حجت بن الحسن: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:
{{حجت بن الحسن}}
{{حجت بن الحسن}}
{{امامان شیعه}}
{{امامان شیعه}}
{{شیعه-افقی}}
{{شیعه دوازده‌امامی-افقی}}
{{موعود آخرالزمان}}
{{موعود آخرالزمان}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۳۴


محمد بن حسن
خطاطی نام محمد المهدی به خط ثلث در مسجدالنبی مدینه
عنوان(ها)حُجَّت، مَهْدی، قائِم، بَقیَّةُالله، حُجَّةُالله، صاحِبُ‌الزَّمان، اَلْمُنتَظَر، غائِب، صاحِبُ‌الْاَمر، وَلیِّ عَصر، مَنصور، مُنتَقِم و …
نام رسمیمحمّد بن حسن عسکری
نام‌های دیگرنام‌ها:حجت بن الحسن، مهدی
کنیه‌ها: ابوالقاسم، احمد
اطلاعات شخصی
زادهنیمهٔ شعبان ۲۵۵ یا ۲۵۶ هجری قمری برابر با ۸۶۹ میلادی
سامرا، عراق
دیناسلام
محل اقامتنامشخص
والدین
دوران

پیش از امامت:
۲۵۵ یا ۲۵۶(قمری) –۲۶۰ ه‍.ق (به اعتقاد شیعهٔ دوازده امامی)
دوران امامت:
غیبت صغری، ۶۹ سال: ۲۶۰۳۲۹ ه‍.ق (به اعتقاد شیعهٔ دوازده امامی)

غیبت کبری از سال ۳۲۹ ه‍.ق تاکنون (به اعتقاد شیعهٔ دوازده امامی)
مذهبشیعه دوازده‌امامی
شناخته شده برایامام دوازدهم شیعه
نام‌های دیگرنام‌ها:حجت بن الحسن، مهدی
کنیه‌ها: ابوالقاسم، احمد

محمّد بن حسن عسکری (عربی: محمّد بنِ الْحسنِ الْعَسکَری؛ زادهٔ ۱۵ شعبان ۲۵۵ یا ۲۵۶ هجری قمری) معروف به حُجَّتِ بنِ الْحَسَن، بنابر باور شیعیان دوازده‌امامی، دوازدهمین و آخرین امام و همان مهدی موعود است. او فرزند حسن عسکری، امام یازدهم شیعیان، و همچون پیامبر اسلام نامش محمد و کنیه‌اش ابوالقاسم است. «امامِ زمان»، «صاحبُ الزَّمان»، «ولیِّ عَصر»، «قائمِ آلِ محمد» و «مَهدیِ موعود» از القاب مشهور اوست.

در باور کنونیِ شیعهٔ دوازده امامی، حجّت بن حسن در نیمهٔ شعبان سال ۲۵۵ یا ۲۵۶ ه‍.ق در سامرّا زاده شد؛ او در پنج سالگی و پس از مرگ پدرش به امامت رسید. پس از درگذشت حسن عسکری، مهدی تنها از طریقِ چهار سفیر یا نایب با شیعیان تماس می‌گرفت. البته بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که از آغاز، تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابتِ خاص در قرن‌های چهارم و پنجم هجری توسط علمای شیعه مانند شیخ طوسی و برای تبیینِ غیبت صغری ایجاد شده است. پس از یک دورهٔ هفتاد ساله — موسوم به غیبت صغری — و با مرگ علی بن محمد سَمَری، چهارمین نایب امام دوازدهم شیعه، بار دیگر حیرت شیعیان را فراگرفت. آن‌ها سرانجام در سدهٔ پنجم به تبیینی عقلی در کلامِ شیعه از غیبتِ امام دست یافتند. به‌باور شیعیان، پس از دوران سُفَرا (نایبان خاص)، شیعیان با مهدی به‌طور مستقیم در ارتباط نیستند و این دوران را اصطلاحاً غیبت کبری می‌نامند. پس از پایان دورهٔ غیبت، وی با عنوان مهدی قیام خواهد کرد و او کسی خواهد بود که توسط وی حق و عدالت بار دیگر به پیروزی خواهد رسید.

پس از مرگ حسن عسکری، امام یازدهم شیعیان، در سال ۲۶۰ ه‍.ق و سن ۲۸ سالگی، از آنجا که حسن عسکری برخلاف سایر امامان شیعه — که در زمان حیات‌شان جانشین بعدی را تعیین کرده بودند — به‌طور علنی جانشینی برای خود برجای نگذاشته بود، بحرانِ فکری و اعتقادیِ بزرگی در میان پیروانِ امام شیعه به‌وجود آمد. در این دوران که به «دوران حیرت» موسوم است، شیعیان به فرقه‌های متعددی منشعب شدند. عده‌ای از شیعیان اعتقاد داشتند که از حسن عسکری فرزندی باقی نمانده است یا این فرزند در گذشته است؛ بسیاری از شیعیان امامت جعفر برادر حسن عسکری را پذیرفتند و گروه‌هایی نیز متوجه فرزندان و نوادگان امامانِ نهم و دهم شیعه شدند. اما اصحابی از حسن عسکری چنین گفتند که «وی پسری داشته که جانشینی مشروع برای امامت است». طبق گفتهٔ این اصحاب مانند عثمان بن سعید، نایب و وصی حسن عسکری، این پسر مخفی نگاه داشته شده بود، چرا که ترس آن می‌رفت که توسط دولت دستگیر شود و به قتل برسد. دیدگاه این گروه که در ابتدا دیدگاهِ اقلیتِ شیعه بود، به‌مرور به دیدگاه تمامیِ شیعیانِ امامی تبدیل شد که شیعیانِ دوازده امامیِ فعلی هستند.

پیشینه تاریخی

مسجد عسکری در سامرا، محل دفن حسن عسکری، امام یازدهم شیعه و پدر حجت بن الحسن

از زمان حکومتِ مُتِوَکّلِ عباسی (۲۳۲–۲۴۷ ه‍.ق/۸۴۷–۸۶۱ م) سیاستِ مُدارای مأمون (۱۹۸–۲۱۸ ه‍.ق/۸۱۳–۸۳۳ م) و خلفای پس از وی با شیعیان یک‌باره به کنار گذشته شد. در دوران متوکّل و به‌دستور او، حرم حسین بن علی تخریب شد و امام دهم شیعه، هادی، به‌همراه فرزندش حسن عسکری از مدینه به سامرّا فراخوانده شد تا تحت نظارتِ خلیفه باشد. متوکّل از هیچ وسیلهٔ ممکن در آزار رساندن و بی‌احترامی به وی دریغ نمی‌کرد. گزارش‌ها حاکی از آن است که فشارِ شدیدی بر امامان در سامرّا می‌آمد و شیعیان در عراق و حجاز در شرایطِ اسف‌باری زندگی می‌کردند. مُنتَصِر، پسر و جانشین متوکل این سیاست‌ها را برداشت و در نتیجه، امام هادی آزادی بیشتری پیدا کرد. سیاست‌های متوکل در زمان مُستَعین (۸۶۲–۸۶۶ م) هم ادامه یافت. احتمالاً در این زمان بود که امام دهم شیعه عثمان بن سعید را به نمایندگی خود در عراق برگزید که البته این نمایندگی در زمان امام یازدهم حسن عسکری نیز تأیید شد.[۱][۲] در دوران آخرین امامان شیعه، شبکه‌ای از وُکَلا شکل گرفته بود؛ البته این شبکه بیشتر از آنکه به‌مانند سایر شبکه‌های عَلَویِ آن زمان (اسماعیلیه، زیدیه، نوادگان حسن بن علی) به‌قصدِ برپاییِ قیام تشکیل شده باشد، کارِ گردآوریِ وجوهاتِ دینی مانند خُمس و زَکات را انجام می‌داد.[۳]

