مختار ثقفی: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(مقاله جدید)
 
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مقاله خوب}}
{{pp-semi-indef|small=yes}}
{{pp-vandalism|small=yes}}
{{infobox person
{{infobox person
| name              =مختار ثقفی
| name              =مختار ثقفی
| image              =<!--ابر-->المختار بن أبي عبيد.png<!--/ابر-->
| image              =المختار بن أبی عبید.png
| caption            = خطاطی نام مختار به عربی
| caption            = خطاطی نام مختار به عربی
| native_name        = مختار بن ابوعبید ثقفی
| native_name        = مختار بن ابوعبید ثقفی
خط ۲۷: خط ۲۴:
* محاصره کوفه
* محاصره کوفه
}}
}}
}}'''مختار بن ابوعبید ثقفی''' ({{lang-ar|ٱلْمُخْتَار ٱبْن أَبِي عُبَيْد ٱلثَّقَفِيّ}}؛ ۱ هجری – ۶۷ هجری؛ حدود ۶۲۲ – ۳ آوریل ۶۸۷ میلادی) قیام‌کنندهٔ طرفدار [[خاندان علی|علویان]] بود که مقر اصلی‌اش در [[کوفه]] قرار داشت. او در سال ۶۸۵ م طی دومین جنگ داخلی میان مسلمانان موسوم به [[فتنه دوم]] به دعوت شورشی را علیه [[خلافت اموی]] و نیز [[عبدالله بن زبیر]] آغاز کرد و بر بیشتر نواحی [[عراق]] چیره شد و توانست به مدت هجده ماه بر آن فرمانروایی کند.
}}'''مختار بن ابوعبید ثقفی''' ({{lang-ar|ٱلْمُخْتَار ٱبْن أَبِی عُبَیْد ٱلثَّقَفِیّ}}؛ ۱ هجری – ۶۷ هجری؛ حدود ۶۲۲ – ۳ آوریل ۶۸۷ میلادی) قیام‌کنندهٔ طرفدار [[خاندان علی|علویان]] بود که مقر اصلی‌اش در [[کوفه]] قرار داشت. او در سال ۶۸۵ م طی دومین جنگ داخلی میان مسلمانان موسوم به [[فتنه دوم]] به دعوت شورشی را علیه [[خلافت اموی]] و نیز [[عبدالله بن زبیر]] آغاز کرد و بر بیشتر نواحی [[عراق]] چیره شد و توانست به مدت هجده ماه بر آن فرمانروایی کند.


مختار از قبیله [[ثقیف]] بود و در [[طائف]] متولد شد. در سنین کودکی به [[کوفه]] برده شد و در آنجا بزرگ شد. در سال ۶۸۰ میلادی و در پی کشته شدن [[حسین بن علی]]، نوهٔ [[محمد]] پیامبر اسلام، در [[نبرد کربلا]] به‌وسیلهٔ سپاه اموی، او با [[خلیفه]] خودخوانده، [[عبدالله بن زبیر]] در [[مکه]] اتحادی برقرار کرد که این اتحاد مدت زمان زیادی به درازا نکشید. مختار پس از بازگشت از [[حجاز]] به کوفه، [[محمد حنفیه|محمد بن حنفیه]] پسر [[علی بن ابی‌طالب|علی]]، [[خلفای راشدین|خلیفه چهار]] و [[دوازده امام|امام اول شیعه]]، و برادر حسین را به عنوان [[مهدی]] و همچنین [[امامت|امام]] اعلام کرد و فراخوانی را برای برپایی یک خلافت علوی و نیز قصاص خون قاتلان حسین اعلان کرد. در اکتبر ۶۸۵ و پس از اخراج حاکم زبیری کوفه، کنترل شهر را بدست گرفت و سپس دستور اعدام اشخاصی که در قتل حسین شرکت داشتند را صادر کرد. وی توانست طی چند نبرد بر مخالفان خود در کوفه و سپس سپاه اموی چیره شود. اما، در نهایت روابط خصمانه مختار با [[آل زبیر]] باعث شکست وی و سپس کشته شدنش به دست نیروهای حاکم زبیری [[بصره]]، [[مصعب بن زبیر]]، پس از چهار ماه محاصره شد.
مختار از قبیله [[ثقیف]] بود و در [[طائف]] متولد شد. در سنین کودکی به کوفه برده شد و در آنجا بزرگ شد. در سال ۶۸۰ میلادی و در پی کشته شدن [[حسین بن علی]]، نوهٔ [[محمد]] پیامبر اسلام، در [[نبرد کربلا]] به‌وسیلهٔ سپاه اموی، او با [[خلیفه]] خودخوانده، [[عبدالله بن زبیر]] در [[مکه]] اتحادی برقرار کرد که این اتحاد مدت زمان زیادی به درازا نکشید. مختار پس از بازگشت از [[حجاز]] به کوفه، [[محمد حنفیه|محمد بن حنفیه]] پسر [[علی بن ابی‌طالب|علی]]، [[خلفای راشدین|خلیفه چهار]] و [[دوازده امام|امام اول شیعه]]، و برادر حسین را به عنوان [[مهدی]] و همچنین [[امامت|امام]] اعلام کرد و فراخوانی را برای برپایی یک خلافت علوی و نیز قصاص خون قاتلان حسین اعلان کرد. در اکتبر ۶۸۵ و پس از اخراج حاکم زبیری کوفه، کنترل شهر را بدست گرفت و سپس دستور اعدام اشخاصی که در قتل حسین شرکت داشتند را صادر کرد. وی توانست طی چند نبرد بر مخالفان خود در کوفه و سپس سپاه اموی چیره شود. اما، در نهایت روابط خصمانه مختار با [[آل‌زبیر]] باعث شکست وی و سپس کشته شدنش به دست نیروهای حاکم زبیری [[بصره]]، [[مصعب بن زبیر]]، پس از چهار ماه محاصره شد.


اگرچه، مختار شکست خورد اما جنبشی که او بنیان نهاد عواقب بسیاری به دنبال داشت. پس از مرگ او، پیروانش یک فرقهٔ تندروی [[شیعه|شیعی]] را به وجود آوردند که بعدها به نام [[کیسانیه]] معروف شد و آموزه‌های جدیدی را گسترش دادند که بعدها بر تشیع تأثیر گذاشت. مختار جایگاه اجتماعی [[موالی]] (مردم محلی مسلمان شده) را بهبود بخشید و آنان توانستند وزن سیاسی خود را افزایش دهند. پس از گذشت ۶۰ سال، کیسانی‌ها و موالی توانستند نقشی مهم و پررنگ را در [[جنبش سیاه‌جامگان|انقلاب عباسیان]] ایفا کنند. نقش و جایگاه مختار در میان مسلمانان بحث‌برانگیز است. بسیاری او را به عنوان [[پیامبر دروغین|پیامبری دروغین]] محکوم کرده‌اند اما از سوی شیعه به خاطر حمایتش از علویان تکریم شده‌است. دیدگاه تاریخ‌نگاران امروزی در مورد او از قیام‌کننده‌ای که در دعوتش صادق بود تا فردی جاه‌طلب و فرصت‌طلب، متغیر است.
اگرچه، مختار شکست خورد اما جنبشی که او بنیان نهاد عواقب بسیاری به دنبال داشت. پس از مرگ او، پیروانش یک فرقهٔ تندروی [[شیعه|شیعی]] را به وجود آوردند که بعدها به نام [[کیسانیه]] معروف شد و آموزه‌های جدیدی را گسترش دادند که بعدها بر تشیع تأثیر گذاشت. مختار جایگاه اجتماعی [[موالی]] (مردم محلی مسلمان شده) را بهبود بخشید و آنان توانستند وزن سیاسی خود را افزایش دهند. پس از گذشت ۶۰ سال، کیسانی‌ها و موالی توانستند نقشی مهم و پررنگ را در [[جنبش سیاه‌جامگان|انقلاب عباسیان]] ایفا کنند. نقش و جایگاه مختار در میان مسلمانان بحث‌برانگیز است. بسیاری او را به عنوان پیامبری دروغین محکوم کرده‌اند اما از سوی شیعه به خاطر حمایتش از علویان تکریم شده است. دیدگاه تاریخ‌نگاران امروزی در مورد او از قیام‌کننده‌ای که در دعوتش صادق بود تا فردی جاه‌طلب و فرصت‌طلب، متغیر است.


== تبار و تولد ==
== پیشینه تاریخی ==
مختار در سال اول هجری مقارن با ۶۲۲ میلادی در طائف چشم به جهان گشود. پدر او، [[ابوعبید ثقفی|ابوعبید بن مسعود بن عمرو بن عوف بن عقده بن قسی بن منبه بن بکر بن هوازن ثقفی]]، از قبیله [[ثقیف|بنی ثقیف]] بود. پدر او از [[صحابه|صحابه‌های محمد]] و از فرماندهان سپاه اسلام به‌شمار می‌رفت که در [[نبرد پل]] با [[شاهنشاهی ساسانی]] (۶۳۴ میلادی) کشته شد. مادر او، دومه دختر عمرو بن وهب بود.<ref name=":0">{{پک|علی سر افراز، لعل شاطری|۱۳۹۴|ک=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|ص=۳–۴}}</ref><ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=82}}</ref><ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=102}}</ref> قبیله بنی‌ثقیف یکی از شاخه‌های قبیلهٔ بزرگ [[قیس عیلان]] به‌شمار می‌آمد.<ref>{{پک|Hawting|196|رف=نتن|ص=521–524}}</ref>
[[پرونده:Important cities and Places in Early Caliphate.png|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Important_cities_and_Places_in_Early_Caliphate.png|بندانگشتی|[[علی بن ابی‌طالب|علی]] پایتخت خلافت را از [[مدینه]] به [[کوفه]] منتقل کرد.]]


=== القاب ===
در پی درگذشت [[محمد]]، پیامبر اسلام در سال ۶۳۲ م، [[ابوبکر]] به جانشینی و مقام [[خلافت]] پس از پیامبر رسید. او پس از دو سال درگذشت و [[عمر بن خطاب]] جانشین او شد. او [[فتوحات مسلمانان|فتوحات مسلمان]] را که از زمان ابوبکر آغاز شده بود، ادامه و گسترش داد<ref dir=ltr>{{پک|1=1997|2=Madelung|ک=The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate|رف=الف|ص=15}}</ref> و پدر مختار، ابوعبید را به [[حمله اعراب به ایران|جبهه عراق در برابر شاهنشاهی ساسانی]] اعزام کرد. سرانجام، ابوعبید در نوامبر ۶۳۴ م و در [[نبرد پل]] کشته شد.<ref dir=ltr>{{پک|1=Dixon|2=1971|ک=|ص=27–28}}</ref> در سال ۶۴۴ م، عمر به دست برده‌ای پارسی به نام [[ابولؤلؤ|پیروز نهاوندی]] کشته شد و جانشینش [[عثمان بن عفان|عثمان]] برای دوازده سال به فرمانروایی پرداخت و سرانجام او نیز در ۶۵۶ بدست شورشیان [[مسلمان]] [[کشته‌شدن عثمان بن عفان|کشته شد]].<ref dir=ltr>{{پک|1=1997|2=Madelung|ک=The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate|رف=الف|ص=15}}</ref>
کنیه مختار را ابواسحاق نوشته‌اند و لقب او «کیسان» به معنی زیرک و باهوش بوده‌است. بنابر روایت [[اصبغ ابن نباته]]، «کیسان» از سوی [[علی بن ابی‌طالب]] و در کودکی به مختار داده شده بود.<ref name=":0"/>


== زمینه تاریخی ==
پس از مرگ عثمان، [[علی بن ابی‌طالب]]، داماد و پسر عموی محمد، به خلافت رسید و پایتخت خلافت را از [[مدینه]] به [[کوفه]] انتقال داد. شماری از [[صحابه]] پیامبر از جمله [[معاویه بن ابی‌سفیان|معاویه]] فرماندار [[سوریه]]، خلافت علی را نپذیرفتند و بدین ترتیب [[فتنه اول|جنگ داخلی میان مسلمانان]] درگرفت. در ژوئیه ۶۵۷ م، [[نبرد صفین]] با سرپیچی نیروهای علی از حمله و درخواست معاویه برای [[حکمیت]] به پایان رسید. علی با اکراه گفتگو را پذیرفت، اما گروهی از نیروهایش که بعدها به [[خوارج]] مشهور شدند، اقدام علی را در پذیرش حکمیت محکوم کردند و آن را یک [[بدعت]] نامیدند. حکمیت نتوانست اختلاف و درگیری علی و معاویه را پایان دهد. سرانجام، در ژانویه ۶۶۱، علی بن ابی‌طالب به دست یکی از خوارج [[کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب|کشته شد]].<ref dir=ltr>{{پک|1=1997|2=Madelung|ک=The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate|رف=الف|ص=15}}</ref>
[[پرونده:Important cities and Places in Early Caliphate.png|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Important_cities_and_Places_in_Early_Caliphate.png|بندانگشتی|[[علی بن ابی‌طالب|علی]] پایتخت خلافت را از [[مدینه]] به [[کوفه]] منتقل کرد.]]


در پی مرگ محمد در سال ۶۳۲م، [[ابوبکر]] به [[خلافت]] رسید. او پس از دو سال درگذشت و [[عمر بن خطاب]] جانشینش گشت. او [[فتوحات مسلمانان|فتوحات مسلمان]] را که از زمان ابوبکر آغاز شده بود، ادامه و گسترش داد<ref name=":4">{{پک|1997|Madelung|ک=The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate|رف=الف|ص=15}}</ref> و پدر مختار، ابوعبید را به [[حمله اعراب به ایران|جبهه عراق در برابر شاهنشاهی ساسانی]] اعزام کرد. سرانجام، ابوعبید در نوامبر ۶۳۴م و در [[نبرد پل]] کشته شد.<ref name=":9"/> در سال ۶۴۴م، عمر به دست برده‌ای پارسی به نام [[پیروز نهاوندی]] کشته شد و جانشینش [[عثمان بن عفان|عثمان]] برای دوازده سال به فرمانروایی پرداخت و سرانجام او نیز در ۶۵۶ بدست شورشیان مسلمان کشته شد.<ref name=":4"/>
[[حسن مجتبی]]، پسر بزرگ علی، به خلافت رسید، اما معاویه خلافت او را به چالش کشید و به عراق یورش برد.<ref dir=ltr>{{پک|1997|Madelung|ک=The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate|رف=الف|ص=15}}</ref> در اوت ۶۶۱، حسن با [[صلح حسن و معاویه|معاهدهٔ صلحی]]، خلافت را به معاویه واگذار کرد و از آن پس پایتخت خلافت به [[دمشق]] منتقل شد. معاویه چند سال پیش از مرگش، فرزندش [[یزید]] را به عنوان جانشینش معرفی کرد و بدین ترتیب [[امویان|خلافت بنی‌امیه]] را پایه‌ریزی کرد. نامزدی یزید باعث مخالفت [[علویان]] شد؛<ref group="پ">در آن زمان واژهٔ علویان به طرفداران علی و خانوادهٔ او گفته می‌شد.</ref> زیرا آن را نقض‌کننده معاهده صلح می‌دانستند که در آن توافق شده بود تا معاویه جانشینی برای خود برنگزیند.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=146–147}}</ref>


پس از مرگ عثمان، [[علی بن ابی‌طالب]]، داماد و پسر عموی محمد، به خلافت رسید و پایتخت خلافت را از [[مدینه]] به [[کوفه]] انتقال داد<ref name=":4"/> شماری از صحابه پیامبر از جمله معاویه فرماندار [[سوریه]]، خلافت علی را نپذیرفتند و بدین ترتیب [[فتنه اول|جنگ داخلی میان مسلمانان]] درگرفت. در ژوئیه ۶۵۷م، [[نبرد صفین]] با سرپیچی نیروهای علی از حمله و درخواست معاویه برای [[حکمیت]] به پایان رسید. علی با اکراه گفتگو را پذیرفت، اما گروهی از نیروهایش که بعدها به [[خوارج]] مشهور شدند، اقدام علی را در پذیرش حکمیت محکوم کردند و آن را یک [[بدعت]] نامیدند. حکمیت نتوانست اختلاف و درگیری علی و معاویه را پایان دهد. سرانجام، در ژانویه ۶۶۱، علی به دست یکی از خوارج [[کشته شدن علی بن ابی‌طالب|کشته شد]].<ref name=":4"/>  
== نام و تبار ==
منابع نام او را مختار بن ابوعبید ثقفی گزارش کرده‌اند. کنیه مختار را ابواسحاق نوشته‌اند و لقب او «کیسان» به معنی زیرک و باهوش بوده است. بنابر روایت [[اصبغ بن نباته|اصبغ بن نُباته]]، «کیسان» از سوی علی بن ابی‌طالب و در کودکی به مختار داده شده بود.<ref>{{پک|علی سر افراز، لعل شاطری|۱۳۹۴|ک=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|ص=۳–۴}}</ref>


[[حسن مجتبی|حسن]]، پسر بزرگ علی، به خلافت رسید، اما معاویه خلافت او را به چالش کشید و به عراق یورش برد.<ref name=":4"/> در اوت ۶۶۱، حسن با [[صلح حسن و معاویه|معاهدهٔ صلحی]]، خلافت را به معاویه واگذار کرد و از آن پس پایتخت خلافت به [[دمشق]] منتقل شد. معاویه چند سال پیش از مرگش، فرزندش [[یزید]] را به عنوان جانشینش معرفی کرد و بدین ترتیب [[امویان|خلافت بنی‌امیه]] را پایه‌ریزی کرد. نامزدی یزید باعث مخالفت علویان شد؛<ref group="پ">در آن زمان واژهٔ علویان به طرفداران علی و خانوادهٔ او گفته می‌شد.</ref> زیرا آن را نقض‌کننده معاهده صلح می‌دانستند که در آن توافق شده بود تا معاویه جانشینی برای خود برنگزیند.<ref>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=146–147}}</ref>
پدر او، [[ابوعبید ثقفی|ابوعبید بن مسعود بن عمرو بن عوف بن عقده بن قسی بن منبه بن بکر بن هوازن ثقفی]]، از قبیله [[ثقیف|بنی‌ثقیف]] بود. پدر او از صحابه‌های محمد و از فرماندهان سپاه اسلام به‌شمار می‌رفت که در [[نبرد پل]] با شاهنشاهی ساسانی (۶۳۴ میلادی) کشته شد. مادر او، [[دومه بنت عمرو بن وهب|دومه دختر عمرو بن وهب]] بود.<ref>{{پک|1=علی سر افراز، لعل شاطری|2=۱۳۹۴|ک=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|ص=۳–۴}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=82}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=102}}</ref> قبیله بنی‌ثقیف یکی از شاخه‌های قبیلهٔ بزرگ [[قیس عیلان]] به‌شمار می‌آمد.<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|196|رف=نتن|ص=521–524}}</ref>


== زندگانی مختار از ابتدا تا ۶۰ سالگی ==
== سرگذشت ==
مختار در مدینه بزرگ شد و در سیزده سالگی به همراه پدرش در نبرد پل شرکت کرد که در روحیات او تأثیر نهاد. با مرگ پدرش در آن نبرد، سرپرستی او به عمویش، [[سعد بن مسعود ثقفی]]، سپرده شد.<ref name=":8"/> مختار پس از فتح عراق به دست مسلمانان<ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=82}}</ref> به نزد عمویش، سعد بن مسعود ثقفی، رفت و در نزد او به‌سر می‌برد.<ref name=":9">{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=27–28}}</ref> پس از به خلافت رسیدن علی، سعد به حکومت [[مدائن]] منصوب شد و در آنجا مختار به پست‌های کوچکی در حکومت علی دست یافت.<ref name=":9"/><ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=82}}</ref> مختار همراه با عمویش تا هنگام کشته شدن علی در مدائن به‌سر برد. با [[کشته شدن علی بن ابی‌طالب]]، [[حسن مجتبی|حسن بن علی]] حکومت سعد را ابقا کرد و مختار برای مدتی به [[بصره]] رفت.<ref name=":8"/> هنگامی که حسن مشغول بسیج نیروهایش برای جنگ با معاویه بود، در نزدیکی مدائن بدست یکی از خوارج زخمی شد و به خانهٔ عموی مختار برده شد. بنابر برخی گزارش‌ها در آنجا مختار به عمویش پیشنهاد داد تا حسن را به معاویه تسلیم کنند تا بتوانند حمایت سیاسی معاویه را برای خود کسب کنند که این پیشنهاد با مخالفت عمویش مواجه شد.<ref name=":9"/><ref>{{پک|Hawting|1989|ک=|ص=105}}</ref> به روایت دیگر، مختار در هنگام زخمی شدن حسن بن علی در پی سوءقصد به او در نزد عمویش حضور داشت و به درمان حسن پرداخت. پس از صلح حسن و معاویه، [[مغیرة بن شعبه]] به فرمانداری [[کوفه]] گمارده شد و مختار از عراق به [[مدینه]] رفت و به نشست و برخاست با [[اهل بیت]] و به‌خصوص محمد حنفیه پرداخت.<ref name=":8">{{پک|علی سر افراز، لعل شاطری|۱۳۹۴|ک=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|ص=۴–۷}}</ref> در مجموع، اطلاعات کمی در مورد سال‌های ابتدایی زندگی مختار موجود است و نقش او از سن شصت سالگی به بعد پررنگ می‌شود.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=125}}</ref>
=== تولد و سال‌های اولیه زندگی ===
مختار در سال اول هجری مقارن با ۶۲۲ میلادی در طائف به دنیا آمد.<ref>{{پک|1=علی سر افراز، لعل شاطری|2=۱۳۹۴|ک=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|ص=۳–۴}}</ref> مختار در [[مدینه]] بزرگ شد و در سیزده سالگی به همراه پدرش در نبرد پل شرکت کرد که در روحیات او تأثیر نهاد. با مرگ پدرش در آن نبرد، سرپرستی او به عمویش، [[سعد بن مسعود ثقفی]]، سپرده شد.<ref>{{پک|1=علی سر افراز، لعل شاطری|2=۱۳۹۴|ک=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|ص=۴–۷}}</ref> مختار پس از [[فتح عراق]] به دست مسلمانان<ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=82}}</ref> به نزد عمویش، سعد بن مسعود ثقفی، رفت و در نزد او به‌سر می‌برد.<ref dir=ltr>{{پک|1=Dixon|2=1971|ک=|ص=27–28}}</ref> پس از به [[خلافت علی بن ابی‌طالب|خلافت رسیدن علی]]، سعد به حکومت [[مدائن]] منصوب شد و در آنجا مختار به پست‌های کوچکی در حکومت علی دست یافت.<ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=82}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|1=Dixon|2=1971|ک=|ص=27–28}}</ref> مختار همراه با عمویش تا هنگام [[کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب]] در مدائن به‌سر برد. با کشته شدن علی، [[حسن مجتبی|حسن بن علی]] حکومت سعد را ابقا کرد و مختار برای مدتی به [[بصره]] رفت.<ref>{{پک|علی سر افراز، لعل شاطری|۱۳۹۴|ک=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|ص=۴–۷}}</ref> هنگامی که حسن مشغول بسیج نیروهایش برای جنگ با معاویه بود، در نزدیکی مدائن بدست یکی از خوارج زخمی شد و به خانهٔ عموی مختار برده شد. بنابر برخی گزارش‌ها در آنجا مختار به عمویش پیشنهاد داد تا حسن را به معاویه تسلیم کنند تا بتوانند حمایت سیاسی معاویه را برای خود کسب کنند که این پیشنهاد با مخالفت عمویش مواجه شد.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=27–28}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Hawting|1989|ک=|ص=105}}</ref> به روایت دیگر، مختار در هنگام زخمی شدن حسن بن علی در پی سوءقصد به او در نزد عمویش حضور داشت و به درمان حسن پرداخت. پس از صلح حسن و معاویه، [[مغیرة بن شعبه]] به فرمانداری [[کوفه]] گمارده شد و مختار از عراق به [[مدینه]] رفت و به نشست و برخاست با [[اهل بیت]] و به‌خصوص [[محمد حنفیه]] پرداخت.<ref>{{پک|1=علی سر افراز، لعل شاطری|2=۱۳۹۴|ک=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|ص=۴–۷}}</ref> در مجموع، اطلاعات کمی در مورد سال‌های ابتدایی زندگی مختار موجود است و نقش او از سن شصت سالگی به بعد پررنگ می‌شود.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=125}}</ref>


