بدون جعبه اطلاعات
بدون تصویر

ابواسحاق اینجو: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''جمال‌الدین شاه شیخ ابواسحاق بن محمود اینجو''' مشهور به ابواسحاق اینجو، مشهورترین و واپسین فرمانروای [[آل‌اینجو]] بود که در اواخر دورهٔ [[ایلخانان]] بر [[فارس]] و [[اصفهان]] فرمان می‌راند. پدر او محمود از امیرزادگان دولت چنگیزی بود و او را ارپاخان یکی از سلاطین مغول به قتل رساند. ابواسحاق و برادرش مسعود مدتی در [[تبریز]] محبوس بودند و پس از رهائی مانند چند تن دیگر از امرا در صدد تحصیل ملک و استقلال برآمدند از آنجا که دولت مغول در این هنگام به‌غایت ضعف رسیده بود، امیر مبارزالدین مؤسس سلسله [[آل‌مظفر]] در [[کرمان]] و مسعود برادر ابواسحاق بن محمود اینجو در شیراز و [[چوپانیان]] در [[آذربایجان]] اعلان استقلال کردند. امیر پیرحسین چوپانی، ملک فارس را از مسعود بن محمود گرفت اما در سال ۷۴۲ ه.ق ولایت اصفهان را به ابواسحاق برادرش مسعود داد و پیش از این ابواسحاق با مبارزالدین در تسخیر [[یزد]] و [[کرمان]] کشمکش‌هایی داشتند در همین سال [[ملک‌اشرف چوپانی]] از تبریز به قصد تسخیر فارس آمد و ابواسحاق به او پیوست و پیر حسین هزیمت شد. ابواسحاق پیش از اشرف به شهر شیراز وارد شد و با همدستی مردم آنجا از شهر به مبارزه اشرف بیرون شد و اشرف صلاح خویش در جنگ ندید و به تبریز بازگشت و ابواسحاق در فارس استقلال یافت و سپس قصد کرمان کرد و در مدت چهارده سال سلطنت خود، میان او و مبارزالدین بارها جنگ درگرفت. در تمام این جنگ‌ها، ابواسحاق هزیمت شد تا در سال ۷۵۴ ه.ق پس از شکستی در حوالی شیراز، به شولستان گریخت و در سال ۷۵۷ ه.ق در اصفهان اسیر گردید. او را به شیراز بردند و به نیروهای امیر حاج ضراب سپردند و به خونخواهی از حاج ضراب او را اعدام کردند.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایره‌المعارف جامع اسلامی|ف=ابواسحاق اینجو}}</ref>
'''جمال‌الدین شاه شیخ ابواسحاق بن محمود اینجو''' مشهور به '''ابواسحاق اینجو'''، مشهورترین و واپسین فرمانروای [[آل‌اینجو]] بود که در اواخر دورهٔ [[ایلخانان]] بر [[فارس]] و [[اصفهان]] فرمان می‌راند. پدر او محمود از امیرزادگان دولت چنگیزی بود و او را ارپاخان یکی از سلاطین مغول به قتل رساند. ابواسحاق و برادرش مسعود مدتی در [[تبریز]] محبوس بودند و پس از رهائی مانند چند تن دیگر از امرا در صدد تحصیل ملک و استقلال برآمدند از آنجا که دولت مغول در این هنگام به‌غایت ضعف رسیده بود، امیر مبارزالدین مؤسس سلسله [[آل‌مظفر]] در [[کرمان]] و مسعود برادر ابواسحاق بن محمود اینجو در شیراز و [[چوپانیان]] در [[آذربایجان]] اعلان استقلال کردند. امیر پیرحسین چوپانی، ملک فارس را از مسعود بن محمود گرفت اما در سال ۷۴۲ ه‍.ق ولایت اصفهان را به ابواسحاق برادرش مسعود داد و پیش از این ابواسحاق با مبارزالدین در تسخیر [[یزد]] و [[کرمان]] کشمکش‌هایی داشتند در همین سال [[ملک‌اشرف چوپانی]] از تبریز به قصد تسخیر فارس آمد و ابواسحاق به او پیوست و پیر حسین هزیمت شد. ابواسحاق پیش از اشرف به شهر شیراز وارد شد و با همدستی مردم آنجا از شهر به مبارزه اشرف بیرون شد و اشرف صلاح خویش در جنگ ندید و به تبریز بازگشت و ابواسحاق در فارس استقلال یافت و سپس قصد کرمان کرد و در مدت چهارده سال سلطنت خود، میان او و مبارزالدین بارها جنگ درگرفت. در تمام این جنگ‌ها، ابواسحاق هزیمت شد تا در سال ۷۵۴ ه‍.ق پس از شکستی در حوالی شیراز، به شولستان گریخت و در سال ۷۵۷ ه‍.ق در اصفهان اسیر گردید. او را به شیراز بردند و به نیروهای امیر حاج ضراب سپردند و به خونخواهی از حاج ضراب او را اعدام کردند.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=ابواسحاق اینجو}}</ref>


