محمد: تفاوت میان نسخهها
(+ رده:مدعیان نبوت (هاتکت)) |
|||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{کاربردهای دیگر}} | {{کاربردهای دیگر}} | ||
{{Infobox person | {{Infobox person | ||
خط ۲۴: | خط ۲۲: | ||
| signature=[[پرونده:Muhammad Seal.svg|40px]]{{سخ}}[[مهر نبوت]] | | signature=[[پرونده:Muhammad Seal.svg|40px]]{{سخ}}[[مهر نبوت]] | ||
}} | }} | ||
'''محمّد بن عبداللّه''' (نام کامل به {{lang-ar|أَبُو الْقَاسِم مُحَمَّد بْن عَبْد الله بْن عَبْد المُطَّلِب بْن هَاشِم}}؛ حدود ۵۷۰ – ۶۳۲ میلادی) بنیانگذار و [[پیامبر]] [[اسلام]] و به اعتقاد [[مسلمان]]ان، [[خاتمالانبیا|آخرین پیامبر]] در سلسلهٔ [[پیامبران در اسلام|پیامبران الهی]] و تحویلدهندهٔ [[قرآن]] و تجدیدکننده آیین [[یکتاپرستی]] ([[دین حنیف]]) است. او همچنین به عنوان یک سیاستمدار، رئیس دولت، بازرگان، نظریهپرداز دینی، خطیب، قانونگذار، اصلاحگر، فرمانده جنگی، و برای مسلمانان و پیروان برخی ادیان، مأمور تعلیم فرمانهای [[الله]] — خدای مسلمانان — بهشمار میرود و بین آنها ملقب به «رسولالله» است. | '''محمّد بن عبداللّه''' (نام کامل به {{lang-ar|أَبُو الْقَاسِم مُحَمَّد بْن عَبْد الله بْن عَبْد المُطَّلِب بْن هَاشِم}}؛ حدود ۵۷۰ – ۶۳۲ میلادی) بنیانگذار و [[پیامبر]] [[اسلام]] و به اعتقاد [[مسلمان]]ان، [[خاتمالانبیا|آخرین پیامبر]] در سلسلهٔ [[پیامبران در اسلام|پیامبران الهی]] و تحویلدهندهٔ [[قرآن]] و تجدیدکننده آیین [[یکتاپرستی]] ([[دین حنیف]]) است. او همچنین به عنوان یک سیاستمدار، رئیس دولت، بازرگان، نظریهپرداز دینی، خطیب، قانونگذار، اصلاحگر، فرمانده جنگی، و برای مسلمانان و پیروان برخی ادیان، مأمور تعلیم فرمانهای [[الله]] — خدای مسلمانان — بهشمار میرود و بین آنها ملقب به «رسولالله» است. | ||
خط ۵۱: | خط ۴۸: | ||
== نسب == | == نسب == | ||
[[پرونده:Birth of Muhammad from folio 44a of the Jami‘ al-tawarikh.jpg|بندانگشتی|چپ|یک نقاشی در کتاب [[جامعالتواریخ|''جامع التواریخ'']] متعلق به قرن چهاردهم میلادی، که تولد محمد را ترسیم کردهاست.]]{{بیشتر|تبار محمد}} | [[پرونده:Birth of Muhammad from folio 44a of the Jami‘ al-tawarikh.jpg|بندانگشتی|چپ|یک نقاشی در کتاب [[جامعالتواریخ|''جامع التواریخ'']] متعلق به قرن چهاردهم میلادی، که تولد محمد را ترسیم کردهاست.]]{{بیشتر|تبار محمد}} | ||
به گزارش منابع تاریخی، پدر محمد «[[عبدالله بن عبدالمطلب]]» و مادرش «[[آمنه بنت وهب]]» از خاندان [[بنیهاشم]] و از قبیلهٔ [[قریش]] بودند.<ref dir=ltr>{{پک|Buhl|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام}}</ref> بنیهاشم از خاندانهای برجسته و با اصل و نسب ولی فقیر در شهر مکه بود.<ref dir=ltr>{{پک|Buhl|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> انساب محمد، در کتب سیره، به گونههای مختلف آمدهاست، ولی مشهور در بین سیرهنویسان و مورخان مسلمان تا [[تبار محمد|عدنان]] چنین است: «محمّد پسر [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] پسر [[عبدالمطلب|عبدالمطلّب]] پسر [[هاشم]] پسر [[عبدمناف|عبدمَناف]] پسر قصی پسر کلاب پسر مرّة پسر کعب پسر لوی پسر غالب پسر فهر پسر مالک پسر نضر پسر کنانة پسر خزیمة پسر مدرکة پسر الیاس پسر مضر پسر نزار پسر معد پسر عدنان».<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۴۲۶|ک=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|ص=۱۴۱|ج=۲}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Stockwell|2004|ک=A Sourcebook|ص=133|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Guillaume|1955|ک=The Life of Muhammad|ص=۳|زبان=en}}</ref> در این سلسله نسبها قبل از عدنان هماهنگی اندک است<ref dir=ltr>{{پک|مرتضی عاملی|۱۴۲۶|ک=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|ص=۱۴۱|ج=۲}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Varisco|1995|ک=Metaphors and Sacred History|ص=147|زبان=en}}</ref> اما همه منابع اسلامی در اینکه نسب عدنان به اسماعیل پسر ابراهیم میرسد، تردیدی ندارند. بر اساس روایتی از محمد، او دستور دادهاست که در ذکر شجرهنامه او، از عدنان بالاتر نروند.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۴۲۶|ک=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|ص=۱۴۱|ج=۲}}</ref> بنابر گزارشهایی که محمد را قریشی گزارش کردهاست، میتوان نسب او را تا قصی، قطعی دانست؛ چرا که به قصی و فرزندان او، قریش اطلاق میشدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Varisco|1995|ک=Metaphors and Sacred History|ص=147|زبان=en}}</ref> منابع اسلامی، نسب مادر او را آمنه، بنت وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب گزارش کردهاند.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۴۲۶|ک=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|ص=۱۴۱|ج=۲}}</ref> | به گزارش منابع تاریخی، پدر محمد «[[عبدالله بن عبدالمطلب]]» و مادرش «[[آمنه بنت وهب]]» از خاندان [[بنیهاشم]] و از قبیلهٔ [[قریش]] بودند.<ref dir=ltr>{{پک|Buhl|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|پاکتچی|۱۳۸۸|ک=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=اسلام}}</ref> بنیهاشم از خاندانهای برجسته و با اصل و نسب ولی فقیر در شهر مکه بود.<ref dir=ltr>{{پک|Buhl|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> انساب محمد، در کتب سیره، به گونههای مختلف آمدهاست، ولی مشهور در بین سیرهنویسان و مورخان مسلمان تا [[تبار محمد|عدنان]] چنین است: «محمّد پسر [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] پسر [[عبدالمطلب|عبدالمطلّب]] پسر [[هاشم]] پسر [[عبدمناف|عبدمَناف]] پسر قصی پسر کلاب پسر مرّة پسر کعب پسر لوی پسر غالب پسر فهر پسر مالک پسر نضر پسر کنانة پسر خزیمة پسر مدرکة پسر الیاس پسر مضر پسر نزار پسر معد پسر عدنان».<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۴۲۶|ک=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|ص=۱۴۱|ج=۲}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Stockwell|2004|ک=A Sourcebook|ص=133|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Guillaume|1955|ک=The Life of Muhammad|ص=۳|زبان=en}}</ref> در این سلسله نسبها قبل از عدنان هماهنگی اندک است<ref dir=ltr>{{پک|مرتضی عاملی|۱۴۲۶|ک=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|ص=۱۴۱|ج=۲}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Varisco|1995|ک=Metaphors and Sacred History|ص=147|زبان=en}}</ref> اما همه منابع اسلامی در اینکه نسب عدنان به اسماعیل پسر ابراهیم میرسد، تردیدی ندارند. بر اساس روایتی از محمد، او دستور دادهاست که در ذکر شجرهنامه او، از عدنان بالاتر نروند.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۴۲۶|ک=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|ص=۱۴۱|ج=۲}}</ref> بنابر گزارشهایی که محمد را قریشی گزارش کردهاست، میتوان نسب او را تا قصی، قطعی دانست؛ چرا که به قصی و فرزندان او، قریش اطلاق میشدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Varisco|1995|ک=Metaphors and Sacred History|ص=147|زبان=en}}</ref> منابع اسلامی، نسب مادر او را آمنه، بنت وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب گزارش کردهاند.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۴۲۶|ک=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|ص=۱۴۱|ج=۲}}</ref> گفته شده است که پدر آمنه وهب نام داشته و مادربزرگ پدری آمنه، قبله بنت ابوکبشه نام داشته است. ابوکبشه یکی از یگانهپرستان زمان خود بوده است.<ref>{{پک|1=اختری|2=۱۳۹۰|ک=دایرةالمعارف جامع اسلامی|ف=ابوکبشه}}</ref> | ||
برای محمد، هیچ نسبنامه یا شجرهنامه مکتوبی گزارش نشدهاست<ref dir=ltr>{{پک|Varisco|1995|ک=Metaphors and Sacred History|ص=147|زبان=en}}</ref> و به عقیده [[آلفورد ولش]] — [[اسلامشناسی|اسلامشناس]] آمریکایی — [[تبار محمد|شجرهنامهٔ محمد]] از دیدگاه تاریخی معلوم نیست و آنچه موجود است، داستانهایی بوده که بعدها به وجود آمدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Buhl|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[دنیل مارتین واریسکو|واریسکو]] معتقد است که شجرهنامه شخصیتهای برجسته، از جمله محمد، وابسته به شرایط اجتماعی و سیاسی روز ترسیم میشدند. او در اینباره فرضیهای را مطرح میکند؛ بر اساس فرضیه او، با فرض ۳۰ سال برای هر نسل در شجرهنامه محمد، عدنان میبایست ۶۳۰ سال پیش از محمد زیسته باشد. اما در تاریخ عرب، پسر عدنان معاصر با [[نبوکدنصر دوم|بختالنصر]] (د ۵۶۲ قبل از میلاد) متصور میشود و بین تاریخ عرب و فرضیه واریسکو، نزدیک به ۷۰۰ سال اختلاف است. او بر این باور است که شجرهنامه محمد، توسط گزارشکنندگان آن، مورد سانسور قرار گرفته و نام افرادی از میان آن برای صلاحدیدهای سیاسی و اجتماعی، حذف شدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Varisco|1995|ک=Metaphors and Sacred History|ص=147|زبان=en}}</ref> | برای محمد، هیچ نسبنامه یا شجرهنامه مکتوبی گزارش نشدهاست<ref dir=ltr>{{پک|Varisco|1995|ک=Metaphors and Sacred History|ص=147|زبان=en}}</ref> و به عقیده [[آلفورد ولش]] — [[اسلامشناسی|اسلامشناس]] آمریکایی — [[تبار محمد|شجرهنامهٔ محمد]] از دیدگاه تاریخی معلوم نیست و آنچه موجود است، داستانهایی بوده که بعدها به وجود آمدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Buhl|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[دنیل مارتین واریسکو|واریسکو]] معتقد است که شجرهنامه شخصیتهای برجسته، از جمله محمد، وابسته به شرایط اجتماعی و سیاسی روز ترسیم میشدند. او در اینباره فرضیهای را مطرح میکند؛ بر اساس فرضیه او، با فرض ۳۰ سال برای هر نسل در شجرهنامه محمد، عدنان میبایست ۶۳۰ سال پیش از محمد زیسته باشد. اما در تاریخ عرب، پسر عدنان معاصر با [[نبوکدنصر دوم|بختالنصر]] (د ۵۶۲ قبل از میلاد) متصور میشود و بین تاریخ عرب و فرضیه واریسکو، نزدیک به ۷۰۰ سال اختلاف است. او بر این باور است که شجرهنامه محمد، توسط گزارشکنندگان آن، مورد سانسور قرار گرفته و نام افرادی از میان آن برای صلاحدیدهای سیاسی و اجتماعی، حذف شدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Varisco|1995|ک=Metaphors and Sacred History|ص=147|زبان=en}}</ref> | ||
خط ۲۹۷: | خط ۲۹۴: | ||
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=آذرنوش|نام=آذرتاش|پیوند نویسنده=آذرتاش آذرنوش|ویراستار=|مقاله=تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان|دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|سال=۱۳۸۸|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://www.cgie.org.ir/fa/article/237217}} | * {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=آذرنوش|نام=آذرتاش|پیوند نویسنده=آذرتاش آذرنوش|ویراستار=|مقاله=تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان|دانشنامه=[[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف بزرگ اسلامی|سال=۱۳۸۸|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://www.cgie.org.ir/fa/article/237217}} | ||
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=ابوالقاسمزاده|نام۱=مجید|تاریخ=۱۳۸۵|عنوان=کنکاشی دربارهٔ علل تعدّد همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله)|پیوند=http://ensani.ir/fa/article/69571/کنکاشی-درباره-علل-تعدّد-همسران-پیامبر-صلی-الله-علیه-وآله-|ژورنال=معرفت|دوره=|شماره=۱۰۸|صفحات=|نام۲=مهری|نام خانوادگی۲=کاظمنژاد}} | * {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=ابوالقاسمزاده|نام۱=مجید|تاریخ=۱۳۸۵|عنوان=کنکاشی دربارهٔ علل تعدّد همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله)|پیوند=http://ensani.ir/fa/article/69571/کنکاشی-درباره-علل-تعدّد-همسران-پیامبر-صلی-الله-علیه-وآله-|ژورنال=معرفت|دوره=|شماره=۱۰۸|صفحات=|نام۲=مهری|نام خانوادگی۲=کاظمنژاد}} | ||
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=اختری|نام=عباسعلی|پیوند نویسنده=|ویراستار=|مقاله=ابوکبشه|دانشنامه=[[دایرةالمعارف جامع اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف جامع اسلامی|سال=۱۳۹۰|ناشر=آرایه|مکان=تهران}} | |||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=الصلابی|نام=علیمحمد|عنوان=السیرة النبویه عرض وقایع و تحلیل احداث|سال=۲۰۰۹|ناشر=اقراء|مکان=قاهره|شابک=۹۷۷-۶۱۱۹-۵۷-۳|زبان=ar}} | * {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=الصلابی|نام=علیمحمد|عنوان=السیرة النبویه عرض وقایع و تحلیل احداث|سال=۲۰۰۹|ناشر=اقراء|مکان=قاهره|شابک=۹۷۷-۶۱۱۹-۵۷-۳|زبان=ar}} | ||
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=باغستانی|نام=اسماعیل|مقاله=حفصه بنت عمر بن خطاب|دانشنامه=[[دانشنامه جهان اسلام]]|عنوان جلد=دانشنامه جهان اسلام|سال=۱۳۸۳|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://lib.eshia.ir/23019/1/6314|پیوند نویسنده=اسماعیل باغستانی}} | * {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=باغستانی|نام=اسماعیل|مقاله=حفصه بنت عمر بن خطاب|دانشنامه=[[دانشنامه جهان اسلام]]|عنوان جلد=دانشنامه جهان اسلام|سال=۱۳۸۳|ناشر=[[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]|مکان=تهران|پیوند مدخل=https://lib.eshia.ir/23019/1/6314|پیوند نویسنده=اسماعیل باغستانی}} | ||
خط ۴۵۰: | خط ۴۴۸: | ||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=ابن هشام|نام=|عنوان=السیرة النبویة|پیوند نویسنده=ابن هشام|زبان=en}} (اثر ابن اسحاق (م۱۵۱ق–۷۶۸م) که توسّط ''[[ابن هشام]]'' (م۲۱۳ق) گردآوری و مطالبی به آن افزوده شد) | * {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=ابن هشام|نام=|عنوان=السیرة النبویة|پیوند نویسنده=ابن هشام|زبان=en}} (اثر ابن اسحاق (م۱۵۱ق–۷۶۸م) که توسّط ''[[ابن هشام]]'' (م۲۱۳ق) گردآوری و مطالبی به آن افزوده شد) | ||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=واقدی|نام=محمد بن عمر|عنوان=المغازی|پیوند نویسنده=واقدی|ترجمه=محمود مهدوی دامغانی|شابک=۹۷۸-۹۶۴-۰۱-۸۱۰۹-۶|زبان=}} | * {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=واقدی|نام=محمد بن عمر|عنوان=المغازی|پیوند نویسنده=واقدی|ترجمه=محمود مهدوی دامغانی|شابک=۹۷۸-۹۶۴-۰۱-۸۱۰۹-۶|زبان=}} | ||
{{پایان پانویس | {{پایان پانویس}} | ||
{{جعبه آغازی}} | {{جعبه آغازی}} | ||
خط ۴۸۱: | خط ۴۷۶: | ||
{{محمد}} | {{محمد}} | ||
{{شخصیتها و اعلام قرآنی}} | {{شخصیتها و اعلام قرآنی}} | ||
{{درجهبندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | |||
[[رده:محمد]] | [[رده:محمد]] | ||
خط ۵۲۲: | خط ۵۱۸: | ||
[[رده:نیکوکاران]] | [[رده:نیکوکاران]] | ||
[[رده:اهالی سده ۶ (میلادی)]] | [[رده:اهالی سده ۶ (میلادی)]] | ||
[[رده:مدعیان نبوت]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۵
محمد | |
---|---|
متولد | حدود ۵۷۰ میلادی مکه، حجاز |
وفات | ۶۳۲ یا بعد از سال ۶۳۴ میلادی علمای شیعی: ۲۸ صفر ۱۱ هجری (۲۸ مه [سبک قدیمی: ۲۵ مه] ۶۳۲) علمای سنّی: ۱۲ ربیعالاول ۱۱ هجری (۱۰ ژوئن [سبک قدیمی: ۷ ژوئن] ۶۳۲) مدینه، حجاز |
آرامگاه | مسجد النبی، مدینه |
دیگر نامها | کنیه: ابوالقاسم ر.ک. نامها و عناوین محمد |
سالهای فعالیت | ۶۰۹–۵۸۳: بازرگان ۶۳۲–۶۰۹: پیامبر |
کارهای برجسته | میثاق مدینه |
قبل از | ر. ک. جانشینی محمد |
دین | اسلام |
همسر(ها) | فهرست کامل |
فرزندان | فهرست کامل |
والدین | عبدالله بن عبدالمطلب (پدر) آمنه بنت وهب (مادر) |
خویشاوندان | شجرهنامه اطرافیان محمد |
امضاء | |
مهر نبوت |
محمّد بن عبداللّه (نام کامل به عربی: أَبُو الْقَاسِم مُحَمَّد بْن عَبْد الله بْن عَبْد المُطَّلِب بْن هَاشِم؛ حدود ۵۷۰ – ۶۳۲ میلادی) بنیانگذار و پیامبر اسلام و به اعتقاد مسلمانان، آخرین پیامبر در سلسلهٔ پیامبران الهی و تحویلدهندهٔ قرآن و تجدیدکننده آیین یکتاپرستی (دین حنیف) است. او همچنین به عنوان یک سیاستمدار، رئیس دولت، بازرگان، نظریهپرداز دینی، خطیب، قانونگذار، اصلاحگر، فرمانده جنگی، و برای مسلمانان و پیروان برخی ادیان، مأمور تعلیم فرمانهای الله — خدای مسلمانان — بهشمار میرود و بین آنها ملقب به «رسولالله» است.
منابع تاریخی برای بازسازی سرگذشت محمد، قرآن، روایات اسلامی و منابع غیراسلامی معاصر او هستند. از این میان، قران و منابع غیر اسلامی، اشارههای کوتاهی به جزئیات زندگی او کردهاند؛ اما در روایات اسلامی — که بعضاً به سیره نیز مشهورند — بهطور مفصل به تاریخ او پرداخته شدهاست. با این وجود برخی از محققان، به این علت که این منابع، دههها بعد از زندگی محمد نوشته شدهاند، آنها را فاقد ارزش تاریخی میدانند.
محمد حدود سال ۵۳ ق. ه/۵۷۰ م، در مکه در سرزمین حجاز واقع در شبهجزیرهٔ عربستان به دنیا آمد. در دوران جوانی به بازرگانی مشغول بود و نخستین بار در ۲۵ سالگی ازدواج کرد. محمد که از روش زندگی مردم مکه ناخشنود بود، گهگاه در غار حرا در یکی از کوههای اطراف آن دیار به تفکر و عبادت میپرداخت. به باور مسلمانان، محمد در همین مکان و در حدود ۴۰ سالگی از طرف خدا به پیامبری برگزیده، و وحی بر او فروفرستاده شد. در نظر آنان، دعوت محمد همانند دعوت دیگر پیامبرانِ کیش یکتاپرستی مبنی بر این بود که خداوند یکتاست و تسلیم شدن برابر خدا راه رسیدن به اوست. طی سیزده سال دعوت در مکه، تعداد اندکی به اسلام گرویدند که با مخالفت قبیله قریش و برخی دیگر از قبیلههای عرب روبهرو شدند و با آنان با خشونت رفتار میشد. محمد برای رهایی از این آزار و اذیتها به همراه پیروان خویش، در سالی که بعدها مبدأ تقویم هجری شمسی و قمری شد، به شهر یثرب — که بعدها مدینة النبی نامیده شد — هجرت کرد. او در مدینه توانست قبایلِ درحالستیزِ اوس و خزرج را متحد کند. وی بر پایهٔ مسلمانان مهاجر مکه و مردم مدینه، جامعه و دولتی نوین با نام اُمَّت تأسیس کرد. بین مسلمانان با قبایل مکه و همپیمانان آنها جنگهای متعددی درگرفت و سرانجام پس از هشت سال جنگ، محمد به همراه پیروانش — که تا آن زمان به بیش از دههزار نفرِ بالغ رسیده بودند — شهر مکه را فتح کرد. به تدریج و بهخصوص پس از فتح مکه بیشتر مردم شبهجزیره عربستان به اسلام گرویدند و امت اسلام به کل این سرزمین گسترش یافت. محمد ده سال پس از هجرت، در سال ۶۳۲ یا بعد از سال ۶۳۴ میلادی درگذشت. در تعداد همسرانش اختلاف است اما برای او در طول زندگیاش، ۱۴ همسر و کنیز گزارش کردهاند. تعداد فرزندان او ۳ پسر و ۴ دختر عنوان شدهاست. تمام فرزندان او بجز فاطمه زهرا، در حیات محمد درگذشتند.
