پیامبر
پیامبر یا پیغمبر و نبی یا رسول به مؤسس یک دین و کسانی که ادعا میکنند با خدا یا خدایانی ارتباط دارند و از جانب آنها سخن میگویند، گفته میشود.[۱][۲] چنین ادعاهایی در ادیان زیادی مانند یهودیت، مسیحیت، اسلام، مزدیسنا، بهائیت، هندوئیسم و غیره وجود داشته است. با این وجود، برداشتها از این مفهوم متفاوت بوده است.
در برخی از اسناد خاورمیانهٔ باستان دیده شده که فردی از جانب خدایان با بشر صحبت یا آینده را پیشگویی میکند. کتاب مقدس انبیای بَعَل را کم و بیش مشابه انبیای یَهُوَه توصیف کرده است. در اسرائیل باستان افراد به میل خودشان پیامبر نمیشدند و گاه با وجود اینکه مخالف بودند، به اجبار نبوت میکردند. در مسیحیت کسانی که از جانب خدا، عیسی یا روحالقدس صحبت میکردند رسول محسوب میشدند. در قرآن، «رسولان» و «انبیاء» دو دسته مجزا هستند، هر چند قرآن برخی را «رسول و نبی» نامیده است. تمام پیامبران قرآن از یک خانواده هستند. در بهائیت، افرادی به نام مظهر ظهور وجود دارند که از جانب خدا انتخاب شدهاند.
پیشینه باور به نبوت در باستان
چنین پدیدهای در خاورمیانهٔ باستان مشاهده شده و پژوهشگران برخی افراد و متون باستانی مثل افرادی که مدعی دریافت دستور از جانب خدایان بودند را در این دسته قرار دادهاند؛ مثلاً، در متون اوگاریتی مواردی وجود دارد که در آن مژدهٔ اتفاقی در آینده داده شده اما بهطور مشخص نمیتوان گفت نویسندگان این متون گروهی مشخص و مدعی ارتباط با خدایان بودهاند. در کتاب مقدس اشارت پرشماری به انبیای بَعَل، خدای فنیقی، شده و اینان نیز مانند انبیای یهوه با لفظ «نبی» یاد شدهاند اما کتاب مقدس اشارهای به غیبگویی انبیای بعل نکرده است. هر چند، متنی مصری از فردی به نام ونآمون که حاوی گزارش سفر او به جبیل در فنیقیه است و ونآمون میگوید یکی از نزدیکان امیر منطقه، از خود برونشده و توانسته غیبگویی کند که ونآمون از جانب آمون آمده است. در اسناد بینالنهرینی گاه دیده شده خدا (مثلا مردوک) به صورت مستقیم و گاه از طریق پادشاهان صحبت میکند. متنی از ۱۸۵۰ سال پیش از میلاد از اوروک حاوی پیشگویی خدایی دربارهٔ آینده اوروک است که از طریق یک فرد منتقل میشود. این فرد با خدا حرف میزند و سپس در جواب پادشاه میگوید «اینها سخنانی بود که ایشتر با من گفت.» این نوع فعالیتها را بیشتر میتوان در متون موسوم به «ماری» از قرن ۱۸ پیش از میلاد یافت و نام چند خدا و ۱۸ پیامبر (برخی مرد و برخی زن) در آنها ذکر شده است. محققان برخی متون مصری، مثلاً متنی از شخصی به نام ایپوور که منتقد وضعیت موجود بوده یا متن موسوم به «پیشگویی نِفِرتی» را نیز مشابه انبیای کتاب مقدس دانستهاند.[۳]
در اسلام
در اسلام به افرادی که گفته میشود تصور شده از جانب الله وحی دریافت کردهاند. در عربی نیز مانند عبری چنین افرادی «نبی» (جمع: نبیین یا انبیاء) نام دارند. این لغات روی هم ۷۵ بار در قرآن به کار رفتهاند. لغت رایجتر در قرآن، «رسول» (فرستاده) است که ۳۰۰ بار دیده میشود. به گفته قرآن، پیامبران به ترتیب و یکی پس از دیگری فرستاده شدند و همه آنها از خاندان آدم، نوح، ابراهیم و اسرائیل هستند.[۴]
