شعوبیه
اسلام در ایران |
---|
تاریخ اسلام در ایران |
عالمان |
فرقهها |
فرهنگ |
معماری |
تشکیلات |
شعوبیه نام نهضتی ایرانی در تاریخ ایران پس از اسلام بود که با هدف جلوگیری از استحاله و از دست دادن هویت ملی و رهایی از بند تبعیضهای نژادی خلافت اموی به پا شد و به باور «برتری عرب بر عجم» پایان بخشید. این جنبش از اواخر دولت اموی برابر با اوایل قرن دوم قمری و نهم میلادی ظهور یافت و به برانداختن دودمان بنیامیه، برکشیدن بنیعباس و استقلال سیاسی ایرانیان انجامید.[۱]
پیش زمینه
پس از آشوبهای پیش آمده در جریان اعدام خسرو پرویز و کودتای شیرویه، تازیان در سال ۶۳۲ میلادی به خاک ایران حملهور شدند. در جریان جنگ قادسیه در ۶۳۷، لشکر ایران به فرماندهی رستم فرخهرمز شکست خورد و عربهای مسلمان وارد ایران زمین شدند.[۲] با مرگ یزدگرد سوم، آخرین شاهنشاه ساسانی در سال ۶۵۱، برخورد نظامی بین لشکر ایران و عربها به پایان رسید، اما درگیری راستین میان دو طرف تازه آغاز شده بود.[۳]
اعراب مسلمان که ازجمله با شعار برابری مسلمانان کشورگشایی میکردند، به زودی چهره واقعی خود را نشان میدادند. آنان زنهای مردم مغلوب را به کنیزی میبردند و بر سایر ملت جزیه وضع میکردند. تبعیضهای نژادی اعراب در خلافتهای راشدین و اموی هیچ مشابهتی با شعارهای زیبای اسلامی نداشت. کار برتریجویی اعراب و تحقیر عجم (غیر عرب) به جایی رسید که امویان غیر عرب و از جمله ایرانیان را «موالی» بهمعنای برده یا بنده میخواندند. واکنش ایرانیان و سایر ملل مغلوب به این تبعیضها و تحقیرها طبعاً خوشایند نبود؛ ازجمله ایرانیان که تا پیش از آن مردمی متمدن و سرافراز بودند و تن در دادن به این بندگی، دست کم برای آنان به این سادگی نبود. ایرانیان که در برابر استحاله و از دست دادن هویت ملی خویش سر میپیچیدند نهضتهایی را علیه خلفای مسلمان پایهریزی کردند که «نهضت شعوبیه» یکی از آنها بود.[۴]
وجه تسمیه
نام نهضت شعوبیه در اشاره به کلمه «شعوب» در آیه ۱۳ سوره حجرات در قرآن است؛ طبق این آیه از قرآن، انسانها از یک تبار بوده و کسی بر کسی برتری نژادی ندارد، زیرا ملاک برتری در اسلام «تقوا» و پرهیزکاری عنوان شده است. پیام این آیه از قرآن یکی از اصلیترین دستمایههای شعوبیان برای مبارزه با تبعیضهای اعراب شد. حسینعلی ممتحن مینویسد: «شعوبیه به معنای عام نام فرقهای است که معتقد به فضیلت عرب بر سایر اقوام نیست و به معنای خاص عبارت از فرقهای است که دشمن جنس عرب است و این قوم را بهترین اقوام عالم نمیشمارد و جنس عجم را بر عرب ترجیح میدهد.»[۵]
جنبش و علت برپایی آن
چرایی برپایی چنین جنبشی به رفتار اعراب با ایرانیان و سایر نژادهای ناعرب بازمیگردد. بهطور مثال، جاحظ نویسنده مشهور عرب، آورده است:[۶]
به عبید کلابی که مردی فقیر بود گفتم: میل داری هجین[الف] باشی و در مقابل هزار جریب از آن تو باشد؟ عبید گفت: هرگز زیر بار این پستی نمیروم. گفتم: امیرالمؤمنین هجین و کنیززاده بود. گفت: خدا رسوا کند کسی را اطاعت این خلیفه کند!
اعراب با عجمیان حتی بعد از گرویدن به اسلام به عنوان انسانهای درجه دوم برخورد میکردند. حتی در بصره مسجد موالی که تازه از مسلمانان شده بودند از دیگران جدا بود. خلافت اموی ازجمله با استناد به احادیث مجعول، زبان مردم عجم را تحقیر میکردند. شمسالدین مقدسی در کتبش احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم یکی از این احادیث را بدین مضمون نقل نموده است: «مبغوضترین زبانها در نزد الله زبان فارسی است و زبان خوزستان زبان شیطان است و زبان اهل جهنم زبان بخارایی و زبان اهل جنت زبان عربی است.» تعصب امویها به حدی بود که قتیبة بن مسلم، والی خراسان، علیه کسانی که زبان خوارزمی مینوشتند و سنتهای علمی سرزمین خود را میشناختند با خشونت بسیار برخورد میکرد.