آیهها یا نشانههای خدا که به باور مسلمانان، به صورت وحی به محمد رسیده و تا هنگام درگذشتش توسط او اعلام میشد، قرآن را تشکیل میدهد و آنان تا به امروز این کتاب را به عنوان «کلام خدا» گرامی داشتهاند. در کنار قرآن، زندگی محمد و روایات گردآوریشده از او — که به سنت شناخته میشود — نیز برای مسلمانان به عنوان منابع اصلی شریعت اسلام اهمیت دارد. محمد در نزد مسلمانان به عنوان الگو شناخته میشود و مسلمانان با بزرگداشت روز تولد او و همینطور صلوات فرستادن بر او، به او احترام میگذارند. پس از مرگ محمد، مسلمانان در خصوص جانشینی او دچار اختلافهای اساسی شدند. در این میان گروهی که بعدها به شیعه مشهور شدند، به جانشینی علی بن ابیطالب، باور پیدا کردند و برای او مقامی با عنوان امامت قائل شدند و در نقطه مقابل، گروه دیگری که بعدها به اهل سنت شهرت یافتند، به جانشینی ابوبکر معتقد شدند که بر اساس اجماع اهل مدینه به منصب خلافت منصوب شد. محمد در هنر و ادبیات اسلامی، نمود زیادی داشتهاست. از او نگارههای بسیاری کشیدهشده و اشعار فراوانی در وصف او سروده شدهاست. در مقابل، در جامعه غربی قرون وسطی، محمد به عنوان مردی حیلهگر و حتی به عنوان بتی که مسلمانان میپرستیدند یاد میشد؛ کمی بعد و در قرنهای ۱۹ و ۲۰ میلادی، با نگارش کتابهای تحقیقی بیشتری در مورد محمد، جامعه غربی با شخصیت او آشنایی بیشتری پیدا کرد و برخی از دیدگاههای منفی، تغییر نمود. زندگانی و عملکردهای او همواره مورد انتقاد جمعی از غیرمسلمانان بودهاست.
پیشزمینه
بنابر گزارش منابع اسلامی، اسماعیل — پسر ابراهیم و هاجر — کعبه را پیش از پایهگذاری شهر مکه، ساخت. مکه بهتدریج به مرکزی مهم برای کاروانهای تجاری در عربستان و مرکز فعالیتهای مذهبی و تجاری غربِ حجاز تبدیل شد. علاوه بر کعبه، بیش از ۳۰۰ بت هم وجود داشت و عربها هر ساله آنها را زیارت میکردند و اعمالی چون طواف گرد کعبه داشتند؛ اما تشریفات مذهبی برای «الله» انجام نمیشد.[۱] هم چنین در قرآن صحبت از افرادی که «دین حنیف» بودهاند میرود. حنیف اشاره به کسی دارد که از راهِ فطرت خود به دینِ طبیعی، که یکتاپرستی باشد رسیدهاست. ابراهیم به عنوان الگوی اصلی حنیفان — یا حق گرایان — معرفی میشود که با بصیرت شخصیاش به یکتاپرستی رسیدهاست؛ چنانکه آیین حنیف معادل دین ابراهیم تعریف میشود. مفسران قرآن مینویسند که پیش از اسلام، حنیف به دو دسته افراد اطلاق میشد: عربهایی که پیرو آیین ابراهیم بودند و بتپرستانی که تنها برخی از مراسم دینی مربوط به آیین ابراهیم مانند حج یا ختنه را انجام میدادند. درستیِ تاریخی این گفته میان پژوهشگران غربی مورد اختلاف است. برخی اساساً گزارشهای تاریخی مربوط را رد کرده و آنها را تعمیم دادن مفاهیم قرآنی به دوران پیش از اسلام میدانند، اما دیگران درستیِ تاریخی همگی یا برخی از آن گزارشها را میپذیرند.[۲] مدرک دقیقی مبنی بر این که آیین حنیف پیش از یهودیت و مسیحیت در میان عربها وجود داشته در دسترس نیست،[۳] اگرچه نشانههای رمزآلودی از آن در شعرهای قدیمی عرب یافت میشود.[۴]
بعد از فتح شاهنشاهی هخامنشی توسط اسکندر مقدونی زبان و فرهنگ یونانی در منطقه رواج پیدا کرد، هرچند زبانهای خاورمیانه و مراکز سنتی دینی جایگاهشان را از دست ندادند. مسیحیت در این شرایط به وجود آمد. تا قرن چهارم میلادی دولت روم یک کلیسای رسمی مسیحیِ یونانیمآب ایجاد کرد و تلاش آنها برای تحمیل این مسیحیت بر مسیحیان غیر یونانی زبان خاورمیانه، باعث مقاومت از جانب آنها شد؛ این مقاومت بیشتر از نظر دینی و به خصوص دربارهٔ ماهیت شخص عیسی بود. با اختلافهای شکل گرفته، سرانجام سه کلیسای سریانی، قبطی و مشرق شکل گرفتند. اعراب شمالی به مرور پیرو مسیحیتِ کلیساهای خاورمیانه شدند؛ در شام غسانیان کلیسای سریانی و در بینالنهرین لخمیان کلیسای مشرق را انتخاب کردند.[یادداشت ۱] کلیسای مشرق تقریباً در هر نقطهای که قدرت پادشاهان ایران میرسید، سکونتگاههای مسیحی ایجاد و کیش خود را تبلیغ میکرد. برخی از ساکنان عربستان نیز دین سنتی خود را حفظ کرده بودند. به علاوه، قبایل یهودی مثل بنیقریظه نیز در آن منطقه زندگی میکردند. در یمن دینی یکتاپرستانه با محوریت خدایی به نام «رحمانان» وجود داشت. «مشرکان» و بتپرستانی که قرآن از آنها سخن گفته، احتمالاً پیرو ادیان گوناگونی بودهاند. قرآن تعدادی از این خدایان را نام برده: لات، عزی، منات، ود، سواع، یغوث و غیره؛ هبل مهمترین خدای قریش بود. کعبه از جمله مراکز پرستش این خدایان بود. بسیاری از خدایان عرب (و دیگر خدایان سامی) با اجرام آسمانی مرتبط بودند. پیش از اسلام نیز گرایشهای مخالفت با بتپرستی و نمایش خدا در شمال غرب شبهجزیره عرب وجود داشت که البته بیشتر در قالب عدمنمایش خدا به صورت انسانی نمود پیدا میکرد و به عنوان مثال در برخی موارد قطعه سنگهایی را نماینده خدای مدنظر خود میدانستند. حج نیز در عربستان پیش از اسلام وجود داشت و اغلب در ماه ذیالحجه از مکانهای مقدس که یکی از مهمترین آنها کعبه بود، بازدید میکردند.[۵] عربستان پیش از محمد، در منابع قرون وسطایی، منطقهای بدون ساختار سیاسی ترسیم شدهاست که غارتگری و جنگ، از مشخصههای زندگی در این منطقه بهشمار میرفت. در این دوره، جامعه عربستان را یهودیان، مسیحیان و دیگر قبایل عرب که عموماً بتپرست بودند، شکل میدادند.[۶]
نام و لقب
نام عربی «محمد» (در یونیکد: ﷴ) به معنای «قابل ستایش» یا «ستوده»، که چهار بار در قرآن تکرار شده،[قرآن ۱][۷] رایجترین نام پیامبر اسلام است. با این وجود میان تاریخپژوهان دربارهٔ معنای لغتِ «محمد» که در قرآن به کار رفته و اینکه واقعاً نام پیامبر این دین بودهاست یا نه، اختلافنظر وجود دارد. او در سورهای دیگر «احمد» خطاب شدهاست.[۸]
محمد به «الامین» — به معنای قابل اعتماد — معروف بود.[۹][۱۰] او اسامی بسیار دیگری دارد، ازجمله «اسامی مقدس» که به باور مسلمانان خداوند به او بخشیده و در موقعیتهای متفاوت به آن نامها خوانده شدهاست. از بین این نامها، «احمد» — به معنای مورد ستایشترین — به عنوان نام آسمانی و باطنی پیامبر، بیشتر مورد توجه است و باور دانشمندان اسلامی طی قرون متمادی بر این بودهاست که وقتی عیسی از فرمانروایی فارقلیط در آینده سخن میراند، به احمد اشاره دارد.[قرآن ۲][۱۱] همچنین قرآن برای خطابقراردادن پیامبر، از برخی دیگر از اسامی چون: نبی، رسول، طاها،[یادداشت ۲] یاسین،[یادداشت ۳] مصطفی، عبدالله، حبیبالله، ذکرالله، امین، سراج، منیر، هدی، غیاث، بشیر، نذیر، مذکر، شهید و مبشر[یادداشت ۴] بهره میجوید. گاهی محمّد، با توجه به موقعیت او در هنگام وحی، با نامهایی متفاوت مورد خطاب قرار گرفتهاست؛ بهطور نمونه او در قرآن در آیات ۷۳:۱ و ۷۴:۱، مزمّل و مدثر — به معنی «جامه بهخود پیچیده» — خوانده شدهاست.[۱۲][۱۳] هرچند قرآن در برخی آیات تفاوت قائلشدن بین پیامبران را منع میکند ولی در آیهٔ ۴۰ سورهٔ احزاب،[قرآن ۳] محمّد را «خاتمالنبیین» میخواند.[۱۴] به عقیده مسلمانان، «خاتم النبیین» به معنای آخرین پیامبر است. «ابوالقاسم» کنیه اوست که به معنای «پدر قاسم» است و احتمالاً به خاطر داشتن فرزندی به نام قاسم به او نسبت داده شدهاست.[۱۵]
نسب
به گزارش منابع تاریخی، پدر محمد «عبدالله بن عبدالمطلب» و مادرش «آمنه بنت وهب» از خاندان بنیهاشم و از قبیلهٔ قریش بودند.[۱۶][۱۷] بنیهاشم از خاندانهای برجسته و با اصل و نسب ولی فقیر در شهر مکه بود.[۱۸] انساب محمد، در کتب سیره، به گونههای مختلف آمدهاست، ولی مشهور در بین سیرهنویسان و مورخان مسلمان تا عدنان چنین است: «محمّد پسر عبدالله پسر عبدالمطلّب پسر هاشم پسر عبدمَناف پسر قصی پسر کلاب پسر مرّة پسر کعب پسر لوی پسر غالب پسر فهر پسر مالک پسر نضر پسر کنانة پسر خزیمة پسر مدرکة پسر الیاس پسر مضر پسر نزار پسر معد پسر عدنان».[۱۹][۲۰][۲۱] در این سلسله نسبها قبل از عدنان هماهنگی اندک است[۲۲][۲۳] اما همه منابع اسلامی در اینکه نسب عدنان به اسماعیل پسر ابراهیم میرسد، تردیدی ندارند. بر اساس روایتی از محمد، او دستور دادهاست که در ذکر شجرهنامه او، از عدنان بالاتر نروند.[۲۴] بنابر گزارشهایی که محمد را قریشی گزارش کردهاست، میتوان نسب او را تا قصی، قطعی دانست؛ چرا که به قصی و فرزندان او، قریش اطلاق میشدهاست.[۲۵] منابع اسلامی، نسب مادر او را آمنه، بنت وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب گزارش کردهاند.[۲۶] گفته شده است که پدر آمنه وهب نام داشته و مادربزرگ پدری آمنه، قبله بنت ابوکبشه نام داشته است. ابوکبشه یکی از یگانهپرستان زمان خود بوده است.[۲۷]
برای محمد، هیچ نسبنامه یا شجرهنامه مکتوبی گزارش نشدهاست[۲۸] و به عقیده آلفورد ولش — اسلامشناس آمریکایی — شجرهنامهٔ محمد از دیدگاه تاریخی معلوم نیست و آنچه موجود است، داستانهایی بوده که بعدها به وجود آمدهاست.[۲۹] واریسکو معتقد است که شجرهنامه شخصیتهای برجسته، از جمله محمد، وابسته به شرایط اجتماعی و سیاسی روز ترسیم میشدند. او در اینباره فرضیهای را مطرح میکند؛ بر اساس فرضیه او، با فرض ۳۰ سال برای هر نسل در شجرهنامه محمد، عدنان میبایست ۶۳۰ سال پیش از محمد زیسته باشد. اما در تاریخ عرب، پسر عدنان معاصر با بختالنصر (د ۵۶۲ قبل از میلاد) متصور میشود و بین تاریخ عرب و فرضیه واریسکو، نزدیک به ۷۰۰ سال اختلاف است. او بر این باور است که شجرهنامه محمد، توسط گزارشکنندگان آن، مورد سانسور قرار گرفته و نام افرادی از میان آن برای صلاحدیدهای سیاسی و اجتماعی، حذف شدهاست.[۳۰]
سرگذشت
محمد در مکه
گاهشمار زندگی محمد در مکه | |
---|---|
رویدادهای زندگی محمد در مکه | |
۵۶۹ | مرگ عبدالله (پدر) |
۵۷۰–۵۷۱ | تولد محمد |
۵۷۶ | مرگ آمنه (مادر) |
۵۷۸ | مرگ عبدالمطلب (پدربزرگ و سرپرست) |
۵۸۳ | سفر تجاری به شام |
۵۹۵ | ازدواج با خدیجه |
۶۰۵ | تولد فاطمه زهرا (به روایت اهل سنت) |
۶۱۰ | بعثت و شروع نبوت |
۶۱۳ | دعوت عشیره و آغاز دعوت علنی و عمومی |
۶۱۴ | آغاز آزار مسلمانان توسط مردم مکه |
۶۱۵ | تولد فاطمه زهرا (به روایت شیعه) هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه |
۶۱۶ | آغاز محاصره بنیهاشم در شعب ابیطالب |
۶۱۹ | پایان محاصره بنی هاشم در شعب ابیطالب سال اندوه: مرگ ابوطالب و خدیجه |
۶۲۰ | اسراء و معراج |
۶۲۱ | پیمان عقبه اول (بیعت النساء) |
۶۲۲ | پیمان عقبه دوم (بیعت الحرب) مهاجرت مسلمانان به یثرب |
تولد
تاریخ دقیق تولد محمد نامعلوم است، ولی احتمالاً بین ۵۶ تا ۵۰ قبل از هجرت/۵۶۷ تا ۵۷۳ میلادی است[۳۱] که مورد قبولترین سال، ۵۳ ق. ه/۵۷۰ م است.[۳۲][۳۳][۳۴] به گزارش مرتضی عاملی، محمد به سال عامالفیل — چهل سال قبل از بعثت — به دنیا آمد. در روز ولادت او بین منابع شیعی و سنی اختلاف است و بیشتر منابع شیعه، تاریخ ۱۷ و بیشتر منابع سنی ۱۲ ربیعالاول را روز ولادت دانستهاند.[۳۵] به نوشتهٔ چیز رابینسون، تاریخدان آمریکایی، علت مشهور شدن سال ولادت محمد به عامالفیل، مقارنت ولادت او با حملهٔ سپاه فیل است. این حمله در دههٔ ۵۵۰ میلادی رخ دادهاست.[۳۶] منابع اسلامی، محل تولد او را شهر مکه در عربستان امروزی دانستهاند[۳۷] و این نظر عموماً مورد پذیرش همگان است.[۳۸]
کودکی
پیش از تولد محمد، پدرش عبدالله، درگذشت.[۳۹][۴۰][۴۱] عبدالله بازرگانی بود که گاه با پدرش عبدالمطلب در امور تجاری همکاری میکرد.[۴۲] او در راه بازگشت از شام، که به قصد تجارت به آنجا رفته بود، بیمار شد و درگذشت.[۴۳] طبق روایات اسلامی، عبدالمطلب، پدربزرگ محمد و بزرگخاندان قریش، محمد را پس از تولد طبق عادت مرسوم، به دایهای به نام حلیمه بنیسعد سپرد. او دو سال در قبیله سعد بن بکر — شاخهای از قبیله هوازن — نزد حلیمه ماند. با این وجود برخی از پژوهشگران غربی درستیِ تاریخی سپرده شدن محمد به حلیمه را رد کردهاند.[۴۴] زمانیکه محمد ۶ ساله بود، به همراه مادرش، آمنه، و کنیزی به نام ام ایمن برای زیارت قبر عبدالله و دیدار از خویشاوندان، راهی یثرب شدند. آمنه در مسیرِ بازگشت، در محلی به نام «ابواء» درگذشت.[۴۵][۴۶] و پس از آن، عبدالمطلبِ ۸۰ ساله، سرپرستی محمد را بر عهده گرفت.[۴۷][۴۸] هر چند محمد تحت سرپرستی عبدالمطلب — به عنوان رهبر مکه — قرار داشت؛ اما دوران یتیمی را با سختیهای فراوان سپری کرد. یتیم بودن محمد از معدود موضوعهایی است که از میان مسائل زندگی محمد در قرآن مورد اشاره قرار گرفتهاست. در اینباره خطاب به محمد آمدهاست: «آیا ما تو را یتیم نیافتیم؟».[قرآن ۴][۴۹]
در ۸ سالگی محمد، عبدالمطلب نیز درگذشت و ابوطالب، عموی محمد — که در آن هنگام نفوذ زیادی در مکه داشت — سرپرستی محمد را بر عهده گرفت.[۵۰][۵۱][۵۲] محمد در ۱۲ سالگی همراه ابوطالب با کاروانی به شام سفر کرد. در منابع اسلامی مانند سیره ابن اسحاق و تاریخ طبری نقل شدهاست که در این سفر با بحیرا سرجیوس — یک راهب مسیحی — دیدار کرد و بشارت پیامبریش را از وی شنید.[۵۳][۵۴][۵۵][۵۶] به گزارش ابن اسحاق، پس از ملاقات با بحیرا، عبدالمطلب به همراه محمد، به جهت خطر حمله یهودیان به محمد، از ادامهٔ سفر پشیمان شده و به مکه بازگشتند[۵۷][۵۸] اما آلفرد گیوم گزارش میکند که محمد و ابوطالب پس از پایان تجارتشان در شام، به مکه بازگشتند.[۵۹] بنابر گزارشی دیگر، محمد در سفر دومش به شام توسط راهبی به نام نستور به پیامبریاش بشارت داده شد.[۶۰] به گزارش ولش، داستانهای بسیاری در منابع اولیه در مورد محمد از دوران کودکی تا زمان اعلام پیامبری موجود است که از دیدگاه تاریخی، قابلاطمینان نیستند؛ زیرا تصویر محمد در این داستانها بسیار متفاوت با چهرهای است که قرآن از محمد ارائه میدهد. این داستانها از دیدگاه تاریخی بیشتر برای بررسی چگونگی تلقی مسلمانان از پیامبر خود اهمیت دارند.[۶۱]
نوجوانی تا پیش از اعلام پیامبری
بنابر گزارش مورخان، محمد در دوران نوجوانی در جنگهای فجار شرکت کرد؛ اگرچه گزارشها در جزئیات چگونگی شرکت او اختلاف نظر دارند.[۶۲] مرتضی عاملی اما به حضور او در این جنگ، با دید تردید نگریستهاست.[۶۳] سن او در هنگام بروز این جنگها — که چندین سال طول کشید — ۱۴ تا ۲۸ سال بود.[۶۴] پیمان حلفالفضول پس از جنگهای فجار در خانه عبدالله بن جدعان میان برخی از قبایل قریش منعقد شد تا به عدالت، پایبند باشند و جمعاً از ستمدیدگانی که قبیلهای در مکه ندارند، حمایت کنند. محمد نیز در حالی که بیست ساله بود در این پیمان عضو شد.[۶۵][۶۶] محمد این پیمان را میستود و میگفت: اگر بار دیگر به این پیمان فراخوانده شود، به آن میپیوندد.[۶۷] با وجود این که در دوران جوانی محمد، بتپرستی در مکه مرسوم و معمول بود، ولی محمد هرگز تفکرات بتپرستی نداشت و بتپرستی نکرد.[۶۸]
محمد در این دوران، گاه در حل اختلاف میان بزرگان شهر مداخله و راهکارهای عملی، جهت حل و فصل اختلافات ارائه میکرد.[۶۹] یکی از موارد اختلافی، نصب حجرالاسود — سنگ سیاه و مقدسی در بنای کعبه — در مکانش بود که پس از اختلاف قبایل در آن، محمد پیشنهاد داد تا پارچهای را آورده و هر قبیله بخشی از آن پارچه را گرفته و حجرالاسود را همگی تا محل نصب حمل نمایند.[۷۰][۷۱] به نوشته جان اسپوزیتو، امانتداری و وفاداری نیز از صفات برجسته محمد پیش از اسلام بودهاست. تا جایی که گاه او را «محمد امین» میخواندند.[۷۲] یکی از گزارشهای زندگی محمد که حتی غیر از منابع اولیه عربی آن را تایید کرده و منابع متقدم بدون ابهامی آن را پذیرفتهاند؛ مشغول بودن محمد به تجارت پیش از اعلام پیامبریاش بودهاست. به گزارش شان آنتونی، این ادعا بر اساس دو گزارش کهن تاریخی نگارش شده قبل از دوره سیرهنویسی مسلمانان شکل گرفتهاست و احتمالا ناشی از گزارشهای مخبران واقعی بودهاست.[۷۳] محمد که مدتها بود دیگر سرمایهای برای بازرگانی نداشت، از سوی برخی سرمایهداران مکه، از جمله خدیجه، استخدام شد تا بهنیابت از آنان به بازرگانی بپردازد.[۷۴] بیشترین مطالب در خصوص زندگانی تجاری محمد در منابع اسلامی نیز مربوط به رابطه تجاری او با خدیجه است. به گزارش منابع اسلامی، محمد سفری را به شام داشت و در این سفر از جانب خدیجه به قصد تجارت عازم بود. دیگر گزارشها درباره تجارت او، مربوط به سفری تجاری به بازار حبشه، اجرت او برای یکی از تجارتهایش و ادعای شراکت یکی از افراد بنیمخزوم در تجارت با محمد است که البته هیچکدام به شغل مستمر تجارت اشاره ندارد.[۷۵] این سفر نیابتی و ازدواج در ۲۵ سالگی محمد عنوان شدهاست[۷۶] و محمد پس از همین سفر بود که نسبت به ازدواج با خدیجه اقدام کرد.[۷۷] با این وجود، در سیرهها و روایتهای گزارش شده از صحابه محمد، او به عنوان یک چوپان به تصویر کشیده شدهاست که در ازای دریافت پول، گوسفندان دیگران را به چرا میبردهاست.[۷۸] این احتمال داده شدهاست که منابعی که او را تاجر دانستهاند، شغل خاندان او — یعنی قریش را که عموما از تجارت کسب درآمد داشتند — به او نسبت دادهاند.[۷۹] از زندگانی او در این دوره اطلاعات بیشتری در دست نیست، جز اینکه به جهت رفتارهای ناپسند قومش، ناخشنود بود و زمان زیادی را به تنهایی در غار حرا میگذراند.[۸۰] گزارشهای منابع اسلامی بیان میکنند که محمد هیچگاه از شبه جزیره عربستان خارج نشدهاست[۸۱]
بعثت و اعلام پیامبری
