجه دلالت ندارد که نام امام دوازدهم در آن زمان موردِ اتفاقِ امامیه بوده‌است، در این دو منبع به‌روشنی بیان شده‌است که این نام رازی است که نباید فاش گردد. تنها اعضای فرقه‌ای دیگر او را «محمد» می‌خواندند. در هر صورت این نام توسطِ امامیه باید خیلی زود پذیرفته شده باشد، زیرا متکلمِ اهل سنت، [[ابوالحسن اشعری|ابوالْحسن اَشعَری]] (و. ۳۲۴ ه‍.ق/۹۳۶ م)، در ''مَقالاتُ الْاِسلامیّین'' امامیه را کسانی معرفی می‌کند که اعتقاد دارند محمد بن حسن، همان امام غایب است<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1976|ف=From Imāmiyya|ک=Bulletin of the School|ص=522|زبان=en}}</ref> ساشادینا به روایاتی در شیعه اشاره می‌کند که اعلانِ نامِ امام دوازدهم را منسوب به زمانِ نایب دومْ ابوجعفر می‌داند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=91|زبان=en}}</ref>
==گرایش‌های فکری و اجتماعی==
===مذهب===
سعدی در [[نظامیه بغداد|نظامیهٔ بغداد]] تحصیل کرده‌است و هدف از تأسیس مدارس نظامیه، پرورش افرادی بود که [[شافعی|فقه شافعی]] و [[اشاعره|کلام اشعری]] را تدریس کنند.<ref>{{پک|1=ابراهیمی دینانی|2=۱۳۷۸|ک=سعدی‌شناسی|ف=سعدی و اشعریه}}</ref> همچنین تفکر اشعری در زمان و جغرافیای زندگی سعدی متداول بوده‌است. برخی پژوهشگران معتقدند که نشانه‌های اعتقاد سعدی به اشاعره، در آثار او قابل تشخیص است و شکی در اشعری‌مذهب بودن او باقی نمی‌گذارد؛<ref>{{پک|1=ظهیری ناو|2=شریفی|3=۱۳۹۲|ک=آینه معرفت|ف=چگونگی تأثیر تفکر اشاعره در گلستان سعدی}}</ref> به‌طور مثال، سعدی [[قصیده]]‌ای دارد که در آن نخست [[محمد|پیامبر اسلام]] و سپس [[خلفای راشدین|خلفای چهارگانه]] را ستوده و در آن از ادبیات و تعبیرات [[سنی|اهل سنت]] استفاده کرده‌است. اما در مقابل، نشانه‌هایی از ارادت وی به خاندان [[محمد|پیامبر اسلام]] مشاهده می‌شود و به همین دلیل، برخی از علماء مانند [[قاضی نورالله شوشتری]] وی را [[شیعه]] قلمداد کرده‌اند.<ref name=":42">{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=fa|تاریخ=۲ اردیبهشت ۱۳۹۲|وبگاه=پایگاه خبری تحلیلی صراط|نشانی=http://www.seratnews.ir/fa/news/107268/مذهب-حافظ-و-سعدی-چه-بوده-است|عنوان=مذهب حافظ و سعدی چه بوده‌است؟|تاریخ بازدید=۴ اردیبهشت ۱۳۹۶|archive-date=16 نوامبر 2017|archive-url=https://web.archive.org/web/20171116182421/http://www.seratnews.ir/fa/news/107268/%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D9%88-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA}}</ref>{{منبع بهتر}} وی مدعی است که سعدی در دیدار خود با [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[شیعه]] بودن خود را اظهار کرده‌است.<ref>{{پک|1=باستانی پاریزی|2=۱۳۶۰|ک=چیستا|ف=گذر سعدی از آبادان}}</ref> نکتهٔ قابل توجه در بررسی مذهب سعدی این است که او اصراری به تبلیغ مذهب خود و زیر سؤال بردن سایر مذاهب نمی‌کند و بیشتر به‌عنوان یک شاعر اصول اخلاقی را انعکاس می‌دهد و تبیین می‌کند.<ref>{{پک|1=ظهیری ناو|2=شریفی|3=۱۳۹۲|ک=آینه معرفت|ف=چگونگی تأثیر تفکر اشاعره در گلستان سعدی}}</ref>


شیعیان از بردنِ نامِ اصلیِ او نهی شده‌اند. هدفِ این کار در منابعِ شیعه مانند کلینی، نعمانی و شیخ صدوق، حفاظت از منجی در برابرِ خطری که از جانبِ بنی‌عباس متوجهِ اوست، ذکر شده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> اما این اصل به‌طورِ همه‌جانبه توسط شیعیان رعایت نمی‌شد. برای هماهنگ‌سازیِ افکار در این زمینه، کوششی در قالبِ این توضیح به‌عمل آمده‌است که قائم دو نام دارد: یکی احمد که نام شناخته‌شدهٔ اوست و دیگری محمد که مخفی است.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1976|ف=From Imāmiyya|ک=Bulletin of the School|ص=522|زبان=en}}</ref> لقب‌هایی مانند مَهدی (هدایت‌شده)، مُنتَظَر (کسی است که انتظارش را می‌کشند)، صاحِبُ الزَّمان، بَقیَّةُالله، و از همه بیشتر قائِم به‌معنی قیام‌کننده است.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> لقب دیگرِ او حُجَّت است. این نام به‌معنی اثباتِ وجودِ خدا در میانِ زمینیان است (یا کسی که به‌واسطهٔ او، خدایِ غیرقابل دسترس در دسترس قرار می‌گیرد).<ref dir=ltr>{{پک|Hodgson|1986|ف=Ḥudjdja|ک=EoI2|زبان=en}}</ref>
===جهان‌بینی===
اگرچه سفر به مناطق مختلف و همنشینی با حکیمان و دانشمندان نقش مهمی در شکل‌گیری عقاید سعدی دارد. اما او بیش از هر چیز تحت تأثیر آموزه‌های مذهبی است که در [[شیراز]] و [[بغداد]] فرا گرفته‌است. سعدی به پیروی از [[اشاعره]] فلسفه و هرگونه تفکر خارج از دایرهٔ تعالیم شرعی را گمراهی می‌داند و معتقد است که در هر امری باید تابع [[قرآن]] و [[حدیث]] بود. سعدی [[سرنوشت‌باوری|تقدیرگراست]] و حتی افتادن برگی از درخت را ناشی از ارادهٔ خداوند می‌داند؛ پس در تفکر وی خوبی و بدی در ذات انسان‌ها سرشته شده و قابل تغییر نیست.<ref>{{پک|1=دشتی|2=۱۳۵۶|ک=قلمرو سعدی|ص=۳۶۱-۴۰۰}}</ref><ref>{{پک|1=ظهیری ناو|2=ابراهیم‌پور|3=۱۳۸۷|ک=زبان و ادبیات فارسی|ف=دیدگاه‌های کلامی سعدی بر بنیاد قصاید}}</ref>


=== تولد و زندگی ===
نکتهٔ بارز دیگری که در مورد عقاید سعدی می‌توان یاد کرد، نوع‌دوستی و تلاش برای اصلاح [[جامعه]] است.<ref>{{پک|1=دشتی|2=۱۳۵۶|ک=قلمرو سعدی|ص=۳۶۱-۴۰۰}}</ref> این جنبه از تفکر او که از آن با عنوان ''[[حکمت#حکمت نظری و حکمت عملی|حکمت عملی]]'' نام می‌برند، در اشعار و آثار سعدی نمود بارز و برجسته‌ای دارد. مفاهیمی از قبیل پرستش خدای یگانه، نکوهش ریاکاری، فروتنی، خدمت به خلق، انسان‌دوستی، کار و تلاش، عدالت و مواردی از این دست در اشعار وی و به‌ویژه در بوستان به دفعات توصیه شده‌است.<ref>{{پک|1=یوسفی|2=۱۳۵۹|ک=بوستان سعدی|ص=؟|ف=جهان مطلوب سعدی در بوستان}}</ref> سعدی خود را مصلحی اجتماعی و آموزگاری اخلاقی می‌داند که با پند و اندرز تلاش می‌کند در مقابل ظلم و نابرابری بایستد یا دست کم تا حدی از عوارض آن بکاهد.<ref>{{پک|1=رحمانیان|2=۱۳۸۹|ک=ماهنامه علوم انسانی مهرنامه|ف=سعدی و سیاست؛ تأملی در زادروز شاعر شیرازی}}</ref> او در طول عمر خود با دربار پادشاهان مختلفی در ارتباط بود. اما [[آزادی اندیشه]] و [[آزادی بیان|آزادی قلم]] خود را از دست نداد و ترجیح داد در قصیده‌های خود، به جای ثنا گفتن امیران و وزیران، آن‌ها را پند و اندرز دهد.<ref name=":62" />
[[پرونده:چراغانی-خیابانها-۰۲.jpg|بندانگشتی|چپ|چراغانی و آذین‌بندی کوچه‌ها و خیابان‌ها به‌مناسبت نیمهٔ شعبان]]
توصیفات دقیقی در موردِ حجّت بن الحسن از نیمهٔ اول قرن دهم میلادی و قرن یازدهم میلادی (قرن چهارم و پنجم هجری) به بعد در کتاب‌های افرادی مانند [[شیخ توسی|شیخ طوسی]]، [[شیخ صدوق]] و [[ابوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی|نعمانی]] وجود دارد.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در روایاتِ نقل‌شده از این کتاب‌ها نام‌های متعددی برای مادرِ مهدی نقل شده‌است؛ مانند نَرجِس، رِیْحان، سوسَن، و مریم.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> برطبقِ همین روایات، مادر مهدی کنیزی سیاه از [[نوبه (منطقه)|نوبیه]] بوده‌است. سه نامِ اول که معمولاً از نام‌هایی بوده‌است که در آن زمان بر کنیزان نهاده می‌شده‌است، گواهی بر این دسته از روایات هستند. در روایتی دیگر — که به‌نوشتهٔ امیرمعزی در ''دانشنامهٔ ایرانیکا'' از دیدگاهِ تاریخی صحت ندارد و بدون شک جنبه‌ای افسانه‌ای و تذکره‌ای دارد — مادر مهدی دخترِ [[سزار]]ِ روم شرقی بوده‌است که به اسارت مسلمانان درمی‌آید و به‌صورت بَرده در بغداد به یکی از یارانِ هادی فروخته می‌شود. هادی نیز این کنیز را به عقد فرزندش درمی‌آورد. بر طبق بیشتر منابع، تولد مهدی در نیمهٔ شعبان سال ۲۵۶ ه‍.ق یا ۸۷۰ م است (یکی از مهم‌ترین جشن‌های شیعیان).<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> اما منابع شیعه مانند شیخ مفید و کلینی سالِ تولدِ مهدی را ۲۵۵ ه‍.ق ثبت نموده‌اند.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی امامان|ص=۵۵۵–۵۵۶}}</ref>


در روایات شیعه، تولد امام شیعه، حالتی معجزه‌گونه دارد. در هنگامِ تولدِ او حَکیمه، عمهٔ امام یازدهم شیعه حضور دارد. هرچند در ابتدای حضورش در خانهٔ حسن عسکری اثری از علائمِ بارداری در نرجس نمی‌بیند. در روایات شیعه به‌تواتر نقل شده‌است که مهدی در هنگام تولد سخن گفته‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=70–74|زبان=en}}</ref> به‌اعتقاد شیعه نشانه‌های حاملگی در مادر، و همچنین تولد طفل به شکل معجزه‌آسایی مخفی ماندند، چرا که عباسیان به‌دنبالِ از بین بردنِ کودکی بودند که زمزمه‌هایی مبنی بر منجی بودنِ او وجود داشت. به‌گفتهٔ منابع شیعه، پدر فرزند، نوزاد را به چهل تن از اصحابِ نزدیکش نشان داد و پس از آن کودک از دیده‌ها نهان گردید. مطابق با بسیاری از منابع، [[حسن عسکری]] تاکتیکی دومنظوره برای تأمینِ امنیتِ کودک در نظر گرفت. نخست آنکه به جز در نزد یارانِ نزدیکش، تولد کودک را سِرّی نگاه داشت. به‌عنوان مثال او تا آنجا پیش رفت که مادر خود (حدیث) را یگانه وارثِ خود اعلام نمود. به‌گفتهٔ [[محمدعلی امیرمعزی|امیرمعزّی]] اکنون روشن است که بر اساسِ فقه شیعه، تحت شرایط خاصی، وقتی که فرزندی از متوفّیٰ باقی نمانَد ارث متعلق به مادر متوفی خواهد بود. دوم اینکه، حسن عسکری منابعی در اختیار داشت که بر غبارِ اوضاع بیفزاید و توجه دیگران را به شرحی که خواهد آمد — از موضوع تولد فرزندش — منحرف نماید. کمی پیش از مرگش در سال ۸۷۴ م، او شایعه‌ای را منتشر نمود مبنی بر اینکه کنیز او (صقیل) فرزندی از وی را حمل می‌کند. خبرچینانِ خلیفهٔ وقت (معتمد) فعالیت‌های امام حسن عسکری را که در آن زمان در اردوگاهی نظامی در سامرّا تحت مراقبت بود، از نزدیک از نظر گذراندند. پس از آنکه امام درگذشت، کنیز دستگیر شده و تحت مراقبت قرار گرفت. در طی یک سال بعد، او هیچ نشانه‌ای از حاملگی از خود بروز نداد و در نتیجه آزاد شده و به‌سرعت فراموش شد. بنابر گفتهٔ نویسندگان شیعه، بدین ترتیب بود که قضای الهی اجرا شد و امام دوازدهم — منجی منتظَر — نجات پیدا کرده و در خفا بزرگ شد.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
===عرفان و تصوف===
سعدی را نمی‌توان ''[[تصوف|صوفی]]'' یا ''[[عرفان|عارف]]'' قلمداد کرد؛ اما در عین حال، نمی‌توان او را یکسره مخالف یا بیگانه با تصوف دانست.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref><ref name=":62" /> [[تصوف]] و [[عرفان]] در [[سده ۷ (قمری)|قرن هفتم هجری]] بسیار رایج بود. سعدی هم به‌عنوان یکی از عالمان زمان خود، به‌واسطهٔ تحصیل در [[بغداد]] و نشست و برخاست با عارفان زمان خود نظیر [[شهاب‌الدین عمر سهروردی|شیخ شهاب‌الدین عمر بن محمد سهروردی]] در معرض اندیشه‌های عرفانی قرار داشت. او در ''گلستان'' می‌گوید که ابوالفرج جوزی او را به ترک [[سماع]] دعوت کرده بود و به‌همین دلیل، [[بدیع‌الزمان فروزانفر]]، او را در زمرهٔ ''صوفیان دین‌دار'' (متشرع) قرار می‌دهد. سعدی در حکایات ''گلستان'' و ''بوستان'' رویکردی دوگانه نسبت به مقولهٔ تصوف دارد؛ گاهی عارفان را تمجید و نظریهٔ تصوف و عرفان را تبیین می‌کند، از آراء و روش‌های اصولی تصوف برداشت می‌کند و بازتاب آن را در اخلاق و رفتار صوفیان بزرگ ([[ابدال]]) مانند [[جنید بغدادی]]، [[شبلی نعمانی]] و [[بایزید بسطامی]] به‌تصویر می‌کشد. با این حال، گاهی صوفیان را «مردمی بیکار و بیعار و بی‌بندوبار» می‌شمارد و از جماعتی انتقاد می‌کند، که تصوف را بهانه‌ای برای «تن‌پروری و شهوت‌رانی» قرار داده‌اند.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref>


بنابر اعتقادِ شیعهٔ دوازده امامی، پس از مرگ حسن عسکری [[جعفر بن علی]]، برادر حسن بن علی عسکری، اعلام کرد که امامِ شیعیان فرزندی نداشته‌است و وی جانشین برادر است؛ ولی به‌هنگامِ نماز گزاردن بر بدنِ حسن عسکری، حجت بن الحسن عمویش را کناری زد و بر او نماز گزارْد. جعفر به «جعفرِ کَذّاب» در بین شیعیان شهرت دارد و به‌اعتقاد شیعه، او به‌مانند کَنعان فرزندِ [[نوح]] و [[هابیل و قابیل|قابیل]] فرزند آدم، فرزند ناخَلَفِ امام دهمِ شیعه بوده‌است.<ref>{{هارواردبپ|مرکز جهانی اهل البیت|ref=مجا}}</ref>{{منبع بهتر}} طبق روایت دیگرِ شیعه، کفن و دفنِ امام عسکری توسط سرپرستِ وکلای وی، [[عثمان بن سعید]]، انجام شد. عثمان بعداً به‌عنوان سرپرستِ وکلا در دورهٔ غیبت نیز به فعالیت خود ادامه داد.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=89|زبان=en}}</ref>
[[غلامرضا رشید یاسمی|رشید یاسمی]]، زبان‌شناس، بر این عقیده است که همهٔ غزل‌های سعدی عارفانه است و تصویر ''عشق زمینی'' در اشعار سعدی، وسیله‌ای برای رساندن مفهوم ''[[عشق عرفانی|عشق حقیقی]]'' اهل تصوف است.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref> اما بسیاری دیگر از صاحب‌نظران از جمله [[محمدعلی فروغی]]، [[محمدعلی همایون کاتوزیان|همایون کاتوزیان]] و [[ضیاء موحد]] این نظر را رد می‌کنند.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref><ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۹۴-۱۲۰|ف=سعدی عاشق}}</ref> حدود ده درصد از غزل‌های سعدی، عرفانی یا شبه‌عرفانی است. اما حتی در این اشعار نیز شور و شعف عارفانه، چنان‌که در غزلیات [[مولوی]] هست، وجود ندارد.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref> [[سید علی قاضی|سیدعلی قاضی طباطبایی]]، عارف شیعهٔ [[سده ۱۳ (خورشیدی)|قرن سیزدهم]] و [[سده ۱۴ (خورشیدی)|چهاردهم]]، ''سعدی'' را اگرچه فردی حکیم و دانشمند می‌دانست، اما معتقد بود که «در اشعار او بویی از عرفان به مشام نمی‌رسد». وی تنها از غزلی با مطلع «به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست»''<ref group="یادداشت">به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست{{سخ}}عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست{{سخ}}به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح{{سخ}}تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست{{سخ}}نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل{{سخ}}آنچه در سر سویدای بنی‌آدم ازوست{{سخ}}به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست{{سخ}}به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست{{سخ}}زخم خونینم اگر به نشود به باشد{{سخ}}خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست{{سخ}}غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد{{سخ}}ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست{{سخ}}پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست{{سخ}}که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست{{سخ}}سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر{{سخ}}دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست</ref>'' به عنوان غزلی «آبدار و شیرین» یاد کرده‌است.<ref name=":38">{{یادکرد خبر|تاریخ=۳ اسفند ۱۳۹۴|عنوان=غزل شیرین سعدی از دیدگاه مرحوم آیت‌الله علی‌آقا قاضی|پیوند=https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/12/03/1004202/غزل-شیرین-سعدی-از-دیدگاه-مرحوم-آیت-الله-علی-آقا-قاضی|ناشر=خبرگزاری تسنیم|تاریخ بازدید=۲۶ فروردین ۱۳۹۶|archive-date=13 سپتامبر 2018|archive-url=https://web.archive.org/web/20180913004008/https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/12/03/1004202/%D8%BA%D8%B2%D9%84-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A2%D9%82%D8%A7-%D9%82%D8%A7%D8%B6%DB%8C}}</ref>{{منبع بهتر}} به عقیدهٔ روبن لوی، استاد [[دانشگاه کمبریج]]، [[فلسفه|فلسفهٔ]] سعدی، عملی و عادی است و جنبهٔ [[متافیزیک]] ندارد؛ سعدی دربارهٔ اندیشه‌های صوفیانه به‌شکل جامع و دقیق سخن نمی‌گوید و نگاه او به عارفان برجسته به عنوان معلم [[اخلاق]] است و به‌همین دلیل، رویکرد سعدی با مولوی متفاوت است. [[یان ریپکا]] نیز می‌گوید توجه سعدی نه به اندیشه‌های [[انتزاع]]ی عارفانه، بلکه به کاربرد آن در زندگی عادی معطوف بوده‌است.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۱-۲۰۱}}</ref> به نظر [[باربیه دومنار]]، شرق‌شناس فرانسوی، سعدی تمایل جدی به تصوف نداشت. اما از آن‌جا که در عصرِ او، تصوف مانند [[مذهب]] یک عامل تربیتی عمومی بود، از آن برکنار نماند و از چاشنی تصوف در آثار خود بهره گرفت.<ref>{{پک|1=ستاری|2=۱۳۴۸|ک=هنر و مردم|ف=مقام سعدی در ادبیات فرانسه}}</ref>


دیدگاه امروزیِ شیعهٔ دوازده امامی این است که بحث [[مهدی]]، [[دوازده امام]]، [[قائم آل محمد]] و[[غیبت]] از زمان پیامبر مطرح بوده‌است و چنان‌که محمد حسین طباطبایی می‌گوید، طبق احادیث، پیامبر دقیقاً مشخص کرده که مهدی پسرِ امام یازدهم خواهد بود.<ref>{{پک|طباطبایی|۱۳۸۷|ک=شیعه|ص=۸۸–۸۹}}</ref> این دیدگاه، ظهور افراد و فِرَقی که در سده‌های اول و دوم، خود را مدعیِ مهدویت دانسته و به‌عنوانِ قائم آل محمد قیام کرده‌اند یا باور به غیبتِ یکی از پیشوایان داشته‌اند را مؤیّدِ نظر خود می‌داند؛ بنابراین دیدگاه، موضوع غیبتِ مهدی از قبل نزد شیعیان مطرح بوده‌است؛ برای نمونه، به‌گفتهٔ [[شیخ طبرسی|طبرسی]]، یکی از محدثان شیعه به‌نام حسن بن محبوب (و. ۲۲۴ ه‍.ق/۸۳۸ م) که در عصر امامان پنجم و ششم شیعه، [[محمد باقر]] و [[جعفر صادق]]، می‌زیسته، در احادیث کتاب خود به‌نام ''مشیخه'' از دو غیبتِ کوتاه و طولانیِ قائم آل محمد یاد کرده‌است.<ref>{{پک|الویری|۱۳۸۷|ف=نقد نظریه‌ای در پیدایش شیعه|ک=دین و ارتباطات}}</ref>
===مصلحت‌اندیشی===
سعدی بیش از آن که تابع [[اخلاق]] به‌صورت مطلق و فلسفی باشد، مصلحت‌اندیش است و ازین‌رو اصولاً نمی‌تواند طرفدار ثابت و بی‌چون‌وچرای قاعده‌ای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کرده‌است؛ مثلاً راستگویی یک ارزش است؛ اما ممکن است شرایطی واقع شود که مصلحت، دروغ گفتن را ایجاب کند. سعدی در نخستین حکایت از فصل یکم ''گلستان''، شرایطی را تصویر کرده‌است که در آن ارزش راست‌گویی زیر پا گذاشته می‌شود؛ در غیر این صورت نادانی پادشاه و بی‌رحمی وزیرانش باعث کشتار بی‌مورد می‌شود. سعدی در عالم واقع نیز به‌طور مطلق از یک سری قواعد اخلاقی ثابت پیروی نکرده‌است.<ref name=":62" />


