کاربر:Shahroudi/کارگاه2: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «صقالبه، واژه‌ای است برای اشاره به اسلاوهای اروپایی == ریشه‌شناسی == صقالبه، یکی از لغت‌های پرابهام در رشته واژه‌شناسی است۔ این ابهام‌ها بیشتر ریشه در دوری مسافت سکونت‌گاه‌ها صقالبه از سرزمین‌های اسلامیست که با آگاهی کم جغرافی‌دانان و ن...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
صقالبه، واژه‌ای است برای اشاره به اسلاوهای اروپایی
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = سعدی شیرازی
| تصویر                  = Saadi_by_Hossein_Behzad_(Inverted).jpg
| توضیح تصویر            = سعدی اثر [[حسین بهزاد]] (با رنگ‌های معکوس)
| نام اصلی              = '''[[لقب]]''': مُشرِف‌الدین{{سخ}}'''[[کنیه]]''': ابومحمد{{سخ}}'''[[نام کوچک]]''': مُصلِح{{سخ}}'''[[تخلص|تخلص شعری]]''': سعدی{{سخ}}'''نسبت''': شیرازی
| زمینه فعالیت          = شعر و نثر فارسی
| ملیت                  = [[ایران|ایرانی]]
| تاریخ تولد            = ۶۰۶ هجری قمری (۱۲۱۰ میلادی) (۵۸۹ خورشیدی)
| محل تولد              = [[شیراز]]، [[ایران]]
| والدین                =
| تاریخ مرگ              = ۶۹۰ هجری قمری (۱۲۹۱ یا ۱۲۹۲ میلادی) (۶۷۰ خورشیدی)
| محل مرگ                = شیراز، ایران
| علت مرگ                =
| محل زندگی              = شیراز، [[بغداد]]
| مختصات محل زندگی      =
| مدفن                  = [[سعدیه]]، شیراز
| در زمان حکومت          = [[اتابکان فارس]]، [[خلافت عباسی|عباسیان]]، [[خوارزمشاهیان]]، [[ایلخانان]]
| اتفاقات مهم            = [[حمله مغول به ایران]]
| نام دیگر              =
| لقب                    = افصح المتکلمین، استاد سخن، شیخ اجلّ
| دین                    = [[اسلام]]، [[سنی]]
| مذهب                  = [[شافعی]]، [[اشاعره|اشعری]]
| بنیانگذار              =
| پیشه                  = {{hlist|[[سخنرانی|خطیب]]|شاعر|نویسنده}}
| سال‌های نویسندگی        =
| سبک نوشتاری            = [[سبک عراقی]]
| کتاب‌ها                = ''[[گلستان سعدی|گلستان]]''، ''[[بوستان سعدی|بوستان]]''، ''[[غزلیات سعدی]]''
| مقاله‌ها                =
| فیلم‌نامه‌ها            =
| دیوان اشعار            = ''[[کلیات سعدی]]''
| تخلص                  = سعدی
| فیلم ساخته بر اساس اثر =
| همسر                  =
| شریک زندگی            =
| فرزندان                =
| تحصیلات                = دانش‌آموختهٔ [[مدرسه نظامیه بغداد]]
| دانشگاه                =
| حوزه                  =
| شاگرد                  = [[سبط بن جوزی]]، [[شهاب‌الدین عمر سهروردی]]
| استاد                  =
| علت شهرت              =
| تأثیرگذاشته بر        = [[حافظ شیرازی]]، [[امیرخسرو دهلوی]]، [[ولتر]]، [[گوته]]
| تأثیرپذیرفته از        = [[محمد]] ([[پیامبر اسلام]])، [[محمد غزالی]]، [[سنایی]]، [[فردوسی]]، [[انوری]]
| وبگاه                  =
| گفتاورد                = عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان مانَد{{سخ}}داستانی است که بر هر سرِ بازاری هست
|امضا                    =
}}
'''ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف''' (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) [[تخلص|متخلص]] به '''سعدی'''، شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. اهل ادب به او لقب «استادِ سخن»، «پادشاهِ سخن»، «شیخِ اجلّ» و حتی به‌طور مطلق، «استاد» داده‌اند. او در [[نظامیه بغداد|نظامیهٔ بغداد]]، که مهم‌ترین مرکز علم و دانش [[جهان اسلام]] در آن زمان به حساب می‌آمد، تحصیل و پس از آن به‌عنوان [[سخنرانی|خطیب]] به مناطق مختلفی از جمله [[شام (سرزمین)|شام]] و [[حجاز]] سفر کرد. سعدی سپس به زادگاه خود [[شیراز]]، برگشت و تا پایان عمر در آن‌جا اقامت گزید. آرامگاه وی در شیراز واقع شده‌است که به [[سعدیه]] معروف است.


== ریشه‌شناسی ==
بیشتر عمر او مصادف با حکومت [[اتابکان فارس]] در شیراز و هم‌زمان با [[حمله مغول به ایران]] و سقوط بسیاری از حکومت‌های وقت نظیر [[خوارزمشاهیان]] و [[خلافت عباسی|عباسیان]] بود. البته [[فارس (سرزمین)|سرزمین فارس]]، به واسطهٔ تدابیر [[ابوبکر بن سعد زنگی|ابوبکر بن سعد]]، ششمین و معروف‌ترین اتابکان سَلغُری شیراز، از حملهٔ مغول در امان ماند. همچنین قرن ششم و هفتم هجری مصادف با اوج‌گیری [[تصوف]] در ایران بود و تأثیر این جریان فکری و فرهنگی در آثار سعدی قابل ملاحظه است. نظر اغلب سعدی‌پژوهان بر این است که سعدی تحت تأثیر آموزه‌های مذهب [[شافعی]] و [[اشاعره|اشعری]] و بنابراین [[سرنوشت‌باوری|تقدیرگرا]] است. در مقابل، نشانه‌هایی از ارادت وی به خاندان [[محمد|پیامبر اسلام]] مشاهده می‌شود. سعدی بیش از آن که تابع [[اخلاق]] به‌صورت مطلق و فلسفی آن باشد، [[مصلحت‌اندیشی|مصلحت‌اندیش]] است و ازین‌رو اصولاً نمی‌تواند طرفدار ثابت و بی‌چون‌وچرای قاعده‌ای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کرده‌است. برخی از [[جریان روشنفکری در ایران|نوگرایان معاصر ایران]] آثار او را غیراخلاقی، بی‌ارزش، متناقض و ناهماهنگ قلمداد کرده‌اند.
صقالبه، یکی از لغت‌های پرابهام در رشته واژه‌شناسی است۔ این ابهام‌ها بیشتر ریشه در دوری مسافت سکونت‌گاه‌ها صقالبه از سرزمین‌های اسلامیست که با آگاهی کم جغرافی‌دانان و نویسندگان مسلمان، توامان شده‌است۔ برخی واژه صقالبه را به معنای اسلاوها و اسلاوی‌زبان‌ها می‌دانند و گروهی دیگر آن را عام‌تر و شامل بردگان و خواجگان و اسرای اروپایی مسلمانان دانسته‌اند۔ با وجود ۱۲ زیرشاخه مختلف در گویش‌های اسلاوی، این ابهامات و آشفتگی‌های مصداقی، بیشتر نیز شده‌است۔ برخی از نسب‌شناسان مسلمان، صقالبه را طایفه‌ای منسوب به صقلب بن لنطی یا لبطی بن یونان یا ماذای دانسته‌اند۔ برخی دیگر نیز این واژه را عربی تصور کرده و معنایی چون پرخور برایش اتخاذ کرده‌اند۔ پژوهشگران معاصر عرب نیز این واژه را تعریب شده از واژه یونانی اسکلاو دانسته‌اند و معادلی برای اسلاو می‌دانند۔


== خواستگاه ==
سعدی تأثیر انکارناپذیری بر [[زبان فارسی]] گذاشته‌است؛ به‌طوری‌که شباهت قابل توجهی بین [[زبان فارسی#فارسی نو|فارسی]] امروزی و زبان سعدی وجود دارد. آثار او مدت‌ها در مدرسه‌ها و مکتب‌خانه‌ها به‌عنوان منبع آموزش زبان و [[ادبیات فارسی]] تدریس می‌شده و بسیاری از [[ضرب‌المثل]]های رایج در زبان فارسی از آثار وی اقتباس شده‌است. او برخلاف بسیاری از نویسندگان معاصر یا پیش از خود، ساده‌نویسی و [[ایجاز]] را در پیش گرفت و توانست — حتی در زمان حیاتش — شهرت زیادی به دست آورد. آثار سعدی در اصطلاح ''سهل ممتنع (سادهٔ دشوار)'' است و در آن‌ها نکته‌سنجی و طنز آشکار یا پنهان ملاحظه می‌شود.
اسلاوها یا همان صقالبه، در روزگاران کهن به مردمان شمال شناخته می‌شدند۔ در اصل و اساس این گروه، اختلافاتی وجود دارد؛ برخی آنان را مردمی از طوایف گوناگون نژاد سفید اسلاوی سرزمین‌های مجاور بلاد خزر و بلقاریا و اطراف بیزانس می‌دانند که امروزه شامل کشورهای بلغارستان، ارمنستان، بخشی از ترکیه و چک و اسلواکی و مناطقی ار روسیه است۔ به نظر می‌رسد که نایاکان آنان


آثار وی در کتاب ''[[کلیات سعدی]]''، شامل ''[[گلستان سعدی|گلستان]]'' به نثر، کتاب ''[[بوستان سعدی|بوستان]]'' در قالب [[مثنوی]] و نیز [[غزل]]یات، گردآوری شده‌است. علاوه بر این او آثاری در سایر قالب‌های ادبی نظیر [[قصیده]]، [[قطعه (شعر)|قطعه]]، [[ترجیع‌بند]] و [[مفرد|تک‌بیت]] به زبان فارسی و عربی نیز دارد. غزلیات سعدی، اغلب [[عشق|عاشقانه]] و توصیف‌کنندهٔ عشق زمینی است؛ هرچند که وی غزلیات [[ادبیات تعلیمی|پندآموز]] و [[عرفان|عارفانه]] نیز سروده‌است. ''گلستان'' و ''بوستان'' به‌عنوان کتاب‌های [[اخلاق]]ی شناخته می‌شوند و علاوه بر فارسی‌زبانان، بر اندیشمندان غربی از جمله [[ولتر]] و [[یوهان ولفگانگ فون گوته|گوته]] نیز تأثیرگذار بوده‌اند.


سعدی در زمان حیات شهرت فراوانی داشت. آثار او حتی در [[هندوستان]]، [[آسیای صغیر]] و [[آسیای مرکزی|آسیای میانه]] به زبان فارسی یا به صورت ترجمه در دسترس مخاطبانش قرار داشت. او نخستین شاعر ایرانی است که آثارش به یکی از [[زبان‌های اروپایی]] ترجمه شده‌است. بسیاری از شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان از سبک وی تقلید کرده‌اند. [[حافظ]] از جمله شاعرانی بوده که تحت تأثیر سبک سعدی به سرودن غزل پرداخته‌است. در ادبیات معاصر نیز نویسندگانی مانند [[محمدعلی جمال‌زاده]] و [[ابراهیم گلستان]] از او تأثیر پذیرفته‌اند. آثار سعدی بعدها به موسیقی هم راه پیدا کرد و بسیاری از غزل‌های او را خوانندگانی چون [[جلال‌الدین تاج|تاج اصفهانی]]، [[محمدرضا شجریان]] و [[غلامحسین بنان]] خواندند. به‌منظور تجلیل از سعدی، اول اردیبهشت، روز آغاز نگارش کتاب ''گلستان''، در ایران [[روز سعدی]] نام‌گذاری شده‌است.


(تا اواسط ستون اول بخش خاستگاه: ص 4 ج 30)
==زمانهٔ سعدی==
{{اصلی|اتابکان فارس|حمله مغول به ایران}}
 
===وضعیت سیاسی===
[[پرونده:Genghis Khan empire-fa.svg|بندانگشتی|300px|مسیر [[حمله مغول به آسیای میانه|حملهٔ مغول]] به مناطق مختلف جهان که از ۱۲۰۶ تا ۱۲۲۱ میلادی طول کشید.]]
 
مهم‌ترین واقعهٔ قرن هفتم هجری، [[حمله مغول به ایران|حملهٔ مغول‌ها به ایران]] است. حملهٔ مغول در سال ۶۱۶ هجری که [[چنگیزخان|چنگیز]] آغاز کرد و در نهایت در سال ۶۵۶ هجری، [[هولاکو خان|هلاکو]] با تصرّف بیشتر قسمت‌های سرزمین [[ایران]] و [[عراق]] به سرانجام رساند. این هجوم با ویران کردن [[شهر]]ها، سوزاندن [[کتابخانه]]‌ها و [[غارت]] و کشتار مردم همراه بود.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref> چند میلیون نفر از مردم در این حملات کشته شدند و بسیاری از شهرها با خاک یکسان شدند. نخستین سرزمینی که مورد هجوم واقع شد، سرزمین [[فرارود]] بود و این حملات باعث شد تا بخشی از مردم به مناطق امن‌تر مانند [[پارس (سرزمین)|پارس]]، [[اصفهان]]، [[هند]] و [[آسیای صغیر]] پناه ببرند.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۱-۶|ج=۳}}</ref>
 
سعدی در زمان حکومت [[اتابکان فارس]] (یا سَلغُریان) می‌زیست. این سلسله از سال ۵۴۳ هجری شروع شد و نزدیک به صد و پنجاه سال بعد، یعنی در سال ۶۸۵ هجری، به پایان رسید. ششمین و مشهورترین [[اتابک]] این سلسله [[ابوبکر بن سعد بن زنگی]] بود که در سال ۶۲۳ هجری به فرمان‌دهی رسید و ۳۵ سال حکومت کرد. پدر وی، [[سعد بن زنگی]] تبعیت [[علاءالدین محمد خوارزمشاه]] را پذیرفته بود؛ با از بین رفتن خوارزمشاهیان سرزمین پارس به سبب تدبیر ابوبکر بن سعد از تجاوز مغول در امان ماند؛ وی با پذیرفتن اطاعت خان مغول، اجازهٔ سلطنت در فارس (''[[یرلیغ]]'') را از جانب [[اوگتای خان]]، امپراتور مغول دریافت کرد. سپس [[هولاکو خان]]، سرسلسلهٔ [[ایلخانان]] نیز حکومت وی بر فارس را پذیرفت. او در سال ۶۵۶ هجری، عده‌ای از سپاه خود را برای کمک به هلاکوخان در تسخیر [[بغداد]] گسیل کرد. حملهٔ هلاکو به ''بغداد'' منجر به انقراض [[خلافت عباسی|حکومت عباسیان]] و کشته شدن [[مستعصم]]، آخرین خلیفهٔ عباسی شد. اما ابوبکر بن سعد، در سال ۶۵۸ هجری در [[شیراز]] درگذشت و پسرش [[سعد بن ابوبکر]] نیز در راه بازگشت از اردوی ایلخان در منطقهٔ [[تفرش]] درگذشت.<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref> هلاکو در سال ۶۶۷، امیر [[انکیانو]] را به سمت فرماندار مغول در فارس منصوب کرد.<ref>{{پک|1=نذیر|2=۱۳۸۱|ک=فصلنامه‌نامه انجمن|ف=سعدی شیرازی و سردار مغول}}</ref>
 
===فرهنگ و ادبیات===
{{اصلی|سبک عراقی}}
قرن ششم و هفتم هجری با اوج‌گیری [[تصوف]] مصادف است، که زمینهٔ گسترش آن از قرن پنجم هجری با پاسخگویی [[غزالی|ابوحامد محمد غزالی]] به «شبهات» و ایجاد آشتی بین [[اسلام|شرع]] و تصوف فراهم شده‌بود. در این دوران بسیاری از مشایخ صوفیه از جمله [[عبدالقادر گیلانی]] و [[شهاب‌الدین عمر سهروردی]] ظهور کردند. بسیاری از مکاتب صوفیه از جمله ''[[قادریه]]''، ''[[سهروردیه]]'' و ''[[کبرویه]]'' بنیان‌گذاری شدند و [[خانگاه|خانقاه‌های]] بسیاری ساخته‌شدند. بسیاری از امرا، وزرا و سلاطین ازجمله [[مستنصر عباسی]]، [[طغرل بیک|طغرل سلجوقی]] و [[نظام‌الملک|خواجه نظام الملک طوسی]] از مشایخ صوفیه حمایت کردند. در این دوره، عناصر صوفیانه در اشکال مختلف به [[شعر]] و [[نثر]] فارسی راه یافت و عالی‌ترین مظاهر شعر تعلیمی در [[حدیقةالحقیقه|حدیقه]] [[سنایی]] و بعد از آن در اشعار عطار نیشابوری و مولوی نمایان شد.<ref>{{پک|1=اعوانی|2=و دیگران|3=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=تصوف}}</ref> سهروردی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم [[فلسفه اشراق|فلسفهٔ اشراق]] را با استفاده از آثار صوفیه، منابع [[فلسفه یونان باستان|فلسفهٔ یونانی]] و [[حکمت خسروانی]] پایه‌گذاری کرد. فلسفهٔ اشراق هم مبتنی بر [[منطق|استدلال عقلی]] و هم [[عرفان|سیر و سلوک عرفانی]] است.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=مجتبی ولی پوریان|کد زبان=|تاریخ=۱۶ فروردین ۱۳۹۱|وبگاه=پایگاه خبری آفتاب|نشانی=http://www.aftabir.com/articles/view/religion/philosophy/c7_1333555599p1.php/سهروردی-پایه-گذار-مکتب-اشراق|عنوان=سهروردی پایه‌گذار مکتب اشراق|تاریخ بازدید=۲۲ شهریور ۱۳۹۶|archive-date=12 سپتامبر 2017|archive-url=https://web.archive.org/web/20170912191226/http://www.aftabir.com/articles/view/religion/philosophy/c7_1333555599p1.php/%d8%b3%d9%87%d8%b1%d9%88%d8%b1%d8%af%db%8c-%d9%be%d8%a7%db%8c%d9%87-%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1-%d9%85%da%a9%d8%aa%d8%a8-%d8%a7%d8%b4%d8%b1%d8%a7%d9%82}}</ref>{{منبع بهتر}} او در صدد زنده کردن حکمت ایرانی در بین ایرانیانی بود که دین اسلام را پذیرفته بودند و ختم شدن ''[[حماسه|حماسهٔ]] [[پهلوان]]ی'' به ''[[حماسه عرفانی|حماسهٔ عرفانی]]'' یکی از ابعاد تحولی است که در این دوران به وقوع پیوست.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=هانری کربن|کد زبان=fa|تاریخ=۴ اسفند ۱۳۸۹|وبگاه=اطلاعات حکمت و معرفت|نشانی=http://www.ettelaathekmatvamarefat.com/new/index.php?option=com_content&view=article&id=241:1389-12-04-12-27-53&catid=15:mag-11&Itemid=24|عنوان=از حماسه پهلوانی تا حماسه عرفانی (بخش پنجم)|مترجم=انشاءاله رحمتی|بازبینی=۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷|archiveurl=https://web.archive.org/web/20170912102739/http://www.ettelaathekmatvamarefat.com/new/index.php?option=com_content&view=article&id=241:1389-12-04-12-27-53&catid=15:mag-11&Itemid=24|archivedate=12 سپتامبر 2017|dead-url=yes}}</ref>{{منبع بهتر}}
 
با روی کار آمدن حاکمان [[دودمان سلجوق|سلجوقی]] و پس از آن [[ایلخانان|ایلخانی]] – که علاقه‌ای به شعر نداشتند – سرودن [[مدح|مدیحه]] درآمدی برای شاعران ایجاد نمی‌کرد و در نتیجه، [[قصیده]] که [[قالب شعر|قالب]] متداول مدح در دوران پیشین بود، کم‌کم‌اهمیت خود را از دست داد.<ref>{{پک|1=نفیسی|2=۱۳۴۴|ک=تاریخ نظم و نثر در ایران|ص=۱۵۷|ج=۱}}</ref> در نقطهٔ مقابل، از آن‌جا که [[غزل]] قالب مناسبی برای بیان مضامین [[عرفان|عارفانه]] و [[عشق|عاشقانه]] است، شاعران غزل‌سرا ظهور کردند و پایه‌های [[غزل]] استوارتر شد. [[سنایی]] نخستین شاعری است که به‌جد به سرودن غزل عارفانه و عاشقانه روی آورد و زمینه را برای تکامل آن در آثار شاعران بعد از خود، از جمله [[عطار]]، [[خاقانی]]، [[نظامی گنجوی|نظامی]]، سعدی، [[مولوی]] و [[حافظ]] فراهم کرد.<ref>{{پک|1=شمیسا|2=۱۳۷۰|ک=سیر غزل در شعر فارسی|ص=۶۷-۷۵}}</ref>
 