در این میان عجمیان نیز بیکار ننشستند و به جعل احادیث و نقل روایات در برتری ذاتی عجم بر عرب پرداختند که آهسته آهسته این مناقشات رنگی علمی به خود گرفت. در طی این مدت یک طبقه دانشمند از عجم با زبان عربی آشنایی کامل پیدا نمودند و دین و فرهنگ اسلامی را فرا گرفتند که منازعات بین عرب و عجم بدین ترتیب در سطحی علمی جریان پیدا کرد و علما و دانشمندانی که مخالف امویها بودند، موضعی جدی اتخاذ نمودند. مباحثات و منازعات از صورت تفاخر، شکل جدیتری به خود گرفت و مخصوصاً دانشمندان عجم را بر آن داشت که به جستجوی مفاخر در تاریخ کهنشان بپردازند. شعرا و خطبای عجم که به زبان عربی مسلط شده بودند، وارد معرکه شدند و در این میان حتی شعرای عرب نیز زبان به ستایش و تحسین مفاخر و نژاد عجم زبان گشودند. جاحظ، خود به عنوان مفاخر عرب، کار را به جایی رسانید که همنژادان خودش را «طبقه بیدانش» میخواند. المتوکلی یکی از شاعران عرب هم شعر معروفی در ستایش ایرانیان دارد که یک بیت آن چنین است:
انا ابن المکارم من النسل جم | و حائز ارث ملوک العجم[ب] |
از اواخر عهد اموی نهضتهای ملی، سیاسی و مذهبی هر روز به رنگی ظاهر میشد.[۷] مقصود اصلی این جنبشها برانداختن دولت و سیادت عرب بر غیر عرب بود. در این میان بزرگترین نهضت ایرانیان که به انقراض دولت و سیادت عربها انجامید نهضت شعوبیه بود.[۸] شعوبیان برای عربها در نژاد و فرهنگ پشیزی ارزش و اعتبار قائل نبودند و خود را برتر از عرب میدانستند.[۹] عکسالعمل منطقی ایرانیان در برابر تبعیضهای نژادی اعراب به دو شکل پدیدار شد:
- نخست در ابتدای کار، گروهی با تمسک به متن قرآن که ملاک برتری میان شعوب یا قبایل مردمان را تقوای الهی عنوان میکند، به اصل مساوات میان عرب و عجم اعتقاد داشتند.[۱۰][۱۱] اینان اگر چه در ابتدا «اهل تسویه» خوانده میشدند، اما بعدها به «شعوبیه» نیز شهرت یافتند.[۱۲]
- گروه دوم کسانی بودند که در برابر تبعیض و مظالم اعراب، راه تعصب و افراط را در پیش گرفتند و خود قایل به تفضیل و برتری عجم بر عرب شدند.[۱۳]
چهرههای نامدار شعوبی
- اسماعیل بن یسار نسایی (۴۰–۱۳۲ ه.ق)
- زیاد بن عجم (۷۰–۱۲۰ ه.ق)
- بشار بن برد (۹۵–۱۶۸ ه.ق)
- حسام بن عدا (درگذشته ۲۰۹ ه.ق)
- ابوالحسن علی مدائنی (۱۳۵–۲۱۵ ه.ق)
- ابوحاتم سجستانی (۲۵۵ ه.ق)
- محمد بن عمران مرزبانی (۲۹۷–۳۷۸ ه.ق)
- ابویعقوب خریمی
- ابن مقفع
- ابراهیم بن ممشاد (سده سوم هجری)
- مهیار دیلمی
- آبان لاحقی
- اسحاق بن حسان خریمی سغدی
- ابونواس اهوازی
- بشار بن برد
- عبدالسلام بن رغبان
پانویس
یادداشتها
ارجاعات
- ↑ رسول جعفریان (خرداد و تیر ۱۳۷۵). «شعوبیگری و ضدشعوبیگری در ادبیات اسلامی». آیینه پژوهش. صص. ۱۹ و ۲۰. دریافتشده در ۲۰۱۲-۰۱-۱۲.
- ↑ ناث و گلدزیهر، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران، ۲۲.
- ↑ ناث و گلدزیهر، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران، ۲۳.
- ↑ ناث و گلدزیهر، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران، ۲۳.
- ↑ ممتحن، نهضت شعوبیه، ۱۹۴.
- ↑ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۲۱ و ۱۲۲.
- ↑ ممتحن، نهضت شعوبیه، ۱۸۷.
- ↑ ممتحن، نهضت شعوبیه، ۱۸۸.
- ↑ ناث و گلدزیهر، اسلام در ایران، شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران، ۳۵۷.
- ↑ ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، نشر فردوس، ۱۳۷۱: جلد ۱، ص ۲۶.
- ↑ ذبیحالله صفا، دلیران جانباز، تهران، نشر فردوس، ۱۳۷۷: ص ۵۲.
- ↑ عبدالحمید آیتی (دی ۱۳۴۹). «شعوبیه: پیشاهنگان نهضت استقلالطلبی ایران». نورمگز. ص. ۷. دریافتشده در ۲۰۱۲-۰۱-۲۱.
- ↑ ممتحن، نهضت شعوبیه، ۱۹۴.
منابع
- افتخارزاده، محمودرضا (۱۳۷۶). شعوبیه، ناسیونالیسم ایرانی. چاپ دوم. تهران: مؤسسه نشر میراثهای تاریخی اسلام و ایران.
- راوندی، مرتضا (۱۳۷۶). تاریخ اجتماعی ایران. چاپ سون. ج. دوم. تهران.
- ناث، ر.؛ گلدزیهر، ایگناس (۱۳۷۱). اسلام در ایران: شعوبیه، نهضت مقاومت ملی ایران. چاپ اول. ترجمهٔ محمودرضا افتخارزاده. تهران: مؤسسه نشر میراثهای تاریخی اسلام و ایران.
- ممتحن، حسینعلی (۱۳۸۵). نهضت شعوبیه. انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۵۶۶-۵.