طرزی افشار

از اسلامیکال
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۴:۲۵ توسط Shahroudi (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
طرزی افشار
پیشهشاعر
زمینه کاریشعر
ملیتایرانی
در زمان حکومتصفویان

طرزی افشار شاعر ایرانی عهد شاه عباس دوم بود که به ساختن واژه‌ها و فعل‌ها و مصدرهای جعلی شهرت داشت. وی از ایل افشار و مولدش روستای طرزلو در اطراف ارومیه بود و در دربار مقامی ارجمند داشت.[۱] او در اوایل سدهٔ یازدهم از اصلاح‌کنندگان زبان و دشمنان اشرافیت به‌شمار می‌رفت.[۲]

زندگی

طرزی افشار در روستای طرزلو در اطراف ارومیه متولد شد.[۳] بنا به گفتهٔ نویسندهٔ مجمع‌الفصحاء طرزی مردی ظریفِ خوش‌طبعِ عاشق‌پیشه صاف‌اندیشه بود.[۴] طرزی از شعرای اواسط سدهٔ یازدهم قمری و معاصر با شاه صفی و شاه عباس دوم بود.[۳] وی تعلیمات ابتدایی را نزد ملای همان روستای زادگاهش فراگرفت و سپس به ارومیه رفت.[۳] در جوانی به قزوین و از آن‌جا به عزم تحصیل به اصفهان رفت.[۵] خود گوید:

از بلدهٔ قزوین به صفاهان سَفَریدمبی‌خرجی و بی‌اسب خرامان سفریدم
یاران سفریدند به جمعیّت و من همیک قافله با حال پریشان سفریدم

مدت‌ها در اصفهان مانده و با تنگ‌دستی روزگار گذرانده و، سرانجام به دربار شاه صفی و سپس به مجلس شاه عباس دوم راه یافت[۶] و مورد عنایت شاه عباس دوم قرار گرفت.[۳] طرزی افشار طی بحر طویلی که در دیوانش ثبت است به افشار بودن خودش اشاره می‌کند و می‌گوید از این بیم دارم که به میان افشارها و بلدهٔ ارومی برگردم و مجدداً مجبور شوم که خوانین افشار را تملق گویم.[۳]

سفرهای طرزی

از اشعار طرزی چنین استنباط می‌شود که وی به سفر علاقه‌مند بود؛ روزی به مغان و اردبیل، هفته‌ای به شروان و شماخی و گنجه و مازندران؛ اما هرجا و هرگاه خسته و ملول می‌گشت، برای گشایش دل راهی دیار خود، به ویژه تبریز، می‌شد:[۷]

دلم گرفت ز جاها چرا نتبریزمگشادِ دل بُوَد آن‌جا چرا نتبریزم
علی‌الخصوص یخیدم ز اردبیلیدنبرای جَذوه موسی چرا نتبریزم

او به شهرهای قم، اصفهان و شیراز هم مسافرت کرده است و برای زیارت به نجف نیز رفته است.[۳] در این سیر و سفرها، بزرگ‌ترین آرزوی او زیارت کعبه بوده — که دستش نمی‌داده — اما سرانجام، باری راه حجاز در پیش می‌گیرد:[۸]

به عزمِ کعبهٔ مقصود بر راهنهادم رخ توکّلتُ علی‌اللّه
ز شوقِ کعبه دست و پا گُمیدمهدایت یافتم الحمدللّه
کنون میبصرهام افتان و خیزانکَاَنَّ الکاه از بادِ سحرگاه

در مسیر مکه بیشتر شهرهای عراق، قفقاز و ترکستان را دیده است.[۳] دیدن سرزمین‌های دور و نزدیک و نشست و برخاست با ترک و عرب و تاجیک سبب شد علاوه‌بر آشنایی با سرزمین‌ها، با آداب و شیوه‌های زیستی و معیشتیِ مردم و گفتار آن‌ها نیز آشنا گردد. خود گوید:[۹]

تُرکیدم و تاتیدم و آن‌گه عربیدمدر دیدهٔ کوته‌نظران بوالعجبیدم
شعبان رمضان گر بِپَلاوَم مَتَعَجُّببی‌آش جمادیدم و بی‌نان رجبیدم
مَنعید ز وصلیدنِ او دوش رقیبممُشتی گَرِهانیده به جبهه‌ش ضَرَبیدم

از سال و محل مرگ او اطلاعی نیست.[۱۰] به گفتهٔ بعضی تذکره‌نویسان در ۱۷ ربیع‌الاول ۱۰۶۰ قمری، روز تولد محمد بن عبدالله، طرزی در نجف بوده است.[۱۱] گویا سفری به روم و ممالک فرنگ هم کرده است.[۱۲]

از آن‌جا که شاه عباس دوم محضر و شعر طرزی را دوست داشت و سفرهای شاعر شاه را از نکته‌گویی و همدمی وی محروم می‌کرد، سرانجام، پای او را به زنجیر زناشویی ببست. خود گوید:[۱۳]