== مختار و قیام حسین بن علی ==
=== در دوران قیام حسین بن علی ===
{{فتنه دوم|state=expanded}}
{{فتنه دوم|state=expanded}}
پس از بر تخت نشستن یزید در آوریل ۶۸۰م، کوفی‌های حامی علویان [[حسین بن علی]]، برادر کوچکتر حسن را برانگیختند تا قیامشان علیه یزید را رهبری کند. در پی این درخواست، حسین عموزاده‌اش [[مسلم بن عقیل]] را برای ارزیابی فضای سیاسی کوفه به آنجا فرستاد.<ref>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=146–147}}</ref> در ابتدا، مختار میزبانی ابن عقیل را در خانه‌اش بر عهده گرفت. [[نعمان بن بشیر]]، پدرزن مختار، به دلیل رفتار ملایم با مسلم و یارانش از حکومت برکنار و [[عبیدالله بن زیاد]] به جای او منصوب گشت. در نتیجهٔ سرکوب و مانور سیاسی ابن زیاد، پراکنده شدن یاران مسلم آغاز شد و او مجبور شد که قیام را پیش از موعد مقرر آغاز کند. در این هنگام مختار در شهر حضور نداشت. او پس از شنیدن اخبار، اقدام به جمع‌آوری نیرو از اطراف و حومهٔ کوفه کرد اما پیش از رسیدن مختار به شهر، قیام ابن عقیل سرکوب شد و شکست خورد و وی به دستور ابن زیاد اعدام شد. سپس، مختار دستگیر و به نزد ابن زیاد برده شد، ولی او هرگونه شرکتش در این قیام را انکار کرد. نهایتاً، وی زندانی شد. در همان هنگام که مختار در زندان به‌سر می‌برد، در ۱۰ اکتبر ۶۸۰م، حسین بن علی در [[نبرد کربلا]] به‌دست نیروهای ابن زیاد کشته شد.<ref>{{پک|Howard|1990|ک=|رف=پد|ص=65}}</ref> پس از این رویداد مختار با میانجگری [[عبدالله بن عمر]]، فرزند بانفوذ عمر خلیفه دوم، که شوهرخواهر مختار نیز بود، آزاد شد و به او دستور داده شد تا کوفه را ترک کند.<ref name=":10">{{پک|Al-Abdul Jader|2010|ک=|ص=6}}</ref>
پس از بر تخت نشستن [[یزید]] در آوریل ۶۸۰ م، کوفی‌های حامی علویان [[حسین بن علی]]، برادر کوچکتر حسن را برانگیختند تا قیامشان علیه یزید را رهبری کند. در پی این درخواست، حسین عموزاده‌اش [[مسلم بن عقیل]] را برای ارزیابی فضای سیاسی [[کوفه]] به آنجا فرستاد.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=146–147}}</ref> در ابتدا، مختار میزبانی مسلم را در خانه‌اش بر عهده گرفت. [[نعمان بن بشیر]]، پدرزن مختار، به دلیل رفتار ملایم با مسلم و یارانش از حکومت برکنار و [[عبیدالله بن زیاد]] به جای او منصوب گشت. در نتیجهٔ سرکوب و مانور سیاسی ابن‌زیاد، پراکنده شدن یاران مسلم آغاز شد و او مجبور شد که قیام را پیش از موعد مقرر آغاز کند. در این هنگام مختار در شهر حضور نداشت. او پس از شنیدن اخبار، اقدام به جمع‌آوری نیرو از اطراف و حومهٔ کوفه کرد اما پیش از رسیدن مختار به شهر، قیام مسلم سرکوب شد و شکست خورد و وی به دستور ابن‌زیاد اعدام شد. سپس، مختار دستگیر و به نزد ابن‌زیاد برده شد، ولی او هرگونه شرکتش در این قیام را انکار کرد. نهایتاً، وی زندانی شد. در همان هنگام که مختار در زندان به‌سر می‌برد، در ۱۰ اکتبر ۶۸۰ م، حسین بن علی در [[نبرد کربلا]] به‌دست نیروهای ابن‌زیاد کشته شد.<ref dir=ltr>{{پک|Howard|1990|ک=|رف=پد|ص=65}}</ref> پس از این رویداد، مختار با میانجگری [[عبدالله بن عمر]]، فرزند بانفوذ [[عمر بن خطاب]]، که شوهرخواهر مختار نیز بود، آزاد شد و به او دستور داده شد تا کوفه را ترک کند.<ref dir=ltr>{{پک|1=Al-Abdul Jader|2=2010|ک=|ص=6}}</ref>


== همکاری با قیام عبدالله بن زبیر ==
=== همکاری با زبیریان ===
در همین زمان، [[عبدالله بن زبیر]]، فرزند یکی از اصحاب ارشد پیامبر به نام [[زبیر بن عوام]]، مخفیانه شروع به بیعت گرفتن برای خود در [[مکه]] کرد و توانست کنترل تمامی [[حجاز]] را به دست گیرد.<ref>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=148}}</ref><ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=81}}</ref> مختار پس از ترک کوفه رهسپار مکه شد و در آنجا پیشنهاد بیعت با ابن زیبر را کرد؛ به آن شرط که در مسائل مهم با او مشورت شود و همچنین جایگاهی درخور به او اعطا شود که با مخالفت ابن زبیر روبرو شد. در نتیجه، مختار مکه را به‌سوی [[طائف]] ترک کرد، ولی پس از یک سال ابن زبیر با تشویق مشاورانش بیعت مختار با خود را با شرایط مشابهی پذیرفت.<ref name=":10"/><ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=32–33}}</ref> در سال ۶۸۳ میلادی و هنگامی که یزید سپاهی را برای [[محاصره مکه (۶۸۳)|بازپس‌گیری مکه]] اعزام کرد، مختار در دفاع از شهر شرکت کرد.<ref>{{پک|Hawting|1989|ک=|ص=114–115}}</ref>
در همین زمان، [[عبدالله بن زبیر]]، فرزند یکی از اصحاب ارشد پیامبر اسلام به نام [[زبیر بن عوام]]، مخفیانه شروع به بیعت گرفتن برای خود در [[مکه]] کرد و توانست کنترل تمامی [[حجاز]] را به دست گیرد.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=148}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=81}}</ref> مختار پس از ترک کوفه رهسپار مکه شد و در آنجا پیشنهاد بیعت با ابن‌زیبر را کرد؛ به آن شرط که در مسائل مهم با او مشورت شود و همچنین جایگاهی درخور به او اعطا شود که با مخالفت ابن‌زبیر روبرو شد. در نتیجه، مختار مکه را به‌سوی [[طائف]] ترک کرد، ولی پس از یک سال ابن‌زبیر با تشویق مشاورانش بیعت مختار با خود را با شرایط مشابهی پذیرفت.<ref dir=ltr>{{پک|1=Al-Abdul Jader|2=2010|ک=|ص=6}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=32–33}}</ref> در سال ۶۸۳ میلادی و هنگامی که یزید سپاهی را برای [[محاصره مکه (۶۸۳)|بازپس‌گیری مکه]] اعزام کرد، مختار در دفاع از شهر شرکت کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|1989|ک=|ص=114–115}}</ref>


پس از مرگ یزید در ماه نوامبر آن سال، سپاه اموی عقب نشست و ابن زبیر آشکارا اعلام خلافت کرد. مختار به‌وسیلهٔ مردمی که از کوفه به آنجا می‌آمدند، آگاه شد که شهر کوفه نیز به کنترل ابن زبیر درآمده است، ولی شماری از اهالی کوفه در جستجوی رهبری مستقل هستند تا رهبری آنان را برعهده گیرد. او ادعا کرد که همان مردی است که اهالی کوفه به دنبالش می‌گردند.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=126}}</ref> هنگامی که در مکه بود از فرزند دیگر علی، [[محمد حنفیه]]، درخواست کرد تا به او اجازه داده شود تا برای [[خون‌خواهی حسین]] قیام کند و محمد حنفیه را به قدرت برساند. محمد در پاسخ، عمل او را نه تأیید و نه رد کرد و توصیه کرد که در این راه از خون‌ریزی اجتناب شود.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=32–33}}</ref> پیش از این، مختار این پیشنهاد را به فرزند حسین، [[سجاد|علی زِیْنُ الْعابِدین]] نیز ارائه کرد که او آن را رد کرده بود.<ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=82}}</ref> پنج ماه پس از مرگ یزید، مختار که گمان می‌کرد ابن زبیر به وعده‌هایش عمل نکرده، بدون آگاه کردن او به کوفه بازگشت.<ref name=":10"/>
پس از مرگ یزید در ماه نوامبر آن سال، سپاه اموی عقب نشست و ابن‌زبیر آشکارا اعلام خلافت کرد. مختار به‌وسیلهٔ مردمی که از کوفه به آنجا می‌آمدند، آگاه شد که شهر کوفه نیز به کنترل ابن‌زبیر درآمده است، ولی شماری از اهالی کوفه در جستجوی رهبری مستقل هستند تا رهبری آنان را برعهده گیرد. او ادعا کرد که همان مردی است که اهالی کوفه به دنبالش می‌گردند.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=126}}</ref> هنگامی که در مکه بود از فرزند دیگر علی، [[محمد حنفیه]]، درخواست کرد تا به او اجازه داده شود تا برای [[خون‌خواهی حسین]] قیام کند و محمد حنفیه را به قدرت برساند. محمد در پاسخ، عمل او را نه تأیید و نه رد کرد و توصیه کرد که در این راه از خون‌ریزی اجتناب شود.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=32–33}}</ref> پیش از این، مختار این پیشنهاد را به فرزند حسین، [[سجاد|علی زِیْنُ الْعابِدین]] نیز ارائه کرد که او آن را رد کرده بود.<ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=82}}</ref> پنج ماه پس از مرگ یزید، مختار که گمان می‌کرد ابن‌زبیر به وعده‌هایش عمل نکرده، بدون آگاه کردن او به کوفه بازگشت.<ref dir=ltr>{{پک|Al-Abdul Jader|2010|ک=|ص=6}}</ref>[[پرونده:Kufa Mosque in Iraq.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Kufa_Mosque_in_Iraq.jpg|بندانگشتی|300x300پیکسل|نمایی از [[مسجد کوفه|مسجد بزرگ کوفه]] که قبر مختار در آن واقع است.]]


== در تدارک قیام در کوفه ==
=== بازگشت به کوفه ===
=== بازگشت به کوفه ===
[[پرونده:Kufa Mosque in Iraq.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Kufa_Mosque_in_Iraq.jpg|راست|بندانگشتی|300x300پیکسل|نمایی از [[مسجد کوفه|مسجد بزرگ کوفه]] که قبر مختار در آن واقع است.]]
در کوفه، مختار به جمع‌آوری و استخدام نیرو برای گرفتن انتقام از [[قاتلان حسین بن علی|قاتلان حسین]] مبادرت ورزید و به آنان وعدهٔ ثروت و پیروزی داد. در همان هنگام، [[سلیمان بن صرد خزاعی]]، یکی از صحابه محمد و از بزرگان علویان کوفه، گروهی از اهالی کوفه را گردآورده بود و خودشان را [[نهضت توابین|توابین]] نامیده‌بودند. اینان قصد کردند برای جبران تنها گذاشتن حسین در نبرد کربلا با امویان به نبرد برخیزند. جنبش توابین مشکلاتی را برای مختار به‌وجود آورد. چون ابن‌صرد یکی از اصحاب پیامبر بود، بیشتر علویان کوفه به پشتیبانی از او برخاستند و در نتیجه مختار نتوانست تعداد حامی زیادی را گرد آورد. او به نکوهش اقدامات توابین پرداخت و قیام آن‌ها را بی‌موقع و محکوم به شکست دانست و استدلالش را بر پیر، ضعیف و بدون تجربه بودن ابن‌صرد در مسائل نظامی نهاده بود. سپس، او ادعا کرد که نایب محمد حنفیه است و او را [[مهدی موعود|مهدی]] نامید. او توانست شماری از جنگجویان علوی از جمله پانصد نفر از [[موالی|مَوالی]] (ساکنان محلی که به [[اسلام]] گرویده بودند)<ref group="پ">در جامعهٔ قبیله‌ای خلافت اولیه، هر مسلمان به یک قبیله عرب تعلق داشت؛ در نتیجه، هر مسلمان غیرعرب به یکی از قبایل عرب وارد می‌شد؛ اگرچه، به عنوان عضوی مساوی با دیگر اعضا به او نگریسته نمی‌شد؛ از این رو، اصطلاح موالی به آنان اطلاق شد.</ref><ref dir=ltr>{{پک|Watt|1960|ک=|ص=163}}</ref> را متقاعد سازد که او تحت امر مهدی قرار دارد.<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|1989|ک=|ص=93}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|1=Daftary|2=1990|ک=|ص=52}}</ref>
در کوفه، مختار به جمع‌آوری و استخدام نیرو برای گرفتن انتقام از قاتلان حسین مبادرت ورزید و به آنان وعدهٔ ثروت و پیروزی داد. در همان هنگام، [[سلیمان بن صرد خزاعی]]، یکی از صحابه محمد و از بزرگان علویان کوفه، گروهی از اهالی کوفه را گردآورده بود و خودشان را [[نهضت توابین|توابین]] نامیده‌بودند. اینان قصد کردند برای جبران تنها گذاشتن حسین در نبرد کربلا با امویان به نبرد برخیزند. جنبش توابین مشکلاتی را برای مختار به‌وجود آورد. چون ابن صرد یکی از اصحاب پیامبر بود، بیشتر علویان کوفه به پشتیبانی از او برخاستند و در نتیجه مختار نتوانست تعداد حامی زیادی را گرد آورد. او به نکوهش اقدامات توابین پرداخت و قیام آن‌ها را بی‌موقع و محکوم به شکست دانست و استدلالش را بر پیر، ضعیف و بدون تجربه بودن ابن صرد در مسائل نظامی نهاده بود. سپس، او ادعا کرد که نایب محمد حنفیه است و او را [[مهدی]] نامید. او توانست شماری از جنگجویان علوی از جمله پانصد نفر از [[موالی|مَوالی]] (ساکنان محلی که به اسلام گرویده بودند)<ref group="پ">در جامعهٔ قبیله‌ای خلافت اولیه، هر مسلمان به یک قبیله عرب تعلق داشت؛ در نتیجه، هر مسلمان غیرعرب به یکی از قبایل عرب وارد می‌شد؛ اگرچه، به عنوان عضوی مساوی با دیگر اعضا به او نگریسته نمی‌شد؛ از این رو، اصطلاح موالی به آنان اطلاق شد.</ref><ref>{{پک|Watt|1960|ک=|ص=163}}</ref> را متقاعد سازد که او تحت امر مهدی قرار دارد.<ref>{{پک|Hawting|1989|ک=|ص=93}}</ref><ref name=":5">{{پک|Daftary|1990|ک=|ص=52}}</ref>


شماری از جنگجویان علوی که در درستی ادعاهای مختار شک داشتند، به مکه رفتند تا تأییدی بر این ادعاها در محمد حنفیه دریافت کنند. او در پاسخی مبهم به آنان گفت که او از هر کسی که خداوند برانگیزاند تا انتقام خون خانواده پیامبر را از دشمنانشان بگیرد، خشنود خواهد شد. آنان این جملات را به عنوان درستی ادعاهای مختار تفسیر کرده و برای پیوستن به او به سوی کوفه به‌راه افتادند. مختار برای متقاعد کردن [[ابراهیم بن مالک اشتر|ابراهیم بن مالک‌اشتر]] که یکی از جنگجویان بانفوذ علوی و همچنین رئیس [[مذحج|قبیله نخعی]] بود و تاکنون قانع نگشته بود، نامه‌ای را به او داد و ادعا کرد که این نامه به‌دست محمد حنفیه نوشته شده‌است. به ظاهر، محمد حنفیه در آن خودش را مهدی نامیده و ابن اشتر را به پشتیبانی از مختار تشویق کرده بود. ابن اشتر پس از بیان شک و تردیدهایی، سرانجام به مختار ملحق شد.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=128–130}}</ref> این نامه به نظر جعلی بوده‌است و محمد حنفیه مشارکتی در این قیام نداشته‌است. با این حال، او استفاده از نامش بوسیله مختار را تحمل می‌کرد و با فعالیت‌های مختار مخالفتی نمی‌کرد.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=42−43}}</ref><ref name=":11">{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=259}}</ref> اما هنگامی که او قصد داشت تا به کوفه آمده و با هوادارانش دیدار کند، به وسیلهٔ شایعه‌ای که مختار رواج داده بود، از این کار صرف نظر کرد. این شایعه‌ها مبنی بر آن بودند که مهدی راستین در برابر ضربت شمشیر آسیب‌ناپذیر است.<ref name=":11"/><ref>{{پک|Al-Abdul Jader|2010|ک=|ص=8}}</ref>
شماری از جنگجویان علوی که در درستی ادعاهای مختار شک داشتند، به مکه رفتند تا تأییدی بر این ادعاها در محمد حنفیه دریافت کنند. او در پاسخی مبهم به آنان گفت که او از هر کسی که خداوند برانگیزاند تا انتقام خون خانواده پیامبر را از دشمنانشان بگیرد، خشنود خواهد شد. آنان این جملات را به عنوان درستی ادعاهای مختار تفسیر کرده و برای پیوستن به او به سوی کوفه به‌راه افتادند. مختار برای متقاعد کردن [[ابراهیم بن مالک اشتر|ابراهیم بن مالک‌اشتر]] که یکی از جنگجویان بانفوذ علوی و همچنین رئیس [[مذحج|قبیله نخعی]] بود و تاکنون قانع نگشته بود، نامه‌ای را به او داد و ادعا کرد که این نامه به‌دست محمد حنفیه نوشته شده است. به ظاهر، محمد حنفیه در آن خودش را مهدی نامیده و ابن‌اشتر را به پشتیبانی از مختار تشویق کرده بود. ابن‌اشتر پس از بیان شک و تردیدهایی، سرانجام به مختار ملحق شد.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=128–130}}</ref> این نامه به نظر جعلی بوده و محمد حنفیه مشارکتی در این قیام نداشته است. با این حال، او استفاده از نامش بوسیله مختار را تحمل می‌کرد و با فعالیت‌های مختار مخالفتی نمی‌کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=42−43}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=259}}</ref> اما هنگامی که او قصد داشت تا به کوفه آمده و با هوادارانش دیدار کند، به وسیلهٔ شایعه‌ای که مختار رواج داده بود، از این کار صرف نظر کرد. این شایعه‌ها مبنی بر آن بودند که مهدی راستین در برابر ضربت شمشیر آسیب‌ناپذیر است.<ref dir=ltr>{{پک|1=Anthony|2=2011|ک=|ص=259}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Al-Abdul Jader|2010|ک=|ص=8}}</ref>


ابن زبیر در سال ۶۸۴م، عبدالله بن یزید را به حکومت کوفه منصوب کرد و عبدالله از ترس، مختار را به زندان افکند. پس از چندی، عبدالله بن عمر برای مختار میانجگری کرد و مختار با سوگند اینکه علیه حکومت فعالیتی انجام ندهد، آزاد شد.<ref>{{پک|Al-Abdul Jader|2010|ک=|ص=6–7}}</ref>
ابن‌زبیر در سال ۶۸۴م، [[عبدالله بن یزید]] را به حکومت کوفه منصوب کرد و عبدالله از ترس، مختار را به زندان افکند. پس از چندی، عبدالله بن عمر برای مختار میانجگری کرد و مختار با سوگند اینکه علیه حکومت فعالیتی انجام ندهد، آزاد شد.<ref dir=ltr>{{پک|Al-Abdul Jader|2010|ک=|ص=6–7}}</ref>


=== برکنار کردن حاکم زبیری ===
=== تصرف کوفه ===
مختار پس از آزادی فعالیت‌هایش را از سر گرفت. در ژانویه ۶۸۵م، توابین در [[نبرد عین الورده]] از امویان شکست خوردند و بسیاری از حامیان علویان در کوفه به نیروهای مختار ملحق شدند. ابن زبیر حاکم کوفه، یعنی ابن یزید را برکنار و [[عبدالله بن مطیع]] را جایگزین او کرد تا به عنوان فرماندار، ناآرامی‌های موجود را فرونشاند که این اقدام فایده‌ای نداشت. مختار و یارانش تصمیم گرفتند حاکم زبیری شهر را در روز پنجشنبه ۱۹ اکتبر ۶۸۵ برکنار و کنترل شهر را به‌دست گیرند. در عصر روز ۱۷ اکتبر مردان مختار با نیروهای حکومتی درگیر شدند؛ در نتیجه، مختار شروع زودهنگام قیام را به‌وسیلهٔ افروختن آتش در بام خانه‌ها اعلام کرد. سرانجام، در عصر روز چهارشنبه ۱۸ اکتبر نیروهای حکومتی شکست خوردند. ابن مطیع پنهان شد و سپس با کمک مختار به [[بصره]] گریخت. مختار در مسجد شهر اعلام کرد بر اساس [[قرآن|کتاب خدا]] و [[سنت (پیامبر اسلام)|سنت]] پیامبر حکومت می‌کند و با وعده انتقام خانواده پیامبر، دفاع از مظلومان و جنگ با گناه‌کاران با مردم شهر بیعت کرد.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=128–130}}</ref><ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=37–45}}</ref>
مختار پس از آزادی فعالیت‌هایش را از سر گرفت. در ژانویه ۶۸۵ م، توابین در [[نبرد عین الورده]] از [[امویان]] شکست خوردند و بسیاری از حامیان علویان در کوفه به نیروهای مختار ملحق شدند. ابن‌زبیر حاکم کوفه، یعنی عبدالله بن یزید را برکنار و [[عبدالله بن مطیع]] را جایگزین او کرد تا به عنوان فرماندار، ناآرامی‌های موجود را فرونشاند که این اقدام فایده‌ای نداشت. مختار و یارانش تصمیم گرفتند حاکم زبیری شهر را در روز پنجشنبه ۱۹ اکتبر ۶۸۵ برکنار و کنترل شهر را به‌دست گیرند. در عصر روز ۱۷ اکتبر مردان مختار با نیروهای حکومتی درگیر شدند؛ در نتیجه، مختار شروع زودهنگام قیام را به‌وسیلهٔ افروختن آتش در بام خانه‌ها اعلام کرد. سرانجام، در عصر روز چهارشنبه ۱۸ اکتبر نیروهای حکومتی شکست خوردند. عبدالله بن مطیع پنهان شد و سپس با کمک مختار به بصره گریخت. مختار در [[مسجد کوفه|مسجد شهر]] اعلام کرد بر اساس [[قرآن|کتاب خدا]] و [[سنت (پیامبر اسلام)|سنت]] پیامبر حکومت می‌کند و با وعده انتقام خانواده پیامبر، دفاع از مظلومان و جنگ با گناه‌کاران با مردم شهر بیعت کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=128–130}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=37–45}}</ref>


== فرمانروایی بر عراق ==
=== فرمانروایی بر عراق ===
[[پرونده:Second Fitna Territorial Control Map ca 686.png|بندانگشتی|مختار از اکتبر ۶۸۵ تا پایان ۶۸۶، کنترل بیشتر مناطق عراق را در اختیار داشت.{{legend|#FA738B|منطقه تحت کنترل [[عبدالملک مروان]]}} {{legend|#7FE37F|منطقه تحت کنترل مختار}} {{legend|#62D1D1|منطقه تحت کنترل/نفوذ [[عبدالله بن زبیر]]}} {{legend|#FFFF9|مناطق تحت کنترل [[خوارج]]}}|جایگزین=|350x350پیکسل]]
[[پرونده:Second Fitna Territorial Control Map ca 686.png|بندانگشتی|مختار از اکتبر ۶۸۵ تا پایان ۶۸۶، کنترل بیشتر مناطق عراق را در اختیار داشت.{{legend|#FA738B|منطقه تحت کنترل [[عبدالملک مروان]]}} {{legend|#7FE37F|منطقه تحت کنترل مختار}} {{legend|#62D1D1|منطقه تحت کنترل/نفوذ [[عبدالله بن زبیر]]}} {{legend|#FFFF9|مناطق تحت کنترل [[خوارج]]}}|جایگزین=|350x350پیکسل]]


