ابن‌خلدون: تفاوت میان نسخه‌ها

از اسلامیکال
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:
|زادگاه          = [[تونس]]، [[حفصیان]]
|زادگاه          = [[تونس]]، [[حفصیان]]
|درگذشت          = ۲۸ رمضان ۸۰۸ هجری قمری / {{d-da|17 March 1406|27 May 1332}}{{سخ}}[[قاهره]]، [[سلطنت مملوک (مصر)|سلطنت مملوک]]
|درگذشت          = ۲۸ رمضان ۸۰۸ هجری قمری / {{d-da|17 March 1406|27 May 1332}}{{سخ}}[[قاهره]]، [[سلطنت مملوک (مصر)|سلطنت مملوک]]
|محل اقامت        =
|نژاد            = [[عرب]]
|نژاد            = [[عرب]]
|محل تحصیل    = [[تونس]]
|تأثیرگذاری بر      = [[محمد بن جریر طبری|ابن جریر]]، [[ابن‌حزم]]، [[طرطوشی]]، [[ابن ابی‌زارع]]، [[زکریای رازی]]
|زمینه‌های فعالیت = [[تاریخ‌نگاری]]{{سخ}}[[جامعه‌شناسی]]{{سخ}}[[اقتصاد]]{{سخ}}[[جمعیت‌شناسی]]{{سخ}}[[علوم سیاسی]]
|تأثیرپذیری از      =[[لسان‌الدین خطیب|ابن‌خطیب]]، [[ابن‌ازرق]]، [[ابن‌سکاک مکناسی]]، [[تقی‌الدین مقریزی]]
|دوران          =
|شناخته‌شده برای  =
|ایده قابل‌ذکر    = [[نظریه چرخه اجتماعی]] امپراتوری، [[عصبیت]]، [[عرضه و تقاضا|نظریه عرضه و تقاضا]]، [[اقتصاد جانب عرضه]]، نظریه رشد اقتصادی، [[تکامل فرهنگی]]
|تأثیرگذاری بر      = [[محمد بن جریر طبری|ابن جریر]]، [[ابن حزم]]، [[طرطوشی]]، [[ابن ابی زارع]]، [[زکریای رازی]]
|تأثیرپذیری از      =[[لسان‌الدین خطیب|ابن خطیب]]، [[ابن ازرق]]، [[ابن سکاک مکناسی]]، [[تقی‌الدین مقریزی]]
|دین            = [[اسلام]]
|دین            = [[اسلام]]
|مذهب            = [[سنی|اهل سنت]] ،[[مالکی]]
|مذهب            = [[سنی|اهل سنت]] ،[[مالکی]]
|برترین اثر      = العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر
|برترین اثر      = العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر
|استادها        = محمد بن ابراهیم الآبیلی
|استادها        = [[محمد بن ابراهیم الآبیلی]]
|شاگردها        =
|امضا            =
|وبگاه رسمی      =
}}
}}
'''ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی''' معروف به '''ابن خلدون''' [[تاریخ‌نگار]] و [[جامعه‌شناس]] مشهور [[عرب]] بود که در سال ۷۳۲ ه‍جری قمری/ ۱۳۳۲ میلادی در [[تونس]] به دنیا آمد. خانوادهٔ او از اعراب جنوبی عربستان بودند که پس از پیروزی مسلمانان بر مردم [[اسپانیا]] وارد این کشور شدند و تا زمانی که بین آن‌ها و [[مسیحیان]] اختلافی پیش آمد در این کشور بودند و پس از آن به سمت تونس حرکت کردند و در آنجا ساکن شدند. در دوران کودکی ابن خلدون، بزرگان دینی که از اسپانیا به تونس سفر می‌کردند در خانهٔ آن‌ها توقف می‌کردند و همین امر باعث شد ابن خلدون از کودکی و به وسیلهٔ این افراد [[قرآن]]، [[فقه]]، [[تصوف]]، [[اخلاق]]، [[کلام]]، [[مردم‌شناسی]]، [[جامعه‌شناسی]]، [[نجوم]]، [[اقتصاد]]، [[تاریخ]]، [[هندسه]]، [[جبر]]، [[حساب]]، [[علم لغت|لغت]]، فلاحت، [[طلسمات]]، [[شعر]]، آداب و تعلیم، [[منطق]]، [[ریاضی]]، [[فلسفه]]، [[سیاست]]، [[منشی‌گری]] و [[سیاست|کارهای مربوط به حکومت]] را بیاموزد.
'''ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی''' (۷۳۲ ه‍.ق/ ۱۳۳۲ م در تونس ۸۰۸ ه‍.ق/ ۱۴۰۶ م در قاهره) معروف به '''ابن‌خلدون''' تاریخ‌نگار و جامعه‌شناس مشهور عرب بود. خانوادهٔ او از اعراب جنوبی عربستان بودند که پس از پیروزی مسلمانان بر مردم اسپانیا وارد این کشور شدند.


ابن خلدون کتاب «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» را نوشت. این کتاب مقدمه‌ای بسیار معروف دارد و در آن به‌خوبی می‌توان دانش و چندبعدی بودن ابن خلدون را مشاهده کرد. او به رویکرد انتقادی و تحلیلی بسیار اهمیت می‌داد؛ نکته‌ای که مورخان پیش از او در نظر نمی‌گرفتند. او در مقدمهٔ خود گفته‌هایش را به روش‌های مختلف اثبات کرده و گاهی منابعی که استفاده کرده را نیز مورد انتقاد قرار داده‌است. او [[جامعه‌شناسی|علم عمران]] را بنیان نهاد. علمی که ما امروزه به آن جامعه‌شناسی می‌گوییم و برای شناخت و بررسی اخبار تاریخی مورد استفاده قرار می‌گیرد و در واقع علم اصول تاریخ است. ابن خلدون در سال ۸۰۸ ه‍جری قمری/ ۱۴۰۶ میلادی در سن ۷۳ سالگی در [[قاهره]] فوت کرد.
در دوران کودکی ابن‌خلدون، بزرگان دینی که از اسپانیا به تونس سفر می‌کردند در خانهٔ آن‌ها توقف می‌کردند و همین امر باعث شد ابن‌خلدون از کودکی و به وسیلهٔ این افراد [[قرآن]]، [[فقه]]، [[تصوف]]، [[اخلاق]]، [[کلام]] و دیگر علوم را آموخت. او فعالیت‌های سیاسی خودش را از دربار حاکم مرینی، [[ابوعنیان]] شروع کرد و در ۱۳۵۷ م به جرم توطئه علیه حاکم ابوعنیان، دستگیر و زندانی شد.


== نسب ابن خلدون ==
ابن‌خلدون کتاب «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» را نوشت. این کتاب مقدمه‌ای بسیار معروف دارد و در آن به‌خوبی می‌توان دانش و چندبعدی بودن ابن‌خلدون را مشاهده کرد. او به رویکرد انتقادی و تحلیلی بسیار اهمیت می‌داد؛ نکته‌ای که مورخان پیش از او در نظر نمی‌گرفتند. او در مقدمهٔ خود گفته‌هایش را به روش‌های مختلف اثبات کرده و گاهی منابعی که استفاده کرده را نیز مورد انتقاد قرار داده است. او علم عمران را بنیان نهاد. علمی که ما امروزه به آن جامعه‌شناسی می‌گوییم و برای شناخت و بررسی اخبار تاریخی مورد استفاده قرار می‌گیرد و در واقع علم اصول تاریخ است.
اصالت خانوادهٔ ابن خلدون به اعراب جنوبی [[عربستان]] می‌رسید که به هنگام پیروزی مسلمانان بر مردم [[اسپانیا]]، وارد این کشور شده بودند. در اواخر سدهٔ ۹ به علت رهبریِ تلاش‌های انقلابی سویله، خانوادهٔ او اهمیت و اعتبار پیدا کرد و شناخته شد؛ آن‌ها جز مقامات معروف و کسان مهم شدند. اما مدتی بعد در سدهٔ ۱۳ میلادی سویله از جانب [[مسیحیان]] تهدید شد. پس آن‌ها اسپانیا را ترک کرده و به سمت [[تونس]] رفتند و در این شهر دارای زمین و مرتبه شدند. عده‌ای وارد کارهای اداری و کشوری شدند و فردی از خاندان کتابی برای پادشاه حفصی نوشت؛<ref group="پ">موضوع آن در مورد بهتر اداره کردن حکومت بود.</ref> شاید به دلیل سرنوشتی که پادشاه حفصی داشت، اعضای خاندان ابن خلدون درک کردند که بهتر است به عنوان استاد یا اعضای یک فرقه صوفی زندگی بگذرانند.<ref>{{پک|مهدی|۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۶}}</ref>
[[File:Dar_Ibn_Khaldoun.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Dar_Ibn_Khaldoun.jpg|بندانگشتی|خانه ای که ابن خلدون در آن متولد شد در [[تونس]]]]


== زندگی‌نامه ==
خاورشناسان، ابن‌خلدون را بنیان‌گذار جامعه‌شناسی می‌دانند. ابن‌خلدون در کتاب ''العبر'' خود، نقل‌قول‌هایی از [[ابن‌اثیر]] ذکر کرده و به مضامین و مفاهیمی پرداخته است که نشان می‌دهد چند بار کتاب ابن‌اثیر توسط ابن‌خلدون خوانده شده است. وی به شدت از شخصیت ابن‌اثیر تأثیر پذیرفته است.
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حَضرَمی معروف به ابن خلدون در سال ۷۳۲ ه‍.ق/ ۱۳۳۲ م در تونس متولد شد. وی [[تاریخنگار|تاریخ‌نگار]]، [[سیاستمدار|سیاست‌مدار]] و [[قاضی]] بود. به‌هنگام کودکی، بزرگان مذهبی که از اسپانیا به تونس سفر می‌کرد در خانهٔ آن‌ها سکونت می‌گزیدند. ابن خلدون از کودکی، قرآن، فقه، [[تصوف]]، [[اخلاق]]، [[کلام]]، [[مردم‌شناسی]]، [[جامعه‌شناسی]]، [[نجوم]]، [[اقتصاد]]، [[تاریخ]]، [[هندسه]]، [[جبر]]، [[حساب]]، [[علم لغت|لغت]]، فلاحت، طلسمات، شعر، آداب و تعلیم، [[منطق]]، [[ریاضی]]، [[فلسفه]] ماوراءطبیعی و سیاست را آموخت. وی همچنین منشی‌گری و کارهای مربوط به حکومت را نیز آموخت. محمد بن ابراهیم الآبیلی، یکی از بزرگان عصر خود بود که ابن خلدون حدود ۵ سال نزد او به تحصیل پرداخت. آبیلی فردی بود که ابن خلدون را با آثار [[ابن رشد]]، [[ابن سینا]] و آثار جدید فلسفی قلمرو اسلامی آشنا ساخت. اولین اثر او مربوط به سال ۱۳۵۱ م است و اندیشه‌های فلسفی وی در روش‌شناسی این اثر به‌خوبی مشخص شده‌است. او کتابی با عنوان «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» نوشته که یک «مقدمه» دارد و این مقدمه مربوط به کتاب‌های تاریخی‌اش است؛ چندبعدی بودن و عمق دانش ابن خلدون در این مقدمه مشخص می‌شود. او فعالیت‌های سیاسی خودش را از دربار حاکم مرینی، ابوعنیان شروع کرد و در ۱۳۵۷ م به جرم توطئه علیه حاکم ابوعنیان دستگیر و زندانی شد. مدتی بعد ابن خلدون در توطئه‌ای که پسر عموی ابوعنیان ترتیب داده‌بود شرکت کرد؛ اما موفق نشد مقام درخوری کسب کند. وی در سال ۱۳۶۲ م به [[قرناطه]] رفت. چرا که از اوضاع فرهنگی بهتری برخوردار بود؛ اما متأسفانه در این شهر تحت فشار مسیحیان شمال قرار گرفت. در این زمان لسان‌الدین بن خطیب که وزیرِ حاکم شهر بود، نظرش به ابن خلدون جلب شد و مورخان این وزیر را علت موفقیت ابن خلدون می‌دانند. در سال ۱۳۶۴ م بود که نزد پادشاهان [[کاستیل]] و [[لئون (اسپانیا)|لئون]] رفت تا دوستی مابین حکمرانان اسپانیا و قرناطه را ایجاد کند. ابن خلدون در این زمان از نفوذ خود و عقاید سیاسی‌اش استفاده کرد و اندرزهایی به پادشاه جوان داد؛ ابن خطیب که از این کار به خشم آمده‌بود، ابن خلدون را مجبور ساخت قرناطه را ترک کند. ابن خلدون در سال ۱۳۶۵ م نزد شاهزاده ابوعبدالله، دوست حفصی خود رفت و در طول یک سالی که او حکومت را در دست داشت سعی کرد حکومت دوست خود را استوار کند و پایداری بخشد؛ اما رفتارهای نسنجیده و نامعقول ابوعبدالله و حاکمان شهرهای اطراف، از جمله [[کنستانتین یکم|کنستانتین]] و تلمسن باعث شد فعالیت‌های ابن خلدون تماماً بی‌اثر جلوه کند.
ابن خلدون بیشتر عمر خود را در باسکره در حال آموزش و پژوهش گذراند. وی در سال (۱۳۷۳–۱۳۷۵ م) بود که کتابی در مورد تصوف نوشت، او پیشنهاد و درخواست حاکمان را مبنی بر ایجاد صلح میان چادرنشین‌ها، قبایل و سرزمین‌های مختلف را رد می‌کرد و ترجیح می‌داد به آموزش بپردازد. وی در سال ۱۳۷۴ م به کوشک ابن سلامه در [[اران]] رفت و به مدت ۴ سال در آنجا زندگی کرد. ابن خلدون باقی‌ماندهٔ عمرش را نیز صرف کارهای سیاسی در اسپانیا کرد؛ و این چنین به بسیاری از سندها و مدارک رسمی دسترسی پیدا کرد. او در ۸۰۸ ه‍.ق/ ۱۴۰۶ م در سن ۷۶ سالگی در [[قاهره]] فوت کرد.<ref>{{پک|مهدی|۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۷–۴۸}}</ref><ref>{{پک|رحیم لو|۱۳۶۹|ف= ابن خلدون|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۴۴۴–۴۴۵}}</ref>
[[File:Tunisia588.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Tunisia588.jpg|بندانگشتی|ابن خلدون در این مسجد در تونس درس خواند]]


