زیاد بن ابیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات افراد نظامی |نام فرد = |تصویر = Arab-Sasanian Dirham in the name of Ziyad ibn Abi Sufyan.jpg |اندازه تصویر =300px |توضیح تصویر = درهم نقره با نمادهای ساسانی (خط پهلوی، خسرو دوم پرویز و آتشکده)...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:


=== در دوران معاویه ===
=== در دوران معاویه ===
با کشته شدن علی بن ابی‌طالب و صلح حسن مجتبی با معاویه، زیاد که همچنان والی فارس بود، به قلعه‌ای پناه برد و متحصن شد. معاویه نیز به جهت نگرانی‌اش از زیاد، بسر بن ارطاة را به بصره فرستاد. بسر فرزندان زیاد را به گروگان گرفت و تهدید به قتل آنان کرد. با وساطت ابوبکره — برادر مادری زیاد — و مغیرة بن شعبه، معاویه امان‌نامه‌ای برای زیاد فرستاد و او به شام رفته و با معاویه مصالحه کرد. او سرانجام به کوفه عزیمت کرد و در آنجا سکنی گزید. معاویه یکی از دخترانش را نیز به عقد یکی از پسران زیاد به نام محمد درآورد. او بعدها در سال 45، به دستور معاویه به حکومت بصره گمارده شد و پس از آن حکومت‌های خراسان، سیستان، بحرین، عمان و هند نیز به او سپرده شد. در سال 50 با مرگ مغیرة بن شعبه، ولایت کوفه نیز به زیاد سپرده شد. او نخستین کسی بود که حکومت عراقین (بصره و کوفه) را توامان داشت. او شش ماه در کوفه به سر می‌برد و شش ماه دیگر در بصره می‌بود و در غیابش، نماینده‌ای می‌گمارد. او در این دوران به ساکت کردن مخالفان اموی همت گمارد و با خوارج وارد تعامل و تقابل شد. زیاد در این دوران، بر شیعیان کوفه سخت می‌گرفت و آنان را اعدام یا قطع دست می‌کرد. او شیعیان را به سب علی وامی‌داشت. هنگامی که حجر بن عدی و جمعی دیگر از شیعیان، بر او خرده گرفتند؛ به دستور معاویه، حجر و 13 تن از یارانش را دستگیر و به قتل رسانید. او در سال 53 حکومت حجار را نیز از معاویه دریافت کرد.<ref>{{پک|1=ناجی|2=مطهری‌نیا|3=1375|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=زیاد بن ابیه}}</ref>
با کشته شدن علی بن ابی‌طالب و صلح حسن مجتبی با معاویه، زیاد که همچنان والی فارس بود، به قلعه‌ای پناه برد و متحصن شد. معاویه نیز به جهت نگرانی‌اش از زیاد، بسر بن ارطاة را به بصره فرستاد. بسر فرزندان زیاد را به گروگان گرفت و تهدید به قتل آنان کرد. با وساطت ابوبکره — برادر مادری زیاد — و مغیرة بن شعبه، معاویه امان‌نامه‌ای برای زیاد فرستاد و او به شام رفته و با معاویه مصالحه کرد. او سرانجام به کوفه عزیمت کرد و در آنجا سکنی گزید. معاویه یکی از دخترانش را نیز به عقد یکی از پسران زیاد به نام محمد درآورد. او بعدها در سال 45، به دستور معاویه به حکومت بصره گمارده شد و پس از آن حکومت‌های خراسان، سیستان، بحرین، عمان و هند نیز به او سپرده شد. در سال 50 با مرگ مغیرة بن شعبه، ولایت کوفه نیز به زیاد سپرده شد. او نخستین کسی بود که حکومت عراقین (بصره و کوفه) را توامان داشت. او شش ماه در کوفه به سر می‌برد و شش ماه دیگر در بصره می‌بود و در غیابش، نماینده‌ای می‌گمارد. زیاد توانسته بود شهر بصره را که به فسق شهرت داشت، سامان دهد و خانه‌های فساد آن شهر را خراب کند. او در هنگام ورود به شهر بصره برای گرفتن زمام حکومت، خطبه‌ای خواند که با حمد و ثنای محمد آغاز نشد و به همین علت به خطبه بتراء مشهور شد. او در این دوران به ساکت کردن مخالفان اموی همت گمارد و با خوارج وارد تعامل و تقابل شد. زیاد در این دوران، بر شیعیان کوفه سخت می‌گرفت و آنان را اعدام یا قطع دست می‌کرد. او شیعیان را به سب علی وامی‌داشت. هنگامی که حجر بن عدی و جمعی دیگر از شیعیان، بر او خرده گرفتند؛ به دستور معاویه، حجر و 13 تن از یارانش را دستگیر و به قتل رسانید. او در سال 53 حکومت حجار را نیز از معاویه دریافت کرد.<ref>{{پک|1=ناجی|2=مطهری‌نیا|3=1375|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=زیاد بن ابیه}}</ref>