در روایات شیعه، صاحب‌الزّمان هر ساله در حج شرکت می‌کند. در طول تاریخِ شیعه افراد زیادی ادعا نموده‌اند که مهدی را در هنگام حج ملاقات کرده‌اند. معدودی از روایات شیعه، محل زندگی مهدی را مکّه ذکر کرده‌اند. این روایات چنین نقل می‌کنند که امام شیعیان در خانه‌ای به‌نام بیت‌الْحَمد زندگی می‌کند. در این خانه چراغی است که از زمان تولد تا قیام صاحب‌الزّمان روشن است. روایتی دیگر محل زندگی مهدی را در کوه‌های بین مکه و [[طائف]] ذکر کرده‌است. همچنین روایاتی دیگر از حضور مهدی در روز عاشورا حکایت می‌کنند. این روایات محل زندگیِ امام شیعه را کربلا یا کوفه می‌دانند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=74–75|زبان=en}}</ref> در باورهای عامیانه چنین گفته می‌شد که مهدی در شهرهایی به‌نام [[جابلقا|جابُلْقا]] و [[جابلسا|جابُلْسا]] زندگی می‌کند. در قرن‌های گذشته سفرنامه‌های متعددی از شیعیانی موجود است که مدعی بوده‌اند به این شهرها سفر کرده‌اند و به دیدن امام خود نائل شده‌اند. تنها دانشِ جغرافیِ مدرن بود که وجود نداشتن چنین شهرهایی را به مردم نشان داد.<ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=165|زبان=en}}</ref>
او از جمله شاعرانی است که [[چاپلوسی]] را نمی‌پسندد و ترجیح می‌دهد در [[قصیده]] به جای مدح گفتن، تذکر بدهد. او [[هولاکو خان|هلاکو خانی]] را، که [[مستعصم|آخرین خلیفهٔ عباسی]] را به قتل رسانده‌است، تمجید و در همان زمان، برای خلیفهٔ مقتول نیز سوگواری می‌کند؛ حال آن که [[ابوبکر بن سعد زنگی|حاکم شیراز]] که سعدی او را نیز تمجید کرده‌است — برای شکست دادن همین خلیفه، لشکری را به کمک هلاکوخان گسیل کرده‌بود.<ref name=":62" />


=== غیبت ===
===شاهدبازی===
[[پرونده:ibm babawaih1.jpg|بندانگشتی|چپ|مرقد علی بن بابویه پدر [[شیخ صدوق]]. شیخ صدوق از روایت‌کنندگانِ اصلی گفتارهای [[محمد]] و یازده امام پیشین در خصوص امام غایب، دوران غیبت و ظهور منجی موعود است.<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|2007|ف=Islam in Iran vii.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>]]
سعدی در دورهٔ خود به [[هزل|هزالی]] و [[شاهدبازی]] معروف بوده‌است. علاوه بر ''هزلیات''، که در آن اشعاری در باب [[همجنس‌گرایی]] موجود است، در ''بوستان'' و ''گلستان'' هم مطالب متعددی در همین زمینه وجود دارد. خود سعدی از طرفداران جمال و رخ زیبا بود و از آن حظ روحانی می‌برد. [[بدیع‌الزمان فروزانفر]]، استاد ادبیات فارسی، معتقد است که سعدی در بیشتر غزل‌های خود آشکارا و بی‌پروا، جمال‌پرستی را تأیید کرده‌است.<ref group="یادداشت">به عنوان نمونه غزل شمارهٔ ۳۳۴:{{سخ}}قیامت باشد آن قامت در آغوش{{سخ}}شراب سلسبیل از چشمهٔ نوش{{سخ}}غلام کیست آن لعبت که ما را{{سخ}}غلام خویش کرد و حلقه در گوش{{سخ}}پری‌پیکر بتی کز سِحر چشمش{{سخ}}نیامد خواب در چشمان من دوش{{سخ}}نه هر وقتم به یاد خاطر آید{{سخ}}که خود هرگز نمی‌گردد فراموش{{سخ}}حلالش باد اگر خونم بریزد{{سخ}}که سر در پای او خوشتر که بر دوش{{سخ}}نصیحت‌گوی ما عقلی ندارد{{سخ}}بر او گو در صلاح خویشتن کوش{{سخ}}دهل زیر گلیم از خلق پنهان{{سخ}}نشاید کرد و آتش زیر سرپوش{{سخ}}بیا ای دوست ور دشمن ببیند{{سخ}}چه خواهد کرد گو می‌بین و می‌جوش{{سخ}}تو از ما فارغ و ما با تو همراه{{سخ}}ز ما فریاد می‌آید تو خاموش{{سخ}}حدیث حسن خویش از دیگری پرس{{سخ}}که سعدی در تو حیران است و مدهوش</ref><ref>{{پک|1=شمیسا|2=۱۳۸۱|ک=شاهدبازی در ادبیات فارسی|ص=۱۴۳-۱۵۳}}</ref> [[مهدی جامی]]، روزنامه‌نگار، سعدی را مانند بسیاری از شاعران دیگر آن دوران، دارای گرایش به [[میل جنسی به کودکان|بچه‌بازی]] و [[دوجنس‌گرایی|دوجنس‌گرا]] می‌داند. [[آرش نراقی]]، نویسنده و مترجم نیز معتقد است که سعدی در آثارش از عشق ورزیدن با پسران با لذت و تحسین یاد کرده‌است.<ref name=":68" /> در مقابل، [[محمد بقایی|محمد بقایی ماکان]]، پژوهشگر ادبیات، معتقد است که سعدی تنها ستایشگر زیبایی است و نباید اشعار جمال‌پرستانهٔ او را به مسائل جنسی مرتبط دانست.<ref>{{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نویسنده=|نام=|کد زبان=fa|تاریخ=۱ اردیبهشت ۱۳۹۶|وبگاه=سایت خبری تحلیلی تابناک|نشانی=http://www.tabnak.ir/fa/news/686853/همه-چیز-درباره-انحرافات-اخلاقی-آقای-سعدی|عنوان=همه چیز دربارهٔ انحرافات اخلاقی آقای سعدی!|بازبینی=۳۰ مهر ۱۳۹۶}}</ref>{{منبع بهتر}}
{{نوشتار اصلی|غیبت|غیبت صغری|غیبت کبری}}
از دیدگاه شیعیان، دورانِ [[امامت]] وی به دو دورهٔ [[غیبت]] و [[ظهور]] تقسیم می‌شود. دورهٔ غیبت نیز به دو دورهٔ [[غیبت صغری]] (کوتاه مدت) و [[غیبت کبری]] (بلند مدت) تقسیم می‌شود. غیبت صغری از تولد حجت بن الحسن در سال ۲۵۵ ه‍.ق یا درگذشت امام یازدهم در سال ۲۶۰ ه‍.ق آغاز می‌شود و تا مرگِ چهارمین نایبِ خاصِّ مهدی در سال ۳۲۹ ه‍.ق پایان می‌پذیرد. از این زمان غیبت کبری شروع شده و تا ظهورِ او ادامه خواهد داشت. در منابع شیعه حدود هفتاد روایت از پیامبر اسلام و [[اهل بیت]] وی دربارهٔ غیبت به‌طور صریح یا با اشاره همراه با تحلیل نقل شده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Tabatabaee|1979|ک=Shi'ite Islam|ص=8–9|زبان=en}}</ref>


«غیبت» در شیعه به‌معنای ناپیدا بودن در مقابل «ظهور» است و نه به‌معنای «ناپدید بودن» در مقابل «حضور». از دیدگاه شیعیان، غیبت دوره‌ای است که مهدی در میان مردم هست، ولی ظهور ندارد. دورهٔ غیبت به دو دورهٔ غیبت صغری (کوچک‌تر) و غیبت کبری (بزرگ‌تر) تقسیم می‌شود و با ظهورِ مهدی به‌پایان می‌رسد. از دیدگاه شیعه، «صاحب‌الزّمان» عنوانِ ویژهٔ امام غایب است. کسی که برای حواسِّ ظاهری ناپیدا، ولی حاضر در قلبِ مؤمنان است. از دید [[هانری کربن|هانری کوربَن]] نقدِ تاریخی برای درک و کشفِ پدیدهٔ غیبت ناکارآمد است، زیرا غیبت مربوط به «تاریخ قدسی» است.<ref>{{پک|کوربن|۱۳۷۳|ک=تاریخ فلسفهٔ اسلامی|ص=۱۰۳–۱۰۴}}</ref> کوربن تاریخ قدسی را تاریخی می‌داند که بر اساس مشاهده، ثبت و تحلیلِ شواهدِ تجربیْ استوار نیست بلکه براساسِ درکی است که از ورای حقایقِ مادی و تجربی آمده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Corbin|1993|ک=History of Islamic Philosophy|ص=61|زبان=en}}</ref>
با این حال، سعدی در باب هفتم بوستان، شاهدبازی را تقبیح می‌کند و پدران را پند می‌دهد که از افتادن فرزندان خود به دام نظربازان جلوگیری کنند. وی ادعای [[تصوف|صوفیانی]] را که عشق‌ورزی به شاهدان را تجلی عشق به آفرینش پروردگار می‌دانند، به چالش می‌کشد.<ref>{{پک|1=شمیسا|2=۱۳۸۱|ک=شاهدبازی در ادبیات فارسی|ص=۱۴۳-۱۵۳}}</ref>


به‌اعتقاد شیعه، زمین هیچ‌گاه از امامِ معصوم خالی نخواهد ماند و همین امر دلیلی بر وجود امام زمان در دورانِ غیبت کبری است.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1976|ف=From Imāmiyya|ک=Bulletin of the School|ص=521–522|زبان=en}}</ref> برخی اسلام‌پژوهانِ امروزی عدم پذیرشِ عمومیِ آخرین نابب در میان جامعهٔ شیعه را به‌منزلهٔ شکستِ نهادِ نیابت و سفارت به‌عنوان مرجعِ سلسله مراتبیِ مرکزی در میان جامعهٔ شیعه تلقی کرده‌اند.<ref dir=ltr>{{پک|Klemm|2007|ف=Islam in Iran ix.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> موژان مؤمن و ایتان کولبرگ<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1976|ف=From Imāmiyya|ک=Bulletin of the School|ص=524|زبان=en}}</ref> می‌نویسند که شبکهٔ وکلا توانست به‌اندازهٔ طولِ عمرِ طبیعی یک انسان (هفتاد سال) انجام وظیفه نماید. اما بعد از آن، حیرت و شکِّ شیعیان در مورد غیبت مجدداً شروع شد. عالمانِ اوایل دورانِ [[آل بویه]] تلاش زیادی کردند تا در کتاب‌های خود غیبت امام دوازدهم را اثبات کنند.<ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=164–165|زبان=en}}</ref>
==آثار==
همهٔ آثار سعدی اعم از [[شعر کهن فارسی|شعر]] و [[نثر فارسی|نثر]] در مجموعه‌ای با عنوان کتاب ''[[کلیات سعدی]]'' جمع‌آوری شده‌است. از بین آثاری که در این کتاب آمده، ''[[بوستان سعدی|بوستان]]'' و ''[[گلستان سعدی|گلستان]]'' دو کتاب مستقل هستند. سعدی ''گلستان'' را به [[شعر|نظم]] و [[سجع|نثر مسجع]] و بوستان را به نظم تألیف کرده‌است. علاوه بر این، ''غزلیات'' و ''[[هزلیات سعدی|هزلیات]]'' (یا ''خبیثات'') نیز به‌صورت مستقل به چاپ رسیده‌اند. سایر آثار سعدی که در کتاب کلیات آمده‌است، عبارتند از: ''[[قصیده|قصاید]]''، ''[[مراثی سعدی|مراثی]]''، [[تلمیع|''ملمعات'' ''و مثلثات'']]، ''[[ترجیع‌بند|ترجیعات]]''، ''صاحبیه''، ''[[رباعی]]ات'' و ''[[مفردات سعدی|مفردات]]''.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>


از منظر شیعیان، با توجه به شرایط و فشارهای عباسیان، امام در خفا به‌سر می‌بُرد؛ اما در ابتدای دورانِ غیبت کبری، هیچ متنِ روشنی در میان منابع شیعه که دلالت بر طولانی بودنِ مدتِ غیبت حتی بیش از طول عمرِ انسانِ معمولی باشد وجود ندارد. در آن زمان کوششی برای توجیهِ عمر طولانیِ امام زمان انجام نشد. برخلاف آنچه ابن بابویه و دیگران انجام دادند. در سال‌های ابتدایی غیبت کبری، اینکه کدام یک از دو غیبتِ امامِ شیعه طولانی‌تر خواهد بود روشن نبود. چنین عدم قطعیتی برای مثال در نوشته‌های نعمانی سیزده سال پس از غیبت کبری به‌چشم می‌خورد.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1976|ف=From Imāmiyya|ک=Bulletin of the School|ص=521–522|زبان=en}}</ref>
''قصاید''، شامل قصیده‌های [[زبان عربی|عربی]] و قصیده‌های [[زبان فارسی|فارسی]] است. قصیده‌های عربی در حدود هفت‌صد [[بیت (شعر)|بیت]] است و در کل دارای مضامین [[شعر غنایی|غنایی]] یا [[مدح]] است. قصیده‌های فارسی نیز دارای مضامین [[موعظه]] و [[توحید (اسلام)|توحید]] و مدح است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>


هانری کوربن<ref group="یادداشت">Henry Corbin</ref> در خصوص باور عرفانیِ شیعی نسبت به دوران غیبت کبری چنین می‌گوید که با آغاز این دوره، امام دوازدهم در قلمرو مادی قرار ندارد. بدین ترتیب امام غایب تا زمان ظهور، تنها در رؤیا یا شهود قابل رؤیت است. او در این شرایط ورای محیطِ طبیعت است.<ref>{{پک|کوربن|۱۳۷۳|ک=تاریخ فلسفهٔ اسلامی|ص=۱۰۴–۱۰۵}}</ref> به‌اعتقاد شیعه در این دوران ولایتِ مهدی همچنان ادامه دارد و متوقف یا منقطع نشده اما به شکل پیچیده‌ای به حالت «تعلیق» درآمده‌است. این تعلیق با توجه به جایگاهِ بسیار رفیعی که شیعه برای امامان قائل است، جامعهٔ شیعه را با پیامدهای تازه و پیچیده‌ای روبه‌رو می‌کند. از نظر شیعیان حجت بن حسن زنده، حاضر و ناظر بر اعمال و رفتارِ آن‌هاست و شاید به‌طور ناشناس با او ملاقات کرده باشند. وی وجودِ حاضری است که حضور او قابل درک نیست. جامعهٔ شیعه در تاریخ غیبت مجموعهٔ بزرگی از اشعار، مَراثی و مَدایِح، خواب‌ها و رؤیاها و الهام‌های شخصی و ادعاهای ارتباطِ اشخاصِ پرهیزگار با او را گردآوری کرده که این امر حضورِ وی در صحنه و فعالیتش را برای جامعهٔ شیعیان همچنان ملموس نگاه داشته‌است.<ref>{{پک|سینا|۱۳۷۰|ک=نگاهی به اندیشهٔ سیاسی شیعی|ص=۳۳–۶۰}}</ref> در روایات شیعه نقش امام در زمان غیبت، گاه به خورشیدِ پشتِ ابر تشبیه شده‌است<ref dir=ltr>{{پک|Amir–Moezzi|1994|ک=The divine guide in early Shiʻism|ص=116|زبان=en}}</ref> [[سید مرتضی علم‌الهدی|شریف مرتضی]] در استدلال خود در زمینه غیبتِ امام دوازدهمِ شیعیان موضوع «لطف» در وجودِ غیبت را چنین خلاصه می‌کند:<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=134|زبان=en}}</ref><blockquote> با نیل به وجود او در میان‌شان و با اطمینان از [[مفترض الطاعه|وجوب اطاعت]] از او، شیعیان بی شک از او شرم خواهند نمود و به او احترام می‌گذارند و در نتیجه مرتکبِ شرّ نمی‌شوند. آن‌ها از اینکه از جانب او موردِ توبیخ یا سرزنش قرار گیرند واهمهٔ دارند. بدین ترتیب، ارتکابِ اعمالِ بد در میان‌شان کم می‌شود و اعمالِ خوب زیاد می‌گردد.</blockquote>
''مراثی''، مشتمل بر چند [[قصیده]] در [[مرثیه|مرثیهٔ]] چند تن از رجال معاصر سعدی از جمله [[مستعصم]]، آخرین خلیفهٔ [[خلافت عباسی|عباسی]]، [[ابوبکر بن سعد زنگی|ابوبکر بن سعد بن زنگی]] و [[سعد بن ابوبکر]] (از اتابکان فارس) است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>


=== ظهور، قیام و تشکیل حکومت جهانی ===
''صاحبیه''، مجموعه‌ای از [[قطعه (شعر)|قطعات]] فارسی و عربی است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
[[پرونده:Kaaba.png|بندانگشتی| برطبق روایاتی در شیعه مهدی در مسجدالحرام و در بین رُکنِ یَمانی و حَجَرُالْاَسْوَد (شماره ۸ و ۱۱ در تصویر) و [[مقام ابراهیم]] (که در تصویر با شماره ۷ مشخص است) ظهور می‌کند.<ref dir=ltr>{{پک|Halm|1987|ک=Shi'ism|ص=38|زبان=en}}</ref>]]
{{نوشتار اصلی|مهدی|ظهور|نشانه‌های ظهور قائم}}
در روایات شیعیان نشانه‌های متعددی برای ظهور مهدی قائم ذکر شده‌است از جمله: [[خروج یمانی]]، [[خروج سفیانی|سُفیانی]]، [[صیحه آسمانی|صِیْحهٔ آسمانی]] که از آمدن قائم خبر می‌دهد، کشته‌شدن [[نفس زکیه|نَفْسِ زَکیّه]] در مکه تنها ۱۵ روز قبل از ظهورِ قائم، [[نشانه‌های ظهور قائم#فرورفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیدا|فرورفتن سرزمین بَیْداء]] (فرورفتن ارتش سفیانی در زمین در هنگام رژه در مکه). هر چند طوسی، نعمانی و صدوق در ترتیبِ اتفاق افتادنَ این نشانه‌ها با هم یک‌نظر نیستند. هر سه ذکر می‌کنند که این نشانه‌ها در یک سال اتفاق می‌افتد.<ref dir=ltr>{{پک|Hussain|1987|ف=Messianism|ک=Expectation of the millennium|ص=20|زبان=en}}</ref> در این روایات مهدی در بین رکن‌های یمانی و حجرالاسود و [[مقام ابراهیم]]، در کعبه ظهور می‌کند.<ref dir=ltr>{{پک|Halm|1987|ک=Shi'ism|ص=38|زبان=en}}</ref> روز ظهور مقارن با [[عاشورا]] است. مرکز حکومت وی در [[کوفه]] قرار دارد. وی مَقَرِّ حکومتش را در [[مسجد کوفه]] برپا می‌کند و خزانه‌اش را در [[مسجد سهله|مسجد سَهْله]] مستقر می‌کند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1987|ف=Messianism and the Mahdi|ک=Shiʻism in history|ص=32|زبان=en}}</ref>


در روایات شیعه، شیعیان از تعیینِ وقتِ ظهورِ مهدی برحَذَر داشته شده‌اند، و تعیین‌کنندگانِ وقت ظهور، دروغگو دانسته شده‌اند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=29|زبان=en}}</ref> در میان روایات شیعه، اجماعی در مورد مدت زمانِ حکمرانیِ مهدی پس از ظهورش نیست. برای مثال حدیثی از [[محمد باقر]]، امام پنجم شیعه نقل شده‌است که مدت زمان حکومت مهدی را پس از ظهور ۳۰۹ سال ذکر کرده‌است. حدیثی دیگر به‌نقل از صادق نقل شده‌است که این مدت را هفت سال ذکر کرده‌است اما به‌گفتهٔ [[جعفر صادق]]، امام ششم شیعیان امامی، هر سالِ این حکومت به‌اندازهٔ هفتاد سالِ عادی خواهد بود. در حدیثی دیگر که [[شیخ صدوق]] از صادق نقل کرده‌است، او از وجود دوازده مهدی پس از قائم (و نه دوازده امام) خبر داده‌است. این مهدی‌ها از میان شیعیانِ امام زمان خواهند بود.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=41–42|زبان=en}}</ref>
سعدی، علاوه بر ''گلستان''، آثار دیگری نیز به نثر دارد، که عبارتند از ''نصیحةالملوک''، ''رسالهٔ عقل و عشق'' و ''مجالس پنج‌گانه.''<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref>


طبق نظر [[علی کورانی]] در کتاب ''[[عصر الظهور|عصر ظهور]]'' بر اساس جمع‌بندی روایات شیعه و سنی در خصوص ظهور و قیامِ مهدی موعود، ظهور مهدی از ابتدا تا تشکیلِ حکومت، چهارده ماه طول می‌کشد. ظهور از ماه [[رجب (ماه)|رجب]] و با خروج سفیانی آغاز می‌شود. در شش ماه نخست، ظهورِ مهدی غیرعلنی است و او در اضطراب و نگرانی است و امور را به‌طور مخفیانه توسط یارانش رهبری می‌کند. سپس در روز [[عاشورا]] از ماه [[محرم (ماه)|محرّم]]، قیام قائم از [[مکه]] در [[مسجدالحرام]] در کنار [[کعبه]] با ۳۱۳ تن از یارانش آغاز می‌شود؛ درحالی که پرچم [[محمد]] در [[غزوه بدر|غزوهٔ بَدْر]] را در دست دارد که بر آن نوشته شده‌است: اَلبَیعةُ لله<ref>{{پک|شیخ صدوق||ک=کمال‌الدین و تمام‌النعمة|ص=۶۵۴}}</ref>؛ سپس از آنجا رهسپار [[مدینه]]، و بعد [[عراق]] و نهایتاً [[شام]] می‌شود. او طی هشت ماه دشمنانش را شکست می‌دهد و جهانِ اسلام را یکپارچه تحت فرمانِ حکومتِ خود درمی‌آورد. سرانجام وارد [[اورشلیم|قدس]] می‌شود. آنگاه با [[امپراتوری بیزانس|رومیان]] — که به‌نظر کورانی مقصود غربیان هستند — پیمان آتش‌بس می‌بندد.<ref>{{پک|کورانی|۱۳۸۷|ک=عصر ظهور|ص=۲۴۹، ۲۵۵}}</ref> در این اثنا طبق روایاتِ مسلمانان [[عیسی]] از ملکوت فرود می‌آید، تا حجت بر [[یهودیان]] و [[مسیحی|مسیحیان]] تمام شود. ترتیب حوادث فرودِ مسیح و آتش‌بس میان مسلمانان و رومیان (غربیان) در روایات دقیقاً مشخص نیست. به‌هر حال مسیح به مهدی می‌پیوندد و پشت سرِ مهدی نماز می‌خواند. سپس رومیان پیمان آتش‌بس را نقض می‌کنند و جنگ بسیار بزرگی در ساحل شرقی [[دریای مدیترانه|مدیترانه]] رخ می‌دهد و مهدی پیروز می‌شود.<ref>{{پک|کورانی|۱۳۸۷|ک=عصر ظهور|ص=۳۲۳–۳۳۳}}</ref>
همچنین در نسخه‌های چاپی [[پاکستان]] و [[هند]] کتاب شعر دیگری با نام ''کریما'' به سعدی نسبت داده شده‌است. [[قالب شعر|قالبِ]] این کتاب [[مثنوی]] است و در [[بحر متقارب]] سروده شده‌است. اصالتِ این انتساب، با توجه به قوی نبودن اشعار و موجود نبودن اسناد خطی از آن، محلّ شک است.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref> علاوه بر این، [[محمدعلی فروغی]] در تحقیقات خود، در یکی از نسخه‌های خطی از کلیات سعدی، با کتاب دیگری به نام ''معمیات'' مواجه شده‌است که حاوی ۳۱ قطعهٔ عربی و فارسی در لغز و [[معما]]ست.<ref>{{پک|1=فروغی|2=۱۳۷۵|ک=کلیات سعدی|ف=مقدمه غزلیات|ص=۶۴۲-۶۴۵}}</ref>