== ابن خلدون و ابن اثیر ==
== نام و تبار ==
ابن خلدون در کتاب مقدمهٔ خود تاریخ‌نگاران را به دو دسته تقسیم می‌کند. دستهٔ اول شامل افرادی می‌شود که مقلدانه عمل می‌کنند، و دستهٔ دوم مورخان بزرگ اسلام نامیده می‌شوند. وی پس از تفکیک مورخان، چند تن از آن‌ها را جز این دو دسته نام می‌برد، اما نکتهٔ عجیب این است که او هیچ نام و نشانی از ابن‌اثیر نمی‌آورد و کوچک‌ترین اشاره‌ای هم به وی نمی‌کند. ابن خلدون به صورت دوپهلو عمل کرده‌است. او در کتاب العبر خود مدام به «الکامل» ابن اثیر اشاره می‌کند و به گفته‌های او استناد می‌کند، در حالیکه در مقدمهٔ العبر کوچک‌ترین اشاره‌ای به وی نکرده‌است.<ref>{{پک|رحیم لو|۱۳۶۹|ف= ابن خلدون|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۴۴۶}}</ref>
[[پرونده:Hacienda_Torre_de_Doña_María.jpg|بندانگشتی|نمایی از ویلای هسیندا تورره در دونا ماریا در سویل اسپانیا که گفته می‌شود ویلای خانوادگی ابن‌خلدون بوده است.]]نام او را ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حَضرَمی معروف به ابن‌خلدون گزارش کرده‌اند.<ref>{{پک|مهدی|۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۷–۴۸}}</ref>


=== تاثیرپذیری العبر از الکامل ===
اصالت خانوادهٔ ابن‌خلدون به اعراب جنوبی [[عربستان]] می‌رسید که به هنگام پیروزی مسلمانان بر مردم اسپانیا، وارد این کشور شده بودند. در اواخر سدهٔ ۹ به علت رهبریِ تلاش‌های انقلابی سویله، خانوادهٔ او اهمیت و اعتبار پیدا کرد و شناخته شد؛ آن‌ها جزء مقامات معروف و کسان مهم شدند. اما مدتی بعد در سدهٔ ۱۳ میلادی سویله از جانب [[مسیحیان]] تهدید شد. پس آن‌ها اسپانیا را ترک کرده و به سمت تونس رفتند و در این شهر دارای زمین و مرتبه شدند. عده‌ای وارد کارهای اداری و کشوری شدند و فردی از خاندان کتابی برای پادشاه حفصی نوشت؛<ref group="یادداشت">موضوع آن در مورد بهتر اداره کردن حکومت بود.</ref> شاید به دلیل سرنوشتی که پادشاه حفصی داشت، اعضای خاندان ابن‌خلدون درک کردند که بهتر است به عنوان استاد یا اعضای یک [[فرقه‌های صوفیه|فرقه صوفی]] زندگی بگذرانند.<ref>{{پک|مهدی|۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۶}}</ref>
ابن خلدون در کتاب العبر خود نقل‌قول‌هایی از ابن اثیر ذکر کرده و به مضامین و مفاهیمی پرداخته‌است که نشان می‌دهد چند بار کتاب ابن اثیر توسط ابن خلدون خوانده شده‌است. ابن اثیر در دو بعد «مکان و جغرافیا» و «تاریخ و زمان» در زمان خود آن‌چنان معروف و برجسته بود که حتی ابن خلدون هم از مطالعات او استفاده کرده و گاهی در پایان نقل‌قول‌هایش نوشته: «پایان کلام ابن اثیر.» ابن خلدون در ذکر وقایع سلجوقی، مغول، زنگیان، ایوبیان، جنگ‌های صلیبی و… از کتاب الکامل ابن اثیر بهره برده‌است، تا حدی که مورخان دوران بعد برای تکمیل و تصحیح بعضی از مسائل کتاب ابن خلدون به کتاب ابن اثیر رجوع می‌کردند. استفاده از کتاب الکامل به حدی می‌رسد که خود ابن خلدون هم تلاش می‌کند از منابع دیگری برای تکمیل کتاب خود استفاده کند و در اینجا به تاریخ عتبی، سیرت جلال‌الدین، وفیات الاعیان [[ابن خلکان]] و … روی می‌آورد؛ اما بازهم کتاب‌های دیگر را درحد الکامل نمی‌داند. ابن خلدون شخصاً به رونویسی از کتاب الکامل هم اشاره کرده‌است؛ او در مورد شکست سنجر از ختاییان می‌نویسد: «اخبار این واقعه را از کتاب ابن اثیر خلاصه می‌کنم.» استفادهٔ ابن خلدون از کتاب ابن اثیر به این معنا نیست که او هیچ تحقیقی به انجام نرسانده‌است، او به تحقیق و بررسی بسیار علاقه داشت و گاهی از ابن اثیر هم ایراد می‌گرفت و نقدهایی به او وارد می‌ساخت.<ref>{{پک|سالاری شادی|۱۳۹۱|ک=تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر|ص=۵۹–۶۴}}</ref>
دیدگاه و تحلیل ابن اثیر در مورد روایت‌های گوناگون در ابن خلدون هم اثرگذار بوده‌است. ابن اثیر در مورد [[جنگ جمل]] این چنین می‌نویسد: «من در تاریخ جنگ جمل جز روایت ابوجعفر طبری روایت دیگری را نقل نکرده‌ام؛ زیرا او موثق و معتمد بوده، مورخان دیگر روایات را پر از حشو و زائد کرده و هریک به میل خود تصرفاتی نموه‌اند.» ابن خلدون هم به این صورت به این واقعه اشاره می‌کند: «این بود واقعهٔ جمل، آن سان که ما از کتاب ابوجعفر طالبی خلاصه کردیم. از این رو برکتاب طبری اعتماد کردیم که از یک سو نگری‌هایی که در کتاب این قتیبه و مورخان دیگر هست به دور می‌باشد.»
[[File:Ibn_Khaldoun_Statue_and_Square,_Mohandesin,_Cairo.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Ibn_Khaldoun_Statue_and_Square,_Mohandesin,_Cairo.jpg|بندانگشتی|میدان ابن خلدون در محله مهندسین قاهره ]]


=== مقدمهٔ ابن خلدون و ابن اثیر ===
== سرگذشت ==
طبق آنچه گفته‌شد، ابن خلدون شخصی بود که بیش از بقیه با گفتار، سبک و کتاب ابن اثیر آشنایی داشت، اما هیچ نامی از او در مقدمهٔ کتاب خود به میان نیاورده و این در حالی است که ابن اثیر بزرگ‌ترین سهام‌دار کتاب العبر است. ابن خلدون تصمیم می‌گیرد که در نقد و تحلیل دیدگاه و نوشتهٔ مورخان دیگر در مقدمهٔ کتاب خویش، اشاره‌ای به ابن اثیر نداشته‌باشد و احتمالاً این تصمیم وی به تأثیرپذیری اندیشه‌هایش از ابن اثیر بازمی‌گردد؛ زیرا ابن خلدون نگاه نقادانه را از ابن اثیر می‌آموزد و در واقع ابن اثیر در این زمینه پیشگام او بوده‌است. ابن اثیر برای رد بسیاری از وقایع تاریخی به آمار و ارقام دقت می‌کرد و به بررسی آن‌ها می‌پرداخت؛ مثلاً وی به هنگام بررسی شمار لشکریانی که در خدمت بلقیس بودند، این چنین می‌گوید: «۴۰۰ پادشاه تحت امر او بودند و هرکدام ۴ هزار سرباز داشتند. بلقیس دارای ۳۰۰ وزیر و ۱۲ سپهسالار بود و هرکدام ۱۲ هزار نزد خود داشتند. وی می‌گوید: گروهی در این باره مبالغه کردند و با بی‌خردی حتی زحمت حساب کردن این تعداد هم به خود ندادند تا متوجه شوند با هیچ منطقی قابل باور نیست. ابن اثیر می‌گوید:{{نقل قول تزیینی|دروغی بدین بزرگی، یک ساعت به فکر نیفتادند که درست حساب کنند تا اندازهٔ نادانی خویش را دریابند. اگر او از عدد و رقم سررشته‌ای داشت بی‌گمان از چنین سخن ناروایی خودداری می‌کرد؛ زیرا همهٔ مردم روی زمین از مرد، زن، پیر، جوان و بچه تعدادشان به آن اندازه نیست و چگونه ممکن است این همه مردمان ۲۵ساله باشند، در این صورت ای کاش می‌دانستم کسانی که از بیست و شش بیشتر و کمتر داشتند و به‌جای سربازی، کشاورزی می‌کردند چقدر بودند، زیرا همهٔ مردم سپاهی نیستند… با این وصف باز یمن گنجایش آن‌همه سرباز را ندارد.<ref>{{پک|سالاری شادی|۱۳۹۱|ک=تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر|ص=۶۴–۷۰}}</ref>}}
[[File:Dar_Ibn_Khaldoun.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Dar_Ibn_Khaldoun.jpg|بندانگشتی|خانه ای که ابن‌خلدون در آن متولد شد؛ وافع در تونس|راست]]ابن‌خلدون در سال ۷۳۲ ه‍.ق/ ۱۳۳۲ م در تونس متولد شد. وی تاریخ‌نگار، سیاست‌مدار و [[قاضی]] بود. به‌هنگام کودکی، بزرگان مذهبی که از اسپانیا به تونس سفر می‌کرد در خانهٔ آن‌ها سکونت می‌گزیدند. ابن‌خلدون از کودکی، [[قرآن]]، [[فقه]]، [[تصوف]]، [[اخلاق]]، [[کلام]]، مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، نجوم، اقتصاد، تاریخ، هندسه، جبر، حساب، لغت، فلاحت، طلسمات، شعر، آداب و تعلیم، منطق، ریاضی، فلسفه ماوراءطبیعی و سیاست را آموخت. وی همچنین منشی‌گری و کارهای مربوط به حکومت را نیز فرا گرفت. [[محمد بن ابراهیم الآبیلی]]، یکی از بزرگان عصر خود بود که ابن‌خلدون حدود ۵ سال نزد او به تحصیل پرداخت. آبیلی فردی بود که ابن‌خلدون را با آثار [[ابن‌رشد]]، [[ابن‌سینا]] و آثار جدید فلسفی قلمرو اسلامی آشنا ساخت.<ref>{{پک|1=مهدی|2=۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۷–۴۸}}</ref><ref>{{پک|1=رحیم لو|2=۱۳۶۹|ف=ابن خلدون|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۴۴۴–۴۴۵}}</ref>
ابن خلدون در موراد دیگری هم مثل تأیید صحت نسب علویان مصر گفته‌های ابن اثیر را دوباره بازگو می‌کند و آن‌ها را صادق می‌داند یا در مورد محمد بن تومرت، بنیان‌گذار موحدون ویژگی‌های شخصیتی که برای او ذکر می‌کنند به یک شکل است. ابن خلدون در نوشته‌های خود تحت تأثیر ابن اثیر است و درواقع باعث شد ابن خلدون موفق شود به وسیلهٔ نقد اخبار و اسناد که از ابن اثیر آموخته بود، به نقد آثار بزرگان دیگری چون طبری، مسعودی و.. بپردازد و حلقهٔ مفقود شده میان این‌ها ابن اثیر بود.<ref>{{پک|سالاری شادی|۱۳۹۱|ک=تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر|ص=۷۳}}</ref>
او فعالیت‌های سیاسی خودش را از دربار حاکم مرینی، [[ابوعنیان]] شروع کرد و در ۱۳۵۷ م به جرم توطئه علیه حاکم ابوعنیان، دستگیر و زندانی شد. مدتی بعد ابن‌خلدون در توطئه‌ای که پسر عموی ابوعنیان ترتیب داده‌بود شرکت کرد؛ اما موفق نشد مقام درخوری کسب کند. وی در سال ۱۳۶۲ م به قرناطه رفت. چرا که از اوضاع فرهنگی بهتری برخوردار بود؛ اما متأسفانه در این شهر تحت فشار مسیحیان شمال قرار گرفت. در این زمان [[لسان‌الدین بن خطیب]] که وزیرِ حاکم شهر بود، نظرش به ابن‌خلدون جلب شد. مورخان، این وزیر را علت موفقیت‌های ابن‌خلدون می‌دانند. در سال ۱۳۶۴ م بود که نزد پادشاهان کاستیل و لئون رفت تا دوستی مابین حکمرانان اسپانیا و قرناطه را ایجاد کند. ابن‌خلدون در این زمان از نفوذ خود و عقاید سیاسی‌اش استفاده کرد و اندرزهایی به پادشاه جوان داد؛ ابن خطیب که از این کار به خشم آمده‌بود، ابن‌خلدون را مجبور ساخت قرناطه را ترک کند. ابن‌خلدون در سال ۱۳۶۵ م نزد شاهزاده ابوعبدالله، دوست حفصی خود رفت و در طول یک سالی که او حکومت را در دست داشت سعی کرد حکومت دوست خود را استوار کند و پایداری بخشد؛ اما رفتارهای نسنجیده و نامعقول ابوعبدالله و حاکمان شهرهای اطراف، از جمله کنستانتین و تلمسن باعث شد فعالیت‌های ابن‌خلدون تماماً بی‌اثر جلوه کند.<ref>{{پک|1=مهدی|2=۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۷–۴۸}}</ref><ref>{{پک|1=رحیم لو|2=۱۳۶۹|ف=ابن خلدون|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۴۴۴–۴۴۵}}</ref>
[[File:LafferCurve.svg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:LafferCurve.svg|بندانگشتی|[[منحنی لافر]] با حداکثر نقطه درآمد در حدود 70٪، همانطور که توسط Trabandt و Uhlig (2009) برآورد شده است.<ref name="howfar">[http://www.nber.org/papers/w15343 "How Far Are We From The Slippery Slope? The Laffer Curve Revisited"] by Mathias Trabandt and Harald Uhlig, NBER Working Paper No. 15343, September 2009.</ref> لافر از مشاهدات ابن خلدون استناد می کند که "در آغاز سلسله، حکومت از ارزیابی های جزیی مالیات زیادی به دست می آورد. ولی در پایان سلسله، مالیات کمی از ارزیابی های بزرگ به دست می آورد.


