علی بن موسی الرضا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
{{مرتبط|خلافت عباسی|جنگ امین و مأمون|نهضت ترجمه}} | {{مرتبط|خلافت عباسی|جنگ امین و مأمون|نهضت ترجمه}} | ||
[[پرونده:Wilayah Abbasiyyah semasa khalifah Harun al-Rashid.jpg|350px|بندانگشتی|ایالتهای اداری خلافت عباسی در طول سلطنت هارون (۷۸۶–۸۰۹ م)]] | [[پرونده:Wilayah Abbasiyyah semasa khalifah Harun al-Rashid.jpg|350px|بندانگشتی|ایالتهای اداری خلافت عباسی در طول سلطنت هارون (۷۸۶–۸۰۹ م)]] | ||
فرزندان [[عبدالله بن عباس]] در طول مرحلهٔ [[دعوت عباسی]] به گسترش و تعمیم آرمان مبارزهٔ ضد[[امویان|اموی]] برای گزینش یک رهبرِ [[بنی هاشم|هاشمی]] با شعار «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد»، بدون مشخص کردن شخص یا شاخهٔ نامزد خلافت — چه [[بنی عباس|عباسی]] و چه [[خاندان علی|علوی]] — اقدام کردند. نام جنبش «هاشمیه» با ارجاع به خاندانِ گستردهتر [[بنیهاشم]] سبب شد عباسیان بتوانند در منزلت با [[اهل بیت]] شراکت جویند. سپس، با گسترش [[جنبش سیاهجامگان]] اقدام به قیام علیه سلسلهٔ [[امویان]] کردند و در سال ۱۳۲ ه.ق/۷۵۰ م خلافت [[عباسیان]] را مستقر نمودند. خلیفهٔ دوم عباسی، [[ابوجعفر منصور]] (حک. ۱۳۶–۱۵۸ ه.ق/۷۵۴–۷۷۵ م) بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، برای باقی ماندنِ خلافت در خط خانوادهاش، طیف وسیعی از رقبا و مخالفان را به اطاعت از خود وادار یا حذف کرد. بااینحال، اعتبار خلافت وی توسط شاخهٔ علویِ خاندان [[بنیهاشم]] — بهعنوان قانونیترین وارثان خلافت که نزدیکترین پیوند خویشاوندی با [[محمد|پیامبر]] را داشتند — مورد چالش قرار گرفت.<ref>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=269–271|زبان=en}}</ref> منصور پس از تحکیم رهبری سیاسیاش، زمینهسازی پایههای دولت جدید عباسی را آغاز کرد. وی ادعاهای اعتقادی تازهای در مورد جایگاه خلفای عباسی بهعنوان امامان و نمایندگان حکومت الهی ارائه کرد. خلفای عباسی بهعنوان اعضای مقدس خانوادهٔ پیامبر، بهعنوان حافظ ایمان اسلامی و بهعنوان تنها حاکمانی که تداومبخش آرمان سلطنتی ایرانی بودند، حکمرانی میکردند.<ref>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=272–273|زبان=en}}</ref> | فرزندان [[عبدالله بن عباس]] در طول مرحلهٔ [[دعوت عباسی]] به گسترش و تعمیم آرمان مبارزهٔ ضد[[امویان|اموی]] برای گزینش یک رهبرِ [[بنی هاشم|هاشمی]] با شعار «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد»، بدون مشخص کردن شخص یا شاخهٔ نامزد خلافت — چه [[بنی عباس|عباسی]] و چه [[خاندان علی|علوی]] — اقدام کردند. نام جنبش «هاشمیه» با ارجاع به خاندانِ گستردهتر [[بنیهاشم]] سبب شد عباسیان بتوانند در منزلت با [[اهل بیت]] شراکت جویند. سپس، با گسترش [[جنبش سیاهجامگان]] اقدام به قیام علیه سلسلهٔ [[امویان]] کردند و در سال ۱۳۲ ه.ق/۷۵۰ م خلافت [[عباسیان]] را مستقر نمودند. خلیفهٔ دوم عباسی، [[ابوجعفر منصور]] (حک. ۱۳۶–۱۵۸ ه.ق/۷۵۴–۷۷۵ م) بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، برای باقی ماندنِ خلافت در خط خانوادهاش، طیف وسیعی از رقبا و مخالفان را به اطاعت از خود وادار یا حذف کرد. بااینحال، اعتبار خلافت وی توسط شاخهٔ علویِ خاندان [[بنیهاشم]] — بهعنوان قانونیترین وارثان خلافت که نزدیکترین پیوند خویشاوندی با [[محمد|پیامبر]] را داشتند — مورد چالش قرار گرفت.<ref dir=ltr>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=269–271|زبان=en}}</ref> منصور پس از تحکیم رهبری سیاسیاش، زمینهسازی پایههای دولت جدید عباسی را آغاز کرد. وی ادعاهای اعتقادی تازهای در مورد جایگاه خلفای عباسی بهعنوان امامان و نمایندگان حکومت الهی ارائه کرد. خلفای عباسی بهعنوان اعضای مقدس خانوادهٔ پیامبر، بهعنوان حافظ ایمان اسلامی و بهعنوان تنها حاکمانی که تداومبخش آرمان سلطنتی ایرانی بودند، حکمرانی میکردند.<ref dir=ltr>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=272–273|زبان=en}}</ref> | ||
[[هارون الرشید|هارونُ الرَّشید]] (حک. ۱۷۰–۱۹۳ ه.ق/۷۸۶–۸۰۹ م)، این دولت را به اوج قدرت خود رساند و توانست تا جلوهٔ سلطنتِ عباسی را تثبیت کند.<ref>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=280|زبان=en}}</ref> هارون که با چالش جانشینی مواجه بود، [[امین (خلیفه)|امین]] را بهعنوان جانشینِ اصلی خود تعیین و [[مأمون]] را نیز بهعنوان جانشین امین منصوب کرد و سرزمینهای خلافت عباسی را میانشان تقسیم نمود.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۳۵–۳۹}}</ref><ref>{{پک|التون|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان|ص=۱۹۱}}</ref> بنابراین، امین بهعنوان خلیفه در بغداد مستقر شد و فقط در استانهای غربی حکومت میکرد، درحالیکه مأمون حاکم خودمختار ولایات شرقی بود.<ref>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=Cambridge History of Islam|ص=282|زبان=en}}</ref> | [[هارون الرشید|هارونُ الرَّشید]] (حک. ۱۷۰–۱۹۳ ه.ق/۷۸۶–۸۰۹ م)، این دولت را به اوج قدرت خود رساند و توانست تا جلوهٔ سلطنتِ عباسی را تثبیت کند.<ref dir=ltr>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=280|زبان=en}}</ref> هارون که با چالش جانشینی مواجه بود، [[امین (خلیفه)|امین]] را بهعنوان جانشینِ اصلی خود تعیین و [[مأمون]] را نیز بهعنوان جانشین امین منصوب کرد و سرزمینهای خلافت عباسی را میانشان تقسیم نمود.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۳۵–۳۹}}</ref><ref>{{پک|التون|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان|ص=۱۹۱}}</ref> بنابراین، امین بهعنوان خلیفه در بغداد مستقر شد و فقط در استانهای غربی حکومت میکرد، درحالیکه مأمون حاکم خودمختار ولایات شرقی بود.<ref dir=ltr>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=Cambridge History of Islam|ص=282|زبان=en}}</ref> | ||
[[پرونده:Cheshm manuscript.jpg|بندانگشتی|راست|نگاره ای از آناتومی چشم برگرفته از کتاب ''اَلْمسائِلُ فِی الْعَیْن'' اثر [[حنین بن اسحاق|حُنَیْن بن اسحاق]]، مسئول ترجمه در [[بیت الحکمه|بَیْتُ الْحِکمَه]] در زمان مأمون]] | [[پرونده:Cheshm manuscript.jpg|بندانگشتی|راست|نگاره ای از آناتومی چشم برگرفته از کتاب ''اَلْمسائِلُ فِی الْعَیْن'' اثر [[حنین بن اسحاق|حُنَیْن بن اسحاق]]، مسئول ترجمه در [[بیت الحکمه|بَیْتُ الْحِکمَه]] در زمان مأمون]] | ||
پس از مرگ هارون در [[توس]]، امین در [[بغداد]] و مأمون در [[مرو (شهر باستانی)|مرو]] حکومت خود را آغاز کردند. پس از مدتی، رقابت میان دو برادر به [[جنگ امین و مأمون|جنگ داخلی]] انجامید و هر یک مدعی خلافت کل قلمرو عباسیان شد. در نهایت پس از پنج سال اختلاف بین دو برادر، با [[محاصره و فتح بغداد (۱۹۷ هجری)|محاصره و فتح بغداد]] و قتل امین، مأمون در سال ۱۹۸ ه.ق عهدهدار خلافت بر کل قلمرو عباسی شد.<ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=عصر زرین فرهنگ ایران|ص=۲۰۵}}</ref><ref>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=283–286|زبان=en}}</ref> این، نخستین بار بود که یک خلیفهٔ عباسی با شدّت عمل سرنگون میشد؛ موضوعی که بی شک، اعتبار نهاد سلطنتی عباسی را بهلرزه درآورد و چگونگی درک آن از سوی جامعهٔ اسلامی را تغییر داد. در طول چهار سال آینده، خشم مردم عراق نسبت به سیاستهای عجیبِ مأمون افزایش یافت. در این زمان و در مناطق مختلف، شورشهای گوناگونی صورت میگرفت. شورش در جنوب عراق و در [[کوفه]] بهرهبری [[ابن طباطبا|ابنِ طَباطَبا]] و با همکاری فرماندهِ سابق سپاه، [[ابوالسرایا|اَبُوالسَّرایا]] در سال ۱۹۹ ه.ق/۸۱۵ م، بیش از پیش بر هرج و مرج افزود.<ref>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=285, 420–421|زبان=en}}</ref> [[زید بن موسی]] ملقب به «زَیْدُالنّار» در [[بصره|بَصره]] قیام کرد.<ref>{{پک|جعفرنیا|۱۳۹۶|ف=زید النار|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> [[یمن|یَمَن]] تحت شورشهای مختلفِ علوی بهسر میبُرد. اولین بار [[ابراهیم بن موسی کاظم]] در فاصلهٔ سالهای ۱۹۹ تا ۲۰۲ ه.ق/۸۱۴ تا ۸۱۷ م، در آنجا رهبری را بهدست گرفت. حسین بن حسن بن علی معروف به [[ابن افطس|ابنِ اَفطَس]] در [[مکه|مکّه]] قیام کرد. هنگامی که مأمون در ۲۰۱ ه.ق/۸۱۶ م تصمیم گرفت اقتدار مذهبی خویش را با تصاحب عنوانِ «خَلیفَةُالله» و همزمان نامزدی علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی خلیفه و تغییر رنگ رسمی دولت عباسی از سیاه به سبز ارتقا دهد، عباسیان بغداد با مطرح کردن [[ابراهیم بن مهدی|ابراهیم بن مَهدی]] بهعنوان خلیفه، به وی پاسخ دادند و مأمون را بهعنوان شاهزادهای که از سوی ایرانیان بازیچه شده بود، رد کردند.<ref>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=285–287, 407–408, 420–421|زبان=en}}</ref> | پس از مرگ هارون در [[توس]]، امین در [[بغداد]] و مأمون در [[مرو (شهر باستانی)|مرو]] حکومت خود را آغاز کردند. پس از مدتی، رقابت میان دو برادر به [[جنگ امین و مأمون|جنگ داخلی]] انجامید و هر یک مدعی خلافت کل قلمرو عباسیان شد. در نهایت پس از پنج سال اختلاف بین دو برادر، با [[محاصره و فتح بغداد (۱۹۷ هجری)|محاصره و فتح بغداد]] و قتل امین، مأمون در سال ۱۹۸ ه.ق عهدهدار خلافت بر کل قلمرو عباسی شد.<ref>{{پک|فرای|۱۳۶۳|ک=عصر زرین فرهنگ ایران|ص=۲۰۵}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=283–286|زبان=en}}</ref> این، نخستین بار بود که یک خلیفهٔ عباسی با شدّت عمل سرنگون میشد؛ موضوعی که بی شک، اعتبار نهاد سلطنتی عباسی را بهلرزه درآورد و چگونگی درک آن از سوی جامعهٔ اسلامی را تغییر داد. در طول چهار سال آینده، خشم مردم عراق نسبت به سیاستهای عجیبِ مأمون افزایش یافت. در این زمان و در مناطق مختلف، شورشهای گوناگونی صورت میگرفت. شورش در جنوب عراق و در [[کوفه]] بهرهبری [[ابن طباطبا|ابنِ طَباطَبا]] و با همکاری فرماندهِ سابق سپاه، [[ابوالسرایا|اَبُوالسَّرایا]] در سال ۱۹۹ ه.ق/۸۱۵ م، بیش از پیش بر هرج و مرج افزود.<ref dir=ltr>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=285, 420–421|زبان=en}}</ref> [[زید بن موسی]] ملقب به «زَیْدُالنّار» در [[بصره|بَصره]] قیام کرد.<ref>{{پک|جعفرنیا|۱۳۹۶|ف=زید النار|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> [[یمن|یَمَن]] تحت شورشهای مختلفِ علوی بهسر میبُرد. اولین بار [[ابراهیم بن موسی کاظم]] در فاصلهٔ سالهای ۱۹۹ تا ۲۰۲ ه.ق/۸۱۴ تا ۸۱۷ م، در آنجا رهبری را بهدست گرفت. حسین بن حسن بن علی معروف به [[ابن افطس|ابنِ اَفطَس]] در [[مکه|مکّه]] قیام کرد. هنگامی که مأمون در ۲۰۱ ه.ق/۸۱۶ م تصمیم گرفت اقتدار مذهبی خویش را با تصاحب عنوانِ «خَلیفَةُالله» و همزمان نامزدی علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی خلیفه و تغییر رنگ رسمی دولت عباسی از سیاه به سبز ارتقا دهد، عباسیان بغداد با مطرح کردن [[ابراهیم بن مهدی|ابراهیم بن مَهدی]] بهعنوان خلیفه، به وی پاسخ دادند و مأمون را بهعنوان شاهزادهای که از سوی ایرانیان بازیچه شده بود، رد کردند.<ref dir=ltr>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=285–287, 407–408, 420–421|زبان=en}}</ref> | ||
از سوی دیگر، شیعیان بر مبنای تفسیرِ خاصی از [[تاریخ صدر اسلام]] و موضوع [[جانشینی محمد]]، نگرش خویش از «اسلام واقعی» را مبتنی بر برداشتِ متمایز از مرجعیت دینی که به [[اهل بیت|اهلِ بیت]] پیامبر واگذار شده بود، ارائه دادند. تا پیش از انقلاب عباسی، تشیع در دو شاخه یا جریان اصلی [[کیسانیه|کِیْسانیّه]] و [[امامیه|امامیّه]] توسعه یافت که هر کدام تقسیمات درونی خود را داشتند؛ و سپس، جنبش شیعی دیگری به بنیانگذاری [[زیدیه|زِیْدیّه]] منجر شد. شاخه یا جناحِ اصلیِ امامیه که بعدها به این نام نامگذاری شد، امامت را از طریق تنها پسر بازماندهٔ [[حسین بن علی]]، [[سجاد|علی بن حسین زَیْنُالْعابِدین]] دنبال کرد. بعد از تأسیس خلافت عباسیان، شیعیان «اهل بیت» را دقیقتر تعریف کردند، بهطوریکه [[خاندان علی|علویانِ]] [[فاطمه زهرا|فاطمی]] — هم [[حسن مجتبی|حسنی]] و هم [[حسین بن علی|حسینی]] — را دربرگرفت. پیروزی عباسیان — که با شعار «الرضا من آل محمد» به میدان آمده بودند — سبب سرخوردگی شیعیان شد که همه انتظار داشتند تا یک علوی بهجای یک عباسی موفق به خلافت شود. دشمنی میان عباسیان و علویان هنگامی برجسته شد که عباسیان بلافاصله پس از به قدرت رسیدنشان، شروع به آزار و اذیت بسیاری از حامیان سابق شیعه و علویشان کردند و متعاقباً، سخنگویان تفسیری [[سنی]] از اسلام شدند. عهدشکنی عباسیان با ریشههای شیعیِ خود، سرانجام هنگامی تکمیل شد که خلیفهٔ سوم، [[مهدی (خلیفه)|مهدی]]، اعلام کرد که پیامبر عملاً عمویش، [[عباس بن عبدالمطلب|عبّاس بن عَبدُالْمُطَّلِب]] را بهجای علی بن ابیطالب بهعنوان جانشین منصوب کردهاست. در همان زمان موسی کاظم، هفتمین امام شیعیان امامی، با بیعتِ اکثریتِ شیعیان امامی از جمله برجستهترین دانشمندان از اصحاب [[جعفر صادق]] مورد اقبال قرار گرفت. پس از قتل او، بسیاری از هوادارانش او را امامِ هفتم و آخرِ خود دانستند که بهعنوان [[مهدی|مَهدی]] باز خواهد گشت. این گروه از شیعیانِ امامی که جمعیت قابلتوجه دیگر در کوفه تشکیل دادند، بهنام [[واقفیه|واقِفیّه]] شناخته شدند. بااینحال، گروه دیگری از پیروان موسی کاظم، پسرش علی بن موسی الرّضا، را بهعنوان امام جدیدشان تصدیق کردند که پس از آن، بهعنوان هشتمین امامِ شیعیان در نظر گرفته شد. شیعیانِ علی بن موسی الرّضا، خطّ امامت را در سه نسل دیگر در فرزندانش تا امام یازدهمشان، [[حسن عسکری|حسن عَسکَری]] با اختلافات جزئی دنبال کردند.<ref>{{پک|Daftary|2010|ف=Varieties of Islam|ک=The New Cambridge History of Islam|ج=4|ص=106, 109–112, 114|زبان=en}}</ref> | از سوی دیگر، شیعیان بر مبنای تفسیرِ خاصی از [[تاریخ صدر اسلام]] و موضوع [[جانشینی محمد]]، نگرش خویش از «اسلام واقعی» را مبتنی بر برداشتِ متمایز از مرجعیت دینی که به [[اهل بیت|اهلِ بیت]] پیامبر واگذار شده بود، ارائه دادند. تا پیش از انقلاب عباسی، تشیع در دو شاخه یا جریان اصلی [[کیسانیه|کِیْسانیّه]] و [[امامیه|امامیّه]] توسعه یافت که هر کدام تقسیمات درونی خود را داشتند؛ و سپس، جنبش شیعی دیگری به بنیانگذاری [[زیدیه|زِیْدیّه]] منجر شد. شاخه یا جناحِ اصلیِ امامیه که بعدها به این نام نامگذاری شد، امامت را از طریق تنها پسر بازماندهٔ [[حسین بن علی]]، [[سجاد|علی بن حسین زَیْنُالْعابِدین]] دنبال کرد. بعد از تأسیس خلافت عباسیان، شیعیان «اهل بیت» را دقیقتر تعریف کردند، بهطوریکه [[خاندان علی|علویانِ]] [[فاطمه زهرا|فاطمی]] — هم [[حسن مجتبی|حسنی]] و هم [[حسین بن علی|حسینی]] — را دربرگرفت. پیروزی عباسیان — که با شعار «الرضا من آل محمد» به میدان آمده بودند — سبب سرخوردگی شیعیان شد که همه انتظار داشتند تا یک علوی بهجای یک عباسی موفق به خلافت شود. دشمنی میان عباسیان و علویان هنگامی برجسته شد که عباسیان بلافاصله پس از به قدرت رسیدنشان، شروع به آزار و اذیت بسیاری از حامیان سابق شیعه و علویشان کردند و متعاقباً، سخنگویان تفسیری [[سنی]] از اسلام شدند. عهدشکنی عباسیان با ریشههای شیعیِ خود، سرانجام هنگامی تکمیل شد که خلیفهٔ سوم، [[مهدی (خلیفه)|مهدی]]، اعلام کرد که پیامبر عملاً عمویش، [[عباس بن عبدالمطلب|عبّاس بن عَبدُالْمُطَّلِب]] را بهجای علی بن ابیطالب بهعنوان جانشین منصوب کردهاست. در همان زمان موسی کاظم، هفتمین امام شیعیان امامی، با بیعتِ اکثریتِ شیعیان امامی از جمله برجستهترین دانشمندان از اصحاب [[جعفر صادق]] مورد اقبال قرار گرفت. پس از قتل او، بسیاری از هوادارانش او را امامِ هفتم و آخرِ خود دانستند که بهعنوان [[مهدی|مَهدی]] باز خواهد گشت. این گروه از شیعیانِ امامی که جمعیت قابلتوجه دیگر در کوفه تشکیل دادند، بهنام [[واقفیه|واقِفیّه]] شناخته شدند. بااینحال، گروه دیگری از پیروان موسی کاظم، پسرش علی بن موسی الرّضا، را بهعنوان امام جدیدشان تصدیق کردند که پس از آن، بهعنوان هشتمین امامِ شیعیان در نظر گرفته شد. شیعیانِ علی بن موسی الرّضا، خطّ امامت را در سه نسل دیگر در فرزندانش تا امام یازدهمشان، [[حسن عسکری|حسن عَسکَری]] با اختلافات جزئی دنبال کردند.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|2010|ف=Varieties of Islam|ک=The New Cambridge History of Islam|ج=4|ص=106, 109–112, 114|زبان=en}}</ref> | ||
دوران هارون و مأمون با اوج فعالیت [[نهضت ترجمه|نهضتِ ترجمه]] همزمان بود. انگیزهها و اهدافی که این انتقالِ عظیم فرهنگیِ دانش را تحت نظر خلفای نخستینِ عباسی و درباریانشان بهوجود آورد، بهعنوان پاسخی به نیازهای سلسلهٔ جدید در نظر گرفته میشوند. مباحثات مذهبی که پیروان کلیساهای مختلفِ [[مسیحیت|مسیحی]]، [[آیین مانوی|ثَنَویگرایانِ مانَوی]]، [[آیین مزدکی|مَزدَکیان]]، [[یهودیت|یَهودیان]] و پیروان [[مذاهب اسلامی|مذاهبِ مختلفِ اسلامی]] را گرد هم آورد. این ترجمهها به استفاده از برهانهای استدلالی و گفتگوهای [[منطق]]ی بهعنوان ابزار اصلی در میان [[متکلم|مُتِکَلِّمان]] اولیه کمک کرد.<ref>{{پک|Brentjes|Morrison|2010|ف=The sciences in Islamic societies|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=565, 567–569|زبان=en}}</ref> | دوران هارون و مأمون با اوج فعالیت [[نهضت ترجمه|نهضتِ ترجمه]] همزمان بود. انگیزهها و اهدافی که این انتقالِ عظیم فرهنگیِ دانش را تحت نظر خلفای نخستینِ عباسی و درباریانشان بهوجود آورد، بهعنوان پاسخی به نیازهای سلسلهٔ جدید در نظر گرفته میشوند. مباحثات مذهبی که پیروان کلیساهای مختلفِ [[مسیحیت|مسیحی]]، [[آیین مانوی|ثَنَویگرایانِ مانَوی]]، [[آیین مزدکی|مَزدَکیان]]، [[یهودیت|یَهودیان]] و پیروان [[مذاهب اسلامی|مذاهبِ مختلفِ اسلامی]] را گرد هم آورد. این ترجمهها به استفاده از برهانهای استدلالی و گفتگوهای [[منطق]]ی بهعنوان ابزار اصلی در میان [[متکلم|مُتِکَلِّمان]] اولیه کمک کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Brentjes|Morrison|2010|ف=The sciences in Islamic societies|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=565, 567–569|زبان=en}}</ref> | ||
== تبار علی بن موسی == | == تبار علی بن موسی == | ||
{{اصلی|موسی کاظم|نجمه خاتون}} | {{اصلی|موسی کاظم|نجمه خاتون}} | ||
[[موسی کاظم|موسیَ بن جعفر]] مُلقَّب به کاظِم، هفتمین امام [[تشیع دوازده امامی|شیعیانِ دوازده امامی]]، پدر علی بن موسی الرّضاست.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> وی از خاندان [[بنیهاشم]] و از قبیلهٔ [[قریش|قُرَیْش]] است. بنیهاشم از خاندانهای برجسته و نژاده در مکّه بود.<ref>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopedia of Islam|زبان=en}}</ref> موسیٰ کاظم متولد ۱۲۸ ه.ق، در [[ابواء|اَبْواء]]، منطقهای در میان [[مکه]] و [[مدینه]] یا مدینه است. امامت وی همزمان با خلفای عباسی، [[منصور (خلیفه)|مَنصور]]، [[هادی (خلیفه)|هادی]]، [[مهدی (خلیفه)|مَهدی]] و هارون بود. موسی کاظم چندین بار بهدستور هارون به زندان افتاد و سرانجام در [[زندان سندی بن شابک|زندانِ سِنْدی بنِ شاهِک]] در [[بغداد]] بهدستور خلیفه کشته شد.<ref>{{پک|Kohlberg|1993|ف=Mūsā al-Kāẓim|ک=Encyclopedia of Islam|زبان=en}}</ref> | [[موسی کاظم|موسیَ بن جعفر]] مُلقَّب به کاظِم، هفتمین امام [[تشیع دوازده امامی|شیعیانِ دوازده امامی]]، پدر علی بن موسی الرّضاست.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> وی از خاندان [[بنیهاشم]] و از قبیلهٔ [[قریش|قُرَیْش]] است. بنیهاشم از خاندانهای برجسته و نژاده در مکّه بود.<ref dir=ltr>{{پک|Welch|1993|ف=Muḥammad|ک=Encyclopedia of Islam|زبان=en}}</ref> موسیٰ کاظم متولد ۱۲۸ ه.ق، در [[ابواء|اَبْواء]]، منطقهای در میان [[مکه]] و [[مدینه]] یا مدینه است. امامت وی همزمان با خلفای عباسی، [[منصور (خلیفه)|مَنصور]]، [[هادی (خلیفه)|هادی]]، [[مهدی (خلیفه)|مَهدی]] و هارون بود. موسی کاظم چندین بار بهدستور هارون به زندان افتاد و سرانجام در [[زندان سندی بن شابک|زندانِ سِنْدی بنِ شاهِک]] در [[بغداد]] بهدستور خلیفه کشته شد.<ref dir=ltr>{{پک|Kohlberg|1993|ف=Mūsā al-Kāẓim|ک=Encyclopedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
تاریخنگاران برای مادر علی بن موسی، نامهای مختلفی ذکر کردهاند؛ از جمله: سَکَن، نَجمه، سَمّان، صَقر، سَلامه، شَهده، خَیزُران، نَجمه، اَرْویٰ و تُکتَم.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۱|ج=۱}}</ref><ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> اما مشهورترین نامش، تکتم بوده<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۱|ج=۱}}</ref> و با لقب شقراء نیز خوانده شدهاست. پس از تولد علی بن موسی به نامهای طاهره و اُمُّالْبَنین نامیده شدهاست. بهگزارش دانشنامهٔ جهان اسلام، دلیل تعدّد نامهای وی شاید بهخاطر آن باشد که کنیز، نزد هر یک از صاحبانِ خود به نامی خوانده میشدهاست. بنابر نقلی، مادر موسی کاظم، حمیده — که از زنانِ عجم بود — کنیزی خریداری کرد که در سرزمین عرب بهدنیا آمده و در همانجا پرورش یافته بود. پس از آنکه [[حمیده]] آن کنیز را آزمود و دریافت که در دین و خِرَد از دیگران برتر است، وی را برای فرزندش موسی بن جعفر برگزید.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> از آنجا که یکی از القاب او «خَیزُران مَرسِیَّه» گزارش شده، عدهای احتمال دادهاند که وی اهل [[مارسی|مارْسِی]] در جنوب [[فرانسه]] بودهاست. گروهی دیگر نیز منظور از مارسی را [[مورسیا (شهر)|مورسیا]] در [[اسپانیا]] یا شهری بندری در [[الجزایر]] میدانند.<ref>{{پک|طیبی|۱۳۷۸|ف=نجمه، نگین بندگی|ک=فرهنگ کوثر}}</ref> ''[[دانشنامه جهان اسلام|دانشنامهٔ جهان اسلام]]'' صفت مَرسیّه را مربوط به انتساب وی به منطقه مریس مصر و صفت نوبیّه را دربارهٔ انتسابش به منطقهٔ [[نوبه (منطقه)|نوبه]] در [[آفریقا]] دانستهاست.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | تاریخنگاران برای مادر علی بن موسی، نامهای مختلفی ذکر کردهاند؛ از جمله: سَکَن، نَجمه، سَمّان، صَقر، سَلامه، شَهده، خَیزُران، نَجمه، اَرْویٰ و تُکتَم.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۱|ج=۱}}</ref><ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> اما مشهورترین نامش، تکتم بوده<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۱|ج=۱}}</ref> و با لقب شقراء نیز خوانده شدهاست. پس از تولد علی بن موسی به نامهای طاهره و اُمُّالْبَنین نامیده شدهاست. بهگزارش دانشنامهٔ جهان اسلام، دلیل تعدّد نامهای وی شاید بهخاطر آن باشد که کنیز، نزد هر یک از صاحبانِ خود به نامی خوانده میشدهاست. بنابر نقلی، مادر موسی کاظم، حمیده — که از زنانِ عجم بود — کنیزی خریداری کرد که در سرزمین عرب بهدنیا آمده و در همانجا پرورش یافته بود. پس از آنکه [[حمیده]] آن کنیز را آزمود و دریافت که در دین و خِرَد از دیگران برتر است، وی را برای فرزندش موسی بن جعفر برگزید.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> از آنجا که یکی از القاب او «خَیزُران مَرسِیَّه» گزارش شده، عدهای احتمال دادهاند که وی اهل [[مارسی|مارْسِی]] در جنوب [[فرانسه]] بودهاست. گروهی دیگر نیز منظور از مارسی را [[مورسیا (شهر)|مورسیا]] در [[اسپانیا]] یا شهری بندری در [[الجزایر]] میدانند.<ref>{{پک|طیبی|۱۳۷۸|ف=نجمه، نگین بندگی|ک=فرهنگ کوثر}}</ref> ''[[دانشنامه جهان اسلام|دانشنامهٔ جهان اسلام]]'' صفت مَرسیّه را مربوط به انتساب وی به منطقه مریس مصر و صفت نوبیّه را دربارهٔ انتسابش به منطقهٔ [[نوبه (منطقه)|نوبه]] در [[آفریقا]] دانستهاست.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
بهگفتهٔ [[باقر شریف قرشی]]، مورخ شیعه، مشهورترین لقب علی بن موسی، «رِضا» است. در معنا و چراییِ لقب «رضا» برای علی بن موسی، شیعیان بر این باورند که خداوند وی را به رضا ملقب ساختهاست؛ زیرا خدا و پیامبر و امامان شیعه از او راضی بودند و نیز دوستان و دشمنان از او رضایت دارند. در توضیح معنای این لقب، [[محمد تقی]] به پرسشِ [[احمد بن ابی نصر بزنطی|بَزَنْطی]] که پرسید: «مگر سایر پدران شما برای خدا، رسولش و ائمه راضی نبودند؟ پس چرا تنها پدر شما به رضا ملقب شد؟» چنین پاسخ میدهد: «چون همانطور که دوستان و طرفدارانش به وی رضایت داشتند، دشمنان و مخالفانش نیز به او راضی شدند.»<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۳|ج=۱}}</ref> بهگفتهٔ [[عبدالله جوادی آملی]]، علی بن موسی نه چون به مقامِ رضا رسیده، به این لقب ملقّب شدهاست؛ بلکه چون دیگران را به این مقام میرسانَد، ملقّب به رضا شد.<ref>علی عقیلی، {{پک/بن|ایکنا۱|ک= «مصداق أتم و اکمل مقام راضی و مَرضی»}}</ref> | بهگفتهٔ [[باقر شریف قرشی]]، مورخ شیعه، مشهورترین لقب علی بن موسی، «رِضا» است. در معنا و چراییِ لقب «رضا» برای علی بن موسی، شیعیان بر این باورند که خداوند وی را به رضا ملقب ساختهاست؛ زیرا خدا و پیامبر و امامان شیعه از او راضی بودند و نیز دوستان و دشمنان از او رضایت دارند. در توضیح معنای این لقب، [[محمد تقی]] به پرسشِ [[احمد بن ابی نصر بزنطی|بَزَنْطی]] که پرسید: «مگر سایر پدران شما برای خدا، رسولش و ائمه راضی نبودند؟ پس چرا تنها پدر شما به رضا ملقب شد؟» چنین پاسخ میدهد: «چون همانطور که دوستان و طرفدارانش به وی رضایت داشتند، دشمنان و مخالفانش نیز به او راضی شدند.»<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۳|ج=۱}}</ref> بهگفتهٔ [[عبدالله جوادی آملی]]، علی بن موسی نه چون به مقامِ رضا رسیده، به این لقب ملقّب شدهاست؛ بلکه چون دیگران را به این مقام میرسانَد، ملقّب به رضا شد.<ref>علی عقیلی، {{پک/بن|ایکنا۱|ک= «مصداق أتم و اکمل مقام راضی و مَرضی»}}</ref> | ||
بهگفتهٔ [[ویلفرد مادلونگ|ویلْفِرِد مادِلونْگ]]، پس از آنکه علی بن موسی ولایتعهدی را پذیرفت، از سوی مأمون به «رضا» ملقب شد. پیش از این، لقبِ رضا توسط شیعیان برای کسانی کاربرد داشت که خلافتِ آنان از جانب عموم مسلمانان مورد پذیرش بود. شیعیان میگویند که این نام از سوی پدرش، موسی کاظم، به وی داده شدهاست. مادلونگ بر این عقیده است که این نظر مبنایی ندارد.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در منابع تاریخنگاری اسلامی، ''[[تاریخ طبری]]'' (نگاشته در نیمهٔ دوم سدهٔ سوم هجری قمری) خبر اعطای لقب رضا به علی بن موسی توسط مأمون را آوردهاست<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> و [[ابن کثیر|ابنکَثیر]] و [[ضیاءالدین بن اثیر|ابناَثیر جَزَری]] نیز به این مطلب اشاره داشتهاند.<ref>{{پک|ابن کثیر قرشی|۱۴۰۸|ک=البدایة و النهایة|ج=۱۰|ص=۲۶۹}}</ref><ref>{{پک|ابن اثیر|۱۳۸۵|ک=الکامل فی التاریخ|ج=۶|ص=۳۲۶}}</ref> بِیْهُم دائو در ''دانشنامهٔ اسلام'' دربارهٔ لقب «رضا» میگوید مأمون چند ماه پس از فراخواندنِ علی بن موسی به [[مرو (شهر باستانی)|مرو]]، گام مهمی در انتصابِ علی بن موسی بهعنوان ولایتعهدیِ خلافت برداشت و عنوان «اَلرِّضا» را به او داد. عنوانِ «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد» یا «عضوِ مقبول از خانوادهٔ محمد»، توسط انقلابیان ضدِاموی شیعه، از جمله انقلابیان [[بنیهاشم|هاشمی]] از ۱۲۸–۱۳۲ ه.ق/۷۴۵–۷۵۰ م بهکار رفته بود، و سپس از سوی علویان شیعه، علیهِ عباسیان برای ارجاع به اعضای خاندانِ هاشمی — یا بهطور ویژه به «علویان» — بود که انتخاب ایشان بهعنوانِ خلیفه، رضایتِ جامعه — یا رضایتِ کسانی که ادعای مشروعیتِ خلیفه را پشتیبانی میکردند — را در پی داشت. در سندِ محفوظِ ولایتعهدی که عموماً معتبر دانسته میشود، مأمون تأکید کرد که علی بن موسی بهعنوان شایستهترین نامزد در میان علویان و عباسیان انتخاب شدهاست. بیهم دائو نتیجه میگیرد که مأمون با نامیدن جانشین علویاش به «اَلرّضا»، هدفش این بود که تصمیمِ خود را بهعنوان حمایت از اصول اولیهٔ جنبش هاشمیان بیان کند؛ و بهطور ضمنی این اذعان را داشته باشد که عباسیان در اختصاصِ خلافت به خود و محروم کردنِ علویان از آن، در اشتباه بودند؛ اما همزمان مأمون ادعای شیعه را نیز رد کرد که علویان تنها «خانوادهٔ حقیقی پیامبر» بودند. بیهم دائو بر این ادعاست که هیچ مدرک مناسبی برای پشتیبانی از ادعای [[امامیه]] مبنی بر اینکه این عنوان از سوی پدر علی بن موسی، به وی داده شده وجود ندارد.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | بهگفتهٔ [[ویلفرد مادلونگ|ویلْفِرِد مادِلونْگ]]، پس از آنکه علی بن موسی ولایتعهدی را پذیرفت، از سوی مأمون به «رضا» ملقب شد. پیش از این، لقبِ رضا توسط شیعیان برای کسانی کاربرد داشت که خلافتِ آنان از جانب عموم مسلمانان مورد پذیرش بود. شیعیان میگویند که این نام از سوی پدرش، موسی کاظم، به وی داده شدهاست. مادلونگ بر این عقیده است که این نظر مبنایی ندارد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در منابع تاریخنگاری اسلامی، ''[[تاریخ طبری]]'' (نگاشته در نیمهٔ دوم سدهٔ سوم هجری قمری) خبر اعطای لقب رضا به علی بن موسی توسط مأمون را آوردهاست<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> و [[ابن کثیر|ابنکَثیر]] و [[ضیاءالدین بن اثیر|ابناَثیر جَزَری]] نیز به این مطلب اشاره داشتهاند.<ref>{{پک|ابن کثیر قرشی|۱۴۰۸|ک=البدایة و النهایة|ج=۱۰|ص=۲۶۹}}</ref><ref>{{پک|ابن اثیر|۱۳۸۵|ک=الکامل فی التاریخ|ج=۶|ص=۳۲۶}}</ref> بِیْهُم دائو در ''دانشنامهٔ اسلام'' دربارهٔ لقب «رضا» میگوید مأمون چند ماه پس از فراخواندنِ علی بن موسی به [[مرو (شهر باستانی)|مرو]]، گام مهمی در انتصابِ علی بن موسی بهعنوان ولایتعهدیِ خلافت برداشت و عنوان «اَلرِّضا» را به او داد. عنوانِ «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد» یا «عضوِ مقبول از خانوادهٔ محمد»، توسط انقلابیان ضدِاموی شیعه، از جمله انقلابیان [[بنیهاشم|هاشمی]] از ۱۲۸–۱۳۲ ه.ق/۷۴۵–۷۵۰ م بهکار رفته بود، و سپس از سوی علویان شیعه، علیهِ عباسیان برای ارجاع به اعضای خاندانِ هاشمی — یا بهطور ویژه به «علویان» — بود که انتخاب ایشان بهعنوانِ خلیفه، رضایتِ جامعه — یا رضایتِ کسانی که ادعای مشروعیتِ خلیفه را پشتیبانی میکردند — را در پی داشت. در سندِ محفوظِ ولایتعهدی که عموماً معتبر دانسته میشود، مأمون تأکید کرد که علی بن موسی بهعنوان شایستهترین نامزد در میان علویان و عباسیان انتخاب شدهاست. بیهم دائو نتیجه میگیرد که مأمون با نامیدن جانشین علویاش به «اَلرّضا»، هدفش این بود که تصمیمِ خود را بهعنوان حمایت از اصول اولیهٔ جنبش هاشمیان بیان کند؛ و بهطور ضمنی این اذعان را داشته باشد که عباسیان در اختصاصِ خلافت به خود و محروم کردنِ علویان از آن، در اشتباه بودند؛ اما همزمان مأمون ادعای شیعه را نیز رد کرد که علویان تنها «خانوادهٔ حقیقی پیامبر» بودند. بیهم دائو بر این ادعاست که هیچ مدرک مناسبی برای پشتیبانی از ادعای [[امامیه]] مبنی بر اینکه این عنوان از سوی پدر علی بن موسی، به وی داده شده وجود ندارد.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
بزنطی گزارش کرده که [[محمد جواد|محمد بن علی]]، فرزند علی بن موسی، در پاسخ پرسشِ او دربارهٔ اعطای این لقب گفتهاست: «دروغ میگویند و خیانت میکنند، بلکه خدا او را مُلَقَّب به رضا نمودهاست.»<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۵۸}}</ref> [[سید جعفر مرتضی عاملی]]، مورخ شیعه، بر این عقیده است که لقب «رضا» از سوی مأمون برای علی بن موسی بهکار رفتهاست، اما در عین حال میگوید که مأمون این لقب را از نامهٔ [[فضل بن سهل|فَضْل بن سَهْل]] به علی بن موسی برای دعوت به مرو الهام گرفت که در آن نامه، علی بن موسی از سوی فضل بن سهل بهطور مطلق «رضا» نامیده شده بود.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۷|ک=زندگی سیاسی هشتمین امام|ص=۱۰۷–۱۰۸}}</ref> | بزنطی گزارش کرده که [[محمد جواد|محمد بن علی]]، فرزند علی بن موسی، در پاسخ پرسشِ او دربارهٔ اعطای این لقب گفتهاست: «دروغ میگویند و خیانت میکنند، بلکه خدا او را مُلَقَّب به رضا نمودهاست.»<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۵۸}}</ref> [[سید جعفر مرتضی عاملی]]، مورخ شیعه، بر این عقیده است که لقب «رضا» از سوی مأمون برای علی بن موسی بهکار رفتهاست، اما در عین حال میگوید که مأمون این لقب را از نامهٔ [[فضل بن سهل|فَضْل بن سَهْل]] به علی بن موسی برای دعوت به مرو الهام گرفت که در آن نامه، علی بن موسی از سوی فضل بن سهل بهطور مطلق «رضا» نامیده شده بود.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۷|ک=زندگی سیاسی هشتمین امام|ص=۱۰۷–۱۰۸}}</ref> | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
=== تولد و سالهای اولیه زندگی === | === تولد و سالهای اولیه زندگی === | ||
بهگزارش ''[[دانشنامه جهان اسلام|دانشنامهٔ جهانِ اسلام]]''، نقل مشهور دربارهٔ روز و سال ولادت علی بن موسی، پنجشنبه ۱۱ [[ذیقعده|ذیقَعْدهٔ]] سال ۱۴۸ ه.ق در [[مدینه]] است. روزهای دیگری که برای ولادت مطرح میشود، ۱۵ ذیقعده، ۱۱ [[ربیعالاول|رَبیعُالْاَوَّل]] یا [[ذیحجه|ذیحَجّه]]، و ششم، هفتم یا هشتم [[شوال|شَوّال]] است.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> بهگزارش مادلونگ در ''[[ایرانیکا]]''، سالهای ۱۴۸ ه.ق/۷۶۵ م، ۱۵۱ ه.ق/۷۶۸ م، ۱۵۳ ه.ق/۷۷۰ م و ۱۵۹ ه.ق/۷۷۶ م و مدینه برای سال و محل تولدِ علی بن موسی ذکر شده، اما از این میان، تاریخ اول اعتبار کمتری دارد و احتمالاً ناشی از پیشگویی پدربزرگش، [[جعفر صادق]] — که در همان سال درگذشت — باشد مبنی بر اینکه ولادت جانشین پسرش، موسی، نزدیک است. مادلونگ میگوید طبق نشانههایی مانند نقل [[یعقوبی]]، علی بن موسی در ۴۴ سالگی درگذشته و بنابراین، سال تولدش ۱۵۹ ه.ق بودهاست.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> [[برنارد لوئیس|بِرنارْد لوئیس]] نیز در ویراست دوم ''[[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]]''، از میان سالهای ۱۴۸ و ۱۵۱ ه.ق، سال ۱۵۱ ه.ق را به استدلال صاحبنظرانِ آگاهتر، ارجحیت میدهد و محل تولد را همان مدینه ذکر میکند.<ref>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> تَمیمه بِیْهُم دائو نیز در ویراست سوم ''دانشنامهٔ اسلام''، بهنقل از منابع شیعه، سالهای ۱۴۸ ه.ق/۷۶۵ م و ۱۵۳ ه.ق/۷۷۰ م را گزارش میکند.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[سید جعفر مرتضی عاملی|سید جعفر مرتضی عامِلی]] میگوید اکثر مورّخان و محدّثان همچون [[شیخ مفید|مُفید]] در ''[[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد|اَلْاِرشاد]]''، [[شیخ کلینی|کُلَیْنی]] در ''[[کتاب کافی|کافی]]''، [[شیخ صدوق|صَدوق]] در ''[[عللالشرایع|عِلَلُالشَّرایِع]]''، [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] در ''[[مروجالذهب و معادنالجوهر|مُرُوجُ الذَّهَب]]'' و بسیاری دیگر<ref group="یادداشت">مورّخان و محدّثان دیگر عبارتند از: شبراوی در ''{{عبارت عربی|الاتحاف بحب الاشراف}}''، کفعمی در ''مصباح''، شهید در ''دروس''، طبرسی در ''{{عبارت عربی|[[اعلام الوری]]}}''، فتال در ''روضه الواعظین''، تاجالدین محمد بن زهره در ''{{عبارت عربی|غایة الاختصار}}''، ابن صباغ مالکی در ''{{عبارت عربی|فصول المهمة}}''، اردبیلی در ''{{عبارت عربی|جامع الوراه}}''، ''{{عبارت عربی|ابو الفداء}}'' در تاریخ خود، گنجی شافعی در ''{{عبارت عربی|کفایه الطالب}}''، ابن اثیر در ''کامل''، ابن حجر در ''صواعق''، شبلنجی در ''{{عبارت عربی|نورالابصار}}''، بغدادی در ''{{عبارت عربی|سبائک الذهب}}''، ابن جوزی در ''تذکره الخواص''، ابن الوردی در تاریخ خود، که از تاریخ غفاری و نوبختی نیز نقل کردهاست. عتاب بن اسد نیز میگفت که گروهی از اهل مدینه را شنیده که همین مطلب را میگویند. ببینید: {{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۷|ک=زندگی سیاسی هشتمین امام|ص=۷۳}}</ref> ولادت علی بن موسی را در سال ۱۴۸ ه.ق، برابر با ۲۹ دسامبر ۷۶۵ م در شهر مدینه گزارش کردهاند؛ البته کسانی چون، [[علی بن عیسی اربلی|اِربِلی]] در ''[[کشف الغمه فی معرفه الائمه|کَشفُ الْغُمَّه]]''، [[ابن شهرآشوب]] در ''[[مناقب آل ابیطالب|مَناقب]]'' و صدوق در ''[[عیون اخبار الرضا|عُیُونُ اَخبارَ الرِّضا]]''، ولادت وی را در سال ۱۵۳ ه.ق و بعضی نیز سال ۱۵۱ ه.ق دانستهاند؛ اما قول نخست از سایر اقوال، قویتر است و دو قولِ اخیر، طرفدار بسیار اندکی دارد.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۷|ک=زندگی سیاسی هشتمین امام|ص=۷۳}}</ref> | بهگزارش ''[[دانشنامه جهان اسلام|دانشنامهٔ جهانِ اسلام]]''، نقل مشهور دربارهٔ روز و سال ولادت علی بن موسی، پنجشنبه ۱۱ [[ذیقعده|ذیقَعْدهٔ]] سال ۱۴۸ ه.ق در [[مدینه]] است. روزهای دیگری که برای ولادت مطرح میشود، ۱۵ ذیقعده، ۱۱ [[ربیعالاول|رَبیعُالْاَوَّل]] یا [[ذیحجه|ذیحَجّه]]، و ششم، هفتم یا هشتم [[شوال|شَوّال]] است.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> بهگزارش مادلونگ در ''[[ایرانیکا]]''، سالهای ۱۴۸ ه.ق/۷۶۵ م، ۱۵۱ ه.ق/۷۶۸ م، ۱۵۳ ه.ق/۷۷۰ م و ۱۵۹ ه.ق/۷۷۶ م و مدینه برای سال و محل تولدِ علی بن موسی ذکر شده، اما از این میان، تاریخ اول اعتبار کمتری دارد و احتمالاً ناشی از پیشگویی پدربزرگش، [[جعفر صادق]] — که در همان سال درگذشت — باشد مبنی بر اینکه ولادت جانشین پسرش، موسی، نزدیک است. مادلونگ میگوید طبق نشانههایی مانند نقل [[یعقوبی]]، علی بن موسی در ۴۴ سالگی درگذشته و بنابراین، سال تولدش ۱۵۹ ه.ق بودهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> [[برنارد لوئیس|بِرنارْد لوئیس]] نیز در ویراست دوم ''[[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]]''، از میان سالهای ۱۴۸ و ۱۵۱ ه.ق، سال ۱۵۱ ه.ق را به استدلال صاحبنظرانِ آگاهتر، ارجحیت میدهد و محل تولد را همان مدینه ذکر میکند.<ref dir=ltr>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> تَمیمه بِیْهُم دائو نیز در ویراست سوم ''دانشنامهٔ اسلام''، بهنقل از منابع شیعه، سالهای ۱۴۸ ه.ق/۷۶۵ م و ۱۵۳ ه.ق/۷۷۰ م را گزارش میکند.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[سید جعفر مرتضی عاملی|سید جعفر مرتضی عامِلی]] میگوید اکثر مورّخان و محدّثان همچون [[شیخ مفید|مُفید]] در ''[[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد|اَلْاِرشاد]]''، [[شیخ کلینی|کُلَیْنی]] در ''[[کتاب کافی|کافی]]''، [[شیخ صدوق|صَدوق]] در ''[[عللالشرایع|عِلَلُالشَّرایِع]]''، [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] در ''[[مروجالذهب و معادنالجوهر|مُرُوجُ الذَّهَب]]'' و بسیاری دیگر<ref group="یادداشت">مورّخان و محدّثان دیگر عبارتند از: شبراوی در ''{{عبارت عربی|الاتحاف بحب الاشراف}}''، کفعمی در ''مصباح''، شهید در ''دروس''، طبرسی در ''{{عبارت عربی|[[اعلام الوری]]}}''، فتال در ''روضه الواعظین''، تاجالدین محمد بن زهره در ''{{عبارت عربی|غایة الاختصار}}''، ابن صباغ مالکی در ''{{عبارت عربی|فصول المهمة}}''، اردبیلی در ''{{عبارت عربی|جامع الوراه}}''، ''{{عبارت عربی|ابو الفداء}}'' در تاریخ خود، گنجی شافعی در ''{{عبارت عربی|کفایه الطالب}}''، ابن اثیر در ''کامل''، ابن حجر در ''صواعق''، شبلنجی در ''{{عبارت عربی|نورالابصار}}''، بغدادی در ''{{عبارت عربی|سبائک الذهب}}''، ابن جوزی در ''تذکره الخواص''، ابن الوردی در تاریخ خود، که از تاریخ غفاری و نوبختی نیز نقل کردهاست. عتاب بن اسد نیز میگفت که گروهی از اهل مدینه را شنیده که همین مطلب را میگویند. ببینید: {{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۷|ک=زندگی سیاسی هشتمین امام|ص=۷۳}}</ref> ولادت علی بن موسی را در سال ۱۴۸ ه.ق، برابر با ۲۹ دسامبر ۷۶۵ م در شهر مدینه گزارش کردهاند؛ البته کسانی چون، [[علی بن عیسی اربلی|اِربِلی]] در ''[[کشف الغمه فی معرفه الائمه|کَشفُ الْغُمَّه]]''، [[ابن شهرآشوب]] در ''[[مناقب آل ابیطالب|مَناقب]]'' و صدوق در ''[[عیون اخبار الرضا|عُیُونُ اَخبارَ الرِّضا]]''، ولادت وی را در سال ۱۵۳ ه.ق و بعضی نیز سال ۱۵۱ ه.ق دانستهاند؛ اما قول نخست از سایر اقوال، قویتر است و دو قولِ اخیر، طرفدار بسیار اندکی دارد.<ref>{{پک|مرتضی عاملی|۱۳۸۷|ک=زندگی سیاسی هشتمین امام|ص=۷۳}}</ref> | ||