== پس‌آیند اعتقاد به امام دوازدهم در طول تاریخ و مسائل امروزی ==
سعدی، در زمان زندگی خود، نسبت به جمع‌آوری و تدوین آثارش مبادرت می‌ورزیده‌است؛ چنان‌که این کار در مورد ''گلستان''، ''بوستان'' و ''طیبات'' مسلم است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> علی بن احمد بن ابی بکر بیستون از جمله مشهورترین گردآورندگان ''کلیات سعدی'' است که در سال ۷۲۶ و نیز در سال ۷۳۴ هجری به این کار مبادرت کرد.<ref name=":67" /><ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> در این نسخه، غزلیات سعدی به‌ترتیب [[الفبا]]ی حرف آخر ابیات مرتب شده‌اند. ترتیب قرار گرفتن فصول مختلف کلیات سعدی در نسخه‌های بعدی نیز کم و بیش از این نسخه اقتباس شده‌است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
[[پرونده:The declaration of Shi'ism as the state religion of Iran by Shah Ismail -Safavids dynasty.jpeg|بندانگشتی|{{جعبه نقل قول | نقل‌قول =در روز جمعه شاهِ والاجاه بجانب مسجدِ جمعهٔ تبریز رفته فرمودند تا خطیب آنجا که یکی از اکابرِ شیعه بود، بر سر منبر رفت و شاه خود بر فرازِ منبر برآمد. ''شمشیر حضرت صاحبُ‌الْاَمر علیه‌السلام'' را برهنه نمود و چون آفتاب تابان ایستاد.}}{{سخ}}نگاره‌ای دربارهٔ اعلامِ تشیع به‌عنوان مذهبِ رسمیِ ایران توسط شاه‌اسماعیل صفوی در مسجد جامع تبریز در سال ۱۵۰۱ م. زمانی که [[شاه اسماعیل صفوی]] ایران را تسخیر نمود بسیاری از هوادارانِ شاه اسماعیل، او را همان مهدی موعود دانستند.<ref dir=ltr>{{پک|Filiu|2009|ف=The Return of Political|ک=Current Trends|زبان=en}}</ref>|راست]]برای بیشتر از یک هزاره، ایدهٔ ظهور مهدی در آینده، روزنهٔ امیدی برای مذهب شیعه به ارمغان آورده‌است. امید به ظهور امام در آینده، به‌عنوان نیرویی متعادل‌کننده در میانِ شیعیان عمل نموده تا هر فعالیتِ سیاسی را تا ظهور امامِ موردِ انتظار به تعویق بیندازند. موعودگراییِ دوازده امامی جنبشی آرامش‌طلب است که به‌دنبال حضورِ صلح‌آمیز در جامعهٔ مسلمانان در عینِ نگاه داشتنِ ویژگی‌های اختصاصیِ خود در زمینهٔ امامت و مخصوصاً امامتِ حجتِ غایب است.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=60|زبان=en}}</ref> [[سید محمدحسین طباطبایی|محمد حسین طباطبایی]] در خصوص آثارِ باور به امام غایب از نظر شیعه می‌نویسد تصوّرِ ظهورِ مهدی در ردیف تصورِ [[قیامت]] است که مشابهِ اعتقاد به پاداش و جزای اعمال موجب حفاظتِ حیات معنویِ مسلمانان می‌شود. این باور مربوط به دو قرن و نیم پس از ظهور اسلام نیست بلکه پیامبر پیش از ولادتش بشارت داده که برای شیعیانِ معتقد از آغاز نقطهٔ امید بوده‌است. باور به ظهور مهدی به انسان نوید می‌دهد که جهان بشری سرانجام روزی به کمالِ مطلوب که حیاتِ سراسرْ سعادت و خوشبختی و کامیابی است دست خواهد یافت. با وجود ایمان به چنین حقیقتی، تصورِ شکست خوردن و بی‌فایده بودنِ تلاش برای انسانِ مسلمانْ محال است. با چنین ایمانی، مسلمان پیوسته خود را کامیاب می‌یابد و هرگز در اثر انباشتِ مشکلات و گرفتاری‌ها، امیدِ نجات و رستگاری را از دست نخواهد داد.<ref dir=ltr>{{پک|طباطبایی|۱۳۸۷|ک=شیعه|ص=۸۹–۹۲}}</ref> در قرن چهارم هجری و هنگامی‌که سلسلهٔ شیعهٔ آل بویه بر عراق و ایران مسلط شدند، هفتاد سال از غیبت امام شیعه می‌گذشت و یک امام غایب محدودیتی برای آل‌بویه به‌وجود نمی‌آورْد؛ بنابراین آل‌بویه که در ابتدا شیعهٔ زیدی بودند، به شیعهٔ دوازده امامی گرایش یافتند و از آن حمایت نمودند.<ref dir=ltr>{{پک|Momen|1985|ک=An Introduction to Shi'i Islam|ص=75–76|زبان=en}}</ref> از طرف دیگر، فشارها و سرکوب‌های عباسیان با یک احساس شدیدِ یأس در میان شیعیان امامیه که برخلاف بسیاری از شیعیانِ زیدیه از به‌چنگ آوردنِ قدرت از طریق روش‌های انقلابی بازمانده‌بودند، همراه و هم‌زمان بود. برای آن‌ها امام غایب، جاذبه‌های فکری و سیاسیِ آشکاری به‌دنبال داشت. این امر امامیه را قادر ساخت تا حکومت طرفدارِ شیعهٔ آل بویه را به‌رسمیت بشناسد و با آن همکاری کند، بدون آنکه وفاداری خود نسبت به امام غایبِ خود را فدای این کار سازند. این همکاری با آل‌بویه توانست شیعیان را به مرکزِ قدرت نزدیک‌تر نماید. با اعلامِ وفاداری به آل بویه، شیعیان توانستند در تقاضای حقوق خود صریح‌تر و بی‌پرواتر باشند. به‌نظر کولبرگ در این دوران، شیعیان با تقویت پایگاهِ خود در مراکزِ حساسِ مالی و حکومتی، شاید در پی این بودند که از یک سو امتیازاتی از شکلِ موجودِ حکومت به‌دست آورند و از سوی دیگر نهایتاً مذهبِ تسنن را از درون تضعیف کنند.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1976|ف=From Imāmiyya|ک=Bulletin of the School|ص=533|زبان=en}}</ref>


هنگامی که ترکان [[سلجوقی]] از شمال شرق ایران به‌پیش آمدند و سرزمین‌های اسلامی را مسخر کردند، براساس شعرهای منسوب به زمان جعفر صادق، نویسندگان اسلامیْ ترکان را زمینه‌سازِ ظهور مهدی می‌دانستند.<ref dir=ltr>{{پک|Halm|1987|ک=Shi'ism|ص=59|زبان=en}}</ref> هنگامی که [[مغول]]ان به ایران حمله نمودند دوباره چنین اعتقاداتی در مورد مغولان در بین شیعیان که در آن زمان در ایران کماکان در اقلیت بودند، جاری شد. شیعیانِ پرنفوذی مانند [[خواجه نصیرالدین طوسی]] نیز با مغولان همکاری نمودند.<ref dir=ltr>{{پک|Halm|1987|ک=Shi'ism|ص=60|زبان=en}}</ref> [[رستم شاه غازی]] فرمانروای باوندی مازندران، به سبب پای‌بندی شدید به [[تشیع]] یا به نشانه مخالفت با [[اسماعیلیان الموت (حکومت)|اسماعیلیان]]، سکه و خطبه به نام صاحب‌الزمان کرده‌بود و خود را نایب او می‌دانست.<ref>{{پک|سجادی|۱۳۷۴|ف=آل باوند|ص=۵۹۳}}</ref>
تاکنون نسخه‌های مختلفی از آثار سعدی چ ه به‌صورت مستقل و چه در قالب ''کلیات'' سعدی — تصحیح و منتشر شده‌است. نخستین کتاب تصحیح‌شدهٔ ''گلستان'' را در سال ۱۳۱۰، [[عبدالعظیم قریب]] آماده و منتشر کرد. نخستین نسخهٔ تصحیح‌شده ''کلیات'' سعدی را نیز در سال ۱۳۱۶، [[محمدعلی فروغی]] منتشر کرد، که تا به امروز به‌عنوان مهم‌ترین منبع ارجاع به آثار سعدی محسوب می‌شود. بعدها محققان دیگر از جمله [[سعید نفیسی]]، [[محمدجواد مشکور]]، [[خلیل خطیب رهبر]] و [[حسن انوری]] نسخه‌های دیگری از این کتاب را تصحیح کردند. معتبرترین نسخه از ''گلستان'' به تصحیح [[غلام‌حسین یوسفی|غلامحسین یوسفی]] است که مبنای آن هفده [[نسخه خطی|نسخهٔ خطی]] و نسخه‌های چاپی معتبر بود. با این حال، این تصحیح نیز نظرات مثبت همهٔ منتقدان را برنیاورد و پس از آن دستِ‌کم دو تصحیح دیگر از ''کلیات سعدی'' از [[بهاءالدین خرمشاهی]] (۱۳۷۵) و حسن انوری (۱۳۸۳) عرضه شد.<ref name=":67" />


در طول تاریخِ شیعه افراد متعددی بوده‌اند که با نام مهدی قیام کرده‌اند و در مواردی خود توانسته‌اند نظامی نو به‌وجود آورند. بنابر گفته [[ژان پیر فیلیو]] از زمان تبیین دکترینِ غیبت توسط روحانیت شیعه، با هدف محدود کردن جنبش‌ها و قیام‌های سیاسیِ تحت نام مهدی، روحانیت شیعه کوشش کرد که خود تنها نهادی باشد که وظیفهٔ تفسیر نشانه‌ها و زمان ظهور را به‌عهده داشته باشد. اما این تلاشِ روحانیت شیعه برای کنترل جنبش‌های سیاسیِ تحت نام مهدی همیشه موفقیت‌آمیز نبوده‌است. برای مثال زمانی که [[شاه اسماعیل یکم|شاه اسماعیل صفوی]] ایران را تسخیر کرد، بسیاری از هوادارانِ شاه اسماعیل، او را همان مهدی موعود دانستند. هرچند بعد از شکست شاه صفوی از ترکان عثمانی او مجبور شد از جاه‌طلبی‌های خود عُدول کند. از آن پس شاه اسماعیل در نزد طرفدارانش به‌عنوان نمایندهٔ امام زمان شناخته می‌شد.<ref dir=ltr>{{پک|Filiu|2009|ف=The Return of Political|ک=Current Trends|زبان=en}}</ref> [[بابیه|جنبش بابی]] بدون شک شاخص‌ترین جنبش‌های موعودگراییِ شیعه پس از ظهور صفویان بود. این جنبش نتیجهٔ حدود نیم قرن انتظار برای ظهورِ امام زمان به‌دنبال فرارسیدن هزارهٔ مهدی و تعالیم و آموزه‌های درون و برون جنبشِ [[شیخیه]] بود. [[سید علی‌محمد باب|علی محمد باب]] ابتدا ادعا نمود که بابِ امام زمان است و سپس در سال ۱۲۶۴ ه‍.ق/۱۸۴۸ م آشکارا ادعا کرد که مهدی موعود است. این جنبش در نهایت به گسست از شیعه و تشکیلِ آیینی جدید منجر شد.<ref dir=ltr>{{پک|Amanat|2007|ف=Islam in Iran v.|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
===بوستان===
{{اصلی|بوستان سعدی}}
[[پرونده:Sadi KCMO.JPG|بندانگشتی|300px|برگه‌ای از ''[[بوستان سعدی]]''، نوشته‌شده در [[بخارا]] در سال ۱۵۳۹ میلادی. این اثر امروزه در [[موزه هنر نلسون اتکینز|موزهٔ هنر نلسون اَتکینز]] واقع در [[کانزاس سیتی]] در [[ایالات متحده آمریکا|ایالات متحدهٔ آمریکا]] نگهداری می‌شود.]]
[[بوستان سعدی|''بوستان'']] از آثار منظوم ''سعدی'' و یکی از شاهکارهای ادب فارسی به‌شمار می‌آید. این کتاب در نسخه‌های قدیمی ''سعدی‌نامه'' نامیده می‌شد، اما بعدها به ''بوستان'' شهرت یافت. ''بوستان'' به نظم (شعر) نوشته شده و مشتمل بر حدود چهار هزار بیت شعر است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> قالب شعری آن [[مثنوی]] است و همانند [[شاهنامه|''شاهنامهٔ فردوسی'']] در [[بحر متقارب]] سروده شده‌است. ''بوستان''، کتابی اخلاقی و آموزشی است و ''سعدی'' [[آرمان‌شهر]] مطلوب خود را در آن به تصویر کشیده‌است.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref> چنان‌که سعدی، خود، اشاره کرده‌است، نگارش آن را در ۶۵۵ هجری به پایان برده و به [[ابوبکر بن سعد زنگی]] تقدیم کرده‌است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>


در دوران معاصر جنبش‌های متعددی در بین شیعیانِ لبنان، عراق و ایران شکل گرفته‌است که یا خود را نمایندهٔ امام زمان یا هموارکنندهٔ زمینه‌های ظهورِ امام زمان دانسته‌اند یا مدعی هدایت و تأثیرپذیری جنبش توسط امام زمان بودند. چنین رویکردی را در دوران معاصر در جنبش‌ها و نظام‌هایی مانند نظام [[جمهوری اسلامی ایران]]، [[جیش المهدی|جِیْشُ الْمَهدی]] به‌رهبری [[مقتدی صدر|مُقتَدیٰ صدر]] و [[حزب‌الله لبنان]] می‌توان دید.<ref dir=ltr>{{پک|Filiu|2009|ف=The Return of Political|ک=Current Trends|زبان=en}}</ref>[[پرونده:Jamkaran Mosque-3855.jpg|بندانگشتی|[[مسجد جمکران]] محلی که بر طبق برخی روایاتِ متأخرِ شیعه به‌خواست حجّت بن الحسن بنا شده‌است و مورد توجه وی است.<ref dir=ltr>{{پک|Calmard|2011|ف=Jamkarān|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>]]هزاران نفر از شیعیان به [[مسجد جمکران]] در حوالی [[قم]] و در مسیر راه قم–کاشان می‌روند. به‌خصوص در سه‌شنبه شب و روزی که در روایات شیعه، مهدی در این روز و در این محل ظاهر شده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Calmard|2011|ف=Jamkarān|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در دوران ریاست جمهوریِ [[محمود احمدی‌نژاد]]، او عنوان می‌کرد که امام مهدی فعالیت‌های روزانهٔ دولت او را حمایت می‌کند و به او در مواجهه با فشارهای بین‌المللی کمک می‌نماید. یا در سخنرانی دیگری عنوان نمود که دلیل حملهٔ [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] به [[عراق]] این بوده‌است که آن‌ها دریافته بودند که امام زمان قرار است که در عراق ظهور کند. این اظهارنظرهای احمدی‌نژاد با انتقادهای زیادی از جانب منتقدین وی و روحانیان شیعه مواجه شده‌است.<ref dir=ltr>{{harvnb|Fathi|May 18, 2008}}</ref>
''بوستان'' با یک مقدمهٔ طولانی آغاز می‌شود که در حمد خداوند، ستایش [[محمد|پیامبر اسلام]]، بیان دلیل نگارش کتاب و مدح [[ابوبکر بن سعد زنگی]] و [[سعد بن ابوبکر]]، حاکمان وقت [[فارس (سرزمین)|فارس]]، سروده شده‌است.<ref name=":12">{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=صیادکوه|نام=اکبر|عنوان=بررسی عنصر شخصیت در حکایت‌های بوستان سعدی|ژورنال=بوستان ادب|دوره=دوم|شماره=۲ (پیاپی ۵۸)|ناشر=دانشگاه شیراز|تاریخ=تابستان ۱۳۸۹|زبان=fa|شاپا=|doi=|پیوند=http://www.ensani.ir/storage/Files/20120325154123-1055-32.pdf|تاریخ دسترسی=۱۶ بهمن ۱۳۹۵|نام خانوادگی۲=نجفیان|نام۲=آزاده}}</ref> این کتاب در ده فصل (یا ده باب) نوشته شده‌است که عبارتند از: ''[[عدالت|عدل]]''، ''[[احسان]]''، ''[[عشق]]''، ''[[تواضع]]''، ''[[رضا (تصوف)|رضا]]''، ''[[ذکر]]''، ''[[تربیت]]''، ''[[شکر (مفهوم اخلاقی)|شُکر]]''، ''[[توبه]]'' و ''مناجات و ختم کتاب''.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> حجم این باب‌ها متفاوت است و به‌جز باب یکم و پنجم، همگی با یک مقدمهٔ کوتاه شروع می‌شوند. هر باب، مشتمل بر حکایت‌هایی است که به‌صورت پی‌درپی نقل می‌شوند. بر اساس نسخهٔ تصحیح‌شدهٔ [[غلام‌حسین یوسفی]]، با احتساب دیباچه، در مجموع ۱۸۳ حکایت در این کتاب نقل شده‌است. حکایت‌های بوستان از نظر پیچیدگی و ساختار یکسان نیستند؛ برخی از ساختار داستانی پیچیده‌تری برخوردارند و حوادث و اشخاص متعددی را در بر می‌گیرند، درحالی‌که برخی دیگر ساده و در حد حکایت‌واره‌اند.<ref name=":12" />


اعتقاد به ظهورِ امام غایب (به‌عنوان [[مهدی]])، شیعیان را در تحمل شرایطِ دشوار یاری نموده و به آن‌ها امیدِ آینده‌ای سرشار از دادگری داده‌است. مبالغه‌آمیز نیست اگر گفته شود بدون اعتقاد به چنین نقشی برای امام دوازدهم، مذهب شیعه نمی‌توانست در مقابل آزار و اذیت سلسله‌های مختلف در تاریخ اسلام — تا پیش از تشکیل صفویه در قرن شانزدهم — دوام بیاورد. بنابرین غیبت امام به‌عنوان نیروی خلّاقی در جان‌های شیعیان عمل نمود تا نه تنها در مقابل مشکلات زمان صبور باشند، بلکه آن‌ها را آماده نمود تا وظیفهٔ تاریخی خود در تأسیس حکومت اسلامی را حتی پیش از آنکه امام، رهبریِ شیعیان را بر عهده بگیرد به‌انجام برسانند.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1987|ف=Messianism and the Mahdi|ک=Shiʻism in history|ص=181–183|زبان=en}}</ref>
===گلستان===
{{اصلی|گلستان سعدی}}
[[پرونده:Sa'di's Bustan - Nasta'liq calligraphy style.jpg|بندانگشتی|شعری از ''گلستان'']]
سعدی کتاب ''[[گلستان سعدی|گلستان]]'' را در سال ۶۵۶ هجری قمری، یعنی یک سال پس از نگارش ''[[بوستان سعدی|بوستان]]'' نوشته‌است. این کتاب به [[سجع|نثر آهنگین]] و آمیخته با [[شعر|نظم]] و در هشت فصل (یا هشت باب) نوشته شده‌است. هشت باب ''گلستان'' عبارتند از: «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت». ''گلستان'' یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌های نثر در [[ادبیات فارسی]] است.<ref name=":67">{{یادکرد|عنوان=GOLESTĀN-E SAʿDI|پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20161117073300/http://www.iranicaonline.org/articles/golestan-e-sadi|تاریخ بایگانی=۱۷ نوامبر ۲۰۱۶|ناشر=Encyclopædia Iranica|زبان=en|نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/golestan-e-sadi|بازبینی=12 January 2012|url-status=dead}}</ref> سعدی این کتاب را به سعد بن ابوبکر بن سعدی زنگی تقدیم کرده‌است.<ref name=":62" />


== دیدگاه اهل سنت ==
این کتاب، مجموعه‌ای از حکایت‌های مستقل و حاوی اندرزها و جمله‌های قصار است. اما هنر داستان‌گویی و ایجاز نگارنده، مانع از آن می‌شود که وجه تعلیمی آن باعث ملالت خواننده شود. سعدی در ''گلستان''، از پرداختن به [[تاریخ‌نگاری]] و [[تذکره]]نویسی پرهیز می‌کند و تنها امور مربوط به زندگی و منش اشخاص را بیان می‌کند.<ref name=":0" />{{منبع بهتر}} کتاب ''گلستان'' را می‌توان گزارش سعدی از جامعهٔ زمان خود دانست، که در آن اوضاع فرهنگی و اجتماعی زندگانی مردم به صورت واقعی به تصویر کشیده شده‌است.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref>
با توسعهٔ دکترینِ مهدویت در نزد شیعیان، فقهِ اهل سنت سعی نمود تا از اعتقاد به مهدی فاصله بگیرد.<ref dir=ltr>{{پک|Aslan|2009|ف=Mahdī|ک=EoI1|زبان=en}}</ref> با وجود حمایت از اعتقاد به مهدی توسط بعضی محدثینِ مهمِ اهل سنت، اعتقاد به مهدی هیچ‌گاه به‌عنوان مبانیِ اصلیِ فقهِ اهل سنت در نیامده‌است. در اعتقادات اهل سنت به مهدی اشاره شده‌است، ولی به‌صورت نادر. بسیاری از علمای مشهورِ اهل سنت مانند [[غزالی|محمد غزالی]] از بحث کردن در مورد این موضوع اجتناب کرده‌اند. البته به‌گفتهٔ مادلونگ این اجتناب کمتر به‌خاطر عدمِ اعتقاد به مهدی<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1986|ف=al–Mahdī|ک=EoI2|زبان=en}}</ref> و بیشتر (به‌گفتهٔ [[رضا اصلان]] بخشی) به‌خاطر برنیانگیختنِ شورش‌ها و جنبش‌های اجتماعی بوده‌است. هر چند همچنان بحث‌های شدیدی بین علمای سنی در خصوصِ نقشِ مهدوی و سیاسیِ وی وجود دارد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1986|ف=al–Mahdī|ک=EoI2|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Aslan|2009|ف=Mahdī|ک=EoI1|زبان=en}}</ref> موارد استثنایی مانند [[ابن خلدون]] در کتاب ''مقدمه'' وجود دارد که آشکارا با اعتقاد به مهدی مخالفت می‌کند و تمامِ احادیثِ مربوط به مهدی را ساختگی می‌داند. در میان محدثین و علمایی که به مهدی پرداخته‌اند دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. در احادیثی در کتاب‌های اهل سنت مهدی همان عیسی مسیح است. در روایاتی دیگر حرفی از هویت فرد نیست یا گفته شده‌است که به‌همراهِ عیسی قیام می‌کند. همچنین مهدی از نسل حسین، نسل حسن یا فرزند حسن عسکری، امام یازدهم شیعه دوازده امامی، ذکر شده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1986|ف=al–Mahdī|ک=EoI2|زبان=en}}</ref>


طبق گفتهٔ ویلفرد مادلونگ در ''دانشنامهٔ اسلام''، بین قرون هفتم تا سیزدهم هجری برخی علمای اهل سنت از این عقیده که حجت بن حسن همان مهدیِ منتظَر است حمایت کردند:<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1986|ف=al–Mahdī|ک=EoI2|زبان=en}}</ref>
حکایت‌های ''گلستان''، فراخور موضوع، کوتاه یا بلند می‌شود. در برخی از حکایت‌ها شخصیت‌های خیالی یا واقعی ثالثی وجود دارند و ایفای نقش می‌کنند؛ اما در برخی از حکایت‌ها، نگارنده حاضر و ناظر است. برخی از این رخدادها، رخدادهای واقعی زندگی او و برخی فقط رخدادهای تخیلی است.<ref>{{پک|1=میلانی|2=۱۳۷۸|ک=ایران‌شناسی|ف=سعدی و سیرت پادشاهان}}</ref>
* در سال ۶۴۸ ه‍.ق/۱۲۵۰ م محدثِ سوریِ شافعی‌مذهب، محمد بن یوسف الْگَنجی الْقریشی، کتابی تألیف کرد با عنوان ''اَلْبیانُ فی اخبارِ صاحبِ الزَّمان'' که در آن با استناد به احادیثِ اهل تسنن اثبات نمود امام دوازدهم همانا مهدی است.
* در سال ۶۵۰ ه‍.ق/۱۲۵۲ م [[محمد بن طلحه شافعی|کمال‌الدین محمد قرشی]]، دانشمند شافعی، کتاب ''[[مطالب السؤول|مَطالبُ السَئول فی مَناقبِ آلِ الرَّسول]]''، را در شهر حَلَب تکمیل نمود. در این کتاب وی از امامتِ دوازده امام پشتیبانی نمود و به مخالفت‌های اهل تسنن در زمینهٔ اعتقاد به اینکه امام دوازدهم همان مهدی است پاسخ داد.


