اشاعره: تفاوت میان نسخهها
جز (اصلاح صفحات یک ارجاع) |
(ابرابزار) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{عقاید اسلام}} | {{عقاید اسلام}} | ||
{{اسلام}} | {{اسلام}} | ||
'''مکتب اشعری''' که توسط علی بن اسماعیل معروف به [[ابوالحسن اشعری]] تأسیس شد،{{پنک|سبحانی|1394a|ص=۶۹۱}} مکتبی حد واسط و تعدیل یافته بین مکتب [[اهل حدیث]] و [[معتزله]] است.{{پنک|سبحانی|1394a|ص=۶۹۴}} این فرقه کلامی، مهمترین و معروفترین و پرطرفدارترین فرقه کلامی در میان اهلسنت است.<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اشاعره}}</ref> علت نامگذاری این مکتب به اشعری این است که نیای بالای مؤسس این مکتب، به [[ابوموسی اشعری]] میرسید.{{پنک|سبحانی|1394a|ص=۶۹۳}} | |||
ابوالحسن اشعری تا ۴۰ سالگی در خانه رئیس معتزله | == مؤسس فرقه == | ||
موسس این فرقه ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (۲۶۰-۳۲۴ ه.ق) نام داشت.<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اشاعره}}</ref> ابوالحسن اشعری تا ۴۰ سالگی در خانه [[ابوعلی جبانی|ابوعلی جبّانی]]، رئیس معتزله آن وقت، میزیست و کاملاً با عقاید معتزله آشنا بود؛ ولی بعد از درگذشت جبائی، دگرگونی عظیمی در وی بوجود آمده و از اعتزال به مکتب اهل حدیث پیوست.{{پنک|سبحانی|1394a|ص=۶۹۲}} با این حال اهل حدیث او را نپذیرفتند و از این روی زندگی او در کتب مرتبط با طبقات [[حنبلی|حنابله]] درج نشده است.{{پنک|سبحانی|1394a|صص=۶۹۴–۶۹۳}} دو فرضیه مهم در خصوص دلیل و انگیزه ابوالحسن اشعری از اعتزال به اشعریگری، فشار [[حکومت عباسی]] بر معتزله و اندیشه اصلاح در عقیده اهل حدیث عنوان شده است.{{پنک|سبحانی|1394a|ص=۶۹۶–۶۹۷}} | |||
== تاریخچه == | |||
این مکتب در اوائل سده چهارم توسط ابوالحسن اشعری بنا شد. او که نخست معتزلی مسلک و معقولگرا بود و سپس از اعتقاد به عدل که اساس مکتب معتزله بود برگشت و در جمع مردم انصراف خویش را اعلام داشت. در دوران حضور [[تابعین]] و [[صحابه]] ([[فهرست خلفای راشدین|خلفای راشدین]]) مسئله [[صفات خدا|صفات الله]] و مسائل دیگری چون افعال بندگان، [[جبر و اختیار|اختیار]]، [[دیدن خدا|رؤیت خدا]]، و [[قضا و قدر]]، در روایات اسلامی مورد توجه بود. در دوره پایانی عصر [[خلافت بنیامیه|خلافت اموی]] و با توسعه بحثهای علمی، سخن در اینباره بیشتر شد و طرح اینگونه مباحث در جلسات علمی، مرسوم بود. در اواخر سده سوم از سوی برخی دانشمندان اهل سنت زمزمههایی در خصوص بازگشت به سنت پیامبر اسلام و دفاع از آن شکل گرفت که با اهدف جلوگیری از دخالتهای نا به جا در مباحث کلامی و اعتقادی بود. این جریان بر این عقیده بود که عقل بشری، نمیتواند مسائل مربوط به شریعت را درک کند و از این رو در برابر طرفداران علم کلام (که بر پایه استدلالهای عقلی شکل گرفته بود)، مکتب اشاعره تاسیس شد.<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اشاعره}}</ref> | |||