=== درگذشت ===
=== درگذشت ===
خط ۵۵: خط ۵۵:
هنگامی که زیاد شنید [[عبدالله بن عامر]] در بصره امیر شده‌است، در یکی از قلعه‌های فارس که اکنون بنام «قلعه زیاد» معروف می‌باشد، متحصن شد، [[بسر بن ارطات|بُسر بن ارطاة]] فرزندان او را بنام [[عبید الله بن زیاد|عبید الله]] و سالم و محمد را گرفت.<ref>الغارات، [[ابراهیم بن محمد ثقفی]]، ترجمه عزیزالله عطاردی</ref>
هنگامی که زیاد شنید [[عبدالله بن عامر]] در بصره امیر شده‌است، در یکی از قلعه‌های فارس که اکنون بنام «قلعه زیاد» معروف می‌باشد، متحصن شد، [[بسر بن ارطات|بُسر بن ارطاة]] فرزندان او را بنام [[عبید الله بن زیاد|عبید الله]] و سالم و محمد را گرفت.<ref>الغارات، [[ابراهیم بن محمد ثقفی]]، ترجمه عزیزالله عطاردی</ref>


== همسر و فرزندان ==
== میراث ==
 
=== همسر و فرزندان ===
پس از مرگ زياد، پسران وى ازجمله عبدالرحمان در خراسان، عُبَيداللّه در خراسان و عراقين، سَلْم در خراسان و عَبّاد در سيستان به حكومت رسيدند<ref>{{پک|1=ناجی|2=مطهری‌نیا|3=1375|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=زیاد بن ابیه}}</ref>
پس از مرگ زياد، پسران وى ازجمله عبدالرحمان در خراسان، عُبَيداللّه در خراسان و عراقين، سَلْم در خراسان و عَبّاد در سيستان به حكومت رسيدند<ref>{{پک|1=ناجی|2=مطهری‌نیا|3=1375|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=زیاد بن ابیه}}</ref>
=== خدمات ===
زیاد در بصره، مدینة الرزق را بنا نهاد که برای پرداخت مقرری بنیان گذاشته شده‌بود. بنابر به روايتى، وى نخستين كسى بود كه ديوانها ازجمله ديوان خاتم و ديوان زمام را تأسيس كرد.<ref>{{پک|1=ناجی|2=مطهری‌نیا|3=1375|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=زیاد بن ابیه}}</ref>


== ویژگی‌های شخصی ==
== ویژگی‌های شخصی ==
زیاد را فردی باهوش، توانا و با تدبیر در امور دانسته‌اند. او بلند بالا، سرخ‌گونه و خوش‌سیما گزارش کرده‌اند که ریشی سفید و گرد داشته و چشم راستش، دچار انحراف بوده‌است. او به پندار مواخذه می کرد و به گمان عقوبت می‌کرد.<ref>{{پک|1=ناجی|2=مطهری‌نیا|3=1375|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=زیاد بن ابیه}}</ref>
زیاد را فردی باهوش، توانا در سخنرانی و با تدبیر در امور دانسته‌اند. وی نامه‌های ادبیانه‌ای انشاء می‌کرد و سخنان قصاری از او نقل شده‌است که بعضا به مثل تبدیل شده‌اند. زیاد مخالف سرخت آمیخته شدن فارسی با عربی بود. او بلند بالا، سرخ‌گونه و خوش‌سیما گزارش کرده‌اند که ریشی سفید و گرد داشته و چشم راستش، دچار انحراف بوده‌است. او به پندار مواخذه می کرد و به گمان عقوبت می‌کرد. طبری گزارش می‌کند که وقتی در مسجد کوفه در حال سخنرانی بود، کسی او را با ریگ زد و او به تقاص، دست سی و به نقلی هشتاد تن را برید. زیاد کارگزاری فرمان‌بردار برای معاویه بود اما در ابراز رای خود، ابایی نداشت و با ولایتعهدی یزید برای معاویه، مخالفت کرد.<ref>{{پک|1=ناجی|2=مطهری‌نیا|3=1375|ک=دانشنامه جهان اسلام|ف=زیاد بن ابیه}}</ref>