از اکتبر ۶۸۵ تا شش ماه نخست سال بعد، پشتیبانی از شورش مختار به‌وسیلهٔ دو گروه مختلف و مخالف هم انجام می‌شد: اشراف قبیله‌گرای عرب و موالی. او در ابتدا تلاش کرد تا اختلافات دو گروه را برطرف کرده و آنان را آرام کند.<ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref> بیشتر جایگاه‌های حکومتی از جمله فرمانداری [[موصل]] و مدائن به عرب‌ها داده شد. موالی که تاکنون با آن‌ها همانند شهروندان درجه دو رفتار می‌شد، حق برخورداری از غنائم جنگی و دریافت مواجب و نیز سوار شدن بر اسب را پیدا کردند. او اعلام کرد برده‌های موالی که به او ملحق شوند، آزاد خواهند شد. در نتیجهٔ افزایش پشتیبانی او از این گروه فرماندهی گارد محافظان شخصی او نیز به یکی از موالی به نام [[کیان ایرانی|کیسان ابو عُمره]] داده شد.<ref>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=283}}</ref> در همین حال، اشراف عرب از سیاست مختار در برابر موالی ناراضی بودند.<ref name=":5"/><ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=131–132}}</ref> در این مرحله او توانسته بود کنترل بیشتر عراق و سرزمین‌های تابع آن از جمله [[ارمنیه]]، [[آذربایجان]]، [[ناحیه جبال|جبال]] و قسمت‌هایی از [[جزیره (میان‌رودان)|بین‌النهیرین علیا]] را بدست آورد.<ref>{{پک|Donner|2010|ک=|ص=185}}</ref><ref>{{پک|Zakeri|1995|ک=|رف=bbb|ص=207}}</ref> تلاش نیروهای او برای گرفتن کنترل بصره که در اختیار نیروهای زبیری بود، راه به جایی نبرد. همزمان با این تحولات [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک مروان]] از ۱۲ آوریل ۶۸۵ در [[دمشق]] توانسته بود اریکه قدرت اموی را به دست گیرد و در تلاش بود تا بتواند کنترل نواحی از دست رفته را باز پس گیرد.<ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=81}}</ref>
از اکتبر ۶۸۵ تا شش ماه نخست سال بعد، پشتیبانی از شورش مختار به‌وسیلهٔ دو گروه مختلف و مخالف هم انجام می‌شد: اشراف قبیله‌گرای عرب و موالی. او در ابتدا تلاش کرد تا اختلافات دو گروه را برطرف کرده و آنان را آرام کند.<ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref> بیشتر جایگاه‌های حکومتی از جمله فرمانداری [[موصل]] و مدائن به عرب‌ها داده شد. موالی که تاکنون با آن‌ها همانند شهروندان درجه دو رفتار می‌شد، حق برخورداری از غنائم جنگی و دریافت مواجب و نیز سوار شدن بر اسب را پیدا کردند. او اعلام کرد برده‌های موالی که به او ملحق شوند، آزاد خواهند شد. در نتیجهٔ افزایش پشتیبانی او از این گروه فرماندهی گارد محافظان شخصی او نیز به یکی از موالی به نام [[کیان ایرانی|کیسان ابو عُمره]] داده شد.<ref dir=ltr>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=283}}</ref> در همین حال، اشراف عرب از سیاست مختار در برابر موالی ناراضی بودند.<ref dir=ltr>{{پک|1=Daftary|2=1990|ک=|ص=52}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=131–132}}</ref> در این مرحله او توانسته بود کنترل بیشتر عراق و سرزمین‌های تابع آن از جمله ارمنیه، آذربایجان، جبال و قسمت‌هایی از بین‌النهیرین علیا را بدست آورد.<ref dir=ltr>{{پک|Donner|2010|ک=|ص=185}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Zakeri|1995|ک=|رف=bbb|ص=207}}</ref> تلاش نیروهای او برای گرفتن کنترل بصره که در اختیار نیروهای زبیری بود، راه به جایی نبرد. همزمان با این تحولات [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک مروان]] از ۱۲ آوریل ۶۸۵ در [[دمشق]] توانسته بود اریکه قدرت اموی را به دست گیرد و در تلاش بود تا بتواند کنترل نواحی از دست رفته را باز پس گیرد.<ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=81}}</ref>
 
=== ضد کودتا و انتقام گیری از قاتلان حسین ===
در اوائل سال ۶۸۶، سپاه اموی توانست [[موصل]] را تصرف و به‌سوی کوفه حرکت کند. مختار سه هزار سوار را به فرماندهی یزید بن انس به مقابله با آنان فرستاد. در ۱۷ ژوئیه ۶۸۶، آنان توانستند دو گروه از سپاه اموی را در نزدیکی موصل شکست دهند. در عصر همان روز و پس از آنکه دستور اعدام همهٔ اسیران شامی صادر شد، ابن انس در اثر ابتلا به یک بیماری درگذشت. با مرگ فرماندهٔ سپاه، کوفیانی که برای جنگ با گروهی دیگر از شامیان راهی شده بودند، عقب نشستند. به‌دنبال این رویداد در کوفه شایعه گشت که سپاه مختار شکست خورده و ابن انس کشته شده‌است. مختار در پاسخ به این وقایع هفت هزار نیروی کمکی به فرماندهی [[ابراهیم بن مالک اشتر]] را راهی میدان نبرد کرد. با خلأ ناشی از عدم وجود برتری نظامی و نفرات، اشراف کوفه که از روابط گرم مختار و طرفداری او از موالی ناراضی بودند، قصد کردند تا حکومت مختار را ساقط کنند و با این هدف کاخ او را به محاصره درآوردند.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=59–63}}</ref><ref name=":6"/> آنان مختار را به سرقت و از بین بردن حیثیت و منزلتشان متهم کردند:<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=132}}</ref> {{نقل قول بزرگ}}او و گروهش شرافت پدران ما را نادیده می‌گیرند. او بردگان و موالی ما را به خود جلب کرد و آنان را سوار کرده و آنان قول تقسیم درآمد دولتمان را داده‌است. با این راه و رسم، او ما را فریفته است.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=132}}</ref>{{پایان نقل قول بزرگ}}
 
با وجود محاصره، مختار توانست ابن اشتر را به کوفه فراخواند و ابن اشتر سه روز پس از خروجش از کوفه به شهر بازگشت و شورش را سرکوب کرد.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=59–63}}</ref><ref name=":6"/>
[[پرونده:Mokhtar-moaven.JPG|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Mokhtar-moaven.JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل|[[کاشی‌کاری]] در [[کرمانشاه]] که مجازات قاتلان حسین به‌دست مختار را به تصویر کشیده‌است.]]
مختار پس از کنار زدن مخالفانش، مجازات کسانی که در نبرد کربلا شرکت کرده بودند را آغاز کرد. او بسیاری از آنان از جمله [[عمر بن سعد]] و [[شمر|شمر بن ذالجوشن]] را اعدام کرد.<ref name=":6"/> شمار زیادی از افراد به بهانه شرکت مستقیم یا غیرمستقیم در نبرد با حسین کشته شدند؛ در حالی که ده هزار نفر از اهالی کوفه نیز به بصره گریختند. او خانهٔ بسیاری از فراریان را ویران کرد.<ref>{{پک|Donner|2010|ک=|ص=185}}</ref> این رویدادها باعث کاهش پشتیبانی اعراب از مختار شد و او به‌طور فزاینده‌ای به موالی متکی گشت.<ref name=":6">{{پک|Daftary|1990|ک=|ص=53}}</ref>


=== نبرد خازر ===
==== ضد کودتا و انتقام‌گیری از قاتلان حسین ====
{{main|نبرد خازر}}
در اوائل سال ۶۸۶، سپاه اموی توانست موصل را تصرف و به‌سوی کوفه حرکت کند. مختار سه هزار سوار را به فرماندهی [[یزید بن انس]] به مقابله با آنان فرستاد. در ۱۷ ژوئیه ۶۸۶، آنان توانستند دو گروه از سپاه اموی را در نزدیکی موصل شکست دهند. در عصر همان روز و پس از آنکه دستور اعدام همهٔ اسیران شامی صادر شد، یزید بن انس در اثر ابتلا به یک بیماری درگذشت. با مرگ فرماندهٔ سپاه، کوفیانی که برای جنگ با گروهی دیگر از شامیان راهی شده بودند، عقب نشستند. به‌دنبال این رویداد در کوفه شایعه گشت که سپاه مختار شکست خورده و یزید بن انس کشته شده است. مختار در پاسخ به این وقایع هفت هزار نیروی کمکی به فرماندهی [[ابراهیم بن مالک اشتر]] را راهی میدان نبرد کرد. با خلأ ناشی از عدم وجود برتری نظامی و نفرات، اشراف کوفه که از روابط گرم مختار و طرفداری او از موالی ناراضی بودند، قصد کردند تا حکومت مختار را ساقط کنند و با این هدف کاخ او را به محاصره درآوردند.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=59–63}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1990|ک=|ص=53}}</ref> آنان مختار را به سرقت و از بین بردن حیثیت و منزلتشان متهم کردند:<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=132}}</ref> {{نقل قول بزرگ}}او و گروهش شرافت پدران ما را نادیده می‌گیرند. او بردگان و موالی ما را به خود جلب کرد و آنان را سوار کرده و آنان قول تقسیم درآمد دولتمان را داده است. با این راه و رسم، او ما را فریفته است.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=132}}</ref>{{پایان نقل قول بزرگ}}[[پرونده:Mokhtar-moaven.JPG|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Mokhtar-moaven.JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل|[[کاشی‌کاری]] در [[کرمانشاه]] که مجازات قاتلان حسین به‌دست مختار را به تصویر کشیده است.]]با وجود محاصره، مختار توانست ابن‌اشتر را به کوفه فراخواند و ابن‌اشتر سه روز پس از خروجش از کوفه به شهر بازگشت و شورش را سرکوب کرد.<ref dir=ltr>{{پک|1=Daftary|2=1990|ک=|ص=53}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=59–63}}</ref> مختار پس از کنار زدن مخالفانش، مجازات کسانی که در [[نبرد کربلا]] شرکت کرده بودند را آغاز کرد. او بسیاری از آنان از جمله [[عمر بن سعد]] و [[شمر|شمر بن ذالجوشن]] را اعدام کرد.<ref dir=ltr>{{پک|1=Daftary|2=1990|ک=|ص=53}}</ref> شمار زیادی از افراد به بهانه شرکت مستقیم یا غیرمستقیم در نبرد با حسین کشته شدند؛ در حالی که ده هزار نفر از اهالی کوفه نیز به بصره گریختند. او خانهٔ بسیاری از فراریان را ویران کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Donner|2010|ک=|ص=185}}</ref> این رویدادها باعث کاهش پشتیبانی اعراب از مختار شد و او به‌طور فزاینده‌ای به موالی متکی گشت.<ref dir=ltr>{{پک|1=Daftary|2=1990|ک=|ص=53}}</ref>
مختار دو روز پس از بازپس‌گیری کنترل شهر، ابن اشتر را به‌همراه سیزده هزار مرد جنگی اعزام کرد تا با سپاه اموی که به فرماندهی [[عبیدالله بن زیاد]] در حال پیشروی به سمت کوفه بود، مقابله کند. برخی سربازان مختار تختی را همراه خود داشتند که آن را در میان گرفته و ادعا می‌کردند که متعلق به علی است و برای آنان پیروزی به‌همراه خواهد داشت. گفته شده‌است که ایدهٔ این حرکت به مختار تعلق داشت. او این ایده را ابداع کرد تا بتواند پشتیبانی بیشتری در میان مردم مذهبی کسب کند و آن را همانند [[تابوت عهد]] می‌دانست.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=68–69}}</ref><ref>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=265–273}}</ref> اما خاورشناس، [[یولیوس ولهاوزن]]، معتقد است که این تفکر ابداع مختار نبوده‌است. مختار به آنان اجازه داد تا تخت را حمل کنند؛ زیرا او به تعصب سربازانش نیازمند بود.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=137}}</ref> در نخستین روزهای ماه اوت ۶۸۶م سپاه مختار با سپاه اموی در کرانه‌های [[رود خازر]] روبرو شد. سپاه اموی شکست خورد و شماری از فرماندهان نظامی اموی از جمله ابن زیاد و [[حصین بن نمیر]] کشته شدند.<ref>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=186}}</ref><ref name=":6"/> تاریخ دقیق این نبرد ناشناخته است؛ گرچه، برخی منابع مدعی‌اند که نبرد در روز ۶ اوت مطابق با دهم محرم که همان روز کشته شدن حسین بوده، به‌وقوع پیوسته‌است.<ref>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=53}}</ref> مرگ ابن زیاد تکمیل کنندهٔ سوگند مختار برای انتقام از قاتلان حسین قلمداد شد.<ref>{{پک|Hawting|2000|ص=53}}</ref><ref>{{پک|Anthony|2011|ص=260}}</ref>


=== روابط با ابن زبیر ===
==== نبرد خازر ====
مدتی پس از اخراج ابن مطیع، مختار به ابن زبیر شکایت کرد که گرچه مختار به‌خوبی به او خدمت کرده ولی ابن زبیر به پیمانش عمل نکرده‌است. با این وجود، مختار آمادگی‌اش برای پشتیبانی از ابن زیبر را در صورت نیاز اعلام کرد. اگرچه، ابن زبیر، مختار را فردی وفادار می‌پنداشت اما مختار حاضر نشد تا کنترل کوفه را به فرماندار منصوب وی، یعنی عمر بن عبدالرحمن، واگذار کند. فرماندار پس از آنکه به‌دست مختار تطمیع و تهدید شد، کوفه را ترک کرد.<ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=53–54}}</ref>
مختار دو روز پس از بازپس‌گیری کنترل شهر، ابن‌اشتر را به‌همراه سیزده هزار مرد جنگی اعزام کرد تا با سپاه اموی که به فرماندهی [[عبیدالله بن زیاد]] در حال پیشروی به سمت کوفه بود، مقابله کند. برخی سربازان مختار تختی را همراه خود داشتند که آن را در میان گرفته و ادعا می‌کردند که متعلق به علی است و برای آنان پیروزی به‌همراه خواهد داشت. گفته شده است که ایدهٔ این حرکت به مختار تعلق داشت. او این ایده را ابداع کرد تا بتواند پشتیبانی بیشتری در میان مردم مذهبی کسب کند و آن را همانند [[تابوت عهد]] می‌دانست.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=68–69}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=265–273}}</ref> اما خاورشناس، [[یولیوس ولهاوزن]]، معتقد است که این تفکر ابداع مختار نبوده است. مختار به آنان اجازه داد تا تخت را حمل کنند؛ زیرا او به تعصب سربازانش نیازمند بود.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=137}}</ref> در نخستین روزهای ماه اوت ۶۸۶ م سپاه مختار با سپاه اموی در کرانه‌های رود خازر روبرو شد. سپاه اموی شکست خورد و شماری از فرماندهان نظامی اموی از جمله ابن‌زیاد و [[حصین بن نمیر]] کشته شدند.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=186}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|1=Daftary|2=1990|ک=|ص=53}}</ref> تاریخ دقیق این نبرد ناشناخته است؛ گرچه، برخی منابع مدعی‌اند که نبرد در روز ۶ اوت مطابق با دهم محرم که همان روز کشته شدن حسین بوده، به‌وقوع پیوسته است.<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=53}}</ref> مرگ ابن‌زیاد تکمیل کنندهٔ سوگند مختار برای انتقام از قاتلان حسین قلمداد شد.<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|2000|ص=53}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Anthony|2011|ص=260}}</ref>


در سال ۶۸۶، مختار پیشنهادی نظامی به ابن زبیر ارائه کرد تا از او در برابر حملهٔ قریب‌الوقوع بنی‌امیه به مدینه پشتیبانی کند. هدف نهایی مختار آن بود که بتواند ابن زبیر را از قدرت خلع کند. ابن زبیر پیشنهاد او را پذیرفت و مقصد سربازان مختار را وادی القرای قرار داد که دهکده‌ای واقع در شمال مدینه است اما مختار به‌جای آن سه هزار جنگجو را به فرماندهی شرحبیل بن ورس را راهی کرد و به آنان گفت که وارد مدینه گردند و منتظر دستورهای بعدی بمانند. در همین زمان ابن زبیر پرده‌دارش عباس بن سهل را همراه دو هزار جنگجوی قدرتمند با دستور همراهی سپاه ابن‌ورس تا وادی القرای اعزام کرد. او به آنان فرمان داد که در آنجا به انتظار برای مواجه شدن با سپاه سوریه بمانند و در صورت عدم پذیرش این فرمان به‌وسیلهٔ وفاداران به مختار، اجازهٔ کشتن آنان را نیز به ابن سهل داده بود. ابن ورس این پیشنهاد را رد کرد و همراه شمار زیادی از مردانش کشته شد. در نتیجه، مختار، محمد حنفیه را از شکست نقشه‌اش برای تصرف این منطقه به نفع خاندان علی مطلع کرد و پیشنهاد داد که اگر محمد حنفیه ساکنان شهر را نسبت به قصد مختار برای طرفداری از آنان آگاه کند، او سپاه دیگری را به مدینه اعزام کند. محمد حنفیه با استدلال اینکه مخالف خون‌ریزی است، این پیشنهاد را رد کرد. اگرچه، پس از آنکه ابن زبیر از اهداف مختار آگاه شد و از ترس شورش حامیان خاندان علی در حجاز، ابن حنفیه را بازداشت کرد تا به‌اجبار از او بیعت بگیرد و امیدوار بود تا مختار نیز از محمد حنفیه پیروی کند. محمد حنفیه از مختار تقاضای کمک کرد و مختار به سرعت چهار هزار جنگجوی قدرتمند را برای آزادسازی او اعزام کرد و این آغاز به تیرگی گراییدن روابط میان مکه و کوفه شد.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=56–58}}</ref><ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=132–133}}</ref><ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=55–59}}</ref>
==== روابط با ابن‌زبیر ====
مدتی پس از اخراج ابن‌مطیع، مختار به ابن‌زبیر شکایت کرد که گرچه مختار به‌خوبی به او خدمت کرده ولی ابن‌زبیر به پیمانش عمل نکرده است. با این وجود، مختار آمادگی‌اش برای پشتیبانی از ابن‌زببر را در صورت نیاز اعلام کرد. اگرچه، ابن‌زبیر، مختار را فردی وفادار می‌پنداشت اما مختار حاضر نشد تا کنترل کوفه را به فرماندار منصوب وی، یعنی [[عمر بن عبدالرحمن]]، واگذار کند. فرماندار پس از آنکه به‌دست مختار تطمیع و تهدید شد، کوفه را ترک کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=53–54}}</ref>


=== نبرد مذار ===
در سال ۶۸۶، مختار پیشنهادی نظامی به ابن‌زبیر ارائه کرد تا از او در برابر حملهٔ قریب‌الوقوع بنی‌امیه به مدینه پشتیبانی کند. هدف نهایی مختار آن بود که بتواند ابن‌زبیر را از قدرت خلع کند. ابن‌زبیر پیشنهاد او را پذیرفت و مقصد سربازان مختار را وادی القرای قرار داد که دهکده‌ای واقع در شمال مدینه است اما مختار به‌جای آن سه هزار جنگجو را به فرماندهی [[شرحبیل بن ورس]] را راهی کرد و به آنان گفت که وارد مدینه گردند و منتظر دستورهای بعدی بمانند. در همین زمان ابن‌زبیر پرده‌دارش [[عباس بن سهل]] را همراه دو هزار جنگجوی قدرتمند با دستور همراهی سپاه ابن‌ورس تا وادی القرای اعزام کرد. او به آنان فرمان داد که در آنجا به انتظار برای مواجه شدن با سپاه سوریه بمانند و در صورت عدم پذیرش این فرمان به‌وسیلهٔ وفاداران به مختار، اجازهٔ کشتن آنان را نیز به ابن‌سهل داده بود. ابن‌ورس این پیشنهاد را رد کرد و همراه شمار زیادی از مردانش کشته شد. در نتیجه، مختار، محمد حنفیه را از شکست نقشه‌اش برای تصرف این منطقه به نفع [[خاندان علی]] مطلع کرد و پیشنهاد داد که اگر محمد حنفیه ساکنان شهر را نسبت به قصد مختار برای طرفداری از آنان آگاه کند، او سپاه دیگری را به مدینه اعزام کند. محمد حنفیه با استدلال اینکه مخالف خون‌ریزی است، این پیشنهاد را رد کرد. اگرچه، پس از آنکه ابن‌زبیر از اهداف مختار آگاه شد و از ترس شورش حامیان خاندان علی در حجاز، ابن‌حنفیه را بازداشت کرد تا به‌اجبار از او بیعت بگیرد و امیدوار بود تا مختار نیز از محمد حنفیه پیروی کند. محمد حنفیه از مختار تقاضای کمک کرد و مختار به سرعت چهار هزار جنگجوی قدرتمند را برای آزادسازی او اعزام کرد و این آغاز به تیرگی گراییدن روابط میان مکه و کوفه شد.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک==56–58}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک==132–133}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=55–59}}</ref>
{{main|نبردهای مذار و حرورا}}


در ۶۸۷م، [[مصعب بن زبیر]]، فرماندار بصره و برادر کوچکتر عبدالله بن زبیر، یورشی را به‌سوی کوفه آغاز کرد. بخش قابل توجهی از سپاه او از اشراف کوفه تشکیل شده بود که پیشتر از دست کشتار مختار در کوفه به بصره گریخته بودند.<ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref> اندازهٔ سپاه مختار بسته به منابع گوناگون از سه تا شصت هزار نفر نوشته شده‌است.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=70}}</ref> برجسته‌ترین چهره‌ها میان فراریان، [[شبث بن ربعی]] و [[محمد بن اشعث]] بودند که از مصعب درخواست یاری کرده و او را متقاعد کردند که با مختار بجنگد. مصعب باتجربه‌ترین فرمانده‌اش، [[مهلب بن ابی‌صفره]] که در حال نبرد با [[خوارج]] بود را احضار کرده و تهاجمش به‌سوی کوفه را آغاز کرد.<ref name=":7">{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=۱۳۷}}</ref> در این هنگام، روابط مختار با یکی از نیرومندترین افرادش یعنی [[ابراهیم بن مالک اشتر]] به‌تیرگی گراییده بود. ابن اشتر فرمانداری [[موصل]] و مناطق شرقی [[جزیره (میان‌رودان)|جزیره]] (بین‌النهرین علیا) را در دست داشت. ممکن است یکی از عوامل این جدایی، مصعب بوده باشد.<ref>{{پک|Hawting|1993|رف=نتن|ص=۵۲۳}}</ref><ref name=":7"/>  
==== نبرد مذار ====
در ۶۸۷ م، [[مصعب بن زبیر]]، فرماندار بصره و برادر کوچکتر [[عبدالله بن زبیر]]، یورشی را به‌سوی کوفه آغاز کرد. بخش قابل توجهی از سپاه او از اشراف کوفه تشکیل شده بود که پیشتر از دست کشتار مختار در کوفه به بصره گریخته بودند.<ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref> اندازهٔ سپاه مختار بسته به منابع گوناگون از سه تا شصت هزار نفر نوشته شده است.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=70}}</ref> برجسته‌ترین چهره‌ها میان فراریان، [[شبث بن ربعی]] و [[محمد بن اشعث]] بودند که از مصعب درخواست یاری کرده و او را متقاعد کردند که با مختار بجنگد. مصعب باتجربه‌ترین فرمانده‌اش، [[مهلب بن ابی‌صفره]] که در حال نبرد با [[خوارج]] بود را احضار کرده و تهاجمش به‌سوی کوفه را آغاز کرد.<ref dir=ltr>{{پک|1=Wellhausen|2=1975|ک=|ص=۱۳۷}}</ref> در این هنگام، روابط مختار با یکی از نیرومندترین افرادش یعنی [[ابراهیم بن مالک اشتر]] به‌تیرگی گراییده بود. ابن‌اشتر فرمانداری موصل و مناطق شرقی جزیره (بین‌النهرین علیا) را در دست داشت. ممکن است یکی از عوامل این جدایی، مصعب بوده باشد.<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|1993|رف=نتن|ص=۵۲۳}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=۱۳۷}}</ref>


مختار با آگاهی یافتن از تحرکات مصعب، اهالی کوفه را گرد آورد و به آنان وعدهٔ پیروزی در مذار را داد.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱}}</ref><ref name=":7"/> سپاه او به‌وسیلهٔ احمر بن شُمیط فرماندهی می‌شد. برخی از سربازان مختار که همراه با ابن اشتر در موصل بودند، پس از آنکه ابن اشتر به نامه‌های مختار بی‌توجهی کرد، به سوی مختار بازگشتند. جناح راست سپاه ابن شمیط را عبدالله بن کامل شاکری و جناح چپ سپاه را عبدالله بن وهب فرماندهی می‌کردند. فرماندهی پیاده‌نظام برعهدهٔ خطیر بن اسماعیل کندی و فرماندهی سواره‌نظام به عبدسلولی واگذار شد.<ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۸۸}}</ref> فرماندهی موالی بر عهدهٔ محافظ مخصوص مختار یعنی [[کیان ایرانی|ابوعمره کیسان]] قرار داشت.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱}}</ref> ابن شمیط به‌سوی بصره حرکت کرد و در مذار اردو زد و کمی بعد مصعب به رویارویی با او شتافت.<ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۸۸}}</ref> با آنکه نیروهای موالی سوار بر اسب بودند اما فرمانده جناح چپ سپاه ابن شمیط، یعنی عبدالله بن وهب که احتمالاً از موالی‌ها بیزار بود، پیشنهاد داد از آنجایی که آنان ضعیف هستند و در صورت حمله احتمال دارد که از جنگ بگریزند، بنابراین بهتر است که پیاده به میدان بروند. ابن شمیط این پیشنهاد را پذیرفت و به موالی دستور داد تا از اسب پیاده شوند.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱}}</ref>
مختار با آگاهی یافتن از تحرکات مصعب، اهالی کوفه را گرد آورد و به آنان وعدهٔ پیروزی در مذار را داد.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|1=Wellhausen|2=1975|ک=|ص=۱۳۷}}</ref> سپاه او به‌وسیلهٔ [[احمر بن شمیط|احمر بن شُمیط]] فرماندهی می‌شد. برخی از سربازان مختار که همراه با ابن‌اشتر در موصل بودند، پس از آنکه ابن‌اشتر به نامه‌های مختار بی‌توجهی کرد، به سوی مختار بازگشتند. جناح راست سپاه ابن شمیط را [[عبدالله بن کامل شاکری]] و جناح چپ سپاه را [[عبدالله بن وهب]] فرماندهی می‌کردند. فرماندهی پیاده‌نظام برعهدهٔ [[خطیر بن اسماعیل کندی]] و فرماندهی سواره‌نظام به [[عبدسلولی]] واگذار شد.<ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۸۸}}</ref> فرماندهی موالی بر عهدهٔ محافظ مخصوص مختار یعنی [[کیان ایرانی|ابوعمره کیسان]] قرار داشت.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱}}</ref> ابن‌شمیط به‌سوی بصره حرکت کرد و در مذار اردو زد و کمی بعد مصعب به رویارویی با او شتافت.<ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۸۸}}</ref> با آنکه نیروهای موالی سوار بر اسب بودند اما فرمانده جناح چپ سپاه ابن‌شمیط، یعنی عبدالله بن وهب که احتمالاً از موالی‌ها بیزار بود، پیشنهاد داد از آنجایی که آنان ضعیف هستند و در صورت حمله احتمال دارد که از جنگ بگریزند، بنابراین بهتر است که پیاده به میدان بروند. ابن‌شمیط این پیشنهاد را پذیرفت و به موالی دستور داد تا از اسب پیاده شوند.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱}}</ref>