<ref name="Heritage">{{cite web|last=Laffer|first=Arthur|title=The Laffer Curve: Past, Present, and Future|url=http://www.heritage.org/research/reports/2004/06/the-laffer-curve-past-present-and-future|publisher=The Heritage Foundation|access-date=4 July 2012|author-link=Arthur Laffer}}</ref><ref name="Brederode">{{cite book|last=Brederode|first=Robert F. van|title=Systems of general sales taxation : theory, policy and practice|year=2009|publisher=Wolters Kluwer Law & Business|location=Austin [Tex.]|isbn=978-90-411-2832-4|page=117}}</ref>]]
ابن‌خلدون بیشتر عمر خود را در باسکره در حال آموزش و پژوهش گذراند. وی در سال (۱۳۷۳–۱۳۷۵ م) بود که کتابی در مورد تصوف نوشت، او پیشنهاد و درخواست حاکمان را مبنی بر ایجاد صلح میان چادرنشین‌ها، قبایل و سرزمین‌های مختلف را رد می‌کرد و ترجیح می‌داد به آموزش بپردازد. وی در سال ۱۳۷۴ م به کوشک [[ابن‌سلامه]] در اران رفت و به مدت ۴ سال در آنجا زندگی کرد. ابن‌خلدون باقی‌ماندهٔ عمرش را نیز صرف کارهای سیاسی در اسپانیا کرد؛ و این چنین به بسیاری از سندها و مدارک رسمی دسترسی پیدا کرد.<ref>{{پک|1=مهدی|2=۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۷–۴۸}}</ref><ref>{{پک|1=رحیم لو|2=۱۳۶۹|ف=ابن خلدون|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۴۴۴–۴۴۵}}</ref>


== عصبیت در تاریخ از نگاه ابن خلدون ==
=== درگذشت ===
[[عصبیت]] یعنی «حمایت و طرفداری از فامیل و نسب یا فردی از منسوبان»، این صفت در اسلام پسندیده نیست؛ جز عصبیت مذهبی. بنابر نظر ''فراهانی منفرد''، عصبیت برای کسانی است که به صورت قبیله‌ای زندگی می‌کنند و در محیط‌ها و شرایطی زندگی می‌کنند که نیاز به حامی دارند و باعث می‌شود که قبایل بایکدیگر متحد شوند. این اتحاد آن‌ها بیشتر پیوند نسبی است و در واقع این عصبیت است که قبایل را در کنار یکدیگر جمع می‌کند. عصبیت میان قبایل عرب چنان بود که حتی اگر از طریق حلف بایکدیگر متحد شده‌بودند و پیوند نسبی هم نداشتند تا حدی بر سر قول‌وقرار خویش باقی می‌ماندند، که به محض وقوع کوچک‌ترین مشکل، دشمن را به شدت گوشمالی داده و ادب می‌کردند. ابن خلدون در مورد شکل‌گیری حکومت‌ها می‌گوید گاهی یک قدرت برتر با غلبهٔ خود بر دیگر ملت‌ها آن‌ها را مجبور به اطاعت می‌کند و با فزونی قدرت و توانش تا حدی پیش می‌رود که کشورهای بسیار زیادی را زیر پرچم خود درمی‌آورد و به نقطهٔ اوج می‌رسد. از نظر ابن خلدون در این مورد دو نظریه وجود دارد؛ طریقهٔ اول این است که حکومت نزدیک خود را که در شرف فروپاشی است را به دست می‌گیرد یا اینکه یکی از قبایل که به اندازهٔ کافی رشد کرده و به مشروعیت خویش دست یافته، به وسیلهٔ امکانات خود به هدفش خواهد رسید، همانند ترکان و عباسیان.
او در ۸۰۸ ه‍.ق/ ۱۴۰۶ م در سن ۷۶ سالگی در [[قاهره]] فوت کرد.<ref>{{پک|مهدی|۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۷–۴۸}}</ref><ref>{{پک|رحیم لو|۱۳۶۹|ف= ابن خلدون|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۴۴۴–۴۴۵}}</ref>
با رسیدن به نهایت قدرت به فکر نکات دیگری می‌افتد، کسی که تنها اسب، جنگ، قبیله و… برایش اهمیت داشت با تصرفات خود مجبور می‌شود به مزارع، مراتع، شهرها، آبادی‌ها، صنایع و… هم فکر کند و این چنین برای ادارهٔ کشور فتح شده دست‌به‌دامن وزیران و دیوانیان می‌شود؛ همانند اعراب و ایرانیان. در این زمان نیروهای نظامی از خشونت خود می‌کاهند و مغلوب فرهنگ کشور فتح شده می‌شوند. درگیر مسائل و نعمت‌های گوناگونی می‌شوند که تا آن زمان با آن برخوردی نداشتند و این راحتی، مقام و جلال سَمی است برای عصبیت. شاید افراد اولیهٔ اندکی دچار این نعمت‌ها شوند، اما فرزندان آن‌ها به مرور بیشتر از پدران خود به این سمت کشیده می‌شوند و عصبیت پیشین خود را از دست می‌دهند و به آنچه حکومت‌های پیشین دچارش شده‌بودند، دچار می‌شوند. ابن خلدون هم به این تسلسل معتقد است و می‌گوید: «تاریخ تکرار می‌شود.» مرحلهٔ اول را تهاجم، سپس اوج، تجمل، استبداد و انحطاط می‌داند. گفته‌های ابن خلدون مختص به دورهٔ اوست، زمانی که جامعهٔ اسلامی دچار مشکل شده و در حال نابودی است؛ پس نتیجه می‌گیریم هنگامی که عصبیت از بین رود، دولت هم از بین می‌رود و در واقع باید گفت با آنکه عصبیت خود از قبیله است و به هنگام تشکیل دولت لازم است، با تشکیل دولت از بین می‌رود. نمونه‌ای از جوامع مورد مطالعهٔ ابن خلدون شمال آفریقا است که هرگاه قبیله‌ای احساس برتری می‌کرد بر قبایل دیگر می‌تاخت و قدرتی ایجاد می‌کرد و هنگامی که عصبیت از میان می‌رفت، شخص دیگری حکومت را تصاحب می‌کرد و دوباره این چرخه تکرار می‌شد.<ref>{{پک|فراهانی منفرد|۱۳۸۵|ک=نقش عصبیت در تاریخ از دیدگاه ابن خلدون|ص=۱۴۲–۱۵۱}}</ref>
[[پرونده:Hacienda_Torre_de_Doña_María.jpg|بندانگشتی|Hacienda Torre de Doña Maríaویلای هسیندا تورره در دونا ماریا در سویل اسپانیا که گفته میشود ویلای خانوادگی ابن خلدون بوده است.]]


== خاورشناسان و ابن خلدون ==
== در منظر دیگران ==
خاورشناسان، ابن خلدون را بنیان‌گذار جامعه‌شناسی می‌دانند. اندیشهٔ او بدون هیچ تغییری حدود ۵ سده اندیشهٔ جامعه‌شناسی بود. براساس منابع، [[اگوست کنت|آگوست کنت]] و ویکو از نظریات او استفاده کرده‌اند و در مطالب خود به مطالب او استناد کرده‌اند. افرادی مثل سوربون و گوستاو لوبون نیز به دزدی آثار ابن خلدون و نظریه‌های او متهم شدند. در میان خاورشناسان نیز گروه دیگری به اهمیت ابن خلدون و شخصیت برجستهٔ وی پی بردند و تلاش کردند آرای او را با نام خود به ثبت رسانند. تعدادی از خاورشناسان، ابن خلدون را مسلمانِ شرقی می‌دانند که ذهن و روح غربی دارد و علت آن خلق ذهنی است، برای فهم اصالت غربی نظریات ابن خلدون. آن‌ها ابن خلدون را پرچم‌دار «[[ماده‌باوری تاریخی|ماتریالیسم تاریخی]] [[کارل مارکس|مارکس]]» می‌دانند و همواره تلاش کردند براساس ۳ محور اصلی به خلق وجود ذهنی ابن خلدون بپردازند و می‌گویند او برای نوشتن مقدمهٔ خود از منابع یهودی، مسیحی و غیر اسلامی استفاده کرده و همواره تلاش می‌کنند از رابطهٔ او با اعراب و مسلمانان هیچ نگویند و او را فردی اروپایی جلوه دهند. پس خاورشناسان وجود ذهنی ابن خلدون را براساس ۳ دیدگاه بیان کردند؛ ابن خلدون سکولار، ابن خلدون غیراسلامی و ابن خلدون اروپایی. این امر نشان می‌دهد که این ۳ دیدگاه برای شناخت شیوه، روش، غیت و ارائهٔ پیش‌فرض‌هاست و برای افرادی که قصد دارند از این دانش قرون وسطایی استفاده کنند و بهره ببرند. دانش و مطالب او منبع بزرگی محسوب می‌شود که تاریخ نهصدسالهٔ تمدن اسلامی را در خود جای داده و وسیله‌ای است برای خاورشناسان تا به آن صورت که می‌خواهند از آن بهره برند.<ref>{{پک|شهیدی پاک|۱۳۸۹|ک=جامعه‌شناسی تاریخی ابن خلدون|ص=۱۵–۱۶}}</ref>
خاورشناسان، ابن‌خلدون را بنیان‌گذار جامعه‌شناسی می‌دانند.<ref>{{پک|شهیدی پاک|۱۳۸۹|ک=جامعه‌شناسی تاریخی ابن خلدون|ص=۱۵–۱۶}}</ref> [[جورج ریتزر]]، نویسنده و جامعه‌شناس آمریکایی بر این باور است که ابن‌خلدون، اولین جامعه‌شناس تاریخ است. بر اساس این عقیده، ابن‌خلدون به مطالعه علمی جامعه پرداخته است و به کسانی چون خود، توصیه می‌کند تا وارد جهان اجتماعی شده و آن را با توجه به بنیادهای جدید و ادراک‌های خود تجربه کنند. به عقیده ریتزر، تلاش‌ها و نظریاتش در سده‌های ۱۴ و ۱۵ میلادی منجر به ظهور علم جامعه‌شناسی در خاورمیانه شد.<ref>{{پک|ریتزر|۱۳۷۴|ک=بنیان‌های جامعه‌شناسی|ص=۵۳ و ۵۴}}</ref> اندیشهٔ او بدون هیچ تغییری حدود ۵ سده اندیشهٔ جامعه‌شناسی بود. براساس منابع، [[اگوست کنت|آگوست کنت]] و ویکو از نظریات او استفاده کرده‌اند و در مطالب خود به مطالب او استناد کرده‌اند. افرادی مثل سوربون و گوستاو لوبون نیز به دزدی آثار ابن‌خلدون و نظریه‌های او متهم شدند.<ref>{{پک|1=شهیدی پاک|2=۱۳۸۹|ک=جامعه‌شناسی تاریخی ابن خلدون|ص=۱۵–۱۶}}</ref>


== معرفت‌شناختی ابن خلدون ==
در میان خاورشناسان نیز گروه دیگری به اهمیت ابن‌خلدون و شخصیت برجستهٔ وی پی بردند و تلاش کردند آرای او را با نام خود به ثبت رسانند. تعدادی از خاورشناسان، ابن‌خلدون را مسلمانِ شرقی می‌دانند که ذهن و روح غربی دارد و علت آن خلق ذهنی است، برای فهم اصالت غربی نظریات ابن‌خلدون. آن‌ها ابن‌خلدون را پرچم‌دار «ماتریالیسم تاریخی مارکس» می‌دانند و همواره تلاش کردند براساس ۳ محور اصلی به خلق وجود ذهنی ابن‌خلدون بپردازند و می‌گویند او برای نوشتن مقدمهٔ خود از منابع یهودی، مسیحی و غیر اسلامی استفاده کرده و همواره تلاش می‌کنند از رابطهٔ او با اعراب و مسلمانان هیچ نگویند و او را فردی اروپایی جلوه دهند. پس خاورشناسان وجود ذهنی ابن‌خلدون را براساس ۳ دیدگاه بیان کردند؛ ابن‌خلدون سکولار، ابن‌خلدون غیراسلامی و ابن‌خلدون اروپایی. این امر نشان می‌دهد که این ۳ دیدگاه برای شناخت شیوه، روش، غیت و ارائهٔ پیش‌فرض‌هاست و برای افرادی که قصد دارند از این دانش قرون وسطایی استفاده کنند و بهره ببرند. دانش و مطالب او منبع بزرگی محسوب می‌شود که تاریخ نهصدسالهٔ [[تمدن اسلامی]] را در خود جای داده و وسیله‌ای است برای خاورشناسان تا به آن صورت که می‌خواهند از آن بهره برند.<ref>{{پک|شهیدی پاک|۱۳۸۹|ک=جامعه‌شناسی تاریخی ابن خلدون|ص=۱۵–۱۶}}</ref>
ابن خلدون در مقدمهٔ خود، تلاش کرد این مسائل را بیان کند:
* ''درصدد یافتن پاسخ برخی از سؤالات و مسائل عصر'': مطالعهٔ ابن خلدون برای کشف علت‌هایی بود که باعث ظهور یا سقوط حکومت‌ها می‌شد. او سعی داشت عواملی که در این تغییرات اثرگذار است را بشناسد.
* ''واقع‌گرایی انسان‌شناسی'': ابن خلدون در آغاز سعی می‌کند آنچه از حوادث و رویدادها را کشف کرده، به خصلت‌های مشترک انسان و غریزه او نیز نسبت دهد. او معتقد است انسان موجودی اجتماعی، طبیعی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.
* ''واقع‌گرایی جامعه‌شناسی'': ابن خلدون درصدد بود وجود اجتماعی و تاریخی تمدن ۵۰۰سالهٔ عربی را درک کند و از دید جامعه‌شناسانه، گزارش‌های تاریخی را با تجربهٔ فلسفی ترکیب کند.
* ''واقع‌گرایی روان‌شناختی'': کتاب مقدمه از تحلیل‌های جامعه‌شناسی با ویژگی روان‌شناختی بسیار بهره برده‌است. ابن خلدون براساس موضوع پژوهشی که داشته از روان‌شناسی‌های مختلف بهره برده‌است؛ مثلاً: روان‌شناسی سیاسی، اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی.
* ''رویکرد انتقادی'': مستنداتِ نقدهای او به این صورت است: ارجاع به نقشه‌های جغرافیایی برای ادعاهای مختلف، ارجاع به تجربه‌های شخصی، ارجاع به شعر، نامه‌های موجود برای حل اختلافات مربوط به نسب، بعید شمردن برخی رفتارها، بحث بر سر معتبر بودن برخی منابع، ارجاع دادن جعل شده‌های مدعیان به دسیسه‌ها و توطئه‌ها.
* ''رویکرد تحلیل و تبینی'': ابن خلدون یکی از مشکلات و فقدان‌های تاریخ‌نگاری را عدم توجه به رابطهٔ علت و معلولی می‌داند. موارد دیگری نیز مثل: اعتقاد به علت، تلاش برای شناخت جوامع، تلاش برای کشف قانون و روابط، توجه به جنبهٔ پویشی اجتماع، تجربهٔ ملموس به وقایع و تصور آن‌ها، بهره‌گیری از استدلال، نتیجه‌گیری براساس قواعدی خاص و کلی، رعایت بی‌طرفی، اعتقاد به چندلایه بودن پدیده‌ها و اعتقاد به اثرگذاری طبیعت بر انسان نیز دارای اهمیت است.<ref>{{پک|شرف‌الدین|۱۳۸۸|ک=روش‌شناسی ابن خلدون|ص=۶۴–۷۸}}</ref>


