بدون جعبه اطلاعات
بدون تصویر

اتابکان لر کوچک: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ابرابزار)
 
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
[[شافعی|سنی شافعی]]
[[شافعی|سنی شافعی]]
[[اهل حق|یارسان]]|stat_year1=|stat_area1=|currency=|today={{پرچم|ایران}}{{سخ}}{{پرچم|عراق}}{{سخ}}|s2=|s1=والیان فیلی||region=||||native_name=اتابکان لر کوچک|conventional_long_name=دودمان خورشیدیان|common_name=ایران|continent=|country=|border_p1=no|era=|government_type=[[سلسله‌های ملوک‌الطوایفی ایران|پادشاهی ملوک الطوایفی]]|year_start=۵۷۰ هجری قمری|year_end=۱۰۰۶ هجری قمری|p1=آل حسنویه|flag_p1=|p2=|flag_p2=|_noautocat=|image_coat=}}
[[اهل حق|یارسان]]|stat_year1=|stat_area1=|currency=|today={{پرچم|ایران}}{{سخ}}{{پرچم|عراق}}{{سخ}}|s2=|s1=والیان فیلی||region=||||native_name=اتابکان لر کوچک|conventional_long_name=دودمان خورشیدیان|common_name=ایران|continent=|country=|border_p1=no|era=|government_type=[[سلسله‌های ملوک‌الطوایفی ایران|پادشاهی ملوک الطوایفی]]|year_start=۵۷۰ هجری قمری|year_end=۱۰۰۶ هجری قمری|p1=آل حسنویه|flag_p1=|p2=|flag_p2=|_noautocat=|image_coat=}}
اتابکان لرستان (لر کوچک) شعبه لر کوچک اگر چند نفر امیر معتبر از میان ایشان برخاسته و مدت امارتشان نیز طویلتر بوده ولی هیچوقت اسم و رسم لر بزرگ را پیدا نکرده‌اند. طوایف لر کوچک قبایلی بودند مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی که در حدود بین عراق عجم و عراق عرب ییلاق و قشقال می‌کردند و خراج خود را به دیوان بغداد می‌دادند و کمتر موقعی می‌شد که حاک می بر خود داشته باشند در سال ۵۸۰ یکی از رؤسای ایشان که شجاع الدین خورشید نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود آورد و بر قلعه معتبر مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت. اقتدار پیدا کردن شجاع الدین خورشید و اتباع او بر الناصر لدین الله خلیفه خودخواه عباسی ناگوار آمد و خلیفه شجاع الدین خورشید و برادرش نورالدین محمد را به بغداد خواست و تسلیم قلعه مانرود را از ایشان مطالبه کرد. چون این دو برادر از تسلیم قلعه ابا کردند ناصر آن برادر را محبوس ساخت نورالدین در حبس بمرد و شجاع الدین به واگذاری قلعه مانرود ناچار شد و در عوض حکومت ولایت طرازک از ولایت خوزستان به او محول شد و شجاع الدین قریب سی سال دیگر در آن حدود حکومت می‌کرد تا آنکه در سال ۶۲۱ وفات یافت در حالی که سنش از صد متجاوز بود. شجاع الدین خورشید پسر خود بدر و برادر زادهاش سیف الدین رستم را در آخر عمر که از کار افتاده بود به اداره امور قبایل تابعه حکمرانی، منصوب کرده بود و ولایت عهد خویش را به ترتیب به بدر و بعد از او به سیف الدین رستم واگذاشته بود اما سیف الدین در حیات شجاع الدین از پیری و خرفی او استفاده کرده بدر را به خیانت نسبت به پدر متهم کرد و پدر را به کشتن بدر واداشت و خود بعد از عم به امارت رسید. سیف الدین رستم مدتی در لرستان به عدل و انصاف حکومت می‌کرد ولی عاقبت برادرش شرف الدین ابوبکر و پسر بدر شجاع الدین محمد یعنی امیر علی بر او شوریدند و او را کشتند. و شرف الدین ابوبکر جای او را گرفت و برادر او عزالدین گرشاسب امیرعلی بن بدر را به انتقام خون برادر دیگر یعنی سیف الدین رستم به قتل رسانید و خلیفه پسر دیگر بدر بن خورشید یعنی حسام الدین خلیل را که از زمان قتل پدر در بغداد بود به لرستان روانه کرد ولی حسام الدین خلیل چون شرف الدین را در قصد خود دید به دارالخلافه بازگشت و شرف الدین نیز مقارن همین ایام هلاک شد و برادرش عزالدین گرشاسب به مقام امارت رسید. حسام الدین خلیل بار دیگر به لرستان آمد و با عزالدین گرشاسف که خواهر شهاب الدین سلیمان شاه ایوائی از رؤسای معتبر کرد را داشت به جنگ پرداخت و عزالدین را مغلوب ساخت ولی گرفتار جنگ با سلیمان شاه ایوائی گردید و بین این دو امیر کرد محاربات بسیار اتفاق افتاد ابتدا حسام الدین خلیل سلیمان شاه را منهزم کرده قسمتی از کردستان را از تصرف او بیرون آورد ولی چون سلیمان شاه در تحت حمایت المستعصم بالله