از سوی دیگر، روزگار سعدی مقارن با متداول شدن [[سبک عراقی]] در [[ادبیات فارسی]] است. رواج سبک عراقی به اواخر [[سده ۶ (قمری)|قرن ششم هجری]] و روی کار آمدن سلجوقیان بازمی‌گردد. در این دوره بسیاری از حکما و ادبا به مناطق مرکزی و جنوبی ایران مهاجرت کردند که به [[عراق عجم]] شهرت داشت. این روند مهاجرت با [[حمله مغول به ایران|هجوم مغول به ایران]] سرعت و شدت بیشتری گرفت.<ref>{{پک|1=نفیسی|2=۱۳۴۴|ک=تاریخ نظم و نثر در ایران|ص=۱۵۷|ج=۱}}</ref> با انتقال کانون‌های تأثیرگذار بر [[زبان فارسی]] به مناطق مرکزی و جنوبی، زمینهٔ بروز تغییرات در سبک سخنوری فارسی (که به [[سبک خراسانی]] مشهور بود) پدید آمد.<ref>{{پک|1=طائفی|2=رضایی|3=کندی|4=۱۳۹۵|ک=همایش ارتباطات، زبان و ادبیات فارسی و مطالعات زبان شناختی|ف=نگرشی تطبیقی به سبکهای شعر فارسی و عربی}}</ref> در این دوران با نفوذ زبان عربی در زبان فارسی، [[بسامد]] استفاده از واژه‌ها و ترکیب‌های عربی در شعر و [[نثر فارسی|نثر]] فارسی بیشتر شد و [[نثر فنی]] متکلفانه نیز رواج پیدا کرد. کتاب ''[[مقامات حمیدی]]'' نمونه‌ای از این نوع نثر است. در قرن ششم، غلبهٔ زبان عربی بر فارسی به قدری زیاد شد که نویسندگان فارسی‌زبان به خلق آثار عربی روی آوردند و اگر هم به زبان فارسی می‌نوشتند، آن را با کلمه‌ها و ترکیب‌های عربی می‌آمیختند؛ به‌طوری‌که آثار این دوره پر از اشعار و اصطلاحات عربی و استدلالات [[قرآن]]ی است.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۳۵۹-۳۶۴|ج=۲}}</ref> نویسندگان این عصر، در جستجوی [[سجع]]، به استفاده از واژگان نامأنوس روی آورده بودند و صفت جوهری نثر که انتقال مفهوم به ذهن خواننده است، بسیار کم‌رنگ شده بود.<ref>{{پک|1=دشتی|2=۱۳۵۶|ک=قلمرو سعدی|ص=۶۳-۷۸}}</ref>
 
در سدهٔ هفتم هجری، از آن‌جا که حاکمان ایلخانی علاقهٔ زیادی به ثبت [[تاریخ|وقایع تاریخی]] داشتند، زمینهٔ گسترش تاریخ‌نگاری فراهم شد که از آن جمله می‌توان به [[جامع‌التواریخ|جامع التواریخ]] و [[تاریخ جهانگشای|تاریخ جهانگشا]] اشاره کرد.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۱-۶|ج=۳}}</ref>
 
==زندگی‌نامه==
{| class="infobox" align="left" width="25%" style="border:1px solid #ddd; margin:0 1em 1em 0; padding:0 1em 1em 0; vertical-align:left; font-size:85%;"
! colspan="2" align="center" |{{درشت|گاهشمار زندگی سعدی}}
|-
| colspan="2" align="center" |<small>مهمترین رویدادهای زندگی سعدی به اجمال
|-
| align="left" > |۶۰۶
|تولد (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ در منابعی ۵۸۵ و ۶۱۰ هم آمده‌است)<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۱۰
|صلح [[علاءالدین محمد خوارزمشاه|سلطان محمد خوارزمشاه]] با [[قراختائیان]]<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۳۴-۴۷|ف=تولد و وفات}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۱۶
|آغاز [[حمله مغول به ایران]] و اشغال [[بخارا]]<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۱۷
|درگذشت [[علاءالدین محمد خوارزمشاه|سلطان محمد خوارزمشاه]] در [[آبسکون|''جزیره آبسکون'']] (در حالی که از لشکر مغول می‌گریخت)<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۱۸
|غارت [[نیشابور]] و قتل‌عام نیشابوریان به دست لشکر مغول<ref>{{پک|1=اقبال آشتیانی|2=۱۳۸۹|ک=تاریخ مغول|ص=؟}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۲۳
|عزیمت به [[بغداد]] و آغاز تحصیل و سفر به نقاط مختلف جهان،<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref> درگذشت [[سعد بن زنگی]]، حاکم فارس و جانشینی پسرش [[ابوبکر بن سعد زنگی|ابوبکر بن سعد]] در شیراز (وی موفق می‌شود با [[اوگتای‌خان|اوگتای خان]] و بعداً با [[هولاکو خان|هلاکو خان]] مصالحه کند و شیراز را از حملهٔ مغول در امان نگه دارد)<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۲۶
|آغاز موج دوم حملهٔ مغول به ایران به فرمان [[اوگتای‌خان|اوگتای خان]]<ref>{{پک|1=اقبال آشتیانی|2=۱۳۸۹|ک=تاریخ مغول|ص=؟}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۲۸
|مرگ [[جلال‌الدین خوارزمشاه]] و انقراض [[خوارزمشاهیان|حکومت خوارزمشاهیان]]<ref>{{پک|1=اقبال آشتیانی|2=۱۳۸۹|ک=تاریخ مغول|ص=؟}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۴۵
|آغاز موج هفتم [[جنگ‌های صلیبی|جنگهای صلیبی]] و اسارت سعدی به دست فرنگیان<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۸-۳۷}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۵۳
|آغاز موج سوم یورش مغول به ایران به رهبری [[هولاکو خان|هلاکو خان]]<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۵۵
|بازگشت به [[شیراز]] و نگارش ''[[بوستان سعدی|بوستان]]''<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۵۶
|سقوط بغداد و به قتل رسیدن [[مستعصم|مستعصم عباسی]] به دستور هلاکو خان و انقراض خلافت [[بنی عباس]]، نگارش کتاب ''[[گلستان سعدی|گلستان]]''<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۵۸
|درگذشت [[ابوبکر بن سعد زنگی|ابوبکر بن سعد]]، حاکم فارس در شیراز تقریباً هم‌زمان با درگذشت پسرش [[سعد بن ابوبکر]] در راه بازگشت از بغداد، آغاز امارت [[اتابک محمد بن سعد|محمد بن سعد]] در شیراز در سنین کودکی<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۸۳
|کشته شدن [[شمس‌الدین محمد جوینی|شمس الدین محمد جوینی]] مشهور به ''صاحب دیوان'' در دربار [[ایلخانان|''ایلخانی'']]<ref>{{پک|1=اقبال آشتیانی|2=۱۳۸۹|ک=تاریخ مغول|ص=؟}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۸۵
|درگذشت [[ابش خاتون]] و پایان حکومت ''[[اتابکان فارس]]'' بر شیراز،<ref>{{پک|1=آل‌داوود|2=۱۳۶۷|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اتابکان فارس}}</ref> آغاز حکومت [[انکیانو]] بر شیراز (سعدی با او ارتباط نزدیکی داشت و در ستایش او اشعاری سروده‌است)<ref>{{پک|1=نذیر|2=۱۳۸۱|ک=فصلنامه‌نامه انجمن|ف=سعدی شیرازی و سردار مغول}}</ref>
|-
| align="left" > |۶۹۰
|درگذشت (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ این واقعه ممکن است در یکی از سال‌های ۶۹۰ تا ۶۹۵ رخ داده باشد)<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
|}
در مورد زندگی سعدی اطلاعات قطعی بسیار کمی در دست است. حتی قدیمی‌ترین منابع، بسیاری از اطلاعات خود را از آثار خود او اقتباس کرده‌اند؛ اطلاعاتی که بسیاری از آن‌ها به لحاظ [[تاریخ]]ی غیرممکن‌اند و سعدی –شاید– به‌منظور تأثیر بیشتر کلام خود، آن‌ها را تغییر داده و با [[اغراق|مبالغه]] و [[افسانه]] درآمیخته‌است.<ref>{{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = | نام = | پیوند نویسنده = |نشانی مقاله=http://www.iranicaonline.org/articles/sadi-sirazi| دانشنامه = [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] | مقاله = SAʿDI | سال = February 1, 2012| ناشر = Bibliotheca Persica Press | مکان = | شابک = | صفحه = |بازبینی=2017-04-09| زبان = en}}</ref> بنابراین، هنوز تصویر دقیق و منسجمی از زندگی سعدی وجود ندارد.<ref>{{پک|1=ابراهیمی دینانی|2=۱۳۷۸|ک=سعدی‌شناسی|ف=سعدی و اشعریه}}</ref> به‌ویژه در مورد سال‌های پیش از سال ۶۵۵ و پس از ۶۸۰ دانسته‌ها متکی بر فرضیات است.<ref name=":62">{{یادکرد کتاب|نشانی=|عنوان=The Cambridge History of Iran|نام خانوادگی=Rypka|نام=Jan|ناشر=Cambridge University Press|سال=2007|شابک=978-0-521-06936-6|ویرایش=6|مکان=|صفحه=594-601|صفحات=|زبان=en|فصل=8 (Poets and Prose Writers of the Late Saljuq and Mongol Periods)|پیوند نویسنده=یان ریپکا}}</ref>
 
===تولد و کودکی===
{{همچنین ببینید|سال تولد سعدی}}
''سعدی'' به احتمال زیاد در سال ۶۰۶ هجری قمری (برابر با حدود ۵۸۹ خورشیدی و ۱۲۱۰ میلادی) در [[شیراز]] زاده شده‌است. با این حال، برخی از صاحب‌نظران [[سال تولد سعدی|تولد وی]] را حدود سال ۵۸۵ هجری قمری می‌دانند.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> با توجه به این که هیچ منبع تاریخی مستقلی در مورد زادروز ''سعدی'' گزارشی نداشته‌است، هر دو تاریخ ذکرشده، بر اساس استنباط صاحب‌نظران از آثار خود او به دست آمده‌است.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۳۴-۴۷|ف=تولد و وفات}}</ref><ref group="یادداشت">در دیباچهٔ ''گلستان'' آمده‌است: «یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می‌خوردم و سنگ سراچهٔ دل به الماس آب دیده می‌سفتم و این بیت‌ها مناسب حال خود می‌گفتم:{{سخ}}هر دم از عمر می‌رود نفسی{{سخ}}چون نگه می‌کنم نمانده بسی{{سخ}}ای که پنجاه رفت و در خوابی{{سخ}}مگر این پنج روز دریابی …».{{سخ}}بنابراین سعدی در سال ۶۵۶ که ''گلستان'' را نوشته، پنجاه سال داشته و می‌توان نتیجه گرفت که سال تولد وی ۶۰۶ هجری بوده‌است.</ref><ref group="یادداشت">این بیت در آغاز باب نهم بوستان آمده‌است:{{سخ}}بیا ای که عمرت به هفتاد رفت{{سخ}}مگر خفته بودی که بر باد رفت{{سخ}}بنابراین سعدی در سال ۶۵۵ که ''بوستان'' را نوشته، هفتاد سال داشته و می‌توان نتیجه گرفت که سال تولد وی ۵۸۵ هجری بوده‌است.</ref>
به عقیدهٔ [[یان ریپکا]]، محتمل‌ترین فرضیه برای تولّد سعدی بین ۶۱۰ تا ۶۱۵ است که [[عباس اقبال آشتیانی|عباس اقبال]]، مورخ و ادیب معاصر، طرح کرده‌است؛ هرچند حتی با این فرض نیز عمر سعدی بسیار طولانی می‌شود.<ref name=":62" />
 
طبق قدیمی‌ترین اسناد، نام وی '''مصلح‌الدین ابومحمد عبدالله بن مشرف بن مصلح بن مشرف''' است.<ref name=":62" /> نام کوچک سعدی، ''مصلح''، از نام پدربزرگ پدری‌اش اقتباس شد. پدر او ملازم دربار [[سعد بن زنگی]]، [[اتابکان فارس|اتابک فارس]]، بود و هم‌زمان به [[علوم دینی]] نیز اشتغال داشت.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> سعدی از کودکی تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت. وی در آثارش ضمن یادآوری این تعالیم، از عشق و آموزه‌های خردمندانهٔ پدرش به نیکی یاد می‌کند.<ref name=":62" /><ref group="یادداشت">به عنوان نمونه حکایت شمارهٔ ۷ از باب دوم کتاب ''گلستان'':{{سخ}} «یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب‌خیز و مولع زهد و پرهیز، شبی در خدمت پدر رحمةالله‌علیه نشسته‌بودم و همه‌شب دیده برهم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه‌ای گرد ما خفته. پدر را گفتم از اینان یکی سر برنمی‌دارد که دوگانه‌ای بگزارد چنان خواب غفلت برده‌اند که گویی نخفته‌اند که مرده‌اند! گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.{{سخ}}نبیند مدعی جز خویشتن را{{سخ}}که دارد پرده پندار در پیش{{سخ}}گرت چشم خدا بینی ببخشند{{سخ}}نبینی هیچ‌کس عاجزتر از خویش»</ref> سعدی در دوازده‌سالگی پدرش را از دست داد<ref name=":62" /> و تحت تکفل پدربزرگ مادری خود، مسعود بن مصلح الفارسی، قرار گرفت. او در دوران کودکی، مقدمات علوم ادبی و [[شریعت|شرعی]] را در شیراز آموخت.
سعدی به قولی، خواهرزادهٔ [[قطب‌الدین شیرازی]]، دانشمند و فیلسوف سرشناس است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> دوران کودکی و نوجوانی سعدی هم‌زمان با [[اتابک]]ی سعد بن زنگی در فارس بود، که با [[حمله مغول به ایران|یورش مغول‌ها به ایران]] مصادف شد.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref> اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان [[محمد خوارزمشاه]] و به‌ویژه حملهٔ سلطان [[غیاث‌الدین خوارزمشاه]]، برادر [[جلال‌الدین خوارزمشاه]]، به شیراز در سال ۶۲۰ هجری قمری، سعدی را بر آن داشت که در روزگار جوانی [[شیراز]] را ترک کند و به [[بغداد]] برود.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
 
===تحصیل و سفر===
سعدی حدوداً از سال ۶۲۳ قمری در [[نظامیه بغداد|مدرسهٔ نظامیهٔ]] [[بغداد]] مشغول به تحصیل شد. این [[مدرسه]] در سال ۴۵۹ هجری به دستور [[خواجه نظام‌الملک طوسی]]، وزیر مشهور دربار [[سلجوقیان]]، تأسیس شده بود. در این مدرسه که به صورت [[شبانه‌روزی (مکان)|شبانه‌روزی]] اداره می‌شد، دانشجویان دروسی از قبیل [[صرف و نحو|صرف و نحو عربی]]، [[قرآن]]، [[فقه]]، [[حدیث]]، [[اصول فقه|اصول]]، [[پزشکی|طب]]، [[فلسفه]] و [[اخترشناسی|نجوم]] را فرا می‌گرفتند. هدف اصلی تأسیس مدارس نظامیه، تربیت [[قاضی]] و [[فقیه]] و [[علم حدیث|محدث]] [[اهل سنت]] بود. [[ابوحامد محمد غزالی|امام محمد غزالی]] از سال ۴۸۴ هجری در آن تدریس می‌کرد و تأثیر وی در محتوا و نظام آموزشی، در درازمدت (حتی در زمان تحصیل سعدی) هویدا بود؛ چنان‌که کتاب ''[[احیاء علوم‌الدین]]'' یکی از مهم‌ترین کتاب‌های درسی آن به‌شمار می‌رفت. این مدرسه و سایر مدارس نظامیه مروج [[فقه]] [[شافعی]] و [[علم کلام|کلام]] [[اشاعره|اشعری]] بود و مثل سدی در برابر تفکر [[اسماعیلیه]] عمل می‌کرد.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۷۳_۴۸|ف=زمانه سعدی}}</ref>
 
سعدی در مدت تحصیل در بغداد از حضور استادان بنام دوران خود از جمله [[سبط بن جوزی]] (منظور ابن جوزی دوم، نوادهٔ ''[[ابن جوزی]]'' مشهور است) و [[شهاب‌الدین عمر سهروردی]]، صوفی مشهور، بهره برد.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> به استناد یکی از سروده‌های سعدی،<ref group="یادداشت">بوستان سعدی، باب هفتم:{{سخ}}مرا در نظامیه ادرار بود{{سخ}}شب و روز تلقین و تکرار بود</ref> او در این دوره از مدرسهٔ نظامیه شهریه دریافت می‌کرده‌است. سعدی پس از تحصیل در نظامیه، شغل [[خطابه|واعظی]] پیشه می‌کند که مستلزم سفر به مناطق مختلف و ارائهٔ خطابه و ارشاد مردم بوده‌است.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۱۱۱-۱۵۶|ج=۳}}</ref> با توجه به شواهد متعددی که در ''بوستان'' و ''گلستان'' وجود دارد،<ref group="یادداشت">به‌طور مثال حکایت شمارهٔ ۱۱ از باب دوم ''گلستان'': «در جامع بعلبک وقتی کلمه‌ای همی‌گفتم به طریق وعظ، با جماعتی افسرده و دل مرده و ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده، دیدم که نفسم درنمی‌گیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمی‌کند …»</ref> سعدی مدتی را در شهرهای مختلف [[شام (سرزمین)|شام]] مانند ''[[دمشق]]'' و ''[[بعلبک]]'' به سر برده و به کار تدریس و موعظه مشغول بوده‌است.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۷-۱۸}}</ref> مسلم است که سعدی به [[حجاز]]، [[شام (سرزمین)|شام]] و [[امپراتوری روم شرقی|آسیای صغیر]] سفر کرده‌است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> با این حال نشانه‌هایی از سفر به [[هندوستان]]، [[ترکستان]]، [[غزنین]]، [[آذربایجان (ایران)|آذربایجان]]، [[فلسطین]]، [[چین]]، [[یمن]] و [[آفریقای شمالی]] هم در سروده‌های وی یافت می‌شود. اما به‌نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشند و به‌طور منطقی پایهٔ [[نماد]]ین و اخلاقی داشته باشند.<ref>{{پک|1=شایگان|2=۱۳۹۳|ک=پنج اقلیم حضور|ص=۸۸}}</ref> [[یان ریپکا]]، سفر او به شرق ایران، شامل [[ترکستان]] و هندوستان، را بسیار بعید می‌داند.<ref name=":62" /> این جهانگردی که مورد اشارهٔ خود سعدی نیز واقع شده‌است،<ref group="یادداشت">در اقصای عالم بگشتم بسی{{سخ}}به سر بردم ایام با هر کسی{{سخ}}تمتع به هر گوشه‌ای یافتم{{سخ}}ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم</ref> به روایتی سی سال به طول انجامید.<ref>{{پک|1=شایگان|2=۱۳۹۳|ک=پنج اقلیم حضور|ص=۸۸}}</ref>
 
===بازگشت به شیراز===
سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری به ''[[شیراز]]'' بازگشت و در [[خانقاه]] [[ابوعبدالله بن خفیف]] ساکن شد. سعدی در این زمان به حاکم [[فارس (سرزمین)|فارس]]، اتابک [[ابوبکر بن سعد زنگی]] بسیار نزدیک شد و –مانند پدر– به [[دربار سلطنتی|دربار]] رفت‌وآمد پیدا کرد. [[ذبیح‌الله صفا]]، معتقد است که اشتغال سعدی در دربار، به عنوان شاعر درباری نبوده‌است. در این دوران سعدی به تدوین و تصنیف اشعار و رسائل خود پرداخت.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
 