* سبط بن جوزی، کمی پیش از وفات خود در سال ۶۵۴ ه‍.ق در دمشق، کتاب ''تَذکَرَةُ الْخَواص'' را نوشت که در آن گزارش‌های منابعِ اهل تسنن در بیان فضائل علی و فرزندانش به‌خصوص دوازده امام را گردآوری نمود و در پایان تصریح نمود که امام دوازدهم همانا صاحب عصر و مهدی موعود است.
این کتاب به لحاظ سبک و سیاق در زمرهٔ [[مقامه|مقامات]] جای می‌گیرد.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۱۱۱-۱۵۶|ج=۳}}</ref><ref name=":0" />{{منبع بهتر}} با این حال، به‌رغم این که دشوارنویسی و [[اطناب]] در مقامه‌های نویسندگان پیشین متداول بود، حکایات ''گلستان'[[ایجاز|موجز]] و تا سرحد امکان نزدیک به زبان عامه نوشته شده‌است.<ref>{{پک|1=میلانی|2=۱۳۷۸|ک=ایران‌شناسی|ف=سعدی و سیرت پادشاهان}}</ref> [[داریوش رحمانیان]]، استاد تاریخ، با استناد به تعداد زیاد حکایاتی که در مورد سیاست در این کتاب موجود است، این کتاب را صورتی از [[سیاست‌نامه|اندرزنامه (سیاست‌نامه)]] می‌داند و سعدی را پیرو سنت اندرزنامه‌نویسی قلمداد می‌کند.<ref>{{پک|1=رحمانیان|2=۱۳۸۹|ک=ماهنامه علوم انسانی مهرنامه|ف=سعدی و سیاست؛ تأملی در زادروز شاعر شیرازی}}</ref>
* در دایرهٔ صوفیان نیز منابعی در تأیید مهدی بودنِ امام دوازدهم وجود دارد. ابوبکر بیهقی (و. ۴۵۸ ه‍.ق/۱۰۶۶ م) بیان نموده‌است که برخی از مشایخِ صوفیه نظر امامیه در مورد هویتِ مهدی و غیبت او را قبول دارند. صوفی ایرانی، [[صدرالدین جوینی|صدرالدین ابراهیم حَمّویی]] (اواخر سدهٔ هفتم/سیزدهم) از نظر امامیه در کتابش، ''[[فرائد السمطین|فَرائِدُ السِّمْطَیْن]]'' پشتیبانی نمود. صوفی مصری، اَلشَّعرانی، با وجود اینکه عموماً هیچ موافقتی با شیعه نشان نمی‌داد، در کتاب ''اَلْیَواقیتُ و الْجَواهِر'' (نوشته‌شده در سال ۹۵۸ ه‍.ق/۱۵۵۱ م) تصریح نمود که مهدی پسرِ امام حسن عسکری است که در سال ۲۵۵ ه‍.ق/۸۶۹ م به‌دنیا آمده‌است و تا زمانِ ملاقات با عیسی زنده خواهد ماند.


== منبع‌شناسی ==
سعدی در نگارش نثر آهنگین ''گلستان''، از [[جناس]] و تقارن‌های لفظی و داستانی استفاده می‌کند؛ اما دچار تکلف و [[نثر فنی|تصنع]] نمی‌شود. کلمه‌ها و ترکیب‌های پیچیده و دور از ذهن در ''گلستان'' به کار نمی‌رود و به‌همین دلیل، این کتاب از کتاب‌هایی مانند ''[[مقامات حمیدی]]''، ''[[تاریخ وصاف]]'' و ''[[تاریخ جهانگشای جوینی]]'' ساده‌تر و روان‌تر است.<ref>{{پک|1=گودرزی|2=۱۳۹۴|ک=پویش در آموزش علوم انسانی|ف=نگاهی به سبک گلستان سعدی}}</ref>
[[پرونده:Shaykh Saduq Kamal al-din-.jpg|چپ|بندانگشتی|نسخهٔ خطی از کتاب ''کمال الدّین و تمام النّعمة'' اثر ابن بابویه در مورد امام زمانِ شیعیان و غیبت]]
به‌نوشتهٔ [[جاسم حسین]] احادیثِ مربوط به غیبتِ مهدیِ قائم را بسیاری از گروه‌های شیعه گردآوری کرده‌اند و پیش از سال ۲۶۰ ه‍.ق/۸۷۴ م در آثارِ سه مذهبِ [[واقفیه|واقِفیه]]، [[زیدیه جارودیه]] و [[شیعه دوازده‌امامی|امامیه]] موجود است. از واقفیه، اَنْماطی ابراهیم بن صالح کوفی از اصحابِ امام [[محمد باقر]] کتابی به نام ''اَلْغَیْبَة'' نوشت. علی بن حسین طائی طاطاری و حسن بن محمد بن سَماعه هر یک کتابی به نام «کتابُ الْغَیبَة» نوشتند و امام [[موسی کاظم]] را به‌عنوان امامِ غایب معرفی کردند. از زیدیه، ابوسعید عَبّاد بن یعقوب رَواجِنی عُصْفُری (و. ۲۵۰ ه‍.ق/۸۶۴ م) در کتابی به نام ''ابوسعید عُصفُری'' احادیثی در خصوص غیبت، ائمهٔ دوازده‌گانه و ختمِ ائمه به دوازده می‌آورَد بی‌آنکه نام آن‌ها را برشمرَد. از امامیه [[علی بن مهزیار اهوازی|علی بن مَهْزیارِ اهوازی]] — وکیل امام نهم و دهم — (و. حدود ۲۵۰ تا ۲۶۰ ه‍.ق)، دو کتاب به نام‌های ''کتابُ الْمَلاحِم'' و ''کتابُ الْقائِم'' نوشت که هر دو دربارهٔ غیبتِ امام و قیامِ او با شمشیر مطالبی دارد. [[حسن بن محبوب سراد|حسن بن محبوب سَرّاد]] (و. ۲۲۴ ه‍.ق/۸۳۸ م) کتاب ''اَلْمَشْیَخَة'' را در موضوعِ غیبت می‌نویسد. [[فضل بن شاذان|فَضل بن شاذان نیشابوری]] (و. ۲۶۰ ه‍.ق/۸۷۳ م) کتاب ''الغیبة'' را نوشت که ظاهراً مطالب آن از کتابِ ''المشیخه'' نقل شده‌است. وی که دو ماه پیش از امام یازدهم می‌میرد، امام دوازدهم را قائم می‌داند.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۲۱–۲۳}}</ref> به‌نوشتهٔ پوناوالا منابعِ پیش از دورانِ موسومِ به غیبتِ کبری بسیار پراکنده و ناکافی‌اند و مشکلی که پژوهشگران در هنگامِ بررسیِ این منابع با آن مواجه می‌شوند، میزانِ تاریخی بودنِ این منابع است.<ref dir=ltr>{{پک|Poonawala|2000–2001|ک=Crisis and Consolidation|ص=455|زبان=en}}</ref>


در خلالِ دورهٔ سفارت موسوم به غیبت صُغریٰ (۲۶۰–۳۲۹ ه‍.ق/۸۷۴–۹۴۱ م) فُقَها و مُبلّغان، آثاری بر اساسِ اطلاعات کتبِ پیشین و فعالیت‌های سازمان وکالت نوشته‌اند که اطلاعات‌شان در کُتُبِ تاریخیِ این دوره یافت نمی‌شود. ابراهیم بن اسحاق نَهاوندی (و. ۲۸۶ ه‍.ق/۸۹۹ م) که مدّعیِ نیابتِ امام دوازدهم بود کتابی در موضوع غیبت نوشت. عبدالله بن جعفر حِمْیَری (و. بعد از ۲۹۳ ه‍.ق/۹۰۵ م) که خود کارگزارِ امامان دهم و یازدهم و نُوّابِ اول و دوم بود کتاب ''اَلغیبةُ و الْحَیْرَة'' را نوشت. ابن بابِوَیْه — پدر شیخ صَدوق — (و. ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۰ م) کتاب ''اَلْاِمامَةُ و التَّبصِرَةُ مِنُ الْحَیرَة'' و کُلِیْنی (و. ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۰ م) بخش عمده‌ای از کتاب حُجَّتِ ''اصول کافی'' را به غیبت اختصاص داد.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۲۳–۲۴}}</ref>
سعدی در ''گلستان''، سبک شخصی و فردی خود را برگزیده‌است، که از حیث سادگی نگارش، به ویژگی‌های [[سبک خراسانی]] نزدیک است. برخی از صاحب‌نظران، ''گلستان'' را اوج آمیزش دو سبک نثر موزون [[خواجه عبدالله انصاری]] و [[حمیدی بلخی|قاضی حمیدالدین حمیدی بلخی]] می‌دانند.<ref>{{پک|1=گودرزی|2=۱۳۹۴|ک=پویش در آموزش علوم انسانی|ف=نگاهی به سبک گلستان سعدی}}</ref>


از سال ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۱ م با پایانِ سفارت و آغاز دورهٔ موسوم به غیبت کُبریٰ چندین اثر برای تبیینِ غیبت و علتِ طولانی شدنِ آن نگاشته شد. به‌گفتهٔ جاسم حسین پنج اثر در این زمان نگاشته شد که اساسِ عقایدِ بعدیِ امامیه دربارهٔ غیبت را تشکیل می‌دهد. نخستین کتاب، ''[[الغیبة (نعمانی)|الغیبة نُعمانی]]'' توسط [[ابوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی]] (و. ۳۶۰ ه‍.ق) با استفاده از آثارِ یادشده بدون توجه به اعتقاداتِ نویسندگانِ آن آثار تدوین شده‌است. دومین اثر، ''[[کمال‌الدین و تمام‌النعمة|کمالُ‌الدّین و تَمامُ‌النِّعمَة]]'' است که توسط [[شیخ صدوق]] (۳۰۶ تا ۳۸۱ ه‍.ق/۹۲۳ تا ۹۹۱ م) بر اساسِ [[اصول اربعمائه|اصول اَرْبَعُمِائَه]] گردآوری شده‌است و با توجه به جایگاه پدرش، [[علی بن بابویه]]، اطلاعات معتبری از دورانِ وکلا و ارتباط مخفیِ آن‌ها با امام غایب از طریقِ چهار سفیر ارائه می‌دهد. سومین مورد، ''اَلْفُصولُ الْعَشَرَةُ فِی الْغَیْبَة'' توسط [[شیخ مفید]] (و. ۴۱۳ ه‍.ق/۱۰۲۲ م) نوشته شد و اطلاعات تاریخی در مورد دورانِ غیبت و پانزده دیدگاهِ پدیدارشده در میان امامیه در دوران غیبت و از میان رفتن همهٔ آن‌ها جز اَثْنیٰ‌عَشَریه بیان می‌کند. همچنین در ''[[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد|کتابُ الْاِرشاد]]'' به‌سبکِ کلینی و نعمانی به نقلِ احادیث و توجیهِ طولانی شدن عمر امام غایب می‌پردازد و بر همین اساس است که شیعیان عملاً معتقد به [[نامیرایی زیستی]] حجت بن الحسن هستند. چهارمین اثر را سید مرتضی (۳۵۵–۴۳۶ ه‍.ق/۱۰۴۴–۱۰۴۵ م)، شاگردِ شیخ مفید، با عنوان ''مَسئلَةٌ وَجیزَةٌ فِی الْغَیْبَة'' نوشت. این اثر و کتاب دیگری با نام ''اَلْبُرْهانُ عَلیٰ صِحَّةِ طولِ عُمرِ الْاِمامِ الزَّمان'' تألیفِ محمد بن علی کَراجُکی (و. ۴۴۹ ه‍.ق/۱۰۵۷ م) فاقدِ اطلاعات تاریخی هستند. پنجمین اثر، ''[[الغیبة (طوسی)|الغیبة]]'' نوشتهٔ شیخ طوسی (۳۸۵–۴۶۰ ه‍.ق/۱۰۶۷ م) بر مبنای کتابی به نام ''اَلْاَخبارُ الْوَکالَةُ الْاَربَعَة'' نوشتهٔ احمد بن نوح بَصْری اطلاعات تاریخیِ معتبری از فعالیت‌های مخفیِ سُفَرا ارائه می‌دهد و نیز به شیوهٔ حدیثی و عقلی اثبات می‌کند امام دوازدهم همان مهدیِ قائم است که باید در غیبت به سر بَرَد و سایر ادعاها در خصوص غیبتِ دیگر افراد نظیر [[علی بن ابی‌طالب]]، [[محمد حنفیه|محمد حَنَفیّه]] و [[موسی کاظم]] مردود است. این کتاب مأخذِ اصلیِ نویسندگانِ بعدیِ شیعهٔ امامی و به‌خصوص ''[[بحارالانوار|بِحارُ الْاَنوارِ]]'' [[محمدباقر مجلسی]] (۱۰۳۷–۱۱۱۰ ه‍.ق) بوده‌است.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۲۴–۲۷}}</ref>
کتاب ''گلستان'' یکی از نخستین کتاب‌های فارسی است که با استفاده از [[ماشین چاپ دوار (روتاری)|ماشین چاپ]] منتشر شد. این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۲۴ میلادی در [[تبریز]] به چاپ رسید.<ref name=":67" />


به‌نوشتهٔ جاسم حسین منابع غیرشیعه بر کتاب ''اَلْمُسْتَرْشَد'' اثر [[ابوالقاسم بلخی]] معتزلی (و. حدود ۳۰۱ ه‍.ق/۹۱۳ م) اتکا دارد که معتقد است حسن عسکری بی وارث از دنیا رفت و ظاهراً اطلاعات خود در خصوص دسته‌بندیِ شیعه پس از سال ۲۶۰ ه‍.ق را از حسن بن موسی نوبَختی (و. حدود ۳۰۰ ه‍.ق) گرفته‌است. این کتاب مبنای اطلاعاتِ ''[[اَلْمُغْنی]]'' [[قاضی عبدالجبار|عبدُالْجَبّار مُعْتَزِلی]] (و. ۴۱۵ ه‍.ق/۱۰۲۴ م) و [[ابوالحسن اشعری]] . ۳۲۴ ه‍.ق/۹۳۵ م) قرار گرفت و کتاب اشعری مرجعِ سایر کتاب‌های [[سنی|اهل سنت]] نظیر [[ابن حزم|ابن حَزْم]] . ۴۵۶ ه‍.ق/۱۰۳۷ م) و [[محمد بن عبدالکریم شهرستانی|شهرستانی]] (و. ۵۴۸ ه‍.ق/۱۱۵۳ م) دربارهٔ دسته‌بندی‌های شیعه بوده‌است.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۲۷–۲۸}}</ref>
===غزلیات===
{{اصلی|غزلیات سعدی}}
[[غزلیات سعدی]] مجموعهٔ شعرهایی‌ست که سعدی در [[قالب شعر|قالب]] [[غزل]] سروده و تاکنون چندین تصحیح از آن‌ها به‌وسیلهٔ استادان [[زبان و ادب فارسی]] منتشر شده‌است. سعدی حدود ۷۰۰ غزل دارد.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref> سعدی در سرایش غزلیات، به زبان [[سنایی]] و [[انوری]] توجه ویژه داشته‌است. بسیاری از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که غزل در اشعار سعدی و [[حافظ]] به اوج رسیده‌است.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۹۴-۱۲۰|ف=سعدی عاشق}}</ref>


بیان موضوع در منابعِ تاریخِ عمومیِ مسلمانان متفاوت است. [[محمد بن جریر طبری]] . ۳۱۰ ه‍.ق/۹۲۲ م) — که معاصرِ دوران غیبت بود — در ''[[تاریخ طبری]]'' اشاره‌ای به موضوعِ امام دوازدهم و فعالیت‌های شیعیان امامی نمی‌کند در حالی که به فعالیت‌های سایر گروه‌های شیعه نظیر [[اسماعیلیه]] می‌پردازد و حتی کاربرد حدیثِ مهدیِ قائم توسط این گروه‌ها در کسبِ قدرت را پی می‌گیرد. جاسم حسین علتِ ذکر نشدنِ فعالیت‌های امامیه در این کتاب را مخفیانه بودنِ آن می‌داند. [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] (حدود ۲۸۳–۳۴۶ ه‍.ق/۸۹۶–۹۵۷ م) در ''[[مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر|مُروجُ‌الذَّهَب]]''، ''[[التنبیه و الاشراف|اَلتَّنبیهُ و الْاِشراف]]'' و نیز ''[[اثبات الوصیه|اِثباتُ الْوَصیَّة]]'' — که به وی منسوب است — به فشارها و سخت‌گیری‌های [[خلافت عباسی|عباسیان]] علیهِ امامان شیعه که منجر به وقوع غیبت شد می‌پردازد. [[عزالدین بن اثیر|ابن اَثیر]] (و. ۶۳۰ ه‍.ق/۱۲۳۲ م) در ''[[الکامل فی التاریخ|اَلْکامِلُ فِی التّاریخ]]'' به اختلافات میان وکلای امام در دوران غیبت و تأثیر [[غالیان|غُلُوّ]] در بروز آن می‌پردازد. به‌عقیدهٔ جاسم حسین ممکن است وی اطلاعات خود را از کتاب ''تاریخُ الْاِمامیّه'' اثر یحیی بن اَبی‌طَیْ (و. ۶۳۰ ه‍.ق/۱۲۳۲م) گرفته باشد.<ref>{{پک|حسین|۱۳۷۷|ک=تاریخ سیاسی غیبت|ص=۲۹–۳۰}}</ref>
محور بیشتر غزل‌های سعدی، [[عشق]] است.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref> سعدی از معدود شاعرانی است که غزل‌های عاشقانه‌اش از ابتدا تا انتها عاشقانه باقی می‌ماند. غزل‌های عاشقانهٔ سعدی، به سادگی، خلوص و زمینی بودن شهره‌اند.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۹۴-۱۲۰|ف=سعدی عاشق}}</ref> سعدی همچنین در سرایش غزلیات خود، به ''[[وزن شعر فارسی|وزن‌های]] دوری'' (اوزان طرب‌انگیز مانند ''فَعَلاتُ فاعِلاتُن فَعَلاتُ فاعِلاتُن'' یا ''مُفتَعِلُن مَفاعِلُن مُفتَعِلُن مَفاعِلُن'') توجه ویژه‌ای نشان داده‌است.<ref>{{پک|1=حیدری|2=۱۳۹۲|ک=پژوهشنامه ادب غنایی|ف=دگرگونی سعدی در غزل}}</ref>


به‌نوشتهٔ ساشادینا بسیار مشکل است که مرزی میان مطالبِ تاریخی از یک طرف با تذکره‌نویسی و مطالبِ اعتقادیِ شیعه از طرف دیگر در کتاب‌های نویسندگان شیعه تعیین کرد؛ زیرا زندگی‌نامهٔ امامان در کتاب‌های نویسندگان شیعه، آکنده از داستان‌هایی به‌سبکِ تذکره‌هایی است که عارفان برای مُرشِدان و قِدّیسانِ خود می‌نویسند. برای مطالعه دربارهٔ امام دوازدهمِ شیعیان باید به منابعی اتکا کرد که نه می‌توان آن‌ها را کاملاً تاریخی و نه می‌توان کاملاً زندگی‌نامه‌های مذهبی و تذکره‌ای دانست. به هر حال این منابع بیشترین کمک را به پژوهشگران در راه درکِ دوره‌ای می‌کند که ایدهٔ مُنجیِ آخِرُالزّمان را به عقیدهٔ غالب در مذهب شیعه تبدیل کرده‌است.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=Islamic messianism|ص=70–71|زبان=en}}</ref>
علاوه بر غزل‌های عاشقانه، سعدی غزل‌های عارفانه و غزل‌های پندآموز نیز سروده‌است. فروغی در تدوین [[کلیات سعدی]]، غزل‌های پندآموز و عارفانه را از بقیهٔ غزل‌ها جدا کرده و در فصلی مجزا با عنوان ''مواعظ'' آورده‌است.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۹۴-۱۲۰|ف=سعدی عاشق}}</ref>