خلیفه عباسی و از امرای لشکری دارالخلافه بود و به کمک سپاهیانی که خلیفه به او داد حسام الدین خلیل را مغلوب ساخت و حسام الدین علی‌رغم خلیفه و سلیمان شاه به مغول توسل جست و مغول حسام الدین خلیل را تحت حمایت خود گرفته او را به شحنگی لر کوچک منسوب کردند سلیمان شاه بار دیگر به کمک ۶۹ هزار نفر از لشکریان خلیفه بر سر حسام الدین خلیل تاخته او را در سال ۶۴۰ در صحرای شاپور خواست (از بلاد بین اصفهان و خوزستان در ۲۲ فرسخی نهاوند) به قتل رسانید و جسد او را بسوخت چون خبر این واقعه به مغولانی که در آذربایجان بودند رسید بر اقدام سلیمان شاه در قتل شحنه ایشان متغیر شده قریب ده هزار تن از سواران آن جماعت از تبریز به طرف همدان و بغداد حرکت کردند و در اطراف خانقین بر دستهای از سواران سلیمان شاه زدند و در ربیع الآخر سال ۶۴۳ به سمت حصارهای بغداد پیش آمدند خلیفه شرف الدین اقبال شرابی را به مقابله ایشان فرستاد و او مغول را منهزم ساخته بغداد را در آن موقع از استیلای ایشان نجات بخشید. بعد از قتل حسام الدین خلیل ابن بدر پسرش بدرالدین مسعود جای او گرفت و به جهت کشیدن انتقام قتل پدر خویش به اردوی منگوقاآن رفت و از خان مغول استعانت جست. منگوقاآن بدرالدین مسعود را در خدمت برادر خود هولاگو به ایران فرستاد و بدرالدین در رکاب هولاگو در فتح بغداد به اردوی سلیمان شاه می‌جنگید و چون سلیمان شاه در واقعه فتح دارالخلافه به قتل رسید اعضای خاندان سلیمان شاه را مغول به بدرالدین بخشیدند و بدرالدین ایشان را با خود به لرستان آورد و پس از آباد شدن بغداد جماعتی از آن اسرارا به آن شهر برگرداند بدرالدین مسعود پادشاهی سخت متقی و دیندار بود و چهار هزار مسئله از مسائل فقهی مطابق احکام مذهب امام شافعی در حفظ داشت و تا دو سال بعد از فتح بغداد یعنی تا ۶۵۸ حیات داشت و چون بمرد بین دو پسرش جنگ درگرفت و اباقاخان آندورا به یاسا رسانیده امارت لر را در عهده تاج الدین شاه پسر حسام الدین خلیل قرار داد و او نیز که به عدالت و خوش خطی معروف بود در ۶۷۷ به حکم اباقا کشته شد. اباقاخان بلاد لر کوچک را بین فلک الدین حسن و عزالدین حسین پسران بدرالدین مسعود تقسیم نمود این دو برادر که مدت ۱۵ سال (۶۷۷ ۶۹۲) حکومت می‌کردند غالباً با همسایگان عاصی خود به جنگ اشتغال داشتند و حدود متصرفات لر کوچک در عهد ایشان از همدان تا شوشتر و از اصفهان تا عراق عرب بسط یافت و آن دو برادر با سپاهی که بر هفده هزار تن بالغ بود از غالب معرکه‌ها مظفر بیرون آمدند از این دو برادر حسن مردی عاقل و پرهیزکار و سلیم النفس و حسین برخلاف کینهجو و سختکش بود و هر دو به سال ۶۹۲ وفات یافتند. کیخاتوخان پس از مرگ فلک الدین حسن و عزالدین حسین با وجود آنکه از هر کدام از ایشان پسری مانده بود حکومت بلاد لر کوچک را به پسر تاج الدین شاه که جمال الدین خضر نام داشت سپرد ولی او مخالفین بسیار داشت و همان جماعت هم بالاخره در سال ۹۶۳ او را بکشتند و نسل حسام الدین خلیل ابن بدر با قتل او برافتاد. ریاست مخالفین جمال الدین خضر با یکی از احفاد شجاع الدین خورشید بنام حسام الدین عمر بود. این شخص همینکه خواست بجای جمال الدین بر کرسی امارت نشیند سایر امرا او را لایق این مقام ندانسته در عوض او صمصام الدین محمود بن نورالدین محمد بن عزالدین گرشاسف را بر خود امیر کردند و حسام الدین عمر را نیز در اداره امور مملکت مداخله دادند ولی بمناسبت آنکه به قصد بنی اعمام خود برخاسته بودند غازان خان آن هر دو را در سال ۶۹۵ بکشت و حکومت لر را در عهده عزالدین محمد پسر عزالدین حسین قرار داد. سلسله امرای لر کوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین ایشان که ذکری از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که سمت لالائی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت لرستان داشته است.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=اتابک}}</ref>
'''اتابکان لرستان''' که با نام '''اتابکان لر کوچک''' هم شناخته می‌شوند، یکی از شاخه‌های دودمان اتابکان هستند. این طایفه اگر چه از میانشان چند حاکم بزرگ برخواسته، اما همچنان نام اتابکان لر کوچک را به آنها داده‌اند.
 