بنابر برخی روایتهای اسلامی، محمد پیش از بعثت، هر سال چند هفته را در غار حرا به عبادت و تفکر میپرداختهاست.[۸۲][۸۳] در یکی از شبهای سال ۱۳ ق. ه/۶۱۰ م در زمانی که محمد چهل ساله بود، جبرئیل — فرشته وحی در ادیان ابراهیمی — در غار حرا بر محمد ظاهر شد و سه مرتبه به او گفت: «إقرأ — یعنی: بخوان! —» و سپس آیههای ابتدایی سوره علق[قرآن ۵] را برایش خواند.[۸۴][۸۵][۸۶][۸۷] به نوشته پیترز نخستین سورهٔ وحیشده به محمد نامعلوم است و میتواند سورههای دیگری نیز باشد.[۸۸] اما رسول جعفریان، معتقد است که قطعاً نخستین آیات نازل شده، آیات ابتدایی سوره علق بودهاست. سپس مدتی فاصله بین این آیات و آیات بعدی که به سوره مدثر مربوط است، واقع میشود. اما اختلاف بین منابع زیاد است، بهطوریکه از سه روز تا سه سال ذکر شدهاست.[۸۹]
نزول نخستین آیات قرآن، در ماه رمضان صورت گرفت[۹۰] و احتمالاً در هفدهم این ماه یا شب قدر بود که این اتفاق افتاد. البته، طبق روایت شیعی، بعثت به نبوت در ۲۷ ماه رجب صورت گرفتهاست.[۹۱][۹۲] به عقیده جعفریان، احتمالاً بعثت پیش از دریافت آیات بود. در خصوص حالات محمد در زمان نخستین دریافت وحی، مطالبی توسط سیرهنویسان و عمدتاً از طریق آل زبیر نقل شدهاست که به عایشه میرسد. روایتهای مربوط به این موضوع به راویانی میرسد که در زمان نخستین وحی متولد نشده یا خردسال بودهاند.[۹۳] بر اساس گزارش منابع اسلامی، پس از ماجرای اولین ملاقات محمد با فرشته وحی، او دچار تزلزل شد و در اینکه وحی را دریافت کرده یا آنکه دچار تسخیر اجنه شدهاست، مردد بود؛ تا آنکه آیات بعدی و همینطور مشورت با ورقة بن نوفل و سخنان خدیجه، به او اطمینان داد که آنچه دریافت کردهاست، وحی بودهاست.[۹۴]
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، خدیجه زن محمد نخستین کسی بود که به پیامبری او ایمان آورد. کمی بعد علی بن ابیطالب پسرعموی ده ساله محمد، ابوبکر دوست نزدیک او و پسرخواندهاش زید بن حارث نیز به دین محمد پیوستند.[۹۵][۹۶][۹۷][۹۸] بنابر گزارش ابن اسحاق، واقدی و روایتی از جعفر صادق، محمد تا سه سال، دین تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ میکرد.[۹۹][۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲] پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. هنگامی که آیه انذار[قرآن ۶] ابلاغ شد، محمد، خویشاوندان نزدیکش در بنیهاشم شامل فرزندان عبدالمطلب را که ۴۵ نفر میشدند، دعوت کرد[۱۰۳] و آنها را پند و اندرز داد که: «ای پسران عبدالمطلب!... خدا به من فرمان دادهاست تا شما را به سویش فرا بخوانم. چه کسی از شما مرا در این امر یاری خواهد کرد و برادر، وصی و جانشین من خواهد بود؟» و از این میان، تنها علی که ۱۳ سال داشت، پاسخ داد. سپس محمد گفت: «این [علی]، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. به او گوش فرا دهید و از او پیروی کنید.» اما، حاضران وی را ریشخند کردند. پس از این دیدار برخی از زنان بنیهاشم نیز اسلام آوردند.[۱۰۴][۱۰۵] بر پایهٔ روایتهای اسلامی، پس از دعوت عشیره، هنگامی که محمد مطمئن شد ابوطالب در برابر بزرگان قریش از او پشتیبانی میکند، بالای کوه صفا رفت و مردم را فراخواند و سپس دربارهٔ توحید — یگانگی خداوند — و باور به الله، پیامبری و روز رستاخیز با آنها سخن گفت.[۱۰۶] مدتی بعد از این واقعه، آیه فروفرستاده شد: «پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان روی برتاب که ما شر ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.»[قرآن ۷][۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹]
در آغاز دعوت بیشتر اهل مکه محمد را نادیده گرفتند، شماری او را مسخره کردند و برخی هم پیرو او شدند. کسانی که به محمد ایمان آوردند را میتوان به ۳ گروه اصلی دستهبندی کرد: برادران جوان و فرزندانِ بازرگانان بزرگ مکه، افرادی که موقعیت اجتماعی دستاولشان را در قبیلهشان از دست داده بودند و نمیتوانستند آن را دوباره به دست آورند، و نهایتاً افراد ضعیف در مکه، به ویژه خارجیها.[۱۱۰][۱۱۱] تا سال چهارم بعد از بعثت سیره نویسان حدود ۲۸ نفر از مردان را ذکر کردهاند که مسلمان شدهاند. در سه سال نخستین، دعوتِ محمد بیتوجه به عقاید مشرکان بود و قریش نیز با او دشمنی نکرد. نگرانی مکیان از آن نبود که کسی از آیین شان به مسیحیت یا اسلام بگرود،[۱۱۲] آنها نگران بودند که نظام ارزشی و قبایلی شان مورد تردید قرار گیرد[۱۱۳] یا درآمد پرسود آنان از زیارتهای مذهبی، لطمه ببیند.[۱۱۴][۱۱۵] به گفتهٔ ابن سعد و ابن هشام، آغاز دشمنیها و مخالفتها با محمد، پس از گفتن آیههایی که در آن نیاکان بتپرست اهل مکه و پرستش بتها محکوم شده بودند،[۱۱۶][۱۱۷] و به گفتهٔ برخی دیگر از همان آغاز تبلیغ همگانی بود.[۱۱۸]
افزایش محاصره و آزار مکیان و هجرت مسلمانان به حبشه
افزایش شمار پیروان محمد باعث شد که او خطری برای قبیلههای منطقه و حاکمان شهر بشود. ردکردن مذهب سنتی مکه به ویژه برای قبیلهٔ خودش توهینآمیز بود؛ زیرا آنها خود نگهبانان کعبه بودند. بازرگانان نیرومند مکه به قصد سازش، به محمد پیشنهاد دادند که اگر دست از تبلیغ بردارد به او اجازه ورود به حلقه درونی بازرگانان را بدهند و موقعیتش را با ازدواجی پر سود تثبیت کنند. اما محمد این پیشنهادها را نپذیرفت.[۱۱۹] منابع تاریخی اسلامی مفصلاً آزار و اذیت محمد و یارانش را به ثبت رساندهاند.[۱۲۰] مسلمانان در ابتدا تا حدی میتوانستند آزادانه نماز بخوانند. اما به تدریج با مخالفت مشرکان مکه مواجه شدند و مجبور شدند مخفیانه عبادت کنند. بهخصوص پس از درگیری سعد بن ابیوقاص با یکی از مشرکان که منجر به شکستن سر وی توسط سعد شد، آنها آزادی خود را از دست دادند و حتی محمد و گروهی از پیروانش مجبور شدند در خانه ارقم بن ابیارقم بر روی کوه صفا مخفی شوند. این ماجرا در حدود سال چهارم پس از شروع دعوت بودهاست. شیوه آزار مسلمانان بستگی به جایگاه قبیلهای آنها داشت. چون در مکه حکومتی وجود نداشت، اقوام مسلمان وی را در خانه زندانی میکردند. اما این نظام قبایلی، همزمان از آنها در برابر قتل حفاظت میکرد. اگر مسلمان از بزرگان و آبرومندان قبایل بود، مشرکان وی را با خوار کردن و اتهام به حماقت آزار میدادند. ثروتمندان مسلمان را تهدید به از بین بردن اموال میکردند. شکنجه و آزار مخصوص کسانی بود که پشتوانه قبیلهای نداشتند. ضعفا را تا حدی شکنجه میکردند تا از دین خود دست بردارند.[۱۲۱] سمیه که به عنوان نخستین زن شهید اسلام شهرت دارد، بردهٔ عمرو بن هشام، معروف به ابوجهل،[یادداشت ۵] بود. او با نیزهٔ اربابش به این دلیل که نمیخواست از اسلام برگردد، کشته شد. بلال حبشی، یک مسلمان بردهٔ دیگر، به دست اربابش امیة بن خلف شکنجه میشد؛ امیه، سنگی سنگین روی سینهٔ بلال میگذاشت تا او را مجبور کند دست از اسلام بردارد.[۱۲۲][۱۲۳] در این زمان، محمد شخصاً به جز فحاشی، از دیگر اشکال آزار و اذیت جسمانی در امان بود؛ زیرا تحت پشتیبانی بنیهاشم بود.[۱۲۴][۱۲۵]
در سال ۸ ق. ه/۶۱۵ م، برخی از پیروان محمد به حبشه هجرت کردند و تحت پشتیبانی نَجاشی — پادشاه مسیحی حبشه — در آن جا ساکن شدند.[۱۲۶] این سفر که از ترس و آزار مکیان نسبت به مسلمان صورت گرفت، به اولین هجرت اسلامی مشهور شد.[۱۲۷] به نظر میرسد در این دوران، برخی در بین حبشه و حجاز دررفت و آمد بوده باشند.[۱۲۸] برآورد جعفریان آن است که تا سال ۸ ق. ه، حدود صد نفر مسلمان شده بودند.[۱۲۹] ابن سعد به دو هجرت مجزا اشاره میکند. به گفته وی اکثرِ مهاجرینِ گروهِ اول، پیش از هجرت مسلمانان به مدینه، به مکه بازگشتند در حالی که گروهِ دوم، در بازگشتی مستقیم، به مدینه رفتند. ابن هشام و طبری اما از یک مهاجرت به سمت حبشه سخن میگویند. این روایات مؤید این مسئله هستند که آزار و اذیت شدن مسلمانان در مکه، نقش بزرگی در تصمیم محمد مبنی بر پیشنهاد مهاجرت به حبشه داشتهاست. گرچه مونتگومری وات گزارش میدهد که سناریوی مهاجرت به حبشه خیلی پیچیدهتر از آنی بودهاست که در متون قدیمی تاریخی آمدهاست. او نتیجه میگیرد که دلایلی همچون اشتغال به تجارت — جهت رقابت احتمالی با خانوادههای تاجر مکه — یا وجود نوعی تفرقه بین گروههایی از تازه مسلمانان در مهاجرت به حبشه نقش داشتهاست. بر اساس نامهٔ معروف عروه، اکثر مهاجران پس از قویتر شدن اسلام — به دنبال اضافه شدن عمر و حمزه به جمع مسلمانان — به شهر خود بازگشتند. در عین حال داستانی کاملاً متفاوت با عنوان «غرانیق» در مورد دلیل بازگشت مهاجران حبشه به مکه بیان شدهاست.[۱۳۰] بر پایه این داستان، محمد هنگام خواندن سوره نجم، دو آیه را که شیطان به وی القا کرده بود خواند. با رسیدن خبر این ماجرا به مسلمانان هجرت کرده به حبشه، برخی از آنها قصد بازگشت به مکه را کردند.[۱۳۱] تقریباً همگی مسلمانان سراسر سدهها، این داستان را ساختگی دانسته و رد میکردند.[۱۳۲]
در سال ۶ ق. ه/۶۱۷ م، رهبران مخزوم و بنو عبدشمس، دو خاندان مهم قریش، خاندان بنیهاشم که رقیب تجاریشان بودند را تحت محاصره اجتماعی و اقتصادی قرار دادند.[۱۳۳] آنها پیمانی نوشتند تا بر اساس آن، با خاندان عبدالمطلب ازدواج و معامله نکنند و این پیمان را بر کعبه آویختند. محمد به همراه خاندانش نیز به درهای مشهور به شعب ابیطالب رفتند تا جایی که ممکن بود از آن منطقه خارج نشدند وکسی نیز به این منطقه وارد نشد.[۱۳۴] هدف از این محاصره این بود که بنیهاشم را تحت فشار قرار دهند، تا دست از نگهبانی از جان محمد بردارد. این محاصره سه سال به طول انجامید، اما در پایان به علت عدم تحقق اهدافش، شکست خورد.[۱۳۵][۱۳۶][۱۳۷] بعد از سه سال، موریانهها پیماننامه را از بین بردند و قریشان پذیرفتند که مخالفانشان را رها کنند.[۱۳۸] به گفتهٔ آلفورد ولش در دانشنامه اسلام، ممکن است که آن بخش از داستان که در آن بنی هاشم مجبور شده به محله خودشان — شعب ابیطالب — رفته و از تجارت و ازدواج با آنها خودداری کند، اغراق شدهباشد و قرآن برخلاف سیرههای پیامبر دربارهٔ این داستان سکوت کردهاست.[۱۳۹] در سال ۴ ق. ه/۶۱۹ م، هم خدیجه همسر محمد و هم عمویش ابوطالب، درگذشتند.[۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲] با درگذشت ابوطالب که رهبری خاندان بنی هاشم را به دست داشت، رهبری این خاندان به ابولهب — دشمن دیرینه محمد — سپرده شد. اگرچه محمد در سالهای پایانی حضورش در مکه، هنوز پیروان اندکی به دست میآورد، اما در کل تلاشهای او در مکه شکست خورده بودند. محمد برای یافتن یک پشتیبان و دعوت به اسلام، به طائف — از شهرهای معروف عربستان در نزدیکی مکه — رفت، اما این تلاش او نیز با شکست روبهرو شد و مورد حمله و آزار مردم آن شهر نیز قرار گرفت؛ بنابراین ناچار به بازگشت به مکه شد و با کمک یکی از اهالی مکه به نام مطعم بن عدی و پشتیبانی قبیله بنی نوفل، امکان ورود دوباره او به زادگاهش در شرایطی امن، فراهم آمد.[۱۴۳][۱۴۴]
اسراء و معراج
بر پایه منابع اسلامی، محمد در بین سالهای ۲ تا ۳ ق. ه[۱۴۵] در یک شب به واسطه حیوانی بالدار، سفری از مکه به مسجدالاقصی داشتهاست که به «اسراء» شناخته میشود و پس از آن سفری به نام «معراج» از مسجدالاقصی به آسمان داشتهاست.[۱۴۶][۱۴۷][۱۴۸] محمد در این سفر از بهشت و جهنم بازدید و با پیامبران پیش از خود گفتگو کردهاست، پس از آن نیز با دستور نمازهای پنجگانه به مکه بازگشتهاست.[۱۴۹] مسلمانان در ۲۷ رجب «لیلة الاسراء و المعراج» را جشن میگیرند. بنا به نظر بیشتر مفسران قرآن، آیههای آغازین سوره اسراء[۱۵۰][۱۵۱] و آیاتی از سوره نجم به این واقعه اشاره دارند.[۱۵۲][۱۵۳] روایتها و حدیثهای اسلامی نیز اطلاعات و دادههایی از معراج در اختیار میگذارند.[۱۵۴][۱۵۵]
بیعت عقبه و هجرت محمد
در صدر اسلام، افرادِ بسیاری به قصد بازرگانی یا به جا آوردن حج به مکه سفر میکردند. محمد از این موقعیت برای یافتن خانهای تازه برای خود و پیروانش، استفاده کرد. پس از چندین گفتگویِ ناموفق، در صحبت با شماری از اهالی یثرب — که بعدها مدینه خوانده شد — نتایجی حاصل شد. جمعیت عرب یثرب به این جهت که گروهی از یهودیان در آن شهر زندگی میکردند، تا اندازهای با یکتاپرستی آشنا بودند.[۱۵۶] از دیگر سو، مردم یثرب اختلافهای شدید داخلی داشتند که تصمیم گرفتند با توجه به روشهای منصفانه و صادقانه محمد، از او تقاضا کنند تا به عنوان قاضی و داور در میان آنان زندگی کند.[۱۵۷] برای این منظور گروهی ۱۲ نفره، به سال ۲ ق. ه/۶۲۰ م از یثرب عازم مکه شدند تا با محمد در این خصوص گفتگو کنند.[۱۵۸] این امور سبب شد تا گروهی از اهل یثرب که به مکه آمده بودند با محمد پیمانی ببندند که به «پیمان عقبه اول» شهرت یافت. محمد پس از پیمان اول، مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا برای آنها قرآن بخواند و اسلام را بیاموزد.[۱۵۹] این چنین بود که کسانی تقریباً از همه قبیلههای مدینه، به آیین اسلام گرویدند، تا آنجا که در سال بعد، ۷۵ مسلمان از مدینه برای حج و دیدار محمد به مکه آمدند. دیدار شبانه و پنهانی آنها با محمد، موجب پیمان دومی شد که به «پیمان دوم عقبه»، یا «پیمان جنگ» شهرت یافت.[۱۶۰] به گزارش مرتضی عاملی، مصعب بن عمیر با گزارشی از موفقیتهایش در تبلیغ اسلام در مدینه، سبب این پیمان شد.[۱۶۱] در این بیعت، اهالی مدینه ملزم شدند تا همانطور که از زنان و فرزندانشان پشتیبانی میکنند، از محمد نیز پشتیبانی کنند و او را در جامعه خویش بپذیرند.[۱۶۲] پس از پیمان دوم عقبه، محمد پیروانش در مکه را تشویق به مهاجرت به یثرب کرد. مانند واقعه هجرت به حبشه، قریش تلاش کرد تا از بیرون رفتن یاران محمد از مکه جلوگیری کند؛ اما این تلاشها ناموفق بود و تقریباً همگی مسلمانان موفق به ترک مکه شدند.[۱۶۳]
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، قریش از بیرون رفتن مسلمانان از مکه آگاه شد و برای کشتن محمد نقشهای را به اجرا گذاشت. محمد به کمک علی که در بستر وی خوابید، کسانی که نگهبانش بودند را گمراه کرد و پنهانی به همراه ابوبکر از شهر بیرون رفت.[۱۶۴][۱۶۵] به این ترتیب محمد در سال ۱ ه.ق/۶۲۲ م و سیزده سال پس از آغاز پیامبری خود در مکه، به مدینه که یک واحه کشاورزیِ بزرگ بود، هجرت کرد. همراهان وی که با او از مکه به مدینه مهاجرت کردند به «مهاجران» شهرت یافتند و مردم یثرب که پیامبر و مهاجران را یاری رسانده بودند، «انصار» نامیده شدند.[۱۶۶] بعدها این هجرت، مبدأی تاریخ مسلمانان شد. مدینه تا پیش از هجرت محمد «یثرب» نامیده میشد و پس از این هجرت «مدینة النبی» یا بهاختصار «مدینه» خوانده شد.[۱۶۷][۱۶۸] در اندیشه اسلامی، این هجرت، آغاز دوره اسلامی و پایان دوره جاهلیت در نظر گرفته میشود.[۱۶۹]
گاهشمار زندگی محمد در مدینه | |
---|---|
رویدادهای زندگی محمد در مدینه | |
۶۲۲ (آغاز) | مهاجرت به مدینه (هجرت محمد) |
۶۲۳ | آغاز حمله مسلمانان به کاروانها «سریه» سریه الکدر |
۶۲۴ | نبرد بدر: مسلمانان به مکهایها حمله کردند نبرد السویق، غنیمت گرفتن مسلمانان از ابوسفیان شکست و تبعید بنیقینقاع توسط مسلمانان حمله به ذی عمرو ترور خالد بن سفیان، ابو رافع بن ابی الحُقَیْق، کعب بن اشرف، ابو عفک و عصماء بنت مروان |
۶۲۵ | غزوه احد: مکیهایها مسلمانان را شکست میدهند تلفات سنگین گروهای بن عمرو و رجیع اعزامی از طرف محمد نبرد حمرا اسد، مسلمانان توانستند دشمنشان را بترسانند و از حمله منصرفشان کنند تبعید بنی نظیر توسط مسلمانان پس از نبرد بنی نظیر نبردهای نجد، بدر و دومه الجندل |
۶۲۷ | نبرد احزاب غزوه بنیقریظه، محاصره موفق بنیقریظه |
۶۲۸ | صلح حدیبیه، دسترسی به کعبه موفقیت مسلمانان در تصرف پناهگاه خیبر |
۶۲۹ | نخستین سفر حج حمله به امپراتوری روم شرقی و شکست مسلمانان: غزوه مؤته |
۶۳۰ | تصرف مکه توسط مسلمانان نبرد حنین، پیروزی مسلمانان نبرد طائف، در ماه شوال روی داد و مسلمانان پیروز شدند |
۶۳۱ | تسلط بر بیشتر شبهجزیره عربستان |
۶۳۲ | حمله به غسانیان: نبرد تبوک آخرین حج محمد درگذشت در ۸ ژوئن |
محمد در مدینه
بنیاننهادن ساختار سیاسی اجتماعی نو
یکی از نخستین کارهای محمد پس از هجرت که برای حل شکایتهای دراز مدت قبیلههای گوناگونِ مدینه صورت گرفت، مکتوبکردن سندی بود که به «میثاق مدینه» شهرت یافت. این موافقتنامه، «فرمی از اتحاد یا فدراسیون» را میان ۸ قبیله مدینه و مهاجران مسلمان از مکه برقرار میکرد که در آن حقوق و وظیفههای هر شهروند و چگونگی رابطههای میان گروههای گوناگون مشخص شده بود.[۱۷۰][۱۷۱] این پیمان، مفهوم ساختار اجتماعی «امت» را به عنوان اجتماعی یکسان از مؤمنان تعریف میکند که دربردارندهٔ یهودیان نیز میشد؛ اما غیر یکتاپرستان مدینه را در بر نمیگرفت.[۱۷۲][۱۷۳] پیمان مدینه به یهودیان مدینه در ازای وفاداری سیاسی به مسلمانان، حق استقلال فرهنگی و مذهبی میداد. ساختار اجتماعی که در قانون اساسی مدینه تعریف شدهبود، ظاهری مذهبی داشت اما ملاحظههای عملی نیز در آن انجام شدهبود و به شکل گستردهای قانونهای قدیمی قبیلهای عربها را پاس میداشت.[۱۷۴] این پیمان، قبیلهها را مسئول رفتار اعضایشان میدانست.[۱۷۵] محمد همچنین برای ایجاد پیوند بین مهاجرین و انصار، پیمان برادری بین آنها وضع کرد.[۱۷۶]