از آنجا که ابوالحسن با عقل و منطق آشنا بود و ریشههای عقلگرایی در تار و پود اندیشهاش هنوز لانه گزیده بود، سعی کرد بخشی از عقاید اهل حدیث را دگرگون کرده که تا حدی از زنندگی عقایدشان بکاهد:{{پنک|سبحانی|1394b|صص= | تا اواخر قرن سوم نامی از فرقه اشعری در میان نبود، و دشمن سخت معتزله همان اصحاب حدیث بود. قرن چهارم و پنجم نسبت به اشاعره و اهل حدیث همچون قرن دوم و سوم نسبت به معتزله و [[قدریه]] بود و بیشتر از آنچه معتزله در مدت دو قرن پیش رفته بودند از قرن چهارم به بعد نصیب اشعریها و اهل سنت و جماعت گردید. در قرن پنجم که عهد [[غزالی]] است، اکثریت مسلمانان سنی، خصوصا در ناحیه [[خراسان]]، در اصول طریقه اشعری و در فروع مسلک [[شافعی]] را داشتند. آنها که اصحاب رای، یعنی پیروان [[ابوحنیفه نعمان بن ثابت|ابوحنیفه]] بودند نیز اکثر به مسلک اشاعره معتقد بودند و مذهب معتزله میان بعضی از فقهای [[عراق]] متداول بود. در کتاب ''بیان الادیان'' که مؤلف آن از معاصرین غزالی بود، مذهب اهل سنت و جماعت را تقریباً روی اصول اشعری وصف میکند و در ذیل اصحاب الرأی مینویسد: «و فقهای خراسان که از اصحاب ابوحنیفهاند در اصول مذهب سنت و جماعت دارند اما بعضی از فقهای عراق در اصول مذهب معتزله دارند و در فروع مذهب او».<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اشاعره}}</ref> | ||
== عقاید == | |||
اساس فرقه اشاعره، از تعلیمات جهمیه مایه گرفته که مبنای عقاید آنها ظاهرگرایی و به تعبیر دیگر سنتگرایی است. این گروه در مقابل فرقههای چون شیعه و معتزله قرار میگیرند که عقل را یکی از معیارهای عقاید اسلامی میدانند.<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اشاعره}}</ref> | |||
از آنجا که ابوالحسن با [[عقل]] و [[منطق]] آشنا بود و ریشههای عقلگرایی در تار و پود اندیشهاش هنوز لانه گزیده بود، سعی کرد بخشی از عقاید اهل حدیث را دگرگون کرده که تا حدی از زنندگی عقایدشان بکاهد:{{پنک|سبحانی|1394b|صص=۷۷۰–۷۷۱}} | |||
# تصرف در صفات خبریّه: اهل حدیث فی الواقع معتقدند خدا دست و چشم و پا دارد، اشعری گفت: «خدا تمام انی صفات را داراست، اما بدون کیفیت». | # تصرف در صفات خبریّه: اهل حدیث فی الواقع معتقدند خدا دست و چشم و پا دارد، اشعری گفت: «خدا تمام انی صفات را داراست، اما بدون کیفیت». | ||
# قدیم بودن کلام خدا: اهل حدیث معتقدند که تکلم از صفات ذاتی است و پیوسته با خدا بوده و میباشد، لذا هرکس آن را انکار کند صفاتی از اوصاف خدا را انکار کرده است. اشعری کلام را به صورت توجیه نمود و گفت خدا از ازل با این مفاهیم و معانی همراه بوده (نه با الفاظ). | # قدیم بودن کلام خدا: اهل حدیث معتقدند که تکلم از [[صفات ذاتی]] است و پیوسته با [[خدا]] بوده و میباشد، لذا هرکس آن را انکار کند صفاتی از اوصاف خدا را انکار کرده است. اشعری [[علم کلام|کلام]] را به صورت توجیه نمود و گفت خدا از ازل با این مفاهیم و معانی همراه بوده (نه با الفاظ). | ||
# | # خدا، خالق و بندگان کاسب افعالند: اهل حدیث افعال بندگان را مخلوق خدا میدانند که پیامد آن جبر گرایی است، اشعری با افزودن مفهوم کسب برای بندگان هم سهمی از افعال خدا قائل شد. | ||
=== اختلاف اشاعره و معتزله === | |||