به‌واسطهٔ سیاست‌های اداری، مالی و نظامی متوکل از جمله ولخرجی فراوان، عدم ثبات مقاماتِ اداری و تغییر مکانِ پایتخت به سامرّا و نیز چرخش مذهبیِ وی به سمت حَنابِله، خلافت تضعیف شد و با قتل وی در ۲۴۷ ه‍.ق/۸۶۱ م توسط غلامانِ تُرک، زمینهٔ زوالِ قدرت عباسیان فراهم شد.[۴] با وقوع جنگ داخلی در بغداد و سامرّا طی یک دهه پس از مرگ متوکل که به کشته شدنِ چهار خلیفه انجامید، امپراتوری عباسی عملاً تکه‌تکه شد و سلسله‌های نسبتاً مستقلی توسط قدرت‌های نظامیِ محلی تحت عنوان «امیر» در جای‌جای سرزمین‌های اسلامی ظهور کردند. این سلسله‌های جدید مانند صفاریان، برخلاف امرای قبلی نظیر طاهریان در پیِ خودمختاری و مرکزگریزی بودند.[۵] شرایط سیاسی و مذهبیِ سال‌های آخرِ امامتِ حسن عسکری و نخستین دهه‌های پس از مرگ او — همزمان با خلافت مُعتَمِد عباسی (۲۵۶–۲۷۹ ه‍.ق/۸۷۶–۸۹۲ م) — بسیار پُرچالش بود. این دوران به جهت سیاسی، مصادف بود با عصر ضعف خلافتِ عباسیان؛ بدین صورت آنان از اِعمالِ مؤثرِ حاکمیت خود جز در بخش محدودی از سرزمین عراق ناتوان بودند. در این دوره، افراد مختلف در جای‌جای قلمرو عباسیان قیام کرده‌بودند و سرزمین مسلمانان دچار تجزیهٔ سیاسی شده‌بود. معتمد عباسی، حسن عسکری را — که رقیبی بِالْقوّه برای خلافت به‌شمار می‌رفت — در سامرا تحت نظارت و مراقبت قرار داده و او را حتی از ملاقات با پیروانش نیز بازداشته بود.[۶][۷] از سوی دیگر، معتمد عباسی، خود، تحت سلطهٔ برادرش مُوَفَّق بالله بود که فرماندهی سپاه را در اختیار، و دیوان را تحت تسلط داشت، به‌طوری‌که از ۸۸۲ عملاً خلیفه تحت اسارتِ خانگی قرار داشت و قدرتی نداشت.[۸] موفق و پسرش مُعتَضِد (خلافت از ۸۹۲ تا ۹۰۲ م)، و فرزندان وی مُکتَفی (از ۹۰۲ تا ۹۰۸ میلادی) و مُقتَدِر (از ۹۰۸ تا ۹۳۲ میلادی) موفق شدند با به‌کارگیری دستگاه دیوانی و قدرت نظامی، نهادِ خلافت را احیا کنند. هرچند که سرزمین‌های تحتِ حکمرانیِ مستقیمِ آن محدود به عراق شده بود، آن‌ها توانستند با به‌کارگیری نیروی نظامی و دیپلماسی، به‌تدریج سلطهٔ خود را بر مصر و غرب و مرکز ایران گسترش دهند. از دورهٔ معتضد تا چند دهه بعد، دیوان عباسی تحت ادارهٔ خاندان شیعی آل فرات و خاندان تازه‌مسلمانِ آل جراح بود. رقابت این دو خاندان سبب شد دیوانسالاریِ عباسیان دچار فرقه‌گرایی شود.[۹]

طی دهه‌های پایانی سدهٔ سوم هجری که شیعیان عراق در بحرانِ امامت به‌سر می‌بردند، جنبش‌های شیعی، به‌خصوص اسماعیلیه، در مناطق مختلف از جمله شمال آفریقا و شمال سوریه سر برآوردند. در این زمان دعوتِ اسماعیلیان فزونی گرفت و نهایتاً ابوعبدالله شیعی موفق شد در مغرب عربی پیروانی را جمع کند. در این زمان شخصی به نام سعید بن حسین، موسوم به عبیدالله مهدی ادعای امامت کرد و ابوعبدالله شیعی به وی گروید. ابوعبدالله شیعی موفق شد در ۲۹۷ ه‍.ق/۹۰۹ م افریقیه را تصرف کند. سپس، در همان سال عبیدالله مهدی، منصبِ خلافت را برعهده گرفت و دولت فاطمیان را تأسیس نمود. اسماعیلیانی که خلافت فاطمیان را نپذیرفتند، جنبش قَرمَطیان را ایجاد کردند. از سوی دیگر، شیعیانِ زیدی در سال ۲۵۰ ه‍.ق/۸۶۴ م دولتی را در طبرستان و در سال ۲۸۴ ه‍.ق/۸۹۷ م دولتی را در یمن تأسیس کردند.[۱۰] در این دوره مکتبِ کلامیِ استدلالیِ ابوسهل نوبختی (۲۳۷–۳۱۱ ه‍.ق) در میان شیعهٔ امامیه محوریت یافت و به تعالیمِ مذهب شیعه انسجام بخشید، که در سدهٔ بعد به مکتبِ کلامیِ شیخ مفید انجامید.[۱۱]

سال‌های آغازینِ موسوم به غیبت کبری، هم‌زمان با دورانی بود که به «قرن شیعه» معروف است. در دهه‌های ابتدایی سدهٔ چهارم هجری/دهم میلادی خاندان زیدی‌مذهبِ آل‌بویه بر مناطق مهم ایران شامل فارس، ری و اصفهان دست یافتند.[۱۲] در سال ۳۳۴ ه‍.ق/۹۴۵ م بنی‌عباس تحت سلطهٔ حکومت شیعهٔ آل‌بویه درآمد؛ آل‌بویه با اینکه احتمالاً در آغاز زیدی بودند، هنگامی که به حکومت رسیدند به شیعهٔ دوازده امامی گرایش یافتند؛ آل‌بویه چون از نسلِ پیامبرِ مسلمانان نبودند باید امامی زیدی از نسل پیامبر را برای اطاعتِ کامل از او به امامت می‌رساندند؛ بنابراین احتمالاً به همین دلیل بود آنان پس از رسیدن به حکومت، به شیعهٔ دوازده امامی متمایل شدند و ایدهٔ یک امامِ غایب از نظر سیاسی برای بوییان مطلوب‌تر بود.[۱۳][۱۴] هم‌زمان با آل‌بویه، حکمرانانِ شیعهٔ دیگر، شامل فاطمیان در مصر و شمال آفریقا، خاندان بنی حَمْدان در شمال عراق و سوریه و اِدریسیان بر بخش‌هایی از شمال آفریقا حکمرانی می‌کردند.[۱۵] شیعه در این زمان به دلیل نفوذِ سلسله‌های فاطمیان و آل‌بویه در قلبِ سرزمین‌های اسلامی، مستحکم‌ترین بنیادهای دینی و فکری خود را بنیان نهاد. در این دوره بود که آثارِ بنیادینِ اعتقادی شیعه برای نسل‌های بعدی فراهم شد. آل‌بویه علوم شیعی را ترویج نمودند و علمای دینی را از مکاتب گوناگون حمایت کردند و زمینهٔ ورود علوم کلامیِ معتزلی به شیعه را فراهم ساختند.[۱۶]

نام و القاب

تایپوگرافی نام حجت بن الحسن العسکری بر دیواره‌ای از حرم امام حسین در کربلا

بر اساس غالبِ منابعِ شیعه و سنی نظیر ابوالْمَعالی (و. پس از ۴۸۵ ه‍.ق)، ابن اثیر (و. ۵۵۵ ه‍.ق) و ابن شهرآشوب (و. ۵۸۸ ه‍.ق) و ابن طلحه (و. ۶۲۵ ه‍.ق) تنها فرزند حسن عسکری، محمد نام دارد.[۱۷] بنا بر روایاتِ شیعه، حجّت بن الْحسن هم‌نام و هم‌کُنیه با محمد پیامبر اسلام است. از محمد پیامبر اسلام، حدیثی با این مضمون نقل شده است: «مهدی از نسلِ من است. نامِ او نامِ من و کنیه‌اش، کنیهٔ من است». به‌گفتهٔ مادلونگ، این حدیث توسطِ طرفدارانِ مختار ثقفی و شیعیانِ کیسانیه برای محمد حنفیه، فرزندِ علی ابن ابی‌طالب و امام شیعیانِ کیسانیه جعل شده بود.[۱۸]

به‌گفتهٔ ایتان کولبرگ قدیمی‌ترین سندِ اعتقادیِ شیعه که به امام دوازدهمِ شیعه اشاره دارد دو کتابِ تذکره‌ایِ دینیِ فِرَقُ الشّیعة حسن بن موسی نوبختی و کتابِ اَلْمَقالاتُ والْفِرَق سعد بن عبدالله قمی هستند. در این دو کتاب که در حدود سالِ ۹۰۰ م (حدود ۲۸۷ ه‍.ق) تألیف شده‌اند، به‌هیچ وجه دلالت ندارد که نام امام دوازدهم در آن زمان موردِ اتفاقِ امامیه بوده است، در این دو منبع به‌روشنی بیان شده است که این نام رازی است که نباید فاش گردد. تنها اعضای فرقه‌ای دیگر او را «محمد» می‌خواندند. در هر صورت این نام توسطِ امامیه باید خیلی زود پذیرفته شده باشد، زیرا متکلمِ اهل سنت، ابوالْحسن اَشعَری (و. ۳۲۴ ه‍.ق/۹۳۶ م)، در مَقالاتُ الْاِسلامیّین امامیه را کسانی معرفی می‌کند که اعتقاد دارند محمد بن حسن، همان امام غایب است[۱۹] ساشادینا به روایاتی در شیعه اشاره می‌کند که اعلانِ نامِ امام دوازدهم را منسوب به زمانِ نایب دومْ ابوجعفر می‌داند.[۲۰]

