فهرست خلفای اموی

از اسلامیکال
(تغییرمسیر از خلیفهٔ بنی‌امیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست خلفای اموی، چهارده تن از خاندان بنی‌امیه را شامل می‌شود که برای مدتی طولانی بر بخش‌های وسیعی از جهان اسلام حکومت کردند۔ ویژگی این خلفا، اموی بودن آنهاست۔ در تمام طول این خلافت که از سال ۶۶۱ با خلافت معاویه بن ابوسفیان شروع شد و تا ۷۵۰ میلادی ادامه داشت، مرکز خلافت دمشق در سوریه بود۔

خلافت ۸۹ ساله امویان، با چالش‌های متعددی همراه بود۔ سرکوب شورشیان و مخالفان حکومت‌های اموی، ایجاد یک اتحاد بزرگ عربی در میان مسلمانان، کشورگشایی و ادامه فتوحات مسلمانان از جمله سه اقدام مهم و حیاتی است که امویان در طول دوران خلافتشان به آن پرداخته‌اند۔ اولین خلیفه اموی، معاویه بود که اولین بار مخالفت با خلافت علی بن ابی‌طالب سبب شد تا رهبری امویان را برعهده گرفته و خلافت خودخوانده‌ای را در دمشق برپا کند۔ بعدها با صلح حسن مجتبی و معاویه، این خلافت مشروعیت بیشتری گرفت و بعدها با نبردهایی که یزید و خلفای بعدی در سرکوب مخالفان خویش انجام دادند، دایره سلطه امویان روز به روز بزرگتر شد۔ آخرین خلیفه اموی، مروان بن محمد نام داشت که با قیام بر علیه دو خلیفه قبلی، بر سر کار آمده بود۔ بعد از بنی‌امیه، بنی‌عباس زمام امور را به دست گرفتند۔

پیشینه تاریخی

  مناطق تحت کنترل خلیفه راشدین (علی ابن ابی‌طالب)
  مناطق تحت کنترل معاویه پسر ابی‌سفیان
  مناطق تحت کنترل عمرو بن عاص از صفر ۳۸ هجری یا از اواخر سال ۳۹ هجری یا اواخر ۳۹ ه. / ۶۶۰ م.

تا پیش از امویان، خلفای راشدین بر بلاد اسلامی حکومت می‌کردند۔[۱] در دوره خلافت علی بن ابی‌طالب، چهارمین خلیفه راشدین، درگیری‌های داخلی در میان مسلمانان شدت گرفت و منجر به جنگ‌هایی بین مسلمانان شد۔ اولین جنگ، نبرد جمل بود که طلحه، زبیر و عایشه بر علیه خلیفه بپا کردند۔ علی در جنگ پیروز شد و بی‌درنگ بعد از جنگ جمل، معاویه بن ابی‌سفیان را برکنار کرد.[۲] معاویه نامه‌ای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی می‌پذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه به علی اعلام جنگ کرد.[۳] این نبرد به بهانه خون‌خواهی عثمان (خلیفه کشته شده پیش از علی) صورت پذیرفت. در این جنگ، در نهایت کار به حکمیت سپرده شد و در حکمیت، عمروعاص و ابوموسی اشعری از جانب معاویه و علی، علی را از خلافت عزل کردند. در این میان، علی با وجود عدم مشروعیت حکمیت و خارج بودن چنین تصمیمی از اختیارات حکمین، دیگران را به پذیرش حکمیت دعوت کرد. در این میان گروهی از سپاه علی که بعدها خوارج نامیده شدند جدا شده و باعث نبرد سومی به نام نهروان شدند.[۴] پس از اقدام جنگ خوارج علی در نبرد نهروان به لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند.[۵] علی تصمیم داشت که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما بخشی از سپاهش به رهبری اشعث بن قیس با گلایه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به بازگشت به کوفه کردند.[۶]