== روش‌شناسی ابن خلدون ==
== موقعیت علمی ==
* ''مطالعهٔ منابع و ارجاع به آن‌ها'': ابن خلدون در مباحث فقهی، تفسیری، سیاسی، تاریخی و… مطالعاتی داشته و در مقدمهٔ خود نیز به آن‌ها ارجاع داده و گاهی حتی مقایسه‌ای نیز بین آن‌ها انجام می‌دهد. ابن خلدون گاهی برای اثبات گفته‌های خود به اسناد حکومتی اشاره می‌کند که کمتر کسی به آن‌ها دسترسی داشته‌است.
[[File:Tunisia588.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Tunisia588.jpg|بندانگشتی|مسجدی که ابن‌خلدون در تونس، در آن تحصیل می‌کرد.]]
* ''انسان‌شناسی. یکی از مهم‌ترین روش پژوهش ابن خلدون انسان‌شناسی اوست. او به حق انسان‌شناس زبردست بوده که از آن در موارد بی‌شماری بهره برده‌است.''
* ''مشاهدهٔ مستقیم'': ابن خلدون به خاطر سفرهای پژوهشی که انجام داده‌بود تجربیات بسیاری در زمینه‌های سیاسی، تاریخی، اجتماعی و… به دست آورده‌بود. وی به دلیل شرایط مناسب خانوادگی که داشت، موفق شد در مجالس مختلف حضور پیدا کند؛ از موقعیت‌های دولتی خود بهره جوید و اطلاعات درخوری برای کارهای خود بیاید.
* ''برهان و استدلال'': از نظر ابن خلدون تاریخ از [[فلسفه]] سرچشمه می‌گیرد. پس از روش‌های فلسفه هم بهره می‌گیرد. وی در مواردی از «برهان انی» یا سیر معلول به علت بهره می‌گیرد.
* ''ارجاع به آیات'': ابن خلدون در مواقع مختلفی از سوره‌های قرآن، آیات و روایت‌های دینی بهره برده‌است.
* ''استناد به منقولات'': او سعی می‌کند برای اوضاع فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به منقولات بین مردم اشاره کند.
* ''تجربه و آزمون‌های مکرر'': ابن خلدون سعی کرد، از روش استقرایی برای پژوهش‌های خود استفاده کند. «تجربه بی‌شک از راه تکرار به دفعات متعدد به دست می‌آید تا سرانجام از آن علم یا ظنی حاصل آید و…»
* ''تجزیه و تحلیل منطقی'': ابن خلدون با استفاده از تحلیل‌های ذهنی که انجام می‌دهد حضور و عدم حضور وجوه مختلف را می‌سنجد و سپس نتیجه‌گیری می‌کند.
* ''ارجاع به قواعد صحیح'': ابن خلدون مهم‌ترین معیار برای تشخیص اخبار صادق از کاذب را «عقل سلیم» می‌داند.
شهود، ارجاع به رویدادها، مقایسه، سیر و سیاحت در مناطق مختلف به منظور تکمیل اطلاعات، مناظره، بررسی انتقادی، خرده‌گیری منتقدانه، استفاده از شم تاریخ‌نگارانه، استفاده از نقشه، استفاده از تجربیات شخصی، ارجاع به پیشگویی‌ها و رویاهای صادقه، عوامل غیبی و ناشناخته از دیگر روش‌های او بودند.<ref>{{پک|شرف‌الدین|۱۳۸۸|ک=روش‌شناسی ابن خلدون|ص=۹۰–۷۸}}</ref><ref>{{پک|صدقی|۱۳۸۸|ک=روش‌شناسی ابن خلدون در مطالعات تاریخی|ص=۱۸–۲۸}}</ref>


== اثر تاریخی ==
=== تاثیرپذیری از ابن‌اثیر ===
او مقدمه‌ای نوشته که در آن از جنبه‌های درونیِ تاریخ نیز استفاده کرده‌است. این اثر تنها مربوط به منطقه‌ای و تاریخ آن نیست بلکه به تاریخ‌های جهان و منطقه‌ای که در قلمرو اسلام است نسبت داده‌است. او در این بین متوجه شد که برای نوشتن تاریخ منطقه به علل و رویدادها نیاز دارد؛ اما برای شناخت ماهیت این‌ها، نیاز به شناخت درست از نادرست است و برای تشخیص درست از نادرست نیاز است ماهیت رویدادها درک شود. وی نگاهی [[انتقاد]]ی به تاریخ داشت؛ آنچه نویسندگان و مورخان پیش از او نداشتند. او روشی را ابداع کرد که بتوان با آن به هدف، روش، شیوه و موضوع تاریخ رسید. تاریخ العبر کتابی است که در ۷ جلد نوشته شده و از یک مقدمه و ۳ بخش تشکیل شده‌است. مقدمهٔ این کتاب به تاریخ به صورت عمومی پرداخته‌است و در سال ۱۳۷۷ م و به هنگام اقامت ابن خلدون در [[مصر]] نوشته شده‌است. کتاب اول در مورد تاریخ عمومی جهان تا زمان ابن خلدون است. این کتاب در [[تونس]] در سال ۱۳۷۷–۱۳۸۲ م نوشته شده اما اضافات برآن در مصر نوشته‌شده‌است. قسمت ۳ در مورد منطقهٔ غربی اسلامی است که آن هم در سال‌های ۱۳۷۷–۱۳۸۲ م در تونس نوشته شد. کتاب‌های ابن خلدون نوشته شده‌بود تا فرهنگ و تاریخ جهان را نمایش دهد اما در واقع تاریخ معاصر غرب را نشان می‌دهد. او در واقع تاریخ جهان را به ۴ دوره تقسیم کرد که در هر دوره از آن یک گروه قدرت می‌یابد. دورهٔ سوم متعلق به اسلام است و دوره‌ای است که تازیان برمی‌خیزند. فرمانروایان مسیحی در سدهٔ چهاردهم تصمیم به مبارزه با آن‌ها می‌گیرند؛ در واقع تا قرن چهاردهم این دورهٔ سوم به یک دورهٔ بسته تبدیل شده‌بود و دورهٔ چهارم آغاز شده‌بود.<ref>{{پک|مهدی|۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۸}}</ref>
ابن‌خلدون در مقدمهٔ کتاب تاریخی خود، تاریخ‌نگاران را به دو دسته تقسیم می‌کند. دستهٔ اول شامل افرادی می‌شود که مقلدانه عمل می‌کنند، و دستهٔ دوم مورخان بزرگ اسلام نامیده می‌شوند. وی پس از تفکیک مورخان، چند تن از آن‌ها را جز این دو دسته نام می‌برد، اما نکتهٔ عجیب این است که او هیچ نام و نشانی از [[ابن‌اثیر]] نمی‌آورد و کوچک‌ترین اشاره‌ای نیزبه وی نمی‌کند. ابن‌خلدون به صورت دوپهلو عمل کرده است. او در کتاب ''[[العبر (ابن‌خلدون)|العبر]]'' خود مدام به «[[الکامل (ابن‌اثیر)|الکامل]]» ابن‌اثیر اشاره می‌کند و به گفته‌های او استناد می‌کند، در حالیکه در مقدمهٔ ''العبر'' کوچک‌ترین اشاره‌ای به وی نکرده است.<ref>{{پک|رحیم لو|۱۳۶۹|ف= ابن خلدون|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۴۴۶}}</ref>


== جامعه‌شناسی ابن خلدون ==
ابن‌خلدون در کتاب ''العبر'' خود، نقل‌قول‌هایی از ابن‌اثیر ذکر کرده و به مضامین و مفاهیمی پرداخته است که نشان می‌دهد چند بار کتاب ابن‌اثیر توسط ابن‌خلدون خوانده شده است. ابن‌اثیر در دو بُعد «مکان و جغرافیا» و «تاریخ و زمان» در زمان خود آن‌چنان معروف و برجسته بود که حتی ابن‌خلدون هم از مطالعات او استفاده کرده و گاهی در پایان نقل‌قول‌هایش نوشته: «پایان کلام ابن‌اثیر.» ابن‌خلدون در ذکر وقایع [[سلجوقیان|سلجوقی]]، [[مغول]]، [[زنگیان]]، [[ایوبیان]]، [[جنگ‌های صلیبی]] و… از کتاب ''الکامل'' ابن‌اثیر بهره برده است، تا حدی که مورخان دوران بعد برای تکمیل و تصحیح بعضی از مسائل کتاب ابن‌خلدون به کتاب ابن‌اثیر رجوع می‌کردند. استفاده از کتاب الکامل به حدی می‌رسد که خود ابن‌خلدون هم تلاش می‌کند از منابع دیگری برای تکمیل کتاب خود استفاده کند و در اینجا به ''[[تاریخ عتبی]]''، ''[[سیرت جلال‌الدین]]''، ''[[وفیات الاعیان]]'' [[ابن‌خلکان]] و… روی می‌آورد؛ اما همچنان کتاب‌های دیگر را در حد ''الکامل'' نمی‌داند. ابن‌خلدون شخصاً به رونویسی از کتاب ''الکامل'' هم اشاره کرده است؛ او در مورد شکست سنجر از ختاییان می‌نویسد: «اخبار این واقعه را از کتاب ابن‌اثیر خلاصه می‌کنم.» استفادهٔ ابن‌خلدون از کتاب ابن‌اثیر به این معنا نیست که او هیچ تحقیقی به انجام نرسانده است، او به تحقیق و بررسی بسیار علاقه داشت و گاهی از ابن‌اثیر هم ایراد می‌گرفت و نقدهایی به او وارد می‌ساخت.<ref>{{پک|سالاری شادی|۱۳۹۱|ک=تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر|ص=۵۹–۶۴}}</ref>
ابن خلدون طی تجربیاتی که از طریق پژوهش در رویدادهای [[تاریخ اسلام]] به دست آورده بود به علم عمران دست یافته‌بود؛ که همان علم جامعه‌شناسی ما است. در کتاب مقدمهٔ وی به خوبی این [[علم بیان]] شده‌است. عمران دانشی است که به وسیلهٔ آن اخبار تاریخی سنجیده می‌شود و به عبارتی علم اصول تاریخ است. وی معتقد است تاریخ، علمی برای گزارش احوالات انسان و عمران معیاری برای تجزیه و تحلیل این احوالات است. از بیانات ابن خلدون مشخص می‌شود که او درصدد بیان و کشف رابطهٔ علت و معلولی بین پدیده‌های انسانی و آنچه با شرایط سیاسی و اجتماعی پیش آمده بوده‌است. وی در مورد علم عمران و رابطهٔ آن با تاریخ می‌گوید: {{نقل قول تزیینی|قانون بازشناختن حق از باطل، دربارهٔ ممکن بودن و محال بودن اخبار چنان خواهد بود که به اجتماع بشری یا عمران درنگریم و این مسائل را از یکدیگر بازشناسیم.}} ابن خلدون با استفاده از بیاناتی جامع و الهام از نظریات [[طبری]]، وجود مورخی بصیر به تاریخ، دانستن قواعد سیاست، طبایع موجودات، اختلاف ملت‌ها و سرزمین‌ها، اخلاق، عادات و رسوم را لازم می‌داند و می‌گوید این فرد باید این‌ها را با آنچه هست و نیست بسنجد، موافق و مخالف آن‌ها را در نظر بگیرد و تحقیق کند.<ref>{{پک|شرف‌الدین|۱۳۸۸|ک=روش‌شناسی ابن خلدون|ص=۶۲–۶۴}}</ref><ref>{{پک|مدرسی چهاردهی|۱۳۴۳|ک=فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون|ص=۱۹}}</ref> او این چنین در نظر دارد که ۲ مورد انسانی است که در فروپاشی دولت‌ها اثرگذار است؛ مورد اول قومیت و مورد دوم نخبگان است. ابن خلدون عاملی که باعث شروع حرکت علیه دولت می‌شود را قوم‌هایی می‌داند که دست به خیزش می‌زنند تا نظام را برکنار کنند و نخبگان هم عامل موفقیت این عملیات می‌داند.<ref>{{پک|ربانی|۱۳۸۲|ک=تحلیلی بر اندیشه‌های سیاسی ابن خلدون|ص=۹۰}}</ref>
دیدگاه و تحلیل ابن‌اثیر در مورد روایت‌های گوناگون در ابن‌خلدون هم اثرگذار بوده است. ابن‌اثیر در مورد [[جنگ جمل]] این چنین می‌نویسد: «من در تاریخ جنگ جمل جز روایت [[ابوجعفر طبری]] روایت دیگری را نقل نکرده‌ام؛ زیرا او موثق و معتمد بوده، مورخان دیگر روایات را پر از حشو و زائد کرده و هریک به میل خود تصرفاتی نموه‌اند.» ابن‌خلدون هم به این صورت به این واقعه اشاره می‌کند: «این بود واقعهٔ جمل، آن سان که ما از کتاب ابوجعفر طالبی خلاصه کردیم. از این رو بر کتاب طبری اعتماد کردیم که از یک سو نگری‌هایی که در کتاب [[این‌قتیبه]] و مورخان دیگر هست به دور می‌باشد.»