شیعیان از بردنِ نامِ اصلیِ او نهی شده‌اند. هدفِ این کار در منابعِ شیعه مانند کلینی، نعمانی و شیخ صدوق، حفاظت از منجی در برابرِ خطری که از جانبِ بنی‌عباس متوجهِ اوست، ذکر شده است.[۲۱] اما این اصل به‌طورِ همه‌جانبه توسط شیعیان رعایت نمی‌شد. برای هماهنگ‌سازیِ افکار در این زمینه، کوششی در قالبِ این توضیح به‌عمل آمده است که قائم دو نام دارد: یکی احمد که نام شناخته‌شدهٔ اوست و دیگری محمد که مخفی است.[۲۲] لقب‌هایی مانند مَهدی (هدایت‌شده)، مُنتَظَر (کسی است که انتظارش را می‌کشند)، صاحِبُ الزَّمان، بَقیَّةُالله، و از همه بیشتر قائِم به‌معنی قیام‌کننده است.[۲۳] لقب دیگرِ او حُجَّت است. این نام به‌معنی اثباتِ وجودِ خدا در میانِ زمینیان است (یا کسی که به‌واسطهٔ او، خدایِ غیرقابل دسترس در دسترس قرار می‌گیرد).[۲۴] از دیدگاه شیعه، «صاحب‌الزّمان» عنوانِ ویژهٔ امام غایب است.[۲۵]

تبار

برخی منابع چون ابوالْمَعالی (و. پس از ۴۸۵ ه‍.ق)، ابن اثیر (و. ۵۵۵ ه‍.ق) و ابن شهرآشوب (و. ۵۸۸ ه‍.ق) و ابن طلحه (و. ۶۲۵ ه‍.ق)، حجت بن الحسن را تنها فرزند حسن عسکری دانسته‌اند و در برخی منابع شیعه و سنی نظیر محمد زرندی (و. ۷۵۰ ه‍.ق) و حسین خصیبی (و. ۳۴۶ ه‍.ق) فرزندان دیگری تا ۳ پسر و ۳ دختر را برشمرده‌اند. برخی از مورخانِ اهل سنت نظیر طبری (و. ۳۱۰ ه‍.ق) و ابن حزم (و. ۴۵۶ ه‍.ق) بر این نظرند که وی اصلاً فرزندی نداشته است.[۲۶]

به‌نوشتهٔ احمد پاکتچی حسن عسکری هرگز همسری اختیار نکرد و نسل وی از طریقِ کنیزی ادامه یافت که در منابع با نام‌های متعدد از وی یاد شده است. مشهورترین نام در منابع صیقل است؛ هرچند نرجس در طی سده‌های پسین رواج یافته است. همچنین اسامیِ سوسن، ریحانه و مردم نیز آمده است.[۲۷] در روایاتِ نقل‌شده از منابع شیعی همچون آثار شیخ طوسی، شیخ صدوق و نعمانی، نام‌های متعددی برای مادرِ مهدی نقل شده است؛ مانند نَرجِس، رِیْحان، سوسَن، و مریم.[۲۸] برطبقِ همین روایات، مادر مهدی کنیزی سیاه از نوبیه بوده است. سه نامِ اول که معمولاً از نام‌هایی بوده است که در آن زمان بر کنیزان نهاده می‌شده است، گواهی بر این دسته از روایات هستند. در روایتی دیگر — که به‌نوشتهٔ امیرمعزی در دانشنامهٔ ایرانیکا از دیدگاهِ تاریخی صحت ندارد و بدون شک جنبه‌ای افسانه‌ای و تذکره‌ای دارد — مادر مهدی دخترِ سزارِ روم شرقی بوده است که به اسارت مسلمانان درمی‌آید و به‌صورت بَرده در بغداد به یکی از یارانِ هادی فروخته می‌شود. هادی نیز این کنیز را به عقد فرزندش درمی‌آورد.[۲۹]

سرگذشت

چراغانی خیابان‌ها در شب نیمه شعبان به عنوان روز ولادت حجت بن الحسن، در شهرهای شیعه‌نشین ایران

تولد

توصیفات دقیقی در موردِ حجّت بن الحسن از نیمهٔ اول قرن دهم میلادی و قرن یازدهم میلادی (قرن چهارم و پنجم هجری) به بعد در کتاب‌های افرادی مانند شیخ طوسی، شیخ صدوق و نعمانی وجود دارد.[۳۰] بنا بر روایتِ مشهور نزد شیعه، حجت بن الحسن در نیمهٔ شعبان ۲۵۵ ه‍.ق متولد شد، هرچند سال‌های ۲۵۴ و ۲۵۶ ه‍.ق نیز در منابع ذکر شده است.[۳۱] شیخ مفید و کلینی سالِ تولدِ مهدی را ۲۵۵ ه‍.ق ثبت نموده‌اند.[۳۲] اما بیشتر منابع سال ولادت را سال ۲۵۶ ه‍.ق یا ۸۷۰ م دانسته‌اند.[۳۳]

در روایات شیعه، تولد امام شیعه، حالتی معجزه‌گونه دارد. در هنگامِ تولدِ او حَکیمه، عمهٔ امام یازدهم شیعه حضور دارد. هرچند در ابتدای حضورش در خانهٔ حسن عسکری اثری از علائمِ بارداری در نرجس نمی‌بیند. در روایات شیعه به‌تواتر نقل شده است که مهدی در هنگام تولد سخن گفته است.[۳۴] به‌اعتقاد شیعه نشانه‌های حاملگی در مادر، و همچنین تولد طفل به شکل معجزه‌آسایی مخفی ماندند، چرا که عباسیان به‌دنبالِ از بین بردنِ کودکی بودند که زمزمه‌هایی مبنی بر منجی بودنِ او وجود داشت. به‌گفتهٔ منابع شیعه، پدر فرزند، نوزاد را به چهل تن از اصحابِ نزدیکش نشان داد و پس از آن کودک از دیده‌ها نهان گردید. مطابق با بسیاری از منابع، حسن عسکری تاکتیکی دومنظوره برای تأمینِ امنیتِ کودک در نظر گرفت. نخست آنکه به جز در نزد یارانِ نزدیکش، تولد کودک را سِرّی نگاه داشت. به‌عنوان مثال او تا آنجا پیش رفت که مادر خود (حدیث) را یگانه وارثِ خود اعلام نمود. به‌گفتهٔ امیرمعزّی اکنون روشن است که بر اساسِ فقه شیعه، تحت شرایط خاصی، وقتی که فرزندی از متوفّیٰ باقی نمانَد ارث متعلق به مادر متوفی خواهد بود. دوم اینکه، حسن عسکری منابعی در اختیار داشت که بر غبارِ اوضاع بیفزاید و توجه دیگران را به شرحی که خواهد آمد — از موضوع تولد فرزندش — منحرف نماید. کمی پیش از مرگش در سال ۸۷۴ م، او شایعه‌ای را منتشر نمود مبنی بر اینکه کنیز او (صقیل) فرزندی از وی را حمل می‌کند. خبرچینانِ خلیفهٔ وقت (معتمد) فعالیت‌های امام حسن عسکری را که در آن زمان در اردوگاهی نظامی در سامرّا تحت مراقبت بود، از نزدیک از نظر گذراندند. پس از آنکه امام درگذشت، کنیز دستگیر شده و تحت مراقبت قرار گرفت. در طی یک سال بعد، او هیچ نشانه‌ای از حاملگی از خود بروز نداد و در نتیجه آزاد شده و به‌سرعت فراموش شد. بنابر گفتهٔ نویسندگان شیعه، بدین ترتیب بود که قضای الهی اجرا شد و امام دوازدهم — منجی منتظَر — نجات پیدا کرده و در خفا بزرگ شد.[۳۵]

بنابر اعتقادِ شیعهٔ دوازده امامی، پس از مرگ حسن عسکری جعفر بن علی، برادر حسن بن علی عسکری، اعلام کرد که امامِ شیعیان فرزندی نداشته است و وی جانشین برادر است؛ ولی به‌هنگامِ نماز گزاردن بر بدنِ حسن عسکری، حجت بن الحسن عمویش را کناری زد و بر او نماز گزارْد.[۳۶][منبع بهتری نیاز است]

مرقد علی بن بابویه پدر شیخ صدوق. شیخ صدوق از روایت‌کنندگانِ اصلی گفتارهای محمد و یازده امام پیشین در خصوص امام غایب، دوران غیبت و ظهور منجی موعود است.[۳۷]

دوران غیبت

از دیدگاه شیعیان، دورانِ امامت وی به دو دورهٔ غیبت و ظهور تقسیم می‌شود. دورهٔ غیبت نیز به دو دورهٔ غیبت صغری (کوتاه مدت) و غیبت کبری (بلند مدت) تقسیم می‌شود. غیبت صغری از تولد حجت بن الحسن در سال ۲۵۵ ه‍.ق یا درگذشت امام یازدهم در سال ۲۶۰ ه‍.ق آغاز می‌شود و تا مرگِ چهارمین نایبِ خاصِّ مهدی در سال ۳۲۹ ه‍.ق پایان می‌پذیرد. از این زمان غیبت کبری شروع شده و تا ظهورِ او ادامه خواهد داشت. در منابع شیعه حدود هفتاد روایت از پیامبر اسلام و اهل بیت وی دربارهٔ غیبت به‌طور صریح یا با اشاره همراه با تحلیل نقل شده است.[۳۸] «غیبت» در شیعه به‌معنای ناپیدا بودن در مقابل «ظهور» است و نه به‌معنای «ناپدید بودن» در مقابل «حضور». از دیدگاه شیعیان، غیبت دوره‌ای است که مهدی در میان مردم هست، ولی ظهور ندارد. از دید هانری کوربَن نقدِ تاریخی برای درک و کشفِ پدیدهٔ غیبت ناکارآمد است، زیرا غیبت مربوط به «تاریخ قدسی» است.[۳۹] کوربن تاریخ قدسی را تاریخی می‌داند که بر اساس مشاهده، ثبت و تحلیلِ شواهدِ تجربیْ استوار نیست بلکه براساسِ درکی است که از ورای حقایقِ مادی و تجربی آمده است.[۴۰]