در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد اما مسلمانان کنترل مناطق آشوب‌زده را در دست گرفتند.[۷] در اواخر سال ۳۹ هجری، معاویه سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.[۸] در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه، به قلب عراق، یمن و عربستان نکرد.[۹] در نهایت در رمضان سال ۴۰ ه‍.ق علی به دست یکی از عوامل خوارج ترور و در کوفه کشته می‌شود.[۱۰]

بعد از او حسن بن علی خلافت را عهده‌دار می‌شود و کوفیان با او بیعت می‌کنند۔ بر اساس گزارش‌هایی، حسن نزدیک به پنجاه روز یا بیشتر پس از بیعت، هیچ اقدامی برای جنگ یا صلح انجام نداد.[۱۱] معاویه پس از شنیدن خبر کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب، جاسوسانی به عراق و شهرهای کوفه و بصره فرستاد. حسن با اطلاع از این موضوع، جاسوسِ مأمورِ کوفه را دستگیر و اعدام کرد و به والی بصره نیز دستور داد تا با جاسوس بنی‌قَیْن چنین کند. در این میان پیام‌هایی در قالب نامه میان معاویه و حسن فرستاده شد.[۱۲] در گزارش‌هایی آمده که معاویه در نامه‌ای به حسن، وی را به قتل تهدید کرد.[۱۳] گزارشی دیگر ذکر می‌کند که نمایندگانی از سوی معاویه نزد حسن آمده و به وی پیام رسانده‌اند که اگر صلح کند، هر آنچه از بیت‌المالِ عراق بخواهد به وی داده خواهد شد[۱۴][۱۵][۱۶] و معاویه با حسن در امور حکومتی مشاوره کند،[۱۷] و پس از مرگ معاویه نیز، خلافت به حسن برسد.[۱۸][۱۹] حاج‌منوچهری می‌گوید مسلّم است که این رفتارها قهرآمیز برای تحریک حسن به جنگ بود؛ چرا که هم اهل عراق حسن را به جنگ تشویق می‌کردند و هم معاویه با سپاه بزرگ خویش و اطلاع از شکاف‌ها میان سپاه حسن — که خود مسبب آن‌ها نیز بود — هر عملِ منجر به جنگ را به نفع خود می‌دانست.[۲۰]

وقتی حسن پاسخی به تهدیدهای معاویه نداد، معاویه نامه‌ای تهدیدآمیزتر به وی نوشت و شروع به تجهیز قشون کرد.[۲۱] سرانجام معاویه با سپاهی به فرماندهی عبدالله بن عامر به سوی مدائن راه افتاد. حسن با اطلاع از اوضاع، با مردم برای آمادگی جهت جنگ سخن گفت.[۲۲] حسن به مُغَیرَة بن نوفِل مأموریت داد تا در کوفه مردم را به جنگ تشویق کند و خودش به سوی مدائن حرکت کرد. حسن به نُخَیْله رفته و همراه با فرماندهان سپاهش از جمله قیس بن سعد انصاری، مَعقَل بن قیس ریاحی، زیاد بن صَعصَعه تَمیمی به گردآوری نیرو پرداخت. اما برخلاف تعدادِ بیعت‌کنندگان، نیروی زیادی جمع نشد. حسن سه روز در دیر عبدالرحمن اردو زد و پس از فراهم آمدن نیروی اندکی، تعدادی را به فرماندهی عبیدالله بن عباس و همراهی قیس بن سعد و سعید بن قیس به سوی مَسکِن فرستاد و خود از مسیری دیگر به سوی مدائن رفت.[۲۳] در ساباط اختلافی بین سپاهیان حسن رقم خورد و حسن شباهنگام مورد حمله قرار گرفت و زخمی شد.[۲۴] حسن را به مدائن و نزد سعید بن مسعود ثقفی، والی مدائن، بردند و او را تحت معالجه قرار دادند.[۲۵][۲۶] بعد از آن، اخبار حمله به حسن به‌طور عامدانه از سوی معاویه منتشر شد و لشکریان حسن پراکنده شدند.[۲۷] معاویه نیز با پرداخت هزینه‌های کلان به سپاهیان خود و برخی از سپاهیان حسن، صحنه را به گونه‌ای رقم زد که حسن دریافت، نتیجه این نبرد، چیزی جز شکست نخواهد بود. در نتیجه حسن مجتبی به صلح با معاویه تن داد و در طی این صلح، خلافت به معاویه سپرده شد.[۲۸]

