عباس صحت

از اسلامیکال
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۲۶ توسط Shahroudi (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
عباس صحت
پرونده:AbbasSahhat.jpg
عباس علی‌عباس‌اوغلو مهدی‌زاده
زادهٔ۱۸۷۴
شاماخی، امپراطوری روسیه جمهوری آذربایجان (فعلی)
درگذشت۱۱ ژوئیه ۱۹۱۸
گنجه، جمهوری آذربایجان
تحصیلاتمدرسه نظامیه نصیریه تهران
پیشهپزشک، روزنامه‌نگار، معلم، مترجم، شاعر و نمایشنامه نویس.

عباس صحت (به ترکی آذربایجانی: Abbas Səhhət) فرزند ملّا عباس (۱۸۷۴، شاماخی - ۱۱ ژوئیه ۱۹۱۸ گنجه) شاعر و نمایش‌نامه نویس اهل جمهوری آذربایجان بود.[۱]

زندگی

عباس صحت دوباره آغاز زندگی حرفه‌ای خود را به عنوان یک شاعر و نمایشنامه نویس جستجو کرد، وی از فعالان انقلاب ادبی سال ۱۹۰۵ میلادی بود. در زمینه موضوعات اجتماعی، غزل، ادبیات مرثیه‌گری تلاش‌های فراوانی کرده است. صحت در تهران زبان روسی را آموخته‌بود و با ادبیات روسیه و فرانسه آشنایی نسبی داشت. روح ادبیات فرانسوی را به ادبیات آذربایجانی تزریق کرده‌بود. به‌گونه‌ای که روزنامه «حیات» از نخستین روزهای تأسیسش با صحت همکاری می‌کرد و اشعار وی را با عنوان «تزه شعر نئجه اولمالیدیر» چاپ می‌کرد. پس از این، سایر نشریات آذربایجان نظیر «دبستان» و «مکتب» نیز مقالات صحت را چاپ می‌کردند.[۲]

در سال ۱۹۱۲ میلادی دو مورد از آثار وی با عناوین «مغرب گونش‌لری» و «سینیق ساز» منتشر شد. صحت در زمینه ادبیات منثور نیز مهارت داشت به‌گونه‌ای که وی با افتباس از ادبیات روسی آثاری نظیر «یوخسول‌لوق عیب دئییل» و «گاراگونلو حلیمه» را در سال ۱۹۱۷ به مرحلهٔ چاپ رسانید. «وولگا سیاحتی» در ۱۸–۱۵ دفتر که یکی از معروف‌ترین رومان‌های صحت می‌باشد که جبرئیل بیگ در نقد رومان عباس صحت آن را از لحاظ مضمون و تأثیر بر خواننده اثری کم‌نظیر یاد کرده است. سبک اشعار صحت بر اشعار عاشقانه استوار بود. وی در سبک ادبی خود از مقلدان سبک شاعران کلاسیک مانند نظامی، حافظ و سعدی و شاعران معاصر به مانند توفیق فکرت بوده است.[۳]

پانویس

ارجاعات

منابع

  • پاشائیو, میرجلال (1388). آذربایجان‌دا ادبی مکتب‌لر (۱۹۰۵–۱۹۱۷) (به تۆرکجه). Translated by رضا جلیلی‌نیا، رعنا فرامرزی. قم: نوید اسلام. p. ۳۰۲.
  • هیئت, جواد (1369). آذربایجان ادبیات تاریخینه بیر باخیش (به تۆرکجه). Vol. ۲. تهران: وارلیق. p. ۸۳.