پیش از نبرد، هر دو سوی نبرد نیروهایشان را احضار کردند تا از آنان بر اقتدار و فرمانبرداری از رهبرانشان یعنی ابن زبیر و مختار گواهی بگیرند. حملهٔ سواره نظام عباد با شکست روبرو شد. سپس، مهلب به جناح راست کوفی‌ها که به‌وسیلهٔ ابن کامل شاکری فرماندهی می‌شد، حمله کرد و آنان را شکست داد. جناح راست سپاه بصره به جناح چپ کوفی‌ها حمله برد و آنان را شکست داد. کمی بعد فرمانده کل نیروهای کوفی، یعنی احمر بن شُمیط، شکست خورد و کشته شد. مهلب به سواران خود دستور داد بر پیاده‌نظام کوفی‌ها بتازند که باعث گریختن کوفی‌ها شد. سپس، مصعب، محمد بن اشعث را همراه با سوارانش اعزام کر تا بر فراریان یورش برند و به آنان گفت: «انتقامتان را بگیرید [از موالی]!» بسیاری از سوارهای کوفی توانستند بگریزند ولی بیشتر پیاده‌نظام کوفی کشته شدند یا به اسارت درآمدند. همهٔ اسیران به دست کوفی‌های مهاجر در سپاه مصعب کشته شدند.<ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۸۹–۹۰}}</ref> با وجود سوءظن ابن وهاب، موالی مقاومت شدیدی از خود نشان دادند و شمار زیادی از آنان کشته شدند. رهبر آنان ابو عمره کیسان نیز احتمالاً در نبرد کشته شد؛ زیرا دیگر نامی از او در منابع پس از این رویداد نیامده‌است.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=۱۳۷–۱۳۸}}</ref> بازماندگان سپاه مختار به کوفه عقب نشستند و مختار را از شکستشان آگاه کردند. این اخبار حیثیت مختار را لکه‌دار کرد. با توجه به وعدهٔ او در مورد پیروزی، موالی‌های تحت امرش که به میدان نرفته بودند، گفتند: «او این بار دروغ گفت». مختار اظهار کرد: «به خداوند از غلامان [موالی] کشتاری کرده‌اند که هرگز مانند آن را کسی نشنیده.» تاریخ دقیق این رویداد در منابع تاریخی نوشته نشده‌اند ولی برطبق تاریخ‌نگاری امروزی احتمالاً در میانهٔ سال ۶۸۶ م تخمین زده شده‌است.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱}}</ref><ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=۱۳۷–۱۳۸}}</ref>
پیش از نبرد، هر دو سوی نبرد نیروهایشان را احضار کردند تا از آنان بر اقتدار و فرمانبرداری از رهبرانشان یعنی ابن‌زبیر و مختار گواهی بگیرند. حملهٔ سواره نظام عباد با شکست روبرو شد. سپس، مهلب به جناح راست کوفی‌ها که به‌وسیلهٔ ابن کامل شاکری فرماندهی می‌شد، حمله کرد و آنان را شکست داد. جناح راست سپاه بصره به جناح چپ کوفی‌ها حمله برد و آنان را شکست داد. کمی بعد فرمانده کل نیروهای کوفی، یعنی احمر بن شُمیط، شکست خورد و کشته شد. مهلب به سواران خود دستور داد بر پیاده‌نظام کوفی‌ها بتازند که باعث گریختن کوفی‌ها شد. سپس، مصعب، محمد بن اشعث را همراه با سوارانش اعزام کرد تا بر فراریان یورش برند و به آنان گفت: «انتقامتان را بگیرید [از موالی]!» بسیاری از سوارهای کوفی توانستند بگریزند ولی بیشتر پیاده‌نظام کوفی کشته شدند یا به اسارت درآمدند. همهٔ اسیران به دست کوفی‌های مهاجر در سپاه مصعب کشته شدند.<ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۸۹–۹۰}}</ref> با وجود سوءظن ابن‌وهاب، موالی مقاومت شدیدی از خود نشان دادند و شمار زیادی از آنان کشته شدند. رهبر آنان ابوعمره کیسان نیز احتمالاً در نبرد کشته شد؛ زیرا دیگر نامی از او در منابع پس از این رویداد نیامده است.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=۱۳۷–۱۳۸}}</ref> بازماندگان سپاه مختار به کوفه عقب نشستند و مختار را از شکستشان آگاه کردند. این اخبار حیثیت مختار را لکه‌دار کرد. با توجه به وعدهٔ او در مورد پیروزی، موالی‌های تحت امرش که به میدان نرفته بودند، گفتند: «او این بار دروغ گفت». مختار اظهار کرد: «به خداوند از غلامان [موالی] کشتاری کرده‌اند که هرگز مانند آن را کسی نشنیده.» تاریخ دقیق این رویداد در منابع تاریخی نوشته نشده‌اند ولی برطبق تاریخ‌نگاری امروزی احتمالاً در میانهٔ سال ۶۸۶ م تخمین زده شده است.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=۱۳۷–۱۳۸}}</ref>


=== نبرد حرورا ===
==== نبرد حرورا ====
مصعب دست به تعقیب فراریان کوفی زد و از آنجایی که قصد داشت سریعاً خود را به کوفه برساند، سواره‌نظام را از راه زمین و پیاده‌نظام و تدارکات مورد نیاز را از راه قایق و [[فرات]] به سوی کوفه راهی کرد. مختار با آگاهی از این رویداد استحکامات کاخ کوفه را بهبود داد و به جمع‌آوری تدارکات مبادرت ورزید و کوفه را تحت فرماندهی عبدالله بن شداد قرار داد. سپس، او به [[سلیحین]] رفت؛ این مکان میان [[حیره]] و [[قادسیه (شهر)|قادسیه]] واقع شده بود.<ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۹۲}}</ref> او در اینجا بر روی [[فرات]] سد زد و آب آن را به کانال‌هایی که به قادسیه و حیره منتهی می‌شد، هدایت کرد؛ در نتیجه، قایق‌های مصعب به گل نشستند؛ بنابراین، سربازان مصعب مجبور شدند که پیاده ادامه راه را طی کنند. در همین حال، مصعب و سواران تحت امرش به سد حمله کردند و آن را از بین بردند و به سوی کوفه تاختند. مختار اردوی خود را به [[حرورا]] منتقل کرد تا از ورود مصعب به کوفه جلوگیری کند. مصعب نیز خیلی زود به حرورا رسید.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=۱۳۸}}</ref><ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱–۷۲}}</ref>
مصعب دست به تعقیب فراریان کوفی زد و از آنجایی که قصد داشت سریعاً خود را به کوفه برساند، سواره‌نظام را از راه زمین و پیاده‌نظام و تدارکات مورد نیاز را از راه قایق و [[فرات]] به سوی کوفه راهی کرد. مختار با آگاهی از این رویداد استحکامات کاخ کوفه را بهبود داد و به جمع‌آوری تدارکات مبادرت ورزید و کوفه را تحت فرماندهی [[عبدالله بن شداد]] قرار داد. سپس، او به سلیحین رفت؛ این مکان میان حیره و قادسیه واقع شده بود.<ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۹۲}}</ref> او در اینجا بر روی فرات سد زد و آب آن را به کانال‌هایی که به قادسیه و حیره منتهی می‌شد، هدایت کرد؛ در نتیجه، قایق‌های مصعب به گل نشستند؛ بنابراین، سربازان مصعب مجبور شدند که پیاده ادامه راه را طی کنند. در همین حال، مصعب و سواران تحت امرش به سد حمله کردند و آن را از بین بردند و به سوی کوفه تاختند. مختار اردوی خود را به حرورا منتقل کرد تا از ورود مصعب به کوفه جلوگیری کند. مصعب نیز خیلی زود به حرورا رسید.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=۱۳۸}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=۷۱–۷۲}}</ref>


مختار، عبدالله بن قراد خثعمی را به فرماندهی [[شرطه]]<nowiki/>‌هایش منصوب کرد. جناح راست و چپ سپاه او به ترتیب به‌وسیلهٔ سلیم بن یزید کندی و سعید بن منقذ ثوری فرماندهی می‌شدند. فرماندهی سواران و پیادگان نیز به ترتیب به عمر بن عبدالله نهدی و مالک بن عمر نهدی واگذار شد. مالک بن عمر یکی از کهنه‌سربازانی بود که در [[نبرد صفین]] سال ۶۵۷ نیز حضور داشت.<ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۹۲–۹۴}}</ref>
مختار، [[عبدالله بن قراد خثعمی]] را به فرماندهی شرطه‌هایش منصوب کرد. جناح راست و چپ سپاه او به ترتیب به‌وسیلهٔ [[سلیم بن یزید کندی]] و [[سعید بن منقذ ثوری]] فرماندهی می‌شدند. فرماندهی سواران و پیادگان نیز به ترتیب به [[عمر بن عبدالله نهدی]] و [[مالک بن عمر نهدی]] واگذار شد. مالک بن عمر یکی از کهنه‌سربازانی بود که در [[نبرد صفین]] سال ۶۵۷ نیز حضور داشت.<ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۹۲–۹۴}}</ref>


هنگامی که دو سپاه به نزدیکی یکدیگر رسیدند، مختار به‌سوی هر یک از پنج قسمت سپاه مصعب، دسته‌ای از نیروهایش را روانه کرد و خودش در میان سربازانش ماند. نیروهای مختار توانستند در برابر نیروهای بصره‌ای بکر و عبدالقیس موفقیت‌هایی کسب کنند و آنان را عقب برانند. سپس آنان موفق شدند یک پنجم اهل جبال را نیز عقب زنند و به مصعب نزدیک شوند. در همین هنگام، مصعب همراه با سربازانش بر جایگاه مرتفعی سنگر گرفته و به‌سوی سربازان مختار تیراندازی می‌کرد. در همین میان و با نهیب مصعب، مهلب همراه به سربازان ازدی و تمیمی به نیروهای مختار یورش بردند و ضربات سختی به آنان وارد کردند. نبردی سخت تا هنگامهٔ غروب به درازا انجامید.<ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۸۴}}</ref> بسیاری از فرماندهان و سواران مختار در این نبرد کشته شدند. مختار که همراه شرطه‌هایش می‌جنگید که حداقل سه تن از آنان نیز کشته شدند. مختار در میان کوچه شبث در ورودی جنوبی کوفه به مقاومت پرداخت ولی سرانجام مجبور شد همراه با سایر محافظانش که زنده مانده بودند به درون کاخ کوفه عقب بنشیند.<ref>{{پک|Hawting|1993|رف=نتن|ص=۵۲۳}}</ref><ref>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۹۴–۹۶}}</ref> بر طبق جمع‌بندی تاریخ‌نگار جرالد هاثینگ، «برتری بدست‌آمده» توسط زبیریان در مذار باعث تضعیف و شکست نیروهای مختار در حرورا شد.<ref>{{پک|Hawting|1993|رف=نتن|ص=۵۲۳}}</ref>
هنگامی که دو سپاه به نزدیکی یکدیگر رسیدند، مختار به‌سوی هر یک از پنج قسمت سپاه مصعب، دسته‌ای از نیروهایش را روانه کرد و خودش در میان سربازانش ماند. نیروهای مختار توانستند در برابر نیروهای بصره‌ای بکر و عبدالقیس موفقیت‌هایی کسب کنند و آنان را عقب برانند. سپس آنان موفق شدند یک پنجم اهل جبال را نیز عقب زنند و به مصعب نزدیک شوند. در همین هنگام، مصعب همراه با سربازانش بر جایگاه مرتفعی سنگر گرفته و به‌سوی سربازان مختار تیراندازی می‌کرد. در همین میان و با نهیب مصعب، مهلب همراه به سربازان ازدی و تمیمی به نیروهای مختار یورش بردند و ضربات سختی به آنان وارد کردند. نبردی سخت تا هنگامهٔ غروب به درازا انجامید.<ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۸۴}}</ref> بسیاری از فرماندهان و سواران مختار در این نبرد کشته شدند. مختار که همراه شرطه‌هایش می‌جنگید که حداقل سه تن از آنان نیز کشته شدند. مختار در میان کوچه شبث در ورودی جنوبی کوفه به مقاومت پرداخت ولی سرانجام مجبور شد همراه با سایر محافظانش که زنده مانده بودند به درون کاخ کوفه عقب بنشیند.<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|1993|رف=نتن|ص=۵۲۳}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Fishbein|1990|ک=|ص=۹۴–۹۶}}</ref> بر طبق جمع‌بندی تاریخ‌نگار جرالد هاثینگ، «برتری بدست‌آمده» توسط زبیریان در مذار باعث تضعیف و شکست نیروهای مختار در حرورا شد.<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|1993|رف=نتن|ص=۵۲۳}}</ref>


== مرگ و آرامگاه ==
== درگذشت و آرامگاه ==
مصعب بن زبیر پس از پیروزی بر سپاهیان مختار برای چهار ماه کاخ مختار را در محاصره گرفت. [[ابراهیم بن مالک اشتر]] که فرماندار موصل بود، برای رهایی مختار دست به اقدامی نزد؛ چون یا دستوری برای این‌کار دریافت نکرده بود<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=138}}</ref> یا دستور مختار را رد کرده بود.<ref>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=290}}</ref> به هر صورت او بعدها به مصعب ملحق شد.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=138}}</ref> در ۳ آوریل ۶۸۷م، مختار همراه با نوزده نفر از کاخ خارج شد (باقی افراد از جنگیدن امتناع کرده بودند) و در حین نبرد کشته شد.<ref>{{پک|Sachedina|1981|ک=|ص=10}}</ref> اندکی پس از این رویداد همه جنگجویان سپاه مختار که از نبرد اجتناب کرده بودند و تسلیم آل زبیر شده بودند به دستور مصعب اعدام شدند، تعداد این افراد نزدیک به شش هزار نفر بود.<ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref> یکی از زنان مختار، عمره بنت نعمان بن بشیر انصاری، حاضر نشد تا اقدامات شوهرش را تقبیح و محکوم کند و در نتیجه اعدام شد؛<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=139}}</ref> گرچه، همسر دیگر مختار او را محکوم کرد و بخشیده شد. دستان مختار را قطع کرده، از دیوارهای مسجد آویزان کردند.<ref>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=75}}</ref> گزارش شده‌است که گور او در مقبره [[مسلم بن عقیل]] و در پشت [[مسجد کوفه|مسجد بزرگ کوفه]] واقع شده‌است.<ref>{{پک|Nawbakhtī|2007|ک=|ص=69}}</ref> گرچه برخی منابع مدعی‌اند که مصعب جسد او را سوزاند.<ref>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=177}}</ref>
مصعب بن زبیر پس از پیروزی بر سپاهیان مختار برای چهار ماه کاخ مختار را در محاصره گرفت. ابراهیم بن مالک اشتر که فرماندار موصل بود، برای رهایی مختار دست به اقدامی نزد؛ چون یا دستوری برای این‌کار دریافت نکرده بود<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=138}}</ref> یا دستور مختار را رد کرده بود.<ref dir=ltr>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=290}}</ref> به هر صورت او بعدها به مصعب ملحق شد.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=138}}</ref> در ۳ آوریل ۶۸۷ م، مختار همراه با نوزده نفر از کاخ خارج شد (باقی افراد از جنگیدن امتناع کرده بودند) و در حین نبرد کشته شد.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=|ص=10}}</ref> اندکی پس از این رویداد همه جنگجویان سپاه مختار که از نبرد اجتناب کرده بودند و تسلیم [[آل‌زبیر]] شده بودند به دستور مصعب اعدام شدند، تعداد این افراد نزدیک به شش هزار نفر بود.<ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref> یکی از زنان مختار، [[عمره بنت نعمان|عمره بنت نعمان بن بشیر انصاری]]، حاضر نشد تا اقدامات شوهرش را تقبیح و محکوم کند و در نتیجه اعدام شد؛<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=139}}</ref> گرچه، همسر دیگر مختار او را محکوم کرد و بخشیده شد. دستان مختار را قطع کرده، از دیوارهای مسجد کوفه آویزان کردند.<ref dir=ltr>{{پک|Dixon|1971|ک=|ص=75}}</ref> گزارش شده است که گور او در مقبره [[مسلم بن عقیل]] و در پشت مسجد بزرگ کوفه واقع شده است.<ref dir=ltr>{{پک|Nawbakhtī|2007|ک=|ص=69}}</ref> گرچه برخی منابع مدعی‌اند که مصعب جسد او را سوزاند.<ref dir=ltr>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=177}}</ref>


==== آرامگاه ====
مدفن مختار مدتی مخفی بود و سپس مفقود شد. هنگامی که [[محمدمهدی بحرالعلوم]] (۱۷۴۲–۱۷۹۷ میلادی) به کاوش و جانمایی مسجد کوفه اقدام کرد، به سنگ قبری برخورد کرد که نام مختار بر آن نوشته شده‌بود. پس از این رویداد و در کنار بازسازی مسجد کوفه، برای قبر مختار نیز یک حرم به دستور [[شیخ‌العراقین]] در سال ۱۲۸۵ هجری قمری (حدود ۱۸۷۰ میلادی) ساخته شد.<ref>{{پک|سید براقی|١٤٢٤|ک=تاریخ کوفه|رف=دال|ص=۱۰۱}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=|نشانی=http://www.qudsonline.ir/news/173075/قبر-مختار-چگونه-کشف-شد-عکس|عنوان=قبر مختار چگونه کشف شد؟ + عکس}}</ref>
مدفن مختار مدتی مخفی بود و سپس مفقود شد. هنگامی که [[سید محمدمهدی بحرالعلوم]] (۱۷۴۲-۱۷۹۷ میلادی) به کاوش و جانمایی مسجد کوفه اقدام کرد، به سنگ قبری برخورد کرد که نام مختار بر آن نوشته شده‌بود. پس از این رویداد و در کنار بازسازی مسجد کوفه، برای قبر مختار نیز یک حرم به دستور [[شیخ‌العراقین]] در سال ۱۲۸۵ هجری قمری (حدود ۱۸۷۰ میلادی) ساخته شد.<ref>{{پک|سید براقی|١٤٢٤|ک=تاریخ کوفه|رف=دال|ص=۱۰۱}} </ref><ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=|نشانی=http://www.qudsonline.ir/news/173075/قبر-مختار-چگونه-کشف-شد-عکس|عنوان=قبر مختار چگونه کشف شد؟+ عکس}}</ref>


== همسران و فرزندان ==
== همسران و فرزندان ==
از همسران او می‌توان به ام ثابت دختر سمرة بن جندب،<ref name=":1">{{پک|ابن قتیبه دینوری|۱۹۹۲|ک=المعارف|ص=۴۰۲}}</ref> عمره دختر نعمان بن بشیر،<ref name=":2">{{پک|مسعودی|۱۴۰۹|ک=مروج الذهب و معادن الجوهر|ص=۹۹}}</ref> ام زید الصغری دختر سعید بن زید بن عمرو<ref>{{پک|ابن حبیب|۱۹۹۹|ک=المحبر|ص=۷۰}}</ref> و أم الولید بنت عمیر بن رباح<ref name=":3">{{پک|ابوعبدالله محمد بن سعد بن مَنِیع|۱۹۹۰|ک=الطبقات الکبری|ص=۳۴۶}}</ref> اشاره کرد. در این میان، عمره دختر نعمان پس از مختار بدست مصعب کشته شد.<ref name=":2"/>
از همسران او می‌توان به [[ام‌ثابت بنت سمرة بن جندب|ام‌ثابت دختر سمرة بن جندب]]،<ref>{{پک|1=ابن قتیبه دینوری|2=۱۹۹۲|ک=المعارف|ص=۴۰۲}}</ref> عمره دختر نعمان بن بشیر،<ref>{{پک|مسعودی|۱۴۰۹|ک=مروج الذهب و معادن الجوهر|ص=۹۹}}</ref> [[ام‌زید الصغری بنت سعید|ام‌زید الصغری دختر سعید بن زید بن عمرو]]<ref>{{پک|ابن حبیب|۱۹۹۹|ک=المحبر|ص=۷۰}}</ref> و [[أم‌الولید بنت عمیر|أم‌الولید دختر عمیر بن رباح]]<ref>{{پک|ابوعبدالله محمد بن سعد بن مَنِیع|۱۹۹۰|ک=الطبقات الکبری|ص=۳۴۶}}</ref> اشاره کرد. در این میان، عمره دختر نعمان پس از مختار بدست مصعب کشته شد.<ref>{{پک|1=مسعودی|2=۱۴۰۹|ک=مروج الذهب و معادن الجوهر|ص=۹۹}}</ref> از فرزندان او می‌توان به محمد، اسحاق، ام‌سلمه، ابوالحکم، جبر، امیه، بلال و عمر بن مختار اشاره کرد.<ref>{{پک|ابن قتیبه دینوری|۱۹۹۲|ک=المعارف|ص=۴۰۲}}</ref><ref>{{پک|1=ابوعبدالله محمد بن سعد بن مَنِیع|2=۱۹۹۰|ک=الطبقات الکبری|ص=۳۴۶}}</ref>
 
از فرزندان او می‌توان به محمد، اسحاق، ام سلمه، ابوالحکم، جبر، امیه، بلال و عمر بن مختار اشاره کرد.<ref name=":3"/><ref name=":1"/>


== میراث ==
== میراث ==
{{اصلی|کیسانیه}}
گرچه، مختار کمتر از دو سال حکومت کرد اما اندیشه او پس از مرگش از میان نرفت. در دوران حکومت او بود که پیشرفت و اهمیت یافتن جایگاه موالی باعث نارضایتی اشراف کوفه شد.<ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=51–52}}</ref> او محمد حنفیه را [[امامت|امام]] و [[مهدی]] اعلام کرد. به گفته [[ویلفرد مادلونگ]]، این نخستین بار بود که نام مهدی<ref group="پ">The title of Mahdi (the guided one) had been posthumously applied to Muhammad, Ali, Husayn, and others as an honorific. Mukhtar, however, employed the term in a messianic sense: a divinely guided ruler, who would redeem Islam.</ref><ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1986|ک=|ص=1231}}</ref> در [[تاریخ اسلام]] مطرح می‌شد. پس از او این ایده اهمیت یافت.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1990|ک=|ص=52}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=51–52}}</ref> به گفته [[عبدالعزیز ساشادینا]] او نخستین شخصی بود که مفهوم [[بدا|بَداء]] (تغییر خواست الهی) را معرفی کرد؛ هنگامی که پس از شکست در نبرد مذار او مدعی شد پیروزی به او وعده داده شده بود و او گفت که خدا برنامه و نقشه‌اش را تغییر داده است.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=|ص=153}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=288}}</ref>
گرچه، مختار کمتر از دو سال حکومت کرد اما اندیشه او پس از مرگش از میان نرفت. در دوران حکومت او بود که پیشرفت و اهمیت یافتن جایگاه موالی باعث نارضایتی اشراف کوفه شد.<ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref><ref>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=51–52}}</ref> او محمد حنفیه را '''[[امامت|امام]]''' و '''[[مهدی]]''' اعلام کرد. به گفته [[ویلفرد مادلونگ]]، این نخستین بار بود که نام مهدی<ref group="پ">The title of Mahdi (the guided one) had been posthumously applied to Muhammad, Ali, Husayn, and others as an honorific. Mukhtar, however, employed the term in a messianic sense: a divinely guided ruler, who would redeem Islam.</ref><ref>{{پک|Madelung|1986|ک=|ص=1231}}</ref> در [[تاریخ اسلام]] مطرح می‌شد. پس از او این ایده اهمیت یافت.<ref name=":5"/><ref>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=51–52}}</ref> به گفته [[عبدالعزیز ساشادینا]] او نخستین شخصی بود که مفهوم '''[[بدا|بَداء]]''' (تغییر خواست الهی) را معرفی کرد؛ هنگامی که پس از شکست در نبرد مذار او مدعی شد پیروزی به او وعده داده شده بود و او گفت که خدا برنامه و نقشه‌اش را تغییر داده‌است.<ref>{{پک|Sachedina|1981|ک=|ص=153}}</ref><ref>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=288}}</ref>