=== زندگی علمی و سیاسی === | === زندگی علمی و سیاسی === | ||
بیهم دائو میگوید بهنظر میرسد که همهٔ منابع، موافق هستند که وی از نظر سیاسی ساکت و علاقهمند به تعلیم دینی بودهاست.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[برنارد لوئیس]] میگوید علی بن موسی در بخشِ بزرگی از زندگیاش، نقشی سیاسی نداشت، اما بهخاطر علم و تقوایش معروف بود.<ref>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | بیهم دائو میگوید بهنظر میرسد که همهٔ منابع، موافق هستند که وی از نظر سیاسی ساکت و علاقهمند به تعلیم دینی بودهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[برنارد لوئیس]] میگوید علی بن موسی در بخشِ بزرگی از زندگیاش، نقشی سیاسی نداشت، اما بهخاطر علم و تقوایش معروف بود.<ref dir=ltr>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
==== در عهد هارون ==== | ==== در عهد هارون ==== | ||
علی بن موسی الرّضا تا سال ۱۷۹ ه.ق که پدرش، [[موسی کاظم|موسَی بنِ جَعفَر]]، در مدینه میزیست، در همراهیَش بهسر میبُرد. پس از دستگیری و انتقالِ موسی کاظم به عراق توسط هارون، اموال و دستورهای پدر به وی میرسید و رسیدگی به امور شیعیان و پرداخت طلب، به وکالت از پدرش توسط وی انجام میشد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> با درگذشتِ موسی کاظم در زندان [[بغداد]] در [[رجب|رَجَبِ]] ۱۸۳ ه.ق، پسرش علی بن موسی بنابر وصیت پدر، وارث و جانشینش شد؛<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و ده سال اول از امامتش — از سال ۱۸۳ تا ۱۹۳ ه.ق — را در عهد هارون گذرانْد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> بهگفتهٔ مادلونگ، از میان برادران تنها علی بن موسی زمینِ صِریا را به ارث برد.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> صریا از آبادیهای نزدیکِ مدینه بود که بهدست موسی کاظم آباد شده بود. علی بن موسی در دوران امامتش در عهد هارون، در صریا زندگی میکرد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | علی بن موسی الرّضا تا سال ۱۷۹ ه.ق که پدرش، [[موسی کاظم|موسَی بنِ جَعفَر]]، در مدینه میزیست، در همراهیَش بهسر میبُرد. پس از دستگیری و انتقالِ موسی کاظم به عراق توسط هارون، اموال و دستورهای پدر به وی میرسید و رسیدگی به امور شیعیان و پرداخت طلب، به وکالت از پدرش توسط وی انجام میشد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> با درگذشتِ موسی کاظم در زندان [[بغداد]] در [[رجب|رَجَبِ]] ۱۸۳ ه.ق، پسرش علی بن موسی بنابر وصیت پدر، وارث و جانشینش شد؛<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و ده سال اول از امامتش — از سال ۱۸۳ تا ۱۹۳ ه.ق — را در عهد هارون گذرانْد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> بهگفتهٔ مادلونگ، از میان برادران تنها علی بن موسی زمینِ صِریا را به ارث برد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> صریا از آبادیهای نزدیکِ مدینه بود که بهدست موسی کاظم آباد شده بود. علی بن موسی در دوران امامتش در عهد هارون، در صریا زندگی میکرد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | ||
علی بن موسی در این دوران، وظایف پدرش را عهدهدار شد و به وصیت موسی کاظم، سرپرستی فرزندان، همسران و اموالش به علی بن موسی سپرده شد و دیگر فرزندان موسی کاظم، حق تصرف در چیزی را نداشتند. پس از قتل موسی کاظم، عباس، برادر رضا، نسبت به این وصیت اعتراض شدیدی کرد. علی بن موسی در این ایام، تمام سعی خود را نمود تا حساسیتِ حکومت برانگیخته نشود و قائل به قیام علیه حکومت نبود. این سیاست سبب شد تا علی بن موسی، درخواست همراهی در قیام [[محمد بن سلیمان علوی]] و عمویش، [[محمد بن جعفر الصادق|محمد بن جعفر]] را رد کند. بااینحال، تمام رفتوآمدهای وی توسط حکومت، تحت نظر بود و گزارشها به هارون داده میشد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | علی بن موسی در این دوران، وظایف پدرش را عهدهدار شد و به وصیت موسی کاظم، سرپرستی فرزندان، همسران و اموالش به علی بن موسی سپرده شد و دیگر فرزندان موسی کاظم، حق تصرف در چیزی را نداشتند. پس از قتل موسی کاظم، عباس، برادر رضا، نسبت به این وصیت اعتراض شدیدی کرد. علی بن موسی در این ایام، تمام سعی خود را نمود تا حساسیتِ حکومت برانگیخته نشود و قائل به قیام علیه حکومت نبود. این سیاست سبب شد تا علی بن موسی، درخواست همراهی در قیام [[محمد بن سلیمان علوی]] و عمویش، [[محمد بن جعفر الصادق|محمد بن جعفر]] را رد کند. بااینحال، تمام رفتوآمدهای وی توسط حکومت، تحت نظر بود و گزارشها به هارون داده میشد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
==== در عهد امین ==== | ==== در عهد امین ==== | ||
دوران پنج سالهٔ خلافتِ امین به [[جنگ میان امین و مأمون]] گذشت. علی بن موسی الرّضا خویش را از این درگیری برکنار داشت. این دوران، آرامشی نسبی برای فعالیتهای علی بن موسی الرّضا بهوجود آورد و وی فرصت گسترش تعالیم خویش را یافت.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> بسیاری از برادرانش و عمویش، محمد بن جعفر، در شورشها و قیامهای علویانِ عراق و شبهجزیرهٔ عربستان پس از مرگ امین شرکت کردند، اما علی بن موسی حضور در این قیامها را نپذیرفت.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | دوران پنج سالهٔ خلافتِ امین به [[جنگ میان امین و مأمون]] گذشت. علی بن موسی الرّضا خویش را از این درگیری برکنار داشت. این دوران، آرامشی نسبی برای فعالیتهای علی بن موسی الرّضا بهوجود آورد و وی فرصت گسترش تعالیم خویش را یافت.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> بسیاری از برادرانش و عمویش، محمد بن جعفر، در شورشها و قیامهای علویانِ عراق و شبهجزیرهٔ عربستان پس از مرگ امین شرکت کردند، اما علی بن موسی حضور در این قیامها را نپذیرفت.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
بهگزارش رافعی در ''اَلتَّدوین''، علی بن موسی سفری به [[قزوین]] داشته که پس از مرگ هارون و در دوران مأمون رخ دادهاست. گمانهزنیهایی وجود دارد که تاریخ این سفر، مقارن با مرگ هارون در سال ۱۹۳ ه.ق بودهاست. بر اساس این گزارش، در طی این سفر یکی از فرزندان علی بن موسی بهنام [[شاهزاده حسین (قزوین)|حسین]] که طفلی دو ساله بود، در قزوین درگذشت و در همانجا دفن شد.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۲۶}}</ref> بهگفتهٔ مادلونگ، سند معتبری وجود ندارد که نشان دهد علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به خراسان، به سفر بلندمدتی به بیرون از مدینه رفته باشد. درهرحال، گزارشهای شیعی بیانکنندهٔ آن است که دیدارهایی معجزهگونه در گردهماییهای پیروانش در بصره و [[کوفه]] پس از درگذشت پدرش داشتهاست.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | بهگزارش رافعی در ''اَلتَّدوین''، علی بن موسی سفری به [[قزوین]] داشته که پس از مرگ هارون و در دوران مأمون رخ دادهاست. گمانهزنیهایی وجود دارد که تاریخ این سفر، مقارن با مرگ هارون در سال ۱۹۳ ه.ق بودهاست. بر اساس این گزارش، در طی این سفر یکی از فرزندان علی بن موسی بهنام [[شاهزاده حسین (قزوین)|حسین]] که طفلی دو ساله بود، در قزوین درگذشت و در همانجا دفن شد.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۲۶}}</ref> بهگفتهٔ مادلونگ، سند معتبری وجود ندارد که نشان دهد علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به خراسان، به سفر بلندمدتی به بیرون از مدینه رفته باشد. درهرحال، گزارشهای شیعی بیانکنندهٔ آن است که دیدارهایی معجزهگونه در گردهماییهای پیروانش در بصره و [[کوفه]] پس از درگذشت پدرش داشتهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
==== در عهد مأمون ==== | ==== در عهد مأمون ==== | ||
{{نوشتار اصلی|ولایتعهدی علی بن موسی الرضا|سفر علی بن موسی الرضا به مرو}} | {{نوشتار اصلی|ولایتعهدی علی بن موسی الرضا|سفر علی بن موسی الرضا به مرو}} | ||
با مرگِ [[امین (خلیفه)|امین]] و بهحکومت رسیدنِ مأمون، خلیفه با بحرانهای فراوانی مواجه شد. خالی بودنِ خزانهٔ [[بغداد]] و کمبود حقوق لشکریانِ فاتح، سبب شد تا در آغاز حکومت، چند شورش کوچک رخ دهد و در نهایت، بخشی از سپاهیان از عباسیان جدا شدند و به کوفه رفتند و با جلب همکاری علویان، ناگهان قیامی بزرگ را در کوفه بهراه انداختند. در مناطق دیگر نیز جنبشهایی ضدحکومتیِ فراوانی شکل گرفت که سبب ناآرامی در مناطق تحت حکومت مأمون شد. گستردگیِ این قیامها و شورشها، مأمون را به وحشت انداخت و او را ناچار کرد با تمام قوا به سرکوبیِ آن بپردازد.<ref>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=Cambridge History of Islam|ص=285–287, 407–408, 420|زبان=en}}</ref> | با مرگِ [[امین (خلیفه)|امین]] و بهحکومت رسیدنِ مأمون، خلیفه با بحرانهای فراوانی مواجه شد. خالی بودنِ خزانهٔ [[بغداد]] و کمبود حقوق لشکریانِ فاتح، سبب شد تا در آغاز حکومت، چند شورش کوچک رخ دهد و در نهایت، بخشی از سپاهیان از عباسیان جدا شدند و به کوفه رفتند و با جلب همکاری علویان، ناگهان قیامی بزرگ را در کوفه بهراه انداختند. در مناطق دیگر نیز جنبشهایی ضدحکومتیِ فراوانی شکل گرفت که سبب ناآرامی در مناطق تحت حکومت مأمون شد. گستردگیِ این قیامها و شورشها، مأمون را به وحشت انداخت و او را ناچار کرد با تمام قوا به سرکوبیِ آن بپردازد.<ref dir=ltr>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=Cambridge History of Islam|ص=285–287, 407–408, 420|زبان=en}}</ref> | ||
بیهم دائو در ''دانشنامهٔ اسلام'' میگوید بهنظر میرسد تنها دخالت علی بن موسی در سیاست تا پیش از ولایتعهدی، در مذاکرات میان دولتِ عباسی و عمویش محمد بن جعفر بودهاست که در سال ۲۰۰ ه.ق/۸۱۵ م، خود را در [[مکه]] خلیفه اعلام کرده بود. در آن زمان از علی بن موسی خواسته شد تا سعی کند عمویش را برای تسلیم شدن متقاعد کند.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[رسول جعفریان|جعفریان]] در صحتِ این گزارش مبنی بر وساطت علی بن موسی الرّضا، به دیدهٔ تردید مینگرد.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۲۶}}</ref> | بیهم دائو در ''دانشنامهٔ اسلام'' میگوید بهنظر میرسد تنها دخالت علی بن موسی در سیاست تا پیش از ولایتعهدی، در مذاکرات میان دولتِ عباسی و عمویش محمد بن جعفر بودهاست که در سال ۲۰۰ ه.ق/۸۱۵ م، خود را در [[مکه]] خلیفه اعلام کرده بود. در آن زمان از علی بن موسی خواسته شد تا سعی کند عمویش را برای تسلیم شدن متقاعد کند.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[رسول جعفریان|جعفریان]] در صحتِ این گزارش مبنی بر وساطت علی بن موسی الرّضا، به دیدهٔ تردید مینگرد.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۲۶}}</ref> | ||
;تصمیم مأمون برای ولایتعهدی | ;تصمیم مأمون برای ولایتعهدی | ||
دونالدسون میگوید علی بن موسی هنگام عهدهداریِ امامت پس از پدرش، بیست یا بیست و پنج سال سن داشت. هجده سال بعد، مأمون تصمیم گرفت با منصوب کردنِ او به جانشینیاش، حمایتِ گروههای مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند.<ref>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=164|زبان=en}}</ref> بهگفتهٔ [[جعفر مرتضی عاملی]]، مورخ شیعه، مأمون و مشاورانش برای آرام کردن علویان در خراسان و سایر سرزمینهای اسلامی، به فکر انتصاب یکی از علویان به مقامِ ولایتعهدی افتادند. از بین آنها، علی بن موسی الرضا بهجهت منزلت و اعتبار و نیز عدم شرکت در قیام علیه حکومت، بهترین گزینه بود. از دیگر اهداف مأمون، قداست بخشیدن به حکومتش بود؛ چرا که وی در دید عموم مردم، حتی غیرِشیعیان، قداستِ خاص خود را داشته و این کار، قداست و حس تبعیت از آن حکومت را بهویژه در میان علویان ایجاد میکرد.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۳۵}}</ref> [[سید محمدهادی میلانی]]، عالم شیعه، میگوید که مأمون با توجه به موقعیت خطرناک در مقطع آغازین خلافتش، به این نتیجه رسید که تظاهر به تشیع سودمندترین راهکار بقایش است؛ لذا، خلافت را به علی بن موسی الرضا پیشنهاد کرد، با علم به این که وی آن را رد خواهد کرد. بدین ترتیب وی کوشید تا خطر علویانی را که دولتش را تهدید میکردند، مرتفع کند.<ref>{{پک|میلانی|۱۳۸۵|ک=قادتنا کیف نعرفهم|ص=۲۵۸–۲۵۹|ج=۴}}</ref> محمد مرتضوی، پژوهشگر شیعه، میگوید بهگمان مأمون، پذیرش ولایتعهدیِ حکومتش توسط علی بن موسی، بهترین دلیل برای مشروعیتِ این حکومت میبود.<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۵۵}}</ref> بهعقیدهٔ [[محمد حسین طباطبایی|محمدحسین طَباطَبایی]]، عالم شیعه، مأمون علی بن موسی را به خراسان خواند و مقامِ جانشینی را بر عهدهٔ او گذاشت تا نخست با دخالت دادنِ فرزندان پیامبر در حکومت، از شورش آنان علیهِ حکومت جلوگیری کند و دوم اینکه با درگیر کردنِ رهبر شیعیان در امور دنیایی و حکومتی، از تقدّس و اعتبارِ او در میان پیروانش بکاهد.<ref>{{پک|Tabatabaei|1975|ک=Shi'ite Islam|ص=182|زبان=en}}</ref> بعضی چون [[ابوالفرج اصفهانی|اَبُوالْفَرَج اصفهانی]] و [[شیخ صدوق]]، محدثان شیعه، به نذر مأمون مبنی بر سپردن خلافت به برترین مردان از خاندانِ ابیطالب درصورت پیروزی بر امین، اشاره داشته و آن را دلیل ولایتعهدی علی بن موسی الرّضا دانستهاند. اما بهگفتهٔ اکبری این احتمال با فاصلهٔ زمانیِ دو ساله میان [[جنگ امین و مأمون|پیروزی مأمون بر امین]] و [[ولایتعهدی علی بن موسی الرضا|ولایتعهدیِ علی بن موسی]] بعید بهنظر میرسد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۱۹}}</ref> باغستانی در ''[[دانشنامه جهان اسلام|دانشنامهٔ جهان اسلام]]'' میگوید بنابر گزارشی از [[ریان بن صلت|رَیّان بن صَلْت]]، شایعات میان سپاه و مردم مبنی بر تعلقِ اندیشهٔ ولایتعهدیِ علی بن موسی به فضل بن سهل، سبب شد تا مأمون با احضار ریان، ماجرای درگیریاش با امین را به او بگوید و علتِ تصمیمِ ولایتعهدی را نذرش نسبت به واگذاری خلافت به خاندان ابیطالب، درصورت پیروزی بر امین بیان دارد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | دونالدسون میگوید علی بن موسی هنگام عهدهداریِ امامت پس از پدرش، بیست یا بیست و پنج سال سن داشت. هجده سال بعد، مأمون تصمیم گرفت با منصوب کردنِ او به جانشینیاش، حمایتِ گروههای مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند.<ref dir=ltr>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=164|زبان=en}}</ref> بهگفتهٔ [[جعفر مرتضی عاملی]]، مورخ شیعه، مأمون و مشاورانش برای آرام کردن علویان در خراسان و سایر سرزمینهای اسلامی، به فکر انتصاب یکی از علویان به مقامِ ولایتعهدی افتادند. از بین آنها، علی بن موسی الرضا بهجهت منزلت و اعتبار و نیز عدم شرکت در قیام علیه حکومت، بهترین گزینه بود. از دیگر اهداف مأمون، قداست بخشیدن به حکومتش بود؛ چرا که وی در دید عموم مردم، حتی غیرِشیعیان، قداستِ خاص خود را داشته و این کار، قداست و حس تبعیت از آن حکومت را بهویژه در میان علویان ایجاد میکرد.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۳۵}}</ref> [[سید محمدهادی میلانی]]، عالم شیعه، میگوید که مأمون با توجه به موقعیت خطرناک در مقطع آغازین خلافتش، به این نتیجه رسید که تظاهر به تشیع سودمندترین راهکار بقایش است؛ لذا، خلافت را به علی بن موسی الرضا پیشنهاد کرد، با علم به این که وی آن را رد خواهد کرد. بدین ترتیب وی کوشید تا خطر علویانی را که دولتش را تهدید میکردند، مرتفع کند.<ref>{{پک|میلانی|۱۳۸۵|ک=قادتنا کیف نعرفهم|ص=۲۵۸–۲۵۹|ج=۴}}</ref> محمد مرتضوی، پژوهشگر شیعه، میگوید بهگمان مأمون، پذیرش ولایتعهدیِ حکومتش توسط علی بن موسی، بهترین دلیل برای مشروعیتِ این حکومت میبود.<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۵۵}}</ref> بهعقیدهٔ [[محمد حسین طباطبایی|محمدحسین طَباطَبایی]]، عالم شیعه، مأمون علی بن موسی را به خراسان خواند و مقامِ جانشینی را بر عهدهٔ او گذاشت تا نخست با دخالت دادنِ فرزندان پیامبر در حکومت، از شورش آنان علیهِ حکومت جلوگیری کند و دوم اینکه با درگیر کردنِ رهبر شیعیان در امور دنیایی و حکومتی، از تقدّس و اعتبارِ او در میان پیروانش بکاهد.<ref dir=ltr>{{پک|Tabatabaei|1975|ک=Shi'ite Islam|ص=182|زبان=en}}</ref> بعضی چون [[ابوالفرج اصفهانی|اَبُوالْفَرَج اصفهانی]] و [[شیخ صدوق]]، محدثان شیعه، به نذر مأمون مبنی بر سپردن خلافت به برترین مردان از خاندانِ ابیطالب درصورت پیروزی بر امین، اشاره داشته و آن را دلیل ولایتعهدی علی بن موسی الرّضا دانستهاند. اما بهگفتهٔ اکبری این احتمال با فاصلهٔ زمانیِ دو ساله میان [[جنگ امین و مأمون|پیروزی مأمون بر امین]] و [[ولایتعهدی علی بن موسی الرضا|ولایتعهدیِ علی بن موسی]] بعید بهنظر میرسد.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۱۱۹}}</ref> باغستانی در ''[[دانشنامه جهان اسلام|دانشنامهٔ جهان اسلام]]'' میگوید بنابر گزارشی از [[ریان بن صلت|رَیّان بن صَلْت]]، شایعات میان سپاه و مردم مبنی بر تعلقِ اندیشهٔ ولایتعهدیِ علی بن موسی به فضل بن سهل، سبب شد تا مأمون با احضار ریان، ماجرای درگیریاش با امین را به او بگوید و علتِ تصمیمِ ولایتعهدی را نذرش نسبت به واگذاری خلافت به خاندان ابیطالب، درصورت پیروزی بر امین بیان دارد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | ||
;سفر به مرو | ;سفر به مرو | ||
[[پرونده:Al-Reza-travelroutemap.svg|بندانگشتی|350x350px|نقشهٔ مسیرِ [[سفر علی بن موسی الرضا به مرو|سفرِ علی بن موسی الرّضا از مدینه به مرو]]]] | [[پرونده:Al-Reza-travelroutemap.svg|بندانگشتی|350x350px|نقشهٔ مسیرِ [[سفر علی بن موسی الرضا به مرو|سفرِ علی بن موسی الرّضا از مدینه به مرو]]]] | ||
در سال ۲۰۰ ه.ق، مأمون برای علی بن موسی الرّضا دعوتنامهای جهت آمدن به مرو نوشت و [[رجاء بن ابیضحاک|رَجاءِ بنِ اَبیضَحّاک]]، دایی [[فضل بن سهل]] و غلامی بهنام فِرناس یا یاسر را فرستاد تا همراه او در این [[سفر علی بن موسی الرضا به مرو|سفر]] باشند.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> از سوی دیگر، [[شیخ صدوق]]، محدث شیعه، چنین گزارش میکند که مأمون در نامهنگاریهای متعدد، از علی بن موسی درخواستِ عزیمت به مرو را میکرد و علی بن موسی این درخواست را با بهانهها و دلایل گوناگون رد مینمود. این امتناع سبب شد تا مأمون بهاجبار علی بن موسی را به مرو بیاورد.<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۶۶–۶۷}}</ref> ادعایی که از سوی ابوالفرج اصفهانی و [[شیخ مفید]]، محدثان شیعه، مبنی بر همراهیِ علی بن موسی تا مرو از سوی عیسی جَلّودی مطرح شده، مردود و نادرست است. چراکه در همان سال عیسی جلّودی، قیام [[امامزاده محمد دیباج|محمّد بن جعفر]] را در مکه سرکوب کرد و او را با خود به عراق بُرد و به رجاء بن ابیضحاک تحویل داد. رجاء نیز هر دو را به خراسان بُرد.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> این سفر از ۱۵ [[محرم (ماه)|مُحَرَّم]] آغاز شد و تا ۲۹ [[جمادیالثانی|جِمادیُالثّانی]] بهطول انجامید.<ref>{{پک|سعیدزاده|۱۳۸۳|ف=آفتاب مرو|ک=پیام زن}}</ref> | در سال ۲۰۰ ه.ق، مأمون برای علی بن موسی الرّضا دعوتنامهای جهت آمدن به مرو نوشت و [[رجاء بن ابیضحاک|رَجاءِ بنِ اَبیضَحّاک]]، دایی [[فضل بن سهل]] و غلامی بهنام فِرناس یا یاسر را فرستاد تا همراه او در این [[سفر علی بن موسی الرضا به مرو|سفر]] باشند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> از سوی دیگر، [[شیخ صدوق]]، محدث شیعه، چنین گزارش میکند که مأمون در نامهنگاریهای متعدد، از علی بن موسی درخواستِ عزیمت به مرو را میکرد و علی بن موسی این درخواست را با بهانهها و دلایل گوناگون رد مینمود. این امتناع سبب شد تا مأمون بهاجبار علی بن موسی را به مرو بیاورد.<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۶۶–۶۷}}</ref> ادعایی که از سوی ابوالفرج اصفهانی و [[شیخ مفید]]، محدثان شیعه، مبنی بر همراهیِ علی بن موسی تا مرو از سوی عیسی جَلّودی مطرح شده، مردود و نادرست است. چراکه در همان سال عیسی جلّودی، قیام [[امامزاده محمد دیباج|محمّد بن جعفر]] را در مکه سرکوب کرد و او را با خود به عراق بُرد و به رجاء بن ابیضحاک تحویل داد. رجاء نیز هر دو را به خراسان بُرد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> این سفر از ۱۵ [[محرم (ماه)|مُحَرَّم]] آغاز شد و تا ۲۹ [[جمادیالثانی|جِمادیُالثّانی]] بهطول انجامید.<ref>{{پک|سعیدزاده|۱۳۸۳|ف=آفتاب مرو|ک=پیام زن}}</ref> | ||
علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به مرو، علاوه بر اعلام ناراحتی خویش از این سفر با وداعِ همراه با گریه در [[مسجدالنبی|روضهٔ نَبَوی]]، دستوری خطاب به شیعیان و اقوامش برای اقامهٔ عزاداری و مجلس تعزیه بهخاطر وی و سفرش صادر کردهاست.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۳۷}}</ref> بهگفتهٔ ناجی و باغستانی بر طبق روایات منقول از [[شیخ صدوق]]، محدث شیعه، علی بن موسی الرّضا پیشگویی کرد که در غربت خواهد مرد و در کنار هارون دفن خواهد شد و هرگز نزد خانوادهاش بازنخواهد گشت. او هیچیک از اقوام، حتی فرزند خردسالش جواد را نیز با خود به سفر نبرد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به مرو، علاوه بر اعلام ناراحتی خویش از این سفر با وداعِ همراه با گریه در [[مسجدالنبی|روضهٔ نَبَوی]]، دستوری خطاب به شیعیان و اقوامش برای اقامهٔ عزاداری و مجلس تعزیه بهخاطر وی و سفرش صادر کردهاست.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۳۷}}</ref> بهگفتهٔ ناجی و باغستانی بر طبق روایات منقول از [[شیخ صدوق]]، محدث شیعه، علی بن موسی الرّضا پیشگویی کرد که در غربت خواهد مرد و در کنار هارون دفن خواهد شد و هرگز نزد خانوادهاش بازنخواهد گشت. او هیچیک از اقوام، حتی فرزند خردسالش جواد را نیز با خود به سفر نبرد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | ||
بهنظر میرسد علی بن موسی در این سال، سفری به مکه داشت که در این سفر، پسر پنج سالهاش، [[محمد تقی|محمّد]] نیز او را همراهی میکردهاست. سفر او به مرو در اوایل سال ۲۰۱ ه.ق برابر با اواخر تابستان ۸۱۶ م آغاز شد. مسیر سفر مطابق گزارش بیشتر منابع از [[بصره]]، [[اهواز]] و [[فارس (سرزمین)|فارس]] بود؛ چراکه بغداد و کوفه در آن زمان در دست شورشیان بود؛ بنابراین، گفتهٔ [[یعقوبی]] که رجاء به بغداد و [[نهاوند|نَهاوَند]] سفر کرده، مردود است. اما اینکه علی بن موسی از مسیر [[قم]] نگذشته، قطعی است. او از مسیر [[نیشابور]] عبور کرده که عدهای از [[محدث|مُحَدِّثان]] برجستهٔ [[اهل سنت]] مانند [[ابن راهویه|اِبنِ راهْوَیْهْ]]، یَحْیَی بنِ یَحْییٰ، [[محمد بن رافع|محمّد بن رافِع]] و [[احمد بن حرب|احمد بن حَرْب]] به استقبالش آمدند تا با او دیدار کنند و وی مدت کوتاهی در این شهر ماند.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بهگفتهٔ میلانی، پررنگترین واقعه در طول سفر علی بن موسی الرّضا، در همین ناحیه و در استماع و استنساخ [[حدیث سلسلهالذهب|حدیثِ سِلسِلَةُالذَّهَب]] رخ دادهاست.<ref>{{پک|میلانی|۱۳۸۵|ک=قادتنا کیف نعرفهم|ص=۲۵۰–۲۵۱|ج=۴}}</ref> مشهورترین قول دربارهٔ مسیر حرکت علی بن موسی «[[مدینه]]، نقره، قریتین، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو» گزارش شدهاست.<ref>{{پک|جعفریان|۲۰۱۵|ک=اطلس الشیعه|ص=۱۰۲}}</ref> بلاغی در ''تاریخ نائین''، مسیر دیگری را برای این سفر، نقل کرده که عبارت است از «مدینه، بصره، [[ارجان|اَرْجان]]، فارس، [[اصفهان]]، نیشابور، [[دهسرخ (مشهد)|دِه سُرخ]]، [[سناباد]]، [[سرخس]] و مرو».<ref>{{پک|عرفانمنش|۱۳۷۶|ک=جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا|ص=۱۱۲}}</ref> | بهنظر میرسد علی بن موسی در این سال، سفری به مکه داشت که در این سفر، پسر پنج سالهاش، [[محمد تقی|محمّد]] نیز او را همراهی میکردهاست. سفر او به مرو در اوایل سال ۲۰۱ ه.ق برابر با اواخر تابستان ۸۱۶ م آغاز شد. مسیر سفر مطابق گزارش بیشتر منابع از [[بصره]]، [[اهواز]] و [[فارس (سرزمین)|فارس]] بود؛ چراکه بغداد و کوفه در آن زمان در دست شورشیان بود؛ بنابراین، گفتهٔ [[یعقوبی]] که رجاء به بغداد و [[نهاوند|نَهاوَند]] سفر کرده، مردود است. اما اینکه علی بن موسی از مسیر [[قم]] نگذشته، قطعی است. او از مسیر [[نیشابور]] عبور کرده که عدهای از [[محدث|مُحَدِّثان]] برجستهٔ [[اهل سنت]] مانند [[ابن راهویه|اِبنِ راهْوَیْهْ]]، یَحْیَی بنِ یَحْییٰ، [[محمد بن رافع|محمّد بن رافِع]] و [[احمد بن حرب|احمد بن حَرْب]] به استقبالش آمدند تا با او دیدار کنند و وی مدت کوتاهی در این شهر ماند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بهگفتهٔ میلانی، پررنگترین واقعه در طول سفر علی بن موسی الرّضا، در همین ناحیه و در استماع و استنساخ [[حدیث سلسلهالذهب|حدیثِ سِلسِلَةُالذَّهَب]] رخ دادهاست.<ref>{{پک|میلانی|۱۳۸۵|ک=قادتنا کیف نعرفهم|ص=۲۵۰–۲۵۱|ج=۴}}</ref> مشهورترین قول دربارهٔ مسیر حرکت علی بن موسی «[[مدینه]]، نقره، قریتین، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو» گزارش شدهاست.<ref>{{پک|جعفریان|۲۰۱۵|ک=اطلس الشیعه|ص=۱۰۲}}</ref> بلاغی در ''تاریخ نائین''، مسیر دیگری را برای این سفر، نقل کرده که عبارت است از «مدینه، بصره، [[ارجان|اَرْجان]]، فارس، [[اصفهان]]، نیشابور، [[دهسرخ (مشهد)|دِه سُرخ]]، [[سناباد]]، [[سرخس]] و مرو».<ref>{{پک|عرفانمنش|۱۳۷۶|ک=جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا|ص=۱۱۲}}</ref> | ||
; پذیرش ولایتعهدی و بیعت | ; پذیرش ولایتعهدی و بیعت | ||
بهگزارشی که [[شیخ صدوق|صدوق]]، محدث شیعه، در ''عیون اخبارَ الرّضا'' نقل میکند، مأمون در ابتدا پیشنهاد کرد تا از خلافت بهنفع خلافت علی بن موسی کنارهگیری کند.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> علی بن موسی در ردِّ ادعای مأمون به او گفت: «اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تنت کرده، از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی؛ اما اگر خلافت متعلق به تو نیست، اجازه نداری چیزی که متعلق به تو نیست را به من ببخشی.»<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۳۹}}</ref> پس از آن، مأمون پیشنهاد ولایتعهدی را داد، اما علی بن موسی الرّضا از پذیرش این پیشنهاد سرباز میزد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref><ref>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> علی بن موسی نزدیک به دو ماه در برابر پیشنهادِ ولایتعهدی مقاومت کرد و در نهایت با اکراه، آن را پذیرفت،<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بهشرط اینکه هیچ فعالیت حکومتی رسمی انجام ندهد.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | بهگزارشی که [[شیخ صدوق|صدوق]]، محدث شیعه، در ''عیون اخبارَ الرّضا'' نقل میکند، مأمون در ابتدا پیشنهاد کرد تا از خلافت بهنفع خلافت علی بن موسی کنارهگیری کند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> علی بن موسی در ردِّ ادعای مأمون به او گفت: «اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تنت کرده، از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی؛ اما اگر خلافت متعلق به تو نیست، اجازه نداری چیزی که متعلق به تو نیست را به من ببخشی.»<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۳۹}}</ref> پس از آن، مأمون پیشنهاد ولایتعهدی را داد، اما علی بن موسی الرّضا از پذیرش این پیشنهاد سرباز میزد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> علی بن موسی نزدیک به دو ماه در برابر پیشنهادِ ولایتعهدی مقاومت کرد و در نهایت با اکراه، آن را پذیرفت،<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بهشرط اینکه هیچ فعالیت حکومتی رسمی انجام ندهد.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
منابع بعدیِ امامیه مانند ''عیون اخبار الرّضا''، تأکید میکنند که علی بن موسی ولایتعهدی را تنها بدین دلیل که به مرگ تهدید شده بود، پذیرفت.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> شیخ صدوق، محدث شیعه، دلایلی را برای اثبات مدعای خود اقامه کردهاست از جمله استناد به گزارشهایی مبنی بر اصرار مأمون برای عزیمت علی بن موسی و نامهنگاریهای متعدد در اینباره و بهانههای علی بن موسی برای ردِّ این درخواستها. همچنین وی گزارشی را نقل میکند که بر اساس آن، مأمون علی بن موسی را تهدید به مرگ کرد تا وی ولایتعهدی را بپذیرد.<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۶۷، ۷۲}}</ref> در کنار دیدگاه شیعیان، برخی منابع اهل سنت نیز به اکراه و اجبارِ علی بن موسی به پذیرش ولایتعهدی اشاراتی داشتهاند، از جملهٔ آنها [[سلیمان بن ابراهیم بن قندوزی|قُنْدوزیِ]] [[حنفی|حَنَفی]] در ''[[ینابیع الموده|یَنابیعُ الْمَوَدَّة]]'' است که گزارش نموده: «علی بن موسی الرّضا با گریه و ناراحتی، ولایتعهدی را پذیرفت».<ref>{{پک|قندوزی|۱۴۲۲|ک=ینابیع المودة|ج=۳|ص=۱۶۷}}</ref> مشابه این گزارشها در منابعی مانند ''مَآثِرُ الْاِنافَة فی مَعالِمِ الْخِلافَة''، ''[[الفصول المهمه فی معرفة احوال الائمة|اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة]]''، ''[[صبح الاعشی|صُبحُ الْاَعْشیٰ]]'' و ''[[ضحی الاسلام|ضُحَی الْاِسلام]]'' مورد استدلال برای اثبات این مدعی قرار گرفتهاند.<ref>{{پک|قلقشندی|۱۴۲۷|ک=مآثر الانافة|ص=۳۰۵}}</ref><ref>{{پک|ابن صباغ مالکی|۱۴۰۹|ک=الفصول المهمة|ص=۲۴۴–۲۴۵}}</ref><ref>{{پک|قلقشندی|۱۳۴۰|ک=صبح الاعشی|ج=۹|ص=۳۹۱}}</ref><ref>{{پک|امین|۱۳۵۵|ک=ضحی الاسلام|ج=۳|ص=۲۹۴}}</ref> | منابع بعدیِ امامیه مانند ''عیون اخبار الرّضا''، تأکید میکنند که علی بن موسی ولایتعهدی را تنها بدین دلیل که به مرگ تهدید شده بود، پذیرفت.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> شیخ صدوق، محدث شیعه، دلایلی را برای اثبات مدعای خود اقامه کردهاست از جمله استناد به گزارشهایی مبنی بر اصرار مأمون برای عزیمت علی بن موسی و نامهنگاریهای متعدد در اینباره و بهانههای علی بن موسی برای ردِّ این درخواستها. همچنین وی گزارشی را نقل میکند که بر اساس آن، مأمون علی بن موسی را تهدید به مرگ کرد تا وی ولایتعهدی را بپذیرد.<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۶۷، ۷۲}}</ref> در کنار دیدگاه شیعیان، برخی منابع اهل سنت نیز به اکراه و اجبارِ علی بن موسی به پذیرش ولایتعهدی اشاراتی داشتهاند، از جملهٔ آنها [[سلیمان بن ابراهیم بن قندوزی|قُنْدوزیِ]] [[حنفی|حَنَفی]] در ''[[ینابیع الموده|یَنابیعُ الْمَوَدَّة]]'' است که گزارش نموده: «علی بن موسی الرّضا با گریه و ناراحتی، ولایتعهدی را پذیرفت».<ref>{{پک|قندوزی|۱۴۲۲|ک=ینابیع المودة|ج=۳|ص=۱۶۷}}</ref> مشابه این گزارشها در منابعی مانند ''مَآثِرُ الْاِنافَة فی مَعالِمِ الْخِلافَة''، ''[[الفصول المهمه فی معرفة احوال الائمة|اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة]]''، ''[[صبح الاعشی|صُبحُ الْاَعْشیٰ]]'' و ''[[ضحی الاسلام|ضُحَی الْاِسلام]]'' مورد استدلال برای اثبات این مدعی قرار گرفتهاند.<ref>{{پک|قلقشندی|۱۴۲۷|ک=مآثر الانافة|ص=۳۰۵}}</ref><ref>{{پک|ابن صباغ مالکی|۱۴۰۹|ک=الفصول المهمة|ص=۲۴۴–۲۴۵}}</ref><ref>{{پک|قلقشندی|۱۳۴۰|ک=صبح الاعشی|ج=۹|ص=۳۹۱}}</ref><ref>{{پک|امین|۱۳۵۵|ک=ضحی الاسلام|ج=۳|ص=۲۹۴}}</ref> | ||
علی بن موسی، در نهایت با چهار شرط، ولایتعهدی را پذیرفت: | علی بن موسی، در نهایت با چهار شرط، ولایتعهدی را پذیرفت: | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
[[پرونده:Dirham with al-Rida.jpg|بندانگشتی|350x350px|سکهای متعلق به دورانِ مأمون که بر روی آن نامِ علی بن موسی الرّضا بهعنوانِ ولیعهد حک شدهاست.]] | [[پرونده:Dirham with al-Rida.jpg|بندانگشتی|350x350px|سکهای متعلق به دورانِ مأمون که بر روی آن نامِ علی بن موسی الرّضا بهعنوانِ ولیعهد حک شدهاست.]] | ||
سرانجام، بهگزارش [[محمد بن جریر طبری|طَبَری]] پس از آنکه مأمون شرایط علی بن موسی را پذیرفت، او را در دوم [[رمضان]] ۲۰۱ ه.ق، به ولایتعهدی خود منصوب کرد. [[ابراهیم بن عباس صولی]] این رویداد را در ۵ رمضان میداند. نخستین کسی که با علی بن موسی بیعت و ابراز وفاداری کرد، فرزند کوچک مأمون، [[عباس بن مأمون|عباس]] بود که لباسی سبز بر تن داشت. از میان شاعرانی که ستایش و مدح علی بن موسی در این جایگاه را کردند، ابراهیم بن عباس صولی و [[دعبل خزاعی|دِعبِلِ خُزاعی]] بودند. به هردو نفر، ۱۰٬۰۰۰ سکه از مسکوکاتِ تازهضربشده که بهنام علویان بود، دادند. پس از آن عباسیان و علویان متناوباً هدایایی دریافت کردند. پس از مراسم در روز ۷ رمضان/۳۰ مارس، از سوی خلیفه نامهای رسمی مبنی بر اعلانِ انتصاب تنظیم شد تا در مساجد سراسر امپراتوری خوانده شود.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> افزون بر این، مأمون دختر یا خواهرش، [[ام حبیبه خواهر مأمون|اُمِّحَبیبه]] را به ازدواج علی بن موسی و دخترش [[ام فضل دختر مأمون|اُمِّفَضل]] را نیز به عقد پسر علی بن موسی، [[محمد تقی]] درآورد. نیز، دستور ضرب سکههایی را داد که نام مأمون و ولیعهدش، علی بن موسی، بر روی آنها حک شدهبود.<ref>{{پک|Bobrick|2012|ک=The Caliph's Splendor|ص=205|زبان=en}}</ref> مأمون بهشکرانهٔ این کار، حقوق یک سالِ سپاه را پرداخت کرد.<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۵۷}}</ref> همچنین مأمون فرمان داد تا نامِ ولیعهد در همه جا در خطبهها ذکر شود و رنگ پوشش و لباس فرم، پوشاکِ رسمی و پرچمها از سیاه که رنگِ رسمیِ عباسیان بود به سبز تغییر کند.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> بیهم دائو میگوید پیشتر رنگ سبز بهعنوان نشانهٔ علویان شناخته نمیشد، اما بهتدریج چنین القا شد که این رنگ، بیشتر بهعنوان نشانی برای ابراز اهمیتِ آشتی میان عباسیان و علویان درنظر بوده تا نشانهای از تسلیم شدنِ عباسیان و ادعاهای علویان. نکتهٔ دیگر این است که در میان مسلمانان، رنگ سبز با لباسهای پوشیده در [[بهشت]] ارتباط دارد و اینکه انتخاب آن، بازتاب جوِّ کنونیِ چشمداشتهای فریبنده بود.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | سرانجام، بهگزارش [[محمد بن جریر طبری|طَبَری]] پس از آنکه مأمون شرایط علی بن موسی را پذیرفت، او را در دوم [[رمضان]] ۲۰۱ ه.ق، به ولایتعهدی خود منصوب کرد. [[ابراهیم بن عباس صولی]] این رویداد را در ۵ رمضان میداند. نخستین کسی که با علی بن موسی بیعت و ابراز وفاداری کرد، فرزند کوچک مأمون، [[عباس بن مأمون|عباس]] بود که لباسی سبز بر تن داشت. از میان شاعرانی که ستایش و مدح علی بن موسی در این جایگاه را کردند، ابراهیم بن عباس صولی و [[دعبل خزاعی|دِعبِلِ خُزاعی]] بودند. به هردو نفر، ۱۰٬۰۰۰ سکه از مسکوکاتِ تازهضربشده که بهنام علویان بود، دادند. پس از آن عباسیان و علویان متناوباً هدایایی دریافت کردند. پس از مراسم در روز ۷ رمضان/۳۰ مارس، از سوی خلیفه نامهای رسمی مبنی بر اعلانِ انتصاب تنظیم شد تا در مساجد سراسر امپراتوری خوانده شود.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> افزون بر این، مأمون دختر یا خواهرش، [[ام حبیبه خواهر مأمون|اُمِّحَبیبه]] را به ازدواج علی بن موسی و دخترش [[ام فضل دختر مأمون|اُمِّفَضل]] را نیز به عقد پسر علی بن موسی، [[محمد تقی]] درآورد. نیز، دستور ضرب سکههایی را داد که نام مأمون و ولیعهدش، علی بن موسی، بر روی آنها حک شدهبود.<ref dir=ltr>{{پک|Bobrick|2012|ک=The Caliph's Splendor|ص=205|زبان=en}}</ref> مأمون بهشکرانهٔ این کار، حقوق یک سالِ سپاه را پرداخت کرد.<ref>{{پک|مرتضوی|۱۳۸۵|ک=ولایت عهدی امام رضا علیه السلام|ص=۵۷}}</ref> همچنین مأمون فرمان داد تا نامِ ولیعهد در همه جا در خطبهها ذکر شود و رنگ پوشش و لباس فرم، پوشاکِ رسمی و پرچمها از سیاه که رنگِ رسمیِ عباسیان بود به سبز تغییر کند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> بیهم دائو میگوید پیشتر رنگ سبز بهعنوان نشانهٔ علویان شناخته نمیشد، اما بهتدریج چنین القا شد که این رنگ، بیشتر بهعنوان نشانی برای ابراز اهمیتِ آشتی میان عباسیان و علویان درنظر بوده تا نشانهای از تسلیم شدنِ عباسیان و ادعاهای علویان. نکتهٔ دیگر این است که در میان مسلمانان، رنگ سبز با لباسهای پوشیده در [[بهشت]] ارتباط دارد و اینکه انتخاب آن، بازتاب جوِّ کنونیِ چشمداشتهای فریبنده بود.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