==پانویس==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۵

زاده۶۲۲
درگذشته۶۷۳
نجف
فرزندانعبیدالله بن زیاد
خویشاوندانابوسفیان (پدر احتمالی)


زیاد بن ابیه (حدود ۱ هجری/۶۲۳ م در طائف – ۵۳ یا ۵۴ ه‍.ق/ ۶۷۳ در بصره) فرمانده جنگی و حکمران عرب بود. که مدتی را حاکم فارس و والی عراق بوده‌است.[۱]

نام و تبار

نام او زیاد و کنیه‌اش را ابومغیره گزارش کرده‌اند.[۲]

نام مادرش اسماء دختر اعور گزارش شده اما مشهورتر آن است که نام مادرش سمیه و از کنیزان حارث بن کلده ثقفی بوده‌است. سمیه به بدکاره‌گی در طائف مشهور بود از همین رو پدر زیاد، مشخص نیست. این ابهام موجب شد تا نام او زیاد بن ابیه یا زیاد بن سمیه مشهور شود. برخی منابع با استناد به قاعده فراش، زیاد را به عبید ثقفی (همسر سمیه)نسبت داده‌اند. عبید و سمیه، هر دو غلام و کنیز بودند و بعدها، زیاد آنها را خریداری و آزاد کرد. نسب او همواره مورد توجه هجو‌پردازان بود.[۳]

معاویه در سال 44 در اقدامی سیاسی، با گرفتن شهادت‌هایی، زیاد را به پدر خود ابوسفیان متعلق دانست و در مراسمی رسمی، او را برادر خود خواند. پیش از این نیز در منابع از ابوسفیان گزارش شده‌است که او زیاد را به خود منسوب می‌دانست؛ اما علی بن ابی‌طالب او را به جهت اقرار به فسق نکوهش کرد. گویا این سخنان ابوسفیان، دلیلی برای این اقدام معاویه بوده‌است. پس از آن نیز معاویه با تهدید و تطمیع، متعرضان به این استلحاق (پیوند نسبی) را ساکت کرد. این رابطه بعدها توسط عایشه مورد تایید قرار گرفت. آورده‌اند که برادرش ابوبکره، پس از شنیدن این واقعه، ارتباطش با برادرش را به طور کلی قطع کرد. حسن مجتبی نیز به این اقدام معاویه واکنش نشان داد و ضمن نامه‌ای خطاب به زیاد، این اقدام را غیر شرعی و خلاف قاعده فراش دانست. حسین بن علی نیز در نامه‌ای به معاویه، این اقدام او را مورد نکوهش قرار داد.[۴]

زیاد بن عاص دیگر نامی است که زیاد به آن مشهور است. البته برخی هم برده‌ای رومی را پدرش می‌دانستند. در زمان عمر، ابوسفیان او را پسر خود دانست اما علی بن ابی طالب او را برای این سخنش نکوهش کرد.

زندگی

تولد تا پذیرش اسلام

در روز تولد او، اختلافات تاریخی وجود دارد. برخی او را متولد روز نخست هجرت، برخی او را متولد پیش از هجرت و گروهی او را متولد روز بدر یا فتح مکه گزارش می‌کنند. محل تولد او طائف ذکر شده است. او هرگز محمد را ندیده‌است و از او نقل روایت نیز نکرده‌است. زیاد در سن بلوغ و در دوران خلافت ابوبکر اسلام را پذیرفت.[۵]

در دوران خلقای راشدین

او در دوران خلافت عمر بن خطاب، در فتح شوشتر حاضر بود. او در این دوران توسط خلیفه به یمن برای اصلاح امور فرستاده شد. او همچنین مأمور جمع‌آوری زکات برای برخی نواحی بصره نیز بود. احتمال داده شده‌است که او حاکم یکی از نواحی بصره نیز بوده باشد. او در دوران فتوحات مسلمانان در عصر عمر، همراه عتبه بن غزوان مشارکت داشت و دبیر عتبه در تقسیم غنائم بود. او پس از آن به کتابت برای والیان بصره همت گمارد. او کاتب کسانی چون مغیرة بن شعبه، ابوموسی اشعری، عبدالله بن عامر و عبدالله بن عباس بود. بنابر گزارشی از بلاذری، عمر بن خطاب به ابوموسی اشعری خرده گرفت که چرا زیاد را به جانشینی خود وضع کرده است در حالی که او نه سابقه هجرت دارد و نه تجربه کافی؛ اما بعدها با شناخت بیشتر از درایت زیاد، به او هزار درهم پاداش داد.[۶]