=== اولین جامعه‌شناس ===
ابن‌خلدون تصمیم می‌گیرد که در نقد و تحلیل دیدگاه و نوشتهٔ مورخان دیگر در مقدمهٔ کتاب خویش، اشاره‌ای به ابن‌اثیر نداشته‌باشد و احتمالاً این تصمیم وی به تأثیرپذیری اندیشه‌هایش از ابن‌اثیر بازمی‌گردد؛ زیرا ابن‌خلدون نگاه نقادانه را از ابن‌اثیر می‌آموزد و در واقع ابن‌اثیر در این زمینه پیشگام او بوده است. ابن‌اثیر برای رد بسیاری از وقایع تاریخی به آمار و ارقام دقت می‌کرد و به بررسی آن‌ها می‌پرداخت؛ برای نمونه، وی به هنگام بررسی شمار لشکریانی که در خدمت بلقیس بودند، این چنین می‌گوید: «۴۰۰ پادشاه تحت امر او بودند و هرکدام ۴ هزار سرباز داشتند. بلقیس دارای ۳۰۰ وزیر و ۱۲ سپهسالار بود و هرکدام ۱۲ هزار نزد خود داشتند. وی می‌گوید: گروهی در این باره مبالغه کردند و با بی‌خردی حتی زحمت حساب کردن این تعداد هم به خود ندادند تا متوجه شوند با هیچ منطقی قابل باور نیست. ابن‌اثیر می‌گوید:<ref>{{پک|سالاری شادی|۱۳۹۱|ک=تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر|ص=۶۴–۷۰}}</ref>
[[جورج ریتزر]]، ''نویسنده و [[جامعه‌شناس]] آمریکایی'' می‌نویسد:
:::برخی عبدالرحمن ابن خلدون را اولین جامعه‌شناس می‌شناسند. (آزاد ارمکی،<ref>Azadarmaki</ref> ۱۹۹۲) ابن خلدون طی سالهای ۱۴۰۶–۱۳۳۲ م. می‌زیست و در نقاط مختلفی از اروپای جنوبی، شمال آفریقا، خاورمیانه سکونت داشت. بالاخره او موقعیت علمی همچون مدرس در مرکز مطالعات اسلامی، مسجد [[دانشگاه الازهر]] قاهره مصر را به دست آورد. ابن خلدون مجموعه‌ای از مطالعات را به وجود آورد که در جامعه‌شناسی معاصر معمول است. اولاً به مطالعهٔ علمی جامعه پرداخت — بیشتر جامعه‌شناسان معاصر ناخودآگاه سبک علمی ابن خلدون را به کار می‌گیرند — ثانیاً جامعه‌شناسان را به جای لم دادن در صندلی راحتی خود و نظریه‌پردازی دربارهٔ جهان اجتماعی تشویق کرد که وارد جهان اجتماعی شده و آن را با بنیادهای جدید و با توجه به ادراک خود تجربه کنند به عبارت دیگر جامعه‌شناسان می‌باید کاری انجام می‌دادند که امروزه به تحقیق تجربی معروف است. نهایتأ جامعه‌شناسان در تحقیق خود باید علل پدیده‌های اجتماعی را جست‌وجو می‌کردند.
:::ابن خلدون در آثارش، به مواردی که امروزه آنها را نهادهای اجتماعی یا مجموعهٔ گروه‌ها و سازمان‌ها می‌نامیم و مرکز اساسی‌ترین نیازهای جامعه است، توجه قابل‌ملاحظه‌ای داشت. او همچنین توجه خاصی به اقتصاد و سیاست داشت و می‌خواست این نهادهای اجتماعی را تحلیل و تبیین کند. بسیاری از جامعه‌شناسان معاصر توجه خود را بر مطالعهٔ یک یا چند نهاد اجتماعی متمرکز می‌کنند (داگلاس،<ref>Douglas</ref> ۱۹۸۹). برای مثال، جامعه‌شناسی اقتصاد یکی از زمینه‌های تحقیقی موردِعلاقهٔ من است (ریتزر، ۱۹۸۹). ابن خلدون به مطالعهٔ اجتماعی مقایسه‌ای به ویژه مقایسهٔ جوامع ابتدایی با جواب زمان خود توجه زیادی داشت. در این زمینه نیز، خیلی از جامعه‌شناسان پیرو ابن خلدون جوامع معاصر گوناگون (همچون آمریکا و ژاپن) را با گذشتهٔ آن برای مثال ژاپن امروزی را با ژاپن عصر توکوگاوا<ref>Tokugawa</ref> (بلاه،<ref>Bellah</ref> ۱۹۵۷)، مقایسه کرده‌اند.
:::با توجه به علایق مشخص ابن خلدون که به‌طور شگفت‌انگیزی با علایق جامعه‌شناختی معاصر یکسان است، چرا نباید ابن خلدون پایه‌گذار جامعه‌شناسی به‌شمار رود؟ جواب سؤال بر این واقعیت استوار است که، نظریه‌های او در سده‌های ۱۴ و ۱۵، منجر به ظهور زمینهٔ جامعه‌شناسی در خاورمیانه نشد؟ البته نظریات و کار او در شرق اسلامی مورد توجه بود اما در عالم مسیحیت، مدت زمان نسبتاً طولانی، غباری از فراموشی آنها را پوشانده بود تقریباً در زمان فعلی هست که شخصیت وی توسط دانشمندان علاقه‌مند به منابع آغازین جامعه‌شناسی، بازشناسی می‌شود.<ref>ریتزر، ۱۳۷۴، صص ۵۳–۵۴.</ref>


== یادداشت‌ها ==
{{نقل قول تزیینی|دروغی بدین بزرگی، یک ساعت به فکر نیفتادند که درست حساب کنند تا اندازهٔ نادانی خویش را دریابند. اگر او از عدد و رقم سررشته‌ای داشت بی‌گمان از چنین سخن ناروایی خودداری می‌کرد؛ زیرا همهٔ مردم روی زمین از مرد، زن، پیر، جوان و بچه تعدادشان به آن اندازه نیست و چگونه ممکن است این همه مردمان ۲۵ساله باشند، در این صورت ای کاش می‌دانستم کسانی که از بیست و شش بیشتر و کمتر داشتند و به‌جای سربازی، کشاورزی می‌کردند چقدر بودند، زیرا همهٔ مردم سپاهی نیستند… با این وصف باز یمن گنجایش آن‌همه سرباز را ندارد.}}
{{پانویس|۱|گروه=پ|اندازه=ریز}}
 
ابن‌خلدون در موراد دیگری هم مثل تأیید صحت نسب علویان مصر گفته‌های ابن‌اثیر را دوباره بازگو می‌کند و آن‌ها را صادق می‌داند یا در مورد [[محمد بن تومرت]]، بنیان‌گذار [[موحدون]] ویژگی‌های شخصیتی که برای او ذکر می‌کنند به یک شکل است. ابن‌خلدون در نوشته‌های خود تحت تأثیر ابن‌اثیر است و درواقع باعث شد ابن‌خلدون موفق شود به وسیلهٔ نقد اخبار و اسناد که از ابن‌اثیر آموخته بود، به نقد آثار بزرگان دیگری چون [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، [[مسعودی]] و.. بپردازد و حلقهٔ مفقود شده میان این‌ها ابن‌اثیر بود.<ref>{{پک|سالاری شادی|۱۳۹۱|ک=تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر|ص=۷۳}}</ref>
 
=== آثار ===
مطالعهٔ منابع و ارجاع به آن‌ها، انسان‌شناسی، مشاهدهٔ مستقیم، برهان و استدلال، استناد به منقولات، تجربه و آزمون‌های مکرر، تجزیه و تحلیل منطقی و ارجاع به قواعد صحیح، از جمله روش‌های ابن‌خلدون در گزارش و نگارش تاریخ و مطالعات جامعه‌شناختی‌اش بوده است. شهود، ارجاع به رویدادها، مقایسه، سیر و سیاحت در مناطق مختلف به منظور تکمیل اطلاعات، مناظره، بررسی انتقادی، خرده‌گیری منتقدانه، استفاده از شم تاریخ‌نگارانه، استفاده از نقشه، استفاده از تجربیات شخصی، ارجاع به پیشگویی‌ها و رویاهای صادقه، عوامل غیبی و ناشناخته از دیگر روش‌های او بودند.<ref>{{پک|شرف‌الدین|۱۳۸۸|ک=روش‌شناسی ابن خلدون|ص=۹۰–۷۸}}</ref><ref>{{پک|صدقی|۱۳۸۸|ک=روش‌شناسی ابن خلدون در مطالعات تاریخی|ص=۱۸–۲۸}}</ref>
 
او مقدمه‌ای نوشته که در آن از جنبه‌های درونیِ تاریخ نیز استفاده کرده است. این اثر تنها مربوط به منطقه‌ای و تاریخ آن نیست بلکه به تاریخ‌های جهان و منطقه‌ای که در قلمرو اسلام است نسبت داده است. او در این بین متوجه شد که برای نوشتن تاریخ منطقه به علل و رویدادها نیاز دارد؛ اما برای شناخت ماهیت این‌ها، نیاز به شناخت درست از نادرست است و برای تشخیص درست از نادرست نیاز است ماهیت رویدادها درک شود. وی نگاهی انتقادی به تاریخ داشت؛ آنچه نویسندگان و مورخان پیش از او نداشتند. او روشی را ابداع کرد که بتوان با آن به هدف، روش، شیوه و موضوع تاریخ رسید. تاریخ ''[[العبر (ابن‌خلدون)|العبر]]'' کتابی است که در ۷ جلد نوشته شده و از یک مقدمه و ۳ بخش تشکیل شده است. مقدمهٔ این کتاب به تاریخ به صورت عمومی پرداخته است و در سال ۱۳۷۷ م و به هنگام اقامت ابن‌خلدون در [[مصر]] نوشته شده است. کتاب اول در مورد تاریخ عمومی جهان تا زمان ابن‌خلدون است. این کتاب در [[تونس]] در سال ۱۳۷۷–۱۳۸۲ م نوشته شده اما اضافات برآن در مصر نوشته‌شده است. قسمت ۳ در مورد منطقهٔ غربی اسلامی است که آن هم در سال‌های ۱۳۷۷–۱۳۸۲ م در تونس نوشته شد. کتاب‌های ابن‌خلدون نوشته شده‌بود تا فرهنگ و تاریخ جهان را نمایش دهد اما در واقع تاریخ معاصر غرب را نشان می‌دهد. او در واقع تاریخ جهان را به ۴ دوره تقسیم کرد که در هر دوره از آن یک گروه قدرت می‌یابد. دورهٔ سوم متعلق به اسلام است و دوره‌ای است که تازیان برمی‌خیزند. فرمانروایان مسیحی در سدهٔ چهاردهم تصمیم به مبارزه با آن‌ها می‌گیرند؛ در واقع تا قرن چهاردهم این دورهٔ سوم به یک دورهٔ بسته تبدیل شده‌بود و دورهٔ چهارم آغاز شده‌بود.<ref>{{پک|مهدی|۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۸}}</ref>
 
اولین اثر او مربوط به سال ۱۳۵۱ م است و اندیشه‌های فلسفی وی در روش‌شناسی این اثر به‌خوبی مشخص شده است. او کتابی با عنوان «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» نوشته که یک «مقدمه» دارد و این مقدمه مربوط به کتاب‌های تاریخی‌اش است؛ چندبعدی بودن و عمق دانش ابن‌خلدون در این مقدمه مشخص می‌شود.<ref>{{پک|1=مهدی|2=۱۳۷۴|ک=ابن خلدون|ص=۴۷–۴۸}}</ref><ref>{{پک|1=رحیم لو|2=۱۳۶۹|ف=ابن خلدون|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ص=۴۴۴–۴۴۵}}</ref>
 
== اندیشه‌های ابن‌خلدون ==
[[File:Ibn_Khaldoun_Statue_and_Square,_Mohandesin,_Cairo.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Ibn_Khaldoun_Statue_and_Square,_Mohandesin,_Cairo.jpg|بندانگشتی|میدان ابن‌خلدون در محله مهندسین قاهره]]
 
=== دیدگاه ابن‌خلدون در خصوص «عصبیت در تاریخ» ===
[[عصبیت]] یعنی «حمایت و طرفداری از فامیل و نسب یا فردی از منسوبان»، این صفت در [[اسلام]] پسندیده نیست؛ جز عصبیت مذهبی. بنابر نظر فراهانی منفرد، عصبیت برای کسانی است که به صورت قبیله‌ای زندگی می‌کنند و در محیط‌ها و شرایطی زندگی می‌کنند که نیاز به حامی دارند و باعث می‌شود که قبایل بایکدیگر متحد شوند. این اتحاد آن‌ها بیشتر پیوند نسبی است و در واقع این عصبیت است که قبایل را در کنار یکدیگر جمع می‌کند. عصبیت میان قبایل عرب چنان بود که حتی اگر از طریق حلف بایکدیگر متحد شده‌بودند و پیوند نسبی هم نداشتند تا حدی بر سر قول‌وقرار خویش باقی می‌ماندند، که به محض وقوع کوچک‌ترین مشکل، دشمن را به شدت گوشمالی داده و ادب می‌کردند. ابن‌خلدون در مورد شکل‌گیری حکومت‌ها می‌گوید گاهی یک قدرت برتر با غلبهٔ خود بر دیگر ملت‌ها آن‌ها را مجبور به اطاعت می‌کند و با فزونی قدرت و توانش تا حدی پیش می‌رود که کشورهای بسیار زیادی را زیر پرچم خود درمی‌آورد و به نقطهٔ اوج می‌رسد. از نظر ابن‌خلدون در این مورد دو نظریه وجود دارد؛ طریقهٔ اول این است که حکومت نزدیک خود را که در شرف فروپاشی است را به دست می‌گیرد یا اینکه یکی از قبایل که به اندازهٔ کافی رشد کرده و به مشروعیت خویش دست یافته، به وسیلهٔ امکانات خود به هدفش خواهد رسید، همانند [[عثمانیان|ترکان]] و [[عباسیان]]. با رسیدن به نهایت قدرت به فکر نکات دیگری می‌افتد، کسی که تنها اسب، جنگ، قبیله و… برایش اهمیت داشت با تصرفات خود مجبور می‌شود به مزارع، مراتع، شهرها، آبادی‌ها، صنایع و… هم فکر کند و این چنین برای ادارهٔ کشور فتح شده دست‌به‌دامن وزیران و دیوانیان می‌شود؛ همانند اعراب و ایرانیان. در این زمان نیروهای نظامی از خشونت خود می‌کاهند و مغلوب فرهنگ کشور فتح شده می‌شوند. درگیر مسائل و نعمت‌های گوناگونی می‌شوند که تا آن زمان با آن برخوردی نداشتند و این راحتی، مقام و جلال سَمی است برای عصبیت. شاید افراد اولیهٔ اندکی دچار این نعمت‌ها شوند، اما فرزندان آن‌ها به مرور بیشتر از پدران خود به این سمت کشیده می‌شوند و عصبیت پیشین خود را از دست می‌دهند و به آنچه حکومت‌های پیشین دچارش شده‌بودند، دچار می‌شوند. ابن‌خلدون هم به این تسلسل معتقد است و می‌گوید: «تاریخ تکرار می‌شود.» مرحلهٔ اول را تهاجم، سپس اوج، تجمل، استبداد و انحطاط می‌داند. گفته‌های ابن‌خلدون مختص به دورهٔ اوست، زمانی که جامعهٔ اسلامی دچار مشکل شده و در حال نابودی است؛ پس نتیجه می‌گیریم هنگامی که عصبیت از بین رود، دولت هم از بین می‌رود و در واقع باید گفت با آنکه عصبیت خود از قبیله است و به هنگام تشکیل دولت لازم است، با تشکیل دولت از بین می‌رود. نمونه‌ای از جوامع مورد مطالعهٔ ابن‌خلدون شمال آفریقا است که هرگاه قبیله‌ای احساس برتری می‌کرد بر قبایل دیگر می‌تاخت و قدرتی ایجاد می‌کرد و هنگامی که عصبیت از میان می‌رفت، شخص دیگری حکومت را تصاحب می‌کرد و دوباره این چرخه تکرار می‌شد.<ref>{{پک|فراهانی منفرد|قربان‌پور دشتکی|۱۳۸۵|ک=نقش عصبیت در تاریخ از دیدگاه ابن خلدون|ص=۱۴۲–۱۵۱}}</ref>
 