بنابر اعتقادِ شیعهٔ دوازده امامی، دوران «غیبت صغری» از مرگِ حسن عسکری در سال ۲۶۰ ه‍.ق/۸۷۴ م آغاز شده و تا سال ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۱ م به‌طول انجامیده است. در این دوره، حجت بن الحسن تنها از طریقِ چهار سفیر یا نایب و آن هم در شرایطِ خاص با شیعیان تماس می‌گرفت. در طیِ دورانِ «غیبت صغری»، شیعیان از طریقِ این چهار نایب با حجت بن الحسن در ارتباط بوده و درخواست‌ها و مسائلِ خود را طرح می‌کرده‌اند و پاسخ می‌گرفتند.[۴۱][۴۲] به‌نوشتهٔ ساشادینا و جاسم حسین، در شرایط غیبت امامان (از جمله حبس آنان)، وکلا سرپرستی و رهبریِ مجازیِ جامعهٔ شیعه را در خصوصِ امورِ دینی و مالی برعهده می‌گرفتند. جاسم حسین می‌گوید به‌تدریج رهبریِ شبکهٔ وکلا تبدیل به تنها مرجعی شد که می‌توانست مشروعیتِ امامِ جدید را تعیین و اثبات کند. برای نمونه محمد جواد وصیت خود در خصوص نصبِ علی هادی به‌عنوانِ امامِ بعد را به رئیسِ شبکهٔ وکلای خود گفت.[۴۳][۴۴] به‌نوشتهٔ ساشادینا، در منابع اولیه از جمله کتاب‌های کلینی و شیخ صدوق، به وکلا به‌طور عمومی اشاره شده و ابن بابویه چندین نفر را نام برده است که به‌گفتهٔ وی با مهدی در ارتباط بوده و سِمَتِ وکالت را بر عهده داشته‌اند بی‌آنکه کسی از آن‌ها را به‌عنوانِ وکیلِ ویژه یا نایب خاص معین کند. اما به‌خصوص برخی از وکلا به‌طور نیابی خمس را از شیعیان می‌گرفته‌اند و عثمان بن سعید نیز یکی از وکلای حسن عسکری بود. ساشادینا از بررسی روایاتِ ابن بابویه نتیجه می‌گیرد تعداد وکلا محدود به چهار تن نبوده و اصطلاح نیابتِ خاص در دوره‌های بعد برای تبیین غیبت صغری ایجاد شده است.[۴۵]

در روایات شیعه، صاحب‌الزّمان هر ساله در حج شرکت می‌کند. در طول تاریخِ شیعه افراد زیادی ادعا نموده‌اند که مهدی را در هنگام حج ملاقات کرده‌اند. معدودی از روایات شیعه، محل زندگی مهدی را مکّه ذکر کرده‌اند. این روایات چنین نقل می‌کنند که امام شیعیان در خانه‌ای به‌نام بیت‌الْحَمد زندگی می‌کند. در این خانه چراغی است که از زمان تولد تا قیام صاحب‌الزّمان روشن است. روایتی دیگر محل زندگی مهدی را در کوه‌های بین مکه و طائف ذکر کرده است. همچنین روایاتی دیگر از حضور مهدی در روز عاشورا حکایت می‌کنند. این روایات محل زندگیِ امام شیعه را کربلا یا کوفه می‌دانند.[۴۶] در باورهای عامیانه چنین گفته می‌شد که مهدی در شهرهایی به‌نام جابُلْقا و جابُلْسا زندگی می‌کند. در قرن‌های گذشته سفرنامه‌های متعددی از شیعیانی موجود است که مدعی بوده‌اند به این شهرها سفر کرده‌اند و به دیدن امام خود نائل شده‌اند. تنها دانشِ جغرافیِ مدرن بود که وجود نداشتن چنین شهرهایی را به مردم نشان داد.[۴۷]

در باورهای شیعی، پایان مشخصی برای دوران غیبت و ظهور حجت بن الحسن در نظر گرفته نشده است. در روایات شیعه، شیعیان از تعیینِ وقتِ ظهورِ مهدی برحَذَر داشته شده‌اند، و تعیین‌کنندگانِ وقت ظهور، دروغگو دانسته شده‌اند.[۴۸] در میان روایات شیعه، اجماعی در مورد مدت زمانِ حکمرانیِ مهدی پس از ظهورش نیست.[۴۹]

شیعه
درگاه تشیع
عقاید
فروعنمازروزهخمسزکاتحججهادامر به معروفنهی از منکرتولیتبری
عقاید برجستهمهدویت: غیبت (غیبت صغرا، غیبت کبراانتظار، ظهور و رجعتبداشفاعت و توسلتقیهعصمتمرجعیت، حوزه علمیه و تقلیدولایت فقیهمتعهشهادت ثالثهجانشینی محمدنظام حقوقی
شخصیت‌ها
چهارده معصوممحمدعلیفاطمهحسنحسینسجادباقرصادقکاظمرضاجواد (تقی) • هادی (نقی) • حسن (عسکری) • مهدی
صحابه محترم نزد شیعهمردان: سلمان فارسیمقداد بن اسودمیثم تمارابوذر غفاریعمار یاسربلال حبشیجعفر بن ابی‌طالبمالک اشترمحمد بن ابوبکرعقیلعثمان بن حنیفکمیل بن زیاداویس قرنیابوایوب انصاریجابر بن عبدالله انصاریابن‌عباسابن مسعودابوطالبحمزهیاسرهانی بن عروهعثمان بن مظعونعبدالله بن جعفرخباب بن ارتاسامة بن زیدخزیمة بن ثابتمصعب بن عمیرمالک بن نویرهزید بن حارثه
زنان: فاطمه بنت اسدحلیمهزینبام کلثوم بنت علیاسماء بنت عمیسام ایمنصفیه بنت عبدالمطلبسمیه
رجال و علماکشته‌شدگان کربلافهرست رجال حدیث شیعهاصحاب اجماعروحانیان شیعهعالمان شیعهمراجع تقلید
مکان‌های متبرک
مکه و مسجدالحراممدینه، مسجد النبی و بقیعبیت‌المقدس و مسجدالاقصینجف، حرم علی بن ابی‌طالب و مسجد کوفهکربلا و حرم حسین بن علیکاظمین و حرم کاظمینسامرا و حرم عسکریینمشهد و حرم علی بن موسی الرضا
دمشق و زینبیهقم و حرم فاطمه معصومهشیراز و شاه‌چراغکاشمر و حمزه بن حمزه بن موسی بن جعفر امامزاده سید مرتضی و آرامگاه سید حسن مدرسآستانه اشرفیه و سید جلال‌الدین اشرفری و حرم شاه عبدالعظیمامامزاده جعفر
مسجدامامزادهحسینیه
روزهای مقدس
عید فطرعید قربان (عید اضحی)عید غدیر خممحرّم (سوگواری محرمتاسوعا، عاشورا و اربعین) • عید مبعثمیلاد پیامبر • تولد ائمه • ایام فاطمیه
رویدادها
رویداد مباهلهرویداد غدیر خمسقیفه بنی‌ساعدهفدکرویداد خانه فاطمه زهراقتل عثمانجنگ جملنبرد صفیننبرد نهروانواقعه کربلامؤتمر علماء بغدادحدیث ثقلیناصحاب کساآیه تطهیر
کتاب‌ها
قرآننهج‌البلاغهصحیفه سجادیه
کتب اربعه: الاستبصاراصول کافیتهذیب الاحکاممن لایحضره الفقیه
مصحف فاطمهمصحف علیرساله حقوقاسرار آل محمد
وسائل‌الشیعهبحارالانوارالغدیرمفاتیح‌الجنان
تفسیر مجمع‌البیانتفسیر المیزانکتب شیعه
شاخه‌ها
دوازده‌امامی (اثنی‌عشری)اسماعیلیهزیدیهغلاهواقفیه
منابع اجتهاد
کتاب (قرآن)سنت (روایات پیامبر و ائمه)عقلاجماع