آغاز خلافت امویان

خلافت راشدین از نظر تاریخی با صلح حسن و معاویه به پایان رسید و حکومت از خلافت به حکومتی موروثی مبدل شد که شباهت بسیاری با پادشاهی داشت.[۲۹] پس از خلافت راشدین، معاویه حکومت خویش را که به گفته خود او با زور به دست آمده بود، آغاز کرد. معاویه بعدها صراحتاً به پایان دوران خلافت تصریح کرد و از آغاز پادشاهی اسلامی یاد کرد. با این حال، استفاده از عنوان «خلیفه» و «امیرالمؤمنین» برای اشاره به معاویه و دیگر جانشینان او، همچنان استمرار داشت. لقب‌هایی چون «سلطان الله» و «خلیفه الله» دیگر القابی بود که معاویه به خود اختصاص داد. معاویه دستگاه حکومت جدیدش را موهبتی از جانب خدا تلقی می‌کرد و از این رو در تصرف در بیت‌المال خود را مجاز می‌دانست. در پی پایان خلافت راشدین و آغاز حکومت بنی‌امیه بر بلاد اسلامی، پایتخت از مدینه و کوفه به شام منتقل شد. حتی معاویه تلاش کرد تا عصا و منبر محمد را نیز به شام منتقل کند. در همین دوره تعیین ولیعهد برای خلیفه مرسوم شد و با موروثی شدن خلافت در امویان، وجهه اسلامی خلافت، کمرنگ‌تر شد. این دستگاه حکومتی جدید بعدها با آتش زدن کعبه، حمله به مدینه، خوارجی خواندن حسین بن علی و آنان که با او بیعت نکرده‌اند، دست به سلسله اقداماتی زد که بر جنگ‌های داخلی مسلمانان انجامید و خلیفه به خودی خود، معیار حقانیت قرار گرفت. وقوع قیام‌های متعدد علیه امویان به این معنا بود که چنین تلقی‌ای از خلافت، عمومی نیست.[۳۰]

فهرست خلفا

فهرست خلفای اموی
شمار خوش‌نویسی نام
(حیات)
دوران حکومت توضیحات سکه م
جامع اموی آغاز پایان دوام
۶ ۱ معاویة بن ابی‌سفیان
(۶۱۰ - ۶۸۰ م)
۶۶۱ ۶۸۰ ۱۹ سال پدر او ابوسفیان و مادر او هند بنت عتبه بود. معاویه برادر ناتنی رمله بنت ابوسفیان، یکی از همسران محمد، پیامبر اسلام بود. او موسس خلافت امویان بود هرچند پیش از او عثمان، سومین خلیفه از خلفای راشدین، از قبیله بنی‌امیه بود. پدر و مادر او از مخالفان سرسخت اسلام بودند. او در دوران خلافت عمر بن خطاب به حکومت دمشق و نواحی آن گمارده شد. پس از آن تا دوران خلافت علی در آن ناحیه ماند و با خلافت علی مخالفت کرد. او با علی به جنگ پرداخت و در نهایت با خلیفه بعدی از علی، حسن مجتبی به صلح پرداخت و خلافت امویان را شکل داد.

معاویه در دوران خلافت خود سعی کرد تا اتحادیه بزرگی از اعراب را برای خلافتی مرکزی در دمشق جلب کند اما با مخالفت‌هایی در نواحی مختلف اسلامی همراه بود. مشروعیت حکومت او همواره مورد انکار جمعی از جمله خوارج در دایره مسلمانان بود.

