فهرست خلفای اموی

از اسلامیکال
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۳ توسط Shahroudi (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

خلفای اموی، چهارده تن از خاندان بنی‌امیه بودند که برای مدتی طولانی بر بخش‌های وسیعی از جهان اسلام حکومت کردند۔

پیشینه تاریخی

  مناطق تحت کنترل خلیفه راشدین (علی ابن ابی‌طالب)
  مناطق تحت کنترل معاویه پسر ابی‌سفیان
  مناطق تحت کنترل عمرو بن عاص از صفر ۳۸ هجری یا از اواخر سال ۳۹ هجری[۱] یا اواخر ۳۹ ه. / ۶۶۰ م.[۲]

تا پیش از امویان، خلفای راشدین بر بلاد اسلامی حکومت می‌کردند۔[۳] در دوره خلافت علی بن ابی‌طالب، چهارمین خلیفه راشدین، درگیری‌های داخلی در میان مسلمانان شدت گرفت و منجر به جنگ‌هایی بین مسلمانان شد۔ اولین جنگ، نبرد جمل بود که طلحه، زبیر و عایشه بر علیه خلیفه بپا کردند۔ علی در جنگ پیروز شد و بی‌درنگ بعد از جنگ جمل، معاویه بن ابی‌سفیان را برکنار کرد.[۴] معاویه نامه‌ای به علی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که حکومتش را به شرطی می‌پذیرد که در جایگاه خود باقی بماند و فرمانداری مصر را هم در دست بگیرد. چون علی این درخواست را نپذیرفت، معاویه به علی اعلام جنگ کرد.[۵] این نبرد به بهانه خون‌خواهی عثمان (خلیفه کشته شده پیش از علی) صورت پذیرفت. در این جنگ، در نهایت کار به حکمیت سپرده شد و در حکمیت، عمروعاص و ابوموسی اشعری از جانب معاویه و علی، علی را از خلافت عزل کردند. در این میان، علی با وجود عدم مشروعیت حکمیت و خارج بودن چنین تصمیمی از اختیارات حکمین، دیگران را به پذیرش حکمیت دعوت کرد. در این میان گروهی از سپاه علی که بعدها خوارج نامیده شدند جدا شده و باعث نبرد سومی به نام نهروان شدند.[۶] پس از اقدام جنگ خوارج علی در نبرد نهروان به لشکر خوارج یورش برد. از سپاه علی بین ۷ تا ۱۳ نفر کشته شدند، حال آنکه تقریباً همه خوارجی که دست به شمشیر بردند کشته و زخمی شدند.[۷] علی تصمیم داشت که مستقیماً از نهروان به سوی شام لشکرکشی کند، اما بخشی از سپاهش به رهبری اشعث بن قیس با گلایه از فقدان توشه جنگی او را مجبور به بازگشت به کوفه کردند.[۸]

در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد اما مسلمانان کنترل مناطق آشوب‌زده را در دست گرفتند.[۹] در اواخر سال ۳۹ هجری، معاویه سپاهیان علی را در مصر شکست داد و عمرو عاص را حاکم آنجا نمود. در همین زمان، علی کنترل حجاز را نیز از دست داد.[۱۰] در سال ۴۰ هجری علی حتی کنترلی بر شهرهای مکه و مدینه نیز نداشت. علی عملاً به شهر کوفه محدود شده بود و اقدامی در برابر لشکرکشی‌های معاویه، به قلب عراق، یمن و عربستان نکرد.[۱۱] در نهایت در رمضان سال ۴۰ ه‍.ق علی به دست یکی از عوامل خوارج ترور و در کوفه کشته می‌شود.[۱۲]