== تاریخچه ==
طوایف لر کوچک قبایلی بودند مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی که در حدود بین [[عراق عجم]] و [[عراق عرب]] ییلاق و قشلاق می‌کردند و خراج خود را به دیوان [[بغداد]] می‌دادند و کمتر موقعی می‌شد که حاکمی بر خود داشته باشند. در سال ۵۸۰ ه‍. ق، یکی از رؤسای ایشان که [[شجاع‌الدین خورشید]] نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود آورد و بر قلعه معتبر مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت. اقتدار پیدا کردن شجاع‌الدین خورشید و اتباع او بر [[الناصرلدین الله]] خلیفه [[خلافت بنی‌عباس|عباسی]] ناگوار آمد و خلیفه شجاع‌الدین خورشید و برادرش نورالدین محمد را به بغداد خواست و تسلیم قلعه مانرود را از آنها مطالبه کرد. چون این دو برادر از تسلیم قلعه ابا کردند ناصر آن برادر را محبوس ساخت. نورالدین در حبس درگذشت و شجاع‌الدین به واگذاری قلعه مانرود ناچار شد و در عوض حکومت ولایت طرازک از ولایت [[خوزستان]] به او محول شد. شجاع‌الدین قریب سی سال دیگر در آن حدود حکومت می‌کرد تا آنکه در سال ۶۲۱ ه‍.ق در حالی که بیش از ۱۰۰ سال عمر داشت، درگذشت.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=اتابک}}</ref>
 