با توجه به شواهدی که در کتاب ''[[بوستان سعدی|بوستان]]'' وجود دارد، سعدی در بازگشت از سفر تصمیم گرفت که ''«''سخن‌های شیرین‌تر از قند به سوغات آوَرَد»<ref group="یادداشت">دریغ آمدم زان همه بوستان{{سخ}}تهیدست رفتن سوی دوستان{{سخ}}به دل گفتم از مصر قند آورند{{سخ}}بر دوستان ارمغانی برند{{سخ}}مرا گر تهی بود از آن قند دست{{سخ}}سخن‌های شیرین‌تر از قند هست</ref> و بدین جهت کتاب بوستان را در سال ۶۵۵ قمری نوشت و به [[ابوبکر بن سعد زنگی]]، حاکم وقت ''شیراز''، تقدیم کرد. [[محمدعلی همایون کاتوزیان]]، منتقد ادبی، با توجه به شواهدی در [[گلستان سعدی|''گلستان'']]، معتقد است که سعدی پس از نگارش ''بوستان'' دچار نوعی [[افسردگی (حالت)|افسردگی]] شد و با این فکر که عمر خود را به بطالت گذرانده و به ایام پیری رسیده‌است، دست از کار کشید؛ اما دوست یا دوستانی او را به نوشتن کتاب جدیدی مصمم کردند. سعدی نگارش کتاب ''گلستان'' را کمتر از یک سال بعد از تدوین ''بوستان''، در ۱ اردیبهشت سال ۶۵۶ هجری شروع کرد و «هنوز از گلِ بوستان بَقیّتی موجود بود» که نگارش آن را به پایان رساند؛ بنابراین کتاب ''گلستان'' در مدت پنج یا شش ماه نوشته شد که — به نظر [[محمدعلی همایون کاتوزیان]] — شبیه به معجزه است و می‌تواند نشانی از فرح و انبساطی باشد که پس از یک دوره افسردگی — به‌صورت موقت — بروز می‌کند. سعدی این کتاب را تلویحاً به [[سعد بن ابوبکر|سعدبن ابوبکر زنگی]]، [[ولیعهد]] جوان [[اتابکان فارس|''فارس'']] تقدیم و ابراز امیدواری کرد که مورد پسند وی واقع شود.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۸-۵۱}}</ref> یان ریپکا می‌گوید این‌که سعدی توانسته در این مدت کوتاه این دو اثر بلیغ را در نهایت کمال تصنیف کند، از این مسئله نشات می‌گیرد که مطالبش را پیش‌تر نگاشته بوده‌است.<ref name=":62" />
 
سعدی تا پیش از نگارش ''بوستان'' و ''گلستان''، شاعری نام‌آشنا نبود، اما نگارش این دو کتاب سرآغاز شهرت و بلندآوازگی او شد. سعدی پس از سکونت در شیراز، زندگی خود را صرف سرودن شعر و [[مراقبه]] کرد و روزگار خود را با تقدیم شعری یا نصیحتی به امیران و رعایا و طرفداران خود و پذیرش هدایای آن‌ها می‌گذراند.<ref name=":62" />
 
سعدی در ''گلستان'' می‌گوید که با دو وزیر دربار [[ایلخانان|ایلخانی]] زمان خود یعنی [[شمس‌الدین محمد جوینی]] و [[عطاملک جوینی]] دوستی و مراوده داشت. این دو اهل سخن و شعر بودند و با سعدی مکاتبات و ملاقات‌هایی داشتند. سعدی پس از بازگشت به شیراز، یک بار به [[حج|سفر حج]] می‌رود و در بازگشت، از مسیر ''[[آذربایجان]]''، به دیدار این دو برادر نائل می‌شود.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> آن‌ها او را به دیدار [[اباقاخان]]، پادشاه وقت ایلخانی، بردند و او هم از سعدی خواست که او را نصیحتی کند.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۲۲۱-۲۴۹}}</ref> سعدی در مدت اقامت خود در شیراز، با بسیاری از افراد سرشناس معاصر خود از جمله [[شیخ صفی‌الدین اردبیلی]]<ref>{{پک|1=براون|2=۱۳۳۹|ک=از سعدی تا جامی|ص=۷۰۴-۷۰۷}}</ref> دیدار کرد.<ref>{{پک|1=امینی|2=الهی‌منش|3=۱۳۹۵|ک=پژوهشنامه مذاهب اسلامی|ف=تحلیل رویکردهای سعدی شیرازی}}</ref> یان ریپکا گزارش این ملاقات‌ها را معتبر نمی‌داند.<ref name=":62" />
 
[[قاضی نورالله شوشتری]] در کتاب ''قصص العلماء''، داستانی از ملاقات سعدی با [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیرالدین توسی]] در ''[[شیراز]]'' نقل می‌کند که طی آن خواجه نصیر، به سبب [[قصیده]]ای که سعدی در رثای [[مستعصم]]، [[خلافت عباسی|خلیفهٔ عباسی]] سروده،<ref group="یادداشت">آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین{{سخ}}بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین{{سخ}}ای محمد گر قیامت می‌برآری سر ز خاک{{سخ}}سر برآور وین قیامت در میان خلق بین{{سخ}}نازنینان حرم را خون خلق بی‌دریغ{{سخ}}ز آستان بگذشت و ما را خون چشم از آستین …</ref> دستور [[فلک|فلک کردن]] او را می‌دهد و این شکنجه، طی چند روز به درگذشت وی می‌انجامد. با این حال به‌نظر [[محمدابراهیم باستانی پاریزی|ابراهیم باستانی پاریزی]]، اگرچه اصل فلک شدن سعدی به‌واسطهٔ سرودن [[مرثیه]] برای مستعصم عباسی ممکن است واقعیت داشته‌باشد، اما جزئیات داستان ساختگی است؛ چرا که نشانه‌ای از سفر خواجه نصیر به ''شیراز'' در دست نیست و در عین حال، سعدی تا سال‌ها پس از درگذشت خواجه نصیر به حیات خود ادامه داده‌است.<ref>{{پک|1=باستانی پاریزی|2=۱۳۶۰|ک=چیستا|ف=گذر سعدی از آبادان}}</ref>
 
===مرگ===
تاریخ مرگ سعدی را در منابع گوناگون، یکی از سال‌های ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری ذکر کرده‌اند.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> اما مورد اعتمادترین روایت که [[سعید نفیسی]] طرح می‌کند، این است که وی در ۲۷ [[ذیحجه]] سال ۶۹۰ هجری درگذشته<ref name=":62" /><ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> و در همان [[خانگاه|خانقاهی]] که اقامت گزیده‌بود، به خاک سپرده شده‌است.<ref name=":8" />{{منبع بهتر}}
 
===داستان‌های خیالی و مبالغه‌آمیز===
پیش‌تر عادت بر این بود که — بیشتر بدون گفتگو — داستان‌های ''گلستان'' و ''بوستان'' را بخشی از سرگذشت سعدی قلمداد نمایند؛ از معروف‌ترین صاحب‌نظرانی که چنین رویکردی داشته‌اند می‌توان به [[آنری ماسه|هنری ماسه]]، [[علی‌اصغر حکمت]] و [[محمد خزائلی]] اشاره کرد.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۵۴-۷۵}}</ref> اما مطالعات نشان می‌دهد که برخی از این حکایات جنبهٔ تخیلی دارد و واقعی نیست یا دست‌کم در بیان آن مبالغه شده‌است؛ بنابراین نمی‌توان این داستان‌ها را به‌عنوان سرگذشت واقعی سعدی پذیرفت.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۷-۱۸}}</ref>
 
یکی از این سرگذشت‌ها، حکایت ''بتی دیدم از عاج در [[سومنات]]...'' است که نمونه‌ای از [[مقامه]]‌نویسی است و واقعیت ندارد؛ سعدی اصولاً سفری به [[هندوستان]] نداشته‌است.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۷-۱۸}}</ref><ref>{{پک|1=متینی|2=۱۳۶۴|ک=ایران‌نامه|ف=مقامه‌ای منظوم به زبان فارسی}}</ref> داستان از این قرار است که سعدی در [[بت‌پرستی|بت‌خانهٔ]] [[سومنات]]، مردم را در حال پرستش بتی می‌بیند، که ادعا می‌شد صبح‌ها دست خود را برای ستایش خداوند به سوی آسمان دراز می‌کند. سعدی درمی‌یابد که یک [[برهمن]] در درون بت پنهان می‌شود و با کشیدن ریسمانی، دست بت را حرکت می‌دهد. در همین حال برهمن هم درمی‌یابد که سعدی متوجه موضوع شده‌است. پس از بیم جان، برهمن را می‌کشد و از راه هندوستان و [[یمن]] به [[حجاز]] می‌گریزد.<ref>{{پک|1=عالمی|2=۱۳۸۸|ک=سخن تاریخ|ف=سومنات}}</ref>
 
سعدی در مدت اقامت در [[دمشق]] به علت دلگیری از دوستان خود، از آن‌ها کناره‌گیری می‌کند و سر به بیابان می‌گذارد. اما اسیر ''[[فرنگی]]ان'' می‌شود و در شهر [[طرابلس (لبنان)|طرابلس]] به کار اجباری گماشته می‌شود. در این اثنا، آشنایی او را می‌بیند و از صاحبانش می‌خرد. این شخص سعدی را به شهر [[حلب]] می‌برد و دختر خود را به عقد وی درمی‌آورد. به استناد این حکایت، برخی معتقدند که سعدی اسیر فرنگیان شده و به [[اروپا]] سفر کرده‌است. ''[[ضیاء موحد]]'' اصل داستان اسارت را قابل رد یا اثبات نمی‌داند. اما بر این عقیده است که منظور سعدی از ''[[فرنگ]]''، ''[[اروپا]]'' نیست؛ چون در آن دوران، طی [[جنگ‌های صلیبی]]، فرنگیان [[بارو|استحکاماتی]] را در سرزمین [[شام (سرزمین)|شام]] به وجود آورده‌بودند که به ''اَفرَنج'' یا ''اَفرَنجیه'' شهرت یافته‌بود و سعدی نیز به اسارت محافظان یکی از همین قلعه‌ها درآمده‌بود. موحد برآورد می‌کند که این اتفاق البته در صورت واقعیت داشتن — به احتمال زیاد بین سال‌های ۶۴۵ تا ۶۵۲ قمری (۱۲۴۸ تا ۱۲۵۴ میلادی) طی [[جنگ صلیبی هفتم|هفتمین مرحله از جنگ‌های صلیبی]] واقع شده باشد.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۳۷-۱۸}}</ref>
 
سعدی در ''گلستان'' حکایتی نقل می‌کند راجع به سفر خود به [[کاشغر]] ''در سالی که [[علاءالدین محمد خوارزمشاه|محمد خوارزمشاه]] با [[ختای|ختا]] صلح اختیار کرد''. بنا بر شواهد تاریخی این رخداد در سال ۶۱۰ هجری بوده‌است. وی در این سفر با پسری زیباروی که در حال یادگیری [[صرف و نحو|صرف و نحو عربی]] بود، هم‌کلام می‌شود. پسر از وی درخواست می‌کند شعری از سعدی برایش بخواند و سعدی هم [[بداهه‌پردازی|فی‌البداهه]] ابتدا شعری عربی و سپس شعری فارسی برای او می‌خواند. ''پسر [[نحو]]ی'' سپس که متوجه می‌شود این شخص، همان سعدی است، از او تقاضا می‌کند که مدت بیشتری در آن‌جا اقامت کند؛ اما سعدی به‌رغم میل باطنی، تقاضای او را نمی‌پذیرد. سعدی در این سال، سن کمی داشته‌است و غیرممکن بوده که آوازه‌اش در شهر ''کاشغر'' در [[ترکستان شرقی]] به این درجه رسیده‌باشد.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۳۴-۴۷|ف=تولد و وفات}}</ref> از سوی دیگر، [[شمس قیس رازی]] در کتاب ''[[المعجم فی معاییر اشعار العجم|المعجم]]'' که در سال ۶۳۰ هجری نوشته شده‌است، هیچ عبارت یا شعری از سعدی را نقل نمی‌کند؛ در حالی که به آثار بسیاری از دیگر شاعران آن دوران اشاراتی دارد.<ref name=":62" /> از این رو سفر به کاشغر و ملاقات با پسر نحوی، به احتمال زیاد تخیلی است.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۳۴-۴۷|ف=تولد و وفات}}</ref><ref name=":62" />
 
==گرایش‌های فکری و اجتماعی==
===مذهب===
سعدی در [[نظامیه بغداد|نظامیهٔ بغداد]] تحصیل کرده‌است و هدف از تأسیس مدارس نظامیه، پرورش افرادی بود که [[شافعی|فقه شافعی]] و [[اشاعره|کلام اشعری]] را تدریس کنند.<ref>{{پک|1=ابراهیمی دینانی|2=۱۳۷۸|ک=سعدی‌شناسی|ف=سعدی و اشعریه}}</ref> همچنین تفکر اشعری در زمان و جغرافیای زندگی سعدی متداول بوده‌است. برخی پژوهشگران معتقدند که نشانه‌های اعتقاد سعدی به اشاعره، در آثار او قابل تشخیص است و شکی در اشعری‌مذهب بودن او باقی نمی‌گذارد؛<ref>{{پک|1=ظهیری ناو|2=شریفی|3=۱۳۹۲|ک=آینه معرفت|ف=چگونگی تأثیر تفکر اشاعره در گلستان سعدی}}</ref> به‌طور مثال، سعدی [[قصیده]]‌ای دارد که در آن نخست [[محمد|پیامبر اسلام]] و سپس [[خلفای راشدین|خلفای چهارگانه]] را ستوده و در آن از ادبیات و تعبیرات [[سنی|اهل سنت]] استفاده کرده‌است. اما در مقابل، نشانه‌هایی از ارادت وی به خاندان [[محمد|پیامبر اسلام]] مشاهده می‌شود و به همین دلیل، برخی از علماء مانند [[قاضی نورالله شوشتری]] وی را [[شیعه]] قلمداد کرده‌اند.<ref name=":42">{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=fa|تاریخ=۲ اردیبهشت ۱۳۹۲|وبگاه=پایگاه خبری تحلیلی صراط|نشانی=http://www.seratnews.ir/fa/news/107268/مذهب-حافظ-و-سعدی-چه-بوده-است|عنوان=مذهب حافظ و سعدی چه بوده‌است؟|تاریخ بازدید=۴ اردیبهشت ۱۳۹۶|archive-date=16 نوامبر 2017|archive-url=https://web.archive.org/web/20171116182421/http://www.seratnews.ir/fa/news/107268/%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D9%88-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%DA%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA}}</ref>{{منبع بهتر}} وی مدعی است که سعدی در دیدار خود با [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، [[شیعه]] بودن خود را اظهار کرده‌است.<ref>{{پک|1=باستانی پاریزی|2=۱۳۶۰|ک=چیستا|ف=گذر سعدی از آبادان}}</ref> نکتهٔ قابل توجه در بررسی مذهب سعدی این است که او اصراری به تبلیغ مذهب خود و زیر سؤال بردن سایر مذاهب نمی‌کند و بیشتر به‌عنوان یک شاعر اصول اخلاقی را انعکاس می‌دهد و تبیین می‌کند.<ref>{{پک|1=ظهیری ناو|2=شریفی|3=۱۳۹۲|ک=آینه معرفت|ف=چگونگی تأثیر تفکر اشاعره در گلستان سعدی}}</ref>
 
===جهان‌بینی===
اگرچه سفر به مناطق مختلف و همنشینی با حکیمان و دانشمندان نقش مهمی در شکل‌گیری عقاید سعدی دارد. اما او بیش از هر چیز تحت تأثیر آموزه‌های مذهبی است که در [[شیراز]] و [[بغداد]] فرا گرفته‌است. سعدی به پیروی از [[اشاعره]] فلسفه و هرگونه تفکر خارج از دایرهٔ تعالیم شرعی را گمراهی می‌داند و معتقد است که در هر امری باید تابع [[قرآن]] و [[حدیث]] بود. سعدی [[سرنوشت‌باوری|تقدیرگراست]] و حتی افتادن برگی از درخت را ناشی از ارادهٔ خداوند می‌داند؛ پس در تفکر وی خوبی و بدی در ذات انسان‌ها سرشته شده و قابل تغییر نیست.<ref>{{پک|1=دشتی|2=۱۳۵۶|ک=قلمرو سعدی|ص=۳۶۱-۴۰۰}}</ref><ref>{{پک|1=ظهیری ناو|2=ابراهیم‌پور|3=۱۳۸۷|ک=زبان و ادبیات فارسی|ف=دیدگاه‌های کلامی سعدی بر بنیاد قصاید}}</ref>
 
نکتهٔ بارز دیگری که در مورد عقاید سعدی می‌توان یاد کرد، نوع‌دوستی و تلاش برای اصلاح [[جامعه]] است.<ref>{{پک|1=دشتی|2=۱۳۵۶|ک=قلمرو سعدی|ص=۳۶۱-۴۰۰}}</ref> این جنبه از تفکر او که از آن با عنوان ''[[حکمت#حکمت نظری و حکمت عملی|حکمت عملی]]'' نام می‌برند، در اشعار و آثار سعدی نمود بارز و برجسته‌ای دارد. مفاهیمی از قبیل پرستش خدای یگانه، نکوهش ریاکاری، فروتنی، خدمت به خلق، انسان‌دوستی، کار و تلاش، عدالت و مواردی از این دست در اشعار وی و به‌ویژه در بوستان به دفعات توصیه شده‌است.<ref>{{پک|1=یوسفی|2=۱۳۵۹|ک=بوستان سعدی|ص=؟|ف=جهان مطلوب سعدی در بوستان}}</ref> سعدی خود را مصلحی اجتماعی و آموزگاری اخلاقی می‌داند که با پند و اندرز تلاش می‌کند در مقابل ظلم و نابرابری بایستد یا دست کم تا حدی از عوارض آن بکاهد.<ref>{{پک|1=رحمانیان|2=۱۳۸۹|ک=ماهنامه علوم انسانی مهرنامه|ف=سعدی و سیاست؛ تأملی در زادروز شاعر شیرازی}}</ref> او در طول عمر خود با دربار پادشاهان مختلفی در ارتباط بود. اما [[آزادی اندیشه]] و [[آزادی بیان|آزادی قلم]] خود را از دست نداد و ترجیح داد در قصیده‌های خود، به جای ثنا گفتن امیران و وزیران، آن‌ها را پند و اندرز دهد.<ref name=":62" />
 
===عرفان و تصوف===
سعدی را نمی‌توان ''[[تصوف|صوفی]]'' یا ''[[عرفان|عارف]]'' قلمداد کرد؛ اما در عین حال، نمی‌توان او را یکسره مخالف یا بیگانه با تصوف دانست.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref><ref name=":62" /> [[تصوف]] و [[عرفان]] در [[سده ۷ (قمری)|قرن هفتم هجری]] بسیار رایج بود. سعدی هم به‌عنوان یکی از عالمان زمان خود، به‌واسطهٔ تحصیل در [[بغداد]] و نشست و برخاست با عارفان زمان خود نظیر [[شهاب‌الدین عمر سهروردی|شیخ شهاب‌الدین عمر بن محمد سهروردی]] در معرض اندیشه‌های عرفانی قرار داشت. او در ''گلستان'' می‌گوید که ابوالفرج جوزی او را به ترک [[سماع]] دعوت کرده بود و به‌همین دلیل، [[بدیع‌الزمان فروزانفر]]، او را در زمرهٔ ''صوفیان دین‌دار'' (متشرع) قرار می‌دهد. سعدی در حکایات ''گلستان'' و ''بوستان'' رویکردی دوگانه نسبت به مقولهٔ تصوف دارد؛ گاهی عارفان را تمجید و نظریهٔ تصوف و عرفان را تبیین می‌کند، از آراء و روش‌های اصولی تصوف برداشت می‌کند و بازتاب آن را در اخلاق و رفتار صوفیان بزرگ ([[ابدال]]) مانند [[جنید بغدادی]]، [[شبلی نعمانی]] و [[بایزید بسطامی]] به‌تصویر می‌کشد. با این حال، گاهی صوفیان را «مردمی بیکار و بیعار و بی‌بندوبار» می‌شمارد و از جماعتی انتقاد می‌کند، که تصوف را بهانه‌ای برای «تن‌پروری و شهوت‌رانی» قرار داده‌اند.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref>
 