== در دیدگاه دیگران ==
== در دیدگاه دیگران ==
شیخ ابواسحاق پادشاهی فاضل و شعر دوست معرفی شده است که خود نیز به علم نجوم و احکام آن واقف بود. او را شاعری نیکو توصیف کرده‌اند. آخرین سروده او به هنگام اجرای حکم اعدامش را چنین گزارش کرده‌اند:<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایره‌المعارف جامع اسلامی|ف=ابواسحاق اینجو}}</ref>
شیخ ابواسحاق پادشاهی فاضل و شعر دوست معرفی شده است که خود نیز به علم نجوم و احکام آن واقف بود. او را شاعری نیکو توصیف کرده‌اند. آخرین سروده او به هنگام اجرای حکم اعدامش را چنین گزارش کرده‌اند:<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=ابواسحاق اینجو}}</ref>
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|با چرخ ستیزکار مستیز و برو|با گردش دهر در میاویز و برو}}
{{ب|با چرخ ستیزکار مستیز و برو|با گردش دهر در میاویز و برو}}
خط ۱۳: خط ۱۳:


=== منابع ===
=== منابع ===
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=اختری|نام=عباسعلی|پیوند نویسنده=|ویراستار=|مقاله=ابواسحاق اینجو|دانشنامه=[[دایره‌المعارف جامع اسلامی]]|عنوان جلد=دایره‌المعارف جامع اسلامی|سال=۱۳۹۰|ناشر=آرایه|مکان=تهران}}
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=اختری|نام=عباسعلی|پیوند نویسنده=|ویراستار=|مقاله=ابواسحاق اینجو|دانشنامه=[[دایرةالمعارف جامع اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف جامع اسلامی|سال=۱۳۹۰|ناشر=آرایه|مکان=تهران}}


{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=بله|نیازمند تصویر=بله|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=بله|نیازمند تصویر=بله|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}


[[رده:زادگان ۷۵۶ (قمری)]]
[[رده:آل اینجو]]
[[رده:درگذشتگان ۸۴۱ (قمری)]]
[[رده:اهالی ایران در سده ۱۴ (میلادی)]]
[[رده:]]
[[رده:حکم‌رانان سده ۱۴ (میلادی) در خاورمیانه]]
[[رده:]]
[[رده:درگذشتگان ۱۳۵۸ (میلادی)]]
[[رده:]]
[[رده:درگذشتگان ۷۵۷ (قمری)]]
[[رده:]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۰۰

جمال‌الدین شاه شیخ ابواسحاق بن محمود اینجو مشهور به ابواسحاق اینجو، مشهورترین و واپسین فرمانروای آل‌اینجو بود که در اواخر دورهٔ ایلخانان بر فارس و اصفهان فرمان می‌راند. پدر او محمود از امیرزادگان دولت چنگیزی بود و او را ارپاخان یکی از سلاطین مغول به قتل رساند. ابواسحاق و برادرش مسعود مدتی در تبریز محبوس بودند و پس از رهائی مانند چند تن دیگر از امرا در صدد تحصیل ملک و استقلال برآمدند از آنجا که دولت مغول در این هنگام به‌غایت ضعف رسیده بود، امیر مبارزالدین مؤسس سلسله آل‌مظفر در کرمان و مسعود برادر ابواسحاق بن محمود اینجو در شیراز و چوپانیان در آذربایجان اعلان استقلال کردند. امیر پیرحسین چوپانی، ملک فارس را از مسعود بن محمود گرفت اما در سال ۷۴۲ ه‍.ق ولایت اصفهان را به ابواسحاق برادرش مسعود داد و پیش از این ابواسحاق با مبارزالدین در تسخیر یزد و کرمان کشمکش‌هایی داشتند در همین سال ملک‌اشرف چوپانی از تبریز به قصد تسخیر فارس آمد و ابواسحاق به او پیوست و پیر حسین هزیمت شد. ابواسحاق پیش از اشرف به شهر شیراز وارد شد و با همدستی مردم آنجا از شهر به مبارزه اشرف بیرون شد و اشرف صلاح خویش در جنگ ندید و به تبریز بازگشت و ابواسحاق در فارس استقلال یافت و سپس قصد کرمان کرد و در مدت چهارده سال سلطنت خود، میان او و مبارزالدین بارها جنگ درگرفت. در تمام این جنگ‌ها، ابواسحاق هزیمت شد تا در سال ۷۵۴ ه‍.ق پس از شکستی در حوالی شیراز، به شولستان گریخت و در سال ۷۵۷ ه‍.ق در اصفهان اسیر گردید. او را به شیراز بردند و به نیروهای امیر حاج ضراب سپردند و به خونخواهی از حاج ضراب او را اعدام کردند.[۱]

در دیدگاه دیگران

شیخ ابواسحاق پادشاهی فاضل و شعر دوست معرفی شده است که خود نیز به علم نجوم و احکام آن واقف بود. او را شاعری نیکو توصیف کرده‌اند. آخرین سروده او به هنگام اجرای حکم اعدامش را چنین گزارش کرده‌اند:[۲]

با چرخ ستیزکار مستیز و بروبا گردش دهر در میاویز و برو
یک کاسه زهر است که مرگش خوانندخوش درکش و جرعه بر جهان ریز و برو

پانویس

ارجاعات

منابع

  • اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «ابواسحاق اینجو». دایرةالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.