=== جامعه‌شناسی ابن‌خلدون ===
ابن‌خلدون طی تجربیاتی که از طریق پژوهش در رویدادهای [[تاریخ اسلام]] به دست آورده بود به علم عمران دست یافته‌بود؛ که همان علم جامعه‌شناسی کنونی است. در کتاب مقدمهٔ وی به خوبی این علم بیان شده است. عمران دانشی است که به وسیلهٔ آن اخبار تاریخی سنجیده می‌شود و به عبارتی، علم اصول تاریخ است. وی معتقد است تاریخ، علمی برای گزارش احوالات انسان و عمران معیاری برای تجزیه و تحلیل این احوالات است. از بیانات ابن‌خلدون مشخص می‌شود که او درصدد بیان و کشف رابطهٔ علت و معلولی بین پدیده‌های انسانی و آنچه با شرایط سیاسی و اجتماعی پیش آمده بوده است. وی در مورد علم عمران و رابطهٔ آن با تاریخ می‌گوید:<ref>{{پک|1=شرف‌الدین|2=۱۳۸۸|ک=روش‌شناسی ابن خلدون|ص=۶۲–۶۴}}</ref><ref>{{پک|1=مدرسی چهاردهی|2=۱۳۴۳|ک=فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون|ص=۱۹}}</ref> {{نقل قول تزیینی|قانون بازشناختن حق از باطل، دربارهٔ ممکن بودن و محال بودن اخبار چنان خواهد بود که به اجتماع بشری یا عمران درنگریم و این مسائل را از یکدیگر بازشناسیم.}}
ابن‌خلدون با استفاده از بیاناتی جامع و الهام از نظریات [[طبری]]، وجود مورخی بصیر به تاریخ، دانستن قواعد سیاست، طبایع موجودات، اختلاف ملت‌ها و سرزمین‌ها، اخلاق، عادات و رسوم را لازم می‌داند و می‌گوید این فرد باید این‌ها را با آنچه هست و نیست بسنجد، موافق و مخالف آن‌ها را در نظر بگیرد و تحقیق کند.<ref>{{پک|شرف‌الدین|۱۳۸۸|ک=روش‌شناسی ابن خلدون|ص=۶۲–۶۴}}</ref><ref>{{پک|مدرسی چهاردهی|۱۳۴۳|ک=فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون|ص=۱۹}}</ref> او این چنین در نظر دارد که ۲ مورد انسانی است که در فروپاشی دولت‌ها اثرگذار است؛ مورد اول قومیت و مورد دوم نخبگان است. ابن‌خلدون عاملی که باعث شروع حرکت علیه دولت می‌شود را قوم‌هایی می‌داند که دست به خیزش می‌زنند تا نظام را برکنار کنند و نخبگان هم عامل موفقیت این عملیات می‌داند.<ref>{{پک|ربانی|احمدی|۱۳۸۲|ک=تحلیلی بر اندیشه‌های سیاسی ابن خلدون|ص=۹۰}}</ref>
 
=== معرفت‌شناختی ابن‌خلدون ===
به گزارش شرف‌الدین در ''روش‌شناسی ابن‌خلدون''، وی در مقدمهٔ خود، تلاش کرد این مسائل را بیان کند:<ref>{{پک|شرف‌الدین|۱۳۸۸|ک=روش‌شناسی ابن خلدون|ص=۶۴–۷۸}}</ref>
* درصدد یافتن پاسخ برخی از سؤالات و مسائل عصر: مطالعهٔ ابن‌خلدون برای کشف علت‌هایی بود که باعث ظهور یا سقوط حکومت‌ها می‌شد. او سعی داشت عواملی که در این تغییرات اثرگذار است را بشناسد.
* واقع‌گرایی انسان‌شناسی: ابن‌خلدون در آغاز سعی می‌کند آنچه از حوادث و رویدادها را کشف کرده، به خصلت‌های مشترک انسان و غریزه او نیز نسبت دهد. او معتقد است انسان موجودی اجتماعی، طبیعی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.
* واقع‌گرایی جامعه‌شناسی: ابن‌خلدون درصدد بود وجود اجتماعی و تاریخی تمدن ۵۰۰سالهٔ عربی را درک کند و از دید جامعه‌شناسانه، گزارش‌های تاریخی را با تجربهٔ فلسفی ترکیب کند.
* واقع‌گرایی روان‌شناختی: کتاب مقدمه از تحلیل‌های جامعه‌شناسی با ویژگی روان‌شناختی بسیار بهره برده است. ابن‌خلدون براساس موضوع پژوهشی که داشته از روان‌شناسی‌های مختلف بهره برده است؛ مثلاً: روان‌شناسی سیاسی، اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی.
* رویکرد انتقادی: مستنداتِ نقدهای او به این صورت است: ارجاع به نقشه‌های جغرافیایی برای ادعاهای مختلف، ارجاع به تجربه‌های شخصی، ارجاع به شعر، نامه‌های موجود برای حل اختلافات مربوط به نسب، بعید شمردن برخی رفتارها، بحث بر سر معتبر بودن برخی منابع، ارجاع دادن جعل شده‌های مدعیان به دسیسه‌ها و توطئه‌ها.
* رویکرد تحلیل و تبینی: ابن‌خلدون یکی از مشکلات و فقدان‌های تاریخ‌نگاری را عدم توجه به رابطهٔ علت و معلولی می‌داند. موارد دیگری نیز مثل: اعتقاد به علت، تلاش برای شناخت جوامع، تلاش برای کشف قانون و روابط، توجه به جنبهٔ پویشی اجتماع، تجربهٔ ملموس به وقایع و تصور آن‌ها، بهره‌گیری از استدلال، نتیجه‌گیری براساس قواعدی خاص و کلی، رعایت بی‌طرفی، اعتقاد به چندلایه بودن پدیده‌ها و اعتقاد به اثرگذاری طبیعت بر انسان نیز دارای اهمیت است.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
=== یادداشت‌ها ===
{{پانویس|گروه=یادداشت|اندازه=کوچک}}
 
=== ارجاعات ===
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}


== منابع ==
=== منابع ===
{{آغاز پانویس|35em}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = ربانی| نام =رسول | نام خانوادگی۲ =احمدی | نام۲ =یعقوب | عنوان = تحلیلی بر اندیشه‌های سیاسی ابن خلدون| ژورنال =پژوهشنامه انقلاب اسلامی | مکان = | ناشر = | دوره = | شماره =۹–۱۰ | سال =۱۳۸۲ | صفحه = | پیوند = | تاریخ بازبینی = | doi =}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = ربانی| نام =رسول | نام خانوادگی۲ =احمدی | نام۲ =یعقوب | عنوان = تحلیلی بر اندیشه‌های سیاسی ابن خلدون| ژورنال =پژوهشنامه انقلاب اسلامی | مکان = | ناشر = | دوره = | شماره =۹–۱۰ | سال =۱۳۸۲ | صفحه = | پیوند = | تاریخ بازبینی = | doi =}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =رحیم لو | نام =یوسف | پیوند نویسنده = | مقاله =ابن خلدون | دانشنامه =دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | ویرایش = | جلد= ۳| سال =۱۳۶۹ | ناشر = | مکان = | شابک = | صفحه = | نشانی =https://cgie.org.ir/fa/publication/entryview/1679 | تاریخ بازبینی = | نشانی بایگانی = |تاریخ بایگانی = | زبان =}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی =رحیم لو | نام =یوسف | پیوند نویسنده = | مقاله =ابن خلدون | دانشنامه =دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | ویرایش = | جلد= ۳| سال =۱۳۶۹ | ناشر = | مکان = | شابک = | صفحه = | نشانی =https://cgie.org.ir/fa/publication/entryview/1679 | تاریخ بازبینی = | نشانی بایگانی = |تاریخ بایگانی = | زبان =}}
خط ۱۱۰: خط ۱۰۲:
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =مدرسی چهاردهی | نام = مرتضی| نام خانوادگی۲ = | نام۲ = | عنوان =فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون | ژورنال = ماهنامه وحید| مکان = | ناشر = | دوره = | شماره =۹ | سال =۱۳۴۳ | صفحه = | پیوند = | تاریخ بازبینی = | doi =}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =مدرسی چهاردهی | نام = مرتضی| نام خانوادگی۲ = | نام۲ = | عنوان =فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون | ژورنال = ماهنامه وحید| مکان = | ناشر = | دوره = | شماره =۹ | سال =۱۳۴۳ | صفحه = | پیوند = | تاریخ بازبینی = | doi =}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =مهدی | نام =محسن | نام خانوادگی۲ = | نام۲ = |عنوان =ابن خلدون | ژورنال =مشرق | مکان = | ناشر = | دوره = | شماره = ۶| سال =۱۳۷۴ | صفحه = | پیوند = | تاریخ بازبینی = | doi =}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =مهدی | نام =محسن | نام خانوادگی۲ = | نام۲ = |عنوان =ابن خلدون | ژورنال =مشرق | مکان = | ناشر = | دوره = | شماره = ۶| سال =۱۳۷۴ | صفحه = | پیوند = | تاریخ بازبینی = | doi =}}
* محسن عباسی مطلق :سیری در زندگی ابن خلدون
* محسن عباسی مطلق :سیری در زندگی ابن‌خلدون
{{پایان پانویس}}


{{فلسفه اسلامی}}
{{فلسفه اسلامی}}
{{جغرافی‌دانان مسلمان}}
{{جغرافی‌دانان مسلمان}}
{{تاریخ‌نگاران دوره اسلامی}}
{{تاریخ‌نگاران دوره اسلامی}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=بله|نیازمند ویراستاری=بله|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=تاحدودی|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}
{{درجه‌بندی|نیازمند پیوند=خیر|نیازمند رده=خیر|نیازمند جعبه اطلاعات=خیر|نیازمند تصویر=خیر|نیازمند استانداردسازی=خیر|نیازمند ویراستاری=خیر|مقابله نشده با دانشنامه‌ها=خیر|تاریخ خوبیدگی=|تاریخ برگزیدگی=|توضیحات=}}


{{ترتیب‌پیش‌فرض:ابن خلدون}}
{{ترتیب‌پیش‌فرض:ابن خلدون}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۳:۰۸

ابن خلدون

ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حَضرَمی
مجسمه ساخت سال ۱۹۳۲ کلیسای جامع سنت وینسنت پال، حبیب بورقیبه، تونس
اطلاعات شخصی
زاده۱ رمضان ۷۳۲ هجری قمری/ ۲۷ می ۱۳۳۲ میلای
درگذشته۲۸ رمضان ۸۰۸ هجری قمری / ۱۷ مارس ۱۴۰۶&#۱۶۰;(۱۴۰۶-۰۳-۱۸) (۷۳ ساله)
قاهره، سلطنت مملوک
دیناسلام
قومیتعرب
مذهباهل سنت ،مالکی
آثار معروفالعبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر
مرتبه
استادانمحمد بن ابراهیم الآبیلی

ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی (۷۳۲ ه‍.ق/ ۱۳۳۲ م در تونس ۸۰۸ ه‍.ق/ ۱۴۰۶ م در قاهره) معروف به ابن‌خلدون تاریخ‌نگار و جامعه‌شناس مشهور عرب بود. خانوادهٔ او از اعراب جنوبی عربستان بودند که پس از پیروزی مسلمانان بر مردم اسپانیا وارد این کشور شدند.

در دوران کودکی ابن‌خلدون، بزرگان دینی که از اسپانیا به تونس سفر می‌کردند در خانهٔ آن‌ها توقف می‌کردند و همین امر باعث شد ابن‌خلدون از کودکی و به وسیلهٔ این افراد قرآن، فقه، تصوف، اخلاق، کلام و دیگر علوم را آموخت. او فعالیت‌های سیاسی خودش را از دربار حاکم مرینی، ابوعنیان شروع کرد و در ۱۳۵۷ م به جرم توطئه علیه حاکم ابوعنیان، دستگیر و زندانی شد.

ابن‌خلدون کتاب «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» را نوشت. این کتاب مقدمه‌ای بسیار معروف دارد و در آن به‌خوبی می‌توان دانش و چندبعدی بودن ابن‌خلدون را مشاهده کرد. او به رویکرد انتقادی و تحلیلی بسیار اهمیت می‌داد؛ نکته‌ای که مورخان پیش از او در نظر نمی‌گرفتند. او در مقدمهٔ خود گفته‌هایش را به روش‌های مختلف اثبات کرده و گاهی منابعی که استفاده کرده را نیز مورد انتقاد قرار داده است. او علم عمران را بنیان نهاد. علمی که ما امروزه به آن جامعه‌شناسی می‌گوییم و برای شناخت و بررسی اخبار تاریخی مورد استفاده قرار می‌گیرد و در واقع علم اصول تاریخ است.

خاورشناسان، ابن‌خلدون را بنیان‌گذار جامعه‌شناسی می‌دانند. ابن‌خلدون در کتاب العبر خود، نقل‌قول‌هایی از ابن‌اثیر ذکر کرده و به مضامین و مفاهیمی پرداخته است که نشان می‌دهد چند بار کتاب ابن‌اثیر توسط ابن‌خلدون خوانده شده است. وی به شدت از شخصیت ابن‌اثیر تأثیر پذیرفته است.

نام و تبار

نمایی از ویلای هسیندا تورره در دونا ماریا در سویل اسپانیا که گفته می‌شود ویلای خانوادگی ابن‌خلدون بوده است.