مأمون در سند رسمیاش شرح داد که او علی بن موسی الرّضا را برترین و بهترین گزینه در میان نسل و فرزندان [[عبدالله بن عباس]] و [[علی بن ابیطالب]] میداند و امیدوار است که این انتخاب بتواند کمکی برای بازگردانیِ وفاق و وحدت در جامعهٔ اسلامی باشد. علی بن موسی الرّضا نیز در یادداشتِ پذیرشِ خویش که به سند افزوده شدهاست، همان تمایلات را بیان میکند و از مأمون برای تلاش در جهت اصلاح رفتارِ نادرستِ گذشته با علویان تقدیر کرده و متعهد شد که درصورت رسیدن به خلافت، با عباسیان به عدل رفتار نماید.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بیهم دائو نیز در ویرایش سوم ''دانشنامهٔ اسلام'' بر این باور است که در بیانیهٔ پذیرش علی بن موسی الرّضا — که به نامهٔ انتصاب ضمیمه شدهاست — چیزی وجود ندارد که بگوید علی بن موسی الرّضا تمایلی به پذیرش این مسئولیت نداشت، یا اینکه او این کار را تحت فشار انجام دادهاست. او تصویر این ماجرا را در منابع امامیه، متفاوت ارزیابی میکند که تلاش زیادی میکنند تا نشان دهند که اهداف مأمون نسبت به علی بن موسی الرّضا، هر چیزی جز صداقت بود؛ و اینکه علی بن موسی شریکی بیمیل در نقشهای بود که میخواست شخصیتش را بهعنوان یک جویای قدرت دنیوی لکهدار کند. او نحوهٔ پیشنهاد خلافت و سپس ولایتعهدی به علی بن موسی الرّضا از سوی مأمون را بیشتر بهعنوان پاسخی به مجادلاتِ ضدِامامیه میخوانَد تا این موضوع که علی بن موسی الرّضا واقعاً خود را بهعنوان امامِ امامیه در نظر گرفته و ادعای قانونی برای خلیفه داشته باشد؛ درصورتیکه او باید اصرار داشته باشد که مأمون از خلافت به نفعِ علی بن موسی الرّضا استعفا دهد. این نیز این نشان میدهد که پذیرشِ این عنوان از سوی علی بن موسی الرّضا بهشرط عدم انجام وظایفِ یک وارث بودهاست، یعنی جایگاهی قانونی و نقشی بیمعنی که عملی انجام ندهد، و بههمین دلیل جایگاهش را بهعنوان امام تضعیف نمیکند.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | مأمون در سند رسمیاش شرح داد که او علی بن موسی الرّضا را برترین و بهترین گزینه در میان نسل و فرزندان [[عبدالله بن عباس]] و [[علی بن ابیطالب]] میداند و امیدوار است که این انتخاب بتواند کمکی برای بازگردانیِ وفاق و وحدت در جامعهٔ اسلامی باشد. علی بن موسی الرّضا نیز در یادداشتِ پذیرشِ خویش که به سند افزوده شدهاست، همان تمایلات را بیان میکند و از مأمون برای تلاش در جهت اصلاح رفتارِ نادرستِ گذشته با علویان تقدیر کرده و متعهد شد که درصورت رسیدن به خلافت، با عباسیان به عدل رفتار نماید.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بیهم دائو نیز در ویرایش سوم ''دانشنامهٔ اسلام'' بر این باور است که در بیانیهٔ پذیرش علی بن موسی الرّضا — که به نامهٔ انتصاب ضمیمه شدهاست — چیزی وجود ندارد که بگوید علی بن موسی الرّضا تمایلی به پذیرش این مسئولیت نداشت، یا اینکه او این کار را تحت فشار انجام دادهاست. او تصویر این ماجرا را در منابع امامیه، متفاوت ارزیابی میکند که تلاش زیادی میکنند تا نشان دهند که اهداف مأمون نسبت به علی بن موسی الرّضا، هر چیزی جز صداقت بود؛ و اینکه علی بن موسی شریکی بیمیل در نقشهای بود که میخواست شخصیتش را بهعنوان یک جویای قدرت دنیوی لکهدار کند. او نحوهٔ پیشنهاد خلافت و سپس ولایتعهدی به علی بن موسی الرّضا از سوی مأمون را بیشتر بهعنوان پاسخی به مجادلاتِ ضدِامامیه میخوانَد تا این موضوع که علی بن موسی الرّضا واقعاً خود را بهعنوان امامِ امامیه در نظر گرفته و ادعای قانونی برای خلیفه داشته باشد؛ درصورتیکه او باید اصرار داشته باشد که مأمون از خلافت به نفعِ علی بن موسی الرّضا استعفا دهد. این نیز این نشان میدهد که پذیرشِ این عنوان از سوی علی بن موسی الرّضا بهشرط عدم انجام وظایفِ یک وارث بودهاست، یعنی جایگاهی قانونی و نقشی بیمعنی که عملی انجام ندهد، و بههمین دلیل جایگاهش را بهعنوان امام تضعیف نمیکند.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
بهنوشتهٔ دونالدسون مأمون با هدفِ رهایی از مشکلات حکومت در مواجهه با علویان و درخواستهای آنان که منجر به قیامهای متعددی شدهبود، پذیرفت تا علی بن موسی الرّضا را بهعنوان جانشین خود منصوب سازد؛ اما محبوبیت زیاد علی بن موسی نزد شیعیان و عدم دسترسی به بعضی از اهداف این انتصاب و همینطور فشارهای حزبِ مخالفش در بغداد، او را از این تصمیم پشیمان کرد.<ref>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=166–167|زبان=en}}</ref> این تصمیمِ شگفتآور که از سوی خلیفه گرفته شد، بیدرنگ مخالفتِ شدید گروههای مخالف را برانگیخت و این مخالفت حتی در خراسان — که زیر نفوذ وزیر ایرانی، [[فضل بن سهل]] بود — دیده میشد.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> عباسیانِ بغداد که عموماً از مخالفان مأمون تشکیل شدهبودند، از اینکه مأمون نهتنها علی بن موسی را به جانشینیاش نصب کرده، بلکه رنگ پرچم عباسیان را هم به سبز تغییر دادهاست، عصبانی بودند. نگرانی آنان بهخاطر بیرون آوردنِ امپراتوری اسلامی از دست عباسیان توسط علویان و ایرانیها بود.<ref>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=167|زبان=en}}</ref> آنها در بغداد بیعت خود با مأمون را شکستند و عمویش [[ابراهیم بن مهدی|ابراهیم بن مَهدی]] (د. ۲۲۴ ه.ق/۸۳۹ م) را بهعنوان خلیفه در ۲۸ [[ذیحجه|ذیحَجّهٔ]] ۲۰۱ ه.ق/۱۷ ژوئیهٔ ۸۱۷ م منصوب کردند.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> با رسیدن خبر عزل مأمون به مرو، علی بن موسی الرّضا پیشنهادِ عزل خویش از ولایتعهدی را به مأمون داد، اما در مقابل مأمون تصمیم گرفت به بغداد برگردد و از حقش دفاع کند.<ref>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=167|زبان=en}}</ref> جعفریان با نقل سخنان مأمون از ''عیون اخبار الرّضا'' میگوید همهٔ اینها سبب شد تا مأمون طی سخنانی خطاب به عباسیان مخالفش، اهدافش را از ولایتعهدیِ علی بن موسی افشا کند. او این اهداف را زیر نظر گرفتنِ علی بن موسی و علویان، حمایت علویان از عباسیان، کوچک کردنِ مقام علی بن موسی و تنزّلِ وجههٔ اجتماعیش را بیان کرد.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۳۳–۴۳۵}}</ref> بهگفتهٔ [[برنارد لوئیس|بِرنارد لوئیس]]، از سوی دیگر شیعیان بسیار احساس پیروزی میکردند، اگرچه اینگونه ناقص و محدود بهرسمیت شناختنِ ادعاشان، هرگز نظر مساعد آنان را جلب نکرد.<ref>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | بهنوشتهٔ دونالدسون مأمون با هدفِ رهایی از مشکلات حکومت در مواجهه با علویان و درخواستهای آنان که منجر به قیامهای متعددی شدهبود، پذیرفت تا علی بن موسی الرّضا را بهعنوان جانشین خود منصوب سازد؛ اما محبوبیت زیاد علی بن موسی نزد شیعیان و عدم دسترسی به بعضی از اهداف این انتصاب و همینطور فشارهای حزبِ مخالفش در بغداد، او را از این تصمیم پشیمان کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=166–167|زبان=en}}</ref> این تصمیمِ شگفتآور که از سوی خلیفه گرفته شد، بیدرنگ مخالفتِ شدید گروههای مخالف را برانگیخت و این مخالفت حتی در خراسان — که زیر نفوذ وزیر ایرانی، [[فضل بن سهل]] بود — دیده میشد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> عباسیانِ بغداد که عموماً از مخالفان مأمون تشکیل شدهبودند، از اینکه مأمون نهتنها علی بن موسی را به جانشینیاش نصب کرده، بلکه رنگ پرچم عباسیان را هم به سبز تغییر دادهاست، عصبانی بودند. نگرانی آنان بهخاطر بیرون آوردنِ امپراتوری اسلامی از دست عباسیان توسط علویان و ایرانیها بود.<ref dir=ltr>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=167|زبان=en}}</ref> آنها در بغداد بیعت خود با مأمون را شکستند و عمویش [[ابراهیم بن مهدی|ابراهیم بن مَهدی]] (د. ۲۲۴ ه.ق/۸۳۹ م) را بهعنوان خلیفه در ۲۸ [[ذیحجه|ذیحَجّهٔ]] ۲۰۱ ه.ق/۱۷ ژوئیهٔ ۸۱۷ م منصوب کردند.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> با رسیدن خبر عزل مأمون به مرو، علی بن موسی الرّضا پیشنهادِ عزل خویش از ولایتعهدی را به مأمون داد، اما در مقابل مأمون تصمیم گرفت به بغداد برگردد و از حقش دفاع کند.<ref dir=ltr>{{پک|Donaldson|1933|ک=The Shi'ite Religion|ص=167|زبان=en}}</ref> جعفریان با نقل سخنان مأمون از ''عیون اخبار الرّضا'' میگوید همهٔ اینها سبب شد تا مأمون طی سخنانی خطاب به عباسیان مخالفش، اهدافش را از ولایتعهدیِ علی بن موسی افشا کند. او این اهداف را زیر نظر گرفتنِ علی بن موسی و علویان، حمایت علویان از عباسیان، کوچک کردنِ مقام علی بن موسی و تنزّلِ وجههٔ اجتماعیش را بیان کرد.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۳۳–۴۳۵}}</ref> بهگفتهٔ [[برنارد لوئیس|بِرنارد لوئیس]]، از سوی دیگر شیعیان بسیار احساس پیروزی میکردند، اگرچه اینگونه ناقص و محدود بهرسمیت شناختنِ ادعاشان، هرگز نظر مساعد آنان را جلب نکرد.<ref dir=ltr>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
;دورهٔ ولایتعهدی | ;دورهٔ ولایتعهدی | ||
بر اساس گزارش منابع شیعی همچون ''عیون اخبار الرّضا''، پس از مراسم ولایتعهدی و فرارسیدنِ [[عید فطر]]، مأمون پیامی را برای علی بن موسی الرّضا فرستاد تا [[نماز عید|نمازِ عید فِطر]] را بخواند. علی بن موسی پس از خودداری اولیه، در نهایت پذیرفت تا نماز عید را اقامه کند. در روز عید، علی بن موسی با آداب خاصی از منزل خارج شد و مردم به تبعیت از وی تکبیرگویان بهراه افتادند و سپاهیان از اسب پیاده شدند و برهنهپا همراهی کردند؛ مأمون با فرستادنِ پیام به علی بن موسی، وی را از اقامهٔ نماز عید منصرف کرد. بر اساس آنچه [[ابوعبدالله حاکم نیشابوری|حاکم نیشابوری]]، محدث اهل سنت، در ''[[تاریخ نیشابور (الحاکم)|تاریخ نیشابور]]'' و صدوق، محدث شیعه، در ''عیون اخبار الرّضا'' بیان میدارند، پس از اندکی از این ماجرا، در [[خراسان]] خشکسالی پدید آمد و گروهی این خشکسالی را در ارتباط با انتصاب علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی قلمداد کردند. علی بن موسی نیز اقدام به اقامهٔ [[نماز باران]] کرد و در نهایت باران بارید. این واقعه سبب شد تا اطرافیانِ مأمون از علی بن موسی به بدی یاد کنند و مأمون نیز نگران افزایش محبوبیت علی بن موسی و تضعیف موقعیت خویش شد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | بر اساس گزارش منابع شیعی همچون ''عیون اخبار الرّضا''، پس از مراسم ولایتعهدی و فرارسیدنِ [[عید فطر]]، مأمون پیامی را برای علی بن موسی الرّضا فرستاد تا [[نماز عید|نمازِ عید فِطر]] را بخواند. علی بن موسی پس از خودداری اولیه، در نهایت پذیرفت تا نماز عید را اقامه کند. در روز عید، علی بن موسی با آداب خاصی از منزل خارج شد و مردم به تبعیت از وی تکبیرگویان بهراه افتادند و سپاهیان از اسب پیاده شدند و برهنهپا همراهی کردند؛ مأمون با فرستادنِ پیام به علی بن موسی، وی را از اقامهٔ نماز عید منصرف کرد. بر اساس آنچه [[ابوعبدالله حاکم نیشابوری|حاکم نیشابوری]]، محدث اهل سنت، در ''[[تاریخ نیشابور (الحاکم)|تاریخ نیشابور]]'' و صدوق، محدث شیعه، در ''عیون اخبار الرّضا'' بیان میدارند، پس از اندکی از این ماجرا، در [[خراسان]] خشکسالی پدید آمد و گروهی این خشکسالی را در ارتباط با انتصاب علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی قلمداد کردند. علی بن موسی نیز اقدام به اقامهٔ [[نماز باران]] کرد و در نهایت باران بارید. این واقعه سبب شد تا اطرافیانِ مأمون از علی بن موسی به بدی یاد کنند و مأمون نیز نگران افزایش محبوبیت علی بن موسی و تضعیف موقعیت خویش شد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> | ||
بهگفتهٔ مادلونگ در ''[[ایرانیکا]]''، ارتباطِ مأمون و علی بن موسی در مرو، نزدیک و صمیمی بود. بنابر گزارشها، علی بن موسی در خانهای مجاورِ محل اقامت خلیفه سکونت کرد و ظاهراً ایشان هر روز با یکدیگر ملاقات داشتند. مأمون بهطور علنی میخواست که علی بن موسی مستقیماً در همهٔ تصمیمات و مراسمهای رسمی شرکت کند؛ اما گزارش شده که علی بن موسی تصریح میکرد که در امور دولت دخالت نمیکند. مأمون نیروی محافظِ شخصیاش (شُرَط) و گاردش (حَرَس)، مأمورانِ تحت فرمانِ فرماندهان خراسانیِ وفادار به خلافت، و نیز یک حاجب و یک کاتب را برای علی بن موسی گُمارْد. خلیفه در قضاوتها و فتواهایش به او وابسته بود و مناظراتی را میان او و دانشمندان مسلمان و نیز بزرگانِ جوامع دینیِ دیگر ترتیب میداد.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | بهگفتهٔ مادلونگ در ''[[ایرانیکا]]''، ارتباطِ مأمون و علی بن موسی در مرو، نزدیک و صمیمی بود. بنابر گزارشها، علی بن موسی در خانهای مجاورِ محل اقامت خلیفه سکونت کرد و ظاهراً ایشان هر روز با یکدیگر ملاقات داشتند. مأمون بهطور علنی میخواست که علی بن موسی مستقیماً در همهٔ تصمیمات و مراسمهای رسمی شرکت کند؛ اما گزارش شده که علی بن موسی تصریح میکرد که در امور دولت دخالت نمیکند. مأمون نیروی محافظِ شخصیاش (شُرَط) و گاردش (حَرَس)، مأمورانِ تحت فرمانِ فرماندهان خراسانیِ وفادار به خلافت، و نیز یک حاجب و یک کاتب را برای علی بن موسی گُمارْد. خلیفه در قضاوتها و فتواهایش به او وابسته بود و مناظراتی را میان او و دانشمندان مسلمان و نیز بزرگانِ جوامع دینیِ دیگر ترتیب میداد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
ارتباط میان علی بن موسی و فضل بن سهل هیچگاه خوب نبود.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بنابر گزارشها، خاندان سهل توانستند برای مدتی امور را مدیریت کنند تا شدت اوضاع عراق را پنهان نگاه دارند و مأمون را به این باور رسانند که ابراهیم بن مهدی صرفاً بهعنوان فرماندارش عمل میکند،<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و این علی بن موسی بود که بدون حُبّ و بغض، چشم مأمون را نسبت به این موضوع باز و اصرار کرد که به بغداد برود و حضورش سبب بازگشتِ آرامش و صلح به آنجا شود.<ref>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> این ارزیابیِ وضعیت، از سوی چند تن از فرماندهانِ سپاه مأمون پشتیبانی شد و مأمون تصمیم گرفت به عراق سفر کند. فضل بن سهل که هدفش حفظ حکومت در شرق بود، استعفای خویش را ارائه کرد و با استدلال شدت تنفرِ عباسیان نسبت به خود، از خلیفه خواست تا او را بهعنوان فرماندارِ [[خراسان بزرگ]] منصوب کند. مأمون دیگربار بر کمالِ اعتمادش به او تأکید کرد و از او خواست تا نامهای دیگر با مُهر و نام خلیفه در تأیید امتیازات استثناییِ خود بنویسد. این نامه در [[صفر|صَفَرِ]] سال ۲۰۲ ه.ق مهر و امضا، و بهطور رسمی از سوی علی بن موسی نیز تأیید شد. پس از آن، برای انتشار در سراسر امپراتوری فرستاده شد.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | ارتباط میان علی بن موسی و فضل بن سهل هیچگاه خوب نبود.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بنابر گزارشها، خاندان سهل توانستند برای مدتی امور را مدیریت کنند تا شدت اوضاع عراق را پنهان نگاه دارند و مأمون را به این باور رسانند که ابراهیم بن مهدی صرفاً بهعنوان فرماندارش عمل میکند،<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> و این علی بن موسی بود که بدون حُبّ و بغض، چشم مأمون را نسبت به این موضوع باز و اصرار کرد که به بغداد برود و حضورش سبب بازگشتِ آرامش و صلح به آنجا شود.<ref dir=ltr>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> این ارزیابیِ وضعیت، از سوی چند تن از فرماندهانِ سپاه مأمون پشتیبانی شد و مأمون تصمیم گرفت به عراق سفر کند. فضل بن سهل که هدفش حفظ حکومت در شرق بود، استعفای خویش را ارائه کرد و با استدلال شدت تنفرِ عباسیان نسبت به خود، از خلیفه خواست تا او را بهعنوان فرماندارِ [[خراسان بزرگ]] منصوب کند. مأمون دیگربار بر کمالِ اعتمادش به او تأکید کرد و از او خواست تا نامهای دیگر با مُهر و نام خلیفه در تأیید امتیازات استثناییِ خود بنویسد. این نامه در [[صفر|صَفَرِ]] سال ۲۰۲ ه.ق مهر و امضا، و بهطور رسمی از سوی علی بن موسی نیز تأیید شد. پس از آن، برای انتشار در سراسر امپراتوری فرستاده شد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
== امامت == | == امامت == | ||
{{شیعه}} | {{شیعه}} | ||
بهعقیدهٔ شیعه، امامت مهمترین منصب پس از نبوت در اسلام است و هر [[امام]] بهوسیلهٔ امامِ پیشین و از سوی خدا، عهدهدارِ منصب امامت میشود.<ref>{{پک|Tabatabaei|1975|ک=Shi'ite Islam|ص=68–69, 76|زبان=en}}</ref> با بروز اختلافات در جانشینیِ [[جعفر صادق]]، شیعیان اینبار در جانشینی [[موسی کاظم]] دقّت بیشتری را لازم دیدند و در دوران حیات موسی کاظم سعی در شناختِ جانشینش نمودند.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۲۷}}</ref> بهگفتهٔ [[باقر شریف قرشی|قُرَشی]]، مورخ شیعه، موسی کاظم نیز در این زمینه، اقداماتِ شفاهی و کتبی فراوانی را پیشبینی کردهبود. از جمله میتوان به روایاتی با موضوع اِعطای حقوقی چون [[صدقه|صدقات]] به علی بن موسی، وصیّ دانستنِ وی، تصریح به امامتش و توصیه به تبعیتِ از او اشاره کرد. اقداماتِ کتبی وی نیز شامل نامههایی با مضمون تأییدِ امامت علی بن موسی پس از حیاتِ خودش بودهاست. در اینباره، صَدوق، محدث شیعه، در ''عیون اخبارَ الرّضا'' از دو نامهای یاد میکند که موسی کاظم در آن به امامتِ علی بن موسی وصیت کردهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۸۶|ج=۱}}</ref><ref>{{پک|ذهبی|۱۴۲۲|ک=الامام الرضا|ج=۱|ص=۵۳–۵۹}}</ref> موسی کاظم در مدینه، [[بصره]] و [[بغداد]] بر امامت علی بن موسی الرضا تأکید کرد و یارانش را گواه گرفت. وی در مدینه هفده نفر از سادات علوی را جمع کرد تا بر امامت وی شهادت دهند و نامهای نوشت و شصت گواه بر آن گرفت. وی، حتی از زندان یادداشتهایی برای تثبیت این وصیت فرستاد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> [[باقر شریف قرشی|قُرَشی]]، مورخ شیعه، در ''حَیاةُ الْامامِ الرّضا''، سیزده روایت را با موضوعِ تصریح به امامت علی بن موسی بهنقل از موسی کاظم فهرست کردهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۸۲–۸۶|ج=۱}}</ref> شیخ مفید، محدث شیعه، نیز دوازده تَن از اصحاب موسی کاظم را نام بردهاست که جانشینیِ علی بن موسی در امامت را از زبان موسی کاظم نقل کردهاند.<ref>{{پک|ضیائی ارزگانی|۱۳۸۷|ک=دانشنامه کلام اسلامی|ص=۴۴۶|ج=۱}}</ref> [[داوود بن کثیر رقی]]، [[علی بن یقطین]] و [[محمد بن سنان]] از جمله این محدثان که مفید برشمرده، هستند.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> [[علی بن یقطین|علی بن یَقْطین]] از قولِ موسی کاظم روایت میکند: «علی بهترینِ فرزندانم است و من کُنیهام (اَبوالْحَسَن) را به او دادهام».<ref>{{پک|Maliki Tabrizi|2008|ک=A Concise Treatise|زبان=en}}</ref> | بهعقیدهٔ شیعه، امامت مهمترین منصب پس از نبوت در اسلام است و هر [[امام]] بهوسیلهٔ امامِ پیشین و از سوی خدا، عهدهدارِ منصب امامت میشود.<ref dir=ltr>{{پک|Tabatabaei|1975|ک=Shi'ite Islam|ص=68–69, 76|زبان=en}}</ref> با بروز اختلافات در جانشینیِ [[جعفر صادق]]، شیعیان اینبار در جانشینی [[موسی کاظم]] دقّت بیشتری را لازم دیدند و در دوران حیات موسی کاظم سعی در شناختِ جانشینش نمودند.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۲۷}}</ref> بهگفتهٔ [[باقر شریف قرشی|قُرَشی]]، مورخ شیعه، موسی کاظم نیز در این زمینه، اقداماتِ شفاهی و کتبی فراوانی را پیشبینی کردهبود. از جمله میتوان به روایاتی با موضوع اِعطای حقوقی چون [[صدقه|صدقات]] به علی بن موسی، وصیّ دانستنِ وی، تصریح به امامتش و توصیه به تبعیتِ از او اشاره کرد. اقداماتِ کتبی وی نیز شامل نامههایی با مضمون تأییدِ امامت علی بن موسی پس از حیاتِ خودش بودهاست. در اینباره، صَدوق، محدث شیعه، در ''عیون اخبارَ الرّضا'' از دو نامهای یاد میکند که موسی کاظم در آن به امامتِ علی بن موسی وصیت کردهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۸۶|ج=۱}}</ref><ref>{{پک|ذهبی|۱۴۲۲|ک=الامام الرضا|ج=۱|ص=۵۳–۵۹}}</ref> موسی کاظم در مدینه، [[بصره]] و [[بغداد]] بر امامت علی بن موسی الرضا تأکید کرد و یارانش را گواه گرفت. وی در مدینه هفده نفر از سادات علوی را جمع کرد تا بر امامت وی شهادت دهند و نامهای نوشت و شصت گواه بر آن گرفت. وی، حتی از زندان یادداشتهایی برای تثبیت این وصیت فرستاد.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> [[باقر شریف قرشی|قُرَشی]]، مورخ شیعه، در ''حَیاةُ الْامامِ الرّضا''، سیزده روایت را با موضوعِ تصریح به امامت علی بن موسی بهنقل از موسی کاظم فهرست کردهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۸۲–۸۶|ج=۱}}</ref> شیخ مفید، محدث شیعه، نیز دوازده تَن از اصحاب موسی کاظم را نام بردهاست که جانشینیِ علی بن موسی در امامت را از زبان موسی کاظم نقل کردهاند.<ref>{{پک|ضیائی ارزگانی|۱۳۸۷|ک=دانشنامه کلام اسلامی|ص=۴۴۶|ج=۱}}</ref> [[داوود بن کثیر رقی]]، [[علی بن یقطین]] و [[محمد بن سنان]] از جمله این محدثان که مفید برشمرده، هستند.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> [[علی بن یقطین|علی بن یَقْطین]] از قولِ موسی کاظم روایت میکند: «علی بهترینِ فرزندانم است و من کُنیهام (اَبوالْحَسَن) را به او دادهام».<ref dir=ltr>{{پک|Maliki Tabrizi|2008|ک=A Concise Treatise|زبان=en}}</ref> | ||
علاوهبر تصریح به امامتش از سوی موسی کاظم، دلایل دیگری بر امامتش اقامه شدهاست، از جمله: تصریحِ [[محمد|پیامبر اسلام]] به امامتش و نام بردنش در حدیثی برای [[سلمان فارسی]] و [[جابر بن عبدالله انصاری|جابِر بن عبدالله انصاری]]، گستردگی علم و آگاهیَش، [[عصمت]] وی و [[معجزه|معجزاتی]] که از او گزارش شدهاست.<ref>{{پک|ضیائی ارزگانی|۱۳۸۷|ک=دانشنامه کلام اسلامی|ص=۴۴۶|ج=۱}}</ref> بهنظر نمیرسید کسی از برادرانش ادعای امامت داشته باشد، اگرچه بعضی از آنان مانند [[عباس بن موسی]] ظاهراً زنده بودن یا [[رجعت|رجعتِ]] پدرشان را تبلیغ میکردند.<ref>{{پک|نجف|۱۴۰۶|ک=الجامع لرواة|ج=۱|ص=۳۵۸–۳۶۳}}</ref> | علاوهبر تصریح به امامتش از سوی موسی کاظم، دلایل دیگری بر امامتش اقامه شدهاست، از جمله: تصریحِ [[محمد|پیامبر اسلام]] به امامتش و نام بردنش در حدیثی برای [[سلمان فارسی]] و [[جابر بن عبدالله انصاری|جابِر بن عبدالله انصاری]]، گستردگی علم و آگاهیَش، [[عصمت]] وی و [[معجزه|معجزاتی]] که از او گزارش شدهاست.<ref>{{پک|ضیائی ارزگانی|۱۳۸۷|ک=دانشنامه کلام اسلامی|ص=۴۴۶|ج=۱}}</ref> بهنظر نمیرسید کسی از برادرانش ادعای امامت داشته باشد، اگرچه بعضی از آنان مانند [[عباس بن موسی]] ظاهراً زنده بودن یا [[رجعت|رجعتِ]] پدرشان را تبلیغ میکردند.<ref>{{پک|نجف|۱۴۰۶|ک=الجامع لرواة|ج=۱|ص=۳۵۸–۳۶۳}}</ref> | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
=== چالش واقفیه === | === چالش واقفیه === | ||
یکی از چالشهای اصلی علی بن موسی الرضا در ابتدای دورهٔ امامتش، شکلگیری مذهب [[واقفیه|واقِفیّه]] بود. در ابتدا، بعضی از وکلای موسی کاظم بهویژه [[علی بن ابیحمزه بطائنی|علی بن اَبیحَمزهٔ بَطائِنی]]، [[زیاد بن مروان قندی|زیاد بن مَروان قَندی]] و [[عثمان بن عیسی رواسی|عثمان بن عیسی رَواسی]] درگذشت وی را انکار کردند و اعتقاد به این مذهب را رواج دادند. آنان اموال و داراییهایی را که بهعنوان خمس و [[نذر|نُذورات]] از شیعیان در اختیار داشتند، نزد خویش نگاه داشتند و علی بن موسی را بهعنوان امام نپذیرفتند. واقفیها معتقد بودند موسی بن جعفر از دنیا نرفته و هنوز زنده است و [[رزق|روزی]] میخورد و همو [[قائم آل محمد]] است که به [[غیبت امام زمان|غیبت]] رفتهاست.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> این مسئله، سبب اختلاف اعتقادی بزرگی در گروههای گوناگونِ شیعیان بهویژه در کوفه و بغداد شد. پس از آن علی بن موسی متهم به انحراف از آموزههای اجدادش در برخی موارد شد.<ref>{{پک|نجف|۱۴۰۶|ک=الجامع لرواة|ج=۱|ص=۳۵۸–۳۶۳}}</ref> | یکی از چالشهای اصلی علی بن موسی الرضا در ابتدای دورهٔ امامتش، شکلگیری مذهب [[واقفیه|واقِفیّه]] بود. در ابتدا، بعضی از وکلای موسی کاظم بهویژه [[علی بن ابیحمزه بطائنی|علی بن اَبیحَمزهٔ بَطائِنی]]، [[زیاد بن مروان قندی|زیاد بن مَروان قَندی]] و [[عثمان بن عیسی رواسی|عثمان بن عیسی رَواسی]] درگذشت وی را انکار کردند و اعتقاد به این مذهب را رواج دادند. آنان اموال و داراییهایی را که بهعنوان خمس و [[نذر|نُذورات]] از شیعیان در اختیار داشتند، نزد خویش نگاه داشتند و علی بن موسی را بهعنوان امام نپذیرفتند. واقفیها معتقد بودند موسی بن جعفر از دنیا نرفته و هنوز زنده است و [[رزق|روزی]] میخورد و همو [[قائم آل محمد]] است که به [[غیبت امام زمان|غیبت]] رفتهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> این مسئله، سبب اختلاف اعتقادی بزرگی در گروههای گوناگونِ شیعیان بهویژه در کوفه و بغداد شد. پس از آن علی بن موسی متهم به انحراف از آموزههای اجدادش در برخی موارد شد.<ref>{{پک|نجف|۱۴۰۶|ک=الجامع لرواة|ج=۱|ص=۳۵۸–۳۶۳}}</ref> | ||
بهگفتهٔ [[رسول جعفریان]]، انگیزهٔ پیدایشِ وقف و گرایش به آن، علاوه بر تمایلات مادّی و هواهای نفسانی و دنیایی، عدم شناخت مصداق مهدویت در عین اعتقاد به آن بودهاست.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۲۹}}</ref> [[حسین مدرسی|حسین مدرّسی]] در علتِ پیدایش واقفیه میگوید هرچند گزارش منابع شیعی مبنی بر امتناعِ بعضی از وکلای موسی کاظم در بازگردانیِ اموال به علی بن موسی الرّضا پس از قتلِ موسی بن جعفر درست است، بااینحال این تمامِ علت ماجرا نیست. او ادامه میدهد که انتظارِ دیرپایِ جامعهٔ شیعه برای قیامِ «[[قائم آل محمد|قائِمِ آلِ محمّد]]» سبب شد تا با توجه به رواجِ حدیثهایی که هفتمین امام را «قائم» معرفی میکرد،<ref group="یادداشت">محمدباقر مجلسی در جلد ۴۸ بحارالانوار، در باب دهم به ذکر احادیثی که بر اساس آن، واقفیه به زنده بودن موسی کاظم بار پیدا کردند میپردازد. در حدیث سیزدهم این فصل آمدهاست: «روی عن ذریح عن ابی جعفر علیه السلام قال لی: سابعنا قائمنا ان شاء الله» ترجمه: «از ذریح نقل شدهاست که جعفر صادق گفت: هفتمین از ما [اهل بیت] قائم است اگر خدا بخواهد.» ببینید: {{پک|مجلسی|۲۰۱۱|ک=بحارالانوار|ص=۲۵۰–۲۶۰|ج=۴۸}} و {{پک|مدرسی|۱۳۹۱|ک=زندگی بابالحوائج|ص=۲۱–۲۳}}</ref> بسیاری از شیعیان به قائِمیَّتِ موسی کاظم معتقد شوند و او را زنده بپندارند که بازخواهد گشت و «دولتِ حق» را برپا خواهد کرد. تا سالهای طولانی پس از قتل موسی بن جعفر، این امید در میان شیعیان وجود داشت؛ امیدی که با استناد به آن حدیث، بهزودی پایان نمیپذیرفت.<ref>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=10–11, 60–62|زبان=en}}</ref> | بهگفتهٔ [[رسول جعفریان]]، انگیزهٔ پیدایشِ وقف و گرایش به آن، علاوه بر تمایلات مادّی و هواهای نفسانی و دنیایی، عدم شناخت مصداق مهدویت در عین اعتقاد به آن بودهاست.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۲۹}}</ref> [[حسین مدرسی|حسین مدرّسی]] در علتِ پیدایش واقفیه میگوید هرچند گزارش منابع شیعی مبنی بر امتناعِ بعضی از وکلای موسی کاظم در بازگردانیِ اموال به علی بن موسی الرّضا پس از قتلِ موسی بن جعفر درست است، بااینحال این تمامِ علت ماجرا نیست. او ادامه میدهد که انتظارِ دیرپایِ جامعهٔ شیعه برای قیامِ «[[قائم آل محمد|قائِمِ آلِ محمّد]]» سبب شد تا با توجه به رواجِ حدیثهایی که هفتمین امام را «قائم» معرفی میکرد،<ref group="یادداشت">محمدباقر مجلسی در جلد ۴۸ بحارالانوار، در باب دهم به ذکر احادیثی که بر اساس آن، واقفیه به زنده بودن موسی کاظم بار پیدا کردند میپردازد. در حدیث سیزدهم این فصل آمدهاست: «روی عن ذریح عن ابی جعفر علیه السلام قال لی: سابعنا قائمنا ان شاء الله» ترجمه: «از ذریح نقل شدهاست که جعفر صادق گفت: هفتمین از ما [اهل بیت] قائم است اگر خدا بخواهد.» ببینید: {{پک|مجلسی|۲۰۱۱|ک=بحارالانوار|ص=۲۵۰–۲۶۰|ج=۴۸}} و {{پک|مدرسی|۱۳۹۱|ک=زندگی بابالحوائج|ص=۲۱–۲۳}}</ref> بسیاری از شیعیان به قائِمیَّتِ موسی کاظم معتقد شوند و او را زنده بپندارند که بازخواهد گشت و «دولتِ حق» را برپا خواهد کرد. تا سالهای طولانی پس از قتل موسی بن جعفر، این امید در میان شیعیان وجود داشت؛ امیدی که با استناد به آن حدیث، بهزودی پایان نمیپذیرفت.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=10–11, 60–62|زبان=en}}</ref> | ||
با ظهور واقفیه، [[یونس بن عبدالرحمن|یونُس بن عبدُالرَّحمٰن قُمی]] — یکی از شاگردان موسی کاظم — اقدام به تبلیغ علیهِ جریان وقف کرد.<ref>{{پک|جباری|۱۳۸۱|ف=انحرافات کارگزاران ائمه|ک=معرفت}}</ref> محدودیتهایی که خلفای عباسی برای علویان و شیعیان ایجاد کرده بودند، سبب شده بود تا ارتباطشان با امامان شیعه سخت شود و درنتیجه یادگیری مسائل دینیشان با مشکل مواجه شود.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۵۱}}</ref> بهگفتهٔ [[باقر شریف قرشی|قُرَشی]]، مورخ شیعه، علی بن موسی نیز برای استدلال بر امامت خویش، سفری به بصره و کوفه را تدارک دید و با استقرار در منزل حسن بن محمد علوی در شهر بصره، جلسهٔ بزرگی گذاشت و با جمعی از مخالفان خود در امر امامت گفتگو کرد. در این جلسه، [[جاثلیق|جاثُلیقِ]] [[مسیحی|نَصاری]] و [[رأس جالوت|رَأسُ الْجالوت]] نیز حضور داشتند و علی بن موسی با آنها مناظره نمود.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۹۳ و ۹۸–۹۹|ج=۱}}</ref> سرانجام بسیاری از واقفیه، با گذشتِ زمانْ امامتِ علی بن موسی الرّضا را تصدیق کردند و در آغاز سدهٔ سوم هجری قمری، اکثریت شیعیان از علی بن موسی الرّضا در جایگاهِ امامِ مُفْتَرَضُالطّاعَة اطاعت میکردند.<ref>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=10–11, 60–62|زبان=en}}</ref> | با ظهور واقفیه، [[یونس بن عبدالرحمن|یونُس بن عبدُالرَّحمٰن قُمی]] — یکی از شاگردان موسی کاظم — اقدام به تبلیغ علیهِ جریان وقف کرد.<ref>{{پک|جباری|۱۳۸۱|ف=انحرافات کارگزاران ائمه|ک=معرفت}}</ref> محدودیتهایی که خلفای عباسی برای علویان و شیعیان ایجاد کرده بودند، سبب شده بود تا ارتباطشان با امامان شیعه سخت شود و درنتیجه یادگیری مسائل دینیشان با مشکل مواجه شود.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۵۱}}</ref> بهگفتهٔ [[باقر شریف قرشی|قُرَشی]]، مورخ شیعه، علی بن موسی نیز برای استدلال بر امامت خویش، سفری به بصره و کوفه را تدارک دید و با استقرار در منزل حسن بن محمد علوی در شهر بصره، جلسهٔ بزرگی گذاشت و با جمعی از مخالفان خود در امر امامت گفتگو کرد. در این جلسه، [[جاثلیق|جاثُلیقِ]] [[مسیحی|نَصاری]] و [[رأس جالوت|رَأسُ الْجالوت]] نیز حضور داشتند و علی بن موسی با آنها مناظره نمود.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۹۳ و ۹۸–۹۹|ج=۱}}</ref> سرانجام بسیاری از واقفیه، با گذشتِ زمانْ امامتِ علی بن موسی الرّضا را تصدیق کردند و در آغاز سدهٔ سوم هجری قمری، اکثریت شیعیان از علی بن موسی الرّضا در جایگاهِ امامِ مُفْتَرَضُالطّاعَة اطاعت میکردند.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=10–11, 60–62|زبان=en}}</ref> | ||
=== اصحاب، شاگردان و وکلا === | === اصحاب، شاگردان و وکلا === | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
== درگذشت یا کشته شدن == | == درگذشت یا کشته شدن == | ||
[[پرونده:Sanctuary 2.jpg|بندانگشتی|305x305پیکسل|راست|عکسی از مرقدِ علی بن موسی الرّضا در مشهد]] | [[پرونده:Sanctuary 2.jpg|بندانگشتی|305x305پیکسل|راست|عکسی از مرقدِ علی بن موسی الرّضا در مشهد]] | ||
در دوم [[شعبان|شَعبانِ]] سال ۲۰۲ ه.ق، شش ماه پس از استعفای [[فضل بن سهل سرخسی|فضل بن سهل]] از وزارت، هنگامی که مأمون بههمراه ولیعهد و دربار، قصدِ غرب کرده بود، فضل در سرخس توسط چند تن از فرماندهان سپاه کشته شد. هرچند مأمون دستور اعدامِ این فرماندهان را صادر کرد، اما آنان مدعی بودند که این اقدام بهدستور خلیفه صورت گرفتهاست. هنگامی که کاروان مأمون به طوس رسید، علی بن موسی الرّضا احساس بیماری کرد و پس از چند روز درگذشت. بنابر معتبرترین گزارشها، درگذشت او در آخرین روزِ صفر سال ۲۰۳ ه.ق اتفاق افتادهاست. تاریخهای دیگری در همان محدودهٔ ماه صفر برای این واقعه ذکر شدهاست. خلیفه از گروهی از علویان و خویشاوندان علی بن موسی الرّضا از جمله عمویش، محمد بن جعفر، درخواست کرد تا پیکر علی بن موسی را بررسی و تأیید کنند که او به مرگ طبیعی درگذشته است و دستور داد که پیکرش در کنار قبر پدرِ خویش، هارون، در منزل [[حمید بن قحطبه طایی|حُمَیْد بن قَحْطَبهٔ طایی]] در [[سناباد|سَناباد]] در نزدیکیِ [[نوغان]] به خاک سپرده شود. مأمون غم و اندوهِ بسیاری از خود نشان داد و بنابر گزارشها بدون [[عمامه|عَمامه]] در مراسمِ تشییع پیکر حاضر شد و بهمدت سه روز در آنجا به عزاداری پرداخت. بااینحال بسیاری از منابع، او را متهم به دست داشتن در مسمومیتِ علی بن موسی الرّضا دانستهاند. درگذشت ناگهانیِ وزیر و ولیعهد که زنده بودنشان سبب میشد تا آشتی با عباسیانِ مخالف در بغداد ناممکن باشد، این احتمال را تقویت میکند که مأمون در این مرگها دست داشتهباشد. البته این احتمال بدین معنا نیست که غم و اندوهش برای علی بن موسی و احساسات و وابستگیاش به او، لزوماً از روی ریاکاری یا ساختگی بود، بلکه میتواند نشاندهندهٔ غلبهٔ محاسبات سردِ سیاسی بر احساسات و ایدهآلهای شخصی او برای تثبیت منصب خلافتش باشد.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | در دوم [[شعبان|شَعبانِ]] سال ۲۰۲ ه.ق، شش ماه پس از استعفای [[فضل بن سهل سرخسی|فضل بن سهل]] از وزارت، هنگامی که مأمون بههمراه ولیعهد و دربار، قصدِ غرب کرده بود، فضل در سرخس توسط چند تن از فرماندهان سپاه کشته شد. هرچند مأمون دستور اعدامِ این فرماندهان را صادر کرد، اما آنان مدعی بودند که این اقدام بهدستور خلیفه صورت گرفتهاست. هنگامی که کاروان مأمون به طوس رسید، علی بن موسی الرّضا احساس بیماری کرد و پس از چند روز درگذشت. بنابر معتبرترین گزارشها، درگذشت او در آخرین روزِ صفر سال ۲۰۳ ه.ق اتفاق افتادهاست. تاریخهای دیگری در همان محدودهٔ ماه صفر برای این واقعه ذکر شدهاست. خلیفه از گروهی از علویان و خویشاوندان علی بن موسی الرّضا از جمله عمویش، محمد بن جعفر، درخواست کرد تا پیکر علی بن موسی را بررسی و تأیید کنند که او به مرگ طبیعی درگذشته است و دستور داد که پیکرش در کنار قبر پدرِ خویش، هارون، در منزل [[حمید بن قحطبه طایی|حُمَیْد بن قَحْطَبهٔ طایی]] در [[سناباد|سَناباد]] در نزدیکیِ [[نوغان]] به خاک سپرده شود. مأمون غم و اندوهِ بسیاری از خود نشان داد و بنابر گزارشها بدون [[عمامه|عَمامه]] در مراسمِ تشییع پیکر حاضر شد و بهمدت سه روز در آنجا به عزاداری پرداخت. بااینحال بسیاری از منابع، او را متهم به دست داشتن در مسمومیتِ علی بن موسی الرّضا دانستهاند. درگذشت ناگهانیِ وزیر و ولیعهد که زنده بودنشان سبب میشد تا آشتی با عباسیانِ مخالف در بغداد ناممکن باشد، این احتمال را تقویت میکند که مأمون در این مرگها دست داشتهباشد. البته این احتمال بدین معنا نیست که غم و اندوهش برای علی بن موسی و احساسات و وابستگیاش به او، لزوماً از روی ریاکاری یا ساختگی بود، بلکه میتواند نشاندهندهٔ غلبهٔ محاسبات سردِ سیاسی بر احساسات و ایدهآلهای شخصی او برای تثبیت منصب خلافتش باشد.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