بعد از او حسن بن علی خلافت را عهده‌دار می‌شود و کوفیان با او بیعت می‌کنند۔ بر اساس گزارش‌هایی، حسن نزدیک به پنجاه روز یا بیشتر پس از بیعت، هیچ اقدامی برای جنگ یا صلح انجام نداد.[۱۳] معاویه پس از شنیدن خبر کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب، جاسوسانی به عراق و شهرهای کوفه و بصره فرستاد. حسن با اطلاع از این موضوع، جاسوسِ مأمورِ کوفه را دستگیر و اعدام کرد و به والی بصره نیز دستور داد تا با جاسوس بنی‌قَیْن چنین کند. در این میان پیام‌هایی در قالب نامه میان معاویه و حسن فرستاده شد.[۱۴] در گزارش‌هایی آمده که معاویه در نامه‌ای به حسن، وی را به قتل تهدید کرد.[۱۵] گزارشی دیگر ذکر می‌کند که نمایندگانی از سوی معاویه نزد حسن آمده و به وی پیام رسانده‌اند که اگر صلح کند، هر آنچه از بیت‌المالِ عراق بخواهد به وی داده خواهد شد[۱۶][۱۷][۱۸] و معاویه با حسن در امور حکومتی مشاوره کند،[۱۹] و پس از مرگ معاویه نیز، خلافت به حسن برسد.[۲۰][۲۱] حاج‌منوچهری می‌گوید مسلّم است که این رفتارها قهرآمیز برای تحریک حسن به جنگ بود؛ چرا که هم اهل عراق حسن را به جنگ تشویق می‌کردند و هم معاویه با سپاه بزرگ خویش و اطلاع از شکاف‌ها میان سپاه حسن — که خود مسبب آن‌ها نیز بود — هر عملِ منجر به جنگ را به نفع خود می‌دانست.[۲۲]

وقتی حسن پاسخی به تهدیدهای معاویه نداد، معاویه نامه‌ای تهدیدآمیزتر به وی نوشت و شروع به تجهیز قشون کرد.[۲۳] سرانجام معاویه با سپاهی به فرماندهی عبدالله بن عامر به سوی مدائن راه افتاد. حسن با اطلاع از اوضاع، با مردم برای آمادگی جهت جنگ سخن گفت.[۲۴] حسن به مُغَیرَة بن نوفِل مأموریت داد تا در کوفه مردم را به جنگ تشویق کند و خودش به سوی مدائن حرکت کرد. حسن به نُخَیْله رفته و همراه با فرماندهان سپاهش از جمله قیس بن سعد انصاری، مَعقَل بن قیس ریاحی، زیاد بن صَعصَعه تَمیمی به گردآوری نیرو پرداخت. اما برخلاف تعدادِ بیعت‌کنندگان، نیروی زیادی جمع نشد. حسن سه روز در دیر عبدالرحمن اردو زد و پس از فراهم آمدن نیروی اندکی، تعدادی را به فرماندهی عبیدالله بن عباس و همراهی قیس بن سعد و سعید بن قیس به سوی مَسکِن فرستاد و خود از مسیری دیگر به سوی مدائن رفت.[۲۵] در ساباط اختلافی بین سپاهیان حسن رقم خورد و حسن شباهنگام مورد حمله قرار گرفت و زخمی شد.[۲۶] حسن را به مدائن و نزد سعید بن مسعود ثقفی، والی مدائن، بردند و او را تحت معالجه قرار دادند.[۲۷][۲۸] بعد از آن، اخبار حمله به حسن به‌طور عامدانه از سوی معاویه منتشر شد و لشکریان حسن پراکنده شدند.[۲۹] معاویه نیز با پرداخت هزینه‌های کلان به سپاهیان خود و برخی از سپاهیان حسن، صحنه را به گونه‌ای رقم زد که حسن دریافت، نتیجه این نبرد، چیزی جز شکست نخواهد بود. در نتیجه حسن مجتبی به صلح با معاویه تن داد و در طی این صلح، خلافت به معاویه سپرده شد.[۳۰]