همچنین [[مرتضی مطهری]] نیز در مورد ادعای مهدویت از سوی مختار گفته‌است که اولین باری که می‌بینیم اثر اعتقادات مهدویت در تاریخ اسلام ظهور می‌کند، در جریان انتقام مختار از قاتلان حسین بن علی است. او راه و روش مختار را سیاسی می‌داند و بیان می‌کند که او می‌دانست حمایت مردم از خود را همراه نخواهد داشت و بنا بر روایتی با علی بن حسین تماس می‌گیرد و با پاسخ منفی او به سوی محمد حنفیه می‌رود و با مطرح کردن حدیثی از سوی محمد، پیامبر اسلام مبنی بر اینکه مهدی موعود هم نام اوست، محمد حنفیه را مهدی موعود دانسته و خود را نماینده او معرفی کرد و به بازی سیاسی خود پرداخت. او همچنین در همراهی و پذیرش محمد حنفیه با مختار در مهدی دانستن خود تشکیک کرده‌است.<ref>{{پک|سیدمحمد مرتضوی|۱۳۹۲|ک=نظریه شهید مطهری دربارهٔ ادعای مهدویت مختار توهم یا واقعیت|ص=۸–۹}}</ref>
همچنین [[مرتضی مطهری]] نیز در مورد ادعای [[مهدویت]] از سوی مختار گفته است که اولین باری که می‌بینیم اثر اعتقادات مهدویت در تاریخ اسلام ظهور می‌کند، در جریان انتقام مختار از قاتلان حسین بن علی است. او راه و روش مختار را سیاسی می‌داند و بیان می‌کند که او می‌دانست حمایت مردم از خود را همراه نخواهد داشت و بنا بر روایتی با علی بن حسین تماس می‌گیرد و با پاسخ منفی او به سوی محمد حنفیه می‌رود و با مطرح کردن حدیثی از سوی محمد، پیامبر اسلام مبنی بر اینکه مهدی موعود هم نام اوست، محمد حنفیه را مهدی موعود دانسته و خود را نماینده او معرفی کرد و به بازی سیاسی خود پرداخت. او همچنین در همراهی و پذیرش محمد حنفیه با مختار در مهدی دانستن خود تشکیک کرده است.<ref>{{پک|سیدمحمد مرتضوی|۱۳۹۲|ک=نظریه شهید مطهری دربارهٔ ادعای مهدویت مختار توهم یا واقعیت|ص=۸–۹}}</ref>


بعدها پیروان او به شاخه‌ای از شیعه بدل شدند که با نام [[کیسانیه]] شناخته شدند.<ref>{{پک|Daftary|1990|ک=|ص=59}}</ref> آن‌ها اصولی همانند [[غیبت امام زمان|غیبت]] و [[رجعت|بازگشت]] (رجعت) مهدی را معرفی کردند. پس از مرگ ابن حنفیه برخی از کیسانی‌ها اعتقاد یافتند که او نمرده‌است؛ بلکه در [[کوه رضوی]] پنهان شده و روزی بازخواهد گشت تا جهان را پر از عدل و داد کند.<ref>{{پک|Fitzpatrick|Walker|2014|ک=|ص=31}}</ref><ref>{{پک|Egger|2016|ک=|ص=70}}</ref><ref>{{پک|Sachedina|1981|ک=|ص=10}}</ref> گرچه، بیشتر کیسانی‌ها، پسر او [[ابوهاشم حنفیه|ابوهاشم]] را به امامت برگزیدند. او سپس پیش از مرگش امامت را به [[محمد بن علی بن عبدالله|محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] واگذار کرد. [[عباسیان]] از این رویداد به عنوان وسیله‌ای برای تبلیغات و کسب مشروعیت بیشتر و تقویت محبوبیتشان در میان حامیان [[خاندان علی]]، در طول '''[[جنبش سیاه‌جامگان|انقلاب عباسی]]''' استفاده کردند. دو پسر محمد بن علی، [[سفاح]] و [[منصور (خلیفه)|منصور]]، در نهایت [[خلافت عباسی]]ان را بنیان نهادند.<ref>{{پک|Daftary|1990|ک=|ص=62}}</ref><ref>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=52}}</ref><ref>{{پک|Sharon|1983|ک=|ص=107}}</ref> از شباهت‌های موجود میان مختار و فرماندهٔ قیام عباسیان، [[ابومسلم خراسانی]] می‌توان به استفادهٔ هر دو از موالی و رفتار مساوی بین اعراب و آنان اشاره کرد.<ref>{{پک|Sharon|1983|ک=|ص=109}}</ref> [[یولیوس ولهاوزن|ولهاوزن]] می‌نویسد: «اگر اصل رجعت صحیح باشد، پس عربی از کوفه<ref group="پ">قیام مختار و سرآغاز کار ابومسلم هر دو از کوفه بوده‌است.</ref><ref>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=505}}</ref> [مختار] دوباره به زندگی بازگشت؛ به‌عنوان مولایی از کوفه [ابومسلم].»<ref>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=506}}</ref>
بعدها پیروان او به شاخه‌ای از شیعه بدل شدند که با نام [[کیسانیه]] شناخته شدند.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1990|ک=|ص=59}}</ref> آن‌ها اصولی همانند [[غیبت امام زمان|غیبت]] و [[رجعت|بازگشت]] (رجعت) مهدی را معرفی کردند. پس از مرگ ابن‌حنفیه برخی از کیسانی‌ها اعتقاد یافتند که او نمرده است؛ بلکه در [[کوه رضوی]] پنهان شده و روزی بازخواهد گشت تا جهان را پر از عدل و داد کند.<ref dir=ltr>{{پک|Fitzpatrick|Walker|2014|ک=|ص=31}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Egger|2016|ک=|ص=70}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=|ص=10}}</ref> گرچه، بیشتر کیسانی‌ها، پسر او [[ابوهاشم حنفیه|ابوهاشم]] را به امامت برگزیدند. او سپس پیش از مرگش امامت را به [[محمد بن علی بن عبدالله|محمد بن علی بن عبدالله بن عباس]] واگذار کرد. [[عباسیان]] از این رویداد به عنوان وسیله‌ای برای تبلیغات و کسب مشروعیت بیشتر و تقویت محبوبیتشان در میان حامیان [[خاندان علی]]، در طول [[جنبش سیاه‌جامگان|انقلاب عباسی]] استفاده کردند. دو پسر محمد بن علی، [[سفاح]] و [[منصور (خلیفه)|منصور]]، در نهایت [[خلافت عباسی]]ان را بنیان نهادند.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1990|ک=|ص=62}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=52}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Sharon|1983|ک=|ص=107}}</ref> از شباهت‌های موجود میان مختار و فرماندهٔ قیام عباسیان، [[ابومسلم خراسانی]] می‌توان به استفادهٔ هر دو از موالی و رفتار مساوی بین اعراب و آنان اشاره کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Sharon|1983|ک=|ص=109}}</ref> [[یولیوس ولهاوزن|ولهاوزن]] می‌نویسد: «اگر اصل رجعت صحیح باشد، پس عربی از کوفه<ref group="پ">قیام مختار و سرآغاز کار ابومسلم هر دو از کوفه بوده است.</ref><ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=505}}</ref> [مختار] دوباره به زندگی بازگشت؛ به‌عنوان مولایی از کوفه [ابومسلم].»<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=506}}</ref>


== دیدگاه‌ها دربارهٔ مختار ==
== دیدگاه‌ها دربارهٔ مختار ==
بسیاری از مسلمانان مختار را دروغگویی می‌دانند که خودش را در شمار پیامبران قرار داد و نیز او را در شمار دشمنان [[خاندان علی]] محسوب کرده که توانست با استفاده از نام آنان به قدرت دست یابد. او قاتلان حسین را از میان برداشت تا بتواند پشتیبانی حامیان خاندان علی را کسب کند.<ref>{{پک|Inloes|2009|ک=|ص=181–193}}</ref> اگرچه، او به صراحت خودش را پیامبر نمی‌خواند اما این اتهام از ادعاهای مبالغه‌آمیز و افراطی او که در شعر یا نثری [[سجع|مسجع]] بیان می‌کرد، ریشه می گیرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=|ص=420–424}}</ref><ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=147–148}}</ref> گزارش شده‌است که [[محمد]] گفت: «در ثقیف دروغگویی بزرگ و نابودگری خواهد بود.»<ref>{{پک|Al-Tirmidhi|2007|p=۲۷۰}}</ref> برای آنان دروغگوی بزرگ همان مختار و نابودگر [[حجاج بن یوسف]] است.<ref>{{پک|Al-Tirmidhi|2007|ک=|ص=270}}</ref> از سوی دیگر، شیعیان او را به عنوان جنگجوی راستگوی علی و خاندانش و کسی که انتقام خون حسین و یارانش را گرفت، مورد احترام قرار می‌دهند. آنان ادعا می‌کنند که اظهارات پیشین بر ضد مختار در مورد پیامبری، نقش او در فرقهٔ کیسانیه و عطش قدرت او از تبلیغات اموی و زبیری سرچشمه گرفته‌است؛<ref>{{پک|Inloes|2009|ک=|ص=181–193}}</ref> گرچه، نخستین شیعیان دیدگاهی شدیداً منفی نسبت به او داشتند که ناشی از رفتار بد مختار با حسن و بی‌کفایتیش در هنگام شورش ابن‌عقیل می‌شد. ادعای او در مورد محمد حنفیه، فرزند غیر [[فاطمه زهرا|فاطمی]] علی بن ابی طالب نیز ممکن است بر این موضوع اثر داشته باشد؛<ref>{{پک|Hawting|1993|رف=نتن|ص=521}}</ref> از آنجایی که بعدها شیعیان تنها به خط فاطمی خاندان علی وفادار ماندند.<ref>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=53}}</ref>
بسیاری از مسلمانان مختار را دروغگویی می‌دانند که خودش را در شمار [[پیامبر|پیامبران]] قرار داد و نیز او را در شمار دشمنان [[خاندان علی]] محسوب کرده که توانست با استفاده از نام آنان به قدرت دست یابد. او قاتلان حسین را از میان برداشت تا بتواند پشتیبانی حامیان خاندان علی را کسب کند.<ref dir=ltr>{{پک|Inloes|2009|ک=|ص=181–193}}</ref> اگرچه، او به صراحت خودش را پیامبر نمی‌خواند اما این اتهام از ادعاهای مبالغه‌آمیز و افراطی او که در شعر یا نثری مسجع بیان می‌کرد، ریشه می‌گیرد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1997|ک=|ص=420–424}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=147–148}}</ref> گزارش شده است که [[محمد]] گفت: «در ثقیف دروغگویی بزرگ و نابودگری خواهد بود.»<ref dir=ltr>{{پک|Al-Tirmidhi|2007|p=۲۷۰}}</ref> برای آنان دروغگوی بزرگ همان مختار و نابودگر [[حجاج بن یوسف]] است.<ref dir=ltr>{{پک|Al-Tirmidhi|2007|ک=|ص=270}}</ref> از سوی دیگر، [[شیعیان]] او را به عنوان جنگجوی راستگوی علی و خاندانش و کسی که انتقام خون حسین و یارانش را گرفت، مورد احترام قرار می‌دهند. آنان ادعا می‌کنند که اظهارات پیشین بر ضد مختار در مورد پیامبری، نقش او در فرقهٔ کیسانیه و عطش قدرت او از تبلیغات اموی و زبیری سرچشمه گرفته است؛<ref dir=ltr>{{پک|Inloes|2009|ک=|ص=181–193}}</ref> گرچه، نخستین شیعیان دیدگاهی شدیداً منفی نسبت به او داشتند که ناشی از رفتار بد مختار با حسن و بی‌کفایتیش در هنگام شورش ابن‌عقیل می‌شد. ادعای او در مورد محمد حنفیه، فرزند غیر [[فاطمه زهرا|فاطمی]] علی بن ابی‌طالب نیز ممکن است بر این موضوع اثر داشته باشد؛<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|1993|رف=نتن|ص=521}}</ref> از آنجایی که بعدها شیعیان تنها به خط فاطمی خاندان علی وفادار ماندند.<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=53}}</ref>


=== دیدگاه خاندان علی ===
=== دیدگاه خاندان علی ===
روایت‌های گوناگونی از دیدگاه اعضای خاندان علی در مورد مختار وجود دارد. یک روایت بیان می‌کند که فرزند حسین و چهارمین امام شیعه، علی زین‌العابدین پس از دیدن سرهای عمر بن سعد و ابن زیاد برای مختار دست به دعا برداشت؛<ref>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=344}}</ref> در حالی که روایت دیگری بیان می‌کند که او هدایای مختار را نپذیرفت و او را دروغگو نامید.<ref>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=332}}</ref> نوهٔ حسین، [[محمد باقر]]، او را ستوده: «در مورد مختار بد سخن نگویید. او قاتلان را کشت؛ انتقام خون ما را گرفت.»<ref>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=350}}</ref> همچنین، هنگامی پسر مختار از باقر در مورد دیدگاهش در مورد مختار پرسید، او برایش دعا کرد.<ref>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=351}}</ref> نتیجهٔ حسین، [[جعفر صادق]]، گزارش شده‌است که گفته: «بعد از واقعه عاشورا، هیج زنی از زنان ما آرایش نکرد تا زمانی که مختار سر بریده عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را برای ما فرستاد».<ref>{{پک|Al-Kashshi|2009|ک=|ص=98}}</ref> همچنین، گزارش شده که جعفر صادق گفته‌است که مختار به علی زین‌العابدین دروغ می‌بسته‌است.<ref>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=351}}</ref>
روایت‌های گوناگونی از دیدگاه اعضای خاندان علی در مورد مختار وجود دارد. یک روایت بیان می‌کند که فرزند حسین و چهارمین امام شیعه، علی زین‌العابدین پس از دیدن سرهای عمر بن سعد و ابن‌زیاد برای مختار دست به [[دعا]] برداشت؛<ref dir=ltr>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=344}}</ref> در حالی که روایت دیگری بیان می‌کند که او هدایای مختار را نپذیرفت و او را دروغگو نامید.<ref dir=ltr>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=332}}</ref> نوهٔ حسین، [[محمد باقر]]، او را ستوده و می‌گوید: «در مورد مختار بد سخن نگویید. او قاتلان را کشت؛ انتقام خون ما را گرفت.»<ref dir=ltr>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=350}}</ref> همچنین، هنگامی پسر مختار از محمد باقر در مورد دیدگاهش در مورد مختار پرسید، او برایش دعا کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=351}}</ref> از نتیجهٔ حسین، [[جعفر صادق]]، گزارش شده است که گفت: «بعد از واقعه [[عاشورا]]، هیج زنی از زنان ما آرایش نکرد تا زمانی که مختار سر بریده عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را برای ما فرستاد».<ref dir=ltr>{{پک|Al-Kashshi|2009|ک=|ص=98}}</ref> همچنین، گزارش شده که جعفر صادق گفته است که مختار به علی زین‌العابدین دروغ می‌بسته است.<ref dir=ltr>{{پک|Majlesi|1983|ک=|ص=351}}</ref>


=== دیدگاه تاریخ‌نگاران امروزی ===
=== دیدگاه تاریخ‌نگاران معاصر ===
اگرچه، اکثر قریب به اتفاق روایات تاریخی اولیه، چهره‌ای منفی از مختار ترسیم کرده‌اند<ref>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=51}}</ref> اما تاریخ نگاران امروزی دیدگاه‌های گوناگونی در مورد او بیان می‌کنند. ولهاوزن نوشته‌است گرچه مختار ادعای پیامبری نکرد اما او همه‌گونه تلاشی کرد تا تصور اینکه یکی از آنان است را ایجاد کند و به‌گونه‌ای سخن می‌راند که گویی با خداوند مشورت و رایزنی کرده‌است. او در آخر اینطور نتیجه گرفته‌است که مختار مردی راستگو بود که برای از بین بردن اختلافات اجتماعی دوران خود تلاش می‌کرد. او در ادامه بیان می‌کند که مختار ادعاهای گزافی کرد و از نام ابن حنفیه بدون آنکه نیازی باشد بهره‌برداری می‌کرد؛ زیرا او نمی‌توانست با اعتبار نام خودش به اهدافی که در نظر داشت، برسد.<ref>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=147–148}}</ref> او مختار را اینگونه توصیف کرده‌است: «... یکی از بزرگترین مردان تاریخ اسلام، [که] آینده را پیش‌بینی می‌نمود».<ref>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=506}}</ref> تاریخ‌نگار [[هیو کندی]] نوشته‌است که مختار سعی در ایجاد اتحادی از اهالی کوفه بود اما اختلافات داخلی گریبانگیرش شده و از سوی خاندان علی نیز رها شده بود.<ref>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref> گزارش شده که مختار پیش از مرگش گفته بود: {{نقل قول بزرگ}}من یکی از عربانم. دیدم که ابن زبیر به حجاز تاخت و دیدم که [[نجده بن عامر حنفی|نجده]] به یمامه تاخت و مروان به شام. من نیز کمتر از دیگر مردان عرب نبودم و این ولایت را گرفتم و مانند یکی از آن‌ها بودم؛ جز اینکه به طلب انتقام خاندان پیامبر بودم که عربان از آن غافل مانده بودند و کسانی را که در خون آن‌ها دستی داشته بودند کشتم و تا امروز در این کار سخت کوشیدم …<ref>{{پک|Sharon|1983|ک=|ص=110}}</ref>{{پایان نقل قول بزرگ}}
اگرچه، اکثر قریب به اتفاق روایات تاریخی اولیه، چهره‌ای منفی از مختار ترسیم کرده‌اند<ref dir=ltr>{{پک|Hawting|2000|ک=|ص=51}}</ref> اما تاریخ نگاران امروزی دیدگاه‌های گوناگونی در مورد او بیان می‌کنند. ولهاوزن نوشته است گرچه مختار ادعای پیامبری نکرد اما او همه‌گونه تلاشی کرد تا تصور اینکه یکی از آنان است را ایجاد کند و به‌گونه‌ای سخن می‌راند که گویی با خداوند مشورت و رایزنی کرده است. او در آخر اینطور نتیجه گرفته است که مختار مردی راستگو بود که برای از بین بردن اختلافات اجتماعی دوران خود تلاش می‌کرد. او در ادامه بیان می‌کند که مختار ادعاهای گزافی کرد و از نام ابن حنفیه بدون آنکه نیازی باشد بهره‌برداری می‌کرد؛ زیرا او نمی‌توانست با اعتبار نام خودش به اهدافی که در نظر داشت، برسد.<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1975|ک=|ص=147–148}}</ref> او مختار را اینگونه توصیف کرده است: «... یکی از بزرگ‌ترین مردان تاریخ اسلام، [که] آینده را پیش‌بینی می‌نمود».<ref dir=ltr>{{پک|Wellhausen|1927|ک=|ص=506}}</ref> تاریخ‌نگار [[هیو کندی]] نوشته است که مختار سعی در ایجاد اتحادی از اهالی کوفه بود اما اختلافات داخلی گریبانگیرش شده و از سوی خاندان علی نیز رها شده بود.<ref dir=ltr>{{پک|Kennedy|2016|ک=|ص=83}}</ref> گزارش شده که مختار پیش از مرگش گفته بود: {{نقل قول بزرگ}}من یکی از عربانم. دیدم که ابن زبیر به حجاز تاخت و دیدم که [[نجده بن عامر حنفی|نجده]] به یمامه تاخت و مروان به شام. من نیز کمتر از دیگر مردان عرب نبودم و این ولایت را گرفتم و مانند یکی از آن‌ها بودم؛ جز اینکه به طلب انتقام خاندان پیامبر بودم که عربان از آن غافل مانده بودند و کسانی را که در خون آن‌ها دستی داشته بودند کشتم و تا امروز در این کار سخت کوشیدم …<ref dir=ltr>{{پک|Sharon|1983|ک=|ص=110}}</ref>{{پایان نقل قول بزرگ}}


پژوهشگر شرقی، [[موشه شارون]]، این موضوع را شرح دقیقی از فعالیت‌های او می‌داند.<ref>{{پک|Sharon|1983|ک=|ص=110}}</ref> از سوی دیگر، اسلام‌شناس و استاد مطالعات مذهبی، [[عبدالعزیز ساچادینا]]، او را جاه‌طلبی سیاسی نامیده که برای رسیدن به اهداف مورد نظرش، احساسات مذهبی مردم عامی را به بازی گرفته بود.<ref>{{پک|Sachedina|1981|ک=|ص=9}}</ref>
پژوهشگر شرقی، [[موشه شارون]]، این موضوع را شرح دقیقی از فعالیت‌های او می‌داند.<ref dir=ltr>{{پک|Sharon|1983|ک=|ص=110}}</ref> از سوی دیگر، اسلام‌شناس و استاد مطالعات مذهبی، [[عبدالعزیز ساچادینا]]، او را جاه‌طلبی سیاسی نامیده که برای رسیدن به اهداف مورد نظرش، احساسات مذهبی مردم عامی را به بازی گرفته بود.<ref dir=ltr>{{پک|Sachedina|1981|ک=|ص=9}}</ref>


[[رسول جعفریان]]، روحانی و پژوهشگر تاریخ ایران، در مورد مختار گفته‌است: «مختار چهره مقبولی در جامعه شیعه امامی داشته و از قدیم‌الایام تاکنون، نگاه منابع شیعی به وی مثبت بوده‌است. این به خاطر روایاتی بوده که از امامان درباره وی نقل شده‌است. در مقابل، منابع تاریخی مخالف شیعه که انعکاس دهنده دیدگاه اشراف کوفه و گرایش‌های اموی و زبیری‌اند، از همان عصر نخست به این سوی، از مختار یک چهره منفی ساخته‌اند و اتهاماتی مانند این که ادعای نبوت و مانند آن داشته به او وارد کرده‌اند که نه با عقل آدمی سازگار است و نه با منطق تاریخی در جامعه صدر اسلام. البته، مختار، شخصیت معصوم و غیرقابل ایرادی نیست؛ مردی سیاسی مانند بسیاری از سیاستمداران دیگر اما جانبدار اهل بیت است.»<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=رسول جعفریان|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=ابنا|نشانی=https://fa.abna24.com/special-issue/archive/1390/02/04/238185/story.html|عنوان=داستان قیام مختار داستان مبهمی در تاریخ اسلام نیست}}</ref>
[[رسول جعفریان]]، روحانی و پژوهشگر تاریخ ایران، در مورد مختار گفته است: «مختار چهره مقبولی در جامعه شیعه امامی داشته و از قدیم‌الایام تاکنون، نگاه منابع شیعی به وی مثبت بوده است. این به خاطر روایاتی بوده که از امامان دربارهٔ وی نقل شده است. در مقابل، منابع تاریخی مخالف شیعه که انعکاس دهنده دیدگاه اشراف کوفه و گرایش‌های اموی و زبیری‌اند، از همان عصر نخست به این سوی، از مختار یک چهره منفی ساخته‌اند و اتهاماتی مانند این که ادعای نبوت و مانند آن داشته به او وارد کرده‌اند که نه با عقل آدمی سازگار است و نه با منطق تاریخی در جامعه صدر اسلام. البته، مختار، شخصیت معصوم و غیرقابل ایرادی نیست؛ مردی سیاسی مانند بسیاری از سیاستمداران دیگر اما جانبدار اهل بیت است.»<ref>{{پک/بن|1=ابنا۱|ک=خبرگزاری ابنا|ف=داستان قیام مختار}}</ref>


== در رسانه‌ها ==
== در رسانه‌ها ==
همانند [[مقتل‌الحسین|مقتل‌ها]] که پیرامون کشته شدن حسین بن علی به نگارش درآمده‌اند، آثاری نیز به نام مختارنامه‌ها در [[صفویان|دوران صفوی]] نگارش شده‌اند که به زندگی و قیام مختار ثقفی می‌پردازند.<ref>{{پک|Calmard|1998|ک=|ص=213}}</ref> مجموعهٔ تلویزیونی ایرانی ''[[مختارنامه]]'' پیرامون زندگی و قیام مختار بر اساس دیدگاه شیعیان از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۰ در [[صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران]] پخش شد که به محبوبیت قابل توجهی دست یافت.<ref>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=261 n}}</ref>
همانند [[مقتل]]‌ها که پیرامون کشته شدن حسین بن علی به نگارش درآمده‌اند، آثاری نیز به نام [[مختارنامه]]‌ها در [[صفویان|دوران صفوی]] نگارش شده‌اند که به زندگی و قیام مختار ثقفی می‌پردازند.<ref dir=ltr>{{پک|Calmard|1998|ک=|ص=213}}</ref> مجموعهٔ تلویزیونی ایرانی ''[[مختارنامه]]'' پیرامون زندگی و قیام مختار بر اساس دیدگاه شیعیان از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۰ در [[صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران]] پخش شد که به محبوبیت قابل توجهی دست یافت.<ref dir=ltr>{{پک|Anthony|2011|ک=|ص=261 n}}</ref> همچنین بازی ویدئویی ''[[مختار: فصل قیام]]'' بر اساس زندگی مختار ثقفی در سال ۱۴۰۰ منتشر شد.<ref>{{پک/بن|1=تسنیم۱|ک=خبرگزاری تسنیم|ف=بازی بزرگ رایانه‌ای مختار}}</ref>