نام او را ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حَضرَمی معروف به ابن‌خلدون گزارش کرده‌اند.[۱]

اصالت خانوادهٔ ابن‌خلدون به اعراب جنوبی عربستان می‌رسید که به هنگام پیروزی مسلمانان بر مردم اسپانیا، وارد این کشور شده بودند. در اواخر سدهٔ ۹ به علت رهبریِ تلاش‌های انقلابی سویله، خانوادهٔ او اهمیت و اعتبار پیدا کرد و شناخته شد؛ آن‌ها جزء مقامات معروف و کسان مهم شدند. اما مدتی بعد در سدهٔ ۱۳ میلادی سویله از جانب مسیحیان تهدید شد. پس آن‌ها اسپانیا را ترک کرده و به سمت تونس رفتند و در این شهر دارای زمین و مرتبه شدند. عده‌ای وارد کارهای اداری و کشوری شدند و فردی از خاندان کتابی برای پادشاه حفصی نوشت؛[یادداشت ۱] شاید به دلیل سرنوشتی که پادشاه حفصی داشت، اعضای خاندان ابن‌خلدون درک کردند که بهتر است به عنوان استاد یا اعضای یک فرقه صوفی زندگی بگذرانند.[۲]

سرگذشت

خانه ای که ابن‌خلدون در آن متولد شد؛ وافع در تونس

ابن‌خلدون در سال ۷۳۲ ه‍.ق/ ۱۳۳۲ م در تونس متولد شد. وی تاریخ‌نگار، سیاست‌مدار و قاضی بود. به‌هنگام کودکی، بزرگان مذهبی که از اسپانیا به تونس سفر می‌کرد در خانهٔ آن‌ها سکونت می‌گزیدند. ابن‌خلدون از کودکی، قرآن، فقه، تصوف، اخلاق، کلام، مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، نجوم، اقتصاد، تاریخ، هندسه، جبر، حساب، لغت، فلاحت، طلسمات، شعر، آداب و تعلیم، منطق، ریاضی، فلسفه ماوراءطبیعی و سیاست را آموخت. وی همچنین منشی‌گری و کارهای مربوط به حکومت را نیز فرا گرفت. محمد بن ابراهیم الآبیلی، یکی از بزرگان عصر خود بود که ابن‌خلدون حدود ۵ سال نزد او به تحصیل پرداخت. آبیلی فردی بود که ابن‌خلدون را با آثار ابن‌رشد، ابن‌سینا و آثار جدید فلسفی قلمرو اسلامی آشنا ساخت.[۳][۴]

او فعالیت‌های سیاسی خودش را از دربار حاکم مرینی، ابوعنیان شروع کرد و در ۱۳۵۷ م به جرم توطئه علیه حاکم ابوعنیان، دستگیر و زندانی شد. مدتی بعد ابن‌خلدون در توطئه‌ای که پسر عموی ابوعنیان ترتیب داده‌بود شرکت کرد؛ اما موفق نشد مقام درخوری کسب کند. وی در سال ۱۳۶۲ م به قرناطه رفت. چرا که از اوضاع فرهنگی بهتری برخوردار بود؛ اما متأسفانه در این شهر تحت فشار مسیحیان شمال قرار گرفت. در این زمان لسان‌الدین بن خطیب که وزیرِ حاکم شهر بود، نظرش به ابن‌خلدون جلب شد. مورخان، این وزیر را علت موفقیت‌های ابن‌خلدون می‌دانند. در سال ۱۳۶۴ م بود که نزد پادشاهان کاستیل و لئون رفت تا دوستی مابین حکمرانان اسپانیا و قرناطه را ایجاد کند. ابن‌خلدون در این زمان از نفوذ خود و عقاید سیاسی‌اش استفاده کرد و اندرزهایی به پادشاه جوان داد؛ ابن خطیب که از این کار به خشم آمده‌بود، ابن‌خلدون را مجبور ساخت قرناطه را ترک کند. ابن‌خلدون در سال ۱۳۶۵ م نزد شاهزاده ابوعبدالله، دوست حفصی خود رفت و در طول یک سالی که او حکومت را در دست داشت سعی کرد حکومت دوست خود را استوار کند و پایداری بخشد؛ اما رفتارهای نسنجیده و نامعقول ابوعبدالله و حاکمان شهرهای اطراف، از جمله کنستانتین و تلمسن باعث شد فعالیت‌های ابن‌خلدون تماماً بی‌اثر جلوه کند.[۵][۶]

ابن‌خلدون بیشتر عمر خود را در باسکره در حال آموزش و پژوهش گذراند. وی در سال (۱۳۷۳–۱۳۷۵ م) بود که کتابی در مورد تصوف نوشت، او پیشنهاد و درخواست حاکمان را مبنی بر ایجاد صلح میان چادرنشین‌ها، قبایل و سرزمین‌های مختلف را رد می‌کرد و ترجیح می‌داد به آموزش بپردازد. وی در سال ۱۳۷۴ م به کوشک ابن‌سلامه در اران رفت و به مدت ۴ سال در آنجا زندگی کرد. ابن‌خلدون باقی‌ماندهٔ عمرش را نیز صرف کارهای سیاسی در اسپانیا کرد؛ و این چنین به بسیاری از سندها و مدارک رسمی دسترسی پیدا کرد.[۷][۸]

درگذشت

او در ۸۰۸ ه‍.ق/ ۱۴۰۶ م در سن ۷۶ سالگی در قاهره فوت کرد.[۹][۱۰]

در منظر دیگران

خاورشناسان، ابن‌خلدون را بنیان‌گذار جامعه‌شناسی می‌دانند.[۱۱] جورج ریتزر، نویسنده و جامعه‌شناس آمریکایی بر این باور است که ابن‌خلدون، اولین جامعه‌شناس تاریخ است. بر اساس این عقیده، ابن‌خلدون به مطالعه علمی جامعه پرداخته است و به کسانی چون خود، توصیه می‌کند تا وارد جهان اجتماعی شده و آن را با توجه به بنیادهای جدید و ادراک‌های خود تجربه کنند. به عقیده ریتزر، تلاش‌ها و نظریاتش در سده‌های ۱۴ و ۱۵ میلادی منجر به ظهور علم جامعه‌شناسی در خاورمیانه شد.[۱۲] اندیشهٔ او بدون هیچ تغییری حدود ۵ سده اندیشهٔ جامعه‌شناسی بود. براساس منابع، آگوست کنت و ویکو از نظریات او استفاده کرده‌اند و در مطالب خود به مطالب او استناد کرده‌اند. افرادی مثل سوربون و گوستاو لوبون نیز به دزدی آثار ابن‌خلدون و نظریه‌های او متهم شدند.[۱۳]

در میان خاورشناسان نیز گروه دیگری به اهمیت ابن‌خلدون و شخصیت برجستهٔ وی پی بردند و تلاش کردند آرای او را با نام خود به ثبت رسانند. تعدادی از خاورشناسان، ابن‌خلدون را مسلمانِ شرقی می‌دانند که ذهن و روح غربی دارد و علت آن خلق ذهنی است، برای فهم اصالت غربی نظریات ابن‌خلدون. آن‌ها ابن‌خلدون را پرچم‌دار «ماتریالیسم تاریخی مارکس» می‌دانند و همواره تلاش کردند براساس ۳ محور اصلی به خلق وجود ذهنی ابن‌خلدون بپردازند و می‌گویند او برای نوشتن مقدمهٔ خود از منابع یهودی، مسیحی و غیر اسلامی استفاده کرده و همواره تلاش می‌کنند از رابطهٔ او با اعراب و مسلمانان هیچ نگویند و او را فردی اروپایی جلوه دهند. پس خاورشناسان وجود ذهنی ابن‌خلدون را براساس ۳ دیدگاه بیان کردند؛ ابن‌خلدون سکولار، ابن‌خلدون غیراسلامی و ابن‌خلدون اروپایی. این امر نشان می‌دهد که این ۳ دیدگاه برای شناخت شیوه، روش، غیت و ارائهٔ پیش‌فرض‌هاست و برای افرادی که قصد دارند از این دانش قرون وسطایی استفاده کنند و بهره ببرند. دانش و مطالب او منبع بزرگی محسوب می‌شود که تاریخ نهصدسالهٔ تمدن اسلامی را در خود جای داده و وسیله‌ای است برای خاورشناسان تا به آن صورت که می‌خواهند از آن بهره برند.[۱۴]

موقعیت علمی

مسجدی که ابن‌خلدون در تونس، در آن تحصیل می‌کرد.

تاثیرپذیری از ابن‌اثیر

ابن‌خلدون در مقدمهٔ کتاب تاریخی خود، تاریخ‌نگاران را به دو دسته تقسیم می‌کند. دستهٔ اول شامل افرادی می‌شود که مقلدانه عمل می‌کنند، و دستهٔ دوم مورخان بزرگ اسلام نامیده می‌شوند. وی پس از تفکیک مورخان، چند تن از آن‌ها را جز این دو دسته نام می‌برد، اما نکتهٔ عجیب این است که او هیچ نام و نشانی از ابن‌اثیر نمی‌آورد و کوچک‌ترین اشاره‌ای نیزبه وی نمی‌کند. ابن‌خلدون به صورت دوپهلو عمل کرده است. او در کتاب العبر خود مدام به «الکامل» ابن‌اثیر اشاره می‌کند و به گفته‌های او استناد می‌کند، در حالیکه در مقدمهٔ العبر کوچک‌ترین اشاره‌ای به وی نکرده است.[۱۵]

ابن‌خلدون در کتاب العبر خود، نقل‌قول‌هایی از ابن‌اثیر ذکر کرده و به مضامین و مفاهیمی پرداخته است که نشان می‌دهد چند بار کتاب ابن‌اثیر توسط ابن‌خلدون خوانده شده است. ابن‌اثیر در دو بُعد «مکان و جغرافیا» و «تاریخ و زمان» در زمان خود آن‌چنان معروف و برجسته بود که حتی ابن‌خلدون هم از مطالعات او استفاده کرده و گاهی در پایان نقل‌قول‌هایش نوشته: «پایان کلام ابن‌اثیر.» ابن‌خلدون در ذکر وقایع سلجوقی، مغول، زنگیان، ایوبیان، جنگ‌های صلیبی و… از کتاب الکامل ابن‌اثیر بهره برده است، تا حدی که مورخان دوران بعد برای تکمیل و تصحیح بعضی از مسائل کتاب ابن‌خلدون به کتاب ابن‌اثیر رجوع می‌کردند. استفاده از کتاب الکامل به حدی می‌رسد که خود ابن‌خلدون هم تلاش می‌کند از منابع دیگری برای تکمیل کتاب خود استفاده کند و در اینجا به تاریخ عتبی، سیرت جلال‌الدین، وفیات الاعیان ابن‌خلکان و… روی می‌آورد؛ اما همچنان کتاب‌های دیگر را در حد الکامل نمی‌داند. ابن‌خلدون شخصاً به رونویسی از کتاب الکامل هم اشاره کرده است؛ او در مورد شکست سنجر از ختاییان می‌نویسد: «اخبار این واقعه را از کتاب ابن‌اثیر خلاصه می‌کنم.» استفادهٔ ابن‌خلدون از کتاب ابن‌اثیر به این معنا نیست که او هیچ تحقیقی به انجام نرسانده است، او به تحقیق و بررسی بسیار علاقه داشت و گاهی از ابن‌اثیر هم ایراد می‌گرفت و نقدهایی به او وارد می‌ساخت.[۱۶] دیدگاه و تحلیل ابن‌اثیر در مورد روایت‌های گوناگون در ابن‌خلدون هم اثرگذار بوده است. ابن‌اثیر در مورد جنگ جمل این چنین می‌نویسد: «من در تاریخ جنگ جمل جز روایت ابوجعفر طبری روایت دیگری را نقل نکرده‌ام؛ زیرا او موثق و معتمد بوده، مورخان دیگر روایات را پر از حشو و زائد کرده و هریک به میل خود تصرفاتی نموه‌اند.» ابن‌خلدون هم به این صورت به این واقعه اشاره می‌کند: «این بود واقعهٔ جمل، آن سان که ما از کتاب ابوجعفر طالبی خلاصه کردیم. از این رو بر کتاب طبری اعتماد کردیم که از یک سو نگری‌هایی که در کتاب این‌قتیبه و مورخان دیگر هست به دور می‌باشد.»

ابن‌خلدون تصمیم می‌گیرد که در نقد و تحلیل دیدگاه و نوشتهٔ مورخان دیگر در مقدمهٔ کتاب خویش، اشاره‌ای به ابن‌اثیر نداشته‌باشد و احتمالاً این تصمیم وی به تأثیرپذیری اندیشه‌هایش از ابن‌اثیر بازمی‌گردد؛ زیرا ابن‌خلدون نگاه نقادانه را از ابن‌اثیر می‌آموزد و در واقع ابن‌اثیر در این زمینه پیشگام او بوده است. ابن‌اثیر برای رد بسیاری از وقایع تاریخی به آمار و ارقام دقت می‌کرد و به بررسی آن‌ها می‌پرداخت؛ برای نمونه، وی به هنگام بررسی شمار لشکریانی که در خدمت بلقیس بودند، این چنین می‌گوید: «۴۰۰ پادشاه تحت امر او بودند و هرکدام ۴ هزار سرباز داشتند. بلقیس دارای ۳۰۰ وزیر و ۱۲ سپهسالار بود و هرکدام ۱۲ هزار نزد خود داشتند. وی می‌گوید: گروهی در این باره مبالغه کردند و با بی‌خردی حتی زحمت حساب کردن این تعداد هم به خود ندادند تا متوجه شوند با هیچ منطقی قابل باور نیست. ابن‌اثیر می‌گوید:[۱۷]

ابن‌خلدون در موراد دیگری هم مثل تأیید صحت نسب علویان مصر گفته‌های ابن‌اثیر را دوباره بازگو می‌کند و آن‌ها را صادق می‌داند یا در مورد محمد بن تومرت، بنیان‌گذار موحدون ویژگی‌های شخصیتی که برای او ذکر می‌کنند به یک شکل است. ابن‌خلدون در نوشته‌های خود تحت تأثیر ابن‌اثیر است و درواقع باعث شد ابن‌خلدون موفق شود به وسیلهٔ نقد اخبار و اسناد که از ابن‌اثیر آموخته بود، به نقد آثار بزرگان دیگری چون طبری، مسعودی و.. بپردازد و حلقهٔ مفقود شده میان این‌ها ابن‌اثیر بود.[۱۸]

آثار

مطالعهٔ منابع و ارجاع به آن‌ها، انسان‌شناسی، مشاهدهٔ مستقیم، برهان و استدلال، استناد به منقولات، تجربه و آزمون‌های مکرر، تجزیه و تحلیل منطقی و ارجاع به قواعد صحیح، از جمله روش‌های ابن‌خلدون در گزارش و نگارش تاریخ و مطالعات جامعه‌شناختی‌اش بوده است. شهود، ارجاع به رویدادها، مقایسه، سیر و سیاحت در مناطق مختلف به منظور تکمیل اطلاعات، مناظره، بررسی انتقادی، خرده‌گیری منتقدانه، استفاده از شم تاریخ‌نگارانه، استفاده از نقشه، استفاده از تجربیات شخصی، ارجاع به پیشگویی‌ها و رویاهای صادقه، عوامل غیبی و ناشناخته از دیگر روش‌های او بودند.[۱۹][۲۰]

او مقدمه‌ای نوشته که در آن از جنبه‌های درونیِ تاریخ نیز استفاده کرده است. این اثر تنها مربوط به منطقه‌ای و تاریخ آن نیست بلکه به تاریخ‌های جهان و منطقه‌ای که در قلمرو اسلام است نسبت داده است. او در این بین متوجه شد که برای نوشتن تاریخ منطقه به علل و رویدادها نیاز دارد؛ اما برای شناخت ماهیت این‌ها، نیاز به شناخت درست از نادرست است و برای تشخیص درست از نادرست نیاز است ماهیت رویدادها درک شود. وی نگاهی انتقادی به تاریخ داشت؛ آنچه نویسندگان و مورخان پیش از او نداشتند. او روشی را ابداع کرد که بتوان با آن به هدف، روش، شیوه و موضوع تاریخ رسید. تاریخ العبر کتابی است که در ۷ جلد نوشته شده و از یک مقدمه و ۳ بخش تشکیل شده است. مقدمهٔ این کتاب به تاریخ به صورت عمومی پرداخته است و در سال ۱۳۷۷ م و به هنگام اقامت ابن‌خلدون در مصر نوشته شده است. کتاب اول در مورد تاریخ عمومی جهان تا زمان ابن‌خلدون است. این کتاب در تونس در سال ۱۳۷۷–۱۳۸۲ م نوشته شده اما اضافات برآن در مصر نوشته‌شده است. قسمت ۳ در مورد منطقهٔ غربی اسلامی است که آن هم در سال‌های ۱۳۷۷–۱۳۸۲ م در تونس نوشته شد. کتاب‌های ابن‌خلدون نوشته شده‌بود تا فرهنگ و تاریخ جهان را نمایش دهد اما در واقع تاریخ معاصر غرب را نشان می‌دهد. او در واقع تاریخ جهان را به ۴ دوره تقسیم کرد که در هر دوره از آن یک گروه قدرت می‌یابد. دورهٔ سوم متعلق به اسلام است و دوره‌ای است که تازیان برمی‌خیزند. فرمانروایان مسیحی در سدهٔ چهاردهم تصمیم به مبارزه با آن‌ها می‌گیرند؛ در واقع تا قرن چهاردهم این دورهٔ سوم به یک دورهٔ بسته تبدیل شده‌بود و دورهٔ چهارم آغاز شده‌بود.[۲۱]