آغاز خلافت امویان

خلافت راشدین از نظر تاریخی با صلح حسن و معاویه به پایان رسید و حکومت از خلافت به حکومتی موروثی مبدل شد که شباهت بسیاری با پادشاهی داشت.[۳۱] پس از خلافت راشدین، معاویه حکومت خویش را که به گفته خود او با زور به دست آمده بود، آغاز کرد. معاویه بعدها صراحتاً به پایان دوران خلافت تصریح کرد و از آغاز پادشاهی اسلامی یاد کرد. با این حال، استفاده از عنوان «خلیفه» و «امیرالمؤمنین» برای اشاره به معاویه و دیگر جانشینان او، همچنان استمرار داشت. لقب‌هایی چون «سلطان الله» و «خلیفه الله» دیگر القابی بود که معاویه به خود اختصاص داد. معاویه دستگاه حکومت جدیدش را موهبتی از جانب خدا تلقی می‌کرد و از این رو در تصرف در بیت‌المال خود را مجاز می‌دانست. در پی پایان خلافت راشدین و آغاز حکومت بنی‌امیه بر بلاد اسلامی، پایتخت از مدینه و کوفه به شام منتقل شد. حتی معاویه تلاش کرد تا عصا و منبر محمد را نیز به شام منتقل کند. در همین دوره تعیین ولیعهد برای خلیفه مرسوم شد و با موروثی شدن خلافت در امویان، وجهه اسلامی خلافت، کمرنگ‌تر شد. این دستگاه حکومتی جدید بعدها با آتش زدن کعبه، حمله به مدینه، خوارجی خواندن حسین بن علی و آنان که با او بیعت نکرده‌اند، دست به سلسله اقداماتی زد که بر جنگ‌های داخلی مسلمانان انجامید و خلیفه به خودی خود، معیار حقانیت قرار گرفت. وقوع قیام‌های متعدد علیه امویان به این معنا بود که چنین تلقی‌ای از خلافت، عمومی نیست.[۳۲]

فهرست خلفا

شمار خوش‌نویسی نام
(حیات)
دوران حکومت توضیحات سکه منبع
جامع اموی آغاز پایان دوام
۶ ۱ معاویه یکم
(۶۰۲ - ۶۸۰ م)
۶۶۱ ۲۹ آوریل یا ۱ مه ۶۸۰ پدر او ابوسفیان و مادر او هند بنت عتبه بود. معاویه برادر ناتنی رمله بنت ابوسفیان، یکی از همسران محمد، پیامبر اسلام بود.

به‌عنوان یکی از حداقل ۲۹ منشی در دوران محمد بود.

۷ ۲ یزید یکم
(۶۴۷ - ۶۸۳ م)
۶۸۰ ۱۱ نوامبر ۶۸۳ پدر او معاویه بن ابوسفیان بود و مادرش میسون بنت بجدل کلبی گزارش شده است.

در سال ۶۸۰، عبدالله بن زبیر نیز مدعی عنوان خلافت بود.