محمد که در ابتدا به جهت یگانهپرستی یهودیان، به پذیرش اسلام از جانب آنان امید داشت، پس از دریافت پاسخ منفی آنان در پذیرش اسلام، در تمایز بین امت خود و یهود کوشید. تغییر قبله از جانب اورشلیم به کعبه، از این اقدامات قلمداد شدهاست.[۱۷۷][۱۷۸] علاوه بر این، تشریع دیگر احکام شرعی پس از هجرت، همچنان ادامه داشت.[۱۷۹] محمد برای تبلیغ اسلام، مبلغانی را نیز به قبایل مختلف و نامههایی را به سران کشورهای همسایه ارسال میکرد.[۱۸۰] او پس از ورود به مدینه، اقدام به بنای مسجد نمود.[۱۸۱] او در زمینی که خریداری یا به نقلی هدیه گرفته بود، مسجدی را بنا کرد.[۱۸۲] بنابر گزارش منابع اسلامی، زنان و خود محمد نیز در ساخت این مسجد همراهی کردند.[۱۸۳] روایتهای اسلامی گزارش کردهاند که ارسال نامهای از جانب قریشان مکه، برای تحریک اوس و خزرج بر علیه محمد، از وقایع صورت گرفته در سال دوم ه.ق است. طی این نامه، عبدالله بن ابی بن سلول مسئول شد تا قبایل اوس و خزرج را بر علیه محمد بشوراند. پس از رسیدن خبر ارسال نامه قریش و اقدامات عبدالله، محمد طی مذاکرهای، آنان را از اقدامشان منصرف کرد.[۱۸۴]
پیکارها با مکه
متعاقب مهاجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکه اموال آنها را مصادره کردند.[۱۸۵][۱۸۶] به دلیل اینکه مهاجرین در مدینه از نظر اقتصادی تحت فشار بودند و هیچ شغل خالی برای آنها نبود که مشغول به کار شوند، آنها جهت ارتزاق، شروع به یورش به کاروانهای اهل مکه کردند. این حرکت باعث شروع جنگ مسلحانه بین اهل مکه و مدینه شد.[۱۸۷][۱۸۸][۱۸۹] این حملات به وسیلهٔ تداخل در بازرگانی مکیان، آنان را تحت فشار قرار داد و به مسلمانان اجازه کسب ثروت، قدرت و قدر و منزلت میداد در حالی که آنها به سمت هدف نهایی شان یعنی تهییج کردن مکه به تسلیم در مقابل دین جدید نزدیک میکرد.[۱۹۰][۱۹۱] محمد نیز در این میان آیات ۳۹ و ۴۰ سوره حج را برای مسلمانان خواند که در آنها اجازه استفاده از نیروی نظامی صادر میشد.[۱۹۲][۱۹۳] بعدها محمد تصمیم برای حمله به یکی از کاروانهای مکه گرفت، سپس اهل مکه در پاسخ به حملات مسلمانان، سپاهی فراهم آوردند ولی در نبرد شکل گرفته که غزوه بدر مشهور شد، شکست خوردند. یک سال بعد قریش در جنگی دیگر با نام غزوه احد، مسلمانان را شکست داد و محمد نیز در آن زخمی شد، ولی چون قریش خود را به اندازه کافی قوی نمیدید، تا مدینه پیشروی نکردند و عقبنشینی کردند. در ۵ ه.ق/آوریل ۶۲۷ م قریش با ۱۰٬۰۰۰ تن به مدینه حمله کرد؛ اما به سبب وجود خندق گرد مدینه، سپاه قریش — پس از ۴۰ روز[۱۹۴] — ناامید شد و عقبنشینی کرد.[۱۹۵][۱۹۶] در خلال این جنگها، به علت همدستی سه قبیله از یهودیان با مشرکان با وجود تعهد قبلی مبنی بر عدم خیانت، بین مسلمانان و این سه قبیله اختلاف و درگیری پیشآمد. دو قبیله بنیقینقاع و بنینضیر تبعید و قبیله بنیقریظه حذف شدند.[۱۹۷][۱۹۸] در سال ششم قبیله بنی مصطلق که بر ضد محمد تجمع کرده بودند، توسط سپاه اسلام شکست خورد. پس از آن، اکثر نواحی مکه با مسلمانان همپیمان بودند و تنها نگرانی محمد، مکه بود.[۱۹۹]
صلح حدیبیه
اگرچه محمد قبلاً آیاتی که دستور انجام حج را میدادند را تحویل داده بود، مسلمانان آن را به خاطر دشمنی قریش انجام نداده بودند. در ماه شوال ۶ ه.ق/۶۲۸ م، محمد به همراه ۱۴۰۰ تن از پیروانش جهت انجام حج عمره به سمت مکه رفتند.[۲۰۰] قریش با شنیدن نزدیکشدن مسلمانان به مکه، ۲۰۰ سوار را فرستاد که آنها را متوقف کنند. محمد با طی مسیر صعبالعبورتری، آنها را دور زد و به حدیبیه، در حومه شهر مکه رسید.[۲۰۱][۲۰۲] مذاکرات با مکه شروع شد و فرستادگانی بین دو طرف ردوبدل شد. در نهایت پیمان صلحی به مدت ۱۰ سال بین دو طرف منعقد شد که به «صلح حدیبیه» شهرت یافت.[۲۰۳][۲۰۴][۲۰۵][۲۰۶][۲۰۷] آورده این قرارداد برای مسلمانان، به رسمیت شناخته شدن از نظر سیاسی و مذهبی توسط مکیان بود.[۲۰۸][۲۰۹] مفاد اصلی قرارداد این بود که طرفین دشمنیها را کنار بگذارند و محمد سال بعد بتواند برای حج به مکه بیاید و همچنین اگر کسی از اهل مکه به مدینه رفت، به مکه بازگردانده شود ولی نه بالعکس، و قبایل آزاد خواهند بود که با محمد یا با قریش در پیمان باشند.[۲۱۰] در ابتدای امر، برخی مسلمانان از این صلح، ابراز ناخشنودی کردند، اما بعدها آن را لازمه گسترش اسلام دیدند.[۲۱۱] محمد با استفاده از مفاد این قرارداد توانست قلعه یهودیان خیبر را نیز طی غزوهای فتح کند.[۲۱۲] این پیماننامه، محمد را در فتح آسانتر مکه نیز کمک کرد.[۲۱۳]
فتح مکه و پس از آن
محمد پیمان صلحی با یکی از زیرشاخههای قبیله بنیخزاعه بست.[۲۱۴] قبیله بنیخزاعه روابط دوستانهای با محمد داشت در حالی که دشمنش، قبیله بنیبکر با مکیان اتحاد داشت. خاندانی از بنیبکر شبانه به بنیخزاعه یورش میبرند و تعدادی از آنها را میکشند.[۲۱۵][۲۱۶] اهل مکه، متحدانشان را با فراهم کردن اسلحه، کمک و طبق برخی از منابع، تعداد کمی از اهل مکه نیز در این جنگ شرکت میکنند. این اقدام، مقدماتی را برای فسخ صلح حدیبیه که تا پیش از آن دو سال پایدار بود، فراهم میآورد. پس از این واقعه، محمد پیغامی به مکه فرستاد و در آن سه شرط را مشخص میکند و از اهل مکه میخواهد تا یکی را بپذیرند. شروط این بود که اهالی مکه خونبهای کسانی که از قبیله بنیخزاعه کشته شدهاند را بدهد، یا اتحادشان با بنیبکر را برهم بزنند، یا پیمان حدیبیه را منسوخ اعلام کنند. پاسخ مکه این بود که آنها فقط شرط آخر را میپذیرند.[۲۱۷] اما کمی بعد به اشتباه خود پی بردند و ابوسفیان را فرستادند که پیمان حدیبیه را احیا کند؛ ولی محمد درخواستشان را نپذیرفت و نیروهای خود را برای جنگ با مکه آماده کرد.[۲۱۸] در سال ۸ ه.ق/۶۳۰ م، محمد با نیروی بسیار زیادی که گفته میشود ۱۰٬۰۰۰ نفر بودند، به سمت مکه حرکت کرد و با حداقل کشتار، کنترل مکه را به دست گرفت.[۲۱۹][۲۲۰] محمّد بخشش عمومی برای تمامی رفتارهای گذشته و توهینها به اهل مکه داد، به جز ده زن و مرد که او را مورد تمسخر قرار داده بودند و در شعرها و آوازهایشان به او ناسزا گفته بودند. او برخی از این افراد را نیز بعداً بخشید.[۲۲۱] اکثر اهل مکه مسلمان شدند و محمد متعاقباً نسبت به شکستن تمامی بتهای درون کعبه اقدام کرد.[۲۲۲] با فتح مکه، ابوسفیان — رهبر قریشیان مکه — و همسرش هند، مسلمان شدند.[۲۲۳] یکی از دلایل فتح آسان مکه، تغییر مذهب ابوسفیان عنوان شدهاست. پس از فتح مکه، محمد ترجیح داد تا خانه خود را در مدینه نگهدارد.[۲۲۴]
فتح عربستان و فراسوی آن
پانزده روز پس از فتح مکه،[۲۲۵] محمد متوجهٔ تهدید نظامی از سوی قبایل هوازن که در حال جمعآوری لشکری بزرگ بودند شد. هوازن دشمنان قدیمی قریش بودند. قبیله ثقیف که در شهر طائف زندگی میکردند نیز به دلیل کاهش وجهه قریش در منطقه، سیاستی ضد مکی اتخاذ کرد.[۲۲۶] محمد با همکاری تازه مسلمانان مکه،[۲۲۷] هر دوی این قبایل را در غزوه حنین شکست داد.[۲۲۸] در سال دهم هجری، قبیلهٔ ثقیف نمایندگانی به مدینه فرستادند تا خود را تسلیم محمد کرده و اسلام را بپذیرند. خیلی از بادیهنشینان نیز جهت امن بودن از حملات محمد و همچنین بهرهبردن از غنایم جنگی به اسلام گرویدند. البته بادیهنشینان آدابی مغایر با آداب اسلام داشتند و میخواستند که استقلال، منش اخلاقی و سنن اجدادی خود را حفظ کنند؛ بنابراین محمّد فقط از آنها طلب پیمان نظامی و سیاسی کرد که بر اساس آن بادیهنشینان حاکمیت مدینه را پذیرفتند و متعهد شدند که به مسلمانان یا متحدان آنها حمله نکنند، و زکات — نوعی مالیات اسلامی — را پرداخت نمایند.[۲۲۹]
از سوی دیگر، از سال پنجم هجری، محمد لشکرکشی به سمت شام را آغاز کرد. طبق روایات تاریخی مسلمانان، محمد از سال ۶ و ۷ هجری نامههایی را برای سران حکومتهای همسایه شامل هراکلیتوس، امپراتور بیزانس، نجاشی شاه حبشه، خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آنها را دعوت به دین اسلام کرد. اما همگی این دعوت را رد کردند. بیشترین تاریخپژوهان مدرن، این اقدامات را منشأ فتوحات بعدی مسلمانان میدانند، که در زمان خلافت راشدین رخ داد.[۲۳۰] نخستین هدف در فراسوی عربستان، دومة الجندل در میانه راه مدینه و دمشق بود. در سال نهم هجری، وی خالد بن ولید را با سپاهی به آن سو فرستاد که دومةالجندل و تبوک را فتح کرد.[۲۳۱] در همان سال، محمد به سمت تبوک، در شمال عربستان، لشکرکشی کرد. دلیل این امر شکست قبلی سپاه مسلمانان در جنگ موته در برابر امپراتوری روم شرقی و همچنین گزارشهایی مبنی بر برخورد دشمنانه با مسلمانان بود. اگرچه درگیریای در تبوک رخ نداد، ولی برخی از شیخهای قبایل آن ناحیه، خود را تابع محمد اعلان کردند.[۲۳۲] در نهایت سال دهم، سال پیوستن قبایل مختلف عربستان به اسلام بود؛ به طوری که این سال را «سنة الوفود» نامیدند. محمد در همین سال، پیمانی نیز با مسیحیان نجران داشت.[۲۳۳] حداقل یازده منبع غیراسلامی از قرن اول هجری وجود دارد که از محمد به عنوان فرمانده سپاه اسلام در حمله به سرزمین مقدس و گاه دیگر مناطق خاور نزدیک نام بردهاند. چند منبع اسلامی اولیه، مثل نامه منسوب به عمر بن عبدالعزیز، نیز اشارههای گذرایی به زندهبودن محمد در زمان حمله به سرزمین مقدس کردهاند و هیچ منبعی تا قبل از نوشتهشدن نخستین سیرههای محمد در میانههای قرن هشتم میلادی، مطلبی خلاف این را روایت نکردهاست.[یادداشت ۶][۲۳۴]
حجةالوداع
در پایان سال دهم ه.ق/۶۳۲ م، محمّد آخرین حج زندگانی خود و اولین حج تمتع را انجام داد[۲۳۵][۲۳۶][۲۳۷] و از این طریق تمام جزئیات مراسم حج را به پیروانش تعلیم داد.[۲۳۸] در راه بازگشت محمد و مسلمانان به مدینه و در بین راه، محمد به صورت ناگهانی به مدت سه روز در محلی به نام غدیر خم توقف کرد و با جمعکردن حجاج، خطبهای خواند و در آن جمله «هر که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست» را با بلندکردن دست علی در برابر جمعیت گفت. واژهٔ «مولا» در عربی به دو معنای «دوست» و «رهبر» است.[۲۳۹] شیعیان بر این باورند که این عبارت، گواهی روشن بر اثبات امامت و جانشینی علی پس از محمد است؛ اما در مقابل، اهل سنت یا منکر این واقعه شدهاند یا آن را دلیلی بر امامت نمیدانند.[۲۴۰] اهل سنت معتقدند که عدهای از تقسیم غنایم در اردوکشی به یمن که توسط علی انجام شد، ناراضی بودند و محمد در پاسخ به آنها علی را دوست خویش معرفی کرد تا ناخشنودی آنان را فرونشاند.[۲۴۱]
درگذشت
محمد چند ماه پس از حجةالوداع در روز دوشنبهای، سخت بیمار شد تا جایی که نمیتوانست از خانه بیرون رود و بنابر گزارشهایی از منابع سنی، ابوبکر به جای او نماز خواند.[۲۴۲][۲۴۳] بنابر روایتی تاریخی — مشهور به ماجرای قلم و دوات — در منابع اسلامی، محمد قصد داشت تا در بستر بیماری، وصیتی بنویسد، اما توسط عمر به هذیانگویی متهم شد.[۲۴۴] در دانشنامه اسلام، بیماری محمد، تب معمولی توصیف شدهاست که به جهت فشارهای روحی و جسمی، تشدید شدهبود.[۲۴۵] بر اساس گزارشهایی در منابع اسلامی، محمد بارها توسط مخالفان مکی و یهودیاش مورد ترورهای ناموفق قرار گرفته بود.[۲۴۶] مرتضی عاملی با بررسی روایتهای گزارششده در سیرهها و منابع شیعه و سنی، دو دیدگاه کلی در این خصوص را مبنی بر مسموم شدن محمد به دست توطئهای یهودی یا به دست همسرانش را مطرح عنوان میکند. در منابع سنی، روایتهایی از عایشه، ابوهریره، انس بن مالک و دیگران، در مورد مسموم شدن محمد توسط یهودیان خیبر و در منابع شیعی، روایتهایی از حسن مجتبی و جعفر صادق دربارهٔ مسموم شدن محمد توسط دو زن از همسران محمد، گزارش شدهاند.[۲۴۷]
محمد چند روزی بیماری را تحمل کرد تا آنکه[۲۴۸] در نهایت به سال ۶۳۲ م در خانه عایشه (در مدینه) درگذشت.[۲۴۹][۲۵۰] منابع در تاریخ درگذشت او دچار اختلاف هستند.[۲۵۱] منابع سنی مذهب، ماه درگذشت محمد را ربیعالاول دانستهاند و منابع شیعی، روز ۲۸ صفر را گزارش کردهاند.[۲۵۲] بیشتر منابع دانشنامهای، تاریخ مرگ او را ۸ ژوئن ۶۳۲، مصادف با ۱۰ ربیعالاول ۱۱ ه.ق عنوان شدهاست.[۲۵۳][۲۵۴][۲۵۵] سن او در هنگام درگذشت، ۶۳ سال عنوان شدهاست.[۲۵۶]
مرتضی عاملی گزارش میکند که منابع اسلامی در محل دفن محمد، اختلاف دارند؛ بر طبق روایتی، علی بن ابیطالب، و بنابر وصیت محمد، جسدش را در اتاقی که درآن درگذشت، دفن کرد. با این وجود، منابعی از دفن محمد در بقیع یا مسجدالحرام گزارشهایی را نقل کردهاند.[۲۵۷] بر مدفن او امروزه گنبد سبزی قرار دارد.[۲۵۸] نقل است که چون محمد درگذشت، عدهای مانند عمر بن خطاب مردن او را باور نداشتند؛ اما ابوبکر به منبر رفته و مرگ محمد را حتمی با استناد به آیه ۱۴۴ سوره آل عمران عنوان میکند.[۲۵۹] به گزارش منابع اسلامی، عباس، فضل بن عباس، قثم بن عباس، اسامه بن زید و یک غلام نیز در مراسم غسل و کفن پیامبر شرکت داشتند و به علی در این امر کمک کردند. با این وجود مرتضی عاملی این گزارشها را با واقع مطابق نمیداند و به آنها خدشه وارد میکند و مدعی است علی، به تنهایی پیامبر را غسل و تدفین کرد.[۲۶۰] مادلونگ نیز افراد شرکت کننده در این مراسم را علی، عباس و دو پسرش، فضل و قثم، و بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر و زید گزارش میکند.[۲۶۱] به گزارشی دیگر غران — برده آزاد شده محمد — به همراه طلحه و زبیر و جمعی از صحابهٔ محمد در مراسم خاکسپاری او حاضر بودند.[۲۶۲]
روایت منابع متقدم
بنابر عقیده شومیکر، تاریخدان آمریکایی، و با توجه به منابع غیراسلامی قرن اول ه. ق، محمد حداقل تا سالهای ۶۳۴–۶۳۵ م زنده بودهاست. سال هجرت در سکههای عربی-ساسانی صدر اسلام — بر اساس گاهشماری یزدگردی — ظاهراً برابر ۶۲۴–۶۲۵ م است؛ لذا اگر محمد ۱۰ سال بعد از هجرت زندگی کرده باشد، او در ۶۳۴–۶۳۵ م مردهاست. از سویی، پایپروسی از سال ۶۴۳ به «سال بیست و دو» اشاره کردهاست؛ بر این اساس، تقویمی با مبدأ ۶۲۱–۶۲۲ م مورد استفاده بودهاست. این نشان میدهد مسلمانان از زمان صدر اسلام بر سر تاریخ هجرت و مرگ محمد، بعد از فتح فلسطین اختلاف داشتهاند.[۲۶۳] منابع اسلامی زمان آغاز فتوحات را سال ۶۳۴ م میدانند. به گفتهٔ پاتریشا کرون و مایکل کوک، تاریخنگاری اسلامی زمان مرگ محمد را دو سال به عقب بردهاست. شومیکر، عدم وقوع آخرالزمان قبل از مرگ محمد و در نتیجه آن تغییر ماهیت اسلام از جنبشی آخرالزمانی به دینی آیندهمحور را انگیزه ایجاد این تغییر در منابع اسلامی دربارهٔ زمان و مکان مرگ محمد میداند؛ اگر محمد هر لحظه انتظار پایان جهان را داشته — یا به گفته فرد دانر و دیوید کوک انتظارات آخرالزمانی او محرک فتوحات مسلمانان بوده — با گذشت سالها از مرگ او و تحقق نیافتن وعده پایان جهان، دین اسلام که بر امپراتوری عظیمی حاکم بوده، به تغییر در خاطرهٔ مرگ مؤسسش نیاز داشت، چراکه اسلامِ نخستین جنبشی آخرالزمانی با محوریت اورشلیم و سرزمین مقدس بودهاست.[۲۶۴] نیکلای سینای میگوید رد کردن نظریه کرون و کوک دربارهٔ تغییر در تاریخ مرگ محمد دشوار است، اما به همان اندازه محتمل است که در واقع زمان آغاز لشکرکشیها را دو سال به جلو بردهاند و محمد خود قبل از مرگش در سال ۶۳۲ بخشی از حملات را سازماندهی کردهاست.[۲۶۵]
«وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً» (ترجمه: و سزاوار نیست که با زنان محمد پس از مرگ او ازدواج کنید)
آیه ۵۳ سوره احزاب
به گزارش شومیکر و سینای، تنها اشارهٔ صریح قرآن به مرگ محمد، آیه ۱۴۴ سوره آل عمران[قرآن ۸] است که به احتمال مرگ یا کشتهشدن او در آینده اشاره کردهاست.[۲۶۶][۲۶۷] اما منابع اسلامی آیات ۳۰ سوره زمر[قرآن ۹] و ۳۴ سوره انبیاء[قرآن ۱۰] را نیز از آیات صریح در مرگ محمد میدانند.[۲۶۸] شومیکر در خصوص آیه ۱۴۴ سوره آل عمران بر این باور است که هرچند به نظر میرسد این آیه مسئلهٔ مرگ محمد پیش از رسیدن آخرالزمان را تأیید کرده باشد، اما نزد اسلامشناسان دربارهٔ الحاقیبودن آن به قرآن بحثهایی وجود داشتهاست. بر اساس روایتی از سیره ابن اسحاق، بعد از مرگ محمد، عمر بن خطاب مردن او را منکر شد؛ وقتی ابوبکر از گفتهٔ عمر مطلع شد، به مسجد رفت و آیه ۱۴۴ آل عمران را خواند. ابن اسحاق میافزاید که گویی هیچکس تا به آن روز این آیه را نشنیده بود.[یادداشت ۷] شومیکر معتقد است که این داستان، قویا نشان میدهد که آیه الحاقی است و برای تأیید اصالت آن، ساخت چنین داستان عجیبی ضروری بودهاست. به عقیده کاسانوا، اینجا مسئلهٔ «زمان» مرگ محمد — و نه جاودانگی او —[یادداشت ۸] است که باعث این پریشانیها شده، زیرا پیروانش انتظار نداشتند او قبل از رسیدن آخرالزمان بمیرد. در روایتی از ابن شهاب زهری، عمر در توجیه انکار مرگ محمد میگوید «او [محمد] تصور میکرد که آخرینِ ما خواهد بود [که میمیرد].» در نظر شومیکر، این داستان بسیار قدیمی است، زیرا محتمل نیست نویسندگان متأخر، پیشگویی اشتباهی را برای محمد جعل کرده باشند.[۲۶۹] از طرفی، نیکلای سینای الحاقیبودن آیه را محتمل نمیداند.[۲۷۰] داستان انکار مرگ محمد توسط عمر نسخه دیگری هم دارد که مادلونگ آن را حتی قدیمیتر از داستان اول مییابد؛ در این داستان عباس، عموی محمد، است که به عمر یادآوری میکند که جنازهٔ محمد شروع به بو گرفتن کرده و باید دفن شود.[یادداشت ۹] منابع مسیحی اولیه نیز مطلب مشابهی دربارهٔ بو گرفتن جنازهٔ محمد نقل کردهاند. شومیکر میگوید اگر در زمان ساختهشدن داستان عباس، آیه ۱۴۴ وجود میداشت، او نیز میتوانست به جای اشاره به بو گرفتن جنازه، آیه را برای عمر قرائت کند. با این وجود این روایت در تعارض با روایت دیگری است که از بوی خوش جسد محمد گزارش کردهاست.[۲۷۱]
جانشینی محمد
آخرالزمان به سراغ شما آمدهاست، و من [به مثال این دو انگشت] به همراه آن فرستاده شدهام.