بهنوشتهٔ طَیِّب الْحِبری در ''[[تاریخ جدید اسلام کمبریج]]''، وی در شرایط مشکوکی در اثر مسمومیت با زهر کشته شد.<ref>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=286|زبان=en}}</ref> اکثر منابعِ متقدم شیعی دلیل بیماریِ منجر به مرگِ علی بن موسی الرّضا را مسمومیت بر اثر زهر دانستهاند و به نقش مأمون اذعان دارند. برخی از این منابع عبارتند از: [[ابوبکر محمد بن عباس خوارزمی|ابوبکر خوارَزمی]] در ''رسالهٔ خوارزمی''، [[ابوالفرج اصفهانی|اَبُوالْفَرَج اصفهانی]] در ''[[مقاتل الطالبین|مَقاتِلُ الطّالِبین]]''، [[محمدباقر مجلسی]] در ''[[بحارالانوار|بِحارُالْاَنوار]]''، [[شیخ صدوق|صَدوق]] در ''[[معانی الاخبار|مَعانیُ الْاَخبار]]'' و ''[[من لایحضره الفقیه|مَنْ لا یَحضُرُهُ الْفَقیهْ]]'' و ''کتابُ الْاِعتِقادات'' و [[شیخ مفید|مفید]] در ''[[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد|اَلْاِرشاد]]''.<ref>{{پک|شریف رازی|۱۳۹۲|ف=الرسالة المامونیة|ک=سفینه}}</ref><ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۳۷۱|ج=۲}}</ref> تاریخنویسان شیعه علت مسمومیت و درگذشتِ علی بن موسی را انار مسمومی میدانند که توسط [[علی بن هشام|علی بن هُشام]] به وی داده شد. برخی گزارشها از آبِ انارِ مسمومی که بهدست یکی از درباریان تهیه و توسط شخصِ خلیفه به علی بن موسی خورانده شد، یاد کردهاند. با این وجود، طبری اشارهای به احتمال قتل نمیکند.<ref>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> دربارهٔ شیوهٔ مسموم شدنِ علی بن موسی الرّضا گزارشهای مختلفی وجود دارد. هشام معروف حسنی در ''سیرَةُ الْائِمَّةِ الْاِثنیٰ عَشَر'' گزارش میکند که مأمون از یکی از غلامانش بهنام عبدالله بن بشیر خواست تا به دستانش زهر بمالد و سپس همراه با وی، نزدِ علی بن موسی رفت و پس از احوالپرسی، از عبدالله بن بشیر خواست برای علی بن موسی الرّضا، اناری آبگیری کند و آن را بهدست خود به علی بن موسی خوراند.<ref>{{پک|الحسنی|۱۴۰۶|ک=سیرة الائمة الاثنی عشر|ج=۲|ص=۴۲۲–۴۲۳}}</ref> شریف قرشی گزارشی را بهنقل از ''عیون اخبار الرّضا'' نقل میکند که مسمومیتش با قرار دادنِ چندروزهٔ سوزنهای زهرآلود در حبههای انگور بههمراه دانه کردن اناری با دست زهرآلودِ خادمی و آوردن آنها نزد علی بن موسی، انجام شدهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۳۷۲|ج=۱}}</ref> شیوههای دیگری نیز از مسمومیت برای علی بن موسی الرّضا گزارش شدهاست، از جمله مسمومیت با عسل که [[علی بن زید بیهقی]] آن را نقل کردهاست.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> مادلونگ ضمن بیان روایت وارسی پیکر علی بن موسی توسط [[محمد بن جعفر الصادق|محمد بن جعفر]] برای اطمینان از طبیعی بودن مرگ، بیان میکند که درگذشت ناگهانی ولیعهد و وزیر که زندهبودنشان عدم آشتی با عباسیان را سبب میشد، احتمال قوی دست داشتن مأمون در این قتلها را تقویت میکند.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در این میان، شیعیانی چون [[سید بن طاووس|سیّد بن طاووس]]، شیخ مفید و [[علی بن عیسی اربلی|اِربِلی]]، مسمومیت یا دخالتِ مأمون در این قتل را به دیدهٔ تردید نگریستند.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> منابعی از اهل سنت نیز درگذشت علی بن موسی الرّضا را بهخاطر بیماری ولی بر اثرِ خوردن انگورِ بسیار دانستهاند. نخستین گزارش در اینباره از سوی طبری نقل شدهاست. در بین منابع تاریخی اهل سنت، بعضی منابع از جمله ''[[تذکره الخواص|تَذکِرَةُ الْخَواصِّ]]'' [[ابن جوزی]]، ''مِرْآةُ الْجَنانِ'' [[عبدالله یافعی|یافعی]]، ''[[الصواعق المحرقه|اَلصَّواعِقُ الْمُحْرِقَة]]'' [[ابن حجر هیتمی|ابن حَجَر هِیْتَمی]] و ''وَسیلَةُ الْخادم اِلَی الْمَخدوم'' [[فضل بن روزبهان خنجی|فضل بن روزبِهان خُنْجی]] به مسمومیتِ علی بن موسی الرّضا در طوس و درگذشتش بر اثر این مسمومیت اشاره کردهاند، اما به شیوهٔ مسمومیت و عامل آن اشارهای ننمودهاند. در کنار این گزارشها، دانشمندانی از اهل سنت، علاوه بر اعلام مسمومیت بهعنوان سبب درگذشت علی بن موسی، عاملِ این مسمومیت را نیز مأمون معرفی دانستهاند، از جملهٔ آنان میتوان به دیدگاه [[تقیالدین مقریزی|مَقریزی]] در ''[[المقفی الکبیر|اَلْمُقَفَّی الْکَبیر]]''،<ref>{{پک|مقریزی|۱۴۲۷|ک=المقفی الکبیر|ج=۴|ص=۱۶۴}}</ref> [[ابن حبان|ابن حِبّان]] در ''[[الثقات|اَلثِّقات]]''،<ref>{{پک|ابن حبان|۱۴۰۲|ک=الثقات|ج=۸|ص=۴۵۶–۴۵۷}}</ref> [[صلاحالدین صفدی|صَفْدی]] در '' [[الوافی بالوفیات|اَلْوافی بِالْوَفَیات]]''،<ref>{{پک|صفدی|۱۴۰۱|ک=الوافی بالوفیات|ج=۲۲|ص=۲۵۱}}</ref> ابوالفرج اصفهانی در ''مقاتل الطالبین''،<ref>{{پک|اصفهانی|۱۴۱۹|ک=مقاتل الطالبیین|ص=۴۵۴}}</ref> [[عبدالسلام ترمانینی|تِرمانینی]] در ''[[احداث التاریخ الاسلامی بترتیب السنین|اَحْداثُ التّاریخِ الْاِسلامیِّ بِتَرتیبِ السِّنینَ]]''<ref>{{پک|ترمانینی|۱۴۰۸|ک=احداث التاریخ|ج=۱|ص=۱۱۶۹}}</ref> و [[سلیمان بن ابراهیم بن قندوزی|قُنْدوزی]] در ''[[ینابیع الموده|یَنابیعُ الْمَوَدَّة]]''<ref>{{پک|قندوزی|۱۴۲۲|ک=ینابیع المودة|ج=۳|ص=۱۲۱}}</ref> اشاره کرد. | بهنوشتهٔ طَیِّب الْحِبری در ''[[تاریخ جدید اسلام کمبریج]]''، وی در شرایط مشکوکی در اثر مسمومیت با زهر کشته شد.<ref dir=ltr>{{پک|El–Hibri|2010|ف=The Empire in Iraq|ک=The New Cambridge History of Islam|ص=286|زبان=en}}</ref> اکثر منابعِ متقدم شیعی دلیل بیماریِ منجر به مرگِ علی بن موسی الرّضا را مسمومیت بر اثر زهر دانستهاند و به نقش مأمون اذعان دارند. برخی از این منابع عبارتند از: [[ابوبکر محمد بن عباس خوارزمی|ابوبکر خوارَزمی]] در ''رسالهٔ خوارزمی''، [[ابوالفرج اصفهانی|اَبُوالْفَرَج اصفهانی]] در ''[[مقاتل الطالبین|مَقاتِلُ الطّالِبین]]''، [[محمدباقر مجلسی]] در ''[[بحارالانوار|بِحارُالْاَنوار]]''، [[شیخ صدوق|صَدوق]] در ''[[معانی الاخبار|مَعانیُ الْاَخبار]]'' و ''[[من لایحضره الفقیه|مَنْ لا یَحضُرُهُ الْفَقیهْ]]'' و ''کتابُ الْاِعتِقادات'' و [[شیخ مفید|مفید]] در ''[[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد|اَلْاِرشاد]]''.<ref>{{پک|شریف رازی|۱۳۹۲|ف=الرسالة المامونیة|ک=سفینه}}</ref><ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۳۷۱|ج=۲}}</ref> تاریخنویسان شیعه علت مسمومیت و درگذشتِ علی بن موسی را انار مسمومی میدانند که توسط [[علی بن هشام|علی بن هُشام]] به وی داده شد. برخی گزارشها از آبِ انارِ مسمومی که بهدست یکی از درباریان تهیه و توسط شخصِ خلیفه به علی بن موسی خورانده شد، یاد کردهاند. با این وجود، طبری اشارهای به احتمال قتل نمیکند.<ref dir=ltr>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> دربارهٔ شیوهٔ مسموم شدنِ علی بن موسی الرّضا گزارشهای مختلفی وجود دارد. هشام معروف حسنی در ''سیرَةُ الْائِمَّةِ الْاِثنیٰ عَشَر'' گزارش میکند که مأمون از یکی از غلامانش بهنام عبدالله بن بشیر خواست تا به دستانش زهر بمالد و سپس همراه با وی، نزدِ علی بن موسی رفت و پس از احوالپرسی، از عبدالله بن بشیر خواست برای علی بن موسی الرّضا، اناری آبگیری کند و آن را بهدست خود به علی بن موسی خوراند.<ref>{{پک|الحسنی|۱۴۰۶|ک=سیرة الائمة الاثنی عشر|ج=۲|ص=۴۲۲–۴۲۳}}</ref> شریف قرشی گزارشی را بهنقل از ''عیون اخبار الرّضا'' نقل میکند که مسمومیتش با قرار دادنِ چندروزهٔ سوزنهای زهرآلود در حبههای انگور بههمراه دانه کردن اناری با دست زهرآلودِ خادمی و آوردن آنها نزد علی بن موسی، انجام شدهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۳۷۲|ج=۱}}</ref> شیوههای دیگری نیز از مسمومیت برای علی بن موسی الرّضا گزارش شدهاست، از جمله مسمومیت با عسل که [[علی بن زید بیهقی]] آن را نقل کردهاست.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> مادلونگ ضمن بیان روایت وارسی پیکر علی بن موسی توسط [[محمد بن جعفر الصادق|محمد بن جعفر]] برای اطمینان از طبیعی بودن مرگ، بیان میکند که درگذشت ناگهانی ولیعهد و وزیر که زندهبودنشان عدم آشتی با عباسیان را سبب میشد، احتمال قوی دست داشتن مأمون در این قتلها را تقویت میکند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در این میان، شیعیانی چون [[سید بن طاووس|سیّد بن طاووس]]، شیخ مفید و [[علی بن عیسی اربلی|اِربِلی]]، مسمومیت یا دخالتِ مأمون در این قتل را به دیدهٔ تردید نگریستند.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> منابعی از اهل سنت نیز درگذشت علی بن موسی الرّضا را بهخاطر بیماری ولی بر اثرِ خوردن انگورِ بسیار دانستهاند. نخستین گزارش در اینباره از سوی طبری نقل شدهاست. در بین منابع تاریخی اهل سنت، بعضی منابع از جمله ''[[تذکره الخواص|تَذکِرَةُ الْخَواصِّ]]'' [[ابن جوزی]]، ''مِرْآةُ الْجَنانِ'' [[عبدالله یافعی|یافعی]]، ''[[الصواعق المحرقه|اَلصَّواعِقُ الْمُحْرِقَة]]'' [[ابن حجر هیتمی|ابن حَجَر هِیْتَمی]] و ''وَسیلَةُ الْخادم اِلَی الْمَخدوم'' [[فضل بن روزبهان خنجی|فضل بن روزبِهان خُنْجی]] به مسمومیتِ علی بن موسی الرّضا در طوس و درگذشتش بر اثر این مسمومیت اشاره کردهاند، اما به شیوهٔ مسمومیت و عامل آن اشارهای ننمودهاند. در کنار این گزارشها، دانشمندانی از اهل سنت، علاوه بر اعلام مسمومیت بهعنوان سبب درگذشت علی بن موسی، عاملِ این مسمومیت را نیز مأمون معرفی دانستهاند، از جملهٔ آنان میتوان به دیدگاه [[تقیالدین مقریزی|مَقریزی]] در ''[[المقفی الکبیر|اَلْمُقَفَّی الْکَبیر]]''،<ref>{{پک|مقریزی|۱۴۲۷|ک=المقفی الکبیر|ج=۴|ص=۱۶۴}}</ref> [[ابن حبان|ابن حِبّان]] در ''[[الثقات|اَلثِّقات]]''،<ref>{{پک|ابن حبان|۱۴۰۲|ک=الثقات|ج=۸|ص=۴۵۶–۴۵۷}}</ref> [[صلاحالدین صفدی|صَفْدی]] در '' [[الوافی بالوفیات|اَلْوافی بِالْوَفَیات]]''،<ref>{{پک|صفدی|۱۴۰۱|ک=الوافی بالوفیات|ج=۲۲|ص=۲۵۱}}</ref> ابوالفرج اصفهانی در ''مقاتل الطالبین''،<ref>{{پک|اصفهانی|۱۴۱۹|ک=مقاتل الطالبیین|ص=۴۵۴}}</ref> [[عبدالسلام ترمانینی|تِرمانینی]] در ''[[احداث التاریخ الاسلامی بترتیب السنین|اَحْداثُ التّاریخِ الْاِسلامیِّ بِتَرتیبِ السِّنینَ]]''<ref>{{پک|ترمانینی|۱۴۰۸|ک=احداث التاریخ|ج=۱|ص=۱۱۶۹}}</ref> و [[سلیمان بن ابراهیم بن قندوزی|قُنْدوزی]] در ''[[ینابیع الموده|یَنابیعُ الْمَوَدَّة]]''<ref>{{پک|قندوزی|۱۴۲۲|ک=ینابیع المودة|ج=۳|ص=۱۲۱}}</ref> اشاره کرد. | ||
== دفن و آرامگاه == | == دفن و آرامگاه == | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۷۶: | ||
== جانشینی == | == جانشینی == | ||
از دیگر مسائل پرحاشیهٔ زندگی علی بن موسی الرّضا، مسئلهٔ جانشینی وی بودهاست. پس از ماجرای [[واقفیه|واقفیها]] و انکارِ امامت علی بن موسی و مسائلی که در دیرفرزندآوریِ علی بن موسی پیش آمد، و در نهایت انکار انتسابِ محمد تقی به علی بن موسی، علی بن موسی الرّضا بارها بر جانشینی محمد تقی تأکید و توصیه نمود. مسئلهٔ بعدی که در جانشینی علی بن موسی الرّضا رخ داد، مسئلهٔ سنِّ کمِ محمد تقی بود. پذیرش امامی که در سن کودکی به امامت رسیدهاست، برای شیعیان سابقه نداشت.<ref>{{پک|ذهبی|۱۴۲۲|ک=الامام الرضا|ص=۷۱–۷۲}}</ref> علی بن موسی الرّضا تمام تلاش خود را در تثبیتِ جایگاه محمد تقی کرد. [[نص|نُصوصی]] از علی بن موسی الرّضا از طریق اشخاصی مانند علی بن جعفر، صفوان بن یحیی، معمر بن خالد و حسین بن یسار در اینباره نقل شدهاست. علی بن موسی الرّضا پس از تولد محمد تقی، با روشهای مختلف بر امامتِ محمد تقی تأکید کرد، مانند نشان دادن مُهرِ امامتِ فرزندش به یارانش.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> با همهٔ این تمهیدات، اینبار شیعیان با چالشی جدید مواجه بودند که آیا بلوغ، شرط امامت است و اینکه آیا یک کودک شرعاً شرایط امامت را داراست و علم لازم برای این مقام را دارد یا نه؟<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۷۳}}</ref><ref>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=11|زبان=en}}</ref> این چالش سبب شد تا گروهی از شیعیان به [[عبدالله بن موسی]] گرایش پیدا کنند؛ اما با بیپاسخ ماندن پرسشهاشان از وی، از پذیرش امامت او رویگردان شدند.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۷۳}}</ref> در این بین گروهی از شیعیان نیز پس از درگذشت علی بن موسی و با استناد به سنِّ کمِ فرزندش محمد تقی، به امامت برادرش [[احمد بن موسی]] باور پیدا کردند که این مذهب بهنام [[احمدیه (فرقه)|احمدیه]] شناخته میشوند.<ref>{{پک|مشکور|۱۳۷۲|ک=فرهنگ فرق اسلامی|ص=۳۶}}</ref> همچنین پس از درگذشت علی بن موسی، جمع کثیری از واقفیه که به امامت وی باور پیدا کردهبودند، مجدداً به عقیدهٔ وقف بازگشتند و [[مؤلفه|مُؤَلَّفه]] نام گرفتند.<ref>{{پک|مشکور|۱۳۷۲|ک=فرهنگ فرق اسلامی|ص=۴۳۱}}</ref> | از دیگر مسائل پرحاشیهٔ زندگی علی بن موسی الرّضا، مسئلهٔ جانشینی وی بودهاست. پس از ماجرای [[واقفیه|واقفیها]] و انکارِ امامت علی بن موسی و مسائلی که در دیرفرزندآوریِ علی بن موسی پیش آمد، و در نهایت انکار انتسابِ محمد تقی به علی بن موسی، علی بن موسی الرّضا بارها بر جانشینی محمد تقی تأکید و توصیه نمود. مسئلهٔ بعدی که در جانشینی علی بن موسی الرّضا رخ داد، مسئلهٔ سنِّ کمِ محمد تقی بود. پذیرش امامی که در سن کودکی به امامت رسیدهاست، برای شیعیان سابقه نداشت.<ref>{{پک|ذهبی|۱۴۲۲|ک=الامام الرضا|ص=۷۱–۷۲}}</ref> علی بن موسی الرّضا تمام تلاش خود را در تثبیتِ جایگاه محمد تقی کرد. [[نص|نُصوصی]] از علی بن موسی الرّضا از طریق اشخاصی مانند علی بن جعفر، صفوان بن یحیی، معمر بن خالد و حسین بن یسار در اینباره نقل شدهاست. علی بن موسی الرّضا پس از تولد محمد تقی، با روشهای مختلف بر امامتِ محمد تقی تأکید کرد، مانند نشان دادن مُهرِ امامتِ فرزندش به یارانش.<ref>{{پک|ناجی|باغستانی|۱۳۹۴|ف=الرضا، امام|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام}}</ref> با همهٔ این تمهیدات، اینبار شیعیان با چالشی جدید مواجه بودند که آیا بلوغ، شرط امامت است و اینکه آیا یک کودک شرعاً شرایط امامت را داراست و علم لازم برای این مقام را دارد یا نه؟<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۷۳}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=11|زبان=en}}</ref> این چالش سبب شد تا گروهی از شیعیان به [[عبدالله بن موسی]] گرایش پیدا کنند؛ اما با بیپاسخ ماندن پرسشهاشان از وی، از پذیرش امامت او رویگردان شدند.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۷۳}}</ref> در این بین گروهی از شیعیان نیز پس از درگذشت علی بن موسی و با استناد به سنِّ کمِ فرزندش محمد تقی، به امامت برادرش [[احمد بن موسی]] باور پیدا کردند که این مذهب بهنام [[احمدیه (فرقه)|احمدیه]] شناخته میشوند.<ref>{{پک|مشکور|۱۳۷۲|ک=فرهنگ فرق اسلامی|ص=۳۶}}</ref> همچنین پس از درگذشت علی بن موسی، جمع کثیری از واقفیه که به امامت وی باور پیدا کردهبودند، مجدداً به عقیدهٔ وقف بازگشتند و [[مؤلفه|مُؤَلَّفه]] نام گرفتند.<ref>{{پک|مشکور|۱۳۷۲|ک=فرهنگ فرق اسلامی|ص=۴۳۱}}</ref> | ||
سرانجام اکثریت جامعهٔ شیعه، امامت محمد تقی را پذیرفتند؛ هرچند که این پذیرش با استدلالهای متفاوتی انجام شد. گروهی بر این عقیده بودند که امامت محمد تقی حق و صحیح است و او پس از رسیدن به سن بلوغ و بهدست آوردن شرایط علمی لازم، امام خواهد بود و علمش را از طریق کتابهای پدرانش بهدست خواهد آورد. گروهی دیگر بر این اعتقاد بودند که خداوند علم و امامت را به هرکس بخواهد میدهد حتی اگر آن شخص کودک باشد مانند [[عیسی]] و [[یحیی|یَحیَی بن زَکَریّا]] که در کودکی پیامبر شدند، آنچنانکه محمد تقی در اثبات جانشینی خود، به جانشینی [[سلیمان]] برای [[داوود]]، جانشینی یحیی برای زکریا و نبوت عیسی در سنین خردسالی استدلال کردهبود. سرانجام نظریهٔ دوم پذیرش بیشتری در جامعهٔ شیعه یافت.<ref>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=32–34|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۷۳–۴۷۴}}</ref> | سرانجام اکثریت جامعهٔ شیعه، امامت محمد تقی را پذیرفتند؛ هرچند که این پذیرش با استدلالهای متفاوتی انجام شد. گروهی بر این عقیده بودند که امامت محمد تقی حق و صحیح است و او پس از رسیدن به سن بلوغ و بهدست آوردن شرایط علمی لازم، امام خواهد بود و علمش را از طریق کتابهای پدرانش بهدست خواهد آورد. گروهی دیگر بر این اعتقاد بودند که خداوند علم و امامت را به هرکس بخواهد میدهد حتی اگر آن شخص کودک باشد مانند [[عیسی]] و [[یحیی|یَحیَی بن زَکَریّا]] که در کودکی پیامبر شدند، آنچنانکه محمد تقی در اثبات جانشینی خود، به جانشینی [[سلیمان]] برای [[داوود]]، جانشینی یحیی برای زکریا و نبوت عیسی در سنین خردسالی استدلال کردهبود. سرانجام نظریهٔ دوم پذیرش بیشتری در جامعهٔ شیعه یافت.<ref dir=ltr>{{پک|Modarressi|1993|ک=Crisis and Consolidation|ص=32–34|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۷|ک=حیات فکری و سیاسی ائمه|ص=۴۷۳–۴۷۴}}</ref> | ||
== ویژگیهای ظاهری و اخلاقی == | == ویژگیهای ظاهری و اخلاقی == | ||
خط ۲۰۲: | خط ۲۰۲: | ||
;مناظرهها | ;مناظرهها | ||
{{نوشتار اصلی|مناظرههای علی بن موسی الرضا}} | {{نوشتار اصلی|مناظرههای علی بن موسی الرضا}} | ||
عواملی مانند توسعهٔ [[مذاهب اسلامی]]، گسترش سرزمینهای اسلام، [[نهضت ترجمه]] و پراکنشِ آثار یونانی، مصری و ایرانی در سرزمینهای اسلامی و نیز مشکلات داخلی و خارجی حکومتهای عباسی، سبب شد تا انقلاب و تحولی در زمینهٔ مناظرات کلامی رخ دهد. این تحول در عصر مأمون به اوج خود رسید و سبب شد تا مأمون با ایجادِ فضایی باز در زمینهٔ آزادی بیان، بهعنوان یکی از بزرگترین متکلمانِ زمان خویش شناخته شود.<ref>{{پک|پرنیان|ربانیزاده|۱۳۹۶|ف=نقش مأمون در مناظرهها|ک=مطالعات تاریخ فرهنگی}}</ref> با حضور علی بن موسی الرّضا در دربار حکومت، مأمون که علاقهمند به علوم مختلفِ ترجمهشده به عربی بود؛ مناظرات زیادی را میان علی بن موسی الرّضا و دانشمندانِ دینی و رهبرانِ ادیانِ مختلف — که از سرزمینهای مختلف به خراسان میآمدند — ترتیب میداد.<ref>{{پک|Tabatabaei|1975|ک=Shi'ite Islam|ص=182–183|زبان=en}}</ref> در مقابل، برخی روایاتْ حاکی از این است که قصد اصلیِ مأمون از ترتیب دادنِ این مناظرات، امیدواریِ وی برای تضعیف جایگاه علی بن موسی الرّضا نزد عموم مردم و عالمانِ اقوام و گروههای گوناگون بودهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۱۰۱–۱۰۲|ج=۱}}</ref> شاخصههای اصلیِ مناظرات علی بن موسی الرّضا را میتوان در دو بخش کلیِ مناظرات دروندینی با محوریت تشریح جایگاه امامان پس از پیامبر اسلام، اثبات امامت علی بن ابیطالب و برخی مجادلات کلامی بین شیعه و سنی؛ و مناظرات بروندینی با موضوعاتی مانند اثبات توحید، ذات و صفات خدا، کیفیت آفرینش، نفی تشبیه، نفی تجسیم، اثبات نبوت محمد، نفی الوهیتِ عیسی و نفی [[تثلیث]] دانست.<ref>{{پک|انصارینیا|خزعلی|۱۳۹۶|ف=جلوههای تمدنی در مناظره امام رضا|ک=تاریخ فرهنگی و تمدن اسلامی}}</ref> | عواملی مانند توسعهٔ [[مذاهب اسلامی]]، گسترش سرزمینهای اسلام، [[نهضت ترجمه]] و پراکنشِ آثار یونانی، مصری و ایرانی در سرزمینهای اسلامی و نیز مشکلات داخلی و خارجی حکومتهای عباسی، سبب شد تا انقلاب و تحولی در زمینهٔ مناظرات کلامی رخ دهد. این تحول در عصر مأمون به اوج خود رسید و سبب شد تا مأمون با ایجادِ فضایی باز در زمینهٔ آزادی بیان، بهعنوان یکی از بزرگترین متکلمانِ زمان خویش شناخته شود.<ref>{{پک|پرنیان|ربانیزاده|۱۳۹۶|ف=نقش مأمون در مناظرهها|ک=مطالعات تاریخ فرهنگی}}</ref> با حضور علی بن موسی الرّضا در دربار حکومت، مأمون که علاقهمند به علوم مختلفِ ترجمهشده به عربی بود؛ مناظرات زیادی را میان علی بن موسی الرّضا و دانشمندانِ دینی و رهبرانِ ادیانِ مختلف — که از سرزمینهای مختلف به خراسان میآمدند — ترتیب میداد.<ref dir=ltr>{{پک|Tabatabaei|1975|ک=Shi'ite Islam|ص=182–183|زبان=en}}</ref> در مقابل، برخی روایاتْ حاکی از این است که قصد اصلیِ مأمون از ترتیب دادنِ این مناظرات، امیدواریِ وی برای تضعیف جایگاه علی بن موسی الرّضا نزد عموم مردم و عالمانِ اقوام و گروههای گوناگون بودهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۱۰۱–۱۰۲|ج=۱}}</ref> شاخصههای اصلیِ مناظرات علی بن موسی الرّضا را میتوان در دو بخش کلیِ مناظرات دروندینی با محوریت تشریح جایگاه امامان پس از پیامبر اسلام، اثبات امامت علی بن ابیطالب و برخی مجادلات کلامی بین شیعه و سنی؛ و مناظرات بروندینی با موضوعاتی مانند اثبات توحید، ذات و صفات خدا، کیفیت آفرینش، نفی تشبیه، نفی تجسیم، اثبات نبوت محمد، نفی الوهیتِ عیسی و نفی [[تثلیث]] دانست.<ref>{{پک|انصارینیا|خزعلی|۱۳۹۶|ف=جلوههای تمدنی در مناظره امام رضا|ک=تاریخ فرهنگی و تمدن اسلامی}}</ref> | ||
برای علی بن موسی تا پیش از سفر به خراسان، مناظراتی گزارش شدهاست، اما اهم مناظرات او که به تفصیل در منابع روایی مورد اشاره قرار گرفتهاند، مناظرات وی در مقام ولایتعهدی است. این مناظرات عبارتند از: مناظرهای با [[رأس جالوت|رَأسِ جالوت]]ِ [[یهودی]] بود که سرانجام با پذیرش اسلام رأس جالوت، مناظره به پایان رسید.<ref name=":0">{{پک|نراقی|۱۳۷۸|ک=شرح حدیث رأس الجالوت|ص=۱}}</ref> مناظرهٔ دیگر با [[جاثلیق]]ِ [[مسیحی]] داشت که به انکار تثلیث و پذیرش [[توحید (اسلام)|توحید]] توسط جاثلیق منتهی شد.<ref name=":2">{{پک|روحی برندق|۱۳۹۶|ف=اخلاق و مهارتهای مناظره|ک=فرهنگ رضوی}}</ref> مناظرهای دیگر با [[هیربدان هیربد|بزرگِ]] [[هیربد|هیربَدانِ]] [[زرتشتی|زَرتُشتی]] برای علی بن موسی گزارش شدهاست که با بیپاسخ ماندن پرسشهای علی بن موسی، مناظره به سرانجام نرسید. [[عمران صابی|عِمرانِ صابی]] دیگر فردیاست که با وجود گرایشهای غیراسلامی و غیرتوحیدی، در موضوع توحید و صفات خدا با علی بن موسی وارد مناظره شد و در نهایت با استدلالهای علی بن موسی، [[شهادتین]] گفت و [[اسلام]] را پذیرفت.<ref name=":1">{{پک|مکارم شیرازی|۱۳۸۸|ک=مناظرات تاریخی امام رضا|ص=۳۹ و ۴۴}}</ref> [[سلیمان مروزی|سلیمانِ مَرْوَزی]] و [[علی بن محمد بن جهم|علی بن محمد بن جَهْم]] نیز از افرادی هستند که در موضوعات [[بدا|بَداء]] و [[عصمت]] پرسشهایی را مطرح کردند و با پاسخهای علی بن موسی، جلسه را تبدیل به مناظرهای کلامی کردند. در پایان هر دو مناظره، سلیمان و علی بن محمد، به اشتباه بودنِ اعتقادشان پیبردند.<ref>{{پک|مکارم شیرازی|۱۳۸۸|ک=مناظرات تاریخی امام رضا|ص=۴۸، ۵۹}}</ref><ref>{{پک|روحی برندق|۱۳۹۶|ف=اخلاق و مهارتهای مناظره|ک=فرهنگ رضوی}}</ref> بیهم دائو دربارهٔ گزارش برگزاری و شرکت در مناظرات میان علی بن موسی الرّضا، [[کلام اسلامی|مُتکلّمانِ]] مسلمان و چهرههای برجستهٔ دیگر جوامعِ مذهبی از سوی مأمون، هدف این گزارشها را نشان دادنِ برتریِ علی بن موسی الرّضا از نظر علم و دانش نسبت به خلیفه و دیگر دانشمندانِ مسلمان و رقیبانِ غیرمسلمان ادعا میکند و ادامه میدهد بههمین دلیل، تاریخی بودنِ آنها مورد پرسش قرار گرفتهاست، و میتوان آنها را سرچشمهٔ تلاش برای قرار دادنِ علی بن موسی الرّضا بهعنوان رقیب در دانشِ زبانزدِ خلیفه در نظر گرفت، همانطور که در منابع اهل سنت گزارش شدهاست.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | برای علی بن موسی تا پیش از سفر به خراسان، مناظراتی گزارش شدهاست، اما اهم مناظرات او که به تفصیل در منابع روایی مورد اشاره قرار گرفتهاند، مناظرات وی در مقام ولایتعهدی است. این مناظرات عبارتند از: مناظرهای با [[رأس جالوت|رَأسِ جالوت]]ِ [[یهودی]] بود که سرانجام با پذیرش اسلام رأس جالوت، مناظره به پایان رسید.<ref name=":0">{{پک|نراقی|۱۳۷۸|ک=شرح حدیث رأس الجالوت|ص=۱}}</ref> مناظرهٔ دیگر با [[جاثلیق]]ِ [[مسیحی]] داشت که به انکار تثلیث و پذیرش [[توحید (اسلام)|توحید]] توسط جاثلیق منتهی شد.<ref name=":2">{{پک|روحی برندق|۱۳۹۶|ف=اخلاق و مهارتهای مناظره|ک=فرهنگ رضوی}}</ref> مناظرهای دیگر با [[هیربدان هیربد|بزرگِ]] [[هیربد|هیربَدانِ]] [[زرتشتی|زَرتُشتی]] برای علی بن موسی گزارش شدهاست که با بیپاسخ ماندن پرسشهای علی بن موسی، مناظره به سرانجام نرسید. [[عمران صابی|عِمرانِ صابی]] دیگر فردیاست که با وجود گرایشهای غیراسلامی و غیرتوحیدی، در موضوع توحید و صفات خدا با علی بن موسی وارد مناظره شد و در نهایت با استدلالهای علی بن موسی، [[شهادتین]] گفت و [[اسلام]] را پذیرفت.<ref name=":1">{{پک|مکارم شیرازی|۱۳۸۸|ک=مناظرات تاریخی امام رضا|ص=۳۹ و ۴۴}}</ref> [[سلیمان مروزی|سلیمانِ مَرْوَزی]] و [[علی بن محمد بن جهم|علی بن محمد بن جَهْم]] نیز از افرادی هستند که در موضوعات [[بدا|بَداء]] و [[عصمت]] پرسشهایی را مطرح کردند و با پاسخهای علی بن موسی، جلسه را تبدیل به مناظرهای کلامی کردند. در پایان هر دو مناظره، سلیمان و علی بن محمد، به اشتباه بودنِ اعتقادشان پیبردند.<ref>{{پک|مکارم شیرازی|۱۳۸۸|ک=مناظرات تاریخی امام رضا|ص=۴۸، ۵۹}}</ref><ref>{{پک|روحی برندق|۱۳۹۶|ف=اخلاق و مهارتهای مناظره|ک=فرهنگ رضوی}}</ref> بیهم دائو دربارهٔ گزارش برگزاری و شرکت در مناظرات میان علی بن موسی الرّضا، [[کلام اسلامی|مُتکلّمانِ]] مسلمان و چهرههای برجستهٔ دیگر جوامعِ مذهبی از سوی مأمون، هدف این گزارشها را نشان دادنِ برتریِ علی بن موسی الرّضا از نظر علم و دانش نسبت به خلیفه و دیگر دانشمندانِ مسلمان و رقیبانِ غیرمسلمان ادعا میکند و ادامه میدهد بههمین دلیل، تاریخی بودنِ آنها مورد پرسش قرار گرفتهاست، و میتوان آنها را سرچشمهٔ تلاش برای قرار دادنِ علی بن موسی الرّضا بهعنوان رقیب در دانشِ زبانزدِ خلیفه در نظر گرفت، همانطور که در منابع اهل سنت گزارش شدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
[[پرونده:Al-Risalah al-Dhahabiah.JPG|بندانگشتی|برگی از ''[[رساله ذهبیه]]'' منسوب به علی بن موسی الرضا که با عنوان ''طب الرضا'' تصحیف شدهاست.]] | [[پرونده:Al-Risalah al-Dhahabiah.JPG|بندانگشتی|برگی از ''[[رساله ذهبیه]]'' منسوب به علی بن موسی الرضا که با عنوان ''طب الرضا'' تصحیف شدهاست.]] | ||
خط ۲۱۰: | خط ۲۱۰: | ||
{{نوشتار اصلی|کتابشناسی علی بن موسی الرضا}} | {{نوشتار اصلی|کتابشناسی علی بن موسی الرضا}} | ||
;رسالهٔ ذهبیه | ;رسالهٔ ذهبیه | ||
''[[رساله ذهبیه|رسالهٔ ذَهَبیّه]]'' یا ''طِبُّ الرِّضا''، رسالهای در طب و حفظ سلامتی است که بهدستور مأمون و بهقلم علی بن موسی الرّضا نوشته شدهاست.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Fadlallah|2014|ک=Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research|زبان=en}}</ref> این کتاب که رسالهٔ ذهبیّه<ref group="یادداشت">رسالهٔ طلایی</ref> نام گرفته، دربارهٔ پزشکی است و چون بهدستور مأمون آن را با آب طلا نوشتهاند، یکی از گرانبهاترین رسالههای پزشکی است.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در این رساله مطالبی دربارهٔ تعدیل طعام، تدبیر حمام و اصلاح بدن و حفظ بدن از امراض، جهت بهرهمندی از سلامتی کامل آمدهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۰۳|ج=۱}}</ref> در سندیتِ این کتاب، ابهاماتی وجود دارد که اعتبارش را مورد تردید و خدشه قرار دادهاست؛ از جمله کسانی که به اعتبار این کتاب به دیدهٔ تردید نگریسته، [[محمدباقر مجلسی]] است.<ref>{{پک|عابدی|نکونام|نصیری|۱۳۹۰|ف=اعتبار رساله ذهبیه|ک=پژوهش دینی}}</ref> | ''[[رساله ذهبیه|رسالهٔ ذَهَبیّه]]'' یا ''طِبُّ الرِّضا''، رسالهای در طب و حفظ سلامتی است که بهدستور مأمون و بهقلم علی بن موسی الرّضا نوشته شدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Fadlallah|2014|ک=Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research|زبان=en}}</ref> این کتاب که رسالهٔ ذهبیّه<ref group="یادداشت">رسالهٔ طلایی</ref> نام گرفته، دربارهٔ پزشکی است و چون بهدستور مأمون آن را با آب طلا نوشتهاند، یکی از گرانبهاترین رسالههای پزشکی است.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> در این رساله مطالبی دربارهٔ تعدیل طعام، تدبیر حمام و اصلاح بدن و حفظ بدن از امراض، جهت بهرهمندی از سلامتی کامل آمدهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۰۳|ج=۱}}</ref> در سندیتِ این کتاب، ابهاماتی وجود دارد که اعتبارش را مورد تردید و خدشه قرار دادهاست؛ از جمله کسانی که به اعتبار این کتاب به دیدهٔ تردید نگریسته، [[محمدباقر مجلسی]] است.<ref>{{پک|عابدی|نکونام|نصیری|۱۳۹۰|ف=اعتبار رساله ذهبیه|ک=پژوهش دینی}}</ref> | ||
;فقه الرضا | ;فقه الرضا | ||
''[[فقه الرضا|فِقْهُ الرِّضا]]'' کتاب دیگری است که منتسب به علی بن موسی الرّضا است. این کتاب تا سدهٔ دهم هجری قمری ناشناخته بود. [[محمدباقر مجلسی]] و پدرش آن را معتبر اعلام کردند. بااینحال بیشتر علمای شیعه در اعتبار این کتاب تردید دارند.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | ''[[فقه الرضا|فِقْهُ الرِّضا]]'' کتاب دیگری است که منتسب به علی بن موسی الرّضا است. این کتاب تا سدهٔ دهم هجری قمری ناشناخته بود. [[محمدباقر مجلسی]] و پدرش آن را معتبر اعلام کردند. بااینحال بیشتر علمای شیعه در اعتبار این کتاب تردید دارند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
;صحیفة الرضا | ;صحیفة الرضا | ||
''[[صحیفه رضویه|صَحیفَةُ الرِّضا]]'' مجموعهای از ۲۴۰ حدیث منتسب به علی بن موسی الرّضا است که بهوسیلهٔ عبدالله بن احمد بن عامر روایت شده که او آنها را از پدرش احمد و پدرش از علی بن موسی الرّضا در سال ۱۹۴ ه.ق در مدینه شنیدهاست.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> برخی از روات این اثر را ''مسندالرضا'' نامیدند و بهعقیدهٔ قرشی، این نام به موضوع کتاب — که دربرگیرنده روایاتی از پیامبر اسلام و سایر امامان شیعه است — نزدیکتر است.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۳۰|ج=۱}}</ref> | ''[[صحیفه رضویه|صَحیفَةُ الرِّضا]]'' مجموعهای از ۲۴۰ حدیث منتسب به علی بن موسی الرّضا است که بهوسیلهٔ عبدالله بن احمد بن عامر روایت شده که او آنها را از پدرش احمد و پدرش از علی بن موسی الرّضا در سال ۱۹۴ ه.ق در مدینه شنیدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> برخی از روات این اثر را ''مسندالرضا'' نامیدند و بهعقیدهٔ قرشی، این نام به موضوع کتاب — که دربرگیرنده روایاتی از پیامبر اسلام و سایر امامان شیعه است — نزدیکتر است.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۲۳۰|ج=۱}}</ref> | ||
;عیون اخبار الرضا | ;عیون اخبار الرضا | ||
''[[عیون اخبار الرضا|عُیُونُ اَخبارَ الرِّضا]]'' کتابی است که نویسندهٔ آن، اِبنِ بابِوَیْه، معروف به [[شیخ صدوق]]، هر چیزی را که دربارهٔ علی بن موسی الرّضا روایت شده، گردآوری کردهاست. مناظرات دینی و احادیثی که از علی بن موسی نقل شده، چراییِ انتخاب نامِ وی، روایات مربوط به درگذشت و معجزاتی که در [[حرم امام رضا|حرمش]] واقع شده، از موضوعات این کتاب است.<ref>{{پک|Tabatabaei|1981|ک=A Shi'ite Anthology|ص=12|زبان=en}}</ref> در این کتاب، رسالههای مختصری نیز از علی بن موسی نقل شدهاست.<ref>{{پک|پاکنیا|۱۳۸۴|ک=ویژگیهای امام رضا|ص=۷۱–۷۲}}</ref> | ''[[عیون اخبار الرضا|عُیُونُ اَخبارَ الرِّضا]]'' کتابی است که نویسندهٔ آن، اِبنِ بابِوَیْه، معروف به [[شیخ صدوق]]، هر چیزی را که دربارهٔ علی بن موسی الرّضا روایت شده، گردآوری کردهاست. مناظرات دینی و احادیثی که از علی بن موسی نقل شده، چراییِ انتخاب نامِ وی، روایات مربوط به درگذشت و معجزاتی که در [[حرم امام رضا|حرمش]] واقع شده، از موضوعات این کتاب است.<ref dir=ltr>{{پک|Tabatabaei|1981|ک=A Shi'ite Anthology|ص=12|زبان=en}}</ref> در این کتاب، رسالههای مختصری نیز از علی بن موسی نقل شدهاست.<ref>{{پک|پاکنیا|۱۳۸۴|ک=ویژگیهای امام رضا|ص=۷۱–۷۲}}</ref> | ||
== در دیدگاهها == | == در دیدگاهها == | ||
=== دیدگاه اهل سنت === | === دیدگاه اهل سنت === | ||
منابع زندگینامهایِ اهل سنت، علی بن موسی الرّضا را بهعنوان یکی از راویان احادیث ذکر کردهاند. گفته میشود که تعدادی از محققان حدیثِ [[سنی|عامّه]]، گزارشهایی دارند که از او حدیث نقل شدهاست؛ اما نام راویان، ذکر نشده و بااینحال ازجمله روایاتِ عامه از [[مدینه]] است. بهعنوان یک امامِ [[امامیه|امامی]] که ادعای یگانگیِ مرجعیت مذهبی را دارد و اعتبار روایات نبویِ منتسب به حوزهٔ [[فهرست صحابه محمد|صحابهٔ پیامبر]] را بهرسمیت نمیشناسد، علم علی بن موسی الرّضا در نظر همفکرانِ اهلِ عامهاش مشکوک بود.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[واقدی|واقِدی]]، از علی بن موسی بهعنوان یک راوی که از پدر و عموهایش نقل حدیث کردهاست یاد میکند.<ref>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> بهگفتهٔ مادلونگ، واقدی اگرچه او را بهعنوان «ثِقه» یعنی «راویِ مورد اعتماد» توصیف میکند، اما اهل سنت در مدینه آشکارا از او دوری میکردند و پیروان و راویان حدیث از او، تنها شیعیان بودند.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | منابع زندگینامهایِ اهل سنت، علی بن موسی الرّضا را بهعنوان یکی از راویان احادیث ذکر کردهاند. گفته میشود که تعدادی از محققان حدیثِ [[سنی|عامّه]]، گزارشهایی دارند که از او حدیث نقل شدهاست؛ اما نام راویان، ذکر نشده و بااینحال ازجمله روایاتِ عامه از [[مدینه]] است. بهعنوان یک امامِ [[امامیه|امامی]] که ادعای یگانگیِ مرجعیت مذهبی را دارد و اعتبار روایات نبویِ منتسب به حوزهٔ [[فهرست صحابه محمد|صحابهٔ پیامبر]] را بهرسمیت نمیشناسد، علم علی بن موسی الرّضا در نظر همفکرانِ اهلِ عامهاش مشکوک بود.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> [[واقدی|واقِدی]]، از علی بن موسی بهعنوان یک راوی که از پدر و عموهایش نقل حدیث کردهاست یاد میکند.<ref dir=ltr>{{پک|Lewis|1986|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> بهگفتهٔ مادلونگ، واقدی اگرچه او را بهعنوان «ثِقه» یعنی «راویِ مورد اعتماد» توصیف میکند، اما اهل سنت در مدینه آشکارا از او دوری میکردند و پیروان و راویان حدیث از او، تنها شیعیان بودند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> | ||
از سوی دیگر، دانشمندان عامّه نمیتوانند هیچ مانعی در برابر نقل حدیث از او یا علیهِ اعتبار او دربارهٔ روایاتی که او در زمانِ حضورش در خراسان بهعنوان ولیعهد نقل کرده، بیابند؛ از دیدگاه آنان، پذیرشش بهعنوان ولیعهدِ مأمون بدین معنی بود که برخلاف ادعای پیروانِ امامیهٔ خود، وی مدعیِ مقامِ امامیه نبودهاست. در حقیقت، بهنظر میرسد که آنان او را بهعنوان یک راویِ برجسته بهواسطهٔ تقوایش در علمش و نسبش از پیامبر، مورد توجه قرار دادهاند. بااینحال، با توجه به احترامِ مستمر نسبت به علی بن موسی الرّضا بهعنوان امامِ امامیه و توسعهٔ بدنهٔ احادیث امامیه بر پایهٔ اعتبارِ وی، بعدها دانشمندان سنی بهوضوح بیمیل بودند که او را بهعنوان یکی از اولیاءشان مورد توجه قرار دهند. بیهم دائو در دانشنامهٔ اسلام میگوید ازاینرو، بعضی از اهل سنت این دیدگاه را بیان کردند که او همیشه یک راویِ قابلاعتماد نیست؛ درحالیکه بعضی دیگر از اهل سنت، با احترامِ بیشتری نسبت به جایگاهش رفتار میکردند و گفتند که نقصِ مربوط به روایات او، از راویانِ او سرچشمه میگیرد. بااینوجود، آنان همچنان از او بهعنوان مردِ تقوا و علم یاد میکردند، و حتی منابعی از اهل سنت مانند [[ابن صباغ مالکی|ابن صَبّاغ مالکی]] در ''[[الفصول المهمه فی معرفة احوال الائمة|اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة]]'' و [[فضل بن روزبهان خنجی|فضل بن روزبهان خُنجی]] در ''وَسیلةُ الْخادم اِلَی الْمَخدوم''، به پیروی از شیعه، از درگذشت وی بهعنوان شهادت یاد کردهاند.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|ابن صباغ مالکی|۱۴۰۹|ک=الفصول المهمة|ص=۲۵۲}}</ref><ref>{{پک|خنجی|۱۳۷۵|ک=وسیلة الخادم|ص=۲۳۸}}</ref> [[رسول جعفریان|جعفریان]] از گروهی از دانشمندان اهل سنت یاد میکند که تا سدهٔ ششم هجری قمری به زیارت مدفن علی بن موسی الرّضا رفتهاند و این واقعه را دلیل بر محبوب بودنِ علی بن موسی نزد اهل سنت دانستهاست.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۸|ک=تاریخ تشیع در ایران|ص=۲۲۸–۲۳۳}}</ref> در برخی منابع اهل سنت همچون ''الفصول المهمه''،<ref>{{پک|ابن صباغ مالکی|۱۴۰۹|ک=الفصول المهمة|ص=۲۳۵}}</ref> ''نورُالْاَبصار'' اثر شَبْلَنْجی،<ref>{{پک|شبلنجی|۱۴۱۸|ک=نور الابصار|ص=۳۲۳}}</ref> و ''الصّواعق المحرقة''،<ref>{{پک|ابن حجر هیتمی|۱۳۸۵|ک=الصواعق المحرقة|ص=۲۰۴}}</ref> موارد خارقالعادهای چون پیشگوییها و صحبت به زبانهای مختلف اشاره شدهاست. | از سوی دیگر، دانشمندان عامّه نمیتوانند هیچ مانعی در برابر نقل حدیث از او یا علیهِ اعتبار او دربارهٔ روایاتی که او در زمانِ حضورش در خراسان بهعنوان ولیعهد نقل کرده، بیابند؛ از دیدگاه آنان، پذیرشش بهعنوان ولیعهدِ مأمون بدین معنی بود که برخلاف ادعای پیروانِ امامیهٔ خود، وی مدعیِ مقامِ امامیه نبودهاست. در حقیقت، بهنظر میرسد که آنان او را بهعنوان یک راویِ برجسته بهواسطهٔ تقوایش در علمش و نسبش از پیامبر، مورد توجه قرار دادهاند. بااینحال، با توجه به احترامِ مستمر نسبت به علی بن موسی الرّضا بهعنوان امامِ امامیه و توسعهٔ بدنهٔ احادیث امامیه بر پایهٔ اعتبارِ وی، بعدها دانشمندان سنی بهوضوح بیمیل بودند که او را بهعنوان یکی از اولیاءشان مورد توجه قرار دهند. بیهم دائو در دانشنامهٔ اسلام میگوید ازاینرو، بعضی از اهل سنت این دیدگاه را بیان کردند که او همیشه یک راویِ قابلاعتماد نیست؛ درحالیکه بعضی دیگر از اهل سنت، با احترامِ بیشتری نسبت به جایگاهش رفتار میکردند و گفتند که نقصِ مربوط به روایات او، از راویانِ او سرچشمه میگیرد. بااینوجود، آنان همچنان از او بهعنوان مردِ تقوا و علم یاد میکردند، و حتی منابعی از اهل سنت مانند [[ابن صباغ مالکی|ابن صَبّاغ مالکی]] در ''[[الفصول المهمه فی معرفة احوال الائمة|اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة]]'' و [[فضل بن روزبهان خنجی|فضل بن روزبهان خُنجی]] در ''وَسیلةُ الْخادم اِلَی الْمَخدوم''، به پیروی از شیعه، از درگذشت وی بهعنوان شهادت یاد کردهاند.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|ابن صباغ مالکی|۱۴۰۹|ک=الفصول المهمة|ص=۲۵۲}}</ref><ref>{{پک|خنجی|۱۳۷۵|ک=وسیلة الخادم|ص=۲۳۸}}</ref> [[رسول جعفریان|جعفریان]] از گروهی از دانشمندان اهل سنت یاد میکند که تا سدهٔ ششم هجری قمری به زیارت مدفن علی بن موسی الرّضا رفتهاند و این واقعه را دلیل بر محبوب بودنِ علی بن موسی نزد اهل سنت دانستهاست.<ref>{{پک|جعفریان|۱۳۸۸|ک=تاریخ تشیع در ایران|ص=۲۲۸–۲۳۳}}</ref> در برخی منابع اهل سنت همچون ''الفصول المهمه''،<ref>{{پک|ابن صباغ مالکی|۱۴۰۹|ک=الفصول المهمة|ص=۲۳۵}}</ref> ''نورُالْاَبصار'' اثر شَبْلَنْجی،<ref>{{پک|شبلنجی|۱۴۱۸|ک=نور الابصار|ص=۳۲۳}}</ref> و ''الصّواعق المحرقة''،<ref>{{پک|ابن حجر هیتمی|۱۳۸۵|ک=الصواعق المحرقة|ص=۲۰۴}}</ref> موارد خارقالعادهای چون پیشگوییها و صحبت به زبانهای مختلف اشاره شدهاست. | ||
=== دیدگاه شیعه === | === دیدگاه شیعه === | ||
;زیدیه | ;زیدیه | ||
دربارهٔ شیعیانِ [[زیدیه|زِیْدیّه]]، گفته میشود که گروهی از آنان علی بن موسی الرّضا را بهعنوان امام، پس از انتصاب از سوی مأمون بهرسمیت شناختند، اما پس از درگذشت علی بن موسی الرّضا دوباره به زیدیه بازگشتند. دربارهٔ دیگران از زیدیه — که از سوی طبری بهعنوان «کوفیانِ شیعی» یاد میشوند، اما دیدگاههایشان بهصورت زیدی قابل تشخیص است — گزارش کردهاند که علی بن موسی الرّضا را بهعنوان جانشینِ مأمون بهرسمیت نمیشناسند و گفتهاند که اگر او مدعیِ خلافت باشد، او را بهرسمیت خواهند شناخت، آنچنانکه هر علویِ دیگری را بهرسمیت میشناسند.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | دربارهٔ شیعیانِ [[زیدیه|زِیْدیّه]]، گفته میشود که گروهی از آنان علی بن موسی الرّضا را بهعنوان امام، پس از انتصاب از سوی مأمون بهرسمیت شناختند، اما پس از درگذشت علی بن موسی الرّضا دوباره به زیدیه بازگشتند. دربارهٔ دیگران از زیدیه — که از سوی طبری بهعنوان «کوفیانِ شیعی» یاد میشوند، اما دیدگاههایشان بهصورت زیدی قابل تشخیص است — گزارش کردهاند که علی بن موسی الرّضا را بهعنوان جانشینِ مأمون بهرسمیت نمیشناسند و گفتهاند که اگر او مدعیِ خلافت باشد، او را بهرسمیت خواهند شناخت، آنچنانکه هر علویِ دیگری را بهرسمیت میشناسند.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
;شیعهٔ دوازده امامی | ;شیعهٔ دوازده امامی | ||