[۳۱]
۷ ۲ یزید بن معاویه
(۶۴۷ - ۶۸۳ م)
۶۸۰ ۶۸۳ ۳ سال پدر او معاویه بن ابوسفیان بود و مادرش میسون بنت بجدل کلبی گزارش شده است. او در دوران خلافت پدرش، فرماندهی لشکر در حمله به سپاهیان بیزانس را برعهده داشت و در فتح قسطنطنیه شرکت داشت۔ او همچنین سرپرستی حج در حکومت امویان در دوره پدرش را عهده‌دار بود۔ آغاز خلافت او، سبب ایجاد تنش‌هایی در میان مسلمانان شد۔ پیش از این معاویه در صلحش با حسن عهد کرده بود که پس از وی، خلافت به حسن یا حسین بن علی محول شود۔ این اختلاف‌ها تا به آنجا نزدیک شد که بنی‌امیه در آستانه سقوط قرار گرفت۔ عبدالله بن زبیر و حسین بن علی هر دو از مخالفین سرسخت یزید بودند که در مدینه از بیعت با او امتناع کردند۔ یزید در مواجهه با این مخالفت‌ها، حسین بن علی را در نبرد کربلا به قتل رسانید، به مکه و مدینه حمله برد و کعبه را آتش زد۔ او در منابع تاریخی اسلامی به بی‌بند و باری مشهور بوده است۔ [۳۲]
۸ ۳ معاویه بن یزید
(۶۶۴ - ۶۸۴ م)
۶۸۳ ۶۸۴ ۱ سال پدر او یزید بن معاویه بود. نام مادر او به درستی در منابع گزارش نشده است۔ وی آخرین خلیفه از تیره سفیان در سلسله امویان بود۔ او به واسطه وصیت پدرش به خلافت رسید۔ برخی منابع از کناره‌گیری او از خلافت سخن گفته‌اند در حالی که این دیدگاه مخالفانی نیز دارد۔ مدت کوتاه خلافت او، تنها در دمشق و نواحی جنوبی سوریه به رسمیت شناخته شد و حتی برخی از بنی‌امیه به دنبال یافتن جایگزینی مناسب برای تصدی خلافت بعد از یزید بودند۔ دلیل درگذشت او نیز مشخص نیست۔ او بعد از خود جانشینی انتخاب نکرد و یا فرصتی برای این کار نیافت۔ مهمترین اقدام او در دوران خلافتش، جلوگیری از ادامه روند سرکوب شورشیان در حجاز بر علیه حکومت دمشق بود که به ضعف حکومت بنی‌امیه حتی در دمشق انجامید۔ [۳۳]
۹ ۴ مروان بن حکم
(۶۲۳ - ۶۸۵ م)
۶۸۴ ۶۸۵ ۱ سال نام پدر او حکم بن ابی‌عاص بود. او پسرعموی عثمان بن عفان بود. استخلاف وی تغییر را در اصل و نسب دودمان اموی به‌وجود آورد، فرزندان حکم جانشین فرزندان ابوسفیان شدند. احتمالا او پیامبر اسلام را دیده و از صحابه بوده است. وی به کتب مقدس اطلاع داشته و از منشی‌های منصوب به دست عثمان بود. او در جنگ جمل در سپاه علی بود و در زمان خلافت معاویه، والی بحرین شد. او بیشتر دوران خلافتش را به عملیات‌های نظامی گذراند. تلاش‌های او منجر شد تا حکومت بنی‌امیه، تا ۶۰ سال دیگر تداوم یابد. [۳۴]
۱۰ ۵ عبدالملک بن مروان
(۶۴۶ - ۷۰۵ م)
۶۸۵ ۷۰۵ ۲۰ سال پدر او مروان یکم و مادرش عایشه بنت معاویه بن مغیره بود. او در دوران خلافت معاویه و در سن ۱۶ سالگی، به فرماندهی سپاه مدینه بر علیه بیزانس منصوب شد۔ او پس از پدرش، به خلافت منصوب شد و بیشتر قبایل عرب خلافت او را پذیرفتند۔ او به دنبال ایجاد اتحادی در قبایل عرب بود۔ او برای بازپس‌گیری عراق تلاش‌های بسیاری کرد۔ او با خوارج نیز نبردهایی را تدارک دید۔ [۳۵]