با مرگ محمد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد. به عقیده ریزوی فایزر، این مشکل به جهت عدم صراحت پیامبر اسلام به جانشین خود بودهاست. با این وجود شیعیان بر این باورند که محمد در غدیر خم، به صراحت از علی به عنوان جانشین خویش یاد کردهاست و در مقابل اهل سنت این مراسم را برای آشتی دادن علی با کسانی میدانست که از علی خوششان نمیآمد.[۲۷۲] به گفته محمود ایوب و فرد دانر، اینکه محمد ظاهراً موفق نشده برای خودش جانشینی تعیین کند و قرآن هم در این زمینه سکوت کرده، احتمالاً به انتظارات آخرالزمانی او مرتبط است؛ از آنجا که قرار بوده جهان هر لحظه به پایان برسد و نابود شود، اساساً مسائل بلندمدتی مثل جانشینی بیاهمیت میشوند، زیرا محمد انتظار نداشته پیروانش عمری درازتر از خودش داشته باشند.[۲۷۳]
جمعی از مسلمانان از جمله گروهی از انصار و مهاجرین در سقیفه بنی ساعده گرد هم آمدند تا خلیفه بعدی را تعیین کنند. در این میان انصار از سعد بن عباده حمایت میکردند، اما مهاجران این را نپذیرفتند و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیکتر به محمد میدانستند.[۲۷۴] عمر بن خطاب، ابوبکر را به عنوان جانشین در سقیفه نامزد کرد و بقیه، حمایت خود را افزودند و ابوبکر به عنوان اولین خلیفه مسلمین انتخاب شد. پوناوالا مینویسد تاریخنگاران مسلمان اتفاق نظر دارند که بحران موجود در این برهه، توسط سه تن از مهاجران مشهور به نامهای ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح برطرف شد. آنان انصار را جمع و مقدمات نصب ابوبکر را فراهم کردند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنیهاشم در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.[۲۷۵][۲۷۶][۲۷۷] در میان مهاجرین، عدهای نیز به رهبری علی معتقد بودند. زبیر، طلحه، عباس، مقداد، سلمان، ابوذر و عمار، علی را وارث مشروع محمد میدانستند.[۲۷۸] این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی منصوب شدهاست و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.[۲۷۹][۲۸۰] علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کردهاست که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آنها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر میگفت که اگر چهل یاور داشت قیام میکرد.[۲۸۱] لئورا وچا ولیری در دانشنامه اسلام معتقد است که ماجرای رویدادهای خانه فاطمه زهرا، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست.[۲۸۲] به نوشته پوناوالا علی و بنیهاشم تا قبل از درگذشت فاطمه — نزدیک به ۶ ماه — از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.[۲۸۳]
به تدریج نهاد خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمیآورد.[۲۸۴] فوریترین کار ابوبکر، رسیدگی به شورشهای قبایل عرب در جنگهایی که مورخان مسلمان بعدی نام «جنگهای ارتداد»[یادداشت ۱۰] بر آن نهادند، بود. کار فوری دیگر لشکرکشی به سمت امپراتوری روم شرقی به دلیل شکست پیشین مسلمانان بود.[۲۸۵] پس از ابوبکر، به ترتیب عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و علی بن ابیطالب به خلافت رسیدند که به خلفای راشدین مشهور شدند. پس از آنان حکومت به بنی امیه و سپس به بنی عباس رسید. امویان آندلس، فاطمیان، حفصیان، مرینیان و برخی دیگر از حکومتها نیز خود را جانشین محمد میدانستند.[۲۸۶]
خانواده
همسران
گفته میشود که محمد سیزده[۲۸۷] یا چهارده زن و کنیز داشتهاست[۲۸۸] و در هنگام درگذشت محمد، نه نفر از همسرانش در قید حیات بودند.[۲۸۹] بیشتر منابع اسلامی، تعداد همسران محمد را ۱۱ تن گزارش کردهاند که از میان آنان، ۶ نفر از قبیلهٔ قریش، یک نفر از بنیاسرائیل و دیگران از قبایل مختلف اعراب بودهاند. منابع در اینکه ماریهٔ قِبطیّه[۲۹۰] و ریحانه بنت زید از همسران محمد بودهاند یا از کنیزان او، دچار اختلافند.[۲۹۱] ازدواجهای محمد با هدفهای گوناگونی انجام میشد. تصمیمهای شخصی، بیوه بودن زنان و دلیلهای سیاسی، مانند ایجاد یا حفظ اتحاد قبیلهها از این دست اهداف عنوان شدهاند.[۲۹۲] محمد از حکم شرع اسلام مبنی بر حداکثر چهار همسر دائم برای هر مرد مسلمان، استثناء شده بود. منابع اسلامی در علت این استثناء، دلایل مختلفی را اعم از مصالح سیاسی و دینی، اطمینان به رعایت عدالت از جانب محمد در بیش از ۴ همسر و فراهم شدن زمینهٔ شناخت اخلاقی محمد گزارش کردهاند.[۲۹۳] همسران محمد به ام المومنین یا امهات المومنین شناخته میشوند و محدودیتهای شرعی خاصی چون ممنوعیت ازدواج پس از مرگ محمد، شامل حال آنها میشود.[۲۹۴][۲۹۵]
محمد در سن ۲۵ سالگی، با خدیجه که سنی بین ۲۸[۲۹۶][۲۹۷] تا ۴۵ سال داشت، ازدواج کرد.[۲۹۸] این ازدواج، زندگی مشترک موفقی بود که ۲۵ سال دوام یافت.[۲۹۹] به نوشته جعفر شهیدی، خدیجه، فرزند خُوَیْلَد، رئیس طایفهٔ اَسَد، از طوایف قریش، بود. خدیجه پیش از اسلام از زنان برجستهٔ قریش بهشمار میرفت، تا جایی که وی را سرور زنان قریش میخواندند. بنابر قول مشهور، وی پیش از ازدواج با محمّد دو بار شوهر کردهبود و از آن مردان صاحب دو پسر و یک دختر شدهبود.[۳۰۰] با این وجود، برخی از مورخان مسلمان چون ابنشهرآشوب و مرتضی عاملی، او را باکره میدانند.[۳۰۱][۳۰۲] در این منابع، فرزندان منسوب به خدیجه از ازدواجهای پیشین او را فرزندان خواهرش گزارش کردهاند.[۳۰۳] محمّد از طرق مختلف بر خدیجه تکیه میکرد و تا زمانی که او زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد.[۳۰۴][۳۰۵]
بنابر گزارش منابع سنی، چندی پس از درگذشت خدیجه در سال سوم پیش از هجرت، خوله بنت حکیم به محمد پیشنهاد کرد که با سوده یا با عایشه ازدواج کند. محمد از خوله خواست تا هر دو را خواستگاری کند.[۳۰۶] عایشه پیش از ازدواج با محمد، همسر/نامزد جُبَیْر بن مُطعِم بود که توسط ابوبکر از جبیر جدا شده و با محمد ازدواج کردهاست.[۳۰۷][۳۰۸] در خصوص سن او در هنگام ازدواج، بین منابع اختلافاتی گزارش شدهاست.[۳۰۹] در این میان برخی منابع سن او را ۶ سال و برخی بیش از ۱۷ سال گزارش کردهاند.[۳۱۰] مرتضی عاملی با توجه به روایتی که محمد کنیه «ام عبدالله» را به او داد، احتمال داشتن فرزندی بهنام عبدالله از همسر قبلی عایشه برای او را قوی میداند.[۳۱۱] با این وجود برخی منابع اسلامی او را تنها همسر باکره محمد میدانند.[۳۱۲] طبری و ذَهَبی، از وی بهعنوان همسری یاد میکنند که محمد را بسیار آزرده، و آیهٔ اول تا چهارم سورهٔ تحریم در خصوص همین موضوع نازل شدهاست.[۳۱۳] در بین سالهای دوم تا چهارم ه. ق، محمد با ام سلمه و پس از آن با حفصه و سپس با زینب بنت خزیمه ازدواج کرد.[۳۱۴] در سال پنجم، محمد با زینب بنت جحش، سال ششم با جویره،[۳۱۵] و در سال ششم تا هفتم با ام حبیبه،[۳۱۶] صفیه و میمونه ازدواج نمود.[۳۱۷] ماریه را فرمانروای مصر به محمد هدیه داده بود و کنیز شد.[۳۱۸] ریحانه نیز دیگر کنیز محمد بود که پس از نبرد بنیقریظه به عقد محمد درآمد.[۳۱۹] غیر از ۱۱ همسر قطعی محمد، مورخینی چون حاکم نیشابوری و ابن سعد تا ۹ همسر دیگر را به محمد نسبت میدهند[۳۲۰] که عبارتند از: «عالیه بنت ظَبیان، قَتیله بنت قَیس، خَولَه بنت هُذَیل، لَیلیٰ بنت خُطَیْم، فاطمه بنت شُرَیْح، هِند بنت یزید، اَسماء بنت نُعمان، سَنا بنت صَلت و زنی از بنیغِفار».[۳۲۱][۳۲۲] سبب این اختلاف، احتساب همسران جداشده از محمد و کنیزان بدون فرزند از محمد عنوان شدهاست.[۳۲۳]
فرزندان
بنابر روایتی که ابن کثیر در بدایة و النهایه گزارش میکند، محمد پس از آنکه عایشه نسبت به خدیجه، بدگویی کرد، چند خصلت از خدیجه را بازگو کرد، در یکی از این خصلتها، محمد میگوید: «خدا از خدیجه به من فرزند عطا کرد، در حالی که زنانم برایم اولادی نیاوردند…»[۳۲۴] بنابر گزارشها، محمد از ازدواج با خدیجه صاحب دو پسر — که در کودکی درگذشتند — و چهار دختر شد.[۳۲۵][۳۲۶] ماریه قبطیه نیز برای محمد فرزند پسری به نام ابراهیم آورد.[۳۲۷] در خصوص تعداد دختران محمد، منابع به اتفاق، چهار دختر به نامهای فاطمه، زینب، رقیه و امکلثوم را یاد کردهاند. در بین منابع سیره نویسی، اختلافی در خصوص اینکه سه دختر رقیه، امکلثوم و زینب، دختران حقیقی محمدند یا آنکه محمد، پدرخوانده آنان محسوب میشود، گزارش شدهاست. در خصوص فرزندان پسر نیز منابع اتفاق نظر دارند که ابراهیم و قاسم دو فرزند محمد هستند. ابن اسحاق علاوه بر این دو، طاهر را نیز دیگر فرزند محمد و خدیجه گزارش کردهاست. اما زبیر بن بکار، فرزند دیگری را به نام عبدالله به فرزندان محمد و خدیجه میافزاید و معتقد است چون پس از اسلام به دنیا آمدهاست به او لقب طاهر و طیب را دادهاند. با این وجود در حدیث از جعفر صادق، امام ششم شیعیان امامیه، فرزندان پسر محمد از خدیجه، سه تن با نامهای عبدالله، قاسم و طاهر گزارش شدهاند. به گزارش ابن اسحاق، تمام فرزندان محمد غیر از ابراهیم در عصر جاهلیت و پیش از اسلام به دنیا آمده و در همان عصر از دنیا رفتند.[۳۲۸] نسل محمد از طریق فاطمهٔ زهرا ادامه یافت که بهعنوان شریف یا سید شناخته میشوند. آنها بهعنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام شیعه و سنیاند. شیعیان حسن، حسین و فرزندان از نسل حسین را امام و جانشین برحق محمد میدانند.[۳۲۹]
میراث
اسلام و اصلاحات سیاسی
اسلام — به معنای پذیرش الله به عنوان خدا و پایبندی به آن — عنوان آئینی است که محمد آن را پایهریزی کرد. محمد، امت خود را به پذیرش شعار «لا اله الا الله، محمد رسولالله» دستور میداد و آنها را به خواندن روزانه پنج نوبت نماز موظف کرده بود. مسلمانان در ماه رمضان باید روزه بگیرند، زکات اموالشان را بپردازند و حداقل یک مرتبه در زندگانی خویش به حج بروند. این آئین توحیدی، علاوه بر دستورها، مسلمانان را از اموری چون مصرف شراب و انجام قمار منع میکرد. بنابر گفتههای منسوب به محمد و تعالیم قرآنی، اسلام دین پیامبران گذشته بود که توسط امتهای آنان نابود شدهاست. او در دین اسلام، با اصل «لا اکراه فی الدین» از هرگونه اجبار نهی میکرد و به مدارا معتقد بود. محمد توانسته بود در اقدامی فراگیر، توحید را به جامعه عرب خود بیاورد و آن را اشاعه دهد. ارائه یک کتاب آسمانی به زبان عربی توانسته بود قبایل مختلف عرب را با هم متحد کند و اراده سیاسی برای آنها رقم بزند. حرکت او سبب شد تا جامعه عرب بتواند سلطه خود را تا آفریقا، اسپانیا، سوریه، ایران و حتی هندوستان گسترش دهد[۳۳۰] و یک تمدن بزرگ را بسازد. در این دین، پذیرش نبوت محمد یک اصل اساسی است که با شهادتین اعلان میشود.[۳۳۱] پس از محمد، سه فرقه بزرگ اهل سنت، تشیع و صوفیه شکل گرفت.[۳۳۲]
به گفتهٔ مورخ بریتانیایی، ویلیام مونتگمری وات، برای محمد مذهب موضوعی شخصی و انفرادی نبود، بلکه «پاسخ کلی شخصیت او به وضعیتی بود که او خود را در آن مییافت. او نه تنها به جنبههای مذهبی و نظری شرایط موجود، بلکه به وضعیت اقتصادی، اجتماعی، و فشارهای سیاسی که بر مکه در زمان او حاکم بود، پاسخ میداد.»[۳۳۳] به گفتهٔ برنارد لوئیس، دو روایت سیاسی مهم در اسلام موجود است: در اولی به محمد به عنوان زمامدار در مدینه نگاه شده و در دیگری به او به عنوان یک شورشگر در مکه. لوئیس اسلام را نوعی انقلاب میداند که جوامعی که به آنها وارد شد را تا حد زیادی تغییر داد.[۳۳۴] مورخانی مانند وات، رابینسون و اسپوزیتو، توافق نظر دارند که اصلاحات اجتماعی اسلام، جامعه عرب موجود را در حوزههایی همچون امنیت اجتماعی، ساختار خانواده، بردهداری، حقوق زنان، کودکان و اقلیتهای قومی بهبود بخشید.[۳۳۵][۳۳۶][۳۳۷][۳۳۸][۳۳۹] به گفتهٔ لوئیس، «اسلام از همان ابتدا اختلافهای طبقاتی و مزیتهای طبقه اشرافی را رد کرد و روشی را برگزید که در آن ورود به شغلهای مختلف برای افراد مستعد باز بود.»[۳۴۰]
قرآن و سنت
قرآن کتابی است که محمد، آن را از جانب خدا معرفی میکرد. این کتاب مهمترین و اولین منبع مسلمان دربرداشت احکام شرعی است.[۳۴۱] این کتاب معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را «معجزه» و «سند اثبات پیامبری» محمد میدانند.[۳۴۲] به عقیده مسلمانان، قرآن به دو صورت دفعی و تدریجی نازل شدهاست. نزول دفعی به این معناست که قرآن از یک حقیقت غیبی برخوردار است و به یکباره بر محمد نازل شدهاست. قرآن در نزول تدریجی، در مدت زمان ۲۳ سال نبوت محمد، بر او نازل شدهاست. مسلمانان باور دارند که این کتاب دارای ظاهر و باطن توصیف شدهاست به طوری که ظاهر آن به صورتی روان و ساده به بیان مطالب پرداختهاست تا برای همگان قابل فهم و درک باشد اما معانی عمیق آن در لایههای دیگری برای مخاطبانی دیگر قرار گرفتهاست. مسلمانان بر این عقیدهاند که این کتاب هرگز تحریف نشدهاست و نسخههای حاضر از قرآن، همان قرآن شنیده شده از زبان محمد است.[۳۴۳]
سنت حاوی اعمال و گفتههایی است که به محمد نسبت داده شده و از مسائلی مانند عقاید و آداب مذهبی، بهداشت شخصی و دفن مردگان گرفته تا سؤالات فلسفی مانند عشق میان انسانها و خدا را شامل میشود. مسلمانان به محمد به عنوان الگو مینگرند[قرآن ۱۱] و سنت او تأثیر زیادی در فرهنگ اسلامی گذاشتهاست. بسیاری از آداب مذهبی مانند نماز، روزه و حج، در سنت یافت میشود ولی در ظاهر قرآن یافت نمیشوند.[۳۴۴] احادیثی که از او گزارش شدهاست در موضوعات معنوی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است و مرزبندیهای مشخصی را برای مسلمانان رقم زدهاست.[۳۴۵] در دوره حکومت عمر بن عبدالعزیز دستور داده شد تا تمام سخنان محمد به صورت مکتوب، ثبت گردند و بعدها تمام اعمالی که از محمد گزارش میشد، همچون سخنش مورد استناد فقیهان مسلمان قرار گرفت.[۳۴۶] در مورد اهمیت و مورد استناد بودن سنت محمد برای برداشت استنباط احکام شرعی، اختلافی بین فرقههای اسلامی وجود ندارد.[۳۴۷]
در هنر، فرهنگ و ادبیات اسلامی
در هنر
برخلاف ادیان مسیحیت و بودایی، که عمده هنرهای مذهبی آنان شمایلی[یادداشت ۱۱] است، هنرهای اسلامی بهطور اکید، غیر شمایلی[یادداشت ۱۲] بوده و مسلمانان از به تصویر کشیدن خداوند و محمد، منع شدهاند. اما این بدان معنا نیست که محمد در هنرهای اسلامی به اشکال دیگری حضور نداشتهباشد. اسامی او، به خصوص نام «محمد»، به صورت خوشنویسی در سرتاسر جهان اسلام و بهخصوص در مسجدهای باشکوه امپراتوری عثمانی، بهچشم میخورد. همچنین مینیاتورهای ایرانی، ترکی و مغولی بسیاری با سبکهای خاص، وجود دارد که پیکر محمد در آنها ترسیم و صورت او اغلب مخفی یا محو و در هالهای از نور ترسیم شدهاست.[۳۴۸] معجزات او از موضوعهای مینیاتورهای اسلامی است؛ در یک مینیاتور مربوط به قرن ۱۹ م یک پادشاه هندی در حال تماشای شقالقمر در منطقه هند به تصویر کشیده شدهاست.[۳۴۹] عبارت محمد رسولالله به عنوان یکی از شعارهای اسلام، به صورت کتیبه و نقوش اسلامی، بخشی از هنر اسلامی را شکل دادهاست. در طول دورههای مختلف، هنرمندان اسلامی، به نمادپردازی نام محمد اقدام کردهاند و سعی نمودند تا در لطیفترین و زیباترین شکل ممکن، آن را ترسیم کنند. طرح شمسه نیز با وجود آنکه معانی و مفاهیم نمادین مختلفی برای آن گزارش شدهاست، در برخی آثار به عنوان نماد محمد گزارش شدهاست. هنرمندان خراسانی، اولین نقوش شمسه را با نگارش نام محمد شکل دادهاند.[۳۵۰]
در ادبیات
با ظهور اسلام و نخستین پیروزیهایش، اسلام در شعر عرب بازتاب یافت. با قدرت یافتن محمد، جمعی از شاعران عرب برای جلب توجه و کسب صله، به سوی او شتافتند. با این وجود اشعاری که از آن دوران گزارش شدهاند، لزوماً مربوط به آن دوران نبوده و احتمال جعل در آنها وجود دارد. کهنترین شعر در موضوع اسلام، مربوط به اعشی، شاعر دوران محمد است که در شعر او تنها به «محمد» و «نبی» اشاره شدهاست.[۳۵۱] حسان بن ثابت، شاعر پرآوازه عرب بود که در دوره حیات محمد در مدینه به او پیوست. اشعار او در وصف پیامبر اسلام، بخشی از منابع تاریخی دربارهٔ زندگانی محمد به حساب میآید. موضوع اشعار او ستایش محمد، وصف اوصاف او و گزارش جنگهای محمد بود.[۳۵۲]
طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَینا من ثنیات الوداع وجب الشکر علینا ما دعا لله داع أیها المبعوث فینا جئت بالأمر المطاع جئت شرّفت المدینة مرحباً یا خیر داع
منسوب به انصار که در هنگام ورود محمد به مدینه خواندند
حجم قابل توجهی از ادبیات اسلامی به شرح فضایل محمد اختصاص یافتهاست.[۳۵۳] زندگینامه او در اشعار و ادبیات تمام مناطق مسلمان رسوخ کردهاست؛ شعرهای عامیانه از آفریقا تا ترکیه و اندونزی، همگی از توصیف گسترده محمد و معجزههای او سخن گفتهاند. موضوع شقالقمر از موضوعهای مورد علاقه در ادبیات هندی است.[۳۵۴] معراج نیز بهطور گستردهای در ادبیات عربی، ادبیات اندونزیایی، کشورهای غرب و شرق آفریقا و مینیاتورهای ایرانی — که به «معراجنامه» معروفند — بهکار رفتهاست.[۳۵۵][۳۵۶] روابط او با حیوانات و سخن گفتن با آنها از موضوعاتی است که در ادبیاتهای اسلامی مورد توجه قرار گرفتهاست. داستان ضمانت آهو توسط او و سخن گفتن با زنبور از مهمترین این وقایع هستند. اینکه محمد نور اولیه خلقت است، نیز از موضوعات داستانها و شعرهای اسلامی است.[۳۵۷] در ادبیات مسلمانان، محمد نمادی منحصر به فرد از یک سیاستمدار، قهرمان انقلابی و یک استراتژیست نظامی درخشان به تصویر کشیده شدهاست.[۳۵۸] از محمد در آهنگها و اشعار مختلفی تمجید شدهاست.[۳۵۹] جلوه محمد در اشعار فارسی، تا پیش از عصر مشروطه، عمدتاً در موضوعهای بعثت، معراج و حوادث زندگانی و سخنان او خلاصه میشد. فردوسی، از سخنان محمد در جایجای شاهنامه بهره بردهاست. نظامی، ماجرای معراج را و مولوی وقایع زندگی محمد را به شعر درآوردهاند. پس از انقلاب مشروطه و همزمان با تغییرهایی در نوع نگرش به شعر و ادبیات فارسی، شعر معاصر از ترسیم عوالم ماورایی به سمت جوهرههای زمینی سوق داده شد. این عصر، محمد را در چهار بعد مورد توجه قرار داد: بعد مدحی، بعد حادثهای، بعد روایتی و بعد تصویری.[۳۶۰]
در فرهنگ اسلامی
مسلمانان از قرن دوازدهم میلادی، روز «میلاد محمد» را جشن میگیرند؛ این جشنها بعدها توسط محافظهکاران دینی، محکوم به بدعت شد. همچنین مدفن او، زیارتگاه حاجیانی است که در طول سفر، به شهر مدینه وارد میشوند. صلوات بر محمد، از رسوم مسلمانان است که به عقیده آنان، سبب جلب شفاعت محمد در قیامت میشود.[۳۶۱][۳۶۲]
دیدگاهها
در دین اسلام
نبوت محمد در منابع اسلامی، با واقعه شرح صدر آغاز شدهاست که بر اساس آن، دو فرشته یا انسان قلب محمد را از سینه او خارج و پاک کردند.[۳۶۳] با گذشت زمان، حرمت و جایگاه محمد در باورهای اسلامی به عنوان فردی مقدس بالا رفتهاست و مقامات مسلمان برای حفظ یاد او، اقدامات متعددی داشتهاند.[۳۶۴] محمد از تقدس ویژهای نزد مسلمانان برخوردار است؛[۳۶۵] اکسیم رودینسون در اینباره گزارش میکند که در قسطنطنیه، ۲ تار مو از محمد یافت شدهاست که در چهل کیسه که هر کدام در دیگری قرار داده شدهاست، نگهداری میشود.[۳۶۶] شیعیان محمد را علاوه بر مقام پیامبری، به جهت پدر بودن برای امامان خویش نیز، میستایند. محمد به همراه دخترش فاطمه، دو نوهاش حسن و حسین و داماداش علی، یکی از پنج تن آل عباست. تمام فرقههای صوفی نیز طریقت خود را به محمد میرسانند. به عقیده مسلمانان، اولین چیزی که خداوند خلق کردهاست، محمد بودهاست.[۳۶۷] مسلمانان محمد را اغلب خاموش، همواره با تبسم، خوشبو و پاکیزه و سادهزیست توصیف کردهاند.[۳۶۸]
با وجود گستردگی فرقههای اسلامی، هر فرقه دیدگاه خاص خود را نسبت به محمد دارد. این تنشها بین شیعه و سنی، نمود بیشتری دارد.[۳۶۹] به صورت تاریخی میان مسلمانان، در مورد انجام گناه کبیره یا صغیره توسط محمد، ماهیت آن در صورت پذیرش خطاپذیری، در دوران قبل یا بعد از تبلیغش اختلاف نظر وجود داشتهاست. به عنوان مثال حنبلیها معتقد بودهاند که محمد تنها عصمت در انتقال وحی داشته ولی خود از گناه مصون نبودهاست. متکلمان شیعه، همچون هشام بن حکم، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، نظرات مختلفی دربارهٔ جزئیات عصمت پیامبران داشتهاند. غیر از شیعیان، معتزله نیز از طرفداران عصمت محمد هستند. بهطور کلی در اینکه آیا محمد میتوانسته به صورت آگاهانه مرتکب گناه صغیره بشود یا خیر، اختلاف وجود دارد.[۳۷۰]
در قرآن
پایههای فهم مسلمانان از محمد، در قرآن ریشه دارد. قرآن محمد را در ردیف سایر پیامبران گزارش میکند اما او را به صفت «خاتم الانبیا»، ممتاز میکند. بنابر این عقیده، پس از او کسی به پیامبری مبعوث نخواهد شد. در قرآن محمد به «امی» نیز خطاب شدهاست که توسط عموم مسلمانان به بیسوادی محمد تعبیر میشود. قرآن محمد را الگویی پسندیده برای دیگران عنوان میکند.[۳۷۱] بر اساس آیههایی از قرآن همچون آیه ۸۰ سوره نساء، اطاعت از محمد، اطاعت از خداست.[۳۷۲] در قرآن، چهرهای نه چندان غیرطبیعی از محمد به تصویر کشیده شدهاست و معجزات محمد به سختی از آموزههای صریح قرآن برداشت میشود. قرآن تنها به صراحت از دریافت وحی از جانب خدا به عنوان یک عمل معجزهآسا برای محمد یاد میکند. به همین دلیل است که معجزه اساسی محمد، قرآن عنوان شدهاست. همچنین در قرآن سخنی که به صراحت از عصمت محمد گزارش کردهباشد، وجود ندارد و بلکه چند آیه به استغفار او از خطاهایش اشاره دارد.[۳۷۳] آیات آغازین سوره فتح[قرآن ۱۲] خطاب به محمد میگویند گناهان پیشین تو را بخشیدیم و گناهان آینده تو را نیز خواهیم بخشید.[۳۷۴] نام محمد چهار مرتبه در قرآن آمدهاست اما موضوع بیشتر آیات قرآن خود اوست. در قرآن محمد به صورت فرستاده خدا و مورد احترام یاد شدهاست و از پیروان محمد خواسته شدهاست که بدون اجازه به خانه او وارد نشوند و درگوش او در جمع سخن نگویند.[۳۷۵]
معجزههای محمد