امامت

حسن عسکری طی سال‌های امامتِ خود در سامرا تحت محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی خلیفهٔ عباسی می‌زیست. وی زیر نظر جاسوسانِ معتمد عباسی بود و لذا نمی‌توانست با شیعیان ارتباطِ آزادانه داشته باشد و تنها خَواصِّ اصحابش با وی شخصاً ارتباط داشتند. وی در سال ۲۶۰ ه‍.ق بیمار شد و نهایتاً در اثر این بیماری در ۸ رَبیعُ‌الْاوَّلِ آن سال مقارن با اول ژانویهٔ ۸۷۴ م درگذشت.[۵۰] بدین ترتیب طبق مأخذِ قدیمِ امامیه، حسن عسکری آشکارا پسرش را معرفی ننمود و جانشینی را به‌طور علنی معرفی نکرد. بدین ترتیب امامیه که معتقد بودند زمین نمی‌تواند از حجّتِ خدا خالی باشد و امام بعدی با وصایتْ توسط امام قبلی معرفی می‌شود، دچارِ حیرت شدند و به فرقه‌های متعدد منشعب گشتند.[۵۱] همچنین در دوران حیات حسن عسکری نیز برادرش جعفر، منکر امامت وی و سبب درگیری‌هایی با او شد.[۵۲]

اختلاف بر سر وجود فرزندی برای حسن عسکری

جعفر (و. ۲۷۱ ه‍.ق)، تنها برادر زندهٔ حسن عسکری، پس از مرگ وی، مدعی شد حسن عسکری فرزندی نداشته است و میراث وی را تصاحب کرد.[۵۳] بین جعفر و مادر حسن عسکری بر میراث وی اختلافی بروز کرد که توسط مدرّسی و جاسم حسین به دو شکلِ متفاوت تبیین شده است. مدرّسی می‌گوید مادر حسن عسکری، حُدَیث، در نقطهٔ مقابل ادعا کرد که فرزند حسن عسکری هنوز به‌دنیا نیامده اما کنیزی به‌نام صقیل از حسن باردار است. این ادعا صرفاً برای آن بود که دست جعفر، برادر حسن عسکری از ارث کوتاه شود؛ زیرا در صورت فرزنددار بودنِ حسن، برطبق فقهِ اهل سنت، میراث حسن عسکری تنها به مادر او تعلق می‌گرفت. این ادعا به جایی نرسید و کنیز تا چندین سال تحت نظر بود و فرزندی به‌دنیا نیاورد.[۵۴]

به‌نوشتهٔ جاسم حسین، ابوسهل نوبختی (و. ۳۱۱ ه‍.ق) روایت می‌کند اصحابِ سِرِّ حسن عسکری که احادیث وی را روایت می‌کردند و نایبانِ او بودند، پس از مرگ وی متّفق‌القول بودند او از خود پسری برجا گذاشته که امام است. آنان شیعیان را از پرسیدنِ نامِ او و افشای وجودش برای دشمنان منع می‌کردند.[۵۵] همچنین طبق گزارش‌های شیخ صدوق، شیخ طوسی و رِجالِ نَجاشی، حسن عسکری پیش از فوت، پسر خود را به‌عنوان جانشین به چهل تن از اصحاب نزدیکش معرفی کرده و به آن‌ها دستور داده در طول غیبتِ وی از عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان اطاعت کنند.[۵۶] پس از مرگ او، اصحاب نزدیکش به رهبری عثمان بن سعید عَمْری، این مسئله را اعلام کردند که حسن عسکری پسری می‌داشته که جانشینِ مشروعِ امامت است. طبق گفتهٔ عمری، این پسر مخفی نگاه داشته شده بود، چون بیم آن می‌رفت که توسط دولت دستگیر شود و به‌قتل برسد. در مقابل، فاطمه (خواهر حسن عسکری) و جعفر (برادر حسن عسکری) اعلام کردند که فرزندی از امامِ شیعه به‌دنیا نیامده است. حکیمه، عمهٔ حسن عسکری، نیز به وجود فرزندی از حسن عسکری معتقد بود (در روایتی خود شاهد به‌دنیا آمدن بوده است؛ اما در روایتی دیگر از او نقل شده که خود، تولد فرزند حسن را ندیده، بلکه از نامه‌ای که حسن به مادرش نوشته بود از تولدِ این فرزند آگاه شده است).[۵۷]

دیدگاه امروزیِ شیعهٔ دوازده امامی این است که بحث مهدی، دوازده امام، قائم آل محمد وغیبت از زمان پیامبر مطرح بوده است و چنان‌که محمد حسین طباطبایی می‌گوید، طبق احادیث، پیامبر دقیقاً مشخص کرده که مهدی پسرِ امام یازدهم خواهد بود.[۵۸] این دیدگاه، ظهور افراد و فِرَقی که در سده‌های اول و دوم، خود را مدعیِ مهدویت دانسته و به‌عنوانِ قائم آل محمد قیام کرده‌اند یا باور به غیبتِ یکی از پیشوایان داشته‌اند را مؤیّدِ نظر خود می‌داند؛ بنابراین دیدگاه، موضوع غیبتِ مهدی از قبل نزد شیعیان مطرح بوده است؛ برای نمونه، به‌گفتهٔ طبرسی، یکی از محدثان شیعه به‌نام حسن بن محبوب (و. ۲۲۴ ه‍.ق/۸۳۸ م) که در عصر امامان پنجم و ششم شیعه، محمد باقر و جعفر صادق، می‌زیسته، در احادیث کتاب خود به‌نام مشیخه از دو غیبتِ کوتاه و طولانیِ قائم آل محمد یاد کرده است.[۵۹]

انشعاب فرقه‌های جدید

با مرگ حسن عسکری (و. ۲۶۰ ه‍.ق/۸۷۴ م)، امام یازدهم شیعه، سردرگمیِ بزرگی برای نیم قرن در بین شیعیان پدید آمد که نویسندگان شیعه از آن تحتِ عنوان «دوران حیرت» نام می‌برند.[۶۰] بیشترِ وکلای محلی که تا پیش از فوت امام شیعه، مسئولیت برقراری ارتباط بین شیعیان و امامان و جمع‌آوری خمس و وجوهات شرعی برای شیعیان را برعهده داشتند، گفتهٔ عثمان بن سعید را تأیید کردند. اما بعضی شکِّ خود را در مورد وجود چنین فرزندی ابراز نمودند. در این میان عثمان بن سعید از سامرّا به بغداد مهاجرت کرد. عثمان آن دسته از وکلا که به او وفادار بودند را در سِمَت خود نگه داشت و آنان به‌نیابت امام و نیز جمع‌آوریِ وجوهات شرعی برای امامی که تولدش را وعده داده بودند، ادامه دادند.[۶۱] به‌گفتهٔ حسین مدرسی، اکثریت شیعیان در شهرهای متفاوتی از ایران، به‌خصوص قم وضع موجود را پذیرفتند و به پرداخت وجوهات به نایبان ادامه‌دادند. اما عراق و کوفه وضع متفاوتی داشت.[۶۲]

در نهایت شیعهٔ امامی به فِرَقِ متعدد منشعب شد. مسعودی (و. ۳۴۶ ه‍.ق/۹۵۷ م) در کتاب مرُوج‌الذّهب تعداد این فرقه‌ها را بیست فرقه شمرده است[۶۳] و حسن بن موسی نوبختی (و. حدود ۳۰۰ ه‍.ق) در کتاب فِرَقُ الشّیعه، از چهارده فرقه با ذکرِ جزئیاتِ اعتقادیِ آن‌ها نام می‌برد.[۶۴] در یک دسته‌بندی کلی، گروهی از شیعیان چنین می‌پنداشتند که حسن عسکری اصلاً فرزندی نداشته است[۶۵] و گروهی دیگر می‌گفتند حسن عسکری امامِ بدون فرزندی است که نمرده است و حسن عسکری همان مهدیِ غایب است.[۶۶] گروهی نیز معتقد بودند که حسن عسکری فرزندی ندارد و آن‌ها روی به‌سوی برادر حسن عسکری، جعفر گردانیدند.[۶۷] گروه دیگری عنوان می‌کردند که فرزند حسن عسکری پیش از مرگِ پدرش درگذشته است.[۶۸] یک گروه هم اعتقاد داشتند که فرزندِ حسن عسکری همان مهدی است که پدرش او را از ترس خلیفهٔ زمان مخفی نگاه داشته و تنها توسط شمارِ کمی از یاران موردِ اعتمادش دیده شده است.[۶۹] به‌گفتهٔ امیرمعزی، تنها بخشی از شیعیان که در آن زمان در اقلیتِ کوچکی بودند چنین دیدگاهی داشتند[۷۰] اما به‌گفتهٔ جاسم حسین، اکثریتِ شیعیانی که امامت حسن عسکری را پذیرفته بودند تابع این دیدگاه بودند.[۷۱] مذهب این گروه به‌مرور به مذهب تمامیِ شیعیانِ امامی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامیِ فعلی هستند.[۷۲]