زیاد در دوران عثمان، از جانب عبدالله بن عامر — والی وقت بصره — عهده‌دار دیوان و بیت المال بصره شد. این منصب را در دوره والی بعدی، عبدالله بن عباس که توسط علی بن ابی‌طالب به این منصب نصب شده بود نیز داشت. او جانشین عبدالله در دوران غیابش در بصره نیز بود. او کمی بعد به درخواست ابن عباس و یا جاریة بن قدامه؛ توسط علی بن ابی‌طالب به ولایت فارس منصوب شد. هرچند مورخینی چون بلاذری و ابن عبدالبر او را به جهت سامان دادن به امور فارس تمجید کرده‌اند؛ اما یعقوبی نامه‌ای را گزارش می‌کند که علی در آن، زیاد به جهت نفرستادن خراج فارس و تزویر در اینباره، توبیخ کرده‌است. این نامه در نهج‌البلاغه نیز گزارش شده‌است. معاویه قصد داشت تا از اختلاف علی و زیاد استفاده کرده و زیاد را بر علیه علی بشوراند؛ از این رو نامه‌ای به زیاد نوشت. زیاد اما نامه را برای علی فرستاد و علی نیز در نامه‌ای، زیاد را از فریبکاری معاویه برحذر داشت.[۷]

در دوران معاویه

با کشته شدن علی بن ابی‌طالب و صلح حسن مجتبی با معاویه، زیاد که همچنان والی فارس بود، به قلعه‌ای پناه برد و متحصن شد. معاویه نیز به جهت نگرانی‌اش از زیاد، بسر بن ارطاة را به بصره فرستاد. بسر فرزندان زیاد را به گروگان گرفت و تهدید به قتل آنان کرد. با وساطت ابوبکره — برادر مادری زیاد — و مغیرة بن شعبه، معاویه امان‌نامه‌ای برای زیاد فرستاد و او به شام رفته و با معاویه مصالحه کرد. او سرانجام به کوفه عزیمت کرد و در آنجا سکنی گزید. معاویه یکی از دخترانش را نیز به عقد یکی از پسران زیاد به نام محمد درآورد. او بعدها در سال 45، به دستور معاویه به حکومت بصره گمارده شد و پس از آن حکومت‌های خراسان، سیستان، بحرین، عمان و هند نیز به او سپرده شد. در سال 50 با مرگ مغیرة بن شعبه، ولایت کوفه نیز به زیاد سپرده شد. او نخستین کسی بود که حکومت عراقین (بصره و کوفه) را توامان داشت. او شش ماه در کوفه به سر می‌برد و شش ماه دیگر در بصره می‌بود و در غیابش، نماینده‌ای می‌گمارد. زیاد توانسته بود شهر بصره را که به فسق شهرت داشت، سامان دهد و خانه‌های فساد آن شهر را خراب کند. او در هنگام ورود به شهر بصره برای گرفتن زمام حکومت، خطبه‌ای خواند که با حمد و ثنای محمد آغاز نشد و به همین علت به خطبه بتراء مشهور شد. او در این دوران به ساکت کردن مخالفان اموی همت گمارد و با خوارج وارد تعامل و تقابل شد. زیاد در این دوران، بر شیعیان کوفه سخت می‌گرفت و آنان را اعدام یا قطع دست می‌کرد. او شیعیان را به سب علی وامی‌داشت. هنگامی که حجر بن عدی و جمعی دیگر از شیعیان، بر او خرده گرفتند؛ به دستور معاویه، حجر و 13 تن از یارانش را دستگیر و به قتل رسانید. او در سال 53 حکومت حجار را نیز از معاویه دریافت کرد.[۸]