شد آن که قوّتِ پروازِ هر دیارم بودتَأَهُّلیدم و ماندم چو مرغِ دامیده
مرا به سرحدِ تبریز کدخداییدنز سیر و شعر بِقَیْدیده و لُجامیده

دربارهٔ منش و اعتقاد طرزی آنچه بیش از همه آشکار است دل‌بستگی وی به اهل بیت و علی بن ابی‌طالب است. چنان‌که گفته:[۱۴]

در مجمعی که مرتبه می‌قِسْمَتَند منمی‌خواهم از علی ولیُ‌اللّه مرتبه
***
یک علی‌بن‌ابی‌طالب نمازِ وقت کوگرچه شمشیریده بسیار ابن‌ملجم است
***
وِردِ سحرش به دفعِ اغیاربا شاهِ ولایت است طرزی

طرزی تخلّص خود را از طرز و شیوهٔ نوینی که خود ابداع کرده بود برگرفته و همواره بدان طرز می‌بالیده است:

تو را طرزیا صدهزاران آفرینکه طرزِ غریبی جدیدیده‌ای

یا:

به طرزِ تازه طرزی طرازد هر زمان طرزیز حق مگذر حسودا گفتهٔ طرزی صفا دارد

طرز شعر

طرزی مبتکر طرزی نوین در سخن‌سرایی بود.[۳] بدیعه‌گو و ظرافت‌جو بود و در اشعار خود مصادر و ترکیب‌های جعلی به‌کار می‌برد.[۱۵] در برخورد نخست با شعر و شیوهٔ طرزی، خواننده کمی احساس غریبی می‌کند و حتی ممکن است شعر را نامفهوم و شاعر را ناچیره انگارد؛ اما پس از انس و اُخت‌شدن، معلوم می‌شود که شاعر، با چیرگی و در عین حال با قانونمندی اقدام به ساختن مصدرهای ساختگی و صیغه‌های جعلی می‌کند. چنان‌که خودش گفته:[۱۶]

گر چه طرزِ نو اختراعیدمجانبِ نظم را مُراعیدم

این طرزِ نو عبارت است از ساختنِ فعل از نام کسان و جای‌ها، اسم عام، متعدّی‌کردنِ فعل لازم و به تعبیری ساختنِ فعل منحوت.

انتشار آثار

دیوان کامل طرزی افشار به همت محمد تمدن[۱۷] در سال ۱۳۰۹ خورشیدی به چاپ رسید و در سال ۱۳۳۸ تجدید چاپ گردید.[۳]

نمونه شعر

ز من یوسفا چون بعیدیده‌ایچو یعقوب چشمم سفیدیده‌ای
دریدیده‌ای تیغ غمزه‌زدنمرا از تغافل شهیدیده‌ای
ز نخل وصالت نمیویده‌اممرنج، ای صنوبر، که بیدیده‌ای
فغانیده‌ام چون نهانیده‌ایز خود رفته‌ام چون پدیدیده‌ای
چو دوری ز شکرلبان زاهدااز آن چون مگس‌ها قدیدیده‌ای
به قصد قلوب اسیران عشقخناجیر مژگان حدیدیده‌ای
تو را طرزیا صدهزار آفرینکه طرز غریبی جدیدیده‌ای

پی‌نوشت

  1. محدث‌زاده و عباسی، اثرآفرینان، ج۱-ششم.
  2. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۶.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ ۳٫۸ «طرزی افشار»، پورتال جامع آذربایجان غربی.
  4. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۶.
  5. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
  6. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
  7. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
  8. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
  9. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۷.
  10. محدث‌زاده و عباسی، اثرآفرینان، ج۱-ششم.
  11. محدث‌زاده و عباسی، اثرآفرینان، ج۱-ششم.
  12. محدث‌زاده و عباسی، اثرآفرینان، ج۱-ششم.
  13. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۸.
  14. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۸.
  15. «طرزی افشار»، پایگاه آفتاب.
  16. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۸.
  17. انزابی‌نژاد، «طرزی افشار شاعری…»، نامهٔ فرهنگستان، ۹۶.

منابع

  • انزابی‌نژاد، رضا (۱۳۷۹). «طرزی افشار شاعری یگانه، شیوه‌ای یگانه». نامهٔ فرهنگستان (۱۵): ۹۶–۱۰۳.
  • «طرزی افشار». پورتال جامع آذربایجان غربی. ۱۳۸۹. بایگانی‌شده از اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۶ ژوئن ۲۰۱۲.
  • «طرزی افشار». پایگاه آفتاب. ۱۳۸۵. بایگانی‌شده از اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۳ مارس ۲۰۰۹.
  • محدث‌زاده، حسین؛ عباسی، حبیب‌الله (۱۳۸۴). مینا احمدیان، ویراستار. اثرآفرینان: زندگی‌نامهٔ نام‌آوران فرهنگی ایران (از آغاز تا ۱۳۰۰ شمسی). به کوشش محمدرضا نصیری. (ویراست ۲). تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. شابک ۹۶۴-۶۲۷۸-۲۹-۹.