== یادداشت ==
غزلیات سعدی در چهار کتابِ ''طیبات''، ''بدایع''، ''خواتیم'' و ''غزلیات قدیم'' گردآوری شده‌است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> ''غزلیات قدیم'' را سعدی در دوران جوانی سروده و سرشار از شور و شعف است. ''خواتیم'' مربوط به در دوران کهن‌سالی سعدی و دربرگیرندهٔ زهد و عرفان و اخلاقیات است. ''بدایع'' و ''طیبات''، مربوط به دوران میان‌سالی و پختگی سعدی‌اند؛ هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر می‌گیرند. ''طیبات'' و ''بدایع'' به لحاظ هنری نیز به دو بخش دیگر برتری دارد.<ref>{{پک|1=حیدری|2=۱۳۹۲|ک=پژوهشنامه ادب غنایی|ف=دگرگونی سعدی در غزل}}</ref> در برخی از نسخه‌های ''کلیات سعدی''، غزل‌های [[تلمیع|ملمع]] در بخش جداگانه‌ای با نام ''ملمعات'' آمده‌است که به نظر محمدعلی فروغی یک تقسیم‌بندی جعلی است؛ چون در نسخه‌های قدیمی، مشاهده نشده‌است.<ref>{{پک|1=فروغی|2=۱۳۷۵|ک=کلیات سعدی|ف=مقدمه غزلیات|ص=۳۵۱-۳۵۲}}</ref>
{{پانویس|گروه=یادداشت|اندازه=ریز|۲}}


== پانویس ==
[[علی دشتی]] وجه تمایز سعدی از دیگر غزل‌سرایان را در طنین و ترنمی می‌داند که در اشعار و به‌خصوص غزلیات وی وجود دارد. به تعبیر وی «موزونی و خوش آهنگی» کلام در ''غزلیات سعدی'' به سادگی قابل توصیف نیست و آن را به یک [[منحنی]] یا [[دایره]] تشبیه می‌کند که در آن پیوستگی واژگان با هیچ [[زاویه|زاویه‌]]ای شکست برنمی‌دارد.<ref>{{پک|1=دشتی|2=۱۳۵۶|ک=قلمرو سعدی|ص=۲۷-۶۲}}</ref>
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}


== منابع ==
===هزلیات===
در مجموعهٔ آثار سعدی، سه رساله با نام‌های ''مطایبات''، ''مضحکات'' و ''خبیثات'' دیده می‌شود که به مجموعه آن‌ها ''[[هزل]]یات'' گفته می‌شود. ''مطایبات''، مجموعه‌ای از لطیفه‌ها و داستان‌های [[میل جنسی در انسان|جنسی]] است که در نگارش آن‌ها از الفاظ جسورانه و بیان عریان و بی‌پروا استفاده شده‌است. بافت کلام و تسلط زبانی در سرایش آن‌ها به‌گونه‌ای است که می‌توان اطمینان یافت شاعر آن‌ها سعدی است. ''خبیثات'' و ''مضحکات'' به [[نثر]] نوشته شده‌اند و در نسخهٔ لرد گرینوی، که سی سال پس از درگذشت سعدی نوشته شده و نسخهٔ اساس [[غلام‌حسین یوسفی|غلامحسین یوسفی]] و [[محمدعلی فروغی]] نیز بوده، اثری از آن‌ها نیست،<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۲۱۹-۲۳۲|ف=مطایبات سعدی}}</ref> اما در نسخه‌های قدیمی‌تر از این نسخه، این دو بخش نیز ضبط شده‌است و تردیدی در انتساب هر سه بخش به سعدی وجود ندارد.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=۲۴ فروردین ۱۳۹۲|وبگاه=پایگاه اطلاع‌رسانی شهر کتاب|نشانی=http://www.bookcity.org/detail/3077/root/42|عنوان=هزلیات سعدی|بازبینی=۲۲ آگوست ۲۰۱۷|archiveurl=https://web.archive.org/web/20170822133732/http://www.bookcity.org/detail/3077/root/42|archivedate=۲۲ اوت ۲۰۱۷|dead-url=yes}}</ref>{{منبع بهتر}}


'''منابع فارسی و عربی'''
[[یان ریپکا]]، ایران‌شناس اهل [[چکسلواکی|چک]] مجموعهٔ ''خبیثات'' را شامل مطالب «خلاف ادب و نزاکت» در مورد [[همجنس‌گرایی]] می‌داند. منتها بر این باور است که سعدی این اشعار را بنا به درخواست مقامات عالی‌رتبهٔ زمان خود سروده‌است. سرایش خبیثات باعث شهرت سعدی در هزالی و [[شاهدبازی]] شد.<ref>{{پک|1=شمیسا|2=۱۳۸۱|ک=شاهدبازی در ادبیات فارسی|ص=۱۴۳-۱۵۳}}</ref>
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = الویری | نام = محسن | عنوان = نقد نظریه‌ای در پیدایش شیعهٔ اثنی‌عشری | ژورنال = دین و ارتباطات | مکان = تهران | شماره = ۲ | تاریخ = زمستان ۱۳۷۴ | صفحه = ۵۱–۸۶ | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/22481}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = پاکتچی | نام = احمد | پیوند نویسنده = احمد پاکتچی | مقاله = امامیه | دانشنامه = [[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | جلد = ۱۰ | عنوان جلد = البیری–باباطاهر | سال = ۱۳۸۰ | ناشر = [[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | مکان = تهران | شابک = 964-7025-05-X}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = پاکتچی | نام = احمد | پیوند نویسنده = احمد پاکتچی | مقاله = حسن عسکری، امام | دانشنامه = [[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | جلد = ۲۰ | عنوان جلد = حافظ ابراهیم–حسین (ع)، امام | سال = ۱۳۹۲ | ناشر = [[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | مکان = تهران | شابک = 978-600-6326-19-1}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = جعفریان | نام = رسول | پیوند نویسنده = رسول جعفریان | عنوان = حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)| جلد = | سال = ۱۳۸۷| ناشر = انصاریان |مکان = تهران | شابک =978-964-438-001-3}}
* {{یادکرد وب|نشانی=http://www.montazar.net/montazar-far/selecttext.php?ic=1212&subid=1|عنوان=جعفر کذاب|ناشر=مرکز جهانی اهل البیت|تاریخ=|تاریخ بازدید=۲۴ آوریل ۲۰۱۱|پیوند بایگانی=https://www.webcitation.org/68aMdDNSj?url=http://www.montazar.net/montazar-far/selecttext.php?ic=1212|تاریخ بایگانی=21 ژوئن 2012|ref=مجا}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = حسین | نام = جاسم | پیوند نویسنده = جاسم حسین | عنوان = تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)| جلد = | سال = ۱۳۷۷ | ناشر = امیرکبیر |مکان = تهران | شابک =۹۶۴-۰۰-۰۴۴۷-۲|مترجم=آیت‌اللهی، محمدتقی}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = حسینی | نام = سید علی | عنوان = مروری اجمالی بر آثار مهدی از غیبت کبری تا قرن هفتم هجری | ژورنال = پژوهشنامهٔ حکمت و فلسفهٔ اسلامی | مکان = قم | شماره = ۱۹ | تاریخ = پاییز ۱۳۸۵ | صفحه = ۱۷۵–۱۸۶ | پیوند = https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/317811/}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام=صادق|نام خانوادگی=سجادی|مقاله=آل باوند|دانشنامه=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|دیگران=زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی |شهر=تهران|پیوند مقاله=https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/27491 |تاریخ=۱۳۷۴|سال=۱۳۷۴|جلد=۱|صفحات=۵۸۹–۵۸۵| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/6yQUaA1NR | تاریخ بایگانی = ۴ آوریل ۲۰۱۸}} <!-- (''[http://lib.eshia.ir/23022/1/379 پیوند جایگزین]'') -->
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = سینا | نام = حسین | پیوند نویسنده = حسین سینا | عنوان = نگاهی به اندیشهٔ سیاسی شیعی در گذر زمان | کوشش = حسن یوسفی اشکوری | جلد = ۵ | سال = ۱۳۷۰ | ناشر = یادآوران | مکان = تهران | شابک =}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = طباطبایی | نام = سید محمدحسین | پیوند نویسنده = سید محمدحسین طباطبایی | کوشش = هادی خسروشاهی | عنوان = شیعه | سال = ۱۳۸۷ | ناشر = بوستان کتاب قم | مکان = قم | شابک =978-964-548-928-9}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = کورانی | نام = علی | پیوند نویسنده = علی کورانی | عنوان = عصر ظهور | سال = ۱۳۸۷ | ناشر = سازمان تبلیغات اسلامی | مکان = تهران | شابک =978-964-304-215-8}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = کوربن| نام = هانری| پیوند نویسنده = هانری کربن | عنوان = [[تاریخ فلسفه اسلامی (کتاب)|تاریخ فلسفه اسلامی]] | سال = ۱۳۷۳| ناشر = کویر، انجمن ایران‌شناسی فرانسه|مکان = تهران | شابک = 964-6144-19-5}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=عسکری|نام=مرتضی|عنوان=امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آیینه ادیان|سال=۱۳۹۱|مکان=قم|ناشر=موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)|پیوند نویسنده=سید مرتضی عسکری}}
* {{یادکرد ژورنال|نام۱=حسن|نام خانوادگی۱=موسوی|نام۲=نوراالله|نام خانوادگی۲=کسایی|شماره=۱۵|صفحات=۲۷۶-۲۹۲|عنوان=پژوهشی پیرامون زندگی سیاسی و فرهنگی نواب اربعه|تاریخ=۱۳۷۸|ژورنال=دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران|پیوند=http://ensani.ir/file/download/article/20120618233108-9087-63.pdf}}


'''منابع انگلیسی'''
===آثار به زبان عربی===
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Amanat | نام = Abbas | پیوند نویسنده = عباس امانت | مقاله = Islam in Iran v. Messianic Islam in Iran | دانشنامه = [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] | سال = ۲۰۰۷ | پیوند مقاله = http://www.iranicaonline.org/articles/islam-in-iran-v-messianic-islam-in-iran | پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/65NKcFsaG | تاریخ بایگانی = 11 February 2011 | تاریخ بازبینی = 22 May 2019 | زبان = en}}
سعدی اثر مستقلی به [[زبان عربی]] ندارد. اما تعدادی از [[شعر|اشعار]] وی به زبان عربی سروده شده‌است. این اشعار مرکب از تعدادی [[قصیده]]، [[قطعه (شعر)|قطعه]] و [[مفرد|تک‌بیت]] است. مجموعهٔ آثار عربی سعدی در سال ۱۳۹۰ در قالب کتابی به نام ''اشعار عربی سعدی'' گردآوری شد و انتشارات [[مرکز سعدی‌شناسی]] به‌همراه ترجمهٔ فارسی آن‌ها، چاپ کرد.<ref name=":50">{{یادکرد خبر|تاریخ=۳۱ فروردین ۱۳۹۰|عنوان=همزمان با اول اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی، ترجمه «اشعار عربی سعدی» ارائه می‌شود|پیوند=http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/101553/ترجمه-اشعار-عربی-سعدی-ارائه-می-شود|ناشر=خبرگزاری کتاب ایران|تاریخ بازدید=۲۱ مرداد ۱۳۹۶|archive-date=19 ژوئیه 2017|archive-url=https://web.archive.org/web/20170719030653/http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/101553/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF}}</ref>{{منبع بهتر}} به عقیدهٔ [[ادوارد براون]]، [[شرق‌شناسی|شرق‌شناس]]، اشعار عربی سعدی در سطح متوسطی قرار دارد.<ref>{{پک|1=ریپکا|2=۱۳۸۵|ک=تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه|ص=۳۵۱-۳۵۷}}</ref> [[موسی اسوار]]، این شعرها را در مقایسه با شعر شعرای عرب‌زبان هم عصر سعدی، دارای جایگاه مناسبی می‌داند که از نظر مضمون و ساختار ارزشمندند. به عقیدهٔ وی، پاره‌ای [[نحو|اشکالات نحوی]] در اشعار عربی سعدی به‌چشم می‌خورَد.{{منبع بهتر}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Amir Arjomand | نام = Said | پیوند نویسنده = سعید امیرارجمند | مقاله = {{unicode|Ḡayba}} | دانشنامه = [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] | سال = ۲۰۰۰| پیوند مقاله = http://www.iranicaonline.org/articles/gayba |پیوند بایگانی= http://www.webcitation.org/65NLC7mMx | تاریخ بایگانی = 11 February 2011 | تاریخ بازبینی = 22 May 2019 | زبان = en}}
<references />
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Amir–Moezzi| نام =Mohammad Ali | پیوند نویسنده =محمدعلی امیرمعزی | عنوان =The divine guide in early Shiʻism: the sources of esotericism in Islam | جلد = | سال = ۱۹۹۴| ناشر = SUNY Press|مکان = | شابک =0791421228 |زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Amir–Moezzi | نام = Mohammad Ali | پیوند نویسنده =محمدعلی امیرمعزی | مقاله = Islam in Iran vii. The Concept of Mahdi in Twelver Shi{{unicode|ʿ}}ism | دانشنامه = [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] | سال = ۲۰۰۷ | ناشر = | پیوند مقاله= http://www.iranicaonline.org/articles/islam-in-iran-vii-the-concept-of-mahdi-in-twelver-shiism | تاریخ بازبینی = | زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Aslan | نام = Reza | پیوند نویسنده = رضا اصلان | نام ویراستار = Juan | نام خانوادگی ویراستار = Eduardo Campo | مقاله = Mahdī | ویرایش = 1st | دانشنامه = Encyclopaedia of Islam | سال = ۲۰۰۹ | ناشر = Infobase Publishing | مکان = New York | شابک = | صفحه = 447–448 | پیوند = | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Berkey| نام =Jonathan P. | پیوند نویسنده = | عنوان =The Formation of Islam: Religion and Society in the Near East, 600–1800 | جلد = | سال = ۲۰۰۳| ناشر = Cambridge University Press|مکان = | شابک =978-0-511-06580-4|زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه |نام خانوادگی=Calmard |نام=Jean |پیوند نویسنده=جان کالمارد|مقاله=Jamkarān |دانشنامه=Encyclopædia Iranica |سال=۲۰۱۱|پیوند مقاله=http://www.iranicaonline.org/articles/jamkaran | پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/68aMIsiFp | تاریخ بایگانی = 21 June 2012 | تاریخ بازبینی = 22 May 2019 | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Corbin | نام = Henry | پیوند نویسنده = هانری کربن | عنوان = History of Islamic Philosophy | ترجمه = Liadain Sherrard, Philip Sherrard | نشانی = | ویرایش = | سال = ۱۹۹۳ | ناشر = Paul International in association with Islamic Publications for The Institute of Ismaili Studies | مکان = London | شابک = 0710304161 | زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Eliash | نام = J. | پیوند نویسنده = | مقاله = {{unicode|Ḥasan al–ʿAskarī}} | دانشنامه = Encyclopaedia of Islam | جلد= 3 | سال = ۱۹۸۶ | ناشر = E. J. Brill | مکان = | زبان = en | شابک = 9004078193 | صفحه = 246–247 | پیوند = | تاریخ بازبینی =}}
* {{یادکرد |نام خانوادگی= Fathi |نام= Nazila |عنوان= In Iran, Debate Over an Article of Faith |نشانی= http://www.webcitation.org/mainframe.php |خبرگزاری|تاریخ بازبینی= March 6, 2011 |تاریخ انتشار= May 18, 2008 |ناشر= [[نیویورک تایمز|The New York Times]] |نشانی بایگانی= https://web.archive.org/web/20130822210654/http://www.webcitation.org/mainframe.php |تاریخ بایگانی= ۲۲ اوت ۲۰۱۳ |زبان= en |url-status= dead }}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = Filiu | نام = | پیوند نویسنده = | عنوان = The Return of Political Mahdism | ژورنال = Current Trends in Islamist Ideology | سری = | دوره = vol. 8 | شماره = | مکان = | ناشر = | تاریخ = 21 May 2009 | صفحه = 26–38 | زبان = en | تاریخ دسترسی =}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Furnish | نام = Timothy R. | پیوند نویسنده = | نام خانوادگی۲ = Rubin | نام۲ = Michael |عنوان = Holiest wars: Islamic Mahdis, their Jihads, and Osama bin Lade | سال = ۲۰۰۵ | ناشر = Praeger Publishers | شابک = 0275983838 | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Halm | نام = Heinz | پیوند نویسنده = هاینز هالم | عنوان = Shi'ism | جلد = | سال = ۱۹۸۷ | ناشر = Columbia University Press |مکان = | شابک = 0231135874 | زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Hodgson | نام = M. G. S. | پیوند نویسنده = | مقاله = {{unicode|Ḥudjdja}} | دانشنامه = [[دانشنامه اسلام|Encyclopeadia of Islam]] | جلد = 3 | سال = ۱۹۸۶ | ناشر = Brill | مکان = Leiden | شابک = 90 04 08118 6 | صفحه = 544–545 | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Hussain | نام = .Jassim M | پیوند نویسنده = | نام ویراستار۱ =Seyyed Hossein | نام خانوادگی ویراستار۱ = Nasr | نام ویراستار۲ =Hamid |نام خانوادگی ویراستار۲ = Dabashi |نام ویراستار۳ = Seyyed Vali Reza |نام خانوادگی ویراستار۳ =Nasr | فصل = Chapter 2: Messianism and the Mahdi | نشانی فصل = | نویسندگان سایر بخش‌ها = | عنوان = Expectation of the millennium: Shiʻism in history | کوشش = | ویرایش = 2nd | سال = ۱۹۸۷ | ماه = | سال اصلی = | ناشر = SUNY Press | مکان = Albany, USA | شابک = 0887068448 | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Hussain | نام = .Jassim M | پیوند نویسنده = | نام ویراستار = | نام خانوادگی ویراستار = | پیوند =https://www.al-islam.org/occultation-twelfth-imam-historical-background-jassim-m-hussain | فصل = | نشانی فصل = | نویسندگان سایر بخش‌ها = | عنوان = The Occultation of the Twelfth Imam (A Historical Background) | کوشش = | ویرایش = | سال = 1982 | ماه = | سال اصلی = | ناشر = Muhammadi Trust of Great Britain and Northern Ireland | مکان = | شابک = 9780907794011| زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Klemm | نام = Verena | پیوند نویسنده = ورنا کلم| مقاله = Islam in Iran ix. The Deputies of Mahdi | دانشنامه = Encyclopædia Iranica | سال = ۲۰۰۷ | ناشر = | مکان = | شابک = | صفحه = | پیوند مقاله = http://www.iranicaonline.org/articles/islam-in-iran-ix-the-deputies-of-mahdi | پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/65TQCxlyF | تاریخ بایگانی = 15 February 2012 | تاریخ بازبینی = 1 March 2011 | زبان = en}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = Kohlberg | نام = Etan | پیوند نویسنده =| عنوان = From Imāmiyya to Ithnā-'ashariyya | ژورنال = Bulletin of the School of Oriental and African Studies | سری = | دوره = 39| شماره = 3 | مکان = | ناشر = Cambridge University Press on behalf of School of Oriental and African Studies | تاریخ = | سال = ۱۹۷۶ | ماه = | صفحه = 521–534 | تاریخ دسترسی =| زبان = en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Kohlberg | نام = Etan | پیوند نویسنده = ایتان کولبرگ | دانشنامه = [[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | مقاله = Safīr | ویرایش = 2nd | سال = ۱۹۸۶ | ناشر = [[انتشارات بریل|E. J. Brill]] | مکان = Leiden | زبان = en | شابک = 90 04 09834 8 | جلد = 5}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Madelung | نام = Wilferd | پیوند نویسنده = ویلفرد مادلونگ | دانشنامه = [[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | مقاله = al–Mahdī | ویرایش = 2nd | سال = ۱۹۸۶ | ناشر = [[انتشارات بریل|E. J. Brill]] | جلد = 5 | عنوان جلد = Khe-Mahi | مکان = Leiden | شابک =90-04-07819-3 | صفحه = 1231–1238 | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Modarressi| نام = Hossein| پیوند نویسنده =حسین مدرسی | عنوان = Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi'Ite Islam: Abu Ja'Far Ibn Qiba Al-Razi and His Contribution to Imamite Shi'Ite Thought| جلد = | سال = ۱۹۹۳| ناشر =Princeton: Darwin Press |مکان = | شابک =0-878-50095-2 | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Momen| نام = Moojan| پیوند نویسنده =موژان مؤمن | عنوان = An Introduction to Shi'i Islam| جلد = | سال = ۱۹۸۵| ناشر = Yale University Press|مکان = | زبان = en | شابک = 0300035314}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Robinson| نام =Chase F. | پیوند نویسنده =چیز رابینسون | عنوان = The New Cambridge History of Islam, Volume 1 | جلد = 1| سال = 2010| ناشر = Cambridge University Press|مکان = | شابک =9780521515368 |زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Sachedina | نام = Abdulaziz Abdulhussein | پیوند نویسنده = عبدالعزیز ساشادینا | عنوان = Islamic messianism: the idea of Mahdī in twelver Shīʻism | جلد = | سال = ۱۹۸۱ | ناشر = SUNY press |مکان = | زبان = en| شابک = 0-87395-442-4}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Sachedina | نام = .Jassim MAbdulaziz Abdulhussein | پیوند نویسنده = | نام ویراستار۱ =Seyyed Hossein | نام خانوادگی ویراستار۱ = Nasr | نام ویراستار۲ =Hamid |نام خانوادگی ویراستار۲ = Dabashi |نام ویراستار۳ = Seyyed Vali Reza |نام خانوادگی ویراستار۳ =Nasr | پیوند ویراستار = | فصل = Chapter 2: Messianism and the Mahdi | نشانی فصل = | نویسندگان سایر بخش‌ها = | عنوان = Expectation of the millennium: Shiʻism in history | کوشش = | ویرایش = 2nd | سال = ۱۹۸۷ | ماه = | سال اصلی = | ناشر = SUNY Press | مکان = Albany, USA | شابک = 0887068448 | زبان = en}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = Poonawala | نام = Ismail K | پیوند نویسنده =اسماعیل پوناوالا| عنوان = Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi'ite Islam: Abu Ja'far ibn Qiba al-Razi and His Contribution to Imamite Shi'ite Thought by Hossein Modarressi | ژورنال = Journal of Law and Religion | سری = | دوره = 15| شماره = 1/2 | مکان = | ناشر = Journal of Law and Religion, Inc. | تاریخ = | سال =۲۰۰۰–۲۰۰۱ | صفحه = 455–458 | زبان = en | تاریخ دسترسی =}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Silverstein | نام = Adam | پیوند نویسنده = | عنوان = Islamic history: Avery short introduction | جلد = | سال = ۲۰۱۰ | ناشر = [[انتشارات دانشگاه آکسفورد|OUP]] |مکان = | شابک = 9780199545728 | زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Tabatabaee | نام = Sayyid Mohammad Hosayn | پیوند نویسنده = علامه طباطبایی | ترجمه = [[سید حسین نصر|Seyyed Hossein Nasr]] | کتاب = Shi'ite Islam | ناشر = Suny press| سال = 1979 | شابک =0-87395-272-3|زبان = en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Tabatabi | نام = Allamah | پیوند نویسنده = علامه طباطبایی | نام ویراستار۱ =Seyyed Hossein | نام خانوادگی ویراستار۱ = Nasr | نام ویراستار۲ =Hamid |نام خانوادگی ویراستار۲ = Dabashi |نام ویراستار۳ = Seyyed Vali Reza |نام خانوادگی ویراستار۳ =Nasr| فصل = Chapter 2: Messianism and the Mahdi | عنوان = Expectation of the millennium: Shiʻism in history | ویرایش = 2nd | سال = ۱۹۸۹ | ناشر = SUNY Press | مکان = Albany, USA | زبان = en | شابک = 0887068448}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۱۰

سعدی شیرازی
سعدی اثر حسین بهزاد (با رنگ‌های معکوس)
سعدی اثر حسین بهزاد (با رنگ‌های معکوس)
نام اصلی
لقب: مُشرِف‌الدین
کنیه: ابومحمد
نام کوچک: مُصلِح
تخلص شعری: سعدی
نسبت: شیرازی
زاده۶۰۶ هجری قمری (۱۲۱۰ میلادی) (۵۸۹ خورشیدی)
شیراز، ایران
محل زندگیشیراز، بغداد
درگذشته۶۹۰ هجری قمری (۱۲۹۱ یا ۱۲۹۲ میلادی) (۶۷۰ خورشیدی)
شیراز، ایران
آرامگاهسعدیه، شیراز
لقبافصح المتکلمین، استاد سخن، شیخ اجلّ
تخلصسعدی
پیشه
زمینه کاریشعر و نثر فارسی
ملیتایرانی
تحصیلاتدانش‌آموختهٔ مدرسه نظامیه بغداد
مذهبشافعی، اشعری
در زمان حکومتاتابکان فارس، عباسیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان
سبک نوشتاریسبک عراقی
رویدادهای مهمحمله مغول به ایران
کتاب‌هاگلستان، بوستان، غزلیات سعدی
دیوان اشعارکلیات سعدی
شاگردسبط بن جوزی، شهاب‌الدین عمر سهروردی
تأثیرپذیرفته ازمحمد (پیامبر اسلاممحمد غزالی، سنایی، فردوسی، انوری
تأثیرگذاشته برحافظ شیرازی، امیرخسرو دهلوی، ولتر، گوته
گفتاوردعشق سعدی نه حدیثی است که پنهان مانَد
داستانی است که بر هر سرِ بازاری هست

ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) متخلص به سعدی، شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. اهل ادب به او لقب «استادِ سخن»، «پادشاهِ سخن»، «شیخِ اجلّ» و حتی به‌طور مطلق، «استاد» داده‌اند. او در نظامیهٔ بغداد، که مهم‌ترین مرکز علم و دانش جهان اسلام در آن زمان به حساب می‌آمد، تحصیل و پس از آن به‌عنوان خطیب به مناطق مختلفی از جمله شام و حجاز سفر کرد. سعدی سپس به زادگاه خود شیراز، برگشت و تا پایان عمر در آن‌جا اقامت گزید. آرامگاه وی در شیراز واقع شده‌است که به سعدیه معروف است.