شجاع‌الدین خورشید، پسر خود بدر و برادرزاده‌اش سیف‌الدین رستم را در آخر عمر که از کار افتاده بود به اداره امور قبایل تابعه حکمرانی، منصوب کرده بود و ولایتعهدی خود را به ترتیب به بدر و بعد از او به سیف‌الدین رستم واگذاشته بود اما سیف‌الدین در حیات شجاع‌الدین از پیری او استفاده کرده و بدر را به خیانت نسبت به پدر متهم کرد و پدر را به کشتن بدر واداشت و خود بعد از عمویش به امارت رسید. سیف‌الدین رستم مدتی در لرستان به عدل و انصاف حکومت می‌کرد ولی عاقبت برادرش شرف‌الدین ابوبکر و پسر بدر، شجاع‌الدین محمد یعنی امیر علی بر او شوریدند و او را کشتند. شرف‌الدین ابوبکر، جای او را گرفت و برادر او عزالدین گرشاسب، امیرعلی بن بدر را به انتقام خون برادر دیگر یعنی سیف‌الدین رستم به قتل رسانید و خلیفه پسر دیگر بدر بن خورشید یعنی حسام‌الدین خلیل را که از زمان قتل پدر در بغداد بود به [[لرستان]] روانه کرد ولی حسام‌الدین خلیل چون شرف‌الدین را در قصد خود دید به دارالخلافه بازگشت و شرف‌الدین نیز مقارن همین ایام درگذشت و برادرش عزالدین گرشاسب به مقام امارت رسید. حسام‌الدین خلیل بار دیگر به لرستان آمد و با عزالدین گرشاسف که خواهر شهاب‌الدین سلیمان شاه ایوائی از رؤسای معتبر کرد را داشت به جنگ پرداخت و عزالدین را مغلوب ساخت ولی گرفتار جنگ با سلیمان شاه ایوائی گردید و بین این دو امیر کرد محاربات بسیار اتفاق افتاد ابتدا حسام‌الدین خلیل سلیمان شاه را منهزم کرده قسمتی از [[کردستان]] را از تصرف او بیرون آورد ولی چون سلیمان شاه در تحت حمایت [[المستعصم بالله]] [[فهرست خلفای عباسی|خلیفه عباسی]] و از امرای لشکری دارالخلافه بود و به کمک سپاهیانی که خلیفه به او داد حسام‌الدین خلیل را مغلوب ساخت و حسام‌الدین علی‌رغم خلیفه و سلیمان شاه به [[مغول]] توسل جست و مغول، حسام‌الدین خلیل را تحت حمایت خود گرفته او را به شحنگی لر کوچک منسوب کردند سلیمان شاه بار دیگر به کمک ۶۹ هزار نفر از لشکریان خلیفه بر سر حسام‌الدین خلیل تاخته او را در سال ۶۴۰ ه‍.ق در صحرای شاپور خواست (از بلاد بین اصفهان و خوزستان در ۲۲ فرسخی نهاوند) به قتل رسانید و جسد او را سوزاند. چون خبر این واقعه به مغولانی که در [[آذربایجان]] بودند رسید بر اقدام سلیمان شاه در قتل شحنه ایشان متغیر شده، قریب ده هزار تن از سواران آن جماعت از [[تبریز]] به طرف [[همدان]] و بغداد حرکت کردند و در اطراف خانقین بر دسته‌ای از سواران سلیمان شاه زدند و در [[ربیع الآخر]] سال ۶۴۳ ه‍.ق به سمت حصارهای بغداد پیش آمدند خلیفه شرف‌الدین اقبال شرابی را به مقابله ایشان فرستاد و او مغول را منهزم ساخته بغداد را در آن موقع از استیلای ایشان نجات بخشید.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=اتابک}}</ref>
 
بعد از قتل حسام‌الدین خلیل ابن‌بدر پسرش بدرالدین مسعود جای او گرفت و به جهت کشیدن انتقام قتل پدر خویش به اردوی [[منگوقاآن]] رفت و از خان مغول استعانت جست. منگوقاآن بدرالدین مسعود را در خدمت برادر خود هولاگو به [[ایران]] فرستاد و بدرالدین در رکاب هولاگو در فتح بغداد به اردوی سلیمان شاه می‌جنگید و چون سلیمان شاه در واقعه فتح دارالخلافه به قتل رسید اعضای خاندان سلیمان شاه را مغول به بدرالدین بخشیدند و بدرالدین ایشان را با خود به لرستان آورد و پس از آباد شدن بغداد جماعتی از آن اسرارا به آن شهر برگرداند بدرالدین مسعود پادشاهی سخت متقی و دیندار بود و چهار هزار مسئله از مسائل فقهی مطابق احکام مذهب امام شافعی در حفظ داشت و تا دو سال بعد از فتح بغداد یعنی تا ۶۵۸ حیات داشت و چون بمرد بین دو پسرش جنگ درگرفت و اباقاخان آندورا به یاسا رسانیده امارت لر را در عهده تاج‌الدین شاه پسر حسام‌الدین خلیل قرار داد و او نیز که به عدالت و خوش خطی معروف بود در ۶۷۷ ه‍.ق به حکم اباقا کشته شد. اباقاخان بلاد لر کوچک را بین فلک‌الدین حسن و عزالدین حسین پسران بدرالدین مسعود تقسیم نمود این دو برادر که مدت ۱۵ سال (بین سال‌های ۶۷۷–۶۹۲ ه‍.ق) حکومت می‌کردند غالباً با همسایگان عاصی خود به جنگ اشتغال داشتند و حدود متصرفات لر کوچک در عهد ایشان از همدان تا [[شوشتر]] و از [[اصفهان]] تا عراق عرب بسط یافت و آن دو برادر با سپاهی که بر هفده هزار تن بالغ بود از غالب معرکه‌ها مظفر بیرون آمدند از این دو برادر حسن مردی عاقل و پرهیزکار و سلیم النفس و حسین برخلاف کینهجو و سختکش بود و هر دو به سال ۶۹۲ درگذشتند.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=اتابک}}</ref>
 