اولین اثر او مربوط به سال ۱۳۵۱ م است و اندیشه‌های فلسفی وی در روش‌شناسی این اثر به‌خوبی مشخص شده است. او کتابی با عنوان «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» نوشته که یک «مقدمه» دارد و این مقدمه مربوط به کتاب‌های تاریخی‌اش است؛ چندبعدی بودن و عمق دانش ابن‌خلدون در این مقدمه مشخص می‌شود.[۲۲][۲۳]

اندیشه‌های ابن‌خلدون

میدان ابن‌خلدون در محله مهندسین قاهره

دیدگاه ابن‌خلدون در خصوص «عصبیت در تاریخ»

عصبیت یعنی «حمایت و طرفداری از فامیل و نسب یا فردی از منسوبان»، این صفت در اسلام پسندیده نیست؛ جز عصبیت مذهبی. بنابر نظر فراهانی منفرد، عصبیت برای کسانی است که به صورت قبیله‌ای زندگی می‌کنند و در محیط‌ها و شرایطی زندگی می‌کنند که نیاز به حامی دارند و باعث می‌شود که قبایل بایکدیگر متحد شوند. این اتحاد آن‌ها بیشتر پیوند نسبی است و در واقع این عصبیت است که قبایل را در کنار یکدیگر جمع می‌کند. عصبیت میان قبایل عرب چنان بود که حتی اگر از طریق حلف بایکدیگر متحد شده‌بودند و پیوند نسبی هم نداشتند تا حدی بر سر قول‌وقرار خویش باقی می‌ماندند، که به محض وقوع کوچک‌ترین مشکل، دشمن را به شدت گوشمالی داده و ادب می‌کردند. ابن‌خلدون در مورد شکل‌گیری حکومت‌ها می‌گوید گاهی یک قدرت برتر با غلبهٔ خود بر دیگر ملت‌ها آن‌ها را مجبور به اطاعت می‌کند و با فزونی قدرت و توانش تا حدی پیش می‌رود که کشورهای بسیار زیادی را زیر پرچم خود درمی‌آورد و به نقطهٔ اوج می‌رسد. از نظر ابن‌خلدون در این مورد دو نظریه وجود دارد؛ طریقهٔ اول این است که حکومت نزدیک خود را که در شرف فروپاشی است را به دست می‌گیرد یا اینکه یکی از قبایل که به اندازهٔ کافی رشد کرده و به مشروعیت خویش دست یافته، به وسیلهٔ امکانات خود به هدفش خواهد رسید، همانند ترکان و عباسیان. با رسیدن به نهایت قدرت به فکر نکات دیگری می‌افتد، کسی که تنها اسب، جنگ، قبیله و… برایش اهمیت داشت با تصرفات خود مجبور می‌شود به مزارع، مراتع، شهرها، آبادی‌ها، صنایع و… هم فکر کند و این چنین برای ادارهٔ کشور فتح شده دست‌به‌دامن وزیران و دیوانیان می‌شود؛ همانند اعراب و ایرانیان. در این زمان نیروهای نظامی از خشونت خود می‌کاهند و مغلوب فرهنگ کشور فتح شده می‌شوند. درگیر مسائل و نعمت‌های گوناگونی می‌شوند که تا آن زمان با آن برخوردی نداشتند و این راحتی، مقام و جلال سَمی است برای عصبیت. شاید افراد اولیهٔ اندکی دچار این نعمت‌ها شوند، اما فرزندان آن‌ها به مرور بیشتر از پدران خود به این سمت کشیده می‌شوند و عصبیت پیشین خود را از دست می‌دهند و به آنچه حکومت‌های پیشین دچارش شده‌بودند، دچار می‌شوند. ابن‌خلدون هم به این تسلسل معتقد است و می‌گوید: «تاریخ تکرار می‌شود.» مرحلهٔ اول را تهاجم، سپس اوج، تجمل، استبداد و انحطاط می‌داند. گفته‌های ابن‌خلدون مختص به دورهٔ اوست، زمانی که جامعهٔ اسلامی دچار مشکل شده و در حال نابودی است؛ پس نتیجه می‌گیریم هنگامی که عصبیت از بین رود، دولت هم از بین می‌رود و در واقع باید گفت با آنکه عصبیت خود از قبیله است و به هنگام تشکیل دولت لازم است، با تشکیل دولت از بین می‌رود. نمونه‌ای از جوامع مورد مطالعهٔ ابن‌خلدون شمال آفریقا است که هرگاه قبیله‌ای احساس برتری می‌کرد بر قبایل دیگر می‌تاخت و قدرتی ایجاد می‌کرد و هنگامی که عصبیت از میان می‌رفت، شخص دیگری حکومت را تصاحب می‌کرد و دوباره این چرخه تکرار می‌شد.[۲۴]

جامعه‌شناسی ابن‌خلدون

ابن‌خلدون طی تجربیاتی که از طریق پژوهش در رویدادهای تاریخ اسلام به دست آورده بود به علم عمران دست یافته‌بود؛ که همان علم جامعه‌شناسی کنونی است. در کتاب مقدمهٔ وی به خوبی این علم بیان شده است. عمران دانشی است که به وسیلهٔ آن اخبار تاریخی سنجیده می‌شود و به عبارتی، علم اصول تاریخ است. وی معتقد است تاریخ، علمی برای گزارش احوالات انسان و عمران معیاری برای تجزیه و تحلیل این احوالات است. از بیانات ابن‌خلدون مشخص می‌شود که او درصدد بیان و کشف رابطهٔ علت و معلولی بین پدیده‌های انسانی و آنچه با شرایط سیاسی و اجتماعی پیش آمده بوده است. وی در مورد علم عمران و رابطهٔ آن با تاریخ می‌گوید:[۲۵][۲۶]

ابن‌خلدون با استفاده از بیاناتی جامع و الهام از نظریات طبری، وجود مورخی بصیر به تاریخ، دانستن قواعد سیاست، طبایع موجودات، اختلاف ملت‌ها و سرزمین‌ها، اخلاق، عادات و رسوم را لازم می‌داند و می‌گوید این فرد باید این‌ها را با آنچه هست و نیست بسنجد، موافق و مخالف آن‌ها را در نظر بگیرد و تحقیق کند.[۲۷][۲۸] او این چنین در نظر دارد که ۲ مورد انسانی است که در فروپاشی دولت‌ها اثرگذار است؛ مورد اول قومیت و مورد دوم نخبگان است. ابن‌خلدون عاملی که باعث شروع حرکت علیه دولت می‌شود را قوم‌هایی می‌داند که دست به خیزش می‌زنند تا نظام را برکنار کنند و نخبگان هم عامل موفقیت این عملیات می‌داند.[۲۹]

معرفت‌شناختی ابن‌خلدون

به گزارش شرف‌الدین در روش‌شناسی ابن‌خلدون، وی در مقدمهٔ خود، تلاش کرد این مسائل را بیان کند:[۳۰]

  • درصدد یافتن پاسخ برخی از سؤالات و مسائل عصر: مطالعهٔ ابن‌خلدون برای کشف علت‌هایی بود که باعث ظهور یا سقوط حکومت‌ها می‌شد. او سعی داشت عواملی که در این تغییرات اثرگذار است را بشناسد.
  • واقع‌گرایی انسان‌شناسی: ابن‌خلدون در آغاز سعی می‌کند آنچه از حوادث و رویدادها را کشف کرده، به خصلت‌های مشترک انسان و غریزه او نیز نسبت دهد. او معتقد است انسان موجودی اجتماعی، طبیعی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.
  • واقع‌گرایی جامعه‌شناسی: ابن‌خلدون درصدد بود وجود اجتماعی و تاریخی تمدن ۵۰۰سالهٔ عربی را درک کند و از دید جامعه‌شناسانه، گزارش‌های تاریخی را با تجربهٔ فلسفی ترکیب کند.
  • واقع‌گرایی روان‌شناختی: کتاب مقدمه از تحلیل‌های جامعه‌شناسی با ویژگی روان‌شناختی بسیار بهره برده است. ابن‌خلدون براساس موضوع پژوهشی که داشته از روان‌شناسی‌های مختلف بهره برده است؛ مثلاً: روان‌شناسی سیاسی، اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی.
  • رویکرد انتقادی: مستنداتِ نقدهای او به این صورت است: ارجاع به نقشه‌های جغرافیایی برای ادعاهای مختلف، ارجاع به تجربه‌های شخصی، ارجاع به شعر، نامه‌های موجود برای حل اختلافات مربوط به نسب، بعید شمردن برخی رفتارها، بحث بر سر معتبر بودن برخی منابع، ارجاع دادن جعل شده‌های مدعیان به دسیسه‌ها و توطئه‌ها.
  • رویکرد تحلیل و تبینی: ابن‌خلدون یکی از مشکلات و فقدان‌های تاریخ‌نگاری را عدم توجه به رابطهٔ علت و معلولی می‌داند. موارد دیگری نیز مثل: اعتقاد به علت، تلاش برای شناخت جوامع، تلاش برای کشف قانون و روابط، توجه به جنبهٔ پویشی اجتماع، تجربهٔ ملموس به وقایع و تصور آن‌ها، بهره‌گیری از استدلال، نتیجه‌گیری براساس قواعدی خاص و کلی، رعایت بی‌طرفی، اعتقاد به چندلایه بودن پدیده‌ها و اعتقاد به اثرگذاری طبیعت بر انسان نیز دارای اهمیت است.

پانویس

یادداشت‌ها

  1. موضوع آن در مورد بهتر اداره کردن حکومت بود.

ارجاعات

  1. مهدی، ابن خلدون، ۴۷–۴۸.
  2. مهدی، ابن خلدون، ۴۶.
  3. مهدی، ابن خلدون، ۴۷–۴۸.
  4. رحیم لو، «ابن خلدون»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۴۴۴–۴۴۵.
  5. مهدی، ابن خلدون، ۴۷–۴۸.
  6. رحیم لو، «ابن خلدون»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۴۴۴–۴۴۵.
  7. مهدی، ابن خلدون، ۴۷–۴۸.
  8. رحیم لو، «ابن خلدون»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۴۴۴–۴۴۵.
  9. مهدی، ابن خلدون، ۴۷–۴۸.
  10. رحیم لو، «ابن خلدون»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۴۴۴–۴۴۵.
  11. شهیدی پاک، جامعه‌شناسی تاریخی ابن خلدون، ۱۵–۱۶.
  12. ریتزر، بنیان‌های جامعه‌شناسی، ۵۳ و ۵۴.
  13. شهیدی پاک، جامعه‌شناسی تاریخی ابن خلدون، ۱۵–۱۶.
  14. شهیدی پاک، جامعه‌شناسی تاریخی ابن خلدون، ۱۵–۱۶.
  15. رحیم لو، «ابن خلدون»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۴۴۶.
  16. سالاری شادی، تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر، ۵۹–۶۴.
  17. سالاری شادی، تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر، ۶۴–۷۰.
  18. سالاری شادی، تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر، ۷۳.
  19. شرف‌الدین، روش‌شناسی ابن خلدون، ۹۰–۷۸.
  20. صدقی، روش‌شناسی ابن خلدون در مطالعات تاریخی، ۱۸–۲۸.
  21. مهدی، ابن خلدون، ۴۸.
  22. مهدی، ابن خلدون، ۴۷–۴۸.
  23. رحیم لو، «ابن خلدون»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۴۴۴–۴۴۵.
  24. فراهانی منفرد و قربان‌پور دشتکی، نقش عصبیت در تاریخ از دیدگاه ابن خلدون، ۱۴۲–۱۵۱.
  25. شرف‌الدین، روش‌شناسی ابن خلدون، ۶۲–۶۴.
  26. مدرسی چهاردهی، فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون، ۱۹.
  27. شرف‌الدین، روش‌شناسی ابن خلدون، ۶۲–۶۴.
  28. مدرسی چهاردهی، فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون، ۱۹.
  29. ربانی و احمدی، تحلیلی بر اندیشه‌های سیاسی ابن خلدون، ۹۰.
  30. شرف‌الدین، روش‌شناسی ابن خلدون، ۶۴–۷۸.

منابع

  • ربانی، رسول؛ احمدی، یعقوب (۱۳۸۲). «تحلیلی بر اندیشه‌های سیاسی ابن خلدون». پژوهشنامه انقلاب اسلامی (۹–۱۰).
  • رحیم لو، یوسف (۱۳۶۹). «ابن خلدون». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۳.
  • ریتزر، جورج (۱۳۷۴). بنیان‌های جامعه‌شناسی: خاستگاه‌های ایده‌های اساسی در جامعه‌شناسی. تهران: سیمرغ. صص. ۳۳۰.، ترجمه تقی آزاد ارمکی.
  • سالاری شادی، علی (۱۳۹۱). «تاثیرپذیری ابن خلدون از ابن اثیر». مطالعات تاریخ فرهنگی (۱۱).
  • شرف‌الدین، حسین (۱۳۸۸). «روش‌شناسی ابن خلدون». پژوهش (۱).
  • شهیدی پاک، محمدرضا (۱۳۸۹). «جامعه‌شناسی تاریخی ابن خلدون». کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (۱۵۰).
  • صدقی، ناصر (۱۳۸۸). «روش‌شناسی ابن خلدون در مطالعات تاریخی». تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری (۲).
  • فراهانی منفرد، مهدی؛ قربان‌پور دشتکی، سیمین (۱۳۸۵). «نقش عصبیت در تاریخ از دیدگاه ابن خلدون». قبسات (۴۲).
  • مدرسی چهاردهی، مرتضی (۱۳۴۳). «فلسفه تاریخ و اجتماع پیش از ابن خلدون». ماهنامه وحید (۹).
  • مهدی، محسن (۱۳۷۴). «ابن خلدون». مشرق (۶).
  • محسن عباسی مطلق :سیری در زندگی ابن‌خلدون