۱۱ ۶ ولید بن عبدالملک
(۶۶۸ - ۷۱۵ م)
۷۰۵ ۷۱۵ ۱۰ سال پدر او عبدالملک بن مروان و مادرش ولیده بنت عباس بود. او با وصیت پدرش به خلافت رسید۔ دوران او بیشتر در صلح داخلی و گسترش سیطره سلطنت گذرانده شد۔ از اقدامات مهم او، ساخت مسجد بزرگی در دمشق با سبک معماری مسجد النبی در مدینه بود۔ او همچنین مسجد النبی در مدینه را نیز بازسازی کرد۔ به سفارش پدرش، خلافت بعد از ولید باید به برادرش سلیمان می‌رسید، هرچند خود او قصد داشت تا پسرش را به خلافت گمارد۔ دوره خلافت او، با استحکام روز‌افزون حکومت امویان همراه بود و دوران موفقی در مجموع سلسله اموی برانداز شده است۔ [۳۶]
۱۲ ۷ سلیمان بن عبدالملک
(۶۷۴ - ۷۱۷ م)
۷۱۵ ۷۱۷ ۲ سال پدر او عبدالملک بن مروان و مادرش ولیده بنت عباس بود و با خلیفه قبل رابطه برادری داشت. درباره سه دهه اول زندگانی سلیمان وجود ندارد. او در دوران خلافت ولید، فرماندار بخشی از فلسطین بود. خلافت به او به واسطه وصیت پدرش انجام شده بود. در وصیت پدر ابتدا به برادرش ولید و سپس به او به عنوان جانشین اشاره شده بود. [۳۷]
۱۳ ۸ عمر بن عبدالعزیز
(۶۸۰ - ۷۲۰ م)
۷۱۷ ۷۲۰ ۳ سال پدر او عبدالعزیز بن مروان و مادرش ام‌عاصم لیلا بنت عاصم بن عمر بود. وی نوه مروان یکم و پسرعموی ولید یکم و سلیمان بن عبدالملک بود و از طرف مادری نتیجه عمر بن خطاب به حساب می‌آمد. او مدتی را والی مصر و قاضی مدینه بود. به خلافت رسیدن او هرچند اعتراض‌هایی را از جانب خاندان عبدالملک در پی داشت اما در نهایت همگان به خلافت او رضایت دادند. او را صلح‌طلب دانسته‌اند، چرا که نبرد در جبهه قسطنطنیه را با یک صلح، به پایان رساند؛ هرچند برخی اقدام او را در راستای منافع مالی این صلح می‌دانند. به طور کلی عمر بن عبدالعزیز را به سیاست‌های مالی می‌شناسند. [۳۸]
۱۴ ۹ یزید بن عبدالملک
(۶۹۰ - ۷۲۴ م)
۷۲۰ ۷۲۴ ۴ سال پدر او را عبدالملک بن مروان و مادرش را عاتکه بنت یزید گزارش کرده‌اند. او در دوران خلافتش تنها به حجاز سفر کرده است و همواره در دمشق بوده است۔ او پیشتر توسط سلیمان بن عبدالملک به عنوان دومین جانشین معرفی شده بود از همین رو به خلافت گمارده شد۔ دوران خلافت او با مخالفت و اعتراض‌های مردم عراق به حکومت امویان همراه بود۔ در این دوره لشکرکشی‌هایی به سوی فرانسه، سیسیل و آناتولی صورت گرفت۔ یزید با هرگونه نماد مسیحی به مخالفت پرداخت و دستور تخریب آنها در تمام سرزمین‌های اسلامی را داد۔ [۳۹]
۱۵ ۱۰ هشام بن عبدالملک
(۶۹۱ - ۷۴۳ م)