[[خیرالدین زرکلی|خیرالدّین زِرِکْلی]] در توصیف علی بن موسی از دیدگاه [[شیعه|شیعیان]]، مینویسد که: «علی بن موسی الرّضا، ثامِنُ الْاَئِمّه از ائمهٔ دوازدهگانه است.»<ref group="یادداشت">«علی بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق أبو الحسن، الملقب بالرضا، ثامن الائمة الاثنی عشر عند الامامیة ومن أجلاء السادة عند أهل البیت وفضلائهم» ببینید: {{پک|زرکلی|۱۹۸۹|ک=الأعلام|ص=۲۶|ج=۵}}</ref><ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۶۴|ج=۱}}</ref> جایگاه ویژهٔ امامان شیعه از منظر تقدّسِ مذهبی، سبب شدهاست تا هر آنچه به آنان منسوب باشد، از نظر شیعیان مورد احترام و حائز اهمیت واقع شود.<ref>{{پک|نوبان|۱۳۸۰|ف=چشمهها و قدمگاهها|ک=کتاب ماه هنر}}</ref> آثار مربوط به علی بن موسی الرّضا خصوصاً پس از سفر او به ایران — اعم از چشمهها، قدمگاهها، حمام و مسجدهای منسوب به وی — از جمله اماکن مقدس برای شیعیانش محسوب میشود.<ref>{{پک|فاریابی|برسم|امیرانیپور|۱۳۹۷|ف=بررسی ساختار قدمگاه|ک=مطالعات ایرانی}}</ref> روایات شیعه، معجزات بسیاری را به علی بن موسی الرّضا نسبت میدهند که نشاندهندهٔ آگاهیَش از مرگ و رویدادهای دیگر، تواناییش در خواندنِ ذهنِ ملاقاتکنندگان، [[تعبیر خواب|تعبیرِ خواب]]، ضربهزدن به زمین و خارجکردنِ شمشِ طلا از آن، قدرت شفابخشیِ او، آگاهیش از زبانهای همهٔ انسانها و حیوانات و برآوردهشدنِ دعاهایش هستند.<ref>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> همچنین روایات فراوانی در منابع شیعی، از فضیلتِ زیارت [[حرم امام رضا|مرقد علی بن موسی]] در [[مشهد]] یاد کردهاند. در این دسته از روایات، مواردی چون بخشش گناهان، در امان ماندن از آتش جهنم و ثوابِ زیارت پیامبر اسلام از پاداشهای زیارت مرقد علی بن موسی گزارش شدهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۳۸۵–۳۸۷|ج=۲}}</ref> شهرستانی از صدوق، محدث شیعه، در ''عیون اخبار الرّضا''، روایتی در فضیلت زیارت علی بن موسی الرّضا نقل کردهاست که بر اساس آن، زیارت علی بن موسی بر زیارت تمامِ امامان شیعه از جمله [[حسین بن علی]] برتری دارد.<ref>{{پک|شهرستانی|۱۴۳۴|ک=عارفا بحقکم|ص=۱۷۰}}</ref> [[انگلبرت کمپفر]] — پزشک و جهانگرد آلمانی در سدهٔ هفدهم میلادی — ضمن اشاره به علاقهٔ شدید شیعیان به زیارت علی بن موسی الرّضا، مینویسد که اعتقاد این زائران، شفای بیماران بهواسطهٔ توسل به علی بن موسی است. کثرتِ زائران سبب شدهاست تا [[نیکولای خانیکوف]] — خاورشناس روستبارِ سدهٔ نوزدهم — در سفرنامهٔ خویش بنویسد: «با وجود گذشتِ هزار سال از درگذشت علی بن موسی، او هنوز در دنیا شرکتِ فعال دارد.» وی همچنین در توصیف زائرانِ بسیارِ علی بن موسی، تعداد غذاهای طبخشده در آشپزخانهٔ حضرتیِ [[حرم امام رضا]] را تدارکشده برای پنجاههزار نفر دانستهاست؛ این درحالی است که جمعیت مشهدِ آن روزگار، شصتهزار نفر بودهاست.<ref>{{پک|حسینزاده شانهچی|۱۳۸۹|ف=سفرنامههای اروپایی|ک=تاریخ در آینه پژوهش}}</ref> | [[خیرالدین زرکلی|خیرالدّین زِرِکْلی]] در توصیف علی بن موسی از دیدگاه [[شیعه|شیعیان]]، مینویسد که: «علی بن موسی الرّضا، ثامِنُ الْاَئِمّه از ائمهٔ دوازدهگانه است.»<ref group="یادداشت">«علی بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق أبو الحسن، الملقب بالرضا، ثامن الائمة الاثنی عشر عند الامامیة ومن أجلاء السادة عند أهل البیت وفضلائهم» ببینید: {{پک|زرکلی|۱۹۸۹|ک=الأعلام|ص=۲۶|ج=۵}}</ref><ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۶۴|ج=۱}}</ref> جایگاه ویژهٔ امامان شیعه از منظر تقدّسِ مذهبی، سبب شدهاست تا هر آنچه به آنان منسوب باشد، از نظر شیعیان مورد احترام و حائز اهمیت واقع شود.<ref>{{پک|نوبان|۱۳۸۰|ف=چشمهها و قدمگاهها|ک=کتاب ماه هنر}}</ref> آثار مربوط به علی بن موسی الرّضا خصوصاً پس از سفر او به ایران — اعم از چشمهها، قدمگاهها، حمام و مسجدهای منسوب به وی — از جمله اماکن مقدس برای شیعیانش محسوب میشود.<ref>{{پک|فاریابی|برسم|امیرانیپور|۱۳۹۷|ف=بررسی ساختار قدمگاه|ک=مطالعات ایرانی}}</ref> روایات شیعه، معجزات بسیاری را به علی بن موسی الرّضا نسبت میدهند که نشاندهندهٔ آگاهیَش از مرگ و رویدادهای دیگر، تواناییش در خواندنِ ذهنِ ملاقاتکنندگان، [[تعبیر خواب|تعبیرِ خواب]]، ضربهزدن به زمین و خارجکردنِ شمشِ طلا از آن، قدرت شفابخشیِ او، آگاهیش از زبانهای همهٔ انسانها و حیوانات و برآوردهشدنِ دعاهایش هستند.<ref dir=ltr>{{پک|Madelung|1985|ف=ʿAlī Al-Reżā|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> همچنین روایات فراوانی در منابع شیعی، از فضیلتِ زیارت [[حرم امام رضا|مرقد علی بن موسی]] در [[مشهد]] یاد کردهاند. در این دسته از روایات، مواردی چون بخشش گناهان، در امان ماندن از آتش جهنم و ثوابِ زیارت پیامبر اسلام از پاداشهای زیارت مرقد علی بن موسی گزارش شدهاست.<ref>{{پک|قرشی|۱۳۸۰|ک=حیاة الامام الرضا|ص=۳۸۵–۳۸۷|ج=۲}}</ref> شهرستانی از صدوق، محدث شیعه، در ''عیون اخبار الرّضا''، روایتی در فضیلت زیارت علی بن موسی الرّضا نقل کردهاست که بر اساس آن، زیارت علی بن موسی بر زیارت تمامِ امامان شیعه از جمله [[حسین بن علی]] برتری دارد.<ref>{{پک|شهرستانی|۱۴۳۴|ک=عارفا بحقکم|ص=۱۷۰}}</ref> [[انگلبرت کمپفر]] — پزشک و جهانگرد آلمانی در سدهٔ هفدهم میلادی — ضمن اشاره به علاقهٔ شدید شیعیان به زیارت علی بن موسی الرّضا، مینویسد که اعتقاد این زائران، شفای بیماران بهواسطهٔ توسل به علی بن موسی است. کثرتِ زائران سبب شدهاست تا [[نیکولای خانیکوف]] — خاورشناس روستبارِ سدهٔ نوزدهم — در سفرنامهٔ خویش بنویسد: «با وجود گذشتِ هزار سال از درگذشت علی بن موسی، او هنوز در دنیا شرکتِ فعال دارد.» وی همچنین در توصیف زائرانِ بسیارِ علی بن موسی، تعداد غذاهای طبخشده در آشپزخانهٔ حضرتیِ [[حرم امام رضا]] را تدارکشده برای پنجاههزار نفر دانستهاست؛ این درحالی است که جمعیت مشهدِ آن روزگار، شصتهزار نفر بودهاست.<ref>{{پک|حسینزاده شانهچی|۱۳۸۹|ف=سفرنامههای اروپایی|ک=تاریخ در آینه پژوهش}}</ref> | ||
در دوران امامت علی بن الحسین تا جعفر صادق و با سیاستهای اجرایی آنان، مسئلهٔ عزاداری برای امامان شیعه و بهویژه حسین بن علی، امری مُسَجَّل نزد شیعیان محسوب شدهبود. موسی کاظم و علی بن موسی نیز این امرِ ثابت را تحکیم بخشیدند و شیعیان را به برپاییِ مراسم عزا و بزرگداشت امامانِ شیعه دعوت میکردند.<ref>{{پک|جوینی|۱۳۸۴|ف=سیر تاریخی عزاداری تا دوره قاجار|ک=فرهنگ اندیشه}}</ref> | در دوران امامت علی بن الحسین تا جعفر صادق و با سیاستهای اجرایی آنان، مسئلهٔ عزاداری برای امامان شیعه و بهویژه حسین بن علی، امری مُسَجَّل نزد شیعیان محسوب شدهبود. موسی کاظم و علی بن موسی نیز این امرِ ثابت را تحکیم بخشیدند و شیعیان را به برپاییِ مراسم عزا و بزرگداشت امامانِ شیعه دعوت میکردند.<ref>{{پک|جوینی|۱۳۸۴|ف=سیر تاریخی عزاداری تا دوره قاجار|ک=فرهنگ اندیشه}}</ref> | ||
=== نزد صوفیه === | === نزد صوفیه === | ||
در سنّتِ [[صوفیه|صوفیّه]]، علی بن موسی الرّضا بهعنوان الگوی [[پرهیزگاری|زُهد]] تلقی میشود و در برخی از [[فهرست طریقتهای تصوف|سلسلهها]]، وی بهعنوان پیوندی در زنجیرهای از اجازه برای انتقالِ دانشِ عرفانی از پیامبر شناخته میشود. بیهم دائو در ''دانشنامهٔ اسلام'' گزارش میکند اعتقاد بر این است که وی، دانشِ خود را به [[معروف کرخی|معروفِ کَرْخی]] (د. ۲۰۰ ه.ق/۸۱۵–۸۱۶ م)، از عارفان مشهور نخستین، هنگام مواجهههایش در بغداد منتقل کردهاست؛ اما بااینحال در ادامهٔ گزارشَش میگوید بعید است که علی بن موسی الرّضا از این شهر بازدید کرده باشد، و احتمالاً کلِ روایت راجع به تَصَوُّفِ او ساختگی است.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|داداشنژاد|دهقانیزاده|۱۳۹۶|ک=تاریخ اسلام|ف=امام رضا در منابع صوفیه}}</ref> | در سنّتِ [[صوفیه|صوفیّه]]، علی بن موسی الرّضا بهعنوان الگوی [[پرهیزگاری|زُهد]] تلقی میشود و در برخی از [[فهرست طریقتهای تصوف|سلسلهها]]، وی بهعنوان پیوندی در زنجیرهای از اجازه برای انتقالِ دانشِ عرفانی از پیامبر شناخته میشود. بیهم دائو در ''دانشنامهٔ اسلام'' گزارش میکند اعتقاد بر این است که وی، دانشِ خود را به [[معروف کرخی|معروفِ کَرْخی]] (د. ۲۰۰ ه.ق/۸۱۵–۸۱۶ م)، از عارفان مشهور نخستین، هنگام مواجهههایش در بغداد منتقل کردهاست؛ اما بااینحال در ادامهٔ گزارشَش میگوید بعید است که علی بن موسی الرّضا از این شهر بازدید کرده باشد، و احتمالاً کلِ روایت راجع به تَصَوُّفِ او ساختگی است.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|داداشنژاد|دهقانیزاده|۱۳۹۶|ک=تاریخ اسلام|ف=امام رضا در منابع صوفیه}}</ref> | ||
== در آثار فرهنگی == | == در آثار فرهنگی == | ||
خط ۲۵۹: | خط ۲۵۹: | ||
== منبعشناسی == | == منبعشناسی == | ||
[[پرونده:QoranQomMuseum.jpg|بندانگشتی|416x416پیکسل|قرآنی خطی منسوب به علی بن موسی الرّضا، نگاهداریشده در [[موزههای آستان قدس رضوی|موزهٔ آستان قدس رضوی]]]]{{نوشتار اصلی|کتابشناسی علی بن موسی الرضا}} | [[پرونده:QoranQomMuseum.jpg|بندانگشتی|416x416پیکسل|قرآنی خطی منسوب به علی بن موسی الرّضا، نگاهداریشده در [[موزههای آستان قدس رضوی|موزهٔ آستان قدس رضوی]]]]{{نوشتار اصلی|کتابشناسی علی بن موسی الرضا}} | ||
در زمینهٔ کتابشناسی علی بن موسی الرّضا، ''گزیدهٔ کتابشناسیِ امام رضا (ع)'' تألیفِ هادی ربانی را میتوان یاد کرد.<ref>خبرگزاری رسا، {{پک/بن|رسا۲|ک=کتابشناسی امام رضا}}</ref> [[میرزا علی احمدی میانجی|احمدی میانجی]] در کتابش، ''مکاتیبُ الْاِمامِ الرّضا''، به جمعآوری نامهها، دستنوشتهها و املاهای علی بن موسی الرضا در لابهلای منابع مختلف پرداختهاست. این اثر در ۲۲۴ صفحه، شامل دویست نامه و دستنوشته در موضوعهای مختلف اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فقهی، اخلاقی، ادعیه و طب است.<ref>{{پک|اباذری|۱۳۸۵|ک=فرهنگ کوثر|ف=مکاتیب الامام الرضا}}</ref> دربارهٔ زندگی علی بن موسی فراتر از گزارشهای شیعهٔ امامی، اطلاعاتِ بسیار اندکی بهدست آمده که عمدتاً گزارشهایی متأخر و با ماهیتِ شرححالی هستند و مربوط به دورهٔ مواجههٔ وی با مأمون است که با [[مناظرات علی بن موسی الرضا|مناظراتِ علمی]] پررنگ شدهاست.<ref>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | در زمینهٔ کتابشناسی علی بن موسی الرّضا، ''گزیدهٔ کتابشناسیِ امام رضا (ع)'' تألیفِ هادی ربانی را میتوان یاد کرد.<ref>خبرگزاری رسا، {{پک/بن|رسا۲|ک=کتابشناسی امام رضا}}</ref> [[میرزا علی احمدی میانجی|احمدی میانجی]] در کتابش، ''مکاتیبُ الْاِمامِ الرّضا''، به جمعآوری نامهها، دستنوشتهها و املاهای علی بن موسی الرضا در لابهلای منابع مختلف پرداختهاست. این اثر در ۲۲۴ صفحه، شامل دویست نامه و دستنوشته در موضوعهای مختلف اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فقهی، اخلاقی، ادعیه و طب است.<ref>{{پک|اباذری|۱۳۸۵|ک=فرهنگ کوثر|ف=مکاتیب الامام الرضا}}</ref> دربارهٔ زندگی علی بن موسی فراتر از گزارشهای شیعهٔ امامی، اطلاعاتِ بسیار اندکی بهدست آمده که عمدتاً گزارشهایی متأخر و با ماهیتِ شرححالی هستند و مربوط به دورهٔ مواجههٔ وی با مأمون است که با [[مناظرات علی بن موسی الرضا|مناظراتِ علمی]] پررنگ شدهاست.<ref dir=ltr>{{پک|Bayhom-Daou|2009|ف=ʿAlī Al-Riḍā|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> | ||
=== منابع اولیه === | === منابع اولیه === | ||
خط ۳۳۲: | خط ۳۳۲: | ||
{{سالشمار امامت امامان دوازدهگانه شیعه}} | {{سالشمار امامت امامان دوازدهگانه شیعه}} | ||
== یادداشتها == | == برای مطالعه بیشتر == | ||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=سعد النجفی|نام=علی|کتاب=مراسم بیعت با امام رضا (ع)|ترجمه=محمد تقدمی صابری|سال=۱۳۸۷|مکان=مشهد|ناشر=بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی|شابک=9789649712277}} | |||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=علی دخیل|نام=علی محمد|کتاب=ولایة العهد للامام الرّضا (ع)|سال=۱۳۹۲|مکان=مشهد|ناشر=بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی|شابک=9789649716121}} | |||
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=وطندوست|نام=رضا|کتاب=تدبیر امام رضا (ع) در برابر سیاست مأمون|سال=۱۳۹۳|مکان=مشهد|ناشر=بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی|شابک=9789649718163}} | |||
== پانویس == | |||
=== یادداشتها === | |||
{{پانویس|گروه=یادداشت|اندازه=ریز|۲}} | {{پانویس|گروه=یادداشت|اندازه=ریز|۲}} | ||
== | === ارجاعات === | ||
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}} | {{پانویس|۳|اندازه=ریز}} | ||
== منابع == | === منابع === | ||
{{آغاز پانویس|30em}} | {{آغاز پانویس|30em}} | ||
'''منابع فارسی و عربی''' | |||
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = آذرنوش | نام = آذرتاش | پیوند نویسنده = آذرتاش آذرنوش | ویراستار = [[سید محمد کاظم موسوی بجنوردی|سید محمدکاظم موسوی بجنوردی]] | مقاله = ابن ابی طاهر طیفور | دانشنامه = [[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | جلد = ۲ | عنوان جلد = آل رشید–ابن ازرق | سال = ۱۳۷۴ | ناشر = [[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | مکان = تهران | شابک = 964-7025-22-X}} | * {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = آذرنوش | نام = آذرتاش | پیوند نویسنده = آذرتاش آذرنوش | ویراستار = [[سید محمد کاظم موسوی بجنوردی|سید محمدکاظم موسوی بجنوردی]] | مقاله = ابن ابی طاهر طیفور | دانشنامه = [[دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | جلد = ۲ | عنوان جلد = آل رشید–ابن ازرق | سال = ۱۳۷۴ | ناشر = [[مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]] | مکان = تهران | شابک = 964-7025-22-X}} | ||
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=اباذری|نام=عبدالرحیم|عنوان=مکاتیب الامام الرضا علیه السلام|ژورنال=فرهنگ کوثر|تاریخ=پاییز ۱۳۸۵|صفحه=۱۴۵–۱۴۸|پیوند=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/394210|شماره=۶۷| دسترسی پیوند = آبونمان | توسط = [[نورمگز]]}} | * {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=اباذری|نام=عبدالرحیم|عنوان=مکاتیب الامام الرضا علیه السلام|ژورنال=فرهنگ کوثر|تاریخ=پاییز ۱۳۸۵|صفحه=۱۴۵–۱۴۸|پیوند=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/394210|شماره=۶۷| دسترسی پیوند = آبونمان | توسط = [[نورمگز]]}} | ||
خط ۴۲۹: | خط ۴۳۶: | ||
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نورمحمدی | نام = مهدی | ویراستار = انجمن تاریخپژوهان حوزهٔ علمیهٔ قم | فصل = نقد و بررسی محتوایی گزارش انتساب امام جواد (ع) | عنوان = مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد علیه السلام | سال = ۱۳۹۵ | مکان = قم | ناشر = مرکز مدیریت حوزههای علمیه}} | * {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نورمحمدی | نام = مهدی | ویراستار = انجمن تاریخپژوهان حوزهٔ علمیهٔ قم | فصل = نقد و بررسی محتوایی گزارش انتساب امام جواد (ع) | عنوان = مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد علیه السلام | سال = ۱۳۹۵ | مکان = قم | ناشر = مرکز مدیریت حوزههای علمیه}} | ||
'''منابع آنلاین''' | |||
* {{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نام=|عنوان=کتابشناسی امام رضا (ع)|ناشر=|نشانی=https://rasanews.ir/fa/news/228808/گزیده-کتاب-شناسی-امام-رضا-عرضه-شد|تاریخ=۱۳۹۳|تاریخ بازبینی=|شناسه={{شناسه یادکرد|رسا۲}}|نویسنده=خبرگزاری رسا|کد زبان=|وبگاه=خبرگزاری رسا}} | * {{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نام=|عنوان=کتابشناسی امام رضا (ع)|ناشر=|نشانی=https://rasanews.ir/fa/news/228808/گزیده-کتاب-شناسی-امام-رضا-عرضه-شد|تاریخ=۱۳۹۳|تاریخ بازبینی=|شناسه={{شناسه یادکرد|رسا۲}}|نویسنده=خبرگزاری رسا|کد زبان=|وبگاه=خبرگزاری رسا}} | ||
* {{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نام=|عنوان=آلبوم موسیقی ولایت عشق|ناشر=|نشانی=https://www.soundtracks.ir/soundtrack/iranian-soundtracks/babak-bayat/124-Babak-bayat-Mohammad-Esfahani-Velayate-Eshgh-Soundtrack.html|تاریخ=1389|تاریخ بازبینی=|شناسه={{شناسه یادکرد|ساوندتراک}}|نویسنده=ساندتراک|کد زبان=|وبگاه=ساندتراک}} | * {{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نام=|عنوان=آلبوم موسیقی ولایت عشق|ناشر=|نشانی=https://www.soundtracks.ir/soundtrack/iranian-soundtracks/babak-bayat/124-Babak-bayat-Mohammad-Esfahani-Velayate-Eshgh-Soundtrack.html|تاریخ=1389|تاریخ بازبینی=|شناسه={{شناسه یادکرد|ساوندتراک}}|نویسنده=ساندتراک|کد زبان=|وبگاه=ساندتراک}} | ||
خط ۴۳۵: | خط ۴۴۲: | ||
* {{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نام=|عنوان=تابلو ضامن آهو در موزه فرشچیان|ناشر=|نشانی=http://sadmu.ir/detail/1874|تاریخ=۱۳۹۰|تاریخ بازبینی=|شناسه={{شناسه یادکرد|سعدآباد}}|نویسنده=کاخموزهٔ سعدآباد|کد زبان=|وبگاه=کاخموزهٔ سعدآباد|archive-date=۳ اوت ۲۰۲۰|archive-url=https://web.archive.org/web/20200803160308/http://sadmu.ir/detail/1874|url-status=dead}} | * {{یادکرد وب|نام خانوادگی=|نام=|عنوان=تابلو ضامن آهو در موزه فرشچیان|ناشر=|نشانی=http://sadmu.ir/detail/1874|تاریخ=۱۳۹۰|تاریخ بازبینی=|شناسه={{شناسه یادکرد|سعدآباد}}|نویسنده=کاخموزهٔ سعدآباد|کد زبان=|وبگاه=کاخموزهٔ سعدآباد|archive-date=۳ اوت ۲۰۲۰|archive-url=https://web.archive.org/web/20200803160308/http://sadmu.ir/detail/1874|url-status=dead}} | ||
'''منابع انگلیسی''' | |||
{{چپچین}} | {{چپچین}} | ||
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Bayhom-Daou | نام = Tamima | پیوند نویسنده = | entry-url-access = subscription | پیوند مدخل = https://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-3/ali-al-rida-COM_22933?s.num=253&s.rows=100&s.start=200 | مدخل = ʿAlī al-Riḍā | نام خانوادگی ویراستار۱ = Fleet | نام ویراستار۱ = Kate | پیوند ویراستار۱ = | نام خانوادگی ویراستار۲ = Krämer | نام ویراستار۲ = Gudrun | پیوند ویراستار۲ = | نام خانوادگی ویراستار۳ = Matringe | نام ویراستار۳ = Denis | پیوند ویراستار۳ = | نام خانوادگی ویراستار۴ = Nawas | نام ویراستار۴ = John | پیوند ویراستار۴ = | نام خانوادگی ویراستار۵ = Rowson | نام ویراستار۵ = Everett | پیوند ویراستار۵ = | دانشنامه = [[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | ویرایش = 3rd | سال = 2009 | ناشر = [[انتشارات بریل|Brill]] | مکان = | زبان = en}} | * {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Bayhom-Daou | نام = Tamima | پیوند نویسنده = | entry-url-access = subscription | پیوند مدخل = https://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-3/ali-al-rida-COM_22933?s.num=253&s.rows=100&s.start=200 | مدخل = ʿAlī al-Riḍā | نام خانوادگی ویراستار۱ = Fleet | نام ویراستار۱ = Kate | پیوند ویراستار۱ = | نام خانوادگی ویراستار۲ = Krämer | نام ویراستار۲ = Gudrun | پیوند ویراستار۲ = | نام خانوادگی ویراستار۳ = Matringe | نام ویراستار۳ = Denis | پیوند ویراستار۳ = | نام خانوادگی ویراستار۴ = Nawas | نام ویراستار۴ = John | پیوند ویراستار۴ = | نام خانوادگی ویراستار۵ = Rowson | نام ویراستار۵ = Everett | پیوند ویراستار۵ = | دانشنامه = [[دانشنامه اسلام|Encyclopaedia of Islam]] | ویرایش = 3rd | سال = 2009 | ناشر = [[انتشارات بریل|Brill]] | مکان = | زبان = en}} | ||
خط ۴۵۳: | خط ۴۶۱: | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
{{پایان پانویس}} | {{پایان پانویس}} | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
خط ۴۷۳: | خط ۴۷۵: | ||
{{علی بن موسی الرضا}} | {{علی بن موسی الرضا}} | ||
{{امامان شیعه}} | {{امامان شیعه}} | ||
{{شیعه-افقی}} | {{شیعه دوازدهامامی-افقی}} | ||
{{حرم امام رضا}} | |||
{{درجهبندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | {{درجهبندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامهها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۳۴
علی بن موسی | |
---|---|
متولد | ۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ پس از هجرت مدینه، حجاز |
وفات | آخر صفر سال ۲۰۳ پس از هجرت |
علت فوت | مسمومیت با زهر |
مدفن | مسجد بالاسر، حرم امام رضا، مشهد |
محل زندگی | حجاز و خراسان بزرگ |
دیگر نامها | ابوالحسن (ابوالحسن ثانی) |
سالهای فعالیت | ۲۰ سال (سال ۱۸۳ تا ۲۰۳ پس از هجرت) |
عنوان | رضا، عالِمِ آلِ محمّد، صابِر، فاضِل، رَضیّ، زَکیّ، وَلیّ، وَفیّ، صِدّیق، سِراجُالله، قُرَّةُ عَیْنُ الْمُؤْمِنین، مَکیدَةُالْمُلْحِدین، ثامِنُ الْاَئِمّه، ضامنِ آهو، امامِ غریب، سُلطان، غریبُ الغرباء، رِئابُ التَّدبیر، رَبُّ السَّریر، کافِی الْخَلق، کُفْوُ الْمَلِک، نورُ الْهُدی، وَفیّ، شمس الشموس، انیس النفوس، معین الضعفاء |
بعد از | موسی کاظم |
قبل از | محمد تقی |
مکتب | امام شیعیان دوازده امامی |
همسر(ها) | سبیکه (خیزران) و امّحبیبه |
فرزندان | محمد، موسی، حسین، حسن، جعفر، ابراهیم و فاطمه |
والدین |
|
علی بن موسی الرّضا (به عربی: عَلیُّ بْنُ موسَی الرِّضا؛ زادهٔ ۱۱ ذیقعدهٔ ۱۴۸ هجری قمری / ۲۹ دسامبر ۷۶۵ میلادی – درگذشتهٔ آخر صفر ۲۰۳ هجری قمری / ۵ سپتامبر ۸۱۸ میلادی)، فرزندِ موسی بن جعفر و نجمه خاتون و از نسل محمد، پیامبر اسلام، است. او امام هشتم شیعیان دوازدهامامی بعد از پدرش موسی کاظم و پیش از پسرش محمد تقی است. هرچند منابع در علت و چگونگی ملقب شدن وی بهعنوان «رضا» دچار اختلاف هستند، اما همگی بر شهره بودن او به این لقب، اتفاق دارند. کنیه او ابوالحسن ذکر شده که بهجهت هم کنیه بودن با پدرش، ابوالحسن ثانی خوانده شدهاست.
دوره زندگانی علی بن موسی الرضا همزمان با حکومت عباسیان بودهاست که با مشکلات عدیدهای از جمله جنگهای داخلی و شورشهای مختلف علیه حکومت مواجه بودند. دوران امامت وی با سه خلیفهٔ عباسی شامل هارون الرشید، امین و مأمون مقارن بود. او در عصر حکومت هارون و امین، غالباً به مباحثه با مذاهب دیگر در باب اعتقادات اسلامی و ترویج مذهب امامیه میپرداخت. در این دوران با تدارک سفر و مناظرات با بزرگان ادیان و مذاهب مختلف، سعی در کاهش گسترش مذاهب دیگر کرد. مبارزه با جریان واقفیه که پس از مرگ موسی کاظم و انکار امامت وی رخداد، از جمله اهم اقدامات وی بشمار میآید. حکومت نیز در این دوران مواجههای با وی نداشت.
پس از پیروزی مأمون عباسی در جنگ با امین در سال ۱۹۸ ه.ق، مأمون با گسترش قیامهای شیعی مواجه شد. او بهدنبال راهی برای پیروزی بر این شورشها، تصمیم گرفت علی بن موسی الرضا را در حکومت دخیل کند و بههمین منظور مقام ولایتعهدی خویش را به عهدهٔ او گذاشت. هرچند علی بن موسی، نسبت به پذیرش منصب ولایتعهدی استنکاف نمود، اما مأمون او را در سال ۲۰۰ ه.ق به مرو، پایتخت خود، احضار کرد. این رویداد که مهمترین فصل تاریخی حیات علی بن موسی الرضا است، در سال ۲۰۱ ه.ق صورت پذیرفت. در طول مسیر، اتفاقات فراوانی از کاروان علی بن موسی گزارش شدهاست که پررنگترین آنها، استماع و استنساخ حدیث سلسلهالذهب توسط اهالی نیشابور است. علی بن موسی در طول مسیر حرکتش به مرو، به ایراد سخنرانی، گفتگو با شیعیان خویش، اعتراض به احضارش به مرو و… پرداخت. پس از این انتصاب، خاندان عباسیان حاضر در بغداد که غالباً از جناح مخالف مأمون محسوب میشدند، اقدامات مأمون را نگرانکننده دانستند و سرانجام مأمون را از خلافت عزل کردند و ابراهیم بن مهدی را به خلافت برگزیدند. مأمون برای دفاع از خود، بههمراه علی بن موسی عزم بغداد کرد. با رسیدن کاروان مأمون به سرخس، وزیرش فضل بن سهل توسط تعدادی از سران سپاه ترور شد و دو روز بعد وقتی کاروان مأمون به توس رسید، علی بن موسی بیمار شد و از دنیا رفت. برخی منابع، با توجه به مرگ وزیر و ولیعهد مأمون در فاصله زمانی کوتاه، این را نشانه توطئه مأمون دانستهاند. بهنظر منابع شیعه امامیه و برخی منابع اهل سنت، مرگ علی بن موسی مسمومیت بر اثر زهر بودهاست؛ هر چند در منابع اهل سنت دربارهٔ شخص قاتل، اختلافاتی وجود دارد، اما منابع شیعی مأمون را مسئول این ترور دانستهاند. در نهایت وی در یکی از روستاهای توس بهنام سناباد به خاک سپرده شد. در مدفن وی، بعدها حرمی احداث شد و شهری پیرامون پدید آمد که مشهد (محل شهادت) نامیده شد.
علی بن موسی در دوران امامتش بر شیعیان، با تدریس و بیان روایات فقهی و اعتقادی، مذهب شیعه امامی را تحکیم کرد. در این دوره، وی رویکرد فقهی شیعه را از مدیریت مستقیم و دریافت پاسخ سوالات فقهی از شخص امام، به مدیریت باواسطه از طریق راویان حدیث و استفتاء از مجتهدان، مبدل ساخت. وی همچنین بهجهت استفاده از فضای باز اعتقادی و سیاسی، توانست نسبت به پدرش موسی کاظم، شاگردان بیشتری را تربیت نماید. با وجود این فضای باز، شاگردان وی قادر به ملاقاتهای آزادانه با او نبودند. همین امر سبب شد تا علی بن موسی، مراجعات دینی خود را به شاگردانش ارجاع دهد. جایگاه علمی علی بن موسی الرضا، منحصر در تشیع نبوده و اهل سنت نیز وی را بهعنوان دانشمندی اسلامی ستودهاند. دانشمندانی از اهل سنت مانند اِبن حَجَرِ عَسقَلانی و ابن نَجّار دربارهٔ جایگاه علمی وی آوردهاند که در بیست سالگی در مسجد نبوی در مدینه بر مردم فتوا میخواند. بیان دیدگاههای علمی وی در علوم و فنون دیگری چون طب، حکایت از جایگاه ویژه او در نزد سایر دانشمندان دارد. از سه رساله مهم منسوب به وی، یک رساله مربوط به علم پزشکی است.
زمینهٔ تاریخی
فرزندان عبدالله بن عباس در طول مرحلهٔ دعوت عباسی به گسترش و تعمیم آرمان مبارزهٔ ضداموی برای گزینش یک رهبرِ هاشمی با شعار «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد»، بدون مشخص کردن شخص یا شاخهٔ نامزد خلافت — چه عباسی و چه علوی — اقدام کردند. نام جنبش «هاشمیه» با ارجاع به خاندانِ گستردهتر بنیهاشم سبب شد عباسیان بتوانند در منزلت با اهل بیت شراکت جویند. سپس، با گسترش جنبش سیاهجامگان اقدام به قیام علیه سلسلهٔ امویان کردند و در سال ۱۳۲ ه.ق/۷۵۰ م خلافت عباسیان را مستقر نمودند. خلیفهٔ دوم عباسی، ابوجعفر منصور (حک. ۱۳۶–۱۵۸ ه.ق/۷۵۴–۷۷۵ م) بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، برای باقی ماندنِ خلافت در خط خانوادهاش، طیف وسیعی از رقبا و مخالفان را به اطاعت از خود وادار یا حذف کرد. بااینحال، اعتبار خلافت وی توسط شاخهٔ علویِ خاندان بنیهاشم — بهعنوان قانونیترین وارثان خلافت که نزدیکترین پیوند خویشاوندی با پیامبر را داشتند — مورد چالش قرار گرفت.[۱] منصور پس از تحکیم رهبری سیاسیاش، زمینهسازی پایههای دولت جدید عباسی را آغاز کرد. وی ادعاهای اعتقادی تازهای در مورد جایگاه خلفای عباسی بهعنوان امامان و نمایندگان حکومت الهی ارائه کرد. خلفای عباسی بهعنوان اعضای مقدس خانوادهٔ پیامبر، بهعنوان حافظ ایمان اسلامی و بهعنوان تنها حاکمانی که تداومبخش آرمان سلطنتی ایرانی بودند، حکمرانی میکردند.[۲]
هارونُ الرَّشید (حک. ۱۷۰–۱۹۳ ه.ق/۷۸۶–۸۰۹ م)، این دولت را به اوج قدرت خود رساند و توانست تا جلوهٔ سلطنتِ عباسی را تثبیت کند.[۳] هارون که با چالش جانشینی مواجه بود، امین را بهعنوان جانشینِ اصلی خود تعیین و مأمون را نیز بهعنوان جانشین امین منصوب کرد و سرزمینهای خلافت عباسی را میانشان تقسیم نمود.[۴][۵] بنابراین، امین بهعنوان خلیفه در بغداد مستقر شد و فقط در استانهای غربی حکومت میکرد، درحالیکه مأمون حاکم خودمختار ولایات شرقی بود.[۶]
پس از مرگ هارون در توس، امین در بغداد و مأمون در مرو حکومت خود را آغاز کردند. پس از مدتی، رقابت میان دو برادر به جنگ داخلی انجامید و هر یک مدعی خلافت کل قلمرو عباسیان شد. در نهایت پس از پنج سال اختلاف بین دو برادر، با محاصره و فتح بغداد و قتل امین، مأمون در سال ۱۹۸ ه.ق عهدهدار خلافت بر کل قلمرو عباسی شد.[۷][۸] این، نخستین بار بود که یک خلیفهٔ عباسی با شدّت عمل سرنگون میشد؛ موضوعی که بی شک، اعتبار نهاد سلطنتی عباسی را بهلرزه درآورد و چگونگی درک آن از سوی جامعهٔ اسلامی را تغییر داد. در طول چهار سال آینده، خشم مردم عراق نسبت به سیاستهای عجیبِ مأمون افزایش یافت. در این زمان و در مناطق مختلف، شورشهای گوناگونی صورت میگرفت. شورش در جنوب عراق و در کوفه بهرهبری ابنِ طَباطَبا و با همکاری فرماندهِ سابق سپاه، اَبُوالسَّرایا در سال ۱۹۹ ه.ق/۸۱۵ م، بیش از پیش بر هرج و مرج افزود.[۹] زید بن موسی ملقب به «زَیْدُالنّار» در بَصره قیام کرد.[۱۰] یَمَن تحت شورشهای مختلفِ علوی بهسر میبُرد. اولین بار ابراهیم بن موسی کاظم در فاصلهٔ سالهای ۱۹۹ تا ۲۰۲ ه.ق/۸۱۴ تا ۸۱۷ م، در آنجا رهبری را بهدست گرفت. حسین بن حسن بن علی معروف به ابنِ اَفطَس در مکّه قیام کرد. هنگامی که مأمون در ۲۰۱ ه.ق/۸۱۶ م تصمیم گرفت اقتدار مذهبی خویش را با تصاحب عنوانِ «خَلیفَةُالله» و همزمان نامزدی علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی خلیفه و تغییر رنگ رسمی دولت عباسی از سیاه به سبز ارتقا دهد، عباسیان بغداد با مطرح کردن ابراهیم بن مَهدی بهعنوان خلیفه، به وی پاسخ دادند و مأمون را بهعنوان شاهزادهای که از سوی ایرانیان بازیچه شده بود، رد کردند.[۱۱]
از سوی دیگر، شیعیان بر مبنای تفسیرِ خاصی از تاریخ صدر اسلام و موضوع جانشینی محمد، نگرش خویش از «اسلام واقعی» را مبتنی بر برداشتِ متمایز از مرجعیت دینی که به اهلِ بیت پیامبر واگذار شده بود، ارائه دادند. تا پیش از انقلاب عباسی، تشیع در دو شاخه یا جریان اصلی کِیْسانیّه و امامیّه توسعه یافت که هر کدام تقسیمات درونی خود را داشتند؛ و سپس، جنبش شیعی دیگری به بنیانگذاری زِیْدیّه منجر شد. شاخه یا جناحِ اصلیِ امامیه که بعدها به این نام نامگذاری شد، امامت را از طریق تنها پسر بازماندهٔ حسین بن علی، علی بن حسین زَیْنُالْعابِدین دنبال کرد. بعد از تأسیس خلافت عباسیان، شیعیان «اهل بیت» را دقیقتر تعریف کردند، بهطوریکه علویانِ فاطمی — هم حسنی و هم حسینی — را دربرگرفت. پیروزی عباسیان — که با شعار «الرضا من آل محمد» به میدان آمده بودند — سبب سرخوردگی شیعیان شد که همه انتظار داشتند تا یک علوی بهجای یک عباسی موفق به خلافت شود. دشمنی میان عباسیان و علویان هنگامی برجسته شد که عباسیان بلافاصله پس از به قدرت رسیدنشان، شروع به آزار و اذیت بسیاری از حامیان سابق شیعه و علویشان کردند و متعاقباً، سخنگویان تفسیری سنی از اسلام شدند. عهدشکنی عباسیان با ریشههای شیعیِ خود، سرانجام هنگامی تکمیل شد که خلیفهٔ سوم، مهدی، اعلام کرد که پیامبر عملاً عمویش، عبّاس بن عَبدُالْمُطَّلِب را بهجای علی بن ابیطالب بهعنوان جانشین منصوب کردهاست. در همان زمان موسی کاظم، هفتمین امام شیعیان امامی، با بیعتِ اکثریتِ شیعیان امامی از جمله برجستهترین دانشمندان از اصحاب جعفر صادق مورد اقبال قرار گرفت. پس از قتل او، بسیاری از هوادارانش او را امامِ هفتم و آخرِ خود دانستند که بهعنوان مَهدی باز خواهد گشت. این گروه از شیعیانِ امامی که جمعیت قابلتوجه دیگر در کوفه تشکیل دادند، بهنام واقِفیّه شناخته شدند. بااینحال، گروه دیگری از پیروان موسی کاظم، پسرش علی بن موسی الرّضا، را بهعنوان امام جدیدشان تصدیق کردند که پس از آن، بهعنوان هشتمین امامِ شیعیان در نظر گرفته شد. شیعیانِ علی بن موسی الرّضا، خطّ امامت را در سه نسل دیگر در فرزندانش تا امام یازدهمشان، حسن عَسکَری با اختلافات جزئی دنبال کردند.[۱۲]
دوران هارون و مأمون با اوج فعالیت نهضتِ ترجمه همزمان بود. انگیزهها و اهدافی که این انتقالِ عظیم فرهنگیِ دانش را تحت نظر خلفای نخستینِ عباسی و درباریانشان بهوجود آورد، بهعنوان پاسخی به نیازهای سلسلهٔ جدید در نظر گرفته میشوند. مباحثات مذهبی که پیروان کلیساهای مختلفِ مسیحی، ثَنَویگرایانِ مانَوی، مَزدَکیان، یَهودیان و پیروان مذاهبِ مختلفِ اسلامی را گرد هم آورد. این ترجمهها به استفاده از برهانهای استدلالی و گفتگوهای منطقی بهعنوان ابزار اصلی در میان مُتِکَلِّمان اولیه کمک کرد.[۱۳]
تبار علی بن موسی
موسیَ بن جعفر مُلقَّب به کاظِم، هفتمین امام شیعیانِ دوازده امامی، پدر علی بن موسی الرّضاست.[۱۴] وی از خاندان بنیهاشم و از قبیلهٔ قُرَیْش است. بنیهاشم از خاندانهای برجسته و نژاده در مکّه بود.[۱۵] موسیٰ کاظم متولد ۱۲۸ ه.ق، در اَبْواء، منطقهای در میان مکه و مدینه یا مدینه است. امامت وی همزمان با خلفای عباسی، مَنصور، هادی، مَهدی و هارون بود. موسی کاظم چندین بار بهدستور هارون به زندان افتاد و سرانجام در زندانِ سِنْدی بنِ شاهِک در بغداد بهدستور خلیفه کشته شد.[۱۶]
تاریخنگاران برای مادر علی بن موسی، نامهای مختلفی ذکر کردهاند؛ از جمله: سَکَن، نَجمه، سَمّان، صَقر، سَلامه، شَهده، خَیزُران، نَجمه، اَرْویٰ و تُکتَم.[۱۷][۱۸] اما مشهورترین نامش، تکتم بوده[۱۹] و با لقب شقراء نیز خوانده شدهاست. پس از تولد علی بن موسی به نامهای طاهره و اُمُّالْبَنین نامیده شدهاست. بهگزارش دانشنامهٔ جهان اسلام، دلیل تعدّد نامهای وی شاید بهخاطر آن باشد که کنیز، نزد هر یک از صاحبانِ خود به نامی خوانده میشدهاست. بنابر نقلی، مادر موسی کاظم، حمیده — که از زنانِ عجم بود — کنیزی خریداری کرد که در سرزمین عرب بهدنیا آمده و در همانجا پرورش یافته بود. پس از آنکه حمیده آن کنیز را آزمود و دریافت که در دین و خِرَد از دیگران برتر است، وی را برای فرزندش موسی بن جعفر برگزید.[۲۰] از آنجا که یکی از القاب او «خَیزُران مَرسِیَّه» گزارش شده، عدهای احتمال دادهاند که وی اهل مارْسِی در جنوب فرانسه بودهاست. گروهی دیگر نیز منظور از مارسی را مورسیا در اسپانیا یا شهری بندری در الجزایر میدانند.[۲۱] دانشنامهٔ جهان اسلام صفت مَرسیّه را مربوط به انتساب وی به منطقه مریس مصر و صفت نوبیّه را دربارهٔ انتسابش به منطقهٔ نوبه در آفریقا دانستهاست.[۲۲]
نام و القاب
نامِ وی «علی» بودهاست. پدرش کنیهٔ او را «اَبُوالْحَسَن» قرار داد.[۲۳] بهخاطر همکنیه بودنِ علی بن موسی با پدرش و نوهاش، موسی کاظم و عَلیَّ النَّقی، در منابع حدیث شیعی، وی را «ابوالحسنِ ثانی» میخوانند. از کنیههای خاصش، «اَبوعَلی» و «ابومُحَمَّد» بودهاست.[۲۴] دیگر القاب ذکرشده برای او عبارتند از: صابِر، فاضِل، رَضیّ، زَکیّ، وَلیّ، وَفیّ، صِدّیق، سِراجُالله، قُرَّةُ عَیْنُ الْمُؤْمِنین، مَکیدَةُالْمُلْحِدین.[یادداشت ۱][۲۵][۲۶] بر اساس روایاتی که از موسی کاظم نقل شدهاست، وی فرزندانش را در مسائل علمی و فقهی به علی بن موسی رهنمود میکرد و میگفت: «این برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمّد است؛ از وی پرسشها و مجهولات خویش را بپرسید… از پدرم [جعفر صادق] چندین بار شنیدم که فرمود: عالم آل محمّد در صُلبِ توست و ای کاش او را درک میکردم.»[یادداشت ۲] ازهمینرو یکی از القاب علی بن موسی، «عالِمِ آلِ محمّد» است.[۲۷] علیاکبر دهخدا چهار لقب «ثامنُ الْاَئِمه»، «امام غریب»، «سلطان» و «ضامن آهو» را از مشهورترین القاب علی بن موسی الرّضا میداند.[۲۸] لقب اخیر اشاره به ماجرایی مشهور نزد عامه شیعه دارد که بر اساس آن علی بن موسی الرضا در مسیر سفر به مرو، برگشت آهویی را نزد صیاد ضمانت میکند.[یادداشت ۳][۲۹]
لقب رضا
بهگفتهٔ باقر شریف قرشی، مورخ شیعه، مشهورترین لقب علی بن موسی، «رِضا» است. در معنا و چراییِ لقب «رضا» برای علی بن موسی، شیعیان بر این باورند که خداوند وی را به رضا ملقب ساختهاست؛ زیرا خدا و پیامبر و امامان شیعه از او راضی بودند و نیز دوستان و دشمنان از او رضایت دارند. در توضیح معنای این لقب، محمد تقی به پرسشِ بَزَنْطی که پرسید: «مگر سایر پدران شما برای خدا، رسولش و ائمه راضی نبودند؟ پس چرا تنها پدر شما به رضا ملقب شد؟» چنین پاسخ میدهد: «چون همانطور که دوستان و طرفدارانش به وی رضایت داشتند، دشمنان و مخالفانش نیز به او راضی شدند.»[۳۰] بهگفتهٔ عبدالله جوادی آملی، علی بن موسی نه چون به مقامِ رضا رسیده، به این لقب ملقّب شدهاست؛ بلکه چون دیگران را به این مقام میرسانَد، ملقّب به رضا شد.[۳۱]
بهگفتهٔ ویلْفِرِد مادِلونْگ، پس از آنکه علی بن موسی ولایتعهدی را پذیرفت، از سوی مأمون به «رضا» ملقب شد. پیش از این، لقبِ رضا توسط شیعیان برای کسانی کاربرد داشت که خلافتِ آنان از جانب عموم مسلمانان مورد پذیرش بود. شیعیان میگویند که این نام از سوی پدرش، موسی کاظم، به وی داده شدهاست. مادلونگ بر این عقیده است که این نظر مبنایی ندارد.[۳۲] در منابع تاریخنگاری اسلامی، تاریخ طبری (نگاشته در نیمهٔ دوم سدهٔ سوم هجری قمری) خبر اعطای لقب رضا به علی بن موسی توسط مأمون را آوردهاست[۳۳] و ابنکَثیر و ابناَثیر جَزَری نیز به این مطلب اشاره داشتهاند.[۳۴][۳۵] بِیْهُم دائو در دانشنامهٔ اسلام دربارهٔ لقب «رضا» میگوید مأمون چند ماه پس از فراخواندنِ علی بن موسی به مرو، گام مهمی در انتصابِ علی بن موسی بهعنوان ولایتعهدیِ خلافت برداشت و عنوان «اَلرِّضا» را به او داد. عنوانِ «اَلرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد» یا «عضوِ مقبول از خانوادهٔ محمد»، توسط انقلابیان ضدِاموی شیعه، از جمله انقلابیان هاشمی از ۱۲۸–۱۳۲ ه.ق/۷۴۵–۷۵۰ م بهکار رفته بود، و سپس از سوی علویان شیعه، علیهِ عباسیان برای ارجاع به اعضای خاندانِ هاشمی — یا بهطور ویژه به «علویان» — بود که انتخاب ایشان بهعنوانِ خلیفه، رضایتِ جامعه — یا رضایتِ کسانی که ادعای مشروعیتِ خلیفه را پشتیبانی میکردند — را در پی داشت. در سندِ محفوظِ ولایتعهدی که عموماً معتبر دانسته میشود، مأمون تأکید کرد که علی بن موسی بهعنوان شایستهترین نامزد در میان علویان و عباسیان انتخاب شدهاست. بیهم دائو نتیجه میگیرد که مأمون با نامیدن جانشین علویاش به «اَلرّضا»، هدفش این بود که تصمیمِ خود را بهعنوان حمایت از اصول اولیهٔ جنبش هاشمیان بیان کند؛ و بهطور ضمنی این اذعان را داشته باشد که عباسیان در اختصاصِ خلافت به خود و محروم کردنِ علویان از آن، در اشتباه بودند؛ اما همزمان مأمون ادعای شیعه را نیز رد کرد که علویان تنها «خانوادهٔ حقیقی پیامبر» بودند. بیهم دائو بر این ادعاست که هیچ مدرک مناسبی برای پشتیبانی از ادعای امامیه مبنی بر اینکه این عنوان از سوی پدر علی بن موسی، به وی داده شده وجود ندارد.[۳۶]
بزنطی گزارش کرده که محمد بن علی، فرزند علی بن موسی، در پاسخ پرسشِ او دربارهٔ اعطای این لقب گفتهاست: «دروغ میگویند و خیانت میکنند، بلکه خدا او را مُلَقَّب به رضا نمودهاست.»[۳۷] سید جعفر مرتضی عاملی، مورخ شیعه، بر این عقیده است که لقب «رضا» از سوی مأمون برای علی بن موسی بهکار رفتهاست، اما در عین حال میگوید که مأمون این لقب را از نامهٔ فَضْل بن سَهْل به علی بن موسی برای دعوت به مرو الهام گرفت که در آن نامه، علی بن موسی از سوی فضل بن سهل بهطور مطلق «رضا» نامیده شده بود.[۳۸]
سرگذشت
گاهشمار زندگی علی بن موسی الرضا | |
---|---|
رویدادهای زندگی علی بن موسی الرضا | |
در مدینه | |
۷۶۵ |
|
۷۸۳ | |
۷۹۶ |
|
۷۹۹ | |
۸۰۳ | |
۸۰۹ |
|
۸۱۰ | |
۸۱۱ |
|
۸۱۳ | |
۸۱۵ |
|