بهعقیدهٔ فرانسیس پیترز، قرآن یکی از نشانههای معجزهآسا بود، اما مخاطبان محمد از او میخواستند که چیزی ویژهتر و ملموستر مانند نزول فرشته، گنجی یا چشمهای معجزهآسا بیاورد. پاسخهای محمد ثابت است: «این خداست که معجزه میکند، نه پیامبران که فانی هستند.»[۳۷۶] برای محمد توسط پیروانش، معجزات متعددی گزارش شدهاست. از جمله دو نیم کردن ماه در آسمان، ماجرای شرح صدر، فراهم کردن آب و غذا به صورت ماورایی و حرکت دادن درختان بر روی زمین و هم صحبتی با حیوانات و اجسام.[۳۷۷] دستهبندیهای مختلفی در خصوص معجزات و کارهای خارقالعاده پیامبر اسلام صورت گرفتهاست. برخی کارهای خارقالعاده محمد را از جهت تاریخی (پیش از ولادت، پیش از نبوت، پس از نبوت) دستهبندی کردهاند و گروهی دیگر، معجزات را بر اساس محتوا و ساختار آن تقسیمبندی کردهاند. در دستهبندی بر طبق محتوا و ساختار، شش دسته معجزه معرفی و عنوان شدهاند: ۱ـ معجزات کرامتی-کمالاتی که پیامبر در تحقق آنها هیچگونه دخالتی نداشتهاست، همچون معجزات پیش از ولادت محمد. ۲ـ معجزات پاداشی-دعایی که به واسطه دعای پیامبر، اجابت شدهاند. ۳ـ معجزات مرتبط با غیبگوییهای محمد. ۴ـ معجزات حفاظتی که منجر به حفاظت از جان محمد شدهاست. ۵ـ معجزات مبارزهطلبانه و تحدیگونه. ۶ـ معجزات نفرینگونه و مجازاتی.[۳۷۸]
در سایر ادیان
با وجود آنکه مسلمانان، بابیت و بهائیت را فرقهای جدا شده از اسلام میدانند، اما خودشان معتقدند که دین جدید آنها، دین محمد را نسخ کردهاست. به عقیده آنان، محمد آخرین پیامبر دوره سابقه است.[۳۷۹][۳۸۰] در باور گورو نانک — بنیانگذار آئین سیک — محمد نماینده خدای برتر هندوها، برهمن است.[۳۸۱] مورمونها نیز او را دریافتکننده نور خدا و حقایق اخلاقی و به عنوان یکی از رهبران بزرگ دینی در جهان میدانند.[۳۸۲] به باور برخی از مسلمانان، در کتب ادیان ابراهیمی پیشین، چون تورات و انجیل، تولد محمد پیشبینی شدهاست. به باور آنها کوه پاران که در سفر تثنیه به درخشش خداوند در آن به گفتهٔ موسی اشاره شدهاست، همان مکه است و مقصود موسی، تولد محمد بودهاست. همچنین ایشان معتقدند در انجیل، عیسی تولد محمد را پیشبینی کردهاست و لفظ «پریقلیطوس» یا «فارقلیطا» در انجیل به محمد اشاره دارد.[۳۸۳] به نوشته محمود طالقانی، روحانی شیعه، مسلمانان معتقد به ذکر نام و مشخصات محمد در کتابهای پیش از خود هستند و قرآن نیز در آیه ۱۵۷ سوره اعراف[قرآن ۱۳] به این موضوع اشاره کردهاست. این در حالی است که یهودیان و مسیحیان چنین موضوعی را نمیپذیرند. همچنین وی سبب هجرت اقوامی از یهود، به سرزمین حجاز و سکونت در دهکدهٔ گمنام و بینشان یثرب را همین پیشبینیها و پیشگوییها میداند. او آیهٔ ۸۹ سورهٔ بقره[قرآن ۱۴] را دربارهٔ امید و انتظار اولیه و سپس کفر اهل کتاب به محمد و دین جدید وی دانستهاست.[۳۸۴]
در فرهنگ غرب
در قرون وسطی، محمد در تصور عمومی غربیها، بت یا خدایی پرستیده شده توسط مسلمانان پنداشته میشد. پس از اصلاحات پروتستانی، تصور غرب از محمد تغییر کرد، و در نگاه عمومی آنان به محمد، به شخصی متقلب، مکار و خودخواهی تبدیل شد. نوشتههای غربی از قرن ۱۸ میلادی به بعد، تحلیلهای تاریخیتری از محمد ارائه میکردند که عموماً ادعای پیامبری او را رد میکرد. این نوشتهها آغشته به فلسفه غربی و تأثیرپذیرفته از الهیاتی بود که نویسندگان این اثرها به آنها اعتقاد داشتند. بسیاری از این مطالعات بر پایه تحقیقات تاریخی زیادی بنا میشدند و توجه بیشتری به عوامل انسانی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی در مقایسه با عوامل مذهبی، الهی یا روحانی داشتند.[۳۸۵][۳۸۶] از قرن نوزدهم به بعد، محققان غربی به تحقیق در منابع کلاسیک عربی مشغول شدند، اما در این تحقیقات، گزارش زندگینامه محمد با تعصبات همراه بود و بیطرفی رعایت نمیشد.[۳۸۷] تنها در نیمه دوم قرن بیستم میلادی، نویسندگان غربی آگاهی بیشتری از اهمیت واقعیتهای مذهبی و روحی که در زندگی بنیانگذاران مذاهب عمدهٔ دنیا وجود دارد به دست آوردند و موفق به ترکیب پژوهش دقیق به همراه یکدلی با موضوعی که آن را بررسی میکنند شدند.[۳۸۸][۳۸۹] به گفتهٔ ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، نویسندههای معاصر عموماً این نظر را که محمد عمداً پیروانش را فریب دادهاست رد میکنند و معتقد به صداقت کامل و حسن نیت او هستند.[۳۹۰] در نظر مونتگمری وات، صداقت کامل البته لزوماً درستی را ایجاب نمیکند؛ به عقیده او، محمد ممکن است آنچه در ضمیر ناخودآگاهش بودهاست را با وحی الهی اشتباه گرفته باشد. به باور وات، تحمل مشقتها جهت رسیدن به هدفش، زمانی که هیچ توجیه عقلانی برای امیدواری وجود نداشت، صداقت محمد را نشان میدهد[۳۹۱] و فرض عدم صداقت محمد درک ظهور و توسعه اسلام را ناممکن میسازد.[۳۹۲] به گفتهٔ آلفورد ولش دلیل تأثیر زیاد محمد و موفقیت او اعتقاد خدشهناپذیر او به مأموریتش بود.[۳۹۳]
نقد و توهین
زندگینامههایی که توسط نویسندگان غربی نوشته شدهاند عموماً چهرهای منفی از محمد ترسیم کردهاند که بحثبرانگیز بودهاند.[۳۹۴] او معمولاً توسط غیر مسلمانان، به ویژه در اروپا و آمریکای شمالی، مورد قضاوت قرار گرفتهاست. به استثنای برخی موارد، مقامات کلیسای لاتین قرون وسطی، او را به عنوان یک جادوگر، پیامبر دروغین که تشنه قدرت و لذت طلب معرفی کردهاند. صلیبیها محمد را به عنوان یک بتپرست به تصویر میکشیدند. دانته آلیگری — شاعر مشهور ایتالیایی — محمد را مستحق جهنمی که مخصوص بدعتگذاران است میداند. این دیدگاه قرون وسطایی تا به امروز نیز ادامه داشتهاست. از او در برخی آثار جدلی، به عنوان دجال نیز یاد شدهاست. در طول قرن هجدهم میلادی، نگاه با دید مطلوبتری به زندگانی و شخصیت محمد توسط محققانی غیر مسلمان شکل گرفت. توماس کارلایل به عنوان یک مقالهنویس ویکتوریایی، در اثرش با عنوان On Heroes, Hero-Worship, & the Heroic in History یکی از مثبتترین تفاسیر غیرمسلمان به زندگی محمد را ترسیم کردهاست. او در این اثر، محمد را یک مرد متفکر و متدین درستکار ترسیم میکند. ویلیام مویر نیز آنچه توسط مسلمانان به وحی به محمد مشهور است را ناشی از حملات صرع دانستهاست[۳۹۵] این باورها در دوران جنگهای صلیبی، به کمک صلیبیون آمد چرا که آنان تصور میکردند بر علیه دجال که به عقیده آنها محمد بود، میجنگند.[۳۹۶] این تحلیلها در دوره معاصر، بعضاً تحت فشارهای ایدئولوژیک یا پیچیده شده در زمینههایی چون تروریسم اسلامی و ترس از اسلام همراه است.[۳۹۷] محمد حسین هیکل در زندگینامهای که از محمد نوشته، سعی کردهاست تا به انتقادهای نویسندگان عموماً غربی به شخصیت محمد، پاسخ دهد. او به اتهاماتی چون صرعی بودن محمد یا شیاد بودنش، پاسخ میدهد و مقوله آیات شیطانی را با توجه به عصمت محمد، بهطور کلی رد میکند.[۳۹۸]
یکی از انتقاداتی که در جوامع و اقشار مختلف به پیامبر اسلام گرفته میشود، تعدد زوجات او بودهاست که آن را ناشی از «شهوتپرستی» میدانند.[۳۹۹] همچنین محمد به صورت استثنائی برا دورهای مشخص، از حکم کلی ممنوعیت ازدواج با بیش از چهار زن، معاف شدهاست.[۴۰۰] مسلمانانی چون هیکل، تمام ازدواجهای او را در آن فضای تاریخی ارزیابی و توجیه میکنند.[۴۰۱] به گفتهٔ برخی منابع، در فرهنگ عربستان دوران محمد، ازدواج فقط یک تصمیم شخصی برای اهداف شخصی نبود، بلکه عموماً وابسته به نیازهای درون قبیلهای یا بین قبیلهای جهت تشکیل متحدین بود.[۴۰۲] به عقیده جان اسپوزیتو، ازدواج مجدد برای بیوهها در فرهنگ عرب که بر روی باکرهبودن دختر تأکید میکرد، مشکل بود.[۴۰۳] علی دشتی، منتقد اسلام، اما محمد را یک انسان عادی میداند که قرآن، ساخته اوست. به عقیده او ضعف او در برابر زنان، یک خصیصه شخصی است و نباید در ارزیابی رهبری او لحاظ شود. او همچنین جنگ محمد با یهودیان و مکیان را برای رسیدن به اهدافش ضروری میدانست. دشتی در نهایت، محمد را انسانی خارقالعاده ترسیم میکند که نگران همنوعهایش بودهاست.[۴۰۴] پال والکر، مورخ غربی، معتقد است که «قرائت لفظی» از متن قرآن و احادیث آزادانه به محمد گناه و خطا نسبت میدهد و همچنین معتقد است که مسلمانان اولیه نیز ظاهراً چنین برداشتی داشتهاند. والکر معتقد است که دیدگاه خطاناپذیر بودن محمد، ابتدا توسط شیعیان به محمد نسبت داده شدهاست.[۴۰۵]
به گزارش ریزوی فایزر، محمد در طول زندگی خود، احتمالاً هیچگاه در وصف خود اغراق نکردهاست. او تنها به ادعای پیامبری و خاتم الانبیائی خود اذعان داشتهاست و قرآن صریحاً او را «امی» به معنای «بیسواد» خواندهاست. با وجود اینکه احتمال میرفت تا اصحابش به وی، مقام خدایی بدهند، اما این اتفاق نیافتادهاست. انکار مرگ او به صراحت از جانب قرآن و اصحابش رد شدهاست. فاطمه مرنیسی، جامعهشناس مراکشی، معتقد است که محمد با تمام تلاشهایش نتوانست برابری زن و مرد را در جامعه اسلامی به ارمغان آورد که البته آن را ناشی از فضای جنگزده صدر اسلام میداند. او همچنین روایات ضد زن در کتاب صحیح بخاری را سخنان بخاری میداند و محمد را از آن سخنان مبری میداند؛ چرا که محمد در شرایطی با زنان مشورت کردهاست.[۴۰۶]
مسلمانان دنیا، همواره در گفتار و نوشتار با القاب و احترام از محمد یاد میکنند و مخالف نمایاندن هرگونه تصویر مشخصی از چهرهٔ محمد هستند تا مبادا آن تصویر، موجب توهین و بیاحترامی گردد. موج جدیدی از اعتراضات عمومی مسلمانان و واکنشهای رسمی دولتهای اسلامی، با چاپ کاریکاتورهایی از محمد در غرب آغاز گردید. خاورشناس، آرتور جفری، طی مقالهای به این نکته اشاره میکند که متداولترین رنجشی که مسیحیان در دل مسلمانان نشاندهاند، از آن ناشی میشود که آنان از درک حرمت بسیار والایی که مسلمانان برای پیامبر خود قائلند، مطلقاً ناتوانند. همچنین، آنهماری شیمل، در مقدمه کتاب خود دلیل حذف تصاویر نسخه انگلیسی نسبت به نسخه آلمانی کتاب خود را چنین شرح میدهد: «با آنکه آن تصاویر مربوط به آثار دوره میانه اسلام است، اما نمایاندن شمایل پیامبر، خاطر مسلمانان روزگار ما را رنجه مینماید، مگر آنکه به توصیف لفظی باشد.»[۴۰۷] در سال ۲۰۰۵ م، چاپ کاریکاتورهای محمد در روزنامه یولاندز-پستن، که در واقع سه عدد از این کاریکاتورها در دانمارک چاپ شده بودند، واکنشهای تندی را در میان مسلمانان به دنبال داشت. تظاهرکنندگان در هندوستان و پاکستان پرچم دانمارک را به آتش کشیدند، چندین کلیسای مسیحیان را آتش زدند، در خیابانها با قمه تعدادی از مسیحیان را مورد حمله قرار دادند و یک مسیحی را داخل تیوپ لاستیکی پر از نفت قرار دادند و به آتش کشیدند. همچنین سفارتخانههای دانمارک مورد حمله قرار گرفتند، کالاهای دانمارکی تحریم شدند و در پی به آتش کشیدن کنسولگری ایتالیا در بنغازی لیبی، ۹ نفر کشته شدند. در پی این اقدامات، از دولت دانمارک خواسته شد که بابت چاپ کاریکاتورها در روزنامه یولاندز پوستن عذرخواهی کند، اما دولت دانمارک با اشاره به اصل آزادی بیان در دانمارک، حاضر به عذرخواهی نشد. آمریکا، نروژ، آلمان، فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، به نشان همبستگی با یولاندز-پُستن، کاریکاتورها را چاپ کردند.[۴۰۸] به تصویر کشیدن محمد در داستانی با عنوان آیات شیطانی در رمانی از سلمان رشدی نیز اعتراضهایی را به همراه داشتهاست.[۴۰۹]
منبعشناسی
صحت تاریخی محمد و قرآن
گروهی از مسلمانان و غیر مسلمانان بر این باورند که دست کم بخشی از تاریخ گزارش شده در احادیث برای محمد، مربوط به زندگی او نیست و ساخته شده بعد از اوست.[۴۱۰] اغلب تاریخ پژوهان غربی به احادیث به عنوان منابع دقیق تاریخی، با احتیاط مینگرند.[۴۱۱] اما به تعبیر سید حسین نصر، هرچند محققان پوزیتیوست، احادیث شفاهی روایت شده توسط مسلمان را معمولاً بیاعتبار میدانند، این احادیث نقشی اصلی را در فهم مسلمانان از محمد ایفا میکند.[۴۱۲]
تعداد کمی از دانشگاهیان همچون لامنز و وانسبرو بر این عقیده هستند که منابع اولیه اسلامی در خصوص تاریخ زندگانی محمد بهطور کلی غیرقابل اعتماد هستند و مورخان دیگری چون ولش و پیترز بر اولیت قرآن در خصوص برداشت تاریخ محمد از آن، نسبت به تاریخهای حدیثی اسلامی، اعلان نظر دارند. آنان که قرآن را به عنوان بهترین منبع شناخت تاریخ محمد میدانند، اذعان دارند که برداشت گزارههای تاریخی از این منبع، کار دشواری است. صحیح بخاری و صحیح مسلم که دو منبع بزرگ روایی در میان اهل سنت به حساب میآیند و نویسندگان آنان توسط اندیشمندان غیر مسلمان به جهت تلاششان مورد تمجید قرار گرفتهاند، اما بهطور فزایندهای به فعالیت آنان بدبینی صورت گرفتهاست. این بدبینی پس از آنکه شیعیان مجموعههای حدیثی مستقل خود را با وجود تفاوتهایی آشکار از مجموعههای حدیثی اهل سنت جمع کردند، بیشتر شد. با وجود این تفاوت در مبنای حدیثی بین شیعه و سنی، اما کمتر شرححالنویس غیر مسلمان به صورت گزینشی به احادیث پرداختهاست. در منابع اسلامی گاه گزارشهای شرمآوری نسبت به پیامبر اسلام وجود دارد که تنها با نگاه از دریچه اسلام قابل رفع است.[۴۱۳]
آثار باستانی
همچنین بقایای باستانی چندانی از تاریخ او باقی نماندهاست و کعبه و مسجد مدینه که محل زندگانی او بودهاند، بارها بازسازی شدهاند و خانههای قدیمی مکه، تماماً توسط حکومت سعودی تخریب شدهاست.[۴۱۴] با این وجود تعداد آثار مربوط به زندگانی محمد همچون پاپیروسهای قدیمی و دیوارنگاریهای مربوط به دوره زندگانی محمد، وجود دارد که هنوز نیازمند توجه باستانشناسان است. اولین سکههای ضرب شده به نام محمد نیز مربوط به سالهای ۶۶-۶۹ ه.ق است که در پیشاور استان فارس ضرب شدهاند.[۴۱۵]
کتابشناسی
منابع دست اول شناخت زندگانی محمد عبارت است از قرآن، گفتههای محمد در قالب حدیث و آنچه از کردار وی به صورت سنت ثبت شدهاست. همچنین زندگینامههایی تحت عنوان سیره نبوی در سدههای دوم و سوم هجری (۸ و ۹ میلادی) نگاشته شدهاست.[۴۱۶] قرآن نسبت به کتب تاریخی مسلمانان، اطلاعات کمتری از محمد را منعکس کردهاست و تنها چهار مرتبه از او یاد کردهاست. در قران اطلاعات دقیقی از محل تولد، مرگ، همسران و فرزندان محمد گزارش نشدهاست،[۴۱۷] اما با این وجود، قابلاطمینانترین منبع برای بازسازی زندگی محمد، قرآن عنوان شدهاست.[۴۱۸] قرآن اشاراتی اندک[۴۱۹][۴۲۰] و غیر منسجم[۴۲۱] دربارهٔ زندگی محمد دارد، اما در مواجهه با رخدادهای تاریخی متغیر روزگار محمد، تصویری باثبات و صریح از او به دست داده و دربرگیرندهٔ اطلاعات نهان فراوانی از زندگانی محمد است.[۴۲۲] مصحف عثمان، قرآنی که هماکنون در دسترس است، عموماً در محافل آکادمیک به عنوان همان کلام خارجشده از زبان محمد، در نظر گرفته میشود؛ زیرا تلاشها برای یافتن آنچه متن دستنخورده و اولیهٔ قرآن، متنی که تفاوتی پراهمیت نسبت به متن امروزی قرآن داشتهباشد، ناموفق بودهاست.[۴۲۳] برای کشف و فهم تاریخی رویدادهای زندگی محمد، در درجهٔ دوم، آثار تاریخی مورخان در قرن سوم و چهارم هجری در دنیای اسلام میباشد[۴۲۴] که شامل زندگینامههای سنتی نوشتهشده توسط مسلمانان و گفتارهای منسوب به اوست.[۴۲۵] تاریخ زندگانی محمد، عموماً از جانب منابع اولیه اسلامی گزارش شدهاست. این منابع در ابتدا منابعی شفاهی بودند که کمی بعد، به صورت مکتوب درآمدند.[۴۲۶][۴۲۷] به گزارش نصر، دربارهٔ زندگانی محمد، گزارشهای فراوان و روشنی در متون تاریخی آمدهاست، ولی مانند هر شخصیت تاریخی پیش از دنیای مدرن، تمام جزئیات زندگی او مشخص نیست. از اینروی که محمد از تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ است، زندگانی، اعمال و افکار او طی قرنها بین موافقان و مخالفانش مورد بحث بودهاست و این سبب شده تا نگاشتن یک زندگینامهٔ صریح از او دشوار باشد. برای این منظور هم فهم اسلامی از وی به عنوان یک پیامبر و هم فهم دانشمندان غربی بر مبنای فلسفههای مدرن باید در نظر گرفته شود.[۴۲۸] قدیمیترین زندگینامه از محمد، نوشتهٔ ابن اسحاق با عنوان «زندگی رسول خدا» — نوشتهشده در ۱۲۰ تا ۱۳۰ سال پس از درگذشت محمد — است که متن اصلی آن از بین رفتهاست،[۴۲۹][۴۳۰] ولی بخشهایی از آن در آثار نوشتهشده توسط تاریخنگاران بعدی همانند ابن هشام و طبری برجای ماندهاست.[۴۳۱][۴۳۲] بسیاری، گرچه نه همهٔ محققان، درستی و صحت این زندگینامههای قدیمی را پذیرفتهاند، با این وجود میزان صحت آنها قابل تعیین نیست.[۴۳۳] همچنین گزارشهای سیرهنویسها، در بیان تاریخ محمد در پیش از بعثت، بسیار کمتر از تاریخ او پس از بعثت است.[۴۳۴] به نوشته برنارد لوئیس در درجهٔ آخر اهمیت، مجموعهٔ احادیث — شامل گزارشهایی از گفتارها و رفتارهای محمد — هستند که چندین قرن پس از درگذشت محمد نگاشته شدهاست و اکنون در دسترساند[۴۳۵] که میتوان به آنها به عنوان آنچه که در حافظهٔ طولانیمدت جامعهٔ مسلمانان با انگیزهٔ تقلید و پیروی از محمد باقی ماندهاست، نگریست.[۴۳۶]
تعداد اندکی از منابع نگاشتهشده توسط غیرمسلمانان نیز موجود است که به گفتهٔ نیگوسیان وجود تاریخی محمد را تأیید کرده و برای تقویت صحت آنچه توسط مورخان مسلمان نوشته شدهاست، سودمندند.[۴۳۷] دسته دیگری از منابع، نوشتههای مسیحی سدههای میانه است که با شیوه جدلی محمد را به عنوان خارج از دین یا حتی ضدمسیح تصویر کردهاست. به نوشته نصر، آثار محققان غربی مدرن که از سده ۱۸ به بعد تألیف شدهاست دسته دیگری از آثار است که رویکردی تاریخیتر به موضوع دارند، متأثر از مکاتب فلسفی و کلامی مدرن غرب هستند و پیامبری محمد را رد میکنند. این نوشتهها بیشتر بر جنبهها و عوامل انسانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توجه دارند نه امور دینی، اعتقادی و روحانی. تنها در اواخر سده بیستم نویسندگان غربی روشهای علمی مدرن غربی را با یکدلی نسبت به موضوع مطالعه تلفیق کردند و بهخصوص به واقعیتهای دینی و روحانی درگیر در مطالعه زندگی محمد توجه کردند.[۴۳۸]
از مهمترین دشواریها در نوشتن زندگینامه محمد، نبود منابع کافی و ابهامات پیرامون عربستان پیش از اسلام است که امکان مطالعه تطبیقی و بررسی فضایی که اسلام به آن پاسخ میداد را سلب میکند. هیچ تاریخنگاری برای شرح فضای سیاسی رایج و هیچ متن مقدسی برای شرح فضای دینی و هیچ طوماری برای شرح اختلافات فرقهای، در پیش از اسلام، موجود نیست. به جای آن مقادیر معتنابهی شعر وجود دارد که استفاده و بررسی صحت آنها دشوار است.[۴۳۹] به نوشته چِیس رابینسون تقریباً اطلاعات معتبر تاریخی دربارهٔ تولد، کودکی و آغاز بزرگسالی محمد در دست نیست و نسل نخستین مسلمانان توجهی به زندگی محمد قبل از پیامبری نداشتهاند و داستانهای موجود در طی دو سده بعدی ساخته شدهاند.[۴۴۰] حتی به نوشته رسول جعفریان تعیین تاریخ دقیق تحولات ابتدای دوره پیامبری دشوار است زیرا وقایع به دقت ثبت نشدهاست و همچنین اشتباهات غیرعمدی و اغراض قبیلهای و سیاسی دخالت در نقل وقایع آن دخالت داشتهاست.[۴۴۱]
توضیحات
قرآن
- ↑ متن آیاتی که نام محمد را شامل میشود:
- وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَیٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّـهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّـهُ الشَّاکِرِینَ (ترجمه: و محمد، جز فرستادهای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمیگردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمیرساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد.)[۳–۱۴۴]
- وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ ۙ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ (ترجمه: و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و به آنچه بر محمد نازل آمده گرویدهاند -[که] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است- [خدا نیز] بدیهایشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشید.)[۴۷–۲]
- مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّـهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ ۗ وَکَانَ اللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (ترجمه: محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ و خدا همواره بر هر چیزی داناست.)[۳۳–۴۰]
- مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ ۚ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَیٰ عَلَیٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا (ترجمه: محمد پیامبر خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود میبینی. فضل و خشنودی خدا را خواستارند. علامت [مشخصّه] آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است. این صفت ایشان است در تورات، و مثَل آنها در انجیل چون کشتهای است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههای خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهی] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد. خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، آمرزش و پاداش بزرگی وعده دادهاست.)[۴۸–۲۹]
- ↑ وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّـهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ (ترجمه: و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: «ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و به فرستادهای که پس از من میآید و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند: «این سحری آشکار است.»)[۶۱–۶]
- ↑ مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَـٰکِن رَّسُولَ اللَّـهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ ۗ وَکَانَ اللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (ترجمه: محمّد پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. و خدا همواره بر هر چیزی داناست.)[۳۳–۴۰]
- ↑ أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَیٰ (ترجمه: مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؟)[۹۳–۶]
- ↑ إقرأ بِاسمِ رَبّک الّذی خَلَق. خَلَقَ الإنسانَ مِن عَلَق. إقرأ وربُّک الأکرَم، الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَم، عَلَّمَ الإنسانَ ما لَم یَعلَم. (ترجمه: بخوان به نام پروردگارت که آفرید؛ که انسان را از خون بسته (علق) آفرید. بخوان که پروردگار بسیار بخشندهاست، آن که با قلم آموزش داد. به انسان آموخت آنچه را که نمیدانست.)[۹۶–۱–۵]
- ↑ وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (ترجمه: و خاندان خویشاوندت را هشدار ده!)[۲۶–۲۱۴]
- ↑ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ (ترجمه: پس آنچه را بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب، که ما [شر] ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.)[۱۵–۹۴–۹۵]
