بدون جعبه اطلاعات
بدون تصویر

خلیفه

از اسلامیکال
(تغییرمسیر از خلیفه الله)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

خلیفه، عنوانی است برای خطاب کردن رئیس حکومت و جانشین سیاسی محمد پس از درگذشت او که توسط مسلمانان استفاده می‌شود. در منابع اسلامی، به چهار یا پنج خلیفه اول، خلفای راشدین گفته می‌شود.

در لغت و اصطلاح

واژه خلیفه از ریشه خ‌ل‌ف در عربی است که به معنای جانشین ساختن است. در اصطلاح مسلمانان خلیفه به کسی گفته می‌شود که پس از پیامبر اسلام، جانشین او شده باشند. کمی بعد، از واژه خلیفه رسول‌الله به عنوان لقب ابوبکر استفاده شد. بعد از او عمر به عنوان «خلیفه خلیفه رسول‌الله» ملقب شد. که برای رعایت اختصار خودش دستور داد او را «امیرالمؤمنین» خطاب کنند.[۱]

اصطلاح «خلیفه» در اسناد دست اول مربوط به دوره خلافت راشدین یافت می‌شود و به رسیدی به دو زبان عربی-یونانی در سال ۶۴۳، اواخر خلافت عمر، مربوط می‌گردد.[۲] اما در خصوص کاربرد خلیفه در معنای سیاسی آن اختلاف وجود دارد.[۳] مادلونگ و برخی دیگر از اسلام پژوهان می‌گویند عنوان «خلیفه رسول‌الله» به معنای جانشین پیامبر خدا را نخستین بار ابوبکر، برای خود به کار برد.[۴] اما به نوشته وداد کادی و آرام شاهین، بعید است ابوبکر لقبی را برای خود استفاده کرده باشد و احتمالاً بعداً در دوره عباسیان این موضوع را جعل کردند.[۵] برخی نویسندگان نظیر پاتریشیا کرون[۶] و مادلونگ[۷] می‌گویند عثمان نخستین بار لقب «خلیفة الله» را برای خود به کار برد که چنین عنوانی بیانگر اقتدار دینی شدیدی است.[۸] در مقابل وداد کادی و آرام شاهین می‌گویند مواردی که لقب «خلیفة الله» برای عثمان به کار رفته است، بعداً در دوره امویان جعل شده است. همچنین شیعیان به جای استفاده از خلیفه از امام استفاده می‌کنند.[۹]

نخستین بار کاربرد «خلافت» به عنوان یک نهاد سیاسی در زمان هشام بن عبدالملک رخ داد. عبارت «خلافت» در اصطلاح هم شخص «خلیفه»، هم نهاد سیاسی قانونی حکومت بر مسلمانان، هم به دوران این حکومت و هم به حوزه تحت حکومت شامل قلمرو و اتباع حکومت اطلاق می‌شد در مقابل «امام» و «امامت» را به جای «خلیفه» و «خلافت» به کار می‌بردند و جوامع غیر مسلمانان نیز به‌خصوص در سدهٔ نخست از این اصطلاح برای اشاره به دولت مسلمان استفاده نمی‌کرده‌اند. نهاد خلافت به‌تدریج در خلال زمان تحول یافت و بالاخره در اوایل دوره عباسیان در نیمه دوم سده هشتم میلادی، در قالب یک مفهوم اصطلاحی تثبیت شد.[۱۰]

جانشینی محمد

با مرگ محمد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد. به عقیده ریزوی فایزر، این مشکل به جهت عدم صراحت پیامبر اسلام به جانشین خود بوده است. با این وجود شیعیان بر این باورند که محمد در غدیر خم، به صراحت از علی به عنوان جانشین خویش یاد کرده است و در مقابل اهل سنت این مراسم را برای آشتی دادن علی با کسانی می‌دانست که از علی خوششان نمی‌آمد.[۱۱]

پس از درگذشت محمد، مهاجرین و انصار در محلی به نام سقیفه بنی‌ساعده در مدینه اجتماع کردند تا راه‌حلی برای تعیین جانشین محمد پیدا نمایند.[۱۲][۱۳] در نهایت و پس از نزاع و اختلاف بر سر جانشین پیامبر اسلام، با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت شد. این رویداد به بیعت سقیفه مشهور شد و انتقادهایی را به همراه داشت. بنیاد مشروعیت خلافت ابوبکر از جانب اهل سنت، اجماع اهل حل و عقد در نظر گرفته می‌شود. در برابر شیعیان نخستین که طرفداران علی بن ابی‌طالب بودند، بر وصیت محمد برای جانشینی علی تأکید داشتند و قرابت و سبقت او در اسلام را به عنوان اولویت او برای خلافت می‌دانستند و از همین رو تا مدت‌ها از بیعت با ابوبکر استنکاف کردند.[۱۴] طبری در تاریخ خود نقل کرده است که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آن‌ها را بیرون کشاند. علی بعداً مکرر می‌گفت که اگر چهل یاور داشت قیام می‌کرد.[۱۵] لئورا وچا ولیری در دانشنامه اسلام معتقد است که ماجرای رویدادهای خانه فاطمه زهرا، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست.[۱۶] به نوشته پوناوالا علی و بنی‌هاشم تا قبل از درگذشت فاطمه — نزدیک به ۶ ماه — از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. علی بر روی حقش پافشاری ننمود، چرا که تمایل نداشت امت نوپای اسلام دچار کشمکش گردد.[۱۷]