کیخاتوخان پس از مرگ فلک‌الدین حسن و عزالدین حسین با وجود آنکه از هر کدام از ایشان پسری مانده بود حکومت بلاد لر کوچک را به پسر تاج‌الدین شاه که جمال‌الدین خضر نام داشت سپرد ولی او مخالفین بسیار داشت و همان جماعت هم بالاخره در سال ۹۶۳ ه‍.ق او را بکشتند و نسل حسام‌الدین خلیل ابن بدر با قتل او برافتاد. ریاست مخالفین جمال‌الدین خضر با یکی از احفاد شجاع‌الدین خورشید بنام حسام‌الدین عمر بود. این شخص همینکه خواست بجای جمال‌الدین بر کرسی امارت نشیند سایر امرا او را لایق این مقام ندانسته در عوض او صمصام‌الدین محمود بن نورالدین محمد بن عزالدین گرشاسف را بر خود امیر کردند و حسام‌الدین عمر را نیز در اداره امور مملکت مداخله دادند ولی بمناسبت آنکه به قصد بنی اعمام خود برخاسته بودند غازان خان آن هر دو را در سال ۶۹۵ بکشت و حکومت لر را در عهده عزالدین محمد پسر عزالدین حسین قرار داد. سلسله امرای لر کوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین ایشان که ذکری از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که سمت لالائی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت لرستان داشته است.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=اتابک}}</ref>
 
== حاکمان ==
{| class="wikitable"
|+حاکمان سلسله اتابکان لر کوچک<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=اتابک}}</ref>
! rowspan="2" |ردیف
! rowspan="2" |نام حاکم
! rowspan="2" |نسبت به حاکمان قبلی
! colspan="2" |سال زندگانی
! colspan="2" |سال حکومت
|-
!تولد
!درگذشت
!شروع
!پایان
|-
|[[شجاع‌الدین خورشید|شجاع‌الدین خورشید بن ابی‌بکر]]
|موسس سلسله
|
|
|۵۸۰ ه.ق
|۶۲۱ ه.ق
|-
|[[سیف‌الدین رستم]]
|برادرزاده شجاع‌الدین
|
|
|
|
|-
|ابوبکر بن محمد
|برادر سیف‌الدین
|
|
|
|
|-
|[[عزالدین گرشاسف|عزالدین گرشاسف بن محمد]]
|برادر محمد
|
|
|
|
|-
|[[حسام‌الدین خلیل|حسام‌الدین خلیل بن بدر بن شجاع‌الدین]]
|نوه شجاع‌الدین
|
|
|
|۶۴۰ ه.ق
|-
|[[بدرالدین مسعود|بدرالدین مسعود بن حسام‌الدین خلیل]]
|فرزند حسام‌الدین
|
|
|۶۴۰ ه.ق
|۶۵۸ ه.ق
|-
|[[تاج‌الدین شاه|تاج‌الدین شاه بن حسام‌الدین]]
|فرزند حسام‌الدین
|
|
|۶۵۸ ه.ق
|۶۷۷ ه.ق
|-
|[[فلک‌الدین حسن]] و [[عزالدین حسین]]
|فرزندان بدرالدین
|
|
|۶۷۷ ه.ق
|۶۹۲ ه.ق
|-
|[[جمال‌الدین خضر|جمال‌الدین خضر بن تاج‌الدین شاه]]
|فرزند تاج‌الدین
|
|
|۶۹۲ ه.ق
|۶۹۳ ه.ق
|-
|۱۰
|[[حسام‌الدین عمر]] و [[صمصام‌الدین محمود]]
|
|
|
|۶۹۳ ه.ق
|۶۹۵ ه.ق
|-
|۱۱
|[[عزالدین محمد|عزالدین محمد بن عزالدین حسین]]
|فرزند عزالدین حسین
|
|
|۶۹۵ ه.ق
|۷۰۶ ه.ق
|-
|۱۲
|[[دولت خاتون]] و برادرش [[عزالدین حسین]]
|فرزندان بدرالدین
|
|
|۷۰۶ ه.ق
|۷۲۰ ه.ق
|-
|۱۳
|[[شجاع‌الدین محمود|شجاع‌الدین محمود بن عزالدین حسین]]
|فرزند عزالدین حسین
|
|
|۷۲۰ ه.ق
|۷۵۰ ه.ق
|-
|۱۴
|[[ملک عزالدین|ملک عزالدین بن شجاع‌الدین محمود]]
|فرزند شجاع‌الدین محمود
|
|
|۷۵۰ ه.ق
|۸۰۴ ه.ق
|-
|۱۵
|[[سیدی احمد بن عزالدین]]
|
|
|
|۸۰۴ ه.ق
|۸۱۵ ه.ق
|-
|۱۶
|[[شاه حسین عباسی]]
|
|
|
|۸۱۵ ه.ق
|۸۷۳ ه.ق
|-
|۱۷
|[[شاه رستم عباسی]]
|
|
|
|۸۷۳ ه.ق
|
|-
|۱۸
|[[اغور بن شاه رستم]]
|فرزند شاه رستم عباسی
|
|
|
|
|-
|۱۹
|[[جهانگیر بن اغور]]
|فرزند غور
|
|
|
|۹۴۹ ه.ق
|-
|۲۰
|[[رستم‌خان بن جهانگیر]]
|فرزند جهانگیر
|
|
|۹۴۹ ه.ق
|۹۷۸ ه.ق
|}