بازی ویدئویی ''[[مختار: فصل قیام]]'' بر اساس زندگی مختار ثقفی در سال ۱۴۰۰ منتشر شد.<ref>{{یادکرد خبر|عنوان=بازی بزرگ رایانه‌ای "مختار" تولید شد
== پانویس ==
|نشانی=https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/05/30/2557635/بازی-بزرگ-رایانه-ای-مختار-تولید-شد|ناشر=تسنیم|تاریخ =۳۰ مرداد ۱۴۰۰ |تاریخ بازبینی=۱۵ اکتبر ۲۰۲۲}}</ref>
=== یادداشت‌ها ===
{{پانویس|گروه=پ|اندازه=کوچک|۲}}


== یادداشت ==
=== ارجاعات ===
{{پانویس|گروه=پ|۲}}
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}


== پانویس ==
=== منابع ===
{{پانویس|چپ‌چین = بله|۳}}
{{آغاز پانویس|35em}}
 
'''منابع فارسی و عربی'''
== منابع ==
* {{یادکرد کتاب|عنوان=المعارف|نام خانوادگی=ابن قتیبه دینوری|نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=تحقیق ثروت عکاشة|سال=۱۹۹۲|شابک=|جلد=|مکان=القاهرة| زبان = |ref=harv}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=مروج الذهب و معادن الجوهر|نام خانوادگی=مسعودی|نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=|سال=۱۴۰۹|شابک=|جلد=۳|مکان=قم| زبان = |ref=harv}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=المحبر|نام خانوادگی=ابن حبیب|نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=دارالآفاق الجدیدة|سال=۱۹۹۹|شابک=|جلد=|مکان=بیروت| زبان = |ref=harv}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=الطبقات الکبری|نام خانوادگی=ابوعبدالله محمد بن سعد بن مَنِیع |نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=دارالکتب العلمیة|سال=۱۹۹۰|شابک=|جلد=۸|مکان=بیروت| زبان = |ref=harv}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|نام خانوادگی=علی سر افراز، لعل شاطری |نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=|سال=۱۳۹۴|شابک=|جلد=|مکان=| زبان = |ref=harv}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان= تاریخ کوفه|نام خانوادگی= سید براقی|نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=|سال=١٤٢٤|شابک=|جلد=|مکان=| زبان = |ref=دال}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=سیدمحمد مرتضوی|عنوان=نظریه شهید مطهری دربارهٔ ادعای مهدویت مختار توهم یا واقعیت|ژورنال=فصلنامه علمی-پژوهشی مشرق موعود|شماره=۲۵|ناشر=|تاریخ=|سال=۱۳۹۲|صفحه=۸–۹|زبان=|شاپا=|doi=|پیوند=|تاریخ دسترسی=|نام خانوادگی۲=}}
'''منابع انگلیسی'''
{{چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}}
{{refbegin|33em}}
{{refbegin|33em}}
خط ۱۸۶: خط ۱۷۸:
{{refend}}
{{refend}}
{{پایان چپ‌چین}}
{{پایان چپ‌چین}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=المعارف|نام خانوادگی=ابن قتیبه دینوری|نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=تحقیق ثروت عکاشة|سال=۱۹۹۲|شابک=|جلد=|مکان=القاهرة| زبان = |ref=harv}}
'''منابع آنلاین'''
* {{یادکرد کتاب|عنوان=مروج الذهب و معادن الجوهر|نام خانوادگی=مسعودی|نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=|سال=۱۴۰۹|شابک=|جلد=۳|مکان=قم| زبان = |ref=harv}}
* {{یادکرد وب|عنوان=داستان قیام مختار داستان مبهمی در تاریخ اسلام نیست|نشانی=https://fa.abna24.com/story/238185|تاریخ=|تاریخ بازبینی=|شناسه={{شناسه یادکرد|ابنا۱}}|نویسنده=خبرگزاری ابنا|کد زبان=|وبگاه=abna24.com}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=المحبر|نام خانوادگی=ابن حبیب|نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=دارالآفاق الجدیدة|سال=۱۹۹۹|شابک=|جلد=|مکان=بیروت| زبان = |ref=harv}}
* {{یادکرد وب|عنوان=بازی بزرگ رایانه‌ای «مختار» تولید شد|نشانی=https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/05/30/2557635/بازی-بزرگ-رایانه-ای-مختار-تولید-شد|تاریخ=۱۴۰۰|تاریخ بازبینی=|شناسه={{شناسه یادکرد|تسنیم۱}}|نویسنده=خبرگزاری تسنیم|کد زبان=|وبگاه=tasnimnews.com}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=الطبقات الکبری|نام خانوادگی=ابوعبدالله محمد بن سعد بن مَنِیع |نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=دارالکتب العلمیة|سال=۱۹۹۰|شابک=|جلد=۸|مکان=بیروت| زبان = |ref=harv}}
{{پایان پانویس}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟|نام خانوادگی=علی سر افراز، لعل شاطری |نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=|سال=۱۳۹۴|شابک=|جلد=|مکان=| زبان = |ref=harv}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان= تاریخ کوفه|نام خانوادگی= سید براقی|نام=|ترجمه = | نشانی =|ناشر=|سال=١٤٢٤|شابک=|جلد=|مکان=| زبان = |ref=دال}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=سیدمحمد مرتضوی|عنوان=نظریه شهید مطهری دربارهٔ ادعای مهدویت مختار توهم یا واقعیت|ژورنال=فصلنامه علمی-پژوهشی مشرق موعود|شماره=۲۵|ناشر=|تاریخ=|سال=۱۳۹۲|صفحه=۸–۹|زبان=|شاپا=|doi=|پیوند=|تاریخ دسترسی=|نام خانوادگی۲=}}


== پیوند به بیرون ==
{{حسین بن علی-افقی}}
{{ویکی گفتاورد}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}
{{داده‌های کتابخانه‌ای}}


[[رده:افراد در فتنه دوم]]
[[رده:افراد در فتنه دوم]]
[[رده:انقلابیون اهل عراق]]
[[رده:انقلابیون]]
[[رده:انقلابیون]]
[[رده:انقلابیون اهل عراق]]
[[رده:تابعین]]
[[رده:تابعین]]
[[رده:درگذشتگان ۶۸۷ (میلادی)]]
[[رده:درگذشتگان ۶۸۷ (میلادی)]]
خط ۲۰۸: خط ۱۹۶:
[[رده:شیعیان اهل عراق]]
[[رده:شیعیان اهل عراق]]
[[رده:صحابه محبوب شیعه]]
[[رده:صحابه محبوب شیعه]]
[[رده:عاشورا]]
[[رده:عراقی‌های سده ۷ (میلادی)]]
[[رده:عراقی‌های سده ۷ (میلادی)]]
[[رده:عرب‌های سده ۷ (میلادی)]]
[[رده:عرب‌های سده ۷ (میلادی)]]
[[رده:فتنه دوم]]
[[رده:فتنه دوم]]
[[رده:کشته‌شدگان در جنگ]]
[[رده:کشته‌شدگان در جنگ]]
[[رده:مخالفان بنی‌امیه]]
[[رده:مخالفان زبیریان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۵

مختار ثقفی
مختار بن ابوعبید ثقفی
خطاطی نام مختار به عربی
نام بومیمختار بن ابوعبید ثقفی
متولد۶۲۲ میلادی،
۱ هجری
طائف، حجاز
وفات۳ آوریل ۶۸۷ میلادی،
۶۷ هجری
کوفه، عراق
مدفنمسجد کوفه
دورانخلافت راشدین
خلافت اموی
فتنه دوم
شناخته‌شده برایرهبری شورشیان ضد بنی‌امیه در کوفه
مخالف(ها)عبیدالله بن زیاد
عبدالله بن زبیر
همسر(ها)ناریه بنت سمره بن جندب
عمره بنت نعمان بن بشیر انصاری
والدین
خویشاوندانسعد بن مسعود ثقفی (عمو)
عبدالله بن عمر (شوهر خواهر)
عمر بن سعد (شوهر خواهر)
نعمان بن بشیر (پدرزن)
پیشینه نظامی
وفاداریعلویان
آل زبیر (۶۸۱–۶۸۴)
جنگ‌ها و عملیات‌هافتنه دوم

مختار بن ابوعبید ثقفی (عربی: ٱلْمُخْتَار ٱبْن أَبِی عُبَیْد ٱلثَّقَفِیّ؛ ۱ هجری – ۶۷ هجری؛ حدود ۶۲۲ – ۳ آوریل ۶۸۷ میلادی) قیام‌کنندهٔ طرفدار علویان بود که مقر اصلی‌اش در کوفه قرار داشت. او در سال ۶۸۵ م طی دومین جنگ داخلی میان مسلمانان موسوم به فتنه دوم به دعوت شورشی را علیه خلافت اموی و نیز عبدالله بن زبیر آغاز کرد و بر بیشتر نواحی عراق چیره شد و توانست به مدت هجده ماه بر آن فرمانروایی کند.

مختار از قبیله ثقیف بود و در طائف متولد شد. در سنین کودکی به کوفه برده شد و در آنجا بزرگ شد. در سال ۶۸۰ میلادی و در پی کشته شدن حسین بن علی، نوهٔ محمد پیامبر اسلام، در نبرد کربلا به‌وسیلهٔ سپاه اموی، او با خلیفه خودخوانده، عبدالله بن زبیر در مکه اتحادی برقرار کرد که این اتحاد مدت زمان زیادی به درازا نکشید. مختار پس از بازگشت از حجاز به کوفه، محمد بن حنفیه پسر علی، خلیفه چهار و امام اول شیعه، و برادر حسین را به عنوان مهدی و همچنین امام اعلام کرد و فراخوانی را برای برپایی یک خلافت علوی و نیز قصاص خون قاتلان حسین اعلان کرد. در اکتبر ۶۸۵ و پس از اخراج حاکم زبیری کوفه، کنترل شهر را بدست گرفت و سپس دستور اعدام اشخاصی که در قتل حسین شرکت داشتند را صادر کرد. وی توانست طی چند نبرد بر مخالفان خود در کوفه و سپس سپاه اموی چیره شود. اما، در نهایت روابط خصمانه مختار با آل‌زبیر باعث شکست وی و سپس کشته شدنش به دست نیروهای حاکم زبیری بصره، مصعب بن زبیر، پس از چهار ماه محاصره شد.

اگرچه، مختار شکست خورد اما جنبشی که او بنیان نهاد عواقب بسیاری به دنبال داشت. پس از مرگ او، پیروانش یک فرقهٔ تندروی شیعی را به وجود آوردند که بعدها به نام کیسانیه معروف شد و آموزه‌های جدیدی را گسترش دادند که بعدها بر تشیع تأثیر گذاشت. مختار جایگاه اجتماعی موالی (مردم محلی مسلمان شده) را بهبود بخشید و آنان توانستند وزن سیاسی خود را افزایش دهند. پس از گذشت ۶۰ سال، کیسانی‌ها و موالی توانستند نقشی مهم و پررنگ را در انقلاب عباسیان ایفا کنند. نقش و جایگاه مختار در میان مسلمانان بحث‌برانگیز است. بسیاری او را به عنوان پیامبری دروغین محکوم کرده‌اند اما از سوی شیعه به خاطر حمایتش از علویان تکریم شده است. دیدگاه تاریخ‌نگاران امروزی در مورد او از قیام‌کننده‌ای که در دعوتش صادق بود تا فردی جاه‌طلب و فرصت‌طلب، متغیر است.

پیشینه تاریخی

علی پایتخت خلافت را از مدینه به کوفه منتقل کرد.

در پی درگذشت محمد، پیامبر اسلام در سال ۶۳۲ م، ابوبکر به جانشینی و مقام خلافت پس از پیامبر رسید. او پس از دو سال درگذشت و عمر بن خطاب جانشین او شد. او فتوحات مسلمان را که از زمان ابوبکر آغاز شده بود، ادامه و گسترش داد[۱] و پدر مختار، ابوعبید را به جبهه عراق در برابر شاهنشاهی ساسانی اعزام کرد. سرانجام، ابوعبید در نوامبر ۶۳۴ م و در نبرد پل کشته شد.[۲] در سال ۶۴۴ م، عمر به دست برده‌ای پارسی به نام پیروز نهاوندی کشته شد و جانشینش عثمان برای دوازده سال به فرمانروایی پرداخت و سرانجام او نیز در ۶۵۶ بدست شورشیان مسلمان کشته شد.[۳]

پس از مرگ عثمان، علی بن ابی‌طالب، داماد و پسر عموی محمد، به خلافت رسید و پایتخت خلافت را از مدینه به کوفه انتقال داد. شماری از صحابه پیامبر از جمله معاویه فرماندار سوریه، خلافت علی را نپذیرفتند و بدین ترتیب جنگ داخلی میان مسلمانان درگرفت. در ژوئیه ۶۵۷ م، نبرد صفین با سرپیچی نیروهای علی از حمله و درخواست معاویه برای حکمیت به پایان رسید. علی با اکراه گفتگو را پذیرفت، اما گروهی از نیروهایش که بعدها به خوارج مشهور شدند، اقدام علی را در پذیرش حکمیت محکوم کردند و آن را یک بدعت نامیدند. حکمیت نتوانست اختلاف و درگیری علی و معاویه را پایان دهد. سرانجام، در ژانویه ۶۶۱، علی بن ابی‌طالب به دست یکی از خوارج کشته شد.[۴]

حسن مجتبی، پسر بزرگ علی، به خلافت رسید، اما معاویه خلافت او را به چالش کشید و به عراق یورش برد.[۵] در اوت ۶۶۱، حسن با معاهدهٔ صلحی، خلافت را به معاویه واگذار کرد و از آن پس پایتخت خلافت به دمشق منتقل شد. معاویه چند سال پیش از مرگش، فرزندش یزید را به عنوان جانشینش معرفی کرد و بدین ترتیب خلافت بنی‌امیه را پایه‌ریزی کرد. نامزدی یزید باعث مخالفت علویان شد؛[پ ۱] زیرا آن را نقض‌کننده معاهده صلح می‌دانستند که در آن توافق شده بود تا معاویه جانشینی برای خود برنگزیند.[۶]

نام و تبار

منابع نام او را مختار بن ابوعبید ثقفی گزارش کرده‌اند. کنیه مختار را ابواسحاق نوشته‌اند و لقب او «کیسان» به معنی زیرک و باهوش بوده است. بنابر روایت اصبغ بن نُباته، «کیسان» از سوی علی بن ابی‌طالب و در کودکی به مختار داده شده بود.[۷]

پدر او، ابوعبید بن مسعود بن عمرو بن عوف بن عقده بن قسی بن منبه بن بکر بن هوازن ثقفی، از قبیله بنی‌ثقیف بود. پدر او از صحابه‌های محمد و از فرماندهان سپاه اسلام به‌شمار می‌رفت که در نبرد پل با شاهنشاهی ساسانی (۶۳۴ میلادی) کشته شد. مادر او، دومه دختر عمرو بن وهب بود.[۸][۹][۱۰] قبیله بنی‌ثقیف یکی از شاخه‌های قبیلهٔ بزرگ قیس عیلان به‌شمار می‌آمد.[۱۱]

سرگذشت

تولد و سال‌های اولیه زندگی

مختار در سال اول هجری مقارن با ۶۲۲ میلادی در طائف به دنیا آمد.[۱۲] مختار در مدینه بزرگ شد و در سیزده سالگی به همراه پدرش در نبرد پل شرکت کرد که در روحیات او تأثیر نهاد. با مرگ پدرش در آن نبرد، سرپرستی او به عمویش، سعد بن مسعود ثقفی، سپرده شد.[۱۳] مختار پس از فتح عراق به دست مسلمانان[۱۴] به نزد عمویش، سعد بن مسعود ثقفی، رفت و در نزد او به‌سر می‌برد.[۱۵] پس از به خلافت رسیدن علی، سعد به حکومت مدائن منصوب شد و در آنجا مختار به پست‌های کوچکی در حکومت علی دست یافت.[۱۶][۱۷] مختار همراه با عمویش تا هنگام کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب در مدائن به‌سر برد. با کشته شدن علی، حسن بن علی حکومت سعد را ابقا کرد و مختار برای مدتی به بصره رفت.[۱۸] هنگامی که حسن مشغول بسیج نیروهایش برای جنگ با معاویه بود، در نزدیکی مدائن بدست یکی از خوارج زخمی شد و به خانهٔ عموی مختار برده شد. بنابر برخی گزارش‌ها در آنجا مختار به عمویش پیشنهاد داد تا حسن را به معاویه تسلیم کنند تا بتوانند حمایت سیاسی معاویه را برای خود کسب کنند که این پیشنهاد با مخالفت عمویش مواجه شد.[۱۹][۲۰] به روایت دیگر، مختار در هنگام زخمی شدن حسن بن علی در پی سوءقصد به او در نزد عمویش حضور داشت و به درمان حسن پرداخت. پس از صلح حسن و معاویه، مغیرة بن شعبه به فرمانداری کوفه گمارده شد و مختار از عراق به مدینه رفت و به نشست و برخاست با اهل بیت و به‌خصوص محمد حنفیه پرداخت.[۲۱] در مجموع، اطلاعات کمی در مورد سال‌های ابتدایی زندگی مختار موجود است و نقش او از سن شصت سالگی به بعد پررنگ می‌شود.[۲۲]

در دوران قیام حسین بن علی

پس از بر تخت نشستن یزید در آوریل ۶۸۰ م، کوفی‌های حامی علویان حسین بن علی، برادر کوچکتر حسن را برانگیختند تا قیامشان علیه یزید را رهبری کند. در پی این درخواست، حسین عموزاده‌اش مسلم بن عقیل را برای ارزیابی فضای سیاسی کوفه به آنجا فرستاد.[۲۳] در ابتدا، مختار میزبانی مسلم را در خانه‌اش بر عهده گرفت. نعمان بن بشیر، پدرزن مختار، به دلیل رفتار ملایم با مسلم و یارانش از حکومت برکنار و عبیدالله بن زیاد به جای او منصوب گشت. در نتیجهٔ سرکوب و مانور سیاسی ابن‌زیاد، پراکنده شدن یاران مسلم آغاز شد و او مجبور شد که قیام را پیش از موعد مقرر آغاز کند. در این هنگام مختار در شهر حضور نداشت. او پس از شنیدن اخبار، اقدام به جمع‌آوری نیرو از اطراف و حومهٔ کوفه کرد اما پیش از رسیدن مختار به شهر، قیام مسلم سرکوب شد و شکست خورد و وی به دستور ابن‌زیاد اعدام شد. سپس، مختار دستگیر و به نزد ابن‌زیاد برده شد، ولی او هرگونه شرکتش در این قیام را انکار کرد. نهایتاً، وی زندانی شد. در همان هنگام که مختار در زندان به‌سر می‌برد، در ۱۰ اکتبر ۶۸۰ م، حسین بن علی در نبرد کربلا به‌دست نیروهای ابن‌زیاد کشته شد.[۲۴] پس از این رویداد، مختار با میانجگری عبدالله بن عمر، فرزند بانفوذ عمر بن خطاب، که شوهرخواهر مختار نیز بود، آزاد شد و به او دستور داده شد تا کوفه را ترک کند.[۲۵]

همکاری با زبیریان

در همین زمان، عبدالله بن زبیر، فرزند یکی از اصحاب ارشد پیامبر اسلام به نام زبیر بن عوام، مخفیانه شروع به بیعت گرفتن برای خود در مکه کرد و توانست کنترل تمامی حجاز را به دست گیرد.[۲۶][۲۷] مختار پس از ترک کوفه رهسپار مکه شد و در آنجا پیشنهاد بیعت با ابن‌زیبر را کرد؛ به آن شرط که در مسائل مهم با او مشورت شود و همچنین جایگاهی درخور به او اعطا شود که با مخالفت ابن‌زبیر روبرو شد. در نتیجه، مختار مکه را به‌سوی طائف ترک کرد، ولی پس از یک سال ابن‌زبیر با تشویق مشاورانش بیعت مختار با خود را با شرایط مشابهی پذیرفت.[۲۸][۲۹] در سال ۶۸۳ میلادی و هنگامی که یزید سپاهی را برای بازپس‌گیری مکه اعزام کرد، مختار در دفاع از شهر شرکت کرد.[۳۰]

پس از مرگ یزید در ماه نوامبر آن سال، سپاه اموی عقب نشست و ابن‌زبیر آشکارا اعلام خلافت کرد. مختار به‌وسیلهٔ مردمی که از کوفه به آنجا می‌آمدند، آگاه شد که شهر کوفه نیز به کنترل ابن‌زبیر درآمده است، ولی شماری از اهالی کوفه در جستجوی رهبری مستقل هستند تا رهبری آنان را برعهده گیرد. او ادعا کرد که همان مردی است که اهالی کوفه به دنبالش می‌گردند.[۳۱] هنگامی که در مکه بود از فرزند دیگر علی، محمد حنفیه، درخواست کرد تا به او اجازه داده شود تا برای خون‌خواهی حسین قیام کند و محمد حنفیه را به قدرت برساند. محمد در پاسخ، عمل او را نه تأیید و نه رد کرد و توصیه کرد که در این راه از خون‌ریزی اجتناب شود.[۳۲] پیش از این، مختار این پیشنهاد را به فرزند حسین، علی زِیْنُ الْعابِدین نیز ارائه کرد که او آن را رد کرده بود.[۳۳] پنج ماه پس از مرگ یزید، مختار که گمان می‌کرد ابن‌زبیر به وعده‌هایش عمل نکرده، بدون آگاه کردن او به کوفه بازگشت.[۳۴]

نمایی از مسجد بزرگ کوفه که قبر مختار در آن واقع است.