بیشترین و مهمترین اختلافهای معتزله با اشاعره را در چند مورد گزارش کردهاند:<ref>{{پک|اختری|۱۳۹۰|ک=دایرهالمعارف جامع اسلامی|ف=اشاعره}}</ref> | |||
* معتزله بر این باورند که افعال خیر از خداست و اعمال شر از مخلوق سر میزند در مقابل اشاعره بر این باورند که و بد و نیک همه آفریده خدا هستند و بندگان هیچ اختیاری ندارند. | |||
* معتزله برای ایمان سه رکن را قائل هستند: اعتقاد با قلب، گفتار با زبان، عمل به ارکان. در مقابل اشاعره رکن اصلی ایمان را عقیده قلبی میدانند و گفتار و کردار را از فروع آن میدانند. بر این اساس، اشاعره کسانی را که دین را به دل قبول کنند، مومن میدانند؛ هرچند عمل و گفتارشان با عقیده آنان سازگار نباشد. | |||
* معتزله در موضوع صفات خدا، بر این باورند که صفاتهای ازلی (همیشگی) در ذات الهی هستند و از او جدا نخواهند بود؛ بنابراین آنان خدا را قادر و عالم میدانند و این صفات را در ذات او ترسیم میکنند در مقابل اشاعره این صفات را زائد بر زات میدانند و ذات خدا را غیر از آن صفات ترسیم کردهاند. | |||
* معتزله قائل به [[حسن و قبح عقلی]] هستند و بر این باورند که حسن و قبح ذاتی اشیاء است و عقل میتواند بدون کمک شرع، آن را تشخیص دهد؛ اما در مقابل اشاعره منکر حسن و قبح عقلی هستند و [[واجب]] و [[حرام]] را [[حسن و قبح شرعی|سماعی]] میدانند. | |||
* معتزله (غیر از فرقه [[ضراریه]]) بر این باورند که خدا قابل دیدن نیست اما اشاعره معتقدند که خدا در [[قیامت]] دیده خواهد شد. | |||
* معتزله معتقدند که کسی که مرتکب [[گناه کبیره|گناهان کبیره]] میشود، نه [[مؤمن]] است و نه [[کافر]]، بلکه [[فاسق]] است. در مقابل اشاعره مخالف این عقیده هستند و ایمان را به عقیده میدانند، هرچند فرد مومن به فسق شهرت یابد. | |||
* معتزله [[قرآن]] را مخلوقی حادث میدانند و در مقابل اشاعره معتقد به [[خلق قرآن|قدیم بودن کلام خدا]] دارند. | |||
* معتزله بر این باورند که معجزه بودن قرآن، از بابت این است که مردم را از معارضه و آوردن مانندش منصرف ساخته در حالی که ادیبان عرب میتوانستند معادلی برایش بیاورند و در مقابل اشعریان بر این باورند که قرآن، ذاتا اعجاز آور است برای بشر تا مثل و مانندی برایش آورده شود. | |||
* معتزله عدم را ممتنع ولی اشاعره آن را ممکن میدانند. | |||
* معتزله برخلاف اشاعره جاودانگی در [[جهنم]] را باور دارند. | |||
* معتزله [[امامت]] را به نص و تعیین میدانند و اشعریها به اختیار امت. | |||
== ارجاعات == | == پانویس == | ||
=== ارجاعات === | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
== منابع == | === منابع === | ||
{{آغاز منابع}} | {{آغاز منابع}} | ||