بیشتر عمر او مصادف با حکومت اتابکان فارس در شیراز و هم‌زمان با حمله مغول به ایران و سقوط بسیاری از حکومت‌های وقت نظیر خوارزمشاهیان و عباسیان بود. البته سرزمین فارس، به واسطهٔ تدابیر ابوبکر بن سعد، ششمین و معروف‌ترین اتابکان سَلغُری شیراز، از حملهٔ مغول در امان ماند. همچنین قرن ششم و هفتم هجری مصادف با اوج‌گیری تصوف در ایران بود و تأثیر این جریان فکری و فرهنگی در آثار سعدی قابل ملاحظه است. نظر اغلب سعدی‌پژوهان بر این است که سعدی تحت تأثیر آموزه‌های مذهب شافعی و اشعری و بنابراین تقدیرگرا است. در مقابل، نشانه‌هایی از ارادت وی به خاندان پیامبر اسلام مشاهده می‌شود. سعدی بیش از آن که تابع اخلاق به‌صورت مطلق و فلسفی آن باشد، مصلحت‌اندیش است و ازین‌رو اصولاً نمی‌تواند طرفدار ثابت و بی‌چون‌وچرای قاعده‌ای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کرده‌است. برخی از نوگرایان معاصر ایران آثار او را غیراخلاقی، بی‌ارزش، متناقض و ناهماهنگ قلمداد کرده‌اند.

سعدی تأثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشته‌است؛ به‌طوری‌که شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. آثار او مدت‌ها در مدرسه‌ها و مکتب‌خانه‌ها به‌عنوان منبع آموزش زبان و ادبیات فارسی تدریس می‌شده و بسیاری از ضرب‌المثلهای رایج در زبان فارسی از آثار وی اقتباس شده‌است. او برخلاف بسیاری از نویسندگان معاصر یا پیش از خود، ساده‌نویسی و ایجاز را در پیش گرفت و توانست — حتی در زمان حیاتش — شهرت زیادی به دست آورد. آثار سعدی در اصطلاح سهل ممتنع (سادهٔ دشوار) است و در آن‌ها نکته‌سنجی و طنز آشکار یا پنهان ملاحظه می‌شود.

آثار وی در کتاب کلیات سعدی، شامل گلستان به نثر، کتاب بوستان در قالب مثنوی و نیز غزلیات، گردآوری شده‌است. علاوه بر این او آثاری در سایر قالب‌های ادبی نظیر قصیده، قطعه، ترجیع‌بند و تک‌بیت به زبان فارسی و عربی نیز دارد. غزلیات سعدی، اغلب عاشقانه و توصیف‌کنندهٔ عشق زمینی است؛ هرچند که وی غزلیات پندآموز و عارفانه نیز سروده‌است. گلستان و بوستان به‌عنوان کتاب‌های اخلاقی شناخته می‌شوند و علاوه بر فارسی‌زبانان، بر اندیشمندان غربی از جمله ولتر و گوته نیز تأثیرگذار بوده‌اند.

سعدی در زمان حیات شهرت فراوانی داشت. آثار او حتی در هندوستان، آسیای صغیر و آسیای میانه به زبان فارسی یا به صورت ترجمه در دسترس مخاطبانش قرار داشت. او نخستین شاعر ایرانی است که آثارش به یکی از زبان‌های اروپایی ترجمه شده‌است. بسیاری از شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان از سبک وی تقلید کرده‌اند. حافظ از جمله شاعرانی بوده که تحت تأثیر سبک سعدی به سرودن غزل پرداخته‌است. در ادبیات معاصر نیز نویسندگانی مانند محمدعلی جمال‌زاده و ابراهیم گلستان از او تأثیر پذیرفته‌اند. آثار سعدی بعدها به موسیقی هم راه پیدا کرد و بسیاری از غزل‌های او را خوانندگانی چون تاج اصفهانی، محمدرضا شجریان و غلامحسین بنان خواندند. به‌منظور تجلیل از سعدی، اول اردیبهشت، روز آغاز نگارش کتاب گلستان، در ایران روز سعدی نام‌گذاری شده‌است.

زمانهٔ سعدی

وضعیت سیاسی

مسیر حملهٔ مغول به مناطق مختلف جهان که از ۱۲۰۶ تا ۱۲۲۱ میلادی طول کشید.

مهم‌ترین واقعهٔ قرن هفتم هجری، حملهٔ مغول‌ها به ایران است. حملهٔ مغول در سال ۶۱۶ هجری که چنگیز آغاز کرد و در نهایت در سال ۶۵۶ هجری، هلاکو با تصرّف بیشتر قسمت‌های سرزمین ایران و عراق به سرانجام رساند. این هجوم با ویران کردن شهرها، سوزاندن کتابخانه‌ها و غارت و کشتار مردم همراه بود.[۱] چند میلیون نفر از مردم در این حملات کشته شدند و بسیاری از شهرها با خاک یکسان شدند. نخستین سرزمینی که مورد هجوم واقع شد، سرزمین فرارود بود و این حملات باعث شد تا بخشی از مردم به مناطق امن‌تر مانند پارس، اصفهان، هند و آسیای صغیر پناه ببرند.[۲]

سعدی در زمان حکومت اتابکان فارس (یا سَلغُریان) می‌زیست. این سلسله از سال ۵۴۳ هجری شروع شد و نزدیک به صد و پنجاه سال بعد، یعنی در سال ۶۸۵ هجری، به پایان رسید. ششمین و مشهورترین اتابک این سلسله ابوبکر بن سعد بن زنگی بود که در سال ۶۲۳ هجری به فرمان‌دهی رسید و ۳۵ سال حکومت کرد. پدر وی، سعد بن زنگی تبعیت علاءالدین محمد خوارزمشاه را پذیرفته بود؛ با از بین رفتن خوارزمشاهیان سرزمین پارس به سبب تدبیر ابوبکر بن سعد از تجاوز مغول در امان ماند؛ وی با پذیرفتن اطاعت خان مغول، اجازهٔ سلطنت در فارس (یرلیغ) را از جانب اوگتای خان، امپراتور مغول دریافت کرد. سپس هولاکو خان، سرسلسلهٔ ایلخانان نیز حکومت وی بر فارس را پذیرفت. او در سال ۶۵۶ هجری، عده‌ای از سپاه خود را برای کمک به هلاکوخان در تسخیر بغداد گسیل کرد. حملهٔ هلاکو به بغداد منجر به انقراض حکومت عباسیان و کشته شدن مستعصم، آخرین خلیفهٔ عباسی شد. اما ابوبکر بن سعد، در سال ۶۵۸ هجری در شیراز درگذشت و پسرش سعد بن ابوبکر نیز در راه بازگشت از اردوی ایلخان در منطقهٔ تفرش درگذشت.[۳] هلاکو در سال ۶۶۷، امیر انکیانو را به سمت فرماندار مغول در فارس منصوب کرد.[۴]

فرهنگ و ادبیات

قرن ششم و هفتم هجری با اوج‌گیری تصوف مصادف است، که زمینهٔ گسترش آن از قرن پنجم هجری با پاسخگویی ابوحامد محمد غزالی به «شبهات» و ایجاد آشتی بین شرع و تصوف فراهم شده‌بود. در این دوران بسیاری از مشایخ صوفیه از جمله عبدالقادر گیلانی و شهاب‌الدین عمر سهروردی ظهور کردند. بسیاری از مکاتب صوفیه از جمله قادریه، سهروردیه و کبرویه بنیان‌گذاری شدند و خانقاه‌های بسیاری ساخته‌شدند. بسیاری از امرا، وزرا و سلاطین ازجمله مستنصر عباسی، طغرل سلجوقی و خواجه نظام الملک طوسی از مشایخ صوفیه حمایت کردند. در این دوره، عناصر صوفیانه در اشکال مختلف به شعر و نثر فارسی راه یافت و عالی‌ترین مظاهر شعر تعلیمی در حدیقه سنایی و بعد از آن در اشعار عطار نیشابوری و مولوی نمایان شد.[۵] سهروردی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم فلسفهٔ اشراق را با استفاده از آثار صوفیه، منابع فلسفهٔ یونانی و حکمت خسروانی پایه‌گذاری کرد. فلسفهٔ اشراق هم مبتنی بر استدلال عقلی و هم سیر و سلوک عرفانی است.[۶][منبع بهتری نیاز است] او در صدد زنده کردن حکمت ایرانی در بین ایرانیانی بود که دین اسلام را پذیرفته بودند و ختم شدن حماسهٔ پهلوانی به حماسهٔ عرفانی یکی از ابعاد تحولی است که در این دوران به وقوع پیوست.[۷][منبع بهتری نیاز است]

با روی کار آمدن حاکمان سلجوقی و پس از آن ایلخانی – که علاقه‌ای به شعر نداشتند – سرودن مدیحه درآمدی برای شاعران ایجاد نمی‌کرد و در نتیجه، قصیده که قالب متداول مدح در دوران پیشین بود، کم‌کم‌اهمیت خود را از دست داد.[۸] در نقطهٔ مقابل، از آن‌جا که غزل قالب مناسبی برای بیان مضامین عارفانه و عاشقانه است، شاعران غزل‌سرا ظهور کردند و پایه‌های غزل استوارتر شد. سنایی نخستین شاعری است که به‌جد به سرودن غزل عارفانه و عاشقانه روی آورد و زمینه را برای تکامل آن در آثار شاعران بعد از خود، از جمله عطار، خاقانی، نظامی، سعدی، مولوی و حافظ فراهم کرد.[۹]

از سوی دیگر، روزگار سعدی مقارن با متداول شدن سبک عراقی در ادبیات فارسی است. رواج سبک عراقی به اواخر قرن ششم هجری و روی کار آمدن سلجوقیان بازمی‌گردد. در این دوره بسیاری از حکما و ادبا به مناطق مرکزی و جنوبی ایران مهاجرت کردند که به عراق عجم شهرت داشت. این روند مهاجرت با هجوم مغول به ایران سرعت و شدت بیشتری گرفت.[۱۰] با انتقال کانون‌های تأثیرگذار بر زبان فارسی به مناطق مرکزی و جنوبی، زمینهٔ بروز تغییرات در سبک سخنوری فارسی (که به سبک خراسانی مشهور بود) پدید آمد.[۱۱] در این دوران با نفوذ زبان عربی در زبان فارسی، بسامد استفاده از واژه‌ها و ترکیب‌های عربی در شعر و نثر فارسی بیشتر شد و نثر فنی متکلفانه نیز رواج پیدا کرد. کتاب مقامات حمیدی نمونه‌ای از این نوع نثر است. در قرن ششم، غلبهٔ زبان عربی بر فارسی به قدری زیاد شد که نویسندگان فارسی‌زبان به خلق آثار عربی روی آوردند و اگر هم به زبان فارسی می‌نوشتند، آن را با کلمه‌ها و ترکیب‌های عربی می‌آمیختند؛ به‌طوری‌که آثار این دوره پر از اشعار و اصطلاحات عربی و استدلالات قرآنی است.[۱۲] نویسندگان این عصر، در جستجوی سجع، به استفاده از واژگان نامأنوس روی آورده بودند و صفت جوهری نثر که انتقال مفهوم به ذهن خواننده است، بسیار کم‌رنگ شده بود.[۱۳]

در سدهٔ هفتم هجری، از آن‌جا که حاکمان ایلخانی علاقهٔ زیادی به ثبت وقایع تاریخی داشتند، زمینهٔ گسترش تاریخ‌نگاری فراهم شد که از آن جمله می‌توان به جامع التواریخ و تاریخ جهانگشا اشاره کرد.[۱۴]

زندگی‌نامه

گاهشمار زندگی سعدی
مهمترین رویدادهای زندگی سعدی به اجمال
۶۰۶ تولد (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ در منابعی ۵۸۵ و ۶۱۰ هم آمده‌است)[۱۵]
۶۱۰ صلح سلطان محمد خوارزمشاه با قراختائیان[۱۶]
۶۱۶ آغاز حمله مغول به ایران و اشغال بخارا[۱۷]
۶۱۷ درگذشت سلطان محمد خوارزمشاه در جزیره آبسکون (در حالی که از لشکر مغول می‌گریخت)[۱۸]
۶۱۸ غارت نیشابور و قتل‌عام نیشابوریان به دست لشکر مغول[۱۹]
۶۲۳ عزیمت به بغداد و آغاز تحصیل و سفر به نقاط مختلف جهان،[۲۰] درگذشت سعد بن زنگی، حاکم فارس و جانشینی پسرش ابوبکر بن سعد در شیراز (وی موفق می‌شود با اوگتای خان و بعداً با هلاکو خان مصالحه کند و شیراز را از حملهٔ مغول در امان نگه دارد)[۲۱]
۶۲۶ آغاز موج دوم حملهٔ مغول به ایران به فرمان اوگتای خان[۲۲]
۶۲۸ مرگ جلال‌الدین خوارزمشاه و انقراض حکومت خوارزمشاهیان[۲۳]
۶۴۵ آغاز موج هفتم جنگهای صلیبی و اسارت سعدی به دست فرنگیان[۲۴]
۶۵۳ آغاز موج سوم یورش مغول به ایران به رهبری هلاکو خان[۲۵]
۶۵۵ بازگشت به شیراز و نگارش بوستان[۲۶]
۶۵۶ سقوط بغداد و به قتل رسیدن مستعصم عباسی به دستور هلاکو خان و انقراض خلافت بنی عباس، نگارش کتاب گلستان[۲۷]
۶۵۸ درگذشت ابوبکر بن سعد، حاکم فارس در شیراز تقریباً هم‌زمان با درگذشت پسرش سعد بن ابوبکر در راه بازگشت از بغداد، آغاز امارت محمد بن سعد در شیراز در سنین کودکی[۲۸]
۶۸۳ کشته شدن شمس الدین محمد جوینی مشهور به صاحب دیوان در دربار ایلخانی[۲۹]
۶۸۵ درگذشت ابش خاتون و پایان حکومت اتابکان فارس بر شیراز،[۳۰] آغاز حکومت انکیانو بر شیراز (سعدی با او ارتباط نزدیکی داشت و در ستایش او اشعاری سروده‌است)[۳۱]
۶۹۰ درگذشت (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ این واقعه ممکن است در یکی از سال‌های ۶۹۰ تا ۶۹۵ رخ داده باشد)[۳۲]

در مورد زندگی سعدی اطلاعات قطعی بسیار کمی در دست است. حتی قدیمی‌ترین منابع، بسیاری از اطلاعات خود را از آثار خود او اقتباس کرده‌اند؛ اطلاعاتی که بسیاری از آن‌ها به لحاظ تاریخی غیرممکن‌اند و سعدی –شاید– به‌منظور تأثیر بیشتر کلام خود، آن‌ها را تغییر داده و با مبالغه و افسانه درآمیخته‌است.[۳۳] بنابراین، هنوز تصویر دقیق و منسجمی از زندگی سعدی وجود ندارد.[۳۴] به‌ویژه در مورد سال‌های پیش از سال ۶۵۵ و پس از ۶۸۰ دانسته‌ها متکی بر فرضیات است.[۳۵]

تولد و کودکی

سعدی به احتمال زیاد در سال ۶۰۶ هجری قمری (برابر با حدود ۵۸۹ خورشیدی و ۱۲۱۰ میلادی) در شیراز زاده شده‌است. با این حال، برخی از صاحب‌نظران تولد وی را حدود سال ۵۸۵ هجری قمری می‌دانند.[۳۶] با توجه به این که هیچ منبع تاریخی مستقلی در مورد زادروز سعدی گزارشی نداشته‌است، هر دو تاریخ ذکرشده، بر اساس استنباط صاحب‌نظران از آثار خود او به دست آمده‌است.[۳۷][یادداشت ۱][یادداشت ۲] به عقیدهٔ یان ریپکا، محتمل‌ترین فرضیه برای تولّد سعدی بین ۶۱۰ تا ۶۱۵ است که عباس اقبال، مورخ و ادیب معاصر، طرح کرده‌است؛ هرچند حتی با این فرض نیز عمر سعدی بسیار طولانی می‌شود.[۳۵]

طبق قدیمی‌ترین اسناد، نام وی مصلح‌الدین ابومحمد عبدالله بن مشرف بن مصلح بن مشرف است.[۳۵] نام کوچک سعدی، مصلح، از نام پدربزرگ پدری‌اش اقتباس شد. پدر او ملازم دربار سعد بن زنگی، اتابک فارس، بود و هم‌زمان به علوم دینی نیز اشتغال داشت.[۳۸] سعدی از کودکی تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت. وی در آثارش ضمن یادآوری این تعالیم، از عشق و آموزه‌های خردمندانهٔ پدرش به نیکی یاد می‌کند.[۳۵][یادداشت ۳] سعدی در دوازده‌سالگی پدرش را از دست داد[۳۵] و تحت تکفل پدربزرگ مادری خود، مسعود بن مصلح الفارسی، قرار گرفت. او در دوران کودکی، مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت. سعدی به قولی، خواهرزادهٔ قطب‌الدین شیرازی، دانشمند و فیلسوف سرشناس است.[۳۹] دوران کودکی و نوجوانی سعدی هم‌زمان با اتابکی سعد بن زنگی در فارس بود، که با یورش مغول‌ها به ایران مصادف شد.[۴۰] اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و به‌ویژه حملهٔ سلطان غیاث‌الدین خوارزمشاه، برادر جلال‌الدین خوارزمشاه، به شیراز در سال ۶۲۰ هجری قمری، سعدی را بر آن داشت که در روزگار جوانی شیراز را ترک کند و به بغداد برود.[۴۱]

تحصیل و سفر

سعدی حدوداً از سال ۶۲۳ قمری در مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد مشغول به تحصیل شد. این مدرسه در سال ۴۵۹ هجری به دستور خواجه نظام‌الملک طوسی، وزیر مشهور دربار سلجوقیان، تأسیس شده بود. در این مدرسه که به صورت شبانه‌روزی اداره می‌شد، دانشجویان دروسی از قبیل صرف و نحو عربی، قرآن، فقه، حدیث، اصول، طب، فلسفه و نجوم را فرا می‌گرفتند. هدف اصلی تأسیس مدارس نظامیه، تربیت قاضی و فقیه و محدث اهل سنت بود. امام محمد غزالی از سال ۴۸۴ هجری در آن تدریس می‌کرد و تأثیر وی در محتوا و نظام آموزشی، در درازمدت (حتی در زمان تحصیل سعدی) هویدا بود؛ چنان‌که کتاب احیاء علوم‌الدین یکی از مهم‌ترین کتاب‌های درسی آن به‌شمار می‌رفت. این مدرسه و سایر مدارس نظامیه مروج فقه شافعی و کلام اشعری بود و مثل سدی در برابر تفکر اسماعیلیه عمل می‌کرد.[۴۲]

سعدی در مدت تحصیل در بغداد از حضور استادان بنام دوران خود از جمله سبط بن جوزی (منظور ابن جوزی دوم، نوادهٔ ابن جوزی مشهور است) و شهاب‌الدین عمر سهروردی، صوفی مشهور، بهره برد.[۴۳] به استناد یکی از سروده‌های سعدی،[یادداشت ۴] او در این دوره از مدرسهٔ نظامیه شهریه دریافت می‌کرده‌است. سعدی پس از تحصیل در نظامیه، شغل واعظی پیشه می‌کند که مستلزم سفر به مناطق مختلف و ارائهٔ خطابه و ارشاد مردم بوده‌است.[۴۴] با توجه به شواهد متعددی که در بوستان و گلستان وجود دارد،[یادداشت ۵] سعدی مدتی را در شهرهای مختلف شام مانند دمشق و بعلبک به سر برده و به کار تدریس و موعظه مشغول بوده‌است.[۴۵] مسلم است که سعدی به حجاز، شام و آسیای صغیر سفر کرده‌است.[۴۶] با این حال نشانه‌هایی از سفر به هندوستان، ترکستان، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم در سروده‌های وی یافت می‌شود. اما به‌نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشند و به‌طور منطقی پایهٔ نمادین و اخلاقی داشته باشند.[۴۷] یان ریپکا، سفر او به شرق ایران، شامل ترکستان و هندوستان، را بسیار بعید می‌داند.[۳۵] این جهانگردی که مورد اشارهٔ خود سعدی نیز واقع شده‌است،[یادداشت ۶] به روایتی سی سال به طول انجامید.[۴۸]