نواب حجت بن الحسن

به‌نوشتهٔ ورنا کلم از دیدگاهِ تاریخی، اعتقاد به وجودِ «نُوّابِ اربعه» در آثار محدثان و علمای شیعهٔ چند دههٔ اولِ دورانِ موسوم به غیبت صغری به‌چشم نمی‌خورَد. کلینی اشارات مبهمی به نامه‌هایی از امام زمان می‌کند که به دستِ شیعیان می‌رسیده است.[۷۳] حتی در کتاب التنبیه ابوسهل نوبختی — که بین سال‌های ۹۰۳ تا ۹۱۳ م نوشته شده — به بحرانی در میان شیعیان اشاره شده است.[۷۴] عنوانِ سفیر در ابتدا در کتاب الغیبةِ نعمانی به‌چشم خورد اما نام و تعدادِ این نایبان ذکر نشده‌بود. سپس ابن بابویه نام چهار نایب را در کمال‌الدّین ثبت نمود[۷۵][۷۶] و مبسوط‌ترین گزارش‌ها دربارهٔ فعالیت سفرا در کتاب الغیبةِ ابوجعفر طوسی آمده است. به‌نوشتهٔ ایتان کولبرگ، عمدهٔ این گزارش‌ها بر مبنای دو کتاب است که اکنون در دسترس نیست: اخبار ابِی‌الْعَمْر و ابِی‌الْجَعفر الْعَمْریان اثر ابن بَرْنیّهٔ کاتب و اَلْاَخبارُ الْوَکالَةُ الْاَربَعَة نوشته احمد بن علی بن عباس بن روح صَیْرَفی. به‌گفتهٔ کولبرگ در دانشنامهٔ اسلام، اعتقاد به سفرا در نزدِ خاندان نوبختی شکل گرفت.[۷۷]

منابع شیعه اطلاعات کمی در مورد زندگیِ دو نایبِ اول امام زمان به‌دست می‌دهند. عثمان ادعا می‌نمود که فرزند حسن عسکری را به‌چشم دیده بود. او از وکیلان حسن عسکری و هادی بوده است.[۷۸] به‌اعتقادِ کنونیِ شیعه، عثمان بن سعید مستقیماً توسط حسن عسکری به نیابت تعیین شده بود، هر چند به‌گفتهٔ کِلِم چنین پیداست که تعیین وی به سمتِ واسطهٔ امام دوازدهم به‌طور رسمی نبوده است.[۷۹] نائب دوم، محمد بن عثمان نام داشت. محمد همراهِ پدرش عثمان بن سعید، وکالتِ حسن عسکری را بر عهده داشت. از دیدگاه کنونی شیعه، محمد نزدیک به پنجاه سالْ وکالت را عهده‌دار بود و طی این مدت وجوهاتِ شیعیان را تحویل می‌گرفت و توقیعاتی از جانبِ امام به آنان می‌داد. وی سرانجام در سال ۳۰۵ ه‍.ق درگذشت.[۸۰] نائب سوم، حسین بن روح نوبختی بود. اولین توقیعی که نوبختی در ۲۴ شوال ۳۰۵ ه‍.ق ارائه نمود، فرمانی بود که امام غایب در آن حسین بن روح را به‌عنوان نفرِ اولِ سلسله مراتب شیعه تأیید می‌کرد.[۸۱] علی بن محمد سمری از نظر شیعیان دوازده‌امامی، چهارمین و آخرین نائب حجت بن الحسن بود. با مرگ سمری در سال ۳۲۹ ه‍.ق دورانِ موسوم به غیبت کبری شروع شد.[۸۲]

در دیدگاه اهل سنت

با توسعهٔ دکترینِ مهدویت در نزد شیعیان، فقهِ اهل سنت سعی نمود تا از اعتقاد به مهدی فاصله بگیرد.[۸۳] با وجود حمایت از اعتقاد به مهدی توسط بعضی محدثینِ مهمِ اهل سنت، اعتقاد به مهدی هیچ‌گاه به‌عنوان مبانیِ اصلیِ فقهِ اهل سنت در نیامده است. در اعتقادات اهل سنت به مهدی اشاره شده است، ولی به‌صورت نادر. بسیاری از علمای مشهورِ اهل سنت مانند محمد غزالی از بحث کردن در مورد این موضوع اجتناب کرده‌اند. البته به‌گفتهٔ مادلونگ این اجتناب کمتر به‌خاطر عدمِ اعتقاد به مهدی[۸۴] و بیشتر (به‌گفتهٔ رضا اصلان بخشی) به‌خاطر برنیانگیختنِ شورش‌ها و جنبش‌های اجتماعی بوده است. هر چند همچنان بحث‌های شدیدی بین علمای سنی در خصوصِ نقشِ مهدوی و سیاسیِ وی وجود دارد.[۸۵][۸۶] موارد استثنایی مانند ابن خلدون در کتاب مقدمه وجود دارد که آشکارا با اعتقاد به مهدی مخالفت می‌کند و تمامِ احادیثِ مربوط به مهدی را ساختگی می‌داند. در میان محدثین و علمایی که به مهدی پرداخته‌اند دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. در احادیثی در کتاب‌های اهل سنت مهدی همان عیسی مسیح است. در روایاتی دیگر حرفی از هویت فرد نیست یا گفته شده است که به‌همراهِ عیسی قیام می‌کند. همچنین مهدی از نسل حسین، نسل حسن یا فرزند حسن عسکری، امام یازدهم شیعه دوازده امامی، ذکر شده است.[۸۷]

طبق گفتهٔ ویلفرد مادلونگ در دانشنامهٔ اسلام، بین قرون هفتم تا سیزدهم هجری برخی علمای اهل سنت از این عقیده که حجت بن حسن همان مهدیِ منتظَر است حمایت کردند:[۸۸]*در سال ۶۴۸ ه‍.ق/۱۲۵۰ م محدثِ سوریِ شافعی‌مذهب، محمد بن یوسف الْگَنجی الْقریشی، کتابی تألیف کرد با عنوان اَلْبیانُ فی اخبارِ صاحبِ الزَّمان که در آن با استناد به احادیثِ اهل تسنن اثبات نمود امام دوازدهم همانا مهدی است.

  • در سال ۶۵۰ ه‍.ق/۱۲۵۲ م کمال‌الدین محمد قرشی، دانشمند شافعی، کتاب مَطالبُ السَئول فی مَناقبِ آلِ الرَّسول، را در شهر حَلَب تکمیل نمود. در این کتاب وی از امامتِ دوازده امام پشتیبانی نمود و به مخالفت‌های اهل تسنن در زمینهٔ اعتقاد به اینکه امام دوازدهم همان مهدی است پاسخ داد.
  • سبط بن جوزی، کمی پیش از وفات خود در سال ۶۵۴ ه‍.ق در دمشق، کتاب تَذکَرَةُ الْخَواص را نوشت که در آن گزارش‌های منابعِ اهل تسنن در بیان فضائل علی و فرزندانش به‌خصوص دوازده امام را گردآوری نمود و در پایان تصریح نمود که امام دوازدهم همانا صاحب عصر و مهدی موعود است.
  • در دایرهٔ صوفیان نیز منابعی در تأیید مهدی بودنِ امام دوازدهم وجود دارد. ابوبکر بیهقی (و. ۴۵۸ ه‍.ق/۱۰۶۶ م) بیان نموده است که برخی از مشایخِ صوفیه نظر امامیه در مورد هویتِ مهدی و غیبت او را قبول دارند. صوفی ایرانی، صدرالدین ابراهیم حَمّویی (اواخر سدهٔ هفتم/سیزدهم) از نظر امامیه در کتابش، فَرائِدُ السِّمْطَیْن پشتیبانی نمود. صوفی مصری، اَلشَّعرانی، با وجود اینکه عموماً هیچ موافقتی با شیعه نشان نمی‌داد، در کتاب اَلْیَواقیتُ و الْجَواهِر (نوشته‌شده در سال ۹۵۸ ه‍.ق/۱۵۵۱ م) تصریح نمود که مهدی پسرِ امام حسن عسکری است که در سال ۲۵۵ ه‍.ق/۸۶۹ م به‌دنیا آمده است و تا زمانِ ملاقات با عیسی زنده خواهد ماند.

منبع‌شناسی

نسخهٔ خطی از کتاب کمال الدّین و تمام النّعمة اثر ابن بابویه در مورد امام زمانِ شیعیان و غیبت

به‌نوشتهٔ جاسم حسین احادیثِ مربوط به غیبتِ مهدیِ قائم را بسیاری از گروه‌های شیعه گردآوری کرده‌اند و پیش از سال ۲۶۰ ه‍.ق/۸۷۴ م در آثارِ سه مذهبِ واقِفیه، زیدیه جارودیه و امامیه موجود است. از واقفیه، اَنْماطی ابراهیم بن صالح کوفی از اصحابِ امام محمد باقر کتابی به نام اَلْغَیْبَة نوشت. علی بن حسین طائی طاطاری و حسن بن محمد بن سَماعه هر یک کتابی به نام «کتابُ الْغَیبَة» نوشتند و امام موسی کاظم را به‌عنوان امامِ غایب معرفی کردند. از زیدیه، ابوسعید عَبّاد بن یعقوب رَواجِنی عُصْفُری (و. ۲۵۰ ه‍.ق/۸۶۴ م) در کتابی به نام ابوسعید عُصفُری احادیثی در خصوص غیبت، ائمهٔ دوازده‌گانه و ختمِ ائمه به دوازده می‌آورَد بی‌آنکه نام آن‌ها را برشمرَد. از امامیه علی بن مَهْزیارِ اهوازی — وکیل امام نهم و دهم — (و. حدود ۲۵۰ تا ۲۶۰ ه‍.ق)، دو کتاب به نام‌های کتابُ الْمَلاحِم و کتابُ الْقائِم نوشت که هر دو دربارهٔ غیبتِ امام و قیامِ او با شمشیر مطالبی دارد. حسن بن محبوب سَرّاد (و. ۲۲۴ ه‍.ق/۸۳۸ م) کتاب اَلْمَشْیَخَة را در موضوعِ غیبت می‌نویسد. فَضل بن شاذان نیشابوری (و. ۲۶۰ ه‍.ق/۸۷۳ م) کتاب الغیبة را نوشت که ظاهراً مطالب آن از کتابِ المشیخه نقل شده است. وی که دو ماه پیش از امام یازدهم می‌میرد، امام دوازدهم را قائم می‌داند.[۸۹] به‌نوشتهٔ پوناوالا منابعِ پیش از دورانِ موسومِ به غیبتِ کبری بسیار پراکنده و ناکافی‌اند و مشکلی که پژوهشگران در هنگامِ بررسیِ این منابع با آن مواجه می‌شوند، میزانِ تاریخی بودنِ این منابع است.[۹۰]