* {{یادکرد ژورنال | ژورنال = درسهایی از مکتب اسلام | عنوان = آشنایی با پایهگذار مکتب اشعری گری | نام = جعفر | نام خانوادگی = سبحانی | تاریخ = 1394a | شماره = 656}} | * {{یادکرد ژورنال | ژورنال = درسهایی از مکتب اسلام | عنوان = آشنایی با پایهگذار مکتب اشعری گری | نام = جعفر | نام خانوادگی = سبحانی | تاریخ = 1394a | شماره = 656}} | ||
* {{یادکرد ژورنال | ژورنال = درسهایی از مکتب اسلام | عنوان = ویژگیهای مکتب کلامی ابوالحسن اشعری | نام = جعفر | نام خانوادگی = سبحانی | تاریخ = 1394b | شماره = 657}} | * {{یادکرد ژورنال | ژورنال = درسهایی از مکتب اسلام | عنوان = ویژگیهای مکتب کلامی ابوالحسن اشعری | نام = جعفر | نام خانوادگی = سبحانی | تاریخ = 1394b | شماره = 657}} | ||
* {{یادکرد دانشنامه|نام خانوادگی=اختری|نام=عباسعلی|پیوند نویسنده=|ویراستار=|مقاله=اشاعره|دانشنامه=[[دایرةالمعارف جامع اسلامی]]|عنوان جلد=دایرةالمعارف جامع اسلامی|سال=۱۳۹۰|ناشر=آرایه|مکان=تهران}} | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
{{مذاهب اسلامی}} | {{مذاهب اسلامی}} | ||
{{مباحث دین}} | {{مباحث دین}} | ||
[[رده:اشاعره]] | {{درجهبندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=بله|نیازمند تصویر=بله|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | ||
[[رده:اشاعره| ]] | |||
[[رده:اصطلاحات اسلامی]] | [[رده:اصطلاحات اسلامی]] | ||
[[رده:تسنن]] | [[رده:تسنن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۱۹
از سلسله مقالات مذاهب اسلام عقیده |
---|
شامل: ۱احباش، بریلوی؛ ۲دیوبندی؛ ۳سلفی (اهل حدیث و وهابیون)؛ ۴سبعيه-قرمطیان، حشاشین و دروز؛ ۵علویان، قزلباش و بکتاشیه؛ ۶جهمیه؛ ۷اجاردی، ازارقه، بیهسیه، نجدات و صفریه؛ ۸نوکریه؛ ۹بکتاشیون و قلندریون، مولویون، سلیمانیون و دیگر طریقتها؛ ۱۰باهشامیه، بشریه و اخشدیه؛ درگاه اسلام |
از سلسله مقالات دربارهٔ: |
اسلام |
---|
مکتب اشعری که توسط علی بن اسماعیل معروف به ابوالحسن اشعری تأسیس شد،[۱] مکتبی حد واسط و تعدیل یافته بین مکتب اهل حدیث و معتزله است.[۲] این فرقه کلامی، مهمترین و معروفترین و پرطرفدارترین فرقه کلامی در میان اهلسنت است.[۳] علت نامگذاری این مکتب به اشعری این است که نیای بالای مؤسس این مکتب، به ابوموسی اشعری میرسید.[۴]
مؤسس فرقه
موسس این فرقه ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (۲۶۰-۳۲۴ ه.ق) نام داشت.[۵] ابوالحسن اشعری تا ۴۰ سالگی در خانه ابوعلی جبّانی، رئیس معتزله آن وقت، میزیست و کاملاً با عقاید معتزله آشنا بود؛ ولی بعد از درگذشت جبائی، دگرگونی عظیمی در وی بوجود آمده و از اعتزال به مکتب اهل حدیث پیوست.[۶] با این حال اهل حدیث او را نپذیرفتند و از این روی زندگی او در کتب مرتبط با طبقات حنابله درج نشده است.[۷] دو فرضیه مهم در خصوص دلیل و انگیزه ابوالحسن اشعری از اعتزال به اشعریگری، فشار حکومت عباسی بر معتزله و اندیشه اصلاح در عقیده اهل حدیث عنوان شده است.[۸]
تاریخچه