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۴

دودمان خورشیدیان

اتابکان لر کوچک
ایران
۵۷۰ هجری قمری–۱۰۰۶ هجری قمری
گستره حکومت اتابکان لر کوچک در دوره ایران ملوک الطوایفی
گستره حکومت اتابکان لر کوچک در دوره ایران ملوک الطوایفی
وضعیتپادشاهی ملوک الطوایفی
پایتختخرم‌آباد (شاپورخواست)
زبان(های) رایجلری (رسمی)
لکی (درباری)
فارسی (زبان میانجی)
کردی
دین(ها)
شیعه

سنی شافعی

یارسان
حکومتپادشاهی ملوک الطوایفی
شاه 
• ۵۷۰–۶۲۱ هجری قمری
شجاع الدین خورشید (نخستین)
• ۹۹۵–۱۰۰۶ هجری قمری
میر شاهوردی خان خورشیدی (واپسین)
تاریخ 
• بنیان‌گذاری
۵۷۰ هجری قمری
• فروپاشی
۱۰۰۶ هجری قمری
کد ایزو ۳۱۶۶IR
پیشین
پسین
آل حسنویه
والیان فیلی
امروز بخشی از ایران
 عراق

اتابکان لرستان که با نام اتابکان لر کوچک هم شناخته می‌شوند، یکی از شاخه‌های دودمان اتابکان هستند. این طایفه اگر چه از میانشان چند حاکم بزرگ برخواسته، اما همچنان نام اتابکان لر کوچک را به آنها داده‌اند.

تاریخچه

طوایف لر کوچک قبایلی بودند مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی که در حدود بین عراق عجم و عراق عرب ییلاق و قشلاق می‌کردند و خراج خود را به دیوان بغداد می‌دادند و کمتر موقعی می‌شد که حاکمی بر خود داشته باشند. در سال ۵۸۰ ه‍. ق، یکی از رؤسای ایشان که شجاع‌الدین خورشید نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود آورد و بر قلعه معتبر مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت. اقتدار پیدا کردن شجاع‌الدین خورشید و اتباع او بر الناصرلدین الله خلیفه عباسی ناگوار آمد و خلیفه شجاع‌الدین خورشید و برادرش نورالدین محمد را به بغداد خواست و تسلیم قلعه مانرود را از آنها مطالبه کرد. چون این دو برادر از تسلیم قلعه ابا کردند ناصر آن برادر را محبوس ساخت. نورالدین در حبس درگذشت و شجاع‌الدین به واگذاری قلعه مانرود ناچار شد و در عوض حکومت ولایت طرازک از ولایت خوزستان به او محول شد. شجاع‌الدین قریب سی سال دیگر در آن حدود حکومت می‌کرد تا آنکه در سال ۶۲۱ ه‍.ق در حالی که بیش از ۱۰۰ سال عمر داشت، درگذشت.[۱]