پیامبران بسیاری که پیش از محمد میزیستند، در قرآن مورد اشاره قرار گرفتهاند. بخش قابل توجهی از قرآن را داستان زندگانی پیامبران پیشین به خود اختصاص داده است. از این میان، تنها ۲۵ پیامبر در قرآن نام برده شدهاند که عبارتند از: «آدم، ادریس، نوح، هود، صالح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، لوط، شعیب، ایوب، ذوالکفل، موسی، هارون، داود، سلیمان، الیاس، الیشع، یونس، زکریا، یحیی، عیسی و محمد». غیر از این افراد، پیامبران دیگری نیز مورد اشاره قرآن قرار گرفته است که از آنها نامی برده نشده که عبارتند از: «خضر، حزقیال، سموئیل، ارمیا، دانیال و…». از لقمان و ذوالقرنین نیز در قرآن یاد شده است که در باور بسیاری از مسلمانان از پیامبران نیستند. عالمان اسلامی، علاوه بر متن و ترجمه قرآن که شامل زندگانی پیامبران بوده است، کتابهایی با عنوان قصص انبیاء، بر پایه داستان زندگانی پیامبران در منابع اسلامی تألیف کردهاند. در این کتابها تصویرنگاریهایی از پیامبران شکل گرفته است. امروزه یکی از روشهای تبلیغ قرآن برای کودکان در میان مسلمانان، تهیه فیلم و داستان از زندگانی پیامبران بر اساس قرآن است.[۵]
مسلمانان عموماً به پیامبران پیشین و عقاید آنان احترام میگذارند. احترام به قبور پیامبران از عقاید مسلمانان است و برای پیامبران زیارتگاههایی در کشورهای اسلامی گزارش شده است که مورد توجه مسلمانان قرار گرفته و در آنجا مراسم مذهبی اجرا میشود. زیارت قبر آدم در مکه و قبر محمد در مدینه، از مهمترین زیارتگاههای پیامبران برای مسلمانان است. فارغ از زیارتگاههای منسوب به پیامبران، وجود یادگاریهایی به یاد پیامبران همچون موهای پیامبران، ناخنهای آنان، اشیاء مرتبط با آنان همچون شمشیر، عصا و… در موزههای اسلامی نگهداری میشود.[۶]
در عقاید کلامی مسلمانان، نبوت از آدم شروع و به محمد ختم میشود و پذیرش نبوت پیامبران پیشین چون عیسی و موسی لازم دانسته شده است. در قرآن به کتاب ابراهیم اشاره شده است. همچنین از تورات و انجیل به عنوان کتاب پیامبران یاد شده است به مزامیر داود اشاره شده است. زبور و قرآن دو کتاب آسمانی دیگر هستند که در قران به آنها اشاره شده است. در باور مسلمانان، پیامبران میتوانند امت خویش را شفاعت کنند و آنان را در قیامت از سختیها برهانند.[۷]
برخی متکلمان مسلمان، بین واژه «نبی» و «رسول» تفاوت قائل شدهاند. بر اساس این تفاوت، نبی مقامی عمومیتر نسبت به رسول است و تنها برخی از پیامبران به مقام رسالت رسیدهاند.[۸] اینطور که معلوم است، مانند عهد جدید، رسولان قرآن نیز جایگاهی بالاتر از انبیاء دارند و هرگاه این دو کلمه کنار هم قرار گرفتهاند، ابتدا رسول و سپس به نبی اشاره شده است. مفسران مسلمان، مانند بیضاوی، اینطور گفتهاند که رسول به شخصی میگویند که کتابی بر او نازل شده اما انبیاء کتاب یا شریعتی از خود ندارند. در قرآن افراد مختلفی مثل موسی، اسماعیل و محمد با هر دو عنوان «رسول و نبی» یاد شدهاند اما همه رسولان، نبی نیستند؛ مثلاً فرشتگان نیز رسولان الله نامیده شدهاند. قرآن همچنین میگوید خدا رسولان را از میان انسانها و فرشتگان انتخاب میکند و پیامبران تواناییهایی مثل دیدن غیب دارند که دیگران آن را ندارند. برای برخی نیز برتریهایی قائل شده که دیگر پیامبران فاقد آن هستند؛ مثلاً، میگوید خدا ابراهیم را به عنوان دوست خودش انتخاب و با موسی صحبت کرد.[۴]