این مکتب در اوائل سده چهارم توسط ابوالحسن اشعری بنا شد. او که نخست معتزلی مسلک و معقولگرا بود و سپس از اعتقاد به عدل که اساس مکتب معتزله بود برگشت و در جمع مردم انصراف خویش را اعلام داشت. در دوران حضور تابعین و صحابه (خلفای راشدین) مسئله صفات الله و مسائل دیگری چون افعال بندگان، اختیار، رؤیت خدا، و قضا و قدر، در روایات اسلامی مورد توجه بود. در دوره پایانی عصر خلافت اموی و با توسعه بحثهای علمی، سخن در اینباره بیشتر شد و طرح اینگونه مباحث در جلسات علمی، مرسوم بود. در اواخر سده سوم از سوی برخی دانشمندان اهل سنت زمزمههایی در خصوص بازگشت به سنت پیامبر اسلام و دفاع از آن شکل گرفت که با اهدف جلوگیری از دخالتهای نا به جا در مباحث کلامی و اعتقادی بود. این جریان بر این عقیده بود که عقل بشری، نمیتواند مسائل مربوط به شریعت را درک کند و از این رو در برابر طرفداران علم کلام (که بر پایه استدلالهای عقلی شکل گرفته بود)، مکتب اشاعره تاسیس شد.[۹]
تا اواخر قرن سوم نامی از فرقه اشعری در میان نبود، و دشمن سخت معتزله همان اصحاب حدیث بود. قرن چهارم و پنجم نسبت به اشاعره و اهل حدیث همچون قرن دوم و سوم نسبت به معتزله و قدریه بود و بیشتر از آنچه معتزله در مدت دو قرن پیش رفته بودند از قرن چهارم به بعد نصیب اشعریها و اهل سنت و جماعت گردید. در قرن پنجم که عهد غزالی است، اکثریت مسلمانان سنی، خصوصا در ناحیه خراسان، در اصول طریقه اشعری و در فروع مسلک شافعی را داشتند. آنها که اصحاب رای، یعنی پیروان ابوحنیفه بودند نیز اکثر به مسلک اشاعره معتقد بودند و مذهب معتزله میان بعضی از فقهای عراق متداول بود. در کتاب بیان الادیان که مؤلف آن از معاصرین غزالی بود، مذهب اهل سنت و جماعت را تقریباً روی اصول اشعری وصف میکند و در ذیل اصحاب الرأی مینویسد: «و فقهای خراسان که از اصحاب ابوحنیفهاند در اصول مذهب سنت و جماعت دارند اما بعضی از فقهای عراق در اصول مذهب معتزله دارند و در فروع مذهب او».[۱۰]
عقاید
اساس فرقه اشاعره، از تعلیمات جهمیه مایه گرفته که مبنای عقاید آنها ظاهرگرایی و به تعبیر دیگر سنتگرایی است. این گروه در مقابل فرقههای چون شیعه و معتزله قرار میگیرند که عقل را یکی از معیارهای عقاید اسلامی میدانند.[۱۱] از آنجا که ابوالحسن با عقل و منطق آشنا بود و ریشههای عقلگرایی در تار و پود اندیشهاش هنوز لانه گزیده بود، سعی کرد بخشی از عقاید اهل حدیث را دگرگون کرده که تا حدی از زنندگی عقایدشان بکاهد:[۱۲]
- تصرف در صفات خبریّه: اهل حدیث فی الواقع معتقدند خدا دست و چشم و پا دارد، اشعری گفت: «خدا تمام انی صفات را داراست، اما بدون کیفیت».
- قدیم بودن کلام خدا: اهل حدیث معتقدند که تکلم از صفات ذاتی است و پیوسته با خدا بوده و میباشد، لذا هرکس آن را انکار کند صفاتی از اوصاف خدا را انکار کرده است. اشعری کلام را به صورت توجیه نمود و گفت خدا از ازل با این مفاهیم و معانی همراه بوده (نه با الفاظ).
- خدا، خالق و بندگان کاسب افعالند: اهل حدیث افعال بندگان را مخلوق خدا میدانند که پیامد آن جبر گرایی است، اشعری با افزودن مفهوم کسب برای بندگان هم سهمی از افعال خدا قائل شد.