شجاع‌الدین خورشید، پسر خود بدر و برادرزاده‌اش سیف‌الدین رستم را در آخر عمر که از کار افتاده بود به اداره امور قبایل تابعه حکمرانی، منصوب کرده بود و ولایتعهدی خود را به ترتیب به بدر و بعد از او به سیف‌الدین رستم واگذاشته بود اما سیف‌الدین در حیات شجاع‌الدین از پیری او استفاده کرده و بدر را به خیانت نسبت به پدر متهم کرد و پدر را به کشتن بدر واداشت و خود بعد از عمویش به امارت رسید. سیف‌الدین رستم مدتی در لرستان به عدل و انصاف حکومت می‌کرد ولی عاقبت برادرش شرف‌الدین ابوبکر و پسر بدر، شجاع‌الدین محمد یعنی امیر علی بر او شوریدند و او را کشتند. شرف‌الدین ابوبکر، جای او را گرفت و برادر او عزالدین گرشاسب، امیرعلی بن بدر را به انتقام خون برادر دیگر یعنی سیف‌الدین رستم به قتل رسانید و خلیفه پسر دیگر بدر بن خورشید یعنی حسام‌الدین خلیل را که از زمان قتل پدر در بغداد بود به لرستان روانه کرد ولی حسام‌الدین خلیل چون شرف‌الدین را در قصد خود دید به دارالخلافه بازگشت و شرف‌الدین نیز مقارن همین ایام درگذشت و برادرش عزالدین گرشاسب به مقام امارت رسید. حسام‌الدین خلیل بار دیگر به لرستان آمد و با عزالدین گرشاسف که خواهر شهاب‌الدین سلیمان شاه ایوائی از رؤسای معتبر کرد را داشت به جنگ پرداخت و عزالدین را مغلوب ساخت ولی گرفتار جنگ با سلیمان شاه ایوائی گردید و بین این دو امیر کرد محاربات بسیار اتفاق افتاد ابتدا حسام‌الدین خلیل سلیمان شاه را منهزم کرده قسمتی از کردستان را از تصرف او بیرون آورد ولی چون سلیمان شاه در تحت حمایت المستعصم بالله خلیفه عباسی و از امرای لشکری دارالخلافه بود و به کمک سپاهیانی که خلیفه به او داد حسام‌الدین خلیل را مغلوب ساخت و حسام‌الدین علی‌رغم خلیفه و سلیمان شاه به مغول توسل جست و مغول، حسام‌الدین خلیل را تحت حمایت خود گرفته او را به شحنگی لر کوچک منسوب کردند سلیمان شاه بار دیگر به کمک ۶۹ هزار نفر از لشکریان خلیفه بر سر حسام‌الدین خلیل تاخته او را در سال ۶۴۰ ه‍.ق در صحرای شاپور خواست (از بلاد بین اصفهان و خوزستان در ۲۲ فرسخی نهاوند) به قتل رسانید و جسد او را سوزاند. چون خبر این واقعه به مغولانی که در آذربایجان بودند رسید بر اقدام سلیمان شاه در قتل شحنه ایشان متغیر شده، قریب ده هزار تن از سواران آن جماعت از تبریز به طرف همدان و بغداد حرکت کردند و در اطراف خانقین بر دسته‌ای از سواران سلیمان شاه زدند و در ربیع الآخر سال ۶۴۳ ه‍.ق به سمت حصارهای بغداد پیش آمدند خلیفه شرف‌الدین اقبال شرابی را به مقابله ایشان فرستاد و او مغول را منهزم ساخته بغداد را در آن موقع از استیلای ایشان نجات بخشید.[۲]

بعد از قتل حسام‌الدین خلیل ابن‌بدر پسرش بدرالدین مسعود جای او گرفت و به جهت کشیدن انتقام قتل پدر خویش به اردوی منگوقاآن رفت و از خان مغول استعانت جست. منگوقاآن بدرالدین مسعود را در خدمت برادر خود هولاگو به ایران فرستاد و بدرالدین در رکاب هولاگو در فتح بغداد به اردوی سلیمان شاه می‌جنگید و چون سلیمان شاه در واقعه فتح دارالخلافه به قتل رسید اعضای خاندان سلیمان شاه را مغول به بدرالدین بخشیدند و بدرالدین ایشان را با خود به لرستان آورد و پس از آباد شدن بغداد جماعتی از آن اسرارا به آن شهر برگرداند بدرالدین مسعود پادشاهی سخت متقی و دیندار بود و چهار هزار مسئله از مسائل فقهی مطابق احکام مذهب امام شافعی در حفظ داشت و تا دو سال بعد از فتح بغداد یعنی تا ۶۵۸ حیات داشت و چون بمرد بین دو پسرش جنگ درگرفت و اباقاخان آندورا به یاسا رسانیده امارت لر را در عهده تاج‌الدین شاه پسر حسام‌الدین خلیل قرار داد و او نیز که به عدالت و خوش خطی معروف بود در ۶۷۷ ه‍.ق به حکم اباقا کشته شد. اباقاخان بلاد لر کوچک را بین فلک‌الدین حسن و عزالدین حسین پسران بدرالدین مسعود تقسیم نمود این دو برادر که مدت ۱۵ سال (بین سال‌های ۶۷۷–۶۹۲ ه‍.ق) حکومت می‌کردند غالباً با همسایگان عاصی خود به جنگ اشتغال داشتند و حدود متصرفات لر کوچک در عهد ایشان از همدان تا شوشتر و از اصفهان تا عراق عرب بسط یافت و آن دو برادر با سپاهی که بر هفده هزار تن بالغ بود از غالب معرکه‌ها مظفر بیرون آمدند از این دو برادر حسن مردی عاقل و پرهیزکار و سلیم النفس و حسین برخلاف کینهجو و سختکش بود و هر دو به سال ۶۹۲ درگذشتند.[۳]