در خلالِ دورهٔ سفارت موسوم به غیبت صُغریٰ (۲۶۰–۳۲۹ ه‍.ق/۸۷۴–۹۴۱ م) فُقَها و مُبلّغان، آثاری بر اساسِ اطلاعات کتبِ پیشین و فعالیت‌های سازمان وکالت نوشته‌اند که اطلاعات‌شان در کُتُبِ تاریخیِ این دوره یافت نمی‌شود. ابراهیم بن اسحاق نَهاوندی (و. ۲۸۶ ه‍.ق/۸۹۹ م) که مدّعیِ نیابتِ امام دوازدهم بود کتابی در موضوع غیبت نوشت. عبدالله بن جعفر حِمْیَری (و. بعد از ۲۹۳ ه‍.ق/۹۰۵ م) که خود کارگزارِ امامان دهم و یازدهم و نُوّابِ اول و دوم بود کتاب اَلغیبةُ و الْحَیْرَة را نوشت. ابن بابِوَیْه — پدر شیخ صَدوق — (و. ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۰ م) کتاب اَلْاِمامَةُ و التَّبصِرَةُ مِنُ الْحَیرَة و کُلِیْنی (و. ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۰ م) بخش عمده‌ای از کتاب حُجَّتِ اصول کافی را به غیبت اختصاص داد.[۹۱]

از سال ۳۲۹ ه‍.ق/۹۴۱ م با پایانِ سفارت و آغاز دورهٔ موسوم به غیبت کُبریٰ چندین اثر برای تبیینِ غیبت و علتِ طولانی شدنِ آن نگاشته شد. به‌گفتهٔ جاسم حسین پنج اثر در این زمان نگاشته شد که اساسِ عقایدِ بعدیِ امامیه دربارهٔ غیبت را تشکیل می‌دهد. نخستین کتاب، الغیبة نُعمانی توسط ابوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی (و. ۳۶۰ ه‍.ق) با استفاده از آثارِ یادشده بدون توجه به اعتقاداتِ نویسندگانِ آن آثار تدوین شده است. دومین اثر، کمالُ‌الدّین و تَمامُ‌النِّعمَة است که توسط شیخ صدوق (۳۰۶ تا ۳۸۱ ه‍.ق/۹۲۳ تا ۹۹۱ م) بر اساسِ اصول اَرْبَعُمِائَه گردآوری شده است و با توجه به جایگاه پدرش، علی بن بابویه، اطلاعات معتبری از دورانِ وکلا و ارتباط مخفیِ آن‌ها با امام غایب از طریقِ چهار سفیر ارائه می‌دهد. سومین مورد، اَلْفُصولُ الْعَشَرَةُ فِی الْغَیْبَة توسط شیخ مفید (و. ۴۱۳ ه‍.ق/۱۰۲۲ م) نوشته شد و اطلاعات تاریخی در مورد دورانِ غیبت و پانزده دیدگاهِ پدیدارشده در میان امامیه در دوران غیبت و از میان رفتن همهٔ آن‌ها جز اَثْنیٰ‌عَشَریه بیان می‌کند. همچنین در کتابُ الْاِرشاد به‌سبکِ کلینی و نعمانی به نقلِ احادیث و توجیهِ طولانی شدن عمر امام غایب می‌پردازد و بر همین اساس است که شیعیان عملاً معتقد به نامیرایی زیستی حجت بن الحسن هستند. چهارمین اثر را سید مرتضی (۳۵۵–۴۳۶ ه‍.ق/۱۰۴۴–۱۰۴۵ م)، شاگردِ شیخ مفید، با عنوان مَسئلَةٌ وَجیزَةٌ فِی الْغَیْبَة نوشت. این اثر و کتاب دیگری با نام اَلْبُرْهانُ عَلیٰ صِحَّةِ طولِ عُمرِ الْاِمامِ الزَّمان تألیفِ محمد بن علی کَراجُکی (و. ۴۴۹ ه‍.ق/۱۰۵۷ م) فاقدِ اطلاعات تاریخی هستند. پنجمین اثر، الغیبة نوشتهٔ شیخ طوسی (۳۸۵–۴۶۰ ه‍.ق/۱۰۶۷ م) بر مبنای کتابی به نام اَلْاَخبارُ الْوَکالَةُ الْاَربَعَة نوشتهٔ احمد بن نوح بَصْری اطلاعات تاریخیِ معتبری از فعالیت‌های مخفیِ سُفَرا ارائه می‌دهد و نیز به شیوهٔ حدیثی و عقلی اثبات می‌کند امام دوازدهم همان مهدیِ قائم است که باید در غیبت به سر بَرَد و سایر ادعاها در خصوص غیبتِ دیگر افراد نظیر علی بن ابی‌طالب، محمد حَنَفیّه و موسی کاظم مردود است. این کتاب مأخذِ اصلیِ نویسندگانِ بعدیِ شیعهٔ امامی و به‌خصوص بِحارُ الْاَنوارِ محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷–۱۱۱۰ ه‍.ق) بوده است.[۹۲]

به‌نوشتهٔ جاسم حسین منابع غیرشیعه بر کتاب اَلْمُسْتَرْشَد اثر ابوالقاسم بلخی معتزلی (و. حدود ۳۰۱ ه‍.ق/۹۱۳ م) اتکا دارد که معتقد است حسن عسکری بی وارث از دنیا رفت و ظاهراً اطلاعات خود در خصوص دسته‌بندیِ شیعه پس از سال ۲۶۰ ه‍.ق را از حسن بن موسی نوبَختی (و. حدود ۳۰۰ ه‍.ق) گرفته است. این کتاب مبنای اطلاعاتِ اَلْمُغْنی عبدُالْجَبّار مُعْتَزِلی (و. ۴۱۵ ه‍.ق/۱۰۲۴ م) و ابوالحسن اشعری (و. ۳۲۴ ه‍.ق/۹۳۵ م) قرار گرفت و کتاب اشعری مرجعِ سایر کتاب‌های اهل سنت نظیر ابن حَزْم (و. ۴۵۶ ه‍.ق/۱۰۳۷ م) و شهرستانی (و. ۵۴۸ ه‍.ق/۱۱۵۳ م) دربارهٔ دسته‌بندی‌های شیعه بوده است.[۹۳]

بیان موضوع در منابعِ تاریخِ عمومیِ مسلمانان متفاوت است. محمد بن جریر طبری (و. ۳۱۰ ه‍.ق/۹۲۲ م) — که معاصرِ دوران غیبت بود — در تاریخ طبری اشاره‌ای به موضوعِ امام دوازدهم و فعالیت‌های شیعیان امامی نمی‌کند در حالی که به فعالیت‌های سایر گروه‌های شیعه نظیر اسماعیلیه می‌پردازد و حتی کاربرد حدیثِ مهدیِ قائم توسط این گروه‌ها در کسبِ قدرت را پی می‌گیرد. جاسم حسین علتِ ذکر نشدنِ فعالیت‌های امامیه در این کتاب را مخفیانه بودنِ آن می‌داند. مسعودی (حدود ۲۸۳–۳۴۶ ه‍.ق/۸۹۶–۹۵۷ م) در مُروجُ‌الذَّهَب، اَلتَّنبیهُ و الْاِشراف و نیز اِثباتُ الْوَصیَّة — که به وی منسوب است — به فشارها و سخت‌گیری‌های عباسیان علیهِ امامان شیعه که منجر به وقوع غیبت شد می‌پردازد. ابن اَثیر (و. ۶۳۰ ه‍.ق/۱۲۳۲ م) در اَلْکامِلُ فِی التّاریخ به اختلافات میان وکلای امام در دوران غیبت و تأثیر غُلُوّ در بروز آن می‌پردازد. به‌عقیدهٔ جاسم حسین ممکن است وی اطلاعات خود را از کتاب تاریخُ الْاِمامیّه اثر یحیی بن اَبی‌طَیْ (و. ۶۳۰ ه‍.ق/۱۲۳۲م) گرفته باشد.[۹۴]