۸ ۳ معاویه دوم
(۶۶۴ - ۶۸۴ م)
نوامبر ۶۸۳ ۶۸۴ پدر او یزید بن معاویه بود. سرانجام او که بدون فرزند بود، از خلافت کناره‌گیری کرد.
۹ ۴ مروان یکم
(۶۲۳ - ۶۸۵ م)
۶۸۴ ۷ مه ۶۸۵ نام پدر او حکم بن ابی‌عاص بود. او پسرعموی عثمان بن عفان بود. استخلاف وی تغییر را در اصل و نسب دودمان اموی به‌وجود آورد، فرزندان حکم جانشین فرزندان ابوسفیان شدند، هر دویشان نوهٔ امیه بودند.
۱۰ ۵ عبدالملک بن مروان
(۶۴۶ - ۷۰۵ م)
۶۸۵ ۸ اکتبر ۷۰۵ پدر او مروان یکم و مادرش عایشه بنت معاویه بن مغیره بود.
۱۱ ۶ ولید یکم
(۶۶۸ - ۷۱۵ م)
اکتبر ۷۰۵ ۲۳ فوریه ۷۱۵ پدر او عبدالملک بن مروان و مادرش ولیده بنت عباس بود.
۱۲ ۷ سلیمان بن عبدالملک
(۶۷۴ - ۷۱۷ م)
فوریه ۷۱۵ ۲۲ سپتامبر ۷۱۷
۱۳ ۸ عمر بن عبدالعزیز
(۶۸۲ - ۷۲۰ م)
سپتامبر ۷۱۷ فوریه ۷۲۰ پدر او عبدالعزیز بن مروان و مادرش ام‌عاصم لیلا بنت عاصم بن عمر بود. وی نوه مروان یکم و پسرعموی ولید یکم و سلیمان بن عبدالملک بود و از طرف مادری نتیجه عمر بن خطاب به حساب می‌آمد. برخی منابع او را به‌عنوان پنجمین خلیفهٔ راشدین لقب داده‌اند. برخی هم با احتساب حسن بن علی، او را ششمین خلیفهٔ راشدین می‌نامند
۱۴ ۹ یزید دوم
(۶۸۷ - ۷۲۴ م)
۱۰ فوریه ۷۲۰ ۲۶ ژانویه ۷۲۴ پدر او را عبدالملک بن مروان و مادرش را عاتکه بنت یزید گزارش کرده‌اند.
۱۵ ۱۰ هشام بن عبدالملک
(۶۹۱ - ۷۴۳ م)
۲۶ ژانویه ۷۲۴ ۶ فوریه ۷۴۳ پدر او عبدالملک بن مروان و مادرش فاطمه بنت هشام بود.
۱۶ ۱۱ ولید دوم
(۷۰۹ - ۷۴۴ م)
۶ فوریه ۷۴۳ ۱۷ آوریل ۷۴۴ (ترورشده) پدر او یزید دوم بود. وی برادرزاده هشام بن عبدالملک بود.
۱۷ ۱۲ یزید سوم
(۷۰۱ - ۷۴۴ م)
۱۷ آوریل ۷۴۴ ۳/۴ اکتبر ۷۴۴ پدر او را ولید یکم و مادرش را شاهدختی ایرانی دانسته‌اند.
۱۸ ۱۳ ابراهیم بن ولید
(؟ - ۷۵۰ م)
۷۴۴ چند هفته پدر او را ولید یکم گزارش کرده‌اند.
۱۹ ۱۴ مروان دوم
(۶۹۱ - ۷۵۰ م)
۷۴۴ ۶ اوت ۷۵۰

(کشته‌شده)

پدر او محمد بن مروان بود. او نوه مروان یکم بود.

پانویس

ارجاعات

  1. Madelung, Succession to Muhammad, 269.
  2. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  3. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  4. Gleave, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI3.
  5. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  6. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  7. Madelung, Succession to Muhammad, 259-261.
  8. Madelung, Succession to Muhammad, 261-262.
  9. Morony, “ARAB ii”, EI2.
  10. Poonawala, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  11. Veccia Vaglieri, “ʿAlī b. Abī Ṭālib”, EI2.
  12. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  13. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  14. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  15. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  16. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  17. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  18. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  19. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  20. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  21. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  22. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  23. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  24. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  25. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶.
  26. مهدوی دامغانی و باغستانی، «حسن بن علی امام»، دانشنامهٔ جهان اسلام، ۱۳.
  27. حاج‌منوچهری، «حسن (ع)، امام»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۵۳۶–۵۳۷.
  28. Madelung, “Ḥasan b. ʿAli b. Abi Ṭāleb”, Iranica.
  29. Veccia Vaglieri, “Hasan b. Ali”, Encyclopedia of Islam.
  30. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  31. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  32. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.

منابع