[[غلامرضا رشید یاسمی|رشید یاسمی]]، زبان‌شناس، بر این عقیده است که همهٔ غزل‌های سعدی عارفانه است و تصویر ''عشق زمینی'' در اشعار سعدی، وسیله‌ای برای رساندن مفهوم ''[[عشق عرفانی|عشق حقیقی]]'' اهل تصوف است.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref> اما بسیاری دیگر از صاحب‌نظران از جمله [[محمدعلی فروغی]]، [[محمدعلی همایون کاتوزیان|همایون کاتوزیان]] و [[ضیاء موحد]] این نظر را رد می‌کنند.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref><ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۹۴-۱۲۰|ف=سعدی عاشق}}</ref> حدود ده درصد از غزل‌های سعدی، عرفانی یا شبه‌عرفانی است. اما حتی در این اشعار نیز شور و شعف عارفانه، چنان‌که در غزلیات [[مولوی]] هست، وجود ندارد.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۶-۱۸۰}}</ref> [[سید علی قاضی|سیدعلی قاضی طباطبایی]]، عارف شیعهٔ [[سده ۱۳ (خورشیدی)|قرن سیزدهم]] و [[سده ۱۴ (خورشیدی)|چهاردهم]]، ''سعدی'' را اگرچه فردی حکیم و دانشمند می‌دانست، اما معتقد بود که «در اشعار او بویی از عرفان به مشام نمی‌رسد». وی تنها از غزلی با مطلع «به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست»''<ref group="یادداشت">به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست{{سخ}}عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست{{سخ}}به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح{{سخ}}تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست{{سخ}}نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل{{سخ}}آنچه در سر سویدای بنی‌آدم ازوست{{سخ}}به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست{{سخ}}به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست{{سخ}}زخم خونینم اگر به نشود به باشد{{سخ}}خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست{{سخ}}غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد{{سخ}}ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست{{سخ}}پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست{{سخ}}که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست{{سخ}}سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر{{سخ}}دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست</ref>'' به عنوان غزلی «آبدار و شیرین» یاد کرده‌است.<ref name=":38">{{یادکرد خبر|تاریخ=۳ اسفند ۱۳۹۴|عنوان=غزل شیرین سعدی از دیدگاه مرحوم آیت‌الله علی‌آقا قاضی|پیوند=https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/12/03/1004202/غزل-شیرین-سعدی-از-دیدگاه-مرحوم-آیت-الله-علی-آقا-قاضی|ناشر=خبرگزاری تسنیم|تاریخ بازدید=۲۶ فروردین ۱۳۹۶|archive-date=13 سپتامبر 2018|archive-url=https://web.archive.org/web/20180913004008/https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/12/03/1004202/%D8%BA%D8%B2%D9%84-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A2%D9%82%D8%A7-%D9%82%D8%A7%D8%B6%DB%8C}}</ref>{{منبع بهتر}} به عقیدهٔ روبن لوی، استاد [[دانشگاه کمبریج]]، [[فلسفه|فلسفهٔ]] سعدی، عملی و عادی است و جنبهٔ [[متافیزیک]] ندارد؛ سعدی دربارهٔ اندیشه‌های صوفیانه به‌شکل جامع و دقیق سخن نمی‌گوید و نگاه او به عارفان برجسته به عنوان معلم [[اخلاق]] است و به‌همین دلیل، رویکرد سعدی با مولوی متفاوت است. [[یان ریپکا]] نیز می‌گوید توجه سعدی نه به اندیشه‌های [[انتزاع]]ی عارفانه، بلکه به کاربرد آن در زندگی عادی معطوف بوده‌است.<ref>{{پک|1=همایون کاتوزیان|2=۱۳۹۳|ک=سعدی، شاعر عشق و زندگی|ص=۱۵۱-۲۰۱}}</ref> به نظر [[باربیه دومنار]]، شرق‌شناس فرانسوی، سعدی تمایل جدی به تصوف نداشت. اما از آن‌جا که در عصرِ او، تصوف مانند [[مذهب]] یک عامل تربیتی عمومی بود، از آن برکنار نماند و از چاشنی تصوف در آثار خود بهره گرفت.<ref>{{پک|1=ستاری|2=۱۳۴۸|ک=هنر و مردم|ف=مقام سعدی در ادبیات فرانسه}}</ref>
 
===مصلحت‌اندیشی===
سعدی بیش از آن که تابع [[اخلاق]] به‌صورت مطلق و فلسفی باشد، مصلحت‌اندیش است و ازین‌رو اصولاً نمی‌تواند طرفدار ثابت و بی‌چون‌وچرای قاعده‌ای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کرده‌است؛ مثلاً راستگویی یک ارزش است؛ اما ممکن است شرایطی واقع شود که مصلحت، دروغ گفتن را ایجاب کند. سعدی در نخستین حکایت از فصل یکم ''گلستان''، شرایطی را تصویر کرده‌است که در آن ارزش راست‌گویی زیر پا گذاشته می‌شود؛ در غیر این صورت نادانی پادشاه و بی‌رحمی وزیرانش باعث کشتار بی‌مورد می‌شود. سعدی در عالم واقع نیز به‌طور مطلق از یک سری قواعد اخلاقی ثابت پیروی نکرده‌است.<ref name=":62" />
 
او از جمله شاعرانی است که [[چاپلوسی]] را نمی‌پسندد و ترجیح می‌دهد در [[قصیده]] به جای مدح گفتن، تذکر بدهد. او [[هولاکو خان|هلاکو خانی]] را، که [[مستعصم|آخرین خلیفهٔ عباسی]] را به قتل رسانده‌است، تمجید و در همان زمان، برای خلیفهٔ مقتول نیز سوگواری می‌کند؛ حال آن که [[ابوبکر بن سعد زنگی|حاکم شیراز]] — که سعدی او را نیز تمجید کرده‌است — برای شکست دادن همین خلیفه، لشکری را به کمک هلاکوخان گسیل کرده‌بود.<ref name=":62" />
 
===شاهدبازی===
سعدی در دورهٔ خود به [[هزل|هزالی]] و [[شاهدبازی]] معروف بوده‌است. علاوه بر ''هزلیات''، که در آن اشعاری در باب [[همجنس‌گرایی]] موجود است، در ''بوستان'' و ''گلستان'' هم مطالب متعددی در همین زمینه وجود دارد. خود سعدی از طرفداران جمال و رخ زیبا بود و از آن حظ روحانی می‌برد. [[بدیع‌الزمان فروزانفر]]، استاد ادبیات فارسی، معتقد است که سعدی در بیشتر غزل‌های خود آشکارا و بی‌پروا، جمال‌پرستی را تأیید کرده‌است.<ref group="یادداشت">به عنوان نمونه غزل شمارهٔ ۳۳۴:{{سخ}}قیامت باشد آن قامت در آغوش{{سخ}}شراب سلسبیل از چشمهٔ نوش{{سخ}}غلام کیست آن لعبت که ما را{{سخ}}غلام خویش کرد و حلقه در گوش{{سخ}}پری‌پیکر بتی کز سِحر چشمش{{سخ}}نیامد خواب در چشمان من دوش{{سخ}}نه هر وقتم به یاد خاطر آید{{سخ}}که خود هرگز نمی‌گردد فراموش{{سخ}}حلالش باد اگر خونم بریزد{{سخ}}که سر در پای او خوشتر که بر دوش{{سخ}}نصیحت‌گوی ما عقلی ندارد{{سخ}}بر او گو در صلاح خویشتن کوش{{سخ}}دهل زیر گلیم از خلق پنهان{{سخ}}نشاید کرد و آتش زیر سرپوش{{سخ}}بیا ای دوست ور دشمن ببیند{{سخ}}چه خواهد کرد گو می‌بین و می‌جوش{{سخ}}تو از ما فارغ و ما با تو همراه{{سخ}}ز ما فریاد می‌آید تو خاموش{{سخ}}حدیث حسن خویش از دیگری پرس{{سخ}}که سعدی در تو حیران است و مدهوش</ref><ref>{{پک|1=شمیسا|2=۱۳۸۱|ک=شاهدبازی در ادبیات فارسی|ص=۱۴۳-۱۵۳}}</ref> [[مهدی جامی]]، روزنامه‌نگار، سعدی را مانند بسیاری از شاعران دیگر آن دوران، دارای گرایش به [[میل جنسی به کودکان|بچه‌بازی]] و [[دوجنس‌گرایی|دوجنس‌گرا]] می‌داند. [[آرش نراقی]]، نویسنده و مترجم نیز معتقد است که سعدی در آثارش از عشق ورزیدن با پسران با لذت و تحسین یاد کرده‌است.<ref name=":68" /> در مقابل، [[محمد بقایی|محمد بقایی ماکان]]، پژوهشگر ادبیات، معتقد است که سعدی تنها ستایشگر زیبایی است و نباید اشعار جمال‌پرستانهٔ او را به مسائل جنسی مرتبط دانست.<ref>{{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نویسنده=|نام=|کد زبان=fa|تاریخ=۱ اردیبهشت ۱۳۹۶|وبگاه=سایت خبری تحلیلی تابناک|نشانی=http://www.tabnak.ir/fa/news/686853/همه-چیز-درباره-انحرافات-اخلاقی-آقای-سعدی|عنوان=همه چیز دربارهٔ انحرافات اخلاقی آقای سعدی!|بازبینی=۳۰ مهر ۱۳۹۶}}</ref>{{منبع بهتر}}
 
با این حال، سعدی در باب هفتم بوستان، شاهدبازی را تقبیح می‌کند و پدران را پند می‌دهد که از افتادن فرزندان خود به دام نظربازان جلوگیری کنند. وی ادعای [[تصوف|صوفیانی]] را که عشق‌ورزی به شاهدان را تجلی عشق به آفرینش پروردگار می‌دانند، به چالش می‌کشد.<ref>{{پک|1=شمیسا|2=۱۳۸۱|ک=شاهدبازی در ادبیات فارسی|ص=۱۴۳-۱۵۳}}</ref>
 
==آثار==
همهٔ آثار سعدی اعم از [[شعر کهن فارسی|شعر]] و [[نثر فارسی|نثر]] در مجموعه‌ای با عنوان کتاب ''[[کلیات سعدی]]'' جمع‌آوری شده‌است. از بین آثاری که در این کتاب آمده، ''[[بوستان سعدی|بوستان]]'' و ''[[گلستان سعدی|گلستان]]'' دو کتاب مستقل هستند. سعدی ''گلستان'' را به [[شعر|نظم]] و [[سجع|نثر مسجع]] و بوستان را به نظم تألیف کرده‌است. علاوه بر این، ''غزلیات'' و ''[[هزلیات سعدی|هزلیات]]'' (یا ''خبیثات'') نیز به‌صورت مستقل به چاپ رسیده‌اند. سایر آثار سعدی که در کتاب کلیات آمده‌است، عبارتند از: ''[[قصیده|قصاید]]''، ''[[مراثی سعدی|مراثی]]''، [[تلمیع|''ملمعات'' ''و مثلثات'']]، ''[[ترجیع‌بند|ترجیعات]]''، ''صاحبیه''، ''[[رباعی]]ات'' و ''[[مفردات سعدی|مفردات]]''.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
 
''قصاید''، شامل قصیده‌های [[زبان عربی|عربی]] و قصیده‌های [[زبان فارسی|فارسی]] است. قصیده‌های عربی در حدود هفت‌صد [[بیت (شعر)|بیت]] است و در کل دارای مضامین [[شعر غنایی|غنایی]] یا [[مدح]] است. قصیده‌های فارسی نیز دارای مضامین [[موعظه]] و [[توحید (اسلام)|توحید]] و مدح است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
 
''مراثی''، مشتمل بر چند [[قصیده]] در [[مرثیه|مرثیهٔ]] چند تن از رجال معاصر سعدی از جمله [[مستعصم]]، آخرین خلیفهٔ [[خلافت عباسی|عباسی]]، [[ابوبکر بن سعد زنگی|ابوبکر بن سعد بن زنگی]] و [[سعد بن ابوبکر]] (از اتابکان فارس) است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
 
''صاحبیه''، مجموعه‌ای از [[قطعه (شعر)|قطعات]] فارسی و عربی است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
 
سعدی، علاوه بر ''گلستان''، آثار دیگری نیز به نثر دارد، که عبارتند از ''نصیحةالملوک''، ''رسالهٔ عقل و عشق'' و ''مجالس پنج‌گانه.''<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref>
 
همچنین در نسخه‌های چاپی [[پاکستان]] و [[هند]] کتاب شعر دیگری با نام ''کریما'' به سعدی نسبت داده شده‌است. [[قالب شعر|قالبِ]] این کتاب [[مثنوی]] است و در [[بحر متقارب]] سروده شده‌است. اصالتِ این انتساب، با توجه به قوی نبودن اشعار و موجود نبودن اسناد خطی از آن، محلّ شک است.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref> علاوه بر این، [[محمدعلی فروغی]] در تحقیقات خود، در یکی از نسخه‌های خطی از کلیات سعدی، با کتاب دیگری به نام ''معمیات'' مواجه شده‌است که حاوی ۳۱ قطعهٔ عربی و فارسی در لغز و [[معما]]ست.<ref>{{پک|1=فروغی|2=۱۳۷۵|ک=کلیات سعدی|ف=مقدمه غزلیات|ص=۶۴۲-۶۴۵}}</ref>
 
سعدی، در زمان زندگی خود، نسبت به جمع‌آوری و تدوین آثارش مبادرت می‌ورزیده‌است؛ چنان‌که این کار در مورد ''گلستان''، ''بوستان'' و ''طیبات'' مسلم است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> علی بن احمد بن ابی بکر بیستون از جمله مشهورترین گردآورندگان ''کلیات سعدی'' است که در سال ۷۲۶ و نیز در سال ۷۳۴ هجری به این کار مبادرت کرد.<ref name=":67" /><ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> در این نسخه، غزلیات سعدی به‌ترتیب [[الفبا]]ی حرف آخر ابیات مرتب شده‌اند. ترتیب قرار گرفتن فصول مختلف کلیات سعدی در نسخه‌های بعدی نیز کم و بیش از این نسخه اقتباس شده‌است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
 
تاکنون نسخه‌های مختلفی از آثار سعدی چ ه به‌صورت مستقل و چه در قالب ''کلیات'' سعدی — تصحیح و منتشر شده‌است. نخستین کتاب تصحیح‌شدهٔ ''گلستان'' را در سال ۱۳۱۰، [[عبدالعظیم قریب]] آماده و منتشر کرد. نخستین نسخهٔ تصحیح‌شده ''کلیات'' سعدی را نیز در سال ۱۳۱۶، [[محمدعلی فروغی]] منتشر کرد، که تا به امروز به‌عنوان مهم‌ترین منبع ارجاع به آثار سعدی محسوب می‌شود. بعدها محققان دیگر از جمله [[سعید نفیسی]]، [[محمدجواد مشکور]]، [[خلیل خطیب رهبر]] و [[حسن انوری]] نسخه‌های دیگری از این کتاب را تصحیح کردند. معتبرترین نسخه از ''گلستان'' به تصحیح [[غلام‌حسین یوسفی|غلامحسین یوسفی]] است که مبنای آن هفده [[نسخه خطی|نسخهٔ خطی]] و نسخه‌های چاپی معتبر بود. با این حال، این تصحیح نیز نظرات مثبت همهٔ منتقدان را برنیاورد و پس از آن دستِ‌کم دو تصحیح دیگر از ''کلیات سعدی'' از [[بهاءالدین خرمشاهی]] (۱۳۷۵) و حسن انوری (۱۳۸۳) عرضه شد.<ref name=":67" />
 
===بوستان===
{{اصلی|بوستان سعدی}}
[[پرونده:Sadi KCMO.JPG|بندانگشتی|300px|برگه‌ای از ''[[بوستان سعدی]]''، نوشته‌شده در [[بخارا]] در سال ۱۵۳۹ میلادی. این اثر امروزه در [[موزه هنر نلسون اتکینز|موزهٔ هنر نلسون اَتکینز]] واقع در [[کانزاس سیتی]] در [[ایالات متحده آمریکا|ایالات متحدهٔ آمریکا]] نگهداری می‌شود.]]
[[بوستان سعدی|''بوستان'']] از آثار منظوم ''سعدی'' و یکی از شاهکارهای ادب فارسی به‌شمار می‌آید. این کتاب در نسخه‌های قدیمی ''سعدی‌نامه'' نامیده می‌شد، اما بعدها به ''بوستان'' شهرت یافت. ''بوستان'' به نظم (شعر) نوشته شده و مشتمل بر حدود چهار هزار بیت شعر است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> قالب شعری آن [[مثنوی]] است و همانند [[شاهنامه|''شاهنامهٔ فردوسی'']] در [[بحر متقارب]] سروده شده‌است. ''بوستان''، کتابی اخلاقی و آموزشی است و ''سعدی'' [[آرمان‌شهر]] مطلوب خود را در آن به تصویر کشیده‌است.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref> چنان‌که سعدی، خود، اشاره کرده‌است، نگارش آن را در ۶۵۵ هجری به پایان برده و به [[ابوبکر بن سعد زنگی]] تقدیم کرده‌است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref>
 
''بوستان'' با یک مقدمهٔ طولانی آغاز می‌شود که در حمد خداوند، ستایش [[محمد|پیامبر اسلام]]، بیان دلیل نگارش کتاب و مدح [[ابوبکر بن سعد زنگی]] و [[سعد بن ابوبکر]]، حاکمان وقت [[فارس (سرزمین)|فارس]]، سروده شده‌است.<ref name=":12">{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=صیادکوه|نام=اکبر|عنوان=بررسی عنصر شخصیت در حکایت‌های بوستان سعدی|ژورنال=بوستان ادب|دوره=دوم|شماره=۲ (پیاپی ۵۸)|ناشر=دانشگاه شیراز|تاریخ=تابستان ۱۳۸۹|زبان=fa|شاپا=|doi=|پیوند=http://www.ensani.ir/storage/Files/20120325154123-1055-32.pdf|تاریخ دسترسی=۱۶ بهمن ۱۳۹۵|نام خانوادگی۲=نجفیان|نام۲=آزاده}}</ref> این کتاب در ده فصل (یا ده باب) نوشته شده‌است که عبارتند از: ''[[عدالت|عدل]]''، ''[[احسان]]''، ''[[عشق]]''، ''[[تواضع]]''، ''[[رضا (تصوف)|رضا]]''، ''[[ذکر]]''، ''[[تربیت]]''، ''[[شکر (مفهوم اخلاقی)|شُکر]]''، ''[[توبه]]'' و ''مناجات و ختم کتاب''.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> حجم این باب‌ها متفاوت است و به‌جز باب یکم و پنجم، همگی با یک مقدمهٔ کوتاه شروع می‌شوند. هر باب، مشتمل بر حکایت‌هایی است که به‌صورت پی‌درپی نقل می‌شوند. بر اساس نسخهٔ تصحیح‌شدهٔ [[غلام‌حسین یوسفی]]، با احتساب دیباچه، در مجموع ۱۸۳ حکایت در این کتاب نقل شده‌است. حکایت‌های بوستان از نظر پیچیدگی و ساختار یکسان نیستند؛ برخی از ساختار داستانی پیچیده‌تری برخوردارند و حوادث و اشخاص متعددی را در بر می‌گیرند، درحالی‌که برخی دیگر ساده و در حد حکایت‌واره‌اند.<ref name=":12" />
 
===گلستان===
{{اصلی|گلستان سعدی}}
[[پرونده:Sa'di's Bustan - Nasta'liq calligraphy style.jpg|بندانگشتی|شعری از ''گلستان'']]
سعدی کتاب ''[[گلستان سعدی|گلستان]]'' را در سال ۶۵۶ هجری قمری، یعنی یک سال پس از نگارش ''[[بوستان سعدی|بوستان]]'' نوشته‌است. این کتاب به [[سجع|نثر آهنگین]] و آمیخته با [[شعر|نظم]] و در هشت فصل (یا هشت باب) نوشته شده‌است. هشت باب ''گلستان'' عبارتند از: «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت». ''گلستان'' یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌های نثر در [[ادبیات فارسی]] است.<ref name=":67">{{یادکرد|عنوان=GOLESTĀN-E SAʿDI|پیوند بایگانی=https://web.archive.org/web/20161117073300/http://www.iranicaonline.org/articles/golestan-e-sadi|تاریخ بایگانی=۱۷ نوامبر ۲۰۱۶|ناشر=Encyclopædia Iranica|زبان=en|نشانی=http://www.iranicaonline.org/articles/golestan-e-sadi|بازبینی=12 January 2012|url-status=dead}}</ref> سعدی این کتاب را به سعد بن ابوبکر بن سعدی زنگی تقدیم کرده‌است.<ref name=":62" />
 
این کتاب، مجموعه‌ای از حکایت‌های مستقل و حاوی اندرزها و جمله‌های قصار است. اما هنر داستان‌گویی و ایجاز نگارنده، مانع از آن می‌شود که وجه تعلیمی آن باعث ملالت خواننده شود. سعدی در ''گلستان''، از پرداختن به [[تاریخ‌نگاری]] و [[تذکره]]نویسی پرهیز می‌کند و تنها امور مربوط به زندگی و منش اشخاص را بیان می‌کند.<ref name=":0" />{{منبع بهتر}} کتاب ''گلستان'' را می‌توان گزارش سعدی از جامعهٔ زمان خود دانست، که در آن اوضاع فرهنگی و اجتماعی زندگانی مردم به صورت واقعی به تصویر کشیده شده‌است.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref>
 