بازگشت به کوفه

در کوفه، مختار به جمع‌آوری و استخدام نیرو برای گرفتن انتقام از قاتلان حسین مبادرت ورزید و به آنان وعدهٔ ثروت و پیروزی داد. در همان هنگام، سلیمان بن صرد خزاعی، یکی از صحابه محمد و از بزرگان علویان کوفه، گروهی از اهالی کوفه را گردآورده بود و خودشان را توابین نامیده‌بودند. اینان قصد کردند برای جبران تنها گذاشتن حسین در نبرد کربلا با امویان به نبرد برخیزند. جنبش توابین مشکلاتی را برای مختار به‌وجود آورد. چون ابن‌صرد یکی از اصحاب پیامبر بود، بیشتر علویان کوفه به پشتیبانی از او برخاستند و در نتیجه مختار نتوانست تعداد حامی زیادی را گرد آورد. او به نکوهش اقدامات توابین پرداخت و قیام آن‌ها را بی‌موقع و محکوم به شکست دانست و استدلالش را بر پیر، ضعیف و بدون تجربه بودن ابن‌صرد در مسائل نظامی نهاده بود. سپس، او ادعا کرد که نایب محمد حنفیه است و او را مهدی نامید. او توانست شماری از جنگجویان علوی از جمله پانصد نفر از مَوالی (ساکنان محلی که به اسلام گرویده بودند)[پ ۲][۳۵] را متقاعد سازد که او تحت امر مهدی قرار دارد.[۳۶][۳۷]

شماری از جنگجویان علوی که در درستی ادعاهای مختار شک داشتند، به مکه رفتند تا تأییدی بر این ادعاها در محمد حنفیه دریافت کنند. او در پاسخی مبهم به آنان گفت که او از هر کسی که خداوند برانگیزاند تا انتقام خون خانواده پیامبر را از دشمنانشان بگیرد، خشنود خواهد شد. آنان این جملات را به عنوان درستی ادعاهای مختار تفسیر کرده و برای پیوستن به او به سوی کوفه به‌راه افتادند. مختار برای متقاعد کردن ابراهیم بن مالک‌اشتر که یکی از جنگجویان بانفوذ علوی و همچنین رئیس قبیله نخعی بود و تاکنون قانع نگشته بود، نامه‌ای را به او داد و ادعا کرد که این نامه به‌دست محمد حنفیه نوشته شده است. به ظاهر، محمد حنفیه در آن خودش را مهدی نامیده و ابن‌اشتر را به پشتیبانی از مختار تشویق کرده بود. ابن‌اشتر پس از بیان شک و تردیدهایی، سرانجام به مختار ملحق شد.[۳۸] این نامه به نظر جعلی بوده و محمد حنفیه مشارکتی در این قیام نداشته است. با این حال، او استفاده از نامش بوسیله مختار را تحمل می‌کرد و با فعالیت‌های مختار مخالفتی نمی‌کرد.[۳۹][۴۰] اما هنگامی که او قصد داشت تا به کوفه آمده و با هوادارانش دیدار کند، به وسیلهٔ شایعه‌ای که مختار رواج داده بود، از این کار صرف نظر کرد. این شایعه‌ها مبنی بر آن بودند که مهدی راستین در برابر ضربت شمشیر آسیب‌ناپذیر است.[۴۱][۴۲]

ابن‌زبیر در سال ۶۸۴م، عبدالله بن یزید را به حکومت کوفه منصوب کرد و عبدالله از ترس، مختار را به زندان افکند. پس از چندی، عبدالله بن عمر برای مختار میانجگری کرد و مختار با سوگند اینکه علیه حکومت فعالیتی انجام ندهد، آزاد شد.[۴۳]

تصرف کوفه

مختار پس از آزادی فعالیت‌هایش را از سر گرفت. در ژانویه ۶۸۵ م، توابین در نبرد عین الورده از امویان شکست خوردند و بسیاری از حامیان علویان در کوفه به نیروهای مختار ملحق شدند. ابن‌زبیر حاکم کوفه، یعنی عبدالله بن یزید را برکنار و عبدالله بن مطیع را جایگزین او کرد تا به عنوان فرماندار، ناآرامی‌های موجود را فرونشاند که این اقدام فایده‌ای نداشت. مختار و یارانش تصمیم گرفتند حاکم زبیری شهر را در روز پنجشنبه ۱۹ اکتبر ۶۸۵ برکنار و کنترل شهر را به‌دست گیرند. در عصر روز ۱۷ اکتبر مردان مختار با نیروهای حکومتی درگیر شدند؛ در نتیجه، مختار شروع زودهنگام قیام را به‌وسیلهٔ افروختن آتش در بام خانه‌ها اعلام کرد. سرانجام، در عصر روز چهارشنبه ۱۸ اکتبر نیروهای حکومتی شکست خوردند. عبدالله بن مطیع پنهان شد و سپس با کمک مختار به بصره گریخت. مختار در مسجد شهر اعلام کرد بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر حکومت می‌کند و با وعده انتقام خانواده پیامبر، دفاع از مظلومان و جنگ با گناه‌کاران با مردم شهر بیعت کرد.[۴۴][۴۵]

فرمانروایی بر عراق

مختار از اکتبر ۶۸۵ تا پایان ۶۸۶، کنترل بیشتر مناطق عراق را در اختیار داشت.
  منطقه تحت کنترل عبدالملک مروان
  منطقه تحت کنترل مختار
  منطقه تحت کنترل/نفوذ عبدالله بن زبیر
  مناطق تحت کنترل خوارج

از اکتبر ۶۸۵ تا شش ماه نخست سال بعد، پشتیبانی از شورش مختار به‌وسیلهٔ دو گروه مختلف و مخالف هم انجام می‌شد: اشراف قبیله‌گرای عرب و موالی. او در ابتدا تلاش کرد تا اختلافات دو گروه را برطرف کرده و آنان را آرام کند.[۴۶] بیشتر جایگاه‌های حکومتی از جمله فرمانداری موصل و مدائن به عرب‌ها داده شد. موالی که تاکنون با آن‌ها همانند شهروندان درجه دو رفتار می‌شد، حق برخورداری از غنائم جنگی و دریافت مواجب و نیز سوار شدن بر اسب را پیدا کردند. او اعلام کرد برده‌های موالی که به او ملحق شوند، آزاد خواهند شد. در نتیجهٔ افزایش پشتیبانی او از این گروه فرماندهی گارد محافظان شخصی او نیز به یکی از موالی به نام کیسان ابو عُمره داده شد.[۴۷] در همین حال، اشراف عرب از سیاست مختار در برابر موالی ناراضی بودند.[۴۸][۴۹] در این مرحله او توانسته بود کنترل بیشتر عراق و سرزمین‌های تابع آن از جمله ارمنیه، آذربایجان، جبال و قسمت‌هایی از بین‌النهیرین علیا را بدست آورد.[۵۰][۵۱] تلاش نیروهای او برای گرفتن کنترل بصره که در اختیار نیروهای زبیری بود، راه به جایی نبرد. همزمان با این تحولات عبدالملک مروان از ۱۲ آوریل ۶۸۵ در دمشق توانسته بود اریکه قدرت اموی را به دست گیرد و در تلاش بود تا بتواند کنترل نواحی از دست رفته را باز پس گیرد.[۵۲]

ضد کودتا و انتقام‌گیری از قاتلان حسین

در اوائل سال ۶۸۶، سپاه اموی توانست موصل را تصرف و به‌سوی کوفه حرکت کند. مختار سه هزار سوار را به فرماندهی یزید بن انس به مقابله با آنان فرستاد. در ۱۷ ژوئیه ۶۸۶، آنان توانستند دو گروه از سپاه اموی را در نزدیکی موصل شکست دهند. در عصر همان روز و پس از آنکه دستور اعدام همهٔ اسیران شامی صادر شد، یزید بن انس در اثر ابتلا به یک بیماری درگذشت. با مرگ فرماندهٔ سپاه، کوفیانی که برای جنگ با گروهی دیگر از شامیان راهی شده بودند، عقب نشستند. به‌دنبال این رویداد در کوفه شایعه گشت که سپاه مختار شکست خورده و یزید بن انس کشته شده است. مختار در پاسخ به این وقایع هفت هزار نیروی کمکی به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر را راهی میدان نبرد کرد. با خلأ ناشی از عدم وجود برتری نظامی و نفرات، اشراف کوفه که از روابط گرم مختار و طرفداری او از موالی ناراضی بودند، قصد کردند تا حکومت مختار را ساقط کنند و با این هدف کاخ او را به محاصره درآوردند.[۵۳][۵۴] آنان مختار را به سرقت و از بین بردن حیثیت و منزلتشان متهم کردند:[۵۵]

او و گروهش شرافت پدران ما را نادیده می‌گیرند. او بردگان و موالی ما را به خود جلب کرد و آنان را سوار کرده و آنان قول تقسیم درآمد دولتمان را داده است. با این راه و رسم، او ما را فریفته است.[۵۶]

کاشی‌کاری در کرمانشاه که مجازات قاتلان حسین به‌دست مختار را به تصویر کشیده است.

با وجود محاصره، مختار توانست ابن‌اشتر را به کوفه فراخواند و ابن‌اشتر سه روز پس از خروجش از کوفه به شهر بازگشت و شورش را سرکوب کرد.[۵۷][۵۸] مختار پس از کنار زدن مخالفانش، مجازات کسانی که در نبرد کربلا شرکت کرده بودند را آغاز کرد. او بسیاری از آنان از جمله عمر بن سعد و شمر بن ذالجوشن را اعدام کرد.[۵۹] شمار زیادی از افراد به بهانه شرکت مستقیم یا غیرمستقیم در نبرد با حسین کشته شدند؛ در حالی که ده هزار نفر از اهالی کوفه نیز به بصره گریختند. او خانهٔ بسیاری از فراریان را ویران کرد.[۶۰] این رویدادها باعث کاهش پشتیبانی اعراب از مختار شد و او به‌طور فزاینده‌ای به موالی متکی گشت.[۶۱]

نبرد خازر

مختار دو روز پس از بازپس‌گیری کنترل شهر، ابن‌اشتر را به‌همراه سیزده هزار مرد جنگی اعزام کرد تا با سپاه اموی که به فرماندهی عبیدالله بن زیاد در حال پیشروی به سمت کوفه بود، مقابله کند. برخی سربازان مختار تختی را همراه خود داشتند که آن را در میان گرفته و ادعا می‌کردند که متعلق به علی است و برای آنان پیروزی به‌همراه خواهد داشت. گفته شده است که ایدهٔ این حرکت به مختار تعلق داشت. او این ایده را ابداع کرد تا بتواند پشتیبانی بیشتری در میان مردم مذهبی کسب کند و آن را همانند تابوت عهد می‌دانست.[۶۲][۶۳] اما خاورشناس، یولیوس ولهاوزن، معتقد است که این تفکر ابداع مختار نبوده است. مختار به آنان اجازه داد تا تخت را حمل کنند؛ زیرا او به تعصب سربازانش نیازمند بود.[۶۴] در نخستین روزهای ماه اوت ۶۸۶ م سپاه مختار با سپاه اموی در کرانه‌های رود خازر روبرو شد. سپاه اموی شکست خورد و شماری از فرماندهان نظامی اموی از جمله ابن‌زیاد و حصین بن نمیر کشته شدند.[۶۵][۶۶] تاریخ دقیق این نبرد ناشناخته است؛ گرچه، برخی منابع مدعی‌اند که نبرد در روز ۶ اوت مطابق با دهم محرم که همان روز کشته شدن حسین بوده، به‌وقوع پیوسته است.[۶۷] مرگ ابن‌زیاد تکمیل کنندهٔ سوگند مختار برای انتقام از قاتلان حسین قلمداد شد.[۶۸][۶۹]

روابط با ابن‌زبیر

مدتی پس از اخراج ابن‌مطیع، مختار به ابن‌زبیر شکایت کرد که گرچه مختار به‌خوبی به او خدمت کرده ولی ابن‌زبیر به پیمانش عمل نکرده است. با این وجود، مختار آمادگی‌اش برای پشتیبانی از ابن‌زببر را در صورت نیاز اعلام کرد. اگرچه، ابن‌زبیر، مختار را فردی وفادار می‌پنداشت اما مختار حاضر نشد تا کنترل کوفه را به فرماندار منصوب وی، یعنی عمر بن عبدالرحمن، واگذار کند. فرماندار پس از آنکه به‌دست مختار تطمیع و تهدید شد، کوفه را ترک کرد.[۷۰]

در سال ۶۸۶، مختار پیشنهادی نظامی به ابن‌زبیر ارائه کرد تا از او در برابر حملهٔ قریب‌الوقوع بنی‌امیه به مدینه پشتیبانی کند. هدف نهایی مختار آن بود که بتواند ابن‌زبیر را از قدرت خلع کند. ابن‌زبیر پیشنهاد او را پذیرفت و مقصد سربازان مختار را وادی القرای قرار داد که دهکده‌ای واقع در شمال مدینه است اما مختار به‌جای آن سه هزار جنگجو را به فرماندهی شرحبیل بن ورس را راهی کرد و به آنان گفت که وارد مدینه گردند و منتظر دستورهای بعدی بمانند. در همین زمان ابن‌زبیر پرده‌دارش عباس بن سهل را همراه دو هزار جنگجوی قدرتمند با دستور همراهی سپاه ابن‌ورس تا وادی القرای اعزام کرد. او به آنان فرمان داد که در آنجا به انتظار برای مواجه شدن با سپاه سوریه بمانند و در صورت عدم پذیرش این فرمان به‌وسیلهٔ وفاداران به مختار، اجازهٔ کشتن آنان را نیز به ابن‌سهل داده بود. ابن‌ورس این پیشنهاد را رد کرد و همراه شمار زیادی از مردانش کشته شد. در نتیجه، مختار، محمد حنفیه را از شکست نقشه‌اش برای تصرف این منطقه به نفع خاندان علی مطلع کرد و پیشنهاد داد که اگر محمد حنفیه ساکنان شهر را نسبت به قصد مختار برای طرفداری از آنان آگاه کند، او سپاه دیگری را به مدینه اعزام کند. محمد حنفیه با استدلال اینکه مخالف خون‌ریزی است، این پیشنهاد را رد کرد. اگرچه، پس از آنکه ابن‌زبیر از اهداف مختار آگاه شد و از ترس شورش حامیان خاندان علی در حجاز، ابن‌حنفیه را بازداشت کرد تا به‌اجبار از او بیعت بگیرد و امیدوار بود تا مختار نیز از محمد حنفیه پیروی کند. محمد حنفیه از مختار تقاضای کمک کرد و مختار به سرعت چهار هزار جنگجوی قدرتمند را برای آزادسازی او اعزام کرد و این آغاز به تیرگی گراییدن روابط میان مکه و کوفه شد.[۷۱][۷۲][۷۳]

نبرد مذار

در ۶۸۷ م، مصعب بن زبیر، فرماندار بصره و برادر کوچکتر عبدالله بن زبیر، یورشی را به‌سوی کوفه آغاز کرد. بخش قابل توجهی از سپاه او از اشراف کوفه تشکیل شده بود که پیشتر از دست کشتار مختار در کوفه به بصره گریخته بودند.[۷۴] اندازهٔ سپاه مختار بسته به منابع گوناگون از سه تا شصت هزار نفر نوشته شده است.[۷۵] برجسته‌ترین چهره‌ها میان فراریان، شبث بن ربعی و محمد بن اشعث بودند که از مصعب درخواست یاری کرده و او را متقاعد کردند که با مختار بجنگد. مصعب باتجربه‌ترین فرمانده‌اش، مهلب بن ابی‌صفره که در حال نبرد با خوارج بود را احضار کرده و تهاجمش به‌سوی کوفه را آغاز کرد.[۷۶] در این هنگام، روابط مختار با یکی از نیرومندترین افرادش یعنی ابراهیم بن مالک اشتر به‌تیرگی گراییده بود. ابن‌اشتر فرمانداری موصل و مناطق شرقی جزیره (بین‌النهرین علیا) را در دست داشت. ممکن است یکی از عوامل این جدایی، مصعب بوده باشد.[۷۷][۷۸]

مختار با آگاهی یافتن از تحرکات مصعب، اهالی کوفه را گرد آورد و به آنان وعدهٔ پیروزی در مذار را داد.[۷۹][۸۰] سپاه او به‌وسیلهٔ احمر بن شُمیط فرماندهی می‌شد. برخی از سربازان مختار که همراه با ابن‌اشتر در موصل بودند، پس از آنکه ابن‌اشتر به نامه‌های مختار بی‌توجهی کرد، به سوی مختار بازگشتند. جناح راست سپاه ابن شمیط را عبدالله بن کامل شاکری و جناح چپ سپاه را عبدالله بن وهب فرماندهی می‌کردند. فرماندهی پیاده‌نظام برعهدهٔ خطیر بن اسماعیل کندی و فرماندهی سواره‌نظام به عبدسلولی واگذار شد.[۸۱] فرماندهی موالی بر عهدهٔ محافظ مخصوص مختار یعنی ابوعمره کیسان قرار داشت.[۸۲] ابن‌شمیط به‌سوی بصره حرکت کرد و در مذار اردو زد و کمی بعد مصعب به رویارویی با او شتافت.[۸۳] با آنکه نیروهای موالی سوار بر اسب بودند اما فرمانده جناح چپ سپاه ابن‌شمیط، یعنی عبدالله بن وهب که احتمالاً از موالی‌ها بیزار بود، پیشنهاد داد از آنجایی که آنان ضعیف هستند و در صورت حمله احتمال دارد که از جنگ بگریزند، بنابراین بهتر است که پیاده به میدان بروند. ابن‌شمیط این پیشنهاد را پذیرفت و به موالی دستور داد تا از اسب پیاده شوند.[۸۴]

پیش از نبرد، هر دو سوی نبرد نیروهایشان را احضار کردند تا از آنان بر اقتدار و فرمانبرداری از رهبرانشان یعنی ابن‌زبیر و مختار گواهی بگیرند. حملهٔ سواره نظام عباد با شکست روبرو شد. سپس، مهلب به جناح راست کوفی‌ها که به‌وسیلهٔ ابن کامل شاکری فرماندهی می‌شد، حمله کرد و آنان را شکست داد. جناح راست سپاه بصره به جناح چپ کوفی‌ها حمله برد و آنان را شکست داد. کمی بعد فرمانده کل نیروهای کوفی، یعنی احمر بن شُمیط، شکست خورد و کشته شد. مهلب به سواران خود دستور داد بر پیاده‌نظام کوفی‌ها بتازند که باعث گریختن کوفی‌ها شد. سپس، مصعب، محمد بن اشعث را همراه با سوارانش اعزام کرد تا بر فراریان یورش برند و به آنان گفت: «انتقامتان را بگیرید [از موالی]!» بسیاری از سوارهای کوفی توانستند بگریزند ولی بیشتر پیاده‌نظام کوفی کشته شدند یا به اسارت درآمدند. همهٔ اسیران به دست کوفی‌های مهاجر در سپاه مصعب کشته شدند.[۸۵] با وجود سوءظن ابن‌وهاب، موالی مقاومت شدیدی از خود نشان دادند و شمار زیادی از آنان کشته شدند. رهبر آنان ابوعمره کیسان نیز احتمالاً در نبرد کشته شد؛ زیرا دیگر نامی از او در منابع پس از این رویداد نیامده است.[۸۶] بازماندگان سپاه مختار به کوفه عقب نشستند و مختار را از شکستشان آگاه کردند. این اخبار حیثیت مختار را لکه‌دار کرد. با توجه به وعدهٔ او در مورد پیروزی، موالی‌های تحت امرش که به میدان نرفته بودند، گفتند: «او این بار دروغ گفت». مختار اظهار کرد: «به خداوند از غلامان [موالی] کشتاری کرده‌اند که هرگز مانند آن را کسی نشنیده.» تاریخ دقیق این رویداد در منابع تاریخی نوشته نشده‌اند ولی برطبق تاریخ‌نگاری امروزی احتمالاً در میانهٔ سال ۶۸۶ م تخمین زده شده است.[۸۷][۸۸]

نبرد حرورا

مصعب دست به تعقیب فراریان کوفی زد و از آنجایی که قصد داشت سریعاً خود را به کوفه برساند، سواره‌نظام را از راه زمین و پیاده‌نظام و تدارکات مورد نیاز را از راه قایق و فرات به سوی کوفه راهی کرد. مختار با آگاهی از این رویداد استحکامات کاخ کوفه را بهبود داد و به جمع‌آوری تدارکات مبادرت ورزید و کوفه را تحت فرماندهی عبدالله بن شداد قرار داد. سپس، او به سلیحین رفت؛ این مکان میان حیره و قادسیه واقع شده بود.[۸۹] او در اینجا بر روی فرات سد زد و آب آن را به کانال‌هایی که به قادسیه و حیره منتهی می‌شد، هدایت کرد؛ در نتیجه، قایق‌های مصعب به گل نشستند؛ بنابراین، سربازان مصعب مجبور شدند که پیاده ادامه راه را طی کنند. در همین حال، مصعب و سواران تحت امرش به سد حمله کردند و آن را از بین بردند و به سوی کوفه تاختند. مختار اردوی خود را به حرورا منتقل کرد تا از ورود مصعب به کوفه جلوگیری کند. مصعب نیز خیلی زود به حرورا رسید.[۹۰][۹۱]

مختار، عبدالله بن قراد خثعمی را به فرماندهی شرطه‌هایش منصوب کرد. جناح راست و چپ سپاه او به ترتیب به‌وسیلهٔ سلیم بن یزید کندی و سعید بن منقذ ثوری فرماندهی می‌شدند. فرماندهی سواران و پیادگان نیز به ترتیب به عمر بن عبدالله نهدی و مالک بن عمر نهدی واگذار شد. مالک بن عمر یکی از کهنه‌سربازانی بود که در نبرد صفین سال ۶۵۷ نیز حضور داشت.[۹۲]

هنگامی که دو سپاه به نزدیکی یکدیگر رسیدند، مختار به‌سوی هر یک از پنج قسمت سپاه مصعب، دسته‌ای از نیروهایش را روانه کرد و خودش در میان سربازانش ماند. نیروهای مختار توانستند در برابر نیروهای بصره‌ای بکر و عبدالقیس موفقیت‌هایی کسب کنند و آنان را عقب برانند. سپس آنان موفق شدند یک پنجم اهل جبال را نیز عقب زنند و به مصعب نزدیک شوند. در همین هنگام، مصعب همراه با سربازانش بر جایگاه مرتفعی سنگر گرفته و به‌سوی سربازان مختار تیراندازی می‌کرد. در همین میان و با نهیب مصعب، مهلب همراه به سربازان ازدی و تمیمی به نیروهای مختار یورش بردند و ضربات سختی به آنان وارد کردند. نبردی سخت تا هنگامهٔ غروب به درازا انجامید.[۹۳] بسیاری از فرماندهان و سواران مختار در این نبرد کشته شدند. مختار که همراه شرطه‌هایش می‌جنگید که حداقل سه تن از آنان نیز کشته شدند. مختار در میان کوچه شبث در ورودی جنوبی کوفه به مقاومت پرداخت ولی سرانجام مجبور شد همراه با سایر محافظانش که زنده مانده بودند به درون کاخ کوفه عقب بنشیند.[۹۴][۹۵] بر طبق جمع‌بندی تاریخ‌نگار جرالد هاثینگ، «برتری بدست‌آمده» توسط زبیریان در مذار باعث تضعیف و شکست نیروهای مختار در حرورا شد.[۹۶]

درگذشت و آرامگاه

مصعب بن زبیر پس از پیروزی بر سپاهیان مختار برای چهار ماه کاخ مختار را در محاصره گرفت. ابراهیم بن مالک اشتر که فرماندار موصل بود، برای رهایی مختار دست به اقدامی نزد؛ چون یا دستوری برای این‌کار دریافت نکرده بود[۹۷] یا دستور مختار را رد کرده بود.[۹۸] به هر صورت او بعدها به مصعب ملحق شد.[۹۹] در ۳ آوریل ۶۸۷ م، مختار همراه با نوزده نفر از کاخ خارج شد (باقی افراد از جنگیدن امتناع کرده بودند) و در حین نبرد کشته شد.[۱۰۰] اندکی پس از این رویداد همه جنگجویان سپاه مختار که از نبرد اجتناب کرده بودند و تسلیم آل‌زبیر شده بودند به دستور مصعب اعدام شدند، تعداد این افراد نزدیک به شش هزار نفر بود.[۱۰۱] یکی از زنان مختار، عمره بنت نعمان بن بشیر انصاری، حاضر نشد تا اقدامات شوهرش را تقبیح و محکوم کند و در نتیجه اعدام شد؛[۱۰۲] گرچه، همسر دیگر مختار او را محکوم کرد و بخشیده شد. دستان مختار را قطع کرده، از دیوارهای مسجد کوفه آویزان کردند.[۱۰۳] گزارش شده است که گور او در مقبره مسلم بن عقیل و در پشت مسجد بزرگ کوفه واقع شده است.[۱۰۴] گرچه برخی منابع مدعی‌اند که مصعب جسد او را سوزاند.[۱۰۵]

مدفن مختار مدتی مخفی بود و سپس مفقود شد. هنگامی که محمدمهدی بحرالعلوم (۱۷۴۲–۱۷۹۷ میلادی) به کاوش و جانمایی مسجد کوفه اقدام کرد، به سنگ قبری برخورد کرد که نام مختار بر آن نوشته شده‌بود. پس از این رویداد و در کنار بازسازی مسجد کوفه، برای قبر مختار نیز یک حرم به دستور شیخ‌العراقین در سال ۱۲۸۵ هجری قمری (حدود ۱۸۷۰ میلادی) ساخته شد.[۱۰۶][۱۰۷]

همسران و فرزندان

از همسران او می‌توان به ام‌ثابت دختر سمرة بن جندب،[۱۰۸] عمره دختر نعمان بن بشیر،[۱۰۹] ام‌زید الصغری دختر سعید بن زید بن عمرو[۱۱۰] و أم‌الولید دختر عمیر بن رباح[۱۱۱] اشاره کرد. در این میان، عمره دختر نعمان پس از مختار بدست مصعب کشته شد.[۱۱۲] از فرزندان او می‌توان به محمد، اسحاق، ام‌سلمه، ابوالحکم، جبر، امیه، بلال و عمر بن مختار اشاره کرد.[۱۱۳][۱۱۴]

میراث

گرچه، مختار کمتر از دو سال حکومت کرد اما اندیشه او پس از مرگش از میان نرفت. در دوران حکومت او بود که پیشرفت و اهمیت یافتن جایگاه موالی باعث نارضایتی اشراف کوفه شد.[۱۱۵][۱۱۶] او محمد حنفیه را امام و مهدی اعلام کرد. به گفته ویلفرد مادلونگ، این نخستین بار بود که نام مهدی[پ ۳][۱۱۷] در تاریخ اسلام مطرح می‌شد. پس از او این ایده اهمیت یافت.[۱۱۸][۱۱۹] به گفته عبدالعزیز ساشادینا او نخستین شخصی بود که مفهوم بَداء (تغییر خواست الهی) را معرفی کرد؛ هنگامی که پس از شکست در نبرد مذار او مدعی شد پیروزی به او وعده داده شده بود و او گفت که خدا برنامه و نقشه‌اش را تغییر داده است.[۱۲۰][۱۲۱]

همچنین مرتضی مطهری نیز در مورد ادعای مهدویت از سوی مختار گفته است که اولین باری که می‌بینیم اثر اعتقادات مهدویت در تاریخ اسلام ظهور می‌کند، در جریان انتقام مختار از قاتلان حسین بن علی است. او راه و روش مختار را سیاسی می‌داند و بیان می‌کند که او می‌دانست حمایت مردم از خود را همراه نخواهد داشت و بنا بر روایتی با علی بن حسین تماس می‌گیرد و با پاسخ منفی او به سوی محمد حنفیه می‌رود و با مطرح کردن حدیثی از سوی محمد، پیامبر اسلام مبنی بر اینکه مهدی موعود هم نام اوست، محمد حنفیه را مهدی موعود دانسته و خود را نماینده او معرفی کرد و به بازی سیاسی خود پرداخت. او همچنین در همراهی و پذیرش محمد حنفیه با مختار در مهدی دانستن خود تشکیک کرده است.[۱۲۲]