به تدریج نهاد خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمی‌آورد.[۱۸] نظام خلافت با انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین محمد در سقیفه، پایه‌ریزی شد و در آن دوران، یک امر ناگهانی و جدید تلقی می‌شد.[۱۹]

خلافت راشدین

علت آنکه تنها به چهار خلیفه اول (به ترتیب ابوبکر (حاکم ۶۳۲–۶۳۴)، عمر بن خطاب (حاکم ۶۳۴–۶۴۴)، عثمان بن عفان (حاکم ۶۴۴–۶۵۶) و علی بن ابی‌طالب (حاکم ۶۵۶–۶۶۱))[۲۰] — و به نقلی پنج خلیفه اول به انضمام حسن مجتبی — خلفای راشدین گفته می‌شد، حضور آنان در عصر طلایی صدر اسلام بوده است. باسورت معتقد است که به چهار خلیفه اول عنوان راشدین داده شده است تا آنان از خلفای بعدی از نسل بنی‌امیه، که به دنیادوستی شهره بودند، متمایز باشند.[۲۱]

انتخاب خلیفه

انتخاب خلیفه از چند طریق صورت می‌گیرد. روش اول، تعیین خلیفه از روی تشخیص مردم یا خبرگان از مردم است که اصطلاحاً در ادبیان اهل سنت به اهل حل و عقل شناخته می‌شوند. خلیفه اول از خلفای راشدین از این طریق انتخاب شده بود و خلیفه چهارم نیز بنابر تشخیص و بیعت مردم به خلافت منصوب شد. روش دوم، تعیین خلیفه بعدی به نص خلیفه قبلی است. به این روش اصطلاحاً استخلاف گفته می‌شود که انتخاب خلیفه دوم از خلفای راشدین به این شکل صورت گرفت. روش دیگر، تعیین شورا برای انتخاب خلیفه است که در این روش، شورا تعیین‌کننده خلیفه بعدی است. انتخاب خلیفه سوم از طریق شورای صورت گرفته است.[۲۲]

پانویس

ارجاعات

  1. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  2. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 83.
  3. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 81.
  4. Madelung, Succession to Muhammad, 46.
  5. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 82.
  6. Crone, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 6.
  7. Madelung, Succession to Muhammad, 80-81.
  8. Crone, God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam, 4-11.
  9. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 82-83.
  10. Böwering, The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought, 81-83.
  11. Faizer, “MUHAMMAD”, Encyclopedia of Islam & the Muslim World.
  12. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  13. Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  14. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  15. Madelung, Succession to Muhammad, 43.
  16. Veccia Vaglieri, “Fatima”, Encyclopedia of Islam.
  17. Poonawala and Kohlberg, “ʿAlī b. Abī Ṭāleb”, Iranica.
  18. Holt, Lambton and Lewis, Cambridge History of Islam, 57-58.
  19. میرابوالقاسمی، «خلافت»، دانشنامه جهان اسلام.
  20. Robinson, The New Cambridge History of Islam, 1:‎ xxiii.
  21. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.
  22. حشمتی و ناجی، «خلفای راشدین»، دانشنامه جهان اسلام.

منابع

  • حشمتی، فریده؛ ناجی، محمدرضا (۱۳۷۵). «خلفای راشدین». دانشنامه جهان اسلام. به کوشش حداد عادل، غلامعلی، پور جوادی، نصرالله، میرسلیم، مصطفی، و طاهری عراقی، احمد. تهران: بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  • میرابوالقاسمی، رقیه (۱۳۷۵). «خلافت». دانشنامه جهان اسلام. به کوشش حداد عادل، غلامعلی، پور جوادی، نصرالله، میرسلیم، مصطفی، و طاهری عراقی، احمد. تهران: بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  • Böwering (۲۰۱۳). The Princeton Encyclopedia of Islamic Political Thought. دریافت‌شده در ۱۳ می ۲۰۱۶.
  • Faizer, Rizwi (2003). "MUHAMMAD". In Martin, Richard C. (ed.). Encyclopedia of Islam & the Muslim World (به انگلیسی). New York: Thomson Gale. {{cite encyclopedia}}: |entry-url-access= requires |entry-url= (help)
  • Crone, Patricia; Hinds, Martin (2003). God's Caliph: Religious Authority in the First Centuries of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Holt, P. M; Lambton, .Ann K. S; Lewis, Bernard (1977). The Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Madelung, Wilferd (1997). The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Poonawala, I. K (2011). "ʿALĪ B. ABĪ ṬĀLEB". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 19 April 2016.
  • Poonawala, I. K.; Kohlberg, E. (1985). "ʿAli b. Abi Ṭāleb". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 22 January 2019.
  • Robinson, Chase F (2011). The New Cambridge History of Islam (به انگلیسی). Cambridge University Press.
  • Veccia Vaglieri, Laura (2014). "ʿAlī b. Abī Ṭālib". Encyclopaedia of Islam (به انگلیسی). Vol. ۱ (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. ۳۸۱–۸۶.