حکایت‌های ''گلستان''، فراخور موضوع، کوتاه یا بلند می‌شود. در برخی از حکایت‌ها شخصیت‌های خیالی یا واقعی ثالثی وجود دارند و ایفای نقش می‌کنند؛ اما در برخی از حکایت‌ها، نگارنده حاضر و ناظر است. برخی از این رخدادها، رخدادهای واقعی زندگی او و برخی فقط رخدادهای تخیلی است.<ref>{{پک|1=میلانی|2=۱۳۷۸|ک=ایران‌شناسی|ف=سعدی و سیرت پادشاهان}}</ref>
 
این کتاب به لحاظ سبک و سیاق در زمرهٔ [[مقامه|مقامات]] جای می‌گیرد.<ref>{{پک|1=بهار|2=۱۳۵۵|ک=سبک‌شناسی|ص=۱۱۱-۱۵۶|ج=۳}}</ref><ref name=":0" />{{منبع بهتر}} با این حال، به‌رغم این که دشوارنویسی و [[اطناب]] در مقامه‌های نویسندگان پیشین متداول بود، حکایات ''گلستان''، [[ایجاز|موجز]] و تا سرحد امکان نزدیک به زبان عامه نوشته شده‌است.<ref>{{پک|1=میلانی|2=۱۳۷۸|ک=ایران‌شناسی|ف=سعدی و سیرت پادشاهان}}</ref> [[داریوش رحمانیان]]، استاد تاریخ، با استناد به تعداد زیاد حکایاتی که در مورد سیاست در این کتاب موجود است، این کتاب را صورتی از [[سیاست‌نامه|اندرزنامه (سیاست‌نامه)]] می‌داند و سعدی را پیرو سنت اندرزنامه‌نویسی قلمداد می‌کند.<ref>{{پک|1=رحمانیان|2=۱۳۸۹|ک=ماهنامه علوم انسانی مهرنامه|ف=سعدی و سیاست؛ تأملی در زادروز شاعر شیرازی}}</ref>
 
سعدی در نگارش نثر آهنگین ''گلستان''، از [[جناس]] و تقارن‌های لفظی و داستانی استفاده می‌کند؛ اما دچار تکلف و [[نثر فنی|تصنع]] نمی‌شود. کلمه‌ها و ترکیب‌های پیچیده و دور از ذهن در ''گلستان'' به کار نمی‌رود و به‌همین دلیل، این کتاب از کتاب‌هایی مانند ''[[مقامات حمیدی]]''، ''[[تاریخ وصاف]]'' و ''[[تاریخ جهانگشای جوینی]]'' ساده‌تر و روان‌تر است.<ref>{{پک|1=گودرزی|2=۱۳۹۴|ک=پویش در آموزش علوم انسانی|ف=نگاهی به سبک گلستان سعدی}}</ref>
 
سعدی در ''گلستان''، سبک شخصی و فردی خود را برگزیده‌است، که از حیث سادگی نگارش، به ویژگی‌های [[سبک خراسانی]] نزدیک است. برخی از صاحب‌نظران، ''گلستان'' را اوج آمیزش دو سبک نثر موزون [[خواجه عبدالله انصاری]] و [[حمیدی بلخی|قاضی حمیدالدین حمیدی بلخی]] می‌دانند.<ref>{{پک|1=گودرزی|2=۱۳۹۴|ک=پویش در آموزش علوم انسانی|ف=نگاهی به سبک گلستان سعدی}}</ref>
 
کتاب ''گلستان'' یکی از نخستین کتاب‌های فارسی است که با استفاده از [[ماشین چاپ دوار (روتاری)|ماشین چاپ]] منتشر شد. این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۲۴ میلادی در [[تبریز]] به چاپ رسید.<ref name=":67" />
 
===غزلیات===
{{اصلی|غزلیات سعدی}}
[[غزلیات سعدی]] مجموعهٔ شعرهایی‌ست که سعدی در [[قالب شعر|قالب]] [[غزل]] سروده و تاکنون چندین تصحیح از آن‌ها به‌وسیلهٔ استادان [[زبان و ادب فارسی]] منتشر شده‌است. سعدی حدود ۷۰۰ غزل دارد.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref> سعدی در سرایش غزلیات، به زبان [[سنایی]] و [[انوری]] توجه ویژه داشته‌است. بسیاری از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که غزل در اشعار سعدی و [[حافظ]] به اوج رسیده‌است.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۹۴-۱۲۰|ف=سعدی عاشق}}</ref>
 
محور بیشتر غزل‌های سعدی، [[عشق]] است.<ref>{{پک|1=حسن لی|2=۱۳۹۰|ک=کتاب ماه ادبیات|ف=حدیث خوش سعدی}}</ref> سعدی از معدود شاعرانی است که غزل‌های عاشقانه‌اش از ابتدا تا انتها عاشقانه باقی می‌ماند. غزل‌های عاشقانهٔ سعدی، به سادگی، خلوص و زمینی بودن شهره‌اند.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۹۴-۱۲۰|ف=سعدی عاشق}}</ref> سعدی همچنین در سرایش غزلیات خود، به ''[[وزن شعر فارسی|وزن‌های]] دوری'' (اوزان طرب‌انگیز مانند ''فَعَلاتُ فاعِلاتُن فَعَلاتُ فاعِلاتُن'' یا ''مُفتَعِلُن مَفاعِلُن مُفتَعِلُن مَفاعِلُن'') توجه ویژه‌ای نشان داده‌است.<ref>{{پک|1=حیدری|2=۱۳۹۲|ک=پژوهشنامه ادب غنایی|ف=دگرگونی سعدی در غزل}}</ref>
 
علاوه بر غزل‌های عاشقانه، سعدی غزل‌های عارفانه و غزل‌های پندآموز نیز سروده‌است. فروغی در تدوین [[کلیات سعدی]]، غزل‌های پندآموز و عارفانه را از بقیهٔ غزل‌ها جدا کرده و در فصلی مجزا با عنوان ''مواعظ'' آورده‌است.<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۹۴-۱۲۰|ف=سعدی عاشق}}</ref>
 
غزلیات سعدی در چهار کتابِ ''طیبات''، ''بدایع''، ''خواتیم'' و ''غزلیات قدیم'' گردآوری شده‌است.<ref>{{پک|1=صفا|2=۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات در ایران|ص=۵۸۴-۶۲۲|ج=۳}}</ref> ''غزلیات قدیم'' را سعدی در دوران جوانی سروده و سرشار از شور و شعف است. ''خواتیم'' مربوط به در دوران کهن‌سالی سعدی و دربرگیرندهٔ زهد و عرفان و اخلاقیات است. ''بدایع'' و ''طیبات''، مربوط به دوران میان‌سالی و پختگی سعدی‌اند؛ هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر می‌گیرند. ''طیبات'' و ''بدایع'' به لحاظ هنری نیز به دو بخش دیگر برتری دارد.<ref>{{پک|1=حیدری|2=۱۳۹۲|ک=پژوهشنامه ادب غنایی|ف=دگرگونی سعدی در غزل}}</ref> در برخی از نسخه‌های ''کلیات سعدی''، غزل‌های [[تلمیع|ملمع]] در بخش جداگانه‌ای با نام ''ملمعات'' آمده‌است که به نظر محمدعلی فروغی یک تقسیم‌بندی جعلی است؛ چون در نسخه‌های قدیمی، مشاهده نشده‌است.<ref>{{پک|1=فروغی|2=۱۳۷۵|ک=کلیات سعدی|ف=مقدمه غزلیات|ص=۳۵۱-۳۵۲}}</ref>
 
[[علی دشتی]] وجه تمایز سعدی از دیگر غزل‌سرایان را در طنین و ترنمی می‌داند که در اشعار و به‌خصوص غزلیات وی وجود دارد. به تعبیر وی «موزونی و خوش آهنگی» کلام در ''غزلیات سعدی'' به سادگی قابل توصیف نیست و آن را به یک [[منحنی]] یا [[دایره]] تشبیه می‌کند که در آن پیوستگی واژگان با هیچ [[زاویه|زاویه‌]]ای شکست برنمی‌دارد.<ref>{{پک|1=دشتی|2=۱۳۵۶|ک=قلمرو سعدی|ص=۲۷-۶۲}}</ref>
 
===هزلیات===
در مجموعهٔ آثار سعدی، سه رساله با نام‌های ''مطایبات''، ''مضحکات'' و ''خبیثات'' دیده می‌شود که به مجموعه آن‌ها ''[[هزل]]یات'' گفته می‌شود. ''مطایبات''، مجموعه‌ای از لطیفه‌ها و داستان‌های [[میل جنسی در انسان|جنسی]] است که در نگارش آن‌ها از الفاظ جسورانه و بیان عریان و بی‌پروا استفاده شده‌است. بافت کلام و تسلط زبانی در سرایش آن‌ها به‌گونه‌ای است که می‌توان اطمینان یافت شاعر آن‌ها سعدی است. ''خبیثات'' و ''مضحکات'' به [[نثر]] نوشته شده‌اند و در نسخهٔ لرد گرینوی، که سی سال پس از درگذشت سعدی نوشته شده و نسخهٔ اساس [[غلام‌حسین یوسفی|غلامحسین یوسفی]] و [[محمدعلی فروغی]] نیز بوده، اثری از آن‌ها نیست،<ref>{{پک|1=موحد|2=۱۳۹۲|ک=سعدی|ص=۲۱۹-۲۳۲|ف=مطایبات سعدی}}</ref> اما در نسخه‌های قدیمی‌تر از این نسخه، این دو بخش نیز ضبط شده‌است و تردیدی در انتساب هر سه بخش به سعدی وجود ندارد.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=۲۴ فروردین ۱۳۹۲|وبگاه=پایگاه اطلاع‌رسانی شهر کتاب|نشانی=http://www.bookcity.org/detail/3077/root/42|عنوان=هزلیات سعدی|بازبینی=۲۲ آگوست ۲۰۱۷|archiveurl=https://web.archive.org/web/20170822133732/http://www.bookcity.org/detail/3077/root/42|archivedate=۲۲ اوت ۲۰۱۷|dead-url=yes}}</ref>{{منبع بهتر}}
 
[[یان ریپکا]]، ایران‌شناس اهل [[چکسلواکی|چک]] مجموعهٔ ''خبیثات'' را شامل مطالب «خلاف ادب و نزاکت» در مورد [[همجنس‌گرایی]] می‌داند. منتها بر این باور است که سعدی این اشعار را بنا به درخواست مقامات عالی‌رتبهٔ زمان خود سروده‌است. سرایش خبیثات باعث شهرت سعدی در هزالی و [[شاهدبازی]] شد.<ref>{{پک|1=شمیسا|2=۱۳۸۱|ک=شاهدبازی در ادبیات فارسی|ص=۱۴۳-۱۵۳}}</ref>
 
===آثار به زبان عربی===
سعدی اثر مستقلی به [[زبان عربی]] ندارد. اما تعدادی از [[شعر|اشعار]] وی به زبان عربی سروده شده‌است. این اشعار مرکب از تعدادی [[قصیده]]، [[قطعه (شعر)|قطعه]] و [[مفرد|تک‌بیت]] است. مجموعهٔ آثار عربی سعدی در سال ۱۳۹۰ در قالب کتابی به نام ''اشعار عربی سعدی'' گردآوری شد و انتشارات [[مرکز سعدی‌شناسی]] به‌همراه ترجمهٔ فارسی آن‌ها، چاپ کرد.<ref name=":50">{{یادکرد خبر|تاریخ=۳۱ فروردین ۱۳۹۰|عنوان=همزمان با اول اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی، ترجمه «اشعار عربی سعدی» ارائه می‌شود|پیوند=http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/101553/ترجمه-اشعار-عربی-سعدی-ارائه-می-شود|ناشر=خبرگزاری کتاب ایران|تاریخ بازدید=۲۱ مرداد ۱۳۹۶|archive-date=19 ژوئیه 2017|archive-url=https://web.archive.org/web/20170719030653/http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/101553/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF}}</ref>{{منبع بهتر}} به عقیدهٔ [[ادوارد براون]]، [[شرق‌شناسی|شرق‌شناس]]، اشعار عربی سعدی در سطح متوسطی قرار دارد.<ref>{{پک|1=ریپکا|2=۱۳۸۵|ک=تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه|ص=۳۵۱-۳۵۷}}</ref> [[موسی اسوار]]، این شعرها را در مقایسه با شعر شعرای عرب‌زبان هم عصر سعدی، دارای جایگاه مناسبی می‌داند که از نظر مضمون و ساختار ارزشمندند. به عقیدهٔ وی، پاره‌ای [[نحو|اشکالات نحوی]] در اشعار عربی سعدی به‌چشم می‌خورَد.{{منبع بهتر}}
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۱۰

سعدی شیرازی
سعدی اثر حسین بهزاد (با رنگ‌های معکوس)
سعدی اثر حسین بهزاد (با رنگ‌های معکوس)
نام اصلی
لقب: مُشرِف‌الدین
کنیه: ابومحمد
نام کوچک: مُصلِح
تخلص شعری: سعدی
نسبت: شیرازی
زاده۶۰۶ هجری قمری (۱۲۱۰ میلادی) (۵۸۹ خورشیدی)
شیراز، ایران
محل زندگیشیراز، بغداد
درگذشته۶۹۰ هجری قمری (۱۲۹۱ یا ۱۲۹۲ میلادی) (۶۷۰ خورشیدی)
شیراز، ایران
آرامگاهسعدیه، شیراز
لقبافصح المتکلمین، استاد سخن، شیخ اجلّ
تخلصسعدی
پیشه
زمینه کاریشعر و نثر فارسی
ملیتایرانی
تحصیلاتدانش‌آموختهٔ مدرسه نظامیه بغداد
مذهبشافعی، اشعری
در زمان حکومتاتابکان فارس، عباسیان، خوارزمشاهیان، ایلخانان
سبک نوشتاریسبک عراقی
رویدادهای مهمحمله مغول به ایران
کتاب‌هاگلستان، بوستان، غزلیات سعدی
دیوان اشعارکلیات سعدی
شاگردسبط بن جوزی، شهاب‌الدین عمر سهروردی
تأثیرپذیرفته ازمحمد (پیامبر اسلاممحمد غزالی، سنایی، فردوسی، انوری
تأثیرگذاشته برحافظ شیرازی، امیرخسرو دهلوی، ولتر، گوته
گفتاوردعشق سعدی نه حدیثی است که پنهان مانَد
داستانی است که بر هر سرِ بازاری هست

ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف (۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری) متخلص به سعدی، شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. اهل ادب به او لقب «استادِ سخن»، «پادشاهِ سخن»، «شیخِ اجلّ» و حتی به‌طور مطلق، «استاد» داده‌اند. او در نظامیهٔ بغداد، که مهم‌ترین مرکز علم و دانش جهان اسلام در آن زمان به حساب می‌آمد، تحصیل و پس از آن به‌عنوان خطیب به مناطق مختلفی از جمله شام و حجاز سفر کرد. سعدی سپس به زادگاه خود شیراز، برگشت و تا پایان عمر در آن‌جا اقامت گزید. آرامگاه وی در شیراز واقع شده‌است که به سعدیه معروف است.

بیشتر عمر او مصادف با حکومت اتابکان فارس در شیراز و هم‌زمان با حمله مغول به ایران و سقوط بسیاری از حکومت‌های وقت نظیر خوارزمشاهیان و عباسیان بود. البته سرزمین فارس، به واسطهٔ تدابیر ابوبکر بن سعد، ششمین و معروف‌ترین اتابکان سَلغُری شیراز، از حملهٔ مغول در امان ماند. همچنین قرن ششم و هفتم هجری مصادف با اوج‌گیری تصوف در ایران بود و تأثیر این جریان فکری و فرهنگی در آثار سعدی قابل ملاحظه است. نظر اغلب سعدی‌پژوهان بر این است که سعدی تحت تأثیر آموزه‌های مذهب شافعی و اشعری و بنابراین تقدیرگرا است. در مقابل، نشانه‌هایی از ارادت وی به خاندان پیامبر اسلام مشاهده می‌شود. سعدی بیش از آن که تابع اخلاق به‌صورت مطلق و فلسفی آن باشد، مصلحت‌اندیش است و ازین‌رو اصولاً نمی‌تواند طرفدار ثابت و بی‌چون‌وچرای قاعده‌ای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کرده‌است. برخی از نوگرایان معاصر ایران آثار او را غیراخلاقی، بی‌ارزش، متناقض و ناهماهنگ قلمداد کرده‌اند.

سعدی تأثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشته‌است؛ به‌طوری‌که شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. آثار او مدت‌ها در مدرسه‌ها و مکتب‌خانه‌ها به‌عنوان منبع آموزش زبان و ادبیات فارسی تدریس می‌شده و بسیاری از ضرب‌المثلهای رایج در زبان فارسی از آثار وی اقتباس شده‌است. او برخلاف بسیاری از نویسندگان معاصر یا پیش از خود، ساده‌نویسی و ایجاز را در پیش گرفت و توانست — حتی در زمان حیاتش — شهرت زیادی به دست آورد. آثار سعدی در اصطلاح سهل ممتنع (سادهٔ دشوار) است و در آن‌ها نکته‌سنجی و طنز آشکار یا پنهان ملاحظه می‌شود.

آثار وی در کتاب کلیات سعدی، شامل گلستان به نثر، کتاب بوستان در قالب مثنوی و نیز غزلیات، گردآوری شده‌است. علاوه بر این او آثاری در سایر قالب‌های ادبی نظیر قصیده، قطعه، ترجیع‌بند و تک‌بیت به زبان فارسی و عربی نیز دارد. غزلیات سعدی، اغلب عاشقانه و توصیف‌کنندهٔ عشق زمینی است؛ هرچند که وی غزلیات پندآموز و عارفانه نیز سروده‌است. گلستان و بوستان به‌عنوان کتاب‌های اخلاقی شناخته می‌شوند و علاوه بر فارسی‌زبانان، بر اندیشمندان غربی از جمله ولتر و گوته نیز تأثیرگذار بوده‌اند.

سعدی در زمان حیات شهرت فراوانی داشت. آثار او حتی در هندوستان، آسیای صغیر و آسیای میانه به زبان فارسی یا به صورت ترجمه در دسترس مخاطبانش قرار داشت. او نخستین شاعر ایرانی است که آثارش به یکی از زبان‌های اروپایی ترجمه شده‌است. بسیاری از شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان از سبک وی تقلید کرده‌اند. حافظ از جمله شاعرانی بوده که تحت تأثیر سبک سعدی به سرودن غزل پرداخته‌است. در ادبیات معاصر نیز نویسندگانی مانند محمدعلی جمال‌زاده و ابراهیم گلستان از او تأثیر پذیرفته‌اند. آثار سعدی بعدها به موسیقی هم راه پیدا کرد و بسیاری از غزل‌های او را خوانندگانی چون تاج اصفهانی، محمدرضا شجریان و غلامحسین بنان خواندند. به‌منظور تجلیل از سعدی، اول اردیبهشت، روز آغاز نگارش کتاب گلستان، در ایران روز سعدی نام‌گذاری شده‌است.

زمانهٔ سعدی

وضعیت سیاسی

مسیر حملهٔ مغول به مناطق مختلف جهان که از ۱۲۰۶ تا ۱۲۲۱ میلادی طول کشید.