بعدها پیروان او به شاخه‌ای از شیعه بدل شدند که با نام کیسانیه شناخته شدند.[۱۲۳] آن‌ها اصولی همانند غیبت و بازگشت (رجعت) مهدی را معرفی کردند. پس از مرگ ابن‌حنفیه برخی از کیسانی‌ها اعتقاد یافتند که او نمرده است؛ بلکه در کوه رضوی پنهان شده و روزی بازخواهد گشت تا جهان را پر از عدل و داد کند.[۱۲۴][۱۲۵][۱۲۶] گرچه، بیشتر کیسانی‌ها، پسر او ابوهاشم را به امامت برگزیدند. او سپس پیش از مرگش امامت را به محمد بن علی بن عبدالله بن عباس واگذار کرد. عباسیان از این رویداد به عنوان وسیله‌ای برای تبلیغات و کسب مشروعیت بیشتر و تقویت محبوبیتشان در میان حامیان خاندان علی، در طول انقلاب عباسی استفاده کردند. دو پسر محمد بن علی، سفاح و منصور، در نهایت خلافت عباسیان را بنیان نهادند.[۱۲۷][۱۲۸][۱۲۹] از شباهت‌های موجود میان مختار و فرماندهٔ قیام عباسیان، ابومسلم خراسانی می‌توان به استفادهٔ هر دو از موالی و رفتار مساوی بین اعراب و آنان اشاره کرد.[۱۳۰] ولهاوزن می‌نویسد: «اگر اصل رجعت صحیح باشد، پس عربی از کوفه[پ ۴][۱۳۱] [مختار] دوباره به زندگی بازگشت؛ به‌عنوان مولایی از کوفه [ابومسلم].»[۱۳۲]

دیدگاه‌ها دربارهٔ مختار

بسیاری از مسلمانان مختار را دروغگویی می‌دانند که خودش را در شمار پیامبران قرار داد و نیز او را در شمار دشمنان خاندان علی محسوب کرده که توانست با استفاده از نام آنان به قدرت دست یابد. او قاتلان حسین را از میان برداشت تا بتواند پشتیبانی حامیان خاندان علی را کسب کند.[۱۳۳] اگرچه، او به صراحت خودش را پیامبر نمی‌خواند اما این اتهام از ادعاهای مبالغه‌آمیز و افراطی او که در شعر یا نثری مسجع بیان می‌کرد، ریشه می‌گیرد.[۱۳۴][۱۳۵] گزارش شده است که محمد گفت: «در ثقیف دروغگویی بزرگ و نابودگری خواهد بود.»[۱۳۶] برای آنان دروغگوی بزرگ همان مختار و نابودگر حجاج بن یوسف است.[۱۳۷] از سوی دیگر، شیعیان او را به عنوان جنگجوی راستگوی علی و خاندانش و کسی که انتقام خون حسین و یارانش را گرفت، مورد احترام قرار می‌دهند. آنان ادعا می‌کنند که اظهارات پیشین بر ضد مختار در مورد پیامبری، نقش او در فرقهٔ کیسانیه و عطش قدرت او از تبلیغات اموی و زبیری سرچشمه گرفته است؛[۱۳۸] گرچه، نخستین شیعیان دیدگاهی شدیداً منفی نسبت به او داشتند که ناشی از رفتار بد مختار با حسن و بی‌کفایتیش در هنگام شورش ابن‌عقیل می‌شد. ادعای او در مورد محمد حنفیه، فرزند غیر فاطمی علی بن ابی‌طالب نیز ممکن است بر این موضوع اثر داشته باشد؛[۱۳۹] از آنجایی که بعدها شیعیان تنها به خط فاطمی خاندان علی وفادار ماندند.[۱۴۰]

دیدگاه خاندان علی

روایت‌های گوناگونی از دیدگاه اعضای خاندان علی در مورد مختار وجود دارد. یک روایت بیان می‌کند که فرزند حسین و چهارمین امام شیعه، علی زین‌العابدین پس از دیدن سرهای عمر بن سعد و ابن‌زیاد برای مختار دست به دعا برداشت؛[۱۴۱] در حالی که روایت دیگری بیان می‌کند که او هدایای مختار را نپذیرفت و او را دروغگو نامید.[۱۴۲] نوهٔ حسین، محمد باقر، او را ستوده و می‌گوید: «در مورد مختار بد سخن نگویید. او قاتلان را کشت؛ انتقام خون ما را گرفت.»[۱۴۳] همچنین، هنگامی پسر مختار از محمد باقر در مورد دیدگاهش در مورد مختار پرسید، او برایش دعا کرد.[۱۴۴] از نتیجهٔ حسین، جعفر صادق، گزارش شده است که گفت: «بعد از واقعه عاشورا، هیج زنی از زنان ما آرایش نکرد تا زمانی که مختار سر بریده عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را برای ما فرستاد».[۱۴۵] همچنین، گزارش شده که جعفر صادق گفته است که مختار به علی زین‌العابدین دروغ می‌بسته است.[۱۴۶]

دیدگاه تاریخ‌نگاران معاصر

اگرچه، اکثر قریب به اتفاق روایات تاریخی اولیه، چهره‌ای منفی از مختار ترسیم کرده‌اند[۱۴۷] اما تاریخ نگاران امروزی دیدگاه‌های گوناگونی در مورد او بیان می‌کنند. ولهاوزن نوشته است گرچه مختار ادعای پیامبری نکرد اما او همه‌گونه تلاشی کرد تا تصور اینکه یکی از آنان است را ایجاد کند و به‌گونه‌ای سخن می‌راند که گویی با خداوند مشورت و رایزنی کرده است. او در آخر اینطور نتیجه گرفته است که مختار مردی راستگو بود که برای از بین بردن اختلافات اجتماعی دوران خود تلاش می‌کرد. او در ادامه بیان می‌کند که مختار ادعاهای گزافی کرد و از نام ابن حنفیه بدون آنکه نیازی باشد بهره‌برداری می‌کرد؛ زیرا او نمی‌توانست با اعتبار نام خودش به اهدافی که در نظر داشت، برسد.[۱۴۸] او مختار را اینگونه توصیف کرده است: «... یکی از بزرگ‌ترین مردان تاریخ اسلام، [که] آینده را پیش‌بینی می‌نمود».[۱۴۹] تاریخ‌نگار هیو کندی نوشته است که مختار سعی در ایجاد اتحادی از اهالی کوفه بود اما اختلافات داخلی گریبانگیرش شده و از سوی خاندان علی نیز رها شده بود.[۱۵۰] گزارش شده که مختار پیش از مرگش گفته بود:

من یکی از عربانم. دیدم که ابن زبیر به حجاز تاخت و دیدم که نجده به یمامه تاخت و مروان به شام. من نیز کمتر از دیگر مردان عرب نبودم و این ولایت را گرفتم و مانند یکی از آن‌ها بودم؛ جز اینکه به طلب انتقام خاندان پیامبر بودم که عربان از آن غافل مانده بودند و کسانی را که در خون آن‌ها دستی داشته بودند کشتم و تا امروز در این کار سخت کوشیدم …[۱۵۱]

پژوهشگر شرقی، موشه شارون، این موضوع را شرح دقیقی از فعالیت‌های او می‌داند.[۱۵۲] از سوی دیگر، اسلام‌شناس و استاد مطالعات مذهبی، عبدالعزیز ساچادینا، او را جاه‌طلبی سیاسی نامیده که برای رسیدن به اهداف مورد نظرش، احساسات مذهبی مردم عامی را به بازی گرفته بود.[۱۵۳]

رسول جعفریان، روحانی و پژوهشگر تاریخ ایران، در مورد مختار گفته است: «مختار چهره مقبولی در جامعه شیعه امامی داشته و از قدیم‌الایام تاکنون، نگاه منابع شیعی به وی مثبت بوده است. این به خاطر روایاتی بوده که از امامان دربارهٔ وی نقل شده است. در مقابل، منابع تاریخی مخالف شیعه که انعکاس دهنده دیدگاه اشراف کوفه و گرایش‌های اموی و زبیری‌اند، از همان عصر نخست به این سوی، از مختار یک چهره منفی ساخته‌اند و اتهاماتی مانند این که ادعای نبوت و مانند آن داشته به او وارد کرده‌اند که نه با عقل آدمی سازگار است و نه با منطق تاریخی در جامعه صدر اسلام. البته، مختار، شخصیت معصوم و غیرقابل ایرادی نیست؛ مردی سیاسی مانند بسیاری از سیاستمداران دیگر اما جانبدار اهل بیت است.»[۱۵۴]

در رسانه‌ها

همانند مقتل‌ها که پیرامون کشته شدن حسین بن علی به نگارش درآمده‌اند، آثاری نیز به نام مختارنامه‌ها در دوران صفوی نگارش شده‌اند که به زندگی و قیام مختار ثقفی می‌پردازند.[۱۵۵] مجموعهٔ تلویزیونی ایرانی مختارنامه پیرامون زندگی و قیام مختار بر اساس دیدگاه شیعیان از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۰ در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد که به محبوبیت قابل توجهی دست یافت.[۱۵۶] همچنین بازی ویدئویی مختار: فصل قیام بر اساس زندگی مختار ثقفی در سال ۱۴۰۰ منتشر شد.[۱۵۷]

پانویس

یادداشت‌ها

  1. در آن زمان واژهٔ علویان به طرفداران علی و خانوادهٔ او گفته می‌شد.
  2. در جامعهٔ قبیله‌ای خلافت اولیه، هر مسلمان به یک قبیله عرب تعلق داشت؛ در نتیجه، هر مسلمان غیرعرب به یکی از قبایل عرب وارد می‌شد؛ اگرچه، به عنوان عضوی مساوی با دیگر اعضا به او نگریسته نمی‌شد؛ از این رو، اصطلاح موالی به آنان اطلاق شد.
  3. The title of Mahdi (the guided one) had been posthumously applied to Muhammad, Ali, Husayn, and others as an honorific. Mukhtar, however, employed the term in a messianic sense: a divinely guided ruler, who would redeem Islam.
  4. قیام مختار و سرآغاز کار ابومسلم هر دو از کوفه بوده است.

ارجاعات

  1. 1997، The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate، ۱۵.
  2. Dixon، ۲۷–۲۸.
  3. 1997، The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate، ۱۵.
  4. 1997، The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate، ۱۵.
  5. 1997، The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate، ۱۵.
  6. Wellhausen، ۱۴۶–۱۴۷.
  7. علی سر افراز، لعل شاطری، مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟، ۳–۴.
  8. علی سر افراز، لعل شاطری، مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟، ۳–۴.
  9. Kennedy، ۸۲.
  10. Fishbein، ۱۰۲.
  11. Hawting، ۵۲۱–۵۲۴.
  12. علی سر افراز، لعل شاطری، مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟، ۳–۴.
  13. علی سر افراز، لعل شاطری، مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟، ۴–۷.
  14. Kennedy، ۸۲.
  15. Dixon، ۲۷–۲۸.
  16. Kennedy، ۸۲.
  17. Dixon، ۲۷–۲۸.
  18. علی سر افراز، لعل شاطری، مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟، ۴–۷.
  19. Dixon، ۲۷–۲۸.
  20. Hawting، ۱۰۵.
  21. علی سر افراز، لعل شاطری، مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟، ۴–۷.
  22. Wellhausen، ۱۲۵.
  23. Wellhausen، ۱۴۶–۱۴۷.
  24. Howard، ۶۵.
  25. Al-Abdul Jader، ۶.
  26. Wellhausen، ۱۴۸.
  27. Kennedy، ۸۱.
  28. Al-Abdul Jader، ۶.
  29. Dixon، ۳۲–۳۳.
  30. Hawting، ۱۱۴–۱۱۵.
  31. Wellhausen، ۱۲۶.
  32. Dixon، ۳۲–۳۳.
  33. Kennedy، ۸۲.
  34. Al-Abdul Jader، ۶.
  35. Watt، ۱۶۳.
  36. Hawting، ۹۳.
  37. Daftary، ۵۲.
  38. Wellhausen، ۱۲۸–۱۳۰.
  39. Dixon، ۴۲−۴۳.
  40. Anthony، ۲۵۹.
  41. Anthony، ۲۵۹.
  42. Al-Abdul Jader، ۸.
  43. Al-Abdul Jader، ۶–۷.
  44. Wellhausen، ۱۲۸–۱۳۰.
  45. Dixon، ۳۷–۴۵.
  46. Kennedy، ۸۳.
  47. Anthony، ۲۸۳.
  48. Daftary، ۵۲.
  49. Wellhausen، ۱۳۱–۱۳۲.
  50. Donner، ۱۸۵.
  51. Zakeri، ۲۰۷.
  52. Kennedy، ۸۱.
  53. Dixon، ۵۹–۶۳.
  54. Daftary، ۵۳.
  55. Wellhausen، ۱۳۲.
  56. Wellhausen، ۱۳۲.
  57. Daftary، ۵۳.
  58. Dixon، ۵۹–۶۳.
  59. Daftary، ۵۳.
  60. Donner، ۱۸۵.
  61. Daftary، ۵۳.
  62. Dixon، ۶۸–۶۹.
  63. Anthony، ۲۶۵–۲۷۳.
  64. Wellhausen، ۱۳۷.
  65. Wellhausen، ۱۸۶.
  66. Daftary، ۵۳.
  67. Hawting، ۵۳.
  68. Hawting، ۵۳.
  69. Anthony، ۲۶۰.
  70. Fishbein، ۵۳–۵۴.
  71. Dixon، ۵۶–۵۸.
  72. Wellhausen، ۱۳۲–۱۳۳.
  73. Fishbein، ۵۵–۵۹.
  74. Kennedy، ۸۳.
  75. Dixon، ۷۰.
  76. Wellhausen، ۱۳۷.
  77. Hawting، ۵۲۳.
  78. Wellhausen، ۱۳۷.
  79. Dixon، ۷۱.
  80. Wellhausen، ۱۳۷.
  81. Fishbein، ۸۸.
  82. Dixon، ۷۱.
  83. Fishbein، ۸۸.
  84. Dixon، ۷۱.
  85. Fishbein، ۸۹–۹۰.
  86. Wellhausen، ۱۳۷–۱۳۸.
  87. Dixon، ۷۱.
  88. Wellhausen، ۱۳۷–۱۳۸.
  89. Fishbein، ۹۲.
  90. Wellhausen، ۱۳۸.
  91. Dixon، ۷۱–۷۲.
  92. Fishbein، ۹۲–۹۴.
  93. Fishbein، ۸۴.
  94. Hawting، ۵۲۳.
  95. Fishbein، ۹۴–۹۶.
  96. Hawting، ۵۲۳.
  97. Wellhausen، ۱۳۸.
  98. Anthony، ۲۹۰.
  99. Wellhausen، ۱۳۸.
  100. Sachedina، ۱۰.
  101. Kennedy، ۸۳.
  102. Wellhausen، ۱۳۹.
  103. Dixon، ۷۵.
  104. Nawbakhtī، ۶۹.
  105. Anthony، ۱۷۷.
  106. سید براقی، تاریخ کوفه، ۱۰۱.
  107. «قبر مختار چگونه کشف شد؟ + عکس».
  108. ابن قتیبه دینوری، المعارف، ۴۰۲.
  109. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۹۹.
  110. ابن حبیب، المحبر، ۷۰.
  111. ابوعبدالله محمد بن سعد بن مَنِیع، الطبقات الکبری، ۳۴۶.
  112. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۹۹.
  113. ابن قتیبه دینوری، المعارف، ۴۰۲.
  114. ابوعبدالله محمد بن سعد بن مَنِیع، الطبقات الکبری، ۳۴۶.
  115. Kennedy، ۸۳.
  116. Hawting، ۵۱–۵۲.
  117. Madelung، ۱۲۳۱.
  118. Daftary، ۵۲.
  119. Hawting، ۵۱–۵۲.
  120. Sachedina، ۱۵۳.
  121. Anthony، ۲۸۸.
  122. سیدمحمد مرتضوی، نظریه شهید مطهری دربارهٔ ادعای مهدویت مختار توهم یا واقعیت، ۸–۹.
  123. Daftary، ۵۹.
  124. Fitzpatrick و Walker، ۳۱.
  125. Egger، ۷۰.
  126. Sachedina، ۱۰.
  127. Daftary، ۶۲.
  128. Hawting، ۵۲.
  129. Sharon، ۱۰۷.
  130. Sharon، ۱۰۹.
  131. Wellhausen، ۵۰۵.
  132. Wellhausen، ۵۰۶.
  133. Inloes، ۱۸۱–۱۹۳.
  134. Madelung، ۴۲۰–۴۲۴.
  135. Wellhausen، ۱۴۷–۱۴۸.
  136. Al-Tirmidhi.
  137. Al-Tirmidhi، ۲۷۰.
  138. Inloes، ۱۸۱–۱۹۳.
  139. Hawting، ۵۲۱.
  140. Hawting، ۵۳.
  141. Majlesi، ۳۴۴.
  142. Majlesi، ۳۳۲.
  143. Majlesi، ۳۵۰.
  144. Majlesi، ۳۵۱.
  145. Al-Kashshi، ۹۸.
  146. Majlesi، ۳۵۱.
  147. Hawting، ۵۱.
  148. Wellhausen، ۱۴۷–۱۴۸.
  149. Wellhausen، ۵۰۶.
  150. Kennedy، ۸۳.
  151. Sharon، ۱۱۰.
  152. Sharon، ۱۱۰.
  153. Sachedina، ۹.
  154. «داستان قیام مختار»، خبرگزاری ابنا.
  155. Calmard، ۲۱۳.
  156. Anthony، ۲۶۱ n.
  157. «بازی بزرگ رایانه‌ای مختار»، خبرگزاری تسنیم.

منابع

منابع فارسی و عربی

  • ابن قتیبه دینوری (۱۹۹۲). المعارف. القاهرة: تحقیق ثروت عکاشة.
  • مسعودی (۱۴۰۹). مروج الذهب و معادن الجوهر. ج. ۳. قم.
  • ابن حبیب (۱۹۹۹). المحبر. بیروت: دارالآفاق الجدیدة.
  • ابوعبدالله محمد بن سعد بن مَنِیع (۱۹۹۰). الطبقات الکبری. ج. ۸. بیروت: دارالکتب العلمیة.
  • علی سر افراز، لعل شاطری (۱۳۹۴). مختار ثقفی و زبیریان، تفاهم یا تخاصم؟.
  • سید براقی (١٤٢٤). تاریخ کوفه.
  • سیدمحمد مرتضوی (۱۳۹۲). «نظریه شهید مطهری دربارهٔ ادعای مهدویت مختار توهم یا واقعیت». فصلنامه علمی-پژوهشی مشرق موعود (۲۵): ۸–۹.

منابع انگلیسی

  • Al-Abdul Jader, Adel S. (2010). "The Origin of Key Shi'ite Thought Patterns in Islamic History". In Suleiman, Yasir (ed.). Living Islamic History: Studies in Honour of Professor Carole Hillenbrand (به انگلیسی). Edinburgh University Press.
  • Al-Kashshi، Abu Amr Muhammad ibn Umar (۲۰۰۹). Ikhtiyar Ma'rifat al-Rijal (به Arabic). Beirut: Mu’assasah al-`Amalī lil-Matbū`āt.
  • Al-Tirmidhi، Abū ʿĪsā Muḥammad (۲۰۰۷). Jami' at-Tirmidhi. ترجمهٔ Abu Khaliyl. Riyadh: Darussalam Publishers. شابک ۹۷۸-۹۹۶۰-۹۹۶۷-۷-۶.
  • Anthony, Sean (2011). The Caliph and the Heretic: Ibn Sabaʾ and the Origins of Shīʿism (به انگلیسی). Leiden: Brill Publishers.
  • Calmard, Jean (1998). "Mohammad b. al-Hanafiyya dans la religion populaire, le folklore, les légendes dans le monde turco-persan et indo-persan". Cahiers (به فرانسوی) (5/6): 201–220.
  • Daftary, Farhad (1990). The Isma'ilis: Their History and Doctrines (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Dixon, Abd al-Ameer A. (1971). The Umayyad Caliphate, 65–86/684–705: (a Political Study) (به انگلیسی). London: Luzac.
  • Donner, Fred M. (2010). Muhammad and the Believers, at the Origins of Islam (به انگلیسی). Cambridge ma: Harvard University.
  • Egger, Vernon O. (2016). A History of the Muslim World to 1405: The Making of a Civilization (به انگلیسی). New York: Routledge.
  • Fishbein, Michael, ed (1990). The History of al-Ṭabarī (به انگلیسی). State University of New York Press. {{cite book}}: |نام= has generic name (help)
  • Fitzpatrick, Coeli; Walker, Adam H. (2014). Muhammad in History, Thought, and Culture: An Encyclopedia of the Prophet of God [2 volumes] (به انگلیسی). Santa Barbara, CA: ABC-CLIO.
  • Hawting, G.R. (1989). The History of al-Ṭabarī (به انگلیسی). Vol. , Volume XX: The Collapse of Sufyānid Authority and the Coming of the Marwānids: The Caliphates of Muʿāwiyah II and Marwān I and the Beginning of the Caliphate of ʿAbd al-Malik, A.D. 683–685/A.H. 64–66. State University of New York Press.
  • Hawting, Gerald R. (1993). "al-Mukhtār b. Abī ʿUbayd". In Bosworth, C. E.; van Donzel, E.; Heinrichs, W. P. & Pellat, Ch. (eds.). The Encyclopaedia of Islam, New Edition, Volume VII: Mif–Naz. Leiden: E. J. Brill. pp. 521–524. ISBN 978-90-04-09419-2.
  • Hawting, Gerald R. (2000). The First Dynasty of Islam: The Umayyad Caliphate AD 661–750 (Second ed.) (به انگلیسی). Routledge.
  • Howard, I.K.A. (1991). The History of al-Ṭabarī (به انگلیسی). Vol. Volume XIX: The Caliphate of Yazīd ibn Muʿāwiyah, A.D. 680–683/A.H. 60–64. State University of New York Press. {{cite book}}: |جلد= has extra text (help)
  • Inloes, Amina (2009). "Mukhtar al-Thaqafi: Character versus Controversy". Journal of Shi'a Islamic Studies (به انگلیسی) (۲): 181–193.
  • Kennedy, Hugh N. (2016). The Prophet and the Age of the Caliphates: The Islamic Near East from the 6th to the 11th Century (به انگلیسی) (سوم ed.). Oxford and New York: Routledge.
  • Madelung, Wilferd (1986). "Al–Mahdi". In Bosworth, C. E.; van Donzel, E.; Lewis, B. & Pellat, Ch. (eds.). The Encyclopaedia of Islam, New Edition, Volume V: Khe–Mahi. Leiden: E. J. Brill. pp. 1230–1238. ISBN 978-90-04-07819-2.
  • Madelung, Wilferd (1997). "Shi'a". In Bosworth, C. E.; van Donzel, E.; Heinrichs, W. P. & Lecomte, G. (eds.). The Encyclopaedia of Islam, New Edition, Volume IX: San–Sze. Leiden: E. J. Brill. pp. 420–424. ISBN 978-90-04-10422-8.
  • Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (به انگلیسی). Cambridge, England: Cambridge.
  • Majlesi، Mohammad-Baqer (۱۹۸۳). Biḥār al-Anwār (به Arabic). ج. ۴۵. Beirut: Muʾassasat al-Wafāʾ.
  • Nawbakhtī, al-Ḥasan ibn Mūsá (2007). Shi'a Sects: (Kitab Firaq Al-Shi'a) (به انگلیسی). Translated by Kadhim, Abbas. London: ICAS Press.
  • Sachedina, Abdulaziz A. (1981). Islamic Messianism: The Idea of Mahdi in Twelver Shi'ism (به انگلیسی). Albany, NY: State University of New York Press.
  • Sharon, Moshe (1983). Black Banners from the East: The Establishment of the ʻAbbāsid State: Incubation of a Revolt (به انگلیسی). Jerusalem: Jerusalem Studies in Arabic and Islam.
  • Watt, Montgomery (1960). "Shi'ism under the Umayyads". Journal of the Royal Asiatic Society (به انگلیسی). 92 (3–4): 158–172. doi:10.1017/S0035869X00163142.
  • Wellhausen, Julius (1975). The Religio-political Factions in Early Islam (به انگلیسی). Translated by Ostle, Robin. Amsterdam: North-Holland Publishing Company.
  • Wellhausen, Julius (1927). The Arab Kingdom and its Fall (به انگلیسی). Translated by Margaret Graham Weir. University of Calcutta.
  • Zakeri, Mohsen. Sasanid Soldiers in Early Muslim Society: The Origins of 'Ayyārān and Futuwwa (به انگلیسی). Wiesbaden: Otto Harrassowitz.

منابع آنلاین