در مسیر سفر به خراسان | |
۸۱۶ |
|
۸۱۷ | |
در خراسان | |
۸۱۷ |
|
۸۱۸ |
|
تولد و سالهای اولیه زندگی
بهگزارش دانشنامهٔ جهانِ اسلام، نقل مشهور دربارهٔ روز و سال ولادت علی بن موسی، پنجشنبه ۱۱ ذیقَعْدهٔ سال ۱۴۸ ه.ق در مدینه است. روزهای دیگری که برای ولادت مطرح میشود، ۱۵ ذیقعده، ۱۱ رَبیعُالْاَوَّل یا ذیحَجّه، و ششم، هفتم یا هشتم شَوّال است.[۳۹] بهگزارش مادلونگ در ایرانیکا، سالهای ۱۴۸ ه.ق/۷۶۵ م، ۱۵۱ ه.ق/۷۶۸ م، ۱۵۳ ه.ق/۷۷۰ م و ۱۵۹ ه.ق/۷۷۶ م و مدینه برای سال و محل تولدِ علی بن موسی ذکر شده، اما از این میان، تاریخ اول اعتبار کمتری دارد و احتمالاً ناشی از پیشگویی پدربزرگش، جعفر صادق — که در همان سال درگذشت — باشد مبنی بر اینکه ولادت جانشین پسرش، موسی، نزدیک است. مادلونگ میگوید طبق نشانههایی مانند نقل یعقوبی، علی بن موسی در ۴۴ سالگی درگذشته و بنابراین، سال تولدش ۱۵۹ ه.ق بودهاست.[۴۰] بِرنارْد لوئیس نیز در ویراست دوم دانشنامهٔ اسلام، از میان سالهای ۱۴۸ و ۱۵۱ ه.ق، سال ۱۵۱ ه.ق را به استدلال صاحبنظرانِ آگاهتر، ارجحیت میدهد و محل تولد را همان مدینه ذکر میکند.[۴۱] تَمیمه بِیْهُم دائو نیز در ویراست سوم دانشنامهٔ اسلام، بهنقل از منابع شیعه، سالهای ۱۴۸ ه.ق/۷۶۵ م و ۱۵۳ ه.ق/۷۷۰ م را گزارش میکند.[۴۲] سید جعفر مرتضی عامِلی میگوید اکثر مورّخان و محدّثان همچون مُفید در اَلْاِرشاد، کُلَیْنی در کافی، صَدوق در عِلَلُالشَّرایِع، مسعودی در مُرُوجُ الذَّهَب و بسیاری دیگر[یادداشت ۴] ولادت علی بن موسی را در سال ۱۴۸ ه.ق، برابر با ۲۹ دسامبر ۷۶۵ م در شهر مدینه گزارش کردهاند؛ البته کسانی چون، اِربِلی در کَشفُ الْغُمَّه، ابن شهرآشوب در مَناقب و صدوق در عُیُونُ اَخبارَ الرِّضا، ولادت وی را در سال ۱۵۳ ه.ق و بعضی نیز سال ۱۵۱ ه.ق دانستهاند؛ اما قول نخست از سایر اقوال، قویتر است و دو قولِ اخیر، طرفدار بسیار اندکی دارد.[۴۳]
زندگی علمی و سیاسی
بیهم دائو میگوید بهنظر میرسد که همهٔ منابع، موافق هستند که وی از نظر سیاسی ساکت و علاقهمند به تعلیم دینی بودهاست.[۴۴] برنارد لوئیس میگوید علی بن موسی در بخشِ بزرگی از زندگیاش، نقشی سیاسی نداشت، اما بهخاطر علم و تقوایش معروف بود.[۴۵]
در عهد هارون
علی بن موسی الرّضا تا سال ۱۷۹ ه.ق که پدرش، موسَی بنِ جَعفَر، در مدینه میزیست، در همراهیَش بهسر میبُرد. پس از دستگیری و انتقالِ موسی کاظم به عراق توسط هارون، اموال و دستورهای پدر به وی میرسید و رسیدگی به امور شیعیان و پرداخت طلب، به وکالت از پدرش توسط وی انجام میشد.[۴۶] با درگذشتِ موسی کاظم در زندان بغداد در رَجَبِ ۱۸۳ ه.ق، پسرش علی بن موسی بنابر وصیت پدر، وارث و جانشینش شد؛[۴۷] و ده سال اول از امامتش — از سال ۱۸۳ تا ۱۹۳ ه.ق — را در عهد هارون گذرانْد.[۴۸] بهگفتهٔ مادلونگ، از میان برادران تنها علی بن موسی زمینِ صِریا را به ارث برد.[۴۹] صریا از آبادیهای نزدیکِ مدینه بود که بهدست موسی کاظم آباد شده بود. علی بن موسی در دوران امامتش در عهد هارون، در صریا زندگی میکرد.[۵۰]
علی بن موسی در این دوران، وظایف پدرش را عهدهدار شد و به وصیت موسی کاظم، سرپرستی فرزندان، همسران و اموالش به علی بن موسی سپرده شد و دیگر فرزندان موسی کاظم، حق تصرف در چیزی را نداشتند. پس از قتل موسی کاظم، عباس، برادر رضا، نسبت به این وصیت اعتراض شدیدی کرد. علی بن موسی در این ایام، تمام سعی خود را نمود تا حساسیتِ حکومت برانگیخته نشود و قائل به قیام علیه حکومت نبود. این سیاست سبب شد تا علی بن موسی، درخواست همراهی در قیام محمد بن سلیمان علوی و عمویش، محمد بن جعفر را رد کند. بااینحال، تمام رفتوآمدهای وی توسط حکومت، تحت نظر بود و گزارشها به هارون داده میشد.[۵۱]
پس از اینکه محمد بن جعفر اعلام قیام کرد، هارون سپاهی را روانهٔ مدینه، و دستورِ سرکوب قیام و کشتن محمد بن جعفر را صادر کرد. هارون به عیسی جَلّودی، فرمانده لشکر، دستور داد به خانههای علویان یورش بَرد و دارایی، لباس و زیور زنان را غارت کند، و حتّی یک جامه بر تنِ زنان باقی نگذارد. بهگفتهٔ شیخ صدوق، محدث شیعه، هنگامیکه جلّودی به خانهٔ علی بن موسی الرّضا هجوم بُرد، علی بن موسی دستور داد همهٔ زنان در یک اتاق گرد آیند، و خود بر درِ اتاق ایستاد و از هجوم جلّودی به درون اتاق جلوگیری کرد و سوگند خورد تا خودش، اموال درون خانه و داراییِ زنان اعم از لباس و گوشواره و خلخالشان را بستاند و به جلّودی تحویل دهد. جلّودی این شرط علی بن موسی را پذیرفت و وی نیز چنین کرد.[۵۲] از چالشهایی که علی بن موسی در این دوران و با شیعیان داشت، تأخیر در فرزنددار شدنِ خویش بود. این مسئله با ولادت محمّد تَقی، ملقب به جواد، مرتفع شد.[۵۳]
در عهد امین
دوران پنج سالهٔ خلافتِ امین به جنگ میان امین و مأمون گذشت. علی بن موسی الرّضا خویش را از این درگیری برکنار داشت. این دوران، آرامشی نسبی برای فعالیتهای علی بن موسی الرّضا بهوجود آورد و وی فرصت گسترش تعالیم خویش را یافت.[۵۴] بسیاری از برادرانش و عمویش، محمد بن جعفر، در شورشها و قیامهای علویانِ عراق و شبهجزیرهٔ عربستان پس از مرگ امین شرکت کردند، اما علی بن موسی حضور در این قیامها را نپذیرفت.[۵۵]
بهگزارش رافعی در اَلتَّدوین، علی بن موسی سفری به قزوین داشته که پس از مرگ هارون و در دوران مأمون رخ دادهاست. گمانهزنیهایی وجود دارد که تاریخ این سفر، مقارن با مرگ هارون در سال ۱۹۳ ه.ق بودهاست. بر اساس این گزارش، در طی این سفر یکی از فرزندان علی بن موسی بهنام حسین که طفلی دو ساله بود، در قزوین درگذشت و در همانجا دفن شد.[۵۶] بهگفتهٔ مادلونگ، سند معتبری وجود ندارد که نشان دهد علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به خراسان، به سفر بلندمدتی به بیرون از مدینه رفته باشد. درهرحال، گزارشهای شیعی بیانکنندهٔ آن است که دیدارهایی معجزهگونه در گردهماییهای پیروانش در بصره و کوفه پس از درگذشت پدرش داشتهاست.[۵۷]
در عهد مأمون
با مرگِ امین و بهحکومت رسیدنِ مأمون، خلیفه با بحرانهای فراوانی مواجه شد. خالی بودنِ خزانهٔ بغداد و کمبود حقوق لشکریانِ فاتح، سبب شد تا در آغاز حکومت، چند شورش کوچک رخ دهد و در نهایت، بخشی از سپاهیان از عباسیان جدا شدند و به کوفه رفتند و با جلب همکاری علویان، ناگهان قیامی بزرگ را در کوفه بهراه انداختند. در مناطق دیگر نیز جنبشهایی ضدحکومتیِ فراوانی شکل گرفت که سبب ناآرامی در مناطق تحت حکومت مأمون شد. گستردگیِ این قیامها و شورشها، مأمون را به وحشت انداخت و او را ناچار کرد با تمام قوا به سرکوبیِ آن بپردازد.[۵۸]
بیهم دائو در دانشنامهٔ اسلام میگوید بهنظر میرسد تنها دخالت علی بن موسی در سیاست تا پیش از ولایتعهدی، در مذاکرات میان دولتِ عباسی و عمویش محمد بن جعفر بودهاست که در سال ۲۰۰ ه.ق/۸۱۵ م، خود را در مکه خلیفه اعلام کرده بود. در آن زمان از علی بن موسی خواسته شد تا سعی کند عمویش را برای تسلیم شدن متقاعد کند.[۵۹] جعفریان در صحتِ این گزارش مبنی بر وساطت علی بن موسی الرّضا، به دیدهٔ تردید مینگرد.[۶۰]
- تصمیم مأمون برای ولایتعهدی
دونالدسون میگوید علی بن موسی هنگام عهدهداریِ امامت پس از پدرش، بیست یا بیست و پنج سال سن داشت. هجده سال بعد، مأمون تصمیم گرفت با منصوب کردنِ او به جانشینیاش، حمایتِ گروههای مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند.[۶۱] بهگفتهٔ جعفر مرتضی عاملی، مورخ شیعه، مأمون و مشاورانش برای آرام کردن علویان در خراسان و سایر سرزمینهای اسلامی، به فکر انتصاب یکی از علویان به مقامِ ولایتعهدی افتادند. از بین آنها، علی بن موسی الرضا بهجهت منزلت و اعتبار و نیز عدم شرکت در قیام علیه حکومت، بهترین گزینه بود. از دیگر اهداف مأمون، قداست بخشیدن به حکومتش بود؛ چرا که وی در دید عموم مردم، حتی غیرِشیعیان، قداستِ خاص خود را داشته و این کار، قداست و حس تبعیت از آن حکومت را بهویژه در میان علویان ایجاد میکرد.[۶۲] سید محمدهادی میلانی، عالم شیعه، میگوید که مأمون با توجه به موقعیت خطرناک در مقطع آغازین خلافتش، به این نتیجه رسید که تظاهر به تشیع سودمندترین راهکار بقایش است؛ لذا، خلافت را به علی بن موسی الرضا پیشنهاد کرد، با علم به این که وی آن را رد خواهد کرد. بدین ترتیب وی کوشید تا خطر علویانی را که دولتش را تهدید میکردند، مرتفع کند.[۶۳] محمد مرتضوی، پژوهشگر شیعه، میگوید بهگمان مأمون، پذیرش ولایتعهدیِ حکومتش توسط علی بن موسی، بهترین دلیل برای مشروعیتِ این حکومت میبود.[۶۴] بهعقیدهٔ محمدحسین طَباطَبایی، عالم شیعه، مأمون علی بن موسی را به خراسان خواند و مقامِ جانشینی را بر عهدهٔ او گذاشت تا نخست با دخالت دادنِ فرزندان پیامبر در حکومت، از شورش آنان علیهِ حکومت جلوگیری کند و دوم اینکه با درگیر کردنِ رهبر شیعیان در امور دنیایی و حکومتی، از تقدّس و اعتبارِ او در میان پیروانش بکاهد.[۶۵] بعضی چون اَبُوالْفَرَج اصفهانی و شیخ صدوق، محدثان شیعه، به نذر مأمون مبنی بر سپردن خلافت به برترین مردان از خاندانِ ابیطالب درصورت پیروزی بر امین، اشاره داشته و آن را دلیل ولایتعهدی علی بن موسی الرّضا دانستهاند. اما بهگفتهٔ اکبری این احتمال با فاصلهٔ زمانیِ دو ساله میان پیروزی مأمون بر امین و ولایتعهدیِ علی بن موسی بعید بهنظر میرسد.[۶۶] باغستانی در دانشنامهٔ جهان اسلام میگوید بنابر گزارشی از رَیّان بن صَلْت، شایعات میان سپاه و مردم مبنی بر تعلقِ اندیشهٔ ولایتعهدیِ علی بن موسی به فضل بن سهل، سبب شد تا مأمون با احضار ریان، ماجرای درگیریاش با امین را به او بگوید و علتِ تصمیمِ ولایتعهدی را نذرش نسبت به واگذاری خلافت به خاندان ابیطالب، درصورت پیروزی بر امین بیان دارد.[۶۷]
- سفر به مرو
در سال ۲۰۰ ه.ق، مأمون برای علی بن موسی الرّضا دعوتنامهای جهت آمدن به مرو نوشت و رَجاءِ بنِ اَبیضَحّاک، دایی فضل بن سهل و غلامی بهنام فِرناس یا یاسر را فرستاد تا همراه او در این سفر باشند.[۶۸] از سوی دیگر، شیخ صدوق، محدث شیعه، چنین گزارش میکند که مأمون در نامهنگاریهای متعدد، از علی بن موسی درخواستِ عزیمت به مرو را میکرد و علی بن موسی این درخواست را با بهانهها و دلایل گوناگون رد مینمود. این امتناع سبب شد تا مأمون بهاجبار علی بن موسی را به مرو بیاورد.[۶۹] ادعایی که از سوی ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید، محدثان شیعه، مبنی بر همراهیِ علی بن موسی تا مرو از سوی عیسی جَلّودی مطرح شده، مردود و نادرست است. چراکه در همان سال عیسی جلّودی، قیام محمّد بن جعفر را در مکه سرکوب کرد و او را با خود به عراق بُرد و به رجاء بن ابیضحاک تحویل داد. رجاء نیز هر دو را به خراسان بُرد.[۷۰] این سفر از ۱۵ مُحَرَّم آغاز شد و تا ۲۹ جِمادیُالثّانی بهطول انجامید.[۷۱]
علی بن موسی الرّضا پیش از سفر به مرو، علاوه بر اعلام ناراحتی خویش از این سفر با وداعِ همراه با گریه در روضهٔ نَبَوی، دستوری خطاب به شیعیان و اقوامش برای اقامهٔ عزاداری و مجلس تعزیه بهخاطر وی و سفرش صادر کردهاست.[۷۲] بهگفتهٔ ناجی و باغستانی بر طبق روایات منقول از شیخ صدوق، محدث شیعه، علی بن موسی الرّضا پیشگویی کرد که در غربت خواهد مرد و در کنار هارون دفن خواهد شد و هرگز نزد خانوادهاش بازنخواهد گشت. او هیچیک از اقوام، حتی فرزند خردسالش جواد را نیز با خود به سفر نبرد.[۷۳]
بهنظر میرسد علی بن موسی در این سال، سفری به مکه داشت که در این سفر، پسر پنج سالهاش، محمّد نیز او را همراهی میکردهاست. سفر او به مرو در اوایل سال ۲۰۱ ه.ق برابر با اواخر تابستان ۸۱۶ م آغاز شد. مسیر سفر مطابق گزارش بیشتر منابع از بصره، اهواز و فارس بود؛ چراکه بغداد و کوفه در آن زمان در دست شورشیان بود؛ بنابراین، گفتهٔ یعقوبی که رجاء به بغداد و نَهاوَند سفر کرده، مردود است. اما اینکه علی بن موسی از مسیر قم نگذشته، قطعی است. او از مسیر نیشابور عبور کرده که عدهای از مُحَدِّثان برجستهٔ اهل سنت مانند اِبنِ راهْوَیْهْ، یَحْیَی بنِ یَحْییٰ، محمّد بن رافِع و احمد بن حَرْب به استقبالش آمدند تا با او دیدار کنند و وی مدت کوتاهی در این شهر ماند.[۷۴] بهگفتهٔ میلانی، پررنگترین واقعه در طول سفر علی بن موسی الرّضا، در همین ناحیه و در استماع و استنساخ حدیثِ سِلسِلَةُالذَّهَب رخ دادهاست.[۷۵] مشهورترین قول دربارهٔ مسیر حرکت علی بن موسی «مدینه، نقره، قریتین، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو» گزارش شدهاست.[۷۶] بلاغی در تاریخ نائین، مسیر دیگری را برای این سفر، نقل کرده که عبارت است از «مدینه، بصره، اَرْجان، فارس، اصفهان، نیشابور، دِه سُرخ، سناباد، سرخس و مرو».[۷۷]
- پذیرش ولایتعهدی و بیعت
بهگزارشی که صدوق، محدث شیعه، در عیون اخبارَ الرّضا نقل میکند، مأمون در ابتدا پیشنهاد کرد تا از خلافت بهنفع خلافت علی بن موسی کنارهگیری کند.[۷۸][۷۹] علی بن موسی در ردِّ ادعای مأمون به او گفت: «اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تنت کرده، از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی؛ اما اگر خلافت متعلق به تو نیست، اجازه نداری چیزی که متعلق به تو نیست را به من ببخشی.»[۸۰] پس از آن، مأمون پیشنهاد ولایتعهدی را داد، اما علی بن موسی الرّضا از پذیرش این پیشنهاد سرباز میزد.[۸۱][۸۲] علی بن موسی نزدیک به دو ماه در برابر پیشنهادِ ولایتعهدی مقاومت کرد و در نهایت با اکراه، آن را پذیرفت،[۸۳] بهشرط اینکه هیچ فعالیت حکومتی رسمی انجام ندهد.[۸۴]
منابع بعدیِ امامیه مانند عیون اخبار الرّضا، تأکید میکنند که علی بن موسی ولایتعهدی را تنها بدین دلیل که به مرگ تهدید شده بود، پذیرفت.[۸۵] شیخ صدوق، محدث شیعه، دلایلی را برای اثبات مدعای خود اقامه کردهاست از جمله استناد به گزارشهایی مبنی بر اصرار مأمون برای عزیمت علی بن موسی و نامهنگاریهای متعدد در اینباره و بهانههای علی بن موسی برای ردِّ این درخواستها. همچنین وی گزارشی را نقل میکند که بر اساس آن، مأمون علی بن موسی را تهدید به مرگ کرد تا وی ولایتعهدی را بپذیرد.[۸۶] در کنار دیدگاه شیعیان، برخی منابع اهل سنت نیز به اکراه و اجبارِ علی بن موسی به پذیرش ولایتعهدی اشاراتی داشتهاند، از جملهٔ آنها قُنْدوزیِ حَنَفی در یَنابیعُ الْمَوَدَّة است که گزارش نموده: «علی بن موسی الرّضا با گریه و ناراحتی، ولایتعهدی را پذیرفت».[۸۷] مشابه این گزارشها در منابعی مانند مَآثِرُ الْاِنافَة فی مَعالِمِ الْخِلافَة، اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة، صُبحُ الْاَعْشیٰ و ضُحَی الْاِسلام مورد استدلال برای اثبات این مدعی قرار گرفتهاند.[۸۸][۸۹][۹۰][۹۱]
علی بن موسی، در نهایت با چهار شرط، ولایتعهدی را پذیرفت:
- احدی را به کار دولتی منصوب نکند؛
- هیچکس را عزل نکند؛
- هیچ رسم و روشی را نقض نکند؛
- فقط از دور مورد مشورت قرار گیرد.[۹۲]
سرانجام، بهگزارش طَبَری پس از آنکه مأمون شرایط علی بن موسی را پذیرفت، او را در دوم رمضان ۲۰۱ ه.ق، به ولایتعهدی خود منصوب کرد. ابراهیم بن عباس صولی این رویداد را در ۵ رمضان میداند. نخستین کسی که با علی بن موسی بیعت و ابراز وفاداری کرد، فرزند کوچک مأمون، عباس بود که لباسی سبز بر تن داشت. از میان شاعرانی که ستایش و مدح علی بن موسی در این جایگاه را کردند، ابراهیم بن عباس صولی و دِعبِلِ خُزاعی بودند. به هردو نفر، ۱۰٬۰۰۰ سکه از مسکوکاتِ تازهضربشده که بهنام علویان بود، دادند. پس از آن عباسیان و علویان متناوباً هدایایی دریافت کردند. پس از مراسم در روز ۷ رمضان/۳۰ مارس، از سوی خلیفه نامهای رسمی مبنی بر اعلانِ انتصاب تنظیم شد تا در مساجد سراسر امپراتوری خوانده شود.[۹۳] افزون بر این، مأمون دختر یا خواهرش، اُمِّحَبیبه را به ازدواج علی بن موسی و دخترش اُمِّفَضل را نیز به عقد پسر علی بن موسی، محمد تقی درآورد. نیز، دستور ضرب سکههایی را داد که نام مأمون و ولیعهدش، علی بن موسی، بر روی آنها حک شدهبود.[۹۴] مأمون بهشکرانهٔ این کار، حقوق یک سالِ سپاه را پرداخت کرد.[۹۵] همچنین مأمون فرمان داد تا نامِ ولیعهد در همه جا در خطبهها ذکر شود و رنگ پوشش و لباس فرم، پوشاکِ رسمی و پرچمها از سیاه که رنگِ رسمیِ عباسیان بود به سبز تغییر کند.[۹۶][۹۷] بیهم دائو میگوید پیشتر رنگ سبز بهعنوان نشانهٔ علویان شناخته نمیشد، اما بهتدریج چنین القا شد که این رنگ، بیشتر بهعنوان نشانی برای ابراز اهمیتِ آشتی میان عباسیان و علویان درنظر بوده تا نشانهای از تسلیم شدنِ عباسیان و ادعاهای علویان. نکتهٔ دیگر این است که در میان مسلمانان، رنگ سبز با لباسهای پوشیده در بهشت ارتباط دارد و اینکه انتخاب آن، بازتاب جوِّ کنونیِ چشمداشتهای فریبنده بود.[۹۸]
مأمون در سند رسمیاش شرح داد که او علی بن موسی الرّضا را برترین و بهترین گزینه در میان نسل و فرزندان عبدالله بن عباس و علی بن ابیطالب میداند و امیدوار است که این انتخاب بتواند کمکی برای بازگردانیِ وفاق و وحدت در جامعهٔ اسلامی باشد. علی بن موسی الرّضا نیز در یادداشتِ پذیرشِ خویش که به سند افزوده شدهاست، همان تمایلات را بیان میکند و از مأمون برای تلاش در جهت اصلاح رفتارِ نادرستِ گذشته با علویان تقدیر کرده و متعهد شد که درصورت رسیدن به خلافت، با عباسیان به عدل رفتار نماید.[۹۹] بیهم دائو نیز در ویرایش سوم دانشنامهٔ اسلام بر این باور است که در بیانیهٔ پذیرش علی بن موسی الرّضا — که به نامهٔ انتصاب ضمیمه شدهاست — چیزی وجود ندارد که بگوید علی بن موسی الرّضا تمایلی به پذیرش این مسئولیت نداشت، یا اینکه او این کار را تحت فشار انجام دادهاست. او تصویر این ماجرا را در منابع امامیه، متفاوت ارزیابی میکند که تلاش زیادی میکنند تا نشان دهند که اهداف مأمون نسبت به علی بن موسی الرّضا، هر چیزی جز صداقت بود؛ و اینکه علی بن موسی شریکی بیمیل در نقشهای بود که میخواست شخصیتش را بهعنوان یک جویای قدرت دنیوی لکهدار کند. او نحوهٔ پیشنهاد خلافت و سپس ولایتعهدی به علی بن موسی الرّضا از سوی مأمون را بیشتر بهعنوان پاسخی به مجادلاتِ ضدِامامیه میخوانَد تا این موضوع که علی بن موسی الرّضا واقعاً خود را بهعنوان امامِ امامیه در نظر گرفته و ادعای قانونی برای خلیفه داشته باشد؛ درصورتیکه او باید اصرار داشته باشد که مأمون از خلافت به نفعِ علی بن موسی الرّضا استعفا دهد. این نیز این نشان میدهد که پذیرشِ این عنوان از سوی علی بن موسی الرّضا بهشرط عدم انجام وظایفِ یک وارث بودهاست، یعنی جایگاهی قانونی و نقشی بیمعنی که عملی انجام ندهد، و بههمین دلیل جایگاهش را بهعنوان امام تضعیف نمیکند.[۱۰۰]
بهنوشتهٔ دونالدسون مأمون با هدفِ رهایی از مشکلات حکومت در مواجهه با علویان و درخواستهای آنان که منجر به قیامهای متعددی شدهبود، پذیرفت تا علی بن موسی الرّضا را بهعنوان جانشین خود منصوب سازد؛ اما محبوبیت زیاد علی بن موسی نزد شیعیان و عدم دسترسی به بعضی از اهداف این انتصاب و همینطور فشارهای حزبِ مخالفش در بغداد، او را از این تصمیم پشیمان کرد.[۱۰۱] این تصمیمِ شگفتآور که از سوی خلیفه گرفته شد، بیدرنگ مخالفتِ شدید گروههای مخالف را برانگیخت و این مخالفت حتی در خراسان — که زیر نفوذ وزیر ایرانی، فضل بن سهل بود — دیده میشد.[۱۰۲] عباسیانِ بغداد که عموماً از مخالفان مأمون تشکیل شدهبودند، از اینکه مأمون نهتنها علی بن موسی را به جانشینیاش نصب کرده، بلکه رنگ پرچم عباسیان را هم به سبز تغییر دادهاست، عصبانی بودند. نگرانی آنان بهخاطر بیرون آوردنِ امپراتوری اسلامی از دست عباسیان توسط علویان و ایرانیها بود.[۱۰۳] آنها در بغداد بیعت خود با مأمون را شکستند و عمویش ابراهیم بن مَهدی (د. ۲۲۴ ه.ق/۸۳۹ م) را بهعنوان خلیفه در ۲۸ ذیحَجّهٔ ۲۰۱ ه.ق/۱۷ ژوئیهٔ ۸۱۷ م منصوب کردند.[۱۰۴] با رسیدن خبر عزل مأمون به مرو، علی بن موسی الرّضا پیشنهادِ عزل خویش از ولایتعهدی را به مأمون داد، اما در مقابل مأمون تصمیم گرفت به بغداد برگردد و از حقش دفاع کند.[۱۰۵] جعفریان با نقل سخنان مأمون از عیون اخبار الرّضا میگوید همهٔ اینها سبب شد تا مأمون طی سخنانی خطاب به عباسیان مخالفش، اهدافش را از ولایتعهدیِ علی بن موسی افشا کند. او این اهداف را زیر نظر گرفتنِ علی بن موسی و علویان، حمایت علویان از عباسیان، کوچک کردنِ مقام علی بن موسی و تنزّلِ وجههٔ اجتماعیش را بیان کرد.[۱۰۶] بهگفتهٔ بِرنارد لوئیس، از سوی دیگر شیعیان بسیار احساس پیروزی میکردند، اگرچه اینگونه ناقص و محدود بهرسمیت شناختنِ ادعاشان، هرگز نظر مساعد آنان را جلب نکرد.[۱۰۷]
- دورهٔ ولایتعهدی
بر اساس گزارش منابع شیعی همچون عیون اخبار الرّضا، پس از مراسم ولایتعهدی و فرارسیدنِ عید فطر، مأمون پیامی را برای علی بن موسی الرّضا فرستاد تا نمازِ عید فِطر را بخواند. علی بن موسی پس از خودداری اولیه، در نهایت پذیرفت تا نماز عید را اقامه کند. در روز عید، علی بن موسی با آداب خاصی از منزل خارج شد و مردم به تبعیت از وی تکبیرگویان بهراه افتادند و سپاهیان از اسب پیاده شدند و برهنهپا همراهی کردند؛ مأمون با فرستادنِ پیام به علی بن موسی، وی را از اقامهٔ نماز عید منصرف کرد. بر اساس آنچه حاکم نیشابوری، محدث اهل سنت، در تاریخ نیشابور و صدوق، محدث شیعه، در عیون اخبار الرّضا بیان میدارند، پس از اندکی از این ماجرا، در خراسان خشکسالی پدید آمد و گروهی این خشکسالی را در ارتباط با انتصاب علی بن موسی الرّضا به ولایتعهدی قلمداد کردند. علی بن موسی نیز اقدام به اقامهٔ نماز باران کرد و در نهایت باران بارید. این واقعه سبب شد تا اطرافیانِ مأمون از علی بن موسی به بدی یاد کنند و مأمون نیز نگران افزایش محبوبیت علی بن موسی و تضعیف موقعیت خویش شد.[۱۰۸]
بهگفتهٔ مادلونگ در ایرانیکا، ارتباطِ مأمون و علی بن موسی در مرو، نزدیک و صمیمی بود. بنابر گزارشها، علی بن موسی در خانهای مجاورِ محل اقامت خلیفه سکونت کرد و ظاهراً ایشان هر روز با یکدیگر ملاقات داشتند. مأمون بهطور علنی میخواست که علی بن موسی مستقیماً در همهٔ تصمیمات و مراسمهای رسمی شرکت کند؛ اما گزارش شده که علی بن موسی تصریح میکرد که در امور دولت دخالت نمیکند. مأمون نیروی محافظِ شخصیاش (شُرَط) و گاردش (حَرَس)، مأمورانِ تحت فرمانِ فرماندهان خراسانیِ وفادار به خلافت، و نیز یک حاجب و یک کاتب را برای علی بن موسی گُمارْد. خلیفه در قضاوتها و فتواهایش به او وابسته بود و مناظراتی را میان او و دانشمندان مسلمان و نیز بزرگانِ جوامع دینیِ دیگر ترتیب میداد.[۱۰۹]
ارتباط میان علی بن موسی و فضل بن سهل هیچگاه خوب نبود.[۱۱۰] بنابر گزارشها، خاندان سهل توانستند برای مدتی امور را مدیریت کنند تا شدت اوضاع عراق را پنهان نگاه دارند و مأمون را به این باور رسانند که ابراهیم بن مهدی صرفاً بهعنوان فرماندارش عمل میکند،[۱۱۱][۱۱۲] و این علی بن موسی بود که بدون حُبّ و بغض، چشم مأمون را نسبت به این موضوع باز و اصرار کرد که به بغداد برود و حضورش سبب بازگشتِ آرامش و صلح به آنجا شود.[۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵] این ارزیابیِ وضعیت، از سوی چند تن از فرماندهانِ سپاه مأمون پشتیبانی شد و مأمون تصمیم گرفت به عراق سفر کند. فضل بن سهل که هدفش حفظ حکومت در شرق بود، استعفای خویش را ارائه کرد و با استدلال شدت تنفرِ عباسیان نسبت به خود، از خلیفه خواست تا او را بهعنوان فرماندارِ خراسان بزرگ منصوب کند. مأمون دیگربار بر کمالِ اعتمادش به او تأکید کرد و از او خواست تا نامهای دیگر با مُهر و نام خلیفه در تأیید امتیازات استثناییِ خود بنویسد. این نامه در صَفَرِ سال ۲۰۲ ه.ق مهر و امضا، و بهطور رسمی از سوی علی بن موسی نیز تأیید شد. پس از آن، برای انتشار در سراسر امپراتوری فرستاده شد.[۱۱۶]
امامت
بهعقیدهٔ شیعه، امامت مهمترین منصب پس از نبوت در اسلام است و هر امام بهوسیلهٔ امامِ پیشین و از سوی خدا، عهدهدارِ منصب امامت میشود.[۱۱۷] با بروز اختلافات در جانشینیِ جعفر صادق، شیعیان اینبار در جانشینی موسی کاظم دقّت بیشتری را لازم دیدند و در دوران حیات موسی کاظم سعی در شناختِ جانشینش نمودند.[۱۱۸] بهگفتهٔ قُرَشی، مورخ شیعه، موسی کاظم نیز در این زمینه، اقداماتِ شفاهی و کتبی فراوانی را پیشبینی کردهبود. از جمله میتوان به روایاتی با موضوع اِعطای حقوقی چون صدقات به علی بن موسی، وصیّ دانستنِ وی، تصریح به امامتش و توصیه به تبعیتِ از او اشاره کرد. اقداماتِ کتبی وی نیز شامل نامههایی با مضمون تأییدِ امامت علی بن موسی پس از حیاتِ خودش بودهاست. در اینباره، صَدوق، محدث شیعه، در عیون اخبارَ الرّضا از دو نامهای یاد میکند که موسی کاظم در آن به امامتِ علی بن موسی وصیت کردهاست.[۱۱۹][۱۲۰] موسی کاظم در مدینه، بصره و بغداد بر امامت علی بن موسی الرضا تأکید کرد و یارانش را گواه گرفت. وی در مدینه هفده نفر از سادات علوی را جمع کرد تا بر امامت وی شهادت دهند و نامهای نوشت و شصت گواه بر آن گرفت. وی، حتی از زندان یادداشتهایی برای تثبیت این وصیت فرستاد.[۱۲۱] قُرَشی، مورخ شیعه، در حَیاةُ الْامامِ الرّضا، سیزده روایت را با موضوعِ تصریح به امامت علی بن موسی بهنقل از موسی کاظم فهرست کردهاست.[۱۲۲] شیخ مفید، محدث شیعه، نیز دوازده تَن از اصحاب موسی کاظم را نام بردهاست که جانشینیِ علی بن موسی در امامت را از زبان موسی کاظم نقل کردهاند.[۱۲۳] داوود بن کثیر رقی، علی بن یقطین و محمد بن سنان از جمله این محدثان که مفید برشمرده، هستند.[۱۲۴] علی بن یَقْطین از قولِ موسی کاظم روایت میکند: «علی بهترینِ فرزندانم است و من کُنیهام (اَبوالْحَسَن) را به او دادهام».[۱۲۵]
علاوهبر تصریح به امامتش از سوی موسی کاظم، دلایل دیگری بر امامتش اقامه شدهاست، از جمله: تصریحِ پیامبر اسلام به امامتش و نام بردنش در حدیثی برای سلمان فارسی و جابِر بن عبدالله انصاری، گستردگی علم و آگاهیَش، عصمت وی و معجزاتی که از او گزارش شدهاست.[۱۲۶] بهنظر نمیرسید کسی از برادرانش ادعای امامت داشته باشد، اگرچه بعضی از آنان مانند عباس بن موسی ظاهراً زنده بودن یا رجعتِ پدرشان را تبلیغ میکردند.[۱۲۷]
علی بن موسی الرّضا، پس از درگذشت پدرش، طبق سفارش موسی کاظم ابتدا امامت خود را با اطرافیان و یاران نزدیک طرح کرد. اما پس از مدتی بدون تقیه به اعلام آشکارِ آن پرداخت و خود را بهعنوان جانشین پدرش معرفی کرد. بااینحال، چنانکه از وی روایت شده در اندیشهٔ کسب خلافت و قائل به مبارزهٔ مسلحانه در این راه نبود.[۱۲۸]
چالش واقفیه
یکی از چالشهای اصلی علی بن موسی الرضا در ابتدای دورهٔ امامتش، شکلگیری مذهب واقِفیّه بود. در ابتدا، بعضی از وکلای موسی کاظم بهویژه علی بن اَبیحَمزهٔ بَطائِنی، زیاد بن مَروان قَندی و عثمان بن عیسی رَواسی درگذشت وی را انکار کردند و اعتقاد به این مذهب را رواج دادند. آنان اموال و داراییهایی را که بهعنوان خمس و نُذورات از شیعیان در اختیار داشتند، نزد خویش نگاه داشتند و علی بن موسی را بهعنوان امام نپذیرفتند. واقفیها معتقد بودند موسی بن جعفر از دنیا نرفته و هنوز زنده است و روزی میخورد و همو قائم آل محمد است که به غیبت رفتهاست.[۱۲۹] این مسئله، سبب اختلاف اعتقادی بزرگی در گروههای گوناگونِ شیعیان بهویژه در کوفه و بغداد شد. پس از آن علی بن موسی متهم به انحراف از آموزههای اجدادش در برخی موارد شد.[۱۳۰]
بهگفتهٔ رسول جعفریان، انگیزهٔ پیدایشِ وقف و گرایش به آن، علاوه بر تمایلات مادّی و هواهای نفسانی و دنیایی، عدم شناخت مصداق مهدویت در عین اعتقاد به آن بودهاست.[۱۳۱] حسین مدرّسی در علتِ پیدایش واقفیه میگوید هرچند گزارش منابع شیعی مبنی بر امتناعِ بعضی از وکلای موسی کاظم در بازگردانیِ اموال به علی بن موسی الرّضا پس از قتلِ موسی بن جعفر درست است، بااینحال این تمامِ علت ماجرا نیست. او ادامه میدهد که انتظارِ دیرپایِ جامعهٔ شیعه برای قیامِ «قائِمِ آلِ محمّد» سبب شد تا با توجه به رواجِ حدیثهایی که هفتمین امام را «قائم» معرفی میکرد،[یادداشت ۵] بسیاری از شیعیان به قائِمیَّتِ موسی کاظم معتقد شوند و او را زنده بپندارند که بازخواهد گشت و «دولتِ حق» را برپا خواهد کرد. تا سالهای طولانی پس از قتل موسی بن جعفر، این امید در میان شیعیان وجود داشت؛ امیدی که با استناد به آن حدیث، بهزودی پایان نمیپذیرفت.[۱۳۲]
با ظهور واقفیه، یونُس بن عبدُالرَّحمٰن قُمی — یکی از شاگردان موسی کاظم — اقدام به تبلیغ علیهِ جریان وقف کرد.[۱۳۳] محدودیتهایی که خلفای عباسی برای علویان و شیعیان ایجاد کرده بودند، سبب شده بود تا ارتباطشان با امامان شیعه سخت شود و درنتیجه یادگیری مسائل دینیشان با مشکل مواجه شود.[۱۳۴] بهگفتهٔ قُرَشی، مورخ شیعه، علی بن موسی نیز برای استدلال بر امامت خویش، سفری به بصره و کوفه را تدارک دید و با استقرار در منزل حسن بن محمد علوی در شهر بصره، جلسهٔ بزرگی گذاشت و با جمعی از مخالفان خود در امر امامت گفتگو کرد. در این جلسه، جاثُلیقِ نَصاری و رَأسُ الْجالوت نیز حضور داشتند و علی بن موسی با آنها مناظره نمود.[۱۳۵] سرانجام بسیاری از واقفیه، با گذشتِ زمانْ امامتِ علی بن موسی الرّضا را تصدیق کردند و در آغاز سدهٔ سوم هجری قمری، اکثریت شیعیان از علی بن موسی الرّضا در جایگاهِ امامِ مُفْتَرَضُالطّاعَة اطاعت میکردند.[۱۳۶]
اصحاب، شاگردان و وکلا
از دلایل گسترش و پراکندگی جمعیت شیعیان در ایران، ناامنیهایی ناشی از سختگیری هارون بر شیعیان و سرکوب قیامهای علیه حکومت توسط حکومتهای مختلفی از جمله مأمون بود. رفاه موجود در شهرهای ایرانی نیز در مهاجرت اعراب به ایران مؤثر بودهاست. این موارد سبب شد تا شیعیانی که در قیامها فعالیتی نیز نداشتند، به مناطق امنی در ایران مهاجرت نمایند که پراکندگی این طایفه را در پی داشت. اندکاندک و با افزایشِ کَمّی و کیفیِ شاگردان شیعیِ علی بن موسی الرّضا در ایران و بهویژه قم، شهر قم به مرکز شیعیان تبدیل شد و لقب «حرمِ اهلِ بیت» را کسب کرد.[۱۳۷]
با احتمال روی کار آمدن عباسیان، جعفر صادق، تمهیداتی اندیشید تا بتواند فشارِ حاکمیت بر دستگاهِ امامت را کمتر کند و اهداف خویش را پیش ببرد. یکی از این تمهیدات، ایجادِ شبکهٔ وُکَلا بود. این فشار با روی کار آمدنِ عباسیان روزبهروز بیشتر شد؛ تا جایی که موسی کاظم بهاتهام تحریکِ حَسَنیان برای قیام علیه حکومت بازخواست و مجبور به سوگند شد.[۱۳۸] این تشکیلات در عصر موسی کاظم شکلی وسیعتر و منسجمتر یافت و در عصر علی بن موسی الرضا، سامانمندتر شد.[۱۳۹] علی بن موسی در سازمان بخشیدن به شبکهٔ وکلا موفق بود و توانست تا سازمانِ وکالت و مدیریتِ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ شیعه را نظم و گسترش دهد. بر این اساس، شیعیان در عراق و سراسرِ مناطقِ مرکزی و غربیِ ایران (همچون شهرهای همدان، قم، ری و اهواز) به جامعهای منسجم و هویتیافته تبدیل شدند.[۱۴۰]
در دوران امامت محمد باقر، جعفر صادق و موسی کاظم، شیعیان به گونهای پرورش یافتهبودند که هر کدام در فقه و کلام، صاحبنظر محسوب میشدند؛[۱۴۱] با رویکرد شیعیان به سمت اجتهاد، جعفر صادق و علی بن موسی الرّضا طی رهنمودهایی بر آن مهر تأیید زدند. علی بن موسی الرّضا در اینباره به احمد بن اَبینَصْرِ بَزَنْطی گفتهاست: «بر ماست که اصول را بر شما عرضه کنیم و بررسیِ فروعِ هر مسئله و بحث دربارهٔ آن به عهدهٔ شماست». علاوه بر پرورش و معرفی راویانِ فقیه توسط امامان شیعه، آنها شیعیان را به مراجعه به این شاگردان تشویق و سفارش میکردند. در اینباره علی بن موسی الرّضا شیعیانش را به بعضی اصحاب مانند یونُس بن عبدالرّحمن ارجاع دادهاست.[۱۴۲] در چنین شرایطی، علی بن موسی الرضا در وضعیت بهتری از جهت آزادی عمل به سر میبرد. سفر وی به خراسان که در تاریخ امامان شیعه، بینظیر تلقی میشود، سبب شد تا ناحیه خراسان و بهخصوص نیشابور، نسبت به تشیع گرایش پیداکنند.[۱۴۳]
از میان شبکهٔ وکلایی که با علی بن موسی الرّضا در ارتباط بودند و نایبِ وی محسوب میشدند، بعضی جایگاه والاتری داشته و سخنشان از اعتبار بیشتری برخوردار بودهاست. این افراد عبارتند: از محمد بن راشِد، عُمَر بن فُرات و محمد بن فُرات. در وکیل و باب بودنِ محمد بن فرات، اختلافی وجود دارد و برخی منابع چون کَشّی، وی را مدعیِ وکالت دانسته و مغضوبِ علی بن موسی الرّضا معرفی کردهاست.[۱۴۴] علی بن موسی الرّضا، همواره شاگردانش را به صبر و شکیبایی در برابر ظلمِ حکومت فرامیخوانْد و از قیام علیه حکومت بازمیداشت.[۱۴۵]
در کتاب اَلْجامِعُ لِرُواةِ و اصحابِ الْاِمامِ الرِّضا، مجموعِ اصحاب و شاگردان علی بن موسی الرّضا ۸۳۱ تن عنوان و نام برده شدهاست.[۱۴۶] افرادی از اصحاب وی که منصب وکالتش را عهدهدار بودند، عبارتند از: عبدالرّحمن بن حَجّاج (وکیل در بغداد)، صَفْوان بن یَحییٰ بِجِلّی (مدینه)، یونس بن یعقوب بجلی (مدینه)، ابراهیم بن سَلّام نیشابوری، عَبدُالْعَزیز بن مُهْتَدی (قم)، علی بن مَهْزیار اهوازی، عبدالله بن جُندَب، فضل بن سَنان (نیشابور)، ابوعلی بن راشد، ابوعلی رَیّان بن صَلْت قمی، هُشام بن ابراهیم عباس، ابراهیم بن محمد همدانی، اسحاق بن ابراهیم حُصَیْنی، حسین بن عبد ربّه و یونس بن عبدالرحمن.[۱۴۷][۱۴۸] از این میان، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، ابن ابیعُمَیْر، عبدالله بن مُغَیْره، حسن بن محبوب، احمد بن ابی نصر بزنطی، فضل بن شاذان نیشابوری، حسن بن علی بن فَضّال، عثمان بن عیسی و فَضّالَةِ بن اَیّوب از جمله اصحاب اجماعی بهشمار میآیند که از علی بن موسی نقل روایت داشتهاند.[۱۴۹] غیر از اینان، مهمترین اصحاب وی، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن عامِر طایی و زکریّا بن آدم اَشعَری معرفی شدهاست.[۱۵۰] علاوه بر مردان، کسانی همچون نجمه خاتون (مادرش)، خیزران نوبیه (همسرش)، حکیمه و فاطمه (دخترانش) و عَذرا (کنیزش) از جمله زنانی هستند که موفق به نقل حدیث از او شدهاند.[۱۵۱]
درگذشت یا کشته شدن
در دوم شَعبانِ سال ۲۰۲ ه.ق، شش ماه پس از استعفای فضل بن سهل از وزارت، هنگامی که مأمون بههمراه ولیعهد و دربار، قصدِ غرب کرده بود، فضل در سرخس توسط چند تن از فرماندهان سپاه کشته شد. هرچند مأمون دستور اعدامِ این فرماندهان را صادر کرد، اما آنان مدعی بودند که این اقدام بهدستور خلیفه صورت گرفتهاست. هنگامی که کاروان مأمون به طوس رسید، علی بن موسی الرّضا احساس بیماری کرد و پس از چند روز درگذشت. بنابر معتبرترین گزارشها، درگذشت او در آخرین روزِ صفر سال ۲۰۳ ه.ق اتفاق افتادهاست. تاریخهای دیگری در همان محدودهٔ ماه صفر برای این واقعه ذکر شدهاست. خلیفه از گروهی از علویان و خویشاوندان علی بن موسی الرّضا از جمله عمویش، محمد بن جعفر، درخواست کرد تا پیکر علی بن موسی را بررسی و تأیید کنند که او به مرگ طبیعی درگذشته است و دستور داد که پیکرش در کنار قبر پدرِ خویش، هارون، در منزل حُمَیْد بن قَحْطَبهٔ طایی در سَناباد در نزدیکیِ نوغان به خاک سپرده شود. مأمون غم و اندوهِ بسیاری از خود نشان داد و بنابر گزارشها بدون عَمامه در مراسمِ تشییع پیکر حاضر شد و بهمدت سه روز در آنجا به عزاداری پرداخت. بااینحال بسیاری از منابع، او را متهم به دست داشتن در مسمومیتِ علی بن موسی الرّضا دانستهاند. درگذشت ناگهانیِ وزیر و ولیعهد که زنده بودنشان سبب میشد تا آشتی با عباسیانِ مخالف در بغداد ناممکن باشد، این احتمال را تقویت میکند که مأمون در این مرگها دست داشتهباشد. البته این احتمال بدین معنا نیست که غم و اندوهش برای علی بن موسی و احساسات و وابستگیاش به او، لزوماً از روی ریاکاری یا ساختگی بود، بلکه میتواند نشاندهندهٔ غلبهٔ محاسبات سردِ سیاسی بر احساسات و ایدهآلهای شخصی او برای تثبیت منصب خلافتش باشد.[۱۵۲][۱۵۳]
بهنوشتهٔ طَیِّب الْحِبری در تاریخ جدید اسلام کمبریج، وی در شرایط مشکوکی در اثر مسمومیت با زهر کشته شد.[۱۵۴] اکثر منابعِ متقدم شیعی دلیل بیماریِ منجر به مرگِ علی بن موسی الرّضا را مسمومیت بر اثر زهر دانستهاند و به نقش مأمون اذعان دارند. برخی از این منابع عبارتند از: ابوبکر خوارَزمی در رسالهٔ خوارزمی، اَبُوالْفَرَج اصفهانی در مَقاتِلُ الطّالِبین، محمدباقر مجلسی در بِحارُالْاَنوار، صَدوق در مَعانیُ الْاَخبار و مَنْ لا یَحضُرُهُ الْفَقیهْ و کتابُ الْاِعتِقادات و مفید در اَلْاِرشاد.[۱۵۵][۱۵۶] تاریخنویسان شیعه علت مسمومیت و درگذشتِ علی بن موسی را انار مسمومی میدانند که توسط علی بن هُشام به وی داده شد. برخی گزارشها از آبِ انارِ مسمومی که بهدست یکی از درباریان تهیه و توسط شخصِ خلیفه به علی بن موسی خورانده شد، یاد کردهاند. با این وجود، طبری اشارهای به احتمال قتل نمیکند.[۱۵۷] دربارهٔ شیوهٔ مسموم شدنِ علی بن موسی الرّضا گزارشهای مختلفی وجود دارد. هشام معروف حسنی در سیرَةُ الْائِمَّةِ الْاِثنیٰ عَشَر گزارش میکند که مأمون از یکی از غلامانش بهنام عبدالله بن بشیر خواست تا به دستانش زهر بمالد و سپس همراه با وی، نزدِ علی بن موسی رفت و پس از احوالپرسی، از عبدالله بن بشیر خواست برای علی بن موسی الرّضا، اناری آبگیری کند و آن را بهدست خود به علی بن موسی خوراند.[۱۵۸] شریف قرشی گزارشی را بهنقل از عیون اخبار الرّضا نقل میکند که مسمومیتش با قرار دادنِ چندروزهٔ سوزنهای زهرآلود در حبههای انگور بههمراه دانه کردن اناری با دست زهرآلودِ خادمی و آوردن آنها نزد علی بن موسی، انجام شدهاست.[۱۵۹] شیوههای دیگری نیز از مسمومیت برای علی بن موسی الرّضا گزارش شدهاست، از جمله مسمومیت با عسل که علی بن زید بیهقی آن را نقل کردهاست.[۱۶۰] مادلونگ ضمن بیان روایت وارسی پیکر علی بن موسی توسط محمد بن جعفر برای اطمینان از طبیعی بودن مرگ، بیان میکند که درگذشت ناگهانی ولیعهد و وزیر که زندهبودنشان عدم آشتی با عباسیان را سبب میشد، احتمال قوی دست داشتن مأمون در این قتلها را تقویت میکند.[۱۶۱] در این میان، شیعیانی چون سیّد بن طاووس، شیخ مفید و اِربِلی، مسمومیت یا دخالتِ مأمون در این قتل را به دیدهٔ تردید نگریستند.[۱۶۲] منابعی از اهل سنت نیز درگذشت علی بن موسی الرّضا را بهخاطر بیماری ولی بر اثرِ خوردن انگورِ بسیار دانستهاند. نخستین گزارش در اینباره از سوی طبری نقل شدهاست. در بین منابع تاریخی اهل سنت، بعضی منابع از جمله تَذکِرَةُ الْخَواصِّ ابن جوزی، مِرْآةُ الْجَنانِ یافعی، اَلصَّواعِقُ الْمُحْرِقَة ابن حَجَر هِیْتَمی و وَسیلَةُ الْخادم اِلَی الْمَخدوم فضل بن روزبِهان خُنْجی به مسمومیتِ علی بن موسی الرّضا در طوس و درگذشتش بر اثر این مسمومیت اشاره کردهاند، اما به شیوهٔ مسمومیت و عامل آن اشارهای ننمودهاند. در کنار این گزارشها، دانشمندانی از اهل سنت، علاوه بر اعلام مسمومیت بهعنوان سبب درگذشت علی بن موسی، عاملِ این مسمومیت را نیز مأمون معرفی دانستهاند، از جملهٔ آنان میتوان به دیدگاه مَقریزی در اَلْمُقَفَّی الْکَبیر،[۱۶۳] ابن حِبّان در اَلثِّقات،[۱۶۴] صَفْدی در اَلْوافی بِالْوَفَیات،[۱۶۵] ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین،[۱۶۶] تِرمانینی در اَحْداثُ التّاریخِ الْاِسلامیِّ بِتَرتیبِ السِّنینَ[۱۶۷] و قُنْدوزی در یَنابیعُ الْمَوَدَّة[۱۶۸] اشاره کرد.