مهم‌ترین واقعهٔ قرن هفتم هجری، حملهٔ مغول‌ها به ایران است. حملهٔ مغول در سال ۶۱۶ هجری که چنگیز آغاز کرد و در نهایت در سال ۶۵۶ هجری، هلاکو با تصرّف بیشتر قسمت‌های سرزمین ایران و عراق به سرانجام رساند. این هجوم با ویران کردن شهرها، سوزاندن کتابخانه‌ها و غارت و کشتار مردم همراه بود.[۱] چند میلیون نفر از مردم در این حملات کشته شدند و بسیاری از شهرها با خاک یکسان شدند. نخستین سرزمینی که مورد هجوم واقع شد، سرزمین فرارود بود و این حملات باعث شد تا بخشی از مردم به مناطق امن‌تر مانند پارس، اصفهان، هند و آسیای صغیر پناه ببرند.[۲]

سعدی در زمان حکومت اتابکان فارس (یا سَلغُریان) می‌زیست. این سلسله از سال ۵۴۳ هجری شروع شد و نزدیک به صد و پنجاه سال بعد، یعنی در سال ۶۸۵ هجری، به پایان رسید. ششمین و مشهورترین اتابک این سلسله ابوبکر بن سعد بن زنگی بود که در سال ۶۲۳ هجری به فرمان‌دهی رسید و ۳۵ سال حکومت کرد. پدر وی، سعد بن زنگی تبعیت علاءالدین محمد خوارزمشاه را پذیرفته بود؛ با از بین رفتن خوارزمشاهیان سرزمین پارس به سبب تدبیر ابوبکر بن سعد از تجاوز مغول در امان ماند؛ وی با پذیرفتن اطاعت خان مغول، اجازهٔ سلطنت در فارس (یرلیغ) را از جانب اوگتای خان، امپراتور مغول دریافت کرد. سپس هولاکو خان، سرسلسلهٔ ایلخانان نیز حکومت وی بر فارس را پذیرفت. او در سال ۶۵۶ هجری، عده‌ای از سپاه خود را برای کمک به هلاکوخان در تسخیر بغداد گسیل کرد. حملهٔ هلاکو به بغداد منجر به انقراض حکومت عباسیان و کشته شدن مستعصم، آخرین خلیفهٔ عباسی شد. اما ابوبکر بن سعد، در سال ۶۵۸ هجری در شیراز درگذشت و پسرش سعد بن ابوبکر نیز در راه بازگشت از اردوی ایلخان در منطقهٔ تفرش درگذشت.[۳] هلاکو در سال ۶۶۷، امیر انکیانو را به سمت فرماندار مغول در فارس منصوب کرد.[۴]

فرهنگ و ادبیات

قرن ششم و هفتم هجری با اوج‌گیری تصوف مصادف است، که زمینهٔ گسترش آن از قرن پنجم هجری با پاسخگویی ابوحامد محمد غزالی به «شبهات» و ایجاد آشتی بین شرع و تصوف فراهم شده‌بود. در این دوران بسیاری از مشایخ صوفیه از جمله عبدالقادر گیلانی و شهاب‌الدین عمر سهروردی ظهور کردند. بسیاری از مکاتب صوفیه از جمله قادریه، سهروردیه و کبرویه بنیان‌گذاری شدند و خانقاه‌های بسیاری ساخته‌شدند. بسیاری از امرا، وزرا و سلاطین ازجمله مستنصر عباسی، طغرل سلجوقی و خواجه نظام الملک طوسی از مشایخ صوفیه حمایت کردند. در این دوره، عناصر صوفیانه در اشکال مختلف به شعر و نثر فارسی راه یافت و عالی‌ترین مظاهر شعر تعلیمی در حدیقه سنایی و بعد از آن در اشعار عطار نیشابوری و مولوی نمایان شد.[۵] سهروردی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم فلسفهٔ اشراق را با استفاده از آثار صوفیه، منابع فلسفهٔ یونانی و حکمت خسروانی پایه‌گذاری کرد. فلسفهٔ اشراق هم مبتنی بر استدلال عقلی و هم سیر و سلوک عرفانی است.[۶][منبع بهتری نیاز است] او در صدد زنده کردن حکمت ایرانی در بین ایرانیانی بود که دین اسلام را پذیرفته بودند و ختم شدن حماسهٔ پهلوانی به حماسهٔ عرفانی یکی از ابعاد تحولی است که در این دوران به وقوع پیوست.[۷][منبع بهتری نیاز است]

با روی کار آمدن حاکمان سلجوقی و پس از آن ایلخانی – که علاقه‌ای به شعر نداشتند – سرودن مدیحه درآمدی برای شاعران ایجاد نمی‌کرد و در نتیجه، قصیده که قالب متداول مدح در دوران پیشین بود، کم‌کم‌اهمیت خود را از دست داد.[۸] در نقطهٔ مقابل، از آن‌جا که غزل قالب مناسبی برای بیان مضامین عارفانه و عاشقانه است، شاعران غزل‌سرا ظهور کردند و پایه‌های غزل استوارتر شد. سنایی نخستین شاعری است که به‌جد به سرودن غزل عارفانه و عاشقانه روی آورد و زمینه را برای تکامل آن در آثار شاعران بعد از خود، از جمله عطار، خاقانی، نظامی، سعدی، مولوی و حافظ فراهم کرد.[۹]

از سوی دیگر، روزگار سعدی مقارن با متداول شدن سبک عراقی در ادبیات فارسی است. رواج سبک عراقی به اواخر قرن ششم هجری و روی کار آمدن سلجوقیان بازمی‌گردد. در این دوره بسیاری از حکما و ادبا به مناطق مرکزی و جنوبی ایران مهاجرت کردند که به عراق عجم شهرت داشت. این روند مهاجرت با هجوم مغول به ایران سرعت و شدت بیشتری گرفت.[۱۰] با انتقال کانون‌های تأثیرگذار بر زبان فارسی به مناطق مرکزی و جنوبی، زمینهٔ بروز تغییرات در سبک سخنوری فارسی (که به سبک خراسانی مشهور بود) پدید آمد.[۱۱] در این دوران با نفوذ زبان عربی در زبان فارسی، بسامد استفاده از واژه‌ها و ترکیب‌های عربی در شعر و نثر فارسی بیشتر شد و نثر فنی متکلفانه نیز رواج پیدا کرد. کتاب مقامات حمیدی نمونه‌ای از این نوع نثر است. در قرن ششم، غلبهٔ زبان عربی بر فارسی به قدری زیاد شد که نویسندگان فارسی‌زبان به خلق آثار عربی روی آوردند و اگر هم به زبان فارسی می‌نوشتند، آن را با کلمه‌ها و ترکیب‌های عربی می‌آمیختند؛ به‌طوری‌که آثار این دوره پر از اشعار و اصطلاحات عربی و استدلالات قرآنی است.[۱۲] نویسندگان این عصر، در جستجوی سجع، به استفاده از واژگان نامأنوس روی آورده بودند و صفت جوهری نثر که انتقال مفهوم به ذهن خواننده است، بسیار کم‌رنگ شده بود.[۱۳]

در سدهٔ هفتم هجری، از آن‌جا که حاکمان ایلخانی علاقهٔ زیادی به ثبت وقایع تاریخی داشتند، زمینهٔ گسترش تاریخ‌نگاری فراهم شد که از آن جمله می‌توان به جامع التواریخ و تاریخ جهانگشا اشاره کرد.[۱۴]

زندگی‌نامه

گاهشمار زندگی سعدی
مهمترین رویدادهای زندگی سعدی به اجمال
۶۰۶ تولد (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ در منابعی ۵۸۵ و ۶۱۰ هم آمده‌است)[۱۵]
۶۱۰ صلح سلطان محمد خوارزمشاه با قراختائیان[۱۶]
۶۱۶ آغاز حمله مغول به ایران و اشغال بخارا[۱۷]
۶۱۷ درگذشت سلطان محمد خوارزمشاه در جزیره آبسکون (در حالی که از لشکر مغول می‌گریخت)[۱۸]
۶۱۸ غارت نیشابور و قتل‌عام نیشابوریان به دست لشکر مغول[۱۹]
۶۲۳ عزیمت به بغداد و آغاز تحصیل و سفر به نقاط مختلف جهان،[۲۰] درگذشت سعد بن زنگی، حاکم فارس و جانشینی پسرش ابوبکر بن سعد در شیراز (وی موفق می‌شود با اوگتای خان و بعداً با هلاکو خان مصالحه کند و شیراز را از حملهٔ مغول در امان نگه دارد)[۲۱]
۶۲۶ آغاز موج دوم حملهٔ مغول به ایران به فرمان اوگتای خان[۲۲]
۶۲۸ مرگ جلال‌الدین خوارزمشاه و انقراض حکومت خوارزمشاهیان[۲۳]
۶۴۵ آغاز موج هفتم جنگهای صلیبی و اسارت سعدی به دست فرنگیان[۲۴]
۶۵۳ آغاز موج سوم یورش مغول به ایران به رهبری هلاکو خان[۲۵]
۶۵۵ بازگشت به شیراز و نگارش بوستان[۲۶]
۶۵۶ سقوط بغداد و به قتل رسیدن مستعصم عباسی به دستور هلاکو خان و انقراض خلافت بنی عباس، نگارش کتاب گلستان[۲۷]
۶۵۸ درگذشت ابوبکر بن سعد، حاکم فارس در شیراز تقریباً هم‌زمان با درگذشت پسرش سعد بن ابوبکر در راه بازگشت از بغداد، آغاز امارت محمد بن سعد در شیراز در سنین کودکی[۲۸]
۶۸۳ کشته شدن شمس الدین محمد جوینی مشهور به صاحب دیوان در دربار ایلخانی[۲۹]
۶۸۵ درگذشت ابش خاتون و پایان حکومت اتابکان فارس بر شیراز،[۳۰] آغاز حکومت انکیانو بر شیراز (سعدی با او ارتباط نزدیکی داشت و در ستایش او اشعاری سروده‌است)[۳۱]
۶۹۰ درگذشت (تاریخ دقیق آن معلوم نیست؛ این واقعه ممکن است در یکی از سال‌های ۶۹۰ تا ۶۹۵ رخ داده باشد)[۳۲]

در مورد زندگی سعدی اطلاعات قطعی بسیار کمی در دست است. حتی قدیمی‌ترین منابع، بسیاری از اطلاعات خود را از آثار خود او اقتباس کرده‌اند؛ اطلاعاتی که بسیاری از آن‌ها به لحاظ تاریخی غیرممکن‌اند و سعدی –شاید– به‌منظور تأثیر بیشتر کلام خود، آن‌ها را تغییر داده و با مبالغه و افسانه درآمیخته‌است.[۳۳] بنابراین، هنوز تصویر دقیق و منسجمی از زندگی سعدی وجود ندارد.[۳۴] به‌ویژه در مورد سال‌های پیش از سال ۶۵۵ و پس از ۶۸۰ دانسته‌ها متکی بر فرضیات است.[۳۵]

تولد و کودکی

سعدی به احتمال زیاد در سال ۶۰۶ هجری قمری (برابر با حدود ۵۸۹ خورشیدی و ۱۲۱۰ میلادی) در شیراز زاده شده‌است. با این حال، برخی از صاحب‌نظران تولد وی را حدود سال ۵۸۵ هجری قمری می‌دانند.[۳۶] با توجه به این که هیچ منبع تاریخی مستقلی در مورد زادروز سعدی گزارشی نداشته‌است، هر دو تاریخ ذکرشده، بر اساس استنباط صاحب‌نظران از آثار خود او به دست آمده‌است.[۳۷][یادداشت ۱][یادداشت ۲] به عقیدهٔ یان ریپکا، محتمل‌ترین فرضیه برای تولّد سعدی بین ۶۱۰ تا ۶۱۵ است که عباس اقبال، مورخ و ادیب معاصر، طرح کرده‌است؛ هرچند حتی با این فرض نیز عمر سعدی بسیار طولانی می‌شود.[۳۵]

طبق قدیمی‌ترین اسناد، نام وی مصلح‌الدین ابومحمد عبدالله بن مشرف بن مصلح بن مشرف است.[۳۵] نام کوچک سعدی، مصلح، از نام پدربزرگ پدری‌اش اقتباس شد. پدر او ملازم دربار سعد بن زنگی، اتابک فارس، بود و هم‌زمان به علوم دینی نیز اشتغال داشت.[۳۸] سعدی از کودکی تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت. وی در آثارش ضمن یادآوری این تعالیم، از عشق و آموزه‌های خردمندانهٔ پدرش به نیکی یاد می‌کند.[۳۵][یادداشت ۳] سعدی در دوازده‌سالگی پدرش را از دست داد[۳۵] و تحت تکفل پدربزرگ مادری خود، مسعود بن مصلح الفارسی، قرار گرفت. او در دوران کودکی، مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت. سعدی به قولی، خواهرزادهٔ قطب‌الدین شیرازی، دانشمند و فیلسوف سرشناس است.[۳۹] دوران کودکی و نوجوانی سعدی هم‌زمان با اتابکی سعد بن زنگی در فارس بود، که با یورش مغول‌ها به ایران مصادف شد.[۴۰] اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمد خوارزمشاه و به‌ویژه حملهٔ سلطان غیاث‌الدین خوارزمشاه، برادر جلال‌الدین خوارزمشاه، به شیراز در سال ۶۲۰ هجری قمری، سعدی را بر آن داشت که در روزگار جوانی شیراز را ترک کند و به بغداد برود.[۴۱]

تحصیل و سفر

سعدی حدوداً از سال ۶۲۳ قمری در مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد مشغول به تحصیل شد. این مدرسه در سال ۴۵۹ هجری به دستور خواجه نظام‌الملک طوسی، وزیر مشهور دربار سلجوقیان، تأسیس شده بود. در این مدرسه که به صورت شبانه‌روزی اداره می‌شد، دانشجویان دروسی از قبیل صرف و نحو عربی، قرآن، فقه، حدیث، اصول، طب، فلسفه و نجوم را فرا می‌گرفتند. هدف اصلی تأسیس مدارس نظامیه، تربیت قاضی و فقیه و محدث اهل سنت بود. امام محمد غزالی از سال ۴۸۴ هجری در آن تدریس می‌کرد و تأثیر وی در محتوا و نظام آموزشی، در درازمدت (حتی در زمان تحصیل سعدی) هویدا بود؛ چنان‌که کتاب احیاء علوم‌الدین یکی از مهم‌ترین کتاب‌های درسی آن به‌شمار می‌رفت. این مدرسه و سایر مدارس نظامیه مروج فقه شافعی و کلام اشعری بود و مثل سدی در برابر تفکر اسماعیلیه عمل می‌کرد.[۴۲]

سعدی در مدت تحصیل در بغداد از حضور استادان بنام دوران خود از جمله سبط بن جوزی (منظور ابن جوزی دوم، نوادهٔ ابن جوزی مشهور است) و شهاب‌الدین عمر سهروردی، صوفی مشهور، بهره برد.[۴۳] به استناد یکی از سروده‌های سعدی،[یادداشت ۴] او در این دوره از مدرسهٔ نظامیه شهریه دریافت می‌کرده‌است. سعدی پس از تحصیل در نظامیه، شغل واعظی پیشه می‌کند که مستلزم سفر به مناطق مختلف و ارائهٔ خطابه و ارشاد مردم بوده‌است.[۴۴] با توجه به شواهد متعددی که در بوستان و گلستان وجود دارد،[یادداشت ۵] سعدی مدتی را در شهرهای مختلف شام مانند دمشق و بعلبک به سر برده و به کار تدریس و موعظه مشغول بوده‌است.[۴۵] مسلم است که سعدی به حجاز، شام و آسیای صغیر سفر کرده‌است.[۴۶] با این حال نشانه‌هایی از سفر به هندوستان، ترکستان، غزنین، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم در سروده‌های وی یافت می‌شود. اما به‌نظر می‌رسد که بعضی از این سفرها داستان‌پردازی باشند و به‌طور منطقی پایهٔ نمادین و اخلاقی داشته باشند.[۴۷] یان ریپکا، سفر او به شرق ایران، شامل ترکستان و هندوستان، را بسیار بعید می‌داند.[۳۵] این جهانگردی که مورد اشارهٔ خود سعدی نیز واقع شده‌است،[یادداشت ۶] به روایتی سی سال به طول انجامید.[۴۸]

بازگشت به شیراز

سعدی در حدود سال ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف ساکن شد. سعدی در این زمان به حاکم فارس، اتابک ابوبکر بن سعد زنگی بسیار نزدیک شد و –مانند پدر– به دربار رفت‌وآمد پیدا کرد. ذبیح‌الله صفا، معتقد است که اشتغال سعدی در دربار، به عنوان شاعر درباری نبوده‌است. در این دوران سعدی به تدوین و تصنیف اشعار و رسائل خود پرداخت.[۴۹]

با توجه به شواهدی که در کتاب بوستان وجود دارد، سعدی در بازگشت از سفر تصمیم گرفت که «سخن‌های شیرین‌تر از قند به سوغات آوَرَد»[یادداشت ۷] و بدین جهت کتاب بوستان را در سال ۶۵۵ قمری نوشت و به ابوبکر بن سعد زنگی، حاکم وقت شیراز، تقدیم کرد. محمدعلی همایون کاتوزیان، منتقد ادبی، با توجه به شواهدی در گلستان، معتقد است که سعدی پس از نگارش بوستان دچار نوعی افسردگی شد و با این فکر که عمر خود را به بطالت گذرانده و به ایام پیری رسیده‌است، دست از کار کشید؛ اما دوست یا دوستانی او را به نوشتن کتاب جدیدی مصمم کردند. سعدی نگارش کتاب گلستان را کمتر از یک سال بعد از تدوین بوستان، در ۱ اردیبهشت سال ۶۵۶ هجری شروع کرد و «هنوز از گلِ بوستان بَقیّتی موجود بود» که نگارش آن را به پایان رساند؛ بنابراین کتاب گلستان در مدت پنج یا شش ماه نوشته شد که — به نظر محمدعلی همایون کاتوزیان — شبیه به معجزه است و می‌تواند نشانی از فرح و انبساطی باشد که پس از یک دوره افسردگی — به‌صورت موقت — بروز می‌کند. سعدی این کتاب را تلویحاً به سعدبن ابوبکر زنگی، ولیعهد جوان فارس تقدیم و ابراز امیدواری کرد که مورد پسند وی واقع شود.[۵۰] یان ریپکا می‌گوید این‌که سعدی توانسته در این مدت کوتاه این دو اثر بلیغ را در نهایت کمال تصنیف کند، از این مسئله نشات می‌گیرد که مطالبش را پیش‌تر نگاشته بوده‌است.[۳۵]

سعدی تا پیش از نگارش بوستان و گلستان، شاعری نام‌آشنا نبود، اما نگارش این دو کتاب سرآغاز شهرت و بلندآوازگی او شد. سعدی پس از سکونت در شیراز، زندگی خود را صرف سرودن شعر و مراقبه کرد و روزگار خود را با تقدیم شعری یا نصیحتی به امیران و رعایا و طرفداران خود و پذیرش هدایای آن‌ها می‌گذراند.[۳۵]

سعدی در گلستان می‌گوید که با دو وزیر دربار ایلخانی زمان خود یعنی شمس‌الدین محمد جوینی و عطاملک جوینی دوستی و مراوده داشت. این دو اهل سخن و شعر بودند و با سعدی مکاتبات و ملاقات‌هایی داشتند. سعدی پس از بازگشت به شیراز، یک بار به سفر حج می‌رود و در بازگشت، از مسیر آذربایجان، به دیدار این دو برادر نائل می‌شود.[۵۱] آن‌ها او را به دیدار اباقاخان، پادشاه وقت ایلخانی، بردند و او هم از سعدی خواست که او را نصیحتی کند.[۵۲] سعدی در مدت اقامت خود در شیراز، با بسیاری از افراد سرشناس معاصر خود از جمله شیخ صفی‌الدین اردبیلی[۵۳] دیدار کرد.[۵۴] یان ریپکا گزارش این ملاقات‌ها را معتبر نمی‌داند.[۳۵]

قاضی نورالله شوشتری در کتاب قصص العلماء، داستانی از ملاقات سعدی با خواجه نصیرالدین توسی در شیراز نقل می‌کند که طی آن خواجه نصیر، به سبب قصیدهای که سعدی در رثای مستعصم، خلیفهٔ عباسی سروده،[یادداشت ۸] دستور فلک کردن او را می‌دهد و این شکنجه، طی چند روز به درگذشت وی می‌انجامد. با این حال به‌نظر ابراهیم باستانی پاریزی، اگرچه اصل فلک شدن سعدی به‌واسطهٔ سرودن مرثیه برای مستعصم عباسی ممکن است واقعیت داشته‌باشد، اما جزئیات داستان ساختگی است؛ چرا که نشانه‌ای از سفر خواجه نصیر به شیراز در دست نیست و در عین حال، سعدی تا سال‌ها پس از درگذشت خواجه نصیر به حیات خود ادامه داده‌است.[۵۵]

مرگ

تاریخ مرگ سعدی را در منابع گوناگون، یکی از سال‌های ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری ذکر کرده‌اند.[۵۶] اما مورد اعتمادترین روایت که سعید نفیسی طرح می‌کند، این است که وی در ۲۷ ذیحجه سال ۶۹۰ هجری درگذشته[۳۵][۵۷] و در همان خانقاهی که اقامت گزیده‌بود، به خاک سپرده شده‌است.[۵۸][منبع بهتری نیاز است]