اختلاف اشاعره و معتزله
بیشترین و مهمترین اختلافهای معتزله با اشاعره را در چند مورد گزارش کردهاند:[۱۳]
- معتزله بر این باورند که افعال خیر از خداست و اعمال شر از مخلوق سر میزند در مقابل اشاعره بر این باورند که و بد و نیک همه آفریده خدا هستند و بندگان هیچ اختیاری ندارند.
- معتزله برای ایمان سه رکن را قائل هستند: اعتقاد با قلب، گفتار با زبان، عمل به ارکان. در مقابل اشاعره رکن اصلی ایمان را عقیده قلبی میدانند و گفتار و کردار را از فروع آن میدانند. بر این اساس، اشاعره کسانی را که دین را به دل قبول کنند، مومن میدانند؛ هرچند عمل و گفتارشان با عقیده آنان سازگار نباشد.
- معتزله در موضوع صفات خدا، بر این باورند که صفاتهای ازلی (همیشگی) در ذات الهی هستند و از او جدا نخواهند بود؛ بنابراین آنان خدا را قادر و عالم میدانند و این صفات را در ذات او ترسیم میکنند در مقابل اشاعره این صفات را زائد بر زات میدانند و ذات خدا را غیر از آن صفات ترسیم کردهاند.
- معتزله قائل به حسن و قبح عقلی هستند و بر این باورند که حسن و قبح ذاتی اشیاء است و عقل میتواند بدون کمک شرع، آن را تشخیص دهد؛ اما در مقابل اشاعره منکر حسن و قبح عقلی هستند و واجب و حرام را سماعی میدانند.
- معتزله (غیر از فرقه ضراریه) بر این باورند که خدا قابل دیدن نیست اما اشاعره معتقدند که خدا در قیامت دیده خواهد شد.
- معتزله معتقدند که کسی که مرتکب گناهان کبیره میشود، نه مؤمن است و نه کافر، بلکه فاسق است. در مقابل اشاعره مخالف این عقیده هستند و ایمان را به عقیده میدانند، هرچند فرد مومن به فسق شهرت یابد.
- معتزله قرآن را مخلوقی حادث میدانند و در مقابل اشاعره معتقد به قدیم بودن کلام خدا دارند.
- معتزله بر این باورند که معجزه بودن قرآن، از بابت این است که مردم را از معارضه و آوردن مانندش منصرف ساخته در حالی که ادیبان عرب میتوانستند معادلی برایش بیاورند و در مقابل اشعریان بر این باورند که قرآن، ذاتا اعجاز آور است برای بشر تا مثل و مانندی برایش آورده شود.
- معتزله عدم را ممتنع ولی اشاعره آن را ممکن میدانند.
- معتزله برخلاف اشاعره جاودانگی در جهنم را باور دارند.
- معتزله امامت را به نص و تعیین میدانند و اشعریها به اختیار امت.
پانویس
ارجاعات
- ↑ سبحانی ۱۳۹۴a، ص. ۶۹۱.
- ↑ سبحانی ۱۳۹۴a، ص. ۶۹۴.
- ↑ اختری، «اشاعره»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ سبحانی ۱۳۹۴a، ص. ۶۹۳.
- ↑ اختری، «اشاعره»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ سبحانی ۱۳۹۴a، ص. ۶۹۲.
- ↑ سبحانی ۱۳۹۴a، صص. ۶۹۴–۶۹۳.
- ↑ سبحانی ۱۳۹۴a، ص. ۶۹۶–۶۹۷.
- ↑ اختری، «اشاعره»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ اختری، «اشاعره»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ اختری، «اشاعره»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
- ↑ سبحانی ۱۳۹۴b، صص. ۷۷۰–۷۷۱.
- ↑ اختری، «اشاعره»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
منابع
- سبحانی، جعفر (۱۳۹۴a). «آشنایی با پایهگذار مکتب اشعری گری». درسهایی از مکتب اسلام (۶۵۶).
- سبحانی، جعفر (۱۳۹۴b). «ویژگیهای مکتب کلامی ابوالحسن اشعری». درسهایی از مکتب اسلام (۶۵۷).
- اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «اشاعره». دایرةالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.