درگذشت

زیاد در سال 53، در شهر کوفه درگذشت. او را در ثویه — منطقه‌ای خارج از کوفه — دفن کردند. گفته می‌شود که وقتی حکومت حجاز به زیاد سپرده شد، مردم حجاز به جهت ظلم‌های او به کنار مدفن پیامبر اسلام آمدند و دعا کردند تا آنکه کوزکی بر دست زیاد پدیدار شد و از چرک آن درگذشت. برخی روایات نیز مرگ او را بر اثر نفرین حسن مجتبی یا عبدالله بن عمر می‌داند.[۹]

در سال ۶۵۹ میلادی(۳۹ قمری)، علی ابن ابی طالب پیشوای شیعیان او را به مأموریت جنگی در اصطخر ایران فرستاد. علی بن ابی طالب، او را به حکمرانی فارس و کرمان برگزید. پس از کشته شدن علی بن ابی طالب، معاویه بن ابی سفیان با حسن ابن علی عهدنامه صلح بست. پس از تحکیم پایه‌های خلافت معاویه، مغیره بن شعبه، زیاد را به دمشق دعوت کرد. معاویه زیاد را به دربار دمشق جلب کرد، او را برادر خود خواند و اعلام کرد که سمیه، مادر زیاد در جاهلیت با ابوسفیان همبستر شده‌است و زیاد پسر ابو سفیان است؛ و در سال ۴۴ ه‍.ق حکومت کوفه و بصره را به زیاد سپرد. در سال ۶۷۱ میلادی، زیاد موفق به فتح مرو گردید. زیاد در سال ۶۷۳ فوت و عبیدالله بن زیاد به جانشینی او برگزیده شد.

روابط زیاد بن ابیه با معاویه

زیاد از طرف علی بن ابی‌طالب در اصطخر فارس حکومت می‌کرد و معاویه در زمان علی نامه‌ای برای او نوشته بود و او را به طرف خود دعوت کرده بود و او را تهدید نمود، زیاد هم در پاسخ او نوشت: نامه تو بدستم رسید ای فرزند بازمانده احزاب و ای فرزند ستون نفاق و ای فرزند خورنده جگرها تو مرا تهدید می‌کنی در حالی که بین من و تو پسر عموی رسول خدا علیه و آله قرار دارد که با هفتاد هزار نفر شمشیر بدوش آماده‌اند، بخداوند سوگند اگر بخواهی با تیر مرا هدف قرار دهی من با شمشیر خون ریز به طرف تو خواهم آمد. هنگامی که زیاد شنید عبدالله بن عامر در بصره امیر شده‌است، در یکی از قلعه‌های فارس که اکنون بنام «قلعه زیاد» معروف می‌باشد، متحصن شد، بُسر بن ارطاة فرزندان او را بنام عبید الله و سالم و محمد را گرفت.[۱۰]

میراث

همسر و فرزندان

پس از مرگ زياد، پسران وى ازجمله عبدالرحمان در خراسان، عُبَيداللّه در خراسان و عراقين، سَلْم در خراسان و عَبّاد در سيستان به حكومت رسيدند[۱۱]

خدمات

زیاد در بصره، مدینة الرزق را بنا نهاد که برای پرداخت مقرری بنیان گذاشته شده‌بود. بنابر به روايتى، وى نخستين كسى بود كه ديوانها ازجمله ديوان خاتم و ديوان زمام را تأسيس كرد.[۱۲]

ویژگی‌های شخصی

زیاد را فردی باهوش، توانا در سخنرانی و با تدبیر در امور دانسته‌اند. وی نامه‌های ادبیانه‌ای انشاء می‌کرد و سخنان قصاری از او نقل شده‌است که بعضا به مثل تبدیل شده‌اند. زیاد مخالف سرخت آمیخته شدن فارسی با عربی بود. او بلند بالا، سرخ‌گونه و خوش‌سیما گزارش کرده‌اند که ریشی سفید و گرد داشته و چشم راستش، دچار انحراف بوده‌است. او به پندار مواخذه می کرد و به گمان عقوبت می‌کرد. طبری گزارش می‌کند که وقتی در مسجد کوفه در حال سخنرانی بود، کسی او را با ریگ زد و او به تقاص، دست سی و به نقلی هشتاد تن را برید. زیاد کارگزاری فرمان‌بردار برای معاویه بود اما در ابراز رای خود، ابایی نداشت و با ولایتعهدی یزید برای معاویه، مخالفت کرد.[۱۳]

پانویس

منابع

  • امام حسین و ایران، کورت فریشلر، ذبیح‌الله منصوری، تهران:امیرکبیر، ۱۳۷۱