پیامبران اولوالعزم
«اولوالعزم» تعبیری قرآنی دربارهٔ «پیامبرانِ شکیبا، کوشا و دوراندیش» است که در بیشتر منابع اسلامی، نسبت به سایرِ پیامبران از جایگاهِ والاتری برخوردار بودهاند. عبارتِ «اولوالعزم» در قرآن یک مرتبه بهصراحت در آیهٔ ۳۵ از سورهٔ اَحقاف یاد شده است.[۹] مکارم شیرازی در تفسیر نمونه، این تفسیر و معنا از اولوالعزم را بهترین تفسیر دانسته است که پیامبرانْ صاحبِ شریعت هستند و با آمدنِ شریعتِ آنان، شریعتِ قبلی منسوخ میشود. براساس این تفسیر، پیامبرانِ اولوالعزم، دارای مسئولیتِ سنگینتری نسبت به سایرِ پیامبران بودهاند و برای این مأموریت سنگین، نیاز به عزم و ارادهای قوی داشتند.[۱۰]
از مسائلِ مورد اختلاف در منابع اسلامی، تعدادِ پیامبرانِ اولوالعزم است. بعضی مفسرین همچون شیخ طوسی، زَمَخشَری و فخر رازی، تمامِ پیامبران را از رسولانِ اولوالعزم دانستهاند[۱۱] و در مقابل، گروهی، ۱۸ تن از پیامبرانی یادشده در آیهٔ ۸۲ تا ۸۶ سورهٔ اَنعام را مصداقِ اولوالعزم دانستهاند.[۱۲] آلوسی، از مفسران سنی مذهب، این قول را به حسن بن فضل منسوب میداند.[۱۳] در میان منابع، اعداد دیگری چون نُه، هفت و شش نیز گزارش شده است. طباطبایی، مفسر شیعه در تفسیرِ اَلْمیزان، با استناد به روایاتی از منابع اسلامی، تعداد پیامبران اولوالعزم را ۵ تن گزارش کرده است و این روایات را بر مبنای تَواتُر در حد مُستَفیض، معتبر دانسته است. در مقابل در تفسیر روح المعانی، این روایات بهحدِ تواتر دانسته نشدهاند و در نتیجه، تعداد پیامبران اولوالعزم به عددِ خاصی وصف نشده است.[۱۴]
در دیگر ادیان
در یهودیت
در تنخ انبیاء کسانی هستند که از جانب یهوه برای انجام کارهای او و رساندن پیام انتخاب شدهاند. اینان به میل خود انتخاب نمیشوند و گاه حتی با آن مخالفت میکنند. نبوت در تنخ علمی نیست که شخص بتواند آن را یاد بگیرد؛ او انتخاب میشود و چارهای جز رساندن پیام ندارد، حتی اگر با آن مخالف باشد. نبی تا حدی جایگاهی متمایز از یارانش دارد و باید مسئولیت انتخابشدن را به دوش بکشد. او در حضور خداست و به شورای الهی نیز دسترسی دارد. تنها زمانی صحبت میکند که به او دستور داده شود اما به مجرد اینکه دستور صادر شد، باید صحبت کند. البته این بدان معنا نیست که هویت شخصیاش را از دست میدهد. ترجمهٔ پیام به زبان محلی نیز به عهد هموست. دومین بخش تنخ «کتب انبیاء» نام دارد و خود به دو بخش انبیای متقدم و انبیای متأخر تقسیم شده است. انبیای متأخر نیز شامل دو بخش انبیای کبیر و انبیای صغیر است.[۱۵]
«نبی» (נָבִיא، نوی) که احتمالاً ریشهٔ عبری ندارد و همریشه با «نبو» در زبان اکدی است، به معنای «فراخواندن» یا «احضار کردن» است. اولین کسی که در تورات «نبی» خوانده شده، ابراهیم است زیرا او توانایی میانجیگری میان خدا و بشر را دارد: «اما تو (ابیملک) باید زن (ساره) این مرد (ابراهیم) را به او برگردانی، زیرا او یک نبی است و میتواند برای نجات جانت میانجیگری کند.» در سِفْر تثنیه، قوم اسرائیل که از حضور یهوه هراسان شدهاند، از موسی درخواست میکنند که جلوتر برود و آنچه خدایشان میگوید را بشنوند و برایشان بازگو کند. در هفتادگانی (ترجمهٔ یونانی تنخ) نبی را