بازگشت به شیراز

سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف ساکن شد. سعدی در این زمان به حاکم فارس، اتابک ابوبکر بن سعد زنگی بسیار نزدیک شد و –مانند پدر– به دربار رفت‌وآمد پیدا کرد. ذبیح‌الله صفا، معتقد است که اشتغال سعدی در دربار، به عنوان شاعر درباری نبوده‌است. در این دوران سعدی به تدوین و تصنیف اشعار و رسائل خود پرداخت.[۴۹]

با توجه به شواهدی که در کتاب بوستان وجود دارد، سعدی در بازگشت از سفر تصمیم گرفت که «سخن‌های شیرین‌تر از قند به سوغات آوَرَد»[یادداشت ۷] و بدین جهت کتاب بوستان را در سال ۶۵۵ قمری نوشت و به ابوبکر بن سعد زنگی، حاکم وقت شیراز، تقدیم کرد. محمدعلی همایون کاتوزیان، منتقد ادبی، با توجه به شواهدی در گلستان، معتقد است که سعدی پس از نگارش بوستان دچار نوعی افسردگی شد و با این فکر که عمر خود را به بطالت گذرانده و به ایام پیری رسیده‌است، دست از کار کشید؛ اما دوست یا دوستانی او را به نوشتن کتاب جدیدی مصمم کردند. سعدی نگارش کتاب گلستان را کمتر از یک سال بعد از تدوین بوستان، در ۱ اردیبهشت سال ۶۵۶ هجری شروع کرد و «هنوز از گلِ بوستان بَقیّتی موجود بود» که نگارش آن را به پایان رساند؛ بنابراین کتاب گلستان در مدت پنج یا شش ماه نوشته شد که — به نظر محمدعلی همایون کاتوزیان — شبیه به معجزه است و می‌تواند نشانی از فرح و انبساطی باشد که پس از یک دوره افسردگی — به‌صورت موقت — بروز می‌کند. سعدی این کتاب را تلویحاً به سعدبن ابوبکر زنگی، ولیعهد جوان فارس تقدیم و ابراز امیدواری کرد که مورد پسند وی واقع شود.[۵۰] یان ریپکا می‌گوید این‌که سعدی توانسته در این مدت کوتاه این دو اثر بلیغ را در نهایت کمال تصنیف کند، از این مسئله نشات می‌گیرد که مطالبش را پیش‌تر نگاشته بوده‌است.[۳۵]

سعدی تا پیش از نگارش بوستان و گلستان، شاعری نام‌آشنا نبود، اما نگارش این دو کتاب سرآغاز شهرت و بلندآوازگی او شد. سعدی پس از سکونت در شیراز، زندگی خود را صرف سرودن شعر و مراقبه کرد و روزگار خود را با تقدیم شعری یا نصیحتی به امیران و رعایا و طرفداران خود و پذیرش هدایای آن‌ها می‌گذراند.[۳۵]

سعدی در گلستان می‌گوید که با دو وزیر دربار ایلخانی زمان خود یعنی شمس‌الدین محمد جوینی و عطاملک جوینی دوستی و مراوده داشت. این دو اهل سخن و شعر بودند و با سعدی مکاتبات و ملاقات‌هایی داشتند. سعدی پس از بازگشت به شیراز، یک بار به سفر حج می‌رود و در بازگشت، از مسیر آذربایجان، به دیدار این دو برادر نائل می‌شود.[۵۱] آن‌ها او را به دیدار اباقاخان، پادشاه وقت ایلخانی، بردند و او هم از سعدی خواست که او را نصیحتی کند.[۵۲] سعدی در مدت اقامت خود در شیراز، با بسیاری از افراد سرشناس معاصر خود از جمله شیخ صفی‌الدین اردبیلی[۵۳] دیدار کرد.[۵۴] یان ریپکا گزارش این ملاقات‌ها را معتبر نمی‌داند.[۳۵]

قاضی نورالله شوشتری در کتاب قصص العلماء، داستانی از ملاقات سعدی با خواجه نصیرالدین توسی در شیراز نقل می‌کند که طی آن خواجه نصیر، به سبب قصیدهای که سعدی در رثای مستعصم، خلیفهٔ عباسی سروده،[یادداشت ۸] دستور فلک کردن او را می‌دهد و این شکنجه، طی چند روز به درگذشت وی می‌انجامد. با این حال به‌نظر ابراهیم باستانی پاریزی، اگرچه اصل فلک شدن سعدی به‌واسطهٔ سرودن مرثیه برای مستعصم عباسی ممکن است واقعیت داشته‌باشد، اما جزئیات داستان ساختگی است؛ چرا که نشانه‌ای از سفر خواجه نصیر به شیراز در دست نیست و در عین حال، سعدی تا سال‌ها پس از درگذشت خواجه نصیر به حیات خود ادامه داده‌است.[۵۵]

مرگ

تاریخ مرگ سعدی را در منابع گوناگون، یکی از سال‌های ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری ذکر کرده‌اند.[۵۶] اما مورد اعتمادترین روایت که سعید نفیسی طرح می‌کند، این است که وی در ۲۷ ذیحجه سال ۶۹۰ هجری درگذشته[۳۵][۵۷] و در همان خانقاهی که اقامت گزیده‌بود، به خاک سپرده شده‌است.[۵۸][منبع بهتری نیاز است]

داستان‌های خیالی و مبالغه‌آمیز

پیش‌تر عادت بر این بود که — بیشتر بدون گفتگو — داستان‌های گلستان و بوستان را بخشی از سرگذشت سعدی قلمداد نمایند؛ از معروف‌ترین صاحب‌نظرانی که چنین رویکردی داشته‌اند می‌توان به هنری ماسه، علی‌اصغر حکمت و محمد خزائلی اشاره کرد.[۵۹] اما مطالعات نشان می‌دهد که برخی از این حکایات جنبهٔ تخیلی دارد و واقعی نیست یا دست‌کم در بیان آن مبالغه شده‌است؛ بنابراین نمی‌توان این داستان‌ها را به‌عنوان سرگذشت واقعی سعدی پذیرفت.[۶۰]

یکی از این سرگذشت‌ها، حکایت بتی دیدم از عاج در سومنات... است که نمونه‌ای از مقامه‌نویسی است و واقعیت ندارد؛ سعدی اصولاً سفری به هندوستان نداشته‌است.[۶۱][۶۲] داستان از این قرار است که سعدی در بت‌خانهٔ سومنات، مردم را در حال پرستش بتی می‌بیند، که ادعا می‌شد صبح‌ها دست خود را برای ستایش خداوند به سوی آسمان دراز می‌کند. سعدی درمی‌یابد که یک برهمن در درون بت پنهان می‌شود و با کشیدن ریسمانی، دست بت را حرکت می‌دهد. در همین حال برهمن هم درمی‌یابد که سعدی متوجه موضوع شده‌است. پس از بیم جان، برهمن را می‌کشد و از راه هندوستان و یمن به حجاز می‌گریزد.[۶۳]

سعدی در مدت اقامت در دمشق به علت دلگیری از دوستان خود، از آن‌ها کناره‌گیری می‌کند و سر به بیابان می‌گذارد. اما اسیر فرنگیان می‌شود و در شهر طرابلس به کار اجباری گماشته می‌شود. در این اثنا، آشنایی او را می‌بیند و از صاحبانش می‌خرد. این شخص سعدی را به شهر حلب می‌برد و دختر خود را به عقد وی درمی‌آورد. به استناد این حکایت، برخی معتقدند که سعدی اسیر فرنگیان شده و به اروپا سفر کرده‌است. ضیاء موحد اصل داستان اسارت را قابل رد یا اثبات نمی‌داند. اما بر این عقیده است که منظور سعدی از فرنگ، اروپا نیست؛ چون در آن دوران، طی جنگ‌های صلیبی، فرنگیان استحکاماتی را در سرزمین شام به وجود آورده‌بودند که به اَفرَنج یا اَفرَنجیه شهرت یافته‌بود و سعدی نیز به اسارت محافظان یکی از همین قلعه‌ها درآمده‌بود. موحد برآورد می‌کند که این اتفاق البته در صورت واقعیت داشتن — به احتمال زیاد بین سال‌های ۶۴۵ تا ۶۵۲ قمری (۱۲۴۸ تا ۱۲۵۴ میلادی) طی هفتمین مرحله از جنگ‌های صلیبی واقع شده باشد.[۶۴]

سعدی در گلستان حکایتی نقل می‌کند راجع به سفر خود به کاشغر در سالی که محمد خوارزمشاه با ختا صلح اختیار کرد. بنا بر شواهد تاریخی این رخداد در سال ۶۱۰ هجری بوده‌است. وی در این سفر با پسری زیباروی که در حال یادگیری صرف و نحو عربی بود، هم‌کلام می‌شود. پسر از وی درخواست می‌کند شعری از سعدی برایش بخواند و سعدی هم فی‌البداهه ابتدا شعری عربی و سپس شعری فارسی برای او می‌خواند. پسر نحوی سپس که متوجه می‌شود این شخص، همان سعدی است، از او تقاضا می‌کند که مدت بیشتری در آن‌جا اقامت کند؛ اما سعدی به‌رغم میل باطنی، تقاضای او را نمی‌پذیرد. سعدی در این سال، سن کمی داشته‌است و غیرممکن بوده که آوازه‌اش در شهر کاشغر در ترکستان شرقی به این درجه رسیده‌باشد.[۶۵] از سوی دیگر، شمس قیس رازی در کتاب المعجم که در سال ۶۳۰ هجری نوشته شده‌است، هیچ عبارت یا شعری از سعدی را نقل نمی‌کند؛ در حالی که به آثار بسیاری از دیگر شاعران آن دوران اشاراتی دارد.[۳۵] از این رو سفر به کاشغر و ملاقات با پسر نحوی، به احتمال زیاد تخیلی است.[۶۶][۳۵]

گرایش‌های فکری و اجتماعی

مذهب

سعدی در نظامیهٔ بغداد تحصیل کرده‌است و هدف از تأسیس مدارس نظامیه، پرورش افرادی بود که فقه شافعی و کلام اشعری را تدریس کنند.[۶۷] همچنین تفکر اشعری در زمان و جغرافیای زندگی سعدی متداول بوده‌است. برخی پژوهشگران معتقدند که نشانه‌های اعتقاد سعدی به اشاعره، در آثار او قابل تشخیص است و شکی در اشعری‌مذهب بودن او باقی نمی‌گذارد؛[۶۸] به‌طور مثال، سعدی قصیده‌ای دارد که در آن نخست پیامبر اسلام و سپس خلفای چهارگانه را ستوده و در آن از ادبیات و تعبیرات اهل سنت استفاده کرده‌است. اما در مقابل، نشانه‌هایی از ارادت وی به خاندان پیامبر اسلام مشاهده می‌شود و به همین دلیل، برخی از علماء مانند قاضی نورالله شوشتری وی را شیعه قلمداد کرده‌اند.[۶۹][منبع بهتری نیاز است] وی مدعی است که سعدی در دیدار خود با خواجه نصیرالدین طوسی، شیعه بودن خود را اظهار کرده‌است.[۷۰] نکتهٔ قابل توجه در بررسی مذهب سعدی این است که او اصراری به تبلیغ مذهب خود و زیر سؤال بردن سایر مذاهب نمی‌کند و بیشتر به‌عنوان یک شاعر اصول اخلاقی را انعکاس می‌دهد و تبیین می‌کند.[۷۱]

جهان‌بینی

اگرچه سفر به مناطق مختلف و همنشینی با حکیمان و دانشمندان نقش مهمی در شکل‌گیری عقاید سعدی دارد. اما او بیش از هر چیز تحت تأثیر آموزه‌های مذهبی است که در شیراز و بغداد فرا گرفته‌است. سعدی به پیروی از اشاعره فلسفه و هرگونه تفکر خارج از دایرهٔ تعالیم شرعی را گمراهی می‌داند و معتقد است که در هر امری باید تابع قرآن و حدیث بود. سعدی تقدیرگراست و حتی افتادن برگی از درخت را ناشی از ارادهٔ خداوند می‌داند؛ پس در تفکر وی خوبی و بدی در ذات انسان‌ها سرشته شده و قابل تغییر نیست.[۷۲][۷۳]

نکتهٔ بارز دیگری که در مورد عقاید سعدی می‌توان یاد کرد، نوع‌دوستی و تلاش برای اصلاح جامعه است.[۷۴] این جنبه از تفکر او که از آن با عنوان حکمت عملی نام می‌برند، در اشعار و آثار سعدی نمود بارز و برجسته‌ای دارد. مفاهیمی از قبیل پرستش خدای یگانه، نکوهش ریاکاری، فروتنی، خدمت به خلق، انسان‌دوستی، کار و تلاش، عدالت و مواردی از این دست در اشعار وی و به‌ویژه در بوستان به دفعات توصیه شده‌است.[۷۵] سعدی خود را مصلحی اجتماعی و آموزگاری اخلاقی می‌داند که با پند و اندرز تلاش می‌کند در مقابل ظلم و نابرابری بایستد یا دست کم تا حدی از عوارض آن بکاهد.[۷۶] او در طول عمر خود با دربار پادشاهان مختلفی در ارتباط بود. اما آزادی اندیشه و آزادی قلم خود را از دست نداد و ترجیح داد در قصیده‌های خود، به جای ثنا گفتن امیران و وزیران، آن‌ها را پند و اندرز دهد.[۳۵]

عرفان و تصوف

سعدی را نمی‌توان صوفی یا عارف قلمداد کرد؛ اما در عین حال، نمی‌توان او را یکسره مخالف یا بیگانه با تصوف دانست.[۷۷][۳۵] تصوف و عرفان در قرن هفتم هجری بسیار رایج بود. سعدی هم به‌عنوان یکی از عالمان زمان خود، به‌واسطهٔ تحصیل در بغداد و نشست و برخاست با عارفان زمان خود نظیر شیخ شهاب‌الدین عمر بن محمد سهروردی در معرض اندیشه‌های عرفانی قرار داشت. او در گلستان می‌گوید که ابوالفرج جوزی او را به ترک سماع دعوت کرده بود و به‌همین دلیل، بدیع‌الزمان فروزانفر، او را در زمرهٔ صوفیان دین‌دار (متشرع) قرار می‌دهد. سعدی در حکایات گلستان و بوستان رویکردی دوگانه نسبت به مقولهٔ تصوف دارد؛ گاهی عارفان را تمجید و نظریهٔ تصوف و عرفان را تبیین می‌کند، از آراء و روش‌های اصولی تصوف برداشت می‌کند و بازتاب آن را در اخلاق و رفتار صوفیان بزرگ (ابدال) مانند جنید بغدادی، شبلی نعمانی و بایزید بسطامی به‌تصویر می‌کشد. با این حال، گاهی صوفیان را «مردمی بیکار و بیعار و بی‌بندوبار» می‌شمارد و از جماعتی انتقاد می‌کند، که تصوف را بهانه‌ای برای «تن‌پروری و شهوت‌رانی» قرار داده‌اند.[۷۸]

رشید یاسمی، زبان‌شناس، بر این عقیده است که همهٔ غزل‌های سعدی عارفانه است و تصویر عشق زمینی در اشعار سعدی، وسیله‌ای برای رساندن مفهوم عشق حقیقی اهل تصوف است.[۷۹] اما بسیاری دیگر از صاحب‌نظران از جمله محمدعلی فروغی، همایون کاتوزیان و ضیاء موحد این نظر را رد می‌کنند.[۸۰][۸۱] حدود ده درصد از غزل‌های سعدی، عرفانی یا شبه‌عرفانی است. اما حتی در این اشعار نیز شور و شعف عارفانه، چنان‌که در غزلیات مولوی هست، وجود ندارد.[۸۲] سیدعلی قاضی طباطبایی، عارف شیعهٔ قرن سیزدهم و چهاردهم، سعدی را اگرچه فردی حکیم و دانشمند می‌دانست، اما معتقد بود که «در اشعار او بویی از عرفان به مشام نمی‌رسد». وی تنها از غزلی با مطلع «به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست»[یادداشت ۹] به عنوان غزلی «آبدار و شیرین» یاد کرده‌است.[۸۳][منبع بهتری نیاز است] به عقیدهٔ روبن لوی، استاد دانشگاه کمبریج، فلسفهٔ سعدی، عملی و عادی است و جنبهٔ متافیزیک ندارد؛ سعدی دربارهٔ اندیشه‌های صوفیانه به‌شکل جامع و دقیق سخن نمی‌گوید و نگاه او به عارفان برجسته به عنوان معلم اخلاق است و به‌همین دلیل، رویکرد سعدی با مولوی متفاوت است. یان ریپکا نیز می‌گوید توجه سعدی نه به اندیشه‌های انتزاعی عارفانه، بلکه به کاربرد آن در زندگی عادی معطوف بوده‌است.[۸۴] به نظر باربیه دومنار، شرق‌شناس فرانسوی، سعدی تمایل جدی به تصوف نداشت. اما از آن‌جا که در عصرِ او، تصوف مانند مذهب یک عامل تربیتی عمومی بود، از آن برکنار نماند و از چاشنی تصوف در آثار خود بهره گرفت.[۸۵]

مصلحت‌اندیشی

سعدی بیش از آن که تابع اخلاق به‌صورت مطلق و فلسفی باشد، مصلحت‌اندیش است و ازین‌رو اصولاً نمی‌تواند طرفدار ثابت و بی‌چون‌وچرای قاعده‌ای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کرده‌است؛ مثلاً راستگویی یک ارزش است؛ اما ممکن است شرایطی واقع شود که مصلحت، دروغ گفتن را ایجاب کند. سعدی در نخستین حکایت از فصل یکم گلستان، شرایطی را تصویر کرده‌است که در آن ارزش راست‌گویی زیر پا گذاشته می‌شود؛ در غیر این صورت نادانی پادشاه و بی‌رحمی وزیرانش باعث کشتار بی‌مورد می‌شود. سعدی در عالم واقع نیز به‌طور مطلق از یک سری قواعد اخلاقی ثابت پیروی نکرده‌است.[۳۵]

او از جمله شاعرانی است که چاپلوسی را نمی‌پسندد و ترجیح می‌دهد در قصیده به جای مدح گفتن، تذکر بدهد. او هلاکو خانی را، که آخرین خلیفهٔ عباسی را به قتل رسانده‌است، تمجید و در همان زمان، برای خلیفهٔ مقتول نیز سوگواری می‌کند؛ حال آن که حاکم شیراز — که سعدی او را نیز تمجید کرده‌است — برای شکست دادن همین خلیفه، لشکری را به کمک هلاکوخان گسیل کرده‌بود.[۳۵]

شاهدبازی

سعدی در دورهٔ خود به هزالی و شاهدبازی معروف بوده‌است. علاوه بر هزلیات، که در آن اشعاری در باب همجنس‌گرایی موجود است، در بوستان و گلستان هم مطالب متعددی در همین زمینه وجود دارد. خود سعدی از طرفداران جمال و رخ زیبا بود و از آن حظ روحانی می‌برد. بدیع‌الزمان فروزانفر، استاد ادبیات فارسی، معتقد است که سعدی در بیشتر غزل‌های خود آشکارا و بی‌پروا، جمال‌پرستی را تأیید کرده‌است.[یادداشت ۱۰][۸۶] مهدی جامی، روزنامه‌نگار، سعدی را مانند بسیاری از شاعران دیگر آن دوران، دارای گرایش به بچه‌بازی و دوجنس‌گرا می‌داند. آرش نراقی، نویسنده و مترجم نیز معتقد است که سعدی در آثارش از عشق ورزیدن با پسران با لذت و تحسین یاد کرده‌است.[۸۷] در مقابل، محمد بقایی ماکان، پژوهشگر ادبیات، معتقد است که سعدی تنها ستایشگر زیبایی است و نباید اشعار جمال‌پرستانهٔ او را به مسائل جنسی مرتبط دانست.[۸۸][منبع بهتری نیاز است]

با این حال، سعدی در باب هفتم بوستان، شاهدبازی را تقبیح می‌کند و پدران را پند می‌دهد که از افتادن فرزندان خود به دام نظربازان جلوگیری کنند. وی ادعای صوفیانی را که عشق‌ورزی به شاهدان را تجلی عشق به آفرینش پروردگار می‌دانند، به چالش می‌کشد.[۸۹]

آثار

همهٔ آثار سعدی اعم از شعر و نثر در مجموعه‌ای با عنوان کتاب کلیات سعدی جمع‌آوری شده‌است. از بین آثاری که در این کتاب آمده، بوستان و گلستان دو کتاب مستقل هستند. سعدی گلستان را به نظم و نثر مسجع و بوستان را به نظم تألیف کرده‌است. علاوه بر این، غزلیات و هزلیات (یا خبیثات) نیز به‌صورت مستقل به چاپ رسیده‌اند. سایر آثار سعدی که در کتاب کلیات آمده‌است، عبارتند از: قصاید، مراثی، ملمعات و مثلثات، ترجیعات، صاحبیه، رباعیات و مفردات.[۹۰]

قصاید، شامل قصیده‌های عربی و قصیده‌های فارسی است. قصیده‌های عربی در حدود هفت‌صد بیت است و در کل دارای مضامین غنایی یا مدح است. قصیده‌های فارسی نیز دارای مضامین موعظه و توحید و مدح است.[۹۱]

مراثی، مشتمل بر چند قصیده در مرثیهٔ چند تن از رجال معاصر سعدی از جمله مستعصم، آخرین خلیفهٔ عباسی، ابوبکر بن سعد بن زنگی و سعد بن ابوبکر (از اتابکان فارس) است.[۹۲]

صاحبیه، مجموعه‌ای از قطعات فارسی و عربی است.[۹۳]

سعدی، علاوه بر گلستان، آثار دیگری نیز به نثر دارد، که عبارتند از نصیحةالملوک، رسالهٔ عقل و عشق و مجالس پنج‌گانه.[۹۴]

همچنین در نسخه‌های چاپی پاکستان و هند کتاب شعر دیگری با نام کریما به سعدی نسبت داده شده‌است. قالبِ این کتاب مثنوی است و در بحر متقارب سروده شده‌است. اصالتِ این انتساب، با توجه به قوی نبودن اشعار و موجود نبودن اسناد خطی از آن، محلّ شک است.[۹۵] علاوه بر این، محمدعلی فروغی در تحقیقات خود، در یکی از نسخه‌های خطی از کلیات سعدی، با کتاب دیگری به نام معمیات مواجه شده‌است که حاوی ۳۱ قطعهٔ عربی و فارسی در لغز و معماست.[۹۶]

سعدی، در زمان زندگی خود، نسبت به جمع‌آوری و تدوین آثارش مبادرت می‌ورزیده‌است؛ چنان‌که این کار در مورد گلستان، بوستان و طیبات مسلم است.[۹۷] علی بن احمد بن ابی بکر بیستون از جمله مشهورترین گردآورندگان کلیات سعدی است که در سال ۷۲۶ و نیز در سال ۷۳۴ هجری به این کار مبادرت کرد.[۹۸][۹۹] در این نسخه، غزلیات سعدی به‌ترتیب الفبای حرف آخر ابیات مرتب شده‌اند. ترتیب قرار گرفتن فصول مختلف کلیات سعدی در نسخه‌های بعدی نیز کم و بیش از این نسخه اقتباس شده‌است.[۱۰۰]

تاکنون نسخه‌های مختلفی از آثار سعدی چ ه به‌صورت مستقل و چه در قالب کلیات سعدی — تصحیح و منتشر شده‌است. نخستین کتاب تصحیح‌شدهٔ گلستان را در سال ۱۳۱۰، عبدالعظیم قریب آماده و منتشر کرد. نخستین نسخهٔ تصحیح‌شده کلیات سعدی را نیز در سال ۱۳۱۶، محمدعلی فروغی منتشر کرد، که تا به امروز به‌عنوان مهم‌ترین منبع ارجاع به آثار سعدی محسوب می‌شود. بعدها محققان دیگر از جمله سعید نفیسی، محمدجواد مشکور، خلیل خطیب رهبر و حسن انوری نسخه‌های دیگری از این کتاب را تصحیح کردند. معتبرترین نسخه از گلستان به تصحیح غلامحسین یوسفی است که مبنای آن هفده نسخهٔ خطی و نسخه‌های چاپی معتبر بود. با این حال، این تصحیح نیز نظرات مثبت همهٔ منتقدان را برنیاورد و پس از آن دستِ‌کم دو تصحیح دیگر از کلیات سعدی از بهاءالدین خرمشاهی (۱۳۷۵) و حسن انوری (۱۳۸۳) عرضه شد.[۹۸]

بوستان

برگه‌ای از بوستان سعدی، نوشته‌شده در بخارا در سال ۱۵۳۹ میلادی. این اثر امروزه در موزهٔ هنر نلسون اَتکینز واقع در کانزاس سیتی در ایالات متحدهٔ آمریکا نگهداری می‌شود.