- ↑ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِوَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَیٰ أَعْقَابِکُمْ ۚ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا ۗ وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیُطَهِّرِکمْ تَطْهِیرًا (ترجمه: و محمد، جز فرستادهای که پیش از او [هم] پیامبرانی [آمده و] گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمیگردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمیرساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد.)[۳–۱۴۴]
- ↑ إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَیِّتُونَ (ترجمه: قطعاً تو خواهی مُرد، و آنان [نیز] خواهند مُرد)[۳۹–۳۰]
- ↑ وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ ۖ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ (ترجمه: و پیش از تو برای هیچ بشری جاودانگی [در دنیا] قرار ندادیم. آیا اگر تو از دنیا بروی آنان جاویدانند؟)[۲۱–۳۴]
- ↑ لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا (ترجمه: قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند.)[۳۳–۲۱]
- ↑ لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا (ترجمه: تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست هدایت کند.)[۴۸–۲]
- ↑ یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ (ترجمه: نام محمد را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند)[۷–۱۵۷]
- ↑ وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّـهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّـهِ عَلَی الْکَافِرِینَ (ترجمه: و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد.)[۲–۸۹]
یادداشتها
- ↑ ارتباط با مسیحیان شام در داستانی معروف دربارهٔ دیدار محمد و راهبی سریانی بازتاب داشتهاست؛ البته گروهی آن را ساختگی میدانند.
- ↑ (به عربی: طه)
- ↑ (به عربی: یس)
- ↑ نبی=پیامبر
رسول=فرستاده
طاها=تطهیر کننده، پاک و راهنما
یاسین=مرد کمال
مصطفی=برگزیده
عبدالله=بندهٔ عالی خدا
حبیبالله=محبوب خدا
ذکرالله=یادآور خدا
امین=مورد اعتماد
سراج=روشنگر راه راست
منیر=روشنگر جهان
هدی=رهنمای حقیقت
غیاث=یاریکننده
بشیر=هشداردهنده
نذیر=یادآور
مذکر=تذکّردهنده
شهید=گواه
مبشر=حامل خبر خوش - ↑ او به «ابوالحِکَم» (به فارسی: پدر حکمتها) مشهور بود؛ اما پس از آنکه برادر مادریاش، عیاش بن ابی ربیعه را به جرم مسلمان شدن زندانی کرد، از جانب پیامبر اسلام ابوجهل لقب گرفت. محمد دستور داد تا همگان، وی را به این نام بخوانند. بعد از مرگ ابوجهل و خدمات عکرمه پسر او به مسلمانان، محمد از سب و خواندن وی به این نام، منع کرد. (رک: کاظمبیگی، «ابوجهل»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.)
- ↑ شومیکر معتقد است این ۱۱ منبع، داستان حضور محمد در لشکرکشیها را از خود مسلمانان گرفتهاند، زیرا محتمل نمینماید همهٔ آنها — که از ادیان و سرزمینهای مختلف و به زبانهای متنوعی هستند — اشتباه یکسانی مرتکب شده باشند. (رک: Shoemaker, The Death of a Prophet, 18–19, passim..)
- ↑ متن ابن اسحاق به عربی: «... فوالله لکأن الناس لم یعلموا ان هذه الآیة نزلت…» (رک: بدایة و النهایة، ج ۵، ص ۲۴۲–۲۴۴)
- ↑ وایل و نلدکه این داستان را از منظر اعتقاد به جاودانگی محمد بررسی کردهاند
- ↑ متن عربی منسوب به ابنعباس: «... إن رسولالله یأسن کما یأسن البشر وإن رسولالله قد مات فادفنوا صاحبکم…» (ترجمه: جسد رسول خدا، همچون جسد باقی بشرها میگندد؛ و قطعاً رسول خدا مردهاست؛ پس بیایید رفیقتان را دفن کنید…) (رک: کنزالعمال؛ حدیث ۱۰۹۰)
- ↑ (به عربی: حروب الردة)
- ↑ به انگلیسی: iconic
- ↑ به انگلیسی: aniconic
پانویس
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 5–7.
- ↑ Rubin, “Hanif”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Köchler, The concept of monotheism, 29.
- ↑ Rubin, “Hanif”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Abd al-Ḥalīm, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 81–92.
- ↑ Noth and Ehlert, “Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Déclais, “Names of the Prophet”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Abd al-Ḥalīm, The Oxford Handbook of Qur'anic Studies, 98.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 53.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Rubin, “Muhammad”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Ernst, Following Muhammad, 80.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۱.
- ↑ Stockwell, A Sourcebook, 133.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 3.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۱.
- ↑ Varisco, Metaphors and Sacred History, 147.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۱.
- ↑ Varisco, Metaphors and Sacred History, 147.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۱.
- ↑ اختری، «ابوکبشه»، دایرةالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ Varisco, Metaphors and Sacred History, 147.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Varisco, Metaphors and Sacred History, 147.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 28.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 183.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۴۲.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 183–184.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
- ↑ ساواری، ستارهای که در مکه درخشید، ۹.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Watt, “Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 43.
- ↑ Watt, “Āmina”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 46.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Brockopp, The Cambridge Companion to Muhammad, 28.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 46.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 8.
- ↑ ساواری، ستارهای که در مکه درخشید، ۱۴.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 79–80.
- ↑ Abel, “Baḥirā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 47.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۷۶.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 69.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 81.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Fück, “Fidjar”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۲۲۵.
- ↑ Fück, “Fidjar”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Pellat, “Ḥilf al-Fuḍūl”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Ramadan, In the footsteps of the prophet, 2–20.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ O'Connor, History of Islam, 9.
- ↑ ساواری، ستارهای که در مکه درخشید، ۱۶–۱۷.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۲۶۱–۲۶۲.
- ↑ Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 60-64.
- ↑ Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 68-69.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۱۸۹.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 69.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 65-70.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 78.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 70.
- ↑ Bogle, Islam: Origin and Belief, 6.
- ↑ Haaren and Poland, Famous Men of the Middle Ages, 83.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Lings, Muhammad, 43–44.
- ↑ Brockopp, The Cambridge Companion to Muhammad, 32.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 72–73.
- ↑ Peters, A Reader on classical Islam, 175.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۲۹۰.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱.
- ↑ Watt, Muhammad at Mecca, 86.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 56.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
- ↑ Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 98–101.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 39.
- ↑ Al-Mubarakpuri, biography of the Noble Prophet, 53, 98–101.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۱–۴۲.
- ↑ Brown, A New Introduction to Islam, 56.
- ↑ Guillaume, The Life of Muhammad, 117.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۹.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
- ↑ Peters, A Reader on classical Islam, 169.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۴۵.
- ↑ Rubin, “Quraysh”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 36.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Brockopp, “Slaves and Slavery”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Arafat, “Bilāl b. Rabāḥ”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Watt, Muhammad at Mecca, 76.
- ↑ Peters, A Reader on classical Islam, 172.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Ahmed, “Satanic Verses”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 4.
- ↑ Peters, The Monotheists, 96.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۵۳.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 4.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Taher, Encyclopaedic survey of Islamic culture, 193.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳: ۹۱.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 269.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 346.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳: ۱۰۴.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 269.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 346.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 39.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۴: ۱۲۷–۱۲۹.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 83.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۴: ۱۳۳–۱۳۴.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Peterson, Muhammad, Prophet of God, 86–89.
- ↑ Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 5.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Hitti, Capital cities of Arab Islam, 58: 33.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, The Cambridge History of Islam, 39.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 17.
- ↑ Esposito, What everyone needs, 80.
- ↑ Neusner, Sonn and Brockopp, Judaism and Islam in practice, 219.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Esposito, What everyone needs, 80.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۵: ۷۷.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۵: ۹۳.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۵: ۲۶۹.
- ↑ Douglas Crow, Facing one Qiblah, 154.
- ↑ Rahman, Islam, 21.
- ↑ Hooker, Muhammad, messenger of god.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 44.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 105.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesmand, 105, 107.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 41.
- ↑ Palmer-Fernández, The encyclopedia of religion and war, 208.
- ↑ Kelsay, Islam and War, 21.
- ↑ Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 42.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Neusner, God's rule, 153.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Britannica, “Pact of Al-Ḥudaybiyah”, Encyclopedia Britannica.
- ↑ Lings, Muhammad, 249.
- ↑ Watt, “al-Ḥudaybiya”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Watt, “al-Ḥudaybiya”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Bogle, Islam: Origin and Belief, 19.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 42.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Britannica, “Pact of Al-Ḥudaybiyah”, Encyclopedia Britannica.
- ↑ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۹۱.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 120.
- ↑ Kister, “Ḵẖuzā'a”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Khan, Muhammad The Final Messenger, 274.
- ↑ Lings, Muhammad, 291.
- ↑ Khan, Muhammad The Final Messenger, 274–275.
- ↑ Lings, Muhammad, 292.
- ↑ Watt, Muhammad at Medina, 66.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Rodinson, Muhammad: Prophet of Islam, 261.
- ↑ Peters, The Monotheists, 240.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 207–208.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 43–44.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 192.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 192.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 43–44.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 18–19, passim..
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 283.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Grewal, Project of History of Indian Science, 281.
- ↑ زریاب و زرینکوب، «علی»، دایرةالمعارف فارسی.
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۳۴–۳۷.
- ↑ Madelung, The Succession to Muhammad, 24–27.
- ↑ Ṭabarī, The last years of the Prophet, 179.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۸: ۲۷۴.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳۳: ۱۴۵–۱۴۶.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳۳: ۱۵۱–۱۵۴ و ۱۷۷–۱۷۸.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 104.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳۲: ۳۴۳ و ۳۴۶.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۳۳: ۱۰۳.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 179–187.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی، ۹: ۲۶–۳۰.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 23.
- ↑ Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 102–105.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 195–199, passim..
- ↑ Sinai, The Qur'an: A Historical-Critical Introduction, 45.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 179–187.
- ↑ Sinai, The Qur'an: A Historical-Critical Introduction, 52.
- ↑ الصلابی، السیرة النبویه، ۸۸۰–۸۸۱.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 179–187.
- ↑ Sinai, The Qur'an: A Historical-Critical Introduction, 52.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 179–187.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Shoemaker, The Death of a Prophet, 178.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
- ↑ Lapidus, A History of Islamic Societies, 32.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 26–27, 30–43 and 356–60.
- ↑ Madelung, Succession to Muhammad, 43.
- ↑ Veccia Vaglieri, “Fatima”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57-58.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 35–36.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 60.
- ↑ Freyer Stowasser, “Wives of the Prophet”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Freyer Stowasser, “Wives of the Prophet”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۱۱۸.
- ↑ Schöller, “Banù al-QurayΩa”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Awde, The New Cambridge History, 10.
- ↑ حسینی سمنانی، «خصائص النبی»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 16.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 127-128.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ۲۱–۲۳.
- ↑ Awde, The New Cambridge History, 10.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 18.
- ↑ شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا (س)، ۲۱–۲۳.
- ↑ محمودپور، «خدیجه»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۲: ۲۰۸.
- ↑ مرادی، «خدیجه»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ Bullough, Shelton and Slavin, The Subordinated Sex, 119.
- ↑ Reeves, Muhammad in Europe, 46.
- ↑ عبید، امهات المومنین و سیدات اخریات، ۷۰–۷۱.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۴۷.
- ↑ Watt, “ʿĀʾIs̲h̲a Bint Abī Bakr”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 115.
- ↑ تقیزاده داوری، تصویر خانواده پیامبر، ۹۲–۹۳.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۲: ۱۱۶–۱۱۷.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 16.
- ↑ باغستانی، «حفصه»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۵: ۲۴۴–۲۵۲.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۶۹ و ۸۶.
- ↑ مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۸: ۳۱۵.
- ↑ عبید، امهات المومنین و سیدات اخریات، ۱۱۰.
- ↑ Awde, The New Cambridge History, 10.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۱۱۷.
- ↑ ابوالقاسمزاده و کاظمنژاد، «علل تعدّد همسران پیامبر»، معرفت.
- ↑ قرافی، الذخیره، ۱۳: ۳۸.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۴: ۴–۵.
- ↑ ابوالقاسمزاده و کاظمنژاد، «علل تعدّد همسران پیامبر»، معرفت.
- ↑ ایوب، زوجات النبی، ۴۹.
- ↑ Encyclopaedia Britannica, Britannica Encyclopedia of world relegions, 797–799.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Awde, The New Cambridge History, 10.
- ↑ تقیزاده داوری، تصویر خانواده پیامبر، ۲۹۳–۲۹۴.
- ↑ Nasr, “ʿAlī”, Britannica.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 30.
- ↑ Lewis, Islamic Revolution.
- ↑ Lewis, Islamic Revolution.
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 234.
- ↑ Robinson, Muslim Societies in African History, 21.
- ↑ Esposito, “Ak̲h̲lāḳ”, Encyclopaedia of Islamn.
- ↑ Gallagher, Encyclopedia of Women & Islamic Cultures.
- ↑ Lewis, Islamic Revolution.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Peters, The Monotheists, 12–13.
- ↑ گذشته، «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Schimmel, “Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ خزایی، «شمسه؛ نقش حضرت محمد (ص)»، کتاب ماه هنر.
- ↑ آذرنوش، «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 9.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Schimmel, “Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Donzel, Islamic Desk Reference, 269.
- ↑ Glassé and Smith, The new Encyclopaedia of Islam, 346.
- ↑ Schimmel, “Muḥammad: The Prophet in popular Muslim piety”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ بزرگ بیگدلی و صادقی، «بازتاب شخصیت پیامبر در شعر معاصر فارسی»، پژوهش زبان و ادبیات فارسی.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 144–145.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 5.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Madelung, “Iṣma”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 16.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Mohammed، David in the Muslim Tradition، ۱۵.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Peters, Jesus and Muhammad, 204.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ بختیاری و امیری، «گونهشناسی معجزات پیامبر»، جستارهای تاریخی.
- ↑ سجادی، «بابیه»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ صدری، «بهائیت»، دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Teed, A Dictionary of Twentieth Century History, 424.
- ↑ Toronto, “A Latter-day Saint Perspective on Muhammad”, the church of jesus christ of latter-day saints.
- ↑ دشتی رحمتآبادی، «سیمای محمد در تورات و انجیل»، مشکوة.
- ↑ فهیم کرمانی، ترجمه انجیل برنابا، مقدمه.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Noth and Ehlert, “Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 5.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Noth and Ehlert, “Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Watt, Bell (1995) p. 18
- ↑ Watt, Muhammad: Prophet and Statesman, 231.