προφήτης (پیشگو یا سخنگو [از جانب خدا]) ترجمه کردهاند. در سِفْر خروج، موسی و هارون چنین نقشی دارند و از جانب خدای اسرائیل با فرعون صحبت میکنند. وقتی موسی درخواست خدا برای رفتن به مصر را رد کرد، خدا پاسخ میدهد برادرت هارون نبی (سخنگوی) تو خواهد بود. موسی در تثنیه (آخرین کتاب تورات) برای اولین بار نبی نامیده میشود. موسی به صورت مستقیم با خدا دیدار میکند اما دیگر انبیاء تنها از طریق رویاهایشان؛ این تمایز را قائل شدهاند چراکه در خاورمیانهٔ باستان فکر میکردند خدایان از طریق رؤیاها با انسانها ارتباط برقرار میکنند. تثنیه رؤیا را با نبوت مرتبط میداند و داستانهایی مثل یوسف و دانیال نشان میدهد تعبیر خواب در اسرائیل باستان وجود داشته است. گفته شده برخی انبیاء نیز کارهای حیرتآور انجام میدادند؛ مثلاً، الیاس در نبرد با پیامبران کنعانی با پایین آوردن آتش از آسمان، به پیروزی رسید.[۱۶]
در مسیحیت
پیامبران در مسیحیت اولیه کسانی محسوب میشدند که از جانب خدا، عیسی (بعد از برخاستن از مرگ) یا روحالقدس سخن بگویند. تعاریف مختلفی از پیامبر و پیامبری در جهانی که مسیحیت در آن متولد شد وجود داشته است و افراد و اعمال مختلفی بدین طریق خطاب شدهاند؛ مثلاً در مصر آن زمان، کاهنان اعظم پیامبر محسوب میشدند.[۱۷]
در مانوی
در نوشتههای مانوی که از خرابههای معابد مانوی در چین پیدا شده، از زرتشت و دین او با احترام یاد شده است. در این نوشتهها، نام زرتشت را در ایغوری «زروشچ بورخان» نوشتهاند. این کلمه بورخان که حدود ده مرتبه در این نوشتهها تکرار شده، به معنی «پیامبر الهی» است. این نوشتهها به شرح پیکارهای زرتشت و پس از او مانی با جادوگران بابل میپردازند.[۱۸]
در بهائیت
در بهائیت، به کسانی که معمولا پیامبر نامیده میشوند، «مظهر ظهور» گفته میشود زیرا بهائیان اعتقاد دارند خدا پیام و ارادهٔ خود را در همه زمانها و به شیوههای مختلفی — از جمله از طریق مظاهر ظهور — ابراز میکند.[۱۹] هدف خدا از این کار این است که آن مظاهر دین را در جهان رواج دهند و به همین جهت، اینان واسطهٔ بین خدا و بشر محسوب میشوند. مظاهر تجسم خدا محسوب نمیشوند، هر چند آنها را با آدمهای عادی نیز یکسان نمیدانند؛ به همین جهت، آنان دارای خصیصههای الهی و بشری هستند.[۲۰] در کنار مظاهر، بهائیان پیامبران پایین مرتبهتری نیز دارند. در بهائیت، مظاهر چون خورشید (که از خود نور دارد) هستند و پیامبران دیگر چون ماه (که نورشان را از خورشید میگیرند). مثلاً، موسی یکی از مظاهر ظهور است اما برادرش هارون در میان پیامبران کوچکتر جای میگیرد. دیگر پیامبران یهودی نیز در همین دستهاند.[نیازمند منبع]
تعداد
تعداد پیامبر با اختلاف در منابع گزارش شده است. در عقاید مسلمانان تعداد پیامبران ۲۲۴ هزار نفر هستند که ۳۱۵ نفر از آنان رسول بودهاند.[۲۱]
اختیارات پیامبران