۷۲۴ ۷۴۳ ۱۹ سال پدر او عبدالملک بن مروان و مادرش فاطمه بنت هشام بود. دوره خلافت او، آخرین دوره شکوفایی و قدرت امویان بود. در دوران خلافت او، اختلافات و قیام‌های زیادی شکل گرفت و خلیفه به ساکت کردن آنان مبادرت ورزید. او تلاش بسیاری کرد تا پسر خود را به عنوان خلیفه بعدی معرفی کند اما با مخالفت‌ها مجبور شد تا از خلافت به نفع برادرزاده‌اش ولید بن یزید کناره‌گیری کند. او سرانجام به مرگ طبیعی درگذشت. او آخرین پسر عبدالملک بود که به حکومت رسید. [۴۰]
۱۶ ۱۱ ولید بن یزید
(۷۰۹ - ۷۴۴ م)
۷۴۳ ۷۴۴ ۱ سال پدر او یزید بن عبدالملک بود. مادر او ام‌الحجج زینب بنت محمد بن یوسف بود. رابطه او با خلیفه قبلی، رابطه عمو و برادرزاده بود که یکدیگر علاقه‌مند بودند. آغاز خلافت او با تردیدهایی همراه بود. اما او با تمام مخالفان خود، به سختی برخورد کرد و برخی از آنان را پس از شلاق و شکنجه، به مناطق دوردست تبعید کرد. سرانجام او در سال ۱۲۶ ه۔ق ترور و کشته شد۔ [۴۱]
۱۷ ۱۲ یزید بن ولید
(۷۰۱ - ۷۴۴ م)
۷۴۴ ۷۴۴ ۶ ماه پدر او را ولید یکم و مادرش را شاهدختی ایرانی دانسته‌اند. خود او نیز به اینکه نسلش از جانب مادری به یزدگرد می‌رسید، افتخار می‌کرد. از او به عنوان زاهد و صالح یاد کرده‌اند. او خود به تعیین خلیفه توسط شورا باور داشت و از خلافت پیشینیان خود انتقاد می‌کرد و شعار او، تصحیح ایرادات به جا مانده از حکومت‌های قبل از سلسله امویان بود. ظاهرا او به مرگ طبیعی و بر اثر بیماری درگذشت. [۴۲]
۱۸ ۱۳ ابراهیم بن ولید
(؟ - ۷۵۰ م)
۷۴۴ ۷۴۴ چند هفته پدر او ولید یکم بود. پس از آنکه ولید بن یزید بر اثر یک سوء قصد کشته شد، یزید بن ولید به عنوان متهم این سوء قصد مورد شماتت قرار گرفت و مروان بن محمد به بهانه انتقام جان ولید، به سمت یزید بن ولید در حرکت شد. پس از انکه یزید درگذشت، مروان بن محمد همچنان به راه خود ادامه داد تا خلیفه جدید ابراهیم بن ولید را نیز سرنگون سازد. با بیعت کردن مردم دمشق با مروان، او رسما زمام حکومت را به دست گرفت و ابراهیم بن ولید را سرنگون ساخت. بسیاری از نویسندگان ابراهیم را در زمره خلفای اموی به حساب نیاورده‌اند. او در طول مدت کوتاه خلافتش، نبردهایی را برای بر سر کار ماندن به راه انداخت که در همه آنان شکست خورد. [۴۳]
۱۹ ۱۴ مروان بن محمد
(۶۹۲ - ۷۵۰ م)
۷۴۴ ۷۵۰ ۶ سال پدر او محمد بن مروان و از جانب پدری، نوه مروان یکم بود. مادر او به درستی در منابع مشخص نشده‌است. دوران حکومت او با درگیری‌های بسیاری همراه بود بارها تسلط او بر مناطق مختلفی دست به دست شد. این درگیری‌ها سرانجام باعث شد تا حکومت اموی به تزلزل دچار شده و با قیام‌های مخالفان، براندازی شود. او آخرین خلیفه اموی بود و به ضعف در حکومت‌داری متهم شده است. [۴۴]

