قُرَیش، قبیلهای بود که در زمان محمد در مکه ساکن بوده و خود او نیز متعلق به این قبیله بود. گفته شده که این قبیله از نسل شخصی به نام قریش یا فهر است.[الف] ممکن است نام «قریش» لقب باشد و از تقرش به معنای «گرد هم آیی، اجتماع» باشد. همچنین ممکن است مصغر قرش به معنای «کوسه» باشد که در این صورت میتوانسته نام توتمی چون کلب و… باشد.[۱]
حتی پس از ظهور اسلام نیز روابط قبیلهای نقش مهمی را ایفا کرد. پس از درگذشت پیامبر اسلام، انصار میخواستند که یکی از آنها رئیس جامعه مسلمانان باشد و بدین ترتیب بر خلافت امر توافق کردند و دلیلشان هم این بود که تنها یک قریشی از پس اداره حکومت برخواهد آمد. شواهد نشان میدهد که به مدت چند دهه این عقیده پای برجا بوده و قریشیان در دوره خلفا و امویان نقش بسیار مهمی را در سازماندهی و مدیریت امپراتوری ایفا نمودند.[۲]
یادداشت: ترتیب نامها بر اساس حروف الفباست. آنچه در پرانتز جلوی هر نام آمده است، اکثراً نامها یا صفات دیگری است که در قرآن برای آن نام ذکر شده است؛ یا نسبت آن شخص.