در خصوص اینکه آیا پیامبران خود اختیاری در وضع قوانین شریعت دارند یا آنکه صرفا پیامرسان خدای خود بودهاند، در میان متکلمان و فلاسفه هر دین و فرقهای اختلاف است. در میان مسلمانان، پیامبران تنها مبلغان دینی هستند که از طریق وحی به آنان ابلاغ شده و خود در دخل و تصرف اندکی در دین دارند. در این میان، فرقه شیعه، باور دارد که پیامبران اختیارات محدودی در وضع شریعت داشتند که این اختیارات پس از انها به امامان منتقل شده است. بر اساس برخی روایتهای اسلامی، نماز را الله واجب کرد اما محمد به عنوان پیامبرش، وقت نماز را تعیین نمود و الله بر آن تشخیص مهر تایید زد. در روایت دیگری، وقتی محمد دستور وجوب حج را اعلام کرد، مردی سوال کرد که آیا هر ساله حج واجب است؟ و محمد در پاسخ گفت، اگر بگویم هر ساله واجب است، چنین خواهد شد، اما برای تخفیف به شما، آن را تنها یک بار واجب میدانم.[۲۲]
پانویس
ارجاعات
- ↑ prophet – definition of prophet by the Free Online Dictionary, Thesaurus and Encyclopedia
- ↑ "prophet – Definition from the Merriam-Webster Online Dictionary". Archived from the original on 28 June 2012. Retrieved 24 September 2020.
- ↑ Huffmon, “Prophecy”, The Anchor Bible Dictionary.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ Rubin, “Prophets and Prophethood”, Encyclopaedia of the Qur'an.
- ↑ Wheeler, “Prophets”, Encyclopedia of Islam and the Muslim World.
- ↑ Wheeler, “Prophets”, Encyclopedia of Islam and the Muslim World.
- ↑ Wheeler, “Prophets”, Encyclopedia of Islam and the Muslim World.
- ↑ Wheeler, “Prophets”, Encyclopedia of Islam and the Muslim World.
- ↑ حاجمنوچهری، «اولوالعزم»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ بلاغی، «وسعت دعوت پیامبران»، بینات، ۱۵۵.
- ↑ حاجمنوچهری، «اولوالعزم»، دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ اصغری، «اولوالعزم»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ آلوسی، تفسیر الآلوسی، ۲۶: ۳.
- ↑ اصغری، «اولوالعزم»، دانشنامه کلام اسلامی.
- ↑ Paul and Sperling, “Prophets and Prophecy”, Encyclopaedia Judaica.
- ↑ Paul and Sperling, “Prophets and Prophecy”, Encyclopaedia Judaica.
- ↑ Stuehrenberg, “Prophecy”, The Anchor Bible Dictionary.
- ↑ جکسن، دین زرتشت در متون مانوی، ۱۸۵.
- ↑ Hutter, Manfred (2005). "Bahā'īs". In Ed. Lindsay Jones (ed.). Encyclopedia of Religion. Vol. 2 (2nd ed.). Detroit: Macmillan Reference USA. pp. 737–740. ISBN 0-02-865733-0.
- ↑ Cole, Juan (1982). "The Concept of Manifestation in the Baháʼí Writings". Baháʼí Studies. monograph 9: 1–38.
- ↑ Wheeler, “Prophets”, Encyclopedia of Islam and the Muslim World.
- ↑ اختری، «اختیار»، دایرهالمعارف جامع اسلامی.
منابع
- آلوسی، شهابالدین (۱۲۷۰). تفسیر الآلوسی. بیروت.
- اصغری، محمدجواد (۱۳۸۷). «اولوالعزم». دانشنامه کلام اسلامی. قم: موسسه امام صادق (ع).
- بلاغی، سید محمد (۱۳۹۰). «وسعت دعوت پیامبران اولوالعزم از نگاه قرآن». بینات (۷۰): ۱۵۴–۱۶۴ – به واسطهٔ نورمگز.
- حاجمنوچهری، فرامرز (۱۳۸۸). «اولوالعزم». دانشنامه بزرگ اسلامی. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- اختری، عباسعلی (۱۳۹۰). «اختیار». دایرهالمعارف جامع اسلامی. تهران: آرایه.
- Wheeler, Brannon M. (2004). "Prophets". Encyclopedia of Islam and the Muslim World (به انگلیسی). Vol. 1. New York: The Gale Group. p. 554-555.