پانویس

ارجاعات

  1. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  2. Gleave, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
  3. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  4. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  5. Madelung, Succession to Muhammad, 259-261.
  6. Madelung, Succession to Muhammad, 261-262.
  7. Morony, “ARAB ii”, EI2.
  8. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  9. Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
  10. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  11. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  12. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  13. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  14. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  15. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  16. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  17. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  18. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  19. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  20. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  21. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  22. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  23. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  24. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  25. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶–۵۳۷.
  26. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  27. Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
  28. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  29. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  30. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  31. Hinds, “MUCAWIYA I”, Encyclopaedia of Islam.
  32. Hawting, “YAZlD (I) B. MUCAWIYA”, Encyclopaedia of Islam.
  33. Bosworth, “MUCAWIYA II”, Encyclopaedia of Islam.
  34. Bosworth, “MARWAN I”, Encyclopaedia of Islam.
  35. Gibb, “CABD AL-MALIK B. MARWAN”, Encyclopaedia of Islam.
  36. Kennedy, “AL-WALID (I) b. Abd al-Malik”, Encyclopaedia of Islam.
  37. Eisner, “SULAYMAN B. ABD AL-MALIK”, Encyclopaedia of Islam.
  38. Cobb, “UMAR (II) B. ABD AL-AZIZ”, Encyclopaedia of Islam.
  39. Lammens, “YAZID (II) B. ABD AL-MALIK”, Encyclopaedia of Islam.
  40. Gabrieli, “HISHAM”, Encyclopaedia of Islam.
  41. Kennedy, “AL-WALID (II) b. Yazid”, Encyclopaedia of Islam.
  42. Hawting, “YAZID (III) B. AL-WALID”, Encyclopaedia of Islam.
  43. Cremonese, “IBRAHIM B. AL-WALlD”, Encyclopaedia of Islam.
  44. Hawting, “MARWAN II”, Encyclopaedia of Islam.

منابع

منابع فارسی و عربی

منابع انگلیسی

  • Bosworth, Clifford Edmund (1986). "MUCAWIYA II". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 268-269.
  • Bosworth, Clifford Edmund (1986). "MARWAN I". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 6 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 621-623.
  • Cobb, Paul M (1986). "UMAR (II) B. ABD AL-AZIZ". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 10 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 821-822.
  • Cremonese, V. (1986). "IBRAHIM B. AL-WALlD". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 990-991.
  • Eisner, R (1986). "SULAYMAN B. ABD AL-MALIK". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 9 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 821-822.
  • Gibb, H. A. R (1986). "ABD AL-MALIK B. MARWAN". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 1 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 76.
  • Gleave, Robert M. (2014). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی) (3rd ed.). Leiden: Brill Online.
  • Gabrieli, Francesco (1986). "HISHAM". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 3 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 593-595.
  • Hawting, G. R (1986). "YAZlD (I) B. MU'AWIYA". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 11 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 309-311.
  • Hawting, G. R (1986). "MARWAN II". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 6 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 623-625.
  • Hawting, G. R (1986). "YAZID (III) B. AL-WALID". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 11 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 311-312.
  • Hinds, James M (1986). "MUCAWIYA I". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 7 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 263-268.
  • Kennedy, H. (1986). "AL-WALID (I) b. Abd al-Malik". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 11 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 127.
  • Kennedy, H. (1986). "AL-WALID (II) b. Yazid". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 11 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 127-128.
  • Lammens, H. (1986). "YAZID (II) B. ABD AL-MALIK". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. 11 (2rd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 311.
  • Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Madelung, Wilferd (2003). "Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی) (online ed.). Archived from the original on 17 November 2013. Retrieved 5 July 2012.
  • Morony, Michael G. (1987). "Arab ii". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی) (online ed.). Archived from the original on 13 April 2014. Retrieved 14 September 2012.
  • Poonawala, I. K (2011). "ʿALĪ B. ABĪ ṬĀLEB". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 19 April 2016.
  • Poonawala, I. K.; Kohlberg, E. (1985). "ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
  • Veccia Vaglieri, Laura (1986). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۸۱–۸۶.
  • Veccia Vaglieri, Laura (2014). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۸۱–۸۶.