داستان‌های خیالی و مبالغه‌آمیز

پیش‌تر عادت بر این بود که — بیشتر بدون گفتگو — داستان‌های گلستان و بوستان را بخشی از سرگذشت سعدی قلمداد نمایند؛ از معروف‌ترین صاحب‌نظرانی که چنین رویکردی داشته‌اند می‌توان به هنری ماسه، علی‌اصغر حکمت و محمد خزائلی اشاره کرد.[۵۹] اما مطالعات نشان می‌دهد که برخی از این حکایات جنبهٔ تخیلی دارد و واقعی نیست یا دست‌کم در بیان آن مبالغه شده‌است؛ بنابراین نمی‌توان این داستان‌ها را به‌عنوان سرگذشت واقعی سعدی پذیرفت.[۶۰]

یکی از این سرگذشت‌ها، حکایت بتی دیدم از عاج در سومنات... است که نمونه‌ای از مقامه‌نویسی است و واقعیت ندارد؛ سعدی اصولاً سفری به هندوستان نداشته‌است.[۶۱][۶۲] داستان از این قرار است که سعدی در بت‌خانهٔ سومنات، مردم را در حال پرستش بتی می‌بیند، که ادعا می‌شد صبح‌ها دست خود را برای ستایش خداوند به سوی آسمان دراز می‌کند. سعدی درمی‌یابد که یک برهمن در درون بت پنهان می‌شود و با کشیدن ریسمانی، دست بت را حرکت می‌دهد. در همین حال برهمن هم درمی‌یابد که سعدی متوجه موضوع شده‌است. پس از بیم جان، برهمن را می‌کشد و از راه هندوستان و یمن به حجاز می‌گریزد.[۶۳]

سعدی در مدت اقامت در دمشق به علت دلگیری از دوستان خود، از آن‌ها کناره‌گیری می‌کند و سر به بیابان می‌گذارد. اما اسیر فرنگیان می‌شود و در شهر طرابلس به کار اجباری گماشته می‌شود. در این اثنا، آشنایی او را می‌بیند و از صاحبانش می‌خرد. این شخص سعدی را به شهر حلب می‌برد و دختر خود را به عقد وی درمی‌آورد. به استناد این حکایت، برخی معتقدند که سعدی اسیر فرنگیان شده و به اروپا سفر کرده‌است. ضیاء موحد اصل داستان اسارت را قابل رد یا اثبات نمی‌داند. اما بر این عقیده است که منظور سعدی از فرنگ، اروپا نیست؛ چون در آن دوران، طی جنگ‌های صلیبی، فرنگیان استحکاماتی را در سرزمین شام به وجود آورده‌بودند که به اَفرَنج یا اَفرَنجیه شهرت یافته‌بود و سعدی نیز به اسارت محافظان یکی از همین قلعه‌ها درآمده‌بود. موحد برآورد می‌کند که این اتفاق البته در صورت واقعیت داشتن — به احتمال زیاد بین سال‌های ۶۴۵ تا ۶۵۲ قمری (۱۲۴۸ تا ۱۲۵۴ میلادی) طی هفتمین مرحله از جنگ‌های صلیبی واقع شده باشد.[۶۴]

سعدی در گلستان حکایتی نقل می‌کند راجع به سفر خود به کاشغر در سالی که محمد خوارزمشاه با ختا صلح اختیار کرد. بنا بر شواهد تاریخی این رخداد در سال ۶۱۰ هجری بوده‌است. وی در این سفر با پسری زیباروی که در حال یادگیری صرف و نحو عربی بود، هم‌کلام می‌شود. پسر از وی درخواست می‌کند شعری از سعدی برایش بخواند و سعدی هم فی‌البداهه ابتدا شعری عربی و سپس شعری فارسی برای او می‌خواند. پسر نحوی سپس که متوجه می‌شود این شخص، همان سعدی است، از او تقاضا می‌کند که مدت بیشتری در آن‌جا اقامت کند؛ اما سعدی به‌رغم میل باطنی، تقاضای او را نمی‌پذیرد. سعدی در این سال، سن کمی داشته‌است و غیرممکن بوده که آوازه‌اش در شهر کاشغر در ترکستان شرقی به این درجه رسیده‌باشد.[۶۵] از سوی دیگر، شمس قیس رازی در کتاب المعجم که در سال ۶۳۰ هجری نوشته شده‌است، هیچ عبارت یا شعری از سعدی را نقل نمی‌کند؛ در حالی که به آثار بسیاری از دیگر شاعران آن دوران اشاراتی دارد.[۳۵] از این رو سفر به کاشغر و ملاقات با پسر نحوی، به احتمال زیاد تخیلی است.[۶۶][۳۵]

گرایش‌های فکری و اجتماعی

مذهب

سعدی در نظامیهٔ بغداد تحصیل کرده‌است و هدف از تأسیس مدارس نظامیه، پرورش افرادی بود که فقه شافعی و کلام اشعری را تدریس کنند.[۶۷] همچنین تفکر اشعری در زمان و جغرافیای زندگی سعدی متداول بوده‌است. برخی پژوهشگران معتقدند که نشانه‌های اعتقاد سعدی به اشاعره، در آثار او قابل تشخیص است و شکی در اشعری‌مذهب بودن او باقی نمی‌گذارد؛[۶۸] به‌طور مثال، سعدی قصیده‌ای دارد که در آن نخست پیامبر اسلام و سپس خلفای چهارگانه را ستوده و در آن از ادبیات و تعبیرات اهل سنت استفاده کرده‌است. اما در مقابل، نشانه‌هایی از ارادت وی به خاندان پیامبر اسلام مشاهده می‌شود و به همین دلیل، برخی از علماء مانند قاضی نورالله شوشتری وی را شیعه قلمداد کرده‌اند.[۶۹][منبع بهتری نیاز است] وی مدعی است که سعدی در دیدار خود با خواجه نصیرالدین طوسی، شیعه بودن خود را اظهار کرده‌است.[۷۰] نکتهٔ قابل توجه در بررسی مذهب سعدی این است که او اصراری به تبلیغ مذهب خود و زیر سؤال بردن سایر مذاهب نمی‌کند و بیشتر به‌عنوان یک شاعر اصول اخلاقی را انعکاس می‌دهد و تبیین می‌کند.[۷۱]

جهان‌بینی

اگرچه سفر به مناطق مختلف و همنشینی با حکیمان و دانشمندان نقش مهمی در شکل‌گیری عقاید سعدی دارد. اما او بیش از هر چیز تحت تأثیر آموزه‌های مذهبی است که در شیراز و بغداد فرا گرفته‌است. سعدی به پیروی از اشاعره فلسفه و هرگونه تفکر خارج از دایرهٔ تعالیم شرعی را گمراهی می‌داند و معتقد است که در هر امری باید تابع قرآن و حدیث بود. سعدی تقدیرگراست و حتی افتادن برگی از درخت را ناشی از ارادهٔ خداوند می‌داند؛ پس در تفکر وی خوبی و بدی در ذات انسان‌ها سرشته شده و قابل تغییر نیست.[۷۲][۷۳]

نکتهٔ بارز دیگری که در مورد عقاید سعدی می‌توان یاد کرد، نوع‌دوستی و تلاش برای اصلاح جامعه است.[۷۴] این جنبه از تفکر او که از آن با عنوان حکمت عملی نام می‌برند، در اشعار و آثار سعدی نمود بارز و برجسته‌ای دارد. مفاهیمی از قبیل پرستش خدای یگانه، نکوهش ریاکاری، فروتنی، خدمت به خلق، انسان‌دوستی، کار و تلاش، عدالت و مواردی از این دست در اشعار وی و به‌ویژه در بوستان به دفعات توصیه شده‌است.[۷۵] سعدی خود را مصلحی اجتماعی و آموزگاری اخلاقی می‌داند که با پند و اندرز تلاش می‌کند در مقابل ظلم و نابرابری بایستد یا دست کم تا حدی از عوارض آن بکاهد.[۷۶] او در طول عمر خود با دربار پادشاهان مختلفی در ارتباط بود. اما آزادی اندیشه و آزادی قلم خود را از دست نداد و ترجیح داد در قصیده‌های خود، به جای ثنا گفتن امیران و وزیران، آن‌ها را پند و اندرز دهد.[۳۵]

عرفان و تصوف

سعدی را نمی‌توان صوفی یا عارف قلمداد کرد؛ اما در عین حال، نمی‌توان او را یکسره مخالف یا بیگانه با تصوف دانست.[۷۷][۳۵] تصوف و عرفان در قرن هفتم هجری بسیار رایج بود. سعدی هم به‌عنوان یکی از عالمان زمان خود، به‌واسطهٔ تحصیل در بغداد و نشست و برخاست با عارفان زمان خود نظیر شیخ شهاب‌الدین عمر بن محمد سهروردی در معرض اندیشه‌های عرفانی قرار داشت. او در گلستان می‌گوید که ابوالفرج جوزی او را به ترک سماع دعوت کرده بود و به‌همین دلیل، بدیع‌الزمان فروزانفر، او را در زمرهٔ صوفیان دین‌دار (متشرع) قرار می‌دهد. سعدی در حکایات گلستان و بوستان رویکردی دوگانه نسبت به مقولهٔ تصوف دارد؛ گاهی عارفان را تمجید و نظریهٔ تصوف و عرفان را تبیین می‌کند، از آراء و روش‌های اصولی تصوف برداشت می‌کند و بازتاب آن را در اخلاق و رفتار صوفیان بزرگ (ابدال) مانند جنید بغدادی، شبلی نعمانی و بایزید بسطامی به‌تصویر می‌کشد. با این حال، گاهی صوفیان را «مردمی بیکار و بیعار و بی‌بندوبار» می‌شمارد و از جماعتی انتقاد می‌کند، که تصوف را بهانه‌ای برای «تن‌پروری و شهوت‌رانی» قرار داده‌اند.[۷۸]

رشید یاسمی، زبان‌شناس، بر این عقیده است که همهٔ غزل‌های سعدی عارفانه است و تصویر عشق زمینی در اشعار سعدی، وسیله‌ای برای رساندن مفهوم عشق حقیقی اهل تصوف است.[۷۹] اما بسیاری دیگر از صاحب‌نظران از جمله محمدعلی فروغی، همایون کاتوزیان و ضیاء موحد این نظر را رد می‌کنند.[۸۰][۸۱] حدود ده درصد از غزل‌های سعدی، عرفانی یا شبه‌عرفانی است. اما حتی در این اشعار نیز شور و شعف عارفانه، چنان‌که در غزلیات مولوی هست، وجود ندارد.[۸۲] سیدعلی قاضی طباطبایی، عارف شیعهٔ قرن سیزدهم و چهاردهم، سعدی را اگرچه فردی حکیم و دانشمند می‌دانست، اما معتقد بود که «در اشعار او بویی از عرفان به مشام نمی‌رسد». وی تنها از غزلی با مطلع «به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست»[یادداشت ۹] به عنوان غزلی «آبدار و شیرین» یاد کرده‌است.[۸۳][منبع بهتری نیاز است] به عقیدهٔ روبن لوی، استاد دانشگاه کمبریج، فلسفهٔ سعدی، عملی و عادی است و جنبهٔ متافیزیک ندارد؛ سعدی دربارهٔ اندیشه‌های صوفیانه به‌شکل جامع و دقیق سخن نمی‌گوید و نگاه او به عارفان برجسته به عنوان معلم اخلاق است و به‌همین دلیل، رویکرد سعدی با مولوی متفاوت است. یان ریپکا نیز می‌گوید توجه سعدی نه به اندیشه‌های انتزاعی عارفانه، بلکه به کاربرد آن در زندگی عادی معطوف بوده‌است.[۸۴] به نظر باربیه دومنار، شرق‌شناس فرانسوی، سعدی تمایل جدی به تصوف نداشت. اما از آن‌جا که در عصرِ او، تصوف مانند مذهب یک عامل تربیتی عمومی بود، از آن برکنار نماند و از چاشنی تصوف در آثار خود بهره گرفت.[۸۵]

مصلحت‌اندیشی

سعدی بیش از آن که تابع اخلاق به‌صورت مطلق و فلسفی باشد، مصلحت‌اندیش است و ازین‌رو اصولاً نمی‌تواند طرفدار ثابت و بی‌چون‌وچرای قاعده‌ای باشد که احیاناً در جای دیگری آن را بیان کرده‌است؛ مثلاً راستگویی یک ارزش است؛ اما ممکن است شرایطی واقع شود که مصلحت، دروغ گفتن را ایجاب کند. سعدی در نخستین حکایت از فصل یکم گلستان، شرایطی را تصویر کرده‌است که در آن ارزش راست‌گویی زیر پا گذاشته می‌شود؛ در غیر این صورت نادانی پادشاه و بی‌رحمی وزیرانش باعث کشتار بی‌مورد می‌شود. سعدی در عالم واقع نیز به‌طور مطلق از یک سری قواعد اخلاقی ثابت پیروی نکرده‌است.[۳۵]

او از جمله شاعرانی است که چاپلوسی را نمی‌پسندد و ترجیح می‌دهد در قصیده به جای مدح گفتن، تذکر بدهد. او هلاکو خانی را، که آخرین خلیفهٔ عباسی را به قتل رسانده‌است، تمجید و در همان زمان، برای خلیفهٔ مقتول نیز سوگواری می‌کند؛ حال آن که حاکم شیراز — که سعدی او را نیز تمجید کرده‌است — برای شکست دادن همین خلیفه، لشکری را به کمک هلاکوخان گسیل کرده‌بود.[۳۵]

شاهدبازی

سعدی در دورهٔ خود به هزالی و شاهدبازی معروف بوده‌است. علاوه بر هزلیات، که در آن اشعاری در باب همجنس‌گرایی موجود است، در بوستان و گلستان هم مطالب متعددی در همین زمینه وجود دارد. خود سعدی از طرفداران جمال و رخ زیبا بود و از آن حظ روحانی می‌برد. بدیع‌الزمان فروزانفر، استاد ادبیات فارسی، معتقد است که سعدی در بیشتر غزل‌های خود آشکارا و بی‌پروا، جمال‌پرستی را تأیید کرده‌است.[یادداشت ۱۰][۸۶] مهدی جامی، روزنامه‌نگار، سعدی را مانند بسیاری از شاعران دیگر آن دوران، دارای گرایش به بچه‌بازی و دوجنس‌گرا می‌داند. آرش نراقی، نویسنده و مترجم نیز معتقد است که سعدی در آثارش از عشق ورزیدن با پسران با لذت و تحسین یاد کرده‌است.[۸۷] در مقابل، محمد بقایی ماکان، پژوهشگر ادبیات، معتقد است که سعدی تنها ستایشگر زیبایی است و نباید اشعار جمال‌پرستانهٔ او را به مسائل جنسی مرتبط دانست.[۸۸][منبع بهتری نیاز است]

با این حال، سعدی در باب هفتم بوستان، شاهدبازی را تقبیح می‌کند و پدران را پند می‌دهد که از افتادن فرزندان خود به دام نظربازان جلوگیری کنند. وی ادعای صوفیانی را که عشق‌ورزی به شاهدان را تجلی عشق به آفرینش پروردگار می‌دانند، به چالش می‌کشد.[۸۹]

آثار

همهٔ آثار سعدی اعم از شعر و نثر در مجموعه‌ای با عنوان کتاب کلیات سعدی جمع‌آوری شده‌است. از بین آثاری که در این کتاب آمده، بوستان و گلستان دو کتاب مستقل هستند. سعدی گلستان را به نظم و نثر مسجع و بوستان را به نظم تألیف کرده‌است. علاوه بر این، غزلیات و هزلیات (یا خبیثات) نیز به‌صورت مستقل به چاپ رسیده‌اند. سایر آثار سعدی که در کتاب کلیات آمده‌است، عبارتند از: قصاید، مراثی، ملمعات و مثلثات، ترجیعات، صاحبیه، رباعیات و مفردات.[۹۰]

قصاید، شامل قصیده‌های عربی و قصیده‌های فارسی است. قصیده‌های عربی در حدود هفت‌صد بیت است و در کل دارای مضامین غنایی یا مدح است. قصیده‌های فارسی نیز دارای مضامین موعظه و توحید و مدح است.[۹۱]

مراثی، مشتمل بر چند قصیده در مرثیهٔ چند تن از رجال معاصر سعدی از جمله مستعصم، آخرین خلیفهٔ عباسی، ابوبکر بن سعد بن زنگی و سعد بن ابوبکر (از اتابکان فارس) است.[۹۲]

صاحبیه، مجموعه‌ای از قطعات فارسی و عربی است.[۹۳]

سعدی، علاوه بر گلستان، آثار دیگری نیز به نثر دارد، که عبارتند از نصیحةالملوک، رسالهٔ عقل و عشق و مجالس پنج‌گانه.[۹۴]

همچنین در نسخه‌های چاپی پاکستان و هند کتاب شعر دیگری با نام کریما به سعدی نسبت داده شده‌است. قالبِ این کتاب مثنوی است و در بحر متقارب سروده شده‌است. اصالتِ این انتساب، با توجه به قوی نبودن اشعار و موجود نبودن اسناد خطی از آن، محلّ شک است.[۹۵] علاوه بر این، محمدعلی فروغی در تحقیقات خود، در یکی از نسخه‌های خطی از کلیات سعدی، با کتاب دیگری به نام معمیات مواجه شده‌است که حاوی ۳۱ قطعهٔ عربی و فارسی در لغز و معماست.[۹۶]

سعدی، در زمان زندگی خود، نسبت به جمع‌آوری و تدوین آثارش مبادرت می‌ورزیده‌است؛ چنان‌که این کار در مورد گلستان، بوستان و طیبات مسلم است.[۹۷] علی بن احمد بن ابی بکر بیستون از جمله مشهورترین گردآورندگان کلیات سعدی است که در سال ۷۲۶ و نیز در سال ۷۳۴ هجری به این کار مبادرت کرد.[۹۸][۹۹] در این نسخه، غزلیات سعدی به‌ترتیب الفبای حرف آخر ابیات مرتب شده‌اند. ترتیب قرار گرفتن فصول مختلف کلیات سعدی در نسخه‌های بعدی نیز کم و بیش از این نسخه اقتباس شده‌است.[۱۰۰]

تاکنون نسخه‌های مختلفی از آثار سعدی چ ه به‌صورت مستقل و چه در قالب کلیات سعدی — تصحیح و منتشر شده‌است. نخستین کتاب تصحیح‌شدهٔ گلستان را در سال ۱۳۱۰، عبدالعظیم قریب آماده و منتشر کرد. نخستین نسخهٔ تصحیح‌شده کلیات سعدی را نیز در سال ۱۳۱۶، محمدعلی فروغی منتشر کرد، که تا به امروز به‌عنوان مهم‌ترین منبع ارجاع به آثار سعدی محسوب می‌شود. بعدها محققان دیگر از جمله سعید نفیسی، محمدجواد مشکور، خلیل خطیب رهبر و حسن انوری نسخه‌های دیگری از این کتاب را تصحیح کردند. معتبرترین نسخه از گلستان به تصحیح غلامحسین یوسفی است که مبنای آن هفده نسخهٔ خطی و نسخه‌های چاپی معتبر بود. با این حال، این تصحیح نیز نظرات مثبت همهٔ منتقدان را برنیاورد و پس از آن دستِ‌کم دو تصحیح دیگر از کلیات سعدی از بهاءالدین خرمشاهی (۱۳۷۵) و حسن انوری (۱۳۸۳) عرضه شد.[۹۸]

بوستان

برگه‌ای از بوستان سعدی، نوشته‌شده در بخارا در سال ۱۵۳۹ میلادی. این اثر امروزه در موزهٔ هنر نلسون اَتکینز واقع در کانزاس سیتی در ایالات متحدهٔ آمریکا نگهداری می‌شود.