دفن و آرامگاه
مراسم دفن
پس از درگذشت علی بن موسی الرّضا، پیکرش را در سمت بالاسرِ قبرِ هارون دفن کردند. بهگزارش شیخ صدوق، محدث شیعه، علی بن موسی الرّضا در سفر بازگشتش از مرو، هنگام ورود به سناباد و بر سر قبر هارون، به هَرثَمَة بن اَعیَن خبر دفن شدنش در بالاسرِ هارون را داد. سپس از نیت مأمون برای دفن پیکرش در کنار هارون پرده برداشت و به هرثمه اطمینان داد که پایینِ پا و پشت سرِ هارون بهخاطر سختی، زمین شکافته نمیشود و مأمون مجبور است که او را در بالاسرِ هارون دفن کند. بنابر روایت دیگری از شیخ صدوق، در عیون اخبار الرّضا، بهنقل از هرثمه، بعد از آنکه وی مسموم شد، فرزندش، محمد بن علی، — که پیش از آن در مدینه بود — بهصورتِ معجزهگونهای به خراسان آمد و پدرش را پیش از تغسیل و تکفین مأمون، غسل و کفن نمود.[۱۶۹] مأمون بهمدت یک روز، درگذشت علی بن موسی الرّضا را از مردم مخفی کرد و در روز بعد، پس از اطلاع مردم از درگذشت علی بن موسی الرّضا و اجتماع و اعتراضشان، از محمد بن جعفر خواست تا مردم را پراکنده کند. سپس دستور داد تا شبانه او را دفن نمایند.[۱۷۰]
مدفن
پیش از دفن علی بن موسی الرّضا در سناباد، نام این منطقه «قُبّهٔ هارونی» بودهاست.[۱۷۱] پس از دفن علی بن موسی، آبادانی آنجا شتاب گرفت و سامانیان اقدام به ساخت بناهایی در آنجا کردند.[۱۷۲] در دورهٔ غَزنَویان، ساختمان و قُبّهٔ جدیدی بر آن مقبره ساخته شد[۱۷۳] و این ساخت و سازها تا دورهٔ صَفَویان ادامه داشت و در حکومت صفویان به اوج خود رسید. توسعهٔ آرامگاه در عصر افشاریان با طلاکاری ایوان صحن ادامه داشت. در دورهٔ قاجاریان، ضریح جدیدی برای بقعه ساخته شد. در دوران سلطنت پهلوی، بیشتر تلاشها معطوف به بازسازی، ترمیم و تغییر کاربریهای بخشهای مختلف حرم شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، طرحهای مختلفی در توسعهٔ حرم اجرا شد و بیشترین حجم توسعه مربوط به این دوران بودهاست.[۱۷۴]
خانواده
همسران
در منابع تاریخی، برای علی بن موسی الرّضا همسری در مدینه بوده که نامش روشن نیست. دُرّه، کنیزی که مادر محمد تقی بوده و نامهای دیگری هم داشتهاست ازجمله خَیْزُران. متون تاریخی، وی را از خاندان ماریهٔ قِبطیّه، همسرِ پیامبرِ اسلام، دانستهاند. شیخ طوسی از یک همسر دیگر بهنامِ «رُحْم» یاد کردهاست. امّحبیبه نیز دخترِ مأمون عباسی بود که پس از ماجرای ولایتعهدی علی بن موسی به عقد وی درآمد.[۱۷۵] مسعودی در اینکه امحبیبه، خواهر مأمون است یا دختر وی، تردید دارد اما خواهر بودنِ وی با مأمون را قویتر میداند.[۱۷۶][۱۷۷]
فرزندان
در تعداد و نامِ فرزندان علی بن موسی اختلاف است؛ گروهی آنان را شش تن (پنج پسر و یک دختر) به نامهای محمّد، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و فاطمه (یا عایشه) گزارش کردهاند. ابن حَزْم شمارِ پسران را سه تن بهنامهای علی، محمد و حسین میداند. در روایتی دو پسر بهنام محمد و موسی و روایتی دیگر دو پسر بهنام محمد و جعفر گزارش کردهاند.[۱۷۸] غروی نایینی در مُحَدِّثاتِ شیعه میگوید دختری بهنام فاطمه برای علی بن موسی گزارش شده که همسر محمد بن جعفر بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب بودهاست.[۱۷۹]
انتساب محمد تقی
از مسائلی که در زندگانی علی بن موسی الرّضا در منابع یاد شده، انکار نسبتِ پدری–فرزندیِ علی بن موسی الرّضا و محمد تقی است. خاستگاه این موضوع، فاصلهٔ زمانیِ ۳۰ ساله میان ازدواج علی بن موسی و تولد محمد تقی است. همین مسئله سبب شد تا جمعی به امامت علی بن موسی الرّضا شک کنند؛ چراکه معتقد بودند امام باید صاحبِ فرزند باشد. دلیل دیگرِ این انکار، تفاوتِ رنگ پوست بین این پدر و فرزند بود؛ آنطور که منابع منعکس کردهاند، رنگ پوست محمد تقی بهمقدار زیادی تیره بودهاست. بنابر گزارشی که کُلَیْنی، محدث شیعه در کافی نقل میکند: «علی بن جعفر با اعتراف بر ظلمی که خود بههمراه عموها و برادران علی بن موسی الرّضا بر وی روا داشتهاند، داستان را اینگونه شرح میدهد که وقتی رنگ دگرگونِ محمد تقی را دیدیم، به علی بن موسی الرّضا شکایت بردیم که در میان خاندان ما، امامی که رنگش دگرگون باشد، نبودهاست و علی بن موسی پاسخ داد این فرزند، زادهٔ من است. اما خویشانِ علی بن موسی الرّضا به این حرف، قانع نشدند و تقاضای داوریِ قیافهشناس را مطرح کردند. علی بن موسی مباشرت در چنین کاری را رد کرد، ولی آنان را مختار قرار داد که هرچه میخواهند انجام دهند. در نهایت در روزی مشخص، همگان جمع شدند و برای اطمینان بیشتر، بر علی بن موسی الرّضا لباسِ مبدل تن کرده و با صحنهسازی، او را باغبانِ خانه معرفی کردند و به وی گفتند در باغ مشغول کار شود، سپس همگی در اتاق جمع شدند. در نهایت قیافهشناس، بررسیهای خود را انجام داد و اعلام کرد که پدرِ این فرزند در اتاق نیست، اما عموهای این فرزند و عموهای پدرش در اینجا حاضر هستند؛ سپس اعلام کرد که اگر کسی پدر این فرزند باشد، آن باغبانی است که ردِّ پایش را در باغچه دیدهام. با این سخنِ قیافهشناس، همگی به اشتباه خود پیبردند و به امامت محمد بن علی اقرار کردند و از علی بن موسی الرّضا عذر خواستند.»[۱۸۰]
جانشینی
از دیگر مسائل پرحاشیهٔ زندگی علی بن موسی الرّضا، مسئلهٔ جانشینی وی بودهاست. پس از ماجرای واقفیها و انکارِ امامت علی بن موسی و مسائلی که در دیرفرزندآوریِ علی بن موسی پیش آمد، و در نهایت انکار انتسابِ محمد تقی به علی بن موسی، علی بن موسی الرّضا بارها بر جانشینی محمد تقی تأکید و توصیه نمود. مسئلهٔ بعدی که در جانشینی علی بن موسی الرّضا رخ داد، مسئلهٔ سنِّ کمِ محمد تقی بود. پذیرش امامی که در سن کودکی به امامت رسیدهاست، برای شیعیان سابقه نداشت.[۱۸۱] علی بن موسی الرّضا تمام تلاش خود را در تثبیتِ جایگاه محمد تقی کرد. نُصوصی از علی بن موسی الرّضا از طریق اشخاصی مانند علی بن جعفر، صفوان بن یحیی، معمر بن خالد و حسین بن یسار در اینباره نقل شدهاست. علی بن موسی الرّضا پس از تولد محمد تقی، با روشهای مختلف بر امامتِ محمد تقی تأکید کرد، مانند نشان دادن مُهرِ امامتِ فرزندش به یارانش.[۱۸۲] با همهٔ این تمهیدات، اینبار شیعیان با چالشی جدید مواجه بودند که آیا بلوغ، شرط امامت است و اینکه آیا یک کودک شرعاً شرایط امامت را داراست و علم لازم برای این مقام را دارد یا نه؟[۱۸۳][۱۸۴] این چالش سبب شد تا گروهی از شیعیان به عبدالله بن موسی گرایش پیدا کنند؛ اما با بیپاسخ ماندن پرسشهاشان از وی، از پذیرش امامت او رویگردان شدند.[۱۸۵] در این بین گروهی از شیعیان نیز پس از درگذشت علی بن موسی و با استناد به سنِّ کمِ فرزندش محمد تقی، به امامت برادرش احمد بن موسی باور پیدا کردند که این مذهب بهنام احمدیه شناخته میشوند.[۱۸۶] همچنین پس از درگذشت علی بن موسی، جمع کثیری از واقفیه که به امامت وی باور پیدا کردهبودند، مجدداً به عقیدهٔ وقف بازگشتند و مُؤَلَّفه نام گرفتند.[۱۸۷]
سرانجام اکثریت جامعهٔ شیعه، امامت محمد تقی را پذیرفتند؛ هرچند که این پذیرش با استدلالهای متفاوتی انجام شد. گروهی بر این عقیده بودند که امامت محمد تقی حق و صحیح است و او پس از رسیدن به سن بلوغ و بهدست آوردن شرایط علمی لازم، امام خواهد بود و علمش را از طریق کتابهای پدرانش بهدست خواهد آورد. گروهی دیگر بر این اعتقاد بودند که خداوند علم و امامت را به هرکس بخواهد میدهد حتی اگر آن شخص کودک باشد مانند عیسی و یَحیَی بن زَکَریّا که در کودکی پیامبر شدند، آنچنانکه محمد تقی در اثبات جانشینی خود، به جانشینی سلیمان برای داوود، جانشینی یحیی برای زکریا و نبوت عیسی در سنین خردسالی استدلال کردهبود. سرانجام نظریهٔ دوم پذیرش بیشتری در جامعهٔ شیعه یافت.[۱۸۸][۱۸۹]
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی
از سلسله مباحث در مورد |
بهگفتهٔ باقر شریف قرشی، مورّخ شیعه، در توصیف ویژگیهای ظاهری علی بن موسی الرّضا اختلافاتی وجود دارد؛ این اختلاف در سفیدرو یا سرخرویی و خرماییرنگ بودن پوست صورتش گزارش شدهاست. شمایل وی از لحاظ ظاهری، شبیه به جدَّش محمد توصیف شدهاست. نویسندگان، قد و قامتش را میانه و پُرهیبت نوشتهاند.[۱۹۰] در ویژگیهای اخلاقیاش آوردهاند که با مردم، خوشاخلاق و نرمخوی بوده و هرگز بدگویی نکردهاست. در عَفْو و بخشش، سرآمد بوده و به حلم و بردباری دعوت میکردهاست. فروتن بوده و به اخلاص، کمحرفی، راستگویی، امانتداری و خوشقولی بیش از دیگر صفاتش شهره بودهاست.[۱۹۱] ناجی و باغستانی در دانشنامه جهان اسلام میگویند که در رعایت برخی آداب، اهتمام داشت؛ غذا را آهسته و اندک میخورد. گزارش کردهاند که صدایش را بلند نمیکرد و صبحها بعد از اقامهٔ نماز صبح، با مردم به گفتگو مینشست. آوردهاند که هرگز پایش را مقابل کسی دراز نکرده و تکیه نمیزدهاست. مهماننواز بود و از مهمان کار نمیکشید. در دیدار مردم لباس فاخر میپوشید اما در غیر آن لباسش خشن و ارزان بود. نظافت را رعایت میکرد، ظاهری آراسته و نظیف داشت، با عود هندیِ تازه، گلاب و مُشک خود را خوشبو میکرد.[۱۹۲] ابراهیم بن عباس از اخلاقیات علی بن موسی نقل میکند که: «وی هرگز کلام کسی را قطع نکرد و حاجت هیچکس را رد ننمود. هرگز پایش را در مقابل کسی دراز نکرده و با تندی با کسی صحبت ننمودهاست. شبها کم میخوابید و با خدمتکارانِ خود بر سر یک سفره مینشست.»[۱۹۳] از کیفیت عبادتش، صدوق، محدث شیعه، گزارش کردهاست که روزهٔ بسیار میگرفت و دائم در ذکر بودهاست. شبها کمتر میخوابیده و بیشتر به عبادت و شبزندهداری میپرداختهاست. صدقهٔ بسیار میداد و تقاضای مردم را سریع اجابت میکرد. کیفیتِ انفاقش بهقدری بود که در روزِ عَرَفه، تمام اموالش را میان مردمِ خراسان تقسیم کرد.[۱۹۴]
دیدگاه و فعالیت سیاسی و علمی
مواضع سیاسی
بهگفتهٔ احمد پاکتچی، موضع سیاسیِ علی بن موسی الرّضا مانند امامانِ پیش از خویش، میان دیدگاه زیدیه و اکثریتِ اهل حدیث قرار داشت؛ نه بهدنبال قیام بود و نه مشروعیت بخشیدن به حکومتها.[۱۹۵] او تَقیّه را یک استراتژی بلندمدت برای شیعیان درنظر داشت که شیعیان با عمل به آن، از تندرویهای نامعقول خودداری کنند تا به شرایط سختْ دچار نشوند و تحت فشار قرار نگیرند.[۱۹۶] بااینحال در شرایطی که جامعهٔ شیعه در خطر فروپاشی و تفرقه بود، تقیّه را کنار گذاشت و آشکارا در برابر جریانهایی مانند واقفیه و فَطْحیّه ایستاد.[۱۹۷] علی بن موسی الرّضا ویژگیها و صفات و شئون امامت را در هر موقعیتی برای مردم بیان میکرد و با تأکید بر حقِّ ولایتِ امام، اطاعت از او را لازم میشمرْد و بدینگونه رهبریِ دینی و سیاسیِ امامان را یادآوری میکرد و در تعیین مصداقِ امام، از امامانِ شیعهٔ دوازدهامامی نام میبُرد.[۱۹۸] در همین راستا، او به تبیین جایگاهِ «امام مُفْتَرَضُالطّاعَة» پرداخت که دانا به سیاست، خیرخواه برای بندگان خدا و نگاهبان دین خداست.[۱۹۹] او صراحتاً و برخلاف امامانِ پیشین، بی هیچ تقیّهای، خود را امام مفترضالطّاعه معرفی، و شبهات را در این زمینه رفع کرد و در دفاع از حقِّ امامان شیعه برای حکومت، ضمن نقدی مسامحهآمیز از ابوبکر و عُمَر، به نقدی تند و صریح از خلفای عباسیِ معاصر خویش پرداخت.[۲۰۰]
بهگفتهٔ جلال درخشه، کُنش علی بن موسی الرّضا در مسئلهٔ ولایتعهدی با دیدگاهش دربارهٔ تقیّه منافاتی ندارد. در سیرهٔ او اگرچه حاکمیت جورْ نفی میشود، اما اصول ثابتی نیز هستند که مبنای واکنشها در هر زمان، قرار میگیرند از جمله: پیشگیری از آشوب و فتنه و بحران، حرکت منسجم تشکیلاتی، بسترسازی برای برپاییِ حکومت امام معصوم، بهرهگیری از ظرفیتهای اجتماعی و انسانی، اثبات برتری امامانِ شیعه و غصب خلافت، و حفظ وحدت جامعه؛ و برآیندِ مجموعهٔ این معیارهاست که چگونگیِ رفتار در قبال تقیّه را تعیین میکند.[۲۰۱] علی بن موسی الرّضا در برابر مأمون، موضعی منفی اتخاذ میکند که در چند موقعیت قابل مشاهده است: عدم پذیرش اولیهٔ ولایتعهدی، بیان حدیث سلسلةالذهب در نیشابور، اظهار نارضایتی از پذیرش ولایتعهدی، شرط عدم دخالت در امور حکومتی، تأکید بر حقِّ خویش در مجلس ولایتعهدی و استفاده از ظواهرِ امور و سنتها که در آن دوره، برخلاف سنت پیامبر انجام میشد.[۲۰۲] او در هنگام ولایتعهدی، آشکارا خلافت را «اِمارَتِ کُبریٰ» مینامد که حقی از حقوقِ اهل بیت است که پدرانِ مأمون آن را ادا نکرده بودند و مأمون آن را به صاحبش بازگرداند. درعینحال او در برابر ظلم خلفا، تقیّه و صبرْ پیشه میکند و بهدنبال قیام علیهِ حکومت نیست.[۲۰۳]
علی بن موسی الرّضا در نسبتِ شیعیان با سلطان، با بیان عدم مشروعیتِ سلطان از سوی شیعه، شیعیان را از ارتباط و همکاری با سلطان بر حذر میدارد؛ اما به شیعیانش توصیه میکند که درصورت ناچاری، همکاری باید با احتراز و پرهیز باشد. او همکاری را درصورتی جایز میداند که از ریختنِ خونی جلوگیری یا خطری دفع شود یا حفظ مصالحی مانند امر به معروف و نهی از منکر در محدودهای خاص مطرح باشد.[۲۰۴][۲۰۵] علی بن موسی الرّضا در برابر دیگر مکاتب فکری و عقیدتی در آن دوران — که بخشی از آن بهخاطر رشد نهضت ترجمه بود — شاگردانِ بسیاری تربیت، و در مناظراتش با شخصیتهای مختلف، به گسترش علومِ شیعی کمک کرد.[۲۰۶]
موقعیت علمی و روایی
دانشمندانی از اهل سنت مانند اِبن حَجَرِ عَسقَلانی و ابن نَجّار، از جایگاه ویژهٔ علی بن موسی الرّضا یاد کردهاند که در سنِ کمتر از بیست سالگی، در مسجد پیامبر بر منبر رفته و فتوا میدادهاست.[۲۰۷] ابن حجر در اینباره مینویسد که رضا، اهل علم و فضل بود که از جهت نسب نیز شرافت داشت.[۲۰۸] در میان امامان شیعه نیز، تنها چهار امام امکان نشر آزادانه اسلام را پیدا نمودند که علی بن موسی الرّضا آخرین آنان بود. بر اساس گزارشی از یقطینی، وی برای اثبات جایگاه علمی خود نزد برخی از شکاکان به امامتش، به پانزدههزار مسئله علمیشان پاسخ دادهاست.[۲۰۹] وی جلسات علمی تشکیل میداد که ویژهٔ شیعیان نبود و بزرگان اهل سنت نیز در این جلسات حاضر میشدند.[۲۱۰]
- آرای کلامی
دوران علی بن موسی الرّضا، بهخاطر قدرتنماییِ دو گروه معتزله و اهل حدیث، عصر بحثهای کلامی بودهاست. با رویکارآمدنِ مأمون، فضای بازی ایجاد شد تا هر گروه، آزادانه دیدگاه مذهبیِ خویش را مطرح نماید و سایر مذاهب، آن را مورد نقد و بررسی قرار دهند. علی بن موسی الرّضا نیز در بین این دو گروه، اقدام به بیان دیدگاهش نمود. این امر سبب شد تا اکثر روایاتی که از علی بن موسی توسط منابع گزارش شدهاند، در حوزهٔ علم کلام باشد. از مهمترین مسائلی که در این کشمکشهای کلامی مطرح میشد، مسائل امامت و توحید بود. علاوه بر این گفتگوهای علمی بین دو مذهب کلامیِ غیرشیعه، شیعیان بهعنوان مذهبی پرطرفدار، بهجهت سختگیریهای حکومت عباسی از امامان خویش، دور بودند و امکان برگزاری جلسات علمی و پرسش و پاسخ با امام خویش را نداشتند. این فاصلهٔ شیعیان با رهبرانِ خویش بههمراه گرایشِ اهل حدیث به روایات و ترجیحِ هر روایتی بر عقل، سبب شد تا شیعیان نیز همچون اهل حدیث، در معنای حقیقیِ روایاتی دربارهٔ صفاتِ خدا درمانده شوند. همین امور سبب شده بود تا اختلافات کلامی در بین شیعیان رواج یابد؛ بهگونهایکه ابینصر بزنطی به علی بن موسی الرّضا از اختلاف شیعیان در مسائلی چون جَبْر و اختیار و صفات خدا خبر دادهاست. در این بحبوحهٔ کلامی، علی بن موسی با تدارک جلسات مناظره، بیان روایات و اعتقادات و گفتگو با سران مخالفان و دگراندیشان، با اختلافات اعتقادی در تشیع و جامعهٔ اسلامی مبارزه کرد.[۲۱۱] با پیدایش معتزله و بیان دیدگاههای عقلی و برتری دادنِ عقل بر نقل، مسئلهٔ امامت نیز — که از دیدگاه شیعه، بحثی نقلی است — شکلی عقلی به خود گرفت. شاهدِ این تغییر، داغ شدنِ بحثهای کلامی در عصر علی بن موسی بود. مأمون نیز با ایجاد آزادیِ نسبی در بیان دیدگاههای مختلف، سبب شد تا علی بن موسی بر خلاف پدرانش مسئلهٔ امامت را با خیال راحتتری تبلیغ و تشریح نماید؛ بهطوریکه تا قبل از آن، بحث دربارهٔ امامت تنها مربوط به محافلِ خاصِّ علمی بود، اما در عصر علی بن موسی این بحثها به میان عموم جامعه کشیده شد. ازاینرو علی بن موسی در معرفیِ تشیع و امامت به ایرانیان نقش اساسی را عهدهدار بود.[۲۱۲]
از مهمترین آرای کلامیِ علی بن موسی الرّضا میتوان به جایگاه امامت و مسئلهٔ حُدوثِ قرآن اشاره کرد که در عصر وی، یکی از بحثانگیزترین مباحث کلامی بودهاست. وی در زمینهٔ خلقتِ قرآن، با انکار قدیم بودنِ قرآن، به ریشهٔ این بحثِ کلامی نیز میپردازد و بحث بر سر آن را بیحاصل میداند. او در مقابلِ بحثهای طولانی و اختلافانگیز بر سر حُدوث و قِدَمِ قرآن، به دقت در مُفاد آیات قرآن توصیه میکردهاست. هرچند احتمال دلایل سیاسی در این پرهیز، داده شدهاست.[۲۱۳] وی در مسئلهٔ توحید نیز، با استناد به دلایل عقلی همچون برهان نظم، دلیل شرطی، برهان حدوث و برهان حرکت، به اثبات وجود خدا پرداختهاست.[۲۱۴][۲۱۵]
- مناظرهها
عواملی مانند توسعهٔ مذاهب اسلامی، گسترش سرزمینهای اسلام، نهضت ترجمه و پراکنشِ آثار یونانی، مصری و ایرانی در سرزمینهای اسلامی و نیز مشکلات داخلی و خارجی حکومتهای عباسی، سبب شد تا انقلاب و تحولی در زمینهٔ مناظرات کلامی رخ دهد. این تحول در عصر مأمون به اوج خود رسید و سبب شد تا مأمون با ایجادِ فضایی باز در زمینهٔ آزادی بیان، بهعنوان یکی از بزرگترین متکلمانِ زمان خویش شناخته شود.[۲۱۶] با حضور علی بن موسی الرّضا در دربار حکومت، مأمون که علاقهمند به علوم مختلفِ ترجمهشده به عربی بود؛ مناظرات زیادی را میان علی بن موسی الرّضا و دانشمندانِ دینی و رهبرانِ ادیانِ مختلف — که از سرزمینهای مختلف به خراسان میآمدند — ترتیب میداد.[۲۱۷] در مقابل، برخی روایاتْ حاکی از این است که قصد اصلیِ مأمون از ترتیب دادنِ این مناظرات، امیدواریِ وی برای تضعیف جایگاه علی بن موسی الرّضا نزد عموم مردم و عالمانِ اقوام و گروههای گوناگون بودهاست.[۲۱۸] شاخصههای اصلیِ مناظرات علی بن موسی الرّضا را میتوان در دو بخش کلیِ مناظرات دروندینی با محوریت تشریح جایگاه امامان پس از پیامبر اسلام، اثبات امامت علی بن ابیطالب و برخی مجادلات کلامی بین شیعه و سنی؛ و مناظرات بروندینی با موضوعاتی مانند اثبات توحید، ذات و صفات خدا، کیفیت آفرینش، نفی تشبیه، نفی تجسیم، اثبات نبوت محمد، نفی الوهیتِ عیسی و نفی تثلیث دانست.[۲۱۹]
برای علی بن موسی تا پیش از سفر به خراسان، مناظراتی گزارش شدهاست، اما اهم مناظرات او که به تفصیل در منابع روایی مورد اشاره قرار گرفتهاند، مناظرات وی در مقام ولایتعهدی است. این مناظرات عبارتند از: مناظرهای با رَأسِ جالوتِ یهودی بود که سرانجام با پذیرش اسلام رأس جالوت، مناظره به پایان رسید.[۲۲۰] مناظرهٔ دیگر با جاثلیقِ مسیحی داشت که به انکار تثلیث و پذیرش توحید توسط جاثلیق منتهی شد.[۲۲۱] مناظرهای دیگر با بزرگِ هیربَدانِ زَرتُشتی برای علی بن موسی گزارش شدهاست که با بیپاسخ ماندن پرسشهای علی بن موسی، مناظره به سرانجام نرسید. عِمرانِ صابی دیگر فردیاست که با وجود گرایشهای غیراسلامی و غیرتوحیدی، در موضوع توحید و صفات خدا با علی بن موسی وارد مناظره شد و در نهایت با استدلالهای علی بن موسی، شهادتین گفت و اسلام را پذیرفت.[۲۲۲] سلیمانِ مَرْوَزی و علی بن محمد بن جَهْم نیز از افرادی هستند که در موضوعات بَداء و عصمت پرسشهایی را مطرح کردند و با پاسخهای علی بن موسی، جلسه را تبدیل به مناظرهای کلامی کردند. در پایان هر دو مناظره، سلیمان و علی بن محمد، به اشتباه بودنِ اعتقادشان پیبردند.[۲۲۳][۲۲۴] بیهم دائو دربارهٔ گزارش برگزاری و شرکت در مناظرات میان علی بن موسی الرّضا، مُتکلّمانِ مسلمان و چهرههای برجستهٔ دیگر جوامعِ مذهبی از سوی مأمون، هدف این گزارشها را نشان دادنِ برتریِ علی بن موسی الرّضا از نظر علم و دانش نسبت به خلیفه و دیگر دانشمندانِ مسلمان و رقیبانِ غیرمسلمان ادعا میکند و ادامه میدهد بههمین دلیل، تاریخی بودنِ آنها مورد پرسش قرار گرفتهاست، و میتوان آنها را سرچشمهٔ تلاش برای قرار دادنِ علی بن موسی الرّضا بهعنوان رقیب در دانشِ زبانزدِ خلیفه در نظر گرفت، همانطور که در منابع اهل سنت گزارش شدهاست.[۲۲۵]
آثار
- رسالهٔ ذهبیه
رسالهٔ ذَهَبیّه یا طِبُّ الرِّضا، رسالهای در طب و حفظ سلامتی است که بهدستور مأمون و بهقلم علی بن موسی الرّضا نوشته شدهاست.[۲۲۶][۲۲۷] این کتاب که رسالهٔ ذهبیّه[یادداشت ۶] نام گرفته، دربارهٔ پزشکی است و چون بهدستور مأمون آن را با آب طلا نوشتهاند، یکی از گرانبهاترین رسالههای پزشکی است.[۲۲۸] در این رساله مطالبی دربارهٔ تعدیل طعام، تدبیر حمام و اصلاح بدن و حفظ بدن از امراض، جهت بهرهمندی از سلامتی کامل آمدهاست.[۲۲۹] در سندیتِ این کتاب، ابهاماتی وجود دارد که اعتبارش را مورد تردید و خدشه قرار دادهاست؛ از جمله کسانی که به اعتبار این کتاب به دیدهٔ تردید نگریسته، محمدباقر مجلسی است.[۲۳۰]
- فقه الرضا
فِقْهُ الرِّضا کتاب دیگری است که منتسب به علی بن موسی الرّضا است. این کتاب تا سدهٔ دهم هجری قمری ناشناخته بود. محمدباقر مجلسی و پدرش آن را معتبر اعلام کردند. بااینحال بیشتر علمای شیعه در اعتبار این کتاب تردید دارند.[۲۳۱]
- صحیفة الرضا
صَحیفَةُ الرِّضا مجموعهای از ۲۴۰ حدیث منتسب به علی بن موسی الرّضا است که بهوسیلهٔ عبدالله بن احمد بن عامر روایت شده که او آنها را از پدرش احمد و پدرش از علی بن موسی الرّضا در سال ۱۹۴ ه.ق در مدینه شنیدهاست.[۲۳۲] برخی از روات این اثر را مسندالرضا نامیدند و بهعقیدهٔ قرشی، این نام به موضوع کتاب — که دربرگیرنده روایاتی از پیامبر اسلام و سایر امامان شیعه است — نزدیکتر است.[۲۳۳]
- عیون اخبار الرضا
عُیُونُ اَخبارَ الرِّضا کتابی است که نویسندهٔ آن، اِبنِ بابِوَیْه، معروف به شیخ صدوق، هر چیزی را که دربارهٔ علی بن موسی الرّضا روایت شده، گردآوری کردهاست. مناظرات دینی و احادیثی که از علی بن موسی نقل شده، چراییِ انتخاب نامِ وی، روایات مربوط به درگذشت و معجزاتی که در حرمش واقع شده، از موضوعات این کتاب است.[۲۳۴] در این کتاب، رسالههای مختصری نیز از علی بن موسی نقل شدهاست.[۲۳۵]
در دیدگاهها
دیدگاه اهل سنت
منابع زندگینامهایِ اهل سنت، علی بن موسی الرّضا را بهعنوان یکی از راویان احادیث ذکر کردهاند. گفته میشود که تعدادی از محققان حدیثِ عامّه، گزارشهایی دارند که از او حدیث نقل شدهاست؛ اما نام راویان، ذکر نشده و بااینحال ازجمله روایاتِ عامه از مدینه است. بهعنوان یک امامِ امامی که ادعای یگانگیِ مرجعیت مذهبی را دارد و اعتبار روایات نبویِ منتسب به حوزهٔ صحابهٔ پیامبر را بهرسمیت نمیشناسد، علم علی بن موسی الرّضا در نظر همفکرانِ اهلِ عامهاش مشکوک بود.[۲۳۶] واقِدی، از علی بن موسی بهعنوان یک راوی که از پدر و عموهایش نقل حدیث کردهاست یاد میکند.[۲۳۷][۲۳۸][۲۳۹] بهگفتهٔ مادلونگ، واقدی اگرچه او را بهعنوان «ثِقه» یعنی «راویِ مورد اعتماد» توصیف میکند، اما اهل سنت در مدینه آشکارا از او دوری میکردند و پیروان و راویان حدیث از او، تنها شیعیان بودند.[۲۴۰]
از سوی دیگر، دانشمندان عامّه نمیتوانند هیچ مانعی در برابر نقل حدیث از او یا علیهِ اعتبار او دربارهٔ روایاتی که او در زمانِ حضورش در خراسان بهعنوان ولیعهد نقل کرده، بیابند؛ از دیدگاه آنان، پذیرشش بهعنوان ولیعهدِ مأمون بدین معنی بود که برخلاف ادعای پیروانِ امامیهٔ خود، وی مدعیِ مقامِ امامیه نبودهاست. در حقیقت، بهنظر میرسد که آنان او را بهعنوان یک راویِ برجسته بهواسطهٔ تقوایش در علمش و نسبش از پیامبر، مورد توجه قرار دادهاند. بااینحال، با توجه به احترامِ مستمر نسبت به علی بن موسی الرّضا بهعنوان امامِ امامیه و توسعهٔ بدنهٔ احادیث امامیه بر پایهٔ اعتبارِ وی، بعدها دانشمندان سنی بهوضوح بیمیل بودند که او را بهعنوان یکی از اولیاءشان مورد توجه قرار دهند. بیهم دائو در دانشنامهٔ اسلام میگوید ازاینرو، بعضی از اهل سنت این دیدگاه را بیان کردند که او همیشه یک راویِ قابلاعتماد نیست؛ درحالیکه بعضی دیگر از اهل سنت، با احترامِ بیشتری نسبت به جایگاهش رفتار میکردند و گفتند که نقصِ مربوط به روایات او، از راویانِ او سرچشمه میگیرد. بااینوجود، آنان همچنان از او بهعنوان مردِ تقوا و علم یاد میکردند، و حتی منابعی از اهل سنت مانند ابن صَبّاغ مالکی در اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة و فضل بن روزبهان خُنجی در وَسیلةُ الْخادم اِلَی الْمَخدوم، به پیروی از شیعه، از درگذشت وی بهعنوان شهادت یاد کردهاند.[۲۴۱][۲۴۲][۲۴۳] جعفریان از گروهی از دانشمندان اهل سنت یاد میکند که تا سدهٔ ششم هجری قمری به زیارت مدفن علی بن موسی الرّضا رفتهاند و این واقعه را دلیل بر محبوب بودنِ علی بن موسی نزد اهل سنت دانستهاست.[۲۴۴] در برخی منابع اهل سنت همچون الفصول المهمه،[۲۴۵] نورُالْاَبصار اثر شَبْلَنْجی،[۲۴۶] و الصّواعق المحرقة،[۲۴۷] موارد خارقالعادهای چون پیشگوییها و صحبت به زبانهای مختلف اشاره شدهاست.
دیدگاه شیعه
- زیدیه
دربارهٔ شیعیانِ زِیْدیّه، گفته میشود که گروهی از آنان علی بن موسی الرّضا را بهعنوان امام، پس از انتصاب از سوی مأمون بهرسمیت شناختند، اما پس از درگذشت علی بن موسی الرّضا دوباره به زیدیه بازگشتند. دربارهٔ دیگران از زیدیه — که از سوی طبری بهعنوان «کوفیانِ شیعی» یاد میشوند، اما دیدگاههایشان بهصورت زیدی قابل تشخیص است — گزارش کردهاند که علی بن موسی الرّضا را بهعنوان جانشینِ مأمون بهرسمیت نمیشناسند و گفتهاند که اگر او مدعیِ خلافت باشد، او را بهرسمیت خواهند شناخت، آنچنانکه هر علویِ دیگری را بهرسمیت میشناسند.[۲۴۸]
- شیعهٔ دوازده امامی
خیرالدّین زِرِکْلی در توصیف علی بن موسی از دیدگاه شیعیان، مینویسد که: «علی بن موسی الرّضا، ثامِنُ الْاَئِمّه از ائمهٔ دوازدهگانه است.»[یادداشت ۷][۲۴۹] جایگاه ویژهٔ امامان شیعه از منظر تقدّسِ مذهبی، سبب شدهاست تا هر آنچه به آنان منسوب باشد، از نظر شیعیان مورد احترام و حائز اهمیت واقع شود.[۲۵۰] آثار مربوط به علی بن موسی الرّضا خصوصاً پس از سفر او به ایران — اعم از چشمهها، قدمگاهها، حمام و مسجدهای منسوب به وی — از جمله اماکن مقدس برای شیعیانش محسوب میشود.[۲۵۱] روایات شیعه، معجزات بسیاری را به علی بن موسی الرّضا نسبت میدهند که نشاندهندهٔ آگاهیَش از مرگ و رویدادهای دیگر، تواناییش در خواندنِ ذهنِ ملاقاتکنندگان، تعبیرِ خواب، ضربهزدن به زمین و خارجکردنِ شمشِ طلا از آن، قدرت شفابخشیِ او، آگاهیش از زبانهای همهٔ انسانها و حیوانات و برآوردهشدنِ دعاهایش هستند.[۲۵۲] همچنین روایات فراوانی در منابع شیعی، از فضیلتِ زیارت مرقد علی بن موسی در مشهد یاد کردهاند. در این دسته از روایات، مواردی چون بخشش گناهان، در امان ماندن از آتش جهنم و ثوابِ زیارت پیامبر اسلام از پاداشهای زیارت مرقد علی بن موسی گزارش شدهاست.[۲۵۳] شهرستانی از صدوق، محدث شیعه، در عیون اخبار الرّضا، روایتی در فضیلت زیارت علی بن موسی الرّضا نقل کردهاست که بر اساس آن، زیارت علی بن موسی بر زیارت تمامِ امامان شیعه از جمله حسین بن علی برتری دارد.[۲۵۴] انگلبرت کمپفر — پزشک و جهانگرد آلمانی در سدهٔ هفدهم میلادی — ضمن اشاره به علاقهٔ شدید شیعیان به زیارت علی بن موسی الرّضا، مینویسد که اعتقاد این زائران، شفای بیماران بهواسطهٔ توسل به علی بن موسی است. کثرتِ زائران سبب شدهاست تا نیکولای خانیکوف — خاورشناس روستبارِ سدهٔ نوزدهم — در سفرنامهٔ خویش بنویسد: «با وجود گذشتِ هزار سال از درگذشت علی بن موسی، او هنوز در دنیا شرکتِ فعال دارد.» وی همچنین در توصیف زائرانِ بسیارِ علی بن موسی، تعداد غذاهای طبخشده در آشپزخانهٔ حضرتیِ حرم امام رضا را تدارکشده برای پنجاههزار نفر دانستهاست؛ این درحالی است که جمعیت مشهدِ آن روزگار، شصتهزار نفر بودهاست.[۲۵۵]
در دوران امامت علی بن الحسین تا جعفر صادق و با سیاستهای اجرایی آنان، مسئلهٔ عزاداری برای امامان شیعه و بهویژه حسین بن علی، امری مُسَجَّل نزد شیعیان محسوب شدهبود. موسی کاظم و علی بن موسی نیز این امرِ ثابت را تحکیم بخشیدند و شیعیان را به برپاییِ مراسم عزا و بزرگداشت امامانِ شیعه دعوت میکردند.[۲۵۶]
نزد صوفیه
در سنّتِ صوفیّه، علی بن موسی الرّضا بهعنوان الگوی زُهد تلقی میشود و در برخی از سلسلهها، وی بهعنوان پیوندی در زنجیرهای از اجازه برای انتقالِ دانشِ عرفانی از پیامبر شناخته میشود. بیهم دائو در دانشنامهٔ اسلام گزارش میکند اعتقاد بر این است که وی، دانشِ خود را به معروفِ کَرْخی (د. ۲۰۰ ه.ق/۸۱۵–۸۱۶ م)، از عارفان مشهور نخستین، هنگام مواجهههایش در بغداد منتقل کردهاست؛ اما بااینحال در ادامهٔ گزارشَش میگوید بعید است که علی بن موسی الرّضا از این شهر بازدید کرده باشد، و احتمالاً کلِ روایت راجع به تَصَوُّفِ او ساختگی است.[۲۵۷][۲۵۸]
در آثار فرهنگی
آثار ادبی و هنری
شاعران شیعی، بهخاطر ارادت و محبتشان به امامان و اهل بیتشان، و همینطور با توجه به آموزههای اسلامی، نسبت به سرودنِ شعر دربارهٔ امامان شیعه، اهتمام ویژهای نشان دادهاند. علی بن موسی الرّضا نیز بهعنوان هشتمین امامِ شیعیان دوازده امامی، جایگاه ویژهای دارد و شاعران نسبت به رثا، مدح و نوحهٔ او، خود را ملزم دانستهاند. سرودن در مدح امامانِ شیعه، منحصر به منابع و شاعران شیعی نبوده و در دیوان دیگر شاعران نیز، اشعاری در مدح و فضیلت بزرگان اسلام گزارش شدهاست. بااینحال تا پیش از صَفَویان، در این زمینه اشعارِ زیادی وجود ندارد، زیرا تعصباتِ مذهبیِ سدههای پنجم و ششمِ هجری قمری، سبب شد تا این اشعارْ ثبت و ضبط نشوند یا دستخوشِ تحریف قرار گیرند.[۲۵۹] شاعرانی چون سَنایی، ابن یَمین، وصالِ شیرازی، حسن کاشی، وحشیِ بافْقی، ابن حسام خوسْفی، عبدالرّحمنِ جامی، حَزینِ لاهیجی، ادیبِ نیشابوری و ادیبُ الْمَمالِک از شاعرانی هستند که در مدح علی بن موسی الرّضا اشعاری سرودهاند.[۲۶۰] از معروفترین و قدیمیترین اشعاری که دربارهٔ علی بن موسی الرّضا سروده شده، سرودهٔ دِعبِلِ خُزاعی است. دعبل که شیعه بود، برای دیدار با علی بن موسی راهی مرو شد و در دیداری که با وی داشت، شعری مفصل سرود که به «قَصیدهٔ تائیه» یا «مَدارِسُ الْآیات» مشهور شد. این شعر در مدح پیامبر اسلام، امامانِ شیعه و ابراز اعتقادات شیعی بود.[۲۶۱] سرودن شعر با زمینههای سیاسی–مذهبی از دیگر فرهنگهای عامیانه محسوب میشد. نسیم شمال در ماجرای بمباران حرم امام رضا توسط قوای روس، شعر «با آل علی هر که درافتاد برافتاد» را سرود و در آن به بیان برخی از القاب علی بن موسی الرضا پرداخت:[۲۶۲]
این قبر غریبالغربا، خسرو طوس است | این قبر معینالضعفا، شمس شموس است | |
خاک در او ملجاء ارواح و نفوس است | باید زره صدق بر این خاک درافتاد | |
با آل علی هر که درافتاد برافتاد |
در زمینه هنرشناسی نیز، محمود بستانی در کتاب تاریخُ الْاَدَبِ الْعَرَبی فی ضَوءِ الْمَنهَجِ الْاسلامی، به بررسی چند نمونه از تصویرآفرینی در کلام علی بن موسی الرّضا پرداخته، و با بیان عناصر هنری و فکری، بخشی از کتابش را به این مبحث اختصاص دادهاست.[۲۶۳]
آثار تجسمی
از جمله آثار تجسمیِ مرتبط با علی بن موسی الرّضا، نقاشی ضامن آهو اثر محمود فرشچیان است.[۲۶۵] فرشچیان نقاشی دیگری را با نام ضامن آهو ۲ طراحی، و در سال ۱۳۸۹ رونمایی و به موزهٔ آستان قدس اهدا کرد.[۲۶۶] از سال ۱۳۸۲، جشنوارهٔ فرهنگی هنری امام رضا هرساله برگزار میشود و علاقهمندان، آثار خود را جهت نمایش و معرفی به این جشنواره ارسال میکنند.[۲۶۷] در سال ۱۳۹۳، از کتابی با عنوان یا ضامن آهو رونمایی شد. موضوعِ این کتاب، جمعآوری آثار گوناگون تجسمی در حوزههای خوشنویسی، نگارگری و عکاسی با محوریتِ علی بن موسی الرّضا است.[۲۶۸]
آثار نمایشی
اولین اثر نمایشی با موضوع علی بن موسی الرضا، مستند یا ضامن آهو ساختهٔ پرویز کیمیاوی است. این مستند بهسال ۱۳۵۰ ه.ش برای بهنمایش درآوردنِ حس و حالِ زائران علی بن موسی الرّضا در حرم امام رضا تولید شدهاست. پس از آن مهدی فخیمزاده مجموعهای تلویزیونی را با نام ولایت عشق در سال ۱۳۷۶ ه.ش ساخت و به روی آنتن شبکه یک تلویزیون جمهوری اسلامی ایران بُرد. این مجموعه با موضوع سفر علی بن موسی الرّضا به مرو و ولایتعهدی و درگذشت علی بن موسی الرّضا ساختهشدهاست. عنوانبندیِ این فیلم با صدای محمد اصفهانی و آهنگسازیِ بابک بیات همراه بود که بعدها با نام آلبوم ولایت عشق، بهصورت جداگانه منتشر شد.[۲۶۹][۲۷۰][۲۷۱]
منبعشناسی
در زمینهٔ کتابشناسی علی بن موسی الرّضا، گزیدهٔ کتابشناسیِ امام رضا (ع) تألیفِ هادی ربانی را میتوان یاد کرد.[۲۷۲] احمدی میانجی در کتابش، مکاتیبُ الْاِمامِ الرّضا، به جمعآوری نامهها، دستنوشتهها و املاهای علی بن موسی الرضا در لابهلای منابع مختلف پرداختهاست. این اثر در ۲۲۴ صفحه، شامل دویست نامه و دستنوشته در موضوعهای مختلف اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فقهی، اخلاقی، ادعیه و طب است.[۲۷۳] دربارهٔ زندگی علی بن موسی فراتر از گزارشهای شیعهٔ امامی، اطلاعاتِ بسیار اندکی بهدست آمده که عمدتاً گزارشهایی متأخر و با ماهیتِ شرححالی هستند و مربوط به دورهٔ مواجههٔ وی با مأمون است که با مناظراتِ علمی پررنگ شدهاست.[۲۷۴]
منابع اولیه
از مهمترینشان منابع اولیه که به تاریخ عمومی عصر زندگی علی بن موسی الرضا میپردازند میتوان به سیرهٔ ابان بن عثمان بَجَلی (د. حدود ۱۷۰ ه.ق)، طَبَقاتُ الْکُبریٰ نوشتهٔ محمد بن سعد بن منیع (درگذشته ۲۳۰ ه.ق)، اَلْمَعارِف اِبن قُتَیْبه (د. ۲۷۶ ه.ق)، اَنسابُ الْاَشراف اثر احمد بَلاذُری (د. ۲۷۸–۲۷۹ ه.ق)، تاریخ خلفا اثر ابن ماجه (د. ۲۷۳ یا ۲۸۳ ه.ق)، تاریخ بغداد نوشتهٔ ابن طَیْفور (د. ۲۸۰ ه.ق)، اَخبارُ الطِّوال اثر ابوحَنیفهٔ دینْوَری (د. ۲۸۲ ه.ق)، تاریخ یعقوبی نوشتهٔ احمد یعقوبی (د. ۲۸۴ ه.ق)، اَخبارُ الدُّولَةِ الْعَبّاسیَّة منسوب به احمد بن اسماعیل بَجَلی قمی (اوایل سدهٔ چهارم هجری قمری) اشاره کرد.[۲۷۵][۲۷۶]
منابع ثانویه
مهمترین منابع ثانویهٔ تاریخ عمومی عصر زندگی علی بن موسی الرضا عبارتند از: تاریخ طبری اثر محمد بن جریر طبری (د. ۳۱۰ ه.ق)، اَلْفُتوح ابن اَعثَم کوفی (د. حدود ۳۱۴ ه.ق)، اَلوُزَراء و الْکُتّاب نوشتهٔ محمد بن عبدوس کوفی جَهْشَیاری (د. ۳۲۱ ه.ق)، مُرُوجُ الذَّهَب و مَعادِنُ الجَوهَر و اَلتَّنبیهُ و الْاِشراف نوشتهٔ مسعودی (د. ۳۴۶ ه.ق)، اَلْبَدْءِ و التّاریخ (نوشته در سال ۳۵۵ ه.ق) اثر مُطَّهَر بن طاهِر مَقْدِسی (سدهٔ چهارم هجری قمری)، مَقاتِلُ الطّالِبیّین ابُوالْفَرَج اصفهانی (د. ۳۵۶ ه.ق)، تاریخ بلعمی اثر ابوعلی محمد بن بَلعَمی (د. ۳۶۳ ه.ق)، زَیْنُالْأخبار گردیزی (سدهٔ پنجم هجری قمری)، اسماء الخلفاء ابن حَزْم (د. ۴۵۶ ه.ق)، مُجمَلُ التَّواریخ و الْقَصَص (نوشته به سال ۵۲۰ ه.ق)، اَلْاَنباءُ فی تاریخِ الْخُلَفاء علی بن محمد عِمرانی (د. حدود ۵۶۹ ه.ق)، اَلْمُنتَظَم فی تاریخِ الْمُلوکِ والْاُمَم اثر ابن جوزی (د. ۵۸۷ ه.ق)، اَلْاِکتفاءُ فی اَخبارِ الْخُلَفاء از ابن کردبوس تونسی (د. پیرامون ۶۰۰ ه.ق)، اَلْکامِلُ فِی التّاریخ اثر ابن اَثیر (د. ۶۳۰ ه.ق)، تاریخُ الْاِسلام از شمسالدین ذَهَبی (د. ۷۴۸ ه.ق)، اَلْعِبَر و دیوانِ الْمُبتَدَإِ و الْخَبَر فی أیّامِ الْعَرَبِ و الْعَجَمِ و الْبَربَر اثر ابن خَلدون (د. ۸۰۸ ه.ق)، تاریخُ الْخُلَفاء سُیوطی (. ۹۱۱ ه.ق).[۲۷۷][۲۷۸]
تاریخهای مذهبی
منبعشناسی آثار دربارهٔ علی بن موسی الرضا در چند دسته بخشبندی میشوند:
نخستین گروه تاریخنگاریها، دربارهٔ دوازده امام شیعه است که از میانهٔ سدهٔ سوم هجری قمری به بعد نوشته شدهاند. این آثار دربردارندهٔ اطلاعات سال تولد و درگذشت و شرححالی کوتاه از امامان است. بعضی از این آثار عبارتند از: تاریخُ اَهلِ الْبَیْت نوشتهٔ نَصْر بن علی جَهْضَمی (د. ۲۵۰ ه.ق)، تاریخُ الْاَئِمَّة از اِبنِ اَبِیالثَّلْج بغدادی (د. ۳۲۵ ه.ق)، اَلْمَوالید از ابن شهرآشوب و اَلْکافی اثر کُلَیْنی (د. ۳۲۸ ه.ق) است. اَلْإرشاد اثر شیخ مفید (د. ۴۱۳ ه.ق) از آثار مهم دربارهٔ زندگینامهنویسی امامان شیعه است. دیگر اثر در این زمینه، إعْلامُ الْوَریٰ فضل بن حسن طَبْرِسی (د. ۵۴۸ ه.ق) است که از نظر علمی مورد اطمینان و دقیق است. آثار مهم دیگر در این زمینه عبارتند از: کتاب مَناقِبُ آلِ ابیطالب از ابن شهرآشوب (د. ۵۸۸ ه.ق)، رُوضَةُالْواعِظین از فَتّال نیشابوری (د. ۵۰۸ ه.ق)، کَشْفُ الْغُمَّة فی مَعرِفَةِ الأئِمَّة از علی بن عیسی اِربِلی (د. ۶۹۲ ه.ق)، اَلدُّرُّ النَّظیم فی مَناقِبِ الْاَئِمَّةِ اللَّهامیم از یوسُف بن حاتَمِ شامی (د. ۶۷۶ ه.ق)، اَلصِّراطُ الْمُستَقیم اِلیٰ مُسْتَحَقّیِ التَّقدیم از علی بن یونُس عامِلی نَباطی بَیاضی (د. ۸۷۷ ه.ق).[۲۷۹]
دستهٔ دوم از آثار، کتابهایی هستند که دربارهٔ نُصوصِ امامت، دلائل و فِرَقِ شیعه نوشته شدهاند و دربردارندهٔ اخبار امامان شیعه هستند. در بعضی آثار مانند کافی، الارشاد و اعلام الوری بخشهایی به این موضوع اختصاص یافتهاست. بعضی از مهمترین آثار مستقل در این زمینه عبارتند از: اِثباتُ الْوَصیَّة منسوب به مسعودی، اَلْهِدایَةُ الْکُبریٰ اثر خَصیبی که از آثار غالیان شیعه است. دَلائِلُ الْاَئِمَّة محمد بن مسعود عَیّاشی، دو کتاب با نام اَلدَّلائِل یکی از عبدالله بن جعفر حِمْیَری و دیگری از محمد بن ابراهیم بن جعفر نُعمانی، دَلائِلُ الْاِمامَة از محمد بن جَریر بن رستم طبری، اَلْخَرائِجُ وَ الْجَرائِح از قُطبُالدّین راوَندی (د. ۵۷۳ ه.ق)، اَلثّاقِبُ فِی الْمَناقِب از ابن حمزه طوسی (د. پس از ۵۵۲ ه.ق).[۲۸۰]
دستهٔ سوم آثار، کتابهای حدیثی–تاریخی هستند. مهمترین این آثار عبارتند از: بَصائِرُ الدَّرَجات از محمد بن حسن صَفّار قمی و کتاب اَلإحتِجاج از طبرسی. چند اثر تکنگاری نیز وجود دارند که مهمترینشان عبارتند از: عُیُونُ اَخبارَ الرِّضا و کَمالُالدّین از شیخ صدوق (د. ۳۸۶ ه.ق)، اَلْغَیْبَة از شیخ طوسی و الغیبة از نُعمانی. این آثار دربردارندهٔ تاریخ دورهٔ امامان نیز هستند. دستهٔ چهارم، آثار رجالی–تاریخی هستند که دربردارندهٔ اطلاعاتی دربارهٔ یاران امامان شیعه، مؤلفان و راویان شیعی و نیز آثار انساب است. مهمترین آثار در این زمینه عبارتند از: اِختیارُ مَعرِفَةِ الرِّجال معروف به رِجالِ کَشّی، رجالِ نَجاشی، اَلْفِهرِستِ طوسی، الفهرست ابن نَدیم. در زمینهٔ انساب، مهمترین آثار عبارتند از: اَلْمَجدی (نوشتهٔ ۴۴۳ ه.ق) از ابن صوفی، سِرُّ السَّلسَلةِ الْعَلَویَّة از ابونصر بُخاری، لُبابُ الْاَنساب از ابوالحسن بیهقی مشهور به ابن فُندُق، عُمدَةُ الطّالِب از ابن عِنَبه (د. ۸۲۸ ه.ق).[۲۸۱]
پنجمین دسته شامل آثار عربی و فارسی سنیان دوازده امامی[یادداشت ۸] است. مهمترین این آثار عبارتند از: مُجَملُ التَّواریخ وَ الْقِصَص (نوشتهٔ حدود ۵۲۰ ه.ق)، کتابُ الْآل از ابن خالَوَیْهْ (د. ۳۷۰ ه.ق)، تَذکِرَةُ الْخَواصّ از ابن جُوزی (د. ۶۵۴ ه.ق)، مَطالِبُ السَّؤول از محمد بن طَلحه شافعی (د. ۶۵۲ ه.ق)، مَعالِمُ الْعِترَةِ النَّبَویَّة و مَعارِفُ اهلِ الْبَیتِ الْفاطِمیَّةِ الْعَلَویَّة از ابن اَخضَر گنابادی (د. ۶۱۱ ه.ق)، تاریخ گُزیده از حَمدُالله مُستُوفی (د. ۷۴۰ ه.ق)، اَلْفُصولُ الْمُهِمَّة فی مَعرِفَةِ اَحوالِ الْاَئِمَّة از ابن صَبّاغ مالکی (د. ۸۵۵ ه.ق)، اَلشَّذَراتُ الذّهَبیَّة فی تَراجِمِ الْاَئِمَّةِ الْاِثنیٰ عَشَر عِندَ الْاِمامیَّة از ابن طولون (د. ۹۵۳ ه.ق)، وَفَیاتُ الْاَعْیان از ابن خَلِّکان، فصلُ الْخِطاب از خواجه محمد پارسا (سدهٔ نهم هجری قمری)، رُوضاتُ الْجِنان و جَنّاتُ الْجَنان از درویش حسین کربلایی (سدهٔ دهم هجری قمری)، وَسیلَةُ الْخادم اِلَی الْمَخدوم از فضل بن روزبِهان خُنْجی (د. ۹۲۷ ه.ق)، اَلصَّواعِقُ الْمُحْرِقَة از ابن حَجَر هِیْتَمی، رُوضَةُالشُّهَداء از حسین واعظ کاشفی (د. ۹۱۰ ه.ق)، اَلْمَقصَدُ الْاَقصیٰ از کمالالدّین خوارَزمی.[۲۸۲]
از میان این آثار، دو اثر اختصاص به علی بن موسی الرضا دارد: مناظرات علی بن موسی الرّضا و عیون اخبار الرّضا. عیون اخبار الرضا به زندگینامه، شرح حال و نقل اقوالِ وی از طریق نقلِ روایاتِ شیعی پرداختهاست.[۲۸۳]
منابع صوفیه
در منابع صوفیه نیز، از زندگانی علی بن موسی، خصوصاً در پوشش ماجراهای مربوط به صوفیان عصر وی، گزارشهایی نقل شدهاست. قدیمیترین منابع صوفی در اینباره عبارتند از: تَهذیبُ الْاَسرار اثر ابوسعد نیشابوری (د. ۴۰۷ ه.ق) که ماجرای حمام رفتن علی بن موسی را نقل کردهاست. محمد غَزّالی (د. ۵۰۵ ه.ق) نیز با استناد به همین اثر، ماجرا را در کیمیای سعادت نقل میکند. پس از آن، طَبَقاتُ الصّوفیّه و آدابُ الصُّحبَة اثر ابوعبدُالرَّحمٰن سُلَمی (د. ۴۱۲ ه.ق) که به ماجرای اسلام آوردن کَرْخی به دست علی بن موسی اشاره داشتهاست. پس از سلمی، صوفیان دیگری نیز با استناد به کتاب وی، ماجرای اسلام آوردن کرخی را ذکر کردهاند؛ از جمله این موارد: رسالهٔ قُشَیریّه اثر عبدُالْکریم قُشَیْری (د. ۴۶۵ ه.ق)، کَشفُ الْمَحجوب اثر ابوالْحسن هُجْویری (د. میان ۴۸۱ تا ۵۰۰ ه.ق)، طبقات الصوفیه از خواجه عبدالله انصاری (د. ۴۸۱ ه.ق) و مَناقِبُ الْاَبرار اثر ابن خَمیس موصلی (د. ۵۵۲ ه.ق) است.[۲۸۴]
آثار معاصر
در دورهٔ معاصر کتابهای بسیاری با موضوعِ ولایتعهدی علی بن موسی الرضا به رشتهٔ تحریر درآمده است، از جمله مهمترینِ آنها عبارتند از: کتابِ اَلْحَیاةُ السّیاسیَّة لِلْاِمامِ الرّضا تألیف سید جعفر مرتضی عاملی است. نویسنده در چهار بخش، زندگیِ سیاسیِ علی بن موسی الرّضا را بررسی و ارزیابی کردهاست. دیگر آثار عبارتند از: بَیْعَةُ الْاِمامِ الرّضا (ع) تألیفِ سید جعفر مرتضی عاملی، ولایتعهدیِ امام رضا علیهالسلام نوشتهٔ مرتضی مطهری، وَلایَةُ الْعَهد بَینَ الْاِمامِ و الْمَأمون تألیفِ سید جواد شهرستانی، نگاهی به زندگی و ولایتعهدیِ امام رضا (ع) تألیفِ محمدعلی امینی و فرصت ولایتعهدی امام رضا (ع) در نشرِ معارفِ اسلامی بهقلمِ محمدتقی فلسفی.[۲۸۵] در این بین، منابع صوفی از حضور برخی از بزرگان صوفیه در نزد علی بن موسی الرضا دوران ولایتعهدی و حضور وی در خراسان اشاراتی داشتهاند. از جمله این افراد محمد بن اَسلَم طوسی است که روایت سلسلةُ الذَّهب توسط وی ثبت شدهاست.[۲۸۶]
سالشمار
سال میلادی
سال میلادی
- توضیحات
- این الگو بر مبنای اندیشهٔ شیعه است.