- ↑ Watt (1970), p. 37
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Newby, “Muhammad b. 'Abdullaˆh”, Concise Encyclopedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 17–18.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Rahman, Islam, 28.
- ↑ Esposito, Islam: The Straight Path, 17–18.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Walker, “Impeccability”, Encyclopaedia of the Qurʾān.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Schimmel, And Muhammad Is His Messenger, 4.
- ↑ Dawkins, “A Deeply Religious”, The God delusion, 24–25.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Campo, “Muhammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 33–34.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Beverley, “MUHAMMAD”, The Quran: an Encyclopedia.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 25 و 30.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Nigosian, Islam: Its History, 6.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 25.
- ↑ Zeitlin, The historical Muhammad, 1–2.
- ↑ Buhl and Welch, “Muḥammad”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Peters, The Quest for Historical Muhammad, 291–315.
- ↑ Watt, Muhammad at Mecca, 14.
- ↑ Reeves, Muhammad in Europe, 6–7.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Anthony, Muhammad and the empires of faith, 129.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Zeitlin, The historical Muhammad, 1–2.
- ↑ Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
- ↑ Nigosian, Islam: Its History, 6.
- ↑ Donner, Narratives of Islamic Origins, 132.
- ↑ Nigosian, Islam: Its History, 6.
- ↑ پاکتچی، «اسلام»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ↑ Lewis, The Arabs in History, 33–34.
- ↑ Sayeed, “Hadith”, Encyclopedia Britannica.
- ↑ Nigosian, Islam: Its History, 6.
- ↑ Nasr, “Muhammad”, Britannica.
- ↑ Peters, The Quest for Historical Muhammad, 291–293.
- ↑ Robinson, The New Cambridge History of Islam, 183.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱.
منابع
منابع فارسی
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۸۸). «تأثیر اسلام در ادبیات ملل مسلمان». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- ابوالقاسمزاده، مجید؛ کاظمنژاد، مهری (۱۳۸۵). «کنکاشی دربارهٔ علل تعدّد همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله)». معرفت (۱۰۸).
- اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «ابوکبشه». دایرةالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.
- الصلابی، علیمحمد (۲۰۰۹). السیرة النبویه عرض وقایع و تحلیل احداث (به العربية). قاهره: اقراء. شابک ۹۷۷-۶۱۱۹-۵۷-۳.
- باغستانی، اسماعیل (۱۳۸۳). «حفصه بنت عمر بن خطاب». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- بختیاری، شهلا؛ امیری، مونا (۱۳۹۶). «گونهشناسی معجزات پیامبر (ص) در کتاب شرف النبی واعظ خرگوشی» (PDF). جستارهای تاریخی (۱۵).
- بزرگ بیگدلی، سعید؛ صادقی، مریم (۱۳۸۶). «بازتاب شخصیت پیامبر در شعر معاصر فارسی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی (نه): ۲۵۳–۲۸۰.
- پاکتچی، احمد (۱۳۸۸). «اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- تتوی، قاضی احمد (۱۳۸۲). تاریخ الفی (جلد اول). انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴۴۴۵۲۷۳۹.
- جعفری، حسینمحمد (۱۳۷۲). تشیع در مسیر تاریخ. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۲). تاریخ سیاسی اسلام. ج. یکم. قم: دلیل ما. شابک ۹۶۴-۷۵۲۸-۴۲-۶.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله (۱۹۹۰). المستدرک علی الصحیحین. بیروت: درالکتب العلمیه.
- حسینی سمنانی، بتول (۱۳۸۳). «خصائص النبی». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- خزایی، محمد (۱۳۸۷). «شمسه؛ نقش حضرت محمد (ص) در هنر اسلامی ایران». کتاب ماه هنر (صد و بیستم): ۵۶–۶.
- دشتی رحمتآبادی، غلامرضا (۱۳۶۸). «سیمای محمد (ص) در تورات و انجیل». مشکوة. مشهد (۲۲): ۱۲–۲۶.
- زریاب، عباس؛ زرینکوب، غلامحسین (۱۳۸۰). «علی». دایرةالمعارف فارسی. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۶۴-۳۰۳-۰۴۶-۶.
- ساواری، م (۱۳۴۹). ستارهای که در مکه درخشید. ترجمهٔ عنایتالله شکیباپور. تهران: مؤسسه مطبوعاتی فرخی.
- سبحانی، جعفر (۱۳۸۵). فروغ ابدیت. قم: بوستان کتاب.
- سجادی، صادق (۱۳۸۸). «بابیه». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- شهیدی، سید جعفر (۱۳۹۴). زندگانی فاطمه زهرا (س). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۷۶-۳۱۷-۵.
- صدری، محمود (۱۳۸۳). «بهائیت». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- عبید، منصور رفاعی (۱۴۲۱). امهات المومنین و سیدات اخریات. نصر: مکتبة الدار العربیة للکتاب.
- فهیم کرمانی، مرتضی (۱۳۴۶). ترجمه انجیل برنابا. محمود طالقانی. تهران.
- قرافی، شهابالدین احمد بن ادریس (۱۹۹۴). کتاب الذخیرة. بیروت: دارالغرب الاسلامی.
- کاظمبیگی، محمدعلی (۱۳۸۸). «ابوجهل». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
گذشته، ناصر (۱۳۸۸). «تعالیم و نهادهای اساسی اسلام». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرتضی عاملی، جعفر (۱۴۲۶). الصحیح من سیرة النبی الاعظم. قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.
- ایوب، سعید (۲۰۰۶). زوجات النبی (ص). بیروت: دارالهادی.
- تقیزاده داوری، محمود (۱۳۸۷). تصویر خانواده پیامبر در دائرةالمعارف اسلام. قم: شیعهشناسی.
- محمودپور، محمد (۱۳۸۳). «خدیجه». دانشنامه جهان اسلام. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرادی، عبدالحمید (۱۳۸۸). «خدیجه». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- مرتضی عاملی، جعفر (۱۳۸۸). الصحیح من سیرة الامام علی علیه السلام. بیروت: مرکز الاسلامیه للدراسات. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۰۷۲۴-۵-۳.
- شهیدی، سید جعفر (۱۳۷۹). تاریخ تحلیلی اسلام. تهران: مرکز نشر دانشگاه تهران.
- طالقانی، سید محمود. مقدمه بر انجیل برنابا. نیایش.
- «محمّد (ص) در اروپا». وبگاه کتابخانهتخصصیتاریخاسلاموایران. ۲۱ مهر ۱۳۸۵. بایگانیشده از اصلی در ۶ مه ۲۰۱۲. دریافتشده در ۲۴ مرداد ۱۳۸۷.
- «محمّد (ترجمه مقاله)». دانشنامه لیدن؛ به قلم یوری رویین. بایگانیشده از اصلی در ۶ مه ۲۰۱۲. دریافتشده در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷.
- «ترجمه و نقد مقاله محمّد در دانشنامه بریتانیکا؛ با رویکرد تاریخی (ترجمهٔ محمدباقر معموری)». فصلنامه نامه تاریخ پژوهان؛ ش ۹–۸. بایگانیشده از اصلی در ۶ مه ۲۰۱۲. دریافتشده در ۲۴ مرداد ۱۳۸۷.
منابع انگلیسی
- Abel, Armand (1986). "Baḥirā". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Abd al-Ḥalīm, Muḥammad (2020). The Oxford handbook of Qur'anic studies (به انگلیسی). Oxford: Oxford university press.
- Ahmed, Shahab. "Satanic Verses". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 4.
- Arafat, W. (1986). "Bilāl b. Rabāḥ". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Anthony, Sean W (2020). Muhammad and the empires of faith (به انگلیسی). Oakland: University of California Press.
- Awde, Nicholas (2000). The New Cambridge History of Women in Islam: an anthology from the Qurān and Ḥadīths (به انگلیسی). Routledge.
- Barlas, Asma (2002). Believing Women in Islam: Unreading Patriarchal Interpretations of the Qur'an (به انگلیسی). University of Texas Press.
- Beverley, James A (2006). "MUHAMMAD". The Quran: an Encyclopedia (به انگلیسی). Vol. 1 (1rd ed.). new york: Routledge. p. 1310-1311.
- Britannica (2010). "Pact of Al-Ḥudaybiyah". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
- Bogle, Emory C. (1998). Islam: Origin and Belief (به انگلیسی). Texas University Press.
- Bowen, Wayne H. (2008). The history of Saudi Arabia (به انگلیسی). Greenwood Publishing Group.
- Boyce, Alex. "Prophet Mohammed". Minnesota State University (به انگلیسی). Mankato.
- Brockopp, .Jonathan E. "Slaves and Slavery". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 5.
- Brockopp, .Jonathan E (2010). The Cambridge Companion to Muhammad (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Brown, .Daniel W (2003). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). Blackwell Publishing Professional.
- Brown, .Daniel W (2009). A New Introduction to Islam (به انگلیسی). John Wiley and Sons.
- Bullough, .Vern L; Shelton, Brenda; Slavin, Sarah (1998). The Subordinated Sex: A History of Attitudes Toward Women (به انگلیسی). University of Georgia Press.
- Campo, Juan E (2009). "Muhammad". In Melton, J. Gordon (ed.). Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). New York: imprint of Infobase Publishing.
{{cite encyclopedia}}
:|entry-url-access=
requires|entry-url=
(help) - Dawkins, Richard (2006). "A Deeply Religious Non-believer". The God delusion (به انگلیسی). Houghton Mifflin Harcourt.
- Déclais, Jean-Louis. "Names of the Prophet". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 3.
- Donner, Fred (1998). Narratives of Islamic Origins: The Beginnings of Islamic Historical Writing (به انگلیسی). Darwin Press.
- Donzel, E. Van (1994). Islamic Desk Reference: compiled from the Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7. E. J. Brill.
{{cite encyclopedia}}
: Missing or empty|title=
(help) - Douglas Crow, Karim (2005). Facing one Qiblah: legal and doctrinal aspects of Sunni and Shi'ah Muslims (به انگلیسی). Pustaka Nasional Pte Ltd.
- Encyclopaedia Britannica (2006), Britannica Encyclopedia of world relegions (به انگلیسی)
- Encyclopaedia Americana (2006). Encyclopedia Americana (به انگلیسی). Vol. 19. Scholastic Library Publishing.
{{cite encyclopedia}}
: Missing or empty|title=
(help) - Encyclopaedia Britannica (2010). "Muhammad". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
- Ernst, Carl (2004). Following Muhammad: Rethinking Islam in the Contemporary World (به انگلیسی). University of North Carolina Press.
- Esposito, .John L (1998). Islam: The Straight Path (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Esposito, .John L (2002). What everyone needs to know about Islam (به انگلیسی). Oxford University Press US.
- Faizer, Rizwi (2003). "MUHAMMAD". In Martin, Richard C. (ed.). Encyclopedia of Islam & the Muslim World (به انگلیسی). New York: Thomson Gale.
{{cite encyclopedia}}
:|entry-url-access=
requires|entry-url=
(help) - Freyer Stowasser, Barbara. "Wives of the Prophet". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 5.
- Fück, J.W (1993). "Fidjar". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Gallagher, Nancy. "Infanticide and Abandonment of Female Children". Encyclopedia of Women & Islamic Cultures (به انگلیسی).
- Glassé, Cyril; Smith, Huston (2003). The new Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Rowman Altamira.
- Guillaume, Alfred (1955). The Life of Muhammad. A Translation of Ishaq’s “Sirat Rasul Allah (به انگلیسی). Oxford: Oxford University Press.
- Haaren, John Henry; Poland, .Addison B (1904). Famous Men of the Middle Ages (به انگلیسی). University Publishing Company.
- Hitti, Philip Khûri (1973). Capital cities of Arab Islam (به انگلیسی). University of Minnesota Press.
- Holt, P. M; Lambton, .Ann K. S; Lewis, Bernard (1977). The Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Hooker, Richard (1996). "Muhammad, messenger of god". Washington State University (به انگلیسی).
- Khan, Majid Ali (1998). Muhammad The Final Messenger (به انگلیسی). New Delhi: Islamic Book Service.
- Kister, M.J. (1986). "Ḵẖuzā'a". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 5 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Kelsay, John (1993). Islam and War (به انگلیسی). Presbyterian Publishing Corporation.
- Köchler, Hans (1982). The concept of monotheism in Islam and Christianity (به انگلیسی). International Progress Organization.
- de Lamartine, Alphonse (1854). Historie de la Turquie (به انگلیسی). Paris.
- Lapidus, Ira (2002). A History of Islamic Societies (به انگلیسی) (2nd ed.). Cambridge University Press.
- Lewis, Bernard (1998). "Islamic Revolution". The New York Review of Books (به انگلیسی).
- Lewis, Bernard (1993). The Arabs in History (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Lewis, Bernard (April 2008). "The Last Prophet" (به انگلیسی).
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - Lings, Martin (1983). Muhammad: His Life Based on Earliest Sources (به انگلیسی). Inner Traditions International, Limited.
- Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Madelung, Wilferd (1993). "Iṣma". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 4 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 182-184.
- Momen, Moojan (1987). An Introduction to Shi'i Islam: The History and Doctrines of Twelver Shiʻism (به انگلیسی). Yale University Press.
- Al-Mubarakpuri, Safi-ur-Rahman (2002). The sealed nectar: biography of the Noble Prophet (به انگلیسی). Darussalam.
- Nasr, Seyyed Hossein (2012). "ʿAlī". Encyclopædia Britanica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
- Nasr, Seyyed Hossein (2005). "Muhammad". Encyclopædia Britanica (به انگلیسی). Archived from the original on 29 March 2016.
- Neusner, Jacob; Sonn, Tamara; Brockopp, Jonathan E. (2000). Judaism and Islam in practice: a sourcebook (به انگلیسی). Routledge.
- Neusner, Jacob (2003). God's rule: the politics of world religions (به انگلیسی). Georgetown University Press.
- Newby, Gordon Darnell (2002). "Muhammad b. 'Abdullaˆh". A Concise Encyclopedia of Islam (به انگلیسی). Oxford: Oneworld Publications.
{{cite encyclopedia}}
:|entry-url-access=
requires|entry-url=
(help) - Nigosian, S. A. (2004). Islam: Its History, Teaching, and Practices (به انگلیسی). Indiana University Press.
- Noth, A.; Ehlert, Trude (1986). "Muḥammad: The Prophet's image in Europe and the West". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۷۷–۳۸۷.
- O'Connor, Frances (2009). History of Islam (به انگلیسی). newyork: The Rosen Publishing Group.
- Palmer-Fernández, Gabriel (2004). The encyclopedia of religion and war (به انگلیسی). Taylor & Francis.
- Pellat, Ch. (1986). "Ḥilf al-Fuḍūl". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Peters, Francis Edward (1994). A Reader on classical Islam (به انگلیسی). Princeton University Press.
- Peters, Francis E (2010). "The empire in Iraq, 763–861". Jesus and Muhammad: Parallel Tracks, Parallel Lives (به انگلیسی). Oxford University Press. pp. ۲۰۴–۲۰۵.
- Peters, Francis Edward (2003). Islam: A Guide for Jews and Christians (به انگلیسی). Princeton University Press.
- Peters, Francis Edward (2003). The Monotheists: Jews, Christians, and Muslims in Conflict and Competition (به انگلیسی). Princeton University Press.
- Peters, Francis Edward (1994). Muhammad and the Origins of Islam (به انگلیسی). SUNY Press.
- Peters, Francis Edward (1991). The Quest for Historical Muhammad (به انگلیسی). International Journal of Middle East Studies.
- Peterson, Daniel (2007). Muhammad, Prophet of God (به انگلیسی). Wm. B. Eerdmans Publishing Company.
- Pierree, Centlivre; Centlivres-Demont, Micheline (Spring 2006). "The Story of Picture Shiite Depictions of Muhammad". ISIM (به انگلیسی). Qom (17): 18–19.
- Poonawala, I. K.; Kohlberg, E. (1985). "ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
- Rahman, Fazlur (1979). Islam. University Of Chicago Press (به انگلیسی).
- Ramadan, Tariq (2007). In the footsteps of the prophet (به انگلیسی).
- Reeves, Minou (2003). Muhammad in Europe: A Thousand Years of Western Myth-Making (به انگلیسی). NYU Press.
- Robinson, Chase F. (2011). The New Cambridge History of Islam, Volume 1 (به انگلیسی). Vol. 1. Cambridge University Press.
- Robinson, David (2004). Muslim Societies in African History (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- Rodinson, Maxime (2002). Muhammad: Prophet of Islam (به انگلیسی). Tauris Parke Paperbacks.
- Rubin, Uri. "Muhammad". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 3.
- Schimmel, Annemarie (1984). And Muhammad Is His Messenger (به انگلیسی).
- Schimmel, Marco. "Banù al-QurayΩa". Encyclopaedia of the Qur'an (به انگلیسی). Vol. 4.
- Sonbol, Amira. "Rise of Islam: 6th to 9th century". Encyclopedia of Women and Islamic Cultures (به انگلیسی).
- Stockwell, Foster (2004). A Sourcebook for Genealogical Research: Resources Alphabetically by Type and Location (به انگلیسی). McFarland.
- Ṭabarī, Ismail K. Poonawala (1990). The last years of the Prophet (به انگلیسی). SUNY Press.
- Taher, Mohamed (1997). Encyclopaedic survey of Islamic culture (به انگلیسی). Vol. 10. Anmol Publications PVT. LTD.
- Teed, Peter (1992). A Dictionary of Twentieth Century History (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Sayeed, Asma (2010). "Ḥadīth". Encyclopædia Britannica (به انگلیسی). Retrieved July 27, 2010.
- Schimmel, Annemarie (1993). "MUHAMMAD: The Prophet in popular Muslim piety". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۷۶–۳۷۷.
- Shoemaker, Stephen J. (2011). The Death of a Prophet: The End of Muhammad’s Life and the Beginnings of Islam (به انگلیسی). Philadelphia: University of Pennsylvania Press.
- Sinai, Nicolai (2017). The Qur’an: A historical-critical introduction (به انگلیسی). Edinburgh: Edinburgh University Press.
- Toronto, James A. (August 2000). "A Latter-day Saint Perspective on Muhammad" (به انگلیسی).
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - Varisco, Daniel Martin (1995). "Metaphors and Sacred History: The Genealogy of Muhammad and the Arab "Tribe"". Anthropological Analysis and Islamic Texts (به انگلیسی) (68): 139–156.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Fatima". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Walker, Paul E. (2002). "Impeccability". In Archer, George; Boisliveau, Anne-Sylvie; Dost, Suleyman; Naguib, Shuruq (eds.). Encyclopaedia of the Qur'ān (به انگلیسی) (1rd ed.). Brill.
- Watt, William Montgomery (1986). "Āmina". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Watt, William Montgomery (1986). "Ḥalima bint Abi Ḏẖu'ayb". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Watt, William Montgomery (1986). "al-Ḥudaybiya". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Watt, William Montgomery (1961). Muhammad: Prophet and Statesman (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Watt, William Montgomery (1956). Muhammad at Medina (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Watt, William Montgomery (1953). Muhammad at Mecca (به انگلیسی). Oxford University Press.
- Buhl, Frants; Welch, Alford T. (1993). "Muḥammad". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
- Wijdan, Ali (1999). "From the Literal to the Spiritual: The Development of Prophet Muhammad's Portrayal from 13th century Ilkhanid Miniatures to 17th century Ottoman Art". Proceedings of the 11th International Congress of Turkish Art (به انگلیسی) (7): 1–24.
- Zeitlin, Irving M (2007). The historical Muhammad (به انگلیسی). Polity.
منابع برای مطالعه بیشتر
- Ali, Wijdan. From the Literal to the Spiritual: The Development of Prophet Muhammad's Portrayal from 13th century Ilkhanid Miniatures to 17th century Ottoman Art. In Proceedings of the 11th International Congress of Turkish Art, eds. M. Kiel, N. Landman, and H. Theunissen. No. 7, 1–24. Utrecht, The Netherlands, August 23–28, 1999.
- Ishaq, Ibn; Guillaume, Alfred, ed. (2002). The Life of Muhammad: A Translation of Ibn Ishaq's Sirat Rasul Allah. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-636033-1.
- Ramadan, Tariq (2007). In the Footsteps of the Prophet: Lessons from the Life of Muhammad. Oxford University Press. ISBN 0-19-530880-8.
- ابن هشام. السیرة النبویة (به انگلیسی). (اثر ابن اسحاق (م۱۵۱ق–۷۶۸م) که توسّط ابن هشام (م۲۱۳ق) گردآوری و مطالبی به آن افزوده شد)
- واقدی، محمد بن عمر. المغازی. ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۱-۸۱۰۹-۶.
محمّد شاخهای از قریش زادهٔ: ح. ۵۷۰ درگذشتهٔ: مه/ژوئن ۶۳۲
| ||
عنوانها در اسلام | ||
---|---|---|
پیشین: ؟ |
نبی ۶۳۲–۶۱۰ |
پایان نبوت |
پیشین: عیسی |
رسول ۶۳۲–۶۱۰ | |
اولوالعزم ۶۳۲–۶۱۰ | ||
عنوانهای سُنّی | ||
عنوان جدید | خاتمالانبیا ۶۳۲–۶۱۰ |
بدون جانشین |
عنوانهای شیعی | ||
عنوان جدید | خاتمالانبیا ۶۳۲–۶۱۰ |
پسین: علی بن ابیطالب به عنوان امام |
مناصب سیاسی | ||
عنوان جدید | حاکم امت ۶۳۲–۶۲۲ |
پسین: ابوبکر به عنوان خلیفه |
- محمد
- اسلام
- افراد مقدس نزد شیعه دوازدهامامی
- اهالی مدینه
- اهالی مکه
- پنج تن آل عبا
- پیامبران عرب
- پیامبران
- چهارده معصوم
- درگذشتگان ۱۱ (قمری)
- درگذشتگان ۶۳۲ (میلادی)
- دیپلماتهای اهل عربستان سعودی
- رهبران مذهبی مسلمان سده ۷ (میلادی)
- زادگان دهه ۵۷۰ (میلادی)
- ژنرالهای عرب
- سیاستمداران عرب
- شخصیتهای قرآن
- عربهای سده ۶ (میلادی)
- عربهای سده ۷ (میلادی)
- عربهای مسلمان
- فرزندخواندگی توسط خویشاوندان
- فروشندگان سده ۷ (میلادی)
- قرآن
- قریش
- معجزهکنندگان
- پیامبران اولوالعزم
- تاجران عرب
- اسطورههای اسلامی
- اهالی سده ۷ (میلادی)
- بنیانگذاران مذهب
- پیامبران در اسلام
- شخصیتهای کتاب مقدس
- شخصیتهای کتاب مقدس در اسلام
- خاکسپاریها در مدینه
- رهبران مذهبی اسلامی
- قاضیهای سده ۷ (میلادی)
- قانونگذاران سده ۷ (میلادی) در آسیا
- مهاجرین
- نیکوکاران
- اهالی سده ۶ (میلادی)
- مدعیان نبوت