به‌نوشتهٔ ساشادینا بسیار مشکل است که مرزی میان مطالبِ تاریخی از یک طرف با تذکره‌نویسی و مطالبِ اعتقادیِ شیعه از طرف دیگر در کتاب‌های نویسندگان شیعه تعیین کرد؛ زیرا زندگی‌نامهٔ امامان در کتاب‌های نویسندگان شیعه، آکنده از داستان‌هایی به‌سبکِ تذکره‌هایی است که عارفان برای مُرشِدان و قِدّیسانِ خود می‌نویسند. برای مطالعه دربارهٔ امام دوازدهمِ شیعیان باید به منابعی اتکا کرد که نه می‌توان آن‌ها را کاملاً تاریخی و نه می‌توان کاملاً زندگی‌نامه‌های مذهبی و تذکره‌ای دانست. به هر حال این منابع بیشترین کمک را به پژوهشگران در راه درکِ دوره‌ای می‌کند که ایدهٔ مُنجیِ آخِرُالزّمان را به عقیدهٔ غالب در مذهب شیعه تبدیل کرده است.[۹۵]

پانویس

ارجاعات

  1. Sachedina, Islamic messianism, 27–29.
  2. پاکتچی، «حسن عسکری، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۱۸.
  3. Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 74–75.
  4. Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 305–313.
  5. Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 315–313.
  6. Sachedina, Islamic messianism, 29.
  7. Tabatabaee, Shi'ite Islam, 209.
  8. Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 323.
  9. Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 332–339.
  10. Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 325–332.
  11. پاکتچی، «امامیه»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۶۴–۱۶۵.
  12. Bonner, “The waning of empire”, History of Islam, 347–348.
  13. Berkey, The Formation of Islam, 135.
  14. Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 75–76.
  15. Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 75–76.
  16. Sachedina, Islamic messianism, 40–41.
  17. پاکتچی، «حسن عسکری، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۱۸–۶۱۹.
  18. Madelung, “al–Mahdī”, EoI2.
  19. Kohlberg, “From Imāmiyya”, Bulletin of the School, 522.
  20. Sachedina, Islamic messianism, 91.
  21. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  22. Kohlberg, “From Imāmiyya”, Bulletin of the School, 522.
  23. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  24. Hodgson, “Ḥudjdja”, EoI2.
  25. کوربن، تاریخ فلسفهٔ اسلامی، ۱۰۳–۱۰۴.
  26. پاکتچی، «حسن عسکری، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۱۸–۶۱۹.
  27. پاکتچی، «حسن عسکری، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۱۸–۶۱۹.
  28. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  29. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  30. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  31. پاکتچی، «حسن عسکری، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۱۸–۶۱۹.
  32. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان، ۵۵۵–۵۵۶.
  33. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  34. Sachedina, Islamic messianism, 70–74.
  35. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  36. مرکز جهانی اهل البیت
  37. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  38. Tabatabaee, Shi'ite Islam, 8–9.
  39. کوربن، تاریخ فلسفهٔ اسلامی، ۱۰۳–۱۰۴.
  40. Corbin, History of Islamic Philosophy, 61.
  41. Klemm, “Islam in Iran ix.”, Iranica.
  42. Tabatabaee, Shi'ite Islam, 8–9.
  43. Sachedina, Islamic messianism, 89.
  44. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۱۳۴–۱۳۷.
  45. Sachedina, Islamic messianism, 86–87.
  46. Sachedina, Islamic messianism, 74–75.
  47. Momen, An Introduction to Shi'i Islam, 165.
  48. Sachedina, Islamic messianism, 29.
  49. Sachedina, Islamic messianism, 41–42.
  50. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۱۰۲–۱۰۳.
  51. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۱۰۳–۱۰۴.
  52. Modarressi, Crisis and Consolidation, 70–76.
  53. پاکتچی، «حسن عسکری، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۱۹.
  54. Modarressi, Crisis and Consolidation, 77–85.
  55. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۱۱۶.
  56. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۱۴۲–۱۴۳، ۱۵۸.
  57. Modarressi, Crisis and Consolidation, 77–85.
  58. طباطبایی، شیعه، ۸۸–۸۹.
  59. الویری، «نقد نظریه‌ای در پیدایش شیعه»، دین و ارتباطات.
  60. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  61. Modarressi, Crisis and Consolidation, 77–85.
  62. Modarressi, Crisis and Consolidation, 77–85.
  63. Eliash, “Ḥasan al–ʿAskarī”, EoI3.
  64. Sachedina, Islamic messianism, 42.
  65. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  66. Amir Arjomand, “Ḡayba”, Iranica.
  67. Eliash, “Ḥasan al–ʿAskarī”, EoI3.
  68. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  69. Halm, Shi'ism, 34.
  70. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  71. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۱۰۸–۱۱۱.
  72. Amir–Moezzi, “Islam in Iran vii.”, Iranica.
  73. Klemm, “Islam in Iran ix.”, Iranica.
  74. Klemm, “Islam in Iran ix.”, Iranica.
  75. Klemm, “Islam in Iran ix.”, Iranica.
  76. Kohlberg, “Safir”, EoI2.
  77. Kohlberg, “Safir”, EoI2.
  78. Sachedina, Islamic messianism, 27–30.
  79. Klemm, “Islam in Iran ix.”, Iranica.
  80. موسوی و کسایی، «زندگی سیاسی و فرهنگی نواب اربعه»، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
  81. Amir Arjomand, “Ḡayba”, Iranica.
  82. Klemm, “Islam in Iran ix.”, Iranica.
  83. Aslan, “Mahdī”, EoI1.
  84. Madelung, “al–Mahdī”, EoI2.
  85. Madelung, “al–Mahdī”, EoI2.
  86. Aslan, “Mahdī”, EoI1.
  87. Madelung, “al–Mahdī”, EoI2.
  88. Madelung, “al–Mahdī”, EoI2.
  89. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۲۱–۲۳.
  90. Poonawala, Crisis and Consolidation, 455.
  91. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۲۳–۲۴.
  92. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۲۴–۲۷.
  93. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۲۷–۲۸.
  94. حسین، تاریخ سیاسی غیبت، ۲۹–۳۰.
  95. Sachedina, Islamic messianism, 70–71.

منابع

منابع فارسی و عربی

منابع انگلیسی

  • Amir Arjomand, Said (2000). "Ḡayba". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Archived from the original on 11 February 2011. Retrieved 22 May 2019.
  • Amir–Moezzi, Mohammad Ali (2007). "Islam in Iran vii. The Concept of Mahdi in Twelver Shiʿism". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی).
  • Aslan, Reza (2009). "Mahdī". In Eduardo Campo, Juan (ed.). Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (1st ed.). New York: Infobase Publishing. p. 447–448.
  • Berkey, Jonathan P. (2003). The Formation of Islam: Religion and Society in the Near East, 600–1800 (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Corbin, Henry (1993). History of Islamic Philosophy (به انگلیسی). Translated by Liadain Sherrard, Philip Sherrard. London: Paul International in association with Islamic Publications for The Institute of Ismaili Studies.
  • Eliash, J. (1986). "Ḥasan al–ʿAskarī". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3. E. J. Brill. p. 246–247.
  • Halm, Heinz (1987). Shi'ism (به انگلیسی). Columbia University Press.
  • Hodgson, M. G. S. (1986). "Ḥudjdja". Encyclopeadia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3. Leiden: Brill. p. 544–545.
  • Klemm, Verena (2007). "Islam in Iran ix. The Deputies of Mahdi". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Archived from the original on 15 February 2012. Retrieved 1 March 2011.
  • Kohlberg, Etan (1976). "From Imāmiyya to Ithnā-'ashariyya". Bulletin of the School of Oriental and African Studies (به انگلیسی). Cambridge University Press on behalf of School of Oriental and African Studies. 39 (3): 521–534.
  • Madelung, Wilferd (1986). "al–Mahdī". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 5 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 1231–1238. {{cite encyclopedia}}: Unknown parameter |عنوان جلد= ignored (help)
  • Modarressi, Hossein (1993). Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi'Ite Islam: Abu Ja'Far Ibn Qiba Al-Razi and His Contribution to Imamite Shi'Ite Thought (به انگلیسی). Princeton: Darwin Press.
  • Momen, Moojan (1985). An Introduction to Shi'i Islam (به انگلیسی). Yale University Press.
  • Sachedina, Abdulaziz Abdulhussein (1981). Islamic messianism: the idea of Mahdī in twelver Shīʻism (به انگلیسی). SUNY press.
  • Poonawala, Ismail K (2000–2001). "Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shi'ite Islam: Abu Ja'far ibn Qiba al-Razi and His Contribution to Imamite Shi'ite Thought by Hossein Modarressi". Journal of Law and Religion (به انگلیسی). Journal of Law and Religion, Inc. 15 (1/2): 455–458.
  • Tabatabaee, Sayyid Mohammad Hosayn (1979). Shi'ite Islam (به انگلیسی). Translated by Seyyed Hossein Nasr. Suny press.

پیوندهای بیرونی

حجت بن الحسن
شاخه‌ای از قریش
زادهٔ: ۱۵ شعبان ۲۵۵ ه‍. ق
عنوان‌های شیعی
پیشین:
حسن عسکری
امامِ امامیه
اکنون–۲۶۰
در حال تصدی