- در اندیشهٔ شیعی دورهٔ امامت و خلافت الهی علی بن ابیطالب از درگذشت پیامبر اسلام آغاز شدهاست. دورهٔ زمامداری وی بر مسلمین پس از کشته شدن عثمان بن عفان آغاز شد.
- آغاز امامت هر امام مصادف با درگذشت امام پیشین است.
- دورهٔ امامت حجت بن حسن از لحظهٔ درگذشت امام پیشین خود آغاز شدهاست و چون به عقیدهٔ شیعیان دوازده امامی وی زنده و از نظرها پنهان است؛ بنابراین، امامت حجت بن حسن تا زمان ظهور وی و پس از آن تا زمان از دنیا رفتن او ادامه دارد.
- مقیاس نمودار در ردیف نخست با مقیاس ردیف دوم (مرتبط با حجت المهدی) یکسان نیست.
برای مطالعه بیشتر
- سعد النجفی، علی (۱۳۸۷). مراسم بیعت با امام رضا (ع). ترجمهٔ محمد تقدمی صابری. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۲۲۷۷.
- علی دخیل، علی محمد (۱۳۹۲). ولایة العهد للامام الرّضا (ع). مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۶۱۲۱.
- وطندوست، رضا (۱۳۹۳). تدبیر امام رضا (ع) در برابر سیاست مأمون. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۸۱۶۳.
پانویس
یادداشتها
- ↑ قُرَّةُ عَیْنُ الْمُؤْمِنین: روشنیِ چشمِ مؤمنان
مَکیدَةُالْمُلْحِدین: باطلکنندهٔ خطاها و اشتباههای ملحدان - ↑ «أَنَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیهما السلام کَانَ یَقُولُ لِبَنِیهِ هَذَا أَخُوکُمْ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی عَالِمُ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْأَلُوهُ عَنْ أَدْیَانِکُمْ وَ احْفَظُوا مَا یَقُولُ لَکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام غَیْرَ مَرَّهٍ یَقُولُ لِی إِنَّ عَالِمَ آلِ مُحَمَّدٍ لَفِی صُلْبِکَ وَ لَیْتَنِی أَدْرَکْتُهُ فَإِنَّهُ سَمِیُّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ» ببینید: الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، ۲: ۳۴۶.
- ↑ روایات مختلف این ماجرا در کتابهای عیون اخبار الرضا، مناقب ابن شهرآشوب و فِردُوسُ التَّواریخ بهنقل از وَسیلَةُ الرِّضوان گزارش شدهاست. ببینید: میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، ۱۱–۱۴.
- ↑ مورّخان و محدّثان دیگر عبارتند از: شبراوی در الاتحاف بحب الاشراف، کفعمی در مصباح، شهید در دروس، طبرسی در اعلام الوری، فتال در روضه الواعظین، تاجالدین محمد بن زهره در غایة الاختصار، ابن صباغ مالکی در فصول المهمة، اردبیلی در جامع الوراه، ابو الفداء در تاریخ خود، گنجی شافعی در کفایه الطالب، ابن اثیر در کامل، ابن حجر در صواعق، شبلنجی در نورالابصار، بغدادی در سبائک الذهب، ابن جوزی در تذکره الخواص، ابن الوردی در تاریخ خود، که از تاریخ غفاری و نوبختی نیز نقل کردهاست. عتاب بن اسد نیز میگفت که گروهی از اهل مدینه را شنیده که همین مطلب را میگویند. ببینید: مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۷۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی در جلد ۴۸ بحارالانوار، در باب دهم به ذکر احادیثی که بر اساس آن، واقفیه به زنده بودن موسی کاظم بار پیدا کردند میپردازد. در حدیث سیزدهم این فصل آمدهاست: «روی عن ذریح عن ابی جعفر علیه السلام قال لی: سابعنا قائمنا ان شاء الله» ترجمه: «از ذریح نقل شدهاست که جعفر صادق گفت: هفتمین از ما [اهل بیت] قائم است اگر خدا بخواهد.» ببینید: مجلسی، بحارالانوار، ۴۸: ۲۵۰–۲۶۰. و مدرسی، زندگی بابالحوائج، ۲۱–۲۳.
- ↑ رسالهٔ طلایی
- ↑ «علی بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق أبو الحسن، الملقب بالرضا، ثامن الائمة الاثنی عشر عند الامامیة ومن أجلاء السادة عند أهل البیت وفضلائهم» ببینید: زرکلی، الأعلام، ۵: ۲۶.
- ↑ رسول جعفریان سُنیانِ دوازده امامی را کسانی تعریف میکند که سنّی هستند و درعینحال از روی اعتقاد چنین آثاری را نگاشتهاند. ببینید: جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۳۷۴.
ارجاعات
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 269–271.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 272–273.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 280.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۳۵–۳۹.
- ↑ التون، تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان، ۱۹۱.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, Cambridge History of Islam, 282.
- ↑ فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۲۰۵.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 283–286.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 285, 420–421.
- ↑ جعفرنیا، «زید النار»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 285–287, 407–408, 420–421.
- ↑ Daftary, “Varieties of Islam”, The New Cambridge History of Islam, 4: 106, 109–112, 114.
- ↑ Brentjes and Morrison, “The sciences in Islamic societies”, The New Cambridge History of Islam, 565, 567–569.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Welch, “Muḥammad”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ Kohlberg, “Mūsā al-Kāẓim”, Encyclopedia of Islam.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۲۱.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۲۱.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ طیبی، «نجمه، نگین بندگی»، فرهنگ کوثر.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۲۴–۲۵.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ پاکنیا، ویژگیهای امام رضا، ۶۲–۶۳.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل عناوین «ثامن الائمه»، «ضامن»، «سلطان» و «غریب».
- ↑ میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، ۱۱–۱۴.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۲۳.
- ↑ علی عقیلی، «مصداق أتم و اکمل مقام راضی و مَرضی».
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ابن کثیر قرشی، البدایة و النهایة، ۱۰: ۲۶۹.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۶: ۳۲۶.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۸.
- ↑ مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۰۷–۱۰۸.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضی عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۷۳.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ذهبی، الامام الرضا، ۱۰–۱۱.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۷۴–۴۷۹.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۲۶.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, Cambridge History of Islam, 285–287, 407–408, 420.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۲۶.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 164.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۵.
- ↑ میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ۴: ۲۵۸–۲۵۹.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۵.
- ↑ Tabatabaei, Shi'ite Islam, 182.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، ۱۱۹.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۶–۶۷.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ سعیدزاده، «آفتاب مرو»، پیام زن.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۷.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ۴: ۲۵۰–۲۵۱.
- ↑ جعفریان، اطلس الشیعه، ۱۰۲.
- ↑ عرفانمنش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ۱۱۲.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۹.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۶۷، ۷۲.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة، ۳: ۱۶۷.
- ↑ قلقشندی، مآثر الانافة، ۳۰۵.
- ↑ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ۲۴۴–۲۴۵.
- ↑ قلقشندی، صبح الاعشی، ۹: ۳۹۱.
- ↑ امین، ضحی الاسلام، ۳: ۲۹۴.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۴۰–۴۴۱.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bobrick, The Caliph's Splendor, 205.
- ↑ مرتضوی، ولایت عهدی امام رضا علیه السلام، ۵۷.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 166–167.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 167.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Donaldson, The Shi'ite Religion, 167.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۳–۴۳۵.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Tabatabaei, Shi'ite Islam, 68–69, 76.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۲۷.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۸۶.
- ↑ ذهبی، الامام الرضا، ۱: ۵۳–۵۹.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۸۲–۸۶.
- ↑ ضیائی ارزگانی، دانشنامه کلام اسلامی، ۱: ۴۴۶.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Maliki Tabrizi, A Concise Treatise.
- ↑ ضیائی ارزگانی، دانشنامه کلام اسلامی، ۱: ۴۴۶.
- ↑ نجف، الجامع لرواة، ۱: ۳۵۸–۳۶۳.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ نجف، الجامع لرواة، ۱: ۳۵۸–۳۶۳.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۲۹.
- ↑ Modarressi, Crisis and Consolidation, 10–11, 60–62.
- ↑ جباری، «انحرافات کارگزاران ائمه»، معرفت.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۵۱.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۹۳ و ۹۸–۹۹.
- ↑ Modarressi, Crisis and Consolidation, 10–11, 60–62.
- ↑ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۲۳۳–۲۳۴، ۲۴۰–۲۴۸.
- ↑ جباری و ملبوبی، «عوامل پیدایش سازمان وکالت»، تاریخ اسلام.
- ↑ شاکری موحد، امامان شیعه و حکومتها، ۱۷۲.
- ↑ رفعتیپناه و عزیزی، «گسترش تشیع و سازمان وکالت»، مطالعات تاریخ اسلام.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۳۲.
- ↑ معارف، «پایههای مرجعیت دینی»، مطالعات قرآن و حدیث.
- ↑ صادقانی و دیگران، «تحلیل مقایسهای دیدگاههای اصحاب»، پژوهشهای تاریخی.
- ↑ جباری، سازمان وکالت، ۲: ۴۲۴.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ جباری، سازمان وکالت، ۲: ۴۲۷.
- ↑ نجف، الجامع لرواة، ۱ و ۲.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۲: ۸۶–۱۸۰.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ نجف، الجامع لرواة، ۲: ۳۲۲–۳۳۶.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ El–Hibri, “The Empire in Iraq”, The New Cambridge History of Islam, 286.
- ↑ شریف رازی، «الرسالة المامونیة»، سفینه.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۲: ۳۷۱.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، ۲: ۴۲۲–۴۲۳.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۳۷۲.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ مقریزی، المقفی الکبیر، ۴: ۱۶۴.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ۸: ۴۵۶–۴۵۷.
- ↑ صفدی، الوافی بالوفیات، ۲۲: ۲۵۱.
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۴۵۴.
- ↑ ترمانینی، احداث التاریخ، ۱: ۱۱۶۹.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة، ۳: ۱۲۱.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۲: ۳۷۲–۳۷۴.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ حسینی کازرونی، پژوهشی در اعلام تاریخی و جغرافیایی تاریخ بیهقی.
- ↑ پطروشفسکی، اسلام در ایران، ۲۱۷.
- ↑ عالمزاده، حرم رضوی به روایت تاریخ، ۳۴–۳۵.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قرهچانلو و بکشلو، «ازدواجهای سیاسی»، مسکویه.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ غروی نایینی، محدثات شیعه، ۲۵۱.
- ↑ نورمحمدی، نقد و بررسی محتوایی گزارش انتساب امام جواد، ۷۴–۸۰.
- ↑ ذهبی، الامام الرضا، ۷۱–۷۲.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۷۳.
- ↑ Modarressi, Crisis and Consolidation, 11.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۷۳.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۳۶.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۴۳۱.
- ↑ Modarressi, Crisis and Consolidation, 32–34.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۷۳–۴۷۴.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۲۷.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۳۴–۴۲.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۳۱–۳۲.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ پاکتچی، «اندیشهٔ سیاسی»، شخصیت و زندگی امام رضا، ۱: ۱۳۸–۱۳۹.
- ↑ درخشه و حسینی فائق، سیرهٔ امام رضا، ۱۹۵–۱۹۶.
- ↑ پاکتچی، «اندیشهٔ سیاسی»، شخصیت و زندگی امام رضا، ۱: ۱۴۶–۱۴۷.
- ↑ درخشه و حسینی فائق، سیرهٔ امام رضا، ۱۷۵–۱۸۰.
- ↑ پاکتچی، «اندیشهٔ سیاسی»، شخصیت و زندگی امام رضا، ۱: ۱۴۰.
- ↑ پاکتچی، «اندیشهٔ سیاسی»، شخصیت و زندگی امام رضا، ۱: ۱۴۰–۱۴۱، ۱۴۴–۱۴۵.
- ↑ درخشه و حسینی فائق، سیرهٔ امام رضا، ۱۹۷.
- ↑ درخشه و حسینی فائق، سیرهٔ امام رضا، ۱۸۶–۱۸۸.
- ↑ پاکتچی، «اندیشهٔ سیاسی»، شخصیت و زندگی امام رضا، ۱: ۱۴۵، ۱۴۸.
- ↑ پاکتچی، «اندیشهٔ سیاسی»، شخصیت و زندگی امام رضا، ۱: ۱۴۹–۱۵۱.
- ↑ درخشه و حسینی فائق، سیرهٔ امام رضا، ۱۹۸–۲۰۲.
- ↑ درخشه و حسینی فائق، سیرهٔ امام رضا، ۱۸۸–۱۹۳.
- ↑ ناجی و باغستانی، «الرضا، امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ ابن حجر، تهذيب التهذيب، ۳: ۷۴.
- ↑ صفری فروشانی، رفتارشناسی امام رضا، ۱۲۱.
- ↑ پاکنیا، ویژگیهای امام رضا، ۱۰۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۵۰–۴۵۷.
- ↑ جعفریان، حیات فکری و سیاسی ائمه، ۴۵۷–۴۵۹.
- ↑ دیمهکار گراب و ملاکاظمی، «گفتمان حدوث و قدم قرآن»، فرهنگ رضوی.
- ↑ اکبری، «نگاهی تحلیلی به تصحیح خداشناسی»، فرهنگ رضوی.
- ↑ حسینی شاهرودی و رودی، «اثبات خدا در مناظرههای امام رضا»، فرهنگ رضوی.
- ↑ پرنیان و ربانیزاده، «نقش مأمون در مناظرهها»، مطالعات تاریخ فرهنگی.
- ↑ Tabatabaei, Shi'ite Islam, 182–183.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۱۰۱–۱۰۲.
- ↑ انصارینیا و خزعلی، «جلوههای تمدنی در مناظره امام رضا»، تاریخ فرهنگی و تمدن اسلامی.
- ↑ نراقی، شرح حدیث رأس الجالوت، ۱.
- ↑ روحی برندق، «اخلاق و مهارتهای مناظره»، فرهنگ رضوی.
- ↑ مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۳۹ و ۴۴.
- ↑ مکارم شیرازی، مناظرات تاریخی امام رضا، ۴۸، ۵۹.
- ↑ روحی برندق، «اخلاق و مهارتهای مناظره»، فرهنگ رضوی.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Fadlallah, Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۲۰۳.
- ↑ عابدی، نکونام و نصیری، «اعتبار رساله ذهبیه»، پژوهش دینی.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۲۳۰.
- ↑ Tabatabaei, A Shi'ite Anthology, 12.
- ↑ پاکنیا، ویژگیهای امام رضا، ۷۱–۷۲.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Lewis, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ۲۵۲.
- ↑ خنجی، وسیلة الخادم، ۲۳۸.
- ↑ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۲۲۸–۲۳۳.
- ↑ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ۲۳۵.
- ↑ شبلنجی، نور الابصار، ۳۲۳.
- ↑ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، ۲۰۴.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۱: ۶۴.
- ↑ نوبان، «چشمهها و قدمگاهها»، کتاب ماه هنر.
- ↑ فاریابی، برسم و امیرانیپور، «بررسی ساختار قدمگاه»، مطالعات ایرانی.
- ↑ Madelung, “ʿAlī Al-Reżā”, Iranica.
- ↑ قرشی، حیاة الامام الرضا، ۲: ۳۸۵–۳۸۷.
- ↑ شهرستانی، عارفا بحقکم، ۱۷۰.
- ↑ حسینزاده شانهچی، «سفرنامههای اروپایی»، تاریخ در آینه پژوهش.
- ↑ جوینی، «سیر تاریخی عزاداری تا دوره قاجار»، فرهنگ اندیشه.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ داداشنژاد و دهقانیزاده، «امام رضا در منابع صوفیه»، تاریخ اسلام.
- ↑ احمدی بیرجندی و نقویزاده، مدایح رضوی در شعر فارسی، ۱۴.
- ↑ احمدی بیرجندی و نقویزاده، مدایح رضوی در شعر فارسی، ۱۷.
- ↑ میرسلیم و پورجوادی، «دعبل خزاعی»، دانشنامهٔ جهان اسلام.
- ↑ خیری و اکبری، «مهدویت در اشعار مشروطه»، عصر آدینه.
- ↑ پروینی، متقیزاده و ثامنی، «تصویر هنری در سخنان امام رضا»، مطالعات ادبی.
- ↑ محمود، روابط سیاسی ایران و انگلیس، ۵: ۱۷۹.
- ↑ مرادخانی و اکبرینسب، «تجلی گفتمان مهدویت»، عصر آدینه.
- ↑ تابلوی «ضامن آهو» در موزهٔ فرشچیان.
- ↑ قاسمی و زمانی علویجه، «اولین جشنوارهٔ امام رضا»، گلستان قرآن.
- ↑ تیموری، «راز عشق هشتم»، رشد آموزش هنر.
- ↑ عباسزاده، «معصومین در آیینهٔ سینما»، فرهنگ کوثر.
- ↑ شفایی و بهروزلک، «هنر هفتم و فرهنگ رضوی»، رسانه.
- ↑ ساندتراک، آلبوم موسیقی ولایت عشق.
- ↑ خبرگزاری رسا، کتابشناسی امام رضا.
- ↑ اباذری، «مکاتیب الامام الرضا»، فرهنگ کوثر.
- ↑ Bayhom-Daou, “ʿAlī Al-Riḍā”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ آذرنوش، «ابن ابی طاهر طیفور»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۲: ۶۷۴–۶۷۵.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۷۰–۲۲۶.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۲۲۶–۳۵۶.
- ↑ بهرامیان، «جهشیاری»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۹: ۶۷–۶۹.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۳۶۳–۳۶۷.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۳۶۷–۳۶۹.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۳۷۰–۳۷۴.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۳۷۴–۳۷۷.
- ↑ جعفریان، منابع تاریخ اسلام، ۳۶۳، ۳۷۱.
- ↑ داداشنژاد و دهقانیزاده، «امام رضا در منابع صوفیه»، تاریخ اسلام.
- ↑ ربانی، گزیده کتابشناسی امام رضا، ۲۹–۸۱.
- ↑ داداشنژاد و دهقانیزاده، «امام رضا در منابع صوفیه»، تاریخ اسلام.
منابع
منابع فارسی و عربی
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۷۴). «ابن ابی طاهر طیفور». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۲. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۶۴-۷۰۲۵-۲۲-X.
- اباذری، عبدالرحیم (پاییز ۱۳۸۵). «مکاتیب الامام الرضا علیه السلام». فرهنگ کوثر (۶۷): ۱۴۵–۱۴۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- ابن اثیر، عزّالدین علی بن محمد (۱۳۸۵). الکامل فی التاریخ. ج. ۷. بیروت: دار صادر.
- ابن حبان، محمد بن حبان (۱۴۰۲). زهران، حسین ابراهیم، ویراستار. الثقات. ج. ۸. بیروت: مؤسسة الکتب الثقافیة.
- ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد (۱۳۸۵). عبداللطیف، عبدالوهاب، ویراستار. الصواعق المحرقة فی الردّ علی اهل البدع و الزندقة. قاهره: مکتبة القاهرة.
- ابن صباغ مالکی، علی بن محمد (۱۴۰۹). الفصول المهمة فی معرفة الائمة. بیروت: دارالاضواء.
- ابن کثیر قرشی، اسماعیل بن عمر (۱۴۰۸). شیری، علی، ویراستار. البدایة و النهایة. ج. ۱۰. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- احمدی بیرجندی، احمد؛ نقویزاده، علی (۱۳۷۷). مدایح رضوی در شعر فارسی. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی. شابک ۹۶۴-۴۴۴-۱۷۶-۱.
- اصفهانی، ابوالفرج (۱۴۱۹). صقر، احمد، ویراستار. مقاتل الطالبیین. بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
- اکبری، امیر (۱۳۸۴). تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی. شابک ۹۶۴۴۴۴۸۲۷۸.
- اکبری، رضا (زمستان ۱۳۹۲). «نگاهی تحلیلی به تصحیح خداشناسی مردم توسط امام رضا (ع)». فرهنگ رضوی. مشهد (۴): ۷–۲۴ – به واسطهٔ نورمگز.
- التون، دانیل (۱۳۸۹). تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در آغاز حکومت عباسیان. ترجمهٔ مسعود رجبنیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۷۸۶۰۰۱۲۱۱۸۱۲.
- امین، احمد (۱۳۵۵). ضحی الاسلام. قاهره: مکتبة الاسرة.
- انصارینیا، زری؛ خزعلی، انسیه (بهار ۱۳۹۶). «جلوههای تمدنی در مناظره امام رضا (ع) و جاثلیق در موضوع نبوت و بر مبنای مربع ایدئولوژیک ون دایک». تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی. قم (۲۶): ۶۵–۹۰ – به واسطهٔ نورمگز.
- بهرامیان، علی (۱۳۹۰). «جهشیاری». در سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. نوزدهم. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۲۶-۰۴-۷.
- پاکتچی، احمد (۱۳۹۱). «اندیشهٔ سیاسی در تعالیم امام رضا (ع)». در احمد پاکتچی. ابعاد شخصیت و زندگی حضرت امام رضا (ع). ج. ۱. به کوشش مرتضی سلماننژاد. تهران: دانشگاه امام صادق. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۱۴-۳۵۷-۰.
- پاکنیا، عبدالکریم (۱۳۸۴). ویژگیهای امام رضا. قم: نسیم کوثر. شابک ۹۶۴-۸۴۸۷-۵۱-۰.
- پرنیان، زهره؛ ربانیزاده، سید محمدرحیم (بهار ۱۳۹۶). «نقش مأمون در مناظرههای بین الادیانی». مطالعات تاریخ فرهنگی. تهران (۳۱): ۱–۲۶ – به واسطهٔ نورمگز.
- پروینی، خلیل؛ متقیزاده، عیسی؛ ثامنی، سمیه (بهار ۱۳۹۵). «تصویر هنری در سخنان امام رضا (ع) مطالعهٔ موردی: دعای امام زمان (عج)». مطالعات تاریخ فرهنگی. مشهد (۸): ۹–۳۶ – به واسطهٔ نورمگز.
- پطروشفسکی، ایلیاپاولویچ (۱۳۴۸). اسلام در ایران: از هجرت تا پایان قرن نهم هجری. ترجمهٔ کریم کشاورز. تهران: شرکت کتاب.
- ترمانینی، عبدالسلام (۱۴۰۸). احداث التاریخ الاسلامی بترتیب السنین. دمشق: طلاس.
- تیموری، کاوه (زمستان ۱۳۹۳). «راز عشق هشتم؛ برگزیدهای از آثار هنری دربارهٔ حضرت امام رضا (ع)». رشد آموزش هنر. تهران (۴۰): ۴۸–۵۱ – به واسطهٔ نورمگز.
- جباری، محمدرضا؛ ملبوبی، محمدکاظم (پاییز ۱۳۸۹). «بررسی تطبیقی سازمان دعوت عباسیان و سازمان وکالت امامیه (مراحل شکلگیری و عوامل پیدایش)». تاریخ اسلام در آینه پژوهش. قم (۲۷): ۷۵–۱۰۴ – به واسطهٔ نورمگز.
- جباری، محمدرضا (۱۳۸۲). سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه ع. قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. شابک ۹۶۴۵۸۸۳۳۵۰.
- جباری، محمدرضا (فروردین ۱۳۸۱). «نگاهی به انحرافات برخی از کارگزاران ائمه اطهار (ع)». معرفت. قم (۵۲): ۷–۲۰ – به واسطهٔ نورمگز.
- جعفرنیا، فاطمه (۱۳۹۶). «زید النار». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ج. ۲۲. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
- جعفریان، رسول (۲۰۱۵). اطلس الشیعه (دراسة فی الجغرافیة الدینیه للتشیع). ترجمهٔ نصیر الکعبی و سیف علی. بیروت: المرکز الآکادمی للابحاث. شابک ۹۷۸-۱-۹۲۷۹۴۶-۱۴-۵.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۸). تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی. سوم. تهران: نشر علم. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۰۵-۸۲۲-۶.
- جعفریان، رسول (۱۳۸۷). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام. قم: انصاریان. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۳۸۰۰۱۳.
- جعفریان، رسول (۱۳۹۳). منابع تاریخ اسلام. تهران: علم. شابک ۹۷۸۹۶۴۲۲۴۶۳۹۷.
- جوینی، محمدصالح (۱۳۸۴). «سیر تاریخی عزاداری تا دوره قاجار». فرهنگ اندیشه. قم (شانزدهم).
- الحسنی، هاشم معروف (۱۴۰۶). سیرة الائمة الإثنی عشر. بیروت: المکتبة الحیدریة.
- حسینزاده شانهچی، حسین (تابستان ۱۳۸۹). «سهم سفرنامههای اروپایی در معرفی تشیع ایرانیان در غرب». تاریخ اسلام در آینه پژوهش. قم (۲۶): ۳۷–۵۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- حسینی شاهرودی، مرتضی؛ رودی، معصومه (پاییز ۱۳۹۴). «برهانهای اثبات وجود خدا در مناظرههای امام رضا (ع) در مرو». فرهنگ رضوی. مشهد (۱۱): ۳۹–۷۶ – به واسطهٔ نورمگز.
- حسینی کازرونی، سید احمد (۱۳۷۴). پژوهشی در اعلام تاریخی و جغرافیایی تاریخ بیهقی. تهران: آیات.
- میلانی، سید محمدهادی (۱۳۸۵). قادتنا کیف نعرفهم. به کوشش سید علی میلانی. قم: مرکز الحقائق الاسلامیه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۵۰۱-۴۶-۵.
- خنجی، فضل بن روزبهان (۱۳۷۵). وسیلة الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم. قم: انصاریان.
- خیری، ملیحه؛ اکبری، منوچهر (۱۳۹۵). «مهدویت در اشعار دوره مشروطه». عصر آدینه (هجدهم): ۳۵–۶۶ – به واسطهٔ نورمگز.
- داداشنژاد، منصور؛ دهقانیزاده، محمد (تابستان ۱۳۹۶). «امام رضا (ع) در منابع صوفیه تا قرن هفتم هجری». تاریخ اسلام. قم (۷۰): ۷۱–۹۳ – به واسطهٔ نورمگز.
- درخشه، جلال؛ حسینی فائق، سید محمدمهدی (۱۳۹۱). علی شریفی، ویراستار. سیاست و حکومت در سیرهٔ امام رضا (ع). ج. ۱. تهران: بنیاد فرهنگی و هنری امام رضا.
- دهخدا، علیاکبر (۱۳۴۱). لغتنامه دهخدا. تهران: سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور.
- دیمهکار گراب، محسن؛ ملاکاظمی، علی (تابستان ۱۳۹۶). «واکاوی مواجهه امام رضا (ع) با گفتمان حدوث و قدم قرآن». فرهنگ رضوی. مشهد (۱۸): ۱۴۵–۱۷۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- ذهبی، عباس (۱۴۲۲). الامام الرضا علیه السلام سیرة و تاریخ. بیروت: مرکز الرسالة. شابک ۹۶۴-۳۱۹-۳۶۸-۳.
- ربانی، هادی (۱۳۹۴). گزیده کتابشناسی امام رضا (ع). قم: دارالحدیث. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۹۳۷۹۶۵.
- رفعتیپناه، مهدی؛ عزیزی، مجتبی (زمستان ۱۳۹۴). «نقش، تأثیر و سازوکار سازمان وکالت امامیه در گسترش شیعه در ایران». مطالعات تاریخ اسلام. تهران (۲۷): ۱۷۵–۱۹۴ – به واسطهٔ نورمگز.
- روحی برندق، کاوس (تابستان ۱۳۹۶). «اخلاق و مهارتهای مناظره در مناظرههای امام رضا علیه السلام (مطالعه موردی؛ مناظره امام رضا (ع) با متکلمان ادیان و مذاهب)». فرهنگ رضوی. مشهد (۱۸): ۷–۳۶.
- زرکلی، خیرالدین (۱۹۸۹). الأعلام: قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین. بیروت: دارالعلم للملایین.
- سعیدزاده، رسول (اردیبهشت ۱۳۸۳). «آفتاب مرو». پیام زن. قم (۱۴۶): ۳۶–۳۷.
- شاکری موحد، محمدرضا (۱۳۹۰). امامان شیعه علیهم السلام و حکومتها. قم: نشر زائر.
- شبلنجی، مؤمن (۱۴۱۸). نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار صلی الله علیه و آله و سلم. قم: الشریف الرضی.
- شریف رازی، عباسقلی (تابستان ۱۳۹۲). «الرساله المامونیه». سفینه. تهران (۳۹): ۱۵۳–۱۷۲ – به واسطهٔ نورمگز.
- شفایی، امانالله؛ بهروزلک، غلامرضا (بهار ۱۳۸۹). «هنر هفتم و فرهنگ رضوی؛ همسوییها و تعاملات». رسانه. تهران (۸۱): ۱۰۵–۱۲۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- شهرستانی، سید علی (۱۴۳۴). عارفا بحقکم. لکهنو: مؤسسة المؤمل الثقافیة.
- صادقانی، مجید؛ چلونگر، محمدعلی؛ پیرمرادیان، مصطفی؛ صمدانیان، محسن (۱۳۹۶). «تحلیل مقایسه ای دیدگاههای اصحاب نیشابوری و قمی ائمه (ع) در باب امامت». پژوهشهای تاریخی (۳۴): ۳۱–۵۰ – به واسطهٔ نورمگز.
- صفدی، خلیل بن ایبک (۱۴۰۱). ریتر، هلموت، ویراستار. الوافی بالوفیات. ج. ۲۲. بیروت: دارالنشر فرانز شتاینر.
- صفری فروشانی، نعمتالله (۱۳۹۱). رفتارشناسی امام رضا (ع) و فرقههای درونشیعی. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۶۰۰۶۵۴۳۰۳۱.
- ضیائی ارزگانی، رحمتالله (۱۳۸۷). «امامت امام رضا علیه السلام». دانشنامه کلام اسلامی. ج. ۱. قم: مؤسسه امام صادق علیه السلام.
- طیبی، ن. (بهمن ۱۳۷۸). «نجمه، نگین بندگی». فرهنگ کوثر. قم (۳۵): ۵۳–۵۶ – به واسطهٔ نورمگز.
- عابدی، احمد؛ نکونام، جعفر؛ نصیری، هادی (پاییز و زمستان ۱۳۹۰). «تردیدهای آشکار و نهان علامه مجلسی دربارهٔ اعتبار رساله ذهبیه». پژوهش دینی. تهران (۲۳): ۱۲۵–۱۴۵ – به واسطهٔ نورمگز.
- عالمزاده، بزرگ (۱۳۹۴). حرم رضوی به روایت تاریخ. مشهد: بهنشر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۲-۲۲۷۰-۶.
- عباسزاده، سعید (دی ۱۳۷۹). «معصومین (ع) در آیینهٔ سینما (بخش اول)». فرهنگ کوثر. قم (۴۶): ۷۲–۷۵ – به واسطهٔ نورمگز.
- عرفانمنش، جلیل (۱۳۷۶). جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه تا مرو. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۶۴-۴۴۴-۰۱۴-۵.
- غروی نایینی، نهله (۱۳۷۵). محدثات شیعه. تهران: دانشگاه تربیت مدرس. شابک ۹۶۴-۹۰۴۷۶-۱-۱.
- فاریابی، یوسف؛ برسم، معصومه؛ امیرانیپور، محجوبه (بهار و تابستان ۱۳۹۷). «بررسی ساختار آیینی و اساطیری قدمگاه در جیرفت». مطالعات ایرانی. کرمان (۳۳): ۲۱۵–۲۳۳ – به واسطهٔ نورمگز.
- فرای، ریچارد نلسون (۱۳۶۳). عصر زرین فرهنگ ایران. تهران: انتشارات سروش.
- قاسمی، علیرضا؛ زمانی علویجه، محبوبه (بهمن ۱۳۸۲). «اولین جشنواره فرهنگی هنری امام رضا (ع) با طنین قرآن و عترت برگزار شد». گلستان قرآن. تهران (۱۶۸): ۴۳–۴۶ – به واسطهٔ نورمگز.
- قرشی، باقر شریف (۱۳۸۰). حیاة الامام الرضا علیه السلام (به عربی). ج. دوم. قم: سعید بن جبیر.
- قرهچانلو، حسین؛ بکشلو، خدیجه (زمستان ۱۳۸۹). «نقش ازدواجهای سیاسی در گرایشهای علوی–ایرانی مأمون عباسی». مسکویه. تهران (۱۵): ۹۱–۱۱۲ – به واسطهٔ نورمگز.
- قلقشندی، احمد بن علی (۱۳۴۰). صبح الاعشی. ج. ۹. قاهره: دارالکتب السلطانیة.
- قلقشندی، احمد بن علی (۱۴۲۷). فراج، عبدالستار احمد، ویراستار. مآثر الانافة فی معالم الخلافة. بیروت: عالم الکتب.
- قندوزی، سلیمان بن ابراهیم (۱۴۲۲). حسینی، علی بن جمالاشرف، ویراستار. ینابیع المودة لذوی القربی. ج. ۳. قم: منظمة الاوقاف و الشؤون الخیریة، دارالاسوة للطباعة و النشر. شابک ۹۶۴۶۰۶۶۴۲۹.
- محمود، محمود (۱۳۷۸). تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی. تهران: اقبال.
- مرادخانی، حجتالله؛ اکبرینسب، حسین (تابستان ۱۳۹۵). «تجلی گفتمان مهدویت در هنر معاصر ایران». عصر آدینه. قم (۱۸): ۱۸۷–۱۹۸ – به واسطهٔ نورمگز.
- مجلسی، محمدباقر (۲۰۱۱). بحارالانوار الجامعة للدرر اخبار الائمه الاطهار. بیروت: الامیرة.
- مرتضوی، محمد (۱۳۸۵). ولایتعهدی امام رضا (ع). مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۱۴۵۴.
- مرتضی عاملی، سید جعفر (۱۳۸۷). زندگی سیاسی هشتمین امام، حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام). ترجمهٔ خلیل خلیلیان. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۳۰۵۳۳۷.
- مدرسی، محمدتقی (۱۳۹۱). زندگانی بابالحوائج حضرت موسی بن جعفر. ترجمهٔ شریعت، محمدصادق. تهران: محبان الحسین.
- مشکور، محمدجواد (۱۳۷۲). فرهنگ فرق اسلامی. مشهد: آستان قدس رضوی.
- معارف، مجید (۱۳۸۶). «پایههای مرجعیت دینی در آیات و روایات». مطالعات قرآن و حدیث. تهران (۱): ۹–۳۰ – به واسطهٔ نورمگز.
- مقریزی، احمد بن علی (۱۴۲۷). یعلاوی، محمد، ویراستار. المقفی الکبیر. ج. ۴. بیروت: دارالغرب الاسلامی.
- مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۸۸). مناظرات تاریخی امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی. شابک ۹۷۸۹۶۴۹۷۱۳۳۴۲.
- میرآقایی، سید هادی (۱۳۹۱). مجله فرهنگ مردم: ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی. به کوشش سید احمد وکیلیان. تهران.
- میرسلیم، مصطفی؛ پورجوادی، نصرالله (۱۳۹۱). «دعبل خزاعی». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ج. ۱۷. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
- ناجی، محمدرضا؛ باغستانی، اسماعیل (۱۳۹۴). «الرضا، امام». در حداد عادل، غلامعلی. دانشنامه جهان اسلام. ج. ۲۰. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
- نجف، محمدمهدی (۱۴۰۶). کتاب الجامع لرواة أصحاب الإمام الرضا علیه السلام. مشهد: المؤتمر العالمی للإمام الرضا (علیه السلام).
- نراقی، ملا عبدالصاحب محمد بن احمد (۱۳۷۸). به کوشش محمدرضا حسینی. «شرح حدیث رأس الجالوت». میراث حدیث شیعه. قم (۲): ۲۳۳–۲۵۴ – به واسطهٔ نورمگز.
- نوبان، مهرالزمان (فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۰). «چشمهها و قدمگاهها و درختان نظرکرده». کتاب ماه هنر. تهران (۳۱–۳۲): ۷۸–۷۹ – به واسطهٔ نورمگز.
- نورمحمدی، مهدی (۱۳۹۵). «نقد و بررسی محتوایی گزارش انتساب امام جواد (ع)». در انجمن تاریخپژوهان حوزهٔ علمیهٔ قم. مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد علیه السلام. قم: مرکز مدیریت حوزههای علمیه.
منابع آنلاین
- خبرگزاری رسا (۱۳۹۳). «کتابشناسی امام رضا (ع)». خبرگزاری رسا.
- ساندتراک (۱۳۸۹). «آلبوم موسیقی ولایت عشق». ساندتراک.
- عقیلی، علی (۱۳۹۷). «امام رضا (ع)؛ مصداق أتم و اکمل مقام راضی و مَرضی». ایکنا.
- کاخموزهٔ سعدآباد (۱۳۹۰). «تابلو ضامن آهو در موزه فرشچیان». کاخموزهٔ سعدآباد. بایگانیشده از اصلی در ۳ اوت ۲۰۲۰.
منابع انگلیسی
- Bayhom-Daou, Tamima (2009). "ʿAlī al-Riḍā". In Fleet, Kate; Krämer, Gudrun; Matringe, Denis; Nawas, John; Rowson, Everett (eds.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (3rd ed.). Brill.
- Bobrick, Benson (2012). The Caliph's Splendor: Islam and the West in the Golden Age of Baghdad (به انگلیسی). Simon and Schuster.
- Brentjes, Sonja; Morrison, Robert G. (2010). "The sciences in Islamic societies (750 1800)". In Irwin, Robert (ed.). The New Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Vol. 4. Cambridge University Press. pp. 564–639.
- Daftary, Farhad (2010). "Varieties of Islam". In Irwin, Robert (ed.). The New Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Vol. 4. Cambridge University Press. pp. 105–141.
- Donaldson, Dwight M (1933). The Shi'ite Religion: A History of Islam in Persia and Irak (به انگلیسی). BURLEIGH PRESS.
- Fadlallah, Muhammad Jawad (2014). Imam ar-Ridha’, A Historical and Biographical Research (به انگلیسی).
- El–Hibri, Tayeb (2010). "The empire in Iraq, 763–861". In Robinson, .Chase F (ed.). The New Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Vol. 1. Cambridge University Press. pp. 269–304.
- Kohlberg, Etan (1993). "Mūsā Al-Kāẓim". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). E. J. Brill.
- Lewis, Bernard (1986). "ʿAlī Al-Riḍā". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (2nd ed.). E. J. Brill.
- Madelung, Wilfred (1985). "ʿAlī Al-Reżā". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). New York: Bibliotheca Persica Press.
- Maliki Tabrizi, Muhammad Jawad (2008). A Concise Treatise of Authentic Traditions Regarding the Right to Divine Leadership (Imamate) of the Twelve Imams (به انگلیسی). Translated by Afzal Sumar.
- Modarressi, Hossein (1993). Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi'Ite Islam: Abu Ja'Far Ibn Qiba Al-Razi and His Contribution to Imamite Shi'Ite Thought (به انگلیسی). Princeton: Darwin Press.
- Tabatabaei, Sayyid Mohammad Hosayn (1981). A Shi'ite Anthology (به انگلیسی). Translated by William Chittick. State University of New York Press.
- Tabatabaei, Sayyid Mohammad Hosayn (1975). Shi'ite Islam (به انگلیسی). Translated by Sayyid Hossein Nasr. State University of New York Press.
- Welch, Alford T. (1993). "Muḥammad". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill.
پیوند به بیرون
علی بن موسی الرضا شاخهای از قریش زادهٔ: ۱۱ ذیقعده ۱۴۸ ه.ق درگذشتهٔ: آخر صفر ۲۰۳ ه.ق
| ||
عنوانهای شیعی | ||
---|---|---|
پیشین: موسی کاظم |
امامِ امامیه ۲۰۳–۱۸۳ |
پسین: محمد تقی |
- علی بن موسی الرضا
- امامان دوازدهگانه
- امامان سده ۸ (میلادی)
- امامان سده ۹ (میلادی)
- امامان شیعه کشتهشده
- امامان شیعه
- اهالی خلافت عباسیان در سده ۸ (میلادی)
- اهالی خلافت عباسیان در سده ۹ (میلادی)
- اهالی مدینه
- پزشکان عرب قرون وسطی
- جنگ بین امین و مأمون
- چهارده معصوم
- خاندان موسوی
- خانواده محمد
- درگذشتگان ۲۰۳ (قمری)
- درگذشتگان ۸۱۸ (میلادی)
- زادگان ۱۴۸ (قمری)
- زادگان ۷۶۵ (میلادی)
- عربهای سده ۸ (میلادی)
- عربهای سده ۹ (میلادی)
- فرزندان موسی کاظم
- کشتهشدگان در اثر مسمومیت
- هاشمیتباران در ایران
- افراد مقدس نزد شیعه دوازدهامامی
- امامان زیدیه
- مدفونان در حرم امام رضا
- امامزادهها در استان خراسان رضوی