کیخاتوخان پس از مرگ فلک‌الدین حسن و عزالدین حسین با وجود آنکه از هر کدام از ایشان پسری مانده بود حکومت بلاد لر کوچک را به پسر تاج‌الدین شاه که جمال‌الدین خضر نام داشت سپرد ولی او مخالفین بسیار داشت و همان جماعت هم بالاخره در سال ۹۶۳ ه‍.ق او را بکشتند و نسل حسام‌الدین خلیل ابن بدر با قتل او برافتاد. ریاست مخالفین جمال‌الدین خضر با یکی از احفاد شجاع‌الدین خورشید بنام حسام‌الدین عمر بود. این شخص همینکه خواست بجای جمال‌الدین بر کرسی امارت نشیند سایر امرا او را لایق این مقام ندانسته در عوض او صمصام‌الدین محمود بن نورالدین محمد بن عزالدین گرشاسف را بر خود امیر کردند و حسام‌الدین عمر را نیز در اداره امور مملکت مداخله دادند ولی بمناسبت آنکه به قصد بنی اعمام خود برخاسته بودند غازان خان آن هر دو را در سال ۶۹۵ بکشت و حکومت لر را در عهده عزالدین محمد پسر عزالدین حسین قرار داد. سلسله امرای لر کوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین ایشان که ذکری از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که سمت لالائی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت لرستان داشته است.[۴]

حاکمان

حاکمان سلسله اتابکان لر کوچک[۵]
ردیف نام حاکم نسبت به حاکمان قبلی سال زندگانی سال حکومت
تولد درگذشت شروع پایان
۱ شجاع‌الدین خورشید بن ابی‌بکر موسس سلسله ۵۸۰ ه.ق ۶۲۱ ه.ق
۲ سیف‌الدین رستم برادرزاده شجاع‌الدین
۳ ابوبکر بن محمد برادر سیف‌الدین
۴ عزالدین گرشاسف بن محمد برادر محمد
۵ حسام‌الدین خلیل بن بدر بن شجاع‌الدین نوه شجاع‌الدین ۶۴۰ ه.ق
۶ بدرالدین مسعود بن حسام‌الدین خلیل فرزند حسام‌الدین ۶۴۰ ه.ق ۶۵۸ ه.ق
۷ تاج‌الدین شاه بن حسام‌الدین فرزند حسام‌الدین ۶۵۸ ه.ق ۶۷۷ ه.ق
۸ فلک‌الدین حسن و عزالدین حسین فرزندان بدرالدین ۶۷۷ ه.ق ۶۹۲ ه.ق
۹ جمال‌الدین خضر بن تاج‌الدین شاه فرزند تاج‌الدین ۶۹۲ ه.ق ۶۹۳ ه.ق
۱۰ حسام‌الدین عمر و صمصام‌الدین محمود ۶۹۳ ه.ق ۶۹۵ ه.ق
۱۱ عزالدین محمد بن عزالدین حسین فرزند عزالدین حسین ۶۹۵ ه.ق ۷۰۶ ه.ق
۱۲ دولت خاتون و برادرش عزالدین حسین فرزندان بدرالدین ۷۰۶ ه.ق ۷۲۰ ه.ق
۱۳ شجاع‌الدین محمود بن عزالدین حسین فرزند عزالدین حسین ۷۲۰ ه.ق ۷۵۰ ه.ق
۱۴ ملک عزالدین بن شجاع‌الدین محمود فرزند شجاع‌الدین محمود ۷۵۰ ه.ق ۸۰۴ ه.ق
۱۵ سیدی احمد بن عزالدین ۸۰۴ ه.ق ۸۱۵ ه.ق
۱۶ شاه حسین عباسی ۸۱۵ ه.ق ۸۷۳ ه.ق
۱۷ شاه رستم عباسی ۸۷۳ ه.ق
۱۸ اغور بن شاه رستم فرزند شاه رستم عباسی
۱۹ جهانگیر بن اغور فرزند غور ۹۴۹ ه.ق
۲۰ رستم‌خان بن جهانگیر فرزند جهانگیر ۹۴۹ ه.ق ۹۷۸ ه.ق

پانویس

ارجاعات

منابع

  • اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «اتابک». دایرةالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.