بوستان از آثار منظوم سعدی و یکی از شاهکارهای ادب فارسی به‌شمار می‌آید. این کتاب در نسخه‌های قدیمی سعدی‌نامه نامیده می‌شد، اما بعدها به بوستان شهرت یافت. بوستان به نظم (شعر) نوشته شده و مشتمل بر حدود چهار هزار بیت شعر است.[۱۰۱] قالب شعری آن مثنوی است و همانند شاهنامهٔ فردوسی در بحر متقارب سروده شده‌است. بوستان، کتابی اخلاقی و آموزشی است و سعدی آرمان‌شهر مطلوب خود را در آن به تصویر کشیده‌است.[۱۰۲] چنان‌که سعدی، خود، اشاره کرده‌است، نگارش آن را در ۶۵۵ هجری به پایان برده و به ابوبکر بن سعد زنگی تقدیم کرده‌است.[۱۰۳]

بوستان با یک مقدمهٔ طولانی آغاز می‌شود که در حمد خداوند، ستایش پیامبر اسلام، بیان دلیل نگارش کتاب و مدح ابوبکر بن سعد زنگی و سعد بن ابوبکر، حاکمان وقت فارس، سروده شده‌است.[۱۰۴] این کتاب در ده فصل (یا ده باب) نوشته شده‌است که عبارتند از: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شُکر، توبه و مناجات و ختم کتاب.[۱۰۵] حجم این باب‌ها متفاوت است و به‌جز باب یکم و پنجم، همگی با یک مقدمهٔ کوتاه شروع می‌شوند. هر باب، مشتمل بر حکایت‌هایی است که به‌صورت پی‌درپی نقل می‌شوند. بر اساس نسخهٔ تصحیح‌شدهٔ غلام‌حسین یوسفی، با احتساب دیباچه، در مجموع ۱۸۳ حکایت در این کتاب نقل شده‌است. حکایت‌های بوستان از نظر پیچیدگی و ساختار یکسان نیستند؛ برخی از ساختار داستانی پیچیده‌تری برخوردارند و حوادث و اشخاص متعددی را در بر می‌گیرند، درحالی‌که برخی دیگر ساده و در حد حکایت‌واره‌اند.[۱۰۴]

گلستان

شعری از گلستان

سعدی کتاب گلستان را در سال ۶۵۶ هجری قمری، یعنی یک سال پس از نگارش بوستان نوشته‌است. این کتاب به نثر آهنگین و آمیخته با نظم و در هشت فصل (یا هشت باب) نوشته شده‌است. هشت باب گلستان عبارتند از: «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت». گلستان یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌های نثر در ادبیات فارسی است.[۹۸] سعدی این کتاب را به سعد بن ابوبکر بن سعدی زنگی تقدیم کرده‌است.[۳۵]

این کتاب، مجموعه‌ای از حکایت‌های مستقل و حاوی اندرزها و جمله‌های قصار است. اما هنر داستان‌گویی و ایجاز نگارنده، مانع از آن می‌شود که وجه تعلیمی آن باعث ملالت خواننده شود. سعدی در گلستان، از پرداختن به تاریخ‌نگاری و تذکرهنویسی پرهیز می‌کند و تنها امور مربوط به زندگی و منش اشخاص را بیان می‌کند.[۱۰۶][منبع بهتری نیاز است] کتاب گلستان را می‌توان گزارش سعدی از جامعهٔ زمان خود دانست، که در آن اوضاع فرهنگی و اجتماعی زندگانی مردم به صورت واقعی به تصویر کشیده شده‌است.[۱۰۷]

حکایت‌های گلستان، فراخور موضوع، کوتاه یا بلند می‌شود. در برخی از حکایت‌ها شخصیت‌های خیالی یا واقعی ثالثی وجود دارند و ایفای نقش می‌کنند؛ اما در برخی از حکایت‌ها، نگارنده حاضر و ناظر است. برخی از این رخدادها، رخدادهای واقعی زندگی او و برخی فقط رخدادهای تخیلی است.[۱۰۸]

این کتاب به لحاظ سبک و سیاق در زمرهٔ مقامات جای می‌گیرد.[۱۰۹][۱۰۶][منبع بهتری نیاز است] با این حال، به‌رغم این که دشوارنویسی و اطناب در مقامه‌های نویسندگان پیشین متداول بود، حکایات گلستان، موجز و تا سرحد امکان نزدیک به زبان عامه نوشته شده‌است.[۱۱۰] داریوش رحمانیان، استاد تاریخ، با استناد به تعداد زیاد حکایاتی که در مورد سیاست در این کتاب موجود است، این کتاب را صورتی از اندرزنامه (سیاست‌نامه) می‌داند و سعدی را پیرو سنت اندرزنامه‌نویسی قلمداد می‌کند.[۱۱۱]

سعدی در نگارش نثر آهنگین گلستان، از جناس و تقارن‌های لفظی و داستانی استفاده می‌کند؛ اما دچار تکلف و تصنع نمی‌شود. کلمه‌ها و ترکیب‌های پیچیده و دور از ذهن در گلستان به کار نمی‌رود و به‌همین دلیل، این کتاب از کتاب‌هایی مانند مقامات حمیدی، تاریخ وصاف و تاریخ جهانگشای جوینی ساده‌تر و روان‌تر است.[۱۱۲]

سعدی در گلستان، سبک شخصی و فردی خود را برگزیده‌است، که از حیث سادگی نگارش، به ویژگی‌های سبک خراسانی نزدیک است. برخی از صاحب‌نظران، گلستان را اوج آمیزش دو سبک نثر موزون خواجه عبدالله انصاری و قاضی حمیدالدین حمیدی بلخی می‌دانند.[۱۱۳]

کتاب گلستان یکی از نخستین کتاب‌های فارسی است که با استفاده از ماشین چاپ منتشر شد. این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۲۴ میلادی در تبریز به چاپ رسید.[۹۸]

غزلیات

غزلیات سعدی مجموعهٔ شعرهایی‌ست که سعدی در قالب غزل سروده و تاکنون چندین تصحیح از آن‌ها به‌وسیلهٔ استادان زبان و ادب فارسی منتشر شده‌است. سعدی حدود ۷۰۰ غزل دارد.[۱۱۴] سعدی در سرایش غزلیات، به زبان سنایی و انوری توجه ویژه داشته‌است. بسیاری از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که غزل در اشعار سعدی و حافظ به اوج رسیده‌است.[۱۱۵]

محور بیشتر غزل‌های سعدی، عشق است.[۱۱۶] سعدی از معدود شاعرانی است که غزل‌های عاشقانه‌اش از ابتدا تا انتها عاشقانه باقی می‌ماند. غزل‌های عاشقانهٔ سعدی، به سادگی، خلوص و زمینی بودن شهره‌اند.[۱۱۷] سعدی همچنین در سرایش غزلیات خود، به وزن‌های دوری (اوزان طرب‌انگیز مانند فَعَلاتُ فاعِلاتُن فَعَلاتُ فاعِلاتُن یا مُفتَعِلُن مَفاعِلُن مُفتَعِلُن مَفاعِلُن) توجه ویژه‌ای نشان داده‌است.[۱۱۸]

علاوه بر غزل‌های عاشقانه، سعدی غزل‌های عارفانه و غزل‌های پندآموز نیز سروده‌است. فروغی در تدوین کلیات سعدی، غزل‌های پندآموز و عارفانه را از بقیهٔ غزل‌ها جدا کرده و در فصلی مجزا با عنوان مواعظ آورده‌است.[۱۱۹]

غزلیات سعدی در چهار کتابِ طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شده‌است.[۱۲۰] غزلیات قدیم را سعدی در دوران جوانی سروده و سرشار از شور و شعف است. خواتیم مربوط به در دوران کهن‌سالی سعدی و دربرگیرندهٔ زهد و عرفان و اخلاقیات است. بدایع و طیبات، مربوط به دوران میان‌سالی و پختگی سعدی‌اند؛ هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر می‌گیرند. طیبات و بدایع به لحاظ هنری نیز به دو بخش دیگر برتری دارد.[۱۲۱] در برخی از نسخه‌های کلیات سعدی، غزل‌های ملمع در بخش جداگانه‌ای با نام ملمعات آمده‌است که به نظر محمدعلی فروغی یک تقسیم‌بندی جعلی است؛ چون در نسخه‌های قدیمی، مشاهده نشده‌است.[۱۲۲]

علی دشتی وجه تمایز سعدی از دیگر غزل‌سرایان را در طنین و ترنمی می‌داند که در اشعار و به‌خصوص غزلیات وی وجود دارد. به تعبیر وی «موزونی و خوش آهنگی» کلام در غزلیات سعدی به سادگی قابل توصیف نیست و آن را به یک منحنی یا دایره تشبیه می‌کند که در آن پیوستگی واژگان با هیچ زاویه‌ای شکست برنمی‌دارد.[۱۲۳]

هزلیات

در مجموعهٔ آثار سعدی، سه رساله با نام‌های مطایبات، مضحکات و خبیثات دیده می‌شود که به مجموعه آن‌ها هزلیات گفته می‌شود. مطایبات، مجموعه‌ای از لطیفه‌ها و داستان‌های جنسی است که در نگارش آن‌ها از الفاظ جسورانه و بیان عریان و بی‌پروا استفاده شده‌است. بافت کلام و تسلط زبانی در سرایش آن‌ها به‌گونه‌ای است که می‌توان اطمینان یافت شاعر آن‌ها سعدی است. خبیثات و مضحکات به نثر نوشته شده‌اند و در نسخهٔ لرد گرینوی، که سی سال پس از درگذشت سعدی نوشته شده و نسخهٔ اساس غلامحسین یوسفی و محمدعلی فروغی نیز بوده، اثری از آن‌ها نیست،[۱۲۴] اما در نسخه‌های قدیمی‌تر از این نسخه، این دو بخش نیز ضبط شده‌است و تردیدی در انتساب هر سه بخش به سعدی وجود ندارد.[۱۲۵][منبع بهتری نیاز است]

یان ریپکا، ایران‌شناس اهل چک مجموعهٔ خبیثات را شامل مطالب «خلاف ادب و نزاکت» در مورد همجنس‌گرایی می‌داند. منتها بر این باور است که سعدی این اشعار را بنا به درخواست مقامات عالی‌رتبهٔ زمان خود سروده‌است. سرایش خبیثات باعث شهرت سعدی در هزالی و شاهدبازی شد.[۱۲۶]

آثار به زبان عربی

سعدی اثر مستقلی به زبان عربی ندارد. اما تعدادی از اشعار وی به زبان عربی سروده شده‌است. این اشعار مرکب از تعدادی قصیده، قطعه و تک‌بیت است. مجموعهٔ آثار عربی سعدی در سال ۱۳۹۰ در قالب کتابی به نام اشعار عربی سعدی گردآوری شد و انتشارات مرکز سعدی‌شناسی به‌همراه ترجمهٔ فارسی آن‌ها، چاپ کرد.[۱۲۷][منبع بهتری نیاز است] به عقیدهٔ ادوارد براون، شرق‌شناس، اشعار عربی سعدی در سطح متوسطی قرار دارد.[۱۲۸] موسی اسوار، این شعرها را در مقایسه با شعر شعرای عرب‌زبان هم عصر سعدی، دارای جایگاه مناسبی می‌داند که از نظر مضمون و ساختار ارزشمندند. به عقیدهٔ وی، پاره‌ای اشکالات نحوی در اشعار عربی سعدی به‌چشم می‌خورَد.[منبع بهتری نیاز است]

  1. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  2. بهار، سبک‌شناسی، ۳:‎ ۱-۶.
  3. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  4. نذیر، «سعدی شیرازی و سردار مغول»، فصلنامه‌نامه انجمن.
  5. اعوانی و و دیگران، «تصوف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  6. مجتبی ولی پوریان (۱۶ فروردین ۱۳۹۱). «سهروردی پایه‌گذار مکتب اشراق». پایگاه خبری آفتاب. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۲ شهریور ۱۳۹۶.
  7. هانری کربن (۴ اسفند ۱۳۸۹). «از حماسه پهلوانی تا حماسه عرفانی (بخش پنجم)». اطلاعات حکمت و معرفت. ترجمهٔ انشاءاله رحمتی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷.
  8. نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران، ۱:‎ ۱۵۷.
  9. شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی، ۶۷-۷۵.
  10. نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران، ۱:‎ ۱۵۷.
  11. طائفی، رضایی و کندی، «نگرشی تطبیقی به سبکهای شعر فارسی و عربی»، همایش ارتباطات، زبان و ادبیات فارسی و مطالعات زبان شناختی.
  12. بهار، سبک‌شناسی، ۲:‎ ۳۵۹-۳۶۴.
  13. دشتی، قلمرو سعدی، ۶۳-۷۸.
  14. بهار، سبک‌شناسی، ۳:‎ ۱-۶.
  15. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  16. موحد، «تولد و وفات»، سعدی، ۳۴-۴۷.
  17. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  18. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  19. اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ؟.
  20. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  21. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  22. اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ؟.
  23. اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ؟.
  24. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۸-۳۷.
  25. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  26. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  27. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  28. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  29. اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ؟.
  30. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  31. نذیر، «سعدی شیرازی و سردار مغول»، فصلنامه‌نامه انجمن.
  32. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  33. "SAʿDI". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Bibliotheca Persica Press. February 1, 2012. Retrieved 2017-04-09.
  34. ابراهیمی دینانی، «سعدی و اشعریه»، سعدی‌شناسی.
  35. ۳۵٫۰۰ ۳۵٫۰۱ ۳۵٫۰۲ ۳۵٫۰۳ ۳۵٫۰۴ ۳۵٫۰۵ ۳۵٫۰۶ ۳۵٫۰۷ ۳۵٫۰۸ ۳۵٫۰۹ ۳۵٫۱۰ ۳۵٫۱۱ ۳۵٫۱۲ ۳۵٫۱۳ ۳۵٫۱۴ ۳۵٫۱۵ ۳۵٫۱۶ Rypka, Jan (2007). "8 (Poets and Prose Writers of the Late Saljuq and Mongol Periods)". The Cambridge History of Iran (به انگلیسی) (6 ed.). Cambridge University Press. p. 594-601.
  36. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  37. موحد، «تولد و وفات»، سعدی، ۳۴-۴۷.
  38. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  39. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  40. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  41. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  42. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  43. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  44. بهار، سبک‌شناسی، ۳:‎ ۱۱۱-۱۵۶.
  45. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۷-۱۸.
  46. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  47. شایگان، پنج اقلیم حضور، ۸۸.
  48. شایگان، پنج اقلیم حضور، ۸۸.
  49. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  50. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۸-۵۱.
  51. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  52. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۲۲۱-۲۴۹.
  53. براون، از سعدی تا جامی، ۷۰۴-۷۰۷.
  54. امینی و الهی‌منش، «تحلیل رویکردهای سعدی شیرازی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
  55. باستانی پاریزی، «گذر سعدی از آبادان»، چیستا.
  56. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  57. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  58. خطای ارجاع: برچسب <ref> نامعتبر؛ متنی برای ارجاع‌های با نام :8 وارد نشده است
  59. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۵۴-۷۵.
  60. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۷-۱۸.
  61. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۷-۱۸.
  62. متینی، «مقامه‌ای منظوم به زبان فارسی»، ایران‌نامه.
  63. عالمی، «سومنات»، سخن تاریخ.
  64. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۷-۱۸.
  65. موحد، «تولد و وفات»، سعدی، ۳۴-۴۷.
  66. موحد، «تولد و وفات»، سعدی، ۳۴-۴۷.
  67. ابراهیمی دینانی، «سعدی و اشعریه»، سعدی‌شناسی.
  68. ظهیری ناو و شریفی، «چگونگی تأثیر تفکر اشاعره در گلستان سعدی»، آینه معرفت.
  69. «مذهب حافظ و سعدی چه بوده‌است؟». پایگاه خبری تحلیلی صراط. ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶.
  70. باستانی پاریزی، «گذر سعدی از آبادان»، چیستا.
  71. ظهیری ناو و شریفی، «چگونگی تأثیر تفکر اشاعره در گلستان سعدی»، آینه معرفت.
  72. دشتی، قلمرو سعدی، ۳۶۱-۴۰۰.
  73. ظهیری ناو و ابراهیم‌پور، «دیدگاه‌های کلامی سعدی بر بنیاد قصاید»، زبان و ادبیات فارسی.
  74. دشتی، قلمرو سعدی، ۳۶۱-۴۰۰.
  75. یوسفی، «جهان مطلوب سعدی در بوستان»، بوستان سعدی، ؟.
  76. رحمانیان، «سعدی و سیاست؛ تأملی در زادروز شاعر شیرازی»، ماهنامه علوم انسانی مهرنامه.
  77. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  78. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  79. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  80. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  81. موحد، «سعدی عاشق»، سعدی، ۹۴-۱۲۰.
  82. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  83. «غزل شیرین سعدی از دیدگاه مرحوم آیت‌الله علی‌آقا قاضی». خبرگزاری تسنیم. ۳ اسفند ۱۳۹۴. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۶ فروردین ۱۳۹۶.
  84. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۱-۲۰۱.
  85. ستاری، «مقام سعدی در ادبیات فرانسه»، هنر و مردم.
  86. شمیسا، شاهدبازی در ادبیات فارسی، ۱۴۳-۱۵۳.
  87. خطای ارجاع: برچسب <ref> نامعتبر؛ متنی برای ارجاع‌های با نام :68 وارد نشده است
  88. «همه چیز دربارهٔ انحرافات اخلاقی آقای سعدی!». سایت خبری تحلیلی تابناک. ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶. دریافت‌شده در ۳۰ مهر ۱۳۹۶.
  89. شمیسا، شاهدبازی در ادبیات فارسی، ۱۴۳-۱۵۳.
  90. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  91. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  92. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  93. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  94. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  95. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  96. فروغی، «مقدمه غزلیات»، کلیات سعدی، ۶۴۲-۶۴۵.
  97. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  98. ۹۸٫۰ ۹۸٫۱ ۹۸٫۲ ۹۸٫۳ GOLESTĀN-E SAʿDI (به انگلیسی), Encyclopædia Iranica, archived from the original on 17 November 2016, retrieved 12 January 2012
  99. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  100. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  101. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  102. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  103. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  104. ۱۰۴٫۰ ۱۰۴٫۱ صیادکوه، اکبر؛ نجفیان، آزاده (تابستان ۱۳۸۹). «بررسی عنصر شخصیت در حکایت‌های بوستان سعدی» (PDF). بوستان ادب. دانشگاه شیراز. دوم (۲ (پیاپی ۵۸)). دریافت‌شده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۵.
  105. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  106. ۱۰۶٫۰ ۱۰۶٫۱ خطای ارجاع: برچسب <ref> نامعتبر؛ متنی برای ارجاع‌های با نام :0 وارد نشده است
  107. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  108. میلانی، «سعدی و سیرت پادشاهان»، ایران‌شناسی.
  109. بهار، سبک‌شناسی، ۳:‎ ۱۱۱-۱۵۶.
  110. میلانی، «سعدی و سیرت پادشاهان»، ایران‌شناسی.
  111. رحمانیان، «سعدی و سیاست؛ تأملی در زادروز شاعر شیرازی»، ماهنامه علوم انسانی مهرنامه.
  112. گودرزی، «نگاهی به سبک گلستان سعدی»، پویش در آموزش علوم انسانی.
  113. گودرزی، «نگاهی به سبک گلستان سعدی»، پویش در آموزش علوم انسانی.
  114. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  115. موحد، «سعدی عاشق»، سعدی، ۹۴-۱۲۰.
  116. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  117. موحد، «سعدی عاشق»، سعدی، ۹۴-۱۲۰.
  118. حیدری، «دگرگونی سعدی در غزل»، پژوهشنامه ادب غنایی.
  119. موحد، «سعدی عاشق»، سعدی، ۹۴-۱۲۰.
  120. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  121. حیدری، «دگرگونی سعدی در غزل»، پژوهشنامه ادب غنایی.
  122. فروغی، «مقدمه غزلیات»، کلیات سعدی، ۳۵۱-۳۵۲.
  123. دشتی، قلمرو سعدی، ۲۷-۶۲.
  124. موحد، «مطایبات سعدی»، سعدی، ۲۱۹-۲۳۲.
  125. «هزلیات سعدی». پایگاه اطلاع‌رسانی شهر کتاب. ۲۴ فروردین ۱۳۹۲. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ اوت ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۲ آگوست ۲۰۱۷.
  126. شمیسا، شاهدبازی در ادبیات فارسی، ۱۴۳-۱۵۳.
  127. «همزمان با اول اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی، ترجمه «اشعار عربی سعدی» ارائه می‌شود». خبرگزاری کتاب ایران. ۳۱ فروردین ۱۳۹۰. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۱ مرداد ۱۳۹۶.
  128. ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ۳۵۱-۳۵۷.


خطای ارجاع: برچسب <ref> برای گروهی به نام «یادداشت» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="یادداشت"/> یافت نشد.