بوستان از آثار منظوم سعدی و یکی از شاهکارهای ادب فارسی به‌شمار می‌آید. این کتاب در نسخه‌های قدیمی سعدی‌نامه نامیده می‌شد، اما بعدها به بوستان شهرت یافت. بوستان به نظم (شعر) نوشته شده و مشتمل بر حدود چهار هزار بیت شعر است.[۱۰۱] قالب شعری آن مثنوی است و همانند شاهنامهٔ فردوسی در بحر متقارب سروده شده‌است. بوستان، کتابی اخلاقی و آموزشی است و سعدی آرمان‌شهر مطلوب خود را در آن به تصویر کشیده‌است.[۱۰۲] چنان‌که سعدی، خود، اشاره کرده‌است، نگارش آن را در ۶۵۵ هجری به پایان برده و به ابوبکر بن سعد زنگی تقدیم کرده‌است.[۱۰۳]

بوستان با یک مقدمهٔ طولانی آغاز می‌شود که در حمد خداوند، ستایش پیامبر اسلام، بیان دلیل نگارش کتاب و مدح ابوبکر بن سعد زنگی و سعد بن ابوبکر، حاکمان وقت فارس، سروده شده‌است.[۱۰۴] این کتاب در ده فصل (یا ده باب) نوشته شده‌است که عبارتند از: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شُکر، توبه و مناجات و ختم کتاب.[۱۰۵] حجم این باب‌ها متفاوت است و به‌جز باب یکم و پنجم، همگی با یک مقدمهٔ کوتاه شروع می‌شوند. هر باب، مشتمل بر حکایت‌هایی است که به‌صورت پی‌درپی نقل می‌شوند. بر اساس نسخهٔ تصحیح‌شدهٔ غلام‌حسین یوسفی، با احتساب دیباچه، در مجموع ۱۸۳ حکایت در این کتاب نقل شده‌است. حکایت‌های بوستان از نظر پیچیدگی و ساختار یکسان نیستند؛ برخی از ساختار داستانی پیچیده‌تری برخوردارند و حوادث و اشخاص متعددی را در بر می‌گیرند، درحالی‌که برخی دیگر ساده و در حد حکایت‌واره‌اند.[۱۰۴]

گلستان

شعری از گلستان

سعدی کتاب گلستان را در سال ۶۵۶ هجری قمری، یعنی یک سال پس از نگارش بوستان نوشته‌است. این کتاب به نثر آهنگین و آمیخته با نظم و در هشت فصل (یا هشت باب) نوشته شده‌است. هشت باب گلستان عبارتند از: «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت»، و «آداب صحبت». گلستان یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌های نثر در ادبیات فارسی است.[۹۸] سعدی این کتاب را به سعد بن ابوبکر بن سعدی زنگی تقدیم کرده‌است.[۳۵]

این کتاب، مجموعه‌ای از حکایت‌های مستقل و حاوی اندرزها و جمله‌های قصار است. اما هنر داستان‌گویی و ایجاز نگارنده، مانع از آن می‌شود که وجه تعلیمی آن باعث ملالت خواننده شود. سعدی در گلستان، از پرداختن به تاریخ‌نگاری و تذکرهنویسی پرهیز می‌کند و تنها امور مربوط به زندگی و منش اشخاص را بیان می‌کند.[۱۰۶][منبع بهتری نیاز است] کتاب گلستان را می‌توان گزارش سعدی از جامعهٔ زمان خود دانست، که در آن اوضاع فرهنگی و اجتماعی زندگانی مردم به صورت واقعی به تصویر کشیده شده‌است.[۱۰۷]

حکایت‌های گلستان، فراخور موضوع، کوتاه یا بلند می‌شود. در برخی از حکایت‌ها شخصیت‌های خیالی یا واقعی ثالثی وجود دارند و ایفای نقش می‌کنند؛ اما در برخی از حکایت‌ها، نگارنده حاضر و ناظر است. برخی از این رخدادها، رخدادهای واقعی زندگی او و برخی فقط رخدادهای تخیلی است.[۱۰۸]

این کتاب به لحاظ سبک و سیاق در زمرهٔ مقامات جای می‌گیرد.[۱۰۹][۱۰۶][منبع بهتری نیاز است] با این حال، به‌رغم این که دشوارنویسی و اطناب در مقامه‌های نویسندگان پیشین متداول بود، حکایات گلستان، موجز و تا سرحد امکان نزدیک به زبان عامه نوشته شده‌است.[۱۱۰] داریوش رحمانیان، استاد تاریخ، با استناد به تعداد زیاد حکایاتی که در مورد سیاست در این کتاب موجود است، این کتاب را صورتی از اندرزنامه (سیاست‌نامه) می‌داند و سعدی را پیرو سنت اندرزنامه‌نویسی قلمداد می‌کند.[۱۱۱]

سعدی در نگارش نثر آهنگین گلستان، از جناس و تقارن‌های لفظی و داستانی استفاده می‌کند؛ اما دچار تکلف و تصنع نمی‌شود. کلمه‌ها و ترکیب‌های پیچیده و دور از ذهن در گلستان به کار نمی‌رود و به‌همین دلیل، این کتاب از کتاب‌هایی مانند مقامات حمیدی، تاریخ وصاف و تاریخ جهانگشای جوینی ساده‌تر و روان‌تر است.[۱۱۲]

سعدی در گلستان، سبک شخصی و فردی خود را برگزیده‌است، که از حیث سادگی نگارش، به ویژگی‌های سبک خراسانی نزدیک است. برخی از صاحب‌نظران، گلستان را اوج آمیزش دو سبک نثر موزون خواجه عبدالله انصاری و قاضی حمیدالدین حمیدی بلخی می‌دانند.[۱۱۳]

کتاب گلستان یکی از نخستین کتاب‌های فارسی است که با استفاده از ماشین چاپ منتشر شد. این کتاب نخستین بار در سال ۱۸۲۴ میلادی در تبریز به چاپ رسید.[۹۸]

غزلیات

غزلیات سعدی مجموعهٔ شعرهایی‌ست که سعدی در قالب غزل سروده و تاکنون چندین تصحیح از آن‌ها به‌وسیلهٔ استادان زبان و ادب فارسی منتشر شده‌است. سعدی حدود ۷۰۰ غزل دارد.[۱۱۴] سعدی در سرایش غزلیات، به زبان سنایی و انوری توجه ویژه داشته‌است. بسیاری از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که غزل در اشعار سعدی و حافظ به اوج رسیده‌است.[۱۱۵]

محور بیشتر غزل‌های سعدی، عشق است.[۱۱۶] سعدی از معدود شاعرانی است که غزل‌های عاشقانه‌اش از ابتدا تا انتها عاشقانه باقی می‌ماند. غزل‌های عاشقانهٔ سعدی، به سادگی، خلوص و زمینی بودن شهره‌اند.[۱۱۷] سعدی همچنین در سرایش غزلیات خود، به وزن‌های دوری (اوزان طرب‌انگیز مانند فَعَلاتُ فاعِلاتُن فَعَلاتُ فاعِلاتُن یا مُفتَعِلُن مَفاعِلُن مُفتَعِلُن مَفاعِلُن) توجه ویژه‌ای نشان داده‌است.[۱۱۸]

علاوه بر غزل‌های عاشقانه، سعدی غزل‌های عارفانه و غزل‌های پندآموز نیز سروده‌است. فروغی در تدوین کلیات سعدی، غزل‌های پندآموز و عارفانه را از بقیهٔ غزل‌ها جدا کرده و در فصلی مجزا با عنوان مواعظ آورده‌است.[۱۱۹]

غزلیات سعدی در چهار کتابِ طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم گردآوری شده‌است.[۱۲۰] غزلیات قدیم را سعدی در دوران جوانی سروده و سرشار از شور و شعف است. خواتیم مربوط به در دوران کهن‌سالی سعدی و دربرگیرندهٔ زهد و عرفان و اخلاقیات است. بدایع و طیبات، مربوط به دوران میان‌سالی و پختگی سعدی‌اند؛ هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر می‌گیرند. طیبات و بدایع به لحاظ هنری نیز به دو بخش دیگر برتری دارد.[۱۲۱] در برخی از نسخه‌های کلیات سعدی، غزل‌های ملمع در بخش جداگانه‌ای با نام ملمعات آمده‌است که به نظر محمدعلی فروغی یک تقسیم‌بندی جعلی است؛ چون در نسخه‌های قدیمی، مشاهده نشده‌است.[۱۲۲]

علی دشتی وجه تمایز سعدی از دیگر غزل‌سرایان را در طنین و ترنمی می‌داند که در اشعار و به‌خصوص غزلیات وی وجود دارد. به تعبیر وی «موزونی و خوش آهنگی» کلام در غزلیات سعدی به سادگی قابل توصیف نیست و آن را به یک منحنی یا دایره تشبیه می‌کند که در آن پیوستگی واژگان با هیچ زاویه‌ای شکست برنمی‌دارد.[۱۲۳]

هزلیات

در مجموعهٔ آثار سعدی، سه رساله با نام‌های مطایبات، مضحکات و خبیثات دیده می‌شود که به مجموعه آن‌ها هزلیات گفته می‌شود. مطایبات، مجموعه‌ای از لطیفه‌ها و داستان‌های جنسی است که در نگارش آن‌ها از الفاظ جسورانه و بیان عریان و بی‌پروا استفاده شده‌است. بافت کلام و تسلط زبانی در سرایش آن‌ها به‌گونه‌ای است که می‌توان اطمینان یافت شاعر آن‌ها سعدی است. خبیثات و مضحکات به نثر نوشته شده‌اند و در نسخهٔ لرد گرینوی، که سی سال پس از درگذشت سعدی نوشته شده و نسخهٔ اساس غلامحسین یوسفی و محمدعلی فروغی نیز بوده، اثری از آن‌ها نیست،[۱۲۴] اما در نسخه‌های قدیمی‌تر از این نسخه، این دو بخش نیز ضبط شده‌است و تردیدی در انتساب هر سه بخش به سعدی وجود ندارد.[۱۲۵][منبع بهتری نیاز است]

یان ریپکا، ایران‌شناس اهل چک مجموعهٔ خبیثات را شامل مطالب «خلاف ادب و نزاکت» در مورد همجنس‌گرایی می‌داند. منتها بر این باور است که سعدی این اشعار را بنا به درخواست مقامات عالی‌رتبهٔ زمان خود سروده‌است. سرایش خبیثات باعث شهرت سعدی در هزالی و شاهدبازی شد.[۱۲۶]

آثار به زبان عربی

سعدی اثر مستقلی به زبان عربی ندارد. اما تعدادی از اشعار وی به زبان عربی سروده شده‌است. این اشعار مرکب از تعدادی قصیده، قطعه و تک‌بیت است. مجموعهٔ آثار عربی سعدی در سال ۱۳۹۰ در قالب کتابی به نام اشعار عربی سعدی گردآوری شد و انتشارات مرکز سعدی‌شناسی به‌همراه ترجمهٔ فارسی آن‌ها، چاپ کرد.[۱۲۷][منبع بهتری نیاز است] به عقیدهٔ ادوارد براون، شرق‌شناس، اشعار عربی سعدی در سطح متوسطی قرار دارد.[۱۲۸] موسی اسوار، این شعرها را در مقایسه با شعر شعرای عرب‌زبان هم عصر سعدی، دارای جایگاه مناسبی می‌داند که از نظر مضمون و ساختار ارزشمندند. به عقیدهٔ وی، پاره‌ای اشکالات نحوی در اشعار عربی سعدی به‌چشم می‌خورَد.[منبع بهتری نیاز است]

  1. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  2. بهار، سبک‌شناسی، ۳:‎ ۱-۶.
  3. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  4. نذیر، «سعدی شیرازی و سردار مغول»، فصلنامه‌نامه انجمن.
  5. اعوانی و و دیگران، «تصوف»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  6. مجتبی ولی پوریان (۱۶ فروردین ۱۳۹۱). «سهروردی پایه‌گذار مکتب اشراق». پایگاه خبری آفتاب. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۲ شهریور ۱۳۹۶.
  7. هانری کربن (۴ اسفند ۱۳۸۹). «از حماسه پهلوانی تا حماسه عرفانی (بخش پنجم)». اطلاعات حکمت و معرفت. ترجمهٔ انشاءاله رحمتی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷.
  8. نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران، ۱:‎ ۱۵۷.
  9. شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی، ۶۷-۷۵.
  10. نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران، ۱:‎ ۱۵۷.
  11. طائفی، رضایی و کندی، «نگرشی تطبیقی به سبکهای شعر فارسی و عربی»، همایش ارتباطات، زبان و ادبیات فارسی و مطالعات زبان شناختی.
  12. بهار، سبک‌شناسی، ۲:‎ ۳۵۹-۳۶۴.
  13. دشتی، قلمرو سعدی، ۶۳-۷۸.
  14. بهار، سبک‌شناسی، ۳:‎ ۱-۶.
  15. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  16. موحد، «تولد و وفات»، سعدی، ۳۴-۴۷.
  17. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  18. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  19. اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ؟.
  20. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  21. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  22. اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ؟.
  23. اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ؟.
  24. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۸-۳۷.
  25. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  26. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  27. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  28. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  29. اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ؟.
  30. آل‌داوود، «اتابکان فارس»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  31. نذیر، «سعدی شیرازی و سردار مغول»، فصلنامه‌نامه انجمن.
  32. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  33. "SAʿDI". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Bibliotheca Persica Press. February 1, 2012. Retrieved 2017-04-09.
  34. ابراهیمی دینانی، «سعدی و اشعریه»، سعدی‌شناسی.
  35. ۳۵٫۰۰ ۳۵٫۰۱ ۳۵٫۰۲ ۳۵٫۰۳ ۳۵٫۰۴ ۳۵٫۰۵ ۳۵٫۰۶ ۳۵٫۰۷ ۳۵٫۰۸ ۳۵٫۰۹ ۳۵٫۱۰ ۳۵٫۱۱ ۳۵٫۱۲ ۳۵٫۱۳ ۳۵٫۱۴ ۳۵٫۱۵ ۳۵٫۱۶ Rypka, Jan (2007). "8 (Poets and Prose Writers of the Late Saljuq and Mongol Periods)". The Cambridge History of Iran (به انگلیسی) (6 ed.). Cambridge University Press. p. 594-601.
  36. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  37. موحد، «تولد و وفات»، سعدی، ۳۴-۴۷.
  38. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  39. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  40. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  41. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  42. موحد، «زمانه سعدی»، سعدی، ۷۳_۴۸.
  43. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  44. بهار، سبک‌شناسی، ۳:‎ ۱۱۱-۱۵۶.
  45. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۷-۱۸.
  46. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  47. شایگان، پنج اقلیم حضور، ۸۸.
  48. شایگان، پنج اقلیم حضور، ۸۸.
  49. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  50. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۸-۵۱.
  51. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  52. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۲۲۱-۲۴۹.
  53. براون، از سعدی تا جامی، ۷۰۴-۷۰۷.
  54. امینی و الهی‌منش، «تحلیل رویکردهای سعدی شیرازی»، پژوهشنامه مذاهب اسلامی.
  55. باستانی پاریزی، «گذر سعدی از آبادان»، چیستا.
  56. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  57. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  58. خطای ارجاع: برچسب <ref> نامعتبر؛ متنی برای ارجاع‌های با نام :8 وارد نشده است
  59. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۵۴-۷۵.
  60. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۷-۱۸.
  61. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۷-۱۸.
  62. متینی، «مقامه‌ای منظوم به زبان فارسی»، ایران‌نامه.
  63. عالمی، «سومنات»، سخن تاریخ.
  64. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۳۷-۱۸.
  65. موحد، «تولد و وفات»، سعدی، ۳۴-۴۷.
  66. موحد، «تولد و وفات»، سعدی، ۳۴-۴۷.
  67. ابراهیمی دینانی، «سعدی و اشعریه»، سعدی‌شناسی.
  68. ظهیری ناو و شریفی، «چگونگی تأثیر تفکر اشاعره در گلستان سعدی»، آینه معرفت.
  69. «مذهب حافظ و سعدی چه بوده‌است؟». پایگاه خبری تحلیلی صراط. ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶.
  70. باستانی پاریزی، «گذر سعدی از آبادان»، چیستا.
  71. ظهیری ناو و شریفی، «چگونگی تأثیر تفکر اشاعره در گلستان سعدی»، آینه معرفت.
  72. دشتی، قلمرو سعدی، ۳۶۱-۴۰۰.
  73. ظهیری ناو و ابراهیم‌پور، «دیدگاه‌های کلامی سعدی بر بنیاد قصاید»، زبان و ادبیات فارسی.
  74. دشتی، قلمرو سعدی، ۳۶۱-۴۰۰.
  75. یوسفی، «جهان مطلوب سعدی در بوستان»، بوستان سعدی، ؟.
  76. رحمانیان، «سعدی و سیاست؛ تأملی در زادروز شاعر شیرازی»، ماهنامه علوم انسانی مهرنامه.
  77. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  78. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  79. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  80. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  81. موحد، «سعدی عاشق»، سعدی، ۹۴-۱۲۰.
  82. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۶-۱۸۰.
  83. «غزل شیرین سعدی از دیدگاه مرحوم آیت‌الله علی‌آقا قاضی». خبرگزاری تسنیم. ۳ اسفند ۱۳۹۴. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۶ فروردین ۱۳۹۶.
  84. همایون کاتوزیان، سعدی، شاعر عشق و زندگی، ۱۵۱-۲۰۱.
  85. ستاری، «مقام سعدی در ادبیات فرانسه»، هنر و مردم.
  86. شمیسا، شاهدبازی در ادبیات فارسی، ۱۴۳-۱۵۳.
  87. خطای ارجاع: برچسب <ref> نامعتبر؛ متنی برای ارجاع‌های با نام :68 وارد نشده است
  88. «همه چیز دربارهٔ انحرافات اخلاقی آقای سعدی!». سایت خبری تحلیلی تابناک. ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶. دریافت‌شده در ۳۰ مهر ۱۳۹۶.
  89. شمیسا، شاهدبازی در ادبیات فارسی، ۱۴۳-۱۵۳.
  90. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  91. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  92. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  93. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  94. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  95. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  96. فروغی، «مقدمه غزلیات»، کلیات سعدی، ۶۴۲-۶۴۵.
  97. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  98. ۹۸٫۰ ۹۸٫۱ ۹۸٫۲ ۹۸٫۳ GOLESTĀN-E SAʿDI (به انگلیسی), Encyclopædia Iranica, archived from the original on 17 November 2016, retrieved 12 January 2012
  99. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  100. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  101. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  102. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  103. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  104. ۱۰۴٫۰ ۱۰۴٫۱ صیادکوه، اکبر؛ نجفیان، آزاده (تابستان ۱۳۸۹). «بررسی عنصر شخصیت در حکایت‌های بوستان سعدی» (PDF). بوستان ادب. دانشگاه شیراز. دوم (۲ (پیاپی ۵۸)). دریافت‌شده در ۱۶ بهمن ۱۳۹۵.
  105. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  106. ۱۰۶٫۰ ۱۰۶٫۱ خطای ارجاع: برچسب <ref> نامعتبر؛ متنی برای ارجاع‌های با نام :0 وارد نشده است
  107. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  108. میلانی، «سعدی و سیرت پادشاهان»، ایران‌شناسی.
  109. بهار، سبک‌شناسی، ۳:‎ ۱۱۱-۱۵۶.
  110. میلانی، «سعدی و سیرت پادشاهان»، ایران‌شناسی.
  111. رحمانیان، «سعدی و سیاست؛ تأملی در زادروز شاعر شیرازی»، ماهنامه علوم انسانی مهرنامه.
  112. گودرزی، «نگاهی به سبک گلستان سعدی»، پویش در آموزش علوم انسانی.
  113. گودرزی، «نگاهی به سبک گلستان سعدی»، پویش در آموزش علوم انسانی.
  114. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  115. موحد، «سعدی عاشق»، سعدی، ۹۴-۱۲۰.
  116. حسن لی، «حدیث خوش سعدی»، کتاب ماه ادبیات.
  117. موحد، «سعدی عاشق»، سعدی، ۹۴-۱۲۰.
  118. حیدری، «دگرگونی سعدی در غزل»، پژوهشنامه ادب غنایی.
  119. موحد، «سعدی عاشق»، سعدی، ۹۴-۱۲۰.
  120. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۳:‎ ۵۸۴-۶۲۲.
  121. حیدری، «دگرگونی سعدی در غزل»، پژوهشنامه ادب غنایی.
  122. فروغی، «مقدمه غزلیات»، کلیات سعدی، ۳۵۱-۳۵۲.
  123. دشتی، قلمرو سعدی، ۲۷-۶۲.
  124. موحد، «مطایبات سعدی»، سعدی، ۲۱۹-۲۳۲.
  125. «هزلیات سعدی». پایگاه اطلاع‌رسانی شهر کتاب. ۲۴ فروردین ۱۳۹۲. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ اوت ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۲ آگوست ۲۰۱۷.
  126. شمیسا، شاهدبازی در ادبیات فارسی، ۱۴۳-۱۵۳.
  127. «همزمان با اول اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی، ترجمه «اشعار عربی سعدی» ارائه می‌شود». خبرگزاری کتاب ایران. ۳۱ فروردین ۱۳۹۰. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۱ مرداد ۱۳۹۶.
  128. ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ۳۵۱-۳۵۷.


خطای ارجاع: برچسب <ref> برای گروهی به نام «یادداشت» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="یادداشت"/> یافت نشد.